• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 766
تعداد نظرات : 76
زمان آخرین مطلب : 5950روز قبل
دانستنی های علمی
به نام تنها تکیه‌گاه تنهایی‌ام...
خدایا !
مسئولیت های شعیه بودن را که علی وار بودن و علی وار زیستن و علی وار مردن و علی وار پرستیدن و علی وار اندیشیدن و علی وار جهاد کردن و علی وار کار کردن و علی وار سخن گفتن و علی وار سکوت کردن است تا آنجا که در توان این بنده ناتوان علی است ، همواره فرا یادم آر .
سه شنبه 20/6/1386 - 12:1
دانستنی های علمی

بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انارو سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می آید
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ای برادر گوش کن نقطه سر خط
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد

سه شنبه 20/6/1386 - 11:59
دانستنی های علمی
تابتوانی سكوت اختیار كن، زیرا سكوت باعث پشیمانی نیست، ولی سخن به خطا گفتن موجب ندامت و پشیمانی است.
سه شنبه 20/6/1386 - 11:58
دانستنی های علمی
یحیی بن معاذ : علم نشانه عمل است . فهم ظرف علم است. عقل پیشرو خیر.و هوس مرکب گناه. آرزو توشه متکبران و دنیا بازار آخرت است
سه شنبه 20/6/1386 - 11:56
دانستنی های علمی

چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم

سه شنبه 20/6/1386 - 11:55
دانستنی های علمی

كاش از تمبر یاد می‌گرفتیم،
چون تا رسیدن به مقصد به نامه می‌چسبد!

سه شنبه 20/6/1386 - 11:50
دانستنی های علمی

روز محشر وقت پرسیدن ز من رب جلی

گفت : تو غرق گناهی ؟

گفتمش یارب بلی

گفت :پس آتش نمیگیره چرا جسم و تنت ؟

گفتمش چون حك نمودم روی قلبم "یاعلی"

دوشنبه 19/6/1386 - 13:45
دانستنی های علمی
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ... هر که با ما بود از ما می گریخت ... چند روزی ست حالم دیدنیست... حال من از این و آن پرسیدنیست... گاه بر روی زمین زل می زنم... گاه بر حافظ تفاءل می زنم... حافظ دیوانه فالم را گرفت... یک غزل آمد که حالم را گرفت: ... ما زیاران چشم یاری داشتیم... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
دوشنبه 19/6/1386 - 13:43
دانستنی های علمی
خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .

که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .

« دکتر علی شریعتی »
دوشنبه 19/6/1386 - 13:42
شعر و قطعات ادبی

چه روزگار خوبی بود روزای خوب بچگی


اون روزا كه حرفهای عشق یرنگی بودو سادگی


اون روزا كه دلخوشیمون چندتا مداد رنگی بود


حیف كه چه زود تموم شدن چه روزای قشنگی بود


چه قصه های خوبی بود قصه های مادر بزرگ


قصه شاه پریون قصه اون بره و گرگ


ببین چه ساده گم شدیم تو بازیهای روزگار


از اون روزای بچگی حالا چی مونده یادگار

دوشنبه 19/6/1386 - 13:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته