• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5477روز قبل
کامپیوتر و اینترنت
     آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده‏اید که کار با اینترنت نیز موجب آلودگی هوا می‏شود؟ و گازهای گلخانه‏ای جو را افزایش می‏دهد؟

 

     آری. درست است. دو بار جستجو در گوگل، می‏تواند برابر جوشیدن یک کتری آب جوش، در پدیدآمدن گازهای گلخانه‏ای، جو را آلوده نماید.

     یک جستجوی متداول بر روی اینترنت نزدیک به ۷گرم دی‎اکسید کربن را تولید می‏کند. جوشاندن یک کتری آب، حدود ۱۵گرم CO2 تولید می‏کند.

     این انتشار گاز CO2 هم به جریان الکتریسیته‏ی مورد نیاز کامپیوتر شما بستگی دارد، و هم به درخواستی که شما به سـِـــروِرها در سراسر دنیا ارسال می‏کنید.

شنبه 5/11/1387 - 21:21
سياست
انتشار سند نقشه سازمان اطلاعات فرانسه برای ترور امام در ایتالیا    

بر اساس یكی از اسناد كشف شده ساواك، هنگام حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه پیشنهاد ترور امام خمینی در ایتالیا را به ساواک ایران ارائه کرده بود.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، طبق این پیشنهاد كه از سوی «كنت دومرانش» رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه به تیمسار كاوه، فرستادة ساواك ارائه شد، می‌بایست زمینه انتقال امام به ایتالیا فراهم شود.

طی 4 ماهی كه(13 مهر تا 12 بهمن 57) امام خمینی(ره) در فرانسه حضور داشتند، سازمان اطلاعاتی فرانسه با همكاری ساواك تلاشهای فراوانی برای مقابله با فعالیتهای ایشان علیه رژیم شاه به عمل آورد. این تلاش‌ها شامل اعمال فشار به حضرت امام برای توقف مبارزات ایشان، كنترل تلفنهای نزدیكان امام، ارائه نشانی طرفداران امام به ساواك و تلاشهایی برای اخراج امام از فرانسه بود.
 
اما یكی از اسناد ساواك که موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آن را امروز منتشر کرد، حاكی از پیشنهاد رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه برای ترور امام خمینی است.
 
طبق این پیشنهاد كه از سوی «كنت دومرانش» رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه به تیمسار كاوه، فرستاده ساواك ارائه شد، می‌بایست زمینه انتقال امام به ایتالیا فراهم شود. سپس در آنجا با استفاده از هرج و مرج سیاسی موجود در آن كشور، اقدام به ترور ایشان گردد.
 
این پیشنهاد همراه با سایر فعالیتهای مشترك ساواك و سازمان اطلاعاتی فرانسه علیه امام، در نامه سپهبد ناصر مقدم به شاه گزارش شده که در آن آمده است:

پیشگاه مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر

مفتخراً بشرف عرض می‌رساند:
به منظور تسریع و پیگیری اقدامات مربوط به جمع‌آوری اطلاعات پیرامون فعالیتهای خمینی در پاریس معاون اطلاعات خارجی ساواك از تاریخ پنجشنبه 20/7/57 تا یكشنبه 23/7/1357 به پاریس مسافرت و طی آن ملاقاتهایی با مقامات سرویس اطلاعاتی فرانسه و برخی از منابع اطلاعاتی به عمل آورد.
اهم مطالب مطروحه در این ملاقاتها و اطلاعات مكتسبه در مورد خمینی ذیلاً از شرفعرض پیشگاه مبارك ملوكانه می‌گذرد.

بنا به اظهار مقامات فرانسوی خمینی از بدو ورود به پاریس تاكنون سه بار محل اقامت خود را تغییر داده است و طی این مدت با ابوالحسن بنی‌صدر ـ صادق قطب‌زاده ـ مظفر فیروز ـ غضنفرپور ـ سیدشمس‌الدین مجابی و تعداد كثیر دیگری از ایرانیان مقیم فرانسه و سایر كشورهای اروپا بویژه ایتالیا و آلمان تماس داشته است. ضمناً صادق قطب‌زاده شخصاً به عراق رفته و خمینی را با خود به فرانسه برده است.
مراقبت از محل اقامت كنونی خمینی از نقطه‌نظر تعیین هویت اشخاصی كه با او ملاقات می‌كنند به دلیل وضع خاص خانه محل اقامت او باغ بزرگ با دو دیوار و درهای متعدد برای پلیس امنیتی فرانسه مشكل است. تحقیقات پیرامون مراجعین به محل اقامت خمینی با توجه به شماره پلاك اتومبیل آنها از طرف پلیس فرانسه ادامه دارد و قرار است متعاقباً نتیجه به اطلاع مقامات ایرانی برسد.

مقامات سرویس فرانسه همچنین اظهار داشتند كه قرار بود ظرف روز 23/7/57 خمینی برای مصاحبه به محلی در داخل شهر پاریس برود اما نماینده پلیس امنیتی فرانسه به منزل او رفت و به خمینی اظهار داشت كه اگر به محل ملاقات برود پلیس مجبور است همه كسانی را كه به آنجا رفته‌اند از آن محل اخراج كند. نماینده پلیس خطاب به خمینی تأكید كرد كه دولت فرانسه از بدو ورود به وی (خمینی) ابلاغ نموده است كه حق هیچ‌گونه فعالیت سیاسی علیه ایران را ندارد. مقامات سرویس فرانسه خاطرنشان ساختند كه پس از این مذاكرات خمینی در آخرین لحظه رفتن خود را به محل اجتماع افراد منظور و انجام مصاحبه لغو كرد.

كنت دومرانش رئیس سرویس فرانسه اظهار داشت كه زمینه‌سازی دولت عراق برای خارج كردن خمینی از آن كشور احتمالاً بنا به توصیه وی (كنت) به صدام حسین در این مورد انجام گفته است. كنت دومرانش اضافه نمود كه بنا بر توصیه وی چهار روز قبل دولت فرانسه تصمیم گرفته خمینی را از آن كشور اخراج كند ولی با كمال تعجب ملاحظه شد كه سفیر شاهنشاه آریامهر مصراً از وزارت امور خارجه فرانسه درخواست كرده كه از اخراج خمینی صرفنظر شود. كنت علت این اقدام را جویا شد. در این مورد به كنت دومرانش پاسخ داده شد كه احتمالاً علت این كار این است كه سفیر ایران عقیده دارد كه خمینی در پاریس تحت كنترل دوستان فرانسوی ایران است در حالیكه معلوم نیست كشور مقصد بعدی او تا چه حد می‌تواند یا بخواهد فعالیتهای او را كنترل كند.

كنت دومرانش خاطرنشان ساخت دلایل قاطعی در اختیار دارد كه خمینی با كمونیستهای فرانسه و ایتالیا ارتباط دارد و این عناصر كمونیست برای رفتن او به ایتالیا تلاش می‌كنند. رئیس سرویس فرانسه اظهار عقیده كرد كه خوب است وسایل عزیمت خمینی به ایتالیا فراهم شود و با استفاده از هرج و مرجی كه در ایتالیا وجود دارد عوامل ایران به آسانی او را از بین ببرند.
در این مورد به كنت دومرانش توضیح داده شد كه اگر چنین كاری بشود خمینی تبدیل به یك «شهید» خواهد شد و حربه جدیدی به دست كمونیستها می‌افتد تا بیش از گذشته دولت ایران را مورد حمله قرار دهند. كنت این نظر را تأیید نمود.

در مورد تصمیم خمینی دایر بر عزیمت به آمریكا اگر چه تا این تاریخ مقامات اطلاعاتی آمریكا خبر درخواست ویزای ورود به آمریكا وسیله وی را تأیید نكرده‌اند ولی رئیس سرویس فرانسه اظهار داشت كه خمینی درخواست صدور روادید آمریكا را از سفارت آمریكا در پاریس به عمل آورده است.
به رئیس سرویس فرانسه تأكید گردید كه عزیمت خمینی به آمریكا مورد تقاضای ساواك بوده و درخواست می‌شود كه وی از امكانات خود برای تشویق خمینی به رفتن به آمریكا حداكثر استفاده را بكند. كنت دومرانش قول داد در این زمینه هر كاری از او ساخته باشد انجام خواهد داد و اضافه نمود كه اقدامات لازم را جهت تسریع در جمع‌آوری اطلاعات پیرامون فعالیتهای خمینی در پاریس و كنترل تماسها و ملاقاتهای وی معمول و نتایج حاصله را سریعاً در اختیار ساواك خواهد گذاشت.

به طور كلی در ملاقات با مقامات فرانسوی چنین استنباط شد كه آنان علاقه محسوسی در مورد همكاری با دولت ایران درباره كسب اطلاع از وضعیت خمینی در مدت اقامت در آن كشور دارند.
طی ملاقاتی با اسماعیل رائین در پاریس به وی توصیه شد كه از طریق صادق قطب‌زاده خمینی را تشویق نماید كه به آمریكا عزیمت كند و اسماعیل رائین قول داد كه با نماینده ساواك در پاریس همكاری خواهد كرد.
به پیوست اصل و ترجمه گزارش سرویس اطلاعاتی فرانسه به ریاست جمهوری آن كشور به مناسبت ورود خمینی به پاریس تقدیم می‌گردد.
مراتب جهت استحضار خاطر خطیر ملوكانه معروض می‌گردد.
جان‌نثار ـ سپهبد ناصر مقدم

شنبه 5/11/1387 - 21:11
سياست

شنود آمریكایی



    آمریكا حدود 200 هزار مأمور مخفی، شمار زیادی ماهواره های جاسوسی و بانك های اطلاعاتی عظیمی را دراختیار دارد. این كشور، همچنین كامپیوترهای مجهز به نرم افزارهای تجزیه و تحلیل دارد كه هرساله صدهزار ره گیری اطلاعاتی از انواع مختلف را مورد بررسی قرار می دهند. شنود دائم ارتباطات از راه دور، درسراسر جهان موبایل، فكس، ای میل و ارتباطات آنفورماتیك و همچنین دریافت وتحلیل تصاویر ماهواره ای، در حوزه وظایف آژانس امنیت ملی آمریكا است.
    این آژانس كه مقر آن در «فورت مید» قرار دارد، صدهزار نفر را در استخدام خودش دارد كه این افراد در مراكز مختلف در آمریكا و ایستگاههای شنود مستقر درخارج، به كار مشغول اند، آژانس امنیت ملی حدود 95% ارتباطات از راه دور را در سراسر جهان تحت كنترل دارد. این حجم عظیم اطلاعات به وسیله ابركامپیوترهای مجهز به نرم افزارهای تجزیه و تحلیل، مورد بررسی دقیق قرار می گیرد.
    
    اینترنت، تحت كنترل شدید
    بی شك ارتباطات افراد بر روی شبكه اینترنت، تحت كنترل شدید قرار دارد، كاملا محتمل است آژانس امنیت ملی ایالات متحده با توجه به محتوای ارتباطات روی شبكه، هرلحظه آنها را كنترل كند، میهن پرستی آمریكایی به گونه ای است كه همه شركتهای ارائه دهنده خدمات اینترنتی كه اكثرشان آمریكایی هستند به آژانس امنیت ملی كشورشان اجازه می دهند، داده های مشتریان را كنترل كنند.
    مدتی است كه به طور مداوم این نجوا به گوش می رسد كه شركت عظیم كامپیوتری «مایكروسافت» پیوند نزدیكی با آژانس امنیت ملی آمریكا دارد. البته این همكاری ها درچارچوب عملیات شنود و ره گیری انجام می شود. باید بگوییم تنها آژانس امنیت ملی آمریكا اینترنت را تحت كنترل ندارد. بلكه تقریبا تمام سازمان های اطلاعاتی آمریكا سرویس های ره گیری و كنترل خاص خودشان را درمورد اینترنت دارا هستند، این موضوع از سیا تا حتی سرویس اطلاعاتی نیروی دریایی آمریكا را شامل می شود.
    
    رسوایی اشلون
    درسپتامبر 1998، نمایندگان پارلمان اروپا در گزارشی شدید اللحن، شنود سیستماتیك ارتباطات مخابراتی در كشورهای اتحادیه اروپا به وسیله آمریكا را افشا كردند و رسماً از واشنگتن توضیح خواستند، این تقاضا تاكنون پاسخی نیافته است. دقیقا قبل از پارلمان اروپا، یعنی در ماه های آوریل، مه و ژوئیه همان سال، سه تن از نمایندگان مجلس ملی فرانسه به نام های «ژرژسار»، «رونه آندره» و «ژان دوگل» درمجلس پرسش هایی از دولت فرانسه درباره یك سیستم شنود اطلاعاتی جهانی مطرح كردند. نمایندگان عضو پارلمان اروپا می گویند قبل از انتشار كتابی به وسیله یك محقق نیوزیلندی، از وجود چنین سیستمی باخبر نبوده اند. این كتاب كه قدرت مخفی نام دارد درسال 1996 به وسیله «نیگی هاگر» منتشر شده است. دراین كتاب، هاگر به طور جزئی از همكاری مخفی بین آمریكایی ها و انگلیسی ها درچارچوب پیمان «یوكوزا» پرده برمی دارد. دیگر اعضای این پیمان را كانادا، استرالیا و نیوزیلند تشكیل می دهند. مطبوعات از این ماجرا باخبر می شوند. هفته نامه «كوریه انترناسیونال» و به دنبال آن هفته نامه «نوول ابسرواتور» روی جلدشان را به پرونده های شنودهای جهانی آمریكا اختصاص می دهند. رسانه های صوتی و تصویری فرانسه، فیلمی ویدیویی، از ایستگاه دریافت اطلاعات در انگلستان پخش می كنند. به سرعت ترس در فرانسه حاكم می شود. دیگر هیچ تماس تلفنی، فكس یا ایمیلی بدون فكركردن به آژانس امنیت ملی آمریكا برقرار نمی شود. همگان از خودشان می پرسند: آیا من یكی از كلمات كلیدی را كه روزنامه ها نوشتند، در مكالمه ام بر زبان آوردم؟ كاربر اینترنت یا مدیر تجاری فلان آژانس تبلیغاتی پرسش هایی از این دست را از خودشان می پرسیدند.
    شبكه «اشلون» برای سرویس های اطلاعاتی و ضدجاسوسی فرانسه كاملا شناخته شده است. حتی سرویس های ویژه فرانسوی در چارچوب قراردادهای همكاری اطلاعاتی بین سرویس های غربی، از خدمات شبكه اشلون نیز بهره مند شده اند.
    پرسش اینجاست كه علت وجودی سیستم اشلون چیست و چرا به یكباره وجود این سیستم تا این اندازه اهمیت یافت؟ برخلاف تصور، پاسخ به این پرسش چندان مشكل نیست، ایالات متحده با ایجاد این سیستم، در پی حفظ رهبری و برتری جهانی اش در تمام زمینه هاست. فرانسه نیز با سیستم اشلون خودش می خواهد استقلال و حاكمیتش را حفظ كند. درمقام مقایسه باید اضافه كرد كه ایالات متحده،میلیاردها دلار در عرصه تكنولوژی فضایی هزینه می كند و فرانسه نیز در مقابل از دانش فنی عالی و شناخته شده ای، در زمینه پرتاب موشك به فضا بهره می برد و بالاخره این كه هردو كشور می خواهند هواپیماهای جنگی و غیرجنگی شان را به تمام جهان بفروشند، پس هردو به سیستم اشلون نیاز دارند.
    هفته نامه فرانسوی نوول ابسرواتور موفق شده است مصاحبه ای با «ویلیام ادوم» رئیس سابق آژانس امنیت ملی آمریكا در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان، داشته باشد. اودم در این گفت وگو در پاسخ به اتهام هایی كه فرانسویان علیه آمریكایی ها درباره شنود متحدان شان مطرح می كنند، با وقاحت و لحنی تحقیرآمیز می گوید: بی شك چنین عملیاتی وجود دارد. اما خوب كه چه؟ رسوایی ماجرا كجاست؟ همه دنیا سعی می كنند جاسوسی كنند و شما فرانسوی ها جلوتر از همه، اما شما خودتان را در گوشه ای پنهان كرده اید. ما قراردادهایی با انگلستان و كشورهای مشترك المنافع و همچنین، ابزار و امكانات قابل توجهی داریم. شما باید سال ها تلاش كنید و میلیاردها دلار هزینه كنید تا به سطح ما برسید.
    محدودیت های آژانس امنیت ملی آمریكا
    آژانس اطلاعاتی آمریكا با وجود دراختیارداشتن ابزار فنی، مالی وانسانی فوق العاده، بازهم نمی تواند همه چیز را ببینند و شهود كنند. همچنین فراوانی بیش از حد اطلاعات، مانع بررسی دقیق آنها می شود، شمار اطلاعات خیلی مهمی كه دید و شنود ماشین جاسوسی عظیم آمریكا پنهان می ماند نیز كم نیست، تا جایی كه مردان اطلاعاتی آمریكا از اطلاعات گول زننده صحبت می كنند.
    آژانس امنیت ملی آمریكا نتوانسته است حوادث و وقایع مهمی مثل سوءقصدهای پیاپی علیه سفارتخانه های آمریكا در آفریقا، عملیات هسته ای هند و شلیك موشك بالستیك كره شمالی بر فراز ژاپن را ره گیری كند، و البته دلایل آن نیز چنین است:
    هند تمام كابل های ارتباطی حساس را زیرزمین دفن كرده بود، كره شمالی كارخانه های نظامی اش را زیر زمین ساخته، و در آفریقا كامپیوترهای متصل به اینترنت هنوز خیلی كمتر از تلفن است.
    در فورت مید، تحلیل گران عكس های ماهواره ای كاملا به خشم می آیند، آن ها با همه قدرتشان و به ویژه با وجود دراختیار داشتن قوی ترین و كارآمدترین كامپیوترها، بازهم از رقابت با انسان در یك زمینه بسیار مشكل كه بخشی از وجود آدمی است، ناتوان اند: هوش وفراست آن ها متوجه می شوند كه ابزارهای انسانی نیز با تمام كارایی و اهمیت شان بالاخره ظرفیت محدودی دارند. مهمترین خطری كه كارایی آژانس امنیت ملی را تهدید می كند، گرفتارشدن در دام كلیشه ها و سكون است. در فورت مید، سالانه هزاران تن كاغذ خمیر می شود و این همه ماجرا نیست. پیشرفت و فراگیری ابزارهای رمزگذاری در سراسر جهان، به شكل قابل توجهی، مانع مطالعه اطلاعات جمع آوری شده ازسوی آژانس امنیت ملی شده است. مثل تمام سرویس های اطلاعاتی جهان، این آژانس نیز حجم زیادی از پیامهای رمزگشایی نشده را حفظ می كند، به امید این كه روزی بتواند این پیام ها را رمزگشایی كند یا این كه روزی دستگاهی پیشرفته تر برای این اقدام ساخته شود، اما وقتی این روز فرا رسید و آن پیام ها هم رمزگشایی شد، آیا در جوامع جهانی شده امروز كه سرعت حرف اول است، چنین اطلاعاتی دیگر بی فایده نخواهدبود؟
    دقیقاً با همین دلیل است كه آژانس امنیت ملی آمریكا، بی وقفه در پی آن است كه كدهای ویژه برنامه های رمزگذاری شده را دراختیار داشته باشد. حتی برای این منظور، خود آژانس امنیت ملی به تأسیس شركت های سازنده دستگاههای رمزگذاری برای رقابت دراین بازار اقدام كرده است. همچنین آژانس برای رسیدن به اهدافش در ارتباط نزدیكی با سازندگان تلفن های همراه و ماهواره ای قرار می گیرد. روابط آژانس امنیت ملی با بخش خصوصی، گاه خیلی گرم و صمیمانه است. به عنوان مثال، همگان می دانند كه دفتر مشاوره ای بسیار معروف «آندرسن كاستینگ» یكی از متحدین خصوصی ویژه آژانس امنیت ملی آمریكا است. اوایل امسال نیز قراردادی بین آژانس و گروه مشاوره ای یاد شده به امضا رسیده است كه براساس آن آژانس امنیت ملی در قبال دریافت مشاوره به مدت یك سال 13/8 میلیون دلار به گروه مشاوران یاد شده می دهد.
    آژانس امنیت ملی برای فراگیرشدن استاندارد رمزگذاری خودش درایالات متحده، به شكلی خستگی ناپذیر تلاش و مبارزه كرده است و تا اندازه زیادی «مارك زیمر» برنامه نویس نرم افزار معروف «پی.چی.پی» را تحت فشار قرارداده است. شایع است كه سرویس های اطلاعاتی آمریكا با دست كاری دراین نرم افزار از آن در راه شنود استفاده می كنند.


    منبع: ماهنامه سیاحت غرب
    
شنبه 28/10/1387 - 20:47
سياست
تصویر اعراب و مسلمانان در كتاب‌های درسی غرب    
كتاب‌هایی كه در مورد جنگ‌های صلیبی نوشته شده بیانگر این نكته است که جنگ‌های صلیبی نقش زیادی در ایجاد تصورات نادرست و غلط از مسلمانان در ذهن و فكر غربیان دوران معاصر داشته است. به گونه‌ای كه هنوز رسوبات روانی این حملات تبلیغاتی، همچنان به صورت غیر مستقیم تأثیر زیادی بر  دیدگاه آنان نسبت به مسلمانان دارد .
1. کتاب‌های درسی انگلستان
در این پژوهش، محتوا و پیام‌های 30 جلد كتاب درسی، درس‌های تاریخ، جغرافیا و ادیان مورد بررسی و موشكافی قرار گرفته است. در این مطالعه، این نكتة بسیار مهم مورد توجّه بوده كه این كتاب‌ها چه تصویری از عرب‌ها و مسلمانان ارائه داده و چه افكاری را در این خصوص به دانش‌آموزان انگلیسی القا می‌كنند. اینکه نویسندگان در این راه، چه روشی در پیش گرفته‌اند؛ آیا دیدگاه‌هایی بی‌طرفانه نسبت به این موضوع داشته‌اند، آیا دیدگاه آنان مثبت بوده یا مغرضانه؟

به طور كلی، در این كتاب‌ها، هنگامی كه از جنگ‌های صلیبی، درگیری اعراب با اسرائیل، دیدگاه برخی نویسندگان غربی نسبت به اسلام و ارتباط دادن اسلام به مسئلة تروریسم و جهاد، سخن گفته می‌شود، تصویرهای نامناسب و منفی از مسلمانان و اعراب نشان داده می‌شود.

آشنایی با اسلام

ارائة اسلام در کتاب‌های درسی انگلستان، حاوی مفاهیم نادرست زیر است:
به تصویر کشیدن اسلام به عنوان مجموعه‌ای از اصول و آداب و مراسم خاص، معرفی تصوّف به عنوان نمایندة كامل دین اسلام، آداب و مراسم دین اسلام، اسطوره‌ای دانستن طرح این سؤال كه جنگ‌های صلیبی در اسلام، جنگ فرهنگی بوده یا جنگی دینی؟ استفاده از شرایط تاریخی برای توجیه حمله اروپایی‌ها در جنگ‌های صلیبی، ارتباط دادن اسلام به تروریسم و گروه‌های تندرو، معرفی نادرست جهاد، اسلام و ربط دادن آن به حوادث یازدهم سپتامبر آمریكا. ارائه اطلاعات نادرست از اسلام و اعراب، عمومیت بخشیدن‌های نادرست در مورد موضوعات مختلف، بی‌عدالتی و بی‌انصافی هنگام معرفی دین اسلام در مقایسه با ادیان دیگر.

به عنوان مثال، كتاب «پژوهشی در ادیان» در فصل مربوط به دین اسلام تمركز زیادی بر این نكته دارد كه تصویری بسیار مبهم و محدود در چارچوب اوامر و نواهی (این كار انجام بده و آن را نه، این حرام است و آن حلال، این مباح است و آن غیر مباح) از دین اسلام ارائه دهد، تا آنجا كه خوانندگان غربی، با مطالعه این‌گونه كتاب‌ها، حقیقت دین اسلام را به عنوان دینی كه رسالت انسانی و فرهنگی کامل و جهانی دارد، نمی‌شناسند، بلكه تنها چیزی كه از اسلام درك می‌كنند، این است كه دین اسلام، دینی دارای آداب و رسوم بسیار سخت‌گیرانه و دقیق است كه این احكام و آداب را می‌توان در مسئلة حرام و حلال یا آداب و مراسم دینی خاص آن خلاصه كرد و در این میان اشاره‌ای به ابعاد فرهنگی و تمدّنی و آبادانی زمین كه اسلام دستورهای زیادی در مورد آن داده است و همچنین پای‌بندی به واجبات دینی و امنیت و صلح، نمی‌شود.

مرتبط دانستن اسلام با تروریسم و گروه‌های تندرو

با اینكه تروریسم یك موج جهانی است كه هیچ‌گونه دین، وطن یا ملیّتی نمی‌شناسد، امّا در كتاب‌های درسی انگلستان مشاهده می‌شود كه نویسندگان آن تمایل دارند در ضمن سخن گفتن از اسلام و مسلمانان، جنگ‌ها و خشونت، تروریسم، به طور غیر مستقیم اسلام و تروریسم را به هم ربط دهند و دین اسلام را دینی تروریست‌پرور معرفی كنند. این در حالی است كه مؤلف هنگام سخن گفتن در مورد ادیان دیگر، به هیچ وجه چنین دیدگاه و تمایلی ندارد.

به عنوان مثال، درمورد ربط دادن اسلام به تروریسم در كتاب «پژوهشی در ادیان»، مؤلف در صفحه 154 بدون اینكه اشاره‌ای به ترس مسلمانان از تروریسم داشته باشد، در بخش پایانی آن، با اشاره به وجود تروریسم در میان مسلمانان، به صورت كلی و عام در این مورد سخن می‌گوید و بی‌گمان ابراز ترس از تروریسم ذیل عنوان اسلام، به طور غیر مستقیم این نكته را به مخاطبان القا می‌كند كه حتماً میان اسلام و تروریسم رابطة محكمی وجود دارد و این نكته‌ای است كه ما در مقدّمه از آن به عنوان عمومیّت بخشیدن‌های نادرست برای ایجاد ارتباط موضوع‌های مختلف با هم در ذهن خواننده سخن گفتیم. یكی دیگر از نمونه‌های این موضوع، كتاب درگیری اعراب با اسرائیل (2003) است. مؤلف این كتاب در صفحة 154، گروه‌های تندرو را ملازم با اسلام می‌داند و به این نكته اشاره می‌كند كه این گروه‌های تندرو، محبوبیّت خاصی در میان قشر فقیر مسلمانان دارند و این اقشار آنها را به دیده احترام می‌نگرند و آنها را قهرمان به شمار می‌آورند. در صحفة 155 این کتاب روش و اخلاق علمی و محققانه كنار گذاشته شده و می‌گوید تنها شمار بسیار اندكی از مسلمانان مخالف این‌گونه رفتارهای تندروانه و اعمال تندروانه هستند و در این راه پیش‌داوری‌های غیر علمی و نادرستی دارد، البتّه هیچ‌گونه دلیل و مدركی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و این چیزی جز اطلاعاتی نادرست و غیر واقعی نمی‌تواند باشد.

اسلام دین صلح و آرامش است و پیروان خود را از كشتار دیگران باز می‌دارد و جهاد هم تنها برای دفاع از خویش جایز است، نه برای تجاوز و حمله به دیگران «و قاتلوا فی سبیل‌الله الذین یقاتلونكم و لاتعتدوا إنّ الله لایحبّ المعتدین»1

امّا آیات قرآنی دیگر را كه به مسلمانان دستور می‌دهد با غیر مسلمانان بجنگند، باید در چارچوب شرایط اجتماعی و علل قبل و بعد آن مورد مطالعه و بررسی قرار داد و دانست كه در آن زمان چه شرایط و موقعیّت‌هایی وجود داشته كه قرآن چنین دستوری داده است، زیرا اسلام به طور كلی مسلمانان را تنها برای دفاع از خود به جنگ با غیر مسلمان فرامی‌خواند.

از جمله مواردی كه نشان می‌دهد این كتاب‌ها تمایل دارند رابطة میان اسلام و خشونت را در ذهن دانش‌آموزان بسیار محكم و ناگسستنی نشان دهند، مطلبی است كه در صحفة 61 كتاب «ادیان جهان معاصر» (2002) تحت عنوان«آیا اسلام دین خشونت است؟» آمده است مؤلف در این بخش می‌گوید: خبرهای زیادی در مورد تروریسم اسلامی به گوش می‌رسد». به عنوان مثال گروه‌های مسلمان فلسطینی كه به كاروان‌های اسرائیلی حمله می‌كنند و آن را منفجر می‌كنند، همچنین خبرهایی از بمب‌گذاری مسلمانان در فرودگاه‌ها و هواپیماربایی آنها می‌شنویم. این‌گونه به نظر می‌آید كه مسلمانان بسیار تندرو هستند. این اخبار شاید باعث ایجاد نوعی احساس مبنی بر اینكه این گروه نمایندة تمام مسلمانان هستند و همه مسلمانان چنین دیدگاه‌هایی دارند، بشود و مردم این‌گونه تصور كنند كه اسلام دین خشونت است.

بدنمایی جهاد

كتاب «ادیان جهان معاصر» در بخش دین اسلام، در مورد جهاد، دیدگاهی تا حدودی بی‌طرفانه دارد، امّا مؤلف در این بخش سخن خود را این‌گونه به پایان می‌رساند: «جهاد ممكن است باعث به وجود آمدن یك جنگ و درگیری سخت برای برپایی دین اسلام و اجرای قوانین و اصول اسلامی در تمام جهان و در میان تمام ملل شود». (صفحة 55) این تصویر از جهاد واهداف آن، ممكن است این‌گونه به مخاطب القا كند كه جهاد ابزاری توسعه‌طلبانه برای تسلط بر مردمان دیگر یا وسیله‌ای ویرانگر است و ممكن است كه از آن این‌گونه فهمیده شود كه مجبور كردن مردم به این كار بسیار مفید و سود بخش است.

لازم به یادآوری است كه بنابر آیات قرآنی، جهاد تنها برای دفاع از خود جایز است.
یكی دیگر از این نمونه‌ها، كتاب «اسلام» (1999) است كه در صحفة 91 آن، احكامی نادرست در مورد خرید گوشت و غذاها از فروشگاه‌ها آمده است. در این كتاب آمده است كه مسلمانان اگر مطمئن نباشند که گوشت حلال است و به روش اسلامی ذبح شده، نباید آن را خریداری كنند. ضمناً می‌گوید اگر آنها نتوانند از این امر اطمینان حاصل كنند، همانند گوسفندانی هستند كه باید فقط از رژیم گیاهی استفاده كنند و گیاه‌خوار شوند، حتی اگر خود تمایلی به آن نداشته باشند. مطمئناً این مسئله در مورد اكثریّت مسلمانان صادق نیست، بلكه بنا بر فتوای اكثر فقهای اسلام، و بنا بر آیه قرآنی «وطعام الذین اوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم».2 حیواناتی كه توسط اهل كتاب ذبح می‌شود را می‌توان خورد و این کار حلال است و مسلمانان در طول تاریخ این اصل را اجرا می‌كرده‌اند».

ـ بعد تاریخی : جنگ‌های صلیبی؛ جنگی فرهنگی یا دینی؟

این پاراگراف، عنوان اصلی كتاب «جنگ‌های صلیبی؛ جنگ فرهنگ‌ها» (2002) است: آیا جنگ‌های صلیبی جنگ‌هایی فرهنگی بوده یا جنگ‌هایی دینی؟ و ممكن است سؤالات دیگری نیز به ذهن برسد، مانند اینکه: آیا فرهنگ‌ها به درگیری و جنگ با هم می‌پردازند یا تكامل می‌یابند؟ آیا ادیان آسمانی كه بر اساس اصل تسامح و صلح بنا شده، جنگ با دیگران را جایز می‌شمارند؟ اروپایی‌ها در قرون وسطی از دین مسیحیت به عنوان ابزاری برای حمله به مسلمانان و اسلام استفاده كردند، در حالی كه دین مسیحیت هیچ‌گونه دستوری در این مورد ندارد.

كتاب‌هایی كه در مورد جنگ‌های صلیبی نوشته شده بیانگر این نكته است که جنگ‌های صلیبی نقش زیادی در ایجاد تصورات نادرست و غلط از مسلمانان در ذهن و فكر غربیان دوران معاصر داشته است. به گونه‌ای كه هنوز رسوبات روانی این حملات تبلیغاتی، همچنان به صورت غیر مستقیم تأثیر زیادی بر  دیدگاه آنان نسبت به مسلمانان دارد . در مقابل، این كتاب اشاره می‌كند كه مسلمانان هنوز هم به غرب به دلیل جنگ‌های صلیبی قرون وسطی، به چشم یك دشمن می‌نگرند. (صفحة 61) كتاب‌های درسی هم در این مورد، سعی می‌كنند علل، اهداف و نتایج جنگ‌های صلیبی را بیان كنند. شایسته بود كه در این كتاب‌ها نوشته می‌شد كه دین نقشی در آن نداشته و دین تنها بهانه‌ای برای شروع این جنگ‌ها بود و این جنگ‌ها ربطی به مسیحیت و اسلام ندارد. بی‌گمان معرفی نادرست جنگ‌های صلیبی باعث تیره شدن روابط میان مردمان مختلف، به ویژه مسلمانان و مسیحیان می‌شود.

ـ بعد قومیّتی: این بعد شامل عناصر ذیل است: به تصویر كشیدن فلسطین به عنوان سرزمین اصلی یهودیان، فلسطین به عنوان حقّی الهی برای یهودیان، استفاده از اصطلاحات خاورمیانه و شمال آفریقا هنگام سخن گفتن در مورد كشورهای جهان عرب، جانبداری از یهودیان و توصیف مسلمانان به عنوان اشخاصی انزواطلب، پرداختن به مسئلة درگیری جهان عرب با اسرائیل از منظر صهیونیسم.

كتاب «جنگ‌های صلیبی؛ جنگ فرهنگ‌ها» نامی از كشورهای عربی به عنوان یك كشور مستقل نمی‌برد، در حالی كه موضوع اصلی این كتاب كه جنگ‌های صلیبی است و این جنگ‌ها در قلب جهان عرب روی داده است و نویسنده به جای استفاده از نام كشورهای عربی، از اصطلاحاتی مانند خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده می‌كند و این خود بیانگر این مطلب است كه آنها می‌خواهند بعد اسلامی و عربی بودن مسئلة فلسطین را از آن جدا كنند و آن را یك مسئلة سیاسی صرف معرفی كنند و در پایان می‌خواهند بگویند مسئلة درگیری فلسطینی‌ها با اسرائیلی‌ها، یك مسئله و درگیری سیاسی صرف است كه نظیر آن پیوسته در جای جای جهان در حال روی دادن است و این موضوع هیچ ربطی به اشغال یك سرزمین و به ناحق آواره ساختن ساکنان اصلی آن به ناحق ندارد.

این كتاب‌ها از به كار بردن كلمه اشغال در مورد گروه‌های یهودی كه روستاها و شهرهای فلسطینی را تصرف كرده‌اند، خودداری كرده و با نادیده گرفتن رفتارهای اسرائیل. آن را به عنوان یك حكومت اشغالگر، معرفی نمی‌كنند و در مقابل، برخی اصرار زیادی بر استفاده از كلمة «می‌پندارند» در توصیف عدم پذیرش اشغال یهودیان از طرف فلسطینی‌ها دارند و می‌گویند فلسطینی‌ها می‌پندارند فلسطین متعلق به آنان است.

این نویسندگان عموماً حقوق مشروع و قانونی ملّت فلسطین در برپایی یك حكومت فلسطینی بنابر مصوّبات و قطعنامه‌های صادر شده از سازمان ملل متحد را، نادیده می‌گیرند.كتاب‌های درسی انگلستان واژه، عرب‌ها را با واژه‌هایی مانند عقب ماندگی، شكست و خواری در كنار هم می‌آورند و سعی در القای این مفاهیم به خوانندگان و دانش‌آموزان خود دارند و این‌گونه عنوان می‌كنند كه عرب‌ها توانایی و آمادگی موفقیّت و پیروزی را ندارند و به طور كلی تصویری منفی از عرب‌ها ارائه می‌دهند. این مطلب در كتاب «درگیری اعراب و اسرائیل»، بسیار آشكار است و عكس‌هایی كه این كتاب در این مورد آورده، نقش زیادی در القای این مطلب به دانش‌آموزان دارد و بدیهی است كه تصویر، تأثیر بیشتری نسبت به كلمات در ذهن خوانندگان و بینندگان به جا می‌گذارد، به ویژه اگر این مخاطبان و خوانندگان دانش‌آموزان كم سنّ و سال باشند. در این كتاب تصویری كه از اعراب چاپ شده به صورت اشخاص شكست خورده، اسیر یا پناهنده یا در حالتی بسیار ابتدایی و بیابانگرد هستند.

به عنوان مثال در صفحة 15 همین كتاب، تصویری از عرب‌های شهرنشین را می‌بینیم كه سربازان انگلیسی آنها را به زندان می‌برند و در صفحه 34 آن، تصویری از گروهی از اسیران مصری وجود دارد كه به صورتی شرم‌آور در یك كامیون نظامی اسرائیلی جمع شده و در حال انتقال به جایی دیگر هستند. مجموعة این تصاویر، یك تصویر كلی را در ذهن دانش‌آموزان انگلیسی ترسیم می‌كند و آن اینكه عرب‌ها اشخاصی دائماً خوار و زبون و عقب مانده و شكست‌خورده هستند كه قدرت پیروز شدن بر دشمنان خود را ندارند. در این كتاب‌ها مشاهده می‌شود كه كتاب‌های تاریخ هیچ‌گونه سخنی از شكست‌های اسرائیل در جنگ سال 1973 به میان نمی‌آورند و هیچ‌گونه تصویری از اسیران اسرائیلی در این جنگ نیز چاپ نشده و اشاره‌ای به خسارات وارده به اسرائیل در روزهای اوّل این جنگ نشده است. شایان ذكر است كه اوضاع اسرائیل در آن روزها به گونه‌ای بود كه ایالات متحده آمریكا وارد كار شد و یك پل هوایی برای كمك به اسرائیل به وجود آورد و برای نجات آن، پیشرفته‌ترین سلاح‌های هجومی آن زمان را در اختیار اسرائیل قرار داد، در حالی كه مصر و سوریه با سلاح‌های دفاعی در حال جنگ بودند.

با وجود همه این‌ها ارتش مصر و سوریه به پیروزی‌های قابل توجهی دست یافتند.
در این پژوهش، محتوا و پیام 30 نمونه از كتاب‌های درسی انگلستان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بررسی نشان می‌دهد كه 73 درصد این كتاب‌ها، به طور كلی گرایشی بی‌طرفانه نسبت به عرب‌ها و مسلمانان داشته‌اند، 17 درصد آن، دیدگاهی مثبت و 10 درصد آن نیز ضدّ اعراب و مسلمانان و القاکنندة گرایشات منفی است. مرتبط دانستن اسلام با تروریسم و تندروی، شایسته دینی مانند اسلام نیست، دینی كه فرهنگ عربی اسلامی را به وجود آورد واین فرهنگ و تمدن میراث فرهنگی یونان و ایران و میراث فرهنگی بسیاری از سرزمین‌های دیگر را حفظ كرده و به نسل‌های بعد منتقل كرد. این فرهنگ و تمدن، به حفظ میراث تمدن‌های دیگر بسنده نكرد، بلكه آن را جلو برده و باعث پیشرفت و گسترش آن شد و دانش‌های جدیدی مانند جبر به میراث گذشتگان افزود.

البته این‌گونه ایجاد ارتباط‌ها در شأن و شایسته مدارس انگلستان كه از جمله پیشرفته‌ترین مدارس جهان است، نیست. و این با نقش و وظیفه مدارس و اهداف برنامه‌های آموزشی كه به دانش‌آموزان ضرورت احترام به دیگران و احترام به فرهنگ آنان را آموزش می‌دهد. در منافات است.

مدارس شرق و غرب شایسته است كه اصول فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و اصول و روح ادیان آسمانی را به دانش‌آموزان بشناسانند، و از ورود دیدگاه‌های تحمیلی و مغرضانه به متون درسی خودداری کنند.

جمعه 27/10/1387 - 10:4
كودك
تبلیغات و كودكان
نظام سرمایه‌سالاری، پیوند وثیق با تبلیغات ـ به مفهوم مدرن آن ـ دارد. تبلیغات، شهروندن را به گرداب مصرف‌زدگی كشانده و بدین وسیله، رونق نظام سرمایه‌سالاری را حفظ می‌كنند. تبلیغات، تنها بزرگسالان را هدف نمی‌گیرد، بلكه كودكان و خردسالان نیز طعمه‌هایی عالی برای تبلیغات‌چی‌ها سرمایه‌سالاران به شمار می‌روند

اشاره:
نظام سرمایه‌سالاری، پیوند وثیق با تبلیغات ـ به مفهوم مدرن آن ـ دارد. تبلیغات، شهروندن را به گرداب مصرف‌زدگی كشانده و بدین وسیله، رونق نظام سرمایه‌سالاری را حفظ می‌كنند. تبلیغات، تنها بزرگسالان را هدف نمی‌گیرد، بلكه كودكان و خردسالان نیز طعمه‌هایی عالی برای تبلیغات‌چی‌ها سرمایه‌سالاران به شمار می‌روند. كودكان تحت تأثیر تبلیغات، والدین خود را برای خرید هر چه بیشتر، به ستوه می‌آورند. در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده است.

از دیدگاه تبلیغات، كودكان طعمه‌هایی عالی محسوب می‌شوند. آنها زیاد تلویزیون نگاه می‌كنند، پول توجیبی زیادی خرج می‌كنند، با مامان‌هایشان به خرید می‌روند و برای خرید آخرین تولید خوراكی صبحانه و نوشابه‌های گازدار آنها را ذلّه می‌كنند. جای تعجب ندارد كه بسیاری از مردم، نگران تأثیر نوع بازاریابی بر كودكان هستند، مخالفان این‌گونه تبلیغات، خواستار آن هستند كه دولت‌ها در تبلیغاتی كه مستقیماً كودكان را هدف قرار می‌دهند، محدودیت‌هایی قایل شوند.

در اروپا نیز به تدریج قوانین منبع تبلیغات برای كودكان فراگیر می‌شود. یونان، كه هر گونه تبلیغات تلویزیونی برای اسباب‌بازی از ساعت 7 صبح تا 10شب در آن ممنوع است، در نظر دارد كه هر گونه تبلیغات برای جذب كودكان را منع كند. ایتالیا، لهستان، بلژیك و ایرلند نیز در همین راستا در پی راه‌حل هستند. ممكن است در آینده، اقدامات سفت و سخت‌تری نیز صورت گیرد. سوئد كه انجام هر گونه تبلیغات برای كودكان زیر 12 سال را از سال 1991 ممنوع كرده است، قصد دارد از فرصت شش ماهة خود در مقام ریاست اتحادیه اروپا برای سفت و سخت كردن قوانین بالنسبه لیبرال این اتحادیه در مورد تبلیغات تلویزیونی استفاده كند.

مخالفان ادعا می‌كنند كه كودكان هنوز تجربة لازم برای تمیز تبلیغات از برنامه‌سازی واقعی را ندارند. لارم مارن، مشاور عالی وزارت فرهنگ و سوئد می‌گوید: «كودكان توان درك موضوع تبلیغات را ندارند و تبلیغات‌چی‌ها نیز از كودكی و ناپختگی آنها سوء استفاده می‌كنند». مارن می‌گوید كه حتی اگر كودكان این قدرت تشخیص را داشته باشند، تبلیغات باعث می‌شود كه آنها والدین خود را برای خرید كالای مورد نظر به ستوه بیاورند.

برخی از منتقدان نیز نگران تأثیر اجتماعی تبلیغات برای كودكان هستند. گوردن براون، وزیر دارایی بریتانیا، اخیراً تبلیغات‌چی‌ها را به تأكید بر فاصله‌های طبقاتی محكوم كرد. این فاصله‌ها با تبلیغ اسباب‌بازی‌ها و دستگاه‌هایی كه خانواده‌های فقیر از عهدة خریدشان بر نمی‌آیند، بسیار محسوس‌تر می‌شود.

آژانس استاندارد مواد خوراكی بریتانیا خواستار اعمال استانداردهای عالی‌تری است، چون باور دارد كه تبلیغات غذایی برای كودكان به چاق شدن آنها منجر می‌شود. از دیگر سو، كشیده شدن بازاریابی و تبلیغات به مدارس نیز مزید بر علت شده است. شبكه یك ـ یك شبكة تلویزیونی در آمریكا ـ به مدارس این كشور جایزه می‌دهد، به شرط آنكه دانش‌آموزان این مدارس، برنامه خبری را به همراه تبلیغات چاشنی آن تا به انتها تماشا كنند. جوئل بابیت، رئیس قبلی شركت، تبلیغات‌چی‌ها را با این ادعا كه شركتش«كودكان را به تماشای دو دقیقه آگهی در روز وادار می‌كند»، اغوا می‌كند. مورد دیگر شركت« زپ می» بود كه بعد از گلایة والدین مبنی بر اینكه این شركت، اطلاعات شخصی كودكانشان را به بهانة اهدای كامپیوتر به مدارس در اختیار تبلیغات‌چی‌ها قرار می‌دهد، از كار خود دست كشید.

گری راسكین، مدیر كومرشال آلرت، یك لابی در واشنگتن، با غرولند می‌گوید: «ما شاهد تبدیل كودكان به وسایلی در خدمت تجارت هستیم». تبلیغات‌چی‌ها اصرار دارند كه حركتی جامع برای ممنوعیت تبلیغات برای كودكان، نقض قرض خواهد بود و تأثیری معكوس خواهد داشت. دلیل اصلی آنها این است كه ممنوعیت این گونه تبلیغات، به برهم خوردن برنامه‌ریزی كودكان برای تماشای تلویزیون، كاهش منابع آموزشی در مدارس و افزایش قیمت اسباب‌بازی می‌انجامد.

شاید این ادعا پر بی‌راه نباشد. مركز بریتانیا مدعی است كه از عایدی 67 میلیون دلاری حاصل از تبلیغات برای كودكان، در برنامه‌های داخلی برای خود كودكان استفاده می‌كند. منع تبلیغات اسباب‌بازی در تلویزیون در یونان كه اساساً اقدامی در راستای حمایت از سازندگان محلی اسباب‌بازی است، به بحثی در مورد كیفیت و محدود شدن حق انتخاب برنامه‌های كودكان منجر شده است. یك كارخانة بزرگ آمریكایی سازنده اسباب‌بازی در یونان می‌گوید كه در نتیجة اعمال این محدودیت، این شركت در مقایسه با دیگر بازارهای اروپایی، در كریسمس حقّ انتخاب بسیار كمتری به خرده‌فروشان داده است.

تبلیغات در مدارس نیز چندان بی‌فایده نیست. برای مثال، دولت بریتانیا بعد از موفقیت طرح‌هایی چون تسكو ـ مركز خرده‌فروشی مواد خوراكی ـ خواستار مشاركت بیشتر مدارس در امور تجاری است. این مسئله به تشویق والدین به خریدن خوار و باری می‌شود كه نتیجه‌اش تأمین كامپیوتر برای مدارس است. به هر حال تبلیغات‌چی‌ها می‌توانند به آسانی ممنوعیت تبلیغات تلویزیونی را دور بزنند. در سوئد، تبلیغات‌چی‌ها برای پی‌گیری اهداف خود به بیل‌بورد و نیز تبلیغات در داخل فروشگاه‌ها متوسل شده‌اند. دولت، قدرت ممانعت از پخش برنامه‌هایی را كه از خارج به زبان سوئدی پخش می‌شوند، ندارد. تمایل به بازنویسی قوانین اتحادیة اروپا نیز در همین راستاست. ارلینگ جورستروم، پروفسور ارتباطات در انستیتوی ملی استكهلم ـ كه قانون سال 1991 سوئد نیز بر اساس نتایج تحقیقات آن تدوین شده است ـ می‌گوید: «قانون ممنوعیت تبلیغات در سوئد كارگر نیفتاده است».
جمعه 27/10/1387 - 10:1
دانستنی های علمی
علل گرایش به شیطان پرستی    
شیطان‌پرستی یا شیطان‌گرایی در کشور ما هنوز در دورة نمادین به سرمی‌برد و به ایدئولوژی تبدیل نشده است. اما در کشورهای غربی با توجه به شبکه فراماسونری و نیز مبانی عرفان یهودی (قبالا یا کابالا) به یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی تبدیل شده و کاملاً با آرمان‌های صهیونیسم هماهنگی دارد. ولی باید توجه داشت که با کارکردی که نمادها دارند، بعد از مرحلة ترویج نمادها، نوبت به انتقال ایدئولوژی‌ خواهد رسید.


گفت‌وگو با حمیدرضا مظاهری
حجة‌الاسلام و المسلمین حمید رضا مظاهری سیف، رئیس مرکز مطالعات و پژوهش‌های اسلامی دانشگاه صنعتی شریف و پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات حوزة علمیة قم و نویسنده هفت کتاب و هفتاد و سه مقاله در نشریات علمی است، آخرین اثر وی با نام "جریان‌شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور" بوده که از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
 
مظاهری سیف در این گفت‌وگو به بررسی علل گرایش جوانان به شیطان پرستی پرداخته است و از نقش صهیونیسم جهانی در گسترش و ترویج شیطان پرستی سخن به میان می‌آورد،
 
وی معتقد است: امروزه در دنیا تبلیغات زیادی برای عرفان یهود یا همان قبالا صورت می‌گیرد. شخصیت‌های مشهوری نظیر مادونا کابالیست می‌شوند و آموزه‌های کابالا در رمان‌های کوئیلیو نقش پررنگی پیدا می‌کند، در رمان‌های کوه پنجم، بریدا، شیطان و دوشیزه پریم و حتی کیمیاگر به روشنی تعالیم کابالا دیده می‌شود. مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:
 
 
  • با توجه به شرایط فعلی، علل گرایش برخی از جوانان به برخی گروههای نوپدید از جمله شیطان پرستی چیست؟
 
بسم الله الرحمن الرحیم، در مصاحبه‌های قبلی با برخی از خبرگزاری‌ها و نشریات درباره علل و زمینه‌های پیدایش و گسترش ادیان و معنویت‌های نوظهور سخن گفته‌ام. تمام آنها در مورد گرایش‌های شیطان پرستی نیز معنی دار و صادق اند. اما در خصوص گرایش‌های شیطانی عوامل دیگری هم وجود دارد که اگر اجازه بدهید به آنها بپردازیم.
 
اولین و مهم‌ترین عامل این است که شیطان‌گرایی در وجود تمام انسان‌ها ریشه‌دارد. در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد در یکی شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت می‌کند و در گوش دیگر فرشته‌ای است که به خیر و نیکی می‌خواند.
 
درون انسان عرصة جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، اما در صورتی انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشتة درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته که فرشتة درون هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد، انسان تنها می‌تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمی‌کند.(روم/30) به همین علت دنبال کردن ندای شیطان جنگ درونی را پایدار می‌کند و چنین کسی هیچ گاه به آرامش نخواهد رسید، و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.
 
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، اما گاهی نیز رغبتی در قلب‌مان ایجاد می‌شود، ما انسان‌ها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوش‌مان می‌آید و به آن میل پیدا می‌کنیم، این‌ها نشانة فعالیت شیطان درونی است. جنبش شیطان‌گرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه می‌کند و سستی اراده و بی‌توجهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب اقبال به دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبش‌های شیطان‌گرا به لحاظ جامعه‌شناختی می‌شود.
 
جنبش شیطان‌گرایی می‌خواهد با تقدیس و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتی وعدة از بین بردن آن را می‌دهد، اما این وعدة دروغی است که هیچ‌گاه محقق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشتة درون خود مبارزه کند، نمی‌تواند وجود خود را از حضور آنها تهی سازد، زیرا فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست. به همین منظور شیطان‌گرایان از مرگ خدا سخن می‌گویند تا بتوانند فرشتة درون را نابود کنند و البته این توهمی بیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی را پیش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشی می‌توان از هستی و هستی بخش رو گرداند. ولی با مرگ به او نزدیک‌تر می‌شوند، در حالی‌که قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بی‌کران او آماده نشده‌اند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد. بنابراین یکی از علل گرایش به شیطان پرستی پیروی از شیطان درون است که عاقبت آن به جاهای بسیار ناخوشایندی می‌رسد.
 
 
  •  هدف از وجود شیطان چیست؟
 
خداوند مهربان این شیطان درونی را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتب برتر از فرشتگان راه یابد. و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمانفرمایی بر تمام عالم را پیدا کند.
 
 
  •  چه عوامل دیگری در گرایش به شیطان پرستی موثر است؟
 
یکی دیگر از علل گرایش به جنبش‌های شیطانی استفادة وسیع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر اندیشه‌ها از طریق گفتن یا نوشتن دشوار است و تعداد محدودی از مردم با آن ارتباط برقرار می‌کنند. اما نمادها به راحتی جایگاه خود را در فرهنگ عمومی پیدا می‌کنند و به خاطر اینکه ظرفیت کار هنری دارند، به صورت جذابی در جامعه، به خصوص بین جوانان و زنان گسترش می‌یابند. نمادها همواره حامل معنا و پیام هستند و نوعی نگرش یا فکر را تداعی می‌کنند و رفتار خاصی را یادآور می‌شوند. مثلاً مردم با دیدن گلدسته یاد مسجد و نماز می‌افتند. با دیدن چراغ قرمز احساس خطر می‌کنند و می‌ایستند.
 
جنبش شیطان‌گرایی با استفاده وسیع از نمادها و به کارگیری ظرفیت‌های هنری نظیر گرافیک، سینما و از همه بیشتر موسیقی به عرصه آمده است. نمادها و سمبول‌های شیطانی روی لباس‌ها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعت‌ها، از کفش تا کلاه همه جا دیده می‌شود. این نمادها با طراحی‌های متنوع و زیبا افراد را جذب می‌کنند، پس از اینکه استفاده از آنها تکرار شد و به عنوان بخشی از رفتار و سلیقة شخص در آمده و به نوعی هویت و خودپندارة فرد را تشکیل می‌دهد، در این شرایط با افراد دیگری که نمودهای رفتاری و ذوقی همانندی را دارند، احساس همزاد پنداری کرده و خود را از آنها و آنها را از خود می‌پندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبیه به آنها می‌شود. به قول ارنست کاسیرر انسان حیوان نمادساز است و به خاطر قدرت تفکر و معناجویی یا معنا بخشی، کنش‌های متقابل انسان‌ها به صورت نمادین شکل می‌گیرد. و از این راه معانی را به هم منتقل می‌کنند. مثلاً دو نفر که به هم می‌رسند برای هم دست تکان می‌دهند و این حرکت نماد توجه، محبت و احترام است. معانی که به صورت نمادین در روابط انسانی جریان پیدا می‌کند، به واسطة هنر بسیار مؤثرتر می‌شود و سینما یکی از تأثیر گذارترین هنرهاست.
 
هنگامی‌ که فیلم شیطان در تاریخ 6/6/1976 پخش شد کسی فکر نمی‌کرد که چقدر مؤثر واقع شود به طوری که هنگام پخش نسخة دوم این فیلم در تاریخ 6/6/2006 بسیاری از مردم از خانه بیرون نیامدند تا پر شیطان به آنها نگیرد و عده‌ای هم کارهای مهم خود را نظیر عروسی و غیره به این روز انداخته بودند تا از نیروی شیطان بهره‌مند شوند!
 

  •  گویا اعتقاد به نیروی شیطان نیز در این بین نقش مهمی دارد؟
 
یکی دیگر از عوامل گسترش شیطان‌گرایی و شیطان‌پرستی این است که شیطان را منشأ قدرت معرفی می‌کنند و کامیابی و موفقیت در زندگی را در روزگار غلبة شیطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شیطان اعلام می‌کنند. شیطان‌گرایان می‌گویند ما در دوران غلبة شر بر خیر زندگی می‌کنیم و این نشانة غلبة شیطان بر خداست، پس نیروی غالب نیروی شیطان است و در صورت همراهی با او می‌توان به نیروی لازم برای رسیدن به اهداف و آرزوها دست یافت. در حالیکه واقعیت چیز دیگری است. ما در دورة مهلت یافتن شیطان و متأسفانه سستی انسان به سر می‌بریم. شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه رقیب انسان هم نیست و اگر انسان به خود بیاید و به خدا پناه ببرد شیطان در برابر او عاجز و ذلیل خواهد شد. قرآن کریم می‌فرماید: نیرنگ شیطان ضعیف است.(نساء/76) و سلطه‌ای بر اهل ایمان و توکل کنندگان ندارد،(نحل/99) سلطة او فقط بر کسانی است که به او دل سپرده و فرمانش را می‌پذیرند و او را شریک پروردگارشان می‌پندارند. (نحل/100) جنبش شیطان‌گرایی در راستای جا انداختن این دروغ بزرگ که در دوران غلبة نیروی شیطان به سر می‌بریم، دست به فعالیت‌های تبلیغی گسترده‌ای زده است. از جمله تولید فیلم‌هایی نظیر کودک رزماری، دروازه نهم و گابریل. رومن پولانسکی در فیلم کودک رزماری (1968) تولد شیطان را اعلام کرد، تولدی که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترین قدرتمندان می‌دانند.
 
سپس در فیلم دروازه نهم (1999) شیطان را به صورت نیرویی که غلبه یافته معرفی می‌کند. نیرویی که خیلی از مردم و حتی افراد شاخص نظیر اساتید دانشگاه و ثروتمندان در جستجوی راهی برای سپردن روح و جسم خود به او و متقابلاً برخورداری از قدرت او هستند. سرانجام در فیلم گابریل تولید سال 2008، می‌بینیم که زمین را ظلمت و پلیدی فرا گرفته و خداوند فرشتگان را برای نجات زمین می‌فرستد؛ اما آنها نیز آلوده می‌شوند و در پایان گابریل که همان جبرئیل است با دلخوری از خداوند، دست از زمین می‌کشد و به آسمان صعود می‌کند، تا نگذارد که خدا فرشتگان دیگر را به زمین بفرستد.
 
این فیلم‌ها که با تکنیک‌های بالا و جذابیت‌های زیاد داستانی تولید می‌شود، در نهایت باور یا دست کم این احتمال را تقویت می‌کند که نیرویی به نام نیروی شیطان وجود دارد و پیوستن به او بسیار مفید و مؤثر است. یکی دیگر از عوامل جذابیت و روی‌آوری به جنبش شیطانی که بسیار شیطنت آمیز به کار گرفته شده، میل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شک مدل زندگی ما که بر اساس اهداف و برنامه‌های تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبیعت انسان ناسازگار و خیلی آزار دهنده است. نظام اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی - منظورم تمام مردم دنیاست - ظالمانه و سرشار از تباهی است. در اینجا نمی‌خواهم به این موضوع بپردازم و در جاهای دیگر توضیح داده‌ام. اما نشانه‌های این تباهی که در تار و پود تمدن معاصر و زندگی ما پیچیده، افسردگی‌ها، اضطراب‌ها، رنج‌های بیهوده، ارزش‌های پوچ نظیر پول، مدرک، مدال‌ها و جوایز مسخرة بین اللمللی و هزاران پدیدة موهوم و بی‌معنای دیگر است.
 
نوجوان و جوانی که تازه با این عرصه آشنا می‌شود و هنوز این هنجارهای بی‌معنا را درونی نکرده ستم و تجاوز به حریم خود را کاملاً احساس می‌کند و به سرکشی رو می‌آورد. دقیقاً به همین علت در دهة 1960شاهد جنبش‌های دانشجویی وسیع در آمریکا و اروپا بودیم. دقیقاً در اوج این جنبش‌ها بود که پدیده‌ای به نام موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض به وجود آمد. آن جنبش‌ها و این سبک موسیقی در ابتدا اهداف بسیار درستی داشت. اهدافی نظیر مخالفت با مصرف‌گرایی، فاصلة فقیر و غنی، سرمایه‌داری، جنگ، فرسایش روابط انسانی و... مثلا ً جوانان می‌رفتند و از زباله‌ها لباس‌های پاره پیدا می‌کردند و می‌پوشیدند تا به اختلاف طبقاتی و بی‌عدالتی اعتراض کنند، داد و فریاد راه می‌انداختند، ویژگی موسیقی متال فریاد، حرفهای اهانت آمیز و سروصدای بلند است. البته روش‌هایی که از سوی این جوانان به کار برده می‌شد همیشه درست نبود اما اهداف خوبی در کار بود.
 
دیری نگذشت که این جنبش به جهات انحرافی سوق پیدا کرد. در بین شعارهایی نظیر عشق به مردم و عدالت، دعوت به استفاده از ماری‌جوانا و سایر مواد مخدر پیدا شد، گروهایی موسیقی خود جوش مورد حمایت شرکت‌های سرمایه‌داری قرار گرفتند و گروه‌هایی نظیر هندریکس و گروه کِریم موسیقی متال را به سوی تجاری شدن سوق دادند، تاجایی که امروزه خوانندگان معروف مثل مرلین منسون و گروه‌های مطرح متال کاملاً در خدمت نظام سرمایه داری قرار گرفته‌اند و لباس‌های پاره با قیمت گزاف در بوتیک‌های شیک به فروش می‌رسد.
 
این گروه‌ها از آنجا که خلاف ارزش‌های اجتماعی حرکت می‌کردند و تندی و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دین را مورد حمله قرار می‌دادند، ظرفیت خوبی برای گرایش‌های شیطانی داشتند و از سوی دست‌های پنهان سرمایه‌داری به همین سمت منحرف شدند، "ازی آزبورن" خوانندة گروه "بلک سبث" که شاید بتوان آن را پایه گذار سبک متال معرفی کرد، در مصاحبه‌‌ای در سال 1976 اعلام کرد که ما یک گروه موسیقی هوی‌متال هستیم و هرگز به دنبال تفکرات شیطانی نرفته‌ایم. این موضع گیری برای آن بود که نشریات زیادی آنها را به عنوان گروه شیطانی معرفی می‌کردند و عده‌ای با حالات، آداب و لباس‌های شیطان‌گرایی در کنسرت‌های آنها حاضر می‌شدند.
 
 
به تدریج گروه‌هایی که دیدند حال و هوای شیطانی مورد استقبال و تبلیغات خوبی قرار می‌گیرد و می تواند ثروت و شهرت خوبی برای آنها به ارمغان بیاورد، دست به کارهای شیطانی زدند، از این‌جا بود که بلک متال یا متال جادویی و سایر شاخه‌های موسیقی هوی متال شکل گرفت. مثلاً گروهی مثل "نیروانا" که نام خود را از بودیسم برگرفته و به طور ناامیدانه‌ای از رنج و پلیدی سخن می‌گوید، با پشتیبانی شبکه "ام.تی.وی" سبک متال آلترناتیو را مطرح کرد و به شهرت و ثروت فراوانی رسید. و تا زمان خودکشی‌ "کرت کوبین" (خوانندة این گروه) پول هنگفتی را به جیب تهیه کنندگان تلوزیونی خود سرازیر کرد.


  • این سودهای سرشار، در دیگر كشورها نیز با استقبال مواجه شد؟
 
هدفی که شرکت‌های بزرگ در چند سال اخیر دنبال کرده‌اند این است که مدل بومی این گروه‌ها را در هر کشوری ایجاد کنند. گروه‌هایی مثل "هدهانتز" در آلمان و گروه‌های "آنگرا" و "راپسودی" در آسیای جنوب شرقی و نسخه‌هایی از گروه "دیساید" در ایران، نمونه‌های قابل توجهی هستند.همانطور که می‌بینید، کارتل‌های سرمایه‌داری و سیاسی با برنامه ریزی حساب شده و سوء استفاده از بی‌توجهی مردم توانستند یک تهدید جدی علیه خود را به فرصت تبدیل کنند. و جوانانی را که ممکن بود نظام سلطه را در هم بریزند و مدل دیگری برای زندگی بیابند، به سمت داد و فریادهای بیهوده و اعتراض بدون فکر و برنامه جهت دادند و همت‌شان این شد که چگونه پابه‌پای گیتار الکتریک فریاد بکشند و به زمین و زمان فحش بدهند. در واقع با استعداد و پول همین جوانان، نیروی تحول و اعتراض فعال را از آنها گرفتند!.
 
در راستای کشف و حمایت و البته بهره‌برداری از استعدادهای درخشان در این زمینه از سال 2000 جشنواره گروه‌های زیر زمینی برگزار شد. و همانطور که می‌بینیم حرکت اعتراضی و تحول‌خواهانة جوانان با فریادهای مأیوسانه‌، و سرگرمی‌های نیرو زدا و فکر سوز، و تلاش برای به دست آوردن جوایز جشنواره‌ها به ارزش موهوم دیگری تبدیل شده که خاصیتی جز تداوم، ظلم و بی‌عدالتی و بی‌رحمی در دنیا ندارد. بنابراین یکی دیگر از علل جذابیت شیطان‌گرایی مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزش‌های رایج اجتماعی است، که برای جوانان هیجان‌زا و جالب است.
 
 
  • شیطان پرستی و گرایش به آن علل مختلفی دارد، نقش فطرت انسان را در این زمینه چگونه ارزیابی می‌كنید؟
 
عامل دیگر گرایش به شیطان‌گرایی ریشة عمیق فطری دارد. روح ما انسان‌ها پیش از پیوستن به تن مادی و حضور دراین دنیا، در عالم ملکوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوه‌ها مشاهده کرده و با تمام صفات عالی می‌شناخته است. روح ما از آن جهت که خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت دیده و شناخته به او عشق می‌ورزد و از جهتی که او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاریت دیده، خشیت و هیبت را تجربه کرده است. در این دنیا که ازآن تجربة والا و ملکوتی دور شده‌ایم هم در جستجوی زیبایی و عشق هستیم و هم فطرتاً مایل به خوف و هیبت و خشیت.
 
همانطور که اگر زیبایی حقیقی را نبینیم و عشق حقیقی را نیابیم، زیبایی‌های موهوم و عشق‌های پوچ قلب‌مان را فرامی‌گیرد، اگر عظمت و شکوه بی‌کران الهی را نشناسیم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا می‌داریم. جنبش شیطانی با خشم و خشونت و ایجاد ترس برای لحظاتی قلب انسان را می‌لرزاند و به این نیاز عمیق فطری پاسخی موهوم و منحرف می‌دهد.

در موسیقی‌های شیطان پرستی، گریم‌های وحشت‌ناک خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صدای بلند و حجم بالای صدا، سرعت ریف‌ها و ملودی، استفاده از تکنیک‌های پالم میوت، افکت‌های دیستروشن و صحنه پردازی هول انگیز و نعره‌های دلخراش، هر بیننده و شنونده‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد و قلب او را می‌لرزاند. این هیجان برای عده‌ای از جوانان دل‌پذیر است. به ویژه اگر تصور کنیم که جوان امروز سالهای پرشور زندگی خود را بدون توجه به نیازهای طبیعی در مدلی تحمیلی و تکراری و می‌گذراند، جوانی که ناگزیر است تا اواسط دهة سوم زندگی درس‌های بی‌ارزشی را بخواند که در آینده به هیچ دردی نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانایی به عنوان یک شهروند کامل شناخته نمی‌شود، نه شغل، نه ازدواج و نه هیچ یک از خواسته‌های او به موقع تعریف نشده است. در این شرایط اگر به معنویت ناب و معرفت خداوند هم دستی نداشته باشد، فضای موسیقی شیطان‌گرا و هراس و هیجان آن تنوع جالبی به زندگی او می‌دهد. و پاسخی موقت و دروغی خوشایند خواهد بود.
 
 
  • از وی‍‍ژگی های بارز شیطان پرستی در ایران و تفاوت شیطان پرستان در ایران با سایر كشورها بگویید؟
 
شیطان‌پرستی یا شیطان‌گرایی در کشور ما هنوز در دورة نمادین به سرمی‌برد و به ایدئولوژی تبدیل نشده است. اما در کشورهای غربی با توجه به شبکه فراماسونری و نیز مبانی عرفان یهودی (قبالا یا کابالا) به یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی تبدیل شده و کاملاً با آرمان‌های صهیونیسم هماهنگی دارد. ولی باید توجه داشت که با کارکردی که نمادها دارند، بعد از مرحلة ترویج نمادها، نوبت به انتقال ایدئولوژی‌ خواهد رسید.
 
خیلی روشن عرض کنم وقتی سلام و علیک جوانان ما اشاره به نماد سرشیطان شد و آنگاه دیدند که فلان هنرپیشة صهیونیست، فلان ورزش‌کار کابالیست و رئیس جمهور آمریکا نیز دستش را آنطور بالا می‌برد، به طور ناخودآگاه با آنها احساس همانندی کرده و ارزش‌ها و اندیشه‌های آنها را از آن خود می‌داند. حالت سرشیطان نمادی از بافومت است که به صورت یک بز روی کره زمین نشسته و به معنای تحقق حکومت شیطان در زمین است. متأسفانه مسئولین به این ابعاد موضوع توجه ندارند و جنبش شیطانی را فقط از منظر انحرافات اجتماعی می‌بینند و از لایه‌های عمیق‌تر تغافل می‌کنند.
 
با در نظر گرفتن لایه‌های عمیق این بحث مواجهه با آن تنها کار نیروی انتظامی نیست، بلکه سازمان‌های فرهنگی و سیاسی کشور باید برای آن فکر کنند و برنامه داشته باشند. موضوع دیگر در مورد شیطان‌گرایی در ایران و بلکه دنیای اسلام این است که در فرهنگ یهودی - مسیحی ایمان در برابر عقل و دانش قرار دارد و شیطان نماد عقل‌گرایی است. البته در آنجا عقل محدود به عقل منفعت‌جو و دنیاگراست. اما به هر حال شیطان نماد عقل و دانش قلمداد می‌شود که با دعوت آدم و حوا به خوردن از میوة درخت دانش با انسان از بهشت رانده شد. و این موضوع زمینة جذب خیلی از افراد به شیطان بوده‌است. اما در دنیای اسلام این حنا رنگ ندارد و شیطان نماد جهل و وهم است و ایمان بر شالودة خرد و معرفت استوار می‌شود. از این جهت جنبش شیطان‌گرایی اگر بخواهد توفیقاتی را که در سایر کشورها داشته، در ایران و جهان اسلام تجربه کند، ناگزیر است که به تحریف در دین اسلام دست بزند. و البته اقداماتی را در این راستا آغاز کرده و برخی از آموزه‌های عرفانی را که با سوء تفسیر به عقل‌ستیزی تبدیل می‌شود، برجسته می‌کنند. به خصوص با حمایت از برخی فرقه‌های منحرف صوفیه، عرفان ناب اسلامی را در چهره‌ای مسخ شده می‌نمایند.
 
 
  •  دربارة ریشه‌های شیطان‌گرایی در عرفان یهود توضیح دهید.
 
به اعتقاد یهودیان، بنی‌اسرائیل قوم برتر هستند و هیچ غیر یهودی، در جامعه یهودیان پذیرفته نمی‌شود، بنابراین یهودیان نمی‌توانند مثل پیروان سایر ادیان دیگران را به دین خود دعوت کنند، آنها این خلاء را با عرفان یهودی پر کرده‌اند. یعنی اگرچه شما به عنوان یک مسلمان یا مسیحی نمی‌توانید یهودی شوید ولی می‌توانید به عرفان یهود بپیوندید.
 
امروزه در دنیا تبلیغات زیادی برای عرفان یهود یا همان قبالا صورت می‌گیرد. شخصیت‌های مشهوری نظیر مادونا کابالیست می‌شوند و آموزه‌های کابالا در رمان‌های کوئیلیو نقش پررنگی پیدا می‌کند، در رمان‌های کوه پنجم، بریدا، شیطان و دوشیزه پریم و حتی کیمیاگر به روشنی تعالیم کابالا دیده می‌شود. البته عرفان یهود سر سفرة تعالیم انبیای بزرگ الاهی نشسته است و مطالب صحیح آن زیاد است و در همین مطالب صحیح با عرفان اسلامی همانندی پیدا می‌کند. اما تحریفات وحشت‌ناکی هم در آن صورت گرفته که مشکل از همین تحریفات آغاز می‌شود.
 
یکی از تحریفات عرفان یهود این است که آنها خدا را دارای تجلیات یا سفرای خیر و شر می‌دانند و در واقع جلوه‌های جلال و قهر و سخط الاهی را جلوه‌های شر که منشأ پیدایش شر در عالم است، معرفی می‌کنند. رهبری نیروهای شر به دست فرشته‌ای به نام "سَمائیل" سپرده شده و در فیلم "گابریل" وقتی "جبرئیل" به زمین می‌آید، می‌بیند که سمائیل یعنی یکی از فرشتگانی که در بهشت باهم بودند، بر زمین حکومت می‌کند. جهان شر الاهی "سیترا احرا" نام دارد. بر همین خشت کج، آموزة دیگری را می‌نهند و آن آموزة "شمیطاها" یا ادوار تاریخ است. براساس قبالا جلوه‌های خداوند در ادوار مختلف تغییر می‌کند، گاهی در دوران تجلی لطف و رحمت و به سر می‌بریم و گاهی در عصر قهر و غضب و جلال و جبروت الاهی، چنانکه در تورات می‌بینیم قوم بنی‌اسرائیل گاهی مشمول رحمت خداوند بوده‌اند و گاهی گرفتار قهر و غضب او. دوران قهر و غضب که حتی دامن پیامبران را می‌گیرد، دوره‌‌ای است که میل انسان به گناه زیاد می‌شود و انسان سر به عصیان می‌گذارد. دوران تجلی قهر و جبروت عصر غلبة شیطان است و با نگاه توحیدی‌تر در واقع شیطان دست چپ خداست.
 
در مکتب کابالا ظهور مسیح سرآغاز تجلیات رحمت و لطف الاهی است و تا پیش از آن یا به عبارتی در آخرالزمان دورة غلبة ضد مسیح یا همان شیطان است که آن را عصر آکواریوس می‌نامند. "آکواریوس" انعکاس "سیترا احرا" در زمین است و ما امروز در عصر آکواریوس به سر می‌بریم. بنابراین اگر می‌خواهید، به قدرت و نیروی زندگی و کامیابی برسید باید با شیطان همراه شوید، حتی اگر می‌خواهید در عصر شیطان با تجلی خدا هماهنگ باشید، باید شیطانی شوید.
 
 
  •  در حالی‌كه نگرش اسلامی در این زمینه متفاوت است؟
 
در نگرش اسلامی تمام صفات خداوند عین ذات او و خیر مطلق است.(خطبة اول نهج البلاغه را ببینید.) نباید صفات الهی را تکه‌تکه کرد. صفات و اسماء الهی کمالات ذات او هستند که ما در تحلیل عقلی برای شناخت خود آنها را متعدد می‌کنیم، اما تمام آن صفات پاک یک حقیقت دارد و آن ذات اقدس احدی است. انسان به عنوان خلیفة خدا و آیینة تمام نمای او باید تمام صفات خدا را با هم در قلب خویش متجلی سازد و میان لطف و قهر و جمال و جلال جمع کند؛ در این حال به نوعی عشق سرشار از هیبت و خوف همراه با رجاء و بندگی و خدمت عاشقانه به پروردگار خویش می‌رسد. در کابالا بر اثر تمایز میان نام‌های و صفات خداوند به نوعی شرک پنهان معتقد شده‌اند و به جای ذات کامل صفات را می‌پرستند. و این کاری بود که قوم عاد کردند و حضرت هود به آنها فرمود: "أَ تُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنّی مَعَکمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ" آیا در نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید با من جدال می‌کنید در حالیکه خداوند هیچ برهانی را بر آن فرو نفرستاده است. پس منتظر باشید، من‌ هم با شما منتظر هستم."اعراف/71 " قوم عاد از نظر علمی بسیار پیش رفته بودند و قرآن می‌فرماید به آنها قدرت و تمکنی دادیم که به شما ندادیم. (انعام/6) به همین جهت خداوند معجزة خاصی به حضرت هود نداد و می‌خواست تا آنها با اندیشه و خرد خود و نگریستن به آن همه نعمتی که خداوند به آنها داده است حق را بفهمند. ولی آنها خدا را در نامها و صفاتش تجزیه کرده بودند و به جای خداوند یکتا، نام‌های او را می‌پرستیدند. و این دقیقاً راهی است که در قبالا پیموده می‌شود و عاقبت آن هم روشن است.
 

  • با این تفاسیر، دقیقاً كدام نهادها و سازمان‌ها ( اعم از رسمی یا غیر رسمی) مسئول و نقش بازدارنده را در گرایش به این امر دارند؟
 
بدون شک در مرحلة اول یک نقش ستادی باید تعریف شود تا برنامه‌های هماهنگی را برای تمام سازمان‌هایی که ظرفیت حرکت در این جهت را دارند، طراحی و ارائه نماید. این نقش قانوناً به عهده سازمان ملی جوانان یا شورای فرهنگ عمومی وزارت ارشاد است. سپس رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی باید با کارهای کارشناسی اساسی وارد صحنه شوند و اقدام کنند. دوست دارم در اینجا درد دلی را مطرح کنم.
 
سال گذشته دربارة معنویت‌های نوظهور طرحی نوشتیم، که یکی از شبکه‌ها این طرح را پذیرفت و در حد خوبی تصویب کرد. بعد خودشان گفتند که این برنامه یک بخش پژوهشی می‌خواهد، وقتی طرح پژوهشی ارائه شد و آنها مجوز پژوهش را پیش از مجوز تولید صادر کردند، به تهیه کننده گفتند که بودجه پژوهش را از سازمان‌های دیگر جذب کنید تا بعد از انجام و تأیید پژوهش، مجوز تولید را صادر کنیم و این پروژه عملاً متوقف شد.در این موارد باید در یک طرح کلان تقسیم وظایف روشن باشد، اگر قرار است که صدا و سیما بودجه‌های پژوهشی نداشته باشد، با یک معرفی نامه به طور مشخص و با روند تعریف شده، تهیه کننده را به سازمان مربوطه مثلاً معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات معرفی کند که تکلیف روشن باشد و آنها هم وظیفة خود بدانند که به این معرفی نامه و در خواست آن ترتیب اثر بدهند. اگر هم هماهنگی بین سازمان‌ها کار محالی است، خود سازمان صدا و سیما هماهنگی درونی برقرار کنند و این موارد را در یک گردش کار روشن و سریع به مرکز پژوهش‌های سازمان ارجاع دهد. تا این مسائل روی زمین نماند. مسألة دیگر این است که برخی سازمان‌ها، کارشناسان منفصل از خودشان را در جریان اطلاعات لازم قرار دهند. ما باید دعوا کنیم تا اجازه دهند که به بخشی از مطالب، حتی مطالبی که خودمان دنبال کردیم دسترسی داشته باشیم.
 
این شکاف بین کارشناسان و سازمان‌های دولتی باعث می‌شود که هم کارشناسان دست از مطالعه دراین زمینه‌ها بردارند، و حرفی برای گفتن نداشته باشند و هم سازمان‌های مربوطه کارهای غیر کارشناسی انجام دهند، که بعضاً مخل امنیت ملی است و خودشان فکر می‌کنند که کار درستی انجام داده‌اند. این مشکلات باعث شده که ظرفیت‌های عظیم علمی و معنوی حوزة علمیه و حتی اساتید دانشگاه‌ها در موضوعاتی مثل جنبش‌های نوپدید معنوی و دینی یا شیطان‌گرایی و شیطان پرستی مورد استفاده قرار نگیرد.

 
  • به تازگی نهاد نمایندگی مقام رهبری نسبت به اشاعه این گرایش (شیطان پرستی) در دانشگاهها و در میان دانشجویان هشدار داده است، به نظر شما به عنوان یك كارشناس از چه سازوكارهایی می‌توان برای مهار این نحله فكری استفاده كرد؟

روشن‌ترین راه این است که بینش بدهیم. وقتی یک دانشجو بداند که از نیروی او چه سوء استفاده‌هایی می‌شود و با برنامه‌ای شیطانی توانایی اعتراض و قدرت تغییر زندگی را در او تباه می‌کنند. اگر یک جوان بداند که تصور بنیان‌گذاران و مروجان جنبش شیطانی این است که می‌توانند مردم را مثل یک گوسفند در جهت اهداف و امیال خود مهار کنند و به خدمت بگیرند، اگر بدانند که با برنامه‌ریزی نه تنها توان فکری و نیروی بدنی او بلکه ذائقة زیباشناسی و ارزش‌های انسانی‌اش را بازیچه خود ساخته و به لایه‌های عمیق معنوی و فطری او تعرض می‌کنند، هیچ کس به آن روی نخواهد آورد.
 
 
  • به نظر شما چرا نسبت به پیامدهای نامطلوب این گونه تفكرات در كشور ما اطلاع رسانی نمی‌شود؟
 
چه کسی اطلاع رسانی کند، در حالی‌که کسانی که این مسئولیت را به عهده دارند، چیزی از آن نمی‌دانند. آسیب بزرگ خود کارشناس پنداری مسئولین به ویژه مسئولین فرهنگی باعث شده است که نه کارشناسان به خوبی رشد کنند و کارآیی داشته باشند، و نه خود مسئولین عمل‌کرد مفید و مؤثری ارائه دهند. در شورای فرهنگ عمومی که نمایندگان سازمان‌های فرهنگی و سایر سازمان‌های مربوطه حضور دارند، چند ماه پیش جلسه‌ای تشکیل شد و بحث شیطان پرستی را به جهت عدم شناخت و تقلیل به انحرافات اجتماعی، از شمار معنویت‌های نوظهور خارج کردند، در حالیکه این جنبش مهمترین جنبش معنوی و دینی روزگار ماست و اگر برنامه‌های ابرفرهنگ استکباری موفق شود در آیندة نه‌چندان دور مذهب بسیاری از مردمان زمین خواهد شد. و شاهد خواهیم بود که شیطان‌پرستان یهودی، مسیحی، مسلمان و بودایی در همایش‌های سالانة خود برای دنیایی شیطانی بیانیة اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی صادر کنند. و براساس اصول اعتقادی خود در در ساحت‌های گوناگون زندگی به بسط ایدئولوژی شیطانی بپردازند.
 
اصول اعتقادی شیطان‌گرایی که توسط آنتوان لاوی بیان شده، عبارت اند از: 1- دست و دلبازی به جای خساست 2- زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی 3- دانش به جای فریب دادن ریاکارانه 4- صحبت کردن با کسانی که لیاقت آنرا دارند به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان 5- انتقام و خونخواهی کردن به جای برگرداندن صورت 6- شیطان به ما مسئولیت در برابر مسئول را به جای مسئولیت در برابر موجودات ترسناک خیالی می آموزد 7- انسان مانند دیگر حیوانات است , گاهی بهتر ولی اغلب بدتر 8- شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می شود را ارائه می دهد , چون که تمام آنها به یک لذت و خشنودی فیزیکی , روانی یا احساسی منجر میشوند . 9 - شیطان بهترین دوست کلیسا است چرا که در تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساهاست.
 
در این اعتقادات حرف‌های درست و نادرست به هم آمیخته شده و ایدئولوژی شیطانی به جهت اینکه حرف‌های درستی هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنیای آینده را خواهد داشت و در کنار آن نگرش‌های باطل، خشونت‌آمیز، هوس مدارانه و غیر انسانی خود را نیز عملی خواهد ساخت. و سالها طول می‌کشد تا پس از تجربة زندگی بر اساس طرح شیطانی به تعارض‌ها و رنج‌ها و ناکامی‌های آن پی‌ببریم و در جستجوی طرح دیگری برای زندگی برآییم. و به همان نقطه‌ای برسیم که انسان ناکام امروز رسیده است. حال چه کسی می‌خواهد نسبت به این امور روشنگری و اطلاع رسانی کند. بدون وجود هسته‌های قوی پژوهشی با مطالعات میان رشته‌ای و رویکرد آینده پژوهانه، مگر می‌توان این توطئة بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترویج این شناخت اندیشید.
جمعه 27/10/1387 - 9:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته