• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 349
تعداد نظرات : 97
زمان آخرین مطلب : 3765روز قبل
دانستنی های علمی
هرم غذایی5گروه اصلی دارد.که هرکدام ازآنها قسمتی ازنیازهای بدن راتامین می کند .درقرآن کریم به این 5گروه توجه شده است واحادیث بسیاری درباره هریک از این گروهها روایت است.

1-   گروه نان وغلات

  •     تن ،بر نان استوار شده است.(امام صادق (ع))
  •    اگر خداوند در چیزی بیشتر ازجو شفا دهندگی می دید آن راخوراک پیامبران قرار نمی داد.        (امام صادق (ع))

2-سبزیجات

  •     وزمین راشکافتیم ،ودرآن دانه ها رویاندیم،وانگور وسبزی های خوردنی ،وزیتون وخرما،وباغ های درخت ،ومیوه وعلف ، تاشما وچهار پایانتان بهره برید.   (سوره ی عبس،آیات 26تا32)
  •    هرچیزی را زینتی است وزینت سفره سبزی است.(امام صادق(ع))

3-میوه ها

  •    واوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست وبی نیاز از داربست،ودرخت خرما وکشتزار،باطعم های گوناگون، وزیتون وانار،همانند، در عین حال ناهمانند، چون ثمره آورندازآن هابخورید ودر روز درو حق آن رانیز بپردازید واسراف نکنید که خدا اسرافکاران را دوست ندارد.(سوره ی انعام، آیه ی 141)

4- شیر ولبنیات

  •    شیر بخور، چرا که گوشت را می رویاند واستخوان رامحکم می کند (امام صادق(ع))
  •    چنانچه مسلمانی ضعف بدنی پیدا کرد لبنیات را به همراه گوشت (یاکباب) بخورد زیرا خداوند درآنها موجبات توانمندی ونیرومندی قرارداده است.(امام علی(ع))

5- گوشت

  •   اوست که دریا را رام کرد تاازآن گوشت تازه بخورید وزیورهایی برون آرید وخویشتن را بدان بیارایید. وکشتی ها رابینی که دریا را می شکافند وپیش می روند تا از فضل خدا روزی بطلبند، باشد که سپاس گویید.(سوره ی نحل ،آیه ی 14)
  •    بر شما باد به خوردن ماهی که اگر بی نان بخورید کافی است واگر با نان بخورید گواراست.(امام موسی کاظم(ع))
سه شنبه 9/6/1389 - 1:46
فلسفه و عرفان
 روزی شبلی (عارف مشهور) را دیدند اللّه اللّه می گفت، جوانی سوخته دل پرسید: 
چرا «لااله الاّ اللّه» نمی گویی؟ گفت:  
 ترسم چون «لااله»بگویم به 
«اللّه»نرسیده نفسم گرفته شود. 
سه شنبه 9/6/1389 - 1:44
دعا و زیارت

یکی از رخدادهای شگرف و شگفت‏انگیز که در صدر اسلام و برای شخص پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد، سفر اعجازآمیز «معراج» است که یکی از بزرگترین معجزه‏های رسول اکرم (ص) بوده و عقول بشری از درک حقیقت آن عاجز است. این معجزه الهی در سایه عبودیت و بندگی خالص نبوی (ص) حاصل شده است و آیات و روایات بسیاری، از آن با عظمت و شکوه یاد کرده است.
در حقیقت معراج، سفر رسول اکرم (ص) از زمین به سوی عرش بود. در این باره اختلافها زیاد است، بعضی معتقدند که این سفر جسمانی بود و عده‏ای بر این باورند که سفری روحانی بود.
در این نوشتار مختصر بر آنیم تا با مطالعه در آیات الهی و روایات اسلامی ضمن بیان عظمت این سفر اعجازآمیز، به برخی از ابهاماتی که درباره این موضوع مهم اسلامی وجود دارد، پاسخ دهیم.
مفهوم معراج‏
عروج به معنای بالا رفتن است. به شبی که دعا بالا رود لیلة المعراج گویند؛(۱) و نیز حرکت (با جسم) در زمین و بر روی زمین را گویند،(۲) و «اسار و اسراء» به معنای راندن است، یا سیر در شب را گویند،(۳) و معنای روح و جسم هم روشن است. راغب اصفهانی، روح را به معنای نفس گرفته است.(۴) بنابراین، حقیقت معراج، سیر در زمین و جهان‏های بالا و دوردست است.
نکته درخور توجه در اینجا این است که داستان معراج پیامبر اکرم(ص) مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن سفر با مرکب فضاپیمایی به نام «براق»(۵) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی بود که آن حضرت در مدت کوتاهی در آن نقطه پایین آمد، و از نقاط مختلف مسجد، و «بیت اللحم» که زادگاه حضرت عیسی (ع) است و منازل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن کرد؛ و در برخی از منازل دو رکعت نماز گزارد. البته ناگفته نماند آن حضرت این مسیر را در یکی از شبها در دوران رسالت در مکه از طریق اعجاز طی کرده است، که این قسمت را اصطلاحاً در کتابها و تواریخ «إسراء» می‏نامند و قسمت دوم داستان معراج، سیر آن حضرت از مسجدالاقصی به آسمانها انجام شده و «ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده کرد؛ و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانی سخن گفت، و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدی به عمل آورد؛ درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهد فرمود.»(۶) این قسمت سفر اعجازآمیز آسمانی را اصطلاحاً «معراج» می‏نامند.
رسول اکرم (ص) در این سیر آسمانی (معراج) با رموز هستی و اسرار شگفت‏انگیز دستگاه عظیم آفرینش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی‏پایان خداوند کاملاً آگاه گشت. سپس به سیر خود ادامه داد، و به «سدرة المنتهی»(۷) رسید، و آن را سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. در این هنگام برنامه سفر اعجازآمیز وی پایان یافت، سپس مأمور شد از همان راهی که پرواز نموده بود بازگشت نماید. در برگشت نیز در «بیت‏المقدس» فرود آمد، و روانه مکه و وطنش گردید.
معراج در آینه آیات و روایات‏
هر موضوعی را که قرآن‏کریم بدان اشاره فرموده است از ضروریات دین در میان مسلمان می‏باشد. داستان نیز این چنین است. یعنی، معراج اجمالاً یکی از ضروریات دین و صریح قرآن و جمله مسلمات در میان تمام فرق اسلام است؛ پس انکار آن، انکار ضروری دین و موجب ارتداد است؛ بنابراین، هر فرد مسلمان که معتقد به قرآن و روایات اسلامی و اتفاق مسلمانان باشد، نمی‏تواند آن را انکار نماید؛ زیرا، معراج ریشه قرآنی دارد و در دو سوره از قرآن‏کریم به سرگذشت این سیر جسمانی و روحانی تصریح شده است.
اول) سوره اسراء، که شروع این سفر اعجازآمیز را متذکر است:
«
سبحان الذی اسرای بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجدالاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر»(۸)پاک و منزه است آن خدایی که بنده‏اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که در سرزمین مبارک و مقدسی واقع شده برد، تا آیات و نشانه‏های (عظمت) ما را ببیند، او شنوا و بینا است.
دوم) سوره «النجم» که به قسمتهایی از این سفر آسمانی اشاره دارد که در ضمن ۶ آیه، از آیه ۱۳ تا ۱۸ قسمت دوم معراج، یعنی سیر آسمانی را بیان می‏کند. آنجا که می‏فرماید: «و لقد رءاه نزلة اُخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنة المأوی، اذ یغشی السدرة ما یغشی، مازاغ البصر و ما طغی، لقد رأی من آیات ربّه الکبری» آیا با او درباره آنچه (با چشم خود) دیده مجادله می‏کنید؟! و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد، نزد «سدرة المنتهی»، که «جنت المأوی» در آنجاست. در آن هنگام که چیزی (= نور خیره کننده‏ای) سدرة المنتهی را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیت بود). او پاره‏ای از آیات و نشانه‏های بزرگ پروردگارش را دید.
غالب مفسران، آیات سوره «النجم» را هم در ارتباط با قضیه معراج پیامبر (ص) دانسته‏اند.(۹)
همچنین در آیه دیگری از قرآن‏کریم به صورت اشاره، برخی از تماسهای پیامبر(ص) را در شب معراج تأیید می‏کند و آن آیه ۴۵ سوره «زخرف» است: «و سئلْ مَن ارسلنا مِن قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن ءالهةً یُعبدون؛ ای پیامبر! از پیامبرانی که قبل از تو فرستادیم بپرس: آیا ما برای آنها معبودانی غیر از خدای رحمان برای پرستش قرار داده بودیم؟
آیا پرسش پیامبر اکرم (ص) از انبیای گذشته به جز با رویارویی با آنها ممکن است؟ و در کدام مجمعی غیر از آن شب معهود این امر مواجهه میسر شد؟
روایتی هم از امام باقر (ع) در تفسیر این آیه شریفه به همین معنا وارد شده است و نیز علامه مجلسی در «جلد ۱۸ بحارالانوار، باب اثبات المعراج» این آیه شریفه را در زمره آیات معراج مطرح نموده است.
ناگفته پیداست که با امعان‏نظر در مطالب یاد شده، بدون مراجعه به روایات تفسیری معراج، تنها از تأمل در آیات سوره «اسرا» و «النجم» به تصویر نسبتاً روشنی از این سفر مبارک اعجازآمیز رسول خدا (ص) دست می‏یابیم.
در منابع روایی اسلام روایات زیادی درباره معراج وارد شده که بسیاری از علمای اسلام، تواتر یا شهرت آن را تصدیق کرده‏اند،(۱۰) که به عنوان نمونه و رعایت اختصار به دو روایت و آن هم از طریق فریقین اشاره می‏کنیم:
۱) امام باقر (ع)در ضمن روایتی که طولانی است فرمود: «و لکنّه اسری به... و اشار بیده الی السماء؛ و لکن پیامبر را از مسجدالحرام تا آسمانها سیر داد.»(۱۱)
۲) زمخشری حدیثی را نقل نموده است که در قسمتی از آن چنین آمده است: «و قد عرج به الی السماء فی تلک اللیله... و انه لقی الانبیاء و بلغ البیت‏المأمور و سدرةالمنتهی؛ در حالی که سیر داده شده بود بسوی آسمان در این شب و عجائب آسمان به او نشان داده شده، و انبیاء را ملاقات نموده بود و تا بیت‏المأمور و سدرةالنتهی سیر نمود.»(۱۲) در این حدیث «عرج به»، به معراج جسمانی اشاره دارد؛ از اینجا معلوم می‏شود روایاتی که فقط دلالت بر معراج روحانی دارد، چون مخالف ظاهر قرآن کریم است، قابل اعتماد نیست.
سخن از این که آیا تنها روح بزرگ پیامبر (ص) در خواب و مکاشفه در این سفر همراه جبرئیل بوده و یا آن حضرت با این بدن خاکی دعوت به عالم بالا شده است، مورد اختلاف است. با این که صریح قرآن و روایات اسلامی گواهی قطعی بر جسمانی بودن آن می‏دهد؛ چنان که فقیه و مفسر بزرگ شیعه، مرحوم طبرسی، در تفسیر «مجمع البیان» اتفاق علماء را بر جسمانی بودن معراج نقل می‏کند.(۱۳)
همچنین محدث عالیقدر شیعه، علامه مجلسی (ره)، و مفسر معروف اهل سنت، فخررازی، معتقدند که اهل تحقیق بر این باورند که به مقتضای دلالت قرآن‏کریم و روایات متواتر شیعه و سنی، خدای متعال روح و جسد پیامبر اسلام (ص) را از مکه به مسجدالاقصی و سپس از آنجا به آسمانها برد و انکار این مطلب، یا تأویل آن به عروج روحانی، یا وقوع آن در خواب، ناشی از کمی تتبع یا سستی دین و ضعف یقین است.(۱۴)
برای اثبات این موضوع دلائل و شواهدی وجود دارد که:
۱) کلمه «عبد» نشان می‏دهد،(۱۵) که این سفر در بیداری و این سیر، جسمانی بوده است؛ چون وقتی گفته می‏شود: فلان شخص را به فلان نقطه بردم، یعنی خودش را با همان جسم و روح، نه این که در عالم خواب و خیال برده؛ مگر قرینه‏ای برخلاف باشد. بنابراین، از باب آن که قرآن خود مفسر خود است می‏بینیم در سوره «جن» آیه ۱۹ می‏فرماید: «و انّه لمّا قام عبدالله یدعوه» و در سوره «علق» آیه ۱۰ می‏فرماید: «عبداً اذا صلی» از عبد اراده مجموع روح و جسم شده است. یعنی پیامبر اسلام (ص) با تن و جسم خود به عالم بالا عروج کرده است و این سیر جسمانی و روحانی بوده است، نه روحانی تنها، و معلوم است چنین سیری، از مسجدالحرام تا بیت‏المقدس (حدود یکصد فرسخ) در صورتی یک ارزش و معجزه حساب می‏شود که با جسم بوده باشد.
همچنین در تأیید و تقویت بیشتر این نظر (جسمانی بودن معراج) آیت ا... سبحانی می‏فرماید: «قریش از شنیدن این که پیامبر ادعا نمود من در ظرف یک شب همه این اماکن (سیر به مسجدالاقصی و عروج به آسمانها) را سیر نموده‏ام، سخت ناراحت شدند، و جداً به تکذیب او برخاستند؛ به طوری که جریان معراج وی در همه محافل قریش موضوع روز شد؛ هرگاه سیر این عوالم به صورت یک رؤیا بود، معنا نداشت که قریش به تکذیب حضرت برخیزند، و جنجالی راه بیندازند؛ زیرا گفتن این که من در شبی از شبها در هنگام خواب، چنین خوابی را دیده‏ام، هرگز موجب نزاع و اختلاف نمی‏گردد، چون سرانجام هر جه هست خواب است، و تمام امور محال و غیر ممکن و به دور از ذهن، در خواب به صورت ممکن درمی‏اید
ایشان می‏افزاید: «این نظر (معراج در خواب و عالم مکاشفه بود) آن قدر ارزش ندارد، که ما آن را دنبال کنیم؛ ولی افسوس اینجاست که برخی از دانشمندان مصری، مانند «فرید وجدی»(۱۶) این نظر را پسندیده و با سخنان بی‏اساس، به تحکیم آن پرداخته است. با این همه، بهتر آن است که از این مطلب بگذریم.»(۱۷)
شیخ طوسی (ره) در تفسیر «التبیان»، ذیل این آیه شریفه می‏فرماید: «علمای شیعه معتقدند که خداوند در همان شبی که پیامبرش را از مکه به بیت‏المقدس برد، او را به سوی آسمانها عروج داد، و آیات عظمت خویش را در آسمانها به او ارائه فرمود؛ و این در بیداری بود، نه در خواب
۲) لفظ «سبحان» که در ابتدای سوره اسراء آمده حکایت از اعجازگونه بودن این جریان مهم دارد که خداوند متعال برای رفع استبعاد مردم، خود را از هرگونه عیب و نقص و ناتوانی تنزیه می‏کند و گرنه سیر روح منهای جسد که از محدویت‏های عالم مادی رها باشد، این تعبیر را نمی‏طلبد.
۳) آن‏که در سوره «النجم» ماده «رؤیت» بکار رفته: «ما زاغ البصر و ماطغی، لقد رأی من آیات ربه الکبری»؛ چشم پیامبر(ص) دچار خطا و انحراف نشد. او نشانه‏های بزرگ خدای خود را مشاهده کرد. این دو آیه شریفه به روشنی می‏رساند که این رؤیت با همین و حالت بیداری پیامبر(ص) رخ داده، نه در حالت خواب و عالم مکاشفه.
سؤالی که در اینجا مطرح می‏شود این است که بر اساس تناسب بین رائی و مرئی (بیننده و دیده شده)، این چشم مادی تنها آنچه را که از جنس خود باشد را می‏بیند نه روح مجرد را و فرشتگانی که در ذات وجوشان طبیعت مادی راه ندارد. بنابراین، دیدارهای پیامبر(ص) با انبیای گذشته و برپا شدن نماز جماعت در بیت‏المقدس که آن تمامی انبیاء و رسل به خاتم خود (پیامبر اسلام) اقتداء کردند و حجت با فرشتگان و رؤیت اهل بهشت و جهنم که شرحش در اخبار آمده، چگونه صورت گرفته است؟
پاسخ آن است که: این امر با تمثل ارواح در ابدان مناسب خود، و مفارقت نوریه در قالب‏های مثالی، شدنی است؛ چنان که جبرئیل(ع) در برابر حضرت مریم به صورت مردی ظاهر گشت. ناگفته نماند که ما این برخوردها را در نقل روایاتی که در این‏باره رسیده، تا جایی می‏پذیریم که برهان عقلی آن را مردود نداند و بر این اصل، آن قسمتهایی که در پاره‏ای از روایات، مراحل نهایی و اوج صعود حضرت را بازگو می‏کند که ملاقات با پروردگار است و چگونگی آن که ملازم است با جسمیت خدای متعال، به هیچ وجه پذیرفته نیست؛ به عنوان نمونه: ابن هوازن قشیری (متوفی ۴۶۵) در کتاب معراجش روایت می‏کند که پیامبر (ص)، پروردگارش را با همین چشم سر دید، یا آن که از پیامبر نقل کرده است که: خدای خود را دیدم در حالی که دو کفش از طل در پای وی بود و در نوشته‏های برخی از خاورشناسان آمده است: در آخرین آسمان، پیامبر (ص) به خداوند به اندازه‏ای نزدیک شد که صدای قلم خدا را می‏شنید و می‏فهمید که خدا مشغول نگاهداری حساب افراد می‏باشد.(۱۸)
متأسفانه جریان معراج پیامبر (ص) مانند بسیاری دیگر از جریان‏های صحیح تاریخی، از روی غرض‏ورزی یا ساده‏لوحی و اعمال سلیقه‏های شخصی در طول تاریخ آمیخته با خرافات عجیب و غریبی شده است که قیافه اصلی آن را از نظر کسانی که مطالعه کافی در این قسمت ندارند، ناپسند نشان داده است.
درباره مطالب مزبور (دیدن خداوند و...) می‏گوییم: لازمه رؤیت با چشم، محدود بودن مرئی است و هر محدودی، محدودکننده‏ای باید، پس او نمی‏تواند واجب الوجود باشد و آیا نشنیده‏اید این کلام امام علی (ع) را که در جواب «ذعلب یمانی» فرمود: «لاتدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان...»(۱۹) و فرازی دیگر از کلام ۱۸۲ می‏فرماید: او مکان ندارد و با حواس ظاهری ادراک نگردد و با مردمان مقایسه نشود. او با موسی سخن گفت و آیات خویش را به او نمایاند، بدون آن که از اعضا و جوارح و ابزاری همانند بشر استفاده کرده باشد.
آخرین ابهام و یا سؤالی که در باره معراج مطرح می‏شود این است: آیا معراج پیامبر(ص) به عنوان یک بشر، از نظر علوم طبیعی امکان‏پذیر است؟
در پاسخ، مقدمه ذکر می‏کنیم: اساساً اعتقاد ما بر آن است که شریعت حیات‏بخش اسلام و قوانین نورانی آن از طرف خالق هستی‏بخش حکیم، تنظیم و توسط بهترین‏ها که انبیا، و ائمه معصومین (ع) هستند به بشر ابلاغ شده است. ازاین‏رو، آنچه که جنبه خرافی داشته و با عقل و علم و حکمت منافی باشد در آن راه ندارد. ما پیرو مذهبی هستیم که علوم روز آن را تأیید می‏کند، بلکه این مذهب پویا خود، دانشهایی را پایه‏گذاری کرده است، ولی باید متوجه بود که منظور از علوم تنها آن دسته از مسائلی است که صد در صد جنبه قطعی به خود گرفته، نه هر آنچه که به عنوان علم مطرح شود؛ زیرا ممکن است در پرتو اکتشافات دیگری دیر یا زود دگرگون شود و این دسته در میان علوم کم نیستند.
کوتاه سخن آن که ما می‏گویی میان عقائد مسلمان مذهبی و مسائل قطعی علوم، رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام دیگری را تقویت می‏کند.
از این مقدمه نتیجه می‏گیریم که بسیاری از موانع سفر انسان به فضا با اختراعات و اکتشافات علم روز از میان بر داشته شده است و اموری که زمانی غیرمعقول انگاشته می‏شد با پیشرفت بشر در عرصه‏های علمم و صنعت و فناوری به امری ممکن و معقول مبدل شد و انسان در این عصر تسخیر فضا و ... توانست بر مشکل جاذبه زمین، پرتوهای خطرناک شهابهای آسمان، فقدان اکسیژن، مشکل بی وزنی فائق آید.
ولی سخن در این است: آیا تنها این موجود ضعیف (بشر) که سراپا فقر و نیاز است، و پس از گذشت قرنها تلاش و کوشش طاقت‏فرسا با تجهیزات کذائی، توان سفر به کرات آسمانی را دارد؟ و آیا خالق قادر متعال او از ابداع وسیله‏ای که بهتر از سفینه‏های فضایی مدرن، این مأموریت را انجام دهد، عاجز است؟!
روی سخن با مسلمانان است آیا هیچ فرد خداپرستی که ایمان به قدرت لایزال و بی‏پایان الهی دارد. (ان الله علی کل شی‏ء قدیر) می‏تواند انکار کند؟ آیا برای خدای متعال مانعی دارد که وسیله مرموزی که از فکر محدود بشر بیرون است در اختیار پیامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سیر کند و عجائب آیات پروردگارش مشاهده نماید؟ جواب البته منفی است. چه مانعی در مقابل عظمت و قدرت خدای متعال می‏تواند ابراز وجود کند!
جایی که بشر با این فکر محدود در پرتو صنعت و تکنولوژی، همه موانع را برطرف کرد و توانست فضانوردانی را در قمر (کرات آسمانی) پیاده کند و در ماوراء جوّ به حرکت درآورد، به یقین پیامبران الهی می‏توانند با عنایت خداوند بزرگ که قدرت او مافوق قدرتها است و خالق تمام موجودات و قدرتهاست بدون اسباب ظاهری و خارجی ایجاد کنند.
پیامبر اسلام (ص) با عنایت خداوند بزرگ به معراج رفته است. هرگاه برنامه سیر تاریخی پیامبر، در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد، به طور مسلم تمام این قوانین طبیعی در برابر اراده قاهره وی تسلیمند، و هر آنی در قبضه قدرت او هستند؛ از این رو، چه اشکالی دارد: خدایی که به زمین جاذبه داده است و به اجرام آسمانی اشعه کیهانی بخشیده، بنده برگزیده‏اش را به وسیله قدرت نامتناهی خویش، بدون اسباب ظاهری و خارجی از مرکز جاذبه خارج نماید، و اشعه‏های خطرناکی که در ماوراء جو وجود دارد، مانند اشعه ماوراءبنفش، اشعه‏ایکس و اشعه کیهانی، مصون بدارد.

منبع:

عسکری اسلامپور
پی‏نوشت‏ها: -
۱. حسین راغب اصفهانی، المفردات، دفتر نشر الکتاب، دوم ۱۴۰۴ق، ص ۳۲۹.
۲. همان، ص ۲۴۷.
۳. احمد سیاح، فرهنگ جامع ، تهران: کتاب فروشی اسلام، ۱۳۵۴، ج ۱- ۲،ص ۶۹۰.
۴. مفردات راغب، ص ۲۰۵.
۵. براق نام مرکوبی است که بنا بر روایات، حضرت رسول(ص) شب معراج برپشت او آسمانها را درنوردید.
۶. طبرسی، مجمع البیان، سوره اسراء،ج ۳، ص ۳۹۵.
۷. سدره یا سدرة المنتهی، نام درخت کُنار بزرگی است که بنابر روایات اسلامی بر بالای آسمان هفتم قرار دارد و برگش مانند گوش فیل و میوه اش مانند کوزه است. علم ملائکه و سایر مخلوقات به آن منتهی شود و از آن درنمی گذرد. هیچ موجودی، بجز پیامبر اسلام (ص) در شبِ معراج از آن درنگذشته است و آنچه ورای آن است جز خدای نداند. از پای این درخت رودهایی از آب صاف روشن و شیر تازه و باده خوشگوار، برای نوشندگان روان می گردد. دربارة آن گفته اند که اسب سوار، در سایه اش هفتاد سال راه می پیماید و یک برگ از آن روی تمام مردم سایه می افکند.(جعفر یاحقّی، دکتر جعفر محمّد: فرهنگ اساطیر و اشارات در ابیّات فارسی، ص ۲۴۱ - ۲۴۲.)
۸. سوره اسراء، آیه ۱.
۹. ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف، دارالکتاب العربی، بیروت، چ سوم، ۴۰۷ ق، ج‏۴، ص ۴۱۹.
۱۰. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۱۲.
۱۱. محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، بیروت: مؤسسة الاعلمی مطبوعات، ج ۳، ص ۱۶۶-۱۷۱.
۱۲. الکشاف، ج ۲، ص ۶۴۷.
۱۳. مجمع البیان، ج‏۷، ص ۳۹۵.
۱۴. بحارالانوار، چاپ مؤسسه الوفاء، بیروت، ج ۱۸، ص ۲۸۹ فخررازی، مفاتیح الغیب، ج ۵، ص ۵۴۰ - ۵۴۶.
۱۵. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۹.
۱۶. دایرة المعارف، ج ۷، ص ۳۲۹، ماده «عرج».
۱۷. آیت اللّه جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم چاپ نهم، ۱۳۷۳، ج‏۱، ص ۳۸۶.
۱۸. «محمد پیامبری که از نو باید شناخت»، ص ۱۲۵.
سه شنبه 9/6/1389 - 1:36
ادبی هنری
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم


به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم

برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم

شب تقدیر و ثبت سرنوشت است
دعا بر مومن و انسان بخوانیم

برای صیقل روح و روان ها
به دل دریائی ازایمان رسانیم

برای اولین مظلوم عالم
بسی خون دل ازچشمان چکانیم

هزاران لعنت و نفرین بسیار
به قاتلهای مولامان رسانیم

دراین شبهاتومهدی(عج)راصدا کن
چو یوسف غایب است حیران چنانیم

دعای اول وآخر ظهور است
که بیش ازاین دراین هجران نمانیم

؛مسافر؛ را بگو ایمان قوی دار
که تاوصلی به این دامان امانیم

سه شنبه 9/6/1389 - 1:22
رمضان
شب قدر بال گشودن فرشتگان و عرشیان روی زمین دیدنی است. ستارگان


با نورافشانی زیبایشان ، اشک های سوز و توبه بندگان گن هکار را در اوج


نگاه هایشان و در آسمان عشق منعکس می کنند. آری، دستهای نیاز سوی


خداوند بلند شده است تا از عطر رحمت او سرشار شوند.




اطرافم را می نگرم. همه جا پر شده است از بوی رحمت و مهربانی و عشق


خداوندی. همه جا لبریز ناله سوزناک عاشقان الهی است. نواهای عاشقانه


با آوایی عطشناک، تشنگی روح های سرگردان در کویر دنیا را سر می دهند


و با ناله های بکَ یا الله عاشقی و نیاز را به اوج می رسانند. امشب مهتاب


مثل همیشه نیست، او نیز نورانی تر شده تا با تابش رحمت الهی بر دل های


تاریک و سیاه چندین ساله، آن ها را روشن و الهی کند.




پروردگارا! در این شب، چشم به آسمان دوخته ام و سر بر آستان کبریایی تو


بارالها! تسبیح گوی تو ام و چشم در چشم افق دوخته ام و در مدار نگاهم


نظاره گر کهکشان مهربانی توام. یا نور! هیچ یاریگری نیست جز مهربانی تو


پس دستم بگیر. هیچ تکیه گاهی نیست جز پناهگاه مودّت و رحمت تو. مرا


نزد خویش بپذیر. قطرات اشک و ناله های سوزناک، آرام آرام دلم را به سویت


می کشاند . . .




مهربانا! می دانم که شب قدر را فرصتی برای دل سوختگان و عاشقان راهت


قرار داده ای و من باید این پلکان صعود را در این شب زیبا و نورانی بپیمایم.


باید راهی به سوی آسمان بیابم. باید خود را به ابدیت نزدیک کنم. باید هم


چون فرشتگان ، گرداگرد امام هستی بگردم. باید بروم به سوی نورانیت. باید


وجودم را در اینة خوبی ها منعکس کنم. باید در این شب، خود را پیدا کنم که


سال هاست گم کرده راهم و اسیر پندارهای خویش. باید در این جاده تنهایی


گام بردارم، عاشقانه نالة بکَ یا الله سر دهم و بند بند یا غیاث المستغیثین


را بر لوح دلم حک کنم.




باید رنگ خدا گیرم که شب قدر ، شب زیبایی هاست ، شب آسمانی شدن


است. شب هم نشینی با فرشتگان است. شب توبه و استغفار، شب وعده


با خداست. و من آمده ام با چشمانی اشکبار و دستانی تهی و کوله باری از


گناه که بر دوشم سنگینی می کند.




آمده ام تا همیشه نیازم را با بی نیازی وجودش یک رنگ کنم. آمده ام تا تسبیح


توبه و استغفار را دانه دانه بشمارم. آمده ام تا وجودم را در اقیانوس بی کران


رحمت الهی غرق کنم.




آمده ام ای خوب ترین! ای بهترین! ای مهربان ترین! تا در میهمانی بندگانت


مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه راهم کنی. آمده ام تا به چهارده


نور پاک ، قسَمت دهم و والاترین کتاب را بر سر بگیرم و بالاتر روم. مرا به


خویش وامگذار و در این شب، با بهترین دوستانت هم نشین کن و از خویش


مران که بی تو حیرانم و سرگردان . . .




شب آسمانی شدن. . .  ( ویژه شب قدر )
سه شنبه 9/6/1389 - 1:20
دانستنی های علمی

 

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/03/03/100939238039.jpg


آیا این موضوع حقیقت دارد که با جویدن آدامش ،پوسیدگی دندانها کمتر میشود؟

جویدن آدامس های فاقد قندهای پوسیدگی زا و دارای زایلیتول نظیرorbit و Relax علاوه بر اینکه به علت عدم وجود قند و کربوهیدررات پوسیدگی زا باعث حذف دسترسی میکروب به مواد غذایی مورد نیاز برای رشد و زندگیشان می شود.

با جلوگیری از تکثیر میکروبی و همچنین با افزایش جریان بزاق باعث کاهش پوسیدگی دندانی می شو استفاده از آدامسهای فاقد قند در مادران در ابتدای سنین نوزادی کودک طبق تحقیقات معتبر علمی باعث کاهش می زان پوسیدگی در کودکان خردسال میشود.

سه شنبه 9/6/1389 - 1:10
بیماری ها

http://www.narestan.ir/uploaded/N_9845.jpg


آیا تنها مسواک زدن از پوسیگی جلوگیری می کند یا اینکه نکات دیگری نیز باید رعایت شود؟

پوسیدگی دندانی به وسیله میکروبهای پوسیدگی زا که در مجاورت با مواد غذایی حاوی کربوهیدراتها (قندها) می باشد ایجاد می گردد.

تجمع پلاک میکروبی ظرف 24 ساعت بعد از مسواک زدن کاملا قابل مشاهده است و در صورتی که در طول این زمان حذف نگردد می تواند با مصرف مواد قندی باعث ایجاد اسید در ناحیه گردد .

اسید ایجاد شده نسبت به حل کردن مواد معدنی موجود در دندان نظیر کلسیم و فسفر و سایر مواد معدنی اقدام نموده و به مرور زمان حفره پوسیدگی به علت تحلیل و تخریب ساختار معدنی دندان مشاهده می شود که مستلزم انجام درمانهای ترمیمی و پر کردن دندان جهت حذف عوامل میکروبی و بازسازی ساختار دندان می باشد .

در صورتی که در مراحل ابتدایی پوسیدگی اقدامات درمانی لازم نظیر استفاده از ترکیبات فلوراید دار صورت گیرد امکان جلوگیری از ایجاد حفره و عدم نیاز به درمانهای ترمیمی وجود دارد.

 

سه شنبه 9/6/1389 - 1:9
ورزش و تحرک

http://www.soodeh.com/Portals/0/310.jpg
اغلب این طور تصور می شود که ورزش می تواند بر روی جریان رشد تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد؛ موضوعی که اثبات آن قدری پیچیده به نظر می رسد.

آیا بچه های ورزشکار بلند قدتر می شوند؟
بعضی مطالعات نشان می دهد که بچه های ورزشکار اندکی بلند قدتر از سایر بچه ها هستند. بر اساس این مطالعات ذهنیت اثر سودمند ورزش بر افزایش قد، حتی به میزان اندک، قوت گرفته است.

این موضوع را می توان این طور توضیح داد که ممکن است ساعات متمادی مصرف انرژی ، زمان خواب را افزایش دهد و در نتیجه زمینه ای مناسب برای تولید هورمون رشد به وجود آید. از سوی دیگر بچه های بلند قد گزینه های مطلوب تری برای ورزش نسبت به بچه های کوتاه تر هستند.

این موضوع اصلاً جای تعجب ندارد که قد امتیاز انکار ناپذیری در ضوابط بسیاری از ورزش هاست.مانند ورزش های بسکتبال یا والیبال . اما آنچه اهمیت دارد این است که به احتمال محققان این پژوهش ها به اشتباه علت و نتیجه را با هم فرض کرده باشند.

ورزش شدید در جریان رشد مفید است یا مضر؟
محققان، در رابطه با همین موضوع خطرات ورزش شدید بر روی جریان رشد را یادآور می شوند. گاهی والدین موضوعاتی مانند: فشار بر ماهیچه ها و کشیدگی استخوان ها که باعث افزایش چند سانتی متری قد می شود، بیان می کنند. اما این تفکری نادرست است زیرا ماهیچه ها خاصیت انعطاف پذیری قابل توجهی دارند، برعکس استخوان ها که به طور غیر ارادی رشد نمی کنند. استخوان ها طبق نیازشان و به میزان مطلوب رشد می کنند و بزرگ می شوند.

مسلماً، گاهی فشارهای بیش از حد جسمی اختلالات جسمی و هورمونی را به دنبال خواهد داشت؛ این اختلال ها نیز ممکن است موجب تأخیر یا توقف در جریان رشد شود.

استخوان هایی نه چندان بلندتر ولی محکم تر
با توجه به نکات گفته شده ، محدود کردن ورزش تنها بر جریان رشد دشوار است. اما ورزش نقش مهمی در ایجاد محکم شدن تودۀ استخوانی دارد. ورزش با افزایش فشاری کاملاً طبیعی بر استخوان بندی بدن ، کمک می کند که بدن کلسیم مورد نیازش تا ده سال آینده را تأمین کند. بنابراین، مطمئناً اگر ورزش همراه با افزایش قد نباشد ولی تراکم اسخوان ها را به ارمغان می آورد!
 

سه شنبه 9/6/1389 - 1:8
دعا و زیارت

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/d/d8/imam_ali800.jpg



 

تربیت نفس

«عدی بن حاتم» می گوید: به دیدار امیرالمؤمنین علیه‌السلام رفتم. دیدم در مقابل ایشان، کاسه ای آب، پاره ای نانِ جو و قدری نمک بود. گفتم: یا امیرالمؤمنین، این درست نیست که شما روز را گرسنه، مشغول کار و تلاش سپری کنید و شب را بیدار باشید و همیشه با رنج و سختی ها دست و پنجه نرم کنید و بعد هم افطار شما نان جو و نمک باشد. امام فرمود: «ای حاتم! نفس خودت را به قناعت و ریاضت عادت بده وگرنه این نفس بیش از آن‌چه که برای او کافی است، از تو طلب خواهد کرد.»1


کنترل نفس

کنترل نفس، از سفارش‌های مهم ائمه معصوم علیهم‌السلام بوده است. امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی‌که بر هوای نفس چیره نشود، نفس بر او چیره خواهد شد.2»

نقل است، روزی حضرت امیرعلیه‌السلام از در دکان قصابی می گذشت. قصاب به جهت علاقه به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! گوشت های خوبی آورده ام؛ اگر می خواهید مقداری ببرید. حضرت فرمود: «الآن پول ندارم که بخرم.» قصاب عرض کرد: من صبر می کنم؛ پولش را بدهید. حضرت در پاسخ فرمود: «من به شکم خود می گویم که صبر کند.3» آری، اگر انسان خود را تربیت کرده باشد، نمی گذارد نفس بر او چیره شود. کسانی که نفس خود را تربیت می‌کنند، در مقابل مکروهات و محرمات الهی بسیار مقاوم هستند و ترک آن‌چه را که برای دیگران سخت به نظر می آید، برای چنین افرادی آسان است.


حلال آن حساب دارد، حرام آن عقاب ...

امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی در شب نوزدهم ماه رمضان، مهمان امّ کلثوم علیها‌السلام دختر خود، بود و دو غذا (نمک و شیر) را بر سر سفره دید، فرمود: «دخترم! آیا قبلاً دیده ای که پدرت در یک سفره دو نوع خورش بخورد؟ آیا می خواهی فردای قیامت، ایستادن علی در برابر خدای سبحان به‌خاطر محاسبه و حساب پس‌دادن باشد؟ دخترم! بر حلال دنیا حساب است و بر حرام آن عقاب و عذاب. 4»


تغافل و چشم پوشی

شخصی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دشنام داد. حضرت، سخن او را نشنیده گرفته، فرمودند: «به گوش خود شنیدم که کسی به من دشنام داد، ولی به روی خود نیاوردم و گفتم که شاید به علی دیگری بد می گفته است.5»

تغافل و نادیده‌گرفتن، به جهت تقویت حلم و بردباری و هم برای تربیت بهتر افراد، ارزش اخلاقی محسوب می شود. بسیار شنیده و دیده ایم که بزرگان دین در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی، خود را به تغافل زده و برای حفظ مصالح، از برخورد مستقیم خودداری کرده اند.

باید توجه داشت که بین تغافل و غفلت بسیار فرق است. در تغافل همان‌گونه که گفته شد، عنصر حلم و بردباری بسیار کارآمد است؛ اما در غفلت، نوعی بی‌تفاوتی، سستی و بی‌غیرتی دیده می شود که انسان را از یاد خدا دور و در معرض سقوط قرار می دهد.


مهمان نوازی

روزی اصحاب، حضرت علی علیه‌السلام را بسیار غمگین دیدند. شخصی از ایشان پرسید چرا محزونی؟ ایشان در پاسخ فرمود: هفت روز گذشته و هنوز میهمانی به خانه ما نیامده است.6»

بیش‌تر افراد، مهمانی‌رفتن و مهمان دعوت‌کردن را قدر نمی دانند و به ارزش آن واقف نیستند. البته نه برای پاداش اخروی که «وقتی مهمان از خانه میزبان می رود، گناهان اهل خانه را بیرون می برد7»؛ بلکه به حکم این‌که انسان، نیازمند روابط عاطفی و اجتماعی است و این رفت و آمدها انسان را نسبت به اوضاع افراد مطلع می کند. از همین‌رو بر مهمان و احترام به او تأکید بسیار شده است.


خجلت اظهار

بزرگان، هیچ‌گاه نیکی خود را به افراد یادآور نمی شدند و به‌اصطلاح منت‌گذار نبودند. حتی در هنگام انفاق، به صورت شخص نگاه نمی کردند و گاه، درخواست می کردند آن‌ر‌‌ا اظهار نکند و روی زمین بنویسد.8

نقل می کنند، روزی شبی حارث همدانی به محضر علی علیه‌السلام اظهار نیاز کرد. حضرت فرمود: «آیا مرا برای بیان حاجت خود شایسته می دانی؟» گفت: آری. خدا به شما جزای خیر دهد. حضرت، چراغ را خاموش کرد تا چهره او را نبیند و آن‌گاه به حارث فرمود: «به این جهت چراغ را خاموش کردم که چهره ات دچار شرم و شکستگی نشود.9»

 

 

سه شنبه 9/6/1389 - 1:6
آلبوم تصاویر
سه شنبه 9/6/1389 - 1:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته