• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3273
تعداد نظرات : 339
زمان آخرین مطلب : 4335روز قبل
اهل بیت
نویسنده:عذرا انصاری

نقش اساسی مادر در سعادت و شقاوت نسل

بی تردید ، سرنوشت هر انسانی ، ریشه در روحیات و خصلتهای کسانی دارد که در دوران طفولیت، نزدیکترین انسانها با او بودند . از طرف دیگر ، در این دوران ، مادر نزدیکترین فرد به انسان بوده ، نقش سازندة وی در تعیین مسیر فرزند ، بی نهایت در خور توجه و امعان نظر است . نقطة آغازین سعادت یا شقاوت انسانها ، دامن مادر و محیطی است که مادر ، رکن اساسی آن محسوب می شود . پس می توان گفت از این جهت ، کودک مانند مومی است که در میان دستان قدرتمند مادر ، قابلیت تبدیل به هر شکل و هیأتی را دارد .

برتری الگوی پرورش

با کمی دقت در برخورد عاطفی و منطقی حضرت زهرا سلام الله علیها در می یابیم که آن بانوی بزرگوار ، در ساختن روح و شخصیت فرزندان گرامی اش از ابزاری بسیار ظریف و دقیق استفاده کرده است ، که بسیاری از آنها در حال حاضر ، میان روانشناسان تربیتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و خبرگان این فن به نتایج مثبت آن ایمان آورده اند . بی شک ، این توفیق بی نظیر در تربیت کودکان ، ناشی از شناخت عمیق و صحیحی است که اسلام در مورد انسان ، ارائه داده است . بنابراین ، باید بگوییم هر مکتبی به اندازة شناخت درستی که از انسان دارد ، در نظام تربیتی خود ، به توفیقاتی دست می یابد ، و چون دین آسمانی و الهی اسلام از کاملترین و واقع بینانه ترین شناخت در مورد انسان برخوردار است ، بیشترین توفیق را در قضیة تربیت نسل به دست آورده ، سخن به گزاف نگفته ایم . روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه (س) بهترین شیوه وتجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است . از این رو ، جا دارد که پیروان و ارادتمندان مکتب اسلام با به کار بستن شیوه ها و ظرایف تربتی آن حضرت در رشد و تربیت نسلی پاک و پیشرو همت نموده ، سعادت دنیا و آخرت فرزندان خود را بیمه کنند . یکی از عوامل مؤثر در تشکیل شخصیت فرزندان فاطمة زهرا(س) وراثت است ، زیرا در این خانواده مادر از مقام عصمت بهره مند بوده ، در وجود مطهر او هیچ رجس و گناهی راه ندارد ، چنانچه در زیارت مطلقة امام حسین (ع) می خوانیم : گواهی می دهم که شما در اصلاب پاک و ارحام مطهر بودید و هیچ غباری از شرک و جهالت ، بر دامن شما ننشست .(1) امام حسین (ع) در روز عاشورا ، این حقیقت را یک بار دیگر بازگو کرد ، تا از این طریق بر حقانیت خود تأکید ورزد بدین خاطر در آن روز تاریخی فرمود : شهامت ، آزادی منشی و کرامت خود را مرهون پاکدامنی و طهارت مادرم زهرا(س) هستم . در واقع ، عاشورا محصول تربیت و نتیجة آموزشهای حضرت زهرا سلام الله علیها بود ، زیرا ارکان اصلی این قیام بی نظیر با شیوه های تربیتی فاطمة زهرا(س) تربیت یافته بودند . به عبارت دیگر ، صحنة کربلا تأیید الهی بودن روش تربیتی صدیقة کبری (س) بود .

شیوه های تربیتی حضرت زهرا (س)

متخصصّان تعلیم و تربیت در مورد نقطة شروع پرورش و تأثیر گذاری بر جان و روان کودک و به بیان دیگر ، سن شروع تربیت کودک ، نظرات مختلفی ابراز کرده اند . گفتنی است که اسلام در این رابطه ، نظرات متقن و دقیقی ارائه کرده که بررسی تمام آنها از حوصلة این نوشتار خارج است ، لیکن یکی از ابتدایی ترین مراحل پرورش و اثر گذاری در روح کودک و نامگذاری دانسته است . نامگذاری ، برای طفل اهمیت فوق العاده ای دارد ، زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک ، راه پیدا می کند ، نام و شهرت اوست . اینکه این نام چه بار فرهنگی و معناداری را حمل می کند ، تأثیر شگرفی در روح و روان او دارد ، بدین جهت امیر المؤمنین سلا م الله علیه یکی از حقوقی را که فرزندان بر عهدة پدر دارد نام نیکو و پسندیده می شمارد و می فرماید : « حق الولد علی الولد أن یحسن اسمه » (2) تعیین نام مناسب ، حقی است که فرزند بر ذمة پدر خود دارد . در نظر گرفتن مطلب فوق ، باید اذعان داشت که حضرت زهرا (س) با همفکری و همکاری پیامبر (ص)و علی (ع) زیباترین نامها را برای فرزندان خود انتخاب نمود و از این جهت ، حقی که بر ذمه داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد .

اعتقاد به عقیقه

عقیقه (قربانی) و صدقه از مستحباتی است در اسلام ، تأکید زیادی بر آن شده است . نقل شده است که فاطمه(س) هرگاه صاحب فرزندی می شد ، برای آنها گوسفندی عقیقه می داد ، سپس روز هفتم ، سرشان را می تراشید و برابر وزن موهای آنها نقره صدقه داده ، برای قابله و همسایه ها هدیه می فرستاد و دیگران را در شادی خود سهیم می کرد . (3) یکی دیگر از سنتهای جاری در زندگی صدیقة کبری (س) گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود . آن حضرت بخوبی می دانست که باید کودک را از همان لحظات اول زندگی با کلماتی چون الله ، محمد ، نماز ... آشنا کرد که این آشنایی ، به یقین در جهت گیری تمایلات روحی او به ملکوت اعلاء اثر خواهد گذاشت .

عواطف مادری و نقش آن در تربیت فرزند

روح انسان بگونه ای ساخته و پرداخته شده که نیاز به محبت و عطوفت ، یکی از اساسی ترین نیازهای روحی او محسوب می شود ؛ بدین جهت کودکان محروم از این نیاز فطری ، دچار کمبودها و مشکلات روانی و گاه نوقص جسمی خواهند شد . بر اساس تحقیقات دامنه داری که در این زمینه به عمل آمده است ، بسیاری از بزهکاریهای افراد مختلف ریشه در خلأ عاطفی آنها دارد و چنانچه جامعه ای در زمینة اشباع روانی و اقناع نیازهای فطری فرزندان خود ، توفیقی بدست آورد ، کمتر شاهد ناهنجاریهای فردی و اجتماعی خواهد بود . حضرت فاطمه (س) که خود از سرچشمة محبت و عطوفت رسول خدا (ص) سیراب گشته و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندان خود بود در این جهت نیز وظیفة مادری خود را به بهترین شکل ، انجام می داد . سلمان می گوید : روزی فاطمة زهرا (س) را دیدم که مشغول آسیاب بود . در این هنگام ، فرزندش حسین گریه می کرد و بی تاب بود . عرض کردم ، برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم ؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزندم اولی هستم ، شما آسیاب را بچرخانید . (4)

توجه به نیاز های کودک

یکی از عوامل مؤثر در سلامت و نشاط روحی و جسمی فرزند ، تغذیه و بهداشت است . تأمین این گونه نیازها که جسم و روح کودک را آرام و آسوده نگه می دارد ، سلامتی و صلابت روح او را تا پایان عمر تضمین می کند . ناهنجاریهای فراوانی که در انسانهای بزرگ دیده می شود ، بنوعی ریشه در نیازهای این دوره از زندگی آنها دارد . علاوه بر این ، نباید از تأثیر گذاری متقابل روح و جسم غافل بود . بی شک ، یک جسم بیمار ، روح را افسرده و بی نشاط می سازد ، همان گونه که روح افسرده ، موجب اخلال در فعالیتهای بدن می گردد . بارها در تاریخ خوانده ایم که گاه ، فاطمة زهرا (س) شکم فرزندانش را به قیمت گرسنگی خود ، سیر می کرد . زمانی که مسلمانان به علت کمبود آب ، سخت در مضیقه بودند ، فاطمه(س) حسن و حسین (ع) را نزد پیامبر برد و عرض کرد ای رسول خدا ! فرزندان من خردسالند و نحمل تشنگی در توان آنها نیست . پیامبر که نگرانی دخترش را در این رابطه ، بجا و بموقع دید ، زبان مبارکش را در دهان حسن و حسین قرار داد و با تر کردن دهان آنها ، حضرت زهرا را از نگرانی درآورد و آن دو طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد . (5) عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا (س) بقدری بود که در لحظات پایانی عمر خود ، سخت نگران حال فرزندانش بود . شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیت آنها از مادر بود ، زیرا او می دانست که پس از شهادتش ، هیچ کس نمی تواند مهر و محبت مادری را نسبت به آنها داشته باشد . فاطمه زهرا (س) برای اینکه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنی محبت مادرانه ، محروم نمانند ، به حضرت علی (ع) پیشنهاد کرد و از ایشان خواست که پس از او ، کسی را به همسری انتخاب کند ، که بتواند از عهدة این مهم برآید . (6) پس از رحلت رسول گرامی (ص) ، مقداری از غمهای حضرت زهرا (س) به محرومیت فرزندانش از محبت پیامبر (ص) ، مربوط یم شد و گاهی با قلبی سوزان ، خطاب به فرزندانش چنین می گفت : کجا رفت پدرتان (پیامبر ) که شما را عزیز می داشت ؟ او شما را بر دوش خود سوار می کرد و به شما مهربانی می نمود . کجا رفت جد بزرگوارتان که از همه به شما مهربانتر بود ، آن گونه کهئ نمی گذاشت شما بر روی زمین راه بروید و همیشه شما را در آغوش خود داشت ؟ آه که دیگر او را نمی بینم که شما را بر دوش گرفته باشد . (7)

بازی و تحرک

علی رغم اینکه ظهور اسلام در محیطی کاملاً بی فرهنگ و دور از تمدن بود ، اما برنامه و شیوه های ارائه شده از طرف اولیای دین ، همیشه با انسانها از هر تمدن و فرهنگی سازگار است. از جمله مواردی که در شیوة تربیت حضرت زهرا (س) جایگاه خاصی داشت ، تحرک و بازی کودکان بود . این فعالیت و تکاپو بقدری برای سلامتی و رشد مناسب کودک ، ضروری است که حتی برای تشویق آنها به تحرک و بازی ، بزرگترها نیز باید تن به بازی و جست و خیز بدهند . بازی در دوران کودکی به منزلة واکنش کودک در برابر عوامل محیطی و بروز استعدادهای نهفتة اوست که تأثیرات آن در کنار تقویت جسم و افزایش بنیة کودک ، قابل توجه است . همچنین بازی ، در تقویت نیروی ابداع و ابتکار کودک بی نهایت ، مؤثر است . بنابراین غفلت از بازی به هیچ وجه به صلاح کودک و والدین او نیست . همبازی شدن رسول معظم اسلام (ص) با فرزندان دخترش زهرا بیانگر این نکتة مهّم است که بازی و تحرک کودک ، یکی از لوازم تربیت صحیح محسوب می شود . حضرت علی (ع) و فاطمة زهرا (س) در خانه به بازی بچه ها توجه کافی مبذول می داشتند و همین امر ، موجب شادابی و نشاط روزافزون آنها می شد . در مقابل ، خانه هایی که برای کودک ، محیط مناسب و دلنشین برای بازی و تحرک نیست ، در روحیه و شخصیت اعضای خردسال آن خانه ، اثر نامطلوبی دارد ، نباید فراموش کرد که تحرک و بازی ، اقتضای طبیعت و سن کودک است و پدر و مادر وی وظیفه دارند شرط و لوازم این مهم را برای کودکان خود فراهم سازند . حضرت فاطمه (س) از همان دوران کودکی با فرزندانش همبازی می شد ، و به این نکته نیز توجه داشت که در بازی ، نوع الفاظ و حرکات مادر ، سرمشق کودک ، قرار می گیرد ؛ بنابراین باید از الفاظ و جملات مناسبی استفاده کرد . علاوه بر این باید در قالب بازی و شوخی ، نفس کودک را تقویت نموده ، او را به داشتن مفاخر و ارزشهای اکتسابی تحریک و تهییج کرد . اینها همه مرهون در پیش گرفتن شیوه های صحیح در این رابطه است . نقل شده است که حضرت زهرا (س) با فرزندش امام حسن مجتبی (ع) بازی می کرد و او را بالا می انداخت و می فرمود:
إشبَه أباکَ یا حسن و اخلَع عن الحقِ الوَسَنَ
و اعبدالهاً ذامِننَ و لا تُوالِ ذَا الاِحَنِ
پسرم حسن ، مانند پدرت باش . ریسمان ظلم را از حق بر کن . خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی ، دوستی مکن . همچنین نقل شده است که وقتی فرزندش حسین (ع) را بازی می داد ، این گونه فرمود:
اَنتَ شبیهٌ بأبی لَستَ شبیهاً بعلیٍ
تو به پدر من ( پیامبر ) شبیهی و به پدرت علی شباهت نداری . طبق همین نقل این بیت ، موجب خنده و تبسم حضرت علی (ع) می شد . از این قطعات تاریخی ، استفاده می شود که حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) علی رغم تمام مشکلات و گرفتاریهای موجود ، در برخورد با کودکان ، خود را خوشحال و خندان نشان می دادند . این لازمه و جوهرة جوانمردی است که انسان گرفتاریهای خارج از خانه را با خود به خانه نیاورد و غصه های خود را هر قدر که باشد ، در ظاهر خود ، نمایان نسازد . بدون تردید ، فرزندانی که محصول تربیت چنین خانواده هایی هستند از روانی سالم ، روحیه ای قوی و نفسی مطمئن بر خوردار خواهند بود .

پاورقیها :

1- مفاتیح الجنان ، زیارت امام حسین (ع) ، ص783 .
2- نهج البلاغه ، خطبة 399 .
3- بحارا لانوار ، ج43 ، ص257 .
4- همان مدرک ، ص280 .
5- مناقب ابن شهر آشوب ، ج3 ، ص394 .
6- مناقب ابن شهر آشوب ، ص362 .
7- بحارالانوار ، ج 43 ، ص181- مناقب ، ج3 ، ص 362 .

منبع: پیام زن .
دوشنبه 4/2/1391 - 19:48
اهل بیت
رمضان سال سوم هجرت مى‏رسد، ولادت فرزندش حسن علیه‏السلام خاطره‏ى شیرین پیروزیهاى جنگ بدر را كه در رمضان سال پیش رخ داد شیرین‏تر مى‏سازد.
چندى نگذشت كه جنگ احد آغاز شد.
حمزه عموى پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم سردار دلیر مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان دیگر به شهادت مى‏رسند.
ضایعه چندان دلخراش است كه خدای بزرگ ضمن آیاتى آنان را تسلیت مى‏دهد.
«ان یمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الایام نداولها بین الناس...».(1)
«اگر جراحتى به شما رسید به آنان هم مانند آن رسید. روزگار چنین است آن را از دست این بدست آن مى‏دهیم...».
به زهراء خبر مى‏دهند پدرش در جنگ آسیب دیده است. سنگى به چهره‏ى او رسیده و چهره‏اش را خونین ساخته است.
با دسته‏اى از زنان برمى‏خیزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمى‏دارند و به رزمگاه مى‏روند.
زنان، مجروحان را آب مى‏دهند و زخم‏هاى آنها را مى‏بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مى‏دهد.
خون بند نمى‏آید. پاره بوریایى را مى‏سوزاند و خاكستر آن را بر زخم مى‏نهد تا جریان خون قطع شود.
پیغمبر در مصیبت حمزه گریان شد و زهراء هم گریست.
فاطمه علیهاالسلام هر دو یا سه روز خود را به احد مى‏رساند و بر مزار شهیدان مى‏گریست و آنان را دعا مى‏كرد. (2)
- به هنگام جنگ احد هنگامى كه فاطمه و صفیه به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم رسیدند به آن حضرت نظر افكندند، حضرت به على علیه‏السلام فرمود عمه‏ام را از من دور نگه دارید ولى فاطمه را مانع نشوید. وقتى فاطمه علیهاالسلام به حضرت نزدیك شد و چهره‏ى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون دید، فریاد زد و شروع كرد به پاك كردن خونها و مى‏گفت: خشم خداوند بر كسى كه چهره‏ى رسول خدا را خونین كرده شدت یابد. (3)
- فاطمه علیهاالسلام فریادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فریاد و ناله با دیگر زنان هاشمى و قریشى از خانه بیرون آمد. (4)
- على علیه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد و فاطمه علیهاالسلام خونها را از چهره‏ى حضرت مى‏شست حصیرى را گرفته و سوزانده و خاكستر آن را بر روى زخمها مى‏پاشید.
در حاشیه‏ى بحارالانوار آمده است: على علیه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد، وقتى فاطمه علیهاالسلام دید خونها را كه مى‏شوید بند نمى‏آید، تكه حصیرى را گرفته و آتش زد و خاكستر آن را روى زخم پاشید تا خون بند آمد. (5)

پی نوشت:

1 ـ آل‏عمران 143- 140
2 ـ زندگانى فاطمه زهراء دكتر شهیدى ص 79- 77 به نقل از: مغازى ص 290- 250- 249.
3 ـ بحار/ 20/ 95
4 ـ بحار/ 20/ 117
5 ـ بحار/ 102/ 103 منقول از: فاطمه زهراء علیهاالسلام شادمانى دل پیابمر صلى اللَّه علیه و آله و سلم ص 177-

دوشنبه 4/2/1391 - 19:48
اهل بیت

نویسنده:محمد اسحاق مسعودى
این نوشتار سزاوار مى‏بیند، نظرى به دیدگاه امام خمینى; در باره شخصیت فاطمه زهرا(س) داشته باشد، گذشته از آنكه حضرت امام; از فرزندان حضرت زهرا(س) است و در مكتب او پرورش یافته و عمر شریف خویش را در راه اهداف والاى اسلام و اهل بیت(ع) سپرى فرموده است، همزمانى میلاد امام خمینى; (بیستم جمادى‏الثانى سال 1320 ه .ق) و میلاد فاطمه زهرا(س) بر این مناسبت، دو چندان، افزوده است. حضرت امام; در برخى از پیامها و سخنرانیهاى خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا(س) پرداخته‏اند، اما به این نكته نیز باید توجه داشت كه آنچه بیان كرده‏اند تنها اشاره به بخشى از فضایل بى‏پایان و وصف‏ناشدنى زهراى مرضیه(س) است، نه تبیین همه آن، كه اصولا از قدرت بشر خارج است، و به كلام امام; نیز در این باره خواهیم پرداخت.
اینك سخنان حضرت امام; را تحت عناوینى چند به شما خواننده گرامى تقدیم مى‏داریم:

1 - فاطمه(س) مایه افتخار

در دنیایى كه در آن زندگى مى‏كنیم، از گذشته تا حال، انسانها بر حسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگى، به اشیاء یا اشخاصى افتخار مى‏كرده‏اند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانسته‏اند، اما حضرت امام; فاطمه زهرا(س) را مایه افتخار مى‏دانند، ببینیم چه كسانى به زهراى مرضیه(س) افتخار مى‏كنند.
الف) افتخار جهان هستى
امام;: روز پر افتخار ولادت زنى [است] كه از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است (1) .
زنى كه عالم به او افتخار دارد. (2)
ب) افتخار خاندان وحى
امام;: زنى كه افتخار خاندان وحى، و چون خورشیدى بر تارك اسلام مى‏درخشد. (3)
تاریخ اسلام گواه احترامات بى‏حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است. (4)
ج) افتخار پیروان او
امام;: براى زن‏ها كمال افتخار است كه روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است و مسؤولیت. (5)

2 - فاطمه(س) تجلى كمال انسان

امام ;: تمام هویت انسانى در او جلوه‏گر است. (6)
تمام ابعادى كه براى زن متصور است و براى یك انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه كرده و بوده است. (7)
یك انسان به تمام معنى انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان،... تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن فردا [روز میلاد] موجود شد. (8)
تمام هویت‏هاى كمالى كه در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است. (9)
نكته: حضرت امام; در بیان اینكه چرا در آیه (انا انزلناه) به شكل جمع ذكر شده است فرموده‏اند: بدانكه نكته آن تفخیم مقام حق تعالى به مبدئیت تنزیل این كتاب شریف است... بعبارت دیگر این صحیفه نورانیه [قرآن كریم] صورت اسم اعظم است چنانچه انسان كامل نیز صورت اسم اعظم است، بلكه حقیقت این دو در حضرت غیب یكى است و در عالم تفرقه از هم بحسب صورت متفرق [هستند]. (10)
نتیجه: با توجه به اینكه حضرت امام;، حضرت زهرا را انسان كامل معرفى نموده‏اند و از سویى انسان كامل را صورت اسم اعظم مى‏دانند، نتیجه مى‏گیریم كه:
«حضرت زهرا(س) صورت اسم اعظم الهى است‏».

3 - مقامات معنوى حضرت زهرا(س)

الف) نور او قبل از خلقت‏بشر آفریده شده است. (11)
امام;: اصولا رسول اكرم(ص) و ائمه(علیهم‏السلام) طبق روایاتى كه داریم قبل از این عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش... و مقاماتى دارند الى ماشاءالله... چنانكه بحسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(س) هم هست. (12)
ب) موجودى ملكوتى و جبروتى
امام;: او [فاطمه زهرا] موجود ملكوتى است كه در عالم انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهى جبروتى در صورت یك زن ظاهر شده است. (13)
معنویات، جلوه‏هاى ملكوتى، جلوه‏هاى الهى، جلوه‏هاى جبروتى، جلوه‏هاى ملكى و ناسوتى همه در این موجود است. (14)
ج) مجمع اوصاف انبیاء(ع)
امام;: فردا [روز ولادت فاطمه زهرا] همچو زنى متولد مى‏شود كه تمام خاصه‏هاى انبیاء در اوست. (15)
د) حقیقت لیلة القدر
امام;: دلالت‏بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة‏القدر مى‏كند حدیث‏شریف طولانى كه در تفسیر برهان از كافى شریف نقل فرموده و در آن حدیث است كه نصرانى گفت‏به حضرت موسى بن‏جعفر كه تفسیر باطن (حم، والكتاب المبین، انا انزلناه فى لیلة مباركة، انا كنا منذرین فیها یفرق كل امر حكیم) چیست؟ فرمود:
اما «حم‏» محمد(صلى الله علیه و آله) و اما «كتاب مبین‏» امیرالمؤمنین‏ع) است و اما اللیلة، فاطمه(س) است. (16)
و در روایتى لیالى عشر به ائمه طاهرین از حسن تا حسن تفسیر شده است و این یكى از مراتب لیلة القدر است كه حضرت موسى بن‏جعفر(ع) ذكر فرموده و شهادت داده بر آنكه لیلة‏القدر تمام دوره محمدیه است روایتى كه در تفسیر برهان از حضرت باقر(ع) نقل مى‏كند و این روایت چون روایت‏شریفى است و به معارف چندى اشاره فرموده و از اسرار مهمه كشف فرموده ما تیمنا عین آن حدیث را نقل مى‏كنیم:
قال (رحمه الله) و عن الشیخ ابى جعفر الطوسى عن رجاله عن عبدالله بن‏عجلان السكونى قال سمعت اباجعفر(ع) یقول:
بیت على و فاطمة حجرة رسول الله(ص) و سقف بیتهم عرش رب العالمین و فى قعر بیوتهم فرجة مكشوطة الى العرش معراج الوحى والملائكة تنزل علیهم بالوحى صباحا و مسائا و كل ساعة و طرفة عین، و الملائكة لا تنقطع فوجهم، فوج ینزل و فوج یصعد و ان الله تبارك و تعالى كشف لابراهیم(ع) عن السموات حتى ابصر العرش و زاد فى قوة ناظره، و ان الله زاد فى قوة ناظر محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسین(ع) و كانوا یبصرون العرش و لایجدون لبیوتهم سقفا غیر العرش، فبیوتهم مسقفة بعرش الرحمن و معارج الملائكة و الروح فیها باذن ربهم من كل امر سلام، قال قلت: من كل امر سلام؟
قال: بكل امر
فقلت: هذا التنزیل؟
قال: نعم (×)
و تدبر در این حدیث‏شریف، ابوابى از معرفت‏به روى اهلش باز كند و شمه‏اى از حقیقت ولایت و باطن لیلة القدر به آن مكشوف شود. (17)
ه) تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز
امام ;: و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره(س) است كه رسول خدا(ص)، آن را به فاطمه(س) عطا فرمود. از حضرت صادق(ع) مرویست كه این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازى پیش من محبوب‏تر است از هزار ركعت نماز در هر روز. (18)
و) مراوده با جبرئیل، بالاترین فضیلت زهرا(س)
امام;: من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر مى‏دانم ذكرى بكنم، فقط اكتفا مى‏كنم به یك روایت كه در كافى شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است كه حضرت صادق(ع) مى‏فرماید:
فاطمه(س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین مى‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض مى‏كرد و مسائلى از آینده نقل مى‏كرد.
ظاهر روایت این است كه در این 75 روز مراوده‏اى بوده است‏یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم كه غیر از طبقه اول از انبیاء عظام در باره كسى اینطور وارد شده باشد. ... مساله آمدن جبرئیل براى كسى یك مساله ساده نیست، خیال نشود كه جبرئیل براى هر كسى مى‏آید و امكان دارد بیاید، این یك تناسب لازم است‏بین روح آن كسى كه جبرئیل مى‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این كه قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولى است‏یا پیغمبر است، او تنزیل مى‏دهد او را و وارد مى‏كند تا مرتبه پایین، یا بگوییم كه خیر، حق تعالى او را مامور مى‏كند كه برو و این مسایل را بگو... تا تناسب ما بین روح این كسى كه جبرئیل مى‏آید پیش او و بین جبرئیل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد این معنا، و این تناسب بین جبرئیل كه روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها، بین همه كس نبوده است... در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلى كه براى حضرت زهرا ذكر كرده‏اند، با این كه آنها هم فضایل بزرگى است، این فضیلت را من بالاتر از همه مى‏دانم،... و این از فضایلى است كه مختصات حضرت صدیقه(س) است. (19)
ز) صحیفه فاطمیة
نتیجه رفت و آمدهاى بسیار جبرئیل و گفتگوى با فاطمه زهرا، جمع مطالبى در مجموعه‏اى شد كه صحیفه فاطمیه خوانده مى‏شد. حضرت امام;:
ما مفتخریم كه ادعیه حیات‏بخش كه او را قرآن صاعد مى‏خوانند از ائمه معصومین ما است، مناجات شعبانیه امامان و دعاى عرفات حسین بن‏على(علیهما السلام)، و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است، از ما است. (20)
در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‏اى كه واقع مى‏شده است، مسائل را ذكر كرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، كاتب وحى بوده است‏حضرت امیر، همان طورى كه كاتب وحى رسول خدا بوده است - و البته وحى به معناى آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم - كاتب وحى حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. (21)
و شاید یكى از مسائلى كه گفته است راجع به مسائلى است كه در عهد ذریه بلند پایه او حضرت صاحب(عج) است، براى او ذكر كرده است، كه مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمى‏دانیم، ممكن است. (22)

4 - پرورش یافتگان مكتب زهرا(س)

امام;: مكتبى كه مى‏رفت‏با كجرویهاى تفاله جاهلیت و برنامه‏هاى حساب شده احیاى ملى‏گرایى و عروبت‏با شعار «لا خبر جاء و لا وحى نزل‏» محو و نابود شود و از حكومت عدل اسلامى یك رژیم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا كشاند كه ناگهان شخصیت عظیمى كه از عصاره وحى الهى تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفى و سید اولیاء على مرتضى تربیت در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام كرد و با فداكارى بى‏نظیر و نهضت الهى خود واقعه بزرگى را بوجود آورد كه كاخ ستمكاران را فرو ریخت و مكتب اسلام را نجات بخشید. (23)
این خانه كوچك فاطمه(س) و این افرادى كه در آن خانه تربیت‏شدند كه به حسب عدد، چهارپنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالى را تجلى دادند، خدمتهایى كردند كه ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است. (24)
زنى كه در حجره‏اى كوچك و خانه‏اى محقر، انسانهایى تربیت كرد كه نورشان از بسیط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى‏درخشید، صلوات و سلام خداوند تعالى بر این حجره محقرى كه جلوه‏گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است. (25)
در ناحیه معنویات آنقدر در مرتبه بالا بودند كه دست ملكوتى‏ها هم به آن نمى‏رسید و در جنبه‏هاى تربیتى آنقدر بوده است كه هر چه انسان مى‏بینند بركات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از بركت آنهاست. (26)
زنى كه دخترش در مقابل حكومتهاى جبار ایستاد و آن خطبه را خواند. (27)

5 - لزوم تشكیل حكومت اسلامى

حضرت امام;:
ما براى اینكه وحدت امت اسلام را تامین كنیم، براى این كه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست‏نشانده آنها خارج و آزاد كنیم راهى نداریم جز اینكه تشكیل حكومت‏بدهیم ... چنانكه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه خود مى‏فرماید كه امامت‏براى حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است. (28)

6 - زهرا(س) الگوى زندگى

امام ;:
الگو حضرت زهرا است، الگو پیغمبر اسلام است. (29)
ما باید تبعیت كنیم و زندگى خود را براى آنها قرار دهیم. (30)
ما باید سرمشق از این خاندان بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما، از مردانشان، بلكه همه، از همه آنها، آنها زندگى خودشان را وقف كردند از براى طرفدارى مظلومین و احیاى سنت الهى. (31)
این خاندان ... براى ملت‏ها و مستضعفین قیام كردند در مقابل كسانى كه مى‏خواستند مستضعفین را از بین ببرند. (32)
خطبه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مقابل حكومت و قیام امیرالمؤمنین و صبر امیرالمؤمنین و ... و فداكارى دو فرزند عزیزش ... اسلام را زنده كردند و براى ما و شما برادرهاى عزیز الگو شدند ... ما هم الگوى آنها را، تبعیت از آنها را مى‏پذیریم. (33)
همه باید به او (حضرت زهرا سلام الله علیها) اقتدا كنیم و همه باید دستورمان از اسلام را بوسیله او و فرزندان او بگیریم و همان طورى كه او بوده است‏باشید. (34)

7 - میلاد حضرت زهرا(س)

تا توجه به آنچه تا بحال بیان شد به این نتیجه مى‏رسیم كه الگویى براى زنان مسلمان مناسب‏تر و ارزشمندتر از فاطمه زهرا(س) نمى‏توان پیدا كرد و بنابر این روز ولادت آن حضرت، بهترین انتخاب به عنوان روز زن خواهد بود.
حضرت امام;:
اگر روزى باید روز زن باشد، چه روزى والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. (35)
روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقه طاهره كه والاترین روز براى انتخاب روز زن است، به ملت‏شریف ایران، خصوصا زنان محترم تبریك و تهنیت عرض مى‏كنم. (36)
مبارك باد بر ملت عظیم‏الشان ایران بویژه زنان بزرگوار، روز مبارك زن، روز شرافتمند عنصر تابناكى كه زیربناى فضیلتهاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفة الله در جهان است. (37)
براى زنها كمال افتخار است كه روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است و مسؤولیت. (38)

8 - حكم اهانت‏به فاطمه(س)

روز شنبه 8 بهمن‏1367، از صدا و سیماى جمهورى اسلامى، مصاحبه‏اى با برخى خانمها پیرامون زن و الگوى زنان پخش شد از آن جمله، یكى از خانمهادر باره فاطمه زهرا(س) مطلبى قریب به این مضمون گفت كه «فاطمه زهرا تعلق به چهارده قرن قبل داشته‏اند و ما زنان امروز باید طبق زمان خود زندگى كنیم‏» روز بعد حضرت امام; در باره پخش اینگونه مصاحبه‏ها در نامه‏اى به مدیر عامل وقت صدا و سیما، چنین مرقوم داشتند:
با كمال تاسف و تاثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گردیده است كه انسان شرم دارد بازگو نماید، فردى كه این مطلب را پخش كرده است تعزیر و اخراج مى‏گردد و دست‏اندكاران آن تعزیر خواهند شد، در صورتى كه ثابت‏شود قصد توهین در كار بوده است‏بلاشك فرد توهین‏كننده محكوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این‏گونه قضایا تكرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسؤولین بالاى صدا و سیما خواهد شد، البته در تمامى زمینه‏ها قوه قضاییه اقدام مى‏نماید.» (39)

9- ناتوانى از درك و ترسیم شخصیت فاطمه زهرا(س)

امام;:
فاطمه زهرا زنى كه افتخار خاندان وحى و چون خورشیدى بر تارك اسلام عزیز مى‏درخشد، زنى كه فضایل او همطراز فضایل بى‏نهایت پیغمبر اكرم و خاندان عصمت و طهارت بود، زنى كه هر كس با هر بینش در باره او گفتارى دارد و از عهده ستایش او برنیامده، كه احادیثى كه از خاندان وحى رسیده به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در كوزه‏اى نتوان گنجاند و دیگران هر چه گفته‏اند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او، پس اولى آنكه از این وادى شگفت درگذریم! (40)
«والسلام‏»

پی نوشت:

1 - صحیفه نور، ج‏16، ص 125، چاپ وزارت ارشاد اسلامى.
2- همان، ج‏6، ص‏187.
3- همان، ج 12، ص 72.
4- همان، ج 14، ص 201.
5- همان، ج‏19، ص 278.
6- همان، ج‏6، ص 194.
7- همان، ج‏6، ص 185.
8و9 - همان.
ء10 - آداب الصلوة، ص‏347 چاپ آستان مقدس رضوى. براى اطلاع از مطالبى در باره اسم اعظم به تفسیر دعاى سحر امام خمینى، ص‏123 تا 158، انتشارات نهضت زنان مراجعه شود.
11- به گفتار علامه امینى در باره فاطمه زهرا، ص‏39 و107 مراجعه شود.
12- ولایت فقیه، ص 58، انتشارات آزادى قم.
13و14 - صحیفه نور، ج‏6، ص 185.
15- همان.
16- آداب الصلوة، ص‏356.
× حضرت باقر(ع) مى‏فرمود: خانه على و فاطمه حجره رسول الله است و سقف خانه‏شان عرش رب‏العالمین است و در عمق خانه‏هاشان شكافى است، رو باز تا عرش كه معراج وحى است و فرشتگان هر صبح و شام و هر ساعت و هر چشم بهم زدن بر آنان با وحى فرود مى‏آیند و دسته‏هاى فرشتگان از هم گسیخته نمى‏شود، دسته‏اى فرود مى‏آیند و دسته‏اى بالا مى‏روند. و همانا خداى تبارك و تعالى براى ابراهیم(ع) از آسمانها پرده برداشت تا آنكه عرش را دید و خداوند نور دیده او را نیرو بخشید و همانا خداوند به نور دیده محمد و على و فاطمه و حسن و حسین نیرو بخشید، آنان عرش را مى‏دیدند و سقفى براى خانه خودشان بجز عرش نمى‏یافتند، پس سقف خانه‏هاى آنان عرش رحمان است و معراج‏هاى ملائكه و روح در این خانه‏ها است و با اذن پروردگارشان از هر امرى سلامت است، راوى گوید: گفتم: از هر امرى سلامت است؟ فرمود: به هر امرى. گفتم: این چنین نازل شده؟ فرمود: آرى.
17- همان، آداب‏الصلاة، پاورقى، ص‏357.
18- همان، ص 408.
19- صحیفه نور، ج‏19، ص 278.
20- همان، ج 21، ص 171 از وصیت نامه سیاسى - الهى امام(ره)
21و22 - همان، ج‏19، ص 278.
23- همان، ج 12، 181.
24- همان، ج‏16، ص‏167.
25- همان، ص 125.
26- همان، ج‏17، ص‏216.
27- همان، ج‏6، ص‏187.
28- ولایت فقیه، ص‏36.
29- صحیفه نور، ج‏7، ص‏17.
30و31 و32 - همان، ج 5، ص‏283.
33- همان، ج‏16، ص‏67.
34- همان، ج‏19، ص 120.
35- همان، ج 12، ص 72.
36- همان، ج 14، ص 201.
37- همان، ج‏16، ص 125.
38- همان، ج‏19، ص 278.
39- همان، ج 21، ص‏76.
40- همان، ج 12، ص 72.
و پیامها و سخنرانیها، ج 1، ص 68.

منبع: ماهنامه كوثر
دوشنبه 4/2/1391 - 19:47
اهل بیت
نویسنده:عباس كوثرى
روایتی در كافى شریف با سند معتبرنقل شده است;كه حضرت صادق(ع) مى‏فرماید :
فاطمه(س) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این‏دنیا بودند و حزن و» شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین‏مى‏آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض مى‏كرد و مسایلى ازآینده نقل مى‏كرد.» ظاهر روایت این است كه در این هفتاد و پنج‏روز مراوده‏اى بوده است; یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده‏است... البته آن وحى به معناى آوردن احكام، تمام شد به رفتن‏رسول اكرم....
در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلى كه براى‏حضرت زهرا ذكر كرده‏اند: با این كه آنها هم فضایل بزرگى است‏این فضیلت را من بالاتر از همه مى‏دانم كه براى غیرانبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا، براى طبقه بالاى انبیا وبعضى اولیایى كه در ربته آنهاست، براى كسى دیگر حاصل‏نشده.(امام خمینى، 11/12/64)
امام خمینى(ره) عاشق خدا بود وشیداى حق. دلداده رسالت‏بود و جرعه نوش كوثر ولایت. یاد و نام‏مادرش زهراى اطهر برایش دل انگیز بود و شورآفرین. تقدیر نیزاین دوستدارى و جذبه ولایى را زیبا و نیك به هم پیوند داد ومیلاد فرزند را قرین تجلى نور فاطمى در بیستم جمادى الثانى‏قرار داد. كتاب «مصباح الهدایه الى الخلافه والولایه‏»، پرتوى‏از شیدایى و مهر ولایى اوست و سخنان فوق جلوه شكوهمندى از مهرو معرفت مقام فاطمى.
امام(ره) با نقل روایتى معتبر از اصول كافى به عظمت معنوى‏فاطمه(س) كه همان محدثه بودن است اشاره مى‏كند و آن رامهمترین فضیلت‏بانوى نمونه اسلام مى‏شمارد. فضیلتى كه جز براى‏طبقه اول انبیاء براى دیگرى حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل‏به مدت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان كه به خاطرمكرمت و عظمت فاطمى به حضورش مى‏شتافتند. امام صادق(ع) در پاسخ‏فردى كه مى‏پرسد: محدث چیست؟ مى‏فرماید: «یاتیه ملك فینكت فى‏قلبه كیت و كیت‏».
محدثه كسى است كه فرشته به سویش مى‏آید و به قلب او لطایف ونكات آسمانى را یاد آور مى‏شود.
امام باقر(ع) مى‏فرماید: محدث كسى است كه فرشته را نمى‏بیند;اما سخن او را در بیدارى مى‏شنود.
وجود فردى كه محدث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورداتفاق تمامى دانشمندان شیعه و سنى است. و از اختصاصات شیعه‏شمرده نمى‏شود. مرحوم علامه امینى در بحث «المحدث فى الاسلام‏»نصوص فراوانى از اهل سنت ذكر مى‏كند كه وجود محدث راپذیرفته‏اند و بر افرادى تطبیق كرده‏اند.
البته شیعه موارد تطبیقى آن را قبول نكرده، مصادیق و جلوه‏هاى‏آن را در عترت پیامبر(ص) و ائمه معصومین‏علیهم السلام مى‏داند;ولى متون مزبور بیانگر این است كه شیعه در مساله وجود محدث‏در اسلام تنها نیست و دیگر فرق اسلامى نیز آن را پذیرفته‏اند. ازطرفى، پذیرفتن وجود انسانهایى مورد خطاب فرشتگان به معناى‏نبوت و پیامبرى نیست. حمران ابن اعین مى‏گوید: امام باقر(ع) به‏من فرمود كه على(ع) محدث بود. من آن را براى یاران خویش نقل‏كردم. آنان پرسیدند:
چه كسى با او گفتگو مى‏كرد؟ پاسخى نداشتم. به سوى امام باقر(ع)
برگشتم و پرسش را به وى عرضه داشتم.
حضرت فرمود: فرشته با او سخن مى‏گفت. گفتم منظورتان این است كه‏پیامبر بود؟
حضرت دست‏خود را حركت داد و فرمود: خیر، آنان همانند كسانى‏اندكه همراه حضرت سلیمان و حضرت موسى بودند و یا مثل ذوالقرنین‏شمرده مى‏شوند.
امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این پرسش مى‏فرماید: خیر، پیامبرنیستند. آنها از علمایند، همانند ذوالقرنین در علم خویش.
در اصول كافى، در باب فرق بین رسول و نبى و محدث، نیز به این‏مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق‏علیهما السلام پس ازبیان اینكه امام «محدث‏» و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است،مى‏فرماید:
«لقد ختم الله بكتابكم و ختم بنبیكم الانبیاء.» با قرآن‏كتابهاى آسمانى پایان یافت و با حضرت محمد(ص) پیامبرى به آخررسید.
بدین ترتیب، «محدث‏» هرگز به معناى نبوت و پیامبرى نیست.
دراین راستا امام خمینى(ره) مى‏فرماید: البته آن وحى به معناى‏آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم(ص).
در باره حضرت صدیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است:
یكى گفتگو با فرشتگان و دیگرى حضور جبرئیل نزد آن حضرت.
حضرت امام صادق(ع) مى‏فرماید: «فاطمه بنت رسول الله(ص) كانت‏محدثه و لم تكن نبیه‏» فاطمه دختر رسول خدا، محدثه بود نه‏پیامبر.
سپس در ادامه توضیح مى‏دهد كه فاطمه را از این جهت محدثه‏نامیده‏اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مى‏شدند و همان گونه‏كه با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن مى‏گفتند:
«یافاطمه، خداى متعال تو را پاك گردانید و از میان تمام زنان‏عالم برگزید.» شبى حضرت صدیقه(س) به فرشتگان فرمود: آیا آن‏زن كه از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟
جواب دادند: نه، مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خویش بود;ولى خداى تعالى تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها ازاولین و آخرین قرار داده است. روایتى كه امام خمینى از آن یادكرده، چنین است:
«ان فاطمه مكثت‏بعد رسول الله خمسه و سبعین یوما و قدكان‏دخلها حزن شدید على ابیها و كان جبرئل یاتیها فیحسن و یخبرهابما یكون بعدها فى ذریتها و كان على یكتب ذالك فهذا مصحف‏فاطمه.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اكرم(ص) بیش از هفتاد وپنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهى سخت‏بر قلبش وارد ساخته‏بود; به این جهت جبرئیل پى‏در پى به حضورش مى‏آمد و او را درعزاى پدر تسلیت مى‏گفت.خاطر غمین زهرا را تسلى مى‏بخشید و ازمقام و منزلت پدرش، حوادثى كه بعد از رحلت او بر فرزندانش‏وارد مى‏گردید، خبر مى‏داد. امیرمومنان(ع) آنچه جبرئیل مى‏گفت‏به‏رشته تحریر در مى‏آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه‏» را شكل‏مى‏دهد.
این جهت نیز به شان و منزلت نبوت ارتباط ندارد; زیرا در قرآن‏كریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد مى‏كند. بااینكه آن حضرت پیامبر نبود. امام خمینى در این زمینه مى‏نویسد:
در قرآن كریم آیاتى هست كه دلالت مى‏كند بر آنكه اشخاصى كه‏پیغمبر نبودند، ملائكه; بلكه جبرئیل را دیدند و با او سخن‏گفتند. ما نمونه‏اى از آن را اینجا یاد مى‏كنیم: (اذ قالت‏الملائكه یا مریم ان الله اصطفیك و طهرك واصطفیك على نساءالعالمین) (سوره آل عمران، آیه 42) یعنى چون ملائكه گفتند به‏مریم كه خدا تو را برگزیده و پاكیزه كرده و فضیلت داد برزنهاى جهان، پس از آن خداى تعالى حكایت مریم را نقل مى‏كند از«آیه 44» بسیارى از حالات عیسى مسیح و معجرات او را ملائكه‏براى مریم نقل مى‏كند و از غیب به او اخبار مى‏دهند; و در سوره‏مریم (آیه 17) مى‏گوید: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا); و قضیه مراوده ملائكه و جبرئیل با مریم در بسیارى ازآیات قرآن مذكور است و خبرهایى كه از غیب به او دادند، خداوندنقل مى‏كند.
آمدن جبرئیل نزد حضرت صدیقه از عظمت و تعالى روحى و اوج معنوى‏آن بزرگوار حكایت مى‏كند; زیرا در باره كیفیت ایجاد رابطه‏جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریه است. نظریه‏اى كه فلاسفه‏برآن تاكید دارند، این است كه مى‏گویند: انسان تا در طبیعت وماده است، در حجاب است و نمى‏تواند به ملا اعلى دست‏یابد. همین‏كه خود را از معاصى و لذات و تعلقات نفسانى آزاد ساخت، نورمعرفت و ایمان به خدا و ملكوت اعلى در قلبش تجلى مى‏كند.
این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسى است كه دراصطلاح فلاسفه عقل فعال و در زبان شریعت نبوى روح قدسى نامیده‏مى‏شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست‏برایش‏روشن مى‏گردد. و حقایق اشیا را مى‏بیند، همان گونه كه نور مادى‏را در صورتى كه حجاب نباشد مشاهده مى‏كند. در این زمینه به‏آیاتى نیز استشهاد شده است; براى نمونه خداوند مى‏فرماید:
(و طبع على قلوبهم فهم لایفقهون) بر دلهاى آنها مهر زده شده،پس آنان چیزى نمى‏فهمند.
(بل ران على قلوبهم ماكانوا یكسبون) گناهانى كه انجام دادندبر دلهاى آنان غلبه كرده است.
پس از آنكه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوى‏خویش را آغاز مى‏كند; سر ملكوت بر او آشكار شده، آیات بزرگ‏خداوند را مشاهده مى‏كند. چنانكه خداوند مى‏فرماید:
(لقد راى من آیات ربه الكبرى) سپس همین روح قدسى در روح بشرى‏و دنیایى‏اش تاثیر مى‏نهد. و حقایقى كه شهود كرده، در حواس‏ظاهرى مانند بینایى و شنوایى متمثل آشكار مى‏سازد. بدین ترتیب،شخص حقایق ملكوتى را، كه در آن عالم حقیقى خارجى و مشخص است،به صورت محسوس مشاهده مى‏كند.
بر اساس این نظریه، تكامل و عروج معنوى و روحى انسان سبب‏ارتباط با حقایق ملكوت مى‏شود.
نظریه دوم این است كه روح ولى یا پیامبر سبب نزول فرشتگان‏نیست، بلكه خداوند فرشته را مامور مى‏كند در پیشگاه ولى خداقرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادله نیز بر درستى این‏نظر گواهى مى‏دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوى و تناسب‏روحى كامل بین ولى الهى و فرشته نباشد، این نزول ممكن نخواهدشد. قرآن كریم در این زمینه مى‏فرماید:
(الله اعلم حیث‏یجعل رسالته) (انعام، 124) خداوند آگاه‏تر است‏كه پیامبرى و رسالت‏خویش را در كدامین جایگاه قرار دهد.
در شان نزول این آیه مى‏خوانیم كه: ولید ابن مغیره مى‏گفت: چون‏ثروتمند هستم و سن بیشترى دارم، باید بر من وحى نازل شود.
خداوند متعال مى‏فرماید: شایستگى‏ها را خداوند مى‏داند. براى این‏در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفى‏مى‏نماید و مى‏فرماید:
(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و كانو بآیاتنایوقنون) (سجده، 34) از آنان پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان‏ما هدایت مى‏كنند; و این بدان سبب است كه آنان صبر پیشه كردندو به آیات ما یقین داشتند.
امام خمینى(ره) در این زمینه مى‏فرماید: مساله آمدن جبرئیل‏براى كسى یك مساله ساده نیست. خیال نشود كه جبرئیل براى‏هركسى مى‏آید و امكان دارد بیاید. این یك تناسب لازم است‏بین‏روح آن كسى كه جبرئیل مى‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح‏اعظم است. چه ما قابل بشویم به این كه قضیه تنزیل، تنزل‏جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولى است‏یا پیغمبر است، اوتنزیل مى‏دهد او را و وارد مى‏كند تا مرتبه پایین یا بگوییم كه‏خیر، حق تعالى او را مامور مى‏كند كه برو و این مسایل را بگو.
چه آن قسم بگوییم كه بعضى اهل نظر مى‏گویند. و چه این قسم‏بگوییم كه بعض از اهل ظاهر مى‏گویند تا تناسب ما بین روح این‏كسى كه جبرئیل مى‏آید پیش او و بین جبرئیل كه روح اعظم است‏نباشد امكان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر ازهمه مى‏دانم كه براى غیر انبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیابراى طبقه بالاى ابیناعلیهم السلام و بعضى از اولیایى كه دررتبه آنها هست، براى كسى دیگر حاصل نشده.
امید آنكه پرتوى از فیض كوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه‏هاى تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلى سازیم.
منبع: ماهنامه كوثر
دوشنبه 4/2/1391 - 19:47
اهل بیت
نویسنده:عباس عبیرى
خانه گلین زهرا(س) سرد و اندوهبار مى‏نمود. داغ از دست دادن پیامبر رحمت هنوز بر سینه مدینه سنگینى مى‏كرد. دخت گرانقدر واپسین فرستاده آفریدگار، كنجى بر خاك نشسته بود، زانوى اندوه به سینه مى‏فشرد و به روزهاى شیرین گذشته مى‏اندیشید; روزهاى دوستى، یگانگى و یكرنگى; روزهاى مهربانى و شادگارى مدینه; هنگامى كه پدر پاكیها زنده بود و در این شهر نفس مى‏كشید. سر بلند كرد، چشمانش را پیرامون خانه گرداند، به جایگاههایى كه پیامبر مى‏نشست، خیره شد و باز در اندیشه فرو رفت; اندیشه روزهایى كه پدر همراه یارانش به خانه او مى‏آمد، در مى‏كوفت و ....
در این هنگام صدایى برخاست و رشته افكارش را گسست. پوشش خویش را مرتب ساخت، خود را به در رساند و آن را گشود. مرد كهنسالى، كه پشت در بود، با مشاهده دخت پاكدامن پیامبر سر به زیر افكند و گفت: سلام.
فاطمه مرد سالخورده را شناخت. سلامش را پاسخ گفت; او را گرامى داشت و فرمود: سلمان، بر من ستم مى‏دارى و بسیار اندك به دیدارم مى‏آیى.
پس وى را در جایگاه شایسته نشانید. یاور كهنسال پیامبر سر به زیر افكنده بود و به زمین مى‏نگریست. این خاكها با دیگر خاكهاى مدینه تفاوت داشت. هر ذره آن عطر گامهاى محمد(ص) را در خویش گنجانده بود و خاطرات روزهاى شاداب گذشته را به یادش مى‏آورد; خاطره‏هایى كه سرشك بر دیدگانش جارى مى‏ساخت و آه حسرت از نهادش برمى‏آورد.
دخت گرانقدر پیامبر، كه اندوه و دریغ درون سلمان را دریافته بود، فرمود: دوست دارى خبرى بشنوى كه شادمانت‏سازد؟
یاور سالخورده آیین وحى مشتاقانه پاسخ داد: آرى، پدر و مادرم فدایت‏باد.
سرور بانوان هستى فرمود: دیروز درها به روى خویش بسته بودم و تنها در اتاق به سر مى‏بردم; با خود مى‏اندیشیدم كه پس از رحلت پدر گرامى‏ام فرشتگان نیز ما را ترك گفته‏اند و دیگر روزهاى معنوى فرود وحى و فرشته بدین سرا پایان پذیرفته است. در این اندیشه حسرت بار غوطه‏ور بودم كه ناگهان در گشوده شد، سه بانوى بلندپایه و ارجمند به اتاق گام نهادند، سلام كردند و گفتند: اى سالار جهانیان، اى یگانه روزگاران و نمونه پاكدامنان، ما حوران بهشتیم; پروردگار ما را به خدمت گسیل كرده است، بسى شیفته دیدار بودیم.
از كسى كه بزرگتر از دیگران به نظر مى‏رسید، پرسیدم: نامت چیست؟
پاسخ داد: مقدوده، خداوند مرا براى مقداد آفرید تا در بهشت همدمش باشم.
از دیگرى پرسید: چه نام دارى؟
گفت: سلمى، پروردگار مرا براى سلمان آفرید، تا در باغهاى شاداب بهشت همنشین او باشم.
به سومى نگریستم، پرسیدم: تو را به كدامین نام مى‏خوانند؟
پاسخ داد: ذره، نامم ذره است. پروردگار توانا مرا آفرید تا در سراى دیگر همدم ابوذر باشم.
آنگاه ظرفى پر از خرماى بهشتى در برابرم قرار دادند; رطبى از برف سپیدتر و از عنبر سیاه و مشك ناب خوشبوى‏تر. من اندكى از آن برایت‏برداشتم; زیرا تو از مایى و در شمار اهل بیت جاى دارى.
بعد برخاست و از اتاق بیرون رفت. یاور كهنسال رسول خدا(ص) از شادى در پوست نمى‏گنجید. هرگز فكر نمى‏كردروزى بتواند پیش از مرگ لذت میوه‏هاى بهشت را دریابد. پیوسته پروردگار را سپاس مى‏گفت و بر پیامبر(ص) و خاندان پاكش درود مى‏فرستاد. اندیشه‏اش از پرسش و دلش از اشتیاق آكنده بود. راستى خرماى بهشتى چه شكلى است؟ آیا شكل و اندازه‏اش نیز چون رنگش شگفت‏انگیز خواهد بود؟ سرور پاكدامنان چند رطب برایم كنار نهاده است؟ ...
در این هنگام، فاطمه بازگشت; آنچه براى پیرو فداكار و سالخورده آل محمد(ص) اندوخته بود، در برابرش قرار داد و فرمود: سلمان، با این افطار كن و فردا هسته‏اش را برایم بیاور.
یار پاكدل پیام‏آور نور، لحظه ای در هدیه سالار روشن‏روانان نگریست. در حالى كه عبارتهاى گونه‏گون سپاس‏آمیز بر زبان مى‏راند، آن را برداشت، برخاست; دخت فرستاده آفریدگار را بدرود گفت و راه خانه خویش پیش گرفت.
او، چون همیشه بى‏آنكه با كسى سخن بگوید، كوچه‏هاى مدینه را پشت‏سر مى‏گذاشت. ولى كوچه‏ها و مردم مانند روزهاى پیش نبودند. هر جا كه او گام مى‏نهاد از عطر دل‏انگیز میوه بهشتى سرشار مى‏شد. رهگذران و فروشندگان دوره‏گرد، با شگفتى، به وى چشم مى‏دوختند و گاه برخى از آنها مى‏گفتند: سلمان، بوى مشك ناب در فضا مى‏پراكنى، مگر با خویش عطر حمل مى‏كنى؟
مؤمن كهنسال آیین نیكبختى نمى‏دانست چه بگوید. ناگزیر به سلام و بدرودى كوتاه بسنده مى‏كرد و شتابان راه مى‏پیمود تا به خانه گام نهاد و برون از هیاهوى خاك و خاك گرایان به عبادت پرداخت.
اندكى بعد شامگاه فرا رسید و آواى آسمانى اذان در سراسر مدینه پیچید. سلمان، كه بهره‏گیرى از میوه بهشتى را توفیقى بزرگ مى‏دانست، نماز گزارد; سفره گسترد و آماده افطار شد. چون دست‏سمت رطب دراز كرد، سفارش سرور جهانیان در وجودش طنین افكند: سلمان، با این افطار كن و فردا هسته‏اش را برایم بیاور.
هدیه حضرت فاطمه(س) را برداشت; درونش را كاوید تا هسته‏اش را كنار نهد، ولى هیچ نیافت. چگونه ممكن است‏خرما بى‏هسته باشد؟ آیا كسى در آن دست‏برده است؟ سفارش دخت معصوم رسول خدا(ص) چه مى‏شود؟ این پرسشها رهایش نمى‏كرد و آن شب تا بامداد با او بود.
چون ساعتى از روز گذشت، شتابان خود را به خانه فاطمه‏3 رساند، در كوفت و پس از ورود بى‏درنگ گفت: اى دخت گرامى‏ترین فرستاده آفریدگار، رطبها هسته نداشت.
فاطمه(س) فرمود: آن رطب میوه نخلى است كه خداوند در بهشت‏برایم كاشته است، مگر نمى‏دانى میوه‏هاى بهشتى هسته ندارد؟
سپس لحظه ای درنگ كرد و آنگاه ادامه داد: سلمان، بانوان بهشتى دعایى مى‏خوانند كه پیشتر پدرم به من آموخته بود و هر صبح و شام مى‏خوانم. در سایه این دعا تا كنون تب بر پیكرم چیرگى نیافته است.
سلمان سراپا گوش بود و چهره‏اش از اشتیاق شنیدن سرشار مى‏نمود. سرور جهانیان، در پاسخ به شوق درونى سلمان، دعاى بهشتیان را چنین بازگو كرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور على نور بسم الله الذى هو مدبر الامور بسم الله الذى خلق النور من النور الحمد لله الذى خلق النور من النور و انزل النور على الطور فى كتاب مسطور فى رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور الحمدلله الذى هو بالعز مذكور و بالفخر مشهور و على السراء و الضراء مشكور و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین.
به نام خداوند بخشنده مهربان
به نام خدایى كه نور است. به نام آفریدگارى كه نور نور است. به نام پروردگارى كه نور بر نور است‏به نام خداوندى كه تدبیرگر كارهاست. به نام پروردگارى كه نور را از نور آفرید. سپاس خداوندى را كه نور از نور آفرید، نور[وحى] را بر كوه طور فرو فرستاد در كتابى نوشته شده، ورقى گشاده و اندازه‏اى معین بر پیامبرى آراسته. سپاس خداوندى را كه به سرفرازى یاد شده، به فخر و بزرگى شهره است و پنهان و آشكار مورد ستایش و سپاس قرار گرفته است; و پروردگار بر سرور ما محمد و خاندان پاكش درود فرستد.
سلمان دعا را به خاطر سپرد، خداى را سپاس گزارد، دخت پیامبر رحمت را بدرود گفت و به خانه رفت.
از آن پس خانه یاور فداكار خاندان رسول خدا جایگاه آمد و شد بیماران گردید. دردمندان از هر سوى مدینه بدانجا مى‏شتافتند، دعاى بهشتیان را مى‏آموختند و در سایه آن از رنج رهایى مى‏یافتند. او بعدها به یكى از دوستان پاكدلش چنین گفت:
به پروردگار سوگند، دعاى فاطمه زهرا(س) را به بیش از هزار تن از ساكنان مكه و مدینه، كه گرفتار تب بودند، آموختم و همه به بركت آن تندرستى خویش را بازیافتند. (1)

پى‏نوشت:

1- این نوشتار با بهره‏گیرى از منابع زیر تدوین شده است:
مدائن القصائل و المعاجز، سید على حسینى شمس الدین، ج 2، ص‏13 و 14; مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، ترجمه احمد طیبى شبسترى، ص‏156.

منبع: ماهنامه كوثر
دوشنبه 4/2/1391 - 19:46
اهل بیت
نویسنده:سید محمود خسروانى شریعتى
فاطمه زهراعلیهاالسلام دختر پیامبر اكرم، سیماى پرفروغ ایمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمام‏عیار زن مسلمان است. در فضیلت آن بانوى بزرگوار نویسندگان مذاهب اسلامى روایتها آورده‏اند كه هر یك بیانگر گوشه‏اى از عظمت روحى آن نور مبین و گوهر ثمین است. مسلمانان نیك‏نهاد عموما و شیعیان شیفته‏جان خصوصا عشق محمد و آل محمد را پیوسته در سویداى دل نهفته داشته‏اند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزیده و جلوه‏هاى این مهرورزى را با خامه اخلاص رقم زده‏اند.
از جمله عالم نامور شیعه حسین بن على بن محمد بن احمد الخزاعى در تفسیر روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوى، فقهى، كلامى، ادبى در فضیلت‏خاتون دو جهان حضرت صدیقه كبرى روایتها آورده است، همچنین ذكر و نقل روایت از امامان «امام على، امام حسن، امام حسین، على‏بن الحسین، ابوجعفر محمدبن على، جعفربن محمد الصادق، على‏بن موسى الرضاعلیهم‏السلام‏» (1) در تفسیر گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بیانگر علاقه و گرایش ابوالفضل رشیدالدین میبدى به آن انوار پاك است. در این جا براى نشان دادن هم‏آوایى مفسران شیعى و سنى در ذكر مناقب و فضایل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدى از دو تفسیر فوق ارائه مى‏گردد.

حضرت فاطمه‏علیهاالسلام و توبه حضرت آدم‏علیه‏السلام

مى‏دانیم كه اندیشه جاودانگى به قدمت‏حیات بشر است. نخستین وسوسه شیطان نیز از همین روزنه و بدین‏شكل صورت مى‏پذیرد كه ابتدا شیطان با سوگند خود را خیرخواه آدم و حوا مى‏نمایاند (2) و سپس سبب نهى پروردگار را از نزدیك شدن به شجره خلد، فرشته شدن یا جاودانگى آن دو القا مى‏كند (3) چون آن دو مبتلا به ترك مندوب شدند توبه كردند و نداى «ربنا ظلمنا» از جان برآوردند تا رحمت‏حق در كسوت «كلمات‏» (4) و تماثیل نور متجلى شد. در این باب صاحب تفسیر عظیم روض‏الجنان چنین آورده است: «چون خداى تعالى آدم را بیافرید و حیات در او آفرید... بر ساق عرش اشباحى و تماثیلى از نور دید كه بر بالاى سر هر یك نوشته بود: محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسین. آدم گفت: بار خدایا پیش از من بر صورت من خلقى آفریدى؟ گفت: نه. گفت: اینان كه‏اند؟ گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه ایشانندى تو را خود نیافریدى. گفت: بار خدایا گرامى بندگانند بر تو. گفت: اى آدم این نامها یاد گیر تا در وقت درماندگى مرا به این نامها بخوانى تا فریادت رسم. آدم این نامها یاد گرفت. چون این ترك مندوب كرد و خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدایا به حق محمدصلى الله علیه وآله و على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام والحسن‏علیه‏السلام والحسین‏علیه‏السلام به حق این بزرگان كه توبه من قبول كنى. خداى تعالى توبه آدم قبول كرد فهذه هى الكلمات‏». (5)
علماى اهل سنت همانند علماى شیعه به دوستى اهل‏بیت مباهات كرده و در این خصوص به روایات متعدد استناد كرده‏اند. زمخشرى در تفسیر كشاف ذیل آیه‏اى كه مودت ذوى‏القربى را اجر رسالت‏شمرده، (شورى /23) حدیث مفصلى از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏كند كه مطلع آن چنین است: «من مات على حب آل محمد مات شهیدا». (6) از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نیز سؤال شد محبت چه كسانى به موجب آیه «قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» (شورى /23) بر ما واجب شده؟ حضرت بیان فرمودند: على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام و ابناهما». (7)

حدیث كساء و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام

مراد از اهل‏بیت در آیه تطهیر (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در این خصوص قول پیامبر كه از منابع اهل سنت نیز نقل شده است كافى است كه فرمود: «این آیه درباره من و على و حسن و حسین و فاطمه نازل شده است‏» (8) میبدى نقل مى‏كند كه: «رب‏العالمین منت مى‏نهد بر مصطفى عربى كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهل‏بیت تو پاك باشند از هر چه آلایش خلقیت است و اوساخ بشریت تا «از خانه به كدخداى ماند همه چیز». الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات و در همان تفسیر از قول ام‏سلمه آورده است: چون آیه تطهیر نازل شد «فارسل رسول الله الى فاطمة و على والحسن والحسین فقال هؤلاء اهل بیتى‏» (9) در تفسیر روض‏الجنان هم مى‏خوانیم: «رسول -علیه‏السلام- حسن‏علیه‏السلام را بر دست راست‏خود نشاند و حسین را بر دست چپ و على را و فاطمه را در پیش روى، آن گه گلیمى خیبرى بر ایشان افكند و گفت: اللهم لكل نبى اهل و هؤلاء اهلى، در حال خداى تعالى این آیت فرستاد (.. انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت ویطهركم تطهیرا» (10)
با وجود قدر و شان عظیم ام‏سلمه و تایید نیك‏نهادى او توسط پیامبر از همراهى با پنج تن منع مى‏شود ولى جبرئیل با حسن قبول «انت منا» (11) با نورانیتى مضاعف به ملكوت پرواز مى‏نماید و در آسمانها مى‏نازد و فخر مى‏كرد و مى‏گفت: «من مثلى وانا فى السماء طاووس الملائكة و فى الارض‏من اهل بیت محمد» یعنى چون من كیست كه در آسمان رئیس فرشتگانم و در زمین از اهل‏بیت محمد خاتم پیغامبرانم؟» (12)

مباهله و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام

چون سران مسیحى شهر نجران از قبول حقیقت‏سرباز زدند و بر این پندار كه عیسى‏علیه‏السلام فرزند خداست پاى فشردند به پیامبر اكرم وحى شد تا با آنان مباهله كند، ماجراى مباهله با حضور باشكوه پیامبر و چهار نور پاك به شرح زیر صورت پذیرفت:
«حضرت پیامبر و على و حسنین از پیش مى‏رفتند و فاطمه -علیهاالسلام- بر اثر ایشان مى‏رفت تا به صحرا شدند. ترسایان بیامدند و اسقف ایشان از پیش ایستاد. اسقف گفت: اینان كه‏اند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوست‏بر دخترش و آن زن دختر اوست و آن كودكان دخترزادگان اویند. اسقف به ترسایان نگرید و گفت: بنگرید كه محمد چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر كنید كه اگر نه مكان قیصر بودى من اسلام آوردمى، رویها دیدم كه اگر از خدا بخواستندى تا كوهها را از جاى بركند اجابت كردى‏». (13)
رشیدالدین فضل‏الله میبدى در ذیل آیه مباركه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم‏» (آل‏عمران /61) ماجراى مباهله را چنین یاد مى‏كند:
«آن روز كه حضرت رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله براى مباهله به صحرا رفتند دست‏حسن و حسین‏علیهماالسلام را گرفته و فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام از پس ایشان به راه افتادند «رسول ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و گفت: اللهم ان هؤلاء اهلى، جبرئیل آمد و گفت: یا محمد و انا من اهلكم چه باشد یا محمد اگر مرا بپذیرى و در شمار اهل بیت‏خویش آرى؟ رسول‏صلى الله علیه وآله گفت: یا جبرئیل و انت منا.» (14)

پیوند ملكوتى

ازدواج سیده عالم یعنى پیوند نور با نور و انتقال زهره زهراعلیهاالسلام از بیت نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك یازده گوهر تابناك برج امامت‏بود كه باشكوهى الهى در زمین و شورى ملكوتى در آسمان برگزار گردید. در فضیلت‏حضرت على‏علیه‏السلام بر دیگر خواستگاران فاطمه‏علیهاالسلام پیامبر اكرم فرمود: «لولا على لم یكن لفاطمة كفو». (15)
پیام ملكوتى همسرى حضرت على و فاطمه را فرشته‏اى شگرف به نام محمود به رسول اكرم رسانید. پیامبر پرسید: «یا محمود چه كار را آمده‏اى؟ گفت: جئتك لتزویج النور من النور. آمده‏ام تا نور را به نور دهى. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم. گفت: تزویج فاطمة من على فاطمه‏علیهاالسلام را به على‏علیه‏السلام دهى كه خداى تعالى این عقد را در آسمان ببست.» (16)
آن گاه فرمان آمد، اى مقربان درگاه اى خاصگیان پادشاه سوره «هل اتى على الانسان‏» برخوانید. ایشان همه به آوازى دلرباى و الحان طرب‏فزاى سوره «هل اتى‏» خواندن گرفتند و درخت طوبى بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حله‏ها باریدن گرفت.» (17)
روز بعد از ازدواج وقتى زنان قریش براى تهنیت آمدند حضرت فاطمه جامه‏اى فاخر بر تن داشت كه آنان متحیر بماندند گفتند: «یا فاطمه این حله از كجا آوردى كه همانا در دنیا نباشد و ما ندیدیم و نشنیده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست.» (18)
رشیدالدین فضل‏الله میبدى در پیوند همسرى حضرت على‏علیه‏السلام با حضرت فاطمه‏علیهاالسلام سخنان زیر را نیز مى‏افزاید: فرشته‏اى فصیح به نام راحیل بر منبرى سپید برآمد و خداى را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بى‏واسطه ندا كرد كه: اى جبرئیل و اى میكائیل شما دو گواه باشید كه من فاطمه زهراعلیهاالسلام را به زنى به على مرتضى دادم.» (19) چون فرشته این بشارت را به حبیب خدا داد آن حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روى به على‏علیه‏السلام كردند و فرمودند: «یا على چنین حكمى در آسمان رفت اكنون من فاطمه‏علیهاالسلام دخترم را به چهارصد (20) درم كاوین به زنى به تو دادم.» (21)

حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام سیدة النساء العالمین

حضرت زهراى مرضیه در خانه نبوت و مركز وحى تربیت‏شد پدرى چون پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله، همسرى چون على مرتضى، و فرزندانى چون حسنین داشت. روزى زنان قریش با همسران رسول‏صلى الله علیه وآله از حسب و نسب خویش و مفاخرت قوم خود سخن مى‏گفتند. چون فاطمه‏علیهاالسلام وارد جمع شد همه ساكت‏شدند یكى از ایشان گفت: «چرا حدیث رها كردى؟ گفتند: براى آن كه در پیش او حدیث‏حسب و نسب كردن محال باشد، دیگرى گفت: ما بالكم یا بنى‏هاشم... چیست اى بنى‏هاشم كه همه سیادت جمع كردى خود را و گوى سیادت از همه عالم بربودى، اما پدرت سید ولد آدم است. و اما تو سیده زنان جهانى. اما شوهرت سید عرب است و اما فرزندانت‏سیدان جوانان بهشتند و اما مت‏حمزه سید شهیدان است.» (22) بدین‏جهت پاره‏اى از مفسران آیه «نسبا و صهرا» را در شان حضرت على‏علیه‏السلام دانسته‏اند كه امیرالمؤمنین جامع سبب و نسب بود «و هیچ كس را از صحابه این هر دو بیك جاى نبود.» (23)

حضرت محمدصلى الله علیه وآله و فاطمه‏علیهاالسلام

از سخنان و شیوه رفتار پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله با فاطمه زهراى مرضیه‏علیهاالسلام پى مى‏بریم كه علاوه بر محبت فطرى پدر و فرزندى، ملكات انسانى و فضایل معنوى، دیندارى و پارسایى ام‏الائمه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام موجب اصلى جلالت و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو ولایت و مصداق روشن: «انا اعطیناك الكوثر». روایات متعددى نقل كرده‏اند كه در این جا به ذكر چند نمونه از تفسیر روض‏الجنان (ابوالفتوح رازى) و تفسیر كشف‏الاسرار میبدى اكتفا مى‏شود.

1 - حضرت فاطمه مادر امامان

در خبر است كه رسول شبى به نزدیك خدیجه‏علیهاالسلام بود و او سخن مى‏گفت: رسول گفت: یا خدیجه من تكلمین؟ با كى سخن مى‏گویى؟ گفت: اى رسول‏الله با این جنین كه در شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئیل مرا بشارت داد كه مادینه است و مادر امامان است.»

2 - خانه فاطمه‏علیهاالسلام

اتاقى گلین و كوچك با معنویتى بى‏كرانه است كه تجلیگاه نور الهى و مصداق بارز آیت قرآنى «فى بیوت اذن الله‏» است. «یك روز رسول -علیه‏السلام- این آیت مى‏خواند مردى برخاست و گفت: این خانه‏ها كدام است؟ گفت: بیوت الانبیاء، خانه‏هاى پیغامبران است. ابوبكر برخاست و گفت: یا رسول‏الله خانه فاطمه و على از این جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها، خانه ایشان فاضلترین خانه‏هاى ایشان است.» (25)

3 - محبت‏حضرت محمدصلى الله علیه وآله و اطاعت فاطمه‏علیهاالسلام

علاقه و احترامى كه رسول‏الله نسبت‏به فاطمه‏علیهاالسلام اظهار مى‏داشتند در تاریخ رابطه پدر و فرزندى بى‏نظیر است. از جمله عادت‏هاى پیامبر اكرم چنان بود كه در ابتدا و بازگشت از سفر به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام مى‏رفتند، روزى پیامبر اكرم به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراى گلیمى خیبرى آویخته بود، چون آن را دیدند، بازگشتند، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب پرسید؟ حضرت فرمودند: «یا فاطمه من بر عادت آن‏جا آمدم و لكن در سراى تو بر رسم جباران دیدم پرده فروگذاشته بازگشتم [فاطمه‏علیهاالسلام] برفت پرده از در سراى دور كرد.» (26)

4 - فاطمه‏علیهاالسلام و سجود پیامبرصلى الله علیه وآله

در ابتداى دعوت پیامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و پلیدى بر او مى‏ریختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون مى‏خواندند. در تفسیر آیه مباركه «ان الذین یؤذون الله ورسوله‏». (سوره احزاب /57) از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: «دیدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به سجود نهاده كه كافرى شكنبه شتر میان دو كتف وى فروگذاشت رسول سر از زمین برنداشت تا آن گه كه فاطمه زهراعلیهاالسلام بیامد و آن از كتف وى بینداخت.» (27)

5 - فاطمه زهراعلیهاالسلام و اندوه پیامبر اكرم (ص)

آن روز كه جبرئیل آیه «ان جهنم لموعدهم اجمعین‏» (سوره حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسیار گریستند و هیچ كس از صحابه زهره نداشت كه از سر آن تاثر شدید جویا شود. عبدالرحمن عوف مى‏دانست كه رسول خدا به دیدار فاطمه آسایش مى‏یابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پیامبر اكرم سبب این اندوه بزرگ را بپرسد. پیامبر در جواب به فاطمه‏علیهاالسلام فرمودند: چه پرسى از آنچه وهم و فهم هیچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشاره‏اى به ابواب جهنم و چگونگى دركات دوزخ كردند «فاطمه‏علیهاالسلام بیفتاد و بیهوش شد چون به هوش باز آمد گفت: «الویل الویل لمن دخل النار». (28)

6 - دوستى فاطمه‏علیهاالسلام

چون قریش پیمان حدیبیه را شكستند ابوسفیان را براى عذرخواهى نزد پیامبر فرستادند. او خواست از علاقه پیامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جوید این بود كه به در خانه فاطمه‏علیهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: «این كار بزرگتر از آن است كه حدیث زنان در آن گنجد.» (29)

7 - فاطمه‏علیهاالسلام و نوازش یتیم

مفسران قرآن كریم آیه «ویسئلونك عن الیتامى‏» (سوره بقره /55) را تاكیدى به «اصلاح كار و مال‏» (30) و نیكى به یتیمان دانسته‏اند. «روزى مهتر عالم یتیمى را دیدند كه كودكان او را سرزنش مى‏كنند و او مى‏گرید و در خاك مى‏غلتد، چون حضرت سبب درماندگى او را پرسیدند. گفت: پدرم روز احد كشته شد، خواهرم فرمان یافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اى غلام اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عایشه مادر تو... آن گاه مصطفى دست وى گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: یا فاطمه‏علیهاالسلام این فرزند ماست و برادر تو، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و او را بنواخت‏خرما پیش وى بنهاد...» (31)

8 - حجاب حضرت زهراعلیهاالسلام

پوشیدگى زن از دید نامحرم یك فرمان قرآنى است. در گذشته براى بیان این مفهوم خصوصا در فقه واژه «ستر» (32) را به كار مى‏بردند. سعدى شاعر خوش‏سخن هم در معرفى زن پارسا چنین گفته است:
«چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت است‏شوى‏» (33)
و در تفسیر هم‏چنین مى‏خوانیم:
«در خبر است كه روزى رسول در حجره فاطمه -علیهاالسلام- بود. مردى نابیناى مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآى، او درآمد فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بیرون نیامد. رسول بر سبیل امتحان گفت: یا فاطمه چرا از او پنهان شدى و او چیزى نبیند؟ گفت: یا رسول‏الله اگر مرا نبیند، من او را بینم. الیس الله تعالى قال: «وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن‏». رسول -علیه‏السلام- گفت: الحمدلله ارانی فی اهل بیتی ما سرنی; سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهل‏البیت من آنچه مرا خرم بكرد.» (34)

حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام

بزرگان علم و عالمان دین در شناخت‏شانى از شؤون حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام درمانده‏اند. ما از طریق روایاتى چون: «احب النساء الى رسول الله فاطمة و من الرجال علی‏علیه‏السلام) و (... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك لیلة القدر و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (35) گوشه‏اى از عظمت این دو عزیز را باز مى‏نماییم و از میان انبوه روایات تنها به ذكر چند روایت از تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار اكتفا مى‏نماییم.

1 - یارى و پرستارى فاطمه‏علیهاالسلام

در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت على‏علیه‏السلام جراحاتى برداشتند حضرت فاطمه‏علیهاالسلام چهره مبارك پدر و روى نازنین همسر را شست. در همین غزوه شجاعت و فداكارى على‏علیه‏السلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئیل از آسمان آواز داد: «لاسیف الا ذوالفقار ولافتى الا على‏» پس از جنگ آن تیغ را به فاطمه‏علیهاالسلام داد و گفت: «بستان این شمشیر را كه امروز با من وفا كرد.» (36)

2 - دعاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله

پیامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قریش كه به حضرت زهراعلیهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردى درویش داده است چنین فرمودند: «بدان كه این زنان كه این گفتند نه بر طریق شفقت گفتند. من تو را به مردى دادم كه «اقدمهم سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما» به اسلام از همه پیشتر است و به علم از همه بیشتر و به حلم از همه عظیمتر. آن‏گه دعا كرد ایشان را و گفت: بار خدایا جمع ایشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ایشان را وارثان بهشت نعیم كن.» (37)

3 - شمه‏اى از فضایل حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام

در وجود مبارك حضرت فاطمه فضایل بیشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در همه ابعاد نمونه است، از جمله پایدارى آن اسوه كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى است; آورده‏اند:
«یك روز امیرالمؤمنین -علیه‏السلام- در حجره فاطمه شد او را یافت كه حسن و حسین را مى‏خوابانید و ایشان نمى‏خفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: یابن عم رسول‏الله! بنگر تا چیزكى به دست آرى براى این كودكان كه از گرسنگى بنمى‏خسبند و سه روز است تا طعام نخورده‏اند؟
امیرالمؤمنین از خانه به در آمد و بنزدیك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دینارى زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كیسه كرد و دینارى از آن برداشت و به امیرالمؤمنین داد او بستد. امیرالمؤمنین به بازار آمد تا چیزى بخرد مقداد را بر سر راه دید از حالش جویا شد، دینارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اولیترى كه تو چهار روز است كه چیز نیافته‏اى و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت، امیرالمؤمنین به مسجد رسول آمد. در شان او و این قصه، آیت آمده بود كه: «ویؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و...» (حشر /9) (38)

4 - پیوستن دو دریا

بعضى از اهل اشارت در تفسیر: مرج البحرین یلتقیان (سورة الرحمن /19) نوشته‏اند مقصود از بحرین، فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام است. و بینهما برزخ (محمدصلى الله علیه وآله) «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسین‏علیهماالسلام است.
و نیز گفته‏اند: از تخصیصات و تشریفات آدمى یكى آن است كه در نهاد وى دو بحر آفریده‏اند یكى بحر سر، دیگر بحر دل، این اشاره است‏به آیه مرج‏البحرین و بحرین این جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هیبت و انس انبیاء و صدیقان را.» (39)

5 - حضرت فاطمه‏علیهاالسلام خاتون قیامت

میبدى در تفسیر آیه شریفه: «انما ولیكم الله و رسوله‏» (سوره مائده /55) با استناد به حدیث: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» ولایت دین را اجل ولایات مى‏داند و در فضیلت على‏علیه‏السلام چنین مى‏نویسد: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهراعلیهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر و بدر بود...» (40)
در تفسیر كشف‏الاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و یاد حضرت فاطمه‏علیهاالسلام مكرر (41) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پاره‏اى بسنده شده است.
تاكید احادیث و همآوازى علماى اهل سنت‏با شیعیان در دوستى اهل‏بیت موجب پیدایش اشعارى در مدح حبیبه خدا حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام شده است كه گزیده اى از آن اشعار را مى‏توان در كتاب مناقب فاطمى (42) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولایت از مشكوة وجود حضرت زهراعلیهاالسلام در لابه‏لاى دیوان شاعران نیك‏نهاد ما به چشم مى‏خورد. از آن شمار است‏شعر عطار نیشابورى كه در آن ماجراى بیان احوال فاطمه‏علیهاالسلام به رسول اكرم و تعلیم تسبیح نماز به صدیقه كبرى آمده است پاره‏اى از آن ابیات چنین است:
«فاطمه خاتون جنت ناگهى پیش سید رفت در خلوتگهى گفت كرد از آس دستم آبله یك كنیزك از تو مى‏خواهم صله تا مرا از آس رنجى كم رسد تا كى‏ام از آس چندین غم رسد؟ آس گردونم چو یك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وى عجب در پیش صدر روزگار بود آن ساعت غنیمت‏بى‏شمار دست‏بگشاد و ببخشید آن همه هیچ نگذاشت از براى فاطمه یك دعاش آموخت زیبا و عزیز گفت این بهتر تو را زآن جمله چیز انس حضرت جانفزایت‏بس بود تا كه تو هستى خدایت‏بس بود» (43)
در تعلیم تسبیح حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نوشته‏اند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پیامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانه‏هاى خود برگشتند فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندین روزه اسماء شرمگین بود تقاضاى خادمه‏اى كرد، پیامبر فرمود: خادمه‏اى خواهى یا چیزى كه از خادمه بهتر باشد؟ گفت: و آن چیست‏یا رسول‏الله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سى‏وچهار بار تكبیر كنى و سى‏وسه بار تسبیح و سى‏وسه بار تحمید این بر زبان صد است و در ترازو هزار یا فاطمه هیچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه این تسبیح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات دنیایى و آخرتى كفایت كند.» (44)
آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شایان توجه مى‏باشد این است كه رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله بجاى بخشش خادمه تسبیحى تعلیم فرزندش نمود كه فیض آن جاودانه است چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام را بعد از هر نماز مى‏خوانند و نام آن دخت پارسا و انسیه حورا تا آفتاب مى‏درخشد و مسلمانى نماز گزارد برجاست و از بركات آن تسبیح و تحمید روح مقدسش بهره‏مند مى‏گردد. زندگانى كوتاه حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است انعكاس احادیث نبوى و سخنان ائمه هدى در تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار نمایانگر گوشه‏اى از فضایل زهراى مرضیه است و این سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بیان شانى از شؤون این گوهر تابناك و اسوه راستین اسلام ناتوانند و در این مقام ابیات زیر بیان حال همگان است كه گفت:
«وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد این عقل از بیان عاجزانه جنبشى باید در آن‏» (45)
والسلام

پى‏نوشت‏ها و مآخذ

1- ركنى، محمد مهدى، جلوه‏هاى تشیع در تفسیر كشف‏الاسرار; یادنامه علامه امینى به اهتمام سید جعفر شهیدى، محمدرضا حكیمى، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص 165-230.
2- سوره اعراف/21.
3- سوره اعراف /20.
4- سوره بقره /37.
5- الخزاعى النیشابورى، حسین بن على بن محمد بن احمد، روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن به تصحیح محمد جعفر یاحقى، محمد مهدى ناصح، بیست جلد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1371، ج‏1، ص‏228.
6- جارالله محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، بیروت، دارالكتاب العربى، ربیع‏الاول،1366، ج‏6، ص‏220.
7- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، كشف‏الاسرار و عدة‏الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج‏9، ص‏23.
8- سید عبدالحسین شرف‏الدین، الكلمة الغرا فى تفضیل الزهرا، ترجمه محمد بیدارفر، انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص‏50.
9- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏8، ص‏45.
10- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏15، ص‏419.
11- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، یكصدوده جلد، داراحیاء التراث العربى،1403، ج‏17، ص‏262.
12- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏151.
13- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏4، ص‏363.
14- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏147 و 151.
15- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏145.
16- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏243.
17- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50.
18- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏275.
19- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50.
20- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلامیه، 1362، ج‏43، ص‏105. در این حدیث مهر حضرت فاطمه‏علیهاالسلام پانصد درهم آمده است: «.. مهر جدته فاطمه و هو خمس مائه درهم جیاد».
21- رشیدالدین فضل‏الله، همان كتاب، ج‏7، ص‏51.
22- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏400.
23- همان، ج‏14، ص‏243.
24- همان، ج‏17، ص‏122.
25- همان، ج‏14، ص‏152.
26- همان، ج‏17، ص‏265.
27- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏8، ص‏87.
28- همان، ج‏5، ص‏330.
29- همان، ج‏10، ص‏647.
30- ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانى، تفسیر گازر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحیح میرجلال‏الدین حسینى ارموى، تهران، ناشر: مهرآیین، 1378، ج‏1، ص‏277.
31- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏1، ص‏595.
32- شهید مرتضى مطهرى، مساله حجاب، نشریه انجمن اسلامى پزشكان، تهران، 1348، ص‏73.
33- مصلح‏الدین سعدى شیرازى، كلیات سعدى، به اهتمام محمدعلى فروغى، انتشارات امیركبیر، تهران، چاپ اول، 1320، ص‏355.
34- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏124.
35- محمد باقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏38 و 65.
36- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏43.
37- همان، ج‏14، ص‏273.
38- همان، ج‏4، ص‏45 و46.
39- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏9، ص‏412، 421.
40- همان، ج‏3، ص‏150.
41- محمد جواد شریعت، فهرست كشف‏الاسرار، ناشر: امیركبیر، تهران،1363، ص‏955.
42- احمد احمدى بیرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1369.
43- فریدالدین عطار نیشابورى، مصیبت‏نامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص‏41.
44- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏274.
45- جلال‏الدین محمد مولوى، مثنوى به تصحیح رینولد نیكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات امیركبیر، تهران،1363، ج‏3، ص‏3.

منبع: فصلنامه مشكوة
دوشنبه 4/2/1391 - 19:46
اهل بیت
منبع:روزنامه جوان
حضرت آیت الله جوادى آملى در جمع استادان و دانشجویان شركت كننده در طرح ولایت به تبیین شخصیت والاى حضرت فاطمه (س) در دو بعد علمى و عملى پرداخت و گفت: تبیین علمى شخصیت آن حضرت ثمره اعتقادى دارد اما آنچه ما موظفیم بررسى كنیم سیره و سنت آن حضرت است كه براى ما ثمره عملى دارد. در عین حال باید گفت كه قسمت اول پشتوانه علمى قسمت دوم است. آیت الله جوادى آملى همچنین به روایتى از آن حضرت كه مى تواند راهنماى همه انسان ها در زندگى شان باشد اشاره مى كند و تاكید مى كند كه عمل به این دستور شدنى است و آن این است كه اگر كسى عمل خالص بكند و این قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پیشگاه خداوند ببرد آنگاه خداوند مهمترین و والاترین مصلحت او را به او عطا مى كند.
در تبیین شخصیت حضرت فاطمه (س) آن بخشى كه مربوط به مسایل اعتقادى است و ثمره علمى دارد بررسى مقام منیع آن بانو (سلام الله علیها) است كه این همتاى قرآن كریم است، همتاى نبوت است، همتاى رسالت است، همتاى ولایت است. چیزى از ولى الله مطلق كم ندارد، اینها یك نورند و مانند آن، اینگونه از مباحث به هر نتیجه اى كه منتهى بشود براى ما ثمره اعتقادى دارد، ثمره علمى دارد. اما نتیجه عملى ندارد. زیرا ما نه آن توان را داریم كه آن حضرت را در ولایت مطلقه، همتاى قرآن الگو قرار بدهیم، نه همچنین ماموریتى داریم.
بخش دوم مربوط به سیره و سنت آن حضرت است كه ما هم موظفیم بررسى كنیم و هم ماموریم پیروى كنیم. آن بخش اول به طور اجمال اینجا مطرح مى شود نه به طور تفصیل، براى این كه پشتوانه علمى بخش دوم خواهد بود. راز این كه این بانو (س) حجت بر ائمه (ع) است و اگر على بن ابیطالب (ع) نبود، احدى همتاى آن حضرت نبود، «آدم و من دونه»؛ این است كه این مثل خود قرآن كریم در مقام حدوث و بقا شكل گرفت. قرآن از زمین برنخاست، از فكر كسى تدوین نشد. هیچ عالم بشرى این قرآن را تدوین نكرد، تنظیم نكرد. سوره هایش، آیاتش، معارفش، مفاهیمش را بررسى نكرد و انشا نكرد. مستقیما از جهان غیب نازل شد و در طى بیست و سه سال ماند و براى ابد جاى خود را تثبیت كرد. این سه تا كار را قرآن كرد: یعنى از زمین برنخاست، از آسمان نازل شد، اولا؛ و نزول اش هم بیست و سه سال طول كشید، ثانیا؛ و ماند كه براى ابد بماند، ثالثا.
انسان كامل، مخصوصا فاطمه زهرا (س) هم وقتى هویت آن حضرت را ارزیابى مى كنیم، مى بینیم در همین مثلث خلاصه مى شود؛ او از زمین برنخاست. از آسمان نازل شد، و تقریبا هم سفر قرآن كریم بود. تا قرآن آیات و سوره هایش نازل مى شد، این هم روزانه متكامل مى شد، ترقى مى كرد. و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بى بى هم به پایان رسید و براى ابد ماند. گرچه «انك میت و انهم میتون» شامل همه انسان ها هست.
وقتى وجود مبارك پیغمبر (ص) به مقام شامخ نبوت بار یافتند، به معراج رسیدند، در معراج غذایى میل كردند. وقتى از معراج نازل شدند، به زمین آمدند، دیگر تماسى نداشتند، مگر این كه آن غذا به صورت نطفه دربیاید؛ آن میوه آسمانى و غیبى و بهشتى. آن میوه غیبى و بهشتى وقتى در صلب مطهر رسول اكرم به صورت نطفه فاطمه (سلام الله علیها) در آمد، در قرار مكین خدیجه (سلام الله علیها) مستقر شد. پس وجود مبارك این بانو، نظیر افراد دیگر، نظیر مردها و زن هاى عادى نیست كه نطفه آنها محصول آب و غذا و میوه زمین باشد، از زمین برخاسته باشد، همانطورى كه قرآن نظیر كتاب هاى بشرى نیست كه محصول فكر بشر باشد، نطفه وجود مبارك فاطمه (س) هم محصول آن میوه غیب است، میوه بهشت است، از زمین برنخاست. منتها این چند سالى كه طول كشید تا این نطفه مستقر بشود، این مقدمه انعقاد نطفه است.
باید وحى نازل بشود، تا پیامبر به آن مقام وحى یابى برسد، باید آن انقطاع وحى به عنوان آزمون فرا برسد، باید نوبت معراج فرا برسد، باید پیغمبر به معراج برود، باید در معراج آن میوه بهشتى را میل كند، بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتى هم كه از معراج آمدند، یك سال یا كمتر طول كشید، مثلا كمتر از یك سال طول كشید تا وجود مبارك فاطمه (س) متكومه بشود، این طلیعه پیدایش و تجلى آن بانو در عالم طبیعت است.
ضلع دوم این مثلث آن است كه حالا چون بیست و سه سال این قرآن به تدریج نازل شد، این پنج سال اول تقریبا مقدمه بود براى پیدایش چنین معراجى و چنان میوه اى و چنین نطفه اى. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن كریم این بانو ترقى مى كرد. اگر دو ساله بود در شعب ابى طالب با آن آیات و مشكلاتى كه نازل مى شد، ترقى مى كرد و اگر چند سال در مكه تشریف داشتند، با آیات مكى مترقى مى شدند و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنى. وجود مبارك فاطمه (س) از چندین راه با قرآن رابطه داشت. گاهى مستقیم، گاهى غیرمستقیم؛ مستقیم اش هم دو نحو بود: یك نحو مستقیم اش این بود كه از وجود مبارك پیغمبر آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم كتاب و حكمت را، تزكیه را؛ این چهار كار را كه وظیفه رسمى پیغمبر بود، فرا مى گرفت.
این چهار برنامه را مستقیما از مشهد و مكتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده مى كرد. و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامى مى فرستاد؛ یعنى حسن و حسین سفیران فاطمه بودند. هر روز وجود مبارك فاطمه (س) حسنین را به مشهد و به محضر و به مكتب پیغمبر مى فرستاد، بعد از آنها استنطاق مى كرد كه امروز چه آیه اى نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا كرد، چنان معنا كرد. این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ كرد؟ اینها گزارش مى دادند. در تكمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاكره مى كرد.
سفیر سومى كه وجود مبارك فاطمه (س) داشت، على بن ابیطالب بود كه باب مدینه علم بود. او هم مرتب گزارش مى داد: امروز این آیه نازل شد، پیغمبر اینچنین معنا كرد، این چنین تفسیر كرد و مانند آن. این سه راه را كه یكى مستقیم و دو تا غیرمستقیم، وجود مبارك بى بى (س) داشت. راه دیگرى كه غیرمستقیم است و هر كسى مى تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تكوین هر فیضى كه به انسان عادى مى رسد به وسیله آن انسان كامل است كه بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السماء، ولى به حسب ظاهر انسان یك راه مستقیمى هم با ذات اقدس اله دارد. آن راه را هم خدا وعده داده كه اتقوا الله و یعلمكم الله. در سوره انفال بالاتر از این را وعده داد؛ ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا. شما را به فرقان نائل مى كند، متبرك مى كند كه بالاتر از آن است.
خب این كه فرمود: تقوا پیشه كنید از یك سو، خداوند معلم شما مى شود از سوى دیگر؛ اتقوا الله و یعلمكم الله، این بى بى (س) در اثر آن تقواى كامل شاگرد مستقیم ذات اقدس اله بود، معارفى را از آنجا فرا گرفت و از این كه در سوره انفال خدا وعده داد: ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا، این بى بى (س) مثل اعلاى تقوا بود. ذات اقدس اله فرقان بین حق و باطل را به او عطا كرده است. این مجموعه اینقدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین كه در اواخر عمر مبارك پیغمبر (ص) قرآن به پایان رسید، دیگر آیه اى نازل نشد، طولى هم نكشید كه این پدر و آن دختر، هر دو رحلت كردند.
بى بى (س) بیش از ۷۵ روز یا ۹۵ روز بعد از رحلت رسول گرامى (سلام الله علیهما) نماند. تقریبا وقتى نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بى بى هم تمام شد. او با قرآن نفس مى كشید، با قرآن كامل مى شد، با قرآن مترقى بود، با قرآن مانوس بود. منتها قرآن آمد كه بماند، این بى بى هم آمد كه بماند. بدن اش البته رحلت كرده است، و اما جان او همچنان زنده است. این بخش اول كه پشتوانه مسایل بخش دوم است. اما آنچه كه ما موظفیم به این بانو اقتدا كنیم و وظیفه داریم، مامور هستیم و راهش هم ممكن است، آن است كه این بانو (سلام الله علیها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانى را فرمودند و عمل كردند و تعلیم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما داد. سر این كه در پایان بخش اول به این نتیجه رسیدیم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند، نیامد كه برود. نظیر افراد دیگر نیست كه مى آیند و مى روند، بلكه او آمد كه بماند.
اما آن كه زهرا (س) آمد كه بماند، تحلیل بخش پایانى سوره كوثر مى تواند سند این بحث باشد. در جریان سوره كوثر؛ یعنى: انا اعطیناك الكوثر، فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر، مستحضرید كه غالب مفسران شیعه و سنى گفتند كه: عده اى از سنادید قریش، مشركان، بدخواهان، معاندان، روى همان سنت هاى باطلى جاهلیت گفتند: پیغمبر بعد از مردن، نام او و مكتب او و یاد او از بین مى رود. براى این كه او كه پسر ندارد.
ذات اقدس اله فرمود به این كه: تو براى همیشه مى مانى. براى این كه من به تو چیزى دادم كه هیچ كس نمى تواند او را از بین ببرد و به تو فرزندى دادم كه حافظ و مجرى آن چیز است. آن چیزى كه به تو دادم «قرآن» است. و آن كسى هم كه حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبین قرآن، معلم قرآن، مجرى احكام و حقوق قرآن است، فرزندان همین دختر اند! فرمود: انا اعطیناك الكوثر. این كوثر مصادیق فراوانى دارد؛ دین هست، قرآن هست و ولایت هست. انا اعطیناك الكوثر. فصل لربك والنحر. ان شانئك هوالابتر. یعنى آنها كه تو را شماتت مى كردند، بدى تو را مى خواستند، انقطاع نسل تو را مى خواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابتر اند، نه تو ابترى! این ابتر، این لفظ چون در مقام تهدید است، مفهوم دارد. اگر بگویند: فلان شخص ابتر است، معنایش این نیست كه دیگرى ابتر نیست، چون مفهوم ندارد. ولى اگر در لسان تهدید باشد، در ارزیابى هر دو باشد، در مرزبندى باشد، در تفریق باشد، این مفهوم دارد. ان شانئك هوالابتر. یعنى تو ابتر نیستى، آنها ابتراند. آنها منقطع النسل اند، تو منقطع النسل نیستى. نام آنها و یادمان آنها و یاد آنها از بین مى رود، نام تو و یاد تو همیشه مى ماند. خب؛ تهدید ذیل این سوره مباركه انا اعطیناك الكوثر نشانه آن است؛ چون در مقام تهدید است، دو تا پیام دارد؛ یكى این كه دشمنان تو منقطع مى شوند، از بین مى روند.
یكى این كه تو از بین نمى روى! تو ابتر نیستى، تو متصل و پیوسته اى! اگر چنانچه وجود مبارك پیغمبر دختر مى داشت و لاغیر، براساس گمان باطلى و ظن جاهلى جاهلیت آن را ابتر مى پنداشتند و اگر پسر مى داشت، پسرش نظیر پسر نوح بود، باز او ابتر مى بود. چون این پسر نه تنها سبب دوام دین پدر نمى شد، بلكه مایه انقراض دین پدر بود. اگر فرزند مى داشت، فرزند بى تفاوت، كارى به دین نداشت. نه معاند بود، نه مخالف بود، نه معالف، باز هم این شخص ابتر بود. قرآن كریم فرمود: اینچنین نیست كه تو فرزند صالح داشته باشى یا بى تفاوت. فرزند صالح دارى و مصلح دارى و اهل قرآن دارى و همتاى قرآن دارى و از بین نمى رود و از همین دختر هم هست. هم به دختر بها مى دهد، هم او را حافظ قرآن مى داند، و از نسل او مجریان و مفسران قرآن به بار مى آورد كه باعث دوام نبوت و بقاى وحى و مكتب رسالت باشد كه تو ابتر نیستى، تو مستدام و مستمرى، آنها ابتراند. ان شانئك هوالابتر. بنابراین این بانو توانست حافظ قرآن باشد.
اگر یك انسانى معصوم بود، ما یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سكوت او و قیام و قعود او حجت خداست. این كه در زیارت آل یاسین به پیشگاه ولى عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض مى كنیم، به تك تك حالات او سلام عرض مى كنیم، براى این كه تك تك حالات او معصومانه است. والسلام علیك حین تقوم و تقعد، حین تقرء و تبیّن، حین تركع و تسجد. آن وقتى كه برمى خیزى، آن وقتى كه مى نشینى، آن وقتى كه سخن مى گویى، آن وقتى كه تقریر مى كنى، آن وقتى كه ركوع دارى، آن وقتى كه سجود دارى، جامع همه اینها همان است كه در سوره مباركه انعام آمده است كه: ان صلاتى و نسكى و محیاى و مماتى. خب اگر كسى معصوم بود، حیات و مماتش این است، شئون حیات و ممات این است، ما به تك تك این شئون معصومانه معصوم عرض ادب مى كنیم. معیار حجیت عصمت است، نه نبوت، نه رسالت و نه امامت. و چون این بانو (سلام الله علیها) معصومه است، حجت خداست. این كه در نهج البلاغه، گاهى على بن ابیطالب (سلام الله علیه) به سخنان بى بى استشهاد مى كند كه فاطمه چنین گفت، این استدلال به قول حجت الله است.
اما سر این كه او حجت بر معصومین هم هست، این است كه ائمه (علیهم السلام) عالم به غیب اند. اما منابع علمى اینها؛ گاهى از رسول اكرم شنیدند، گاهى از فاتح قرآن كمك مى گیرند، و گاهى از مصحف فاطمه. وقتى امام معصوم (سلام الله علیه) دارد خبر غیب مى دهد، از او سوال مى كنند كه این خبر غیب را از كجا گفتى؟ مى گوید: در مصحف مادرمان بود. خوب این مصحف فاطمه چیست؟ همان است كه جبرییل (سلام الله علیه) نازل مى شد،و این معارف را مى فرمود و وجود مبارك فاطمه (سلام الله علیها) تلقى مى كرد، بعد به امیر المومنین مى فرمود، امیرالمومنین املاى او را مى نوشت و كتابت مى كرد، كاتب این بخش از وحى هم بود، شده مصحف فاطمه. آن وحى تشریعى بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامى (ص) به پایان رسید.
اگر در نهج البلاغه آمده است كه وجود مبارك امیرالمومنین درباره رحلت پیغمبر (سلام الله علیهما) فرمود: لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت احمد من اخبار السما، آن ناظر به وحى تشریعى است. وگرنه وحى تسدیدى، تعریفى، انبائى، انحا و اقسام وحى الى یوم القیامه مخصوصا در شب هاى قدر نازل مى شود این دوام دارد. اینگونه از وحى ها در شب هاى جمعه در لیالى قدر بر ائمه نازل مى شد و بر وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) هم نازل مى شود. این وحى قطع نشده است. اینگونه از معارف غیبى به وسیله جبرئیل (سلام الله علیه) نازل مى شد فاطمه (سلام الله علیها) تلقى مى كرد و این ها را حفظ مى كرد براى امیرالمومنین املاء مى فرمود وجود مبارك امیرالمومنین (سلام الله علیه) اینها را مى نوشت شده مصحف فاطمه و این مصحف الآن در نزد وجود مبارك ولى عصر (ارواحنا فداه) است. این از منابع علم غیب ائمه است كه وقتى از یك امام معصومى سوال مى كردند یا گاهى خود آنها بلا واسطه و قبل از سوال و مستقیم مى فرمودند: در مصحف جده ما در مصحف فاطمه چنین آمده است. این مى شود حجت خدا بر خلق اجمعین مخصوصا در معارف غیبى نسبت به ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین).
حالا این بانو كه براى همه ما ا سوه است در این بخش ما موظف ایم مثل آن حضرت حركت كنیم منتها این در حد آفتاب و ما در حد شمع این فضاى كل جهان را روشن مى كند ما در زندگى خاص خودمان مثل شمع نور بدهیم به فضا و زندگى خود را روشن كنیم این است كه فرمود: اگر كسى عمل خالص بكند و این قدرت را داشته باشد كه عمل خالص را به پیشگاه ذات اقدس اله ببرد ذات اقدس اله بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا مى كند و نازل مى كند.
یك وقت انسان كار خوب انجام مى دهد و دیگر به این فكر نیست كه من این كار خوب را حفظ بكنم. این مثل یك باغبانى است كه یك نهالى را غرس كرده است و دیگر به فكر آبیارى او نیست. ما ماموریم كه مثل یك باغبانى كه دركنار منزلش یك نهالى غرس كرده مثل فرزند از او نگه دارى كنیم، دائما به سراغ او باشیم، حدوثا و بقاء پس یك وقت یك كسى كار خیر انجام مى دهد به این فكر نیست كه او را حفظ بكند ! گاهى او را مى گوید گاهى او را با منت ذكر مى كند گاهى مثلا خوش اش مى آید كه دیگران بازگو كنند یا از او بهره بردارى كنند بهره بردارى تبلیغى و سیاسى. این شخص كار خوب كرده است و اما كار او زمینى است همین جا ماند. بعضى ها كار خوب انجام مى دهند براى ضبط و نگه دارى او هم تلاش و كوشش مى كنند اما تا یك مدت محدودى، برخى ها تلاش و كوشش شان زیاد هست اما آن قدرت را ندارند كه بالا ببرند. وجود مبارك بى بى (سلام الله علیها) نفرمود اگر كسى كار خوب بكند خدا بهترین مصلحت را به او مى دهد. فرمود: كار خوب بكن این را نگه بدار این را هدیه بكن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود كه نمى تواند هدیه اى را به پیشگاه ذات اقدس اله اعطا بكند.
اگر كسى به جایى رسید كه خودش كار خیر خود را به خدا تقدیم كرد خودش بالا برد نه ملائكه بالا ببرند. كار خیر را ملائكه مى برند گزارش مى دهند. بالاخره جواب را هم آنها مى آورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است بهره اش هم كم است. ولى اگر كسى خودش آن هنر را داشته باشد كه همراه ملائكه بالا برود و این كار خیر خود را به پیشگاه ذات اقدس اله تقدیم بكند. خودش اصعاد كند، خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضل ترین مصلحت او را ذات اقدس اله نازل مى كند. خود خدا نه به فرشته ها بگوید.
خوب این دستورى كه وجود مبارك بى بى به ما داده است. فرمود: این كار شدنى است. این كار را انجام بدهید و مانند آن.
بحثى كه مربوط به جریان روز است همه ما باید از این بحث به عنوان بزرگداشت بى بى مخصوصا نسل جوان استفاده بكنیم. این است كه زن ها در عالم زن هاى كامل، برجسته، بزرگ و بزرگوار خیلى اند. مثل اینكه مردان خیلى اند، اما كسى كه مثل على بن ابیطالب بشود كم است. زن هاى بزرگ و بزرگوار هم زیاد اند اما كسى مثل بى بى فاطمه بشود كم است. یك وقتى امام (رضوان الله علیه) مى فرمود: جبرئیل براى هر پیغمبرى كه نازل نمى شد؛ براى انبیاى خاص نازل مى شد. این كه مرحوم كلینى (رضوان الله تعالى علیه) در كتاب شریف اصول كافى نقل مى كند: جبرئیل بر وجود مبارك فاطمه (سلام الله علیها) نازل مى شد این نشانه آن است كه مقام آن حضرت نسبت به برخى از انبیاء بزرگتر و برجسته تر است. این نه براى آن است كه زن هاى بزرگ در عالم كم اند. اگر از على بن ابیطالب تجلیل مى شود نه براى آن است كه مرد هاى بزرگ در عالم كم اند. مردان بزرگ در عالم خیلى اند اما على خیلى بزرگ است. زنهاى بزرگ هم در عالم خیلى اند اما فاطمه خیلى بزرگ است.
اگر كسى خواست ببیند فاطمه چه قدر مقام دارد باید بگوید: همتاى على است. اگر درباره این بى بى سخن مطرح هست براى آن است كه او خیلى بزرگ است. جبرئیل براى هر پیغمبرى نازل نمى شود. و این بى بى وقتى مقام علمى او روشن مى شود كه این دو تا خطبه اى كه یكى در مسجد، یكى در منزل ایراد كرده اند آن خطبه ها را ببینند بعضى خطبه هاى نهج البلاغه را ببینند، خطبه هاى نهج البلاغه هم یكسان نیستند.
بعضى ها عرشى اند بعضى متوسط اند. آن خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را هم ببینید عمیق ترین جمله ها خطبه هاى عرشى نهج البلاغه را ببینند. آنگاه مى فهمد آن بخش هاى عرشى خطبه هاى عمیق نهج البلاغه قبل از اینكه على بن ابیطالب (سلام الله علیه) آن خطبه ها را بگوید و بفرماید لااقل بیست و پنج سال قبل اش همین بانو فرمود. یك خطابه اى دارد كه قابل درك است براى خیلى ها. یك خطبه اى دارد كه آن به این زودى ها درك شدنى نیست. خطبه اى كه اینها مى خواندند به این فكر نبودند كه مردم بفهمند. خطبه را كه براى مردم نمى خوانند مثل دعا. اینها یك ارتباطى با خدا داشتند یك ارتباطى با جامعه و خلق. آن بخشى كه به خطبه بر مى گردد به حمد بر مى گردد به توحید بر مى گردد به ثناء بر مى گردد آن كارى با مردم ندارد كه مردم مى خواهند بفهمند یا نفهمند.
دعاى عرفه سید الشهداء را مردم مى خواهند بفهمند یا نفهمند. اما این بیست جلد وسائل و امثال اینها براى مردم است. فهمیدن اش هم سخت نیست. فهمیدن این مطالب بیست جلد وسائل و مستدرك و اینها چون براى بیان مردم، هدایت مردم، راهنمائى مردم، اخلاق مردم، حقوق مردم، فقه مردم است فهمیدنى است. منتها یك سى چهل سال درس مى خواهد. اما آن یك درسى نیست كه انسان با این سى چهل سال حل بشود. نشانه اش این است كه خیلى ها رفتند و ماندند. دعاها حسابشان جداست، خطبه ها حسابشان جداست، آنجا كه ائمه با خدا سخن مى گویند حسابشان جداست آنجا كه با خلق خدا دارند سخن مى گویند حسابشان جداست.
دوشنبه 4/2/1391 - 19:45
اهل بیت
نویسنده:محمدیعقوب بشوی
منبع:مجله پیام زن
مقدمه:
در منابع تفسیری، حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنت صدها آیه (با پژوهش نگارنده، 135 آیه به دست آمد) در شأن فاطمه(س) و صدها روایات در باره فضایل و كمالات معنوی و شخصیت بی‏نظیر ام‏ابیها، سرور زنان همه عالم، دختر یگانه رسول اكرم(ص) یافت می‏شود. بحث و تحلیل و جمع‏آوری آنها نیازمند چندین جلد كتاب سترگ است. در این مقاله برتری فاطمه(س) بر مریم(س) از دیدگاه قرآن، روایات شیعی و سنی و دیدگاه دانشمندان اهل سنت بحث شده است، به امید اینكه همه ما از شفاعت ایشان در روز محشر بهره‏مند شویم.

برترین زن جهان

«و إذْ قالتِ الْملائكةُ یا مریمُ إنّ اللّه‏ اصطفیكِ و طَهَّركِ و اصْطفیكِ علی نساء العالمین؛(1) به یاد آر زمانی را كه ملائكه گفتند: ای مریم، بدان خدا تو را برای اهدافی كه دارد انتخاب كرد و پاكیزه گرداند و از میان همه زنان عالم برگزید.»
دانشمندان اهل سنت در ذیل این آیه روایات زیادی در باره برتری و فضل چهار زن آورده‏اند. این روایات را صحابه معروفی همچون ابن‏عباس، انس، ابی‏لیلی، ابوهریره، عایشه، عبدالرحمن بن‏ابی‏لیلی، جابر بن‏عبداللّه‏، ابوسعید، حذیفه، ام‏سلمه، ابواسلمی، ابن‏مسعود، ابن‏عمر، عمران بن‏حصین، جابر بن‏سمره، ابی‏بریده اسلمی و دیگران گزارش كرده، از اهل بیت امام علی(ع) و از خودِ حضرت فاطمه(ع) نقل كرده‏اند. نمونه‏هایی از این گونه روایات را ذكر می‏كنیم.
رسول خدا(ص) خطاب به فاطمه(ع) فرمود: «یا فاطمة ألا ترضین أنْ تكونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین؛(2) ای فاطمه، آیا خشنود نیستی كه برترین بانوی زنان جهان و بانوی زنان این امت و بانوی زنان باایمان باشی!»
این حدیث را حاكم و ذهبی صحیح می‏دانند.(3) بغوی گفته: «بر درستی این حدیث، اتفاق نظر هست».(4) پیامبر(ص) در جاهای مختلف و متعدد با تعابیر گوناگون بر افضلیت و برتری فاطمه زهرا(ع) بر همه زنان عالم تأكید داشت. هنگامی كه فاطمه بیمار شده بود و پیامبر این سخن را به اصحاب گفت، آنان همراه پیامبر برای عیادت فاطمه به خانه‏اش آمدند. پیامبر از بیرون خانه صدا زد كه: دخترم، خودت را بپوشان چون جمعی از یاران به عیادت تو می‏آیند، از آنجا كه لباس دخترش فاطمه كافی نبود عبای خود را از پشت در به او داد. پیامبر و یاران وارد شدند و بعد از عیادت از خانه بیرون آمدند، رو به یكدیگر كرده از بیماری فاطمه اظهار تأسف می‏كردند، پیامبر به آنها فرمود: «اما إنّها سیدة النساء یوم القیامة؛(5) بدانید او بانوی تمام زنان در قیامت است.»
عایشه روایت می‏كند: «روزی فاطمه نزد پیامبر آمد. راه رفتن او درست مانند راه رفتن رسول اكرم بود، پیامبر فرمود: خوش آمدی دخترم، پس او را طرف راست یا چپ خود نشاند، بعد رازی در گوش او گفت و به دنبال آن فاطمه گریان شد. گفتم: چرا گریه می‏كنی؟ [پاسخ نداد] بار دیگر پیامبر راز دیگری به او گفت، فاطمه خندان شد. گفتم: تا امروز شادی كه چنین با غم نزدیك باشد ندیده بودم. از علت آن سؤال كردم. فاطمه گفت: سرّ رسول خدا را فاش نمی‏كنم! رازداری ادامه داشت تا پیامبر از دنیا رفت. آنگاه سؤال كردم، گفت: مرتبه اوّل پیامبر به من فرمود: جبرئیل هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه می‏داشت، امسال دو بار عرضه داشت، فكر می‏كنم فقط به این دلیل است كه اجل من نزدیك شده، و تو اولین كسی خواهی بود كه به من ملحق می‏شوی. هنگامی كه این سخن را شنیدم گریه كردم.
سپس فرمود: «اما ترضین أنْ تكونی سیدة نساء أهل الجنة أو نساء المؤمنین؛ خشنود نمی‏شوی كه بانوی زنان بهشت یا زنان باایمان باشی» هنگامی كه این سخن را شنیدم شاد و خندان شدم.»(6)
در برخی روایات از سیادت چهار زن صحبت شده است. پیامبر اكرم(ص) فرمود: «افضل نساء العالمین خدیجة، و فاطمة و مریم و آسیة امرأة فرعون».(7)
در روایات تعابیر مختلفی آمده همچون: «خیر نساء العالمین أربع مِنْهُنّ فاطمة؛ أفضل نساء أهل الجنة أربع منهن فاطمة؛ سیدة نساء اهل الجنة أربع منهن فاطمة» كه مضمون همگی برتری بانوی آفتاب بر تمامی زنان است. همچنین «كمل مِن الرجال كثیر و لم یكمل مِن النساء إلا مریم بنت عمران و آسیه بنت‏مزاحم (امرأة فرعون) و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد؛(8) بسیاری از مردان، كامل گشتند و از میان زنان، اینان كامل شدند: «مریم (دختر عمران) آسیه (دختر مزاحم و زن فرعون) خدیجه (دختر خویلد) و فاطمه (دختر محمد)».

فاطمه برتر است یا مریم؟!

برای روشن شدن این مسئله باید به دو منبع اصلی یعنی قرآن و روایات رجوع كنیم تا معلوم شود كدام افضل معرفی شده است.
فاطمه افضل از مریم از منظر قرآن:
در آیه است: «و إذْ قالت الملائكةُ یا مریمُ إنّ اللّه‏ اصطفیكِ و طهرّكِ و اصطفیكِ علی نساء العالمین یا مریمُ اْقنُتی لربّكِ و اسْجدی و ارْكعی مع الراكعین؛(9)
و به یاد آر زمانی را كه ملائكه گفتند: ای مریم، بی‏شك خداوند تو را برگزیده و تو را طهارت بخشیده و بر زنان عالم برتری داده است. ای مریم، برای پروردگارت فروتن و مطیع باش و سجده كن و با سایر ركوع‏كنندگان ركوع كن.»
در این آیات دو نكته قابل دقت است.
1ـ برگزیدن (اصطفاء) مریم بر زنان عالم: ممكن است در ابتدا به ذهن برسد مریم بر همه زنان عالم (چه فاطمه و چه غیر او) برتری دارد زیرا «علی نساء العالمین» گفته است. این آیه درست مثل آیه «یا بنی‏اسرائیل اْذكروا نعمتی التی انعمتُ علیكم و إنّی فضَّلتُكم علی العالمین»(10) می‏باشد. روشن است كه بنی‏اسرائیل به طور نسبی امت برگزیده در عصر و زمان خویش می‏باشند، نه امت برگزیده در همه قرون و اعصار، زیرا خداوند به امت اسلامی خطاب كرده می‏فرماید: «كنتم خیر امة»(11) یعنی شما (مسلمانان) بهترین امت هستید. خیر و بهتر و افضل امت، امت اسلامی است، نه بنی‏اسرائیل. همین طور است برگزیدن مریم بر زنان زمان خویش. چنین برداشتی از روایات هم به دست می‏آید. در تفسیر این آیه ابن‏عباس، حسن و ابن‏جریج گفته‏اند: «مراد از (اصطفاء) مریم، برتری او بر زنان زمان خودش می‏باشد».(12) ابن‏انباری همین قول را به اكثر نسبت داده كه برگزیدن همین قول یعنی برتری مریم بر زنان عصر خویش را انتخاب كرده‏اند.(13)
مانند همین گفته از ابن‏عباس و دیگران از جمله سدی(14) هم نقل شده است و بسیاری از مفسران سنی همین قول را انتخاب كرده‏اند.(15)
2ـ ركوع با ركوع‏كنندگان:
به مریم امر شده «و اركعی مع الراكعین» همان طور كه به بنی‏اسرائیل امر شده بود «و اقیموا الصلاة و اتوا الزكوة و اركعوا مع الراكعین؛(16)
و نماز را به پا دارید و زكات بپردازید و با ركوع‏كنندگان ركوع كنید.»
در هر دو آیه به حضرت مریم و بنی‏اسرائیل امر شده كه با ركوع‏كنندگان ركوع كنند. از این دو آیه به دست می‏آید كسانی كه برتر از مریم و بنی‏اسرائیل هستند وجود دارند، زیرا مریم و بنی‏اسرائیل را دستور داده كه همراه و پشت سر آنان باشند. ركوع‏كنندگان چون امام و پیشوای حضرت مریم و بنی‏اسرائیل‏اند، از اینها افضل هستند. قرآن مجید این ركوع‏كنندگان را در آیه ولایت معرفی كرده است: «إنّما ولیكم اللّه‏ ... و هم راكعون».(17) ركوع‏كنندگان، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می‏باشند، به ویژه امام اوّل حضرت علی بن‏ابی‏طالب(ع).(18)
فاطمه زهرا(س) باعث افتخار مریم(س) است زیرا قرآن مجید دو سوره در حق فاطمه(س) و در مدح و ستایش ایشان نازل كرده است، یعنی سوره دهر(19) و سوره كوثر؛(20) همچنین آیه تطهیر(21) بر عصمت و طهارت آن بانو تأكید كرده، این آیه مخصوص اهل بیت به ویژه فاطمه(س) است.(22) در آیه مودت(23) محبت فاطمه را بر همه مسلمان تا روز قیامت واجب قرار داده،(24) در سوره احزاب(25) صلوات پیوسته مؤمنان را بر وجود فاطمه(س) دستور داده است.(26) همچنین دهها آیات قرآنی(27) بر فضیلت و برتری فاطمه(س) دلالت دارند. این همه فضایل برای مریم كجا سراغ دارید؟!
فاطمه زهرا(ع) حجت خدا بر مردم بوده،(28) در آخرت مقام شفاعت را دارد.(29) محبت وی در صد جای هولناك به كار آدم می‏آید(30) وی پاره تن پیامبر می‏باشد.(31) همچنین غضب او غضب خدا و رضای او رضای خداوند است.(32) فاطمه(ع) با مریم(س) اصلاً قابل قیاس نیست.
در پایان شایان ذكر است: برخی از دانشمندان اهل سنت همچون «نسفی» برگزیدن مریم به خاطر ولادت حضرت عیسی بدون پدر دانسته‏اند.(33)

برتری فاطمه علیهاالسلام از دیدگاه برخی دانشمندان اهل سنت

1ـ گفته آلوسی: وی در ذیل آیه 42 آل عمران می‏نویسد: «با این آیه افضلیت مریم بر فاطمه اثبات می‏شود، البته اگر مراد از «نساء العالمین» زنان تمام اعصار و ادوار باشد اما از آنجایی كه گفته شده، مراد، زنان زمان مریم می‏باشد، پس او بر فاطمه زهرا برتری ندارد و افضل نیست.»
او در ادامه می‏نویسد: «حدیثی را پیامبر فرمود: «انّ فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات و المتأخرات؛ فاطمه بر تمامی زنان گذشته و آینده برتر است.»
با این حدیث برتری و افضلیت فاطمه بر تمام زنان ثابت می‏شود، زیرا او روح و روان رسول خدا می‏باشد، از این‏رو بر عایشه نیز برتری می‏یابد.»(34)
2ـ سهیلی: وی حدیث معروف «فاطمة بضعة منی» را ذكر می‏كند، سپس می‏گوید: «هیچ كس را مساوی با بضعة (جگرگوشه) رسول اللّه‏ نمی‏دانم.»(35)
3ـ زرقانی: «آنچه كه امام مقریزی، قطب الخضیری و امام سیوطی با دلیل‏های واضح برگزیده‏اند آن است كه فاطمه افضل از همه زنان عالم حتی مریم است.»(36)
4ـ سفارینی: «فاطمه افضل از خدیجه است، به خاطر لفظ سیادت و همین طور افضل از مریم می‏باشد.»(37)
5ـ ابن‏الجكنی: «بنا بر قول صحیح‏تر فاطمه از همه زنان افضل است».(38)
6ـ شیخ رفاعی: «فاطمه افضل از همه زنان است، بنا بر آنچه عده‏ای زیادی از بزرگان متقدمین و دانشمندان جهان، صحیح دانسته‏اند.»(39)
7ـ دكتر محمدطاهر القادری برخی احادیث افضلیت چهار زن را یادآور می‏شود، سپس می‏گوید: «در بین این احادیث هیچ تعارضی نیست زیرا، افضلیت دیگران (مانند مریم، آسیه و خدیجه) مربوط به زمان خودشان است، یعنی آنها در زمان خودشان از همه زن‏ها افضل بودند، لیكن افضلیت سرور جهان، عام و مطلق است و شامل همه عالم و همه زمان‏هاست.»(40)

برتری فاطمه(ع) بر مریم از نگاه اقبال:

مریم از یك نسبت عیسی عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم «رحمة للعالمین»
آن امام اولین و آخرین
آن كه جان در پیكر گیتی رسید
روزگار تازه آیین آفرید
بانوی آن تاجدار «هل اتی»
مرتضی مشكل‏گشا شیر خدا
مادر آن مركز پرگار عشق
مادر آن كاروان سالار عشق
آن یكی شمع شبستان حرم
حافظ جمعیت خیر الأُمَم
تا نشینند آتش پیكار و كین
پشت پا زد بر سر تاج و نگین
و آن دگر مولای ابرار جهان
قوّت بازوی احرار جهان
در نوای زندگی سوز از حسین
اهل حق حریت‏آموز از حسین
سیرت فرزندها از اُمّهات
جوهر صدق و صفا از اُمّهات
بهر محتاجی دلش آن گونه سوخت
با یهودی چادر خود را فروخت
مزرع تسلیم را حاصل بتول
مادران را اسوه كامل بتول(41)

برتری فاطمه(ع) بر مریم از منظر روایات اهل سنت

در روایت صحیح پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
«یا فاطمة ألا ترضین أنْ تكونی سیدة نساء العالمین و سیدة نساء هذه الامة و سیدة نساء المؤمنین.»(42)
این روایت را حاكم و ذهبی هر دو صحیح می‏دانند. این روایت رساترین دلیل بر افضلیت فاطمه(ع) بر همه زنان عالم (از حوا تا قیام قیامت) است و هر گونه برداشت نادرست را برطرف كرده است.
در روایتی دیگر پیامبر گرامی اسلام(ص) خطاب به دختر عزیزش می‏فرماید: «ألا ترضین أنّك سیدة نساء العالمین.» فاطمه عرض می‏كند: مریم چه می‏شود؟ فرمود: «تلك سیدة نساء عالمها؛(43) او سرور زنان زمان خویش بود.»
در یك حدیث طولانی ابن‏عباس از رسول خدا(ص) روایت كرده: «ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین؛(44) دخترم فاطمه بی‏شك سرور زنان عالمین از اولین و آخرین است.»
در روایتی دیگر در ضمن حدیث طولانی پیامبر اكرم(ص) فرمود: «در دفعه چهارم خداوند نظر كرد و فاطمه را بر زنان همه عالم برگزید.»(45)
ابن‏عباس از پیامبر(ص) روایت كرده: «اربع نسوة سیدات عالمهن. مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد و افضلهن عالِما فاطمة؛(46) چهار زن، برتر و سرور زنان دوران خود هستند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد كه در بین آنان از همه عالم‏تر، فاطمه است.» در روایت دیگر به نقل ابن‏عباس فرمود: «افضل العالمین مِن النساء الأولین و الآخرین فاطمه».(47)

برتری فاطمه(ع) بر مریم از دیدگاه روایات شیعه

در منابع روایی و تفسیری شیعه روایات بسیار زیادی بر فضایل حضرت فاطمه(ع) دلالت دارند كه نقل آنها كتاب یا كتاب‏های مستقلی می‏طلبد. در این مقاله برخی از آنها گذرا ذكر می‏شود.
پیامبر اكرم حضرت محمد مصطفی(ص) در ضمن یك حدیث نسبتا طولانی فرمود:
«ابنتی فاطمة و إنّها لسیدة نساء العالمین، فقیل یا رسول‏اللّه‏! أ هی سیدة نساء عالمها؟ فقال(ص) ذاك لمریم بنت عمران فأمّا ابنتی فاطمة فهی سیدة نساء العالمین مِن الاولین و الاخرین و انّها لتقوم فی محرابها فیسلّم علیها سبعون ألف ملك مِن الْمقربین و ینادونها بما نادتْ به الملائكةُ مریمَ فیقولون: یا فاطمة، إنّ اللّه‏ اصطفیكِ و طَهّركِ و اصْطفیكِ علی نساء العالمین؛(48)
دخترم فاطمه بی‏شك او سرور زنان عالمیان است، گفته شد: ای رسول خدا، آیا او سرور زنان زمان خویش است؟ پیامبر اكرم(ص) فرمود: مریم بنت عمران، سرور زنان زمان خویش بود اما دخترم فاطمه سرور زنان عالمیان است، از اولین تا آخرین. هر گاه فاطمه در محراب عبادت می‏ایستد، هفتاد هزار ملائكه مقرب بر وی درود می‏فرستند و سلام می‏كنند و او را مانند مریم ندا می‏دهند: ای فاطمه، خداوند برگزید تو را، و پاكیزه ساخت و برگزید بر زنان عالمیان.»
در حدیث دیگر پیامبر اكرم(ص) فرمود: «دخترم فاطمه بانوی زنان جهان از اولین و آخرین است. او پاره تن من، نور چشم و میوه دل من است. روح من در بدن من است. او حوریه‏ای انسانی (و به وجود آمده) از من است. هر وقت در محرابش برای عبادت در پیشگاه پروردگار می‏ایستد، نور او برای فرشتگان آسمان می‏درخشد، چنان كه نور ستارگان برای اهل زمین می‏درخشد، و خدای عزیز و جلیل به فرشتگانش می‏فرماید: فرشتگان من، خدمتگزار من فاطمه، سرور خدمتگزاران مرا بنگرید كه در پیشگاه من ایستاده و اندامش از خوف و خشیت من لرزان است. با قلب خود به عبادت من روی آورده است، گواه باشید كه پیروان او را از آتش دوزخ امان بخشیدم ...».(49)
در حدیث دیگری آمده: «إنّ آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران و خدیجة یمشین أمام فاطمة كالحجاب لها إلی الجنة؛(50)
بی‏شك آسیه دختر مزاحم، مریم دختر عمران و خدیجه مانند حجاب برای فاطمه پیشاپیش او به طرف بهشت راه می‏روند.»
در حدیث دیگر از ائمه آمده: «ما تكاملتْ نبوةُ نبیٍ مِنْ الاْءنبیاء حتی أقرٍّ بفضلها و محبتها و هی الصدیقة الكبری و علی معرفتها دارتِ الْقرون الاولی.»(51) مضمون روایت این است: چقدر عظمت فاطمه(ع) در روایات دیده می‏شود كه بدون اقرار و پذیرش برتری و محبت او نبوت پیامبران تكمیل نمی‏شود. در حدیث شگفت دیگری امام باقر(ع) می‏فرماید:
«و لقد كانت(ع) مفروضة الطاعة علی جمیع مِن خلق اللّه‏، مِن الجن و الانس و الطیر و الوحش و الانبیاء و الملائكة؛(52)
اطاعت فاطمه(ع) بر همه آفریده‏هایی كه خداوند خلق كرده، واجب بود، از جن و انس و پرنده و درنده گرفته تا انبیا و ملائكه همه باید از فاطمه(ع) اطاعت كنند.» بی‏شك فاطمه(ع) سرّی از اسرار خداوند در جهان امكان است و وجود هیچ كس مانند مادر یازده امام(ع) نیست.

پی نوشت

1 ـ آل‏عمران، 42.
2 ـ حاكم نیشابوری، المستدرك، (بیروت: دارالمعرفه، بی‏تا)، ج3، ص156.
3 ـ همان.
4 ـ شرح السنه، (بیروت: دارالفكر، 1998م)، ج8، ص122.
5 ـ ابی‏نعیم اصبهانی، حلیة الاولیاء، (بیروت: دارالكتاب العربی، 1987م)، ج2، ص42.
6 ـ محمد بن‏اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (بیروت: دارالجیل، بی‏تا)، ج4، ص248 (كتاب بدءالخلق، باب علامات النبوة فی الاسلام).
7 ـ جلال‏الدین سیوطی، الدر المنثور، (بیروت: دارالفكر، 1993م، ج2، ص193.
8 ـ احمد بن‏حنبل، المسند، (بیروت: دار صادر، بی‏تا)، ج2، ص511؛ ابن‏صباغ مالكی، الفصول المهمه، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1988م)، ص127.
9 ـ آل عمران، 43 ـ 42.
10 ـ بقره، 47.
11 ـ آل عمران، 110.
12 ـ عبدالرحمن بن‏جوزی، زادالمسیر، (بیروت: دارالكتب العلمیه، 2001م)، ج1، ص315.
13 ـ همان.
14 ـ جلال‏الدین سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص194؛ اسماعیل بن‏كثیر دمشقی، تفسیر القران العظیم، (بیروت: دار المعرفه، 1987م)، ج2، ص647.
15 ـ محمود آلوسی، روح المعانی، (تهران: انتشارات جهان، بی‏تا)، ج3، ص138؛ علی خازن، تفسیر الخازن، (بیروت: دار الكتب العلمیه، بی‏تا)، ج1، ص244؛ حسن بصری، تفسیر الحسن البصری، (قاهره: دار الحدیث، بی‏تا)، ج1، ص212؛ عتیق بن‏محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، (تهران: فرهنگ نشر نو، 1381ش)، ج1، ص281.
16 ـ بقره، 43.
17 ـ مائده، 55.
18 ـ جلال‏الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص105.
19 ـ محمود زمخشری، الكشاف، (بیروت: دارالمعرفه، بی‏تا) ج4، ص167، برای آشنایی بیشتر رجوع شود به كتاب نگارنده، «شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت»، بحث سوره دهر.
20 ـ تفسیر فخر رازی، (بیروت: دارالفكر، 1985م)، ج32، ص124؛ نظام‏الدین نیشابوری، غرائب القرآن، (بیروت: دار الكتب العلمیه، 1996م)، ج6، ص576؛ ابراهیم بقاعی، نظم الدرر، (بیروت: دارالكتاب العلمیه، 1995م)، ج8، ص549؛ محمد شفیع، معارف القرآن، (كراچی: ادارة المعارف، 1999م)، ج8، ص828. برای آشنایی بیشتر ر.ك: همان، بحث بررسی سوره كوثر.
21 ـ احزاب، 33.
22 ـ محمد بن‏جریر طبری، جامع‏البیان، (بیروت: دارالفكر، 1988م)، ج12، ص7، برای آشنایی بیشتر رجوع شود به همان، بحث آیه تطهیر.
23 ـ شوری، 23.
24 ـ الدر المنثور، ج7، ص348، برای آشنایی بیشتر به همان، بحث آیه مودت رجوع شود.
25 ـ احزاب، 56.
26 ـ صحیح البخاری، ج8، ص95، به همان، بحث صلوات رجوع شود.
27 ـ رجوع شود در همه بحث‏های مطرح شده در كتاب نگارنده.
28 ـ ابراهیم جوینی، فرائد السمطین، (بیروت: مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر، 1978م)، ج2، ص آخر؛ سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، (قم: منشورات مكتبة بصیرتی، 1966م)، ص787؛ موفق بن‏احمد خوارزمی، مقتل الحسین، (تهران: مكتبة نینوی الحدیثه، بی‏تا)، ج1، ص95.
29 ـ احمد قرمانی، اخبار الدول و آثار الاول، (بیروت: عالم الكتب، بی‏تا)، ص88.
30 ـ موفق بن‏احمد خوارزمی، همان، ص59.
31 ـ حاكم نیشابوری، المستدرك، ج3، ص158.
32 ـ همان، ص153.
33 ـ تفسیر عبداللّه‏ نسفی، (بیروت: دارالكتب العلمیه، 1995م)، ج1، ص255.
34 ـ محمود آلوسی، روح المعانی، ج3، ص138.
35 ـ روض الانف، (مصر: مكتبة الكلیات الازهریه، بی‏تا)، ج1، ص279.
36 ـ همان، ص178.
37 ـ همان.
38 ـ همان.
39 ـ همان.
40 ـ الدرة البیضاء فی مناقب فاطمه الزهراء، (لاهور: منهاج القرآن، 2003م)، ص33، در حاشیه كتاب.
41 ـ محمد اقبال، كلیات اشعار اقبال، (لاهور: چاپ نسائی)، ص103.
42 ـ المستدرك، ج3، ص156.
43 ـ محمد شوكانی، فتح القدیر، (بیروت: دار المعرفه، 1996م)، ج1، ص439.
44 ـ ابراهیم جوینی، فرائد السمطین، ج2، ص35.
45 ـ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ص247، باب 56.
46 ـ الدر المنثور، ج2، ص194.
47 ـ المناقب المرتضویه، ص113، به نقل از غلامرضا كسائی، مناقب الزهراء، (قم: مطبعة مهر، 1398ه••• )، ص62.
48 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، (بیروت: مؤسسة الوفاء، 1983م)، ج43، ص24، ح20.
49 ـ حسین شیخ‏الاسلامی، مسند فاطمة الزهراء، (قم: مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377)، ص72.
50 ـ همان.
51 ـ محمدفاضل مسعودی، الاسرار الفاطمیه، (مؤسسة الانوار الفاطمیه، 2002م، بی‏جا)، ص219.
52 ـ ابی‏جعفر محمد بن‏جریر بن‏رستم طبری، دلائل الامامة، (قم: منشورات الرضی، 1363)، ص28.

دوشنبه 4/2/1391 - 19:45
اهل بیت
نویسنده:سیدصادق سیدنژاد
منبع:مجله دیدار آشنا

مساله نام‏گذاری

در همه جوامع بشری افراد با توجه به نوع جهان‏بینی و نظام ارزشی خاصی كه دارند، در گزینش نام و لقب از معیارهای مخصوصی پیروی می‏كنند . اما علی‏رغم تفاوت فرهنگ و نظام‏های پذیرفته شده ارزشی حاكم بر جوامع مختلف، در موضوع نام‏گذاری در همه جوامع چند نكته مشترك به چشم می‏خورد:
اولا، انتخاب نام‏ها ولقب‏ها بیان‏گر نوع علاقه و اشتیاق افراد می‏باشد .
ثانیا، از تامل در نوع اسم‏هایی كه افراد به آنها علاقه نشان می‏دهند، به امیدها و آرزوها و دغدغه‏های فكری آنان می‏توان پی برد .
ثالثا، اسامی و القاب با اعتقادات و نظام ارزشی افراد رابطه بسیار تنگاتنگی دارد . از این‏رو، با پدید آمدن تحول در عقاید افراد، نوع انتخاب نام‏ها نیز تغییر محسوسی خواهد كرد . بر این اساس، در اولین لحظه تغییر دین انسان‏ها، مساله تعویض نام آنان نیز مطرح می‏شود .
به هرحال، امروزه اغلب اندیشمندان روان‏شناسی و جامعه‏شناسی و تعلیم و تربیت‏بر این حقیقت تاكید دارند كه نام و لقب‏هایی كه برای افراد برگزیده می‏شود، در نوع شخصیت و شكل‏گیری كمالات و خصلت‏های آنان تاثیر دارد .

اسلام و مساله نام‏گذاری

پس از بعثت پیامبرگرامی اسلام از جمله تحولات مهم فرهنگی كه از همان روزهای نخستین بعثت در سرزمین حجاز به وقوع پیوست، تغییر برخی نام‏ها و لقب‏ها بود . رسول خداصلی الله علیه وآله به محض برخورد با كسانی كه اسم زننده و توهین‏آمیزی داشتند، آن را به یك‏نام مناسب تغییر می‏دادند و حتی در آیات قرآن كریم به مساله انتخاب نام خوب و پرهیز از به كاربردن اسم‏های نامناسب و لقب‏های زشت تصریح شده، و به مؤمنان تاكید شده است كه در نامیدن یكدیگر، از به كار بردن لقب‏های‏ناشایست‏خودداری نمایند . (1)
اجمالا مجموعه رهنمودهایی در خصوص نام‏گذاری بدین صورت وارد شده است:
1 . انتخاب نام مناسب یكی از حقوق فرزند بر عهده والدین است، به گونه‏ای كه آنان اگر در این كار سهل‏انگاری كنند در روز قیامت مورد بازخواست قرارمی‏گیرند . حضرت علی‏علیه السلام در این‏باره می‏فرمایند: از جمله حقوق فرزند این است كه پدر و مادر برای او نام نیكو انتخاب كرده و در تربیت او تا آن‏جا كه در توان دارند بكوشند و به ایشان قرآن بیاموزند . (2)
2 . اگر به هر دلیلی برای كسی نام مناسبی انتخاب نشده بود، باید هر چه سریع‏تر آن را تغییر داد . رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله در برخورد با اشخاص و یا حتی اماكنی كه نام خوبی نداشتند آن را تغییر می‏دادند . نقل شده است كه آن حضرت با كسانی كه نام‏های چون عبدالشمس (بنده خورشید)، عبدالعزی (بنده بت عزی)، عبدالكعبه (بنده كعبه)، یا جندب (ملخ)، و . . . داشتند نام آنان را به عبدالوهاب، عبدالله، عبدالرحمان و . . . تغییر دادند .
3 . در بینش اسلامی علاوه بر آثار روحی و روانی اسم نیكو، بركات زیادی در وضع زندگی مادی و معنوی انسان دارد . در این‏باره امام موسی بن جعفرعلیه السلام می‏فرماید: خانه‏ای كه در آن اسم محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا فاطمه . . . وجود داشته باشد، فقر و تنگدستی وارد نمی شود . (3) باز نقل شده روزی شخصی به امام صادق‏علیه السلام عرض كرد: ما نام شما و پدرانتان را برای خودمان برمی‏گزینیم، آیا این كار برای ما سودی هم دارد؟ حضرت فرمودند: آری به خدا سوگند این كار برای شما مفید است، مگر حقیقیت دین غیراز دوستی [با خوبان] و دشمنی [با بدان] چیز دیگری است . (4)

نام و لقب‏های حضرت فاطمه‏علیها السلام

بنابر آنچه بیان شد، مساله نام‏گذاری تنها برای تمییز و تشخیص افراد از یكدیگر به كار نمی‏رود بلكه تعیین نام و لقب، علاوه بر نشان دادن نوع اعتقادات، از علاقه‏ها و آرزوها و امیدهای آنان نیز حكایت دارد . بویژه القاب، نوع خصوصیات اخلاقی و كمالات و فضلیت‏های انسانی و ابعاد مختلف شخصیت آنان را تبیین می‏نمایند .
هر یك از نام‏های حضرت زهراعلیها السلام به بعد خاصی از شخصیت و كمالات و فضلیت‏های اخلاقی و الهی آن بانوی بزرگ دلالت دارد . بنابراین، یكی از راه‏های آشنایی با شخصیت‏حضرت زهراعلیها السلام تعمق در مفهوم این نام‏هاست . در اینجا، به صورت بسیار مختصر توضیحاتی مربوط به برخی از لقب‏های حضرت را، كه در روایت وارد شده است، ارائه می‏گردد . امید كه موجب آشنایی بیش‏تر با شخصیت‏بی‏نظیر این الگوی بزرگ انسان الهی باشد .

1 . فاطمه

واژه فاطمه را در معانی چون بازدارنده و جداكننده و جداشده از بدی‏ها به كار می‏برند .
نقل می‏كنند روزی رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله از دختر بزرگوارشان سؤال كردند دخترم آیا می‏دانی كه از چه جهت تو را [فاطمه] نام گذارده‏ام؟ حضرت زهراعلیها السلام عرض كردند: به چه خاطر یا رسول الله؟ رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله فرمودند: چون خداوند تو و شیعیان راستین و دوستداران واقعی تو را در روز قیامت از آتش دوزخ جدا خواهد كرد . (6)
از امام صادق‏علیه السلام هم روایت‏شده است كه بدان جهت دختر بزرگوار رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله را فاطمه نامیدند كه او از شرك و سایر بدی و آلودگی‏ها جدا شده و به همه پاكی‏ها و فضلیت‏ها آراسته گردیده است . (7)
امام باقرعلیه السلام نیز می‏فرمایند: خداوند متعال این بانوی گران‏مایه، فاطمه‏علیها السلام، را به واسطه دانش و معرفت‏بر دیگران ممتاز ساخته است .

2 . مباركه

یكی از نام‏های حضرت زهراعلیها السلام "مباركه" است . در مفردات راغب بركت‏به معنای سرچشمه خیر و رحمت الهی به كار رفته است، به گونه‏ای كه نه می‏توان از جوشش آن جلوگیری به عمل آورد و نه اندازه آن را دانست . بر این اساس، چیز با بركت را مبارك گویند . از آنجا كه هرگونه خیر، خوبی و بركت در نسل پیامبرصلی الله علیه وآله از مجرای وجودی حضرت زهراعلیها السلام جریان پیداكرده است . از جمله آن‏ها، تداوم نسل پرافتخار آن حضرت است، لذا او را مباركه نامیده‏اند . خداوند تبارك و تعالی فاطمه‏علیها السلام را مصداق بارز كوثر و خیر و بركت فراوان و مظهر عطایای بی‏پایان قرارداد و تا نظام هستی برقرار است، به بركت او، جهانیان از نعمت‏سعادت و هدایت‏برخوردار باشند، و لحظه‏ای زمین از حجت الهی خالی نباشد تا هركس كه دوستدار راه سعادت و نجات است، بتواند از طریق چنگ زدن به ریسمان هدایت و پناه بردن به حجت معصوم از ذریه فاطمه‏علیها السلام به سعادت و خوشبختی جاودان دست‏یابد .

3 . صدیقه

صدیق به كسی می‏گویند كه در راست‏گویی كامل باشد و هرگز دروغ بر زبان او جاری نشود، و درستی كارهایش، سخنان او را تصدیق كند .
در فرهنگ اسلامی مرتبه و منزلت صدیقین در ردیف پیامبران و شهدا ذكر شده است . حضرت زهراعلیها السلام را "صدیقه" نامیده‏اند، چون صداقت و درستی اساس زندگی او را تشكیل می‏داد . هرگاه لب به سخن می‏گشود، جز راست نمی‏گفت . هر وقت در نزد عایشه سخن از زهراعلیها السلام به میان می‏آمد، او می‏گفت: به غیر از رسول خداصلی الله علیه وآله كسی را راست‏گوتر از فاطمه ندیدم . (8)
رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله روزی به علی‏علیه السلام فرمودند: سه چیز گرانبها به تو هدیه داده شده است كه به هیچ كس حتی به خود من هم داده نشده است: یكی از آن سه نعمت همسر گران‏قدری چون دخترم صدیقه است كه آن نعمت‏بزرگ به تو ارزانی شده است و به غیر از تو كسی از چنین نعمتی برخوردار نیست . (9)
حتی در یكی از روزهای پایان زندگی رسول خداصلی الله علیه وآله به علی‏علیه السلام از جمله این توصیه را فرمودند كه من به فاطمه مطالبی را گفته‏ام تا بعد آن‏ها را به تو بگوید . بنابراین، هر چه فاطمه از قول من به تو گفت، آن‏ها را تصدیق كن، چون او بسیار راستگوست . (10)
در قرآن كریم از اشخاصی كه گفتار آنان با رفتارشان هم‏خوانی دارد و نیز از كسانی كه مطالب حق را باور كرده و آنها را تصدیق نموده‏اند، با صفت صدیق یاد شده است . از جمله ایشان ابراهیم خلیل‏علیه السلام و ادریس‏علیه السلام و حضرت مریم‏علیها السلام است . در مورد مادر بزرگوار حضرت عیسی‏علیه السلام در آیه 75 سوره مائده می‏خوانیم: مسیح فرزند مریم پیامبر است و قبل از او نیز پیامبرانی برای مردم فرستاده شده بود، مادر عیسی زنی بسیار راست‏گو بود .

4 . طاهره

از جمله اسم‏های معروف حضرت زهراعلیها السلام "طاهره" است . در لغت این لفظ به معنی پاكیزه، بی‏عیب و معصوم به كار می‏رود . امام باقرعلیه السلام در مورد علت نامگذاری آن حضرت می‏فرمایند: فاطمه دختر رسول خداصلی الله علیه وآله را به این دلیل طاهره نامیده‏اند كه او از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی و جسمی و معنوی پاك بود . (11)
به علاوه به ده‏ها روایت از مفسران و محدثان شیعه و سنی، در تفسیر آیه 33 سوره احزاب كه به آیه تطهیر مشهور است، (12) حضرت زهراعلیها السلام اولا، از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله محسوب می‏شوند . ثانیا، مراد از تطهیر دور ساختن ایشان از هرگونه آلودگی و رجس است كه همانا به معنی مقام عصمت می‏باشد این آیه به وجود آن كمال در همه اهل بیت‏علیهم السلام دلالت كامل دارد . بنابراین، می‏توان گفت: از آن جهت كه دختر بزرگوار رسول اكرم از عصمت‏برخوردار بودند و از هرگونه آلودگی به زشتی‏ها در امان بودند، آن حضرت را طاهره و طیبه نامیده‏اند .

5 . راضیه

راضیه به كسی می‏گویند كه در برابر پیش‏آمدهای تلخی كه برای او واقع می‏شود، خرسند بوده و در مقابل تقدیرات الهی تسلیم و راضی و خوشنود باشد . این صفت‏یكی از بالاترین مراتب ایمان است . حضرت زهراعلیها السلام از آن‏رو "راضیه" می‏گویند چون در عمر كوتاه خود سختی‏های بسیاری را تحمل كرد و انواع آزار و اذیت‏ها را در راه دفاع از مكتب اسلام و حفظ مقام ولایت‏با روی گشاده پذیرا شد و در مقابل هیچ یك از مصایب و مشكلات و حوادث تلخی كه برای او مقدر شده بود، تردیدی به دل راه نداد و همه آن‏ها را به عنوان امتحان و آزمایش الهی با آغوش باز پذیرفت و به بركت این كمال و سعه صدر، به مقام و مرتبه والای ایمان ست‏یافت و سرانجام، در پایان حیات دنیوی با خطاب: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه (13) مورد تكریم حضرت ربوبی قرار گرفت .

6 . مرضیه

"مرضیه" به كسی گفته می‏شود كه خدا و رسول او پیوسته از رفتار و كردار و گفتار او راضی باشد . از آنجایی كه به تصریح آیه تطهیر و ده‏ها روایت، چون حضرت فاطمه‏علیها السلام از مقام عصمت‏برخوردار بودند، تمام اعمال و رفتار او مورد رضای خداوند متعال و پیامبر اكرم بود و حتی رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله بارها به این حقیقت تصریح فرمودند كه چون حضرت زهراعلیها السلام همواره در محدوده اراده و مشیت و رضایت‏خدا گام برمی‏دارد، لذا رفتار و كردار او بهترین ملاك برای خوبی و بدی اعمال است . اگر او از چیزی خرسند باشد، خداوند نیز از این كار خرسند است و در صورتی كه او نسبت‏به كسی یا كاری ناخرسند باشد، دلیل ناشایستی آن كس و یا ناشایستگی آن كار نزد خداوند است . رسول خداصلی الله علیه وآله همواره در طول عمر مباركشان این دو سخن را به زبان جاری می‏كردند كه آن كس كه فاطمه را بیازارد، مانند آن است كه مرا آزرده است و كسی كه مرا بیازارد، خداوند را ناخرسند ساخته است .
همچنین آن حضرت به عنوان یك هشدار در مناسبت‏های مختلف می‏فرمود: ای فاطمه خداوند به سبب خشم تو غضب می‏كند و به رضایت تو خشنود می‏شود . (14) این همه حكایت از برخورداری حضرت زهراعلیها السلام از مقام مرضی خدا بودن دارد . لذا یكی از نام‏های آن حضرت "مرضیه" قرار داده شد .

7 . محدثه

"محدثه" - بفتح دال - كسی است كه مخاطب حدیث و الهام غیبی واقع می‏شود . به عبارت دیگر، كسی كه فرشتگان با او سخن می‏گویند "محدثه" می‏نامند . حضرت زهراعلیها السلام را محدثه می‏نامند چون براساس روایتی، آن حضرت از نوعی وحی و الهام آسمانی برخوردار بوده است . مگر به كسی غیر از پیامبر هم وحی و الهام می‏شود؟ در پاسخ باید گفت: بر اساس آیات قرآن و روایات متعددی از اولیای الهی و طول تاریخ، به غیر از انبیا افراد دیگری هم طرف خطاب فرشتگان الهی واقع شده‏اند و به ایشان الهام‏های غیبی می‏شده است . به عنوان مثال، حضرت مریم‏علیها السلام با فرشته الهی دیدار كرده و سخن گفت . (15) و هم چنین درباره مادر حضرت موسی‏علیه السلام قرآن كریم می‏فرماید: به مادر موسی وحی فرستادیم . (16)
امام صادق‏علیه السلام می‏فرمایند: فاطمه را به آن جهت محدثه گفته‏اند، چون پیوسته فرشته‏ای بر او نازل می‏شد و با او سخن می‏گفت و حتی آن فرشته به حضرت زهراعلیها السلام می‏فرمود: ای فاطمه خداوند تو را را برگزیده و پاكیزه گردانیده و تو را بر همه زنان عالم برتری بخشیده است . (17)
بر طبق سخنان اهل‏بیت‏علیهم السلام فرشته‏های الهی وقتی به حضور حضرت فاطمه وارد می‏شدند موضوعاتی چون حوادث آینده تاریخ و احكام الهی با آن حضرت سخن می‏گفتند و حضرت علی‏علیه السلام به تقاضای حضرت زهراعلیها السلام این مطالب را می‏نگاشتند كه كتاب معروف مصحف حضرت زهراعلیها السلام ره آورد گفت‏وگو با فرشته‏های الهی است . حضرت صادق‏علیه السلام به ابوبصیر می‏فرماید: مصحف فاطمه‏علیها السلام نزد ماست . مردم اطلاع ندارند كه این مصحف چیست . مطالب آن همان اموری است كه پروردگار عالم آن‏ها را بر مادرمان زهراعلیها السلام وحی فرموده است . (18)

8 . زهرا

ریشه واژه زهرا «زهر» است، به معنای صفا و روشنی و درخشندگی . درباره علت زهرا نامیده شدن حضرت فاطمه‏علیها السلام روایات زیادی است كه به بیان دو نمونه اكتفا می‏كنیم:
حضرت امام باقرعلیه السلام می‏فرمایند: فاطمه‏علیها السلام را به این دلیل زهرا نامیدند، چون وقتی خداوند متعال او را آفرید نورانیت آن بانوی بزرگ آسمان‏ها و زمین را روشن ساخت و فرشتگان در برابر عظمت و نورانیت او سجده كردند و از پروردگار عالم سؤال فرمودند: پروردگارا، این چه نوری است كه به آن‏ها وحی شد . فرمود: این نور از من است كه آن را دور آسمان زمین قرار دادم . در آینده از این نور امتی پدید خواهد آمد كه به انجام دستورات من قیام كنند و بندگان مرا به راه راست و سعادت هدایت نمایند . آنان خلفای من در زمین خواهند بود . (19)
در روایتی دیگر از امام صادق‏علیه السلام چنین نقل شده است: روزی از امام صادق‏علیه السلام سؤال شد، چرا حضرت فاطمه‏علیها السلام را زهرا نامیدند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: چون در مواقعی كه فاطمه‏علیها السلام در محراب عبادت برای نماز و نیایش می‏ایستاد، آن چنان نورانیت او بر اهل آسمان می‏درخشید كه نور ستارگان بر ساكنان زمین درخشندگی دارند . (20)
علاوه بر آنچه گفته شد، برای حضرت صدیقه كبری فاطمه زهراعلیها السلام ده‏ها نام و لقب و كنیه دیگر هم ذكر شده است كه هر یك از آن‏ها به بعدی از ابعاد عظمت و فضایل و كمالات آن حضرت دلالت دارند كه از جمله آن‏هاست:
ام ابیها (مادر و دلسوز پدر) ; ام‏الائمه (مادر امامان) ; بتول (بی‏همتا و ممتاز از دیگران) ; تقیه (بسیار پرهیزگار) ; ریحانه (گل خوشبو) ; زكیه (پاك و پاكدامن) ; سیدة‏النساء (سرور بانوان) ; شهیده، عارفه، عالیه، عزیزه، علیمه، فاضله، كریمه، مؤمنه، ممتحنه، منصوره، نوریه، وحیده، مهدیه و . . .

پی‏نوشت:

1 . ولاتنانروا بالالقاب بئس الاسم الفسوق
2 . نهج‏البلاغه، حكمت 391
3 . بحارالانوار، ج 101، ص 129
5 . مستدرك الوسائل، ج 2، ص 618
6 . بحار الانوار، ج‏10، ص 17
7 . جلاء العیون، ج 1، ص 125
8 . الاستیعاب ، ج 2، ص 751
9 . فاطمه زهرااز ولادت تا شهادت، ص 74
10 . بحارالانوار، ج 22، ص 490
11 . همان، ج 43، ص 19
12 . انما یریدالله لیذهب عنكم الرحبس اهل البیت و یطهركم تطهیرا
13 . سوره فجر، آیه 28و27
14 . بحارالانوار، ج 43، ص 54
15 . آل عمران، آیه 43، 42
16 . سوره طه، آیه 39
17 . بحارالانوار، ج 43، ص 87
18 . فاطمه زهراعلیها السلام از ولادت تا شهادت، ص 111
19 . بحارالانوار، ج 43، ص 12
20 . همان، ص 13



دوشنبه 4/2/1391 - 19:44
اهل بیت
نویسنده:ابراهیم چراغی
منبع:مجله دیدار آشنا
در اطراف مدینه قریه‏ای است‏به نام فدك . در روزگار قدیم ده آباد و پر درختی بوده است . دارای درختان خرمای فروان و چشمه‏های جوشان و املاك آباد و قابل توجهی بود . این قریه در تصرف یهود بود . در سال هفتم هجری، كه خیبر برای مسلمانان فتح شد، یهودیان فدك، مرعوب فتوحات آن شده شخصی را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاده تقاضای صلح نمودند . رسول خداصلی الله علیه وآله تقاضایشان را قبول كرد و در میان آنان قرارداد صلح به امضا رسید . بدین وسیله، یهودیان فدك تحت الحمایه مسلمانان قرار گرفتند . یهودیان فدك در مقابل قرارداد صلح، نصف زمین‏های فدك را به رسول خدا واگذار نمودند .
به شهادت تاریخ، براساس قرارداد، نصف مجموع اراضی، درختان و اموال یهودیان در اختیار رسول خدا قرار گرفت . لذا فدك بدون توسل به جنگ برای مسلمانان فتح شد، و بر طبق قوانین اسلام در جایی كه بدون جنگ مفتوح گردد، از اموال خالصه رسول خدا محسوب می‏شود . (1)
پس در این‏كه فدك از اموال خالصه پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله بوده است تردیدی نیست . این‏گونه املاك از اموال دولت اسلامی محسوب می‏شد و در اختیار حاكم شرع اسلامی قرار می‏گرفته و در مورد مصرف آن‏ها اختیار تام داشت . حق داشت در هرموردی كه صلاح بداند به مصرف برساند . اگر مصالح عالیه اسلام و حكومت اسلامی اقتضا می‏كرد حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را به كسی واگذار كند كه از عواید آن بهره‏مند گردد و حق داشت‏حق آباد كردن و بهره‏برداری از زمین‏های بایر آن را مجانا یا در مقابل پرداخت مالیات به كسی واگذار كند . می‏توانست از درآمد آن‏ها به بودجه حكومت اسلامی و تامین حوایج عمومی كمك كند . حتی حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را برای تامین مخارج شخصی خودش و خانواده‏اش كنار بگذارد و حق استفاده از آن را به خودش اختصاص دهد .
پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله از جانب خدا مامور بود كه علی‏علیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین كند و می‏دانست كه مردم به آسانی زیربار زمام‏داری او نمی‏روند و برای خلافتش كارشكنی خواهند كرد . نیك می‏دانست كه بسیاری از خانواده‏های عرب نسبت‏به حضرت علی‏علیه السلام عقده‏هایی دارند; زیرا علی‏علیه السلام مرد شمشیر و عدالت است . نیز می‏دانست كه برای خلافت و اداره ملت‏بودجه لازم است و با آن اوضاع و شرایط تهیه فوری بودجه كار دشواری بود . می‏دانست كه حضرت علی‏علیه السلام اگر بتواند به فقرا و درماندگان كمك كند و نیازمندی‏های جامعه را برطرف سازد، كدورت‏ها را تا حدی برطرف و دل‏ها بسویش متمایل خواهد شد . از این رهگذر بود كه فدك را به فاطمه‏علیها السلام بخشید . در واقع در اختیار خلیفه آینده‏اش قرار داد تا درآمد سرشارش را در بین فقرا و درماندگان تقسیم كند و در اوضاع بحرانی آغاز خلافت از آن اموال استفاده كند و در راه پیشبرد اهداف رسول خدا از آن‏ها بهره‏برداری نماید .
در واقع، می‏توان گفت: فدك را به حضرت فاطمه تنها نبخشید بلكه به خانه ولایت تقدیم فرمود . فدك در زمان حیات رسول خدا در اختیار فاطمه‏علیها السلام قرار گرفت . آن حضرت به قدر قوت لایموتی از آن برمی‏داشت و بقیه را در راه خدا صرف می‏كرد و در بین بیچارگان تقسیم می‏نمود .
هنگامی كه خلیفه اول حكومت مسلمین را قبضه كرد، تصمیم گرفت فدك را مصادره كند . دستور داد عمال و كاركنان فاطمه‏علیها السلام را از فدك بیرون كردند و عمالی را در جایشان نصب نمود . (2)
هنگامی كه حضرت فاطمه اطلاع یافت كه عمالش را از فدك بیرون كرده‏اند، اندوهناك شده خودش را در قبال مشكل تازه‏ای دید . زیرا نقشه دستگاه خلافت‏بر علی‏علیه السلام و زهراعلیها السلام پوشیده نبوده و از انگیزه اصلی آن اقدام بی‏اطلاع نبودند . در این‏جا فاطمه یكی از دو راه را می‏توانست انتخاب كند: یا این‏كه در مقابل دستگاه خلافت‏سكوت كند و از حق مشروع خود چشم‏پوشی كند و یا این‏كه از حق خودش دفاع كند . البته، انتخاب راه اول برای آن حضرت امكان نداشت; زیرا از نقشه‏های پشت پرده دستگاه خلافت‏بی‏اطلاع نبود و می‏دانست می‏خواهند به وسیله فشار اقتصادی و قطع بودجه، نفوذ خلیفه حقیقی اسلام را قطع كنند تا برای همیشه دستش از حكومت قطع شود و از هرگونه اقدامی علیه دستگاه خلافت مایوس گردد . اگر از حق خودش دفاع نكند، مردم خیال می‏كند چشم‏پوشی از حق و زیر بار ظلم و ستم رفتن، كار پسندیده‏ای است و مسلمانان خیال می‏كنند زن از تمام حقوق اجتماعی محروم است و حق ندارد برای احقاق حق خودش مبارزه كند .
من تربیت‏یافته دامن وحی و خانه ولایتم، نمونه زنان اسلام هستم . مرا به عنوان یك بانوی تربیت‏شده اسلامی می‏شناسند ، اعمال و رفتار را به عنوان اعمال و رفتار زیبنده یك بانوی اسلامی می‏دانند، اگر در این مقام سستی كنم، و از احقاق حق خودم اظهار عجز نمایم . موقعیت و مقام واقعی زن در اسلام مجهول می‏ماند و زن را یك عضو بیكار و بی‏لیاقت می‏پندارند .
البته، این كار، چندان سهل و آسان نبود; زیرا مقابله یك زن در مقابل دستگاه خلافت‏بسی خطرناك بود . اما او كه خوی فداكاری و شجاعت و بردباری و پایداری را از مادرش خدیجه و پدرش ارث برده بود و در خانه نیرومندترین و فداكارترین افراد زندگی كرده و صدها مرتبه، لباس‏های خون آلود شوهرش را شسته و جراحت‏های بدنش را پانسمان كرده، از این حوادث جزئی نمی‏هراسد و مرعوب دستگاه خلافت واقع نمی‏شد .
حضرت فاطمه‏علیها السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا كاركنان مرا از ملكم بیرون نمودی؟ پدرم در زمان حیاتش فدك را به من بخشید . ابوبكر پاسخ داد: با این‏كه می‏دانم دروغ نمی‏گویی، اما باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری . زهراعلیها السلام، ام ایمن و علی‏علیه السلام را به عنوان شاهد معرفی نمود .
ام ایمن به ابوبكر گفت: ترا به خدا سوگند آیا می‏دانی كه رسول خدا درباره من فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است؟ پاسخ داد: آری خبر دارم، در آن هنگام ام ایمن گفت: اكنون شهادت می‏دهم هنگامی كه آیه «و آت ذا القربی حقه‏» نازل شد، رسول خدا فدك را به فاطمه‏علیها السلام واگذار نمود . علی‏علیه السلام نیز بدین موضوع شهادت داد، ابوبكر چاره‏ای ندید جز این‏كه فدك را به فاطمه برگرداند . پس نوشته‏ای در این‏باره صادر كرد و به دست او داد .
ناگاه عمربن خطاب وارد شده از جریان پرسید . ابوبكر پاسخ داد: چون فاطمه‏علیها السلام مدعی فدك بود واقامه شهود نمود، فدك را به او واگذاركردم . عمر نوشته را از دست زهراعلیها السلام گرفت آب دهان بر آن افكند و پاره كرد . ابوبكر هم برای تایید عمر به فاطمه گفت: یا باید غیر از علی‏علیه السلام یك شاهد مرد دیگری بیاوری یا علاوه بر ام ایمن یك زن دیگر شهادت بدهد . فاطمه‏علیها السلام با چشم گریان از خانه ابوبكر خارج شد . (3)
روز دیگر علی‏علیه السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا فدكی را كه رسول خدا به فاطمه بخشیده از او گرفتی؟ پاسخ داد: باید برای ادعای خودش شاهد بیاورد و چون شهودش ناقص بود پذیرفته نشد . حضرت فرمود: ای ابوبكر، آیا می‏خواهی درباره ما برخلاف احكام سایر مسلمین قضاوت كنی؟ گفت: نه، سپس فرمود: اكنون از تو سؤال می‏كنم; اگر مالی در دست‏شخصی بود و من ادعا كردم كه این مال از آن من است و برای قضاوت پیش تو آمدیم، آیا از كدام‏یك از ما مطالبه شاهد می‏كنی؟ گفت: از تو گواه می‏خواهم; زیرا مال دراختیار شخص دیگری قرار دارد . فرمود; پس چرا از فاطمه‏علیها السلام مطالبه گواه كردی با این‏كه فدك در تملك و تصرف او بود؟ ابوبكر جز سكوت چاره‏ای نداشت . ولی عمر گفت: علی این‏گونه حرف‏ها را رها كن . (4)
انصافا در این محاكمه حق با حضرت زهراعلیها السلام بود; زیرا فدك در تصرف آن جناب بود، بدین ترتیب حضرت علی‏علیه السلام در یكی از نامه‏هایش می‏نویسد: «آری از اموال دنیا فدك در اختیار ما بود، لیكن گروهی بدان بخل ورزیدند و گروهی دیگر راضی بودند .» (5)
روزی دیگر حضرت فاطمه نزد ابوبكر رفته راجع به میراث پدر وارد بحث و احتجاج شد و فرمود: ای ابوبكر چرا ارث پدرم را نمی‏دهی؟ پاسخ داد: پیغمبران ارث نمی‏گذارند .
حضرت فرمود: مگر خدا در قرآن نمی‏فرماید: «وورث سلیمان داود» (6) مگر سلیمان از داود ارث نبرد؟ ابوبكر در غضب گفت: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمی‏گذارد . فرمود: مگر زكریای پیغمبر به خدا نگفت: «فهب لی من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب‏» (7)
ابوبكر باز هم پاسخ داد: گفتم پیغمبران ارث نمی‏گذارند . فرمود: مگر خدا در قرآن نمی‏فرماید: «یوصیكم الله فی اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین .» (8) ای ابوبكر! مگر نه از اولاد رسول خدا نیستم؟ باز ابوبكر كه در مقابل منطق استوار حضرت قرار گرفته بود، چاره‏ای جز سخن سابقش را تكرار كند و بگوید: به تو گفتم پیغمبر ارث نمی‏گذارد . (9)
ابوبكر برای تصحیح عمل غیرمشروعش حدیثی جعل كرد كه رسول خدا فرمود: "ما پیغمبران ارث نمی‏گذاریم . " عاشیه و حفصه هم گفتار ابوبكر را تایید كردند . (10)
چنان‏كه ملاحظه می‏فرمایید: در این مباحثه هم زهراعلیها السلام پیروز شده و به وسیله برهان و استدلال برای ابوبكر اثبات كرد كه حدیثی كه تو مدعی آن هستی، برخلاف نص صریح قرآن است . و هر حدیثی كه بر خلاف نص صریح قرآن باشد، معتبر نیست .
نكته جالب این است كه همین عایشه‏ای كه در این‏جا به صحت‏حدیث مجعول پدرش گواهی داد، در زمان خلافت عثمان نزد او رفته ارث پیغمبر را مطالبه نمود . عثمان پاسخ داد: مگر تو شهادت ندادی كه پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: ما پیغمبران ارث نمی‏گذاریم؟ و بدین وسیله فاطمه‏علیها السلام را از ارث محروم نمودی؟ پس چطور شد اكنون خودت ارث رسول خدا را مطالبه می‏كنی؟ ! (11)
حضرت فاطمه در این مبارزه پیروز شد و توانست‏با منطق و برهان، حریفش را محكوم سازد، با آیات قرآن حقانیت‏خویش را به اثبات رسانید و رقیب را در مقابل استدلال خود ناتوان نماید . حتی پس از نطق آتشین حضرت زهراعلیها السلام در مسجد مدینه; با حضورمردم ابوبكر استیضاح شد و حقانیت‏حضرت به اثبات رسید ولی خلیفه با عوام‏فریبی و تهدید و تطمیع مردم با كمك و مكر عمر توانست افكار عمومی را نسبت‏به خود تخدیر نموده و به وسیله ظاهرسازی و طرفداری از دین توانست دل‏های مردم عوام را تسخیر كند .
اما حضرت زهراعلیها السلام به وسیله مبارزاتش ستمكاری دستگاه خلافت و حاكمیت و حقانیت‏خودش را برای جهان و مردم به اثبات رسانید . همان فدك برای دستگاه خلافت نقطه انفجاری شد و همانند استخوانی در گلویشان گیر كرد . تا مدت‏ها این موضوع یكی از وسایل تبلیغاتی مهم علیه دستگاه خلافت و یكی از نقاط ضعف آن دستگاه به شمار می‏رفت كه از حل آن عاجز بودند .

پی‏نوشت‏ها

× برگرفته از كتاب بانوی نمونه اسلام، تالیف ابراهیم امینی، چاپ سوم .
1 . سوره حشر، آیه 6
2 . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 272
3 . احتجاج طبرسی، ج 1، ص 121/كشف الغمه، ج 2، ص 102 در المنثور، تالیف جلال‏الدین سیوطی، ج 4، ص 177
4 . همان، 104
5 . نهج‏البلاغه، ج 3، كتاب 45
6 . سوره نمل، آیه 16
7 . سوره مریم، آیه 6
8 . سوره نساء آیه 11
9الی 11 . كشف الغمه، ج 2/ص 104 و ص 105

دوشنبه 4/2/1391 - 19:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته