• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3184
تعداد نظرات : 132
زمان آخرین مطلب : 3378روز قبل
دعا و زیارت
در خبر آمده حورالعین وقتى ببیند یكى از فرشتگان به زمین هبوط مى كند از او تسبیح تربت از خاك سید الشهدا (ع) هدیه مى طلبند
جمعه 28/10/1386 - 17:4
دعا و زیارت

فاطمه زهرا علیهاالسلام وقتى كه پدر بزرگوارش دستور تسبیحات معروف را به ایشان دادند (34 بار الله اكبر 33 بار الحمد الله 33 بار سبحان الله) سر قبر عموى بزرگوارش جناب حمزة بن عبدالمطلب رفت و از تربت شهید براى خود تسبیح ساخت.
این كار فاطمه زهرا (ع) چه معنا دارد ؟
خاك شهید و قبر او محترم است ، من براى عبادت خدا كه مى خواهم خود را بشمار نیازمند به تسبیح هستم چه فرق مى كند كه دانه هاى تسبیح از سنگ باشد یا چوب یا خاك ، و از هر خاكى آدم بردارد، برداشته است ، ولى من این را از خاك تربت شهیدان بر مى دارم و این نوعى احترام و به شهید و شهادت است نوعى به رسمیت شناختن قداست شهادت است تا آن كه بعد از شهادت است ، نوعى به رسمیت شناخت قداست سیدالشهداء است تا آنكه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام خود به خود لقب سید الشهداء از جانب حمزه علیه السلام گرفته شده و به نوه برادر بزرگوارش حسین بن علیهماالسلام داده شد و پس از آن دیگر كسى بخواهد از خاك شهید تبرك بجوید از خاك امام حسین علیه السلام تهیه مى كند.
ما كه مى خواهیم نماز بخوانیم و از طرفى سجده بر فرش و بر مطلق خوردنى و پوشیدنى را جایز نمى دانیم با خود خاك یا سنگى بر مى داریم ، ولى گفته اند، حالا كه باید بر خاك سجده كرد بهتر كه خاك از تربت شهیدان باشد.

امام فرمود: سجده كنید بر تربت جدم حسین بن على علیه السلام كه در نمازى كه بر آن تربت مقدس سجده كرده اید، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند، یعنى ارزش شهید را درك بكن ، خاك تربت او به نماز تو ارزش ‍ مى دهد

قیام و انقلاب مهدى ، شیهد مرتضى مطهرى ، ص 128.

جمعه 28/10/1386 - 17:3
دعا و زیارت

شیخ طوسى به سند خود از محمد بن مسلم روایت كرده است كه از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم كه مى فرمودند: خداوند عالمیان در عوض كشته شدن امام حسین علیه السلام چند چیز كرامت و مقرر فرمود:
امامت در فرزندان آن حضرت قرار داد و تربت آن حضرت را از براى هر ناخوشى شفا نمود و دعا كنندگان در نزد آن بزرگوار متسجاب شود و روز هاى زائران از وقت بیرون رفتن از خانه هاى خود تا وقت برگشتن از عمر ایشان ، محسوب نخواهد شد

 محن الابرار، ص 35.

جمعه 28/10/1386 - 17:2
دعا و زیارت

رسول الله صلى الله علیه و آله راست گفت : سرزمین كرب و اندوه و بلاست ، به اصحاب خود فرمود: بارها را به زمین نهید، خیمه ها را فرود آرید الا اى خیمگى فروهل ، این جا مناخ قوم است سواران شترها را مى خوابانند، محل ریختن خون آنان است.

معجزه امام عظیم حسین علیه السلام ، ص 252

جمعه 28/10/1386 - 16:55
دعا و زیارت

جبرئیل نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله بود پس امام حسن و امام حسین (ع) آمدند و به دوش پیغمبر صلى الله علیه و آله پریدند، پیغمبر صلى الله علیه و آله به مادر آنان فرمود: (شاید مراد از ام سلمه رضى الله عنها باشد به قرینه آن كه هلال از حسن بن محمد حنیفه روایت مى كند و او از پدرش محمد بن حنیفه و وى از ام سلمه روایت مى كند) به هر حال خواه این مادر باشد و خواه مادر اصلى ، پیغمبر صلى الله علیه و آله به مادرشان فرمود:
آیا اینان را مشغول و سرگرم نمى كنى ، پس ‍ مادر آنها را برگرفت ولى آنها خود را از دست مادر در بردند و آمدند و بر پشت پیغمبر صلى الله علیه و آله برجستند پس پیغمبر صلى الله علیه و آله خود آنها را برگرفت و در كنار خود نهاد.
سپس فرمود : چگونه دوست ندارم در حالى كه آن دو ریحانه من در دنیا هستند.
پس جبرئیل گفت : آگاه باش كه امت تو این پسرت را مى كشند. (یعنى امام حسین علیه السلام را)
پس جبرئیل بال هاى خود را به هم زد تا لرزه آنها را فرا گرفت و تربتى را آورد و گفت : آگاه باش كه او بر روى این تربت كشته مى شود پیغمبر گفت : اسم این تربت چیست ؟
گفت : كربلا.
هلال بن خباب گوید: همین كه حسین علیه السلام در سال 61 هجرى در سرزمین مصیب وارد شد و شب را در همان مكان كه او را محاصره كردند به صبح رسانید یك نفر از بومیان محل را كه از نژاد نبظى بود نزد امام علیه السلام آوردند حسین به او گفت : اسم این سرزمین چیست ؟
او گفت :كربلا

امام عظیم ، ص 252.

جمعه 28/10/1386 - 16:53
دعا و زیارت
آن را كه به كربلا گذار است
با آتش دوزخش چه كار است

گویند همین كه جبرئیل تربت را براى رسول خدا صلى الله علیه وآله از موضع و مكانى كه خون یكى از دو فرزندش در آن ریخته مى شود و به نام او تصریح نكرده بود كه كدام یكى اند، او را بو كرد و گفت : این بوى حسین علیه السلام فرزند من است و گریست. جبرئیل گفت : راست گفتى

معجزه تاریخ امام عظیم حسین علیه السلام ، ص 251.

جمعه 28/10/1386 - 16:49
دعا و زیارت

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است كه : بر دارید كلام فرزندان خود را با تربت امام حسین علیه السلام كه امان مى بخشد از بلاها

 تاریجچه كربلا، ص 3 4.

جمعه 28/10/1386 - 16:47
دعا و زیارت

زمانى كه امام حسین علیه السلام خواست از مدینه حركت كند ام سلمه به خدمت امام حسین علیه السلام مشرف شد و عرض كرد: اى نور دیده من اى فرزند گرامى ، مرا اندوهناك مكن در بیرون رفتن از مدینه به سوى عراق چون من از جدت رسول اكرم صلى الله علیه وآله شنیدم كه مى فرمود: فرزند دلبند من حسین در عراق در زمینى كه آن را كربلا مى گویند به تیغ ظلم و جفا كشته مى شود.حضرت فرمود: ای مادر، من نیز مى دانم كه شهید خواهم شد و چاره اى جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل مى كنم به خدا سوگند مى دانم در چه روز كشته خواهم شد و چه كسى مرا خواهد كشت و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و مى دانم كه چه كسى با من از اهل بیت من و خویشان من با من كشته خواهد شد و اگر خواهى اى مادر نشان بدهم جاى خود را كه در آن كشته و مدفون خواهم شد پس آن حضرت با دست مبارك خود به سوى كربلا اشاره كرد و به اعجاز آن حضرت زمین ها پست و زمین كربلا بلند شد تا آن كه حضرت لشكرگاه خود و محل شهادت و جاى دفن خود و هر یك از اصحاب خود را به ام سلمه نمود.پس ناله و فغان ام سلمه برخاست به حدى كه در و دیوار با او هم ناله شدند.
حضرت فرمود: اى مادر گرامى ، چنین مقدر شده كه من به ظلم و ستم شهید شوم و فرزندان و خویشانم با من شهید مى شوند و اهل بیت و زنان و اطفال مرا اسیر و دستگیر كنند و شهر به شهر و دیار به دیار بگردانند و هر چند استغاثه كنند یاورى نیابند ام سلمه گفت : اى فرزند دلبندم ، جد بزرگوار تو این مصیبت عظما را براى من شرح داده و تربت مدفن تو را به من عطا كرده است و من آن را در شیشه اى گذاشته ام. پس امام حسین علیه السلام دست دراز كرد و كفى از خاك كربلا را برداشت و به ام سلمه داد و فرمود: اى مادر مومنان ، این خاك را نیز در شیشه بگذار و در نزد آن شیشه كه جدم آن را به تو سپرده نگهدار، هر گاه دیدى هر دو خون شدند بدان كه من در آن صحراى شهید مى شودام سلمه پس از رفتن سیدالشهداء به طرف كربلا همى مواظبت آن دو شیشه مى نمود تا روز عاشورا به جهت خواب قلیوله خوابیده بود، به ناگاه ترسان و لزران از خواب بیدار شد و بر سر شیشه ها رفت ، دید خون از آنها مى جوشد خون را به صورت مالید و ناله كرد و فرمود: از روزى كه رسول خدا صلى الله علیه وآله از دنیا رفته او را در خواب ندیده بودم امروز براى خواب قیلوله اندكى سر به بالین نهادم به ناگاه رسول خدا صلى الله علیه وآله را گرد آلوده و ژولیده مو بدیدم ، عرض كردم : یا رسول الله این چه حالتى است كه در شما مى نگرم ؟ فرمود: اى ام سلمه ، حسین مرا كشتند

ینابیع الموده ، چاپ اسلامبول ، ص 337.
ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 303.
مدینة المعاجز، ص 244، ملحقات احقاق الحق ، ج 11، ص 360.
 ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 303.
 ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 304، ملحقات احقاق الحق ، ج 11، ص 355.

جمعه 28/10/1386 - 16:45
دعا و زیارت
أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء

ناتوانترین مردم کسی است که در خواستن از خدا ناتوان باشد

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)
جمعه 28/10/1386 - 16:40
دعا و زیارت

در زمان یكى از سلاطین ، سفیرى از طرف پادشاه فرنگ به پایتخت ایران آمده و از سلطان درخواست كرد كه از علماى اسلام دلیلى بر نبوت پیامبر آخر الزمان خواهانم كه خصم را ملزم نماید، و قطع كند عذر او را و زایل نماید شبهه او را.
پس اگر عاجز شدند از اقامه چنین دلیلى و دلیلشان منحصر به تواتر شد، پس بدانید كه شما بر حق نیستید این سفیر از جمله دانشمندان برجسته بوده و از علوم غریبه مثل نجوم و هیئت و حساب و غیره بهره وافى داشته بلكه خود را در این علوم یگانه مى دانست و از احوال حاضران در مجلس ‍ كارهایى را كه در منزلشان مى كردند و حوادثى كه بر آنها وارد شده خبر مى داد. سلطان روزى دستور داد كه علما حاضر شدند یكى از آنها كه گویا عارف ربانى ملا محسن فیض كاشانى صاحب كتاب وافى و صافى باشد ، رو به سفیر كرده فرمود : چقدر سلطان شما بى عقل است كه چون تو جاهلى را براى این كار فرستاده سفیر در غضب شد و گفت : شما چگونه امتحان نكرده چنین مى گویید:
پس آن عالم دست در جیبش نمود و مهر نمازش را در دست گرفت و فرمود: در دست من چیست ؟سفیر فكر زیادى كرد ، رنگش زرد شد و به خود پیچید.
آن عالم فرمود: گفتم جاهلى ! سفیر نصرانى گفت : به حق مسیح و مادرش كه مى دانم چه در دست دارى ؟ ولى فكرم در این است كه به چه وسیله به دست شما رسیده ؟
آن عالم فرمود: شاید اشتباه در حساب كرده باشى ، درست حساب كن سفیر گفت : حساب من درست است و اشتباهى ندارم و آنچه گفتم صحیح است ولى در فكرم كه چگونه به دست شما رسیده است آن عالم دستش را باز كرد و فرمود: این تربت كربلاست و پیامبر ما خبر داده كه كربلا قطعه اى از بهشت است پس آن عالم فرمود: آیا شكى براى ایمان آوردن به پیامبر ما باقى است با این كه یقین دارى كه حسابت صحیح است ؟ سفیر گفت : راست مى گویى پس شهادتین را گفت و مسلمان شد

 تاریجچه كربلا، ص 39.

جمعه 28/10/1386 - 15:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته