• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 300
تعداد نظرات : 37
زمان آخرین مطلب : 4647روز قبل
شعر و قطعات ادبی

ای دل خسته! گرت عقده عالم به گلوست

آستان‌بوس حرم باش و بپرس از در دوست

كیست این مایه امّید كه دل خانه اوست

دل عالم همه مشتاق حرمخانه اوست

دل هر كس كه حسینی است ز خود بی‌خبر است

بس كه آن جلوه توحید مرا در نظر است

هر خداجوی تمسك به ولایش دارد

هر دلی میل سوی كرببلایش دارد

 

من ندانم كه چه سری است كه در خانه اوست

داستان تو و غم، صحبت سنگ است و سبو

این حسین كیست كه عالم همه دیوانه‌ اوست

این چه شمعی است كه جان‌ها همه پروانه‌ اوست

جان حسرت‌كش ما تشنه پیمانه اوست

این حسین كیست كه عالم همه دیوانه‌ اوست

این چه شمعی است كه جان‌ها همه پروانه اوست

كشته عشق حسین از همه كس زنده‌تر است

هر كجا می‌نگرم نور رخش جلوه‌گر است

هر كجا می‌گذرم جلوه مستانه اوست

این حسین كیست كه عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است كه جان‌ها همه پروانه اوست

سه شنبه 21/10/1389 - 18:36
اهل بیت

حرمله نامرد می توانست بابا را بزند

اما علی اصغر (س) عاشق شهادت در راه باباست

نه اشتباه گفتم

  شهادت مشتاق علی اصغر(س) است.

 

 

 

 

 

سه شنبه 21/10/1389 - 18:26
سخنان ماندگار

 

زیباترین مرگ: شهادت

زیباترین اشک: اشك توبه

زیباترین كلام: لا اله الا الله

زیباترین عبادت: نماز

زیباترین
آواز: اذان

زیباترین قیام: ظهور حجت

زیباترین شب: قدر

زیباترین خاك: تربت کربلا

زیباترین سرمایه: تقوی

زیباترین حرف: حق

زیباترین صحنه: عاشورا

زیباترین سوره: حمد

زیباترین سفر: معراج

زیباترین میعاد: معاد

زیباترین جنگ: جنگ با نفس

زیباترین سلسله: انبیا

زیباترین دین: اسلام

زیباترین بانگ : الله اكبر

زیباترین خانه: كعبه

زیباترین غنچه: علی اضغر(ع)

زیباترین لباس: تقوی

زیباترین چشمه: زمزم

زیباترین ندا: فطرت

زیباترین معجزه: قران

زیباترین روز: جمعه

زیباترین ناله: نیایش

زیباترین بیابان: عرفات


زیباترین شروع: بسم الله


زیباترین زمان: ظهور

زیباترین خبر: آقا آمد

زیباترین بو: نسیم كربلا

زیباترین سلاح: دعا

زیباترین سرود: یازهرا

زیباترین جمال: مهدی

زیباترین دوست: خدا

سه شنبه 21/10/1389 - 18:24
اخلاق

چندتا ف ی ل ت ر شکن توپ

 یا همان آنتی گناه !!!!

تا حالا فکر کردید برای گناهان هم میشه آنتی ویروس داشت

تازه احتیاجی هم به سیستم و هزینه نداره

از همه مهم تر تاریخ انقضا به هیچ وجه نداره همیشه و هر زمان که بخوایم آپدیت میشه

باور نداری ؟؟ 

 


1- نماز: فکر می کنم بهترین فیلتر شکن دنیا باشه که خود خدا هم زیر این فیلتر شکن امضا و مهر کرده ...باور نداری؟!؟!؟؟!

این آیه رو ببین

 " ان الصلاه تنهی عن فحشا و المنکر عنکبوت/44"


2- ماه مبارک رمضان: این سری از فیلتر شکن ها مدت زمان طولانی برای شما کاربرد دارد و حتی باعث می شود ویروس هایی که با گناه وارد خود کرده اید قتل عام شوند.


3- قرآن: برای فیلتر شکن بگویم که نظیرش اصلا وجود نداره همه ی متخصصان فیلتر شکن مذهبی به ویژه(پیامبران) جلوی این کلام الهی زانو می زنند ...برای اثر کردنش اول قدم خواندن و فهمیدنه و پله ی آخر  هم عمل کردن به آن است.

4- محبت اهل بیت: متاسفانه این نسخه از فیلتر شکن ها همه جا پخش نشده و به گفته ی صاحبان این فیلتر شکن ها این برای کسانی است که واقعا به آنها اعتقاد داشته و پیرو آنها باشند است.

5- اذکار: این اذکار باید توسط متخصصشان تجویز شوند و از نسخه های جعلی به هیچ وجه استفاده نکنید هرچند استفاده کردن از اذکار جعلی شاید گناهی را به دنبال نداشته باشد اما بهتر است از اذکار با سند و منبع بهره جوییم.


اخطار اخطار : 

در مورد این فیلتر شکن باید بگوییم که نسخه های تقلبی زیادی وجود دارد مواظب باشید 

موارد استفاده !!!:

وقتی انسان گناه می کند به دلیل جهالت به ازای هرگناه یک قدم از خدا دور می شود این فیلتر ها بر چشمانمان ، گوش ها وقلب ما سیطره می زنند و اگر کسی دچار این گناهان شد اگر به یکی از این فیلتر شکن ها وصل باشد انشاءالله به راه مستقیم هدایت می شود.

سه شنبه 21/10/1389 - 18:23
داستان و حکایت

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده.
راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت وازاوخواست لیوان سر بکشه.
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : مزه اش چطور بود ؟

شاگرد پاسخ داد : بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش

پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه .

رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه .

شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید.

شاگرد پاسخ داد : کاملامعمولی بود .

پیرهندو گفت : رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب .

سه شنبه 21/10/1389 - 18:14
شخصیت ها و بزرگان

       ناپلئون بناپارت    



امپراتور فرانسه در چنین روزى در شهر آیاسیو به دنیا آمد. ناپلئون چهارمین فرزند از
۱۱ فرزند خانواده كارلو بناپارت و لتیزا رومولینو بود. پس از پایان تحصیلات ابتدایى ناپلئون به همراه برادرش عازم بورگوندى شد تا وارد دانشگاه شوند. یك سال بعد ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت ولى برادرش او را همراهى نكرد.ناپلئون از بهترین دانشجویان دانشگاه علوم نظامى در دانشگاهى بود كه در آن زمان قوى ترین و برترین مردان نظامى اروپا را در اختیار داشت. ناپلئون به خدمت در ارتش لویى شانزدهم پرداخت تا كمى بعد نقش مهمترى در تاریخ فرانسه ایفا كند. ناپلئون به رسته ادوات در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند.

ناپلئون با درجه ستوان دومى راهى «كروسیكا» شد. تا سال
۱۷۹۳ تمام فكر و ذكر او درباره زادگاهش بود و این كه چگونه به آن محل دور افتاده خدمت كند. در سال ۱۷۸۶ و با مرگ پدرش به منطقه زادگاه بازگشت تا به رتق و فتق برخى امور خانواده بپردازد. در سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰ در آكسون بود و آن جا تفكرات انقلابى خود را پرورش داد و به ابعاد مختلف آن فكر كرد. در سال ۱۷۹۱ به والنس منتقل شد در تابستان ۱۷۹۲ به پاریس آمد و پس از آن دوباره به والنس بازگشت تا شاهد اختلاف میان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در درون ارتش فرانسه باشد. انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثیر چندانى بر ناپلئون و وضعیت او نداشت چرا كه او با دیگر سلطنت طلبان همدردى نداشت و از سویى دیگر آدم سیاسى و انقلابى نیز نبود. در سال ۱۷۹۲ فرانسه وارد جنگ پروس و اتریش شد. انگلیس در سال ۱۷۹۳ كنترل «تولون» را به دست گرفت. پس از نقش آفرینى ویژه در شكست انگلیسى ها، ناپلئون به درجه ژنرالى رسید و با «آگوستین روبسپیر» برادر كوچك تر ماكسیمیلیان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاكوبن ها نبود ولى از حمایت سیاسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاكوبن ها در ۱۷۹۴ باعث شد ناپلئون نیز به زندان بیفتد ولى پس از ۱۰
روز و به دلیل نبود هیچ مدركى علیه او، آزاد شد.

پس از این كه كمى در ارتش با فراز و نشیب همراه شد، از او خواستند كه عمارت باغى شاه یا «تویلرى» را حفاظت كند و او با موفقیت شورش دوم را سركوب كرده و به سرپرستى نیروهاى امنیتى حاضر در پاریس منصوب شد. در زمستان سال
۱۷۹۵ «ژوزفین» را دید و با او كه از همسر قبلى خود دو فرزند داشت، ازدواج كرد. چند روز پس از ازدواج عروس خود را در پاریس گذاشته و خود به سوى جبهه هاى جنگ راهى ایتالیا شد. پس از كسب پیروزى هاى زیاد در ایتالیا به فرانسه بازگشت و در پاریس از او به عنوان قهرمانى یاد مى كردند كه هم در جنگ و هم در صلح مى تواند پیشتاز باشد. پس از آن به ناپلئون پیشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمرات انگلیس راهى مصر شود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون با ارتش ۳۵
هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسكندریه را تسخیر كرد. بعد از آن به قصد تسخیر قاهره راه افتاد و در نزدیكى العدم با نیروهاى مصرى وارد جنگ شد و با حداقل تلفات جنگ را به سود خود پایان داد.

در سال
۱۷۹۹ ناپلئون به پاریس رفت و طى كودتایى حكومت را سرنگون كرد و در راس هیات ۱۳ نفرى، دیكتاتورى خود را آغاز كرد. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سركوب جنگ هاى داخلى، ناپلئون به یكى از مقتدرترین دیكتاتورهاى تاریخ فرانسه تبدیل شد. در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگلیس را كرد ولى به جاى آن به جبهه اتریش و روسیه رفت و شكست سختى را به آنها تحمیل كرد. تا سال ۱۸۰۷ ناپلئون تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و شكست سختى به سوئد تحمیل كرد و وارد لهستان شد. تنها قدرتى كه در منطقه مقابل ناپلئون باقى ماند، انگلیس بود. ناپلئون قصد حمله به انگلیس را كرد ولى در دریا شكست سختى از دریادار نلسون انگلیسى خورد. در ۱۸۱۲ به روسیه حمله كرد ولى نتیجه آن شكست ارتش ۵۰۰
هزار نفرى فرانسه بود.

امپراتورى قدرتمند ناپلئون به همان سرعت كه شكل گرفت، به همان سرعت نیز از هم گسیخت. در سال
۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد ولى پس از ۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم با یك هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. یكصد روز آرام گذشت ولى متحدان اروپایى دوباره حمله كردند و ناپلئون مجبور بود براى حفظ تاج و تخت به جنگ برود. در ژوئن همان سال در جنگ واترلو ناپلئون شكست سختى خورد و به پاریس بازگشت. وى را به جزیره سنت هلن تبعید كردند و تا آخر عمر در آن جا باقى ماند. در حالى كه از بیمارى سرطان رنج مى برد در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملكت داشت و هنوز از قوانین مدنى و اروپاى متحد او به نام قوانین ناپلئون نام مى برند. ایراد ناپلئون در این جا بود كه مى خواست نیات خود را به زور اجرا كند.
 
سه شنبه 21/10/1389 - 14:52
شخصیت ها و بزرگان

نیکلاس کوپرنیکوس

زندگینامه

نیکلاس کوپرنیک در سال ۱۴۷۳ در شهر تورون لهستان دیده به جهان گشود. پدرش تاجر مس ثروتمندی از محترمین تورون بود که در سال ۱۴۶۰ از کراکو (پایتخت آن زمان لهستان) به آن شهر مهاجرت کرده بود. وقتی کوپرنیک ده ساله بود، پدرش درگذشت و داییش لوکاس واتزنرود که اسقفی بود در پروس شرقی- سرپرستی او، برادر و دو خواهرش را به عهده گرفت.واتزنرود می‌خواست که کوپرنیک روزی به مقام کشیشی برسد؛ از این رو در ۱۴۹۱ وی را برای تحصیل علوم دینی و ریاضیات به دانشگاه جاگیلونی کراکو فرستاد. در آنجا بود که کوپرنیک توسط معلمش آلبرت برودزوسکی با ستاره‌شناسی آشنا و به آن علاقمند شد.پس از پایان تحصیلات چهار ساله و توقفی کوتاه در تورون، کوپرنیک رهسپار ایتالیا شد تا در دانشگاه‌های بولونیا و پادوا حقوق و پزشکی بخواند. سپس برای ادامه تحصیل در فقه و حقوق مدنی به فرارا رفت؛ اما پس از ملاقات با دومنیکو نووارا دا فرارا ستاره‌شناس مشهور، سر درس او حاضر و دستیارش شد.در ۱۴۹۷ واتزنرود به مقام اسقفی در وارمیا برگزیده شد و جایی نیز برای کوپرنیک به عنوان کشیش عالیرتبه در کلیسای جامع فرومبورک خالی شد. ولی او با اجازه کلیسا چند سال دیگر در ایتالیا ماند و در ۱۵۰۳ در رشته فقه درجه دکتری گرفت. وی همچنین در مدت اقامتش در پادوا فرصت یافت تا با مطالعه آثار سیسرو و افلاطون از آراء گذشتگان درباره حرکات کره زمین آگاهی یابد و طرح اولیه نظریه خود را شکل دهد.در ۱۵۰۵ کوپرنیک برای زندگی و کار به فرومبورک رفت و بعدها در کلیسا و حکومت مسؤولیت‌های متعددی را پذیرا شد. اصلاح نظام پولی حکومت پروس و انتشار رسالاتی درباره ارزش‌ پول از جمله خدمات او در این مدت است. در جریان جنگ میان توتون‌ها و پادشاهی لهستان (۱۵۲۴ - ۱۵۱۹) کوپرنیک فرماندهی دژ وابستگان کلیسا را در شهر مرزی آلنشتاین به عهده داشت و تا زمان اعلام آتش‌بس در سال بعد با موفقیت از شهر دفاع کرد.درطول این سال‌ها کوپرنیک همچنان اوقات فراغتش را با ستاره‌شناسی می‌گذراند و از فراز رصدخانه ساده‌ای که خود ساخته بود حرکات اجرام آسمانی را مطالعه و با جدول‌های نجومی قدیمی مقایسه می‌کرد. مانند دیگر منجمان غربی مرجع و راهنمای کوپرنیک نیز کتاب المجسطی نوشته بطلمیوس ستاره‌شناس معروف قرن اول اسکندریه بود. بطلمیوس در این کتاب با فرض قرار گرفتن زمین در مرکز عالم، میزان تغییر موقعیت سایر اجسام را نسبت به آن محاسبه کرده بود. بعضی ستاره‌شناسان قرن پانزدهم پس از ارصادات دقیق دریافته بودند که حرکات اجرام آسمانی با محاسبات بطلمیوس نمی‌خواند. کوپرنیک در جستجوی توضیحی برای این مسأله بود. او می‌دانست که برخی از فلاسفه یونان ادعا کرده بودند زمین حرکت می‌کند. به عقیده او نظر درست‌تر آن بود که خورشید در مرکز عالم و زمین سیاره‌ای مانند دیگر سیارات در مدار خورشید است.نظریه او بسیار انقلابی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس. در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست‌نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاه‌هایش را درباره فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نام‌آور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریه‌اش را قابل عرضه در محافل علمی نمی‌دانست و سال‌های بعد را صرف ارصادات دقیق و جمع‌آوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینال‌ها در واتیکان ترتیب داد. در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامه‌ای خطاب به کوپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا می‌کنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمنا در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ا رسال داری...» این نامه تشویق‌آمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابی‌اش متقاعد کند.وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را درباره حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد. در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد. سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد. کوپرنیک اندکی پس از آن در ۲۴ مه همان سال درگذشت.

مهمترین وقایع زندگی

·         94 ـ 1491: در دانشگاه کراکو لهستان در رشته ریاضی و نور‌شناسی به تحصیل می‌پردازد. ·         1496: در دانشگاه بولونیای ایتالیا در رشته قوانین شریعت و ستاره‌شناسی مشغول تحصیل می‌شود. ·         1497: کشیش کلیسای فرومبورک اتریش می‌شود. این سمت را تا پایان عمرش حفظ می‌کند. ·         5 ـ 1501: در دانشگاه پادوا در ایتالیا در رشته‌های حقوق، زبان یونانی و پزشکی مشغول تحصیل می‌شود. ·         1506: به فرومبورک باز می‌گردد. او بیشتر به عنوان یک پزشک و مردی روحانی شناخته می‌‌شود تا یک ستاره شناس. ·         1512 ـ 1506: به عنوان پزشک و منشی عمویش کار می‌کند. ·         1512: بر روی نظریه خود که خورشید را مرکز جهان فرض می‌کند، شروع به کار می‌کند. ·         1530: کارش را کامل می‌کند ولی منتشر نمی‌سازد. ·         1543: 24 ماه مه در فرومبورک از دنیا می‌رود. کمی قبل از مرگش یک نسخه چاپ شده از کتاب جدیدش را که عنوان آن گردش افلاک آسمانی بود دریافت می‌کند. ·         1616: چاپ و فروش کتاب وی از سوی کلیسای کاتولیک رم ممنوع می‌شود. این ممنوعیت تا سال 1835 ادامه می‌یابد

نظام خورشید مرکزی کوپرنیکی

نظریات پیشتر

اگر چه کوپرنیک اثبات‌کننده نظریه مرکزیت خورشید است ولی سابقه این نظریه به سده‌ها پیش از وی بازمی‌گردد؛ فیلولائوس فیلسوف یونانی قرن چهارم پیش از میلاد و یکی از شاگردان فیثاغورث نخستین کسی است که قائل به حرکت وضعی زمین (چرخش زمین به دور خود) شد. پس از او هراکلیدس پونتسی فرضیه حرکت انتقالی زمین (چرخش زمین به دور یک کانون مشخص) را مطرح کرد. آریستارخوس ساموسی فیلسوف و منجم قرن سوم پیش از میلاد با ترکیب نظریه‌های این دو، اولین نظریه جامع خورشید مرکزی را پیشنهاد کرد. در مدل او خورشید به طور ثابت در مرکز عالم جای می‌گیرد و زمین و سیاره‌های دیگر در مسیری کاملاً ً مدور به دور آن می‌چرخند.

نظریه کوپرنیک

در تصویر بطلمیوس از نظام عالم زمین مرکز عالم است و سیارات هر یک در دایره‌ای که شعاع آن فاصله سیاره تا زمین است به گرد زمین می‌چرخند. این نظریه پاکیزه و مرتب بود و می‌شد از آن برای محاسبات مداری سیاره‌ها نیز استفاده کرد. اما هر چه که بود نظریه‌ای غلط بود و باید 1700 سال می‌گذشت و مشاهدات نجومی با دقت کافی امکان‌پذیر و انجام می‌شد تا زمینه به زیر سؤال رفتن آن فراهم می‌گردید. آغازگر انقلاب علمی‌ای که سرانجام علم یونان را از تخت به زیر کشید نیکولاس کوپرنیک بود که با کار خود انسان اندیشگر را در مسیر خلاقیت بهتری قرار داد.بر اساس نظریه بطلمیوس عالم از شرق به غرب به دور زمین می‌گردد، ولی کوپرنیک خود از آنچه که درس می‌داد ناراضی بود. بسیاری از چیزهایی که او مشاهده کرده بود با این فرضیه قابل توجیه و بیان نبود و خود فرضیه نیز دارای تضادها و تناقضهایی بود. مثلا چرا ستارگان در مقایسه با ماه سریعتر حرکت می‌کردند تا در مقایسه با خورشید؟ به همین جهت تصمیم گرفت کرسی استادی خود در دانشگاه را ترک کند تا بتواند عمیقتر و اصولی‌تر به پژوهش در دانش اختر‌شناسی بپردازد. به عنوان مخترع، یک سیستم جدید سد بندی و ذخیره آب با یک آسیای آبران اختراع کرد که بوسیله آن آب آشامیدنی از یک رودخانه که در فاصله سه کیلومتری قرار داشت به داخل شهر هدایت می‌شد و بالاخره به عنوان ریاضیدان و حسابدار یک روش پولی سکه‌ای جدید برای پروسیای غربی و پادشاهی لهستان بنا نهاد.از آنجایی که نخستین تلسکوپ سالها پس از مرگ او اختراع شد، مجبور بود برای پژوهش در زمینه حرکات اجرام آسمانی تنها به چشمان خود متکی باشد. او برای اینکار دستور داد در اتاق مطالعه‌اش در برج کلیسا شکافهایی در سقف ایجاد کنند او می‌توانست شبها مشاهده کند که ستارگان چگونه بر فراز این شکافها عبور می‌کنند. وی در سال ۱۵۰۷ دریافت که اگر بجای زمین، خورشید مرکز عالم فرض شود جداول نجومی موقعیت مکانی سیارات با دقت بسیار بهتری قابل محاسبه است.کوپرنیک نظریه خود را در کتاب De Revolutionibus Orbium Coelestium «در باب حرکات انتقالی کرات آسمانی» شرح داده است. او ثابت می‌کند زمین سیاره‌ایست که سالی یک بار به دور خورشید و روزی یک بار به دور خود می‌چرخد. علل وجود فصول مختلف، پدیده پیشروی اعتدالین و ترتیب صحیح سیارات شناخته شده از جمله مباحث دیگری است که کوپرنیک در کتاب خود به آنها می‌پردازد.اصول کلی نظریه کوپرنیک به طور خلاصه از این قرارند:۱ - مرکز مدار تمام کرات آسمانی یکی نیست. ۲ مرکز زمین مرکز جهان هستی نیست بلکه فقط مرکز توده زمین و مدار ماه است. ۳ - تمام سیاره‌ها در مدارهایی به مرکزیت خورشید می‌چرخند. ۴ - فاصله میان زمین و خورشید در مقایسه با فاصله میان زمین و ثوابت بسیار کم است. ۵ حرکت روزانه خورشید در آسمان، ظاهری و نتیجه چرخش زمین گرد محور خود در هر ۲۴ ساعت است. ۶ زمین همراه با ماه همچون دیگر سیاره‌ها به دور خورشید می‌گردند. پس خورشید مرکز عالم است و علت حرکات ظاهری خورشید (حرکت روزانه در آسمان و حرکت سالانه در دایرةالبروج) چیزی نیست جز اثر حرکات واقعی زمین. ۷ تمام ویژگی‌های حرکتی سیارات و تغییر موقعیت آنها در آسمان از طریق این نظریه قابل توجیه است.

موقعیت یابی سیارات

ترتیب جدیدی که کوپرنیک برای موقعیت سیارات بر پایه افزایش فاصله آنها تا خورشید در نظر گرفت یعنی ترتیب: عطارد، زهره، زمین، ماه، مریخ، مشتری و زحل جای ترتیب قبلی در نظریه زمین مرکزی را گرفت. بنابر اصل پیشنهادی کوپرنیک چنانچه مدار گردش زمین به دور خورشید از مدارات مشتری و زحل تنگتر باشد زمین متناوبا از آنها پیش افتاده، سبب می‌شود آن دو در آسمان شب در حال چرخش در جهت معکوس به نظر آیند. دیگر اینکه پدیده تقدیم اعتدالین را اینک می‌شد با فرض تکان خوردن زمین (لرزش خفیف شبیه لرزش ژله) حین چرخش به دور محور خود توضیح داد.اعتدالین به هنگام عبور خورشید از صفحه مدار بر استوای زمین رخ می‌دهند و برابری طول شب و روز در سراسر کره زمین را سبب می‌شوند اعتدال بهاری حوالی اول فروردین ماه و اعتدال پاییزی در حوالی آخر شهریور رخ می‌دهد، مشکل در آن زمان این بود که اعتدالین هر سال اندکی زودتر رخ می‌دادند و نظریه قدیمی بطلمیوس قادر به توضیح آن رویداد نبود. پیدایش فصول سال نیز اگر زمین در سال یکبار به دور خورشید می‌چرخید و محور آن با راستای قرار گرفتن خورشید زاویه می‌ساخت، بهتر قابل توضیح بود.

آثار بجا مانده از کوپرنیک

کوپرنیک تقریبا چهل سال برای تکمیل پژوهشهای اختر‌شناسی خود وقت صرف کرد، با پایان یافتن پژوهشها ثابت کرد که تصویر جهانی بطلمیوس اشتباه است، خورشید و سایر ستارگان فقط در ظاهر به دور زمین می‌گردند. کوپرنیک تا اواخر عمر خود از چاپ کامل نظرات خارق العاده خویش خودداری کرد و تنها در سال 1543 بود که گفتار درباره چرخش کرات سماوی او انتشار یافت. افکار آماده در کتاب کوپرنیک بنیادی‌تر از آن بود که بتوان آنها را جدی گرفت، یک نسخه چاپ شده از آثارش درست قبل از مرگ در بستر بیماری بدست او رسید.چون او در این آزمایش بیش از 70 سال سن داشت و مفلوج و تقریبا نابینا بود، بعید به نظر می‌رسید که موفق به دیدن این اثر بزرگ چاپی شده باشد، اثری که او برای خلق و ایجاد آن تمام عمرش را صرف کرده بود. چند روز پس از انتشار کتابش بدون آنکه بداند چه خدمت ارزنده‌ای به جهان بشریت کرده، دار فانی را وداع گفت. سرانجام پس از گذشت ۱۵۰ سال از مرگش دانشمندان اندیشه‌های او را پذیرفتند. کوپرنیک امروزه بیش از چهار سده پس از مرگش، یکی از بزرگترینها در قلمرو دانش به شمار می‌رود.

پس از کوپرنیک

واکنش کلیسا در برابر آراء کوپرنیک خشمگینانه بود. نقل است مارتین لوتر پایه‌گذار مذهب پروتستان- به محض آگاه شدن از نظریه با آن به مخالفت برخاسته، گفته بود: « فقط احمق‌ها نجوم را وارونه می‌کنند. طبق نص کتاب مقدس، این خورشید بود نه زمین که یوشع فرمان داد بایستد.» به باور لوتر و همفکرانش، نظریه کوپرنیک نه فقط مخالف عبارات کتاب مقدس بود، بلکه جایگاه رفیع آدمی را که به عنوان برترین آفریدگان باید در مرکز جهان هستی قرار داشته باشد- از او می‌گرفت.بر خلاف انتظار در کشورهای پیرو کلیسای کاتولیک رم تا مدتها هیچ کس به نظریه کوپرنیک اعتراض نکرد. بی تردید اهدای کتاب به پاپ پل سوم و پشتیبانی کاردینال پرنفوذی چون یوهان ویدمانشتات‌ از آن در ساکت کردن هر ندای اعتراضی نقش داشت. با این وجود در اواخر قرن شانزدهم اوضاع به تدریج رو به تغییر گذاشت؛ راهبی انقلابی به نام جوردانو برونو که می‌خواست مسیحیت را با مذهب خورشید پرستی مصریان باستان درآمیزد، نظریه کوپرنیک را جالب توجه یافت و تصمیم به حمایت از آن گرفت. با محکوم شدن برونو در دادگاه مذهبی، هر چه که او در نوشته‌هایش مطرح کرده بود نیز مشکوک و ضد دین تلقی شد و این آغاز مخالفت گسترده کاتولیک‌ها با نظریه کوپرنیک بود که تا زمان اثبات کامل آن در قرن هفدهم ادامه یافت
سه شنبه 21/10/1389 - 14:49
آموزش و تحقيقات
اوزان‌ و مقادیر باع, از واحدهای قدیم اندازه گیری طول بتقریب برابر فاصلة دو دست گشاده از سر انگشتان میانی مرد میانه قامت . این مبنا نزد اقوام گوناگون رایج بوده (دیانت ج 1 ص 62) اما به دلیل یکسان نبودن واحدهای وابسته به باع مقدار آن ثابت نبوده است . در مصر تا حدود 1380 به عنوان مقیاس عرفی رسمی متداول و به طور معمول برابر چهار ذراع بود. همچنین در آن کشور نوعی باع بر اساس ذراع نجاری یا ذراع معماری (=75 سانتیمتر) برابر سیصد سانتیمتر تعریف می شد (خاروف ص 452 454 هینتس ص 88). نوع رایجتر آن برابر 8ر184 سانتیمتر بر اساس ذراع شرعی (هر ذراع شرعی معادل 2ر46 سانتیمتر) به کار می رفت (خاروف ص 478). در ایران باستان ارش بزرگ یا شاه ارش همانند باع تعریف و استعمال می شد (دیانت ج 1 ص 21 و 22).

عربها پیش از اسلام باع را معادل چهار ذراع یا هشت وجب یا 96 انگشت به کار می بردند و از آنجا که هر وجب برابر دوازده انگشت و هر انگشت 925ر1 سانتیمتر است باع برابر با 8ر184 سانتیمتـر می شود. همچنیـن هر باع معادل 11000 میل شرعی (هر میل شرعی 800 184 سانتیمتر) یا 13000 فرسخ (هر فرسخ شرعی معادل سه برابر میـل شرعی ) اسـت . ایـن 11000 بنابر میل شرعی یعنی باع 8ر184 سانتیمتر می شود (خاروف ص 473 487 490) مقدار باع براساس ذراع برید (هر ذراع برید معادل 875ر49 سانتیمتر) برابر 5ر199 سانتیمتر بود که تقریبا دو متر حساب می شد (همان ص 477 و هینتس ص 88 90).

نزد عربها واحد طول «قامه » نیز مرسوم و برابر با دو قدم یا چهار ذراع یا یک باع بود با این تفاوت که از آن برای اندازه گیری عمق استفاده می شد (علی ج 8 ص 411). امروزه در بعضی از نقاط ایران «بغل » نیز به معنی باع به کار می رود (ایزدپناه ج 2 ص 565).

واحد مشابه باع در فرانسوی براس در یونانی اورگویا به معنی بازوان از هم گشوده (دیانت ج 1 ص 62) و در انگلیسی فتوم است که از آحاد کهن سنجش طول در بریتانیاست . مقدار استاندة آن حدود شش فوت (183 سانتیمتر) است و واحد مخصوص سنجش عمق آبها بوده است . این نام برگرفته از واژة دانمارکی
faedn به معنی «بازوان گشوده به طرفین » است ( بریتانیکا 1985 فرهنگ آکسفورد آمریکانا ). انگشت نیز از واحدهای کوچک و اصلی طول در یونان قدیم بوده است . بنابراین مقدار دقیق باع که 96 انگشت (در اینجا هر انگشت 8ر0 اینچ یا 93ر1 سانتیمتر) است برابر 1ر6 فوت یا 2ر185 سانتیمتر می شود. ( بریتانیکا 1973 ذیل «اوزان و مقیاسها»). معادل باع در ترکی قلاچ یا قلاج است با این تفاوت که در بعضی نقاط ایران قلاچ به فاصلة بین دو انگشت ابهام و سبابه که به طرفین باز شده باشد (وجب : حدود بیست سانتیمتر) اطلاق می شود (ایزدپناه ج 2 ص 565).

باز بازه باژ و وشمار در فرهنگها و نوشته های کهن فارسی اندازه ای نظیر باع است چنانکه بیرونی آورده است : «... میان ایشان دوری چند بازی است » (ص 108). و صاحب یواقیت العلوم آن را «وشمار» پارسی یا «ویش مره » دانسته است . او ده ذراع را برابر هفت وشمار ذکر کرده و به دو گونه «وشمار شاهی » و «وشمار شاپوری » قایل شده (ص 246) و نیز آورده است : «حفاری را به اجرت گرفتند تا ده وشمار چاهی برکند...» (ص 260). مستوفی دربارة بارویی که هارون الرشید در اطراف سه شهرستان از جمله قزوین بنا نهاد می گوید: «ده دور آن بارو ده هزاروسیصد وشمار است » ] وشمار مایقال بالعربیه «باع » [ (ص 775) و ابن بلخی در وصف قامت فریدون از واژة نیزه که آن را معادل سه باع دانسته استفاده کرده است (ص 36). در آثار شاعران نیز باز و بازه به معنی باع آمده است مثلا «چهی ژرف دیدند صد باز راه » (اسدی ص 184) و «سرنگون گردد و افتد به چه سیصد باز» (فرخی ص 203). و «دستش از پیش و دو چشمش بنهد سیصد باز» (منوچهری ص 40) و «بانگ پای مورچه از زیر چاه شصت باز» (همان ص 42).

فرهنگهایی چون مقدمة الادب مهذب الاسماء تحفة الاحباب جهانگیری ذیل «باز» برهان قاطع ذیل «باژ» آنندراج نظام دایرة المعارف فارسی ذیل «بازه » بالاتفاق باع را به همین معنی آورده اند و تنها داعی الاسلام ذیل «باز» واژة «یاز» را هم به معنی باع دانسته است . جر رش را با باع و بازه به یک معنی آورده و معادل 162 سانتیمتر ذکر کرده است . البته برخی واژه نامه ها ازجمله قواس صحاح الفرس و مجموعة الفرس ضمن معانی مختلفی که برای باز ذکر کرده اند آن را به معنی ارش نیز آورده اند (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ارش * ).

در کتب فقهی باع گاه به عنوان واحد مسافت به کار می رود. مثلا در نماز شکسته برای مسافر حد هشت فرسخ (هر فرسخ معادل سه میل و هر میل برابر هزار باع ) ذکر شده بنابر این هر هشت فرسخ معادل 000 24 باع است (کاشانی ص 415 محمدبن مؤمن ص 433).

در عربی اصطلاح طویل الباع به معنی سخاوتمند معادل اصطلاح فارسی گشاده دست است (نیز رجوع کنید به ارش ).
 اوزان‌ْ وَ مَقادیر، اصطلاحى‌ در تمدن‌ اسلامى‌ برای‌ واحدهای‌ اندازه‌گیری‌ كمیتهای‌ گوناگون‌. اندازه‌گیری‌ حجم‌ با پیمایش‌ یا «كیل‌»، در گذشته‌، افزون‌ بر مایعات‌، برای‌ جامدات‌ مانند غلات‌ نیز استفاده‌ مى‌شده‌ است‌. بر این‌ پایه‌، در بحث‌ از اوزان‌ و مقادیر تاریخى‌، 3 كمیت‌ وزن‌، حجم‌ و طول‌ به‌ عنوان‌ كمیتهای‌ اساسى‌ بررسى‌ مى‌شود. در منابع‌ تاریخى‌، اطلاعات‌ بسیاری‌ دربارة نسبت‌ واحدها به‌ یكدیگر وجود دارد كه‌ در صورت‌ معلوم‌ بودن‌ هر یك‌، اندازة دیگری‌ معلوم‌ مى‌شود؛ اما برای‌ تعیین‌ واحدهای‌ پایه‌، به‌ اسنادی‌ ملموس‌ و قابل‌ اندازه‌گیری‌ چون‌ سكه‌، وزنه‌های‌ شیشه‌ای‌ و نظایر آن‌ نیازمندیم‌. همچنین‌ باید توجه‌ داشت‌ كه‌ در مقایسه‌ با واحدهای‌ عرفى‌، واحدهای‌ شرعى‌ از ثبات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ برخوردار بوده‌، و در سرزمینهای‌ مختلف‌ اسلامى‌ به‌ طور مشترك‌ به‌ كار مى‌رفته‌اند.
واحدهای‌ وزن‌: در سرزمینهای‌ اسلامى‌، از دیرباز دو واحد «مثقال‌» با اصل‌ سامى‌ (نك: گزنیوس‌، و «درهم‌» با اصل‌ یونانى‌ دراخما1 به‌ عنوان‌ اصلى‌ترین‌ واحدهای‌ وزن‌ به‌ كار رفته‌اند. نسبت‌ مثقال‌ به‌ درهم‌ در منابع‌ شرعى‌ 10 به‌ 7، و در كاربرد عرفى‌ 3 به‌ 2 است‌. براساس‌ وزن‌ دو نمونة عینى‌ رطل‌ امویان‌ از 126ق‌ و سنگ‌ شیشة یك‌ قیراطى‌ عصر عباسى‌ِ مصر، برای‌ درهم‌ به‌ عنوان‌ واحد وزن‌، 125/3 گرم‌، و از آنجا برای‌ مثقال‌ شرعى‌، 464/4 گرم‌ به‌ دست‌ مى‌آید.
در جهان‌ اسلام‌ برای‌ اندازه‌گیریهای‌ دقیق‌تر از واحدهایى‌ چون‌ قیراط2 ( 1 24 مثقال‌)، شعیر یا گندم‌ ( 1 4 قیراط)، خردل‌ ( 1 6 شعیر)، فلس‌ ( 1 12 خردل‌) و فتیل‌ ( 1 6 فلس‌ یا 1 000 10 گرم‌) استفاده‌ مى‌شد.
در ایران‌، واحدهای‌ باستانى‌ دانگ‌ (پهلوی‌: ؛ danag معرب‌: دانق‌، 1 6 مثقال‌) و تسو (پهلوی‌: ؛ tasug معرب‌: طسوج‌، 1 4 دانگ‌) نیز كاربرد داشت‌ و به‌ عنوان‌ واحدی‌ بزرگ‌تر از مثقال‌، باید از واحد هند و ایرانى‌ سیر/استیر (پهلوی‌: یاد كرد كه‌ 1 40 من‌ تبریز و برابر 24/74 گرم‌ و اخیراً به‌ طور رسمى‌ 75 گرم‌ است‌ (هینتس‌، .(33
رایج‌ترین‌ واحد میانه‌ برای‌ وزن‌، رطل‌ (یونانى‌: لیترون‌3)، برابر با 12 اوقیه‌4 است‌. در عرف‌ حجاز در آستانة ظهور اسلام‌ هر اوقیه‌ برابر 40 درهم‌ (پس‌ هر رطل‌ برابر 5/1 كیلوگرم‌) بود؛ اما در دورة عباسیان‌، به‌ تدریج‌ رطل‌ بغداد (برابر با 4 7 128 یا 130 درهم‌ معادل‌ 78/401 یا 25/406 گرم‌) در مناطق‌ مختلف‌ از جمله‌ حجاز رایج‌ ، و به‌ عنوان‌ رطل‌ شرعى‌ پذیرفته‌ شد (همو، 34-35 31, .(27-28,
در ایران‌ و بین‌النهرین‌ واحد «من‌» نیز تداول‌ داشته‌ است‌. متداول‌ترین‌ مقیاس‌ من‌ در ایران‌، من‌ تبریز برابر 3 كیلوگرم‌ بوده‌ كه‌ تا امروز نیز كاربرد خود را حفظ كرده‌ است‌. واحد كوچك‌تر آن‌ چارك‌، برابر یك‌ چهارم‌ من‌ (750 گرم‌) است‌. از میان‌ واحدهای‌ بزرگ‌ توزین‌، قنطار5، با اصل‌ رومى‌، برابر 100 رطل‌ از پیش‌ از اسلام‌ در میان‌ اعراب‌ به‌ ویژه‌ برای‌ كمیت‌ بزرگى‌ از طلا به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ (همو، 24 ؛ برای‌ كاربرد قرآنى‌، نك: آل‌ عمران‌ /3/75)؛ اما معمولاً برای‌ اوزان‌ كلان‌ در عربستان‌ واحد «حِمْل‌» (یك‌ بار شتر، معمولاً حدود 250 كیلوگرم‌) و در ایران‌، «خروار» (یك‌ بار خر» به‌ كار مى‌رفته‌ است‌؛ هر خروار در سده‌های‌ متقدم‌ اسلامى‌ در حدود 100 كیلوگرم‌ بوده‌، و در اصلاحات‌ غازان‌ خان‌، معادل‌ 3/83 تعیین‌ شده‌ است‌. امروزه‌ هر خروار 300 كیلوگرم‌ به‌ شمار مى‌آید (همو، .(13-15
واحد كلان‌ دیگر «بُهار» است‌ كه‌ در دادوستدهای‌ بندری‌ تداول‌ داشته‌، و در بنادری‌ چون‌ هرمز و مراكز تجارتى‌ مرتبط با بندرها، چون‌ لار و مكه‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ و اندازة وزنى‌ آن‌ نسبت‌ به‌ جنس‌ كالاها میان‌ 207 تا 420 كیلوگرم‌ است‌ و ظاهراً اصل‌ مصری‌ دارد (ابوعبید، 4/164؛ كروم‌، 488 ؛ هینتس‌، .(8-10
واحدهای‌ طول‌ و سطح‌: اصلى‌ ترین‌ واحد اندازه‌گیری‌ طول‌ در سراسر جهان‌ اسلام‌، «ذراع‌» (از ابتدای‌ ساعد تا سرانگشتان‌) بوده‌ است‌؛ از مهم‌ترین‌ نمونه‌های‌ آن‌ ذراع‌ سوداء برابر 04/54 سانتى‌متر، و ذراع‌ شرعى‌ برابر 875/49 سانتى‌متر است‌ (همو، .(60-61 در ایران‌ واحدی‌ به‌ نام‌ ذرع‌ یا گز رواج‌ داشته‌ كه‌ اندازة آن‌ میان‌ 94 تا 104 سانتى‌متر است‌. ذرع‌ شرعى‌ نیز 8/79 سانتى‌متر بوده‌ است‌. واحدهای‌ ریزتر طول‌، گره‌ ( 1 16 ذرع‌) و اصبع‌ یا انگشت‌ ( 1 24 ذرع‌) است‌. وجب‌ یا شبر، واحد خرد دیگری‌ برای‌ طول‌ است‌ (همو، 64 62, .(54,
برای‌ سنجش‌ مسافتهای‌ طولانى‌ واحدهایى‌ چون‌ میل‌، الهام‌ گرفته‌ از نشانه‌های‌ میان‌ راه‌ برابر 4 هزار ذراع‌ شرعى‌ (ح‌ 2 كم) به‌ كار مى‌رفته‌ است‌. فرسنگ‌ یا فرسخ‌، واحدی‌ ایرانى‌ برابر با 3 میل‌ است‌؛ نیز برید (4 فرسنگ‌) فاصله‌ای‌ بود كه‌ به‌ طور متوسط پیكى‌ در یك‌ روز مى‌پیمود (همو، 62-63 .(55, اندازه‌گیری‌ سطوح‌، ذرع‌ مربع‌ است‌؛ با این‌ حال‌، واحدهای‌ مستقلى‌ نیز در دستگاههای‌ اندازه‌گیری‌ جهان‌ اسلام‌ برای‌ اندازه‌گیری‌ سطح‌ واحدهایى‌ مستقل‌ از واحدهای‌ طول‌، همچون‌ جریب‌ و قفیز نیز كاربرد داشته‌ است‌. هر جریب‌ شرعى‌ 592 ،1م2، و هر قفیز 1 10 جریب‌ بوده‌ است‌ (همو، .(65-66
واحدهای‌ حجم‌: ایرانیان‌ برخلاف‌ اعراب‌ در داد و ستد بیشتر روش‌ توزین‌ را بر اندازه‌گیری‌ حجم‌ ترجیح‌ مى‌نهاده‌اند، حتى‌ در مواردی‌ كه‌ واحدهایى‌ برای‌ پیمایش‌ غلات‌ به‌ كار مى‌رفته‌، پیمایش‌ صرفاً برای‌ تسهیل‌ اندازه‌گیری‌ بوده‌ است‌ (نك: رشیدالدین‌، 2/1465؛ هینتس‌، 52 .(49,
دو واحد پیمایش‌ صاع‌ و مُدّ، در عصر نبوی‌ در مدینه‌ كاربردی‌ وسیع‌ داشته‌ (نك: بخاری‌، 2/225؛ مسلم‌، 2/994)، و پس‌ از آن‌ نیز در اندازه‌گیریهای‌ شرعى‌، همواره‌ پراهمیت‌ بوده‌ است‌. صاع‌ شرعى‌، حجمى‌ در حدود 2/4 لیتر داشته‌، و خود برابر 4 مد بوده‌ است‌. گفتنى‌ است‌ كه‌ اندازة صاع‌ شرعى‌، میان‌ مذاهب‌ اسلامى‌، به‌ خصوص‌ میان‌ مالكیان‌ و حنفیان‌، محل‌ اختلاف‌ بوده‌ است‌ (فیومى‌، 1/415؛ هینتس‌، 51 .(45-47,
واحد كُرّ كه‌ از عصر بابلیان‌ در بین‌النهرین‌ كاربرد داشته‌، اصلاً واحدی‌ برای‌ پیمایش‌ غلات‌ بود و در عصر اسلامى‌، هر كر برابر 60 قفیز دانسته‌ شده‌ است‌. در منابع‌ فقه‌ شیعه‌، به‌ خصوص‌ كر در پیمایش‌ آب‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌ (كلینى‌، 3/2-3؛ هینتس‌، .(42-43
نظارت‌ بر اوزان‌ و مقادیر: نظارت‌ بر اندازه‌گیری‌ همواره‌ مورد توجه‌ شریعت‌ و نیز حكومتها بوده‌ است‌. در جهان‌ اسلام‌، نخستین‌ تكیه‌ها بر ضرورت‌ دقت‌ ورزیدن‌ در توزین‌ و كیل‌، در قرآن‌ كریم‌ بازتاب‌ یافته‌ است‌ (نك: الرحمن‌ /55/8 -9؛ مطففین‌ /83/2-3). دربارة جایگاه‌ اوزان‌ و مقادیر در شریعت‌، باید گفت‌ با آنكه‌ در برخى‌ از مباحث‌ مربوط به‌ طهارت‌، زكات‌، كفارات‌ و جز آن‌، بخشى‌ از احكام‌ بر پایة اندازه‌ها مبتنى‌ گشته‌اند، اما بیشترین‌ توجه‌ فقه‌ اسلامى‌ به‌ مبحث‌ واحدها، از باب‌ نظارت‌ بر مبادلات‌ و تأمین‌ حقوق‌ الناس‌ بوده‌ است‌. برخى‌ از فقیهان‌ نخستین‌، شخصاً در تدقیق‌ واحدها ایفای‌ نقش‌ كرده‌، و معیارهایى‌ را به‌ وجود آورده‌اند كه‌ همین‌ امر منشأ انتساب‌ واحد به‌ نام‌ ایشان‌ بوده‌ است‌؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ مى‌توان‌ از «ذراع‌ الدور» منتسب‌ به‌ ابن‌ ابى‌ لیلى‌، «ذراع‌» بلال‌ بن‌ ابى‌ برده‌، و «صاع‌» ابن‌ ابى‌ ذئب‌ یاد كرد (نك: ماوردی‌، 152-153؛ ابن‌ اخوه‌، 148-149؛ هینتس‌، .(57-58
از همین‌ روست‌ كه‌ موضوع‌ اندازه‌گیری‌ به‌ ویژه‌ در مبحث‌ حسبه‌ مورد توجه‌ فقیهان‌ قرار گرفته‌، و كوششهایى‌ برای‌ فراهم‌ آوردن‌ امكان‌ نظارت‌ بر اندازه‌گیری‌ به‌ عمل‌ آمده‌ است‌ (مثلاً نك: ابن‌ اخوه‌، 137 بب). افزون‌ بر آن‌، باید به‌ آثار مستقلى‌ اشاره‌ كرد كه‌ از سوی‌ فقیهان‌، در باب‌ اوزان‌ و مقادیر و مطالعة آنها تدوین‌ شده‌ است‌ (برای‌ برخى‌ آثار، نك: آقابزرگ‌، 23/320-323؛ منزوی‌، 1/139-141).
نیاز به‌چنین‌ نظارتى‌ خلیفة دوم‌ را بر آن‌ داشت‌ تا در راستای‌ سامان‌ بخشى‌، به‌ تعیین‌ اندازه‌های‌ معیار برای‌ برخى‌ از واحدها، چون‌ درهم‌، ذراع‌ و قفیز دست‌ یازد (نك: ماوردی‌، 148، 153-154؛ ابن‌ اخوه‌، 141-142، 150) و در دوره‌های‌ بعد نیز غالباً بخشى‌ از اصلاحات‌ اجتماعى‌ در جهت‌ اعمال‌ نظارت‌ بر واحدها و شیوه‌های‌ اندازه‌گیری‌ بوده‌ است‌ (مثلاً اصلاحات‌ غازان‌ خان‌، نك: رشیدالدین‌، 2/1462 بب
پنج شنبه 19/6/1388 - 21:15
آموزش و تحقيقات
دانشمند معروف نیوتون  

خانواده و دوران کودکی
ایزاک نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد از خانواده‌ای است که افراد آن کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ می‌زیستند. نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد. پدرش نیز در عین حال اسحق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مردی بوده است ضعیف ، با رفتار غیر عادی ، زودرنج و عصبی مزاج مادرش هانا آیسکاف زنی بود مقتصد ، خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت آیزاک دوره کودکی شادی نداشت.
او سه ساله بود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد. جدایی از مادر ظاهرا سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریبا مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد. نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار (شاید هم دو بار) نامزد کرد به نظر می‌آمد که تمرکز او منحصرا روی کارش بود نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید. برای وی سالهای دردناکی بود، داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش اینک در آن زندگی می‌کرد، از دور ببیند. آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکده‌های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند.
کشف استعداد چنین به نظر می‌رسد که اول بار دایی او که کشیشی به نام ویلیام آیسکاف بوده است متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد. بدین ترتیب ویلیام آیسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبریج (که خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود) بفرستد. زیا مادر نیوتن قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند، در این هنگام نیوتن 15 ساله بود. کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام اولی که داشت خلع کرده ، به قلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود.نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی ، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون می‌کرد. نیوتن در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود وارد کرد. افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شردوع کرده سریعا تا مبحث روشهای جبری پیش آمده بود، در آوریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می‌توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید.

در حدود سال 1665 مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد. نیوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت، زیرا تمام کتابها و جزوه‌های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده نماید. در این هنگام نیوتن بیش از 22 سال نداشت ولی بیش از ارشمیدس و دکارت درباره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود، نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود حساب عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت.

داستان سیب نیوتن در اواخر قرن هفدهم ایزاک نیوتون، قانون نیروی جاذبه (گرانش ) را کشف کرد. این قانون می گوید که اشیاء با نیروی جاذبه، به طرف یکدیگر کشیده می شوند. قدرت این نیرو بستگی به مقدار جرم اشیاء و فاصله آنها از یکدیگر دارد. قانون جاذبه توضیح می دهد که چرا مدارهای سیاره ای و قمری به شکل بیضی هستند. این قانون حرکت همه اشیاء را در جهان تبیین می کند.این داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می‌آید او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد: چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می‌کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی‌افتد؟ این اندیشه‌ها بعدها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند، هنگامی که نیوتن چندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد، در واقع یکی از قانونهای فیزیک را کشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست. کشفیات نیوتن قانون نیروی گرانش او پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش ، طی 18 ماه به آگاهیها و کشفهایی بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود دست می‌یابند، دست یافت. او در این مدت ساخت و ساز قانون نیروی گرانش را آغاز کرد. او در باره نور و رنگهای آن پژوهش کرد، دلیل جزر و مد را کشف کرد، قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص داد و معادله‌هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد. در مورد نیروی گرانش نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین چنین نیروی گرانشی دارد، بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند. روزی که او منشوری را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد. او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه‌ای منحرف می‌شود و به 7 پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می‌شود، آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بیناب نامیده می‌شوند و عبارتند از: سرخ ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش.
او تمام این کشفیات را در یک دوره زمانی 18 ماهه به انجام رسانید بالاخره طاعون ریشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند و 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد. او همچنین نخستین دوربین نجومی آینه‌ای را ساخت تلسکوپ آینه‌ای رصدخانه مونت پالومار در کالیفرنیا نیز ، که آینه آن 5 متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است.
دوران میان سالی و بیماری نیوتن نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد. از دو ناراحتی عصبی که نیوتن پیدا کرد، اولی ظاهرا در سال 1678 و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود. در این دره وی مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید، به هر صورت عالم کیهانی بود. دوران مابین 1684 و 1686 از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد، در این دوران هالی توانست با تدبیر بسیار نیوتن را وا دارد که اکتشافات خویش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد.
در سال 1687 در 45 سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون در باره حرکت را در کتابش که به زبان لاتین نوشته شده بود با خرج هالی منتشر کرد. نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزه نیز کامل نشده است و آن اینکه با بکار بردن قوانین علم الحرکات و قانون جاذبه عمومی فرو رفتگی زمین را در دو قطب آنکه نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می‌باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبه در صدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان بدست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد، نمی‌تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند.

نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامی که به 50 سالگی رسید نزدیک می‌شد به سختی مریض و بستری شد، بطوری که از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دچار بی‌خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی‌خوابی کامل تبدیل شد. خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند. حکومت بریتانیا به منظور قدر دانی از خدمات این دانشمند بزرگ یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700 میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد، منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد.

در همان سال به عضویت آکادمی علمی فرانسه نیز انتخاب شد، در سال 1705 اعلی حضرت ملکه آن (ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخار بیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال.
نیوتن از نگاه خودش وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته‌اش از آن این خلاصه را بدست داد: من نمی‌دانم به چشم مردم دنیا چگونه می‌آیم، اما در چشم خود به کودکی می‌مانم که در کنار دریا بازی می‌کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می‌کند. در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده در جلوی او گسترده است، آخرین روزهای زندگی وی تأثر برانگیز و از جنبه انسانی قوی و عمیق بوده است. اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی‌بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان داد شکوفه‌های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد می‌افزاید. وداع با دنیا در آخرین روزهای زندگی از درد جانگداز آسوده بود در نهایت آرامش در 20 مارس 1727 در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در وستمینستر آبی به خاک سپرده شد. برای قدردانی از این دانشمند بزرگ واحد نیرو را نیوتن نامیده‌اند. بدون تردید می‌توان گفت در تاریخ بشریت نامی از مافوق نیوتن وجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب(اصول) او نخواهد بود.
پنج شنبه 19/6/1388 - 21:13
آموزش و تحقيقات

عدد طلائی

 عدد طلائی عددیست ، تقریباَ مساوی 1.618 ، که خواص جالب بسیاری دارد ، و بعلت تکرار زیاد آن در هندسه ، توسط ریاضیدانان کهن مطالعه شده است . اشکال تعریف شده با نسبت طلائی ، از نظر زیبائی شناسی در فرهنگهای غربی دلپذیر شناخته شده، چون بازتابنده خاصیتی بین تقارن و عدم تقارن است.

دنیای اعداد بسیار زیباست و شما می توانید در آن شگفتیهای بسیاری را بیابید. در میان اعداد برخی از آنها اهمیت فوق العاده ای دارند، یکی از این اعداد که سابقه آشنایی بشر با آن به هزاران سال پیش از میلاد میرسد عددی است بنام "نسبت طلایی" یا Golden Ratio. این نسبت هنوز هم بارها در هنر و طراحی استفاده می شود . نسبت طلائی به نامهای برش طلائی ، عدد طلائی ، نسبت الهی نیز شناخته می شود و معمولاَ با حرف یونانی ، مشخص می شود.  

تعریف

نحوه محاسبه نسبت عدد طلائی

پاره خطی را در نظر بگیرید و فرض کنید که آنرا بگونه ای تقسیم کنید که نسبت بزرگ به کوچک معادل نسبت کل پاره خط به قسمت بزرگ باشد. به شکل توجه کنید. اگر این معادله ساده یعنی را حل کنیم (کافی است بجای b عدد یک قرار دهیم بعد a را بدست آوریم) به نسبتی معادل تقریبا
1.61803399
یا 1.618 خواهیم رسید.

کاربردها

برش اهرام و نسبت طلائی

شاید باور نکنید اما بسیاری از طراحان و معماران بزرگ برای طراحی محصولات خود امروز از این نسبت طلایی استفاده می کنند. چرا که بنظر میرسد ذهن انسان با این نسبت انس دارد و راحت تر آنرا می پذیرد. این نسبت نه تنها توسط معماران و مهندسان برای طراحی استفاده می شود. بلکه در طبیعت نیز کاربردهای بسیاری دارد.
برش اهرام و نسبت طلایی اهرام مصر یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است که در آن هندسه و ریاضیات بکار رفته شده است. مجموعه اهرام Giza در مصر که قدمت آنها به بیش از 2500 سال پیش از میلاد می رسد یکی از شاهکارهای بشری است که در آن نسبت طلایی بکار رفته است. به این شکل نگاه کنید که در آن بزرگترین هرم از مجموعه اهرام Giza خیلی ساده کشیده شده است.

مثلث قائم الزاویه
ای که با نسبت های این هرم شکل گرفته شده باشد به مثلث قائم مصری یا Egyptian Triangle معروف هست و جالب اینجاست که بدانید نسبت وتر به ضلع هم کف هرم معادل با نسبت طلایی یعنی دقیقا" 1.61804 می باشد. این نسبت با عدد طلایی تنها در رقم پنجم اعشار اختلاف دارد یعنی چیزی حدود یک صد هزارم. باز توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که اگر معادله فیثاغورث را برای این مثلث قائم الزاویه بنویسم به معادله ای مانند phi2=phi+b2 خواهیم رسید که حاصل جواب آن همان عدد معروف طلایی خواهد بود. (معمولا" عدد طلایی را با phi نمایش می دهند)

طول وتر برای هرم واقعی حدود 356 متر و طول ضلع مربع قاعده حدودا" معادل 440 متر می باشد بنابر این نسبت 356 بر 220 (معادل نیم ضلع مربع) برابر با عدد 1.618 خواهد شد.

عدد طلائی از دیدگاه کپلر

کپلر (Johannes Kepler 1571-1630) منجم معروف نیز علاقه بسیاری به نسبت طلایی داشت بگونه ای که در یکی از کتابهای خود اینگونه نوشت : "هندسه دارای دو گنج بسیار با اهمیت می باشد که یکی از آنها قضیه فیثاغورث و دومی رابطه تقسیم یک پاره خط با نسبت طلایی می باشد. اولین گنج را می توان به طلا و دومی را به جواهر تشبیه کرد".

تحقیقاتی که کپلر راجع به مثلثی که اضلاع آن به نسبت اضلاع مثلث مصری باشد به حدی بود که امروزه این مثلث به مثلث کپلر نیز معروف می باشد.همچنین کپلر پی به روابط بسیار زیبایی میان اجرام آسمانی و این نسبت طلایی پیدا کرد.
پنج شنبه 19/6/1388 - 21:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته