• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3892روز قبل
آموزش و تحقيقات

 

«رویان» چگونه رویان شد

چندین سال است كه در ماه رمضان، اساتید، نخبگان و دانشجویان كشورمان مهمان سفره‌ی افطاری رهبر انقلاب هستند؛ دیدارهایی صمیمی، پرحاشیه و صریح كه نخبگان در آن به بیان انتقادات، پیشنهادها و درد دل‌های خود می‌پردازند. اما رهبر انقلاب در تمام این دیدارها یك تكلیف مهم و حیاتی را گوشزد می‌كنند؛ جهاد علمی و تلاش برای ارتقاء سطح علمی جمهوری اسلامی ایران. یكی از رویش‌های علمی انقلاب اسلامی، پژوهشكده‌ی رویان است كه با همت مرحوم دكتر كاظمی و همكاران و نیز حمایت‌ها و پیگیری‌های رهبر انقلاب به ثمر نشست: «من نشانه‌‏هاى یك حركت درست را در این كار احساس كردم؛ لذا گفتم من در حد مقدورِ خودم در خدمت این كار و پشتیبانى این كار قرار میگیرم. هرچه زمان گذشت، آن ظن اوّلى تقویت شد؛ تكذیب نشد...» به بهانه‌ی دیدار دانشگاهیان با معظم‌له به سراغ رئیس این پژوهشكده، دكتر گورابی رفتیم تا از روند تأسیس رویان و حمایت‌های رهبری برایمان بگوید.
بخشی از این گفتار را از اینجا بشنوید:


از زمانی كه انگیزه‌ی تشكیل «رویان» در میان چند دانشجوی جهاد دانشگاهی شكل گرفت، به روش‌های مختلف و با وجود مشكلات فراوان، سعی كردیم ملزومات و امكانات كار را فراهم كنیم. نهایتاً مقدمات اولیه و لوازم اصلی كه فراهم شد، مسئله‌ی ساختمان مطرح شد. هرچقدر فكر كردیم كه به چه طریقی می‌توانیم مشكل مكان را حل كنیم، به نتیجه‌ای نرسیدیم. مكان نسبتاً وسیعی برای این كار لازم بود كه باید شرایط خاصی هم می‌داشت. پس از بحث و بررسی‌های فراوان، تنها فكری كه به نظرمان رسید، همان دوست مشترك مرحوم دكتر كاظمی و رهبر معظم انقلاب بود. ایشان موضوع را به نحوی به رهبر معظم انقلاب منتقل كرد و گفت كه این جوانان می‌خواهند این كار را در جهاد دانشگاهی انجام بدهند و امكاناتی در اختیارشان نیست.

نهایتاً رهبر معظم انقلاب بنیاد مستضعفان را موظف كردند كه مكانی را در اختیار این مجموعه قرار دهد. همچنین ایشان سؤال كرده بودند كه چقدر كمك مالی می‌خواهید؟ ما هم مبلغ شش میلیون تومان را اعلام كردیم و با كمك ایشان كار را شروع كردیم. وقتی معاونت وقت محرومان بنیاد مستضعفان دستور مستقیم آقا را مشاهده كرد، كمك‌های بسیاری كرد. البته با توجه به این‌كه آن معاونت هم شناختی از كار نداشت، شرط كرد كه اگر دیدیم ظرف یك سال به نتیجه‌ای نرسیدیم و درجا می‌زنیم، باید ساختمان را تخلیه كنیم.

افتتاح رویان
نهایتاً خرداد سال 1370 با هر مشكلی كه بود و با همه‌ی سختی‌ها، ساختمان مجهز شد و وزیر بهداشت آن زمان، آقای دكتر ملك‌زاده مجموعه را افتتاح كرد. همه چیز حیاط آن ساختمان را ما خودمان ساخته بودیم. یك چهاردیواری در یك طرف حیاط با موزاییك و نبشی ساخته بودیم و به گروه پژوهش اختصاص دادیم. لذا توانستیم از فضای ساختمان خیلی بیشتر استفاده كنیم. آخر هم پول دادیم و آن ساختمان را خریدیم و آن طور نبود كه به ما هدیه داده شود.

چیزی كه باعث شد آن‌موقع و به واسطه‌ی آن، رویان با انرژی پیش برود، این بود كه فهمیدیم رهبری كشور به‌خوبی متوجه كاری هستند كه جمعی از دانشجویان می‌كنند. یعنی در  كشور و در این حد بالا به یك عده جوان‌ اطمینان می‌كنند و می‌گویند كه «شما می‌توانید این كار را انجام دهید

وقتی در همان سال‌ها اولین موفقیت‌ها حاصل شد، زمانی‌ كه خدمت رهبری رسیدند، ایشان تصریح كرده بودند كه «من می‌دانستم كه شما موفق می‌شوید و این موفقیت برای كشور خوب است. خوبی‌اش این است كه به دست شما انجام شده و كسانی هم این كار را انجام دادند كه روی آن تأكید داشتند

این انرژی كه رهبری به مجموعه‌ی جوان ما می‌دادند، خیلی مهم بود. حتی این بیت معروف را كه «باش تا صبح دولتت بدمد/كاین هنوز از نتایج سحر است» در آن جلسه خوانده بودند و تأكید كرده بودند كه: «این هنوز اول كارتان هست؛ بنابراین افق را خیلی وسیع‌تر ببینید. شما با این روحیه‌ای كه دارید و با این كار حتماً می‌توانید موفقیت‌های بیشتری كسب كنید.» این واقعاً موجب دلگرمی ما بود.

استفتاء
در دی ماه سال 1381 توضیحاتی در مورد سلول‌های بنیادی، كاربردهایش و شبیه‌سازی و غیره خدمت ایشان ارائه كردیم. موارد استفاده را توضیح دادیم و كسب اجازه كردیم تا وارد این عرصه بشویم. می‌دانید كه سلول‌های بنیادی جنینی یك طرفش جنین انسان هست كه باید از جنین انسان استفاده بشود. باید جنین انسان از بین برود تا سلول‌های بنیادی ساخته شود.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/spacer.gifرهبر انقلاب: من نشانه‏هاى یك حركت درست را در این كار احساس كردم؛ لذا گفتم من در حد مقدورِ خودم در خدمت این كار و پشتیبانى این كار قرار میگیرم. هرچه زمان گذشت، آن ظن اوّلى تقویت شد؛ تكذیب نشد. [متن كامل‌]


بنابراین با توجه به نظرات اخلاقی و مذهبی متفاوت در این زمینه در دنیا باید سؤال می‌شد كه آیا ما مجاز هستیم در این زمینه جنین‌های بلااستفاده را از بین ببریم و این سلول‌ها را به دست بیاوریم؟ ایشان گفتند كه «به این دوستان بگویید با همت و پشتكار هدف‌های بزرگ این تحقیقات را دنبال كنند و این ثروت هنگفت انسانی را برای خود و كشور محقق نمایند.» البته یك جمله‌ی دیگر هم گفتند كه «باید مواظب باشند كه ساختن قطعات یدكی انسان به ساختن خود انسان منتهی نشود.» یعنی به‌نوعی شبیه‌سازی انسان را این‌جا منع كردند. این چیزی بود كه زنده‌یاد دكتر كاظمی مداركی برایش پیدا كرده بود و ایشان هم این پاسخ را داده بودند كه فقط به این شكل می‌توانید وارد این كار تحقیقاتی شویم.

بازدید از رویان
در زمان حیات دكتر كاظمی، هر از گاهی ملاقاتی صورت می‌گرفت تا انرژی و روحیه‌ای تازه بگیریم. واقعاً دكتر وقتی به ملاقات آقا می‌رفت و می‌آمد، یك انرژی غیر قابل مهار می‌گرفت. البته باید تصریح كنم كه گزارش مستمری هم در این مدت خدمت آقا ارائه می‌شد، چرا كه دكتر كاظمی همیشه می‌گفت آقا دوست دارند یك بازدیدی از رویان داشته باشند و همیشه دوست داشتیم این مسئله اتفاق بیفتد كه متأسفانه در زمان حیات مرحوم دكتر كاظمی به وقوع نپیوست.

ما سعی كردیم كارهای نیمه‌كاره را به انجام برسانیم. خوشبختانه این امر با پایان كار ساختمان‌ فعلی‌مان هم‌زمان شد. دقیقاً تیر ماه 1386 زمانی‌ كه داشتیم به این ساختمان جابه‌جا می‌شدیم، آقا لطف كردند و در همان ابتدا تشریف آوردند. در آن زمان ما در حین اسباب‌كشی بودیم. برای جابه‌جایی، یك سری از كارهایمان را سرعت داده بودیم. نهایتاً روز 25 تیرماه بود كه این بازدید صورت گرفت.

بازدید ایشان بسیار موشكافانه و به مثابه یك محقق كهنه‌كار بود. البته این مسئله سابقه داشت. اولین بار هم كه برای ارائه‌ی گزارش در مورد همین سلول‌های بنیادی برای به محضرشان رفتیم، وقتی توضیحات اساتید و محققان رویان در مورد سلول‌های بنیادی با نمایش اسلاید انجام گرفت، آقا از همراهانشان كه چند پزشك بودند، پرسیدند كه شما سؤالی ندارید؟ آنها سؤالی نداشتند. بعد خودشان شروع كردند به پرسیدن سؤالاتی واقعاً اساسی و بنیادین.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/spacer.gifدر زمان حیات دكتر كاظمی، هر از گاهی ملاقاتی صورت می‌گرفت تا انرژی و روحیه‌ای تازه بگیریم. واقعاً دكتر وقتی به ملاقات آقا می‌رفت و می‌آمد، یك انرژی غیر قابل مهار می‌گرفت.


در آن بازدید هم همین‌طور بود. در هر بخشی كه حضور پیدا می‌كردند، از جنبه‌های مختلف سؤالاتی مطرح می‌كردند. بعضی جاها از دیدگاه علمی كه موضوع چه هست و ... راجع به هر موضوع موشكافانه سؤال می‌كردند. گاهی احساس می‌كردیم كه احیاناً ایشان به لحاظ این‌كه مرجع هستند و می‌خواهند راجع به یك موضوعی اظهار نظر كنند یا فتوایی بدهند، سؤالاتی در زمینه‌هایی مانند رحم اجاره‌ای پرسیدند یا در مورد رحم جایگزینی كه در كلونی حیوان استفاده شده و نیز در مورد تأثیراتش بر حیوانی كه به دنیا می‌آید، ارتباطاتی كه وجود دارد، وجود یا عدم وجود ارتباطات روحی عاطفی، ارتباطات ژنتیكی كه اتفاق می‌افتد و یك سری سؤال‌هایی به این شكل. احساس می‌شد ایشان می‌خواهند در مورد جایگزینی و رابطه‌ی فرزندی كه به دنیا می‌آید با این مادر اظهار نظر كنند.

اغلب سؤال‌هایی كه مطرح كردند، بسیار موشكافانه بود. ما سال پیش، قبل از این‌كه برای گزارش "حیوان ترنس‌ژن" به محضرشان برویم، مطابق معمول و پیش از ملاقات، یك گزارش كارشناسی فرستادیم. معمولاً وقتی گزارش كارشناسی در این سیستم‌های اداری می‌افتد، خیلی روی آن دقت نمی‌شود و شاید بعضاً خوانده هم ‌نشود، ولی وقتی خدمت ایشان رسیدیم، دیدیم تمام مطالب را بادقت خوانده‌ بودند، به‌طوری كه می‌دانستند ما در آن نوشته‌ایم كه ایران چندمین كشور است كه در این زمینه كار می‌كند و تاكنون در چه زمینه‌هایی به نتیجه رسیده است. حتی آقا پرسیدند كه اگر مثلاً پروتئینی كه حاصل این ژن خاص است و وارد بدن این حیوان شده، یك پروتئین انعقادی است؟ باید خونش منعقد بشود؟ یك سؤالاتی كه نشان‌دهنده‌ی دقت نظر ایشان در این زمینه‌ها بود. نظم و ترتیب اداری و تشكیلاتی كه ایشان دارد، از مواردی است كه همه باید از آن درس بگیریم؛ این‌كه یك گزارش كارشناسی را بخوانند و بعد در جلسه حضور یابند.

مردم نتایج را زودتر ببینند
در سال 1383 دوستان دوباره خدمت آقا رسیدند و توضیحاتی درباره‌ی كارها دادند. رهبر انقلاب تأكید كردند كه كاری كنید تا نتایج این تحقیقات سریع‌تر در دسترس مردم قرار بگیرد. یعنی تا زمانی كه تحقیقات ما برای مردم ملموس نشده، راضی نیستند. درست است كه بعضی بخش‌ها به‌صورت پایه است و پایه‌ی علم را قوی كرده و مرزهای دانش را گسترش می‌دهد، ولی یك بخشی از آن را باید حتماً به‌نوعی به كاربرد برسانیم. مردم زمانی رضایت خواهند داشت كه نتیجه را ببینند و بدانند این هزینه‌ای كه شده، در زندگی‌شان تأثیر مثبتی گذاشته است.

سال‌های اخیر هم بحثی را در پیام نوروزی‌شان داشتند كه حتماً مردم به‌گونه‌ای شهد شیرین این دستاوردهای پژوهشی را بچشند. قبل از آن هم ما این موارد را از ایشان شنیده بودیم كه باید این‌طور عمل شود. به همین خاطر ما این را مد نظر قرار دادیم كه علم و كاربرد علم دوشادوش هم جلو برود و به ترتیبی باشد كه خواسته‌ی ایشان برآورده شود.

بهترین خاطره
اولین بار پس از مسئولیتم و به همراه جمع پنج شش نفره‌ای خدمت ایشان رسیدیم. در آن دیدار كمی راجع به مشكلات موجود صحبت كردیم؛ این‌كه بعضی كارها تكراری است. فكر می‌كردیم بعضی از كارهای تحقیقاتی كه قبلاً در رویان انجام شده، در دانشگاه‌ها یا در سطح دنیا تكرار می‌شود و ما ابزار و امكانات دانشگاه‌ها را نداشتیم و گلایه‌های این‌چنینی می‌كردیم. ایشان اما با دید خوبی كه دارند، گفتند كه «فكر نكنید كه كار تكراری است. این‌ها باز شروع كار است و مملكت ما این‌قدر در زمینه‌های مختلف عقب نگه‌داشته شده كه این كارهای تكراری هم می‌تواند به‌نوعی مفید و مؤثر واقع شود برای انجام كارها و برای مراحل بعد.» هشدار دادند كه باید باز دست روی زانوی خودتان بزنید و از جا بلند شوید. دنبال این‌ نباشید كه چرا این دانشگاه این كار را نكرد. چرا آن كار را نكرد. كار باید با همان تلاش زمان دكتر كاظمی و به همان شكل ادامه پیدا كند و جلو برود؛ با همان همت خاصی كه بود. این جلسه خیلی به ما انرژی داد و یاد و راه دكتر كاظمی را زنده كرد

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:34
شعر و قطعات ادبی
کودکی ماند مثل گل ز حسین
چهره اش داغ باغ نسرین بود
جایش آغوش و دامن و بر دوش
بس که شور آفرین و شیرین بود
اما، وقتی آن طفل گریه سر می داد
در و دیوار گریه می کردند
چشم هشتادو چهار کودک زن بهر او زار گریه می کردند
از همه دم به دم پدر می خواست
بی خبر بود از صَنان و صُنین
راه می رفت دست بر دیوار
روی دیوار می نوشت: حسین ... حسین ...
زخم بر پای کوچکش بسیار
بهر برخواستن نبودش تاب
می نشست و به روی صفحه خاک
مشق می کرد طفل: بابا آب
گر چه ویرانه در نداشت ولی
وقتی آن طفل حلقه بر در زود
دید دختر ز پای افتاده است
با سر آمد پدر به او سر زد
خواست از شوق دل کشد فریاد
جوهری در صدای خویش نداشت
خواست گوید زغصه ها قصه
اما طاقت یک دو جمله بیش نداشت
گفت: بشکفته غنچه ام، اما
لاله با داغها سهیم ام کرد
کی بریده رگ گلوی تو را؟
کی در این کودکی یتیم ام کرد؟
عمه ام بود غمخور دردم
به کسی دم ز درد و غم نزدم
آن کمان تا دگر سپر نشود
هر چند می زدند دم نزدم
جای سیلی که عمه می بوسید
گریه می کرد و داشت زمزمه ای
علتش را از او چو پرسیدم
گفت: خیلی شبیه فاطمه ای
گفت بابا: یاد داری مدینه موقع خواب
دست تو بود بالش سر من
هر زمانت صدا زدم گفتی
«جان من، نازدانه دختر من»
یاد داری به ظهر عاشورا
خواب بودم تو آمدی دیدی
صورت روی مهتابی ام ز ضعف عطش
آخرین بار بوسیدی
چهارشنبه 22/10/1389 - 13:26
شعر و قطعات ادبی

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

 

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

 

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

 

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

 

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

 

آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند

اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

 

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

 

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد

دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

 

آیینه سکندر جام می است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

 

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را

 

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:17
سياست

اغواء؛ استراتژی جوزف نای یا شیطان ؟!

اغوا؛ استراتژی جوزف نای  یا ابلیس!

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

    إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ(87) وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ (88)

این قرآن به جز تذكر براى عالمیان نیست (87). و به زودى خبرش را بعد از زمانى خواهى دانست (88). (سوره مبارکه ص)

جوزف نای

 شاید کمتر کسی باشد که در حوزه جنگ نرم و فضای سایبر فعالیت کند یا حتی مطالعه ای داشته باشد و نام جوزف نای(Joseph Nye) را نشنیده باشد.

 جوزف نای را اولین کسی می دانند که عبارت جنگ نرم را جعل کرد!

 البته این روش جنگ از دیر زمان وجود داشته و در طول تاریخ نمونه های زیادی از آن بیان شده که از موضوع بحث این نوشتار خارج است.

 بهرحال، جوزف نای یکی از تئوریسین های معروف جنگ نرم و دیپلماسی عمومی در آمریکاست  که کتابی در همین زمینه با عنوان «Soft Power» یا «قدرت نرم» نگاشته است. (برای اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید.)

 در اینجا سعی داریم با بازخوانی بخشهایی از این کتاب و همچنین اشاره ای به سخنرانی اخیر وی در شورای انگلستان(20 ژوئن 2010)؛ پرده از رازی عجیب برداریم.

 البته همچون گذشته، بهره مندی از آیات قرآن برای اثبات ادعاهای خود را بعنوان یک اصل، مورد تأکید قرار می دهیم. انشاءالله

 

 ****

جوزف نای در کتاب «قدرت نرم» اینگونه می نویسد:

«... وقتی بتوانی دیگران را وادار کنی ایده هایت را بپذیرند و آنچه را بخواهند که تو می خواهی، در این صورت مجبور نخواهی بود برای هم جهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف سیاست چماق و هویج1 کنی!

«اغواء» همیشه مؤثرتر از «اکراه» است و ارزش های زیادی مانند دموکراسی، حقوق بشر و فرصت های فردی وجود دارند که به شدت اغواکننده است...»

در این نوشتار چند کلیدواژه وجود دارد که تنها یکی از آنها مورد بحث ما می باشد: «اغوا»

استفاده از واژه هایی چون دموکراسی و حقوق بشر بعنوان ابزارهای اغواکننده نیز بسیار حائز اهمیت است که بحث پیرامون آنها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.

 

انواع قدرت و کارکردهای آن


 اما ایشان در سخنرانی اخیر خود که درباره جنگ نرم در شورای انگلستان(20 ژوئن 2010) با عنوان «قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در قرن 21» ایراد نمودند چنین بیان کردند:

«مقصود من از قدرت نرم چیست؟ قدرت، توانایی اثرگذاری بر دیگران برای بدست آوردن پیامد مطلوب است. شما می توانید از سه راه اعمال قدرت کنید:

1. از راه تهدید

2. از راه تطمیع

3. از راه جذب که دیگران را وادار می کند آنچه شما دوست دارید، دوست بدارند.

 اگر شما قادر باشید دیگران را به پذیرش خواسته خود وادارید، می توانید بخش عظیمی از سیاست نامطلوب هویج و چماق1 را حذف کنید.

 لذا با در نظر گرفتن این مطلب، قدرت نرم چیزی نیست که منحصر به یک دولت خاص یا روابط بین الملل باشد. این مقوله در رفتار انسان ها جاری است.

 یکی از راه های عملی شدن آن، این است که قدرت «اغوا» و گمراه سازی، جهانی است.»

 تأکید مداوم ایشان به «اغواگری» به جای «سیاست هویج و چماق» در جای خود قابل بررسی و مداقه است.

 

 ****

اما کلمه «اغوا»؛ این کلمه در فرهنگ قرآنی کلمه آشنایی است!

ریشه این کلمه «غوی» است که به اشکال گوناگون 22 مرتبه در قرآن تکرار شده است.2

 

ابلیس و استراتژی اغوا

 

اما آنچه مورد نظر ماست، حرفی است که «ابلیس» پس از رانده شدن از درگاه الهی بیان می کند:

1. قَالَ رَبّ‏ِ بمَِا أَغْوَیْتَنىِ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنهَُّمْ أَجْمَعِین‏ (حجر/39)

 گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمین در نظر آنها زینت مى ‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت.

 2. قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِین‏(ص/82)

 گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد.

 واقعاً شگفت انگیز است.

 آنچه که دیروز ابلیس بدان قسم خورد، امروز توسط تئوریسین امریکایی تکرار و بطور حیرت آوری بوسیله قدرت های غربی اجرا می شود!!!

 البته قرآن به این قضیه اشاره کرده و خبر داده که چگونه قرار است این تئوری در زمین اجرا شود!

 آنجا که خبر از القای سخنان باطل برای فریب مردم توسط شیاطین جن و انس می دهد:

 وَ كَذَالِكَ جَعَلْنَا لِكلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْانسِ وَ الْجِنّ‏ِ یُوحِى بَعْضُهُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا یَفْترَُون‏(انعام/112)

 بدینگونه هر پیغمبرى را دشمنى نهادیم از دیونهادان انس و جن كه براى فریب، گفتار آراسته به یكدیگر القا مى ‏كنند، اگر پروردگار تو مى ‏خواست چنین نمى‏ كردند پس ایشان را با چیزهایى كه مى ‏سازند واگذار.

 

 ***

 با این وجود باید اذعان نمود که همین قرآن نوید های زیادی برای نصرت و پیشگامی جبهه حق و حقیقت داده و حتی در آیات 41 تا 43 پاسخ دندان شکنی از سوی خداوند به ادعای «اغوای همگان» ابلیس داده که بدلیل جلوگیری از طولانی شدن بحث انشاءالله بطور جداگانه مورد واکاوی قرار می گیرد.

 ولی اشاره به آیه 76 سوره نساء خالی از لطف نیست:

الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ كَیْدَ الشَّیْطانِ كانَ ضَعیفا

كسانى كه ایمان دارند، در راه خدا پیكار مى ‏كنند و آنها كه كافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیكار كنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا كه نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است‏.

 

***

لازم بذکر است که  اینگونه ارتباطات شوم سران قدرت و شهرت با ارباب خود «ابلیس» بیشمار است و آنقدر اسناد و مدارک دال بر این موضوع وجود دارد که دیگر به «ترتب» رسیده!

انشاءالله سعی خواهیم کرد در آینده در حد بضاعت خود، نمونه های دیگری از این قرابت فکری و معنایی را با استمداد از آیات قرآن بازگو کنیم تا چهره واقعی ایشان نمایان تر شود.

در این مسیر قطعاً نظرات شما خوانندگان عزیز، بسیار راهگشاست و به هرچه بهتر شدن این نوشتار کمک خواهد نمود. انشاءالله

 

گروه فرهنگی مهدین!

 

در نشر معارف الهی سهیم باشیم!

انتشار این مطلب حتی بدون ذکر منبع و نویسنده، نه تنها بلامانع نیست بلکه از همگان انتظار می رود که در نشر این مطلب، مشارکت فعال داشته باشند. انشاءالله

 

پی نوشت ها :

1. در این سیاست چماق به معنای تشویق (+) و هویج به معنای تنبیه (-) می باشد. به شما چماق زده می شود تا تشویق شوید تا هویج را بخورید.

2. بقره 256/ اعراف 16 و 146 و 175 و 202/ هود 34/ حجر39 و 42/ مریم 59/ طه 121/ شعراء 91 و 94 و 224/ قصص 18 و63/ صافات 32/ ص 82/ نجم 2

 

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:13
خانواده

بسمه تعالی

حكایت عجیبی است

میلیون ها نفر شامگاه هرجمعه در انتظار سریال

مختار هستند كه انتقام حسین(ع) را بگیرد

غافل از آنكه 1174 سال است كه یوسف زهرا(منتقم اصلی) فقط

منتظر 313 نفر است ! تا انتقام جد غریبش را بگیرد

اللهم عجل لولیك الفرج

خدایا توفیق بده ما هم جزو یاران آن حضرت باشیم


سجاد علیه السلام می فرمایند: الرِّض ا بِمَكْرُوهِ الْقَضا، مِنْ أعْلی دَرَجاتِ الْیَقینِ. راضی بودن به سخت‌ترین مقدّرات الهی از عالی‌ترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود.‏ مستدرك الوسائل: ج 2، ص 413، 

 

 

لحظه های حسینی ، لحظه های انتخاب بین درد و عافیت ، بین مرگ و زندگی ، بین عشق و هوس ، انتخاب بین ماندن و رفتن ، بین دروغ و راست ، بین عافیت و شهادت است

 

 

 دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش و عیوب دیگران را ساتر باش . با همه مهربان باش و از همه گریزان باش . یعنى با همه باش و بى همه باش . خداشناس باش در هر لباس باشد. تو كه سلیمان زاده اى حشمتت دار، تو كه صدیق حسن زاده اى وحشت دار. منبع: تازیانه سلوك ، ص 


 

  می گفت ... ابا صالح هر کجا رفتی التماس دعا یاد ما هم باش ... بهش گفتم مگه تو هر کجا هستی به یاد آقات هستی که یه همچین توقعی داری ...


 

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:10
سخنان ماندگار
امام هادى(سلام الله علیه): إنَّ العالِمَ والمُتَعَلِّمَ شَریكانِ فِى الرُّشدِ. دانشمند و دانشجو در هدایت شریك‏اند. علم و حكمت: ج 1 ص 300 ح 828

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:2
شعر و قطعات ادبی

برای سینه زدن رخصتی بده آقا

به دست خسته من قدرتی بده آقا

شبیه سال گذشته دوباره آمده ام

برای خوب شدن فرصتی بده آقا

دوباره قصد نمودم که نوکرت باشم

در این ماه عزا همتی بده آقا

چهارشنبه 22/10/1389 - 13:0
سياست
جنگ نرم در دیدگاه رهبری

بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی

شما جوانانى كه گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید كه نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار كنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا كنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یك بحث فلسفى بكنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه این است كه ایشان میگویند توى یك جمله بیان كنید. معروف است یك نفرى زمان شیخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس كرد پسرش را طلبه كند. آمد به پیش شیخ انصارى، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میكنم تا فردا كه میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه كنید!

عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جنگ نرم، یكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلكه از روى بصیرت. شما جوانید - مركز خوشبینى - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد» شد، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملى، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحركى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حركتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است كه دشمن میخواهد.
چهارشنبه 22/10/1389 - 12:57
سياست

جنگ نرم در دیدگاه رهبری
بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها
كشور در برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از زمان در معرض یك آزمون سیاسى بسیار تعیین كننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى قرار گرفت و همان طور كه بعضى از دوستان اشاره كردند، هاضمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام و كشور توانست حوادث را در درون خودش هضم كند و فائق بیاید. من قبلاً هم گفتم، بروز چنین حوادثى براى ما هیچ خلاف انتظار نیست. یعنى حالا اگر تعبیر دقیقترى بخواهم بكنم، «چندان» نگوئیم؛ «هیچ» خلاف انتظار نیست. یعنى تا حدود زیادى انتظار حوادثى از این قبیل هست، به دلایل گوناگون: رسالتى كه براى نظام قائلیم، رسالتى كه براى اسلام قائلیم، معنائى كه براى جمهورى اسلامى در ذهنمان داریم، تعریفى كه جمهورى اسلامى از خودش براى ما در طول این سى سال كرده، هوشمندى مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان و جوانان‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان كه به تجربه رسیده، وجود آزادى ناگزیر كه به حكم اسلام باید این آزادى در كشور باشد و ما به آن اعتقاد داریم - اعتقاد ما به آزادى یك مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاكتیكى نیست؛ یك مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى واقعى است. آزادى به همان معنائى كه جمهورى اسلامى تعریف میكند، نه به معنائى كه غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تعریف میكنند، كه آن، به نظر ما انحراف است. آنجائى كه باید آزادى باشد، نیست؛ آنجائى كه باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادى هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ تو رودربایستى غرب هم گیر نمیكنیم. ما آزادى را با همان مفهوم اسلامى خودش قبول داریم، كه البته تو آن آزادى بیان هست، آزادى رفتار هست، آزادى فكر هست - این حوادث چندان خلاف انتظار نیست. آنچه كه مهم است این است كه یك انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بداند كه در این جور حوادث چه كار باید بكند؛ این، مهم است. این، آن چیزى است كه مخاطبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى من با شما دانشگاهیان را در این مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خاص الزامى میكند، كه من - البته كوتاه صحبت میكنم، بنا هم ندارم در این زمینه تفصیلاً حرف بزنم - در چند روز پیش هم كه جوانهاى دانشجو اینجا بودند - حسینیه همین طور كه حالا اجتماع هست، اجتماعى بود از جوانها - به آنها گفتم كه ما با جنگ نرم، با مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نرم از سوى دشمن مواجهیم، كه البته خود جوانها هم همین را هى گفتند؛ مكرر قبل از اینكه بنده بگویم، آنها هم هى گفتند و همه این را میدانستند. آنى كه من اضافه كردم این بود كه گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است كه به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل كند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى كلان را میكنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میكند، هم صحنه را درست مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فكر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند، در چهارچوب هم كار میكنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد؟ اگر در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل كشور، آن چیزهائى كه به چشم باز، به بصیرت كافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستید، رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى هستید كه باید مسائل كلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائى بكنید؛ هدفهاى دشمن را كشف بكنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمن، آنچنانى كه خود او نداند، سر بكشید و بر اساس او، طراحى كلان بكنید و در این طراحى كلان، حركت كنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا میكنند.

شنبه 18/10/1389 - 13:27
شخصیت ها و بزرگان

خاطره تکان دهنده از مکاشفه یک پدر شهید درباره آیت الله فاضل و دولت اصلاحات

مکاشفه یک پدر شهید درباره آیت‌الله فاضل لنکرانی و دولت اصلاحات

آقای رحیمیان با نقل یک خاطره از مکاشفه یک پدر شهید در 18 تیر 78گفت: در این مکاشفه ائمه از مرحوم آیت الله فاضل درخواست کرده بودند که به کمک رهبر انقلاب برود.

به گزارش شبکه ایران "حجت‌الاسلام رحیمیان" نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید در پنجمین نشست ماهیانه سازمان بسیج جامعه پزشکی که در تالار ابن سینا دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی برگزار شد به بیان خاطره ای از یک پدر شهید در مورد رهبر انقلاب پرداخت و گفت: خاطره ای از یک پدر شهید شنیده بودم که از نزدیکان بیت مرحوم فاضل لنکرانی بود. همیشه دوست داشتم این خاطره را از زبان خود ایشان بشنوم. فاطمیه اول امسال به همین منظور راهی قم شدم .منزل مرحوم فاضل جلسه روضه بود. رفتم آنجا و از حاج آقا جواد فاضل فرزند مرحوم فاضل سراغ آن پدر شهید را گرفتم.ایشان آدرسی به من داد و گفت ضمنا یکی از نکاتی که این پدر شهید خواب دیده و بیان کرده محقق شده است.(که در ادامه بیان می کنم).

بنابر گزارش خبر رحیمیان ادامه داد: مشخص شد که این پدر شهید خادم بازنشسته حرم حضرت معصومه (س) است. بنابراین حرم رفتم و بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء آدرس دقیق تری از یکی از خدام گرفتم و راهی منزل این پدر شهید شدم. هنگامی که در را زدیم سریعا باز کردند؛گویا منتظر ما بودند. من از پشت پرده گفتم من فلان کس هستم. گفتند بفرمایید منتظر شما بودیم. ابتدا فکر کردم شاید منتظر فرد دیگری بودند و اشتباها در را به این سرعت به روی ما باز کردند ولی معلوم شد که خیر این طور نبود. بالاخره خدمت این پدر شهید رسیدیم که تازه از بیمارستان و عمل جراحی فارغ شده بودند و فکر کرده بودند که ما برای عیادت ایشان آمده ایم.

رحیمیان افزود: بعد از احوالپرسی خواستار این شدیم که داستان را از زبان این پدر شهید بشنویم ولی به دلایلی امتناع کردند. خلاصه از ما اصرار و از وی انکار. ولی بالاخره تصمیم بر این شد که برای یک بار دیگر قضیه را بازگو کند.(حدود چهل سال بود که اعتکاف این پدر شهید ترک نشده بود. یعنی قبل از اینکه اعتکاف در ایران مرسوم شود و از قدیم در مسجد امام و مسجد اعظم معتکف می شد.) گفت از اعتکاف به منزل باز می گشتم و بی خوابی و خسته بودیم و به منزل گفتم که می خواهیم بخوابیم. (حتی جایی که خوابیده بود به ما نشان داد).

نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید با بیان اینکه این پدر شهید یک یا دو روز بعد از حادثه 18 تیر 78 این خواب را دیده بود،‌ خاطرنشان کرد: این پدر شهید ادامه داد: نمی دانم که چقدر از خوابم گذشته بود که دیدم گویی چراغ ها روشن شدند. آمدم که اعتراض کنم که چرا چراغ ها روشن شده اند احساس کردم که نور چراغ نیست بلکه نور دیگری است. دقت کردم دیدم بانویی دست به کمر گرفته کنار اتاق ما ایستاده. تا کمی به ایشان توجه کردم کنار من روی زمین نشست. خطاب کرد: «آقای احمدی! علی من غریب است، علی من مظلوم است، علی من تنهاست». من همان وقت ناگهان احساس کردم این بانو حضرت زهرا(س) و منظور ایشان از علی من، حضرت علی(ع) است. تا چنین چیزی به ذهن من خطور کرد ایشان تکرار کردند: «فرزندم علی غریب است،‌فرزندم علی مظلوم است، فرزندم علی تنهاست». دیگر من منقلب شده و در همان حال متوجه شدم آقایی قائم کنار ما ایستاده است.(مشخصات آن آقا را نیز توصیف کرد. خواست خدا بود که امکانی فراهم شد و ما فیلمی از این بیانات پدر شهید نیز تهیه کردیم).

وی همچنین گفت: این پدر شهید در ادامه گفت این آقا که کنار ما ظاهر شده بود به من خطاب کرد: «آقای احمدی! برو نزد آقای فاضل لنکرانی و به ایشان بگو قیام کند. این افراد را از قم بیرون بریزند.(چون همان روزها یعنی 18 تیر در قم نیز امتداد فتنه وجود داشت) از تهران بیرون بریزند». بعد با دست چپش اشاره کرد و گفت: «این ها خیال می کنند با توهین کردن به من،‌دست از حمایت از نایب ام بر می دارم. من از نایب ام حمایت می کنم». هنگامی که دست این آقا حرکت کرد دیدم جایش کابینه فلان جلوی صورت من شکل گرفت. چهره ها مبهم بود ولی سه چهره روشن بود. یکی در راس شان بود و دو نفر دیگرشان مهاجرانی و عبدالله نوری بود. چهره های بقیه مبهم بود و تنها چهره های این سه نفر روشن بود. گفتم: «آقا! آقای فاضل مریض است. مدتی است قدرت حرکت ندارد و باید چند نفر کمکش کنند». ایشان فرمود: «آقای فاضل ده سال دیگر به فعالیت اش ادامه می دهد».(اینکه عرض کردم آقا جواد فاضل اشاره کرد یکی از حرف های ایشان محقق شد همین بود که آقای فاضل راس ده سال از دنیا رفت.)

رحیمیان افزود: این پدر شهید صبح فردا خدمت آقای فاضل رفته و ماجرا را بازگو می کند. آقای فاضل نیز اشک ریخته و می گوید این خواب نبوده بلکه مکاشفه بوده.

نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید همچنین گفت: این پدر شهید به آقایی که دیده بود اشاره کرد و گفت: آن آقایی که کنارم ایستاده بود خیلی به چشم من آشنا بود. گویی جایی دیده بودمش. خیلی فکر کردم تا یادم افتاد. سالی قرار بود حج مشرف شویم. ولی قبل از اینکه مشرف شویم به علت تصادف نصف بدن خانم ام فلج شد. ولی با هر زحمتی وی را نیز همراهم بردم. در سعی بین صفا و مروه بودیم که حاج خانم افتاد و مرد. چون من مرده زیاد دیده بودم عرق مرگ را روی پیشانی وی تشخیص دادم. رو به کعبه کردم و گفتم: «آقا امام زمان(عج) من اینجا غریبم و این ها با ما بد هستند. دیگر جنازه این را به من نمی دهند. به داد من برس و ...» بعد از چند جمله دیدم آقایی کنار من ایستاده و به من اشاره کرد.  بالای سر همسر من نشست و گفت ایشان حالش خوب است. بعد دیدم همسرم بلند شد و حرکت کرد. آثار فلجی وی نیز بر طرف شد. دیدم این همان آقا است.

وی گفت: دست خدا بر سر رهبر ما است و دست ایشان بر سر ما است. ایشان بنده مخلص خدا است. من از سیزده سالگی نزد امام بودم. به جز مدتی که زندان یا در تبعید بودند. ویژگی هایی که ما در امام مشاهده کردیم در رهبری وجود دارد. خدا آنکه شایسته بود و شایسته است جایگزین امام کرد.

رحیمیان پیش از اینکه وارد این بحث شود اشاره کرد این پدر شهید که مکاشفه برای وی رخ داد چهار روز قبل از سفر مقام معظم رهبری به قم فوت کرد.

شنبه 18/10/1389 - 13:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته