تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
اللهم عجل الولیک الفرج
و اما
جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی!
خواهش نفس شده یار و خدایت …
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت …
و به آفاق نبردند صدایت…
و غریب است امامت!
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!
اللهم عجل لولیک الفرج
دارم دعا می کنم هیچ
دلی بی فروغ نماند
دلهای بی فروغ
درمانده اند راه را گم می کنند نامه می نویسند ولی می لرزند و عالم یک عمر سیاه
پوش می شود
اما خدا درون قلب
آتشی افروخته که نسل در نسل خاموش نمی شود
هر چه باشیم هر کجا
باشیم خودمان را می رسانیم که بگوییم هستیم
که بگوییم جانمان به
جان تو بسته است
بگوییم نشان ما تویی
بگوییم روی کتیبه
دلمان حک کرده ایم :این الطالب بدم المقتول بکربلا
اللهم عجل لولیک
الفرج
سلام آقای غریب ما؛
آقا جان،
ما کاری نکردیم برای آمدنت که طلب کار باشیم از خدا چرا نیامدی؟
آقا جان،
ندبه که نمی خوانیم،
کمیل را نمی شناسیم،
جامعه و سمات که دیگر جای خود؛
نمی دانم چرا هنوز اسم خودمان را منتظر گذاشته ایم؛
آقا جان،
من منتظر نیستم و کارم فقط تاخیر در ظهور شماست با گناهان بی شمارم،
اما بچه ها .................. منتظر شمایند،
به عشق شما روزشان را با ندیه به شب می رسانند؛
آقا جان،
بیا که غربت شیعه،چشم ها را کم سو و قلب ها را به شکسته است
الهم عجل لولیک الفرج