• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 639
زمان آخرین مطلب : 3450روز قبل
عقاید و احکام
شیطان در چند جا زوزه كشیداول، وقتی كه حضرت آدم (علیه السلام) توبه كرد و خداوند توبه او را پذیرفت.هنگامی كه او از بهشت اخراج شد، دویست سال گریه كرد تا اینكه جبرئیل نازل شد و گفت: ای آدم! آن اسامی كه بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا را به آن‌ها قسم بده تا توبه‌ات قبول شود و آن‌ها را به آدم یاد داد. چون حضرت آدم خدا را نافرمانی كرد و از بهشت بیرون آمد، شیطان خوشحال كه آدم همانند او از بهشت رانده شده است؛ ولی آدم با توجه به خدا توبه‌اش پذیرفته شد. این‌جا شیطان ملعون چنان از سوز دل ناله كرد كه ملائكه آسمان و زمین را متوجه كرد و همه او را لعنت كردند. دوم، روزی بود كه حضرت یوسف از دست زلیخا گریخت، وقتی زلیخا یوسف را خرید، عاشق او شد و او را در سالن شاهی برد و درها را بست، شیطان خوشحال شد كه پیغمبر‌زاده را در مجلس خلوتی جمع كرده، یوسف زنا می‌كند، و نامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد!هنگامی كه یوسف فرار كرد و خود را نجات داد، بر مقام و مرتبه او افزوده می‌شود – این بود كه شیطان از سوز دل ناله‌ای كرد كه ملائكه صدای او را شنیدند و لعنتش نمودند. سوم، در عید غدیر خم وقتی كه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را به خلافت نصب كرد و فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه» بعد فرمود: ای مردم! دوستی علی حسنه ست. با دوستی و ولایت علی هیچ گناهی مانع از رفتن به بهشت نمی‌شود. در این هنگام شیطان از دل پردرد خود ناله‌ای كشید و گفت: از این پس چه كنم و چاره من چیست؟اولاد خود را جمع كرد و گفت: تا می‌توانید مردم را به شك اندازید. محبت و ولایت و دوستس علی را چنان بر مردم مشتبه كنید كه او را به خدایی باور كنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عده‌ای از راه و روش او برگردند و جهنمی شوند. چهارم، روز عاشورا بسیار زحمت كشید تا زمینه‌ای فراهم كند به طوری كه همه لشگر عمر سعد علیه امام حسین(علیه السلام) شوریدند و او را به قتل رساندند!آن‌گاه همه شیاطین، روی زمین پخش شدند و با شادی و خوانندگی ابراز خرسندی كردند. شیطان می‌گفت عجب خلق خدا را گمراه كردم. گاهی به صورت شمر و گاهی به صورت عمرسعد مردم را وا داشت تا بجنگد. سرانجام گفت: كار را درباره فرزندان آدم به پایان رساندم. آن چه مقصود من بود امروز دست‌گیرم می‌شود. جبرئیل پرسید: این همه سرخوشی تو برای چیست؟گفت: به خاطر این كه از زمان حضرت آدم تا كنون چنین حادثه‌ای واقع نشده و نخواهد شد.بعد از آن‌كه حضرت(علیه السلام) به شهادت رسید، درهای آسمان گشوده شد تا ملائكه، كربلا را ببینند.زمانی كه شیطان باخبر شد خداوند چه ثوابی برای پیروان و زیارت كنندگان او قرار داده، از كرده خود پشیمان شد و از روی حسرت و ندامت نعره‌ای كشید كه جمیع ملائكه او را لعنت كردند.گفت: «واویلاه» قضیه برعكس شد و مردم بیشتری داخل بهشت شدند.پنجم، روزی كه بهشت بر او حرام شد و به زمین آمد از ناراحتی فریادی زد كه، چرا از آن مقام قرب و جمع ملائكه رانده شده و باید در زمین تنها باشد. ششم، وقتی تكبر نمود و آدم را سجده نكرد خداوند و جمیع ملائكه او را لعن كردند. او از حسرت و دوری از بهشت و از دست رفتن حسنات و عبادت‌هایش فریادی كشید. هفتم، وقتی كه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) به پیامبری مبعوث شد و مردم را از نادانی و گمراهی و جهنم نجات دادو به سوی بهشت رهنمون ساخت، زوزه‌ای كشید. هشتم، زمانی كه آیه توبه نازل شد(زمر آیه ۵۲)مبنی بر اینكه انسان اگر گناهی كند یا ظلمی به خود و دیگران روا دارد و سپس خدا را بخواند و طلب استغفار نماید، خداوند تمام گناهان او را می‌بخشد. در این موقع شیطان فریادی كشید و ناله زد به طوری كه تمام بچه شیطان‌ها دور او جمع شدند و احوال او را پرسیدند؟گفت: آیه‌ای نازل شده كه خدا تمام گناهان را می‌بخشد و زحمات ما باطل می‌شود. نهم، بعد از تولد حضرت عیسی(علیه السلام) وقتی می‌خواست به آسمان رود، فرشتگان به دستور خداوند او را سنگ‌باران نمودند و از آسمان چهارم برگرداندند. دهم، وقتی كه آخرین پیامبران (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)) پا به عرصه وجود گذاشت ناله او بسیار سوزناك بود. یازدهم، وقتی سوره مباركه حمد نازل شد فریادی زد و یاران خود را فرا خواند و داستان آمدن سوره را بیان كرد.به او گفتند: چرا از نازل شدن این سوره نالیدی!؟ گفت: من در لوح محفوظ دیدم كه نوشته بود، اگر بنده‌ای از بندگان خدا در تمام طول روز گناه كرده باشد و پیش از آن كه آفتاب غروب كند، طهارت بگیردو سه مرتبه این سوره را بخواند ، به بركت آن، همه گناهانش آمرزیده می‌شود و بدون واسطه از میان عرش ندایی آید كه این بنده من! گناهانت را آمرزیدم و اسم تو را در دفتری كه اسم صالحان را در آن نوشته‌ام ثبت كردم!
سه شنبه 30/1/1390 - 11:20
ازدواج و همسرداری
ترجمه: علی ملائکه
10 شاخص ازدواج سالم

یک ازدواج سالم و مستحکم به بخت و اقبال یا عشق مربوط نیست، بلکه نیاز به تلاش و سازگاری دارد....


 برخی از عواملی که در یک ارتباط سالم نقش دارند ثابت هستند، یعنی چیزهایی که شما نمی‌توانید آنها را تغییر دهید. اما عوامل دیگری هستند که می‌توانید با کارکردن روی آنها رابطه‌تان را بهبود بخشید. شناختن این عوامل برای هر کسی که ازدواج کرده یا قصد ازدواج دارد، مهم است. این عوامل در این 10 شاخص ازدواج سالم فهرست شده‌‌اند:


برقراری ارتباط درست: زوج‌های خوشبخت با یکدیگر صحبت می‌کنند و به صحبت‌های یکدیگر گوش می‌دهند. این زوج‌ها می‌دانند که عوامل بیرونی که باعث حواس‌پرتی می‌شوند یا روی عواطف فرد اثر می‌گذارند، مانع ارتباط درست می‌شوند و راه‌هایی را پیدا می‌کنند تا هنگامی که خودشان و همسرشان آماده هستند، بر این عوامل غلبه کنند.


برخورد با تعارض‌ها و اختلافات به شیوه مثبت: پرهیز از بیان اختلافات و تعارض‌ها عامل شماره یک طلاق است. روابط مستحکم زن و شوهر به توانایی آنها بر غلبه بر این اختلافات به شیوه‌ای مثبت بستگی دارد.


داشتن انتظارات واقعی: هنگامی كه دو نفر برای اولین‌بار دیدار می‌کنند، حداکثر تلاش‌شان را می‌کنند تا خطاهای‌شان را بپوشانند. این شیوه‌ای عادی است، اما زن وشوهر باید بدانند با گذشت زمان خود «واقعی» شخص بروز خواهد کرد. روابط بین دو فرد در طول زمان تکامل پیدا می‌کند، اما داشتن انتظارات غیرواقعی از همسر، یا از رابطه با او، باعث ایجاد استرس غیرضروری می‌شود.


توجه کردن به جزئیات زندگی همسر: افرادی که ازدواج‌های پایداری دارند به خوبی همسرشان را می‌شناسند. آنها از وقایع عمده زندگی گذشته همسرشان خبر دارند و از چیزهای دلخواه و چیزهای مورد تنفر او، امیدها و نگرانی‌های‌شان آگاهی دارند و این اطلاعات را با تغییرات دنیای همسرشان به روز می‌کنند.


تجربه کردن واکنش‌های دوجانبه مثبت بیشتر نسبت به واکنش‌های منفی: برخی از پژوهش‌ها نشان داده‌اند در ازدواج‌های موفق، تعداد واکنش‌های مثبت 5 برابر بیش از واکنش‌های منفی است. دادن پاسخ مثبت به خواسته همسر برای توجه کردن به او – چه سوالی داشته باشد، چه دست کمک به سوی شما دراز کند، چه تنها در حد یک نگاه باشد- رابطه‌ شما را مستحکم‌تر می‌کند.


ایجاد اعتماد: اعتماد به تدریج ساخته می‌شود، اما برقراری روابط صادقانه و عمل کردن به وعده‌ها، باعث تسریع ایجاد اعتماد می‌‌شود.


گذراندن وقت با یکدیگر: داشتن تجربه‌های مشترک روش مناسبی برای تقویت رابطه با همسرتان است. زوج‌‌هایی که به انجام کارهایی می‌پردازند که هر دو از آن لذت می‌برند یا وادار می‌شوند که کارهایی را با هم انجام دهند، رابطه سالم‌تر و قوی‌تری دارند.


ارزش‌های مشترک: زوج‌هایی كه در شروع زندگی طیف گسترده‌ای از ارزش‌های مشترک دارند- در مورد چیزهای مهم در زندگی توافق دارند- بخت بیشتری برای ایجاد رابطه مستحکم دارند.


مسوولیت‌های مشترک: هم زن و هم شوهر برای پرورش‌دادن رابطه‌شان، حفظ جریان آرام امور خانه و کار کردن برای رسیدن به اهداف مشترک متعهد هستند. اینکه تنها یکی از دو نفر بار این مسوولیت‌ها را به دوش بکشد، باعث ایجاد نارضایتی می‌شود.


سازگاری با تغییر: افراد و رابطه‌ها در طول زمان دگرگون می‌شوند. باید انتظار این تغییرات را داشته باشید، نه اینکه از آنها بترسید. انتظارات افراد از رابطه دوجانبه ممکن است تغییر کند. همسران لازم است توانایی صحبت کردن در مورد این تغییرات و یافتن راه‌هایی برای سازگارشدن با آنها را داشته باشند.

منبع: FamilyLife

دوشنبه 29/1/1390 - 12:41
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
قبل از اینکه کودکان بتوانند سخن بگویند، می‌توانند بخندند، اما خنداندن آنها هم نوعی هنر است. تست زیر را انجام دهید تا بدانید چقدر در مورد خنداندن کودکان می‌دانید:...

1 کدام جمله صحیح است؟

الف) خندیدن یک رفتار غیراکتسابی و ذاتی است.

ب) خندیدن نوعی رفتار اکتسابی است که کودکان در برخورد با دیگران یاد می‌گیرند.

جواب الف درست است. کودکان به محض تولد خندیدن را بلد هستند و با کمک آن به والدین نشان می‌دهند که به آنها علاقه‌مند هستند.


2 چرا شیرخواران می‌خندند؟

الف) چون شیر خورده و سیرند و این حس خوشایند است.

ب) پیش از حرف زدن می‌خواهند با این روش ارتباط برقرار کنند.

جواب (ب) درست است. گرچه اکثر شیرخواران بعد از اینکه سیر می‌شوند یا سینه مادر را می‌بینند شاد می‌شوند و می‌خندند اما دلیل اصلی خنده آنها برقراری ارتباط، جواب دادن به حرف‌های مادر و خیلی ساده تبادل اطلاعات است. هرچه بیشتر با فرزندتان حرف بزنید، بیشتر می‌خندد.


3 اولین لبخند از کی شروع می‌شود؟

الف) 3 هفتگی

ب) 2 ماهگی

جواب (ب) درست است. خنده شیرخواران از 2 ماهگی هوشیارانه و ارادی است و باعث می‌شود از این پس روابط اجتماعی خود را آغاز کند و اولین قدمی است که به او هویت می‌دهد.


4 اولین خنده صدادار کی شروع می‌شود؟

الف) 3 تا 4 ماهگی

ب) 6 تا 8 ماهگی

جواب (الف) درست است. حدود 3 یا 4 ماهگی ناگهان کودکان همراه با خنده صداهایی درمی‌آورند که شبیه به قهقهه زدن است.


5 کودکان در 3 تا 4 ماهگی به دالی‌موشه چه واکنشی نشان می‌دهند؟

الف) می‌خندند و از آن لذت می‌برند.

ب) می‌ترسند و گریه می‌کنند.

جواب (الف) درست است. البته ممکن است خنده با کمی اشک ریختن همراه شود زیرا خنده مکانیسم طبیعی دفاع در برابر ناشناخته‌هاست. شیرخوار 3، 4 ماهه هنوز آنقدر آمادگی ندارد که در برابر وقایع عجیب خارجی امنیت درونی داشته باشد. هنوز باید چند ماهی بگذرد تا یک شیرخوار واقعا نسبت به دالی‌موشه عکس‌العمل واضح‌تری نشان دهد و خنده او از سر شوق و بازی باشد.


6 از 5 ماهگی کودک می‌تواند...

الف) چشمان‌اش را پشت دستان‌اش پنهان و دالی‌موشه بازی کند.

ب) به حرکت شما که صورتتان را پشت دستان‌تان پنهان کرده‌اید و به او دالی‌موشه می‌کنید بخندد.

جواب (ب) درست است. او در این سن هنوز نمی‌تواند همراه شما بازی کند و تنها عکس‌‌العملش به بازی شما خنده است.

7 بین این 2، کدام یک بیشتر مورد علاقه فرزند شماست؟

الف) قلقلک دادن پاها

ب) قلقلک دادن زیر گردن

جواب (الف) درست است. درست است که شیرخواران قلقلک را دوست دارند اما قلقلک زیر گردن برای آنها دلپذیر نیست. حتی قلقلک دادن شکم و پاها نیز باید بسیار آرام انجام شود تا مورد علاقه بچه‌ها باشد. بهترین کار این است که به آرامی پاهای او را به صورتتان بمالید و با بینی با کف پای او بازی کنید.


8 در صورتی می‌توانید صدای خنده او را بشنوید که:

الف) با صورتتان شکلک درآورید.

ب) یک ماسک دلقک به صورت بزنید.

جواب الف درست است. تا قبل از 3 سالگی بچه‌ها مفهوم ماسک را نمی‌فهمند. اگر آنها را جلوی آینه ببرید، حرف بزنید و شکلک درآورید بیشتر می‌خندند.


9 در صورتی می‌توانید صدای خنده او را بشنوید که:

الف) برایش آواز بخوانید.

ب) با دهان برایش صداهای حیوانات خاصی دربیاورید.

جواب (ب) درست است. شنیدن صداهای غیرآشنا و سرگرم‌کننده می‌تواند فرزند شما را بخنداند. از 18 ماهگی یا 2 سالگی به بعد است که شعر خواندن برای او جذاب می‌شود.


10 کودک شما دوست دارد.

الف) در ناف او فوت کنید.

ب) در صورتش فوت کنید.

جواب (الف) درست است. کودکان عاشق این هستند که شما شکم آنها را ببوسید و در آن فوت کنید. با این حرکت می‌خندند. برعکس فوت کردن در صورت آنها را عصبانی می‌کند.


11 موقع عوض کردن پوشک، بچه‌ها دوست دارند:

الف) شکمشان را ببوسید.

ب) گونه‌شان را ببوسید.

جواب (الف) درست است. شکم اندام حساسی است و بوسیدن آن سبب خنده فرزندتان می‌شود.


12 از یک سالگی به بعد، فرزند شما بیشتر می‌خندد چون:

الف) چون بهتر مفهوم اداها و بازی‌های شما را می‌فهمد.

ب) کمی دست و پاچلفتی بازی درمی‌آورد.

جواب (الف) درست است. او از این سن می‌فهمد اداها می‌توانند جلب توجه کنند و برای اینکه جایگاه خود را بین شما حفظ کند، سعی می‌کند والدین را بخنداند. حتی ممکن است برخی حرکات را تقلید کند. سعی کنید او را تشویق کنید.


13 فرزند شما با پدرش می‌خندد وقتی:

الف) او را بلند می‌کند و مانند هواپیما پروازش می‌دهد.

ب) وقتی او را روی کمر می‌گذارد و اسب‌سواری می‌کند.

جواب (الف) درست است. بیشتر بچه‌ها از هواپیما شدن لذت می‌برند به شرطی که پدر زیاده‌روی نکند. در این حالت بچه عصبانی می‌شود و گریه می‌کند.

منبع‌: parents

دوشنبه 29/1/1390 - 12:40
بهداشت روانی
تاریخچه هوش مصنوعی  
 
  هوش مصنوعی برای نخستین بار توسط «جان مکارتی» (John Mccorthy) که از آن به عنوان پدر «علم و دانش تولید ماشین های هوشمند» یاد می شود استفاده شد.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
تاریخچه هوش مصنوعی  
 
 
 
 
     
 
   
 

هوش مصنوعی برای نخستین بار توسط «جان مکارتی» (John Mccorthy) که از آن به عنوان پدر «علم و دانش تولید ماشین های هوشمند» یاد می شود استفاده شد. آقای جان مکارتی مخترع یکی از زبان های برنامه نویسی هوش مصنوعی به نام «lisp» نیز است. با این عنوان می توان به هویت هوشمند یک ابزار مصنوعی اشاره کرد. پروفسور جان مک کارتی در سال ۱۹۲۷ در شهر بوستون متولد شد. وی درجه کارشناسی ارشد خود را در رشته ریاضی در سال ۱۹۴۸ از انستیتو کالیفرنیا و مدرک دکترای خود را از دانشگاه «پرینستون» در سال ۱۹۵۱ دریافت کرد. او با ادامه تحصیل در رشته علوم رایانه موفق به دریافت درجه استادی در این رشته، از دانشگاه استنفورد شد و از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۰ سرپرستی آزمایشگاه هوش مصنوعی دانشگاه استنفورد را برعهده داشت.

پیش از بوجود آمدن علوم الکترونیک، هوش مصنوعی توسط فلاسفه و ریاضی دانانی نظیر «بول» که اقدام به ارائه قوانین و نظریه هایی در باب منطق کردند، مطرح شده بود. با اختراع رایانه های الکترونیک در سال ۱۹۴۳، هوش مصنوعی دانشمندان را به چالشی بزرگ فراخواند. در بادی امر، چنین به نظر می رسید که این فن آوری در نهایت قادر به شبیه سازی رفتارهای هوشمندانه خواهد بود. با وجود مخالفت گروهی از متفکرین با هوش مصنوعی که با دیده تردید به کارآمدی آن می نگریستند فقط پس از چهار دهه، شاهد تولد ماشین های شطرنج باز و دیگر سامانه های هوشمند در صنایع گوناگون هستیم.

نقطه آغاز علم هوش مصنوعی را می توان به بعد از جنگ جهانی دوم نسبت داد، در آن زمان «واینر» با توجه به مسائل سایبرنتیک زمینه را برای پیشرفت هوش مصنوعی به وجود آورد و در سال ۱۹۵۰ تورینگ آزمایشی را برای اثبات هوشمند بودن یک ماشین پیشنهاد داد سپس در سال ۱۹۵۶ گروهی از علاقه مندان به هوش مصنوعی در کالج «دارتموت» گرد هم آمدند و پژوهش های وسیعی را برای هوش مصنوعی آغاز کردند.

مک کارتی که از جمله بنیان گذاران هوش مصنوعی به حساب می آید، در زمان مطالعات خود درباره این علم زبانی را برای توصیف و توسعه هوش مصنوعی با عنوان list processing یا همان LISP ابداع کرد. این زبان تا سال ۱۹۵۸ از سوی همکاران کارتی در دانشگاه MIT توسعه یافت و در این سال به عنوان یک زبان کامل وارد دنیای برنامه نویسان شد. مک کارتی و همکارانش معتقد بودند که می توان کاری کرد که ماشین نیز دارای هوش و این هوش همانند هوش انسانی باشد .LISP زبانی است که می تواند این هوش را به وجود بیاورد. زبان های lisp و prolog زبان هایی هستند که برای طراحی و برنامه نویسی هوش مصنوعی روی ماشین ها، بیش از دیگر زبان ها کاربرد دارند. Lisp زبانی است که بیش از دیگر زبان ها در آمریکا رواج دارد و prolog بیش تر به وسیله اروپایی ها و ژاپنی ها مورد استفاده قرار می گیرد. Lisp دارای انعطاف بیشتری نسبت به زبان prolog است و در مقابل طراحی prolog سطحی بالاتر نسبت به Lisp دارد.

حال آن که اصطلاح AI به عنوان یک اصطلاح عمومی پذیرفته شده که شامل محاسبات هوشمندانه و ترکیبی (مرکب از مواد مصنوعی) است. از اصطلاح AI یا Artificial Intelligence می توان تا حدودی برای معرفی رده بندی سیستم ها استفاده کرد. AI ها در رشته های مشترکی چون علم رایانه، روانشناسی و فلسفه مورد مطالعه قرار می گیرند که مطابق آن باعث ایجاد یک رفتار هوشمندانه، یادگیری و سازش می شود و معمولاً نوع پیشرفته آن در ماشین ها و رایانه ها استفاده می شود.

دهه ۱۹۶۰ را می توان دهه توسعه و پیشرفت تحقیقات در زمینه هوش مصنوعی نامید. در این سال ها بود که با تلاش های دانشمندان هوش مصنوعی، برنامه های بازی شطرنج و ربات های هوشمند پا به عرصه گذاشتند و پس از آن هر سال پله های پیشرفت و ترقی خود را پیمودند.

اما با این حال هوش مصنوعی علمی است بسیار جوان و روبه رشد. شروع هوش مصنوعی به معنای واقعی به سال ۱۹۵۰ باز می گردد یعنی زمانی که «آلن تورینگ» مقاله خود را درباره ساخت ماشین هوشمند به رشته تحریر درآورد. در این مقاله تورینگ روشی را برای تشخیص هوشمندی ماشین ها پیشنهاد داد.

روش پیشنهادی تورینگ بیشتر شبیه به یک بازی بود بدین نحو که یک انسان و یک ماشین روبروی هم و پشت پرده ای قرار می گرفتند. ماشین باید با طرح پرسش هایی از انسان او را وادار به پذیرش هوشمند بودن خود می کرد. روش پیشنهادی تورینگ به این شرح است، فرض کنید که انسانی در یک سمت دیواری قرار دارد و توانایی برقرار کردن ارتباط به صورت تله تایپ با آن سوی دیگر دیوار را دارا باشد. مکالمه ای میان دو نفر انجام می شود اگر پس از پایان مکالمه به آن شخص گفته شود که در طرف مقابلش نه یک انسان بلکه یک ماشین قرار داشته که پاسخ او را می داده است و این امر بدون پی بردن شخص نسبت به هویت واقعی طرف مقابل انجام شود می توان آن ماشین را ماشینی هوشمند قلمداد کرد.

بیشتر کارهای پژوهشی اولیه در هوش مصنوعی روی انجام ماشینی بازی ها و نیز اثبات قضیه های ریاضی با کمک رایانه ها بود. در آغاز چنین به نظر می آمد که رایانه ها قادر خواهند بود چنین اموری را فقط با بهره گرفتن از تعداد بسیار زیادی کشف و جستجو برای مسیرهای حل مسئله و انتخاب بهترین آنها به انجام رسانند.

اما آزمونی به نام «آزمون تورینگ» برای تست هوش ماشینی در نظر گرفته شده است که توسط آن می توان هوشمند بودن ماشین ها یا رایانه ها را سنجید. آزمون تورینگ آزمونی است که توسط آلن تورینگ در سال ۱۹۵۰ در نوشته ای به نام «محاسبات ماشینی و هوشمندی» مطرح شد. در این آزمون شرایطی فراهم می شود که شخصی با ماشین تعامل برقرار کند و پرسش های کافی برای بررسی هوشمندی او بپرسد. چنانچه در پایان آزمایش نتواند تعیین کند که با انسان در تعامل بوده است یا با ماشین، تست تورینگ با موفقیت انجام شده است. تاکنون هیچ ماشینی از این آزمون با موفقیت بیرون نیامده است. کوشش این آزمون برای تشخیص درستی هوشمندی یک سیستم است که سعی در شبیه سازی انسان دارد.

ماشین هایی که به عنوان ماشین های هوشمند شناخته می شوند توانایی فکر کردن بدون نیاز به انسان را دارند و این به دلیل وجود خصلت هوش مصنوعی Artificial Intelligence در این گونه از ماشین ها است. ماشین ها فقط در صورتی یک ماشین باهوش شناخته می شوند که دارای قابلیت های خاصی باشند که یکی از این ویژگی ها شناخت از وجود خود است که تاکنون ماشینی که این توانایی را به طور کامل داشته باشد به وجود نیامده است، ویژگی بعدی ماشین های هوشمند توانایی شناخت محیط پیرامون خود است که این امکان در برخی از ماشین های هوشمند امروزی که با نام «ربات های امدادگر» شناخته می شوند، وجود دارد. ویژگی بعدی در ماشین هایی که دارای هوش مصنوعی هستند توانایی نشان دادن عکس العمل در مقابل کنش های حاصل از محیط است که این امکان نیز در ربات های هوشمند امروزی و در دسته خاصی از آنها با عنوان «ربات های کاوشگر» فراهم آمده است.

پژوهشگران هوش مصنوعی علاقه مند به تولید ماشینی هستند که دستورات مورد نیاز را به صورت هوشمندانه انجام دهد. به عنوان مثال قابلیت کنترل، برنامه ریزی و زمان بندی، توانایی تشخیص جواب به پرسش مصرف کننده، دست نویس ها، زبان شناسی، سخنرانی و شناسایی چهره را داشته باشد. مطالعه روی یک AI به یک رشته مهندسی تبدیل خواهد شد. تا حدودی دستگاه های تولید شده می توانند شگفت انگیز باشند اما کارشناسان هوش مصنوعی ادعا می کنند که ماشین های هوشمند ساخته شده دارای درک واقعی و حقیقی نیستند.

در مقایسه هوش مصنوعی با هوش انسانی می توان گفت که انسان قادر به مشاهده و تجزیه و تحلیل مسایل در جهت قضاوت و اخذ تصمیم است در حالی که هوش مصنوعی مبتنی بر قوانین و رویه هایی از قبل تعبیه شده روی کامپیوتر است. در نتیجه علی رغم وجود رایانه های بسیار کارا و قوی در عصر ما هنوز قادر به پیاده کردن هوشی نزدیک به هوش انسان در ایجاد هوش های مصنوعی نبوده ایم.

هوش مصنوعی یا هوش ماشینی را باید عرصه پهناور تلاقی و ملاقات بسیاری از دانش ها، علوم و فنون قدیم و جدید دانست. ریشه ها و ایده های اصلی آن را باید در فلسفه، زبان شناسی، ریاضیات، روان شناسی، نورولوژی و فیزیولوژی نشان گرفت و شاخه ها و کاربردهای گوناگون و فراوان آن را در علوم رایانه، علوم مهندسی، علوم زیست شناسی و پزشکی، علوم ارتباطات و زمینه های بسیار دیگر یافت.

هوش مصنوعی به هوشی که یک ماشین از خود نشان می دهد یا به دانشی در رایانه که سعی در ایجاد آن دارد گفته می شود. بیشتر نوشته ها و مقاله های مربوط به هوش مصنوعی آن را «دانش شناخت و طراحی عامل های هوشمند»تعریف کرده اند. یک عامل هوشمند سیستمی است که با شناخت محیط اطراف خود، شانس موفقیت خود را بالا می برد. پژوهش ها و جستجوهای انجام شده برای رسیدن به ساخت چنین ماشین هایی مرتبط با بسیاری از رشته های علمی دیگر است مانند علوم رایانه، روان شناسی، فلسفه، عصب شناسی، علوم ادراکی، تئوری کنترل، احتمالات، بهینه سازی و منطق.

   
   
 
 
 
      رسول غفاری  
 
      روزنامه اطلاعات ( www.ettelaat.com )
دوشنبه 29/1/1390 - 12:36
بهداشت روانی
تیزهوشی فقط ضریب هوشی بالا نیست  
 
  با جدا کردن تیزهوشان از جامعه و آموزش در منزل، آنان را منزوی نکنیم  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
تیزهوشی فقط ضریب هوشی بالا نیست  
 
 
 
 
     
 
   
 

«بهمن یک تیزهوش است. وقتی عکس او در ۱۱ سالگی کنار پدر و مادرش روی جلد بسیاری از ماهنامه ها و مجلات هفتگی قرار گرفت، خیلی از پدرها و مادرها آرزو کردند که فرزند آنها هم مانند بهمن باشد. بهمنی که از ۴ سالگی در خانه زیر نظر پدر و مادرش با کتاب های دبستان آشنا شد. بهمنی که تا ۱۵ سالگی لیسانس گرفت و حالا در ۱۹ سالگی وارد دوره دکترای مهندسی برق شده است.»

آرزوی بسیاری از والدین است که فرزندی تیزهوش داشته باشند، هرچند که بسیاری از والدین با قبولی فرزندشان در آزمون هوش یک مدرسه یا گرفتن اولین نمره۲۰ او را تیزهوش می نامند اما تیزهوشی در حد استثنایی بودن و در بزرگسالی به نخبه تبدیل شدن، ویژگی است که شاید تنها یک درصد از مردم یک جامعه به آن دسترسی داشته باشند.

 

 

● تیزهوش یا نخبه چه کسی است؟

برای تعریف واژه تیزهوش یا نخبه اتفاق نظر اندکی وجود دارد. تیزهوشی به صورت هوش عمومی بالا، استعداد در حوزه تحصیلی خاص و تعامل بین توانایی و خلاقیت بالا تعریف شده است. کودکان تیزهوش در بسیاری موارد شناخته نمی شوند.

اولین شرط تیزهوشی داشتن بهره هوشی (IQ) بالای ۱۳۰ است و در کنار بهره هوشی، قدرت خلاقانه، توانایی در استدلال و توانایی و ابتکار را نیز باید لحاظ کرد.

در سنین پیش از مدرسه کارشناسان معمولا استفاده از خزانه لغات وسیع، مهارت کلامی و به کار بردن جملات کامل، علاقه در مشاهده دقیق و کنجکاوانه، علاقه مندی به کتاب، توجه به ساعت ها و تقویم ها در سنین کم، تمرکز روی موضوعاتی خاص، مهارت فوق العاده در نقاشی، توجه و کشف رابطه علت و معلولی، رشد توانایی خواندن در سنین کودکی، توانایی رهبری جمع همسن و سال، مهارت های حرکتی و... را از صفات بارز تیزهوشی می دانند که البته شدت این معیارها با توجه به محل زندگی افراد متفاوت است. فرزانه غریبی، کارشناس ارشد روان شناسی در مقاله ای این ویژگی را برای کودکان تیزهوش و شناسایی آنان برمی شمارد:

۱) نسبت به یادگیری حریص اند و مفاهیم پیچیده و جزییات را بسرعت جذب می کنند.

۲) اعتماد به نفس بالایی دارند.

۳) دارای روحیه تعاون و همکاری بوده و مسوولیت پذیرند.

۴) انضباط فردی دارند و به ارزش های اخلاقی و معنوی پایبندند.

۵) قدرت استدلال دارند و دستورهای آمرانه را بدون بازنگری نمی پذیرند و...

متاسفانه هرچند تعداد این کودکان که تیزهوش خوانده می شوند زیاد نیست، اما عد ه ای که می توانند با عنوان تیزهوش خوانده شوند به خاطر وجوه تربیتی و آموزشی نادرست، به صورت تک بعدی پرورش می یابند.

«بهمن در ۱۹ سالگی، وقتی همه چشم ها به او بود، مقابل دوربین عکاسی خبرنگار یک مجله، دست و پایش را گم کرد. بهمن که از نظر تحصیلی نمره ای کمتر از ۱۸ نگرفته بود و رکورد رشد تحصیلی را شکسته حالا در این سن وقتی قرار است از خودش و خانواده اش بگوید، دهانش خشک می شود، انگشتانش می لرزد و مانند کودکی که به وحشت افتاده، از پاسخ به سوالات طفره می رود.»

همه استادان بهمن تایید می کنند که او ضریب هوشی بالای ۱۳۰ دارد و نمرات تمام واحدهای درسی او الف است، اما شیوه تربیتی او، منجر شده که هوش هیجانی و اجتماعی او رشد نکند و از این رو بهمن هیچ دوستی غیر از پدر و مادرش ندارد، چون توان ارتباط و تعامل با همسن و سالانش را ندارد.

 

 

● آموزش تیزهوشان از چه سنی؟

معمولا گفته می شود که کودکان تیزهوش را می توان یک سال زودتر از سن شروع آموزش رسمی یعنی ۶ سالگی آموزش داد. پدر و مادر بهمن آموزش او را از ۴ سالگی در منزل آغاز کرده اند. والدین بسیاری از کودکان تیزهوش ترجیح می دهند، فرزندان خود را در منزل آموزش دهند و او را تنها برای آزمون پایان سال به مدرسه بفرستند و چون معمولا کودکان تیزهوش از این آزمون ها سربلند بیرون می آیند تصور بر این است که این شیوه آموزش مناسب است، اما دکتر عبدالله شفیع آبادی ـ روانشناس ـ به طور قاطع آموزش صرف کودکان نخبه در منزل را مردود اعلام می کند و می گوید: این شیوه آموزش را به هیچ وجه توصیه نمی کنم و مدرسه یک محیط رسمی برای آموزش است که هر فرد بنا بر توانمندی از امکانات این محیط رسمی استفاده می کند.

افراد تیزهوش برای آموزش به مکان و نظام ویژه ای نیازمندند. معلمان این افراد هم باید به نوعی باهوش و خلاق تر از سایر همکاران خود باشند تا به خاطر سوالات بچه های تیزهوش مات و مبهوت نمانند.

این روانشناس توصیه می کند: کودکان تیزهوش باید در جامعه زندگی کنند. آموزش در بین سایر افراد، شیوه تعامل با دیگران را نیز به او می آموزد. انتظارات افراد تیزهوش از جامعه بالاست و به همین نسبت جامعه نیز از آنان انتظارات بالایی دارد، اگر در خانه و نزد والدین آموزش ببینند بسیاری از مهارت ها را نمی آموزند.

 

 

● کودکان تیزهوش و تعامل اجتماعی

نخبگانی مانند بهمن که در ابتدای جوانی مدرک دکتری می گیرند و غبطه بسیاری از خانواده ها را برمی انگیزند، کم نیستند. لعبت کلامی ـ مادر ۲ دانشجوی دختر ـ آرزو می کند که کاش فرزندان او هم تیزهوش بودند. با دیدن تصویر بهمن روی جلد یک مجله می گوید: خوش به حال پدر و مادرش، آدم یک بچه داشته باشد مثل این ... (عکس بهمن را نشان می دهد) ، اما کمتر کسی به سایر ویژگی های بهمن توجه می کند.وقتی رو به روی بهمن برای مصاحبه نشستیم، او جز مهندسی که رشته مورد علاقه اش است نتوانست به هیچ سوالی به طور کامل جواب بدهد. بی حوصله و کمی عصبی بود. گاهی مضطرب دست به موهایش می کشید؛ خلاصه گفتگوی ۵ / ۱ ساعته با او نشان داد که او هرچند بهره هوشی بالای ۱۳۰ دارد، ولی هیچ دوستی ندارد، جز با مادر و پدرش با هیچ کس ارتباط ندارد، سینما نمی رود، با تئاتر و تلویزیون و مطبوعات بیگانه است، حتی نمی دانست جام جم، روزنامه است نه مجله! زندگینامه متفکران بزرگی مانند اینشتین یا بوعلی سینا و پروفسور حسابی را غیرقابل مطالعه می داند چون به آنها نیازی ندارد، درباره همسر آینده اش فرصت نداشته فکر کند، تنها آرزویش دانشمند شدن است، علاقه ای به سیاست ندارد. در کوچه حیاط دانشگاه سوئیتی به او و مادرش داده اند و زندگی مرفهی دارد و ...

نسرین صفری ـ مشاور تحصیلی و کارشناس ارشد علوم تربیتی ـ با شنیدن وضعیت بهمن می گوید: متاسفانه مطبوعات و رسانه ها با مصاحبه با نخبگان افراد را بزرگ می کنند و آنها را به عنوان الگو به جامعه معرفی می کنند، در حالی که این افراد واقعا نخبه نیستند چون دچار رشد نامتوازن شخصیتی شده اند. این مشاور با تاکید بر این که بسیاری از دانش آموزان در دبیرستان ها تیزهوش هستند ولی شناسایی آنان دشوار است، اضافه می کند: تیزهوشی و نخبه بودن فقط به نمره ۲۰ گرفتن و در فیزیک و شیمی و ریاضی عالی بودن نیست، یک فرد نخبه باید هوش اجتماعی بالایی هم داشته باشد، قدرت رهبری، مهارت کلامی، توان استدلال، علاقه به کتاب و سایر منابع اطلاعاتی، توان ارتباط با جمع و تاثیرگذاری بر سایرین در بسیاری از تیزهوشان وجود دارد، اما متاسفانه در خیلی از خانواده ها، پدر و مادرها به این ویژگی ها توجه نمی کنند و با تاکید بر نمره، کودکان و نوجوانانشان را تک بعدی تربیت می کنند.

 

 

● با کودک تیزهوش مان چه کنیم؟

هر چند معمولا هوش کودکان و نوجوانان با میزان موفقیت آنان در آزمون های هوش سنجیده می شود و از این رو بسیاری از کودکان تیزهوش از همسن و سالانشان جدا می شوند، اما برحسب تجربه روانشناسان، این جداسازی، رشد سایر توانمندی های کودکان و نوجوانان تیزهوش را کند می کند.

از این رو حضور در جمع و اجازه اظهارنظر می تواند کودکان و نوجوانان تیزهوش را علاوه بر رشد بهره هوشی منجر به رشد هوش هیجانی کند. به این منظور معمولا توصیه می شود:

▪ تیزهوشان را دچار غرور کاذب نکنید: تحمل شکست از این رو برای تیزهوشان مشکل است که به خاطر هوش و موفقیتشان همواره تحسین شده اند، این امر آنان را دچار غرور کاذب می کند. غروری که مانع ارتباط دوستانشان با سایر همسن و سالانشان می شود، ادامه این روند آنان را منزوی خواهد کرد.

▪ از پاسخ به سوالات او طفره نروید: کودکان و نوجوانان تیزهوش سوالات متفاوتی می پرسند، سوالاتی که بسیاری موارد از سن شان فراتر است، به جای این که با بی حوصلگی آنان را از سر باز کنید، در پی پاسخ قانع کننده به آنان باشید. در مدارس نیز معلمان باید مراقب باشند تا با پاسخ های سرسری افکار این گونه کودکان را از مسیر درست منحرف نکنند، این کودکان و نوجوانان معمولا به زیاده پرسی متهم می شوند، در حالی که این امر خصیصه اصلی تیزهوشی آنان است.

▪ و بالاخره این که سعی نکنید هر طور شده از کودکان و نوجوانانتان، تیزهوش بسازید: در پی پرورش استعدادهای طبیعی او باشید. م هم این نیست که فرزندان ما تیزهوش باشند بلکه باید استعدادهای آنان متاثر از عوامل محیطی و امکاناتی که برایشان فراهم می کنیم، شکوفا شود.

   
   
 
 
 
      کتایون مصری  
 
      روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )  
دوشنبه 29/1/1390 - 12:35
بهداشت روانی
تمرکز فکر و هفت راهکار عملی برای تقویت آن  
 
  یکی از ویژگی های قرن حاضر، کثرت، پیچیدگی و تنوع روز افزون عوامل و پدیده های زندگی است. این امر، به طور مستقیم و غیر مستقیم، بر شرایط روانی انسان اثر می گذارد. محرک های تأثیرگذار روی ذهن و روان انسان، او را به پاسخ دادن و عکس العمل نشان دادن وادار می کند. طبیعی است که هر چه محرک ها بیشتر باشد، میزان پاسخ ها و عکس العمل های بیشتری را طلب می کند و برای ارائه پاسخ بیشتر و عکس العمل نشان دادن، ذهن فرد، به فعالیت بیشتری نیازمند است.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
تمرکز فکر و هفت راهکار عملی برای تقویت آن  
 
 
 
 
     
 
   
 

یکی از ویژگی های قرن حاضر، کثرت، پیچیدگی و تنوع روز افزون عوامل و پدیده های زندگی است. این امر، به طور مستقیم و غیر مستقیم، بر شرایط روانی انسان اثر می گذارد. محرک های تأثیرگذار روی ذهن و روان انسان، او را به پاسخ دادن و عکس العمل نشان دادن وادار می کند. طبیعی است که هر چه محرک ها بیشتر باشد، میزان پاسخ ها و عکس العمل های بیشتری را طلب می کند و برای ارائه پاسخ بیشتر و عکس العمل نشان دادن، ذهن فرد، به فعالیت بیشتری نیازمند است.

در نتیجه، انسان مجبور می شود قوای ذهنی و فکری خود را به مسائل گوناگون و متنوع تر و گسترده تری اختصاص دهد و بیشتر از گذشته، تلاش ذهنی داشته باشد. در واقع، این ویژگی، انسان را از جنبه ذهنی و فکری، بیشتر درگیر کرده است و ذهن او را به تفرقه و آشفتگی فکری سوق می دهد و می توان گفت که ارمغان قرن حاضر، آن است که انسان به مرور زمان، تمرکز فکر و اندیشه خود را از دست می دهد و به سوی تفرقه فکر روی می آورد.

زندگی جدید و صنعتی، تنوع گراست و تنوع گرایی از جنبه فکری و ذهنی، با «تمرکز گرایی» در تقابل قرار می گیرد.

به عبارت ساده تر، بشر عصر جدید، برای تنوع زندگی اش، بهای زیادی پرداخت کرده است که یکی از آنها، تمرکز فکر و اندیشه اوست.۱

بدون شک، تمرکز فکر، از لوازم قطعی و ضروری هر کاری، به خصوص دانش افزایی، رشد و کمال علمی است. با تمرکز است که می توان قدرت فوق العاده ای را که در جهات مختلف، پراکنده و متفرق است و ناچیز به نظر می رسد، در یک کانون جمع کرد و به هدف مورد نظر که بدون این تمرکز، دست نایافتنی تلقی می شود، دست یافت. به این مثال توجه کنید:

زمانی که برگ درخت یا ورق کاغذی را در آفتاب گرم تابستان قرار می دهیم؛ پس از اندکی، سطح و رویه آن اندکی گرم می شود؛ به گونه ای که گرمای آن، برای ما قابل لمس است و بیش از این، چیزی اتفاق نمی افتد؛ اما چنانچه یک عدسی یا ذره بینی را وارد صحنه نموده، نور خورشید را پس از عبور از آن، بر سطح برگ یا کاغذ بتابانیم، لکه نیرومند و درخشنده ای بر آن ایجاد می شود و پس از لحظاتی، شاهد سوختن آن خواهیم بود. در این دو حالت، تنها تفاوت موجود، عامل عدسی یا ذره بین است که توانست اشعه پراکنده خورشید را با ایجاد همگرایی، تمرکز نموده، لکه ای نورانی، کوچک، ولی سوزاننده ایجاد کند که موجب سوختن برگ یا ورق کاغذ می گردد.

از شدت و میزان اهمیت مسئله و اهتمام زیادی که فرد به موضوع دارد، می توان به عنوان نشانه هایی نام برد که در بحث تمرکز فکر، مطرح می باشند. ارشمیدس به همین دلیل بود که به کشف خود درباره، یکی از قوانین طبیعت رسید و حتی گفته اند که چنان غرق در افکار خود بود که متوجه تسلط رومیان بر منطقه «سیراکوز» نگردید. شاید برای ما نیز باور کردنی نباشد که فردی به خاطر شدت و توجه عمیق و تمرکز زیاد بر مسئله ای، تحمل فشار جسمانی او چنان بالا رود که نتواند در زمانی دیگر و در شرایط عادی، آن درد و رنج را تحمل کند. حتماً جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک امیرمؤمنان علیه السلام را شنیده اید یا خوانده اید که در اوج ارتباط با معبود خود و در حالت شدت توجه به خدای متعال، این عمل ممکن شد. این حالت، حکایت از شدت تمرکز فکر و حضور قلب در نماز می کند.

لازمه تمرکز فکر، یکی انتخاب یک فکر از میان افکار گوناگون و دیگری تداوم و استمرار همان فکر، برای مدت دل خواه و مطلوب است. برای چنین امری، هم نیازمند عوامل درونی هستیم و هم عوامل بیرونی ضرورت دارد؛ یعنی هم از درون باید خود انگیختگی وجود داشته باشد و هم از بیرون، محرک های محیطی، زمینه ساز تمرکز فکر شود.

تمرکز فکر، یک امر و پدیده اکتسابی است که با اختیار و تلاش فرد حاصل می شود و نه امری غیر اختیاری و خود به خودی. بنابراین، باید به دنبال شناخت دقیق تر آن و روش های پیدایش و تقویت آن بود تا به نتایج ارزشمند آن، در هر زمینه ای که مطلوب فرد است، دست یافت. بر همین اساس، مناسب است که ابتدا تعریفی از آن ارائه شود و بعد به روش ها و شیوه های تقویت تمرکز فکر پرداخته می شود.

 

 

● تمرکز فکر

برخی تمرکز فکر را این گونه تعریف کرده اند: متوجه ساختن و ثابت نگاه داشتن فکر، بر یک تصویر و یا مجموعه ای از اندیشه ها و افکار، برخی دیگر می گویند که تمرکز داشتن، یعنی به طور کامل، در زمان حاضر، در این جا و اکنون زیستن؛ نه این که ضمن انجام دادن کاری، به کار بعدی فکر کردن. شاید بتوان گفت که تمرکز فکر، یعنی مستقل از افکار دیگر و مستقل از انسان های دیگر و مستقل از زمان بودن.

 

 

● راهکارهای عملی تقویت تمرکز فکر

▪ کاهش و کنترل اشتعالات فکری و عملی

همان طور که در مقدمه بحث گذشت، روز به روز بر گستردگی و کثرت محدوده اشتغالات ذهنی و عملی ما در عصر حاضر افزوده می شود و به تدریج و با گذشت زمان، محرک های ذهنی، فکر و اندیشه انسان را به خود معطوف کرده، افزایش می یابند. از آن جا که توانایی پاسخ گویی فکری نامحدود است و از طرف دیگر بین محرک های ذهنی و اشتغالات ذهنی و عکس العمل های ما باید تناسب کافی وجود داشته باشد، انسان دچار فقدان تمرکز فکر شده، توان پاسخ گویی فکری و ذهنی متناسب با محرک های فراوان رو در روی وی کاهش می یابد و به پراکندگی فکری می انجامد.

یکی از راه های مقابله با این مسئله، تقسیم کردن اشتغالات به دو مقوله ضروری و غیر ضروری یا دارای اولویت اول و دوم است تا انسان با یک برنامه ریزی حساب شده و دقیق، به آن چه اولویت بیشتری دارد، توجه نموده، دایره مشغولیات را فقط به همان مقوله اختصاص دهد و محدود کند و از صرف فکر و اندیشه خود در مسائل تفننی و روزمره دیگر که جنبه ثانوی دارد، خودداری کند. با این روش، می توان پراکندگی ذهنی را کاهش داد؛ زیرا هر اندازه تنوع و تعدد افکار بیشتر باشد، از تعمق، دقت و تمرکز فکر در آن باره کاسته می شود و هر قدر تعداد موضوع ها و مسائلی که به آنها می اندیشیم، کمتر و محدودتر باشد، بر عمق و غنای فکر در آن زمینه افزوده خواهد شد.

▪ تمرین و تداوم

همان طور که بیان شد، تمرکز فکر، یک توانایی ذهنی و روحی است که جنبه اکتسابی دارد و در هر امر اکتسابی، تمرین و تکرار و استمرار بخشیدن به آن، شرط اساسی دست یابی به هدف است. برای تمرکز فکر نیز تمرین و ممارست، ضروری است. تمرین در این زمینه، این گونه است که باید در ابتدا کلمه دل خواهی مثلاً «دوستی» را در نظر گرفته و آن را روی یک برگه یادداشت بنویسید و با قرار دادن ساعتی در مقابل خود، به مدت یک دقیقه، سعی کنید فقط و فقط به این واژه بیندیشید و از نفوذ افکار نامربوط و مزاحم در حوزه فعالیت ذهن خود پرهیز کنید. با این حال، ممکن است ملاحظه کنید که تعدادی از این افکار مزاحم غیر مربوط که اصطلاحاً به آنها پرش های فکری می گویند به نحوی وارد فضای ذهنتان شود. همین عمل را دو بار دیگر و هر بار، به مدت یک دقیقه، تکرار کنید. طبیعی است که ملاحظه خواهید کرد که در بار سوم، پرش های فکری کمتر شده، «تمرکز فکری» شما بیشتر می شود. در صورتی که به مدت چند هفته و هر روز فقط سه دقیقه، به این تمرین بپردازید، خواهید دید که پیشرفت قابل ملاحظه ای در تمرین فکرتان ایجاد شده است.

▪ رهاسازی عضلانی

یکی از شیوه های مؤثر و عملی در تمرکز فکر، استفاده از فن رهاسازی عضلانی است. در این روش، فرد در محلی آرام و در صورت امکان، بر روی صندلی راحتی می نشیند و سعی می کند به تدریج عضلات بدن را از حالت انقباض به انبساط برساند؛ به این ترتیب که ابتدا از عضلات دست و انگشتان شروع کرده، آنها را ابتدا منقبض نموده، سپس شل و آزاد می کند و آن چنان در انبساط بخشیدن به آنها تلاش می کند که گویی آنها جزء بدن او نیستند و سنگینی ندارند. همین عمل را برای دست دیگر و پاها و قسمت های میانی بدن نیز انجام می دهد تا جایی که تمام عضلات بدن، به رهاسازی کامل برسد. در این صورت، متوجه روح و روان خود می شود. بهترین لحظات برای ایجاد تمرکز و تقویت آن، زمانی است که فعالیت های قوای جسمی به حداقل برسند. در این صورت، فکر و اندیشه، مجال زیادی برای حداکثر فعالیت می یابد و به عبارت دیگر، با فراهم شدن زمینه آرمیدگی کامل به وسیله آرمیدگی جسمانی، «تمرکز فکر» نیز حاصل می شود.

▪ تنها بودن با خویشتن

هر از چند گاهی فرد باید بتواند با فراموش کردن مشکلات و دشواری های ناشی از زندگی اجتماعی، به خلوت با خویشتن بپردازد و رنج و درد برخاسته از ازدحام جمعیت های متراکم و هیاهوی زندگی ماشینی و صنعتی را در کنج خلوت انس با خویشتن، از یاد ببرد. برخی گفته اند که هر شب پس از اتمام فعالیت های روزانه و ارتباط با جهان اطراف و اشتغالات مختلف و متعدد در طول روز، دقایقی را به این امر اختصاص دهید و تنهایی و خلوت با خویشتن را تجربه کنید. این کار، علاوه بر تأثیر اخلاقی، تمرینی برای تمرکز فکر است.

لازم به ذکر است که در ابتدا، خلوت با خویشتن، با مقاومت درونی فرد مواجه می شود و برای رسیدن به مرحله ای که وی با اراده نیرومندی بتواند بر موانع غلبه کند، نیازمند تلاش بیشتری است؛ ولی اگر مقاومت کند، به مرور زمان، قادر به دست یابی به هدف مورد نظر خواهد شد.

▪ تمرین تصویر ذهنی

نگه داشتن تصاویر ذهنی دل خواه، توانایی تمرکز را به نحو چشم گیری افزایش می دهد. امتیاز این روش، آن است که فرد در همه احوال می تواند به آن بپردازد و بدون هیچ گونه زمینه یا مقدماتی و در هر شرایط و موقعیتی، از این روش استفاده کند. کافی است فرد هر روز چند نوبت و به مدت چند دقیقه، به تصاویر دل خواه خود، تمرکز نماید تا اثرات آن را مشاهده و تجربه کند و به این صورت، تمرین تصویر ذهنی را به اجرا گذارد.

چشمان خود را ببندید و در ذهن خود کاملاً احیا و بازسازی کنید. ابتدا آن را کلی تر ببینید و سپس وارد جزئیات شوید؛ تمام اجزای آن را ببینید و به تدریج و با تمرینات مکرر، تصویر را واضح تر نمایید. وضوح را به درجه ای برسانید که تصویر ذهن، همچون منظره ای طبیعی زنده، به نظر برسد.

▪ خوب شنیدن

اریک فروم، رابطه خوب شنیدن و تمرکز فکر را این گونه بیان می دارد: «اساس تمرکز حواس، در مناسبات افراد، این است که شخص بتواند به سخنان دیگران گوش بدهد. بیشتر مردم به دیگران گوش می دهند؛ حتی آنها را نصیحت می کنند؛ بدون این که واقعاً به آنها گوش داده باشند. آنان نه سخنان دیگران را جدی می انگارند و نه جواب خود را. به طور کلی، گفت وگو، آنها را خسته می کند. آنان گرفتار این پندارند که اگر با تمرکز کامل گوش دهند، به مراتب بیشتر خسته می شوند و حال آن که عکس این درست است. هر نوع فعالیتی که با تمرکز انجام شود، انسان را بیدارتر می کند».

خوب شنیدن و خوب گوش دادن به سخنان دیگران، توانایی تمرکز بر سخنان و گفته های دیگران را فراهم می کند و زمینه تمرکز بر امور دیگر را نیز فراهم می کند. در واقع، تمرکز در شنیدن، تمرین و ممارستی است در یکی از حواس چندگانه انسان که با سرایت دادن به دیگر حواس و کنترل آنها و متمرکز شدن بر موضوع و مسئله ای خاص، به تقویت تمرکز فکر می انجامد. به عبارت دیگر، تمرین و تمرکز در حواس ظاهری، زمینه ساز تمرکز در فکر و اندیشه است. برخی، تمرینات شنیداری مختلفی را پیشنهاد می کنند؛ مثلاً می گویند: چشمان خود را ببندید و به صدای تیک تاک ساعت گوش دهید و به مدت سه دقیقه، تمام توجه خود را فقط به صدای تیک تاک ساعت معطوف کرده، به هیچ چیز دیگر توجه نکنید و گوش خود را به صدای آن متمرکز کنید.

▪ نماز و عبادت تجلی تمرکز

نماز، موقعیتی را فراهم می کند که فرد می تواند در پرتو آن، ذرات پراکنده فکر را پیرامون محور یاد خدا، وحدت و تمرکز بخشد؛ زیرا در نماز، پیوسته اندیشه انسان متوجه خداست. وقتی آدمی برای دست یابی به تمرکز فکر در نماز، به محل سجده اش چشم بدوزد، از نگاه به اطراف باز می ماند و در نتیجه، افکارش در فضای مشخص و محدود عبادی نماز، به حرکت در می آید و در صورتی که مقدمات و اجزای نماز را با آمادگی به جای آورد، دوام بر تمرکز فکر در نماز خواهد داشت. اگر لحظاتی قبل از شروع نماز، بنشیند و بیندیشد که می خواهد در محضر چه بزرگی حاضر شود، بر کیفیت تمرکزش خواهد افزود و اینها همه زمانی حاصل می آید که نماز، نزد انسان، بزرگ و عظیم تلقی شود و در این صورت، تمرکزی که به کمک و برکت نماز حاصل می آید، همچون نیرویی فراگیر و گسترده، به همه جوانب و زوایای زندگی رسوخ نموده، آدمی، برکات را در خویشتن و زندگی اش مشاهده می کند. بدون شک، نماز و عبادت، آشفتگی و پراکندگی فکری را به کلی می شوید و آرامش فکری و روحی شگفت انگیزی به انسان می بخشد.

اگر افراد عابد را مورد توجه قرار دهید، همه دارای تمرکز فکر فوق العاده و آرامش روحی شگرفی هستند. کمتر کسی است که با تأثیر تسبیح گفتن، ناآشنا باشد. از زمان های قدیم تا کنون و در بین افراد قدیمی معروف است که تسبیح، راه اساسی مبارزه با تشتت و پراکندگی فکر و اندیشه است.

اگر هر روز صبح، در هوای آزاد و خلوت صبحگاهی، تسبیحی به دست گرفته، ذکر تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله الله اکبر را تکرار کنید و با حضور ذهن و حضور قلب و با آرامش مناسب، هر روز به این کار بپردازید، مطمئناً به مرور زمان و به تدریج به تمرکز و نظم فکری دست خواهید یافت.

   
   
 
 
 
      مهران آرزومند امیدی لنگرودی
دوشنبه 29/1/1390 - 12:35
بهداشت روانی
آشنایی با هوش های ۸ گانه انسان  
 
  هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
آشنایی با هوش های ۸ گانه انسان  
 
 
 
 
     
 
   
 

هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.

درس پشت درس، دارید می افتید؟ کم کم دارد از تحصیلات آکادمیک حالتان به هم می خورد؟ دپ زده اید که آن قدر خنگید که نمی توانید درس هایی را که نصف بیشتر همکلاسی هایتان پاس می کنند، پاس کنید؟ دارید حس می کنید که بلا نسبت ما، «خنگ» هستید؟

اما آیا واقعا چون نمی توانید درس هایتان را پاس کنید، خنگ هستید؟ آیا فقط آنهایی که مدرک دکترا و فوق لیسانس شان را قاب گرفته اند و زده اند بالای میز کامپیوترشان، باهوش هستند؟

تا موقعی که هوش به معنی همین آی کیویی بود که از تست های سنتی به دست می آمد بله؛ باهوش ترین ها همان آقا مهندس ها و خانم دکتر ها بودند. اما نظریه های جدیدتر هوش، چیز دیگری می گویند.

آنها برگشته اند به تعریف اصلی هوش یعنی «توان سازگاری و پیشرفت در شرایط مختلف» و به این نتیجه رسیده اند که یک مکانیک ماهر با تحصیلات سیکل، یک نوازنده دوتار بی سواد، یک فوتبالیست لیگ برتر یا یک کشاورز که از زمینش محصول بیشتری برداشت می کند هم باهوش هستند.

در واقع هوش ها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روان شناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.

 

 

● هوش تصویری

هوش تصویری یا فضایی یعنی توانایی تجسم تقریبا هر چیزی حتی تجسم فکر ها؛ یعنی اینکه وقتی به شما می گویند دموکراسی، بتوانید برای مفهوم دموکراسی، یک تصویر ذهنی از آدم های یک جامعه دموکرات در ذهنتان بسازید.

اگر خیلی باهوش باشید، می توانید همین تصویر را تغییر بدهید طوری که مفهوم دیکتاتوری را القا کند. کسانی که هوش بالای تصویری دارند به جزئیات یک تصویر خیلی خوب دقت می کنند و می توانند تصویرهایی که در ذهنشان می سازند را روی کاغذ بیاورند.

▪ پرورش: تصور کنید که کره چشمتان از بدنتان جدا شده و دارد در اتاقی که در آن نشسته اید سیر می کند. بگذارید این کره بازیگوش همه جا برود و بالا و پایین و پشت و روی همه چیز را ببیند. حالا تصور کنید چیز ها از دید کره چشمتان چگونه است. اگر این کار

خیلی برایتان راحت است، مطمئن باشید از نظر تصویری با هوش هستید.

یک تمرین خلاقانه تر هم اینکه تصور کنید شما همزمان، هم مدیر هنری و هم عکاس همشهری جوان هستید. حالا عکس هایی که می شد برای مطالب همین هفته گرفت و صفحه بندی های احتمالی را در ذهنتان تصور کنید، البته یادتان باشد فقط یک هفته وقت دارید!

▪ کاربرد: معماری، نقاشی، عکاسی، تصویرسازی، صفحه بندی، مرمت بنا های تاریخی

و جعل اسناد با فتوشاپ!

 

 

● هوش زبان شناختی

نوع دیگرهوش یعنی هوش زبان شناختی، درواقع بخشی از همان چیزی است که میان عامه مردم هم به عنوان هوش پذیرفته شده است؛ داشتن اطلاعات عمومی زیاد، توانایی سخنوری و زبان بازی، توانایی خوب نوشتن و خوب خواندن؛روی هم رفته، کسی که بتواند از زبان به بهترین نحو استفاده کند.

▪ پرورش: همه چیزهایی که در کارگاه های نویسندگی می گویند، می تواند این هوش را در شما پرورش دهد. توجه به ریشه های شفاهی فرهنگ خودمان (مثلا معنای ضرب المثل ها، قصه های پریان و قصه های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها) و خواندن بازیگوشانه و لذت بخش کتاب ها بدون اینکه هدفی خارجی مثل اضافه شدن معلومات یا پز دادن به خاطر اضافه شدن به کلکسیون کتاب های خوانده شده، مدنظرمان باشد هم می تواند این هوش را پرورش دهد.

اگر شما می توانید برای همین مطلب یک تیتر جذاب تر انتخاب کنید، مطمئن باشید از این نوع هوش برخوردارید. اصلا یک تمرین می تواند این باشد که برای تمام مطلب های همشهری جوان دوباره تیتر بزنید.

▪ کاربرد: روزنامه نگاری، نویسندگی، تدریس ادبیات، مسئول روابط عمومی، وکالت و... .

 

 

● هوش منطقی – ریاضی

انگار کسانی که اولین بار اصطلاح «دو دوتا چهار تا کردن» را به وجود آورده اند، ناخودآگاه می دانسته اند بین منطقی بودن و ریاضی دانستن، یک رابطه هایی هست! کسانی که هوش منطقی ریاضی بالایی دارند، هم در عملیات ریاضی مثل حساب کتاب کردن از دور و بری هایشان بهتر عمل می کنند، هم بهتر می توانند استدلال کرده و روابط علی و معلولی را درک کنند.

این هوش هم از آن نوع هوش هایی است که در تست های معمولی هوش سنجیده می شود و در مدرسه و دانشگاه زیاد به کار می آید.

▪ پرورش: بروید ببینید چرتکه چطور کار می کند. یک زبان کامپیوتری، مثلا پاسکال را یاد بگیرید. برای مسئله های ساده ریاضی از ماشین حساب استفاده نکنید. به این فکر کنید که چه قوانین علمی ای در سیستم های خانه شما تاثیر دارند و برای یک بار هم که شده سعی کنید از صفحه اقتصادی روزنامه همشهری سر درآورید.

▪ کاربرد: مهندسی، حسابداری، برنامه نویسی کامپیوتر، متخصص فلسفه مخصوصا فلسفه علم و مجری طرح های پژوهشی.

 

 

● هوش موسیقایی

کسی که به زیر و بم آهنگ ها، ریتم و تن صداها و نغمه ها حساس است، مطمئنا از هوش موسیقایی برخوردار است.

آدم هایی که هوش موسیقایی بالایی دارند حتما لازم نیست که نوازنده یا خواننده باشند؛ کسی که می تواند از تن صدای شما تشخیص دهد که دارید دروغ می گویید یا به خوبی می تواند صدای مشابه ۲ خواننده را از هم تشخیص دهد هم، به نوعی دارد از هوش موسیقایی اش استفاده می کند.

▪ پرورش: آواز بخوانید. سوت بزنید. دوش بگیرید. سبک های مختلف موسیقی را گوش کنید. برای هر زمان از زندگی روزمره تان یک موسیقی متن تصور کنید. به آواز طبیعت (صدای پرنده ها یا رودخانه) دقت کنید.هر چه در یک روز بر سرتان آمده را برای یک دوست صمیمی با آواز بخوانید.

▪ کاربرد: آهنگسازی، خوانندگی، نوازندگی،نقد آثار موسیقایی و تدریس موسیقی در کودکستان.

 

 

● هوش جسمی – حرکتی

این نوع هوش را احتمالا هیچ کدام از شما تا به حال هوش به حساب نمی آوردید؛ استعداد کنترل حرکات بدن و دستکاری ماهرانه اشیا. حتی بعضی ها می گویند ما هوش نشستن و هوش پیاده روی هم داریم.

معلوم است که اولین تصویر که از این نوع هوش به ذهنتان می آید، تصویر ژیمناستیک کار های ماهر است اما خدمت تان عرض شود که جراح ها و کسانی که خوب از پس حرکات موزون بر می آیند هم در این زمینه تبحر خاصی دارند.

▪ پرورش: برای اینکه یک بدنسازی ذهنی انجام دهید قبل از هرچیز باید ورزش کنید، یکی از صنایع دستی را یاد بگیرید، مانند «دختری با کفش های کتانی» از تجریش تا راه آهن را روی جدول کنار خیابان راه بروید و بالاخره اینکه، تا می توانید پانتومیم بازی کنید.

▪ کاربرد: ورزشکاری حرفه ای (از فوتبال گرفته تا پرتاب دیسک)، جراحی، مکانیکی .

 

 

● هوش میان فردی

بخشی از آن چیزی که این روزها به نام هوش هیجانی معروف شده است و همه جا توی بوق و کرناست، همین هوش میان فردی است که اولین بار گاردنر از آن نام برده است. هوش میان فردی، توانایی ارتباط برقرار کردن و خوب ارتباط برقرار کردن و خوب درک کردن دیگران است. اگر در دوستان تان به سنگ صبور مشهور هستید، حتما از این نوع هوش برخوردارید.

▪ پرورش: به یک NGO (سازمان غیردولتی) بپیوندید و ببینید برای عمل کردن به شعارهای مردمی تان چند مرده حلاج هستید. هر روز ۱۵ دقیقه به حرف یک نفر خوب گوش دهید (سخت است نه؟). اگر وبلاگ دارید به کامنت هایش جواب بدهید. در یک کلوب اینترنتی عضو شوید. زندگی آدم های مردم دار را بخوانید و ببینید چه کرده اند که این طور مشهور شده اند.

▪ کاربرد: مشاور مدرسه، مشاور خانواده، مدیر روابط عمومی یک شرکت، معلمی، پزشکی، مددکاری و فروشندگی.

 

 

● هوش درون فردی

هوش درون فردی یعنی هوش درک کردن خود و استفاده از خودشناسی برای انتخاب هدف های زندگی. کسانی که هوش درون فردی دارند بسیار مستقل و فردیت یافته اند. آنها ریز و درشت عیب و خوبی های خودشان را می دانند و یک تصویر کامل از خودشان در ذهن دارند.

▪ پرورش: مطلب های خودشناسی صفحه موفقیت را دوباره بخوانید، زندگینامه خودتان را بنویسید، رؤیاهای خودتان را بنویسید و ردی از خودتان را در آنها کشف کنید. تست های معتبر خودشناسی یا شخصیت را علامت بزنید تا تصویر بهتری از خودتان در ذهن داشته باشید.

▪ کاربرد: روحانی، روان شناس بالینی و مخصوصا روانکاو، متخصص الهیات و شغل هایی که آدم آقای خودش است.

 

 

● هوش طبیعت

گاردنر وقتی که نظریه هوش های هفت گانه اش در تمام دنیا سر و صدا کرده بود، دریافت که نظریه اش یک چیزی کم دارد و آن هوشی بود که آدم های عاشق طبیعت دارند؛ کسانی که می توانند طبیعت را بفهمند، در آن کار کنند و از آن لذت ببرند.

▪ پرورش: یک باغچه شخصی در گوشه ای از خانه درست کنید و گیاه پرورش دهید. آخر هفته ها بروید کوهنوردی و تغییرات فصل های مختلف را ببینید و از طبیعت عکاسی کنید.

▪ کاربرد: کشاورزی، متخصص گیاه شناسی، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.

   
   
 
 
      وزارت آموزش و پرورش ایران ( www.rie.ir )
دوشنبه 29/1/1390 - 12:34
ازدواج و همسرداری
گنج زندگی مشترک  
 
     
 
 
پنج گنج زندگی مشترک  
 
 
 
 
   
   
 
همه ما به دنبال عشق در زندگی مشترک می گردیم اما آیا واقعا عشق است که باعث خوشبختی می شود؟ عشق در کنار لذت، خوشحالی، اعتماد و شکوفایی شخصی است که معنی پیدا می کند.
این ۵ کلید به شما کمک می کند تا واقعا در زندگی مشترک احساس خوشبختی کنید:
▪ عاشق کسی شوید که عاشق شماست
قبل از اینکه وارد یک رابطه کاملا یک طرفه شوید، درست فکر کنید. اینکه شما مرد یا زنی را با تمام وجود دوست داشته باشید اما او حتی نگاهی به شما نیندازد عاقلانه نیست. کسی را دوست داشته باشید که او هم متقابلا به شما عشق بورزد. دل بستن به فردی که به شخص دیگری علاقه دارد یا متعهد نیست و نسبت به شما بی تفاوتی می کند، کار صحیحی نیست و از چنین زندگی ای نمی توان انتظار خوشبختی داشت. اگر عاشق چنین فردی هستید تنها ۲ راه وجود دارد؛ یا او را فراموش کنید یا کاری کنید که عاشق شما شود. تنها در صورتی که هر دوی شما به هم عشق بورزید ـ آن هم عشق واقعی ـ خوشبختی نصیبتان می شود.
▪ آدمی شبیه خود بیابید
درست است که می گویند قطب های متضاد همدیگر را جذب می کنند اما بهتر است بدانید کسانی که ارزش ها و انگیزه های مشابهی دارند در زندگی موفق تر هستند. بهتر است فردی را که برای زندگی انتخاب می کنید عقاید مشابهی با شما داشته باشد حتی مسائل و علائق ساده ای مانند رنگ، موسیقی، برنامه تلویزیونی و مزه های یکسان و مشابه بین دو نفر می تواند سبب نزدیک شدن بیشتر آنها به هم شود. عقاید سیاسی و اجتماعی یکسان و داشتن ارزش های مشابه، روابط زناشویی را قوی تر می کند.
▪ به خاطر آنچه هست، دوستش بدارید!
اولین ملاقات ها زمانی است که هر دو نفر برای جذب طرف مقابل تلاش می کنند و خود را به بهترین شکل نشان می دهند. مهم آن است که زن و مرد خیلی از واقعیت فاصله نگیرند. دروغ، قاتل روابط است. وقتی همسر شما متوجه شود که به او دروغ گفته اید دیگر به شما اعتماد نخواهد کرد. در آغاز یک رابطه خود را آن گونه که هستید نشان دهید و از طرف مقابل نیز بخواهید صادق باشد و به خاطر آنچه که هست، همسرتان را دوست بدارید.
▪ طرف مقابل را بشناسید
تنها زمان است که به زن و مرد اجازه می دهد همدیگر را بهتر بشناسند و از خوبی ها و عیب های هم مطلع شوند. خیلی طرف مقابل را در ذهن خود تبدیل به فردی ایده آل نکنید چون در این صورت ممکن است بعد از مدتی ناامید و زده شوید. نکته دیگر اینکه خیلی روی طرف مقابل فشار نیاورید تا مطابق خواسته های شما عمل کند.
▪ مقایسه را کنار بگذارید
زندگی پر از تغییرات است و معنی خوشبختی نیز به همین دلیل متغیر است. هرگز همسر خود را با شخص دیگری مقایسه نکنید. هر زوجی قوانین خاص خود را دارد و مقایسه آن با دیگران اشتباه است. خوشبختی نه یک هدف است نه یک افسانه. تمامی لحظات شاد در یک زندگی سازنده خوشبختی است.

منبع: Santé AZ
فائقه فریادی
 
 
 
دوشنبه 29/1/1390 - 12:31
بهداشت روانی
پیروزی بوسیله «عقده حقارت»!  
 
  «عقده حقارت»، یکی از عقده هایی که از جهت واکنش های رفتاری و علمی دارای دو گونه تاثیر مثبت و منفی می باشدو در اثر عوامل و انگیزه های گوناگون در روان انسان ها بوجود می آید. «  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
پیروزی بوسیله «عقده حقارت»!  
 
 
 
 
     
 
   
 

«عقده حقارت»، یکی از عقده هایی که از جهت واکنش های رفتاری و علمی دارای دو گونه تاثیر مثبت و منفی می باشدو در اثر عوامل و انگیزه های گوناگون در روان انسان ها بوجود می آید. «پیاژه» در این باره می گوید: «به نظر روانشناسان هیچ مرد یا زنی نمی تواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانه های روانی عقده حقارت می شود، فرار کند.

ولی این عدم تعادل گاه رسیدن به موفقیت های بزرگ را سبب می شود.» در واقع بعضی پیروزی ها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی «احساس حقارت» بدست آورد.

تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت می برد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره می برد، با کسی که تسلیم آن می شود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارق العاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو، دو درجه مختلف از «عقده حقارت» است. هنگام مواجهه یا پیشامدهای تازه، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی بخود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را عوض کند. حتی ممکن است در این راه مبالغه نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه بصورت مبالغه آمیز درآمده و به احساس برتری مبدل می شود. تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری می باشد، در کوشش برای کسب قدرت است. اولی برای انجام بهتر کار و وظیفه اش و دومی قدرت را برای نمایش دادن شخصیت خود به مردم.

● «احساس حقارت» و فعالیت مضاعف

در احساس حقارت، شخص را می توان به سهولت به طرف پیشرفت ها و پیروزی ها راهنمایی کرد. ولی وقتی «احساس حقارت» به «عقده حقارت» تبدیل شد، امکان هدایت و بهره برداری از آن از بین می رود. «آدلر» می گوید: «احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی که دچار عقده حقارت هستند را وادار به فعالیت کند، برای اشخاص سالم رسیدن به هدف، احساس برتری بوجود می آورد. ولی کسی که دچار عقده حقارت است، هرگز موفق نمی گردد و حتی با رسیدن به هدف هایش نمی تواند بر احساس ناتوانی و بی کفایتی خود مسلط شود.»

● تبدیل «احساس حقارت» به عقده

وقتی «احساس حقارت» تبدیل به عقده گردید، علاوه بر اینکه امکان اصلاح و تبدیل آن به یک قدرت سازنده مشکل خواهد بود. بلکه به قدرت مخربی تبدیل خواهد شد که احتمال دارد شخص را به طرف جنایت، خیانت و خودکشی نیز سوق دهد. «پیاژه» معتقد است:«اشخاصی که از عقده حقارت رنج می برند، ممکن است کوشش کنند جنبه هایی را که موجب ایجاد احساس حقارت در آنها می شود، از دیگران پنهان دارند و این احساس را از ذهن خود محو کنند و اصولا سعی داشته باشند وانمود کنند که بالاتر از هر کس دیگر قرار دارند و بسیار متکی به خود و متعهد به نفس می باشند. اما از آنجاکه واقعا و باطنا به خودشان اعتماد ندارند، در این تظاهر مبالغه می کنند و برای شخصی که دچار عقده حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است.» حال اگر عقده حقارت باعث غرور یا وحشت، لاف زدن یا اتکای شدید به دیگران گردد، این فرد هرگز از روابط خود با دیگران راضی نخواهد بود و هر وقت که می خواهد به دیگران نزدیک شود به اندازه کافی نسبت به وی همدردی و تفاهم نشان نمی دهند.

● علل و انگیزه های «احساس حقارت»

▪ پرخاش و سخت گیری والدین: از جمله عواملی که گاه باعث «احساس حقارت» و یا به اصطلاح دیگر «خود کم بینی» می شود، پرخاش و سخت گیری والدین می باشد. وقتی کودک در مقابل دیگران، مخصوصا در مقابل همسالان و همبازی های خود مورد پرخاش و اهانت قرار می گیرد و این کار تا جایی پیش می رود که اطرافیان هم کم کم همین رفتار را با او در پیش می گیرند، «احساس حقارت» در او شروع به جوانه زدن می کند.

در واقع بسیاری از زخم های روانی و نابسامانی های روحی از دوران طفولیت در کودک ایجاد می شود، بنابراین باید مراقب کودک بود تا عوامل این ناراحتی ها برای او فراهم نشود. از سوی دیگر کودک یا هر شخص دیگری که به خود تکیه داشته باشد و این اعتماد را در خود احساس نماید که در مقابل خوشی ها و ظواهر فریبنده زندگی فریب نخورده و در مقابل مشکلات نیز استوار و پابرجا باشد، هرگز احساس حقارت نمی کند. اما گاه والدین با رفتار نامناسب خود این اعتمادبه نفس را از کودک خود می گیرند. گاهی «احساس حقارت» با حسادت توام است، که این احساس حسادت جز خود آزاری و احساس حقارت نتیجه دیگری ندارد و کودک کم کم احساس حقارت و خودکم بینی می نماید. اما می توان با رفتاری صحیح کودک را از این احساس دور کرد.

▪ نقص عضو یا محروم بودن از نعمت والدین: بعضی از کودکان دارای نقایص جسمی هستند و همین نقیصه سبب می شود که در مقابل دیگران احساس حقارت کنند و بعضی دیگر به دلیل فقدان یکی از والدین یا هر دو احساس کمبود و حقارت می کنند. و گاهی کودک با داشتن پدر و مادر اما نداشتن روابط صحیح عاطفی در خانواده احساس حقارت می کند. اما به هر حال، هیچکس را از این احساس راه گریزی نیست و تنها وقتی می توان ریشه اش را از بیخ کند که بتوان آن را بصورت محرکی مثبت برای انجام کارهای مفید درآورد.

والدین باید توجه داشته باشند کودکی که با بروز اعمال و رفتارهای گوناگون می خواهد برتری هایی از خود نشان دهد، کودکی است که احتمالا احساس حقارت دارد. لذا نباید به ذوق چنین کودکانی زد، زیرا قبلا در خیلی موارد به ذوقشان زده شده که به اینصورت درآمده اند. باید بطور صحیح به آنها توجه کرد و به آنها فهماند که واقعا آنها هم برتری هایی دارند و کارهایشان مورد توجه و علاقه والدین است تا در آنها اعتمادبه نفس بوجود آورند و ریشه احساس حقارتی را که از این راه نصیبشان شده، خشک بشود. هرگز نباید برتری های کودکان دیگر را وسیله ای برای انگیزه دادن برای پیشرفت کودک قرار داد، زیرا کاملا برعکس تاثیر می گذارد.

▪ مقایسه با دیگران: والدین نباید به هر نحو که شده از کودک بخواهند که مانند فرد دیگری باشد، یا حتی مثل کسی که خود آنها روزی دوست داشته اند آنگونه باشند، اما به آن نرسیده اند. چراکه این ها کودک را از خود ناامید می کند و کودک، خود را حقیر و ناتوان از آنچه که از او خواسته شده می بیند و در نتیجه دچار خودکم بینی و عدم اعتمادبه نفس می شود.

● نتیجه: والدین باید با رفتاری کاملا محترمانه به کودکان خود شخصیت بدهند تا کودکان احساس کنند که به راستی دارای شخصیتی قابل قبول و مورد احترام هستند، آنگاه برای حفظ شخصیت مورد احترام خودشان هم که شده سعی خواهند کرد همان چیزی باشند که شما می خواهید.

چراکه پذیرش کودک از سوی خانواده، مخصوصا پدر و مادر بسیار حائز اهمیت است و این پذیرش از سوی پدر و مادر گامی بسیار بلند در جهت اعتمادبه نفس بخشیدن به کودک و دوری او از «احساس حقارت» و «خودکم بینی» می باشد.

   
   
 
 
      روزنامه ابتکار
دوشنبه 29/1/1390 - 12:28
بهداشت روانی
بگذارید من هم تصمیم بگیرم  
 
  با توجه به این که اعتماد به نفس طیف بسیار گسترده ای از زندگی انسان را شامل می شود طبیعی است که بتوان درباره آن تعداد بسیار زیادی اظهارنظر و تحقیق سراغ گرفت.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
بگذارید من هم تصمیم بگیرم  
 
 
 
 
     
 
   
 

● عوامل تقویت کننده اعتماد به نفس

با توجه به این که اعتماد به نفس طیف بسیار گسترده ای از زندگی انسان را شامل می شود طبیعی است که بتوان درباره آن تعداد بسیار زیادی اظهارنظر و تحقیق سراغ گرفت.

یکی از روانشناسان فرآیند اعتماد به نفس را با روابط خانوادگی مرتبط می داند و بر این باور است که هرچه این روابط صمیمانه تر و منطقی تر باشد احتمال برخورداری کودکان خانواده از اعتماد به نفس بیشتر خواهد بود. به نظر او دادن مسوولیت، پرهیز از ایجاد احساس شکست یا گناه در کودک، خودداری والدین از قدرت مداری، پرهیز از مقایسه فرزندان با یکدیگر یا با فرزندان فامیل یا آشنایان، داشتن انتظارات معقول از کودکان، استفاده منطقی از تشویق و تنبیه، همکاری متقابل، کم کردن بایدها و نبایدها، قدردانی از کودکان در صورت لزوم و امکان، دادن فرصت تصمیم گیری به کودکان از اهم عوامل موثر در تشکیل و تشدید اعتماد به نفس کودکان امروز و نوجوانان و جوانان آینده است.

در جای دیگر رعایت احترام کودکان، پرهیز از تمسخر آنها، فراهم کردن امنیت به معنی عام کلمه در محیط منزل، ارضای خواسته های منطقی کودکان در حد معقول، اجتناب از قایل شدن تبعیض در محیط خانه، اجتناب از سخت گیری های بی رویه، واگذار نکردن مسوولیت های سنگین و پرهیز از ایجاد اضطراب و تشویق به عنوان راه های ایجاد و تقویت اعتماد به نفس معرفی شده است و بالاخره رابرت بیلر هماهنگی در رفتار اعضای خانواده، توجه معقول به کودک، اجتناب از آشفته سازی افکار کودکان، برخورد واقع بینانه با آنان در شرایط متعدد، قائل شدن اهمیت برای مسایل عاطفی و عدالت در محیط خانه، را در این قضیه موثر می داند.

اما باید دانست که تنها محیط خانه در این امر موثر نیست، بلکه محیط بازی، کار و تحصیل نیز به سهم مهم در نگرش ها و برداشت ها و رفتارهای کودک و نوجوان موثر معرفی شده، آمده است که هرچه این الگوهای رفتاری نزدیک تر به انتظارات و آرزوهای شخص باشند، کودک یا نوجوان زودتر، زیادتر و بیشتر از آنها تقلید می کند و از آن تاثیر می پذیرد.

از آنجا که اعتماد به نفس نیز نوعی نگرش یا رفتار به شمار می رود می توان گفت که عموما بزرگسالان اگر با کودک ارتباط داشته در اعتماد به نفس او تاثیر گذارند.

از آنجا که کودک دارای احساس هویت سالم از خویش مفهومی دقیق تر و سازنده تر دارد، به تدریج یگانه بودن خود را کشف می کند و به آنجا می رسد که بداند هر کس در هر موقعیتی می تواند در زندگی، نقشی انحصاری ایفا کند که به نفع خود او و جامعه باشد. طبعا چنین کسی از لحاظ اعتماد به نفس آینده ای روشن تر خواهد داشت.

● علل عدم اعتماد به نفس

▪ علل و انگیزه هایی که به خود مربوط می شوند بسیار و اهم آنها عبارتند از:

۱) وقایع دلسردکننده که زمینه های ناراحتی و نگرانی و در نتیجه عدم اعتماد به نفس را پدید می آورند.

۲) ناکامی ها و محرومیت ها به ویژه در آنچه مورد علاقه شدید کودک است

۳) شکست های پیاپی و خردکننده که سبب دلمردگی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس می شود

۴) تداوم بدبینی ها و گله مندی ها راجع به زندگی و مسایل و دشواری های آن

۵) وجود ترس و دلهره از افشا شدن رازی که به زندگی و سرنوشت فرد بستگی دارد

۶) بیماری مداوم درونی و یا جسمانی که سبب درد و رنج و موجود بدبینی هاست

۷) نقایص و نارسایی های جسمانی که سبب احساس حقارت و احیانا عدم کارآمدی می شود

۸) ترس از حقیر و بی مقدار شدن به علت احساس خلاء و فقر درون خود

۹) وجود گیجی و سردرگمی به علت تعدد وظایف، مشکلات و دشواری ها

● چند پیشنهاد برای افزایش اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان

▪ یکی از وظایف مهم والدین و مربیان، کمک به تقویت عزت و نفس کودکان است. در این زمینه، توصیه هایی است که عبارتند از:

۱) کودکان نیز همچون بزرگسالان، زمانی که احساس خوبی نسبت به خود، توانایی ها و استعدادهایشان داشته باشند، تمایل دارند که تغییراتی در وضعیت موجود خودشان بدهند. والدین و مربیان می توانند با تقویت قابلیت ها و شایستگی های بچه ها در یافتن شیوه هایی که به نشاط و سرزندگی آن کمک کند، موثر باشند.

۲) کارهای مثبت کودکان را با دیگران در میان بگذارید و از راه های گوناگون به آنان کمک کنید تا در کارهایشان موفق شوند و به خاطر سوال کردن آنها را سرزنش نکنید.

۳) والدین و مربیان باید بکوشند که به کودکان مسوولیتی در خور توانایی هایشان واگذار کنند و فرصت هایی فراهم کنند که کارهای آنان توسط افراد دیگری، ارزیابی شود.

۴) به کودکان و نوجوانان کمک کنید، شکست های خود را به تجربه مثبت در یادگیری بدل کنند و آنان را تشویق کنید تا در بعضی از مواقع به استقبال خطر بروند.

۵) اجازه بدهید تا کودکان و نوجوانان در بعضی از موارد زندگی تصمیم بگیرند، از آنها بخواهید درباره برخی از مسایل نظر بدهند و با آنان مشورت کنید.

۶) فرصت هایی فراهم کنید که کودکان به صورت گروهی کار کنند و زیاد محافظه کار نباشید. اجازه دهید، کودکان و نوجوانان از نتایج رفتارهای خود آگاه باشند و پیامدهای آن را ببینند.

۷) نگرش و احساسات کودکان و نوجوانان در مورد خودشان، اغلب وابسته به نظر پدر و مادر و مربیانشان است شما می توانید با حمایت های کلامی و معنوی خود، سبب رشد عزت نفس و خویشتن داری در آنها شوید برای مثال پسر شما چه کاری می تواند انجام دهد تا احساس ارزشمندی و غرور کند؟ آیا انجام بعضی از وظایف خانه مثل: خریدهای روزانه، شستن ظروف، نظافت و … می تواند احساس کارآمدی را در او تقویت کند؟ آیا دخترتان می تواند داوطلبانه در مسابقات ورزشی مدرسه یا منطقه شرکت کند؟ آیا بچه ها به یادگیری نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و انواع هنرهای دیگر علاقه مندند؟ در نظر داشته باشید که همیشه مشارکت های خانوادگی در ایجاد عادات سازنده و مثبت اهمیت ویژه ای دارند.

   
   
 
 
 
      اشرف السادات قوامی
فهرست منابع
۱ سرمد، غلامعلی، اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، مجله تربیت، شماره ۵ ( بهمن ماه ۱۳۷۴)
۲ افروز، غلامعلی، روش های افزایش اعتماد به نفس( تهران، انتشارات اولیا و مربیان، ۱۳۷۰) ص ۱۷
۳ اورت، شوسترم، روانشناسی انسان سلطه جو، ترجمه غلامعلی سرمد
( تهران، نشر سپهر ۱۳۶۹) صص ۱۰۹ ۱۰۸
۴ بیلر، رابرت، کاربرد روانشناسی در آموزش، ترجمه کدیور( تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹) صص ۱۸۱ ۱۷۱
۵ واتکینسون، هیلگارد، زمینه روانشناسی، ترجمه تقی براهنی( تهران، نشر انتشارات رشد، ۱۳۶۹) صص ۱۶۸ ۱۵۸
۶ دوروتی، راجرز، روانشناسی کودک، ترجمه غلامعلی سرمد(تهران، نشر آوای نور، ۱۳۷۳) صص ۵۴ ۵۳
 
 
      روزنامه جوان
دوشنبه 29/1/1390 - 12:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته