قرآن
آیتالله محمدهادی معرفت(ره) / بخش سوم و پایانی |
3.
آیه مباركه «فلینظر الانسان الى طعامه» معناى ظاهرىاش این است كه انسان
باید در غذاى خود تأمل كند و ببیند كه طبیعت چگونه امكان به دست آوردن آن
را فراهم ساخته و بى مقدمه و بى دلیل و خود به خود به وجود نیامده است. اگر
انسان به دقت در غذاى خویش بنگرد و در آن تأمل نماید، مقدار فضل و عنایت و
لطف و رحمت الهى را درخواهد یافت و هنگام تناول آن لذت خواهد برد و این
همه عنایت خداوند را سپاس خواهد گفت. این معناى ظاهرى آیه است؛ ولى مرحوم
كلینى به روایت زید شحام چنین نقل كرده است: از امام صادق(ع) پرسیدم: «در
این آیه مقصود از طعام چیست؟» حضرت فرمود: «منظور علمى است كه انسان
میآموزد. باید دقت كند كه این علم را از چه كسى دریافت میكند؟» وقتى در
این بیان امام(ع) دقت میكنیم، تناسب بین علم و غذا (طعام) را به راحتى
درمییابیم، زیرا علم، غذاى روح است؛ از این رو باید احتیاط و وسواس به خرج
داد تا آن را از منابع اصلى و حقیقىاش به دست آوریم، بهویژه اگر علم دین
و احكام شریعت مقدس و آیین توحید باشد كه در آموختن آن از منابع اصیل باید
كمال احتیاط به عمل آید.
ب) دومین شرط تأویل صحیح، رعایت نظم و دقت در كنار گذاشتن خصوصیات كلام
مورد تأویل و تجرید آن از قراین خاصه است تا حقیقت و مغز آن در قالب مفهوم
عام هویدا گردد. مقصود از این شرط همان است كه در منطق از آن به عنوان
قانون «سبر و تقسیم» و در اصول با عنوان «تنقیح مناط» تعبیر میشود. فقها
از تنقیح مناط براى به دست آوردن ملاك قطعى و یقینى حكم شرعى استفاده
میكنند؛ به طورى كه حكم شرعى ـ اعم از تكلیفى و وضعى ـ نفیاً و اثباتاً
دایر مدار آن باشد؛ آنان محتواى عام منتزع از دلیل را اعتبار میكنند، نه
فقط عنوان محدود و مخصوص موجود در ظاهر دلیل را، این عمل در فقه معروف و
مشهور است و شرایط خاص خود را دارد؛ اما یك نمونه تطبیقى از آیات قرآن، آیه
17 سوره قصص است؛ آنجا كه از زبان حضرت موسى(ع) نقل شده است: «رب بما
أنعمت علىّ فلن أكون ظهیراً للمجرمین».
این آیه مباركه سخن پیامبر خدا، موسى(ع) است كه به شكرانه نعمتهاى فراوان
مادى و معنویی كه خداوند به او ارزانى داشته، با لحنى شاكرانه و تعهدآمیز
بر زبان جارى ساخته است. براى توضیح بیشتر باید توجه كرد كه خداوند بر اساس
صریح آیه مباركه «و لما بلغ أشده و استوى، آتیناه حكما و علما و كذلك نجزى
المحسنین»، به حضرت موسى(ع) از نظر جسمى، اندامى قوى و توانا داد و به وى
علم و حكمت فراوان آموخت. وى روزى در یك ماجراى خاص با یك ضربه مشت كه بر
دشمن خود زد، او را از پاى درآورد؛ ولى پس از این واقعه دریافت كه گویا از
نعمت توانایى جسمى خود استفاده نادرست كرده و از او كارى ناشایست سرزده
است؛ لذا از درگاه رحمت الهى آمرزش طلبید و خداوند او را آمرزید. او در
اینجا با خداى تعالى عهد بست تا تواناییهاى خویش را كه خداوند به او ارزانى
داشته، در مسیر باطل و فساد فى الارض به كار نیندازد و امكانات مادى و
معنویى را كه از ناحیه حضرت بارى دریافت نموده، در خدمت گناهكاران و اهل
معصیت قرار ندهد؛ لذا با لحنى حاكى از تعهد و شكر در مقابل نعمتها
میفرماید: «رب بما أنعمت علىّ...».
توضیحات بالا همه در خصوص معناى ظاهرى آیه مباركه بود؛ ولى جاى این سوال
هست كه آیا این موضوع تنها به حضرت موسى(ع) به عنوان یك پیامبر و شخصى صالح
مربوط میشود، یا حكم عقلى قطعى است كه شامل همه صاحبان قدرت ـ اعم از
عالمان، ادیبان، حكیمان، صنعتگران ـ و به طور كلى همه آنان كه خداوند به
آنان نعمت علم و حكمت و توانایى سرنوشت ساز ارزانى داشته نیز میشود؟ بى
تردید جواب مثبت است؛ زیرا عقل حكم میكند كه این تواناییها بیهوده در
اختیار دارندگان آنها قرار نگرفته و باید در جهت سعادت بندگان خدا و عمران و
آبادانى زمین به كار رود. خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «هو أنشاكم من
الارض و استعمركم فیها».
این مفهوم كلى آیه شریفه، فقط با اجراى قانون «سبر و تقسیم» و با كنار
گذاشتن خصوصیات و قراین موجود در آیه، ممكن است و در نتیجه آن، ملاك حكم
عام به دست میآید.
آنچه در بالا آمد، از آیاتى بود كه اگر در قرآن كریم با دقت نظر و تدبر
نگریسته شود، از این نمونه فراوان به چشم میخورد؛ از قبیل فریضه خمس و
مالیات كه به ترتیب از آیه غنیمت و آیه انفاق با اعمال همین قانون «سبر و
تقسیم» به دست میآید.
آیا علم به تأویل تنها از آن خداست؟
درباره وقف بر «الا الله» در آیه «و ما یعلم تأویله الا الله» و شروع از «و
الراسخون فى العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا» و نیز بر اثر وجود
پارهای روایات كه تنها خداوند از تأویل آگاهى دارد و راسخان در علم هم
تأویل را نمیدانند و آن را به علم خداى سبحان واگذار میكنند، پرسش فوق
مطرح شده است.
از جمله روایاتى كه به این مطلب اشاره میكند، بخشى از «خطبه اشباح» در
نهجالبلاغه است؛ امیر مؤمنان میفرماید: «ای پرسنده، بیندیش و آنچه قرآن
از وصف پروردگار به تو مینماید، بپذیر و نور هدایت قرآن را چراغ راه خود
گیر و از آنچه شیطان تو را به دانستن آن وامیدارد، كتاب خدا آن را بر تو
واجب نمیشمارد و در سنت رسول و ائمه هدى نشانى ندارد، دست بدار و علم آن
را به خدا واگذار كه دستور دین چنین است و نهایت حق خدا بر تو این است. و
بدان كسانى در علم دین استوارند كه اعتراف به نادانى، بى نیازشان كرده كه
نااندیشیده پا در میان گذارند، فهم آنچه را در پس پردههاى غیب نهان است،
آسان انگارند. لاجرم به نادانى خود در فهم آن معناهاى پوشیده اقرار آرند.
خدا این اعتراف آنان را به ناتوانى در رسیدن بدانچه نمیدانند ستوده است،
ژرف ننگریستن آنان را در فهم آنچه بدان تكلیف ندارند، راسخ بودن در علم
فرموده است. پس بدین بس كن و بزرگى خداى سبحان را با میزان خرد خود مسنج،
تا از تباه شدگان مباشى.»
این خطبه از برجستهترین خطبههاى امیر مؤمنان(ع) و داراى بهترین سند است و
خدشهای در صحت اسناد آن وجود ندارد. آنچه مورد بحث است، محتواى خطبه است.
شارحان نهجالبلاغه اتفاق نظر دارند كه مراد امام از این كلام، صفات
خداوند است كه صفات حق توقیفى هستند و باید آنها را تعبداً پذیرفت و كسى در
پى شناخت كنه آن نباشد؛ زیرا راهى براى شناخت حقیقت صفات او همچون حقیقت
ذاتش نیست. حضرت فرمود: «آنچه قرآن از وصف پروردگار به تو مینماید بپذیر،
از آنچه شیطان تو را بدانستن آن وامیدارد و كتاب خدا آن را بر تو واجب
نمیشمارد، دست بدار»؛ زیرا وظیفه ما آن است كه خدا را چنان وصف كنیم كه
خودش در قرآن وصف كرده است: سمیع، بصیر، حكیم، علیم، حى، قیوم و... و خود
را به زحمت بیهوده در جهت فهم حقایق این صفات نیندازیم؛ زیرا سدها و
حجابهاى چندى بر سر راه فهم این صفات نهاده شده و راهى براى رسیدن به آنها
نیست. بنابراین باید در مقابل آن توقف كرده، سر تسلیم فرود آورد.
كلام حضرت در اینجا، با آیات متشابه ـ كه براى راسخان در علم، جهل بدان
شایسته نیست ـ برخوردى ندارد؛ زیرا آراستگى آنان به زیور دانش، امكان معرفت
تنزیل و تأویل را باهم براى ایشان فراهم ساخته است. البته قبول داریم كه
راسخان در علم نیز در آغاز برخورد با متشابهات درنگى ژرف اندیشانه میكنند؛
زیرا متشابه نسبت به همه متشابه است؛ ولى آنان در پرتو تلاشهاى خود براى
كشف مقصود و برگرداندن آیات محكم، در نهایت به فهم آن نایل میآیند.
بنابراین ناتوانى آنان در ابتداى كار، از بركت علم راسخشان است؛ زیرا
میدانند: آیه متشابه، كلامى است صادر شده از جانب همان كسى كه آیه محكم را
نازل كرده است؛ لذا عطش آنان نسبت به فهم آن، در پرتو ژرفاندیشى و مدد
جستن از خدا بیشتر میشود؛ زیرا هر كس در رسیدن به هدفى كوشا باشد، به
خواست خدا بدان خواهد رسید: «من جدّ، وجد». پس وجه تناسب اینكه امام(ع) در
خصوص صفات خدا به این آیه استشهاد كردند، ناتوانى ابتدایى است كه راسخان در
علم در ابتداى برخوردشان با متشابهات به آن معترفند، هر چند نتیجه متفاوت
است.
ابن ابى الحدید میگوید: «برخى از قاریان، در آیه بر كلمه الا الله وقف
كردهاند و برخى وقف نكردهاند، این قول قویتر است؛ زیرا اگر تأویل متشابه
را جز خدا كسى نداند، انزال این قبیل آیات و مخاطب قرار دادن مكلفین بر آن
بیهوده خواهد بود، بلكه بالاتر، به این میماند كه عرب را با زبانى دیگر
مورد خطاب قرار دهیم كه قبح چنین كارى بر همگان معلوم است. و اما محل
«یقولون» از نظر اعراب، میتواند نصب باشد تا حال «راسخین» باشد و میتواند
كلامى مستأنف و مستقل باشد؛ به این معنا كه این دانایان به تأویل
میگویند: به آن ایمان آوردیم. روایت شده كه ابن عباس آیهای را تأویل كرد؛
مردى از صحابه گفت: و ما یعلم تأویله الا الله؛ ابن عباس گفت: و الراسخون
فى العلم؛ و من از جمله راسخان هستم.» |
http://www.ettelaat.com
دوشنبه 9/8/1390 - 14:35
تاریخ
از دیگر رخدادهای سی و یکم ماه اکتبر:
۱۷۶۹:
ژوزف کونیو مهندس و مخترع فرانسوی نخستین وسیله نقلیه بخاری را اختراع
کرد. کونیو در خانوادهای تنگدست بهدنیا آمده بود اما تحصیلاتش را تا
سطوح عالیه ادامه داد. این مهندس جوان در تمام تحقیقات خود تلاش میکرد
برای ایجاد تحرک در وسیله نقلیه خود از نیروی بخار آب استفاده کند. کونیو
سرانجام در چنین روزی از سال ۱۷۶۹ میلادی موفق به اختراع نخستین وسیله
نقلیه بخاری شد. گفتنی است اساس استفاده از نیروی بخار آب را دنیس پاپن
دیگر دانشمند فرانسوی کشف کرده بود و کونیو با بهرهگیری از نتایج این
کشف، ماشین خود را اختراع کرد.
۱۹۰۰: کل جمعیت ایالات متحده ۷۶ میلیون و
۲۹۵ هزار و۲۲۰ تن اعلام شد که در طول قرن بیستم میلادی، چهار برابر شد و
در سال ۲۰۰۶م از مرز ۳۰۰ میلیون تجاوز کرد.
۱۹۰۸: در پی انتشار مصاحبه
ویلهلم دوم قیصر آلمان با دیلیتلگراف چاپ لندن که متن آن ۲۸ اکتبر انتشار
یافته بود، بر دامنه خصومت آلمان و انگلستان افزوده شد؛ زیرا که قیصر
صریحاً گفته بود که آلمانیهای طبقه متوسط و پایین از انگلستان و
انگلیسیها منتفرند. باید دانست که خاندان سلطنتی انگلستان، آلمانیتبار
هستند و مادر ویلهلم از همین خانواده بود.
۱۹۴۳: سران چهار دولت متفق در مسکو بر سر چگونگی معامله خود با دولتهای محور درصورت پیروز شدن بر آنها به توافق رسیدند.
۱۹۴۵: جیرهبندی کفش در امریکا پایان یافت.
۱۹۸۲: سوسیالیستهای اسپانیا پس از ۴۵ سال، انتخابات این کشور را بردند و رهبر جوان آنان، گونزالس، نخستوزیر اسپانیا شد.
۲۰۰۳:
دولت فرانسه برای تعمیر کاخ تاریخی ورسای ۱۵۸ میلیون دلار هزینه اختصاص
داد. لویی چهاردهم ورسای را که در آن قراردادهای پایان جنگ جهانی اول امضاء
شد، شاهنشین فرانسه کرد
دوشنبه 9/8/1390 - 14:8
تاریخ
مرگ فلینی؛ فیلمساز برجسته ایتالیایی
مرگ فدریکو فلینی فیلمساز برجسته ایتالیایی در چنین روزی از سال ۱۹۹۳ میلادی به وقوع پیوست.
فدریکو
فلینی متولد ۲۰ ژانویه ۱۹۲۰م در ریمینی ایتالیا از بزرگترین و مستعدترین
فیلمسازان دنیای سینما بود که با فیلمهای «جاده»، «هشتونیم» و «زندگی
شیرین» به اوج شهرت جهانی رسید. وی در سال ۱۹۳۹م وارد دانشگاه رم شد و در
رشته حقوق به تحصیل پرداخت، هرچند استعداد وی در طراحی انیمیشن و نگارش
داستانهای طنز در نشریات جلوه پیدا کرد.
فلینی در ادامه به نوشتن
سناریوهای رادیویی پرداخت و طولی نکشید که اولین فعالیت سینماییاش را
بهعنوان یک کمدینویس در فیلم «رؤیای یک دزد دریایی» اثر ماریو ماتوله
تجربه کرد. شهرت و استعداد فلینی در فیلمنامهنویسی وی را با «روبرتو
روسلینی»، کارگردان بزرگ ایتالیایی آشنا کرد تا فیلمنامه اثر معروف او
«رم، شهر بیدفاع» را بنویسد که برای آن تا آستانه کسب جایزه اسکار ۱۹۴۷م
نیز پیش رفت. وی یکبار دیگر برای فیلم «پاییزا» روسلینی نامزد جایزه
اسکار بهترین فیلمنامه شد.
فلینی نخستینبار در سال ۱۹۵۱م برای فیلم
«شیخ سفید» پشت صندلی کارگردانی نشست و فیلمنامه آن را نیز خودش نوشت.
این فیلم در جشنوارههای کن و ونیز به نمایش درآمد. این کارگردان نامدار در
سال ۱۹۵۲م اثر معروف خود «جاده» را ساخت که قسمتی از فیلمنامه آن را
خودش نوشت که نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شد.
در آغاز دهه
۱۹۶۰م، فلینی دو شاهکار سینمایی خود «زندگی شیرین» و «هشتونیم» را خلق
کرد. «زندگی شیرین» محصول ۱۹۶۰م نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه و کارگردانی
را برای فلینی بههمراه آورد و در جشنواره کن موفق به دریافت جایزه نخل
طلا شد. این فیلم سه ساعته چشمانداز وسیعی از زندگی جامعه ایتالیایی را از
دید یک روزنامهنگار نشان میدهد. شاهکار ارزنده و تحسینبرانگیز فلینی
در سال ۱۹۶۳م به سینمای جهان معرفی شد. «هشتونیم» که نامزد جایزه اسکار
بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه شد، شاخصترین اثر کارنامه سینمایی
فلینی محسوب میشود.
در میان تمامی کارگردانانی که کسب اسکار را تجربه
کردهاند، «فدریکو فلینی» توانست چهار بار جایزه اسکار بهترین فیلم
غیرانگلیسی را کسب کند و از این حیث همچنان رکورددار است. فلینی در
سالهای ۱۹۵۶م برای «جاده»، ۱۹۵۷م برای «شبهای کابیریا»، ۱۹۶۳م برای
«هشتونیم» و در سال ۱۹۷۴م برای «آمارکورد» چهار اسکار بهترین فیلم
غیرانگلیسی را برای سینمای ایتالیا بههمراه آورد.
فلینی در سال ۱۹۹۳م
جایزه افتخاری اسکار را به پاس یک عمر دستاورد سینمایی کسب کرد و دوبار در
سالهای ۱۹۵۳م و ۱۹۵۴م جایزه شیر نقرهای جشنواره ونیز را دریافت کرد و در
سال ۱۹۸۵م شیر طلای افتخاری این جشنواره به وی اعطا شد. فلینی در سال ۱۹۸۵
اولین کارگردان غیرآمریکایی نام گرفت که بهپاس یک عمر دستاورد سینمایی از
سوی انجمن فیلم لینکولن مورد تقدیر قرار گرفت.
فدریکو فلینی که سرانجام
در تاریخ سی و یکم اکتبر سال ۱۹۹۳ میلادی در سن هفتاد و سه سالگی درگذشت؛
امروزه الهامبخش کارگردانان بزرگ سینمای جهان چون «امیر کاستاریکا»،
«دیوید لینچ»، «وودی آلن»، «پدرو آلمادوار»، «تیم برتون»، «مارتین
اسکورسیزی» و «دیوید کراننبرگ» شده است.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:7
تاریخ
مرگ لویی ماسینیون خاورشناس معروف فرانسوی در چنین روزی از سال ۱۹۶۲ میلادی رخ داد.
لویی
ماسینیون خاورشناس و مستشرق برجسته فرانسوی در ۲۵ ژوئیه ۱۸۸۳م در پاریس
بهدنیا آمد. وی در دوران دبیرستان به شرق و شرقشناسی علاقهمند شد و پس
از آن علاوه بر اخذ دکترای ادبیات، زبان عربی را نیز فراگرفت. آشنایى
ماسینیون با خاورشناسان زمان، باعث پیدایش علاقه به ادبیات و فرهنگ اسلامی
و ایرانی در او شد و این تمایل با سفرهای وی به کشورهای عثمانی و ایران،
به عشقی وافر تبدیل گردید.
ماسینیون گرچه بهعنوان استاد دانشگاه،
ریاست مجامع مطالعاتی و انجمنهای مختلف علمی را نیز به عهده داشت، اما
دامنه تلاشها و گستردگی عقاید او، جوانب گوناگونی را دربرمیگرفت. در این
میان، تماشای مزار خاندان مظلوم امام علی (ع)، آشنایى با فلسفه و تصوف و
در عین حال بررسی جنبههای مادی جامعهشناسی، فعالیتهای سیاسی در حمایت
از افریقاییان بهویژه الجزایر، طرفداری از تز وحدت ادیان آسمانی، ارائه
نظریه تلفیقی عدم جبر و عقیده به فداکاری... از زمره این زمینهها بود.
ماسینیون
همچنین به عرفای اسلامی، صوفیان بزرگ و برخی صحابه پیامبر اسلام (ص)
بهویژه سلمان فارسی علاقه فراوانی داشت و آثاری در این باره نیز منتشر
کرد. موقعیت علمی ماسینیون در سالهای پایانی عمر، در میان خاورشناسان
زمان، به اندازهای ارتقاء یافت که جز تعداد انگشتشماری، با او همتایى
نمیکردند. او بهدلیل دیدگاه نافذ و دریافت عمیق و قدرت استنباطش از
گرایشات پنهان در ورای مکتبهای آشکار و افکار سطحی، از معاصران خود برتری
یافته است و انعکاس آن در روان شخصیاش، حیات باطنی او را با عمیقترین
صفات روحی بارور کرد.
ماسینیون از نظر ژرفنگری و توانایى در استنباط
مایههای پنهانی که در فراسوی نمای ظاهری برخی گرایشها و مکاتب مخفی
گردیده است، بر همردیفان خود برتری دارد. از اینروست که او در هیچیک از
کارهایش، حتی در مباحث علمی یا باستانشناسی، بهاصطلاح، ظاهریمذهب
نبوده است. ویژگی دیگر وی، اعتقاد به نوعی نگرش خاص مذهبی بود که همه
نظامهای ارزشی موجود در مکاتب مختلف چه آسمانی و چه غیرآسمانی، چه توحیدی و
چه غیرتوحیدی را دربرمیگرفت. همین نگرش خاص مذهبی ماسینیون بود که او را
در شناخت مسائل اعتقادی در مذاهب گوناگون یاری میکرد.
وی با کارهای
خود درباره تصوف اسلامی و بهویژه حلاج معروف است، ولی این درواقع، یکی از
ابعاد گوناگون کارهای اوست. او کار خود را با آثار کهن اسلامی آغاز کرد و
در طول زندگی خود، به مسائل معاصر کشورهای اسلامی، تاریخچه تشکیلات اجتماعی
در اسلام، مطالعات فلسفی و علمی و پژوهش پیرامون شیعه و شاخههای آن
پرداخت.
ماسینیون در ضمن تفکر و تعمق درباره مکاتب و مشربهای اسلامی،
به سوی دنیای ایران و ایرانی که توانسته بود مفهوم مافوق ملّیت را در اسلام
پدید آورد، کشانده شد. وی در همین راستا، به بررسی جنبههای مادی جهان
اسلام از نظر جامعهشناسی و تاریخی پرداخت و آثاری نیز منتشر کرد.
از
ماسینیون آثار متعددی بهجای مانده است که مباهله مدینه، تقدیس حضرت فاطمه
(س)، سلمان پاک، وضع اسلام و مقالاتی درباره حلاج، از جمله آثار تلفیقی و
ترجمهای او بهشمار میروند. او همچنین مجله جهان اسلام و نیز تتبعات
اسلامی را تأسیس کرد و مقالات متعددی در آنها منتشر نمود. لویی ماسینیون
سرانجام در تاریخ سی و یکم اکتبر سال ۱۹۶۲ میلادی در سن هفتاد و نُه سالگی
درگذشت.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:7
تاریخ
حمله انگلستان و فرانسه به مصر
حمله انگلستان و فرانسه به مصر پس از اعلام ملی شدن کانال سوئز در چنین روزی از سال ۱۹۵۶ میلادی صورت گرفت.
پس
از آنکه جمال عبدالناصر رئیسجمهور پیشین مصر در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۶م کانال
سوئز را ملی اعلام کرد، نیروهای مصری تأسیسات کانال را که در مالکیت یک
شرکت مشترک انگلیسی و فرانسوی بود اشغال کردند و خود اداره امور کانال و
هدایت کشتیها را از این راه آبی مهم به عهده گرفتند. عبدالناصر اعلام کرد
که هدف او از ملی کردن کانال سوئز، اختصاص عواید حاصله از آن برای کارهای
عمرانی مصر میباشد.
انگلیسیها همانطور که در مورد ملی شدن صنعت
نفت ایران عمل کرده بودند، تصمیم دولت مصر در ملی ساختن کانال سوئز را
غیرقانونی اعلام نمودند، ولی اینبار شدت عمل بیشتری به خرج دادند.
درنهایت، پس از آنکه شکایت انگلیس و فرانسه از مصر به شورای امنیت
سازمان ملل متحد، نتیجهای به بار نیاورد، نیروهای دو کشور، سحرگاه روز سی و
یکم اکتبر سال ۱۹۵۶ میلادی، بندر پرت سعید در مدخل کانال را مورد حمله
قرار دادند.
همزمان با این عملیات، نیروهای رژیم صهیونیستی هم وارد
مصر شدند و مواضع قوای مصری در ساحل شرق کانال سوئز را به تصرف خود
درآوردند. همچنین نیروهای رژیم صهیونیستی همراه با قوای انگلیس و فرانسه
تلاش کردند تا خلیج عقبه را بر روی کشتیهای اسرائیلی باز کنند. با پیاده
شدن چتربازان انگلیسی و فرانسوی و بهدنبال یکسری جنگهای شدید و
مقاومتهای مردمی، سراسر شبه جزیره سینا به تصرف متجاوزان درآمد.
تجاوز
نیروهای انگلیس و فرانسه و اسرائیل به خاک مصر، در سراسر جهان با نفرت و
انزجار روبهرو شد و حتی در خود فرانسه و انگلیس نیز مخالفتهای شدیدی را
برانگیخت. همچنین به دنبال تهدید شوروی به مداخله نظامی و فشار امریکا،
دولتهای متجاوز به آتشبس گردن نهادند و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در
طول کانال سوئز مستقر شدند. جنگ سوئز به تقویت موقعیت داخلی و بینالمللی
جمال عبدالناصر و تبدیل او بهعنوان یک قهرمان ملی و قومی عرب کمک فراوانی
کرد و زمینه را برای حرکتهای ملی و ضد استکباری در کشورهای عربی دیگر
فراهم ساخت.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:6
تاریخ
زادروز کایچک؛ رئیسجمهور چین ملی
چیان کایچک رئیسجمهور پیشین چین ملی در چنین روزی از سال ۱۸۸۶ میلادی متولد شد.
چیان
کایچک رئیسجمهور سابق چین ملی در تاریخ سی و یکم اکتبر سال ۱۸۸۶ میلادی
بهدنیا آمد. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد ارتش شد و در جریان
انقلاب جمهوریخواهان بر ضد حکومت سلطنتی، به گروه طرفداران سون یات سن
پیوست. چیان کایچک در سال ۱۹۲۵م پس از مرگ سون یات سن به رهبری حزب حاکم
کشور رسید و توانست بر شورشهای داخلی غلبه کند.
در سال ۱۹۳۱م ژاپن به
خاک چین حمله برد و این جنگها به جنگ جهانی دوم متصل گردید. با پایان جنگ
جهانی، میان قوای چیان کایچک و کمونیستهای چین جنگی روی داد که به شکست
کیان کایچک و فرار او به تایوان انجامید. از این پس، کمونیستها، در پکن
اعلام جمهوری خلق چین کرده و حکومت کمونیستی بنیان نهادند.
از آن طرف،
چیانکایچک در تایوان حکومت چین ملی در تبعید را تشکیل داد و مورد حمایت
امریکا قرار گرفت. وقتی که حکومت کمونیستی چین به رهبری مائو قصد حمله به
تایوان را داشت، نیروهای ناوگان هفتم ارتش امریکا به دستور ترومن
رئیسجمهور آن کشور، قوای چین را از حمله بازداشتند.
حمایت امریکا از
رژیم چیان کایچک بهحدی بود که با اعمال نفوذ ایالات متحده، کرسیهای
نمایندگی چین در سازمان ملل متحد در اختیار تایوان باقی ماند. اما پس از
آنکه چیان کایچک در ششم آوریل ۱۹۷۵م در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت،
رابطه دولت جانشین او با امریکا و ژاپن که بهتازگی دولت چین را به رسمیت
شناخته و مبادلات بازرگانی و اقتصادی با کمونیستهای پکن برقرار کرده
بودند، تیره شد. در سال ۱۹۸۰م نیز به موازات اخراج تدریجی تایوان از
سازمانهای جهانی، چین کمونیست جانشین تایوان گردید و به تمامی این
سازمانها راه یافت.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:6
تاریخ
آغاز اصلاحات پروتستانی توسط لوتر
مارتین
لوتر مطابق رسوم دانشگاهی آن دوره، در چنین روزی از سال ۱۵۱۷ میلادی
بهمنظور ایجاد بحث، اعلامیهای مبنی بر ۹۵ تز در زمینه کاربرد دریافت
مالیات از طرف کلیسا و نقش پاپ صادر کرد، در پروتستانتیسم انتشار این
تزها، آغاز اصلاحات پروتستانی محسوب میشود.
• مارتین لوتر مؤسس فرقه
پروتستان در ۱۳ مه ۱۴۸۳م در آلمان بهدنیا آمد. وی پس از فراگیری فلسفه،
حقوق، ادبیات و موسیقی، با تأثیر از زمان، استاد علوم مذهبی گردید. وی در
سالهای جوانی بهدلیل اختلافات بین مقامات كلیسا آشفتهخاطر شد و پس از
چندی بر بعضی از اعمال ارباب كلیسا ایراد گرفت.
با این حال، آغاز قیام
لوتر بر ضد كلیسای كاتولیك و استبداد مذهبی بر سر مسئله آمرزش گناهان از
طرف كشیشان و پاپ بود. در آن زمان، رؤسای كلیسا به دلخواه، اشخاص را از
كلیسا اخراج یا تكفیر میكردند و سپس برای آمرزش گناهان و ورود مجدد به
كلیسا، گناهان آنان را با پول میخریدند. اما میتوان گفت آنچه لوتر را
مشخصاً بر ضد این اوضاع برانگیخت، اقدام مسئولین كلیسا به فروش رسمی
آمرزشنامه بود.
با قیام لوتر، طلسم تعصب مذهبی و استیلاطلبی صاحبان
كلیسا و استبداد كاتولیكی قرون وسطی در هم شكست و مذهبی نو تحت عنوان
پروتستان شكل گرفت. پروتستان كه معنی معترض داشت در ابتدا با انگیزه اصلاح
كلیسای كاتولیك آغاز شد و با مقاومت كلیسای كاتولیك در برابر هرگونه اصلاح،
این جنبش بهطور مستقل دارای اصول و مبانی خاص خود گردید.
لوتر معتقد
بود كه یگانه چیزی كه در مسیحیت معتبر است كتاب مقدس میباشد، از اینرو،
هیچگونه حجیتی برای مقام پاپ، شوراهای كلیسایى یا آرای ارباب كلیسا و
قدیسان قائل نبود. از دیدگاه پروتستان، هر مسیحی میتواند پیام كتاب مقدس
را به وجدان شخصی خود دریابد و نجات و رستگاری شخص تنها از طریق فیض الهی و
در ضمن ایمان پدید میآید.
اساس مذهب پروتستان این است كه فرد مسیحی
فقط در برابر خدا مسئول است نه در برابر كلیسا. پیروان پروتستان، كتاب مقدس
را بر همین اساس تفسیر میكنند و نظریاتشان درباره اعمال و وظایف كلیسا و
آئینهای مقدس ناشی از همین دیدگاه میباشد. از حدود پانصد سال پیش تاكنون
فرقههای بیشماری در مسیحیت پدید آمدهاند. پروتستانها به رهبری متمركز
عقیده ندارند و برای روحانیت مسیحی ارزش چندانی قائل نیستند. پروتستانها
بسیاری از اعتقادات فرقههای دیگر را رد میكنند و نوعی مسیحیت پیراسته را
میپذیرند.
از جمله ویژگیها و تفكر پروتستانی، فردگرایى، تأكید بر
آزادی فردی، تساهل و مدارا، تكیه بر تولید و گسترش ثروت، عبادت دانستن كار،
موهبت الهی دانستن ثروت و ممدوح دانستن آن را میتوان برشمرد. پیروان آئین
پروتستان امروزه عمدتاً در كشورهای شمال اروپا شامل نروژ فنلاند و سوئد و
در كشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه، سوئیس، مجارستان و بخشهایی از
امریكا، حضور دارند.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:2
شهدا و دفاع مقدس
شهید احمدرضا ربانی
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۹ آبان ۱۳۵۹
محل تولد: اصفهان
طول مدت حیات: ۱۶ سال
محل شهادت: ذوالفقاریه آبادان
•
شهید احمدرضا ربانی در سال ۱۳۴۳ش در خانوادهای روحانی دیده به جهان هستی
گشود. تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس مذهبی اصفهان گذراند و بهدنبال
اوجگیری مبارزات انقلابی، احمدرضا با اینکه نوجوانی بیش نبود، با الهام
از تعالیم اسلامی که از خانوادهاش آموخته بود، شروع به فعالیت کرد. بعد
از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عضویت کمیته مرکزی اصفهان درآمد و پس
از چند ماه به تهران رفت و لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر تن
نمود. در آنجا دورههای مختلف آموزش نظامی را در چند پادگان گذراند و پس از
چند ماهی در پی فرمان امام (ره) برای سرکوبی ضد انقلابیون، به استان
کردستان اعزام شد. او در شهرهای مختلف کردستان، همراه با دیگر برادران
رزمنده به سرکوبی مهاجمین پرداخت و پس از چند ماه کوشش بیدریغ در منطقه
کردستان به اصفهان بازگشت و در مدتی کوتاه به آموزش کاراته پرداخت. ربانی
در اوایل تابستان سال ۱۳۵۹ش برای بار دوم عازم کردستان شد و در شهر
دیواندره که همواره مورد هجوم مهاجمین و گروهکهای آمریکایی بود، به
پاکسازی ضد انقلابیون پرداخت و یکبار نیز در راه سنندج - دیواندره در
تیررس دشمن قرار گرفت و از ناحیه سر بهشدت مجروح و در بیمارستان بستری
شد. احمدرضا در مهرماه سال ۱۳۵۹ش به شهر خود اصفهان بازگشت و بنا به فرمان
امام خمینی (ره) مبنی بر آموزشهای نظامی، مسئولیت بسیج چند مسجد از جمله
مسجد جامع این شهر را بر عهده گرفت و شروع به آموزش نظامی کرد. با آغاز جنگ
تحمیلی، او نیز عازم جبهه شد و در شهر آبادان بههمراه برادران سپاه
پاسداران زاهدان به ستیز با دشمن پرداخت. احمدرضا پس از ۲ سال مبارزه، در
پی به هلاکت رساندن گروهی از بعثیان در تاریخ نهم آبانماه سال ۱۳۵۹ هجری
شمسی در سن شانزده سالگی در ذوالفقاریه آبادان شربت شیرین شهادت را نوشید.
دوشنبه 9/8/1390 - 14:1
شهدا و دفاع مقدس
شهید حسن طالبیفر
تاریخ تولد: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۹
تاریخ شهادت: ۹ آبان ۱۳۵۹
محل تولد: دزفول
طول مدت حیات: ۲۰ سال
محل شهادت: جبهه جنوب
•
شهید حسن طالبیفر، این طالب و عاشق و شهادت، این پاکباز شیفته قرآن و
حسین (ع) در سحرگاه دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۳۹ش در هنگام دیدن سپیده
بامدادی چشم به جهان گشود. او همزمان با طلوع خورشید متولد شد، گویی دست
تقدیر میخواست او نیز خورشیدی شود و بر فضای زندگیمان حرارت و روشنی و
امید بپاشد، حسن در آغوش خانوادهای مذهبی و معتقد و پایبند به اصول
اسلام و معتقدات مذهبی رشد کرد و سرانجام به ثمر نشست. او در خانوادهای
پرورش یافت که مهیاست چنین افتخاری در آن آفریده شود. حسن در ۶ سالگی قدم
به دبستان گذاشت و فصل جدیدی در زندگیاش گشوده شد. حافظهای قوی و
علاقهای شدید به درس داشت. دوران ابتدائی را با نمراتی خوب گذراند و ورود
به دوره راهنمائی، آغاز شکلگیری شخصیت برادر شهید بود و در آن موقع بود
که افقهای جدیدی به رویش گشوده شد. برادر شهید به مطالعه و تحقیق و بررسی
اعتقادات خود همت گماشت. میل به عبادت و مسجد رفتن را زیاد داشت روحیه
اخلاقی و تقوا در او آرامآرام میبالید. شگفت از سنین کودکی به نماز و
روزه گرفتن علاقه شدید داشت. همین روح ایمان و کنجکاوی باعث شد که به
مطالعه بپردازد. به خواندن قرآن و نهجالبلاغه علاقهای شدید داشت و مطالعه
کتابهای مختلف مذهبی و سیاسی جزئی از برنامهاش بود. حسن به سحرخیزی
عادت داشت و در کارهای خانه و پذیرش مسئولیت در محیط خانواده شرکت میکرد.
حسن از نظر رفتار و اخلاق یک ایثارگر واقعی بود تا آنجائی که رفع نیاز از
عهده او برمیآمد با کمال رضایت و بدون چشمداشت ارضاء میکرد. وی مبارزی
سرسخت با زورگویان و ناحقگویان بود. شهید بزرگوار در سن ۱۴ سالگی از مهر
پدری محروم گردید بعد از فوت پدر عزیزش، علاقه و جدیت بیشتری برای کار
کردن در فصل تابستان از خود نشان داد تا بتواند مخارج تحصیل خود را مهیا
کند و کمکی نیز به خانوادهاش کرده باشد. شهید علاقه شدیدی به کار
جادهسازی و و ساختن داشت چرا که رشته تحصیلی او راه و ساختمان بود.
بههمین خاطر، تابستان بههمراه مهندسین مشغول جادهسازی در روستاها و
شهرهای خوزستان شد. در زمان خفقان و اختناق و هنگامیکه سیاهی ظلم و جور
به سرزمین اسلامیمان سایه گسترده بود، حسن از جمله کسانی بود که در
تظاهرات علیه رژیم منفور همراه برادرش کوکتولملتف میساخت و هنگامیکه
امام (ره) در تبعید بود و اعلامیه میفرستاد آنها را جمعآوری میکرد و
به روستاها میبرد و مطالب را برای آنها بازگو میکرد و نسبت به رژیم
سیاه منفور پهلوی افشاگری مینمود و این وضع ادامه پیدا کرد تا انقلاب
اسلامی ایران به رهبری امام کبیرمان خمینی (ره) بتشکن در ایران اوج گرفت.
حسن در سال ۱۳۵۷ش موفق به گرفتن دیپلم در رشته راه و ساختمان شد. شهید در
اواخر فروردین ۱۳۵۹ش به خدمت مقدس سربازی شتافت. دوره آموزشی را در کرمان
طی نمود سپس به شیراز منتقل و بعداً به پادگان زمینی دزفول منتقل گردید. در
شهریور ۱۳۵۹ش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد، وی مشاهده میکرد که
صدام مزدور به سرکردگی امریکا، شهرهای خوزستان را به توپ و موشک میبندد.
حسن از دیدن جنایات و فاجعههائی که صدام به بار آورده بود بسیار ناراحت
بود بنابراین تصمیم گرفت از پادگان به جبهه برود و با دوستان خود عهد بست
که از فرمانده بخواهد آنها را به جبهه بفرستد. فرمانده به آنها میگوید
فعلاً نوبت تیپ دزفول نشده است. حسین و چند تن از دوستانش مرتب پافشاری
میکردند که به جبهه بروند و خوشبختانه در این میان از لشکر ۲۱ حمزه پیام
میرسد که حدود ۳۰ نفر سرباز احتیاج داریم، آنها نیز بینهایت خوشحال
میشوند و فرمانده قرار میگذارد که بین آنها قرعهکشی شود ولی حسن به
همراه چند تن از دوستانش میگویند قرعه چه به اسم ما باشد یا نباشد محبت
فرمائید به جبهه اعزاممان کنید و آخر هم به آرزوی خود رسید و در همان
روز، او برای خداحافظی با یک لندیور ارتشی به دیدار مادر و خواهر و برادران
و آشنایان رفت. حسن درحالیکه اسلحه ژ-۳ در دست داشت و کولهپشتی و لباس
رزم بر تن و ماشین از گل پوشیده شده بود، به منزل آمد. چون مادرش میپرسد
فرزندم چرا این ماشین از گل پوشیده شده در جواب میگوید مادرجان! ما سرباز
خمینی (ره) هستیم و به گفته او جهت دفاع از دین و میهن عازم جبههایم و
بوسه بر دست و روی مادر میزند، گویا میداند که آخرین وداع است... حسن
همراه سایر همرزمانش که حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر بودند مدت ۱۵ روز یا ۲۰ روز
در میدان حق علیه باطل مردانه به مبارزه پرداختند و در این مدت چند بار به
او پیشنهاد مرخصی میشود ولی حسن قبول نمیکند و میگوید شرمنده هستم به
دزفول بروم درحالیکه دشمن شهر ما را به موشک و توپ بسته و تا زمانیکه
زندهام دفاع میکنم و اگر موفق بودیم و دشمن را بیرون کردیم به منزل
خواهم رفت... حسن چند ساعت قبل از آنکه به شهادت برسد به دوستان خود
پیشنهاد میکند که در آب کرخه غسل کنند... او بعد از غسل شهادت، به راه
میافتد... روز نهم آبان ۱۳۵۹ش متوجه میشوند که دشمن مزدور میخواهد که
به سپاه اسلام حمله کند... در این حمله، گلولهای به کتف حسن اصابت
میکند و در همین حال فشنگهای او هم تمام شده ولی اسلحه دوست شهیدش را
برمیدارد و حدود ۱۵ یا ۲۰ تن از دشمنان بعثی را به هلاکت میرساند که در
همین حین، بهعلت اصابت گلولههایی دیگر به قلبش، در تاریخ نهم آبانماه
سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به درجه رفیع شهادت نائل میآید و به لقاءالله
میپیوندد.
وصیتنامه شهید:
سلام بر مادر و
برادرانم و خواهرانم! همگی را به خدای قادر و توانا میسپارم. مادر و
برادران عزیز! این یک وظیفه بزرگ هر انسان است که برای حفظ دین و آئین و
قرآن باید قیام کند و جان بدهد تا دینش و سرزمینش را از دست اجانب نجات
دهد. من و عدهای از دوستان که داوطلب نبرد با کفار به دلخواه خود به جبهه
میرویم اگر که کشته شدم این چند نکته وصیت را به مادرم و برادرانم دارم.
از خواهران و برادرانم میخواهم که به مادرم دلداری بدهند و به او بگویند
که شهید شدن در راه اسلام هیچ غم و اندوهی ندارد. پولی را که تابستان از
دسترنج خود بدست آوردهام مقداری از آن را هدیه برای تولد دختر برادرم و
مقداری از آن را برای فرستادن مادرم به زیارت و باقیمانده را برای خرج
عروسی خواهرم صرف کنید. مجلس ترحیم و محل دفن خودم را به دلخواه خانوادهام
میسپارم چون نمیخواهم باعث زحمت ایشان گردم. از خانوادهام میخواهم
که درب خانهمان تا سه روز یک نوار چراغ (در روز) و همچنین یک پرچم سبز
که نشانه اسلام و دین و سلحشوری من است نصب کنند و... دیگر به شما زحمت
نمیدهم و از همگی برادران بهخصوص مادرم و خواهران و فامیلها و
همسایگان خدا حافظی میکنم و از ایشان طلب عفو و بخشش مینمایم. والسلام /
برادر شما حسن طالبیفر / خداحافظ
دوشنبه 9/8/1390 - 13:59
تاریخ
۱۳۰۶ هجری شمسی:
از
نهم آبانماه سال ۱۳۰۶ هجری شمسی، سندی به شماره ۳۱۰۰۰۰۰۴۴ در دست است
که حاوی «مصوبه هیئت دولت درمورد الغای عناوین و القاب مرتبط با سلسله
قاجار» میباشد.
• تغییر حکومت قاجار و جایگزینی پهلوی، از سالهای قبل
مد نظر رضاخان میرپنج بود تا اینکه مسافرت طولانی احمدشاه به اروپا،
بهترین فرصت را برای او مهیا نمود. در این هنگام با حمایت هواداران رضاخان
در مجلس، احمدشاه از فرماندهی کل قوا عزل گردید و این مقام به رضاخان
سردارسپه واگذار شد.
پس از مدتی با فشار نظامیان بر مجلس شورای ملی، در
جلسه نهم آبان ۱۳۰۴ش، مادهواحده مبنی بر خلع قدرت و انقراض سلسله قاجار
به تصویب رسید. در پی این جلسه، خاندان کهنسال قاجاریه پس از یکصد و
پنجاه سال سلطنت، با یک قیام و قعود ساده، بهسرعت منقرض گردید و حکومت
ننگین ۵۳ ساله رژیم پهلوی آغاز شد.
تصمیم مجلس در نهم آبان، بازتاب
گستردهای در مطبوعات جهان بهدنبال داشت و تمام خبرگزاریها، تغییرات
ایران را با آب و تاب تمام در صفحات اول روزنامههای خود انتشار میدادند.
در همان هنگام که دولت فروغی در تهران سرگرم برگزاری جشن تاجگذاری
بود، احمدشاه قاجار در پاریس طی یک مصاحبه مطبوعاتی و صدور اعلامیه، عزل
خود را از سلطنت، غیرقانونی خواند و آن را به زور اسلحه و قشون دانست.
رضاخان
سرانجام در ۲۲ آذرماه ۱۳۰۴ش به سلطنت دائمی دست یافت و در چهارم اردیبهشت
سال بعد نیز تاجگذاری نمود. پس از آن، محمدحسنمیرزا ولیعهد با خواری
راهی مرز گردید و رضاخان پهلوی که از آن پس والاحضرت اقدس خوانده میشد،
به ریاست حکومت موقت معین گردید. تصویب انقراض حکومت قاجار توسط مجلس شورای
ملی ایران، با توطئههای پنهان و آشکار رضاخان پهلوی و وابستگان انگلیسی
صورت گرفت. حدود یک ماه و نیم پس از آن، رضاخان، خود را شاه ایران خواند و
سلسله پهلوی را تأسیس کرد.
۱۳۱۵ هجری شمسی:
از
نهم آبانماه سال ۱۳۱۵ هجری شمسی، سندی به شماره ۲۹۷۰۲۸۱۵۳ در دست است
که حاوی «نامه به وزیرمختار دولت ایران در لندن و درخواست اطلاعاتی درباره
نسخه خطی گلستان موجود در بریتیش میوزیوم» میباشد.
در این سند، وزارت
معارف از وزیرمختار ایران در لندن، آقای علاء درخواست کرده است که چون
وزارت معارف قصد دارد بهمناسبت جشن هفتصدمین سال تألیف و تصنیف گلستان،
نسخهای صحیح و نفیس از این کتاب را چاپ و منتشر نماید، بررسی کند که آیا
میتوان برای این کار از نسخه موجود در بریتیش میوزیوم استفاده کرد یا خیر و
درصورت مثبت بودن پاسخ، هزینه عکسبرداری از نسخه مذکور چهقدر خواهد
شد.
دوشنبه 9/8/1390 - 13:58