هر چند که در آموزه های قرآنی در تنقیص دنیا مطالب بسیاری آمده و دنیا به عنوان لهو و لعب شناخته شده است؛ ولی می بایست به این مهم توجه داشت که دنیا در تبیین قرآنی، مقدمه آخرت است و تحلیل های قرآنی بر پایه این نگرش شکل گرفته است تا به مخاطبان این پیام روشن را بدهد که دنیا نسبت به آخرت از اصالتی برخوردار نمی باشد.
اما با این همه، می بایست از این نکته نیز غافل نشد که دنیا با نقش مقدمه ای خود از چنان جایگاه و ارزشی برخوردار می باشد که می توان گفت آخرت و همه چیز آن در این همین دنیا ساخته می شود؛ از این روست که در بیانی زیبا و شیوا، دنیا به عنوان کشتزار و مزرعه آخرت معرفی شده است. این بدان معناست که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود، در همین دنیا ساخته و تامین می گردد. بر اساس این آموزه ها، هر انسانی نه تنها ماهیت خویش را در دنیا می سازد، بلکه بهشت و دوزخ و امکانات و عذاب های خویش را با اعمال خویش درست می کند و آسمان و زمین خویش را شکل می بخشد. در روایات معراجی، پیامبر(ص) گوشه هایی از این تاثیر بی نظیر و بی مانند و نقش بی بدیل دنیا نسبت به آخرت را بیان کرده است.
نویسنده در این مطلب با بهره گیری از آموزه های وحیانی قرآن و اسلام بر آن است تا به این نقش بی بدیل و غیر قابل جایگزین دنیا توجه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
جایگاه ارزشی دنیا در آموزه های قرآنی
دنیا، نقیض آخرت و اسم براى زندگى در این جهان است.(لسان العرب، ابن منظور، ج 4، ص 420، «دنا») بنابراین، هنگامی که از دنیا سخن می گوییم مراد از آن، زندگى در این جهان، كه در برابر زندگى آخرتى قرار می گیرد. به نظر می رسد که در آموزه های قرآنی، دنیا به گونه ای تبیین و معرفی شده که هر کسی از ظن خود شد یار من، وز درون من نجست اسرار من. از این روست برخی زندگی دنیا را پوچ و بیهوده می شمارند و برخی دیگر آن را همه چیز دانسته و دلبسته به آن می شوند. این در حالی است که از نظر قرآن، دنیا و نظام آن، بهترین و نیکوترین نظامی است که خداوند با توجه به ظرفیت ماده و ابعاد مقدماتی آن آفریده است.
از نظر قرآن هر گاه بخواهیم نسبت دنیا را با نقیض آن یعنی آخرت بنگریم، به یک ارزیابی ارزشی اقدام می کنیم، در این صورت است که دنیا به سبب آن که امری گذرا و ناپایدار است (اسراء، ایه 18؛ عنکبوت، آیه 20؛ قیامت، ایه 20؛ انسان ، آیه 27) و اسباب عدم توجه انسان به حقیقت دنیا و مقدمه ای بودن آن را فراهم می آورد و بسیاری از مردمان به آن اصالت می بخشند و این گونه از آخرت غافل می شوند(روم، آیه 7) خداوند آن را تنقیص کرده و بی ارزش شمرده است.
بنابراین، بی ارزشی دنیا را نمی بایست به عنوان یک ارزیابی مستقل دید، بلکه ارزیابی است که با توجه به نسبت آن به آخرت صورت می گیرد. هدف از این تنقیص و بی ارزش دانستن در هنگام نسبت آن به آخرت، از آن روست تا انسان به سبب زندگی در دنیا و لذت های آن، در دام آن نیافتند و به آن اصالت نبخشد و دلبسته به آن نشود تا از آخرت غافل گردد.
خداوند هنگامی نسبت دنیا به آخرت را برای انسان تبیین می کند می فرماید که ماهیّت زندگى دنیا، بازى، لهو، زینت، تفاخر و فزون طلبى و تكاثر در مال و فرزند است.(انعام، آیه 32 ؛ عنکبوت، آیه 64؛ محمد ، آیه 36 ؛ حدید، آیه 20) به این معنا که انسان نمی بایست در دام این مظاهر فریبنده دنیا بیافتد و از حقیقت زندگی دنیا و نسبت مقدمی آن غافل شود.
اگر انسان حقیقت مقدمی دنیا به آخرت را درک و فهم نماید، آن گاه در می یابد که زندگی دنیا تا چه اندازه از ارزش و جایگاه بلند و مهمی برخوردار می باشد و نقش بی بدیل و بی نظیری را برای انسان ایفا می کند؛ زیرا زندگی دنیا هرگز تکرار شدنی نیست و انسان در زندگی دنیا می تواند خود را برای ابدیت بسازد.
کسانی که در دنیا از خواب غفلت بیدار شوند و با ایمان و عبودیت و اعمال نیک، پرده های فریبنده و ظواهر دنیوی را کنار بزنند، آن گاه کشف غطای می شود و ملکوت دنیا و حقایق باطنی آن را می بییند و در می یابند که چگونه می بایست از این فرصت کوتاه عمر بهره گیرند و خود را برای ابدیت بسازند.
از نظر قرآن، زندگی دنیا دارای هدفی است که انسان می بایست آن را بشناسد(مومنون، آیات 112 و 115) این هدف همان ساختن خود برای ابدیت است. بنابراین، نمی بایست تنها به ظاهر دنیا بسنده کرد و دانست که دنیا، باطن و حقیقتی دارد که شناخت آن حقیقت مهم است.(روم، آیه 7) انسان می بایست با شناخت از این حقیقت، از همه امکانات و نعمت های زندگی دنیوی برای ساخت ابدیت خود بهره گیرد و به تمام کمال از آن سود برد. از این روست که خداوند از مومنان می خواهد تا به بهترین وجه و شکل از همه نعمت های زندگی دنیایی استفاده کنند.(اعراف، آیه 32) و بدانند که زندگی دنیایی به سبب مقدمی بودن و شرایط آن، زندگی پر رنج و مشقتی است ؛ زیرا برای ساختن ابدی خود هر کسی می باید بارها و بارها همانند مار پوست بیاندازد و همانند پروانه از مراحل گوناگون و سخت دگردیسی را بپیماید. انسان با هر کاری همراه با قصد و نیتی که انجام می دهد، لبس بعد از لبس دارد و از مرحله ای به مرحله دیگر می رود. طبیعت زندگی بشر این اقتضا را دارد که انسان با رنج، کلفت و مشقت از نعمت های دنیا بهره گیرد و هر گز آرامش و آسایش واقعی و پایداری را در دنیا تجربه نکند.(اعراف، آیه 32)
به هر حال، زندگی دنیوی برای انسان، زندگی همراه با کلفت و تکلیف است و مسئولیت انسان آن است که با شناخت دقیق و کامل از اهداف زندگی دنیا و ایجاد دنیا و وظایف و تکالیف خود، در مسیر شدن های پیاپی گام بردارد و با بهره گیری از تمامی امکانات زندگی دنیا، خود را برای ابدیت سعادتمند بسازد. هرگونه غفلت از این اهداف آفرینش به معنای افتادن در ظاهر فریبنده دنیا و سرگرم شدن به لهو و لعب خواهد بود که سرانجام آن جز دوزخ پست و فراق از خداوند نیست؛ زیرا در زندگی دنیوی به خود اجازه نداده است تا اسمای کمالی الهی ودیعه و سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد و به خداوند نزدیک شده و تقرب یابد و متاله و خدایی شود و در بهشت برتر درآید.
در یک کلام می توان گفت که دنیا، موقعیتی بی بدیل و بی نظیر برای بشر و زندگی کوتاه زیستن در آن، تنها فرصت شدن است. از این روست که خداوند در آیه 47 سوره شوری دنیا و زندگی در آن را تنها فرصت برای بشر معرفی می کند و به این نکته توجه می دهد که انسان تنها در دنیاست که می تواند به دعوت الهی برای متاله و خدایی شدن پاسخ دهد و دیگر هرگز این فرصت تکرار نخواهد شد. هر کسی اگر بخواهد خدایی شود و پاسخ گو دعوت رب و پروردگارش باشد، می بایست در این فرصت کوتاه عمر به آن پاسخ دهد. این پاسخ چنان که از آیات بسیاری به دست می آید، تنها با عبودیت و ایمان و اعمال نیک انجام می گیرد ؛ زیرا شرایطی را فراهم می آورد تا شخص اسمای ودیعه شده را به فعلیت برساند و خود را با پروردگارش همانند کند و متاله شود و در نهایت در مقام ربانیون قرار گیرد و مظهر ربوبیت الهی بر کائنات گردد.
هر گونه غفلت از این اصل و فرصت کوتاه عمر(مومنون، ایات 112 تا 114) به معنای از دست دادن همه چیز است؛ چرا که دیگر امکان شدنی کمالی برای کسی تکرار نخواهد شد و با مرگ و نیز فروپاشی این نظام و جایگزین آخرت، دیگر راهی برای بازگشت نخواهد بود.
انسان، ماهیت ساز و آخرت ساز
از نظر قرآن، انسان در زندگی دنیا دو کار اساسی نسبت به خود و جهان آخرت انجام می دهد؛ زیرا انسان بر اساس آموزه های قرآنی، موجودی به یک معنا بی شکل و ماهیت است و هر کسی خود را می سازد. به یک معنا هر کسی در آغاز تولدش، تنها استعداد و ظرفیت را با خود همراه دارد که به یک معنا قوه محض با تنها فعلیت شدن هاست. در قرآن بارها از صیروره سخن به میان آمده است. این واژه به معنای گردیدن و شدن است. این که خداوند در آیاتی از مصیر انسان به بهشت و دوزخ سخن می گوید، به معنای آن است که انسان خود در حال شدن هایی است که بهشت و دوزخ نهایت آن را شکل می بخشد.
انسان در زندگی دنیا با هر نیت و کاری، خود را می سازد و شکل و ماهیت می بخشد. هر کاری می تواند استعدادها و قوای سرشته در ذات او را فعلیت بخشد و با فعلیت یابی آن، شکل و شمایلی جدید می یابد که اگر دارای چشم برزخی باشد، می تواند این چهره ای که از کارش به خودش می دهد، ببیند.
مولوی در باره این شدن های کمالی انسان در زندگی دنیا این معنا را به خوبی بیان کرده است؛ هر چند که آن چه که بیان می کند دارای معانی و بطون چندی است ولی یک معنای آن همین چیزی است که مراد ما در این مطلب است. وی می سراید:
از جـمادی مـردم و نامـی شدم وز نـما مـردم ز حـیـوان سـر زدم
مـردم از حـیـوانـی و آدم شـدم پـس چه ترسم کی زمردن کـم شدم
حمـلـه دیـگـر بمـیـرم از بـشـر تــا بـر آرم از مـلائـک بـال و پـر
از ملـک هم بایدم جستن ز جـو کــل شـی هـااـک الا وجـهـه
بـار دیـگر از ملک پــران شـوم آنـچه آن در وهـم نـایـد آن شـوم
پـس عـدم گردم چـون ارغـنـون گـویـدم کـه انّـا الـیـه راجـعـون
به این معنا که انسان در آغاز همانند جمادات است و سپس به دایره گیاهان در می آید و تنها از نمو و رشد برخوردار می شود و پس از آن همانند حیوان از احساس نیز سود می برد. آدمیت مرتبه ای است که میان شدن های بسیار قرار دارد؛ بنابراین نمی بایست زندگی دنیوی را پایان شدن های انسان دانست، بلکه خود این مرحله میانی است که می بایست پیموده شود و شدن های دیگر را تجربه کند. این شدن های دیگر در دنیا انجام می شود و انسان این فرصت را می یابد تا خود را بسازد و با احصای همه اسمای الهی متاله شود.
از علی (ع) نقل شده که پیامبر (ص) فرمود : اِنَّ لِلّهَ تَبارَکَ و تَعالی تِسعَةَ وَ تِسعینَ اَسماً مِأة الاّ واحِدة مَن أحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ ؛ همانا برای خداوند تبارک و تعالی 99 اسم هست؛ هرکس آن را احصا کند و شمارد، پس داخل بهشت است .(تفسیر المیزان ، جلد 8 ، ص 375 ، ترجمه 20 جلدی فارسی)
مراد از این احصا همان تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسان است؛ زیرا خداوند به نفخ روح خویش همه اسمای الهی را در انسان به غیر از یک اسم مستاثر ودیعت گذاشته است که با حسن فاعلی و نیت خیر و حسن فعلی و کارهای نیک این اسمای الهی فعلیت می یابد و انسان متاله می گردد.
زندگی دنیا به انسان این فرصت را می بخشد تا خدایی و متاله شود و خود را بسازد. البته بسیاری از مردمان به این هدف و فلسفه آفرینش بی توجه هستند و از آن غافل می باشند. از این روست که زندگی دنیا آنان را به لهو و لعب دچار می کند و هنگامی که خود را با سازه آخرتی خود مواجه می بیند در می یابند که چه خسران و زیان مهمی کرده اند، زیرا نتوانسته اند از سرمایه وجودی و عمر خود بهره گیرند و اسمای سرشته در ذات را فعلیت بخشند و به مقام قرب الهی با متاله شدن دست یابند. ازا ین روست که خواهان بازگشت به دنیا و جبران مافات می شوند؛ ولی مشکلی که وجود دارد این است که این عمر و فرصت شدن هرگز تکرار نخواهد شد.
خداوند در آیات 99 و 100 سوره مومنون گزارشی از این درخواست زیانکاران می دهد و می فرماید:«حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت، کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ لحظهای که پیک مرگ به سراغ یکی از آنان میآید میگوید: پروردگارا مرا به دنیا بازگردان تا عمری را که ضایع کردهام، با عمل صالح جبران نمایم، خطاب میآید «کلا»: نه، دیگر بازگشتی نیست و این سخنی است که او گوینده آن است و سودی در آن نیست، پیش روی او تا روز قیامت مانعی است که از رجوع او جلوگیری میکند. »
بنابراین، فرصت کوتاه عمر و زندگی دنیا تنها جایی است که انسان می تواند خود را برای ابدیت بسازد و این فرصت بی بدیل و بی نظیر هرگز تکرار نخواهد شد.
هر انسانی افزون بر این که خود را می سازد، با نیت و کارهایش، فضای آخرت خود را نیز می سازد. به این معنا که هر کسی بهشت و دوزخ خویش را می سازد و امکاناتی که در بهشت یا دوزخ در اختیار اوست همان چیزهایی است که انسان باخود از دنیا می برد. در حقیقت در آن جا تنها به درو و بهره برداری از محصول و کشته های خود می پردازد و هر آن چه در مزرعه دنیا و کشتزار آن کشته کرده را درو می کند و می چیند.
در روایات معراجی داستان های زیادی برای بیان این مهم از پیامبر(ص) روایت و نقل شده است. از جمله، امام صادق علیه السلام روایت می کند که: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: در آن هنگامی که مرا در آسمان معراج دادند، من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمین های بسیاری را که سفید و روشن افتاده و هیچ در آنها نیست، ولیکن فرشتگانی را دیدم که بنایی می سازند، یک خشت از طلا و یک خشت از نقره، و چه بسا دست از ساختن بر می دارند.
من به آن فرشتگان گفتم: به چه علت شما گاهی مشغول ساختن می شوید و گاهی دست بر می دارید؟
فرشتگان گفتند: وقتی که نفقه ما برسد ما می سازیم و وقتی که نفقه ای نمی رسد دست بر می داریم و صبر می کنیم تا آنکه نفقه برسد.
رسول خدا(ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چیست؟
گفتند: نفقه ما گفتار مؤمن است در دنیا، که بگوید: «سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلهِ وَ لاَ إلَهَ إلا اللَهُ وَ اللَهُ أَکْبَرُ» پس چون مؤمن بگوید، ما بنا می کنیم؛ و زمانی که از گفتن دست بردارد ما نیز باز می ایستیم».
در این روایت به گوشه ای از تاثیر نیت ها و کارهای نیک ما یعنی حسن فاعلی و حسن فعلی اشاره کرده است. در حقیقت هر کسی خود و بهشت یا دوزخش را می سازد و مقدار سرزمین، نهرها، حوری ها، کاخ ها، درختان، امکانات زمینی و آسمانی آن بسته به نوع عملکرد و کار انسان در دنیا دارد. البته خداوند از فضل خویش به بهشتیان افزون تر از آن چه خود ساخته اند بذل و بخشش می کند. البته این زیاد کردن در باره دوزخیان نیست؛ زیرا در این صورت ظلم خواهد بود و ظلم از خداوند قبیح است،(آل عمران، ایه 182 و نیز انفال ، آیه 51 و آیات دیگر) از این روست که در باره پاداش های بهشتی همواره سخن از زیاده و بذل و فضل الهی نسبت به بهشتیان است ولی درباره کیفر و مجازات دوزخیان همواره واژگانی چون جزاء وفاق آورده شده است.(نباء، ایه 26)
خداوند در آیاتی از جمله آیه 51 سوره انفال و 10 سوره حج و 46 سوره فصلت روشن می کند که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود همان اعمال نیک و بد انسان است. این بدان معناست که انسان همان گونه که خودش را می سازد، جهان آخرت با امکانات یا محدودیت های آن را می سازد.
در برخی روایات این معنا مورد توجه و تاکید است که انسان حوریان خویش را می سازد و نام ایشان برگرفته از نام سازنده آن است. به عنوان نمونه حدیثی را ارایه می شود.
عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حكایت نماید: پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، از منزل خارج شدم و در مسیر راه ، امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام مرا دید و فرمود:
اى سلمان! تو بر ما جفا و بى انصافى كردى.
عرض كردم : یا امیرالمؤ منین ! كسى مثل من، بر شما جفا نخواهد كرد، ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله مانع شد كه بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفّق شوم .
امام علیه السلام فرمود: اى سلمان ! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه سلام اللّه علیها؛ چون او علاقه دارد تو را ببیند و مى خواهد كه تحفه و هدیّهاى را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم : آیا بعد از وفات رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است؟!
حضرت فرمود: بلى ، دیروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشریّت گشتم، هنگامى كه وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده كردم كه در گوشهاى نشسته و چادر كوتاهى بر سر خود افكنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : اى سلمان ! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم : اى حبیبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصیّتى مثل شما جفا كند؟!
حضرت زهرا سلام اللّه علیها پس از آن فرمود: آرام باش ، بنشین و در آنچه برایت مى گویم دقّت كن و بیندیش .
روز گذشته در حالى كه درِ خانه بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم كه در باز شد و سه حوری بهشتى كه تا كنون فردى به زیبائى شكل آنها ندیده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگیز عجیبى، با لباسهاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان ، اظهار داشتم: آیا شما از اهالى شهر مكّه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مكّه و مدینه و بلكه از اهل زمین نیستیم ، ما حورالعین مى باشیم و از دارالسّلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمدهایم .
پس من به یكى از ایشان كه فكر مى كردم از آن دو نفر دیگر بزرگتر است گفتم: نام تو چیست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسیدم ، گفت : خداوند مرا براى مقداد، اسود كندى آفریده است .
سپس به دوّمى گفتم : نام تو چیست ؟
گفت : ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤال كردم ، جواب داد: من براى ابوذر غفارى آفریده شدهام .
و هنگامى كه نام نفر سوّم را جویا شدم ، گفت : سلمى هستم ، و چون از علّت آن پرسیدم ، اظهار داشت : من از براى سلمان فارسى مهیّا گشتهام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب كه بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند.
سپس حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمود: اى سلمان ! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون از کنار هر كس عبور كردم، اظهار داشت: آیا با خود مِشك عطر همراه دارى ؟ و من مى گفتم : بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هستهاى در آن نیافتم ، فرداى آن روز بر حضرت زهرا سلام اللّه علیها وارد شدم و عرض كردم : رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت، با كلام و دعائى كه پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم، كشت نموده است.
اظهار داشتم : اى سرورم ! آیا آن را به من میآموزی ؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد، این دعا را بخوان :
نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ الضَّراءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدن ا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.
سلمان فارسى گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالى مدینه و مكّه كه مبتلا به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به بركت این دعا و لطف خداوند، جملگى شفا یافتند.( منابع: دلائل الامامة: ص 107، ح 35، بحارالا نوار: ج 43، ص 66 68، ح 59، الخرایج و الجرایح ، ج 2، ص 533، ح 9)
در فضلیت اشک بر امام حسین(ع) آمده است که اشک های که حتی به اندازه بال مگسی است، در روز قیامت همانند در و مرواریدی بزرگ می شود که عرصه قیامت را بر صاحب آن روشن می کند و بهایی آن را که پیامبران نمی توانند معلوم دارند، خود امام حسین(ع) معلوم می دارد که آزادی شخص و والدینش از آتش دوزخ است.
بر اساس آموزه های قرآنی، هر کسی نور خویش را برای عرصه قیامت به همراه دارد، این بدان معناست که اگر کسی نوری با خود نداشته باشد در عرصه قیامت در تاریکی محض به سر خواهد برد. از این روست که خداوند در آیه 13 سوره حدید گزارش می کند که منافقان در جست و جوی نور در عرصه قیامت هستند: یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ؛آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ایمان آوردهاند مىگویند: «ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندكى] برگیریم.» گفته مىشود: «بازپس برگردید و نورى درخواست كنید.» آن گاه میان آنها دیوارى زده مىشود كه آن را دروازهاى است: باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
این بدان معناست که انسان همه چیز قیامت خویش از ماهیت و امکانات را خود در این دنیا می سازد و هر کار کوچک و بزرگی در قیامت آثاری در شخص و یا محیط زیست او به جا می گذارد. این همان معنای محاسبه مثقال ذره است که در سوره زلزال بیان شده است.
تبیین همه ابعاد این موضوع نیازمند بررسی و تحلیل همه روایات و آیات است ولی از همین اندازه می توان دریافت که دنیا تا چه اندازه می تواند در ابدیت انسان نقش ایفا کند و این که همه چیز انسان در آخرت در همین دنیا ساخته و فرستاده می شود.