• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1083
تعداد نظرات : 4769
زمان آخرین مطلب : 4868روز قبل
طنز و سرگرمی

فال حافظ، نیت کن!
.

.

.
.

..
..

...

به جهنم گر غمت پایان ندارد
به درک گر سرت سامان ندارد
بخندم من به این دنیای فانی
که ضایع تر از این امکان ندارد
 

حافظ می خواد بگه تو خوشبخت می شی، یه کم عصبانیه! منظوری نداره!

 

mostafa2_gh

يکشنبه 24/9/1387 - 12:41
دانستنی های علمی
mostafa2_gh
يکشنبه 24/9/1387 - 12:30
محبت و عاطفه

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را

در انحصار قطره های اشک نبینم

و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد

دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم

دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد

همیشه از حرارت عشق گرم باشد

و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم

من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند

برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم

که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند

من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی

پس برایم دعا کن ، دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه غروب نکند

 

 

mostafa2_gh

 

 

mostafa2_gh

 

mostafa2_gh

يکشنبه 24/9/1387 - 12:27
خانواده
به من گفتی كه دل دریا كن ای دوست، همه دریا از آن ما كن ای دوست، دلم دریا شد و دادم به دستت، مكش دریا به خون پروا كن ای دوست
 
 
 mostafa2_gh
يکشنبه 24/9/1387 - 12:20
شعر و قطعات ادبی
mostafa2_gh
 
 

زلف بر باد مده، تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن، تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس، تا نخورم خون جگر
سر مکش، تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن، تا نکنی در بندم
طره را تاب مده، تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو، تا نبُری از خویشم
غم اغیار مخور، تا نکنی نا شادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو، تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما، تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
حافظ از جور تو، حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام، آزادم

 
يکشنبه 24/9/1387 - 12:17
محبت و عاطفه

mostafa2_gh

 

 

همه کس اسیر رنگه
همه جا غروبه تنگه
افقش چرا سیاهه؟
اگه آسمون قشنگه!

 

mostafa2_gh

 

يکشنبه 24/9/1387 - 12:8
شعر و قطعات ادبی
منم سرگشته حیرانت ای دوست
کنم یکباره جان قربانت ای دوست

تنی نا ساز از شوق وصل کویت
دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

دلی دارم در آتش خانه کرده
میان شعله ها کاشانه کرده

دلی دارم که از شوق وصالت
وجودم را زغم ویرانه کرده

من آن آواره بشکسته حالم
زهجرانت بُتا رو به زوالم

منم آن مرغ سرگردان و تنها
پریشان گشته شد یکباره حالم

زِهَر سر بر سر سجاده کردم
دعایی بهر آن دلداده کردم

زحسرت ساغر چشمانم ای دوست
زبان از یکسره از باده کردم

دلا تا کی اسیر یاد یاری؟
زهجر یار تا کی داغ داری؟

بگو تا کی زشوق روی لیلی
تو مجنون پریشان روزگاری؟

پریشانم، پریشان روزگارم
من آن سرگشته ی هجر نگارم

کنون عمریست با امید وصلت
درون سینه آسایش ندارم

زهجرت روز و شب فریاد دارم
زبیدادت دلی ناشاد دارم

درون کوهسار سینه خود
هزاران کشته چون فرهاد دارم

چرا ای نازنینم بی وفایی؟
دمادم با دل من در جفایی

چرا آشفته کردی روزگارم
عزیزم دارد این دل هم خدایی
 
 
 
mostafa2_gh
يکشنبه 24/9/1387 - 12:4
شعر و قطعات ادبی
 
 
فرشته ی نجات من دیر به ما رسیده ای

کهنه شده است زخم ما کوشش بی سبب نکن
 
 
 
 
mostafa2_gh
يکشنبه 24/9/1387 - 11:58
شعر و قطعات ادبی
 
 
از گل چهره سوخته طراوتی طلب کن
 

برای رفع تشنگی تکیه به تشنه لب نکن
يکشنبه 24/9/1387 - 11:56
شعر و قطعات ادبی
 
 
 
 
 
روز نفس نفس زنان رو به سراب می روم

خشک گلو و تشنه لب به عشق آب می روم
 
 
mostafa2_gh
يکشنبه 24/9/1387 - 11:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته