• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 300
تعداد نظرات : 37
زمان آخرین مطلب : 4647روز قبل
دانستنی های علمی
5 نفری كه روی خودشان عمل جراحی كردند

دكتر لئونید روگوزوف

نوع جراحی : برداشتن آپاندیس

سال ۱۹۶۴، دكتر روگوزوف، در ۲۷ سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود. در این زمان او تشحیص داد كه مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است. شرایط او داشت بدتر می‌شد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمی‌توانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل كند.
او با بیهوشی موضعی عمل را شروع كرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراكتور ( وسیله‌ای كه دو سوی برش جراحی را می‌گیرد و برش را باز نگه می دارد ) را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه‌ را برای او نگه داشته بود، دانشمندی هم وسایل عمل را به او می‌داد.
دكتر روگوزوف در حالت خم‌شده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یك بار طی عمل از حال رفت، توانست عمل را كمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او كاملا بهبود پیدا كرد و به سر كارش در ایستگاه برگشت.

 

دكتر جری نیلسون

نوع جراحی : بیوپسی ( تكه‌برداری )

دكتر «جری لین نیلیسون»، یك پزشك آمریكایی باتجربه است. در سال ۱۹۹۸ او به عنوان پزشك یك ایستگاه در قطب جنوب، موسوم به ایستگاه آموندسن- اسكات، استخدام شد. در طی فصل زمستان، او تنها پزشك مقیم در این ایستگاه بود. در مارس سال ۱۹۹۹، او متوجه شد كه توده‌ای در پستان راستش دارد به همین خاطر از طریق ایمیل و ویدئوكنفرانس مشاوره‌ای با پزشكان آمریكایی انجام داد و از توده، بیوپسی ( تكه‌برداری ) انجام داد.

نتیجه بیوپسی، دقیق نبود، چون موادی كه برای بیوپسی لازم هستند و در ایستگاه نگهداری می‌شدند، تاریخ‌گذشته بودند و دقت تشخیصی را پایین می‌آوردند. از آنجا كه در زمستان دسترسی به ایستگاه به هیچ عنوان وجود ندارد و هواپیماها هم جای مناسبی برای فرود ندارند، تصمیم گرفته شد كه با یك هواپیمای نظامی و از طریق چتر نجات، اسباب و مواد لازم برای این پزشك فرستاده شود. خانم نیلسون یك بیوپسی دیگر انجام داد و وقتی تصویر لام‌ها برای پزشكان فرستاده شد، مشخص شد كه سلول‌های توده، سرطانی هستند. نیلسون مجبور شد كه با كمك ساكنان ایستگاه، در همان ایستگاه شیمی‌درمانی را شروع كند تا اینكه در ماه اكتبر هواپیمایی برای بازگرداندن وی فرستاده شد.

بعد از رسیدن به آمریكا، چندین جراحی روی خانم نیسلون انجام شد و عمل ماستكتومی ( قطع پستان ) روی وی انجام شد.

جالب اینجاست كه بعد از بهبود، خانم نیسلون كتابی در مورد تجربه‌اش با عنوان Ice Bound نوشت. بعدها با استفاده از مطالب این كتاب، یك فیلم تلویزیونی با بازی «سوزان ساراندون» ساخته شد.
 

 

دبورا سامپسون

نوع جراحی : خارج كردن گلوله

داستان این زن هم در نوع خود شنیدنی است. در سال ۱۷۸۲، این زن برای اینكه بتواند وارد ارتش شود، خودش را به عنوان مرد جا زد و با نام «رابرت شاتلفت» در هنگ چهارم ارتش نام‌نویسی كرد. از آنجا كه او قوی‌بنیه و بلندقد بود و ظاهر چندان زنانه‌ای نداشت، كسی شك نمی‌كرد كه او در واقع یك زن است.

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینكه او در جریان یك درگیری نزدیك نیویورك، مجروح شد. برای خارج كردن گلوله، ‌او به بیمارستانی برده شد. اما او از بیم اینكه حین عمل جنسیتش مشخص شود، خودش گلوله را از محل اصابتش كه در رانش بود، خارج كرد و بعد زخم را با یك سوزن خیاطی دوخت. وقتی كه زخم‌های او بهبود پیدا كرد، او دوباره به ارتش برگشت.

تا سال ۱۷۸۳ كه سامپسون یك جراحت دیگر برداشت، كسی متوجه جنسیت واقعی نشد. وقتی ارتشی‌ها متوجه شدند كه او یك زن است، مرخصش كردند، ولی از آنجا كه در جریان خدمت نظامی زخمی شده بود، مقرری‌ای برایش در نظر گرفتند. در سال ۱۸۳۸، كنگره موافقت كرد كه به ورثه او هم مستمری پرداخت شود.

 

دكتر اوان اونیل كین

نوع جراحی : برداشتن آپاندیس و ترمیم فتق كشاله ران

دكتر اوان اونیل كین، یك جراح پیشرو و پزشك برجسته یكی از بیمارستان‌های نیویورك بود. او تصمیم گرفت كه به همه ثابت كند كه برای جراحی‌های كوچك نیازی به بیهوشی عمومی نیست. برای این كار، او تنها با بیهوشی موضعی، آپاندیس خودش را برداشت!

در حالی كه او روی تخت عمل دراز كشیده بود و با استفاده از یك آینه جای عمل را می‌دید، سه پزشك دیگر به او كمك می‌كردند. او خودش برش لازم برای جراحی را روی شكمش ایجاد كرد و آ‍پاندیسش را برداشت و و كار بخیه را به دستیارانش سپرد.

دكتر اونیل كین، ‌در سال ۱۹۳۲ و در ۷۰ سالگی دست به ماجراجویی پیچیده‌تری زد، این بار تصمیم گرفت كه فتق كشاله رانش را عمل كند. به خاطر نزدیكی شریان رانی به محل عمل، این عمل، كار ظریفی است.

اما دكتر اونیا كین، موفق شد، عمل را در كمتر از دو ساعت با موفقیت به پایان برساند. همان طور كه در تصویر بالا می‌بینید، این پزشك در طی عمل خودش كاملا آرامش داشت و حتی در حالی كه تیغ جراحی چند میلیمتر تا شریان حساس، فاصله داشت با اطرافیان شوخی می‌كرد!

 

آرون رالستون

نوع عمل : قطع كردن دست راست

 

رالستون یك مهندس مكانیك آمریكایی است، او كه عاشق كوهنوری است، كارش را به عشق كوهنوری رها كرده بود و قصد داشت به قلل مرتفع صعود كند. در یكی از همین كوهنوردی‌ها در سال ۲۰۰۲، تخته‌سنگی روی دست راست او افتاد. ۵ روز تمام او تلاش كرد كه تخته‌سنگ را جابجا كند، اما موفق نشد. گرسنگی و تشنگی توان را از او گرفت و سرانجام او تصمیم گرفت با چاقویی، دستش را قطع كند.

او چاقوی كندی در اختیار داشت و با زجر بسیار بافت نرم دستش را برید، كار قطع كردن تاندون‌ها دشوارتر بود و او مجبور شد با آنها را پاره كند. اما قطع كردن دست، هم پایان كار نبود، او با وسیله نقلیه‌اش ۸ مایل فاصله داشت و مجبور بود با خونریزی و درد ۸ مایل را هم راه برود. سرانجام او به كوهنوردان دیگری برخورد كه نجاتش دادند.

اما این واقعه تلخ، باعث نشد او دست از كوهنوردی بردارد، او با استفاده از یك دست مصنوعی همچنان كوهنوردی می‌كند و از آن لذت می‌برد.

او كتابی هم در مورد این حادثه و بازگشتش به كوهنرودی با عنوان Between a Rock and a Hard Place نوشته است. او قصد دارد سال ۲۰۱۰ به كوه اورست صعود كند. هدف او از این صعود، آگاهی دادن به مردمان زمین در مورد خطرات تغییر آب و هوا است.

از این حادثه فیلمی در سال 2011 به نام 127 ساعت ساخته شد.

منبع : www.mojpak.blogfa.com

دوشنبه 14/6/1390 - 17:28
دانستنی های علمی

 

اولین مهد کودک ایرانی



منبع:www.iran-paya.com

دوشنبه 14/6/1390 - 17:24
دانستنی های علمی


باهوشترین فرد دنیا در چندقرن اخیر!!!

ویلیام جیم سایدیس، باهوش‌ترین فرد تاریخ بود كه توانست در یک سالگی بنویسد، در ۵ سالگی به ۵ زبان رایج دنیا صحبت كند و در ۱۱ سالگی استاد دانشگاه هاروارد شد. سایدیس در سال ۱۸۹۸ در آمریكا به دنیا آمد و در سن ۴۶ سالگی نیز از دنیا رفت.
او توانایی خارق‌العاده‌ای در یادگیری ریاضیات و زبان داشت. اولین بار به‌خاطر رشد مغزی زود‌هنگام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و بعدها به‌خاطر تمركز بر روی ذهنش به شهرت رسید اما در نهایت خود را از انظار عمومی دور كرد و از ریاضیات هم دل‌زده شد و عقب كشید و با چندین نام مستعار مطلب می‌نوشت.

از دیگر ویژگی‌ها او این است كه می‌توانست در ۱۸ ماهگی نیویورک‌تایمز بخواند و در ۸ سالگی به ۸ زبان صحبت كند. جالب اینكه بعدها خودش زبان دیگری را به‌وجود آورد كه نامش را VENDERGOOD گذاشت.
ناگفته نماند، ضریب هوشی انسان‌های نابغه بین ۱۵۵ تا ۲۰۰ است ولی سایدس در این زمینه ركورد باهوش‌ترین‌های دنیا را شكسته است. برای نمونه بد نیست بدانید كه ضریب هوشی گالیله را ۱۸۰ تخمین می‌زنند و ضریب هوشی بیل گیتس بنیان‌گذار شركت نرم‌افزاری مایكروسافت نیز ۱۶۰ است.

دوشنبه 14/6/1390 - 17:22
طنز و سرگرمی
ماشینی که شما رو گرسنه میکند!واقعا!!؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.

منبع: www.iran-paya.com

 

دوشنبه 14/6/1390 - 17:18
دانستنی های علمی

چرا هنگام فکر کردن به بالا نگاه می‌کنیم?

ممکن است از کسی چیزی بپرسیم و او بدون آنکه چشمانش را حرکت دهد یا آنها را به نقطه خاصی متمرکز کند به روبرو خیره شود. معنی این رفتار آنست که ...
اینکه چرا مردم هنگام فکر کردن به بالا نگاه می‌کنند ظاهرا امری مهم و حیاتی نیست اما جالب است که برخی روانشناسان، این نکته را مهم دانسته و برای آن پاسخی یافته اند. جالبتر اینکه برای این نظریه خود کاربردی بسیار عملی نیز یافته اند.
این روانشناسان که به زبانشناسان اعصاب مشهورند، معتقدند بسیاری از مشکلات ما درکنش متقابل انسانی، از شنوندگان ناشی می‌شود که چارچوب داوری و معیار کسانی را که با آنان حرف می‌زنند درک نمی‌کنند.
زبانشناسان اعصاب متوجه شده اند که بیشتر مردم دلشان می‌خواهد زندگی را عمدتا از درون یک حس مسلط معمولا بینایی، شنوایی یا لامسه ببینند. در مورد سوگیری های حسی هر فرد سرنخهای بسیاری وجود دارد. آشکارترین این سرنخ ها واژه هایی است که هر فرد برای بیان افکار یا احساسات خود انتخاب می کند. دو نفر با سوگیری های حسی متفاوت برای بیان یک منظور ممکن است فعل ها، صفت ها و قیدهای کاملا متفاوت استفاده کنند. مثلا فردی که سوگیری شنوایی دارد ممکن است بگوید: “حرفهایتان را می‌شنوم اما از آهنگ صدایتان خوشم نمی‌آید”. فردی که سوگیری بینایی دارد ممکن است بگوید: “منظورتان را می‌فهمم اما فکر می‌کنم موضع گیری شما مثل روز روشن است”. فردی که حس مسلط او لامسه است ممکن است بگوید: ” نسبت به آنچه می‌گویید احساس خوشی دارم اما انگار کلمه های شما با موضع گیری شما ارتباط چندانی ندارد”.
زبانشناسان اعصاب دریافته اند که در صورت تشخیص و تعیین حس مسلط مراجعان خود (که به آن سیستم بازنمایی بیمار می گویند) خیلی بهتر می‌توانند آنان را یاری کنند. در اینجا هر سه عبارت فوق یک معنی دارند: “شما را درک می‌کنم اما کلمه های شما احساساتتان را لو می‌دهد”. زبانشناسان اعصاب کلمه های منتخب خود را مطابق با سیستم بازنمایی بیمارشان انتخاب می‌کنند. آنان دریافته اند که جلب اعتماد بیمار و خلق رابطه ای کلامی بین روانشناسان و بیمار موفقیتی شایان توجه است.
هر احساسی که از جنبه تصویری قابل بیان باشد از جنبه شنوایی و لامسه نیز قابل بیان است. بنابراین به جای اینکه بیماران نزد روانشناسان بروند روانشناسان نزد بیماران می‌روند. این مطلب به حذف زبان به عنوان مانعی در برقراری ارتباط کمک می‌کند.
بیشتر مردم هنگام جستجوی پاسخ پرسشی که از آنان شده است از یکی از این سه حس مسلط استفاده می‌کنند. اگر از سه نفر بپرسید شماره تلفن منزل آنها هنگام دوازده سالگی شان چند بوده است چه بسا از سه حس مسلط بینایی، شنوایی یا لامسه خود استفاده کنند. یکی سعی می‌کند شماره تلفن را در ذهن خود تصور کند دیگری سعی می‌کند صدای رقم ها را هنگام شماره گرفتن به یاد بیاورد و سومی هم سعی می‌کند به حس لامسه خود هنگام شماره گرفتن مراجعه کند. دقت کنید که هر سه نفر سعی می‌کنند تصویر صدا و احساسی مربوط به گذشته را به یاد بیاورند. زبانشناسان اعصاب متوجه شده اند که هم می‌توانند سیستم بازنمایی عملی مراجعان خود را تشخیص بدهند و هم پیش از آنکه بیمارانشان لب به سخن بگشایند با مشاهده حرکات چشمان آنها بفهمند که آیا در حال ساختن تصاویر نو هستند یا دارند گذشته ها را به یاد می‌آورند.
حرکات چشم اکنون تنظیم و تدوین شده اند. بر این اساس هفت نوع حرکت پایه ای چشم مشخص شده است که هر یک با به کارگیری یکی از اعضای حسی ویژه مطابقت دارد. دقت کنید که این نشانه های بینایی ویژه افراد راست دست می‌باشند. چشمان چپ دست ها معمولادر جهت مخالف راست دست ها حرکت می‌کند. بعلاوه عناوین “چپ- راست” به جهت محل دید بیننده اشاره می‌کند.
جهت حرکت چشم فرایند تفکر
- بالا- راست در حال به یادآوری تصویرها در ذهن
- بالا-چپ در حال ساختن تصویرهای نو در ذهن
- مستقیم-راست در حال به یاد آوردن صداها یا کلمه ها
- مستقیم- چپ در حال ساختن صداها یا کلمه ها
- پایین- راست درحال بیادآوردن صدای کلمه ها(اغلب به آن گفتگوی درونی می گویند)
- پایین- چپ درحال بکارگیری حس بساوایی(میتواند شامل حس بویایی و چشایی هم باشد)
یک نوع دیگر از حرکت چشم یا در واقع بی حرکتی چشم را هم باید ذکر کرد. ممکن است از کسی چیزی بپرسیم و او بدون آنکه چشمانش را حرکت دهد یا آنها را به نقطه خاصی متمرکز کند به روبرو خیره شود. معنی این رفتار آنست که شخص در حال دستیابی تصویری به اطلاعات است.
البته موارد استثنا و پیچیده زیاد است. اما آنچه گفته شد خلاصه بسیار ساده ای از روش روانشناسی اعصاب است. مثلا از کسی بخواهید ظاهر نخستین دوچرخه اش را شرح دهد باید منتظر حرکت چشم او به سمت بالا- راست باشید. با این همه اگر آن شخص در حال تصور و تجسم دوچرخه اش در محلی که اکنون شما هستید – یعنی درحال ساخت تصویر نویی ازشیئی کهنه باشد- ممکن است چشمانش به سمت بالا و چپ حرکت کند.
زباشناسی اعصاب پدیده ای نو است که هنوز بطور گسترده آزمایش نشده است.
مردم در اکثر اوقات سعی می‌کنند پرسش ها را به روش یادآوری تصویری پاسخ بدهند.

منبع:www.mojpak.blogfa.com

دوشنبه 14/6/1390 - 17:9
داستان و حکایت


            آرامش و نا آرامی

            یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
            پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
            همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده.

            نتیجه اخلاقی داستان


            عذاب وجدان همیشه مال كسی است كه صادق نیست
            آرامش مال كسی است كه صادق است

            لذت دنیا مال كسی نیست كه با آدم صادق زندگی می كند
            آرامش دنیا مال اون كسی است كه با وجدان صادق زندگی میكند

 

منبع:www.mojpak.blogfa.com

دوشنبه 14/6/1390 - 17:2
خانواده
درد دلی با مولا

 

 سلام آقا جان.

سلام مولای من.

سلام پدر بزرگوارم.

سلام مهربانم.

سلام آرام جانم.

و باز سلام.

...

از شما معذرت می خواهم که اینگونه راحت و بی مقدمه با شما حرف می زنم.

...

راستش را بخواهید خسته شده ام و به دنبال دل دردمندی می گردم که با او درد دل کنم.

و سنگ صبوری نیافتم جز شما.

می دانم، که می دانید در دل من چه می گذرد و از این بابت تسلا می یابم.

اما گاهی اوقات احساس خفگی و خفقان می کنم.

احساس می کنم قلبم را می فشارند و استخوانهایم را خرد می کنند.

...

می دانم که می دانید.

شهر برایم تنگ و تاریک شده و اکثر مردم شهر برایم چون...

...

دلم به حال خود بیچاره ام می سوزد که شما را فراموش کرده ام و هر از گاهی چون امشب به یادتان می افتم و با خودم می گویم:

" ای بیچاره... مولایت هر روز به یاد توست و برای تو دعا می کند...  تو چه کردی برای مولایت.

آیا به یادش بودی ؟

آیا لحظه ای با خود فکر کردی که مولایت در کجای این عالم است و چه می کند ؟

آیا ظهورش را از خدا طلب کردی؟

آیا....  ؟"

و در آن لحظه عرق شرم است که به من می گوید چه هستم و چه می کنم.

...

 

امشب نیز دلم از دست خودم و مردم کوچه و بازار ...  گرفته بود که به یکباره این شعر به ذهنم رسید:

 

"سایتون سنگینه مولا                      کجا رفته اون چشاتون

کوچه خیل وقته مونده                     چشم به راه قدماتون"

...

 

می دانید چرا ؟

به خاطر اینکه در روزمرگی خود غرق شده ایم و خیلی چیزها را فراموش کرده ایم.

به خاطر اینکه حلال خدا را حرام کرده ایم و حرام خدا را حلال.

به خاطر اینکه کم کم داریم در خود فرو می ریزیم و خود نمی دانیم.

به خاطر اینکه ظاهرمان را آباد کرده ایم و نهانمان را ویران...

و هزار دلیل و اما و اگر دیگر.

...

 

آقا جان حلالم کنید.

حلالم کنید که بخشایش از بزرگان است.

حلالم کنید، زیرا که خود می دانم که چه هستم و که هستم.

برایم دعا کنید که اگر به دعای خیر شما نبود، فقط خدا می دانست که اکنون در چه حالی و چه جایی بودم.

 

ای مهربان مولای من...

درست است که ما شما را فراموش می کنیم و به وقت گرفتاری و دردمندی به یادتان می افتیم، اما شما ما را فراموش نکنید و دعای خیرتان را بدرقه مسیر پر پیچ و خم و پر خطر زندگیمان کنید تا انشا الله بتوانیم ذره ای از محبت ولائیتان را درک کنیم و طعم زندگی واقعی که همان محبت شماست را بچشیم.

آمین یا رب العالمین.

 

منبع: www.moghim .blogfa.com

دوشنبه 14/6/1390 - 12:28
مهدویت

امروز جمعه نیست ولی دلشكسته‌ام

                        زیرا به انتظار ظهورت نشسته‌ام

یكشنبه‌ای است تلخ ، نه یكشنبه‌ای سیاه

                        یك جمعه ی جدید خیال تو، اشك و آه

آقا، شكسته بغض قلم را غم زمین

                        بگذار تا بگویم از این قرن آهنین

از التهاب نقشه ی جغرافیای شوم

                        از مرزهای له شده در سایه ی هجوم

از برج ها كه در تب افسانه‌ای مدرن

                        تبدیل می‌شوند به بتخانه‌‌ای مدرن

از خشم بمب های اتم، نقشه‌های جنگ

                        اندیشه‌های وحشی تیمورهای لنگ

از فصل خواب و وحشت كابوس های شوم

                        تكثیر بی‌نهایت ویروس های شوم

از مرگ اعتماد به دست شغادها

                        از غفلت بهار، شبیخون بادها

دارد دوباره قلب قلم تیر می‌كشد

                        تاریخ را چه تلخ به تصویر می‌كشد

حالا زمان به مرز تحجر رسیده است

                        یعنی كه فصل مرگ تفكر رسیده است؟!

در هر بهار رویش پائیز را ببین

                        تكرار تلخ، یورش چنگیز را ببین

تكرار تلخ فاجعه، تهدید، انفجار

                        آیین جهل، زنده بگوری و انتحار

آقا ببین تهاجم اصحاب فیل را

                        فرعونیان خفته در امواج نیل را

در جست و جوی هیچ تب جنب و جوش را

                        تزویرهای این همه آدم فروش را

دیگر شكسته حرمت سنگین نام ها

                        در عصر انتقام، ترور، قتل عام ها

حالا بت بزرگ تبر را شكسته است

                        دروازه ی حقوق بشر را شكسته است

نمرودها دوباره خدای زمین شدند

                        بت ها، پیمبران دروغین دین شدند

حالا درون قصه  ی مادر بزرگ ها

                        یوسف رها شده است در آغوش گرگ ها

حتی قطار آدمیت واژگون شده است

                        ایثار رنگ باخته، نوعی جنون شده است

قانون ظلم در رگ تاریخ جاری است

                        دنیا هنوز در هوس برده داری است

عصر مدرن وارث مشتی ژن است و هیچ

                        اندیشه‌اش تصرف اكسیژن است وهیچ

دارد دریچه‌ها همه مسدود می‌شود

                        سر چشمه ی امید گل آلود می‌شود

ما مانده‌ایم وحسرت نانی كپك زده

                        با سیبهای سرخ جهانی كپك زده

ما مانده ایم و صفحه  ی شطرنج زندگی

                        با مهره های له شده از رنج زندگی

ما ماند‌ایم و حسر ت تفسیر انتظار

                        ما مانده‌ایم و بغض گلو گیر انتظار

ده قرن انتظار، نه، ده قرن خون دل

                        آقا چه‌ها گذشته به تو؟ مانده‌ام خجل

آقا بگو، بگو كه تو از ما چه دیده‌ای؟!

                        آری بگو، بگو كه چه از ما كشیده‌ای؟!

ما در یقین به سینه ی خود مهر شك زدیم

                        حتی به زخم وا شده ی تو نمك زدیم

یك عده جیره‌خوار مدرنیسم ها شدیم

                        در جنگلی به نام تمدن رها شدیم

یك عده هم جدا شده از عصر آ‌هن اند

                        حرف از ظهور پست مدرنیسم می‌زنند

حرف از ظهور پوچی و تردید بی‌دلیل

                        مرگ حقیقت وخرد و سنت اصیل

یك عده در گرسنگی و فقر سوختند

                        ایمان به نرخ لقمه ی نانی فروختند

یك عده با یزید و معاویه ساختند

                        قرآن به روی نیزه نشاندند و باختند

یك عده از حقیقت تو دور مانده‌اند

                        در انتظار یخ زده محصور مانده‌اند

مفهوم انتظار تو را ترك كرده‌اند

                        آیا دعای عهد تو را درك كرده‌اند؟

گفتند: انتظار همان بی‌قراری است

                        تنها دعا و گریه وشب زنده‌داری است

مفهوم انتظار  تو این چند واژه نیست

                        آقا خودت بیا و بگو انتظار چیست؟

این دردها حكایت و افسانه نیستند

                        تنها شكایتِ دل دیوانه نیستند

این دردها  حقیقت مسموم عالم‌اند

                        شمشیرهای آخته ی ابن ملجم‌اند

از فرقه‌ فرقه تفرقه دلخسته‌ایم ما

                        ده قرن می‌شود به تو دل بسته‌ایم ما

از هر سر جدا شده، بگذار بگذرم 

                        از زخم های وا شده بگذار بگذرم

بگذار بگذرم كه پُرم از گلایه‌ها

                        آقا بیا كه خسته شدم از كنایه‌ها

امروز هم به یاد تو كم كم گذشت و رفت

                        مانند جمعه‌های پر از غم گذشت و رفت

آری گذشت و باز نگاهم تو را ندید

                        فردا دو شنبه است، نه: یك جمعه ی جدید!

منبع:www.moghim.blogfa.com

دوشنبه 14/6/1390 - 12:26
دانستنی های علمی

آیا میدانستی زالو دارای یازده معده و سه دهان میباشد و هر دهان داری صد عدد دندان میباشد، جالب است این را هم بدانید که یک وعده خون مکیدن میتواند زالو را یک سال زنده نگه دارد؟

آیا میدانستی که فیلها از بوی عسل بدشان می آید. حتی بوی عسل فیل ها را فراری می دهد؟

آیا میدانستی که خانومها بیشتر از آقایون مبتلا به بیماری دیابت میشوند؟

آیا میدانستی دانشمندان موفق شده اند که یک هسته دو هزار ساله خرما دوباره بروئید؟

آیا میدانستی که خانومها بطور متوسط ، در طول عمرشان هیجده هزار ساعت بیشتر از آقایون تلفنی صحبت میکنند؟

آیا میدانستی که دلفین ها هر سه سال، فقط یک بچه بدنیا میاورند و عمر متوسط آنها چهل سال میباشد؟

آیا میدانستی انسان 9 هزار سال پیش از میلاد برای اولین بار به کشاورزی پرداخت؟

آیا میدانستی دقت بزرگترین تلسکوپی که در حال ساخت است ، پنج هزار میلیــــــــــــارد برابر از چشم معمولی قویتر است، جالب است بدانید که با این تلسکوپ میشود فاصله ای به مسافت سیزده میلیارد سال نوری را مشاهده کرد؟

آیا میدانستی که پژوهشگران مدعی هستند كه نوشیدن قهوه در طولانی مدت در فشار خون خانم ها تعادل ایجاد می كند در حالی كه نوشیدن كوكاكولا باعث ایجاد فشار خون می شود؟

آیا میدانستی که سال 1790 جمعیت آمریکا تقریبا چهار میلیون نفر بود و شوربختانه از این چهار میلیون نفر هفتصد هزار نفرش برده بودند؟

آیا میدانستی که زبان انگلیسی دارای بیشترین کلمه میباشد، تعداد کلمات در زبان انگلیسی بیشتر از نیم میلیون واژه میباشد؟

آیا میدانستی که زرتشت یعنی ستاره زرین؟

آیا میدانستی که تـعداد گیرنده های شبكه چـشم شـامـل پنج تا شش میلیون سلول مخروطی و دوازده تا چهارده میلیون سلول میله ای میباشد؟

www.forums.p30day.com

دوشنبه 14/6/1390 - 12:21
طنز و سرگرمی

 قابل توجه داوطلبان کنکور

اگر داوطلبی در کنکور پذیرفته نشود ، هیچ تقصیر متوجه او نیست......
زیرا سال فقط 365 روز دارد در حالی که.........
۱ - در سال 52 جمعه داریم و می دانیم که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند
۲- حداقل 50 روز تعطیلات تابستان است و چون هوا گرم است مطالعه دقیق مشکل است پس 263 روز باقی - ماند.است.
۳- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا" 122 روز می شود بنابراین 141 روز باقی می ماند.
۴- برای سلامت جسم و روح روزانه یک ساعت تفریح لازم است که جمعا" 15 روز می شود پس 126 روز باقی می ماند.
۵- دوساعت هم در روز برای خوردن غذا ( صبحانه - نهار – شام ) لازم است که در کل 30 روز می شود پس96 روزه دیگر باقی می ماند
۶- یک ساعت برای گفتگو و تبادل نظر افکار به صورت تلفنی با دیگران ضروری است زیرا انسان موجودی است اجتماعی این خود 15 روز از کل سال است بنابراین 81 روز از سال باقی می ماند
۷- روز های امتحان دست کم 45 روز از سال را به خود اختصاص می دهد و نظر به حجم بالای درس ها و خستگی ناشی از امتحان 36 روز دیگر باقی می ماند
۸- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دسته کم 30 روز در سال است مگر می توان در این اعیاد وقت را به مطالعه گذراند ؟؟ پس 6 روزه دیگر باقی می ماند.
۹- در سال حداقل 3 روز به بیماری می گذرد و سه روز باقی می ماند.
۱۰- سینما روفتن و ورزش کردن و سایر امور شخصی هم لا اقل 2 روز از سال را پر می کند پی فقط یک روزه دیگر باقی است
۱۱- یک روزه باقی مانده هم همان روزه تولد شماست و چگونه می توان در آن روزه بخصوص درس خواند !!!!! پس داوطلب (!!) نمی تواند امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد.

منبع:www.forums.p30day.com

دوشنبه 14/6/1390 - 12:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته