• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1994
تعداد نظرات : 294
زمان آخرین مطلب : 4573روز قبل
سينمای ایران و جهان

فیلم‌هایی كه پای آنها نشستیم و به حال خودمان گریستیم

فیلم هایی كه پای آنها نشستیم و به حال خودمان گریستیم

بار دیگر، سینمایی كه دوست داشتم

هیچ عجیب نیست كه ما دوستداران همیشگی خانه و خانواده و روابط خانوادگی، جلودار فیلم های خانوادگی باشیم، اما متاسفانه در سال های اخیر خیلی كه هنر كرده باشیم، در رسانه های صوتی و تصویری و مكتوبمان، در كنار انواع و اقسام موضوعات دیگر، نیم نگاهی هم به این موضوع انداخته ایم.آدم های كم طاقتی هستیم و برنامه ریزی های بلندمدت و اقدامات زیربنایی و فرهنگ سازی هایمان معمولا از حد گفتن فراتر نمی رود از این رو سینما هم كه جای تفریح است و نه جای فرهنگ سازی! حالا چه باید كرد؟

 

سینمای ازدواج پسند

جای خالی ظرافت های سینمایی در سینمای ما البته همیشه حسرتی بوده كه آه و دریغ ما را درآورده است.

فیلم هایی كه روابط خانوادگی را ریز و موشكافانه و البته صادقانه چنان وارسی می كند كه كمرنگ شدن تصویر و تاثیرش در ذهن، زمان می برد. هنوز بعد از مدت ها رها شدن از فضای فیلم هایی چون كریمر علیه كریمر، revolutionary road و مرا بخاطر بسپار برایمان ممكن نیست، اما در نمونه های داخلی هر چه به حافظه رجوع می كنیم خاطرمان جز چند نمونه از فیلم های مهرجویی فراتر نمی رود.

هادی مقدم دوست، فیلمنامه نویس «بی پولی» و دستیار حمید نعمت الله در «بوتیك» كه سابقه قابل قبولی در پرداخت این نوع روابط در سینمای ما دارد دلایل جالبی برای این اتفاق عنوان می كند. مقدم دوست می گوید: «شاید پاسخ من در این مورد كمی طنزآمیز باشد، اما گرایش سینمای ما به استفاده از بازیگرهای جوان، ما را مجاب می كند طرح قصه را طوری در نظر بگیریم كه شخصیت های داستان نهایتا تا مرحله ازدواج پیش بروند. همیشه مسائل و سدهای رسیدن به این هدف كمتر دیده شده كه در داستان فراتر برود و به روابط خانوادگی نیز بپردازد.

دلیل دوم جوان بودن دست اندركاران و فیلمنامه نویسان سینمای ماست. قاعده بر این است كه نویسنده ها آنچه را كه درك كرده و تجربه كرده اند می نویسند و به دلیل سن و سال چون از تجربه داشتن فرزند یا همسر و دغدغه های مربوط به آن دور بوده اند در نتیجه به فكر تصویر كردن آن هم نمی افتند.»

البته مقدم دوست نظر ما را درباره فقدان فیلم هایی از این دست در سینمای داخلی رد می كند. او معتقد است ما فیلم های خانوادگی داشته ایم، اما تعدادشان نسبت به دیگر ژانرها كمتر بوده برای اثبات ادعایش هم فیلم هایی چون سارا، هامون و بگذار زندگی كنم را مثال می زند.

 

برای فیلم هایی كه نداریم

سهیل رضایی، روان شناس و مشاور فیلمنامه، یكی از دلایل توجه به شبكه های خارجی را بهره بردن از خلأ پرداختن به روابط خانوادگی در سینما و رسانه می داند. او می گوید: «طبق یك تقسیم بندی پنهان كه كسی هم نقشی در آن نداشته حوزه خانواده به تلویزیون و حوزه اجتماع به سینما سپرده شد. بنابراین در سینما موضوعات خانوادگی نمی بینیم. البته در تلویزیون هم موضوعات خانوادگی دست مایه ای برای پرداختن به موضوعات اجتماعی شده اند. مخالفت ها در پرداخت صریح و مستقیم به برخی مسائل ازجمله دلایلی هستند كه ترجیح نویسنده را به انجام چنین ریسكی كاهش می دهد».

البته ما هم دلمان برای صحنه هایی از فیلم های مهرجویی و مرحوم علی حاتمی تنگ شده است. مثل نگرانی مادر برای پیوند دادن فرزندان از هم گسیخته خانواده در اثر ماندگار علی حاتمی، «مادر». كاش دست كم در این مورد به جای مثال آوردن از نمونه های خارجی می توانستیم نمونه های بیشتری از سینمای خودمان را به رخ بكشیم.

 

وقتی ژولیت بودم

گوهر خیراندیش: 14 ساله بودم. كلاس نهم قدیم. روزهای سرخوش نوجوانی و دوران شیرین آشنایی با جمشید اسماعیل خانی.

یك روز اسماعیل خانی با خواهرش آمدند دنبال من و به پیشنهاد آنها رفتیم سینما. سینما آریانا در شیراز یكی از بهترین و باتكنیك ترین سینماهای ایران بود كه با تجهیزاتی برای نمایش تصاویر سه بعدی و پخش صدای دالبی ساخته شده بود. متاسفانه این سینما الان بسته شده. بگذریم! اسماعیل خانی فیلم را قبلا دیده بود، اما انگار دوست داشت یك بار دیگر آن را با هم ببنیم. چون فیلم رومئو و ژولیت بود!

انتخاب درستی بود. میزانسن های فوق العاده، بازی های روان، نگاه زیبا به اثر شكسپیر و داستان فیلم كه با حال و هوای آن روزهای من هماهنگ بود. همه اینها با هم این فیلم را به محبوب ترین فیلم من در تمام سال های زندگی ام تبدیل كرد.

بعدها 2 بار دیگر فیلم را در كنار هم دیدیم. یك بار در اواسط زندگی مشتركمان و یك بار هم در اواخر آن. درباره هر لحظه اش صحبت می كردیم و با هر پلان فیلم خاطره ای برایمان زنده شد. حالا سال ها از آخرین باری كه این فیلم را دیده ام می گذرد.

 

سینماگران آینده، روی پرده

سینما فلسطین در روزهای بیست و هشتم آبان تا سوم آذر حال و هوای جوان پسندی داشت. حضور جوان های علاقه مند به سینما و آنهایی كه دستی در كار فیلمسازی دارند در هر 3 سالن سینما فلسطین و بخصوص لابی ها و راه پله ها، حتی خیابان های اطراف سینما، نشان از برگزاری بیست و هفتمین جشنواره فیلم كوتاه تهران داشت. جشنواره فیلم كوتاه با نمایش آثار داخلی و خارجی در سطح بین الملل هر سال در همین ایام و با هدف ارتقای سطح آگاهی و مهارت جوان ها، همزمان در تهران و چند استان منتخب برگزار می شود. امسال نیز جشنواره فیلم كوتاه پس از بررسی 4700 اثر ارسال شده از ایران و كشورهایی چون آمریكا، هلند، استرالیا، سوئد و... به دبیرخانه انجمن سینمای جوان، 320 اثر را به 2 بخش سینمای ملی و بین الملل معرفی كرد. این آثار در قالب های مستند، پویانمایی و داستانی نمایش داده شدند.آنچه كه در بیست و هفتمین جشنواره فیلم كوتاه تهران قابل توجه بود بالا رفتن سطح كیفی و محتوایی آثار در هر 2 حوزه داخلی و خارجی بود، اما آنچه كه در مقایسه سینمای ما با سینمای جهان بخصوص در حوزه فیلم كوتاه هنوز محسوس است نگاه حرفه ای و استفاده از عوامل كاملا حرفه ای توسط آنها و برخلاف نگاه تجربی و آماتور گونه ماست. در هر صورت برگزاری هر ساله جشنواره فیلم كوتاه در تهران به همت انجمن سینمای جوان ایران و معاونت امور سینمایی و سمعی بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرصتی است برای نسل جوان فیلمساز تا در آینده وارد عرصه های وسیع تر و حرفه ای تر سینما شوند.

 

 

منبع : jamejamonline.ir/ مرسده بابایی
يکشنبه 21/9/1389 - 14:10
سينمای ایران و جهان

یادداشتی بر فیلم «آناهیتا» به كارگردانی عزیزالله حمیدنژاد
میترا حجار مثل غالب بازی‌های سینمایی‌اش خوب و تحسین‌برانگیز است. هرچند حضورش در این فیلم به‌شدت یادآور نقشی است كه پیش از این در...

 یادداشتی بر فیلم «آناهیتا» به كارگردانی عزیزالله حمیدنژاد

ما این را نمی فهمیم ...

نوشتن درباره «آناهیتا» به اندازه فهمیدن فیلم سخت است چون قرار است راجع به چیزی بنویسیم كه قبلا نمونه اش را در سینمای ایران نداشته ایم یا اگر داشته ایم، آنقدر گنگ و گم و مهجور بوده و مانده كه به دشواری به یادش می آوریم و لابد آن هم فیلم خیلی خوبی نبوده كه در حافظه تاریخی مان ثبت شود تا روزی مثل امروز در مقایسه با جدیدترین ساخته «عزیزالله حمیدنژاد» به كارمان بیاید اما فارغ از همه این مرورها و قیاس ها، سوال هایی كه باید ابتدا به آنها پاسخ داد تا به مدد جواب ها بتوانیم بر چنین فیلمی نقد بنویسیم، این است كه واقعا آناهیتا چگونه فیلمی است؟ در چه ژانری ساخته شده؟ چرا تماشاگر با بی حوصلگی تمام آن را دنبال می كند و در این پیگیری به نتیجه دلخواهش نمی رسد؟ جواب همه این سوال ها، روشنگر مشكل اصلی فیلم حمیدنژاد است. آناهیتا در یك جواب سرراست و معقول از مشكل ایده و ساختار روایت در فیلمنامه رنج می برد.

البته این موضوع، درد جدیدی در میان مجموعه دردهای سینمای ما نیست. مشكلی است كه سینمایمان سال هاست با آن درگیر است و هر روز هم این بیماری صعب العلاج، حادتر و وخیم تر می شود و كسی به فكر درمان آن نیست. واقعا چه كسی منكر این واقعیت است كه فیلمنامه، مهم ترین زیربنا و پیرنگ ساختمان یك فیلم است؟ اگر نتوانیم داستانمان راـ درباره هرچه كه می خواهد باشدـ ساده و قابل فهم برای تماشاگر بازگو كنیم، پس چگونه باید انتظار داشته باشیم گروهی تماشاگر كه دست كم طی دو دهه اخیر به دیدن فیلم های سطحی با فیلمنامه های قابل پیش بینی و البته قصه گو عادت كرده اند، به تماشای آن بنشینند و از فیلم خوش شان هم بیاید؟

آلفرد هیچكاك فقید می گوید: «داستان یك فیلم را باید دو پیرزن بتوانند بر سر میز شام برای یكدیگر تعریف كنند »! اما آیا داستان آناهیتا را دو پژوهشگر مسائل ماورایی، زیست محیطی، فیزیكی و شیمیایی می توانند برای هم بازگو كنند كه همین توقع را از دو پیرزن داشته باشیم؟!

اگر فرض محال و غلط را هم بر این بگذاریم كه فیلمنامه آناهیتا، درست و اصولی نوشته شده، اشكال كار آنجاست كه ما ناگهان بدون هیچ پیش زمینه قبلی، تماشاگر را به مواجهه با فیلمی علمی، عرفانی و فلسفی دعوت می كنیم كه ذهن مخاطب از اینگونه فیلم ها خالی است. بنابراین بازخورد مناسبی نسبت به فیلم نخواهد داشت و آن را به سردی پس می زند. تماشاگر ایرانی ناآشنا با دنیای آناهیتا، همانقدر از فیلم خسته و كلافه می شود كه اگر او را وادار به تماشای «سولاریس» (آندره تاركوفسكی) یا «2001: یك اودیسه فضایی» (استنلی كوبریك) كنیم.

خط اصلی داستان فیلم به خودی خود، چندان هم بد نیست: «دو دختر دانشجوی نابغه با سلسله آزمایش هایی روی مولكول های آب، متوجه تاثیر حسی محیط و انسان ها بر ارتعاشات آب می شوند.»

این ایده بكر و خلاقانه، می تواند هر فیلمسازی را برای ساختن فیلمی با این موضوع وسوسه كند. منتها اگر داستان فقط حول این موضوع بچرخد، اثر نهایی به فیلمی مستند درباره انرژی های طبیعی و فرازمینی تبدیل می شود كه قطعا از حوصله تماشاگر علاقه مند به سینمای داستانی خارج است. بنابراین حمیدنژاد، هوشمندانه چاشنی درام را با مایه های عشق و جنایت به داستان یك خطی و سرد خود افزوده بلكه آتش فیلمش گرم شود و خوب بسوزاند. غافل از اینكه فیلمساز با این ترفند، این بار از آن سوی بام می افتد و از فرط شاخه پردازی در خرده داستان های نافرجام و بی ضرورت، ذهن تماشاگر را به ملغمه ای از درام كلیشه ای ایرانی معطوف می كند كه حالا دیگر بازارش نزد تماشاگران عام و آسانگیر هم رونقی ندارد، چه برسد به فیلم بین های سختگیر و حرفه ای. تا نزدیك به میانه های فیلم، تماشاگر مجموعه اطلاعاتی در باب ارتعاشات آب و پژوهش های دختران دانشجو دریافت می كند و این وسط، كاراكتر نچسب و بی خاصیتی چون «بهرام» (شهاب حسینی) هم، مدام می رود و می آید، بدون اینكه كمك چندانی به پیشرفت قصه بكند. نقطه اوج اصلی داستان كه شاید مخاطب را كمی تحریك كند و به توجه وا دارد، از اندوه «مهرناز» (نرگس محمدی) و ترس او از تهدید به قتل آغاز می شود. ناگهان موضوع شكل و شمایل و تاثیرپذیری قطرات آب، كنار گذاشته می شود و مسئله روانشناختی و اجتماعی شخصیت مهرناز مطرح می شود. گرچه در نهایت قاتل او و سایر دختران به وسیله همان اكتشافات «خورشید جم» (میترا حجار) شناسایی و دستگیر می شود اما این درام دیرهنگام نیز بس كه با تاخیر به قصه تزریق می شود، درمانگر درد فیلم نمی شود و معضل اصلی همچنان ادامه دارد. افزوده شدن ماجراهای پلیسی جنایی و حتی درگیری های فصل نهایی فیلم نیز ناجی كرختی و كسالت باری اثر نمی شوند. با آنكه بی انصافی است اگر به اجرای فوق العاده و چشمگیر صحنه های زد و خورد پایانی با طراحی و اجرای مسئول نام آشنای جلوه های ویژه، «عباس شوقی» اشاره نكنیم.

سكانس تعقیب وگریز بهرام و موتورسواری هایش آنقدر خوب از كار درآمده كه به سختی می توان باور كرد آنچه می بینیم، مربوط به فیلم آناهیتاست. در اواسط فیلم نیز یك صحنه خوب دیگر در خاطرم مانده كه حیفم می آید به آن اشاره نكنم؛ لحظه رو در رویی خورشید با جسد مهرناز و آن فریاد و واكنش حجار. تلاش هایی هم كه برای افزودن درام با صحنه هایی نظیر خواندن شعر «خانوم حنا كجایی؟» و بعدتر، پس از مرگ مهرناز، یادآوری آن توسط خورشید كه انگار یك پیش فرض آگاهانه از كشته شدن مهرناز است، نمایش فلاش بك خشونت بار قتل او یا بهانه نخ نماشده عشق و حسادت قاتل برای رقابت با گروه دختران و به چنگ آوردن زوركی یار برگزیده اش، صورت می گیرد، ستودنی است ولی همه اینها آنقدر كوتاه و گذرایند كه در فیلمی با این حجم از بار اطلاعات علمی به چشم نمی آیند و بی خاصیت می مانند. متاسفانه لحظات خوب فیلم اندكند. بازی های بازیگران نیز گرچه یكسان و در یك سطح نیست اما ضعیف و آزاردهنده هم به نظر نمی رسند.

میترا حجار مثل غالب بازی های سینمایی اش خوب و تحسین برانگیز است. هرچند حضورش در این فیلم به شدت یادآور نقشی است كه پیش از این در «شب های تهران» (داریوش فرهنگ) بازی كرده بود. شهاب حسینی بازی راحتی دارد، فقط آن گریم مسخره اش بدجوری توی ذوق می زند. پوریا پورسرخ كمی از ادا و اطوارهای معمولش فاصله گرفته ولی كماكان در حاشیه است و بازی اش به چشم نمی آید.

توقعی كه حمیدنژاد پس از ساخت شاهكار «اشك سرما» در سینماروها ایجاد كرد، اینجا با فیلم آناهیتا یكسره به باد رفت. گرچه ظاهرا آنطور كه از حال و هوای فیلم های او برمی آید، وی علاقه بخصوصی به ساخت فیلم هایی با موضوعات سرما و نقش و تاثیرات محیطی بر زندگی آدم ها دارد. اما آیا می توان تصور كرد آناهیتا، ادامه همان مسیر حرفه ای كارنامه این فیلمساز است؟

به هرحال، با وجود چند امتیاز كوچك فیلم، آناهیتا هنوز فیلم خوبی نیست چون قصه اش نه درست روایت نمی شود و نه دغدغه این روزهای مخاطبی است كه لابه لای انبوه فیلم های بی ارزش سینمایی به دنبال یك فیلم با حداقل استانداردهای روایی و ساختاری می گردد تا از هزینه وقت و پول برای دیدن آن پشیمان نشود. اما چه می شود كرد؟

آناهیتا مصداق بارز جمله ای است كه جایی در همین فیلم، خورشید در پاسخ به بی تفاوتی بهرام نسبت به عكس های قطرات آب تحویلش می دهد: «ما این را نمی فهیم»! و انگار حالا مای تماشاگر باید همان پاسخ متقابل بهرام را خرج خود فیلم كنیم كه «چی هست كه بفهمیم؟!».

آناهیتا در خوش بینانه ترین حالت می توانست یك فیلم كوتاه خوب و تجربی با موضوع پژوهش های دكتر «ایموتو»ی ژاپنی باشد و مخاطبان خاص خود را جذب كند یا اگر اصراری بر تبدیل این طرح به فیلم بلند بود، شاید بهتر بود مانند بسیاری از فیلم های سینمایی دیگر كه از موضوعات ویژه بهره (یا رنج) می برند، با فیلمنامه ای محكم تر و گروهی از بازیگران ناآشنا و تازه نفس، تولید و روانه اكران محدود می شد تا هم كارگردان آنگونه كه خود می خواسته، كاملا شایسته به مراد دلش رسیده باشد و هم بی دلیل تماشاگر گریزپای سینما را به هوای چند چهره و نام سینمایی نسبتا مطرح این سال ها، پای فیلم نكشاند و با توسل به شگردهای تبلیغاتی معكوس، سعی در فروش و پركردن سالن های نمایش فیلمش نكند. آیا وقتی فیلمی با چنین موضوعی ساخته و اكران می شود، نباید در بیلبوردهای تبلیغاتی آن اشاره ای به محتوای متفاوت فیلم شود تا مخاطب در انتخاب فیلم های روی پرده، تكلیف خود را بداند؟

در چنین شرایطی، فروش حتی متوسط از فیلمی نظیر آناهیتا، انتظار بی جایی است. پوریا پورسرخ در صحنه ای از فیلم آناهیتا در توجیه ناكامی اش از ورود به دانشگاه، به میترا حجار اعتراف می كند: «تنها چیزی كه داشتم، یه عالمه مشكل بود. » این دقیقا همان چیزی است كه فیلم حمیدنژاد هم دارد، شاید حتی بیشتر از قاتل فیلم.

 

 

منبع : tehrooz.com/ احمدرضا حجارزاده
يکشنبه 21/9/1389 - 14:10
سينمای ایران و جهان

كلاف سردر گم «ساختمان ۸۵»
قصه «ساختمان ۸۵» برخلاف دیگر آثار پلیسی فخیم زاده، دیر آغاز می‌شود. پس از گذشت بیش از چندین قسمت از سریال، هنوز تكلیف مخاطب با داستان، شخصیت‌ها و روابط پیچیده آن‌ها....

كلاف سردر گم «ساختمان ۸۵»

یک داستان پراکنده

یادداشتی بر مجموعه تلویزیونی «ساختمان ۸۵» ساخته مهدی فخیم زاده

فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی با مضمون پلیسی، جنایی و معمایی از گونه های پرتماشاگر، در عرصه سینما و تلویزیون ایران و جهان می باشد. این گونه آثار از آن جا که بر اساس یک خط روایی پیچیده و وجود شخصیت های مبهم، مرموز و کنجکاو برانگیز ساخته می شوند، تا حد زیادی توانمندی همراه ساختن مخاطب و غافلگیری او را دارند. استقبال عموم بینندگان عام و خاص از این دست فیلم ها و سریال ها نیز، گواه این ادعاست.

«مهدی فخیم زاده» به عنوان کارگردانی مستعد، خوش قریحه و توانمند در عرصه سینما و تلویزیون، پیش از این با ساخت سریال های جذاب پلیسی «خواب و بیدار»، «حس سوم» و «بی صدا فریاد کن»، شایستگی خود را در کارگردانی آثاری از این دست به اثبات رسانده است. وی در «ساختمان ۸۵» جدیدترین ساخته تلویزیونی خود، با محور قرار دادن یک بازپرس به عنوان شخصیت اصلی داستان، به بررسی روابط اجتماعی انسان ها و آسیب شناسی بزهکاری های جامعه می پردازد. وی در این سریال قالب روایی اش را، از گونه ماجرایی معمایی و جنایی برگزیده است. اما در عمل به اصول و قواعد این گونه (ژانر)، چندان پایبند نیست.

قتلی در ساختمانی اتفاق می افتد و در پی پیدا شدن جسدی میان دیوارهای این ساختمان، معمایی برای کشف این جنایت شکل می گیرد. در حقیقت روابط مختلف میان شخصیت های اصلی داستان سریال «ساختمان ۸۵»، رخدادهایی را پیش روی بیننده قرار می دهد. اتفاقاتی که باید مخاطب را گام به گام، با آدم های سریال همراه سازد تا با آن ها در پیدا کردن قاتل و کشف معمای قتل سهیم باشد.

کارگردان تلاش دارد تا مخاطبش در پیدا کردن قاتل با بازپرس شریک شود و به نوعی، خودش معمای این جنایت را بگشاید. قتل در «ساختمان ۸۵» هم چون دیگر آثار فخیم زاده، بر اساس یک رویداد هولناک و حادثه ای پرتعلیق آغاز می شود. به تدریج گره های اصلی داستان شکل می گیرد و در فراز و نشیب قصه، مخاطب در پی سرنخی است تا بتواند پیش تر از شخصیت های سریال گام بردارد. اما از آن جا که داستان پرش های مقطعی فراوان دارد و سریال قصه اش را به گونه ای منسجم روایت نمی کند، بیننده نمی تواند شیرینی غافلگیری و حدس زدن حوادث و رخدادها را بچشد. اتفاق خوشایندی که تا این قسمت از سریال، هنوز رخ نداده است.

 

شخصیت های پرشمار با روابطی مبهم

«ساختمان ۸۵» با رعایت و پایبندی به قواعد و اصول و شرایط گونه پلیسی، می توانست بحران های اجتماعی و اخلاقی را در بستر مناسبات خانوادگی، به گونه ای مناسب به تصویر بکشد. در این صورت می شد این سریال را جزو دیگر آثار موفق پلیسی فخیم زاده فهرست کرد. اما متاسفانه حضور بازپرس در ساختمان محل جنایت و پی گیری های مامور پرونده قتل، هیچ گونه کارکرد پلیسی و دراماتیکی در بستر داستان «ساختمان ۸۵» ندارد. از آن جا که شخصیت پردازی آدم های سریال هم چندان چفت و بست درست و ساختارمندی ندارد، کارگردان نمی تواند موقعیت های معمایی و جنایی پر رمز و رازش را برای بیننده خلق و تصویر کند.

قصه «ساختمان ۸۵» برخلاف دیگر آثار پلیسی فخیم زاده، دیر آغاز می شود. پس از گذشت بیش از چندین قسمت از سریال، هنوز تکلیف مخاطب با داستان، شخصیت ها و روابط پیچیده آن ها مشخص نیست. از طرفی نیز با توجه به کند بودن ریتم و ضرباهنگ «ساختمان ۸۵»، التهاب، شور و هیجانی که لازمه یک اثر پلیسی است، در این سریال احساس نمی شود. فخیم زاده در مقایسه با دیگر آثار پیشین اش، از همان آغاز آدرس سرراستی به مخاطبش نمی دهد. شخصیت های پرشمار داستان و روابط مبهم میان آن ها، نیز به گونه ای نیست که بتواند بستر مناسبی را، برای همراهی بیننده با خط روایی سریال فراهم کند. بدین مفهوم که تعلیق و گره افکنی لازم، فراز و نشیب داستانی، شخصیت های هویت مند و شناسنامه دار، لحظات هولناک، مشکوک و رازآلود و مناسبات پر سوءظن، در بافت داستان و ساختار «ساختمان ۸۵» تنیده نشده است.

حضور آدم هایی با روابط نامشخص و مبهم در ساختمانی که بیشتر اهالی آن خلافکار هستند، می توانست دستمایه خوبی برای یک اثر پلیسی و جنایی باشد. اما فخیم زاده با روایت موازی اما منقطع چند داستان مربوط به ساکنان ساختمان که هیچ نقطه اشتراکی هم با هم ندارند، مخاطبش را سر درگم، حیران و بلاتکلیف کرده است. به همین سبب بیننده از همراهی با آدم های داستان باز می ماند و در تلاطم ماجرایی مبهم، خود را تنها می یابد.

 

اتفاق خوشایندی که هنوز رخ نداده است

مهدی فخیم زاده در «ساختمان ۸۵» نمی تواند با وقوع یک حادثه مشکوک و رمزآلود، آدم های داستانش را در یک موقعیت یکسان و مشترک، برای رمزگشایی از یک حادثه جنایی قرار دهد. در حالی که بر اساس اصول و قواعد ژانر پلیسی، وجود مناسبات پرتعلیق و کشمکش های لازم برای ایجاد گره افکنی های سرشار از سوءظن، از بدیهی ترین مصالح ایجاد موقعیتی معماگونه بر فضای داستان است.

کارگردان با توجه به جنس قصه «ساختمان ۸۵» و شیوه روایت آن، می توانست از ظرفیت های تعلیق آفرین و پرکشش داستان های پلیسی بهره گیرد. در این صورت می شد تصویری جذاب و گرم از یک سریال پلیسی - جنایی به مخاطب ارائه کرد. فضای طنزگونه و روابط فانتزی میان شخصیت های «ساختمان ۸۵»، سبب شده است تا به جای آن که روایت فضایی تلخ، گزنده، رمزآلود و پلیسی داشته باشد، به بستری برای بیان روابط فانتزی میان شخصیت هایی مبهم تبدیل شود.

فخیم زاده با وجود بهره گیری از بازی های زیرپوستی بازیگران توانمندی چون رویا نونهالی، محمود پاک نیت، انوشیروان فاطمی، لیلا برخورداری، عمار تفتی و ... نتوانسته است برای آن ها شناسنامه ای در خور کارنامه بازیگری شان بیافریند. آن ها تا این جای داستان بیش از آن که شخصیت باشند، بیشتر به تیپ شبیه اند. این مشکل زمانی بیشتر آشکار می شود که کارگردان داستان «ساختمان ۸۵»، را در مجتمعی مسکونی روایت می کند که شمار بسیاری از آدم های آن، خود بزهکار و خلافکارند. شخصیت هایی که به سبب شخصیت پردازی نامناسب، سردستی و سطحی، نمی توانند احساس همذات پنداری بیننده را برانگیزند. نکته ای که می توانست یکی از امتیازات بارز سریال باشد که متاسفانه تاکنون این اتفاق خوشایند رخ نداده است!

 

 

انگار هنوز باید منتظر بود

«ساختمان ۸۵» روابط اجتماعی یک جامعه بزهکار را، در قالب داستانی جنایی روایت می کند. پیدا شدن جسدی در یک ساختمان آدم های بسیاری از ساکنان این مجتمع مسکونی را، با پرونده یک قتل مرموز درگیر می کند. اما نکته جالب این است که جسد در ساختمانی پیدا می شود که بیشتر ساکنان آن خودشان خلافکارند. بی تردید وجود این آدم ها پرسش های فراوان و سر نخ های زیادی را، در کشف معمای قتل برای بازپرس فراهم می کند. سرنخ هایی که هر کدام از آن ها، می تواند به کشف جرایم دیگری بینجامد. اما این گونه نمی شود چون در «ساختمان ۸۵» اعضای مجتمع مسکونی با آن که در کنار یکدیگر زندگی می کنند، از حال و روز هم چندان خبری ندارند. بازپرس سریال با آن که نشانه هایی از فرمول های رایج آثار پلیسی را دارد، اما کمتر شباهتی با چنین آدم هایی دارد. متاسفانه «ساختمان ۸۵» در قسمت هایی که تاکنون شاهدش بوده ایم، نتوانسته است انتظار و توقع دوستداران سریال های «خواب و بیدار»، «حس سوم» و «بی صدا فریاد کن» فخیم زاده را بر آورده کند.

در «ساختمان ۸۵» کارگردان با رویکردی ملودرام، به یک داستان پلیسی پرداخته است. به همین سبب نیز نتیجه آن چیزی جز بلاتکلیفی مخاطب با این کلاف سردرگم نیست. انگار هنوز باید منتظر بود و دید که آیا با توجه به سابقه قابل تامل فخیم زاده در ساخت سریال های پلیسی، «ساختمان ۸۵» در قسمت های آینده اش می تواند مخاطب را با خود همراه کند و اتفاق خوشایندی که همگان انتظار آن را از کارگردانی چون فخیم زاده دارند رقم بزند؟ این اتفاق هم چیزی نیست جز غافلگیری مخاطب، در مراجعه با حدس و گمان هایش درباره رخدادهای سریال و آدم های داستان. شما چه فکر می کنید؟

 

 

 

منبع : khorasannews.com
ارسال به دوست
يکشنبه 21/9/1389 - 14:8
سينمای ایران و جهان

بازیگر قهوه تلخ: جذاب‌ترین سكانس خالی‌بندی خواستگاری شاه از من بود!
بانوی اول دریار جذاب ترین سكانس قهوه تلخ را دیالوگی دانست كه در آن ماجرای خواستگاری اش را برای كاترین تعریف می‌كند....

 بازیگر قهوه تلخ: جذاب ترین سكانس خالی بندی خواستگاری شاه از من بود!

قهوه تلخ این روزها بحـث داغ محافل ومهمانی های خانوادگی شده است. قهوه تلخی که طناز بی همتای سازنده سریالهای پرمخاطب ساخته وبه صورت هفتگی از طریق رسانه های تصویری دراختیارمردم قرار می گیرد بازیهای بسیار زیبایی را از بازیگرانی چون: الیکا عبدالرزاقی، جواد عزتی، محمدرضا هدایتی، برزو ارجمند، عارف لرستانی و....دراین مجموعه شاهد هستیم که در کارهای گذشته خود هیچگاه به این خوبی دیده نشده اند. برآن شدیم به مرور با این عزیزان در باره قهوه تلخ گفت وگو کنیم وامروز شما را به خواندن گفت وگو با الیکا عبدالرزاقی همسر اول شاه (فخرالتاج) دعوت می کنیم.

الیکا عبدالرزاقی بازیگر توانمند ایران متولد 1358، فارغ التحصیل آموزشگاه هنری سمندریان و لیسانس ادبیات نمایشی است. او از سال 76 کارش را با تئاتر شروع کرد و در سال 77 با سریال «گمشده» مسعود نوابی به تلویزیون معرفی شد. اولین کار طنز جدی او مجموعه «باغ مظفر» به کارگردانی مهران مدیری است.

 

درباره لطمات احتمالی که به کیفیت یک سریال به هنگام پخش هر شبی از تلویزیون وارد می شود، برایمان بگویید؟

- روز پخش بودن و آنتن داشتن، باعث می شود که کیفیت کار آسیب ببیند.

در پخش تلویزیونی برای تمرین کردن بازیگران به دلیل محدودیت زمانی با مشکل روبه رو می شویم و طبیعی است که استرس کار بالاست. در چنین شرایطی فشار زیادی روی اعضای گروه است، اما در شرایط فعلی که پخش سریال در شبکه نمایش خانگی انجام می شود، آرامش بیشتری وجود دارد.

این روزها تمرین های بیشتری می کنیم، پلان های گرم تری می گیریم و با اعتماد به نفس بیشتری کار می کنیم؛ این گونه تاثیر گذاری سریال هم افزایش می یابد.

 

آیا فکر می کنیدعدم پخش این سریال از تلویزیون باعث کاهش تعداد مخاطبان این مجموعه شده است؟

- من هم پیش از آغاز توزیع سریال فکر می کردم که تعداد زیادی از مخاطبان خود را از دست خواهیم داد، اما اکنون دیدم که کاملا برعکس شد و این سریال به خوبی دیده شده است. و هرکس که آنرا می بیند به دیگران توصیه می کند که آنرا تهیه کرده و ببینند.

 

از پخش گسترده ی سریال «قهوه تلخ»در شهرستانها هم اطلاع دارید؟

- فکر نمی کردم که امکان توزیع فیلم در ایران تا این حد وجود داشته باشد و به همه ی شهرها و شهرستان ها برود و اکنون با توجه به بازخوردی که از مردم گرفته ام، احساس می کنم این سریال، بیشتر از زمانی که در تلویزیون پخش می شد، دیده شده است. مخاطبی که سی دی این مجموعه را خریداری می کند، حتما قصد دیدن آن را دارد. اما وقتی یک سریال از تلویزیون پخش می شود، چون زمان پخش آن غیرقابل تغییر است، ممکن است اتفاقاتی جلوی دیدن سریال را بگیرد، اما وقتی فرد سی دی آن را دارد، هر وقت، زمان آزادی در اختیار داشته باشد، صرف دیدن فیلم می کند.

 

درباره ی کامل نبودن متن سریال و دشواری بازی در این شرایط توضیح دهید؟

ما عادت کرده ایم؛ اما این گونه هم نیست که هیچ چیزی از متن داستان مشخص نباشد، بلکه حدود ساختار داستان را نویسنده ها می دانند و کارگردان هم در جریان است، اما سکانس به سکانس معلوم نیست که چه اتفاقی می افتد و ما دیگر به این نوع بازی کردن عادت کرده ایم و آن را بلدیم.

ما عادت کرده ایم که تداوم حسمان باید چگونه باشد و سکانس های قبلی را مرتب چک کنیم و بقیه ی اعضای گروه نیز حواسشان به این موضوع هست.

 

درباره برخی شباهتها بین مجموعه های طنز مهران مدیری چه فکر می کنید؟

- طنز در کارهای مهران مدیری، مدام به روز شده است. واقعا این تکرار ها در بازی ها جذاب است. اما نوع کار، تکراری نیست و کاملا ساختار و نوع بازی ها تفاوت دارد.

 

تیم طنز مهران مدیری ثابت است؟

- من فکر می کنم که تماشاگر دوست دارد تیم ثابت را ببیند و اگر چند بازیگر جدید نیز به کار اضافه می شوند، باید بتوانند در گروه حل شوند وگرنه بیننده کار را پس می زند؛ چراکه تماشاگر به تیم مشخصی که مدام کار آنها را ببیند، عادت کرده است و این حسی است که من از مخاطبان گرفته ام.

 

به نظر شما جایگاه خانم ها در طنز ایران چگونه است؟

- من از سال 85 کار طنز کرده ام در اوایل کار طنز برایم ترسناک بود. چون همیشه در تئاتر کار جدی انجام داده بودم ولی اولین کار طنزم به نام تئاتر (الوتریا) را بازی می کردم که آقای انصاری کار را دیدند و به من گفتند شما طنز خوبی دارید.

 

مشکلات بازیگران زن کمدین در سینمای ایران چیست؟

- ما خیلی تلاش می کنیم اما یک سری محدودیت وجود دارد که کار ما را سخت می کند. مخصوصا خانم های طناز در کار آزادی ندارند ولی باید بگویم همین محدودیتهاست که خلاقیت می آورد و باعث می شود برای اثبات وجودمان تلاش ویژه انجام دهیم.

 

به جز این کار، با مدیری بازهم کار طنز انجام داده اید؟

- خیر

 

ازدواج کرده اید؟

- خیر

 

بزرگترین آرزوی الیکا عبدالرزاقی چیست؟

- آرزو زیاد دارم، ولی بزرگترین آرزویم این است که آنقدر توانمند باشم که بتوانم برای اطرافیانم و خودم روحیه ام راحفظ کنم و دیگران را ساپورت کنم وبه همه کمک کنم و از نظر مالی خیلی پولدار باشم.

 

از برخورد مردم برایمان بگویید؟

- بسیار خوشایند است. یکی از نیازهای بازیگر دیده شدن است وقتی سالها کار می کنی و محدود دیده می شوی جذابیت چندانی ندارد. من بعد از سالها کارکردن برای اولین بار این نوع دیده شدن و پذیرش میان مردم را تجربه کردم و از این همه محبت لذت بردم مخصوصا خواندن نقد از منتقدین خوبی مثل آقای طالبی نژاد که نوشته بودند بازی درخشان سیامک انصاری و زن شاه. اینکه ایشان از بازی من تعریف کرده بودند و حتی اسم مرا نمی دانستند برایم بسیار هیجان داشت.

 

چگونه برای بازی درنقش همسر شاه انتخاب شدید؟

- ازاول آقای مدیری گفته بود این نقش را برای الیکا عبدالرزاق بگذارید، یعنی در واقع کسی جز من کاندید این نقش نبود.

 

تغییرنوع گویش دیالوگهایتان در لحظاتی خاص از دیالولگهای زمان باستانی به زمان حال ابتکار شما بود یا برنامه ریزی در فیلمنامه داشت؟

- مانور خوشایندی روی این نقش داده شده بود و در کل قرار بود همینگونه صحبت شود تا نشان دهیم این شخصیت در لحظه متغیر می شود وآن کسی که نشان می دهد نیست. ولی من نیز در بداهه گویی ها تلاش می کردم تا بیشتر نشان داده شود.

 

الیکا چقدر از لحاظ شخصیتی به بانوی اول دربار شباهت دارد؟

- همه می گویند این نقش خیلی به خودم نزدیک است. تا حدودی نوع درگیری ها و لحن بیان و گویش و...البته برای این نقش یک مقدار اغراق آمیزتر رفتار کردم و جذابیت این نقش برای من شخصیت قدرتمند، غیرقابل نفوذ، سخت و محکم و درعین حال شکننده و پرهیایوی بانوی اول دربار بود.

 

سکانس مورد علاقه شما کدام است؟

- تمام سکانسها برایم جذاب بودند اما سکانس مورد علاقه ام آنجا بود که برای کاترین از زندگی گذشته خودم و چگونگی خواستگاری شاه از من که یک فلاش بک به گذشته بود و من خالی می بستم. نویسنده ها خلاقیتهای زیادی از خود نشان می دهند و من دوست دارم این فلاش بک به گذشته باز هم تکرار شود.

 

طرفداران شما چگونه می توانند با شما ارتباط بر قرار کنند؟

- در سایت فیس بوک صفحه ای توسط هواداران من باز شده به نام فخرالتاج بانو که وقتی آنرا مشاهده کردم قسمتهای جذابی مثل تعریف یکی از بیننده ها از بازی من که سازنده صفحه از زبان من پاسخ داده بود بیشین بینیم بابا....البته من هم برای صاحب صفحه کامنت تشکری برای ساخت این صفحه گذاشتم.

 

 

 

منبع : dayna.ir/ سحر لشگری
يکشنبه 21/9/1389 - 14:7
سينمای ایران و جهان

گفت‌وگو با راما قویدل كارگردان سریال گمشده
گفت‌وگو با راما قویدل متقارن شد با سالروز مرگ پدرش و جالب این كه امیر قویدل در همان روزی چشم از جهان بست و با سینما خداحافظی كرد كه پسرش سریال «گمشده» را كلید زده بود...

گفت وگو با راما قویدل كارگردان سریال گمشده

تصویر انسان مدرن

گفت وگو با راما قویدل متقارن شد با سالروز مرگ پدرش و جالب این كه امیر قویدل در همان روزی چشم از جهان بست و با سینما خداحافظی كرد كه پسرش سریال «گمشده» را كلید زده بود. نشانه هایی از جنس سینمای امیر قویدل یعنی علاقه به فضاهای معمایی ـ حادثه ای را می توان در این سریال ردیابی كرد.

راما معتقد است كارگردان هایی از نسل پدرش راه را برای همنسلان او هموار كرده اند و مشقت های زیادی را در این حرفه متحمل شده اند. با راما قویدل به بهانه پخش سریال گمشده به گفت وگو نشستیم.

پیش از هر چیز عنوان سریال شما، مخاطب را به یاد سریال معروف «لاست» می اندازد. آیا این نامگذاری مبتنی بر ظرفیت تبلیغاتی آن سریال صورت گرفته یا صرفا برآمده از محتوای قصه بوده است؟

واقعیتش این است كه از همان ابتدا كه قرار بود این سریال نامش گم شده باشد. البته یك زمانی درباره تغییر این عنوان صحبت هایی صورت گرفت. اتفاق من درباره عنوان این سریال مدت ها فكر می كردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم كه «گمشده» مناسب ترین اسمی است كه می شود بر این سریال گذاشت. نه به جهت آشنایی كه ذهن تماشاگر از سریال معروف لاست داشته است بلكه به این دلیل كه مفهوم اصلی سریال گمشدن و گمشدگی بود. سوای از این كه قصه های سریال به نوعی در ارتباط با گم شدن یا پیدا شدن كسی است اساسا مفهوم گمشده در اینجا به معنای گمگشتگی انسان در عصر پست مدرن است.

 

 

یعنی گمشد گی به معنای هویتی و اجتماعی آن نه مفهوم ظاهری آن؟

دقیقا همین طور است. در واقع همه معانی گمگشتگی در اینجا مصداق پیدا می كند، اما بیشتر از همه مفهوم گم شدن خود انسان و بحران هویتی او در عصر حاضر مدنظر ما بوده است. ظاهرا ما قصه هایی داریم كه در آن آدم ها مشكلاتی دارند كه توسط یك امدادگر هلال احمر رفع می شود، اما در پس این داستان ظاهری، مفهوم عمیق تری از گمشدگی مستتر است كه در وجوه اجتماعی و فلسفی قضیه، روایت می شود.

 

آیا فرم و ساختار روایتی سریال كه شكلی اپیزودیك دارد در راستای بازنمایی همین مفهوم، طراحی شده است؟

فرم قصه ما به این شكل است كه یك داستان پیوسته سریالی داریم كه درباره مریم سلیمیان و خانواده اش است. در عین حال مریم سلیمیان در هر قسمت با یك پرونده ای مواجه است كه باید حل و فصلش كند. این دو قصه به موازت هم در گمشده روایت می شود.

 

در واقع شخصیت اصلی داستان خودش حامل یك راز و قصه ای است كه در كنار داستان های مرتبط با پرونده های كاری درمسیر رازگشایی قرار می گیرد.

درست است و این رازگشایی تا قسمت 27 سریال طول می كشد. آمیختگی این راز با موقعیت ها و تجربه هایی كه قهرمان قصه در ارتباط با پرونده های مختلف به دست می آورد جذابیت بیشتری به داستان بخشیده و به نظر من فرآیند رمزگشایی را برای بیینده نیز جذاب تر می كند.

 

خب وقتی قهرمان اصلی قصه خودش در یك موقعیت دراماتیك و رازآمیز قرار دارد چرا از یك روایت خطی و كلاسیك برای بیان این قصه استفاده نكردید. شاید مخاطب بیشتر می توانست با فرآیند رازگشایی داستان پیش برود؟

ببینید احساس من این بود كه شاید ساختار صرفا اپیزودیك برای مخاطب خیلی جذاب نباشد. تجربه هم نشان داده است كه ذائقه مخاطب ایرانی با ساختار مطلقا اپیزودیك در سریال چندان منطبق نیست و در كنار این قصه های متنوع، وجود یك قصه اصلی و دنباله دار بهتر می تواند به جذب مخاطب كمك كند.

 

اتفاقا من برعكس فكر می كنم. به این معنی كه وجود داستانك ها و اپیزودیك بودن فرم، مخاطب ممكن است خط اصلی داستان را گم كرده یا متوجه اهمیت آن نشود. به عبارت دیگر به نظر می رسد این داستانك ها به درك قصه اصلی از سوی مخاطب لطمه می زند.

ممكن بود كه این اتفاق بیفتد ولی خوشبختانه در سریال گمشده چنین نشد. چون نسبت معنایی مشتركی بین آن داستانك ها و قصه اصلی وجود دارد كه اتفاقا موجب شده تا درك موقعیت شخصیت اصلی قصه از سوی مخاطب، راحت تر و عمیق تر شود. به همین دلیل معتقدم كه فرم سریال گمشده دقیقا در خدمت محتوا و پیام قصه بوده است. ضمن این كه ما در هیچ یك از قسمت های سریال از زندگی مریم، خارج یا دور نمی شویم تا مخاطب خط اصلی داستان را از دست بدهد.

 

به شرطی كه مخاطب همه قسمت ها سریال را دنبال كند وگرنه اپیزودیك بودن آن دلیلی نمی شود كه اگراو برخی قسمت ها را ندید چیزی را از دست نداده باشد.

خب این ویژگی سریال است. به نظر من دیگر وقت آن رسیده كه مخاطب تلویزیونی ما به طور حرفه ای تر و پیوسته سریال های تلویزیونی را دنبال كند. ما هم كه برای مخاطب سریال می سازیم باید دقیق تر و حرفه ای تر عمل كنیم و به گونه ای سریال بسازیم كه مخاطب برای لذت بردن از آن پای تلویزیون بنشیند و آن را دنبال كند. این مستلزم این است كه به جزئیات در پرداخت پلان به پلان سریال توجه شود. این كه برخی سریال ها شهرت جهانی پیدا كرده و مخاطب با دقت آنها را پیگیری می كند به این دلیل است. به نظر من كار تلویزیونی كردن و راضی نگه داشتن مخاطبان تلویزیون خیلی سخت تر از سینماست.

 

جدیدا شاهد سریال هایی هستیم كه از سوی برخی نهادها و سازمان ها حمایت و پشتیبانی می شود یا این كه قصه و محتوای آن به مسائل و وظایف مربوط به آن مركز مربوط می شود. مثل سریال جستجوگران كه به قوه قضاییه ارتباط داشت یا عملیات 125 كه به سازمان آتش نشانی مربوط بود و نمونه های دیگر، بیشتر ساختار اپیزودیك داشته است. اگر سازمان هلال احمر پشت این سریال نبود و قصه های آن به وظایف این نهاد مرتبط نبود آیا باز هم ساختار گمشده اپیزودیك می شد؟

به نظر من مشاركت یك سازمان و نقش آن در شكل گیری فرم سریال خیلی پیش فرض درستی به نظر نمی رسد. چون اگر ارتباطی بین این مجموعه با سازمان هلال احمر نبود قطعا ساختار و شكل سریال به صورت دیگری بود و متفاوت از این كار می شد. ولی ساختار اپیزودیك بودن گمشده بیشتر به این دلیل برمی گشت كه ما معتقد بودیم كه سریال تنوع موضوعی داشته و هر بار قصه جدیدی تعریف كنیم و در عین حال به خاطر اپیزودیك بودن، مخاطبان خود را از دست ندهیم. واقعیت این است كه قصه اصلی با قصه های متعدد دیگری كه در هر اپیزود روایت می شود در نسبت با هم معنا شده و هر كدام ساز خود را نمی زند و یك وحدت و یگانگی ماهوی بر كل كار حاكم است.

 

این تنوع گرایی صرفا در قصه پردازی نیست بلكه در انتخاب بازیگران و شخصیت پردازی هم دیده می شود.

درست است. 150 بازیگر در این مجموعه بازی می كنند. كه بازیگران ثابت ما 8 نفر بوده و بقیه بازیگران به شكل مهمان در اپیزودهای مختلف حضور پیدا می كنند. بدیهی است كه دلیل اصلی تعدد بازیگران به ساختار اپیزودیك و تنوع قصه ها و كاراكترها برمی گشت.

 

علاوه بر این كه از بازیگران حرفه ای مثل حمید فرخ نژاد در این سریال استفاده شده انتخاب میترا حجار به عنوان بازیگر نقش اول سریال هم از حیث جذب مخاطب بسیار مهم بود. بویژه این كه او سال ها بود كه در سینما و تلویزیون حضور نداشت. از اول هم ایشان برای شخصیت اصلی انتخاب شده بود؟

نه گزینه های دیگری هم داشتیم كه در نهایت میترا حجار برای نقش اصلی انتخاب شد. این دومین سریال او بود كه بعد از پلیس جوان بازی كرده بود.

 

واقعیت این است كه وجوه ماجراجویانه سریال و موقعیت های اكشن و حادثه ای كه در لابه لای قصه می بینیم به نظر می رسد كه نشان دهنده تاثیرپذیری راما قویدل از سینمای پدرش باشد. به هر حال ما نشانه هایی از علائق و دغدغه های امیر قویدل را در آثار پسرش شاهد هستیم. قبول دارید؟

كاملا. جالب است، بدانید پدرم دقیقا روز اول فیلمبرداری سریال گمشده فوت كردند. یعنی ما سریال را كلید زدیم و یك سكانس را فیلمبرداری كردیم كه از بیمارستان با من تماس گرفتند و خبر دادند كه پدر فوت كردند. لذا خیلی دوست داشتم كه در این سریال ادای دینی به سینمای مورد علاقه پدرم داشته باشم كه البته خیلی هم شرایط و فرصت آن فراهم نشد. یعنی من دوست داشتم كه نام و یاد امیر قویدل در عنوان بندی سریال می آمد كه نشد ولی فرم و ساختار كاربه دلیل پلیسی ـ معمایی بودن قصه متاثر از مولفه های سینمای امیر قویدل بود. اتفاقا مرگ پدر همزمان با آغاز تولید این سریال وظیفه مرا سنگین تر كرد و جدا از كارگردان این سریال با عنوان راما قویدل میراث دار امیر قویدل در سینمای ایران هم بودم و این مسوولیت مرا بیشتر می كرد لذا تلاش مضاعفی داشتم كه سریال خوبی از كار دربیاید.

 

آیا راما قویدل در سینما و تلویزیون قرار است راه پدرش را ادامه داده و مسیر ناتمام او را تداوم ببخشد یا جدای از نسبت پدر و پسری دارای نگاه و رویكرد مستقلی از پدر در سینما هستید؟

واقعیتش این است كه ما از دو نسل متفاوت هستیم و طبیعتا نگاهای متفاوت و مستقل خود را در سینما و تلویزیون داریم. نسل پدر من بیشتر سینمای داستان گوی جذاب پرتنش و كشش را می پسندید، اما من به نسلی تعلق دارم كه در كنار علاقه به این مولفه ها واجد برخی دغدغه های جامعه شناختی و روان شناختی بیشتری در فیلمسازی هستیم. به نظر من آن سفیدی بین خطوط فیلمنامه خیلی مهم است و كمتر به آن توجه می كنیم.

 

تنوع و تعدد كاری شما در این سریال زیاد بود. یعنی علاوه بر تنوع قصه و تعدد بازیگران، لوكیشن های سریال هم زیاد بود و به غیر از ایران ظاهرا در ارمنستان هم تصویربرداری داشتید.

بله ما حدود 9 ماه و اندی در ایران مشغول كار بودیم و علاوه براین، بخش هایی از تصویربرداری كار در ارمنستان، ایتالیا و اتریش شد، چون برخی از پرونده های ما در قصه خارج از ایران اتفاق می افتد و خب از حیث لوكیشن و فضای كار هم تنوع خوبی در سریال گمشده می بینیم.

 

نام یكی از اپیزودهای شما این بود كه آدم ها عكس چیزهایی را كه ندارند به دیوار می زنند. از این نشانه هم می توان علاقه شما را به مسائل روان شناختی یا حتی هستی شناسی و فلسفی حدس زد... .

این موضوع نشان دهنده همفكری و نزدیكی علائق و نگرش فیلمنامه نویس با كارگردان است. خوشبختانه همسویی نویسندگان این اثربا من در یكدست شدن و انسجام معنایی سریال بسیار تاثیر مثبتی گذاشت. من معتقدم هر هنرمندی باید از طریق اثر و آفرینش هنری خود آدم ها را یك قدم به انسان تر شدن و تكامل انسانی نزدیك تر كند. برای این كار باید بدانی كه دوربینت را كجا بگذاری و از چه زاویه و با چه دكوپاژی فیلمبرداری كنی تا این مفاهیم عینیت یافته و محقق شود. سختی و دشواری كارگردانی دقیقا برآمده از همین نقطه است. من همیشه سعی می كنم تا فرم بر محتوا غالب نشود بلكه در خدمت آن باشد.

 

آن وقت هر اپیزود به شك پیوسته و مستقل تصویربرداری می شد یا این كه چند اپیزود كه مثلا لوكیشن مشتركی داشتند همزمان گرفته می شد؟

متاسفانه گاهی اوقات مجبور بودیم همین كار را انجام دهیم مثلا پیش آمده كه پلان های 4 اپیزود را همزمان در یك روز تصویربرداری كنیم. خوشبختانه اكثر اپیزودها به شكل مستقل و پیوسته تصویربرداری شده است.

 

در مجموعه چند داستان در این 27 قسمت روایت می شود؟

كلا 16 قصه داریم كه برخی یك قسمتی و برخی دو قسمتی هستند.

 

این قصه ها واقعی بوده و مثلا برگرفته از پروندهایی كه در هلال احمر وجود داشته بوده یا برآمده از ذهنیت و تخیل نویسندگان مجموعه بوده است.

تركیبی از هر دو روش بوده. یعنی قصه هایی كه از پرونده های واقعی گرفته شده و به شكل فیلمنامه درآمده یا ایده كلی آن از پرونده گرفته شد و نویسندگان قصه آن را نوشته اند. ضمن این كه قصه هایی هم بودند كه محصول تخیلات نویسندگان مجموعه بودند.

 

باز هم یاد یكی از حرف های پدرتان افتادم كه درباره دستیار كارگردانی سخن می گفت و آن را یك حرفه مستقل و بااهمیت در سینما می دانست كه لزوما نباید به كارگردانی ختم شود. با توجه به این كه شما سال ها دستیار كارگردانی را تجربه كردید با نظر پدرتان موافقید؟

جالب این كه پدرم خیلی دوست داشت كه من تدوین را ادامه بدهم و یك تدوینگر خوب بشوم تا كارگردان. ولی من به كارگردانی علاقه داشتم. هرچند كه بسیاری از فوت و فن كارگردانی را هم از تجربه تدوینگری به دست آوردم. دومین فیلم را كه «در همین نزدیكی» نام داشت ساختم و جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم های تلویزیونی را دریافت كردم. پدرم به من زنگ زد و خیلی خوشحال بود و می گفت احساس می كنم كه این همه رنجی كه من در سینما كشیدم ثمر داده است. در مورد دستیار بودن من هم معتقدم كه یك شغل مستقل و تخصص مهم در سینماست و لزوما دستیاری نباید منجر به كارگردانی شود ولی كسی كه می خواهد كارگردانی كند حتما باید دستیاری كرده باشد. در اكثر كشورهای دنیا دستیاران، كارگردان نمی شوند و برای حرفه و تخصص خود احترام قائلند، اما در ایران اكثر دستیاران سودای كارگردانی دارند. با این حال كارگردانی كار دشواری است و به قول حمید فرخ نژاد عزیز تنهاترین فرد در یك گروه تولید سینمایی كارگردان است و من وقتی كارگردانی را تجربه كردم تازه متوجه حرف های پدرم شدم كه به خاطر دشواری های این حرفه همیشه به من توصیه می كرد كه به همان كار تدوین ادامه دهم.

 

مریم سلیمیان شخصیت اصلی شما و یك امدادگر است. آیا برای این كه بازیگر این نقش با خصوصیات چنین حرفه و كاراكتری آشنا شود آیا از نزدیك هم چنین فضایی را تجربه كرده است.

واقعیتش این است كه موقعیت امدادگر در این سریال خیلی به كار كارآگاهی و خصوصیات آن نزدیك است و نوع امدادگری او از جنس امدادگری فیزیكی نیست مثل امداد جاده ای. لذا لزومی نداشت كه مثلا مهارت های امدادگری را یاد بگیرد.

 

خودتان درباره این سریال نظر یا انتقادی ندارید؟

من فقط امیدوارم كه مردم این سریال را بپسندند و بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. ضمن این كه نسبت به تبلیغات این سریال هم انتقاد دارم و به نظر تبلیغات و معرفی كمی درباه آن صورت گرفته است. متاسفانه خیلی از مردم نمی دانند كه این سریال در حال پخش است چون فضای تبلیغی كار خیلی ضعیف بود.

 

اكثر همین مخاطبانی كه به آن اشاره كردید معمولا با سریال هایی كه ملودرام یا طنز هستند ارتباط برقرار می كنند تا سریالی معمایی با ساختار اپیزودیك. شاید به همین دلیل كمتر متوجه پخش آن شده اند.

نه قبول ندارم. اتفاقا به دلیل همین اپیزودیك بودن ما به همه سلیقه ها و ذائقه ها توجه كردیم و در واقع انواع ژانری دراین مجموعه لحاظ شده است و دوم این كه به نظر من فارغ از نوع ژانر اگر قصه ای درست روایت بشود و جذاب باشد می تواند نظر مخاطب را به خود جلب كند.

 

 

منبع : jamejamonline.ir/ سید رضا صائمی
يکشنبه 21/9/1389 - 14:7
ازدواج و همسرداری

یك زن و شوهر چگونه می توانند خوشبخت شوند؟!
مرد و زن باید به تفاوت دیدگاهها و رفتارهای خود از منظر روانشناسی آشنا باشند. به طور مثال مرد باید نیاز زن به خرید را در نظر بگیرد و همچنین زن نیز...

یك زن و شوهر چگونه می توانند خوشبخت شوند؟!

یک روانپزشک با تاکید بر این که رابطه میان زن و شوهر نباید رئیس و مرئوسی باشد، گفت: نمی توان از زنی که تحقیر و توهین می شود انتظار عشق و محبت در زندگی داشت.

دکتر سامرند سلیمی اظهار داشت: مرد و زن باید به تفاوت دیدگاهها و رفتارهای خود از منظر روانشناسی آشنا باشند. به طور مثال مرد باید نیاز زن به خرید را در نظر بگیرد و همچنین زن نباید فکر کند اگر مرد برخی مناسبتهای زندگی زناشویی را یادش نمی ماند از بی محبتی نیست بلکه ناشی از عدم آموزش مهارتها توسط مرد است.

این روانپزشک افزود: زنان باید در مسائل و تصمیم گیری های مالی نقش داشته باشند و احساس کنند که در مسائل اقتصادی سهیم هستند از این رو اشتغال زنان می تواند موثر باشد.

این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با تاکید بر این مطلب که زن و مرد نباید برای تغییر دادن یکدیگر تلاش کنند، اظهار داشت: زوجین باید یکدیگر را به همان ترتیبی که هستند بپذیرند.

وی با بیان اینکه اصلی ترین عامل رضایت زن از خانواده، اطمینان به محبت همسرش است، گفت: مردان علاوه بر اینکه از صمیم قلب همسرشان را دوست دارند باید به صورت زبانی با تعریف کردن از زیبایی و مهارت های زن، این علاقه را به همسر خود نشان دهند و به او اطمینان قلبی بدهند.

این روانپزشک ادامه داد: همچنین مرد باید به حقوق انسانی و اساسی زن احترام بگذارد هم به صورت عام و هم به صورت خاص جایگاه او را به عنوان یک زن در خانواده در نظر بگیرد.

دکتر سلیمی در پایان خاطرنشان کرد: مرد باید به شخص زن احترام بگذارد و مرد به گونه ای رفتار نکند که گویی همسرش یک خدمتکار مهربان است که وظیفه اش خدمت کردن به اوست.

 

 

 

منبع : salamatestan.com
يکشنبه 21/9/1389 - 14:3
موسيقي

خواننده ممنوع الفعالیت، با دو آلبوم مجاز باز می‌گردد! + عكس
بلافاصله بعد از انتشار این دو آلبوم قصد دارم برنامه و تور كنسرت ویژه‌ای را آغاز كنم و بعد از مدت طولانی غیبتم، با هوادارانم از نزدیك ملاقات كنم...

 خواننده ممنوع الفعالیت، با دو آلبوم مجاز باز می گردد! + عكس

مهدی مقدم با دو آلبوم تازه بعد از مدت زمانی طولانی که به نوعی ممنوع الفعایت بود، به عرصه موسیقی باز خواهد گشت.

مهدی مقدم در این باره گفت: « بعد از مدت ها دو آلبوم تازه دارم که هر دو کارهایشان در وزارت ارشاد به اتمام رسیده و در حال حاضر در بخش حراست سازمان بسر می برند. که به امید خدا به زودی مجوز های نهایی صادر می شود و منتشر خواهند شد. نام یکی از این دو آلبوم «کاترینا» و عنوان دیگری «ای خدا» است.

 

وی افزود:« کار آهنگسازی و تنظیم قطعات این آلبوم ها بر عهده سعید سام و پیام شمس بوده است و از ترانه های علی استیری، یاحا کاشانی، حمید فریزند و... در کاترینا و ای خدا استفاده شده است.»

مقدم در انتها اضافه کرد: «بلافاصله بعد از انتشار این دو آلبوم قصد دارم برنامه و تور کنسرت ویژه ای را آغاز کنم و بعد از مدت طولانی غیبتم، با هوادارانم از نزدیک ملاقات کنم.»

 

 

منبع : musicema.com
يکشنبه 21/9/1389 - 14:3
اخبار

در اتفاقی عجیب؛ ازدواج پسر 5ساله با دختر 3ساله!! + عكس
در یك اقدام عجیب و باورنكردنی یك پسر پنج ساله سوری با دختربچه‌ای سه ساله ازدواج كرد...

 در اتفاقی عجیب؛ ازدواج پسر 5ساله با دختر 3ساله!! + عكس

در یك اقدام عجیب و باورنكردنی یك پسر پنج ساله سوری با دختربچه ای سه ساله ازدواج كرد.

رسانه های سوریه اعلام كردند كه یك پسر بچه پنج ساله به نام «خالد» روز گذشته با دختری سه ساله به نام «حله» در منطقه «هومز» در 180 كیلومتری شمال «دمشق» پیمان زناشویی بستند.

براساس این گزارش كه در پایگاه اطلاع رسانی شور نیوز منتشر شد، والدین این دو كودك با برگزاری مراسم عروسی مفصل و كامل ازدواج آنان را جشن گرفتند.

همچنین پدر این پسر پنج ساله هم در مصاحبه ای با رسانه های دولتی سوریه، گفت كه این وصلت هیچگونه اختلالی در تحصیل آنان ایجاد نمی كند و این دو كودك می توانند به درس و مدرسه خود برسند.

 

این مرد در ادامه افزود: من نمی دانم شاید نگرش این دو كودك در آینده تغییر كند، اما هم اكنون آنان با هم خوشبخت هستند.

برای اعلام رسانه های سوریه ازدواج این دو كودك در جهان برای اولین بار رخ داده و در نوع خود بی نظیر است.

 

 

منبع : fardanews.com
يکشنبه 21/9/1389 - 14:2
طنز و سرگرمی

فال امروز (21 آذر - 12 دسامبر)
از صبح امروز تا پایان شب بر شما چه خواهد گذشت؟!...

 فال امروز (21 آذر - 12 دسامبر)

فروردین: هم اکنون خیلی طبیعی است که در جستجوی پیدا کردن راه هایی برای باز کردن سفره دلتان باشید، اما در این صوت ممکن است حس آزادی و استقلال خود را از دست بدهید. باوجود اینکه شما سعی می کنید که از دیدگاه های افراد دیگر پیروی نکنید، ولی بهتر است لجاجت و عصبانت بی دلیل نداشته باشید. کمی خویشتن داری زندگی را برای تمام کسانی که با شما درارتباطند شیرین تر می سازد.

اردیبهشت: شما معمولاً فرد قابل اطمینانی هستید، اما امروز اوضاع فرق می کند!! امروز احساسات شما تغییر کرده، دیگران نگران شما هستند و نمی دانند بهتان اطمینان کنند یا نه؟! شاید از مسئولیت ها و اجبارهایی که وجود دارد می ترسید و از این ترس خود رنج می برید. فرار کردن هیچ مشکلی را حل نمی کند؛ شما اگر نتوانید با ترس های خود روبرو شوید، در یک دور باطل خواهید افتاد.

خرداد: امروز اعتماد کردن به همکارانتان شاید کار پوچ و بیهوده ای باشد، چراکه آنها تمایلی ندارند در مورد مسائل واقعی صحبت کنند. حتی اگر اغلب اوقات آدم بشاش و بی خیالی هم باشید، ولی هم اکنون بیشتر از قبل برای افراد دیگر ابراز نگرانی می کنید. به جای اینکه به آدم های دیگر اعتماد کنید، به قضاوت و شعور خود متکی باشید. اگر یک نفر بیش از حد سرکش و گستاخ بود، از هوش و نبوغ خود استفاده کرده تا بتوانید او را سر جای خود بنشانید تا از مسیر اصلی اش منحرف نشود.

تیر: حتی اگر کاملاً ناامید شده باشید و از شدت یاس دست هایتان را به آسمان هم برده باشید، باز هم امکان دارد که اوضاع به حالت اول برگردد! شما در مورد چیزهایی که احتمال وقوع شان صددرصد نبوده نیز برنامه های احتمالی چیده و بیش از اندازه کار کرده اید. متاسفانه هر چقدر بیشتر برنامه ریزی کرده و بر طبق آنها فعالیت می کنید اوضاع خراب تر می شود. پس باید توقعات خود را پایین آورده و بعد دست به کار شوید.

مرداد: برنامه های اجتماعی شما آنقدر زیاد و پرمشغله شده است که حتی برای کار کردن هم وقت پیدا نمی کنید! ظاهراً دیگران نیز تلاش می کنند شما را وسوسه کنند که از وظایفتان دوری کرده و به تفریح کرده مشغول شوید. اما شما آگاه تر از این هستید که بهشان جواب مثبت دهید! از طرف دیگر اگر شما قبل از شروع به کار کردن محدودیت هایتان را برای آنها تعریف کرده باشید، دیگر لزومی ندارد حتما بهشان جواب مثبت بدهید.

شهریور: شما امروز آنقدر تند کار می کنید که انگار در یک لحظه در دو جا حضور دارید!! اما این سرعت سر سام آور و گیج کننده آنقدر زیاد است که مانع شما شده و اجازه نمی دهد یک لحظه هم یک جا بنشینید. ولی در نهایت به نفعتان است. اولین قدمی که باید بردارید این است که بفهمید نمی توانید همیشه سرعت بالای خود را حفط کنید. باوجود این حتی اگر تا چند روز آینده اتفاقی نیفتاد، باید سرعت خود را کمتر کنید.

مهر: امروز ایده های خوب به سرعت برق از ذهن شما می گذرند، این سرعت به قدری زیاد است که اصلا نمی توانید آنها را در برنامه ریزی هایتان اجرا کرده و به نتیجه مطلوب برسید. اگر شما بخواهید کارهایتان را تکمیل کرده و ایده هایتان را تحت پوشش در بیاورید، مجبورید با آرامش فکر کنید. مهم نیست که هم اکنون چه افکار روشنی به ذهنتان می رسد، مهم این است که بتوانید در همان لحظه آن را دنبال کنید.

آبان: ظاهراً شما وارد بحثی شده اید که خیلی سهل و آسان است، اما این فقط ظاهر قضیه است و در پشت پرده اتفاقات دیگری می افتد. شما اطلاعات مورد لزومتان را کسب می کنید تا بتوانید با سرمایه یکی از دوستانتان در مورد موضوعی مالی تصمیم مهمی بگیرید. ولی سازمان دهی کردن افکارتان را چند روز به عقب بیندارزید؛ اگر سرعت خود را پایین بیاورید، دوباره می توانید به حس ششم خود اطمینان کنید.

آذر: امروز حواستان به فروشنده هایی که خوش زبان هستند باشد، چرا که آنها حتی اگر خودشان هم حرف های خود را باور نداشته باشند می توانند شما را مجاب کنند! حتی اگر چیزی برای خریدن وجود ندارد، باز هم به افرادی که خیلی سریع صحبت می کنند و به شما مجال فکر کردن نمی دهند، اعتماد نکنید. شاید لحن صحبت آنها صمیمی باشد و شما احساس امنیت کنید، اما یادتان باشد که قرار نیست آنها همه چیز را همان دفعه اول به شما نشان دهند!!

دی: امروز ماه برج جوزا کمی زندگی تان را پیچیده می کند. برنامه ریزی کردن برای مسافرت های آینده زیاد کار جالبی نخواهد بود، مگر اینکه بتوانید کمی رویایی باشید. اگر بخواهید روی اطلاعاتی که قرار است بهتان برسد تکیه کنید، به جایی نمی رسید. هم اکنون از جزئیات دست کشیده و روی ایده های بزرگ تمرکز کنید.

بهمن: شما می خواهید دیدگاه مثبت و خوش بینانه خود را حفظ کنید، اما امروز هیچ چیز به آن اندازه که در ظاهر به نظر می رسد خوب و زیبا نیست. حالا شما باید انرژی بیشتری صرف نشان دادن چهره مثبتی بکنید که پیش از این به خاطرش خودتان را خسته کرده بودید. مطمئنا اگر بتوانید به هر چیزی که مانع از لذت بردنتان شده است پایان دهید، اوضاع بهتر می شود. لازم نیست تظاهر کنید؛ چرا که دیگران شما را همان طوری که هستید قبول دارند.

اسفند: علاقه مندی به سازمان دهی کردن مسائل خانوادگی شما را از فعالیت های کاری دور کرده و توجه شما را بیشتر به مسائل خانه معطوف می کند. اگرچه شما فکر می کنید کارتان به آخر رسیده است، اما به زودی ورق برگشته و با مشکل پییچده تری روبرو می شوید. حتی اگر تحت فشار قرار گرفتید که این موضوع را پیگیری کنید، شما خودتان را کنار بکشید. هم اکنون ابراز کردن نظریات تان عاقلانه ترین کاری است که می توانید انجام دهید.

منبع : سایت سیمرغ
يکشنبه 21/9/1389 - 14:1
کامپیوتر و اینترنت

دیسك بلوری چیست و چقدر اطلاعات ذخیره می‌كند؟
امروزه برای ذخیرهٔ اطلاعات خود به وسایل بسیاری نیازمندیم كه انواع و طیف مختلفی دارند كه یكی از این وسایل ذخیره‌سازی بلوری است...

دیسك بلوری چیست و چقدر اطلاعات ذخیره می كند؟

مسلم عزتی - یک کارشناس مهندسی نرم افزار - در گفت وگو با خبرنگار فن آوری اطلاعات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار كرد: دیسک های بلوری (Blue Ray) توسط انجمن دیسک Blue Ray، گروهی از شرکت های ارائه دهنده لوازم الکترونیکی، سخت افزار کامپیوتر و شرکت های تولیدکننده تصاویر متحرک ایجاد شد.

وی ادامه داد: در 19 ماه فوریه سال 2008 بیش از450 عنوان دیسک بلوری در ایالات متحده آمریکا و بیش تر از 250 عنوان نیز در ژاپن منتشر شد.

او یادآور شد: بلوری، نوعی دیسک نوری است که کاربرد اصلی آن ذخیره ویدیو باکیفیت بالا و اطلاعات است و از نظر ابعاد ظاهری مشابه CD و DVD است.

این کارشناس گفت: نام بلوری از تکنولوژی لیزر آبی (از نوع بنفش) مشتق شده است که برای خواندن و نوشتن این نوع دیسک ها استفاده می شود. به دلیل طول موج کوتاه، ظرفیت ذخیره اطلاعات بلوری بیش تر از DVD است.

وی افزود: یک دیسک بلوری دو لایه، می تواند 50 گیگابایت ذخیره کند که شش بار بیش تر از ظرفیت یک دی وی دی دو لایه است.

عزتی تصریح کرد: در ابتدا به دلیل این که لایه ذخیره اطلاعات در این دیسک، در مقایسه با دی وی دی، به لایه رویی نزدیک تر بود، در برابر خش آسیب پذیرتر بود و با لایه کارتریج محافظت می شد، اما با پیشرفت دانش پلیمر، وجود این لایه ضرورتی نداشت.

این کارشناس مهندسی نرم افزار، گفت: ممكن است بعضی از این دیسک ها رمزگذاری شوند؛ همانند اصول رمزگذاری ناحیه ای برای دی وی دی، بسته به منطقه ای که بلوری در آن پخش می شود، رمزگذاری شده و فقط در ناحیه مشخص شده قابل اجرا هستند كه هدف این اقدام، رعایت حقوق شرکت های فیلم سازی برای قیمت گذاری و نوع محتواست.

به گزارش ایسنا با مهیا شدن شركت هایی مانند شارپ، TDK و ورباتیم برای عرضه دیسك های بلوری جدیدی كه تا صد گیگابایت ظرفیت دارند، گنجایش ذخیره سازی بلوری دو برابر می شود.

شارپ فروش نخستین دیسك های بلوری صد گیگابایتی را در ژاپن آغاز كرده است؛ دیسك VR-100BR1 تنها یك بار قابل رایت بوده و با ویژگی های استاندارد BDXL كه در ماه آوریل از سوی انجمن دیسك بلوری معرفی شد، سازگار است.

 

شركت TDK نیز قصد دارد از ماه سپتامبر فروش دیسك های بلوری صد گیگابایتی را آغاز كند. شركت سازنده سخت افزار ورباتیم نیز اعلام كرده كه از سال آینده دیسك صد گیگابایتی عرضه خواهد كرد.

 

دیسك های بلوری در حال حاضر به صورت یك لایه ظرفیت نگه داری 25 گیگابایت اطلاعات و دو لایه 50 گیگابایت اطلاعات را دارند. در دیسك صد گیگابایتی لایه سومی برای ظرفیت بیش تر افزوده شده است.

 

رسانه های مبتنی بر فورمت BDXL به صورت تئوری قادر به فراهم كردن ظرفیت ذخیره سازی حداكثر 128 گیگابایت با یك لایه چهارم خواهند بود. اما نمی توانند در درایوهای بلوری قدیمی كار كنند، بنابراین كاربران نیاز به خرید درایوهای جدید دارند.

 

شارپ هم چنین ركوردر بلوری جدیدی را معرفی كرده كه داده ها را در دیسك های صد گیگابایتی رایت می كند و از پایان ماه ژوییه در بازار ژاپن موجود خواهد بود.

 

دیسك های بلوری برای پخش فیلم شناخته شده اند اما انجمن دیسك بلوری فورمت BDXL را برای كاربردهایی مانند پشتیبانی داده و ذخیره سازی ویدیوهای كیفیت بالا در نظر گرفته است و معتقد است رسانه های ظرفیت بالاتر برای فیلم ها مورد نیاز نبوده و حتی 50 گیگابایت برای فیلم های كیفیت بالای سه بعدی مبتنی بر فورمت بلوری سه بعدی كافی است.

 

طبق اعلام شارپ و وربایتم، دیسك های صد گیگابایتی آن ها حاوی پوشش هایی برای محافظت از داده ها و جلوگیری از خراش افتادن هستند.

 

 

منبع : isna.ir
يکشنبه 21/9/1389 - 14:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته