• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5985روز قبل
دعا و زیارت
 

14 ـ در قیامت كنار مولایشان حضرت سید الشهداء قرار دارند .

جمعه 28/10/1386 - 9:56
دعا و زیارت
 

13 ـ شهیدان كوى حسین گویى شهید با همه انبیاى خدا هستند .

جمعه 28/10/1386 - 9:56
دعا و زیارت
 

12 ـ سادات شهدا در دنیا و آخرتند .

جمعه 28/10/1386 - 9:54
دعا و زیارت
 

11 ـ پیش از اتفاق افتادن حادثه كربلا ، انبیا و اولیا از آن حادثه و برپا كنندگانش خبر دادند و از یاران حضرت تعبیر به برادران خود نمودند .

جمعه 28/10/1386 - 9:54
دعا و زیارت
 

10 ـ خاكى كه در آن دفن شدند خاك مقدّس و مبارك و پاك قلمداد شد .

جمعه 28/10/1386 - 9:54
دعا و زیارت
 

9 ـ عاشق ترین عاشقان نسبت به حضرت حسین (علیه السلام) بودند .

جمعه 28/10/1386 - 9:53
دعا و زیارت
 

8 ـ دین حقّ تا قیامت به آنان نصرت یافت .

جمعه 28/10/1386 - 9:52
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

آب را به روى فرزندان پیغمبر مى بندند! 

طبرى از قول حمید بن مسلم ازدى آورده است : نامه اى از جانب عبیدالله زیاد به عمر رسید كه مضمون آن چنین بود:

اما بعد. بین آب ، و حسین و یارانش حایل شو، و مگذار حتى یك قطره از آن به كامشان برسد؛ همان طور كه با پرهیزگار پاك سرشت مظلوم ، امیرالمؤ منین عثمان رفتار شده است !

در اجراى این دستور، عمر سعد مقرر داشت تا عمرو بن حجاج با پانصد سوار تحت فمران خود بركنار گذرگاه آب فرات موضع بگیرند و نگذارند یك قطره از آب به حسین و یارانش بسد! این فرمان سه روز پیش از شهادت امام صادر و به اجرا گذاشته شد.

در این هنگام ، عبدالله بن حصین ازدى ، از قبیله بجیله ، روى به امام كرد و بانگ برداشت :

این آب را مى بینى كه چون آسمان صاف و زلال است ، به خدا سوگند یك قطره از آن را نخواهید چشید تا از تشنگى بمیرید!

امام در پاسخ او چنین دعا كرد: بارخدایا! او را بر اثر تشنگى بمیران و هرگز نیامرز!

حمید بن مسلم مى گوید: پس از ماجراى كربلا، عبدالله بیمار شد و من روزى به عیاتش رفتم . قسم به خدا كه من خود مى دیدم كه به سبب آن بیمارى آن قدر آب مى نوشید كه از حال مى رفت و شكمش خیلى از آب پر مى شد. آن وقت آنچه را كه نوشیده بود بالا مى آورد و بار دیگر آب مى خواست و مى نوشید و چون خیك پر از آب مى شد و بالا مى آورد و هرگز تشنگیش كاسته نمى شد. و در همین حال بود تا به سبب تشنگى جان داد!

پنج شنبه 27/10/1386 - 18:50
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

ابن سعد علت آمدن امام را جویا مى شود 

عمر سعد بعد از ورود به كربلا عزرة بن قیس احمسى را فرا خواند و به او گفت : نزد حسین برو و از او بپرس كه چرا به اینجا آمده است ؟ اما عزره ، كه خود از كسانى بود كه براى امام نامه نوشته و او را به كوفه فرا خوانده بود، خجالت مى كشید كه در انجام چنین ماءموریتى با امام روبرو شود!

ابن سعد ناگزیر همین مطلب را با دیگر سران و كسانى كه به امام نامه نوشته بودند در میان نهاد، و همگى از پذیرفتن چنین ماءموریتى ، با همان دلیل ، شانه خالى كردند! تا اینكه سرانجام ، كثیر بن عبدالله شعبى ، كه مردى شجاع و گستاخ و از هیچ كارى رویگردان نبود، برخاست و گفت : این ماءموریت را من انجام مى دهم و به خدا قسم كه اگر بخواهى ، او را ترور خواهم كرد! عمر گفت : ترور او را نمى خواهم . اما پیش او برو و از او بپرس كه چرا به اینجا آمده است ؟

كثیر، رو به راه نهاد و یكراست به طرف سرا پرده امام رفت . ابوثمامه ساعدى چون او را دید، به امام گفت : خدایت خیر دهاد! یكى از بدترین مردم روى زمین و گستاخترین و آدمكشترین آنها به نزد تو مى آید! پس خود برخاست و سر راه بر كثیر گرفت و گفت : اگر به ملاقات امام آمده اى ، باید شمشیرت را تحویل بدهى . كثیر گفت : نه به خدا! این دور از جوانمردى و شجاعت است . من مردى پیغامگزارم ، اگر گوش مى دهید، پیغام مى گزارم وگرنه بر مى گردم . ابوثمامه گفت : قبضه شمشیرت را مى گیرم و آن وقت تو آنچه دارى بگو. كثیر گفت : قسم به خدا كه هرگز شمشیرم را در اختیار تو نمى گذارم . ابوثمامه هم گفت : پس پیغامت را به من بگو و من آن را به امام مى رسانم . در غیر این صورت نمى گذارم به خدمت امام برسى كه تو مردى فاجر هستى .

با این پاسخ قطعى ، بین ایشان مشاجره لفظى درگرفت و یكدیگر را دشنام دادند. كثیر، امام را نادیده ، بازگشت و آنچه را كه رفته بود به عمر سعد گزارش داد.

عمر، ناگزیر قرة بن قیس حنظلى را فرا خواند و چون حاضر شد، به او گفت : نزد حسین برو و بپرس چرا به اینجا آمده است و چه مى خواهد؟ و چون امام از دور فرستاده ابن سعد را دید كه دارد مى آید، پرسید: این مرد را مى شناسید؟ حبیب بن مظاهر جواب داد: آرى ، این مرد از بستگان ما و از قبیله حنظله و تمیمى است . من او را مردى باخرد و روشن بین مى دانستم و باور نمى كردم كه در چنین معركه اى قدم بگذارد!

قره پیش آمد تا روبروى امام قرار گرفت و سلام كرد و پیغام عمر سعد به جاى آورد. امام در پاسخ او فرمود: همشهریهاى شما به من نوشتند كه بیا، حالا اگر آمدنم را شما خوش ندارید، باز مى گردم . پس از بیان امام (ع ) حبیب رو به قره كرد و گفت :

واى بر تو اى قره ! چرا به سوى مشتى ستمگر باز مى گردى ؟ بیا و این مرد را یارى كن ، زیرا به وسیله پدران همین بزرگوار است كه خداوند تو و ما را شرف و افتخار اسلام كرامت فرموده است . قرة در پاسخ حبیب گفت : به نزد عمر سعد باز مى گردم تا جواب پیغامش را بگزارم ، آن وقت در این باره فكر خواهم كرد!

قره ، به نزد عمر سعد بازگشت و پیغام بگزارد. عمر به او گفت : از خداوند مى خواهم كه مرا از جنگیدن با او به دور دارد!

پنج شنبه 27/10/1386 - 18:50
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

عمر سعد به كربلا وارد مى شود! 

طبرى و دیگران آورده اند: فرداى روزى كه امام حسین (ع ) در كربلا فرود آمد، عمر بن سعد بن ابى وقاص به فرماندهى چهار هزار سپاهى براى مقابله با آن حضرت از كوفه به همان سرزمین قدم نهاد.

علت اینكه عمر سعد چنین ماءموریتى را پذیرفت این بود كه عبیدالله زیاد والى كوفه ، او را به فرماندهى چهار هزار رزمنده كوفى ماءموریت داده بود كه براى فرو نشاندن آشوب مردمان دستبى عزیمت كند. زیرا دیلم ، بناى دست اندازى به آنجا را گذاشته و آن را از حیطه اقتدار خلفاى اموى بیرون كرده بود.

ابن زیاد در این مورد فرمان حكومت رى را به نام عمر سعد نوشت و فرمان داد تا براى گشودن دستبى به سوى ماءموریت خود عزیمت كند.

ابن سعد در حمام اعین اردو زد و آماده حركت بود كه مساءله امام حسین (ع ) حركتش به سوى كوفه پیش آمد. این بود كه ابن زیاد عمر سعد را فرا خواند و به وى گفت : با سپاه آماده خود نخست به سوى حسین حركت كن و چون از كار او بپرداختى ، به سوى محل ماءموریتت عزیمت نما. عمر گفت : خداى تو را مورد لطف و عنایت خویش قرار دهد. چه مى شود اگر مرا از این ماءموریت معاف دارى ؟ ابن زیاد گفت : مانعى ندارد. تو نیز فرمان حكومتمان را به ما بازپس ده ! تا ابن زیاد چنین گفت ، عمر پاسخ داد: امروز را به من مهلت ده تا درباره آن اندیشه كنم . این بگفت و به قصد مشورت با یارانش از خدمت ابن زیاد بیرون شد.

عمر سعد در رایزنى ، با هر كس كه مشورت نمود و وى را از ارتكاب به چنین كارى برحذر داشت . حتى حمزة بن مغیرة بن شعبه ، كه خواهرزاده اش بود، چنین بروى وارد شد و از ماجرا باخبر گردید، به او گفت : خداى را اى دایى ! نكند كه به جنگ حسین برخیزى و با او قطع رحم كرده ، با چنین گناه بزرگى خدا را دیدار كنى ! به خدا سوگند اگر همه مال و منال و قدرت و حكومت جهانى هم از آن تو باشد و آن را از دست بدهى ، به مراتب بهتر از آن خواهد بود كه بمیرى و خون حسین را بر گردن داشته باشى . عمر سعد جواب داد: به خواست خدا بر طبق پیشنهاد تو عمل خواهم كرد.

از قول عبدالله بن یسار جهنى آورده اند: چون به عمر سعد ماءموریت داده شد كه به مقابله حسین برخیزد، به خانه اش رفتم . او به من گفت : امیر مرا فرمان داده است كه با حسین بجنگم ! من او را از این كار برحذر داشته ، گفتم : خدا به دادت برسد و او راهنمایت باشد! چنین كارى را نكن و به مقابله حسین بیرون مشو. این را گفتم و از خانه اش بیرون آمدم ، اما پس از اندك زمانى باخبر شدم كه عمر سعد سپاهیانش را به جنگ با حسین حركت داده است ! پس خودم را به او رسانیدم و دیدم كه برنشسته است و تا چشمش به من افتاد، روى از من بگردانید. من هم چون چنان دیدم ، دریافتم كه به جنگ با حسین كمر بسته و عزم خود را جزم كرده است !

پس من نیز سر خود گرفتم و از نزد او بیرون رفتم .

طبرى روایت مى كند كه عمر سعد پیش عبیدالله زیاد رفت و گفت : خدایت خیر دهاد! تو مرا به حكومت رى منسوب كرده ، فرمان آن را هم نوشته اى و مردم هم بر آن آگاهى یافته اند، اكنون اگر صلاح بدانى و اجازه دهى ، من به دنبال محل ماءموریتم رهسپار شوم ، و تو هم به همراه این سپاه آماده ، یكى دگر از سرشناسان كوفه را، كه در خدمت خود از ایشان فراوان دارى ، و تو را در جنگ با حسین كفایت خواهد كرد، اعزام كن و مرا از جنگیدن با او معذور بدار. و به دنبال این پیشنهاد، تنى چند از سرشناسان كوفه را به عبیدالله زیاد معرفى كرد. ابن زیاد پاسخ داد: لازم نیست كه معاریف كوفه را به من معرفى كنى ، و از تو نخواسته ام كه چه كسى را براى این كار نامزد كنم ؟ یا خودت با این سپاه آماده به این ماءموریت مى روى ، یا اینكه فرمان ما را پس مى دهى !

ابن سعد چون پافشارى ابن زیاد را مشاهده كرد، گفت : باشد خودم مى روم !

آنگاه با چهار هزار سپاهى آماده ، عازم سرزمین كربلا شد تا با امام حسین بجنگد. و او، فرداى آن روزى كه امام قدم به نینوا گذاشته بود، به كربلا وارد شد و در برابر او ارود زد.

پنج شنبه 27/10/1386 - 18:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته