• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 256
تعداد نظرات : 66
زمان آخرین مطلب : 6030روز قبل
ادبی هنری

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت------ که گناه دگران برتونخواهند نوشت

من اگرنیکم اگربد توبرو خود را با ش------  هرکسی آن درود عاقبت کارکه کشت

درقرآن آمده است که «هیچکس بارکناه دیگری را برنمی دارد.»البته این گفته منافاتی با امربه معروف ونهی ازمنکرندارد.قرآن عیب جویی وتجسس درزندگی دیگران را محکوم کرده وبا آن مخالف است.وبه صراحت گفته که هرکس مسئول اعمال خود است.

امّا امربه معروف ونهی ازمنکردررابطه با اعمال ظاهری انسان درجامعه می باشد.برای اینکه اگردرجامعه ای کارهای زشت انجام شود وکسی هم آن را محکوم نکند،کم کم اعمال زشت درجامعه رواج پیدا می کند.وپس ازمدّتی درآن جامعه منکر،معروف ومعروف،

منکرمی شود.وچنین جامعه ای ازپایه واسا س نابود می شود.(به شرطی که درمسئله امربه معروف ونهی ازمنکرسلیقه شخصی به کارنرود.)علّامه طبا طبایی می گوید: درشهری سه گروه زندگی می کردند.گروه اوّل هرنوع گناهی را مرتکب می شدند.گروه دوّم نه گناه می کردند ونه به گناه کاران کاری داشتند.گزوه سوّم ازگناه کاران انتقاد می کردند.(نهی ازمنکر).سرانجام شبی گروه سوم که ناراحت بودند ازشهرخارج شدند.و خداوند هم گروه اول را که گناه می کردند وهم گروه دوم را که نهی ازمنکرنمی کردند،عذاب کرد.

                                        با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:25
ادبی هنری

به می عمارت دل کن که این جهان خراب------ برآن سراست که ازخاک ما بسازد خشت

درکتاب کیمیای سعادت آمده است«حقیقت دل ازاین عالم نیست وبدین عالم غریب آمده است. وبه راه گذرآمده است.واین گوشت ظاهر،آلت ومرکب وی است.وهمه اعضای تن لشگرویند.وپادشاه جمله تن وی است.ومعرفت خدا،صفت وی است.وتکلیف بروی است.وخطاب با وی است.وعتاب وعقاب به وی است.وسعادت وشقاوت اصلی وی راست.

وتن اندرهمه حال تبع وی است.وشناخت معرفت دل،شناخت معرفت خداست.»

پس ای عزیزمن دلت را آباد کن که سرمن وتوگل کوزه گران خواهد شد.

                                          با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:24
ادبی هنری

درصومعة زاهد ودرخلوت صوفی------ جزگوشة ابروی تومحراب دعا نیست

درسورة بقره آمده استکه«هرانسان مؤمن،یهودی،مسیحی،ستاره پرست،که به راستی به خداوند ایمان بیاورد وروزقیامت را قبول داشته باشد وعمل صالح انجام دهد،مزدشان نزد خداوند محفوظ است ونه ترسی برایشان است ونه غمگین می شوند.»

پس درهردین ومذهب ومسلک ومرام انسانهایی هستند که به راستی فقط خدا را پرستش می کنند وخداوند نیز وعده پاداش به آنها داده است.

                                              با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:23
ادبی هنری

کس نیست که افتادة آن زلف دوتا نیست------ دررهگذرکیست که دامی زبلانیست

درسورة عنکبوت آمده است، که«آیا مردم گمان می کنند که اگربگویند ایمان آوردیم،امتحان نمی شوند؟درحالی که کسانی که قبل ازشما بوده اند همگی امتحان شده اند.»آری خداوند همه را امتحان می کند وبه انواع مشکلات مثل :تلف شدن مال،گرسنگی،ترس،مرگ ومیرو...مبتلا می کند تا درستی ویا غلط بودن ادعا ی ما ثابت شود.

آری بهشت را به بها دهند نه به بهانه!

                                    با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:22
ادبی هنری

سرارادت ما وآستان حضرت دوست------ که هرچه برسرما می رود ارادت اوست

درمورد اینکه اعمال انسان به اراد ة خود انسان است ویا به ارادة خداوند،بحث های زیادی شده است.اعمال انسان را می توان به دودسته تقسیم کرد.

الف- اعمال تکوینی مثل:به دنیا آمدن،رشد کردن،کارهایی که به این اعمال مرتبط می شود وسرانجام مرگ که تما ما"به اراده وخواست خداوند است وانسان کوچکتری دخالتی درآن ندارد.

ب- اعمال تشریعی مثل:کارهای روزمره ویا رفتارهای ما با دیگران،تصمیماتی که درزندگی خود می گیریم،که به خواست واراده انسان است.به خاطرهمین هم هست که انسان باید درقبال کارهای خود جوابگوباشد.

امّا نقش خداوند دررابطه با اعمال ما چیست؟شاید بتوان گفت،تنها موردی که با ما به حق رفتارمی کند،عکس العمل خداوند دررابطه با کارهای ماست.اگرانسان صادقانه به طرف خداوند برود،خداوند نیزصادقانه با اوبرخورد می کند.اگرانسان با مکروحیله با خداوند رفتار کند،خداوند نیزبهترین مکرکننده است.امّا منظورحافظ که می گوید هرچه برسرما می رود،ارادة خداوند است همان اعمال تکوینی وآنچه که به این اعمال مربوط می شود،است.

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:21
ادبی هنری

واعظ شحنه شناس این عظمت گومفروش----- زانکه منزلگه سلطان دل مسکین من است

درقرآن آمده است که «خداوند درزمین وآسمانها نمی گنجد.»تبارک الله ازدل مؤمن که چقدربزرگ است.تبارک الله ازدل مؤمن که عرش خداوند است.واقعا"عظمت ازاین بالاتر؟

واقعا"افتخارازاین بالاتر؟چقدریک انسان مؤمن می تواند فخربفروشد؟چه افتخاری است برای مؤمن که دل اومنزلگه سلطان است.برای مؤمن عظمت همین بس که میزبان خداوند است.

                                              با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:20
ادبی هنری

طبیب عشق مسیحا دم است ومشفق لیک------ چودرد درتونبیند کرا دوا بکند

دعاء یعنی خواندن- خواستن- دعوت کردن.

وقتی کسی را می خوانیم برای این است که می خواهیم برای ما کاری انجام دهد.حال بستگی دارد به کارما،که چه باشد.اگرکارما مهم باشد،خواستنمان با اصراروپا فشاری است.اگرکارما مهم نباشد،اصرارما نیززیاد نخواهد بود.

اگردردی داشته باشیم،درخواستنمان آنقدراصرارمی کنیم تا دردمان، درمان شود.

ولی اگردردی نداشته باشیم چه؟

                                                با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:19
ادبی هنری

زملک تا ملکوتش حجاب بردارند------ هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند

نه تنها برای حضرت ابراهیم(ع) حجاب ازملکوت برداشتند،بلکه برای هرکس که خدمت جام جهان نما را بکند ،حجاب ازملک وملکوت برمی دارند.

جام جهان نما همان قرآن است.شاید بگویی که درزمان حضرت ابراهیم(ع) که قرآن نبوده است!تا حضرت ابراهیم خدمت قرآن کرده باشد.!واقعیت این است که قرآن برای این آمده که مردم خدا را پرستش کنند.وحضرت ابراهیم پیروقرآن ویا به سخنی دیگرپیرو پرستش خداوند

بوده است.ابراهیم(ع) حق گرای بوده است.

                                       با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:18
ادبی هنری

اززبان سوسن آزاده ام آمد به گوش------ کاندرین دیرکهن کارسبکباران خوش است

آیا تا به حال به زندگی یک آهوفکرکرده اید؟

یه محض تولّد روی پای خود می ایستد.محلّ زندگیش تنگ نیست ومدام جلوی حرکت اورا نمی گیرند.احتیاج به پوشیدن لباس ندارد.بزرگترکه شد اورا درمدرسه ثبت نام نمی کنند،ومجبورنیست کلاس ومعلم وهم شاگردی را تحمّل کند.برای ازدواج نیازبه وام ندارد

ودرنتیجه قسط هم پرداخت نمی کند.و...

امّا ازنظرمعنوی:نیازی به دروغ گفتن ندارد.به کسی تهمت نمی زند.غیبت کسی را نمی کند.کلاه سردیگران نمی گذارد.کم فروشی ویا گران فروشی نمی کند.تظاهروخود نمایی نمی کند.حسادت نمی کند.

قضاوت کنید،آیا درسبکباربودن به پای آهومی رسیم؟

                                              با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:17
ادبی هنری

غلام همّت آنم که زیرچرخ کبود------ زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

به یک نوجوان می گویند پسر! ازدواج می کند می گویند مرد! بچه دارمی شود می گویند بابا! نوه دارمی شود می گویند بابابزرگ!.امّا درتمام این مدّت که این نوجوان نامهای مختلف می گیرد، خود اوهیچ تغییری نمی کند.اینها همه متعلّقات است.تعلقات دیگری مثل همسرمن،فرزند من،ماشین من و...

آیا تا به حال فکرکرده اید که دراین دنیای بزرگ ما مالک هیچ چیزنیستیم؟وتمام این تعلقات ذهنی هستند نه واقعی؟

براستی بجز اعمال،کدامیک ازاین تعلقات از آن ماست؟

                                             با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته