• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 227
تعداد نظرات : 173
زمان آخرین مطلب : 5102روز قبل
طنز و سرگرمی

 

اسب هنرمند


یه اسبه زنگ میزنه سیرک میگه با مدیر سیرک کار دارم . گوشی رو میدن به مدیر


سیرک اسبه بهش میگه آقا من کار میخوام   مدیره میگه کار نیست    اسبه همینطور اصرار


میکنه   مدیر هم انکار تا آخرش مدیره میگه کشتیمون حالا چه کار بلدی؟


اسبه میگه  دارم باهات حرف میزنم!


 



 


غضنفر آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله!


  

میخه میفته تو آب زنگ می زنه در میره!

 

 


غضنفر میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!


 


غضنفر زمین میخوره، برای اینکه تابلو نشه تا خونه سینه خیز میره!


 


غضنفر از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!


 


به غضنفر می گن چرا قرصات رو سر وقت نمی خوری ؟


میگه : می خوام میکروبا رو غافل گیر کنم.


 


معما


سقراط می گه یونانیها دروغ گو اند . خود سقراط یونانیه پس سقراط دروغ می گه که یونانیا دروغ گو اند . بنابراین یونانیها راست گو اند پس سقراط راست می گه که یونانیا دروغ می گن حالا شما بگین یونانیا راست گویند یا دروغ گو؟


 


صندوقچه‌ای بهر دلت خواهم بود
دریا بشوی تو، ساحلت خواهم بود
ای یار! تو گر قایق عشقم باشی
من هم ملوان زبلت خواهم بود!



يکشنبه 23/3/1389 - 16:9
طنز و سرگرمی

ماجرای طنز


روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!

يکشنبه 23/3/1389 - 16:7
فلسفه و عرفان
در روزگاران قدیم، پادشاهى بود كه وزیر مدبّرى داشت. آن وزیر نسبت به پادشاه بسیار وفادار و سرسپرده بود، به طورى كه پادشاه هرگز از خدمات و توصیه و راهنمایى‏اش بى‏نیاز نبود و در هیچ راهى بدون همراهى وزیرش قدم نمى‏گذاشت. روزى در حالى كه سلطان میوه‏اى را به دو قسمت تقسیم مى‏نمود، تصادفاً انگشتش را برید. همان‏طور كه دست سلطان را مداوا مى‏نمودند، او از وزیرش سؤال كرد كه چگونه این اتّفاق براى او افتاد و اضافه كرد كه: ""من بسیار مراقب بودم، امّا به نظر مى‏رسد كه چاقو به طور خود به خود در دستم لغزید."" وزیر با كمال ملایمت گفت: ""راجا، نگران نباشید. مسلّماً خیرى در این رویداد نهفته است."" پادشاه خشمناك شد: ""این دیگر چه فلسفه‏اى است؟ انگشتم بریده شده و خون از آن جارى است و تو در آنجا به آرامى ایستاده‏اى و مى‏گویى كه خیرى در آن است. اگر من صرفاً همین قدر براى تو اهمّیت دارم، دیگر نمى‏خواهم كه در كنارم باشى."" پادشاه نگهبانانش را صدا كرد و دستور داد تا وزیر را به زندان بیندازند. وزیر خود را در كمال آرامش تسلیم كرد و هنگامى كه او را به زندان مى‏بردند با لحنى ساده گفت: ""بله، در این هم (یعنى به زندان فرستادن من) خیرى وجود دارد."" چند روز بعد شاه تصمیم گرفت به شكار برود. شاه با گروه بزرگى از همراهان به اعماق جنگل رفتند. ناگهان او شروع به تعقیب گوزن زیبایى كرد و چون داراى سریع‏ترین اسب بود، در اندك زمانى دیگران را با فاصله زیادى پشت سر گذاشت. با این وجود گوزن همچنان فرار مى‏كرد تا هنگامى كه پادشاه متوجّه شد كه از همراهانش بسیار دور افتاده است. دیر هنگام بود و او به عمق جنگل رفته و راهش را گم كرده بود. خوشبختانه آن راجا از قبل تجربه ماجراهاى زیادى را داشت و از این رو آرامش خود را از دست نداد. او بسیار خسته و تشنه بود. در همان نزدیكى درخت سبز بزرگى بود كه نهر كوچكى از كنارش مى‏گذشت. او با آن آب رفع عطش كرده، سپس به آن درخت تكیه داد و به خواب فرو رفت. پس از مدّت كوتاهى، پادشاه با صداى خش خشى از خواب بیدار شد. آهسته چشمانش را باز كرد و از دیدن صحنه‏اى كه در مقابل چشمش قرار داشت، گویى از شدّت ترس منجمد شد. شیر بزرگى در كنار او ایستاده و بدن او را بو مى‏كرد. او نمى‏دانست چه كار كند. بدون حركت مانده و شیر را نظاره مى‏نمود. در حالى كه شیر یكى از دستان شاه را بو مى‏كرد ناگهان غرّشى كرد و گریزان از محل دور شد. پادشاه از خوش‏اقبالى خود مات و مبهوت مانده بود. او فوراً برخاست و به سوى همراهانش كه تازه او را پیدا كرده بودند، فریاد كشید و به آنها گفت: ""گوش كنید، در حالى كه خواب بودم شیرى به سراغم آمده بود. شیر بسیار بزرگ و درنده‏اى بود كه آماده خوردن من بود. امّا نمى‏دانم چه روى داد كه ناگهان شیر از محل دور شد."" آنها خوشحالى خود را از سلامتى شاه ابراز كردند، امّا هیچ یك نتوانستند دلیل گریختن شیر از محل را كشف كرده و توجیه كنند. وقتى به قصر بازگشتند، پادشاه دستور داد تا وزیرش را از زندان به نزد او بیاورند. شاه جزئیات داستان را براى او تعریف كرد. وزیر به سادگى گفت: ""در هر كار، خیرى وجود دارد ماهاراجا."" شاه پرسید: ""منظورت چیست كه در آن خیرى وجود دارد؟ اگر راست مى‏گویى دلیل اینكه چرا شیر بدون صدمه رساندن به من محل را ترك نمود بیان كن."" وزیر گفت: ""ماهاراجا، شیر سلطان حیوانات است، همان‏طور كه شما پادشاه مردم هستید، وقتى كه كسى میوه‏اى را به شما تقدیم مى‏كند مى‏بایست میوه پاك و سالمى باشد. لحظه‏اى كه مشام آن شیر بوى ناخوش زخم را از انگشت بریده شما احساس كرد، فهمید كه شما به طور كامل سالم و تندرست نیستید و او به عنوان سلطان حیوانات تمایل نداشت از جاندارى تغذیه كند كه جسمش ناسالم و آلوده است. بنابراین، اى راجا، مى‏بینید كه همان انگشت بریده و چركین شما زندگى‏تان را نجات داد. حال مى‏توانید به خوبى به این امر پى ببرید كه در هر كار، خیرى وجود دارد. و امّا در مورد زندانى شدن من كه گفتم در آن هم خیرى نهفته است: همان طورى كه مى‏دانید ما هرگز از همدیگر جدا نمى‏شدیم و اگر این اتّفاق نمى‏افتاد، من در شكار نیز همراه شما مى‏آمدم و در جنگل سایه به سایه شما حركت مى‏كردم. زمانى كه آن شیر فرا مى‏رسید، ما هر دو در زیر آن درخت در خواب بودیم، هر چند كه شیر به سبب زخم انگشت شما و بوى نامطبوع جراحت از دریدن شما صرف‏نظر مى‏كرد ولى مرا حتماً تكّه تكّه كرده و مى‏بلعید. امّا وقتى شما مرا به زندان انداختید، درواقع زندگى من هم نجات پیدا كرد و این همان خیر نهفته در این كار بود.""
اغلب، دیدن مصلحت‏ها به هنگام وقوع مصیبت، كار ساده‏اى نیست. به هر حال خوب است به هنگام ابتلا به درد و رنج و گرفتارى، داستان این شاه و وزیر را به یاد بیاورید. و بدانید كه اى بسا دردى كه بدان دچار آمده‏اید خیرى در آینده نزدیك برایتان داشته باشد و به نتیجه مثبت آن گرفتارى، اعتقاد داشته باشید. در این موارد مى‏توانید به خودتان بگویید: ""حتماً در آن خیرى هست."" به نوعى هم، مانند مانترا عمل مى‏كند، مى‏توانید دائماً آن را تكرار هم بكنید و به خودتان در مقابله با مشكلات شهامت بیشترى ببخشید
يکشنبه 23/3/1389 - 16:7
ادبی هنری

وقتی كه بارون میاد هر چند تا قطره كه تونستی بگیری منو دوست داری و هر چند تا كه نتونستی بگیری من تو رو دوست دارم!


***

تو زندگیت دنبال كسی نباش كه بتونی باهاش زندگی كنی... دنبال كسی باش كه بدون اون نتونی زندگی كنی!

***

روزی تو را محاکمه می کنند

به حبس ابد محکوم میشوی

جرمت مشخص نیست شواهد زیادی هم از جنایت وجود ندارد

فقط اثر انگشتت را روی قلبی یافته اند

***

اندازه یه قابلمه..........
با هر چی لب تو عالمه......
می بوسمت یه عالمه........
****
سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.
***
افسوس که عشق جاودانه نیست.عشق گل سرخیست که طاقت طوفان را ندارد. عشق یک خاطره سبز است که از آمدن پاییز میترسد.
يکشنبه 23/3/1389 - 16:5
دعا و زیارت

وَ كَانَ مِنْ دُعَآئَهُ فِى تَمْجِیدٌ اللَّه‏

بوده است از دعاى آن بزرگوار در اظهار بزرگى و مجد خداى عز و جل.
و این تمجید مدح حضرت احدیت است جل و علا از جهتى و حمد او است از جهتى و شكر او است از جهتى دیگر، بنابر هر تقدیر بر او مترتب است قواب و اجر و این اظهار بزرگى او نمودن به زبان نوعى است از بندگى و اطاعت او تعالى شأنه.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى تَجَلَّى لِلْقُلُوبِ بِالْعَظَمَةِ وَاحْتَجَبَ عَنِ الابْصَارِ بِالْعِزَّةِ وَاقْتَدَرَ عَلَى الاشْیَآءِ بِالْقُدْرَةِ
ثناء مر خدایى است كه آشكارا شده است مر دلها را به بزرگى، و پنهان شده است از او دیده‏ها به عزت، و توانا است بر همه چیزها به قدرت.
اقتدار: باب افتعال به معنى مطاوعه فعل است بلكه به معنى لازم است یعنى قدر على الاشیاء یا به معنى قوت است چنان كه ذكر نموده‏ام.
یعنى : توانایى او به قدرت او است نه قادر به قدرت تا موجب اثبات معانى شود.
و اما حجت او از دیده‏ها به عزت او نه معنى او آن است كه عزت او موجب است كه محجوب استاز دیده‏ها و خود به حسب ذات دیده شود بلكه معنى او آن است كه عزت او است كه دیده نمى‏شود و مرئى واقع نمى‏شود، اگر دیده مى‏شدى جسم بودى و قابل نبود كه خداى بوده باشد، پس تقریع آن آورد امام عالى مقام علیه الصلوة والسلام به قول خود علیه السلام.
فَلا الابْصَارُ تَثْبُتُ لِرُؤْیَتِهِ وَ لا الاوْهَامُ تَبْلُغُ كُنْهَ عَظَمَتِهِ تَجَبَّرَ بِالْعَظَمَةِ وَالْكِبْرِیَآءِ وَ تَعَطَّفَ بِالْعِزِّ وَالْبِرِّ وَالْجَلالِ
تثبت ظاهر آن است كه فعل معلوم باشد نه مجهول این باب تفعل و استفعال در گذشته و افعال بعد از این همه از باب تعبیر و تنگى عبارت است زیرا كه آن ذات مقدس به حسب ذات خود چنان است نه بر خود قرار داده باشد.
یعنى : پس نه دیده‏ها مى‏مانند مر دیدن او را و نه وهم‏ها مى‏رسند به كنه بزرگوارى او.
شعر:
آن چه در وهم تو گنجد كه من آنم نه من آنم   به كنه ذات او خرد اگر برد اگر فتد خس به قعر دریا
با شوكت است به بزرگى و بلند مرتبه مهربان است به عزت و نیكویى و بزرگى.
وَ تَقَدَّسَ بِالْحُسْنِ وَالْجَمَالِ وَ تَمَجَّدَ بِالْفَخْرِ وَالْبَهَآءِ وَ تَجَلَّلَ بِالْمَجْدِ وَالآلاءِ وَ اسْتَخْلَصَ بِالنُّورِ وَالضِّیَآءِ
مخصوص خود كرد حسن و جمال را، و اظهار شرف نمود به فخر و زیبایى و درخشان شد به بزرگى و نعمت، و خالص ساخت خود را به نور و روشنى.
خَالِقٌ لا نَظِیرَ لَهُ وَ أَحَدٌ لا نِدَّ لَهُ وَ وَاحِدٌ لا ضِدَّ لَهُ وَ صَمَدٌ لا كُفْوَ لَهُ وَ إِلَهٌ لا ثَانِىَ مَعَهُ وَ فَاطِرٌ لا شَرِیكَ لَهُ وَ رَازِقٌ لا مُعِینَ لَهُ وَ الاوَّلُ بِلا زَوالٍ وَ الدَّآئِمُ بِلا فَنَآءٍ وَ الْقَآئِمُ بِلا عَنَآءٍ وَ المؤمن بِلا نِهَایَةٍ وَ الْمُبْدِئُ بِلا أَمَدٍ وَ الصَّانِعُ بِلا أَحَدٍ وَالرَّبُّ بِلا شَرِیكٍ وَ الْفَاطِرُ بِلا كُلْفَةٍ وَ الْفَعَّالُ بِلا عَجْزٍ
یعنى : آفریننده است كه نظیر ندارد، و یگانه است كه نیست مانندى از براى او، و یكتا است كه همتا نیست از براى او، و بى‏نیاز است كه نیست همتا از براى او، و خدایى است كه دومین از براى او نیست، خالق است كه نیست شریكى از جهت او، روزى دهنده است كه یارى كننده‏اى نیست از براى او، و بى زوال همیشه است بدون فناء، ایستاده است بى تعب، امان دهنده است بى نهایت، آفریننده است نیست زمان از جهت او، صنعت كننده است بى‏كس، پروردگار است بدون شریك، آفریننده بى مشقت، بسیار كار كننده است بى عجز.
بعد از این كه آن ذات مقدس مجرد بحث را واجب الوجود دانستیم و او را صفات جلال و جمال است پس صفات مذكوره در عبارت صحیفه حاجت به برهان ندارد.
لَیْسَ لَهُ حَدٌّ فِى مَكَانٍ وَ لا غَایَةٌ فِى زَمَانٍ
نیست او را حدى در مكان و نه نهایتى در زمان، او است خالق مكان و زمان پس چگونه خواهد بود او را حاجت به زمان و مكان.
لَمْ یَزَلْ وَ لا یَزُولُ وَ لَنْ یَزَالَ
بوده است همیشه و خواهد بود و هرگز زوال نیابد.
كَذَلِكَ أَبَداً
همیشه همچنین است.
هُوَ الالَهُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الدَّآئِمُ الْقَدِیمُ الْقَادِرُ الْحَكِیمُ
او است خداى زنده كه به خود برپا است همیشه قدیم و توانا و حكیم.
إِلَهِى عُبَیْدُكَ بِفِنَآئِكَ سَآئِلُكَ بِفِنَآئِكَ فَقیرُكَ بِفِنَآئِكَ (ثَلاثاً)
فناء خانه: كنار خانه و آستانه خانه است.
عبید: تصغیر عبد به معنى غلام كوچك و حقیر.
یعنى : اى خداى من بنده كوچك تو به آستانه خانه تو است گداى تو به آستانه خانه تو است، محتاج تو به آستانه خانه تو است.
إِلَهِى لَكَ یَرْهَبُ الْمُتَرَهِّبُونَ وَإِلَیْكَ أَخَلَصَ الْمُسْتَهِلُّونَ رَهْبَةً لَكَ وَ رَجَآءً لِعَفْوِكَ
اى خداى من مر تو را مى‏ترسند ترسندگان و به سوى تو خالص نموده است فریاد كنندگان از روى ترس مر تو را و امید عفو تو را.
هر كه خدا را شناخت پس خوف و رجاء او به او است هر مقدار كه معرفت انسان به خدا است به همان مقدار خوف و رجاء است به حسب مراتب معرفت.
یَآ إِلَهَ الْحقِّ ارْحَمْ دُعَآءَ الْمُسْتَصْرِخِینَ وَ اعْفُ عَنْ جَرَآئِمِ الْغَافِلِینَ وَ زِدْ فِى إِحْسَانِ الْمُنِیبِینَ یَوْمَ الْوُفُودِ عَلَیْكَ یَا كَرِیمُ
اللغة:
انابه: بازگشت نمودن.
صرخ: فریاد نمودن.
یعنى : اى خداوند حق رحم كن بر آنان كه طلب فریادرسى كنند، در گذر از گناهان بى خبران، زیاد كن در نیكویى بازگشت كنندگان روز وارد شدن بر تو اى كریم.

وَ كَانَ مِنْ دُعَآئِهِ علیْهِ السَّلام فِى الْكَرْبِ وَالاقَالَةِ

بوده است از دعاهاى آن بزرگوار عالى مقدار علیه سلام الله الملك القهار در اندوه و در گذشتن.
غرض آن بزرگوار در اندوه و در گذشتن اندوه بعد از مردن و قیامت و حشر و نشر است و در گذشتن از معاصى و گناهان.
إِلَهِى لا تُشْمِتْ بِى عَدُوِّى وَ لا تَفْجَعْ بِى حَمِیمِى وَ صَدِیقِى
اللغة:
شمت از شماتت یعنى : خوشحال شدن.
فجع: اى فجع، یعنى به درد آورد.
حمیم: خویش و قوم انسان را گویند.
یعنى : اى خداى من شاد مكن به واسطه من دشمن مرا، و دردناك مكن به واسطه من خویش مرا.
از این كه كسى تأمل در فقرات این دعاى مبارك نماید دور نیست كه مراد به كرب و اقاله اندوه و درگذشتن از صدمات و ابتلائات دنیویه باشد و شاید هر دو نیز پس عدو و حمیم مى‏شود شیطان و امام علیه الصلوة والسلام باشد و مى‏شود خویشان دنیا و دشمنان دنیا باشد.
إِلَهِى هَبْ لِى لَحْظَةً مِنْ لَحَظَاتِكَ تَكْشِفُ بِهَا عَنِّى مَا ابْتَلَیْتَنِى بِهِ وَتُعیدُنِى إِلَى أَحْسَنِ عَادَاتِكَ عِنْدِى
اللغة:
لحظه: به زیر چشم نظر نمودن لكن لحظه‏اى كه نسبت به خداى تعالى داده شود كنایه از رعایت و اعانت او است.
ابتلاء خدا عبارت است از امتحان و اختبار، عادة الله نسبت به عبید سجیه و كرم و احسان او است.
یعنى : اى خداى من ببخش از براى من رعایت از رعایات تو را كه بر داشته شود به سبب آن از من چیزى كه امتحان نمودى تو مرا به او و باز گرداندى مرا به نیكویى‏ترین عادات خود كه نزد من است.
وَاسْتَجِبْ دُعَآئِى وَ دُعَآءَ مَنْ أَخْلَصَ لَكَ دُعَآءَهُ فَقَدْ ضَعُفَتْ قُوَّتِى وَ قَلَّتْ حِیلَتِى وَ اشْتَدَّتْ حَالِى وَ یَئِسْتُ مِمَّا عِنْدَ خَلْقِكَ فَلَمْ یَبْقَ لِى إِلا رَجَآؤُكَ
اجابت كن دعاى مرا و دعاى كسى را كه خالص ساخته است براى تو دعاى خود را پس به تحقیق كه سست شده است توانایى من و اندك شده است چاره من و سخت شده است حال من و نومید شده‏ام از آن چه نزد خلق تو است پس باقى نمانده است مگر امید تو.
عَلَیَّ إِلَهِى إِنَّ قُدْرَتَكَ عَلَى كَشْفِ مَآ أَنَا فِیهِ كَقُدْرَتِكَ عَلَى مَا ابْتَلَیْتَنِى بِهِ وَ أنْ ذِكْرَ عَوَآئِدِكَ یُؤْنِسُنِى وَالرَّجَآءَ فِى إِنْعَامِكَ وَ فَضْلِكَ یُقَوِّینِى لاَِنِّى لَمْ أَخْلُ مِنْ نِعْمَتِكَ مُنْذُ خَلَقْتَنِى
اى خداى من به درستى كه قدرت بر رفع آن چه من در او هستم مثل قدرت تو است بر چیزى كه ابتلاء نمودى تو مرا بر او، به درستى كه یاد آوردن مهربانى‏هاى تو انس مى‏دهد مرا، و امید داشتن در نعمت‏هاى تو قوت مى‏دهد مرا به جهت این كه خالى نمى‏شوم از نعمت تو از آن زمان كه آفریده نمودى تو مرا.
وَ أَنْتَ إِلَهِى مَفْزَعِى وَملْجَئِى وَالْحافِظُ لِى وَالذَّابُّ عَنِّى الْمُتَحَنِّنُ عَلَىَّ الرَّحِیمُ بِى الْمُتَكَفِّلُ بِرِزْقِى فِى قَضَآئِكَ كَانَ مَا حَلَّ بِى وَ بِعِلْمِكَ مَا صِرْتُ إِلَیْهِ
تویى خداى من و پناه من و دادرس من و نگه‏دارنده من و دفع كننده از من، مهربانى كننده بر من مهربان به من، ضامن شونده روزى من، در قضاء تو بود آن چه كه نازل شده است به من، و به علم تو است آن چه گردیده‏ام من به سوى آن.
غرض آن است كه در هیچجهتى از جهات بنده را قدرت و سلطنت نیست نه در دفع مضرت و نه در جلب منفعت و او آلت صرف است همه امورى كه او حاجت دارد از دفع بدى و جذب خوبى علت او خداوند است و او است علة العلل.
فَاجْعَلْ یَا وَلِیِّى وَ سَیِّدِى فِیمَا قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ عَلَیَّ وَحَتَمْتَ عَافِیَتِى وَمَا فِیهِ صَلاحِى وَخَلاصِى مِمَّآ أَنَا فیهِ
پس بگردان اى دوست و آقاى من از آن چه كه مقدر نمودى و حكم فرمودى تو بر من و لازم ساختى تو عافیت مرا و آن چه در آن است صلاح من، و خلاص مرا در آن چه در آنم.
عافیتى مفعول اجعل و خلاصى عطف بر او است.
فَإِنِّى لا أَرْجُو لِدَفْعِ ذَلِكَ غَیْرَكَ وَ لا أَعْتَمِدُ فیهِ إِلا عَلَیْكَ فَكُنْ یَا ذَا الْجَلالِ وَالاكْرَامِ عِنْدَ أَحْسَنِ ظَنِّى بِكَ
پس به درستى كه امید ندارم از براى دفع آن غیر از تو را، و اعتماد ندارم در آن مگر بر تو، پس باش اى خداى بزرگ كریم نزد بهترین گمان من به تو، یعنى من گمان خوب دارم به تو و نیز تو گمان مرا محقق و ثابت كن.
در بعضى از روایات وارد است كه روز قیامت چون شود بعضى از بندگان را نزد خداى عز و جل حاضر سازند بعد از این كه حساب او وارسى شود و عصیان او معلوم شود خداى عز و جل امر نماید كه او را به جهنم برند ملائكه او را مى‏كشند كه او را به جهنم برند آن بنده، به عقب خود نگاه نماید و خطاب رسد به ملائكه كه نگه دارید او را، پس نگه دارند او را، پس خداى عز و جل از او سئوال كند كه به چه جهت به عقب نظر نمودى؟
عرض نماید: كه چنین گمان بر تو نداشتم كه امر نمایى مرا داخل آتش نمایند.
خداى مهربان مى‏فرماید: اگر چه دروغ مى‏گویى و هرگز در دنیا گمان خوبى به من نداشتى لكن حال كه چنین گفتى تو را نجات دادم.
وَارْحَمْ ضَعْفِى وَ قِلَّةَ حِیلَتِى وَاكْشِفْ كُرْبَتِى
رحم كن سستى مرا و كمى چاره مرا و رفع كن اندوه مرا، به درستى كه تو بر همه چیز توانایى.
وَاسْتَجِبْ دَعْوَتِى وَأَقِلْنِى عَثْرَتِى وَامْنُنْ عَلیَّ بِذَلِكَ وَعَلَى كُلِّ دَاعٍ لَكَ أَمَرْتَنِى یَا سَیِّدِى بِالدُّعَآءِ وَتَكَفَّلْتَ بِالاجَابَةِ وَوَعْدُكَ الْحَقُّ الّذِى لا خُلْفَ فیهِ وَ لا تَبْدِیلَ
اجابت كن دعاى مرا و در گذر تو مرا لغزش مرا، منت بگذار تو بر من به آن و هر كه خواننده است تو را، امر نمودى تو مرا اى آقاى من به دعاء و ضامن گشته‏اى تو به اجابت آن، و وعده تو حق است كه نیست خلاف در آن و نه بدل نمودن.
بدان كه اجابت دعا منحصر است به ذات بارى تعالى و غیر او را مدخلیت نیست در دعاء و وعده اجابت نیز نمود و كفالت قبول و اجابت نمود و مع ذلك تخلف دعا و وقوع او بدل زیاده و این تخلف و وقوع خلاف او بالوجدان است و در جواب او و جوهى ذكر شده است در محل او مذكور است و حق جواب نزد حقیر دو چیز است:
یكى از آن دو چیز دفع شبهه مى‏نماید اول آن است كه دعایى كه دعاكننده مى‏كند چیزى را كه خیر و خوب است نزد او و خداى عز و جل نیز لازم است بر او كه خیر و خوبى او را اجابت نماید مى‏شود آن چیزى كه او طلب نمود شر را رأفت و مهربانى او اقتضاء نكند كه اجابت نماید مانند طفل كه از مادر طلب ترشى نماید به اعتقاد نفع و مادر امتناع نماید به اعتقاد ضرر، و گاه باشد از جهت اصرار به دعاء و مداومت بعضى از ختوم و به بعضى از اسماء خدا اجابت دعاى اوشود و بعد مترتب شود بر او ضرر مثل دادن مادر از زیادتى گریه طفل و به این وجه نیز اشاره نموده است حضرت حجة الله فى العالمین امام المسلمین فى العصر عجل الله تعالى فرجه الشریف در دعاى مبارك موسوم به افتتاح كه عرض مى‏كند آن جناب به حضرت عز و جل كه: شاید آن چیزى كه اجابت نفرمودى و تأخیر كردى آن خیر من بوده است زیرا كه تو عالم هستى به عواقب كارها.
دوم آن است كه دعاكننده بایست در طلب خود و حاجت خود به مطلوب خود رسد مثل این كه طفل شیر باشد امر این كه باشد البته خداى عز و جل كه حاجت او را اجابت نماید مى‏خواهد خواننده كافر باشد یا مومن عادل.
اى خواجه درد نیست لكن طبیب هست.
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّكَ وَ عَبْدِكَ وَ عَلَى الطَّاهِرِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَغِثْنِى فَإِنَّكَ غِیَاثُ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ وَ حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ
پس رحمت بفرست بر محمد كه پیغمبر و بنده تو است، و بر پاكان از اهل او و فریادرس مرا پس به درستى كه تو فریادرس هستى كسى را كه او را فریادرسى نیست و پناه كسى هستى كه او را پناه نیست.
وَ أَنَا الْمُضْطَرُّ الَّذِى أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُ وَ كَشْفَ مَا بِهِ مِنَ السُّوءِ فَأَجِبْنِى وَ اكْشِفْ هَمِّى وَ فَرِّجْ غَمِّى وَ أَعِدْ حَالِى إِلَى أَحْسَنِ مَا كَانَتْ عَلَیْهِ
و منم آن بى چاره كه واجب ساخته‏اى تو اجابت او را، و رفع آن چه در او است از بدى پس اجابت كن مرا و رفع كن و بگردان آن حال مرا به بهترین حال‏ها از آن چه بود بر او.
وَ لا تُجَازِنِى بِالِاسْتِحْقَاقِ وَ لَكِنْ بِرَحْمَتكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَیْ‏ءٍ
مكافات مده مرا به استحقاق و لكن مكافات بده به رحمت و مهربانیت، كه گنجایش دارد هر چیز را.
در بعضى ادعیه گذشته بیان نمودم كه بنده اگر چه در مقام اطاعت و فرمان‏بردارى بیرون آید او را استحقاق ثواب و اجر نیست چه جاى این كه در مقام شقاق بیرون آید پس تمام احسان حضرت بارى از باب فضل و جود است و رحمت واسعه او است چنان كه رحمت و مهربانى كه هر كسى تواند واقع شود در او مرحوم.
یَا ذَا الْجَلالِ وَ الاكْرَامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ وَ أَجِبْ یَا عَزِیزُ
اى خداوند بزرگ صاحب اكرام رحمت بفرست بر محمد صلى الله علیه و آله و سلم و آل او و اجابت كن اى عزیز با عزت.
تضرع و زارى خدمت حضرت بارى مطلوب است و از عبادت و بندگى نمودن او است اگر بتواند این صفت را بنده تحصیل نماید خواهد فایز شد در دنیا و آخرت.

وَ كَانَ مِنْ دُعَآئِهِ عَلیْهِ السَّلامُ مِمَّا یَخَافُ وَ یَحْذَر

بوده است از دعاى آن سید بزرگوار عالى مقام علیه و على آبائه، و ابنائه صلوات الله الملك الجبار و على اعدائهم من الاولین و الاخرین اذاقه حر النار در چیزهایى كه مى‏ترسید و خوف او را داشت.
و دور نیست كه آن امام عالى مقام علیه الصلوة والسلام خوف حذر را از امورى كه متعلق به امر آخرت بود مى داشته یا اعم از آن، و این عنوان با عنوان گذشته فى الجمله منافات دارد به حیثیات و اعتبارات تفاوت دارد فتامل.
إِلَهِى إِنَّهُ لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَكَ إِلا حِلْمُكَ
نسبت غضب به خدا مثل سخط و اسف و رضاء به او مجاز است نه حقیقت زیرا كه این اوصاف، اوصاف نفس انسانیت است و قواى شهوانیه و خداوند عالم متصف به این اوصاف نیست پس مراد به غضب او فعل به جا آوردن او است كه موجب غضب در عبد شود پس غضب خدا انتقام خدا است به بنده عاصى خود مثل انتقام كشیدن سلطان است بر رعیت طاغى و باغى خود.
در روایت عمرو بن عبید با حضرت باقر علیه السلام چنین وارد است كه عرض نمود به خدمت حضرت كه خلاق عالم مى‏فرماید:
و من یحلل على غضبى فقد هوى این غضب چیست؟
فرمود: عقاب است یا عمرو كسى را اعتقاد آن باشد كه خداى متعال از حالى به حالى تغییر كند پس او را وصف نموده است به صفت بندگان.
حلم در خداوند تعالى معنى او آن است كه تعجیل عقوبت ننماید خداى من به درستى كه بر نمى‏گرداند غضب تو را مگر حلم تو.
وَ لا یُنْجِى مِنْ عِقَابِكَ إِلا عَفْوَكَ
نجات نمى‏دهد از عقاب تو مگر عفو و رضاى تو.
وَ لا یُخَلِّصُ مِنْكَ إِلا رَحْمَتُكَ
خلاصى نمى‏دهد از تو مگر رحمت تو.
وَالتَّضَرُّعُ إِلَیْكَ
و زارى كردن به سوى تو.
بدان كه این زارى و تضرع منفعت بخشد بنده را در دنیا تا زمان مردن و گرنه بعد از آن سودى بر آن شاید ندهد و گرنه تمام بندگان خدا از سعید و شقى در زارى و ناله هستند حتى امر به مرتبه‏اى مى‏رسد كه منع از زارى نیز شوند.
فَهَبْ لِى یَآ إِلَهِى فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِى بِهَا تُحْیِى مَیْتَ الْبِلادِ وَ بِهَا تَنْشُرُ أَرْوَاحَ الْعِبَادِ
پس ببخش مرا اى خداى من گشایش را به آن قدرت كه زنده مى‏كنى مرده شهرها را.
ظاهر آن است كه مرده از جمادات و غیر ذى روح را میت به تخفیف گویند و اما ذى روح را میت با تشدید گویند.
وَ لا تُهْلِكْنِى
هلاك مساز مرا هلاكت انسان مبتلا شدن او است به عقوبات خداى و مبتلا شدن به چیزى كه موجب سخط و غضب حق شود.
وَ عَرِّفْنِى الاجَابَةَ
بشناسان مرا به اجابت یعنى اسباب اطاعت و بندگى از براى من مهیا نما و مرا به او موفق ساز.
یَا رَبِّ وَارْفَعْنِى وَ لا تَضَعْنِى وَانْصُرْنِى وَارْزُقْنِى وَعَافِنِى مِنَ الافَاتِ
اى پروردگار من بلند گردان مرا و پست مكن مرا و یارى ده مرا و عافیت ده مرا از امراض و حوادث.
مراد به رفعت و ضعت مى‏تواند كنایه باشد از طاعت و معصیت.
یعنى : اسباب طاعت از براى من مهیا ساز نه اسباب معصیت، و مى‏شود غنا و فقر باشد و مى‏شود اعتبارات دنیویه و عدم اعتبار او باشد.
یَا رَبِّ إِنْ تَرْفَعْنِى فَمَنْ یَضَعُنِى وَ أنْ تَضَعْنِى فَمَنْ یَرْفَعُنِى
اى پروردگار من اگر بلند سازى مرا پس كه مرا پست كند، و اگر پست كنى مرا، پس كه بلند مى‏كند مرا؟
عزت و ذلت دو امرى هستند كه در ید قدرت او است و او است فاعل كه یشاء هر كه را قابل مى‏داند مى‏دهد و ناقابل را محروم سازد و این عزت و ذلت، نه عزت و ذلت دنیوى باشد، بلكه المومن عزیز فى الدارین و او است اكرم عند الله و عند اولیائه علیهم السلام.
وَ قَدْ عَلِمْتُ یَآ إِلَهِى أَنْ لَیْسَ فِى حُكْمِكَ ظُلْمٌ وَ لا فِى نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ إِنَّما یَعْجَلُ مَنْ یَخافُ الْفَوْتَ وَ یَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِیفُ وَ قَدْ تَعَالَیْتَ عَنْ ذلِكَ یَا سَیِّدِى عُلُوّاً كَبِیراً
اللغة:
نقمة: به كسر نون و سكون قاف و فتح میم، عقاب و ایذاء نمودن.
عجله: به سكون جیم.
یعنى : به تحقیق كه دانستم من اى خداى من كه نیست در حكم تو ستم و جور و در عقاب نمودن تو شتاب و سرعت، به درستى كه شتاب و سرعت مى‏كند كسى كه بترسد فوت را حاجت به سوى ستم و جور دارد ناتوان ضعیف، و به تحقیق كه تو بزرگى و برترى از ستم و سرعت اى خداى من بلندى و برترى و بزرگى.
رَبِّ لا تَجْعَلْنِى لِلْبَلاءِ غَرَضاً وَ لا لِنَقِمَتِكَ نَصَباً
غرض: نشانه نصب: منصوب سرپا كرده و نصب شده.
یعنى : اى پروردگار من، نگردان مرا از براى بلا، نشانه‏اى و نه از براى عقوبت سرپا كرده.
وَ مَهِّلْنِى وَ نَفِّسْنِى وَ أَقِلْنِى عَثْرَتِى
مهلت ده مرا و ببر اندوه مرا و در گذر تو مرا لغزش مرا.
وَ لا تُتْبِعْنِى بِالْبَلاءِ فَقَدْ تَرَى ضَعْفِى وَ قِلَّةَ حِیلَتِى فَصَبِّرْنِى
و تابع مكن مرا به بلاء پس به تحقیق كه مى‏بینى سستى مرا و كمى چاره مرا، پس صبر ده مرا.
فَإِنِّى یَا رَبِّ ضَعِیفٌ مُتَضَرِّعٌ إِلَیْكَ
پس به درستى كه من اى خداى من ضعیف و زارى كننده‏ام به سوى تو.
یَا رَبِّ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ فَأَعِذْنِى
اى پروردگار من، پناه مى‏برم به سوى تو از تو، پس پناه ده مرا.
وَ أَسْتَجِیرُ بِكَ مِنْ كُلِّ بَلاءٍ فَأَجِرْنِى وَ أَسْتَتِرُ بِكَ فَاسْتُرْنِى یَا سَیِّدِى مِمَّآ أَخَافُ وَ أَحْذَرُ
پناه مى‏برم به تو از هر بلایى پس پناه ده مرا، و طلب ستر مى‏كنم به تو، پس بپوشان تو مرا اى آقاى من از چیزهایى كه مى‏ترسم و حذر مى‏كنم.
وَ أَنْتَ الْعَظِیمُ أَعْظَمُ مِنْ كُلِّ عَظِیمٍ
تو بزرگى بزرگ‏تر از هر بزرگ.
بِكَ بِكَ بِكَ اسْتَتَرْتُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ الطَّیّبِینَ الطَّاهِرِینَ
به تو به تو، به تو، پرده شده‏ام اى خداوند انسان خود را وصل به حبیب نمود و به قرب او رسید و ما بین او و خود حاجب نمى‏بیند تكرر نداء و خطاب او زیاد شود و از براى فرد در خطاب و زوج در نداء نكته به نظر نمى‏رسد و اختیار نمودن این اسم بر سایر اسماء از براى آن است كه جمیع اسماء خداوند مى‏شوند مسمى به این اسم و اما این اسم مسمى به سایر اسماء نمى‏شود مثلا گفته نمى‏شود كه الله اسمى است از اسماء رحیم، یا اسمى است از اسماء شكور، لكن گفته مى‏شود كه رحیم اسمى است از اسماء الله و شكور اسمى است از اسماء خداوند تعالى و هكذا به واسطه این است كه گفته شده است كه انسان كه الله اسم اعظم است ذكر او و در ظهر و عصر و ثلث آخر شب مى‏رساند انسان را به مطلوب.
يکشنبه 23/3/1389 - 16:3
دانستنی های علمی

دانستنیها

آیا می دانستید که فیل بالغ در روز 220 كیلوگرم غذا و 200 لیتر آب مصرف میكند؟
- آیا می دانستید که روزانه فقط در قاره آفریقا سه هزار نفر جان خود را در اثر ابتلا به بیماری مالاریا از دست میدهند و به طور سالانه یک میلیون کودک در دنیا جان خود را بر اثر این بیماری از دست میدهند؟
- آیا می دانستید کهکشان راه شیری تقریبا" صد میلیارد ستاره دارد؟
- آیا می دانستید که کره مریخ 687 روزه به دور خورشید میچرخد؟
- آیا می دانستید جرم زمین 6 هزار میلیارد میلیارد تن میباشد؟
- آیا می دانستید که زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد؟
- آیا می دانستید در سال 1987 خطوط هوایی «امریكن ایرلاینز» توانست با حذف یك دانه زیتون از هر سالاد سرو شده در پروازهای درجه یك خود، چهل هزار دلار صرفه‌جویی كند؟
- آیا می دانستید که خورشید ۳۳۰۳۳۰ مرتبه بزرگتر از کره زمین است؟
- آیا می دانستید که دلفین‌ها هم مانند گرگ‌ها هنگام خواب یك چشمشان را باز می‌گذارند؟
- آیا می دانستید تنها غذایی كه فاسد نمی‌شود، عسل است؟
- آیا می دانستید که انسان سالانه بیش از ۱۰ میلیون مرتبه پلک می زند؟
- آیا می دانستید پلک زدن خانمها تقریبا" دو برابر آقایون هستد؟
- آیا می دانستید قدیمی ترین بنا در شمال توکیوست که پانصد هزار سال قدمت دارد؟
- آیا می دانستید در جهان به 6000 زبان تکلم میشود؟
- آیا می دانستید اعصابی كه در بدن شما وجود دارد به اندازه فاصله زمین تا ماه است؟
- آیا می دانستید که فک انسان میتواند هنگام جویدن 200 پوند فشار وارد کند، در حالی که فک یک سوسمار میتواند 2000 پوند فشار وارد کند؟
- آیا می دانستید دما در کره ما بین 100+ تا 200- درجه سانتیگراد در نوسان است؟
- آیا می دانستید که شن خیس از شن خشک سبکتر است؟
- آیا می دانستید که نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است؟
- آیا می دانستید که حلزون می‌تواند سه سال بخوابد؟ - آیا می دانستید روزانه 14000 نفر در جهان به بیماری هولناک ایدز مبتلا میشوند؟

 

 

آیا می‌دانید طولانی‌ترین رود جهان چه نام دارد و طول آن چقدر است؟


آیا می‌دانید؟
آیا می‌دانید طولانی‌ترین رود جهان چه نام دارد و طول آن چقدر است؟ نیل در قاره آفریقا، طولانی‌ترین رود جهان است كه 6690 كیلومتر طول دارد و با گذشتن از چند كشور به دریای مدیترانه می‌ریزد. حوزه آبی این رود، 2870000 كیلومتر مربع است. این رود در تانزانیا، سودان و مصر جریان دارد.

آیا می‌دانید چرا برنامه‌های صعود به قله اورستT ماه‌های فروردین و اردیبهشت اجرا می‌شود؟
فروردین و اردیبهشت و اوایل خرداد برابر با اواخر مارس و ماه‌های آوریل و می میلادی، بهترین زمان صعود به اورست است. چون از سرما و توفان‌های وحشتناك هیمالیا كاسته شده و هوای منطقه خیلی روزها مساعد و آفتابی است. اما پس از ماه می، باران‌های موسمی هیمالیا آغاز می‌شود كه گاهی سیل‌آساست و صعود در چنین وضعیتی دشوار می‌شود.
***
آیا می‌دانید مردم تبت و نپال اورست را با چه نامی می‌شناسند؟
تبتی‌ها به بلندترین قله جهان چومولانگما می‌گویند كه به معنی «مادر الهه برف‌هاست».اما نپالی‌ها این قله را ساگامارتا می‌گویند این تركیب نپالی به معنی «مادر جهان»‌ است.
***
آیا می‌دانید رافائل نادال، تنیس باز شماره یك جهان، تنیس را از 3 سالگی آغاز كرد؟ وقتی نادال 3 ساله بود، تونی عمویش او را به زمین تنیس برد و نادال از همان موقع با توپ و تور تنیس آشنا شد. تونی مربیگری او را برعهده گرفته و هنوز هم مربی اوست.
***
آیا می‌دانید عموی دیگر نادال میگو ئل آنخل نام دارد و عضو تیم ملی فوتبال اسپانیا بود؟
میگوئل دوست داشت رافائل فوتبالیست شود. او گاهی این پسر بچه را با خود به زمین فوتبال و مسابقات فوتبال می‌برد. رافائل نادال تا 12 سالگی هم فوتبال و هم تنیس بازی می‌كرد. اما از آن به بعد، زور تونی چربید و رافائل به طور كامل به ورزش تنیس پردخت.
***
آیا می‌دانید پیت سمپراس، 14 بار فاتح گرنداسلم‌های تنیس شده و از این لحاظ ركورددار است. سمپراس ركورد بیشترین مدت صدرنشینی در جدول رده‌بندی بهترین‌های دنیای تنیس را هم در اختیار دارد. او 286 هفته تنیس باز شماره یك جهان بود. این بازیكن در مدت 15 سال ورزش قهرمانی‌اش ، در بیش از 77 درصد مسابقاتش پیروز شد.
***

آیا می‌دانید پیت سمپراس یكی از پردرآمدترین بازیكنان در تاریخ ورزش تنیس است؟ او در دوران ورزشی اش بیش از 43 میلون دلار جایزه نقدی گرفت كه در زمان خود، یك ركورد بود.

 

 

 

یا می‌دانید اولین گوینده رادیو چه كسی بود؟


آیا می‌دانید اولین گوینده رادیو چه كسی بود؟

سال 1319 در حالی كه 20 سال از اختراع رادیو در دنیا می‌گذشت این رسانه وارد ایران شد. خیلی‌ها رادیو را از آن روزهایی كه كارش را در بی‌سیم پهلوی شروع كرد. به خاطر دارند چون 68 سال اگرچه عمر زیادی است اما فاصله كوتاهی است برای به خاطر آوردن. هنوز هم به خیلی از قدیمی‌ترها و پیشكسوت های رادیو كه زنگ می‌زنیم خوب به یاد می‌آورند زمانی را كه رادیو از بی‌سیم قصر به میدان ارگ رفت و تا امروز هم در آنجا شعبه‌ای دارد. چون رادیو تهران و اداره كل نمایش آنجا هستند.
اما یك چیز خیلی جالب است و آن این كه در این فرصت نه‌چندان زیاد خیلی‌ها به خاطر نمی‌آورند كه اولین گوینده رادیو چه كسی بوده است. به عبارت دیگر در آرشیو صداهای برجای مانده سَندی نیست كه مشخص كند اولین بار صدای چه كسی از رادیو ایران شنیده شد. آنچه كه هم‌اكنون در آرشیو است و هر سال 4 اردیبهشت از شبكه‌های متعدد رادیو پخش می‌شود صدایی است كه صاحب آن رضا سجادی است. او می‌گوید: ساعت پنج بعدازظهر «اینجا تهران رادیو ایران» خیلی‌ها اعتقاد دارند كه رضا سجادی همان اولین گوینده‌ای است كه از رادیو ایران صدایش شنیده شد ولی در میان نقل قول‌های بسیاری دیگر از پیشكسوتان رادیو شنیدن نام‌های دیگران هم جالب است.
«توران مهرزاد» می‌گوید حدود 60 سال پیش زمانی كه دختری 14 ساله بود، از تئاتر به رادیو پیوست. او كارش را در بی‌سیم قصر شروع كرد و شنوندگان قدیمی رادیو مناجات‌های صبحگاهی او را در كنار مرحوم «اكبرمشكین» حتما به خاطر دارند. عاشق رادیو است و مدیران فعلی رادیو را آدم‌های نازنینی می‌داند كه احترام این پیر و مادر رادیو را نگه می‌دارند. توران مهرزاد از میان اولین گوینده‌های قدیمی رادیو تنها نام خانمی به اسم «اردلان» را به یاد می‌آورد اما می‌گوید: همه اولین‌ها را دیده‌ام و با آنها كار كردم.

برای این كه بدانیم اولین زنی كه صدایش از رادیو شنیده شد چه كسی بود بد نیست به گفته «داوود رشیدی»‌هنرمند سینما و تئاتر هم توجه كنیم. او از مرحوم «طوسی حائری» یاد می‌كند، مرحوم طوسی حائری دخترعمه و دختر دایی داوود رشیدی بوده است و حتی مدتی در ایران و فرانسه با خانواده آنها زندگی كرده. طوسی حائری دكترای ادبیات فرانسه داشت و به گفته رشیدی اولین گوینده زن رادیو بوده است.

علی‌اكبر توصیفیان هم از جمله كسانی است كه در رادیو ریش و موی سفید كرده است. او قدسی رهبری، رضا سجادی، بشیر فرهمند و تقی روحانی را به عنوان اولین گویندگان رادیو نام می‌برد و می‌گوید: به نظرم اولین نفر مرحوم كوكب پرنیان بود كه با نام خانوادگی شوهرش «رجاء» شناخته می‌شد. علی‌‌اكبر توصیفیان حالا

 

 

يکشنبه 23/3/1389 - 15:59
دانستنی های علمی
هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از 9 بار تا کرد.


- در هرم خئوپوس در مصر که 2600سال قبل از میلاد ساخته شده است به اندازه ای سنگ به کار رفته که می توان با آن دیواریاجری به ارتفاع 50 سانتی متر در دور دنیا ساخت.


- هر سال از 600/557/31ثانیه تشکیل شده است.


- بزرگترین گل جهان فلوزیا نام دارد.



- بیشترین ضربان قلب را قناری ها با1000بار در دقیقه و کمترین را فیل با 27 بار در دقیقه دارد.


- اگر تمام رگ های خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا 97000 کیلومتر می شود.

- سرعت صوت در فولاد 14 بار سریعتر از سرعت ان در هواست.

- وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می نشیند میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می شود.

- نور خورشید فقط تا عمق 400متری آب دریا نفوذ می کند.

- امریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد.

- عدد 2520 را می توان بر اعداد 1 تا10 تقسیم نمود بدون انکه خارج قسمت کسری داشته باشد.

- فشار در مرکز خورشید تقریبا 700 میلیون تن بر 452/6 سانتی مترمربع است.

- طول عمر مردم سوید و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است.

- شیشه در ظاهر جامد به نظر می رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می کند.

داغ ترین نقطه کره زمین در دالول اتیوپی است. در این منطقه در یک روز عادی دمای هوا در سایه به 94 درجه فارنهایت می رسد.

- آبشار آنجل در ونزوئل20 بار بلندتر از ابشار نیاگارا است.

- یک لیتر سرکه در زمستان سنگین تر از تابستان است.

- 30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می کنند در زیر خاک مدفون شده اند.

- نزدیکترین ستاره به زمین بعد از خورشید الفامنچوری است که فاصله ان تا زمین 3/4سال نوری است.


- تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است.

- فلز اوسمیم سنگین ترین ماده روی زمین است.

- ایا می دانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیرنظامی است.

- در هر ثانیه بیش از ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون بر خورد می کند و تصویری را که شما تماشا می کنید به وجود می اورد.

- بیل گیتس در هر ثانیه 250 دلار آمریکا درامد داره، یعنی 20 میلیون دلار در روز و 8/7 میلیارد دلار در سال.
- گزنه برای درمان رماتیسم، درد کمر در ناحیة دمبالچه، درد لگن خاصره (درد اعصاب کمر) و نیز درمان بیماری های مثانه، مجاری ادراری و کلیه بسیار مفید است.

- ایا می دانید شانس شبیه بودن دو اثر انگشت یک به ‫64 میلیارد است‌.‏

- اگر امواج ماورای صوت را به قسمت محدودی از فضا که در ان گرد و غبار و یا ذرات دود سیگار موجود باشد بتابانیم این ذرات با سرعت رسوب می کنند.
يکشنبه 23/3/1389 - 15:57
دانستنی های علمی
آیا میدانستی که فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست كیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میكند
آیا میدانستی که اگر زنی به كوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر اوكوررنگ میشوند
آیا میدانستی كوههای آلپ در سال حدود یك سانتیمتر بلند میشوند
آیا میدانستی که همه نوزادان میگو نر متولد می شوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل می شوند
آیا میدانستی وزن كوه یخی متوسط الحجم بیست میلیون تن است
آیا میدانستی حس بویایی انسان قادر به دریافت وتشخیص ده هزار بوی متفاوت است
آیا میدانستی یك قطره آب دارای یك‌ صد میلیارد اتم است
آیا میدانستی که تعداد افرادی كه سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از كسانی است كه سالانه از نیش مار میمیرند
آیا میدانستی که خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخارانرژی به زمین می‌فرستد
آیا میدانستی که گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی می ماند
آیا میدانستی که حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است
آیا میدانستی که تا قرن پنجم میلادی متوسط عمر مردم اروپا از سی سال فراتر نمی‌رفت
آیا میدانستی مغز فیزیكدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود
آیا میدانستی تنها چیزی كه در اسید حل نمی‌شود الماس است و فقط خیلی زیاد آن را از بین می‌برد
آیا میدانستی که هنگام صحبت برای بیا ن هر كلمه هفتاد و دو ماهیچه به كار گرفته می‌شود
آیا میدانستی که اگر تكثیر باكتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد ، توده دو تنی از یك باكتری بوجود می آید
آیا میدانستی یك میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد
آیا میدانستی که خرسها موجوداتی چپ دست هستند
آیا میدانستی که هر یك لیتر بنزین معادل بیســــــــت و سه و نیم تــــــــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است
آیا میدانستی که آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر میرسد و درضمن آنها می توانند در حال پرواز بخوابند
آیا میدانستی کوه قره قوروم در هند بعد از کوه هیمالیا با تفاضل دویست و سه و هفت متر بلندترین کوه دنیا میباشد
آیا میدانستی هر ساله حدود پانصد شهاب‌سنگ نسبتا" بزرگ به زمین برخورد می‌كند
آیا میدانستی 17 هزار نوع زنبور در جهان شناسایی شده است
آیا میدانستی که بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به 90 کیلو میرسد
آیا میدانستی که لاکپشت در بین جانوران جهان، طولانی ترین عمر را دارد و ممکن است تا150سال عمر کند
آیا میدانستی که باز مهاجر، یا عقاب اردکی، تیز پروازترین پرنده است آنها می تواند دقیقه ای چهار تا هشت کیلومتر پرواز کند
يکشنبه 23/3/1389 - 15:57
شعر و قطعات ادبی


کاش جرئت داشتیم حرف دلمان را بزنیم !

 

حدود۵ ماه از اون شب می گذره ، شبی که کاخ آرزوهام ویران شد.اون شب به من گفتی :" برو دوسِت ندارم .همه چیزو فراموش کن" و منم به دلیل غرورم به دروغ گفتم :"من هم اصلاّ تو رودوست ندارم"

 

نمی دونم اون شب تو هم دروغ می گفتی یا نه؟! شاید می تونستم بفهمم اما افسوس! افسوس که غرور فرصت رو از من گرفت.شاید اگه صادقانه حرف دلم رو میزدم از دل تو هم با خبر می شدم.

 

امروز بعد از گذشت ۱۷۰ روز و ۱۲ساعت و ۴۵دقیقه که از آشناییمون می گذره، تازه می فهمم شناختنت چقدر مشکله : یک روز با برخوردهات احساس میکنم ته دلت چیز دیگه ای رو میگه ، تو هم منو دوست داری ! روز بعد با یه احساس سرد روبرو میشم .آرزوم این بود که ای کاش روزی می رسید که برای همیشه از حرف دلت باخبر میشدم و امشب حرف دلت را زدی ، با کاِرت احساست رو به من گفتی .

 

نمی دونم تا به حال منتظر موندی یا نه ؟ تا به حال مجبور به فراموش کردن کسی شدی یا نه ؟  این رو بدان که :" انتظار سخت است و از آن سخت تر فراموش کردن است اما اینکه ندانی کدام را انجام دهی از همه سخت تر است."

                        

می خواهم رهایت کنم :

از بعد از اون شب بارها به فکر رها کردنت افتادم اما هر بار پشیمون شدم ، اینبار تصمیمم جدیّه. می دونی چرا؟


چون دیگه مطمئن شدم که حرفت صحت داشت. حتی احساس می کنم از بودنم در کنارت رنج می بری. می خوام ترکت کنم چرا که دیگرتحمل دیدن چشم های غمگینت رو ندارم.دلم می خواد شاد باشی ـ این رو خودت هم می دونی ـ حالا که  تو اینجوری شادی! باشه من میرم، میرم ، میرم ، میرم ،...

اما بدون

                هیچ گاه فراموشت نخواهم کرد

يکشنبه 23/3/1389 - 15:51
شعر و قطعات ادبی

کجایی عزیزترینم کجایی که ببینی

دل ساحل دل آسمون گرفته

کجایی دلم گرفته دل من دل ستاره

دل این یه دوونه ی تو کوچیکه مثل فرشته

کجایی تنها نشانه تو یه آسمون ستاره

تو می گفتی نمی زاری دل این ستاره تنگ شه

کجایی که ببینی دل این ستاره ی تو

دل این پرنده ی عشق دل این یه دوونه عاشق چه جوری تنگ شده بی تو!

کجایی باغ وجودم کجایی عشق پرنده

تا ببینی دل من دل ستاره واسه تو خزون شده رنگ که نداره

اگه خواستی که بری تو برو تو سفر سلامت

واسه این ستاره ی عشق دیگه دوریت شده عادت

تو برو عیبی نداره من دلم دادم ستاره

ستاره با من می مونه تو برو با یک اشاره ...

يکشنبه 23/3/1389 - 15:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته