• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 40
زمان آخرین مطلب : 5411روز قبل
کامپیوتر و اینترنت
مدت زمانی است که شرکت ایرانسل ، توانسته است با بهره گیری از شرایط و ویژگی های منحصر به فرد و همچنین ارائه سرویس های قابل رقابت با دو اپراتور دیگر بازار خوبی را در جامعه امروزی موبایل ایران فراهم نماید. همچنین اخیرأ قیمت سیم کارت های اعتباری ایرانسل به 15 هزار تومان کاهش یافته است و با قابلیتهایی که به تنهایی فراهم کرده است همانند MMS و GPRS توانسته است استفاده کنندگان زیادی را جدب کند. اما این سیم کارت های اعتباری نیز در دورن خود ترفندهای مخفی را دارا هستند! فعال سازی پیامگیر ، فعال سازی ذخیره شماره ، حذف همه سرویس ها ، دریافت تنظیمات MMS ، دریافت تنظیمات GPRS ، این موارد هستند که به وسیله کد مخفی که با آنها داده میشود امکان دریافت آنها از طریق گوشی امکان پذیر میباشد.



 کافی است در گوشی ای که یک سیم کارت اعتباری ایرانسل در داخل آن قرار دارد ، کدهای زیر را توسط کلیدهای گوشی وارد نمایید:

#1*1*3*140*    فعال سازی پیامگیر

#3*1*3*140*   فعال سازی ذخیره شماره تماس گیرنده

#4*1*3*140*   حذف همه سرویس ها
       
#5*3*140*       دریافت تنظیمات MMS

*140*3*6#       دریافت تنظیمات GPRS

لازم به ذکر است سرویس ذخیره شماره تماس گیرنده شما را قادر می سازد تا بدانید در زمانی كه در دسترس نبوده اید، چه كسانی با شما تماس گرفته اند. چنانچه تلفن همراهتان خاموش بوده یا خارج از محدوده پوشش شبكه باشد، كسی كه با شما تماس می گیرد، به یك سرویس پیام گیر هدایت می شود (ترفندستان) كه در آنجا شماره این شخص ذخیره می شود. هنگامی كه تلفن همراهتان مجدداً در دسترس قرار گیرد، لیستی از تمام شماره هایی كه با شما تماس گرفته اند به همراه زمان این تماسها از طریق SMS برای شما ارسال می گردد.این سرویس و سرویس پیام گیر صوتی نمی توانند همزمان فعال باشند. شما تنها می توانید از یكی از دو سرویس ذخیره شماره تماس گیرنده یا پیام گیر صوتی در یك زمان استفاده نمایید.
چهارشنبه 7/1/1387 - 6:44
ازدواج و همسرداری

5 روش عاشق کردن افراد

برخـی افراد ممكن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی كنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران كار نـا پـسـندی است بـخـصوص كسانی كه بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر كسـی را كـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنكه نیاز به نقش بازی كردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیكند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میكنـید و حسرت داشتنش را میكشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناكام می مانید. و آنـجاسـت كـه راهـكـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد. البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـد كه شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بكارگیری این تكنیكها وادار بـه آن كند كه دلباخته و عاشق شما گردد. كاری كه این تكنـیـكها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این كار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فكر نمیكنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید

زیاد معاشرت كنید... سپس غیر قابل دسترس گردید

اكنون حواستان را كاملا جمع كنید چون این مرحله زیركانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی كه مطمئن شدید كه او را مجذوب خود كرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را كاهش داده و كمتر در دسترس قرار گیرید و این كـار را تـا زمانی كـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نكرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اكنون "قانون كمـیابی" را بطور مؤثر بكار گماردید. همه ما واقف هستیم كه: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند كه نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما سبب كاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، كم كم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون كمیابی است كه سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس كمیاب گردید و مشاهده خواهید كرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت ها" اشاره ای نمیكنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـكدیـگر نـمی شوند. ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریك زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی كه مورد علاقه امان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین كنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن كسی بسیار مهم تر از آن است كه ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست كه حائز اهمیت میباشد. هرگاه شما با فردی كـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنكه وی شیفته و دلباخته شما گردد 4 برابر بیشتر میباشد

كار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان كارهای دلپسندی انجام دهد

زیـك روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی كه دو عاشق بیكدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت كه دو فردی كه عمیقا عاشق یكدیگر می بـاشند 75 درصد از زمانی را كه گفتگو می كنند، به همدیگر نگاه می كنند. و هـنـگـامی كه فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یكدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد 30 تا 60 درصد از وقت را به نگاه كردن به یـكدیـگر اخـتـصـاص می دهند. اهمیت مقیاس روبین واضح میباشد: احتمال آنكه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـكدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی كـه آن دو عاشقانه به یكدیگر زل می زنند تخمین زد. برخـی روانـكاوان از آن در حین مشاوره برای آنكه دریابند تا چه اندازه زوجین به یكدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـكه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه كه: هرگاه به شخصی كه دوسـتـش می دارید در حین گفتگو 75 درصد از زمان به وی نگاه كنید. با این كار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری كه فردی تا این اندازه به او نـگـاه كـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود. در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد كه عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین(PEA) می كند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند كه توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی كه ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است كه سبب تعریق كف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود. زمانی كه شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود كنید، بكارگیری این تكنیك تولید PEA را كاملا میسر خواهد نمود. امتحان كنید.مطمئن هستم از نتیجه كار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی كـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا كنید و اینكه او سـرانـجـام بـاورش شـود كه عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.

روی برنگردانید

دیـگر یـافته های تعیین كننده در تحقیقات روبین: اگر فردی بـه زن و شوهری كه در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می كـشـد تـا نگاه آن زوج از یكدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود.  لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تكنیك را "چشمان آب نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی كه دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی كه او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنكه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از 4-3 ثانیه) آن كار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنكه توسط یك آب نبات به یكدیگر چسبیده اید. شاید این تكنیك زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور كنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد. اگرآنقدر كمرو و خجالتی می باشید كه قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تكنیك آب نـبـات صـرف نظر كرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی كه وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنكه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یك حركت بررسی كنـنده است. شما میـخواهید واكنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم كنید كه بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.

از علم مردمك سنجی كمك بگیرید

شـما قادر نیستید مردمك چشم خود را آگاهانه كنترل كنید (به همین خاطر است كه می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند). اما شما میتوانـیـد با ایجاد شرایط مناسب حالت مردمك منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور را كاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط كاهـش یابد مردمك چشمها متسع میگردند. به همین خاطر است كه استفاده از نور شمع و یا كلیدهای كاهنده نور چراغها در رستورانهای رمانتیك ضروری میباشد. تنها با ملایم كردن و كاهش نور نیست كه چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمكهای منبسط نیز سودمند هستند.

!

هرگاه شما كار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت: احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی كه شما اندكی با عملتان لوسش كرده اید. ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی كه صرف فرد مورد نظر كرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میكنیم. سـرانجام آنكه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما كار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم. اما در كنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند كرد. گاه غرق در هیجانات میشویم. در تـنگنا قرار می گیریم كه مانند همان فرد بامعرفت كه آن لطف را در حق شما كرده عمل نماییم یعنی آنكه لطفش را جبران كنیم. و حتی زمانیكه آن عمـل نـیك از سوی شخصی صورت می گـیـرد كـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی كه ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او كارهای لطف آمیزی انجام دهیم.

سه شنبه 21/12/1386 - 6:50
دانستنی های علمی

وارد مهمانی می شوید، به افراد حاضر نگاه می كنید و بلافاصله قلبتان شروع به زدن می كند. كف دستهایتان خیس عرق می شود، نمی توانید نفس بكشیدومطمئن هستیدآنچه رابرای گفتن آماده كرده اید، مسخره به نظر خواهد رسید و همه درباره شما بد فكر خواهند كرد.
خجالت كشیدن – ناراحت بودن در هر شرایط كه با دیگران صحبت می كنید – از آنچه تصورش را می كنید عادی تر است. این حالت مثل ترس از اجتماع (phobia) نیست. ترس از اجتماع بسیار وسیع تر از خجالت كشیدن ساده است. در ترس از اجتماع، نسبت به تمام فعالیتهای اجتماعی ترس دائمی و زیاد وجود دارد. نتیجه ترس از اجتماع اضطراب شدید یا اجتناب از آن موقعیت است. می توانید با کمک گرفتن از دوستان هم خجالت و هم ترس از اجتماع را کاهش دهید.
دلیل خجالت كشیدن چیست؟ برخی از متخصصان معتقدند كه یك زمینه ژنتیكی برای خجالت كشیدن وجود دارد. درست است كه هر نوزادی با خلق و خویی ذاتی به دنیا می آید اما کودکان حساس تر بیشتر مستعد خجالت كشیدن هستند، اما در واقع هیچ گونه اطلاعات دقیقی وجود ندارد كه نشان دهد این کودکان حتما‌‌ً خجالتی بار می آیند.
از طرفی، به نظر می رسد كه تجارب زندگی می تواند خجالتی بودن را تحت تاثیر قرار دهد. علت این كه افراد خجالتی اعتماد به نفس پایینی دارند، هم همین است. آنها تصور می كنند آنچه باید بگویند، ارزش گوش دادن ندارد. بنابراین می ترسند، كه دیگران آنها را نپذیرند.
بیشتر افراد فكر می كنند که افراد خجالتی درون گرا هستند، اما در كمال تعجب بسیاری از افراد برون گرا هم خجالتی هستند. در حقیقت، بسیاری افراد سرشناس و حتی سیاستمداران هم خجالتی هستند. آنها در نقشی كه تعیین می شود و تحت كنترل آنهاست، فوق العاده اند، اما زمانی كه در موقعیتهای اجتماعی هستند، بی اختیار خجالت می كشند.
شما ممكن است درون گرا باشید، اما لزوماً خجالتی نیستید. چرا؟
افراد درون گرا ذاتاً صریح هستند، افراد خجالتی اغلب به اشتباه متكبر و مغرور فرض می شوند اما لزوماً اعتماد به نفس پایین ندارند.افراد درون گرا ممكن است در موقعیتهای اجتماعی، احساس بهتری داشته باشند اما افراد خجالتی در چنین مواقعی احساس ناراحتی می كنند.
چندین نكته مثبت در خجالتی بودن وجود دارد: افراد خجالتی تمایل دارند تا شنونده خوبی باشند.می خواهند تا دوستان نزدیكی داشته باشند و با آنها هم بسیار رو راست هستند.

چند نکته برای رفع خجالتی بودن :
1.فهرستی از همه ویژگیهای خوب خود تهیه كنید. این كار به شما كمك می كند تا با عوامل تضعیف كننده مبارزه كنید.
2.از قبل برنامه ریزی كنید. اگر قرار است وارد جمعی شوید، درباره نكته های قابل بحث فكر كنید، حتی متن گفتگو ها را بنویسید و تا زمان رفتن، آن را مرور كنید با این کار ، بیشتر احساس می كنید كه می توانید از عهده حضور در آن موقعیت اجتماعی برآئید.
3.سعی كنید پاسخ دیگران را بدهید و نگاهتان با دیگران برخورد كند. لبخند بزنید. تعارف و احوال پرسی كنید. اگر سعی كنید با دیگران معاشرت كنید، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتی اغلب اشتباهاً متكبر و مغرور تلقی می شوند،زیرا احساس ناراحتی آنها سبب می شود، خود را از دیگران دور كنند. اگر خود را وادار كنید تا به دیگران پاسخ دهید، آنها هم به شما پاسخ
می دهند و عكس العمل مثبتی را كه شما برای غلبه بر ترستان نیاز دارید، به شما خواهند داد.
4.صحبت كردن در جمع را یاد بگیرید. اگر از حرف زدن در اجتماع
می ترسید، خود را آموزش دهید یا در كلاسهای عمومی شركت كنید؛ این كار، باعث می شود تا شما بر ترس خود غلبه كنید.
5.هرگز به فرزندتان نگویید: « خجالتی. اگر فرزند خجالتی دارید، هرگز در حضورش به كسی نگویید كه خجالتی است. این كار اصلاً كمكی نمی كند.
6.دارو درمانی كنید: اگر نكات بالا به شما كمك نمی كند،با نظر پزشک از داروهای مناسب استفاده کنید.
7.درمان كنید. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار می دهد، روان درمانی كنید زیرا یافتن علت احساس بی اهمیتی شما و منشاء آن به درمان این حالت كمك فراوانی می كند.

 
 
جمعه 3/12/1386 - 9:8
ادبی هنری

          گالری عکس پرندگان

من یك عاشقم
اگر عاشق نیستی پس كه هستی؟؟ لااقل عاشق خودت باش...
خیلی زیبا بود. زیباییش در همان لحظه اول تمام وجودم را تسخیر كرد.آن قدر زیبا بود كه دلم نمی خواست حتی لحظه ای چشم از چشم هایش بردارم.چشم هایش آیینه زندگی بود.سرشار از صداقت و یكرنگی.
احساس می كردم كه او لیاقت به دست آوردن همه چیز را دارد. احساس می كردم تمام دنیا و كائنات فقط به خاطر او در گردش و تكاپو هستند.
روح بزرگ و خدایی اش آنقدر زیبا و خواستنی بود كه نه تنها من بلكه همه اطرافیان را به سوی خویش جذب می كرد.فقط كافی بود لبخند بزند.
اگر به خودش ایمان پیدا می كرد می توانست حتی كوه ها را هم جابه جا كند.در مقابل ایمان و اراده او هر كاری شدنی بود.همه جنبه های او برایم دوست داشتنی بود.آنقدر در كنار او بودن برایم لذت بخش بود كه تمام غصه هایم را فراموش می كردم.در مقابل روح ملكوتی او حتی غم ها و غصه های بزرگ هم می توانست مثل یك امتحان ساده زندگی باشد.اصلا ارزش او بیش از آن بود كه لحظه هایش را با ناراحتی های عادی روزمره ام غم انگیز كنم.
آغوش گرم و مهربان او می توانست پناه همه اطرافیانش باشد.روح یگانه و خلاق و بی انتهای او در قالب جسمی دوست داشتنی در این دنیا نمایان شده بود.
و این فرشته زمینی تمام وجودم را از عشق لبریز كرد و از آن زمان به بعد هر زمان كه او را می بینم بر لبانم ‹‹ فتبارك الله احسن الخالقین›› جاری می شود. به نظر من او ارزشمندترین كسی است كه هر روز در آیینه نصب شده به دیوار اتاقم می بینم.
آخر من عاشق كسی هستم كه هر موقع در آیینه نگاه می كنـــــم با چشم هایش به من سلام می كند.
دوستت دارم ای فرشته زمینی

چهارشنبه 17/11/1386 - 9:12
محبت و عاطفه

دفتر عشـــق كه بسته شـد

دیـدم منــم تــموم شـــــــــــدم

خونـم حـلال ولـی بـــــــــــــــدون

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــدم

اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــود

بد جوری تو كارتو مونـــــــــــــــــــــــــد

برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــت

حالا باید فاتحه خونـــــــــــــــــــــــــــــد

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــد زدم

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــت

بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــدم

از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــم

از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــم

چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــودم

چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــیم

دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــن

فردا بـه آفتاب وا بشــــــــــــــــــــــــــــــــه

چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــو

آخـر مـاجرا بـــــــــــــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه

بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو

ازاون كه عاشقــــت بود

بشنواین التماس رو

ــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــ

ـــــــــــ

دوشنبه 8/11/1386 - 8:43
ازدواج و همسرداری

عشق یعنی . . .

 

عشق یعنی مستی و دیوانگی

                                    عشقیعنی با جهان بیگانگی

عشق

یعنی شب نخفتن تا سحر

                                    عشقیعنی سر به دار آویختن

                                    عشق

یعنی اشک حسرت ریختن

عشقیعنی مست و بی پروا شدن

                                    عشق

عشق

یعنی سوختن یا ساختن

                                    عشق

یعنی زندگی را باختن

 

***********************

عشق

یعنی انتظار و انتظار

                                    عشق

یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق

یعنی دیده بر در دوختن

                                    عشق

عشق

یعنی شعله بر خرمن زدن

                                    عشق

یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی لحظه های التهاب

                                    عشق

عشق

یعنی با پرستو پر زدن

                                    عشق

یعنی آب بر آذر زدن

 

 **************************

عشق

یعنی سوز نی ، آه شبان

                                    عشقیعنی شاعری دل سوخته

                                    عشق یعنی آتشی افروخته

عشق

یعنی با گلی گفتن سخن

                                    عشق

عشقیعنی دیده بر در دوختن

                                    عشقیعنی در فراقش سوختن

عشق

یعنی یک تیمّم، یک نماز

                                    عشق یعنی عالمی راز و نیاز

 

************************

****

عشق یعنی چون محمد پا به راه

                                    عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشقیعنی بیستون کندن به دست

                                    عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

                                    عشقیعنی قطره و دریا شدن

عشقیعنی یک شقایق غرق خون

                                    عشقیعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود

                                    عشقیعنی یک سلام و یک درود

   

                               عشق ،

                                        آمدنی بود  نه  آموختنی

یعنی خون لاله بر چمن

عشق

یعنی معنی رنگین کمان
یعنی لحظه های ناب ناب
یعنی در فراقش سوختن
یعنی در جهان رسوا شدن

عشق

یعنی سجده ها با چشم تر

دوشنبه 8/11/1386 - 8:39
محبت و عاطفه
«قشنگترین اشتباه»
 
عشق تو ، یاد تو ، اسم تو خاطره شد
مثل یك حس زیبا ، مثل یك خواب كوتاه
من اسمتو گذاشتم
«قشنگترین اشتباه»
بی تو هر لحظه من، شكست بی صدا بود
این خنده ها دروغه، بی تو شادی كجا بود
روزهای شادی و عشق ، حیف كه چه زود می گذره
از قصه من و تو ، چی مونده جز خاطره
گرفته هر ستاره فانوس عشق به راهت
نرفت از یاد آینه هنوز رنگ نگاهت
رفتی تو از زندگیم، انگار كه یك خواب بودی
در لحظه های عمرم ، افسوس كه كمیاب بودی
می دونستم از اول‎ْ‏، این رسم زندگی نیست
خوشبختیها زودگذر، هیچوقت همیشگی نیست
به دنبال یك رؤیا كه دست نیافتنی بود
می دونستم از اول، قلبم شكستنی بود
مثل یك حس زیبا، مثل یك خواب كوتاه
من اسمتو گذاشتم
«قشنگترین اشتباه»
 
 
 قشنگترین اشتباه
دوشنبه 8/11/1386 - 8:35
دانستنی های علمی
 

از ميان مجموعه مقاله هاى اينشتين مقاله اى كه او در سال 1905 عرضه كرد، اثر مهمى در پيشرفت علم داشته است. در آن مقاله پديده فوتوالكتريك را شرح مى دهد و با استفاده از نظريه كوانتوم پلانك نظريه فوتونى نور را بيان مى كند. بر طبق اين نظريه نور مانند انرژى هاى ديگر حالت كوانتومى دارد. كوانتوم نور را كه فوتون مى ناميم مقدار مشخص انرژى است كه اندازه آن، E، از رابطهhv = Eبه دست مى آيد كه v بسامد موج و h ثابت پلانك است.

بنابر اين نظريه هر چه بسامد نور بيشتر يا طول موج آن كمتر باشد، انرژى فوتون بيشتر است. چنانچه اين فوتون ها در مسير حركت خود به الكترون هايى برخورد كنند، جذب الكترون مى شوند و انرژى الكترون را بالا مى برند و در نتيجه الكترون مى تواند از ميدانى كه در آن قرار گرفته است، آزاد و خارج شود. اينشتين به مناسبت توضيح پديده فوتوالكتريك جايزه نوبل سال 1921 فيزيك را دريافت كرد. نظريه فوتونى او نه فقط نور بلكه سراسر طيف موج هاى الكترومغناطيسى از موج هاى گاما تا موج هاى بسيار بلند را دربرمى گيرد و توضيح مى دهد.

موضوع دومين مقاله اينشتين حركت براونى بود. در سال 1827 رابرت براون (1858- 1773) گياه شناس و پزشك انگليسى حركت مداوم معلق دو مايع را مشاهده كرد و متوجه شد كه اين ذره ها با قطرى حدود يك ميكرون پيوسته به اين سو و آن سو حركت مى كنند. اينشتين همين آزمايش را در مقاله اى با استفاده از نظريه جنبشى ذره ها تعبير و تفسير كرد و از روى آن عدد آوودگادرو را به دست آورد.

اينشتين نظريه نسبيت خاص را در مقاله سوم معرفى كرد. در اين مقاله بود كه مفاهيم اساسى طبيعت موجى فضا، حجم، زمان و حركت به طور كامل تغيير كرد. اينشتين ضمن مطالعه هاى خود توانست مسئله سرعت نور را كه از مدت ها پيش تعجب دانشمندان را برانگيخته بود، حل وفصل كند. او نظريه خود را براساس دو اصل زير قرار داد:

1- سرعت نور در جهان ثابت است

2- قانون هاى طبيعت براى ناظرين مختلف كه يكنواخت حركت مى كنند يكسان است.

اينشتين نشان داد كه اگر ثابت نبودن سرعت نور را بپذيريم، نتيجه هاى شگفت انگيزى به بار مى آيد. براى مثل هر چه سرعت حركت جسمى بيش تر شود، طول آن كوتاه تر و جرمش بيشتر مى شود. نتيجه ديگر آنكه به زمان مطلق و فضاى مطلق به شكلى كه پيشينيان تصور مى كردند نمى توان قائل شد و زمان و فضا را جدا و مستقل از يكديگر نمى توان در نظر گرفت. دنياى مادى يك فضا و زمان چهاربعدى است. جرم يك جسم نيز ثابت نيست و با تغيير سرعت تغيير مى كند به طورى كه مى توان جرم را نوعى انرژى متراكم در نظر گرفت و يا انرژى را جرم پراكنده دانست. اينشتين با بيان نظريه نسبيت خاص، قانون بقاى ماده لاوازيه و اصل بقاى انرژى ماير را به اصل بقاى مجموع ماده و انرژى درآورد و رابطه معروف جرم و انرژى را به دست آورد. اينشتين در سال 1916 نظريه نسبيت عام را تنظيم و اعلام كرد. در اين نظريه نه تنها حركت با سرعت ثابت و مسير مستقيم، بلكه هر نوع حركتى در نظر گرفته شده بود. در بسيارى موارد دليل آنكه سرعت و مسير حركت هر متحركى تغيير مى كند، وجود نيروى جاذبه است. بنابراين در نظريه نسبيت عام بايد نيروى جاذبه در نظر گرفته شود. اينشتين يك رشته معادله تنظيم كرد كه نشان مى داد اگر در هيچ جا ماند و نيروى جاذبه وجود نداشته باشد، جسم متحرك مسير مستقيمى را طى مى كند و اگر ماده وجود داشته باشد فضاى پيرامون جسم متحرك دگرگون شده، جسم مسير منحنى را طى مى كند. نظريه نسبيت عام نشان مى دهد كه اين منحنى ها چگونه بايد باشند و اين به طور كامل با آن چه در نظريه جاذبه نيوتن پيش بينى شده بود، تطبيق نمى كرد. براى مثال بر طبق نظريه اينشتين مسير نور تحت تاثير ميدان جاذبه قوى تغيير مى كند. در صورتى كه از قانون هاى نيوتن چنين نتيجه اى به دست نمى آمد. كسوف سال 1919 نظريه اينشتين را ثابت كرد. در سال 1969 دو سفينه پژوهشى كه به سمت مريخ فرستاده شدند، اثر خورشيد بر مسير موج هاى راديويى را مورد مطالعه و مشاهده قرار دادند.

ايران و سال جهانى فيزيك

سال جهانى فيزيك فرصت مناسبى است تا در ايران به نقد آموزش علوم و پژوهش هاى علمى بپردازيم و مشخص كنيم آيا راه و روشى را كه از زمان بنيانگذارى دارالفنون تاكنون برگزيده ايم درست و بجا بوده و توانسته است بسترى مناسب براى فعاليت هاى علمى و پژوهشى به وجود آورد. آيا با همه سرمايه گذارى هاى مادى و معنوى توانسته ايم جامعه ايرانى را به حالتى برسانيم كه به علم باور داشته باشند، علمى بينديشند، بتوانند توليدكننده علم باشند و بدانند كه براى رساندن جامعه به خودكفايى و توسعه پايدار، كارى مداوم و جدى و همگانى لازم است.

گرچه نمى توان منكر تلاش هاى صميمانه افراد و سازمان هاى مؤثر در آموزش علوم جديد در ايران شد ليكن در اين مدت نتوانسته ايم به سطح مورد انتظار جامعه برسيم، ولى توانسته ايم پايه هاى اوليه را طرح ريزى و شروع به سازندگى كنيم. اين كار از يك سو از دبستان ها و از سوى ديگر از دانشگاه ها آغاز شده است. در دبستان ها فعاليت آموزش علوم با طرح جديدى كه هم اكنون در مدرسه ها اجرا مى شود، آغاز شد. كودكان را به مشاهده مستقيم طبيعت و كارگروهى برانگيخته اند و به جاى آنكه فقط دانستنى ها را به ذهن آنها منتقل كنند، معلمان، كودكان را به مشاهده طبيعت، جمع آورى اطلاعات، طبقه بندى و حتى طراحى آزمايش، فرضيه سازى و نتيجه گيرى تشويق مى كنند و همه اينها مقدمه اى است براى آنكه كودكان با روش علمى آشنا شوند.

در دانشگاه ها تحقيقات سازمان يافته آغاز شده است. پروژه هاى تحقيقاتى گرچه در ابتدا حالت تقليدى و كتابخانه اى داشت، كم كم به مرحله علمى نزديك مى شود و اميد است، تحقيقات به معناى واقعى در كشور آموزش داده شود و جريان يابد.

اكنون مشكل بزرگ در برنامه دبيرستان ها وجود دارد. دانش آموزان به جاى آموختن روش حل مسئله به حفظ كردن پاسخ ها مى پردازند تا آنها را تحويل آزمون ها و كنكور دانشگاه دهند و به مدرك هاى بالاتر دست يابند. با توجه به آنكه مخاطبان سال جهانى فيزيك، دانش آموزان نيز هستند مى توان اميدوار بود كه با نيروهاى مخلصى كه در ميان معلمان وجود دارد و نيز تشويق هايى كه از طرف سازمان ها صورت مى گيرد و كارگاه هاى علمى كه از سوى كشورهاى پيشرفته صنعتى در كشور تشكيل و اجرا مى شود، به هدف هاى مورد نظر دست يافت و روش علمى را در فعاليت هاى آموزشى و پژوهشى ياد گرفت و به كار برد.

نويسنده اين نوشته تاكنون شاهد همايش ها و جلسه هاى متعددى بوده كه از سوى دبيران فيزيك و انجمن هاى علمى تشكيل شده و دانش آموزان و دبيران به تهيه و عرضه مقاله هاى علمى و توليد نرم افزارهاى كامپيوترى و نيز ابزارهاى آزمايشگاهى و كارگاهى دست زده اند. همه اين كارها به علاقه مندان اين كشور اميد مى دهد كه جامعه علمى ما در حال بيدار شدن است. بيدارگران پرتلاش و پر اميد به بيدار كردن خواب آلودگان مشغولند. گرچه برخى از سازمان ها و افراد هنوز در كار متوقف كردن جريان علمى در كشور هستند، اما در جامعه نه تنها زنگ ها بلكه ناقوس هاى بيدارى به صدا درآمده و هيچ فردى را فرصت و مهلت خوابيدن نمى دهد.

روزى كه اينشتين رمق فكر كردن نداشت

اينشتين در نوجوانى علاقه چندانى به تحصيل نداشت. پدرش از خواندن گزارش هايى كه آموزگاران درباره پسرش مى فرستادند، رنج مى برد. گزارش ها حاكى از آن بودند كه آلبرت شاگردى كندذهن، غيرمعاشرتى و گوشه گير است. در مدرسه او را «باباى كندذهنى» لقب داده بودند. او در 15 سالگى ترك تحصيل كرد، در حالى كه بعدها به خاطر تحقيقاتش جايزه نوبل گرفت!

شايد شما نيز اين جملات را خوانده يا شنيده باشيد و شايد اين پرسش نيز ذهن شما را به خود مشغول كرده باشد كه چگونه ممكن است شاگردى كه از تحصيل و مدرسه فرارى بوده است، برنده جايزه نوبل و به عقيده برخى از دانشمندان، بزرگ ترين دانشمندى شود كه تاكنون چشم به جهان گشوده است؟

با مطالعه دقيق تر زندگى اين شاگرد ديروز، پاسخ مناسبى براى اين پرسش پيدا خواهيم كرد. آلبرت بچه آرامى بود و والدينش فكر مى كردند كه كندذهن است. او خيلى دير زبان باز كرد، اما وقتى به حرف آمد، مثل بچه هاى ديگر «من من» نمى كرد و كلمه ها را در ذهنش مى ساخت. وقتى به سن چهار سالگى پاگذاشت، با بيلچه سر خواهر كوچكش را شكست و با اين كار ثابت كرد كه اگر بخواهد، مى تواند بچه ناآرامى باشد!

پدر و مادر آلبرت به بچه هاى كوچك خود استقلال مى دادند. آنان آلبرت چهارساله را تشويق مى كردند كه راهش را در خيابان هاى حومه مونيخ پيدا كند. در پنج سالگى او را به مدرسه كاتوليك ها فرستادند. آن مدرسه با شيوه اى قديمى اداره مى شد. آموزش از طريق تكرار بود. همه چيز با نظمى خشك تحميل مى شد و هيچ اشتباهى بى تنبيه نمى ماند و آلبرت از هر چيزى كه حالت زور و اجبار و جنبه اطاعت مطلق داشته باشد، متنفر بود. اغلب كسانى كه درباره تنفر اينشتين از مدرسه، معلم و تحصيل نوشته اند، به نوع مدرسه، شيوه تدريس معلم و مطالبى كه اين دانش آموز بايد فرا مى گرفت، كمتر اشاره كرده اند. بازخوانى يك واقعه مهم در زندگى اينشتين ما را با مدرسه محل تحصيل او آشناتر مى كند: روزى آلبرت مريض بود و در خانه استراحت مى كرد. پدرش به او قطب نماى كوچكى داد تا سرگرم باشد. اينشتين شيفته قطب نما شد. او قطب نما را به هر طرف كه مى چرخاند، عقربه جهت شمال را نشان مى داد. آلبرت كوچولو به جاى اين كه مثل ساير بچه ها آن را بشكند و يا خراب كند، ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها به نيروى اسرارآميزى فكر مى كرد كه باعث حركت عقربه قطب نما مى شود. عموى آلبرت به او گفت كه در فضا نيروى ناديدنى (مغناطيس) وجود دارد كه عقربه را جابه جا مى كند. اين كشف تاثير عميق و ماندگارى بر او گذاشت. در آن زمان، اين پرسش براى آلبرت مطرح شد كه چرا در مدرسه، چيز جالب و هيجان انگيزى مثل قطب نما به دانش آموزان نشان نمى دهند؟! از آن به بعد، تصميم گرفت خودش چيزها را بررسى كند و به مطالعه آزاد مشغول شود. اينشتين ده ساله بود كه در دبيرستان «لويت پولت» ثبت نام كرد. در آن موقع، علاقه بسيارى به رياضى پيدا كرده بود. اين علاقه را عمويش اكوب و يك دانشجوى جوان پزشكى به نام ماكس تالمود در وى ايجاد كرده بودند. تالمود هر پنجشنبه به خانه آنان مى آمد و درباره آخرين موضوعات علمى با آلبرت حرف مى زد. عمويش نيز او را با جبر آشنا كرده بود. اينشتين در دوازده سالگى از تالمود كتابى درباره هندسه هديه گرفت. او بعدها آن كتاب را مهم ترين عامل دانشمند شدن خود عنوان كرد. با اين كه آلبرت در خانه چنين علاقه اى به رياضيات و فيزيك نشان مى داد، در دبيرستان چندان درخششى نداشت. او در نظام خشك و كسل كننده دبيرستان، علاقه اش را به علوم از دست مى داد و نمراتش كمتر و كمتر مى شدند. بيشتر معلمانش معتقد بودند كه او وقتش را تلف مى كند و چيزى ياد نمى گيرد. هرچند اينشتين به قصد اين درس مى خواند كه معلم شود نه فيزيكدان، اما از معلمان خود دل خوشى نداشت و از زورگويى آنان و حفظ كردن درس هاى دبيرستان، دل پرخونى داشت. از اين رو، خود را به مريضى زد و با اين حيله، مدتى از دبيرستان فرار كرد! چون معلم ها نيز از او دل خوشى نداشتند، شرايط را براى اخراج او از مدرسه فراهم كردند. اينشتين بعدها در اين باره گفت: «فشارى كه براى از بر كردن مطالب امتحانى بر من وارد مى آمد، چنان بود كه بعد از گذراندن هر امتحان تا يك سال تمام، رمق فكر كردن به ساده ترين مسئله علمى را نداشتم!» اينشتين بعدها مجبور شد در دبيرستان ديگرى ديپلم خود را بگيرد و سرانجام با هزار بدبختى گواهينامه معلمى را دريافت كند. بعد از آن، مدتى معلم فيزيك در يك مدرسه فنى شد، اما چون روش هاى خشك تدريس را نمى پسنديد، پيشنهادهايى در مورد تدريس به رئيس مدرسه داد كه پذيرفته نشدند و به اين ترتيب بهانه اخراج خود را فراهم كرد.اينشتين پس از اين واقعه، زندگى دانشجويى را برگزيد و پس از فارغ التحصيلى، در اداره ثبت اختراعات به كار مشغول شد. او از كار كردن در اين اداره راضى بود. عيب دستگاه هاى تازه اختراع شده را پيدا مى كرد و در ساعت ادارى، وقت كافى داشت تا به فيزيك فكر كند. در همين اداره بود كه مقاله هاى متعددى نوشت و در مجلات معتبر منتشر كرد. جالب اين كه دانشمند بزرگ كه با فرضيات خود انقلابى در جهان دانش به پا كرد، در شرايطى كار مى كرد كه براى هر دانشمند ديگرى غيرممكن بود! او نه با فيزيكدان حرفه اى تماس داشت و نه به كتاب ها و مجلات علمى مورد نياز دسترسى داشت. در فيزيك فقط به خود متكى بود و كس ديگرى را نداشت كه به او تكيه كند! اكتشافات او چنان خلاف عرف بودند كه به نظر فيزيكدانان حرفه اى، با شغلى كه او به عنوان يك كارمند جزء در دفتر ثبت اختراعات داشت، سازگار نبودند.

 

شنبه 21/7/1386 - 15:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته