• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 8163
تعداد نظرات : 2195
زمان آخرین مطلب : 3460روز قبل
داستان و حکایت
 بلوز سفید تمیزوقشنگی با یک دامن سرخ تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را
شانه می کرد.گفتم ː<مزاحم شدم.جایی می خوای بری...؟>
گفت ː<جایی که نه اما...>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت.
همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم,
نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی
فضا را پر کرد.<یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی...>
وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد.آمدوکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم.
گفتː<کجا؟من که جایی نمی خوام برم,فقط ساعت 05ː12 دقیقه قرار دارم...>
بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت 05ː12 دقیقه بود.سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم
با چه کسی قرار دارد... .
امام علی(ع)ːبهترین لباس,لباسی است که تورا از خدا به خود مشغول نسازد.
چهارشنبه 6/6/1392 - 8:9
طنز و سرگرمی

یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه
کشاورز دامپزشک میاره .
دامپزشک میگه:
" اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش وایسته گاو رو بکشید "
گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه:
"بلند شو بلند شو"
گاو هیچ حرکتی نمیکنه...
روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه:
" بلند شو بلند شو رو پات بایست"
بازگاو هر کاری میکنه نمیتونه وایسته رو پاش
روز سوم دوباره گوسفند میره میگه:
"سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه و نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی "
گاو با هزار زور پا میشه..
صبح روزبعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده میگه:
" گاو رو پاش وایساده ! جشن میگیریم ...گوسفند رو قربونی كنید... "

چهارشنبه 6/6/1392 - 8:5
نماز

 از نظر تعلیمات اسلامی، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدایی کاهش می گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می یابد.

 

متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون می کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد. یعنی تیرگی های ناشی از گناهان را زایل می گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد.

 

در نهج البلاغه خطبه ای هست که درباره نماز، زکات و اداء امانت بحث کرده است. پس از توصیه و تاکیدهایی درباره نماز می فرماید:

 

نماز گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد می سازد، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه ی شخصی باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود، آیا با چنین شست و شویی چیزی از آلودگی بر بدن باقی می ماند؟

۱- نهج البلاغه،خطبه۱۹۹.

چهارشنبه 6/6/1392 - 8:1
عقاید و احکام
آیت‌الله جوادی‌آملی به سوالی پیرامون فلسفه عدم وجود زنان در میان پیامبران الهی، پاسخ داده است. متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به شرح زیر است:

چرا در بین ١٢٤ هزار پیامبر و ١٤ معصوم، تنها یک نفر زن است؟‏

جواب: این طور نیست که فقط یک زن معصومه داشته باشیم آن هم وجود زهرای مرضیه ‏سلام اللّه علیها باشد. ما دلیلی بر عدم عصمت بعضی از زن های دیگر نظیر زینب کبری و ‏حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیهما نداریم. این‌که ١٢٤ هزار پیامبر همه مرد ‏هستند برای این است که نبوّت و رسالت، کارهای اجرایی دارد و خصوصیات بدنی و ‏جسمی مردها به گونه‌ای است که کارهای اجرایی وظیفه مردهاست. از طرف دیگر ‏پشتوانه نبوت و رسالت، مقام ولایت است. کمال انسان در آن است که بشود ولی اللّه ‏و این مقام اختصاصی به مرد یا زن ندارد. زنان بزرگی نظیر آسیه، مریم، حضرت زهرا، ‏زینب کبری و حضرت معصومه در عالم بوده‌اند و این‌ها هرکدام با حفظ مرتبه و درجه ‏خاص خود می‌توانند به ولایت رسیده باشند.

نبوت و رسالت امر اجرایی است، این‌که ‏زنی پیامبر نشده است برای این است که پیامبر باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد، در ‏جنگ و صلح فرماندهی جنگ را به عهده بگیرد. این کار اجرایی برای زنان دشوار است ‏این‌چنین نیست که اگر پیامبران همه از جنس مرد بودند معنایش این است که کمال ‏معنوی مخصوص مرد است، بلکه کمال معنوی مربوط به ولایت است و در ولایت الهی ‏بین زن و مرد تفاوتی نیست، زن و مرد هر دو می‌توانند ولی اللّه بشوند.

چهارشنبه 6/6/1392 - 7:59
نماز
یکی از بارزترین مصادیق و کامل ترین موارد لطف تام الهی ارمغان والای نماز است که در معراج نبوی با همه لوازم، مقدمات و مقارنات به بشر اعطا شد و آن را فلاح "حی علی الفلاح" خواند و از آن به بهترین عمل "حی علی خیرالعمل" یاد کرد.

امام صادق (ع) می فرماید: روزی امیرالمومنین نشسته بود و پسرش محمد با او بود به پسرش فرمود: ای محمد برای من ظرف آبی بیاور تا از آن وضو بگیرم، محمد آب آورد، حضرت با دست چپ آب بر دست راست ریخت و فرمود: "بسم الله الذی جعل الماء طهورا و لم یجعله بخساً" پس به آن استنجا کرد و این دعا را خواند: "اللهم حصّن فرجی و اعفّه و استر عورتی و حرمنی علی النار" بعد از آن آب را در دهان مضمضه کرد و فرمود: "اللهم لقنی حجتی یوم القاک و انطق لسانی" خدایا در روزی که تو را ملاقات می کنم، حجت و برهان قطعی به من القا کن و زبانم را بدان گویا گردان. آن گاه استنشاق کرد و آب را در بینی کشید و عرض: "اللهم لاتحرمنی ریح الجنه" خدایا بوی بهشت را بر من حرام مفرما، و از جمله کسانی قرارم ده که بوی بهشت و نکهت پاک آن را می یابد. سپس حضرت حورت خود را شست و گفت: "اللهم بیض وجهی یوم تبیض وجوه، و تسود وجوه، ولا تسوه وجهی یوم تبیّض وجوه و تسوّد وجوه" خدایا روزی که چهره هایی سفید و صورتهایی سیاه می شود، روی مرا سفید بگردان و صورتم را سیاه مدار در روزی که چهره هایی سفید و صورتهایی سیاه می شود.

آنگاه دست راست خود را شست و عرض کرد: "اللهم اعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری" خدایا نامه کردارم را به دست راستم عطا فرما و برات جاودانه زیستن در بهشت را به دست چپم ده. سپس حضرت دست چپ را شست و گفت: "اللهم لاتعطنی کتابی بیساری، و لاتجعلها مغلولةً الی عنقی، و اعوذبک من مقطّعات النیران" خدایا نامه اعمالم را به دست چپم مده و به گردنم مبند و به تو پناه می برم از تکه پاره های آتش. آنگاه مسح بر سر گشید و عرض کرد: "اللهم غشنی برحمتک و برکاتک و عفوک" خدایا به رحمت و برکات و بخشایش خود مرا فرا بگیر. سپس بر دو پا مسح کشید و گفت: "اللهم ثبتنی عل الصراط، یوم تزلّ فیه الاقدام، و اجعل سعیی فیما یرضیک علنی" خدایا روزی که پاها بر صراط می لغزد مرا ثابت قدم بدار، سعی و تلاش مرا در چیزی قرار بده که تو را خرسند می سازد.

آنگاه به محمد پسرش گفت: ای محمد هر کس مانند من وضو بگیرد و چون این اذکار را بخواند، خداوند در برابر هر قطره آب، برای او فرشته ای می آفریند که تقدیس و تسبیح و تکبیر گوید و ثواب آن را تا قیامت برای او می نویسد. هر کس در عمل با اخلاص به جانب خداوند رو کند، بدان دست می یازد و آن کس که دل خویش را تسلیم خدا کند، به او می رسد به گونه ای که از هر آلودگی و پلیدی پاک می گردد.

اسرار تکبیرهای نماز

امام رضا (ع) می فرماید: تکبیرهای اول نماز، از آن رو هفت عدد است که اصل نماز دو رکعت است و با هفت تکبیر گشوده می شود: تکبیرة الاحرام، تکبیر رکوع، دو تکبیر سجده های رکعت اول، تکبیر رکوع رکعت دوم و دو تکبیر سجده های رکعت دوم، پس وقتی انسان در آغاز نمازش هفت تکبیر گفت و بعضی از تکبیرهای بین نماز را فراموش کرد و یا به طور کلی از آن ها غافل ماند عیبی به نمازش وارد نمی شود.

روح تکبیر، چیزی جز تسبیح و تنزیه نیست، زیرا معنای تکبیر این است، که خداوند برتر از آن است که به حس، تخیل، توهم و یا بع تعقل آید. چون او نه جسم است و نه چیزی که با جسم سر و کار داشته باشد. نیز خدا برتر از آن است که کسی بتواند حقیقت بی پایان او را به کشف و شهود بنگرد.

راز نیت

مراد از نیت در باب عبادات نیست، مانند این که نیت می کند نمازظهر یا عصر بخواند و یا نیت در باب معاملات مراد نیست. بلکه مراد از نیت در این جا، تنها خصوص «قصد قربت» و نزدیکی به خدای سبحان است. بنابراین نیت به معنای قصد نزدیکی به خداوند سبحان، روح عمل است، عمل با آن زنده می شود و بدون آن می میرد و پیداست که مرده هیچ اثری ندارد، عبادت با قصد تقرب صحیح می گردد و بدون آن باطل است. پایداری بر عمل تا به مرتبه اخلاق برسد، سخت تر از عمل است و عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای عزوجل کسی تو را بر آن سپاس گوید، و نیت از این هم برتر است، بدان که نیت همان عمل است.

گواه دیگر بر اصالت نیت این است که هرگاه نیت تحقق یابد و توانمند باشد نماز، مناجات با خدا و معراج نماز گزار می شود، و هرگاه ناتوان گردد و نمازگزار از آن غافل ماند، نماز رنگ مناجات را از دست می دهد و نمازگزار استحقاق می یابد.

راز قرائت

در نماز دو رکعتی، و نیز دو رکعت اول نمازهای سه رکعتی و چهار رکعتی قرائت فاتحه الکتاب واجب است. قرائت از راز و نهانی دارد به اعتبار این که آنچه خوانده می شود (قرآن) دارای رازی است، پس تا وقتی قاری راز خواه نباشد، به راز قرائت نمی رسد و نیز به نهان قرآن دست نمی یابد و همچنان قرائت وی ناقص می ماند.

چون رعایت آداب نماز وسیله رسیدن به نهان آن است، نمازگذاری که آن را چون حضور قلب رعایت می کند، به راز نهان آن دست می یابد، و آن وجود خارجی عقلی است که بسی برتر از وجود مثلی است، چه رسد به وجود طبیعی، به ویژه وجود اعتباری که در جهان طبیعت تحقق می یابد. نمازی را که پیامبر در معراج به جای آورد، واجد همه ویژگی های نماز بود. نمازگزاری که حضور تام دارد، تنها کسی است که با پروردگارش به نجوا می ایستد و می گوید: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک می خواهم.

ویژگی بسم الله و رازهای سوره حمد

بسم الله در آغاز هر سوره، معنای مخصوصی دارد که با محتوای آن سوره هماهنگ است، و چون سوره حمد عهده دار معارف فراوانی است «بسم الله» در آغاز آن حاوی همه آن معارف است.

«حمد» قطعا در برابر نعمت است و نظام امکانی از معقول گرفته تا محسوس و از غیب تا شهود، همه نعمتهایی است که خداوند باری تعالی فرموده است. پس او مستحق ستایش است و جز او کسی این استحقاق را ندارد و چون غیر خداوند وجود حقیقی ندارد زیرا همه ما سوی الله، نشانه ها و مخلوق او هستند، پس او بر هر چه از غیر او صادر می شود مالک مستقل است، یعنی ستایش که از غیر خدا، پس ستایشگری غیر خدا وجود ندارد، یعنی او هم ستایشگر است و هم ستایش شده.

قصد نمازگزار در سوره حمد از آوردن متکلم معل الغیر «نعبد» در صف سایر موجوداتی قرار دارد که خداوند را عبادت می کنند، زیرا خداوند تبارک و تعالی پرودگار جهانیان است که همه آن ها پروردگار واحد خویش را می پرستند. درباره اسراری که به سوره بر می گردد باید گفت چون نمازگذار اختیار دارد و می تواند به انتخاب خود هر سوره ای از قرآن – به جز چهار سوره ای که سجده واجب دارند- در نماز بخواند.

راز و نهان تسبیحات اربعه

حدیثی در بیان راز چهار بخش بودن تسبیحات آمده و گفته شده که چهار بخش بودن واقعیتی خارجی است که عرش خداوند و آنچه پایین تر قرار دارد، همه بدان انتظام یافته اند، زیرا در سبب چهار گوشه بودن کعبه و بنای آن بر چهار دیوار آمده است که «بیت المعمور» در آسمان دارای چهار گوشه است، به علت این که عرش الهی چهار ضلع و چهار جهت دارد و چهار ضلعی بودن عرش بدان سبب است که تسبیح، چهار تاست یعنی همان تسبیحات اربعه نمازگزاری که با خدا مناجات می کند، وقتی در آغاز نماز به خدا پناه می برد از آنچه بندگان خالص از آن به خدا پناه می برند، دل او عرش خدای رحمان می گردد، زیرا عرش به شکل تسبیحات چهارگانه است. از این رو کسی که با قلب، تسبیح می گوید و خداوند را به خرد ناب تنزیه می کند و با او در خلوت به راز و نیاز می پردازد، به عرش پروردگار رسیده است.

در راز قیام رکوع، سجود، شهود و...

بر این پایه، ممکن است گفته شود راز و تاویل قیام عبارت است از اعلام آمادگی پیکار با دشمن با نیرویی که او را بترساند و ایستادگی در برابر هر بلای آشکار. زیرا نماز از چیزهایی است که می توان از آن در پدیده های سخت و ناراحتی های غمبار، کمک گرفت. حالت ایستادن (قیام) نیرومندتری حالت برای انسان است که می تواند برای دفاع یا حمله و هجوم تصمیم بگیرد. مانند حضور در پیشگاه خدا، فرمانبرداری از امر او، اظهار خواری در آستان او و منتظر فرمان او بودن به قیام تشبیه می کنند.

آنچه در بر پا داری نماز اهمیت دارد، این است که نمازگزذار برای خدا بر پای ایستد، چیزی او را ناتوان نسازد و هیچ امری از امور او را بر زمین ننشاند. در جامع احادیث الشیعه جلد ۵. صفحه ۷۹ آمده که کسی در حال ایستاده پشت او راست نباشد، نمازش کامل نیست.

راز قنوت

از جمله اموال نمایان گر خضوع، قنوت است، زیرا قنوت عبارت است از لابه، مویه، یعنی ترک محبت دنیا و توجه و اخلاص در برابر پروردگار جلیل، و چون خدای سبحان جواد است آرزومندانش را ناامید و گدایان درگاه خویش را مایوس نمی کند.

امام صادق(ع) فرمود: هیچ بنده ای دست به جانب خدای عزیز و غالب بالا نمی برد جز این که خداوند حیا می کند آن دست را خالی و پوچ برگرداند، از این رو آنچه می خواهد از فضل خویش در آن دست قرار می دهد.

بنابراین هرگاه یکی از شما دست به دعا برداشت پایین نیاورد جز این که به صورت خویش بکشد. این معنا غیر از ثمره ای است که از ذکرهای قنوت عاید بنده می شود. ذکرهایی که بیانگر التماس و لابه و بیچارگی عبد است و می فهماند که حالت خاکساری از بنده جدایی ناپذیر است و نمی تواند از چنین حالتی خراج گردد.مانند دعایی که در نماز وتر خوانده می شود.

درباره اهمیت قنوت که نمودی از یک راز تکوینی است و سبب همسانی راز تکوینی و نظام تشریع است حضرت حسین بن علی(ع) فرمود: از آن زمان که پسری شش ساله بودم می دیدم رسول خدا در همه نمازها قنوت می خواند.

آن حضرت به گونه ای بود که در همه نمازهای جدش حاضر می شد و فردی پاک، هوشمند، مراقب و حسابگر بوده همه چیز را زیر نظر داشت تا هر آنچه را جدش انجام می دهد برایش روشن شود؛ زیرا مردم مامورند احکام را از سنت و روش پیامبر (ص) اخذ کنند.

امام صادق(ع) نیز درباره اهمیت قنوت می فرماید هر کس عمداً قنوت را ترک گوید نماز نخوانده است، یعنی نمازش کامل نیست: زیرا هدف نماز هدایت به نظام تکوین است، یعنی پیروی کامل و هدایت فراگیر، و قنوتی که مظهر تام انقزطاع و بریدن از دنیا و پیوستن به پروردگار جلیل ولابه درگاه اوست، سبب کمال نماز است و آن گاه که ترک شود، نماز کمال برتر خویش را از دست داده است.

راز تشهد

اصل تشهد در معراج به شکل کنونی درآمد، چون وقتی رسول خدا در نماز خواست به پا خیزد گفته شده ای محمد بنشین. پیامبر نشست، در این هنگام وحی آمد: ای محمد! چون نعمت خویش بر تو ارزانی داشتم نام مرا ببرد. تاویل تشهد بنا برآن چه در روایت جابربود عبارت است از تجدید ایمان، بازگشت به اسلام، و اقرار به برانگیخته شدن پس از مرگ و تاویل گفتن درودها، گرامیداشت خدای سبحان و بزرگداشت اوست از آنچه ستمگران گفته اند و الحاد پیشگان وصف کرده اند.

بنابراین همان گونه که قرآن دارای تاویلی است که در روز قیامت خواهد آمد چنان که خداوند متعال به آن خبر داده- تشهد نیز دارای از خارجی و تاویل تکوینی است که در روز قیامت آن راز تجلی می نماید، زیرا در روز قیامت همه پرده ها بالا می رود و راز ها بر ملا می شود چنان که با گسترده شدن نظام حقیقی طومار نظام اعتباری در هم پیچیده می شود.

نحوه نشستن در حال تشهد کیفیتی استحبابی است و آن "تورک" است و تورک یعنی بر نشیمن گاه و ران چپ نشستن و پای راست را بر کف پای چپ قرار دادنن. تاویل این گونه نشستن در روایت در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است: خدایا باطل را بمیران و حق را برپا دار زیرا قرار است مظهر حق و راستی و چپ کنایه از باطل و دروغ است. انسان مومن هر دو پایش مبارک و راست است چنان که دو دست او نیز خجسته و راست است.

برخاستن از سجده در رکعت دوم که تشهد دارد، باید همراه با نشستن باشد و سخنی در آن نیست. نشستن و آرام گرفتن در این حالت وقار نماز را نگه می دارد. بنابراین نشستن بعد از سجده دوم تاویلی دارد که هنگام ظهور واقعیت نماز (در قیامت) آشکار می گردد و آن روزی است که سفره اعتبار چون طومار در هم پیچیده می شود.

ذکر برخاستن و راز آن

ذکر در حالت برخاستن از سجود در هر رکعت عبارت است از "بحول الله تعالی و قوته اقوم و اقعد" به حرکت و توانایی خدای متعال بر می خیزیم و می نشینیم. خوب و بد وهر حرکت و توانی جز به دست خدا نیست (همه کارها را خدا انجام می دهد و انسان هیچ کاره است).

راز سلام

اصل "سلام" در شب معراج تمثل یافت. تاویل سلام، همان مورد رحمت قرار گرفتن از ناحیه خداوند است. در علل الشرایع است که از امام صادق(ع) درباره علت وجوب سلام در نماز سوال شد. فرمود: سلام موجب رها کردن نماز است. نمازگزار با اشاره به جانب راست سلام می دهد و به جانب چپ اشاره نمی کند؟ زیرا فرشته ای که نیکی ها را می انگارد به طرف راست گمارده شده و فرشته ای که بدی ها را می نویسد به جانب چپ است و نماز از نیکی ها است، از این رو سلام نماز به جانب راست داد، می شود نه چپ. در سلام باید "السلام علیکم" گفته شود، زیرا سلام به صورت جمع است هم به فرشته طرف راست و هم به فرشته طرف چپ.

روشن شد که تاویل سلام نماز همان کسب رحمت الهی و امان از آتش است و ورود به نماز با حرمت سخن آدمی گفتن شروع می شود و خارج شدن از نماز با حلیت سخن گفتن تحقق می یابد.

چهارشنبه 6/6/1392 - 7:56
خواص خوراکی ها
این میوه که در بسیاری مواقع به تنهایی نقش دسر را ایفاء می‌کند، برای سلامتی نیز بسیار مفید است. اما مهم‌ترین فواید این میوه برای سلامتی کدامند؟

 

1- تسکین دهنده ماهیچه‌های دردناک است
بر اساس مطالعه جدیدی که در مجله Journal of Agricultural Food and Chemistry منتشر شده، نوشیدن آب هندوانه قبل از انجام فعالیت‌های سنگین به کاهش ضربان قلب و درد روز بعد ماهیچه‌ها کمک می‌کند. آب هندوانه سرشار از آمینو اسیدی به نام ال-سیترولین است که بدن انسان آن را به ال-آرگینین تبدیل می‌کند؛ آمینو اسیدی ضروری که به تسکین رگ‌های خونی و بهبود جریان خون کمک می‌کند.

در این مطالعه که بر روی 7 مرد داوطلب انجام شد؛ هر روز و یک ساعت پیش از کار، 500 میلی‌لیتر آب هندوانه طبیعی، آب هندوانه غنی شده با سیترولین، و یا دارونما به شرکت کنندگان داده شد. نکته جالب توجه این بود که نوشیدنی طبیعی به همان اندازه نوشیدنی غنی شده موثر بود. محققان همچنین به این نتیجه رسیدند سلول‌های روده در جذب سیترولین از آب هندوانه، خصوصا زمانی‌که این نوشیدنی غیر پاستوریزه باشد، به مراتب بهتر از جذب این ماده از مکمل‌های حاوی سیترولین عمل می‌کنند.

 

2- به سلامتی قلب کمک می‌کند
بر اساس مطالعه‌ای که اوایل امسال توسط آرتورو فیگوئرا، فیزیولوژیست دانشگاه ایالتی فلوریدا انجام شد؛ زنان یائسه‌ای که به مدت شش هفته از مکمل‌های عصاره هندوانه غنی شده با سیترولین و آرگینین موجود در بازاراستفاده کردند، بهبود قابل ملاحظه‌ای در سلامت سیستم قلبی-عروقی خود به دست آوردند. همچنین نتیجه مطالعه دیگری که سال 2012 / 1391 (باز هم به سرپرستی فیگوئرا) انجام شده بود، نشان داد که استفاده از این مکمل‌ها در افراد چاق و میان‌سال، به کاهش فشار خون بالا کمک می‌کند.

 

3- باعث تقویت قوای جنسی است
بهبود گردش خون علاوه بر اینکه برای قلب مفید است، مزایای دیگری نیز برای بدن دارد. از جمله آنها این است که هندوانه به عنوان ماده‌ای طبیعی برای تقویت قوای جنسی مردان عمل می‌کند. اما احتمالا برای اینکه بتوانید به نتیجه مطلوب برسید، باید میزان زیادی هندوانه بخورید. با این وجود، خوردن بیش از حد هندوانه اثرات جانبی نامطلوبی به دنبال دارد، چرا که هندوانه از دیرباز به عنوان ادرارآوری طبیعی شهرت دارد!

 

4- سرشار از ویتامین و مواد معدنی است، اما کالری اندکی دارد
شاید تصور کنید به دلیل آنکه بیش از 90 درصد هندوانه را آب تشکیل داده است، این میوه ارزش غذایی اندکی دارد. اما یک قاچ 300 گرمی هندوانه می‌تواند حدود یک سوم نیاز روزانه شما به ویتامین‌های A و C را تامین کند؛ و همچنین حدود 9 درصد از میزان توصیه شده پتاسیم روزانه بدن را فراهم می‌آورد.

 

5- برای مقابله با سرطان مفید است
هندوانه یکی از بهترین منابع غذایی لایکوپین است؛ آنتی‌اکسیدانی که هم در پیشگیری و هم در درمان سرطان پروستات تاثیر دارد. البته دانشمندان هنوز مشغول تحقیق در خصوص جزئیات این تاثیرات هستند.

يکشنبه 3/6/1392 - 9:30
آلبوم تصاویر
دیدن این تصاویر زیبا را ازدست ندهید
0 2 بازدید 3 نظر
[-] اندازه متن [+]

 

جام علمی:

 

يکشنبه 3/6/1392 - 9:27
قرآن
اگر چه فهم ظاهر قرآن نیز صعب و دشوار نیست و هر کسی می‌تواند بالاخره اگر چه اندک از آن بهره‌ای ببرد، اما باید دقت نمود که چرا در اینجا «ذکر» را «فهم» معنی کرده و نتیجه گرفته‌اند که خداوند فرموده فهم قرآن را برای همه آسان نموده‌ام؟ معنای آیه‌ی فوق چنین است:

ترجمه: و با این كه ما قرآن را براى تذكر آسان كرده‏ایم آیا كسى هست متذكر شود؟

 

دقت شود که ضرورت معلم و مفسر، به خاطر ضرورت همان تعلیم و تفسیر است. از همان ابتدا بسیار سعی کرده‌اند که به هر طریق ممکن، قرآن را از معلمش جدا سازند تا اگر کسی به سراغ معلم رفت، خود را از رجوع به قرآن بی‌نیاز بیند و اگر کسی به سراغ قرآن آمد، لزومی برای معلم و مفسر نیابد. و حال آن که همین کتابی که خداوند آن را برای ذکر آسان نموده و آنها با سوء تفسیر می‌گویند که برای فهم آسان شده است، می‌فرماید که خداوند رسول، کتاب و میزان را با هم ارسال نموده است، یعنی وجود هر سه لازم است:

 

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط ...» (الحدید – 25)

ترجمه: به تحقیق که ما رسولان خود را با بینه‌ها (دلایل و معجزات روشن) فرستادیم و به همراه آنان کتاب و میزان (الگویی که خود را با آن بسنجند) فرو فرستادیم تا مردم قیام به قسط (عدل) نمایند.

 

و همین کتابی که برای ذکر آسان شده و آنان فهمش را آسان می‌انگارند، می‌فرماید که برای تعلیم کتاب و هم چنین تزکیه و خودسازی که صرفاً با کتاب حاصل نمی‌گردد و تعلیم حکمت، رسول فرستادم:

 

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ» (ٱل عمران - 164)

ترجمه: خدا بر اهل ایمان منت گذاشت كه رسولى از خودشان در میان آنان بر انگیخت كه بر آنها آیات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و آلایش پاك گرداند و به آنها احكام شریعت و حقایق حكمت بیاموزد هر چند قبلا گمراهى آنان آشكار بود.

 

حال به نکات ذیل دقت شود:

الف – به فرض که فهم ظاهر و باطن قرآن کریم برای همگان آسان باشد، تا کنون کدام کتاب بی‌معلمی قابل فهم بوده که قرآن باشد؟! آیا جز این است که حتی کتاب الفبا نیز معلم می‌خواهد؟ آیا جز این است که حتی اگر معلمانی از قبل آن را آسان‌تر بیان و تفسیر کرده باشند، باز معلمان جدیدی برای مخاطبین جدید لازم است تا همان آسان شده‌ها را تعلیم دهد؟ چرا به قرآن که می‌رسد، سریعاً نیاز به معلم و مفسرش را تکذیب می‌کنند؟!

 

ب – اگر فهم قرآن نیازی به معلم و مفسر نداشت، در هیچ آیه یا موضوعی، حتی همین موضوع مورد بحث، هیچ اختلافی بین قرائت کنندگان قرآن پیش نمی‌آمد و همین اختلافات نشان از تفاوت فهم دارد و فهم ظاهر یا باطن حقایق زیاد هم آسان نیست. بلکه ذکر و یادآوری آسان شده و از جمله‌ ذکرهای آسان شده این است که خداوند می‌فرماید: «شما نیاز به معلم، مفسر، پیامبر و امام دارید». پس چرا متذکر نمی‌شوند؟

 

«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران - 7)

ترجمه: و او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضى از آیات آن، آیات محكم است كه اصل كتابند، و بعضى دیگر آیات متشابهند، اما آن كسانى كه در دلهایشان انحراف است تنها آیات متشابه را پیروى مى‏كنند تا به این وسیله فتنه به پا كنند و به همین منظور آن آیات را به دلخواه خود تاویل مى‏كنند، در حالى كه تاویل آن را نمى‏دانند مگر خدا و راسخین در علم، مى‏گویند به همه قرآن ایمان داریم كه همه‏اش از ناحیه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آیات پند نمى‏گیرند.

 

ج – حال اگر عده‌ای گفتند: فهم قرآن آسان است و خداوند کریم راجع به نماز در قرآن کریم فرموده «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری‏ - برای یاد من نماز به پا کنید»، اما نفرموده که نماز صبح دو رکعت و ظهر چهار رکعت است و نفرموده که قرائت سوره حمد واجب است و رکوع و سجود چگونه است ...، پس من هر طور که

می‌خواهم نماز می‌خوانم! پاسخش چیست؟!

 

اگر کسی مانند سلفی‌ها و وهابی‌ها گفت: فهم قرآن برای همه آسان است و خداوند در قرآن خودش را «سمیع و بصیر» معرفی نموده، پس لابد چشم و گوش دارد و فرموده «یدالله فوق ایدیهم» پس لابد دست دارد و ...، پاسخش چیست  و تفسیرش کدام است؟

 

به فرض که فهم قرآن راحت باشد، انسان‌ها که همه معصوم نیستند، حال اگر ظالمی برای زیر یوق کشیدن مسلمانان (مانند: بنی امیه، بنی العباس، وهابیت امروزی و ...) گفت: خداوند فرموده از خدا و رسول و اولی‌الامرتان اطاعت کنید و ما چون حاکم شدیم، خلیفة‌الله و اولی‌الامر هستیم و شما باید به امر خدا از ما اطاعت کنید، پاسخش چیست و تفسیر این آیه کدام است؟

 

د – اگر قرآن کریم همین ظاهر بود و هر گونه که هر کس دلش بخواهد قابل فهم بود، دیگر معجزه نبود. اگر چه ظاهر قرآن نیز معجزه است. اما مثل این می‌ماند که کسی سطح ظاهری اقیانونس را ببیند و بگوید من کاملاً آن را شناختم و درک کردم!

 

پس قرآن ظاهر و باطنش معجزه، برکت و هدایت است و برای ذکر و یادآوری نیز آسان شده است و هر عامی بی‌غرضی نیز با رجوع به همین ظاهر قرآن کریم می‌فهمد که باید به معلمین و مفسرین و راسخین در علم و اهل علم و ایمان و عمل صالح که سرآمد آنها اهل عصمت (ع) هستند مراجعه کند.

آیا غیر از این است که امیرالمؤمنین، فاطمه‌ی زهراء، امام حسن، امام حسین و سایر ائمه‌ی اطهار علیهم السلام را با تفسیر به رأی و به حکم قرآن کشتند؟!

 

ھ – بدون تردید چاره‌ای از معلم و مفسر و الگو نیست، و آنان که تکذیب می‌کنند در صدد هستند که اولاً بین مسلمان و کتاب و معلم و مفسر (اهل عصمت علیهم‌السلام) تفرقه ایجاد کنند و در ثانی خود به جای آنان نشسته و همگان را به نام اسلام به بردگی و بندگی خود بکشانند. آیا همین که با تغییر در ترجمه و تفسیر با استناد به یک آیه‌ی قرآن کریم مدعی می‌شوند که فهم قرآن برای همه آسان و ممکن است و نیازی به معلم و مفسر نیست، خود نوعی تفسیر و آن هم تفسیر به رأی و سوء برداشت نیست. پس معلم و مفسر هیچ گاه حذف نمی‌شوند، بلکه بدل می‌خورند و بدلی و تقلبی به جای اصلی می‌نشیند و اسلام را تحریف و مسلمین را به نابودی می‌کشاند.

يکشنبه 3/6/1392 - 9:21
عقاید و احکام
علمای اخلاق نیز "غیرت" را چنین تعریف کرده‌اند، غیرت و حمیت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است، این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می‌گیرد و یکی از ملکه‌های نفسانی انسان و سبب مردانگی است و مردِ بی غیرت از زمره مردان خارج است. البته در کنار اهمیت و توجهی که به این صفت در دین ما شده درعین حال از برخی غیرت‌های بی جا نیز برحذر داشته شده است.

پیامبر خدا(ص) در معرفی و توصیف غیرت‌های بی‌جا چنین می‌فرمایند: "غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد غیرت ورزی در تهمت و بدگمانی است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن در جایی است که بدگمانی و تهمت در بین نباشد۱".

امام علی(ع) نیز در سفارش به فرزندش امام حسن(ع) فرمودند: " از غیرت نابجا (نسبت به زنان) بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری می‏‌کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (و اندیشه گنه‌کاری)، بلکه درباره آنان محکم‏ کاری کن. آن گاه اگر عیبی دیدی در مجازات کوچک و بزرگ درنگ مکن۲".

در حدیثی دیگر امام صادق(ع) فرمودند: "در حلال، غیرت و تعصّب نیست ...۳".

امیرمؤمنان علی(ع) همچنین می‌فرمایند: "خداوند برای مؤمن، غیرت می‌ورزد، پس او نیز باید غیرت آورد. هر کس غیرت نورزد، دلش وارونه است۴".118

منابع روایات:

۱- کنز العمّال: ۷۰۶۷ منتخب میزان الحکمة: ۴۳۸

۲- بحارالأنوار: ۷۷ / ۲۱۴ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۴۳۸

۳- الکافی: ۵ / ۵۳۷ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۴۳۸

۴- بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۱۵.

يکشنبه 3/6/1392 - 8:25
عقاید و احکام
وجود حوادث سخت گاه در زندگی انسان‌ها ـ از پیامبران بزرگ خدا گرفته تا افراد عادی ـ ضرورت است؛ ضرورت امتحان و آزمایش و شکوفا شدن استعدادهای نهفته و سرانجام تکامل وجود انسان. از این جهت، پیامبران بر همه افراد در مواجه شدن با سختی‌ها اولویت دارند. در این مقاله، از موضوع ابتلا، مباحث «شرایط آزمایش شونده» و «آزمایش پیامبران» مورد بررسی قرار می گیرد:
شرایط آزمایش شونده

1. طاقت و توان

فرمود: (لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا)(بقره/286) ما تکلیف به اندازه وسع می نماییم، تکلیف مالایطاق از خداوند حکیم محال است، لذا آزمایش باید به اندازه ظرفیت وجود آزمایش شونده باشد. اگر بشر عادی به آزمایش پیامبران و اولیای الهی آزمایش و امتحان شود، مشخص است که از همان ابتدا مردود می شود و این گونه آزمایش نمودن از خدای حکیم که به ظرفیت وجودی بشر عادی آگاه است، قبیح است. ایمان قوی ابراهیم می خواهد که به سر بریدن فرزند دلبند خود آزمایش شود.

2. داشتن ابزار شناخت

عمده ترین ابزار شناخت از دیدگاه قرآن عبارت است: از گوش، چشم و قلب (قوه مدرکه). بشر باید این ابزار را داشته باشد تا مورد آزمایش الهی قرار گیرد.

فرمود: (وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَة)(نحل/78)

در این آیه به سه ابزار شناخت، گوش و چشم و قوه مدرکه تصریح شده است. در سوره انسان بعد از آن که می فرماید ما انسان را امتحان می کنیم؛ بلافاصله می فرماید: «او را شنوا و بینا قرار دادیم.» (انسان/2) از این آیات استفاده می شود که وجود ابزار شناخت در آزمایش شونده ضروری است.

3. اختیار

آزمایش شونده باید از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار باشد تا بتواند در آزمایش الهی یکی از دو حالت سپاسگزاری و کفران را انتخاب نماید، و الاّ بدون داشتن اختیار و انتخاب، آزمایش مفهوم ندارد بلکه جبر می باشد.


4. هدایت گری

مطابق قاعده لطف برخداوند واجب است که بشر را هدایت و راهنمایی نماید و راه راست و کج را برای او توسط اولیای الهی و پیامبران ترسیم کند تا آزمایش شونده راه را از چاه بشناسد و با قدرت خویش یکی را برگزیند.

فرمود:(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)(انسان/3)

«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا کفران کند.»
حضرت ابراهیم خلیل الله

آزمایش پیامبران

خداوند در قرآن کریم علاوه بر آن که به عمومیت ابتلاء در نوع بشر تصریح كرده است، به آزمایش نمودن بعضی از پیامبران الهی و قوم آنها هم اشاره نموده است که به نظر می رسد بیان این مطلب، قوّت قلب و تسکین مردم باشد که بدانند آزمایش الهی همگانی است و بتوانند همچون پیامبران با استفاده از عوامل موفقیت برون رفت، از آزمایش الهی سربلند بیرون آیند.

از این مقوله چند نمونه را تقدیم شما عزیزان می نماییم:

1. حضرت ابراهیم (علیه السلام)

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ ...)(بقره/124)

«(به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود.»

 

2. حضرت سلیمان (علیه السلام)

(وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَان) (ص/34)

«ما سلیمان را آزمودیم.»

(قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی)(نمل/40 )

«این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند.»

3. حضرت موسی(علیه السلام)

(وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا)(طه/40)

«و تو (موسی) را بارها آزمودیم»

و این نوشتار را با یک حدیث به پایان می بریم:

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: از جمله چیزهایی كه خداوند متعال به موسی (علیه السلام) وحی كرد، این بود كه: آفریده‌ای نیافریده‌ام كه نزد من محبوب‌تر از بنده مۆمنم باشد. او را مبتلا می‌سازم چون برایش بهتر است، به او عافیت می‌بخشم چون برایش بهتر است، از او می‌گیرم و محرومش می‌سازم چون برایش بهتر است، من بهتر می‌دانم كه چه چیز بنده ‌مرا اصلاح می‌كند، پس باید كه بر بلای من صبور باشد و از نعمت‌هایم سپاسگزار و از حكم من خشنود تا او را در شمار بندگان صدیق خود بنویسم. (منتخب‌میزان الحكمه، ص 129، به نقل از بحارالانوار)

يکشنبه 3/6/1392 - 8:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته