سریال مختار بازیگران بسیاری دارد.اما از همه جذاب تر بازی حامد حدادی بسکتبالیست ستاره تیم ملی است که با گریم سنگین نقش یکی از سپاهیان ابن زبیر را دارددراین تصویر.بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران با گریم سنگینی در نقش یکی از دشمنان مختار در این سریال ظاهر خواهد شد.
روزى یك نفر مسیحى را كه با زن مسلمانى زنا كرده بود، نزد متوكل آوردند. متوكل خواست در مورد او حد شرعى اجرا شود، در این هنگام مسیحى اسلام آورد. «یحیى بن اكثم» قاضى القضات گفت: اسلام آوردن او، كفر و عملش را از میان برده و نباید حدّ در مورد او اجرا شود. برخى ار فقها گفتند باید سه بار در مورد او حد جارى شود. برخى دیگر به گونهاى دیگر فتوا دادند. وجود اختلاف آراء و فتاوا، متوكل را مجبور ساخت تا از امام هادى - علیه السلام - استفتا كند. مسئله را در محضر امام مطرح كردند. امام پاسخ داد: «آنقدر باید شلاق بخورد تا بمیرد».
فتواى امام با مخالفت شدید «یحیى بن اكثم» و سایر فقها روبرو گردید و گفتند: این فتوا در هیچ آیه و روایتى وجود ندارد و از متوكل خواستند كه نامهاى به امام نوشته مدرك این فتوا را بپرسد. متوكل موضوع را به امام نوشت. امام در پاسخ پس از بسم الله نوشت: «فَلَمّا رَاءوْا بَاءسَنا آمَنّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنّا بِهِ مُشْرَكِینَ فَلَمْ یَكُ یَنْفَعُهُمْ ایْمانُهُمْ لَمّا رَاءوا بَاءسَنا سُنّة اللهِ الّتِى قِدْ خَلَتْ فِىْ عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبطَلُونَ»(60).
«هنگامى كه قهر و قدرت ما را دیدند، گفتند: به خداى یگانه ایمان آوردیم و به بتها و عناصرى كه آنها را شریك خدا قرار داده بودیم، كافر شدیم، ولى ایمانشان به هنگام دیدن قهر و قدرت ما، سودى ندارد. این سنت و حكم الهى است كه در میان بندگان وى جارى است و پیروان باطل در چنین شرائطى زیانكار شدند.»
متوكل، پاسخ مستدل امام را پذیرفت و دستور داد حد زناكار طبق فتواى امام اجرا شود(61).
امام با ذكر این آیه شریفه، به آنان فهماند: همان طور كه ایمان مشركان، عذاب خدا را از آنها باز نداشت، اسلام آوردن این مسیحى نیز حد را ساقط نمىكند.
خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام
«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - علیه السلام - پیشواى دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد(1). پدرش پیشواى نهم، امام جواد - علیه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنیزى با فضیلت و تقوا بود (2).
مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مىگویند (3).
امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسید.
دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم
نهمین فرزند دلبند على مرتضایم
هشتمین پروردهى ایمان و صبر مجتبایم
هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم
ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم
پنجمین گنجینهى اسرار كل ماسوایم
چارمین استاد دانشگاه تكوین ولایم
سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم
دومین گل از گلستان على موسى الرضایم
اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم
حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم
زانكه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم
آیهاى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم
شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم
خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
خدمتگذار بر در دولتسراى تو
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
شد طوطیاى چشم ملك خاك پاى تو
در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو
در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
آن گنبد منور و صحن و سراى تو
اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو
انشا كند چكامه مدح و ثناى تو
اشعار شهادت امام هادی علیه السلام
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5) تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی آیة الله غروی اصفهانی
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5) تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی
آیة الله غروی اصفهانی