اشاره
کلاس اوّل تربیت و آموزش انسان، در خانواده است و کودک دروس اولیه ی زندگی
را از پدر و مادر و اطرافیانش فرامی گیرد. اگر زبان والدین عربی باشد،
کودک به زبان عربی آشنا می شود و اگر فارسی باشد، به زبان فارسی و اگر ترک
باشد به زبان ترکی ... . اگر خانواده اهل ساز و ترانه باشند، کودک از همان
خردسالی به طور نهادی آن ها را می آموزد و اگر اهل نماز و دعا و عبادت
باشند، باز بر اساس قانون تبعیت کوچک تر از بزرگ تر، مُهر را از مقابل
والدین برداشته، به تقلید از آن ها خم و راست می شود و می بوسد.
اگر والدین اهل فحاشی و دشنام باشند او نیز دشنام و فحاشی می آموزد و اگر
اهل بی بندوباری و هرزگی در سخن و رفتار باشند، او نیز به همان شیوه بار
خواهد آمد. خلاصه چشمان درخشان کودکان، شب و روز، حرکات پدر و مادر و روابط
آن ها را می نگرند و گوش های حسّاس آنان، مانند یک گیرنده ی قوی و مجهّز،
مواظب حرکات و سکنات آن هاست .
بر این اساس ناگفته پیداست که اگر کانون خانواده، گرم و دوستانه باشد و
پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده، دارای روابط خوب و صمیمانه ای باشند،
معمولاً کودکانی سالم، با شخصیتی مثبت و فعال در آن پا به عرصه ی جامعه
خواهند گذاشت؛ وگرنه افرادی بی بندوبار و لاابالی، بزه کار و بی دین و ...
وارد عرصه ی جامعه می شوند که چون خود مفسدند، فساد بارمی-آورند. در این
نوشتار مختصر، برخی از آثار مثبت و منفی را که محصول روابط والدین در کانون
خانه و خانواده است - ضمن بیان ویژگی های ارتباط سالم - مورد بررسی قرار
می دهیم.
جایگاه فرزند در کانون خانواده
پی بردن به ارزش و اهمیت هر چیزی مستلزم شناخت حقیقت آن است؛ زیرا اگر
انسان به ارزش واقعی چیزی پی نبرد برای حفظ و نگه داری آن اهتمام نمی ورزد.
بدون تردید، بسیاری از پدران و مادران آن گونه که باید، فرزندان خود را
نشناخته، به امر پرورش و تربیت آن ها همت نمی گمارند.
امام علی(ع) در این باره می فرماید: «الناس اعداء ما جهلوا1؛ مردم دشمن
ندانسته های خود هستند.» پدران و مادرانی که اهمیت و جایگاه فرزندان خویش
را نمی شناسند، نه تنها در تربیت شان سهل انگاری می کنند، بلکه آنان را
دشمن خود تصور می کنند. بنابراین، ضروری می نماید که جایگاه و منزلت
فرزندان مان را بشناسیم تا نسبت به وظایف خود درباره ی آنان بی اعتنا
نباشیم. گوهرشناس باشیم و به فرزندان، این گوهرهای نفیس زندگی، عشق
بورزیم.2
جایگاه فرزند در آیات و روایات
قرآن کریم در برخی آیات، از فرزندان با عنوان هایی همچون: «نور چشم»3، «زینت بخش زندگی»4 و «وسیله ی آزمایش بشر»5 یاد کرده است.
پیامبر اکرم(ص) و ائمّه ی معصومان(ع) نیز هر کدام تعابیر بسیار زیبایی
درباره ی فرزند بیان کرده اند. این تعابیر، گویای این هستند که فرزند از
منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند،
با آگاهی بیشتر در تربیت و آموزش فرزندان، این میوه های زندگی، اهتمام می
ورزند. پیامبر(ص) فرزند را گلی از گل های بهشت «الولد الصالح ریحانه من
ریاحین الجنه»6 جگرگوشه ی مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آن ها می داند: «الولد
کبد المؤمن إن مات صار شفیعاً و إن مات بعده یستغفرالله له فیغفر له.»7
آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دست یابی به درجات
بهشت معرفی می کند و می فرماید: «قبّلوا اولادکم فان لکم بکل قُبله درجه فی
الجنه و ما بین کل درجتین خمس مائه عام8؛ فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا
برای هر بوسه ای که به فرزندان می زنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که
فاصله ی هر درجه تا درجه ی دیگر به اندازه ی پانصد سال راه است.»
«ابن عمر» از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند: «من سقی ولده شربه ماء فی
صِغَرِه سقاه الله سبعین شربه من ماءِ الکوثر یوم القیامه9؛ هر کس به فرزند
خردسال خود جرعه ای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد
جرعه از آب کوثر به او می نوشاند.» در جایی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «نظر
الوالد الی ولده حبا له عباده10؛ نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر
و محبت، عبادت است.»
از مجموع آیات و روایات که به برخی از آن ها اشاره شد، استفاده می شود که
فرزند عطیه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمت های بی شمار دیگر
است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز می
کند. رابطه ی معنوی و الهی والدین و فرزندان، هر دو را از رحمت های واسعه ی
ربوبی بهره مند می گرداند.11 با وجود این نگرش اسلامی، چگونه می توان نسبت
به شخصیت، نیازها و تربیت و شکوفایی استعدادهای فرزندان غفلت ورزید؟
اسلام و حقوق فرزند
آیات و روایاتی که ذکر شدند پدران و مادران را بر آن می دارد که در باب
پرورش و آموزش فرزند احساس وظیفه کنند؛ وظیفه-ای سنگین و مسئولیتی بزرگ که
هرگز نمی توان آن را نادیده گرفت و نسبت به آن کوتاهی نمود؛ زیرا تعلیم و
تربیت از جمله حقوق فرزند بر والدین است که این امر علاوه بر رشد، نیاز به
شهامت دارد. اهمیت تربیت و آموزش فرزندان و اقامه ی حقوق آن ها در حدّی است
که اگر فرزندان به وظیفه ی خود در برابر والدین عمل نکنند عاق والدین
خواهد بود.
والدین هم اگر به وظائف مقرّره از شرع عمل نکنند، قطع رحم کرده اند و از
طرف فرزندان خود عاق خواهند شد؛ زیرا پس از والدین، نزدیک ترین ارحام به
انسان، فرزندان او هستند. بر این اساس، در برخی روایات، حقّ فرزندان به
عهده ی والدین، همانند حقّی شمرده شده است که پدر و مادر بر عهده ی فرزندان
دارند.
در روایتی آمده است: مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنیم؟»
حضرت فرمود: «بَرَّ والِدَیک. قال: لَیسَ لی والدان. قال: بَرَّ وَلَدِک
کما أنَّ لِوالِدَیک عَلَیک حقَّاً کَذلک لِوَلَدِک حقّاً»12؛ به پدر و
مادرت نیکی کن. گفت: پدر و مادر ندارم (از دنیا رفته اند). فرمود: به
فرزندانت نیکی کن؛ همان گونه که پدر و مادر بر تو حق دارند، فرزندانت نیز
دارای حقوقی هستند.»
به هر حال، در آموزه های دینی «عاق والدین» و «عاق فرزندان» هر دو مطرح
است. چنان که پیامبر اکرم(ص) در ضمن سفارش هایی به امام علی(ع) فرمود: «یا
علیُّ لَعَن اللهُ والدین حَمَلا وَلَدِهما على عُقُوقهما؛ یا علیُّ!
یَلزِمُ الوالدینِ مِن العُقُوقِ لِوَلَدِهما مایَلزِمُ الوَلَدَ لَهما مِن
عُقُوقهما13؛ ای علی! خدا لعنت کند پدر و مادرى را که فرزندان خویش را بد
تربیت کنند و موجبات عاق خود را فراهم نمایند. ای علی! همان گونه که فرزند
عاق والدین می شود، والدین نیز عاق فرزند خواهند شد.»
اسلام به مسئله ی تربیت و آموزش فرزندان تا آن حد اهمیت داده که آن را حقّ
مسلّم فرزند بر پدر دانسته است. امام سجاد(ع) نیز در «رساله ی حقوق»، بدین
وظیفه ی خطیر چنین اشاره می فرماید: «فأعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب
علی الاحسان الیه، معاقب علی الاسائه الیه14؛ عمل کن درباره ی فرزند خویش
چون عمل کسی که می داند اگر به فرزند خود احسان کند پاداش داده می شود و
اگر بدرفتاری کرد مؤاخذه و عقاب می گردد.»
در جای دیگر، امام با تفصیل بیشتری می فرماید: «و امّا حقّ ولدک فتعلم
انّه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و انّک مسئول عمّا
ولیتّه من حسن الادب و الدلاله علی ربّه و المعونه علی طاعته فیک و فی
نفسه. فمثاب علی الاحسان الیه و معاقب علی لسائه علیه. فاعمل فی امره عمل
المتزیّن یحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربّه فیما بینک و بینه،
یحسن القیام علیه و الاخذ له منه15؛ و اما حق فرزند تو این است که بدانی
او پاره ای از وجود توست و در نیکی و بدی خود در این دنیا به تو وابستگی
دارد و تو در تربیت و ادب آموزی و خداشناسی او مسئولیت داری و باید او را
در اطاعت فرمان خدا، در آن چه مربوط به تو و اوست، کمک رسانی.
در احسان به او پاداش می گیری و در بدی به او کیفر می بینی. عمل تو درباره
ی او مانند کسی است که یقین دارد به کارهای نیکوی او در دنیا آرایش می
یابد و به واسطه ی حسن قیام به وظایف و مسئولیت ها، در پیشگاه خداوند معذور
است.»
پیشواى عالی قدر شیعیان امام سجاد(ع) در این حدیث شریف به مسئولیت پدران
در تربیت فرزندان تصریح فرموده است. امام(ع) پرورش هاى اخلاقى و ایمانى
فرزند را از وظایف مسلم مذهبى آنان (پدران) دانسته و خاطرنشان نموده است که
تربیت هاى پسندیده ی پدران، مانند اداى یک فریضه ی مذهبى، موجب اجر و
پاداش در پیشگاه خداوند است و پرورش هاى ناپسند مانند ترک واجب یا ارتکاب
گناه، پدران را مستحق عقاب و کیفر الهى خواهد کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودند: «ما مِن مَولُودٍ یُولََدُ علی الفطره فَأبواهُ
یُهوّدانِهِ و یُنصّرانِهِ و یُمجّسانِهِ16؛ هر فرزندی بر فطرت توحید و
خداپرستی متولد می شود و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی یا مسیحی و
یا زردشتی سوق میدهند (و او را از راه فطرت دور میسازند.)»
افزون بر دیدگاه اسلام نسبت به حقوق فرزند از نظر حقوق بین الملل نیز
شرایطی در باب حق فرزند، ذکر شده است. در اصل ششم اعلامیه ی جهانی حقوق
کودک (مصوب اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیستم نوامبر 1959) چنین
آمده: «کودک جهت پرورش کامل و متعالی شخصیتش نیاز به محبّت و تفاهم دارد و
باید حتی الامکان تحت توجه و سرپرستی والدین خود، و به هر صورت در فضایی پر
محبت در امنیت اخلاقی و مادی، پرورش یابد. کودک خردسال را ـ به جز در
موارد استثنایی ـ نباید از مادر جدا کرد.»17
بنابراین، هم قوانین پذیرفته شده ی بین المللی و هم آموزه های دینی با
تأکید بیشتر، والدین را مسئول می دانند و از این رو، خانواده هایی که به
سعادت فرزندان خود می اندیشند و نسبت به آینده ی آن ها احساس مسئولیت می
کنند باید برای طفل، پیش از تولدش، بلکه پیش از انعقاد نطفه، برنامه ریزی
کنند18و همه ی نیازهای کودکان را برای رشد و تعالی تأمین نمایند.
تأثیر روابط والدین در تربیت فرزندان
چشمان ظریف و تیزبین کودک مانند دوربین حسّاس از تمام صحنه هاى زندگى و به
خصوص حرکات و رفتار والدین و اعضاى خانه، فیلم بردارى مى کند. از لبخندها،
زمزمه ها و نوازش هاى والدین درس خوش بینى، امیدوارى، اعتماد و محبّت مى
آموزد و به عکس، از تندی ها، بدرفتاری ها و عصبانیت هاى آن ها به سمت خشونت
و بداخلاقى رانده می شوند. معمولاً کودک سخن گفتن، آداب معاشرت، رعایت
نظم یا بى نظمى، امانت دارى یا خیانت، راست گویى یا دروغ گویى، خیرخواهى یا
بدخواهى را در محیط خانه فرامى گیرد.19
براین اساس، نخستین کسانی که شخصیت کودک از آن ها شکل میگیرد و بسیاری از
روحیات و غرایز او در اثر تماس با آن-ها به وجود میآید، والدین هستند.
پدر و مادر از آن جهت که بسیاری از ویژگی ها و صفات را از خود و اجدادشان
به کودکان منتقل میکنند، عامل وراثتند و از آن جهت که در تماس همیشگی با
فرزند خویش هستند و اعمال و رفتار او را زیر نظر دارند و او نیز آن ها را
الگوی خویش قرار میدهد، یک عامل محیطی برای تربیت به حساب میآیند.
پس پدر و مادر (خانواده) اولین بذر رشد فردی و شخصیت آدمی را میکارند؛
زیرا کودک در بیشتر حالات خود، مقلّد پدر و مادر خواهد بود. مهمترین و
سنگینترین رسالت تربیت به عهده ی این عامل است که با بهرهگیری از ابزار
مختلف، در این میدان وسیع، قدم برمیدارد و نیازهای روحی، عاطفی، اخلاقی و
اجتماعی کودک را تأمین میکند.
پدر و مادر، اگر در روابط خود دارای ثبات نظر، آرامش روحی و دوستی باشند و
هرگونه کینه و خشونت را از خود دور سازند، بیشترین کمک را در ایجاد آرامش
روحی فرزند و دل بستگی او به خانه و خانواده، کردهاند. دلیل پیدایش بسیاری
از کودکان منحرف و کسانی که در بزرگ سالی به جرم های سنگین رو میآورند،
نبود آرامش در خانواده ی آن هاست.
روابط خانوادگی نقش بزرگی در تحکیم اساس خانواده و تقویت همبستگی میان
اعضای آن دارد. این روابط چنان است که بر رشد و تربیت فرزندان و رسانیدن
آنان به مرحله ی کمال و استقلال تأثیر بسزایی دارد.
ضرورت روابط سالم در تربیت
یکى از نیارهاى اساسى والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقى کودکان، برقرارى ارتباط سالم با آن هاست .
ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهم ترین زمینه ی رشد و پرورش اخلاقى نونهالان است .
بهترین ملاک و معیارى که براساس آن، تربیت و کیفیت پرورش اخلاقى کودکان را
مى توان مورد ارزیابى و دقت قرار داد، همان شبکه ی ارتباطى اعضاى خانواده
با یک دیگر است. امروزه خانواده را به شکل یک «سیستم ارتباطى» تعریف مى
کنند و سلامت جامعه را بازتابى از سلامتى سیستم ارتباطى خانواده می دانند؛
زیرا جامعه ی سالم، بدون روابط سالم درون خانواده ها امکان پذیر نیست.
«سیستم» در این جا به معنای مجموعه عناصر و یا افرادى است که با هم در جهت
اهداف و منافع مشترک، ارتباطى متقابل داشته، درحقیقت یک هویت را مى سازند؛
به طورى که اگر در این سیستم اختلالى ایجاد شود و یا براى یکى از عناصر و
یا اعضاى آن مشکلى پدید آید به سایر عناصر و اعضاى سیستم سرایت مى کند. به
قول سعدی شرین سخن:
بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
بنابراین، اساس تربیت سالم فرزندان جامعه، بستگى کامل به سلامتی خانواده
دارد و این مسئله، مستلزم ارتباط سالم بین اعضاى خانواده است.
«ارتباط یا روابط» عبارت است از: فرایند مبادله ی اطلاعات و احساسات.
مبادله بر وزن مفاعله، امرى است طرفینى و دو جانبه؛ پس ارتباط جریانى است
متقابل.
ارتباط سالم و صحیح آن است که طرفین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات در
فضایى مناسب مشارکت کرده، با یک-دیگر هماهنگى داشته باشند و در این
ارتباط، هر دو احساس ارزشمندى کنند. در این جا جهت تبیین مطلب، مهم ترین
ویژگی های یک ارتباط سالم را در کانون خانواده بین والدین مورد بررسی قرار
می دهیم.
اوّل ـ مهر و محبت: در محیط خانه و خانواده باید مهر و محبت و عاطفه و
دوستی حاکم باشد و هیچ گونه اثری از نفرت و کینه و عداوت در آن نباشد.
افراد خانواده همدیگر را دوست داشته باشند و محبت شان را ابراز و اظهار
کنند؛ به ویژه پدر و مادر که بایستی با محبت، ثبات و آرامش را در داخل خانه
گسترش دهند. خداوند در قرآن کریم فرموده است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ
خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا
وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ
لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ20؛ از نشانه های الهی، آن که از خودتان برای شما
جفت هایی آفرید تا در کنارشان بیارامید و در میان تان دوستی و مهر نهاد. در
این، نشانه هاست مردمی را که می اندیشند.»
بنابراین، ارتباط بین زن و شوهر یا پدر و مادر باید ارتباط محبت آمیز و
آمیخته با رحمت و شفقت باشد. چنین رابطه ای مایه ی آسایش نفس، آرامش اعصاب،
اطمینان روح و جسم و همچنین موجب همبستگی خانواده، تحکیم اساس آن و دوام
موجودیتش خواهد بود.
عشق، محبت و مهربانی، احترام متقابل و همیاری واقعی، گشودن گره تمام
مشکلات و برطرف کردن موانع از سر راه خانواده ها را در پی خواهد داشت و
وجود روابط محبت آمیز، در برقراری تعادل روحی فرزند یک ضرورت محسوب می شود.
«دکتر اسپاک» می گوید: «آسودگی فردی و اساسی کودک به طور پیوسته نیازمند
اتّحاد پدر و مادر و انسجام و هماهنگی آنان در رویارویی با مسئولیت های
زندگی است.»21
در میان اعضای خانواده وظیفه ی پدر سنگین تر است. او باید مهر و محبت را
بین اعضای خانواده گسترش دهد؛ به ویژه نسبت به همسرش مهربان باشد و نیازهای
او را برآورده سازد، چون این هم از حقوق اوّلیه ی همسرش و هم مؤثر در
تربیت صحیح فرزندان است؛ بدین وسیله مهر و محبت و دوست داشتن به فرزندان
منتقل می شود.
از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: «لِیَتَأسَّ صغیرکم بکبیرکم، ولیَرؤف
کبیرکم بصغیرکم... ؛22 کوچک ترهای شما باید از بزرگان تان پیروی نمایند و
بزرگ ترهای شما باید به کوچک ترها مهر و محبت کنند.»
پدر نباید در کانون خانواده بزرگی نماید، بلکه باید نسبت به افراد خانواده متواضع و با آن ها دوست و مهربان باشد.
رسول خدا(ص) فرمود: «خیرُ الرّجال مِن اُمَّتی الَّذین لا یَتَطاوَلون
عَلی اهلهم ویحنُون وَ لا یظلمونَهُم... ؛23 بهترین مردان امت من، کسانی
هستند که بر خانواده شان بزرگی نمی فروشند و به آنان مهر می ورزند و بر
آنان ظلم و ستم روا نمی دارند.»
والدین باید با قدرشناسی از هم و احترام گذاشتن به یک دیگر، فرزندان را به این روش پسندیده عادت دهند.
همه ی روانشناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهای زیستی و
فیزیولوژیکی به ویژه در سنین نخستین، نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از
جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازی آرامش، تعادل
روانی و دست یابی به برخی از بالندگیهای روانی است. آرامش روانی، امنیت
خاطر، اعتمادبه نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و
پیش گیری از انحرافات، نمونهای از این امتیازات است. به اعتقاد برخی از
روانشناسان، مهرورزی و محبت به کودکان، نه تنها موجب تن درستی بلکه بهترین
پل ارتباطی برای تربیت کودکان در ساحتهای گوناگون اعم از تربیت اخلاقی،
دینی، سیاسی، عاطفی، فیزیکی و آموزشی است.
ارتباط عاطفی با فرزند موجب میشود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به
آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحرانهای زندگی بداند. خداوند
در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش میفرماید: «فبما رحمه من الله لِنتَ لهم و
لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک24؛ به دلیل رحمت خدا بود که تو
با آنان ارتباطی صمیمی و مهرآمیز پیدا کردی، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودی،
هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمیشد.»
پاورقی
1- بحار الانوار، ج78، ص14.
2- محمّدجواد طبسى، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376، ص31.
3- فرقان/74.
4- کهف/46.
5- انفال/28؛ تغابن/15.
6- فضل طبرسى، مکارم الخلاق، بیروت، دالحوراء، 1408 ق، ص2188؛ محدث نورى،
مستدرک الوسایل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1490 ق، ص113؛ حسام
الدین المتقى، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرساله،
1409 ق، ج16، ص273.
7- محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص112.
8- فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص220.
9- حسام الدین متقى هندى، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، ج16، ص443.
10- محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج15، ص170.
11- محمّدجواد طبسى، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص34.
12- شرح رساله حقوق امام سجاد (ع)، ج1، ص97.
13- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص123.
14- فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص421؛ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج15،ص168.
15- على بن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه احمد جنتى ذیل سخنان امام سجاد (ع)؛ رساله ی الحقوق، ص263، ح23.
16- صحیح بخاری، جزء 2، باب الجنائز، ص118.
17- احمد بهشتى، اسلام و حقوق کودک، چ چهارم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1380، ص19.
18- همان، ص12.
19- ابراهیم امینى، آیین تربیت، قم انتشارات اسلامى، 1368، صص12و 13.
20- روم/21.
21- دکتر اسپاک، مشاکل الآباء فی تربیه الأبناء، ص44، موسسه العربیه للدراسه و النشر، 1980 م، چاپ سوم.
22- بحار الانوار، ج74، ص168، ح35.
23- مکارم الاخلاق، ج1، ص468.
24- آل عمران/159.
عسکرى اسلامپور کریمى
منبع :پیام زن شماره 239