758م:بسیاری از مورخان، روز كشتار راوندیه در بغداد را «دهم مارس» درسال 758 میلادی (141 قمری) نوشته اند. عده مقتولان 600 تن ذكر شده است. این گروه در باطن برای گرفتن انتقام خون ابومسلم خراسانی از منصور ـ خلیفه عباسی، از ایران به بغداد كه هنوز كاملا ساخته نشده بود رفته بودند. آنان پس از ورود به بغداد خود را جان نثار خلیفه وانمود و درخواست ملاقات با وی را کرده بودند. راوندیه پیش از ورود به اقامتگاه خلیفه، شمشیر ها را در زیر لباس پنهان كرده بودند. درجریان ملاقات و هنگام حمله، به خلیفه آسیب نرسید ولی همه این جماعت به دست عمال او كشته شدند.
ابومسلم كه به حكومت امویان پایان داده و عباسیان را روی كار آورده بود بسال 754 میلادی به تصمیم منصور خلیفه عباسی كشته شد. پس از رسیدن این خبر به ایران، هواداران او به صورت گروههای جدا ازهم بپاخاستند كه یكی از آنها «سندباد» نیشابوری بود. منصور که همانند اشکانیان و ساسانیان می خواست که مرکز حکومت (خلافت) در کنار دجله و در بین النهرین باشد برای این منظور بغداد را كه یك روستا بود انتخاب و از سال 755 میلادی كار ساختن آن را آغاز كرده بود. وی مقداری از مصالح ساختمانی مورد نیاز را از تخریب ابنیه تیسفون كه حدود هشت قرن پایتخت ایران بود و در همان نزدیكی (شش فرسنگی = 36 کیلومتری) قراردارد به دست آورده و به بغداد منتقل کرده بود. وی نام پارسی بغدادرا (که مفهوم "هدیه خدا" دارد) تغییر نداد. در پارسی باستان "بغ" خدا و "داد" از مصدر دادن و هدیه کردن است.
1342ش:مجلس شورای ملی 19 اسفند 1342 كابینه حسنعلی منصور را كه دو روز پیش از آن و در پی كناره گیری امیر اسدالله علم مامور تشكیل دولت شده بود تایید كرد و اداره انتشارات و رادیو تبدیل به وزارت اطلاعات (انتشارات و مطبوعات ــ ارشاد ) شد كه بعدا سازمانهای دیگری از جمله جهانگردی بر آن اضافه گردید و نصرت الله معینیان روزنامه نگار معروف تصدی وزارت تازه را برعهده گرفت. قبلا امور مطبوعات از جمله صدور پروانه نشریات از اختیارات وزارت كشور و پیش از آن شورای عالی فرهنگ بود.
معینیان كه در شایستگی او در مدیریت، میهندوستی و پاكدامنی جای تردید وجود ندارد و از مردان بزرگی است كه ایران در تاریخ معاصر خود به وجود آورده است پیش ازقبول مدیریت انتشارات و رادیو، سردبیر روزنامه بود.
وی رادیو ایران و خبرگزاری پارس را كه دو موسسه تقریبا «مرده »بودند با كمترین هزینه و نیروی انسانی به صورتی در آورد كه با بهترین موسسات مشابه در كشورهای پیشرفته كوس برابری می زدند. برای رسیدن به این هدف، معینیان مقررات استخدامی جدا گانه ای را همراه با انضباط سخت و آموزش ضمن خدمت به اجرا در آورد كه در آن پرداخت دستمزدها به صورت روزانه صورت می گرفت. حتی از قلم افتادن یك «واو» در یك مطلب جریمه سنگین داشت و همین روش باعث پرورش نسلی شد كه تا سالها رسانه های كشور را با كیفیت خوب اداره می كرد.
معینیان با ابداع تلفن 27000 شخصا به نظرات مردم نسبت به برنامه های رادیو رسیدگی دقیق می كرد و اگر از یك موسسه دولتی دیگر شكوه و شكایت كرده بودند تا رسیدن به حصول نتیجه، كار را شخصا دنبال می كرد. در زیر دفتر ویژه تلفن 27000 اقدامهایی را كه درباره هر تماس تلفنی مخاطب صورت گرفته بود شخصا می نوشت و امضاء می كرد كه مطالعه آن برای هر پژوهشگر تاریخ می تواند جالب باشد.
معینیان نامه های وارده را در كمتر از 12 ساعت می خواند و پاسخ می داد و از دریافت پیشنهاد ها و طرحهای تازه استقبال می كرد و حتی آنها را می خرید. برای هر برنامه، یک شورا به وجود آورده بود و اتخاذ هرگونه تصمیم با نظر شورا بود که اعضای آن در کار خود استاد بودند.
در آن زمان كه برای دولت اشاره به كوچكترین ضعفی قابل تحمل نبود، معینیان اجازه پخش برنامه روزانه «در گوشه و كنار شهر» را در پرایم تایم (ساعت 4 و نیم بعد از ظهر) از رادیو ایران داده بود كه ضعفها و نارسایی های جامعه تهران را منعكس می كرد. خبرهای سایر كشور ها باید از چند منبع گرفته می شد تا مبادا یك منبع مغرض باشد و میهن ما هنوز نتوانسته معادل سردبیرانی كه او در دوران طولانی مدیریت خود بر خبر گزاری و رادیو پرورش داد تولید كند.
امیر اسدالله علم در بهمن ماه سال 1341 با برداشتن معینیان از سازمان انتشارات و رادیو و انتصاب او به وزارت راه اشتباه بزرگی را مرتكب شد كه در به وجود آمدن رویدادهای خرداد 1342 تاثیر فراوان داشت. برنامه های رادیو با مدیریت منصوب از جانب اسدالله علم تا حدی باعث تشدید وضعیت شد و فردی كه جانشین معینیان شده بود اجازه داده بود كه در بهار 1342 دستگاههای پخش ساز و آواز رادیو را به شهر قم ببرند و در میدانها و چهار راههای این شهر با صدای بلند ترانه پخش كنند ــ كاری كه قبلا سابقه نداشت. علم چند ماه بعد متوجه اشتباه خود مبنی بر تغییر معینیان از سازمان انتشارات و رادیو شد و او را با حفظ سمت وزارت راه بار دیگر به مدیریت آن سازمان باز گردانید كه حسنعلی منصور در اسفند همین سال انتشارات و رادیو و ادارات مربوط را در هم ادغام كرد و به صورت وزارتخانه در آورد.
معینیان سالها بعد با هدف خدمت به وطن و هموطنان پیشنهاد ریاست دفتر شاه (اصطلاحا دفتر مخصوص) را پذیرفت تا رابط اطمینان بخش و بی غرضی میان مردم و شاه باشد. ولی، روال كار در دربار طوری بود كه معینیان امكان كمك كردن به حل مسائل را به دست نمی آورد و در اینجا یك مدیر شایسته، بی نظر و میهندوست عملا خنثی شده بود و كار موثری نمی توانست انجام دهد. سپهبد نصیری هم با مخالفت با برنامه های اصلاحی معینیان کار را بر او دشوارتر ساخته بود. نصیری نمی خواست که شاه مستقیما و از دست اول (مردم) از مشکلات و مسائل آگاه شود. نصیری مایل بود که همانند سابق، مسائل پس از سانسور او به اطلاع شاه برسد و ارسال پاسخ ها نیز تحت کنترل او باشد. بسیاری از اندیشمندان وطن خارج ساختن معینیان از بخش اجرایی ایران و قراردادن او را در چهار دیواری یك دفتر در طول یك دهه بزرگترین آسیب به ایرانیان و به منزله یك توطئه می دانند. محروم كردن ایران از نیمه دهه 1340 از استعداد مدیریت، مهارتها و درستی و پاکدامنی خاص معینیان لطمه و نقصان بزرگی بود كه هرگز جبران نخواهد شد. معینیان از شهر اصفهان برخاسته است.
1344ش:چند هفته پس از صدور حکم محکمه نظامی تهران، در این ماه در سال 1344 ، آكهی رسمی حاوی اسامی سران حزب كمونیست «توده» را كه غیابا به اعدام و یا حبس محكوم شده بودند درچند نوبت در روزنامه ها - من باب احضاریه! منتشر كرده بودند؛ از این قرار:
دكتر رضا راد منش، دكتر فریدون كشاورز، دكتر غلامحسین فروتن، احسان طبری، ایرج اسكندری، عبدالصمد كامبخش قزوینی، رضا روستا، آرداشس آوانسیان، یوسف جمارانی، پتروس شمعونی، علی امیر خیزی و محمود بقراطی به اعدام و مریم فیروز به حبس ابد. این عده قبلا با كمك سازمان نظامی حزب توده از زندان قصر فرار كرده و به خارج از كشور رفته بودند. قبلا قرار نبود كه محكمه نظامی به محاكمه این عده بپردازد، ولی بعدا پرونده از دادسرای تهران به دادرسی ارتش ارسال شده بود.
1994م:دهم مارس سال 1994 در تشییع جنازه و مراسم تدفین بانو ملینا مركوری وزیر فرهنگ یونان كه از بیماری سرطان در گذشته بود بیش از یك میلیون یونانی شركت كردند كه با توجه به جمعیت شهر آتن كاری بی سابقه و یك تشویق و دلگرمی برای همه كسانی بود كه برای خدمت صادقانه به وطن خود كمر همت می بندند. این تشییع جنازه در ردیف رویدادهای تاریخی اروپا مهم ثبت شده است.« ملینا» لقب قهرمان ملی یونان را به دست آورده بود.
وی كه یك بازیگر فیلم بود از نوجوانی به وطن خود یونان عشق می ورزید و با این كه با شوهرش در آمریكا زندگی می كرد از سال 1967 كه سرهنگها با كودتا بر یونان مسلط شدند در سطح جهان دست به یك مبارزه پیگیر بر ضد آنان زد كه هفت سال طول كشید . وی از شهری به شهر دیگر می رفت و ضمن برگزاری مصاحبه و جلسات سخنرانی ، با گریه و اشك از مقامات و مردم می خواست كه اجازه ندهند گهواره دمكراسی جهان و زادگاه فلسفه و حق درچنگ چند سرهنگ فرومایه اسیر باشد .
پس از بازگشت دمكراسی به یونان از جانب حزب سوسیالیست نامزد نمایندگی پارلمان شد و انتخاب گردید.
وی پس از هشت سال عضویت پارلمان تصدی وزارت فرهنگ یونا ن را برعهده و تلاش بسیار كرد كه آتن به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا شناخته شود. ملینا سپس مبارزه وسیعی را برای بازگرداندن اثار باستانی؛ مجسمه ها ، سنگهای مرمر یونان و... یونان باستان از موزه های سایر كشورها به ویژه انگلستان آغاز كرد و در جلسات یونسكو همه مساعی خود را بكار برد تا سرقت و تخریب و حتی بی اعتنایی به میراث فرهنگی یك ملت كه هویت ملی است به عنوان جرم بین المللی در آید.
ملینا كه 18 اكتبر 1923 در آتن متولد و در 6 مارس 1994 در یك بیمارستان نیویورك در گذشت در زندگی هنری خود هم كه پیش از ورود به سیاست بهآن اشتغال داشت موفق بود و ستاره فیلمهای معروفی چون « یكشنبه ها ، هرگز » و « اتوبوسی به نام هوس » بود.
1949م:دهم مارس1949 بانوی آمریكایی «میلدرد گیلارز Mildred Gillars» در یك دادگاه فدرال آمریكا به جرم خیانت به وطن به 12 سال زندان محكوم شد. جرم این بانو كه هنگام محاكمه 49 ساله بود این بود كه در دوران جنگ جهانی دوم، مدتی گوینده برنامه زبان انگلیسی رادیو آلمان (رادیو برلین) شده بود.
محاکمه پر سر و صدای میلدرد که در 1900 در شهر پورتلند ایالت مین Maine به دنیا آمده و در 25 ژوئن 1988 درگذشت شش هفته طول کشیده و هشتم مارس 1949 پایان یافته و دو روز بعد حکم مجازات وی صادر شده بود. میلدرد در سال 1948 و سه سال پس از سقوط برلین (برلن) و تقسیم و اشغال نظامی آلمان دستگیر و به آمریکا فرستاده شده بود. اتهام او کمک به دشمن و تضعیف روحیه آمریکائیان با پخش مطلب از رادیو برلین بود. میلدرد در جلسات دادگاه گفته بود که او تنها یک گوینده بود و کار گوینده خواندن مطالبی است که به دست او می دهند. نویسنده اخبار و مقالات؛ افراد دیگری بودند و این مطالب قبلا به زبان آلمانی پخش شده و سپس به انگلیسی برگردانده و برای پخش به بخش زبان انگلیسی سازمان رادیو داده می شد که در آنجا چندین نفر کار می کردند از جمله یک تبعه انگلستان.
میلدرد همچنین این مطلب دادیار دادگاه (نماینده دادستان و مدافع کیفرخواست) را که او در جریان تحصیل در یک مدرسه عالی نیویورک به همکلاسی آلمانی خود دلبستگی یافته و به دنبال او به آلمان رفته و ماندگار شده بود یک داستان تخیلی و ماجرای ساختگی جهت برانگیختن ضدیت در اذهان خواند. وی گفته بود که علاقه مندی به کار سینما و بازیگر شدن در فیلم داشت و چون تلاش او در نیویورک به پیروزی نیانجامید برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. هنوز جنگی در کار نبود و او در دوسلدورف به تحصیل موسیقی و هنرهای دراماتیک پرداخت و برای تامین معاش، در ساعات فراغت زبان انگلیسی تدریس می کرد. در این کار بقدری ماهر و معروف شده بود که سازمان برلیتز ویژه آموزش زبانهای خارجی به آلمانی ها اورا استخدام کرد و به برلین برد. در آنجا، رسایی سخن و تکلم کامل کلمات و داشتن لهجه اصیل بر شهرت او افزود و در سال 1940 و 14 ـ 15 ماه پیش از ورود آمریکا به جنگ، در بخش اخبار به زبانهای دیگر به استخدام سازمان رادیو برلین درآمد. می دانید که در وضعیت جنگ، تصمیمگیری و کنترل حیات از دست فرد خارج می شود و جریان جنگ همانند سیل فرد را با خود می برد و گاهی هم به سنگ می کوبد و بنابراین، اراده فرد نقش ندارد.
میلدرد تنها آمریکایی نبود که متهم به چنان اتهامی شده باشد؛ رابرت هنری بست، داگلاس چاندلر، بانو «ایوا تگوری موگ (معروف توکیو رز)» و ... اتهاماتی از این دست داشتند و به زندان طولانی محکوم شدند. ایوا گوینده انگلیسی زبان رادیو ژاپن در طول مخاصمه دو دولت در یک دادگاه سانفرانسیسکو به تحمل یک زندان طولانی محکوم شده بود. وی یک بانوی آمریکایی ژاپنی تبار بود. یك دادگاه لندن نیز «ویلیام جویس» گوینده بریتانیایی بخش زبان انگلیسی رادیو برلین را به اعدام محكوم كرد و این حکم اجرا شد.
میلدرد پس از تحمل دوران محکومیت، مقیم ایالت اهایو شد و در یک مدرسه در حومه شهر کلمبوس به تدریس زبان آلمانی مشغول شد، در 65 سالگی بازنشسته و در 88 سالگی درگذشت. در سالهای اخیر، آمریکاییان همکار و یا در معرض سوء ظن به همکاری با القاعده گرفتار همین نوع اتهام شده اند.
2003م:دركشورهایی كه رادیو ــ تلویزیونها غیردولتی هستند و به صورت تجاری عمل می كنند از جمله آمریكا اگر یگ برنامه هر قدر مهم از نظر فنی ومحتوا ، در ریتینگRating ( درصد بیننده و شنونده ) نمره كمی بیاورد تعطیل خواهد شد ، زیرا صاحبان آگهی اجازه نمی دهند اعلانشان در آن برنامه پخش شود .
« فیل دانهو» روزنامه نگار قدیمی كه یك برنامه میز گرد زنده همراه با پرسش و پاسخ تلفنی را در شبكه ام. ا س. ان. بی. سی.( نشنال برادكستینگ كورپوریش ــ آمریكا ) اداره می كرد و برای یك گروه آگاه با تحصیلات بالا جالب بود اعلام كرد كه چون در صد بینندگان برنامه او از نصاب معین پایین رفته ، ادامه آن برنامه برای شبكه مقدور نیست و از 28 فوریه 2003 تعطیل خواهد شد! . معنای این عمل این است كه شبكه ها به خاطر اعلان و در آمد ؛ مجبورند سلیقه اكثریت مخاطبان را ملاك قرار دهند و از برنامه های سنگین و مهم( فرهنگی ــ سیاسی ) ، صرف نظر از كیفیت تولید ، كه در خور فهم و مطابق سلیقه و پسند اكثریت نباشد صرفنظر كنند و افت كار را بپذیرند كه این ، یك ضعف بزرگ رسانه ها ی غیر دولتی در دهه های اخیر بوده است .
در بیشتر كشورها ، هنوز شبكه های رادیو ــ تلویزیونی دولتی ( عمومی ) هستندو هزینه های آنها از محل مالیاتها و عوارض تامین می شود . آمریكا هم یك شبكه عمومی ( بدون آگهی تجاری ) دارد كه غیر دولتی است و هزینه آن ازاعانات مردم و موسسات و كمك های آموزشی ــ فرهنگی دولت تامین می شود.
241پیش ازمیلاد:روم در جنگ دریایی دهم مارس سال 241 پیش از میلاد نیروی دریایی كارتاژ ( قرطاجنه ــ شمال آفریقا ) را شكست داد و از آن پس نزدیك به هزار سال آقای مدیترانه بود. این نبرد كه به جنگ « ائوگوسا ( جزیره ای در مدیترانه ) » معروف شده است روم را به صورت یك ابر قدرت در آورد.ایران ابر قدرت دیگر جهان بود.
انگیزه جنگ ، دست اندازی كارتاژ Carthage به جزایر جنوبی ایتالیا از جمله سیسیل ( سیچیلیا ) بود . دولت روم در آغاز كار از دادن اعلان جنگ به كارتاژ كه برتری دریایی داشت هراس داشت.
بزرگان روم چاره كار را بر وضع مالیات تازه و دعوت از كشتی سازان فنیقی و یونانی برای ساختن كشتی جنگی برای آن دولت دیدند و طولی نكشید كه دویست كشتی نظامی از نوع كاملا تازه كه هر پاروی آنها را پنج مرد به حركت در می آوردند آماده شد .
جراثقالهای این كشتی ها می توانست سنگهای بزرگ و گوی های چرب ( آغشته به روغن ) شعله ور را به سوی كشتی های دشمن پرتاب كند و آنها را به آتش بكشد.
در سینه این كشتی ها همانند كشتی های تانك بر ( تانك لاندینگ ) امروز تخته های كشویی بلندی نصب می شد كه سربازان پیاده و سوار بتوانند سریعا در ساحل دشمن پیاده شوند و تعرض خود را آغاز كنند . این تخته ها ( پلهای تخته ای ) هنگام دریانوردی بر دو بدنه كشتی بسته می شد و پس از نزدیك شدن به ساحل به قسمت سینه كشتی انتقال می یافت كه در عین حال از اصابت تیر به سربازان تا توقف كشتی در آبهای كم عمق جلوگیری كند.
باید دانست كه بیشتر مردم كارتاژ را مهاجران فنیقی ( سوریه و لبنان امروز ) تشكیل می دادند.
1804م:دهم مارس 1804 و در شهر سن لوئی آمریکا، مراسم تحویل مالکیت دو میلیون و 147 هزار کیلومتر مربع از سرزمین آمریکای شمالی (تقریبا یک و نیم برابر وسعت ایران) از جانب دولت فرانسه به دولت واشنگتن برگزار شد. تا آن زمان بخش میانی آمریکای شمالی (طرفین رود می سی سی پی) متعلق به فرانسه و بخش غربی و فلوریدا (جنوب شرقی) وابسته به اسپانیا بود و دولت واشنگتن تنها مناطق 13 گانه انگلیسی نشین شرق آمریکا را در کنترل داشت. توماس جفرسون رئیس جمهور وقت که در جریان اوضاع فرانسه (به دلیل اقامت نسبتا طولانی قبلی در پاریس) قرارداشت و می دانست که ناپلئون برای ادامه جنگهایش به پول نیاز دارد آمادگی آمریکاییان برای دادن وام به فرانسه را به او اعلام کرده بود و چون این وامها از سه میلیون و 750 هزاردلار طلا گذشت به ناپلئون اشاره خرید متصرفات فرانسه در آمریکای شمالی را داد که در قرن هجدهم به نام لوئی چهاردهم پادشاه وقت فرانسه به «لوئیزیانا» اسمگذاری شده بودند. ناپلئون که توجه به متحد کردن اروپاییان قاره ای (بدون انگلستان) زیر پرچم خود داشت حاضر به فروش شد و پس از چانه زنی، لوئیزیانای فرانسه که اینک 14 ایالت آمریکا را از مونتانا و داکوتاها تا میسوری و اوکلاهما تشکیل می دهند به 15 میلیون دلار به دولت واشنگتن فروخته شد که پس از کسر بدهی، فرانسه 11 میلیون و 250 هزار دلار دریافت کرد و یکشبه وسعت ایالات متحده بیش از دو برابر شد که بعدا فلوریدا را از اسپانیا و الاسکا را از روسیه خریداری کرد و با یک رشته جنگ، مکزیک را از غرب و جنوب خود بیرون راند. پس از تحویل متصرفات فرانسه به دولت واشنگتن، این دولت برای راضی نگهداشتن فرانسویان ساکن نیوارلئان، نام لوئیزیانا را بر مناطق اطراف آن بندر بزرگ گذارد که یکی از ایالات آمریکاست.
1831م:دهم مارس 1831 لوئی فیلیپ رئیس وقت كشور فرانسه یك نیروی نظامی مركب از داوطلبان خارجی به نام لژیون خارجی فرانسه كه نوعی سپاه مرسنر (اصطلاحا؛ مزدور) است ایجاد كرد. «الجزایر» بعدا محل استقرار این لژیون تعیین شد. قراربود از این لژیون در مستعمرات و كار استعمار استفاده شود كه بعدا در جنگهای جهانی اول و دوم هم شركت داده شدند. برای ورود به این لژیون به «گذشته متقاضی ـ هرچه که بود» توجه نمی شد!.
تاریخ مرسنری طولانی است و از یونان باستان آغاز می شود. در قدیم، افراد با هدف غارت و چپاول مغلوبین و یا دریافت سهمی از غنیمت و در قرون معاصر صرفا به خاطر تامین معیشت و یا دریافت امتیازهایی از قبیل تبعه شدن و ... به استخدام ارتشهای خارجی درمی آیند. گارد واتیكان از مرسنرهای سویسی تشكیل شده است. در دهه های اخیر، در كشورهایی كه قانون نظام وظیفه عمومی ندارند و داوطلب برای در نیروهای مسلح کم است؛ استخدام شدن برای جنگیدن باردیگر رو به افزایش گذارده به عبارت دیگر مرسنری دوباره رونق گرفته و برای این كار (مقاطعه كاری جنگ) حتی كمپانی های بزرگ تاسیس شده است كه یكی از آنها كمپانی «بلك واتر» در آمریكاست كه داستانی طولانی دارد و افراد مسلح به عراق و افغانستان فرستاده است.
1862م:دهم مارس 1862 به تصمیم دولت فدرال آمریكا برای نخستین بار در این كشور دلار كاغذی رایج شد. در آن زمان آمریكا دارای دو دولت بود كه با هم در جنگ و ستیز بودند. دلارهای كاغذی كه به صورت اسكناسهای 5، 10، 20، 50، 100، 500 و 1000 دلاری انتشار یافته بود در ایالات شمالی (فدراسیون آمریكا) در اختیار مردم قرارگرفت و چون جنگ داخلی در جریان و حالت فوق العاده برقرار بود؛ مخالفت زیادی در برابر این اقدام دولت كه برای تامین هزینه جنگ نیاز به پول فراوان داشت و طلای كافی موجود نبود ابراز نشد. ایالات جنوبی (كنفدراسیون آمریكا) هم برای خود به انتشار دلار كاغذی دست زدند كه از 50 دلاری شروع می شد. دلار كاغذی پس از جنگ داخلی امریكا كه در 1965 پایان یافت اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت كه با پایه محاسبات مالی قرار گرفتن آن پس از جنگ جهانی دوم، عامل قدرت آمریكا شده است. دولت آمریكا بعدا طلا را از پشتوانه دلار حذف كرد. دلار آمریكا در چند سال اخیر (سالهای منتهی به 2008) كه هزینه های دولتی درنتیجه عملیات نظامی درعراق و افغانستان افزایش یافته و دولت را مقروض ساخته ارزش برابری خود را در برابر پولهای دیگر از دست داده و در سراشیبی قرارگرفته است و .... مداخله نظامی شوروی در افغانستان در دهه 1980، این اتحادیه را هم به همین وضعیت افكنده بود.
1864م:ابراهام لینكلن رئیس جمهوری وقت آمریكا دهم مارس سال 1864 میلادی در جریان جنگ داخلی این كشور ژنرال یولیسس گرانت Ulysses Grant را به فرماندهی كل نیروهای اتحادیه ( فدراسیون آمریكا ) منصوب كرد و جنگ در اوریل 1865 با پیروزی نیروهای فدراسیون پایان یافت . ژنرال گرانت بعدا به ریاست جمهوری آمریكا هم انتخاب شد.
در پی جنگ خونین چهار ساله داخلی آمریكا كسی مجازات نشد و به همین دلیل كینه ها سریعا پایان فت .از این روش 130 سال بعد ، پس از انتقال قدرت در اتحادیه افریقای چنوبی به اكثریت سیاهیوست استفاده شد و در این كشور هم كسی به خاطر كارهای گذشته اش با اجرای برنامه « اعتراف كن ، پوزش بخواه و عفو شو » مجازات نشد.
در جنگ داخلی آمریكا فرماندهی نیروهای كنفدراسیون را ژنرال « لی » برعهده داشت كه پس از جنگ یك دانشگاه تاسیس كرد كه هنوز به نام او باقی است.
1890م:«ویاچسلاو مولوتوف» که در سه دهه حساس از قرن بیستم بازیگر اصلی صحنه سیاست جهان بود و طراحی قرارداد عدم تجاوز آلمان و روسیه، تقسیم لهستان، تعرض به فنلاند و ... ازجمله کارهای او بود نهم مارس 1890 در روسیه به دنیا آمد. وی که دهها سال رئیس دیپلماسی روسیه بود در کار خود به قدری خشن بود که فنلاندی ها بمب های دست ساز (عمدتا بنزینی) را کوکتل مولوتوف (مهمانی عصرانه مولوتوف) نام گذارده اند که جهانی و وارد لغتنامه ها شده است. خروشچف مولوتوف را از مقام دولتی و حزبی برکنار کرد ولی برژنف بازگردانید و چرننکو در دوران کوتاه رهبری خود با او مشورت می کرد. مولوتوف که از فعالان انقلاب بلشویکی 1917 بود در 96 سالگی در سال 1986 درگذشت و برخی از رسانه ها بمناسبت یکصد و بیستمین زادروز او چند مورد از اندرزها و نظراتش را منتشر کرده اند از جمله:
ـ بزرگترین شکست ما (روسها) که زیربنای شکست های دیگر است این بوده است که نتوانستیم روزنامه نگار خوب بوجود آوریم.
ـ چین (نه روسیه) تنها امید جهانیان است.
ـ سلاح اتمی مانع از جنگ جهانی دیگری خواهد شد ولی نه جنگهای محلی و حتی منطقه ای.
ـ سلاح اتمی بود که آمریکا را ابرقدرت و امپریالیست کرد.
ـ آمریکا که با جنگ ساخته شده بدون جنگ نمی تواند قدرت خودرا حفظ کند.
ـ بقای ایالات متحده در این بوده است که در اینجا، تفاوت ثروت زیاد ولی اختلاف طبقاتی و خودنمایی (افاده) بسیار کم است.
ـ هر فارغ التحصیل دانشگاه یک مخالف جامعه طبقاتی است و تا اختلاف طبقاتی وجود داشته باشد انسانها از آرامش برخوردار نخواهند شد.
ـ ادامه زورگویی و ستمگری باعث احیاء آنارشیسم (امروزه اصطلاحا: تروریسم) می شود.
2003م:جیمی كارتر رئیس جمهوری پیشین آمریكا از حزب دمكرات در اظهار نظر خود كه در شماره یكشنبه ، 9 مارس 2003 ، نیویورك تایمز به چاپ رسید گفته بود: «حمله یكجانبه نظامی به عراق با ملاك و ضوابط «جنگ عادلانه» همخوانی ندارد و اگر صورت گیرد ناقض موازین بین المللی و اصول ادیان است. وی گفته بود كه دولت بوش هنوز همه راههای حل مسالمت آمیز مسئله را طی نكرده است. به اظهار كارتر، اتهامات وارده از سوی دولت بوش به دولت عراق هنوز به ثبوت نرسیده و در وضعیت فعلی قانع كننده نیستند.
جورج دبلیو بوش به استدلال کارتر توجه نکرد و چند روز بعد دستور حمله نظامی به عراق را بدون مجوز سازمان ملل صادر کرد که اینک در باتلاق عراق گیر کرده وعراق بزرگترین مسئله برای آمریکا شده است.
418: امپراتوری روم یهودیان را از داشتن مشاغل دولتی محروم كرد.
1572: به دستور الیزابت اول دراین روز «توماس هووارد» امیر منطقه نورفك انگلستان به جرم خیانت گردن زده شد.
1624: انگلستان به امپراتوری اسپانیا اعلان جنگ داد.
1625: چارلز اول پادشاه وقت انگلستان به اعضای پارلمان این كشور كه حاضر به وضع مالیات تازه نبودند گفت بروید و یازده سال دیگر بیایید؛ تا آن زمان به شما نیازی تیست.
1945: امپراتوری ژاپن كه تمامی شبه جزیره هندوچین را تصرف كرده بود یكی پس از دیگری به كشورهای پنجگانه این منطقه كه قبلا مستعمره فرانسه و انگلستان بودند استقلال داد و این کار را از ویتنام شروع كرد.
1985: كنستانتین چرننكو Konstantin U. Chernenko رهبر 73 ساله شوروی پس از 13 ماه حكومت بر این کشور درگذشت.
منبع:iranianshistoryonthisday.com