• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3682روز قبل
شعر و قطعات ادبی

ْ


شیعَتی مَهْما شَرِِِبْتُمْ عَذْبَ ماء ٍ فَاذْکُرونی

اَوْ سَمِعْتُمْ بِغِریب ٍ اَوْ شَهید ٍفَانْدُبونی


لَیْتَکُمْ فی یَوْمِ عاشورا جَمیعاً تَنْظُرونی


کَیفَ اسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوا اَنََْ یَرْحَمونی


ترجمه در ادامه ی مطلب


 


ای شیعیان من هر گاه آب گوارابی نوشیدید مرا یاد کنید.


یا هنگامی که از غریب یا شهیدی می شنوید برای من بلند بلند گریه کنید .


کاش همه ی شما روز عاشورا مرا می دیدید


چگونه برای کودکم طلب آب کردم


ولی آنها از اینکه به من رحم کنند خودداری کردند


يکشنبه 12/4/1390 - 19:9
شخصیت ها و بزرگان
در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مركزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاكدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت مردم وكسب مـعارف الهى كـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنكه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان كـودكى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .
هجرت به قـم, تحصیل دروس تكمیلى وتدریس علوم اسلامى
اندكـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الكریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تكمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالكریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـكـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى, و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
در سنگـر مبـارزه و قیــام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یكـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش كنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها, و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى كه تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سركشـى مى كردیـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیكتاتـورى پدید آورد كه در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران كه پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تكاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـكریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ایـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـمیـنى كه با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ كیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمینـى كه با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر كتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تكـمیل مى كرد دریافـته بـود كه تـنها نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـكارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه كرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن كریـم و مرد بـودن انـتخاب كـنـنـدگان و كاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب كـابـیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقـیـقا بـه منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكه قـبـلا نـیـز اشاره شد پـشتـیـبـانى شـاه از رژیـم صهـیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائـیل شرط حمایـتهاى آمـریـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پـیـروان مـسـلك استعـمـارى بهـائـیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمـیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمـیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یكـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود كـه طى آن ویـژگـیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمریكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـیـد شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریكا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریكا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مىآمد .
امام خمـیـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپـیـمان بـا اسـرائـیـل یاد مـى كـرد و مـردم را بـه قـیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثیر شگـفت پـیـام امام و كـلام امـام در روان مخاطـبـیـنـش كه تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عـیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریكـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمـیـنى بر آگاه كردن مردم و قـیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریكـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حكیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد كـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها, پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حكیـم را ارسال نمـوده و در آن تاكیـد كرده بـود كـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـیـضـیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاكید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محكـوم كرد .
قیام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریك مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را كه آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد كرد .
در همیـن سخنرانى بـود كه امام خمـیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى كنـم, اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مى كـنم دسـت بـردار از این كارها, آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن مـیل ندارم كـه یـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى, همه شكر كـنند ... اگر دیكـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان, در اطـرافـش فكـر كـن .... نصـیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بـیـن شـاه و اسرائیل چیست كه سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائـیـل حرف نزنـیـد ... مگر شاه اسـرائـیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قـیـام را صادر كـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز, منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ایشان را در حالیكه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسـیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران, مـشهـد, شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .
نزدیكترین ندیم همیشگى شاه, تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بكارگیرى تجربیات و همكارى زبـده ترین ماموریـن سـیاسى و امـنیـتى آمریكا براى سركـوب قـیام و هـمچنیـن از سراسـیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـیح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .
امام خمینـى, پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42, قیام ظاهرا سركوب شد. امـام خمـینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان, با شهـامت و اعلام ایـنكه هـیـئـت حاكمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غـیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحـیت مـى داند, اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى, امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم, شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فـیـضـیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قـیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرك امام خمـیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـینـى در هـمـیـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بـیانـیـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنـیا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمـیـن دارنـد از اجـانب اسـت, از آمـریكاست, ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریكـاست كه از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى كنـد. آمریكاست كه به اسرائیل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه كاپیتـولاسیون, ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران, مـنزل امام خمـیـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت, هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنـیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یك فـرونـد هـواپـیـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود, تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعـیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران, تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركیه یازده ماه به درازا كشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شكـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن كتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز كند.
تبعیـد از تـركیه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از تركیه به تبعیدگاه دوم, كشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظمیـن, سامـرا و كـربلا شتـافت ویك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت كرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـركیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلكه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد كرده است. ولى هـیچـیـك از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .
امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و كارشكنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت . حوزه درسى ایشان به عنـوان یكى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كیفیت و كمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .
امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیكـهایى بـه ایران, ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15 خـرداد فـرا مى خواند .
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید, علیرغـم دشواریهاى پدید آمـده, هیچگاه دست از مبارزه نـكـشیـد, وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .
اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این كشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج كرد. حزب بـعث بـسـیار كوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد .
چهار سال تـدریس, تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل كشور مخاطبین زیادى در عراق, لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند .
استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )
نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد, مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریكـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند .
شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى كشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واكنیشى سخت, فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .
اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم
امام خمینـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خیزند .
شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمـینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمـینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفـیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهـیـن آمـیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله, بـه قـیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند .او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقـیمانـده در شرایط دست زدن آمریكا بـه كـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى كرد .
هجرت از عراق به پاریس
در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نـیـویـورك تصـمـیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعكاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران, عراق و دیگـر كشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ,امام خمینى نجف را به قصد مرز كـویت ترك گـفـت. دولت كویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن كـشـور جلوگـیـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند .
و دو روز بعد در منزل یكى از ایرانـیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن كاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـیـت سـیاسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ایـشـان نیز در واكـنـشــى تنـد تصـریح كـرده بـود كه ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد كشیـد .
امام خمـیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشیل داد. شاه نیز پـس از تشكیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابـینه بختیار در روز 26 دیـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایكـوبى پرداختند
بازگشت به ایران
پس از 14 سال تبعیـد
اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه كـشور منتشر شد. هر كس كه مى شنید اشك شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار كشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتـیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظـیـم و غـیـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد كردند .
رحلت
وصال یار, فراق یاران
امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغ كنـد , گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند .
شگفت آنكه امام خمینـى در یكـى از غزلیاتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نیمه خرداد كشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آید.
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر , طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد , گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است , بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصیف كند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى و غربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود , اسلام را احــیاء كـرده بــود , مسلمـیـن را عــزت بـخـشـیـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود , رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنـیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
شایـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد , اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عكسها ببیننـد , در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد , مشكلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :
عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست .
روز چهاردهم 1368 , مجلس خبرگان رهـبـر تشكیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نیـم طـول كشید , بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود , به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد . سالها بـود كه غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند , در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیكر مطهر مـردى كه بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و كرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار كرده و در دنـیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود , وداع كنند.
هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز, بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر كس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب كـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى كه امـام افـروخـته است , در بـیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فریاد یا حسیـن بسیجیان كه احساس یتیمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى كرده بـود . بـاور اینـكـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید , طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پیـكـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد , مـیـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپیكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعیت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـینى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیكر امام , از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشـییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان , مردم ایـران سخـتیها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مكتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نیافت , طـى اطلاعیه هاى مـكرر از رادیـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند , مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع كننـده افـزوده خـواهـد شـد , ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسـیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا كـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر .

 

يکشنبه 12/4/1390 - 19:6
شخصیت ها و بزرگان

مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنكرانى «مدظله العالى»ـ كه امروزه از نام آورترین مردان علم و ایمان و عمل و از مراجع تقلید جهان تشیع مى باشد ـ در سال 1310 دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت آیت الله فاضل لنكرانى نه تنها یك روحانى جلیل القدر، كه اساساً از محترم ترین بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم به شمار مى رفت. آن بزرگ مرد كه از مهاجران قفقاز بود و سال ها در مشهد مقدس و حوزه علمیه زنجان به تحصیل و تدریس اشتغال داشت، یك سال بعد از آن كه حوزه علمیه قم به دست تواناى حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائرى یزدى رحمة الله علیه تأسیس شد وارد قم و حوزه علمیه مقدسه آن گردید. در همان اوان با یكى از خاندان هاى اصیل وصلت كرد و از این وصلت، فرزندانى نیكوتبار به وجود آمدند و بدینسان، استاد عزیز ما، حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنكرانى «مدظله العالى»، كه چهارمین فرزند آن خاندان و تنها فرزند روحانى پدر به شمار مى رود در خانواده علم و تقوى و روحانیت تولد یافت.
استاد از همان سال هاى كودكى، سخت تحت تأثیر جاذبه معنویت پدر قرار گرفته و دلباخته راه او شد و در آن عوالم پاك و بى آلایش كودكى تصمیم گرفت راه و روش زندگى پدر را سرمشق خود قرار دهد و به عالم روحانیت بپیوندد.
پس به محض آنكه دوره شش ساله تحصیل ابتدایى را به پایان برد، با آنكه در رشته تحصیلات جدید رشد و توفیق بسیار به دست آورده و هوش و استعداد فراوان بروز داده بود، یكباره از ادامه تحصیل در مدارس جدید چشم پوشیده به جامعه طلاب علوم دینى پیوست.
در آن زمان درست 13 سال از عمرش مى گذشت، اما یك دنیا شور و علاقه به راهى كه در پیش گرفته بود، در دلش شعله مى كشید. علاوه بر تمام جاذبه هایى كه دنیاى ساده و بى آلایش و در عین حال سرشار از عمق و معنویت طلبگى برایش به همراه داشت، عامل دیگرى نیز كه دست سرنوشت در كنارش قرار داد و باعث شد تا نوجوان پرشور، راه خود را با عشق و علاقه بیشترى ادامه دهد، آن بود كه یكى از دوستان بسیار عزیز دوران تحصیلات ابتدایى كه با او سابقه دوستى و ارتباط معنوى و عاطفى داشت ـ مرحوم آیت الله حاج سیّد مصطفى خمینى فرزند ارشد امام راحل(قدس سره) در اینجا نیز درست در كنار او قرار گرفت و آنها به عنوان دو رفیق شفیق و دو همراه و همقدم وفادار، این راه صعب و طولانى و در عین حال شیرین و دل انگیز را با هم ادامه دادند. به قول خود استاد: «وجود این دوست عزیز در شدت علاقه ما به راهى كه در پیش گرفته بودیم، نقش مهمى داشت. و از همان اوان به كمك یكدیگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصیل شدیم.»
از آنجا كه عشق، راهنماى استاد، و شور و علاقه، چراغ راهش بود، تحصیلات دینى او با سرعتى بسیار پیش مى رفت، به طورى كه دوره هاى ادبیات و سطوح را كه معمولا طلّاب دیگر در مدت 8 یا 9 سال به پایان مى بردند، وى تنها در مدت 6 سال سپرى كرد; از این رو هنگامى كه درست 19 سال از سنین عمر را پشت سر نهاده بود، وارد آخرین مرحله تحصیلات حوزه اى یعنى درس خارج گردید.
وقتى این جوان 19 ساله در درس خارج، آن هم درس خارج مرحوم آیت الله العظمى بروجردى كه بسیار سنگین و در سطح بالایى بود، شركت مى كرد، مى توان گفت كه جوان ترین شاگرد آن جلسات بود; از این رو قیافه جوان او در میان سایرین سخت جلب توجه مى كرد، به طورى كه چه بسا كسانى هم بودند كه به خاطر همین سن و سال كم، تصور مى كردند شاید او اصلا قادر به درك و فهم مطالب مطروحه در آن جلسات نباشد. اما چنین تصوّرى نمى توانست جز یك برداشت پوچ و واهى چیز دیگرى باشد; به ویژه آنكه استاد عزیز امروز و طلبه جوان و پرشور آن روز، هر درسى را كه در محضر آیت الله بروجردى مطرح مى شد، همان روز به زبان عربى مى نوشت و این نشان مى داد كه نه تنها درس را درك كرده است بلكه به مفاهیم آن تسلط و احاطه هم پیدا نموده است، به طورى كه چندى بعد، روزى كه مرحوم آیت الله بروجردى در منزل پدرى استاد، همان نوشته ها را ملاحظه كرده بودند، خطاب به پدر بزرگوار آیت الله فاضل فرموده بودند: «هیچ فكر نمى كردم كه وى این سن و سال اندك بتواند به این خوبى به تمام رموز و خصوصیات درس ها آشنا بشود و خصوصاً آنها را در قالب عباراتى جالب توجه از نظر تفهیم و تفهّم و آن هم به زبان عربى به رشته تحریر در آورد.»
در همان سال ها بود كه امام راحل و رهبر كبیر انقلاب اسلامى، تدریس یك دوره علم اصول را آغاز كردند و شیفتگان فراوانى گرد شمع وجود ایشان جمع شدند تا از محضر فیض ایشان توشه برگیرند. یكى از از پرشورترین آن افراد حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنكرانى «مدظله العالى» بود. استاد، آن روزها ضمن شركت در درس مرحوم آیت الله بروجردى، در جلسات فیض بخش درس امام راحل نیز شركت مى كرد، و بدین سان یك دوره اصول كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلیه را در محضر امام راحل فرا گرفت كه حدود هفت سال به طول انجامید.
همچنین امام راحل، در كنار درس اصول، یك دوره درس فقه هم از كتاب طهارت آغاز كرده بودند كه از همان نخستین روز، استاد در آن جلسات نیز شركت مى جست و درس فقه امام راحل را نیز با دقت و هوشیارى و تیزبینى خاص خود ضبط و ثبت مى كرد، به طورى كه حاصل این نوشته ها به چند جلد كتاب بالغ مى شد.
بدین گونه استاد كه عمر پرثمرش را در راه تحصیل علم و تدریس آموخته و اندوخته هاى خود گذرانیده است، در سال هاى جوانى حدود 11 سال در درس مرحوم آیت الله بروجردى و حدود 9 سال نیز مجموعاً در درس هاى فقه و اصول امام خمینى(قدس سره)شركت داشت و از آن خرمن هاى پرفیض، دامن دامن توشه بر مى چید...
از اینها گذشته، استاد كه عشق آموزش علم تمام زندگى اش را سرشار كرده بود، در كنار درس هاى فقه و اصول، چند سال از عمر پرثمرش را نیز در درس هاى فلسفه و حكمت گذرانید. در این رشته استاد او، بزرگ مرد تفسیر، استاد كم نظیر، مرحوم علاّمه طباطبایى بود كه وى در محضر پربارش طىّ سال ها، قسمتى از مباحث منظومه سبزوارى و سپس كتاب اسفار ملاّ صدراى شیرازى را تعلیم گرفت. البته در كنار همه اینها در مباحث دیگرى چون بحث هاى مسائل عقیدتى و نیز مباحثى در درس اخلاق شركت مى كرد و از استادان دیگرى هم به طور پراكنده بهره گیرى و كسب فیض مى نمود.
استاد بر اساس هوش سرشار و كم نظیرى كه داشت بسیار زود و به سرعت به درجه اجتهاد رسید. پس از آن همه تحصیل علوم معارف اسلامى، بویژه پس از 11 سال تعلّم مداوم در محضر درس آیت الله بروجردى و 9 سال شركت عاشقانه در محضر دانشمند پرور و مكتب انسان ساز درس هاى امام خمینى(رحمه الله) وقتى هنوز جوانى 30 ساله بود دیگر به تقلید نیاز نداشت; از این رو اگر در زمان حیات آیت الله بروجردى و سال هاى مرجعیت آن بزرگوار به تقلید از ایشان مى پرداخت، پس از وفات آن پیشواى جهان تشیّع، دیگر به استنباط خود متّكى شد و غوامض امور و رموز مسائل دینى و مذهبى را به اجتهاد خویش از پیش پاى برداشت.
نكته اى دیگر كه در زندگى استاد جلب توجه مى كند، این است كه از نخستین سال هاى جوانى، همواره تحصیل و تدریس به موازات یكدیگر در زندگى اش جریان داشته است: وى در سال هاى دوم یا سوم تحصیل یعنى در حدود 15 - 16 سالگى، ضمن آن كه خود به عنوان شاگردى مشتاق و جوینده در محضر درس بزرگان حاضر مى شد، در عین حال به موازات آن به عنوان مدرّسى پرشور و پوینده، جلسات درس تشكیل مى داد و به تعلیم گروه هایى از طالبان علم مى پرداخت.
جلسات درس استاد، از همان آغاز، جلساتى گرم و شوق انگیز بود و عده بسیارى از رهروان طریق علم و ایمان، در آن جلسات شركت مى كردند، و جالب آنكه غالباً در این جلسات، كسانى سراپاگوش به درس هایش دل مى سپردند كه همگى از لحاظ سن و سال بزرگتر از استاد خود بودند; استادى بسیار جوان كه وقتى در برابر شاگردانش ظاهر مى شد، براى تماشاگرى كه از دور شاهد صحنه بود، باور كردنى به نظر نمى رسید كه این دانشمند جوان، آن همه افراد سالمندتر از خود را تعلیم مى دهد و از گوهرهاى نهفته در سینه شعله ور و سوزان خویش به آنان بهره مى رساند.
در آن سال هاى 15 - 16 سالگى عدّه شاگردانش غالباً به 70 - 80 نفر مى رسید و هنگامى كه به 19 سالگى رسید، دیگر جلسات درسش آن قدر گسترش یافته بود كه بیشتر اوقات صدها نفر در محضر درس وى حاضر مى شدند، تا جایى كه وقتى به تدریس كفایة الاصول (آخرین كتاب سطح عالى و دشوارترین كتاب آن دوره) مى پرداخت) قریب 600 - 700 نفر پاى درسش مى نشستند و چون مطالب آن جلسات بر روى نوار ضبط مى شد، هنوز هم آن نوارها مورد مراجعه طلّاب جوان و كفایه خوان است و بالاخره هم اكنون قریب 25 سال است كه استاد به تدریس خارج اشتغال دارد و گروه كثیرى از فضلا كه غالباً مردانى عالم و آگاه و داراى تحقیقات و تألیفاتى هستند و به نوبه خود به تدریس عدّه زیادى اشتغال دارند، در جلسات درس خارج استاد شركت مى كنند و از چشمه جوشان علوم و فضایل وى سیراب مى گردند.
احراز مقام مرجعیت
براى آنان كه احیاناً با مسیر دور و دشوار سفر از طلبگى تا مرجعیت آشنایى زیادى ندارند باید توضیح داده شود كه پیمودن این وادى صعب و سخت یعنى سفر از سنگ به لعل یعنى گذر از قطره به دریا یعنى عبور از حضیض بدایت به اوج نهایت، یعنى رنجى عظیم را بر تن خویش هموار كردن، پس مرجعیّت آخرین مرحله و بلندترین قلّه توفیقات حوزوى است.
از گروه انبوه پیمایندگان طریق تحقیق و طلب، كه على القاعده مى بایست از عهده گسستن هفتاد و هفت زنجیر دست و پاگیر طلبگى به درآیند، عاقبت الامر با تمامى جهد و جهادى كه مصروف رسیدن مى نمایند، این سیمرغ بخت آحاد انگشت شمارى است كه در برابر آینه قاف قرار مى گیرد، و مرجعیت یعنى نیل به قلّه قاف پژوهش و دانش.

با چنین درآمدى اینك به نقل بیانیه جامعه روحانیت مى پردازیم كه در آن استاد آیت الله فاضل در شمار دیگر اعاظم به عنوان مرجع اعلام و معرفى مى شوند و چون متن بیانیه در واقع روشنگرى زوایاى تاریك كار را نیز متعهد شده است ضرورتى نخواهد داشت كه چیزى بر آن همه بیفزاییم:
تاریخ، تمدن و تعالى را در عرصه زندگى امت اسلامى، مدیون و مرهون تلاش هاى والا و همت هاى بالاى مردانى مى داند كه از مسند «اندیشه» و «بصیرت» میراث فرهنگى و معرفتى خوش را به عنوان دستمایه اى گرانبها گرامى داشتند و علاوه بر پاسدارى و حفظ آن، به كارگیرى توانایى ها و سرمایه گذارى هاى بسیار در تقویت و توسعه میراث معنوى خود، نقش مؤثرى را ایفاء كرد.
معماران علوم الهى در هر دوره اى با نیازمندى هاى نو پیدا و عرصه پرسش هاى نو آشنا، اندیشه هاى خویش را در معرض تضارب آراء قرار داده و عرصه فكر و فرهنگ معارف دینى را بالنده تر ساخته و با ابتكار و ابداع، دایرة المعارف هاى عظیمى را در رشته هاى مختلف تفسیر، كلام، فلسفه و فقه از خود به یادگار گذاشته و راه را براى نسل هاى آینده هموار نموده اند.
تاریخ جهاد و اجتهاد شیعى، نام مردانى را به ثبت رسانده كه پیامبروار زره زهد بر تن و خُودِ سرافرازى بر سر و شمشیر اندیشه و منطق بر لب گرفته تا از آرمان هاى والاى ولایت علوم، در میدان جنگ اندیشه ها پاسدارى كنند. ما این جهاد شكوهمند را در همه سنگرهاى علمى، اعم از كلام و حكمت، رجال و درایت، تفسیر و فقاهت مشاهده مى كنیم، ولى این جهاد در میدان «فقه» و «اصول» از شكوه و عظمت بیشترى برخوردار است، زیرا این نكته خود رمز و رازى دارد كه توضیح مفصل آن در این مقال مجمل نگنجد و فقط به مقدار نیاز، توضیحى مختصر را ضرورى مى دانیم:
از جمله مطالبى را كه مى توان بیان داشت این است كه با شروع دوران غیبت كبراى حضرت بقیة الله الاعظم، حجّة بن الحسن المهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف ارواحنا فداه و عدم دسترسى عموم مردم به طور طبیعى به امام معصوم(علیه السلام) مسئولیت احكام و مقررات الهى و رهبرى و هدایت امت،، به فقهاى جامع الشرایط واگذار گردید و از آن تاریخ به بعد تلاش گسترده اى براى فهم شریعت از منابع كتاب و سنت و اجماع و عقل آغاز شد.
با شروع دوران غیبت كبرى، فقه در بستر زمان، در هر دوره اى با مناسبات و روابط اجتماعى ویژه اى برخورد مى كرد و براساس اینكه مناسباتى در روابط اجتماعى، نیازمندى ها و مقررات خاصى را به وجود مى آورد، فقها نیز در معرض پاسخگویى به نیازهاى جامعه و امت اسلامى قرار گرفتند.
براساس تكلیفى كه از ناحیه مقدسه، بر دوش فقها و علماى دین گذاشته شده بود باید از سرچشمه منابع اسلامى، با روش ها و شیوه هاى استنباط، «حكم الله» را استخراج و نیازمندى هاى فكرى و دینى جامعه اسلامى را تأمین كنند، این بود كه فقیه در برخورد با «حوادث واقعه» باید در اقیانوس قرآن و سنت غوطهور گردد و با چراغ پرفروغ عقل و بهره گیرى از «اجماع» و دریافت هاى فقها، گوهر گرانبهاى حكم الله را بیرون آورد.
به خاطر چنین شرایطى بوده است كه افق فقاهت را خورشید اندیشه مردانى منور كرده كه آثار گران سنگ و جاودانه شان چون «مبسوط»، «شرایع الاحكام»، «نهایه الاحكام»، «جامع المقاصد»، «جواهر الكلام» و «مكاسب»، حوزه هاى علمیه را ذخیره اى گرانبها و اندیشمندان را مشعلى فرا راه است.
آن شخصیتى كه در چنین جایگاهى قرار مى گیرد، مرجع و پاسخگوى نیازهاى فكرى و دینى امت اسلامى است و ما آنان را به هدایت و معرفى معصومان سلام الله علیهم اجمعین به عنوان «حصون الاسلام»، «ورثة الانبیا» و «امناءالرسول» مى شناسیم، چرا كه دژهاى دین و دیانت را پاسدار و پیام آوران ذات احدیت را میراث دار و رسولان را امانتدارند و لذا مرجعیت در طول دوران غیبت همیشه محور هدایت بوده است و نیز سنگینى و حساسیت موضوع وقتى مشخص مى شود كه به سخن ارزشمند فقیه فرزانه حضرت امام خمینى(قدس سره) مى اندیشیم كه در معرفى و نقش زندگى ساز فقه مى فرماید: «.. فقه، تئورى اداره جامعه از گهواره تا گور است.»
علاوه بر مطالب یاد شده، نقش سازنده و احیاگر مرجعیت در برخورد با جریان هاى سیاسى و ستمگران حاكم، مبارزه با كجروى ها و بدعت ها، مقابله با دسیسه بازان و استعمارگران در دوران حساس تاریخ، از هر جهت قابل تحلیل و توجه است، بویژه در دوران ما كه همگى شاهد عظمت و قدرت مرجعیت شیعه در به وجود آوردن انقلاب عظیم اسلامى ایران بوده ایم. انقلابى كه با هدایت و رهبرى مرجعى بزرگ و فقیهى فرزانه به وجود آمد و توانایى فقه و فقاهت را در ابعاد مختلف به نمایش گذاشت و نظام مقدس اسلامى، یعنى نظام ولایت و امامت را طراحى و پیاده كرد.
امروز نظام اسلامى با مایه هاى بالاى انسانى و الهى خود علاوه بر این كه در نظام سیاسى بین المللى، جایگاه بلندى را كسب كرده، تكیه گاه و مایه امیدى براى همه مضطربان و آزادى خواهان گردیده است و بدون جهت نیست كه این روزها بوق هاىتبلیغاتى مستكبران جهانى به تجزیه و تحلیل مرجعیت پرداخته و در قالب دایگانى مهربان تر از مادر براى جهان تشیع دل مى سوزانند و مرجع تقلید معرفى مى كنند.
در چنین شرایطى حساس كه دشمنان سوگند خورده و سیاه دل ما و در پیشاپیش آنان آمریكاى جهانخوار با همه دنیایشان برابر دین و انقلاب اسلامى ما ایستاده اند تا دستاوردهاى مرجعیت و امامت شیعى را به آتش خشم خویش بسوزانند، ما باید با تمام توانایى هاى دینى و انقلابى خویش، رو به روى آنان بایستیم تا در نهایت این انقلاب را به صاحب اصلى اش حضرت مهدى(علیه السلام)تحویل دهیم.
شوراى مركزى جامعه روحانیت مبارز تهران، با توجه به ریشه هاى تاریخى و اعتقادات عمیق مردمى و نقش سازنده و بنیادین مرجعیت، به دنبال وخامت وضع جسمانى مرجع عالیقدر جهان تشیع، شیخ الفقهاء و المجتهدین حضرت آیت الله العظمى اراكى رضوان الله تعالى علیه، جلسات متعددى را تشكیل داده و نیز در نشست چند ساعته خود پس از رحلت آن بزرگوار، موضوع مرجعیت و تقلید را در دستور كار خویش قرار داد و با بررسى همه جوانب و در نظر گرفتن مصالح امت اسلامى و بررسى معیارها و ملاك هاى شرعى بویژه اعتقاد به اصل ولایت فقیه و تأكید بر حفظ دستاوردهاى انقلاب و آرمان هاى متعالى امام خمینى(قدس سره) و سپس تطبیق آن معیارها با مصادیق و نمونه ها با عنایت خداوند متعال، به نقطه اى مشخص و روشن براى اعلام مواضع دست یافت.
چنین تلاشى بر مبناى چند مسئله مهم شكل گرفته است كه به طور مختصر به عرض امت اسلامى مى رسانیم:
دشمنان انقلاب اسلامى براى درهم شكستن نظام ولایت فقیه، چشمان پلید خود را به زمان ارتحال حضرت امام خمینى(قدس سره)دوخته و تحلیل شان بر این پایه استوار بود كه با از میان رفتن محوریت انقلاب، قدرت میان مراجع، تقسیم و سپس تضعیف خواهد شد، ولى این امید شیطانى آنان با حمایت جدید آیات عظام چون اراكى و گلپایگانى از ولایت و امامت حضرت آیت الله خامنه اى دامت بركاته به یأس مبدل شد. آنان از شیطنت دست برنداشته و پس از رحلت این دو مرجع بزرگوار، همچنان راه گذشته را ادامه مى دهند تا از این طریق بتوانند به محوریت نظام كه امامت ولایت فقیه باشد، لطمه وارد آورند.
در مراجعه ها و درخواست هاى مكرر مردم متدین بود كه از روحانیت مى خواستند تا با معرفى شخصیت هاى فقهى و علمى كه بتوانند مجارى امور و احكام خویش را به دست با كفایت آنان بسپارند، آنها را در امر مهم تقلید یارى كند.
وظیفه اى كه روحانیت در این مواقع بر عهده دارد، موجب گردید تا همانند گذشته به نداى مردم شریف و معتقد پاسخ مثبت داده و آنان را در این مورد مدد كار باشند، بدین نحو كه فقهایى معرفى شوند تا «وقایع سالفه» را تجربه اى براى «حوادث واقعه» قرار داده و با در اختیار گرفتن مجارى امور و احكام مصداق بارز «صائنالنفسه، حافظاً لدینه مخالفا على هواه و مطیعا لامر مولاه» باشند.
با توجه به مطالب یاد شده، جامعه روحانیت مبارز تهران با احترام و اكرام نسبت به همه شخصیت هاى فقهى، بویژه علما، مدرسین و استوانه هاى علمى حوزه علیمه قم و همچنین با عرض تسلیت به مناسب رحلت جانگداز فقیه ربانى و عالم صمدانى حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ محمدعلى اراكى رضوان الله تعالى علیه و درخواست علو درجات براى فقها و مراجع عالى قدرى كه بار سنگین مرجعیت را بر دوش جان كشیدند و پس از ایفاى مسئولیت الهى خویش چشم از جهان فرو بستند، خصوصاً بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى(قدس سره) و طول عمر و سلامت براى رهبرى عظیم الشأن انقلاب اسلامى كه پرچم پرافتخار امامت و ولایت را با همه توان بر افراشته، اسامى آیات عظام و فقهاى والا مقامى كه تقلید از آن بزرگواران جایز و عمل به فتواى آنان صحیح و مبرءالذمه است اعلام مى دارد:
- حضرت آیت الله حاج سید على خامنه اى;
- حضرت آیت الله حاج محمد فاضل لنكرانى;
- حضرت آیت الله حاج میرزا جواد آقا تبریزى.
گفتنى است كه هر سه نفر از این آیات عظام، تقلید بر مجتهد میت را جایز مى دانند و همچنین افرادى كه احیاناً به بخشى از فتاواى مرجع تقلیدشان دسترسى نداشته باشند، مى توانند طبق فتواى مجتهد میت، مثلا مانند امام خمینى(قدس سره)، عمل نموده و نگرانى براى عدم انتشار رساله علمیه نداشته باشند.
والسلام على عبادالله الصالحین، جامعه مبارز تهران
یادآورى مى شود، این بیانیه در بیشتر جراید روز 12 آذر 73 و همزمان در سراسر كشور انتشار یافته بود.

در این برهه از زمان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم، همگام با جامعه مبارز تهران بیانیه اى انتشار داده اند كه در آن هم استاد آیت الله فاضل یكى از مراجع جامع الشرایط و از افراد جایز التقلید معرفى شده است.
در این بیانه همان گونه كه از متن آن پیداست استاد آیت الله فاضل در ردیف اولین فرد مجتهدین جامع الشرایط شناخته شده است. اینك متن كامل آن را ذیلا مى آوریم:
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع مرجعیت از اعظم مسائلى است كه نمى تواند از مصالح مسلمین و استقلال و عظمت آنان جدا و منفك باشد و یا بدون توجه به دسیسه ها و توطئه هاى كفر و استكبار بر ضد اسلام مورد بررسى و امعان نظر قرار گیرد.
لذا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسات متعدد این موضوع را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد تا اینكه در جلسه مورخ جمعه 11/9/73 به این نتیجه رسید كه حضرات آیات آقایانى كه ذیلا نامشان یاد مى شود واجد شرایط مرجعیت مى باشند و تقلید از هر كدام آنان جایز است. (والله العالم)
1. حضرت آیت الله حاج شیخ محمد فاضل لنكرانى
2. حضرت آیت الله حاج شیخ محمد تقى بهجت
3. حضرت آیت الله حاج سید على خامنه اى (مقام معظم رهبرى)
4. حضرت آیت الله حاج شیخ حسین وحید خراسانى
5. حضرت آیت الله حاج شیخ جواد تبریزى
6. حضرت آیت الله حاج سید موسى شبیرى زنجانى
7. حضرت آیت الله حاج شیخ ناصر مكارم شیرازى (دامت بركاتهم)
دفاع از حریم امامت
اگر این است و جز این نیست كه وجود امام در مجموعه آفرینش منبعث از عنایت الهى است و در پرتو مقام امامت است كه امت از زشتى ها و كردارهاى ناپسندى كه در شریعت نهى شده است، دورى مى گزینند و اگر این است و جز این نیست كه بقاى شریعت نبوى منوط به تأسیس ارجمند امامت خواهد بود و در پرتو وجود امام است كه مشكلات و گره هاى ابهام در غوامض مسائل اسلامى گشوده مى شود، نگهدارى شأن و شرف امامت امرى خواهد بود مسلم و محترم. بر این اساس وقتى در شوال 1418 دولت سعودى به تخریب قبور ائمه بقیع اقدام كرد، حساسیت جهان تشیع را علیه خویش برانگیخت.
لازم به یادآورى است كه گفته شود «جنّة البقیع»، مشهورترین و قدیمى ترین قبرستان اسلامى از زمان حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) تا عصر حاضر واقع در انتهاى جنوب شرقى مدینه است كه به فاصله كمى از مسجدالنبى و بقعه مطهر حضرت پیغمبر در خارج از دیوار قدیمى مدینه كه امروزه در وسط شهر قرار دارد. نخستین صحابى رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) از انصار كه در بقیع به خاك سپرده شد اسعدبن زراره خزرجى، قدیم الاسلام بود، بعد از دفن وى حضرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور دادند كه زمین آن وادى از خار و بوته هاى هرز سترده شود و به مسلمانان ساكن مدینه اختصاص یابد و عثمان بن مظعون برادر رضاعى پیامبر از مهاجرین، اول كس بود كه در بقیع دفن گردید.
اضافه مى شود كه چهار تن از ائمه شیعه یعنى حضرت امام حسن(علیه السلام) و امام زین العابدین(علیه السلام) امام محمد باقر(علیه السلام) و امام جعفر صادق و نیز عباس عموى پیغمبر به اضافه تمام زوجات حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به استثناى حضرت خدیجه در بقیع دفن شده اند، به علاوه گفته مى شود كه بالغ بر ده هزار صحابى رسول الله(صلى الله علیه وآله) در همین گورستان به خاك سپرده شده اند و وجود مبارك پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بارها و بارها براى تشییع و نماز میت و دفن جنازه هاى خویشان و صحابه به این قبرستان مى رفته اند. از این رو است كه بقیع همواره طرف توجه و عنایت خاص اهل تشیع و دیگر مسلمانان بوده است. با این اوصاف خشم و خروش شیعیان در قضیه تخریب جنة البقیع بجا و سزاوار و بحق خواهد بود.
حضرت آیت الله فاضل در قضیه موصوف واكنش هاى عملى و سریعى از خود نشان دادند كه در زمان وقوع حادثه به اطلاع مردم رسید تا جایى كه حتى یك سال پس از حادثه مولمه تخریب، معظم له درباره تعطیل حوزه درس خود یك بار دیگر افكار مسلمانان را متوجه شناعت و قباحت مسئله نمودند.
خبر تعطیلى درس ایشان در روزنامه جمهورى اسلامى و در تاریخ پنجم بهمن 1377 این گونه آورده شده بود:
«هشتم شوال المكرم مصادف با تخریب قبور ائمه بقیع است. كسانى كه به حج و عمره مشرف شده اند مى دانند كه ائمه معصومین علیهم السلام نه تنها در زمان حیاتشان مورد ظلم و ستم بوده اند، بلكه قبورشان بعد از گذشتن چهارده قرن از اسلام مورد اهانت است آن هم نه از طرف غیر مسلمین بلكه از طرف عده اى كه متأسفانه در برداشت از مسائل اسلامى گرفتار یك حالت تحجر و بى سوادى هستند. برخى از اینها افكارى شبیه به خوارج دارند كه متأسفانه افكارى انحرافى است كه اثرات آن امروزه نیز در كشور افغانستان مشاهده مى شود كه چه فجایعى را به نام اسلام مرتكب مى شوند.
این جانب خیلى متأثرم كه بعد از گذشت چهارده قرن از اسلام، هنوز حقایق اسلام براى بسیارى روشن نشده و برداشت هایى غیر صحیح از آن مخصوصاً از اسلام متعلق به ائمه طاهرین علیهم السلام دارند; دنیایى كه این همه در عالم تحقیق پیشرفته چطور شده كه عده اى نتوانستند مذهب تشیع را كه خوشبختانه جمیع معارف و مبانى احكام آن بر طبق منطق صحیح و استدلالى محكم است، بشناسند.
من به عنوان یك محقق دینى به علماى اهل سنت توصیه مى كنم در این شرایطى كه زمینه اتحاد بین مسلمین بحمدالله فراهم گردیده و خوشبختانه روز به روز اتحاد امت هاى
اسلامى مستحكم تر مى گردد، نسبت به معارف بلند و عمیق این مذهب بى توجه نباشند و خود را از علوم بیكران اهل بیت محروم ننمایند.
چرا یك عالم دینى به خود اجازه داد كه در سال گذشته در مسجدالنبى در كنار قبر مبارك پیامبر(صلى الله علیه وآله)بزرگترین اهانت ها و افتراها را به آل او و اهل بیت او وارد سازد؟ این نیست جز عناد و لجاجت كه بزرگترین آفت تحقیق و به دست آوردن حقانیت است.
چرا عده اى به خود اجازه دادند كه در ده ها سال پیش، این گونه قبور ائمه طاهرین را در معرض تخریب قرار دهند و متأسفانه آن هم به بهانه توحید، آیا پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) بر طبق روایات متعددى كه در كتب اهل سنت هم آمده است به همین قبرستان بقیع جهت زیارت مشرف نمى شدند؟ چرا هنوز نتوانسته اند حقیقت توحید را دریابند و بى جهت گروهى را كه به بركت اهل بیت در رأس موحدین قرار دارند از این امر دور بدانند؟ من در این شرایطى كه مسئولین محترم جمهورى اسلامى ایران با مسئولین كشور عربستان سعودى در صدد ایجاد رابطه هاى محكم و اساسى مى باشند، از مسئولین آن كشور مى خواهم این خطاى بزرگ تاریخى كه هیچ گاه از از خاطره مسلمین محو نمى شود را جبران نمایند و بدانند ایجاد بارگاه و بقعه طریق ابتدایى براى پى بردن به عظمت صاحبان این قبور است و این امر سبب توجه مردم به معارف و دستورات آنان مى شود كه همان دستورات پیامبر و خداوند است.
این جانب به عنوان اعتراض به این حادثه غم انگیز تاریخى فردا; یعنى هشتم شوال (امروز) درس خود را تعطیل مى نمایم تا انشاءالله در اثر این عكس العمل ها هر چه زودتر این خسارت عظیم دینى را جبران نمایند.
اعلام نظر در مسأله ولایت فقیه و حمایت همه جانبه از نظام
شاید به اندازه اى كه پس از حاكمیت انقلاب اسلامى در مورد «ولایت فقیه» بحث و اظهار نظر شده است، در خصوص هیچ مسئله دیگرى سخن هایى این گونه دامنه دار و پیگیر ایراد نشده باشد. از آنجا كه ولایت فقیه در كانون اصلى حاكمیت شرعى قرار گرفته است حق نیز جز این نیست كه بیشترین توجه را به خود معطوف داشته باشد، لیكن در همان حال با عنایت به سوابق فقهى و اختلافى آن، نظرهاى بسیارى را له و علیه این تأسیس استوار فقهى مى بینیم. در جمع بندى آرا و عقاید ابرازى آنچه چشمگیر و ممتاز جلوه مى كند ربط تمام عیار ولایت با حكومت است، از این طریق غالب كسانى كه به هر دلیلى حاكمیت شریعت اسلامى را خوش نمى دارند بى درنگ نگاه خود را به «ولایت فقیه» متوجه مى سازند تا در سایه روشن تشكیك و تردید در این مسئله در واقع تكلیف خود را با حاكمیت دولت دینى نیز یكسره سازند.
بنابراین و از این نظرگاه مسئله با ژرفاى كارسازى قابل پیگیرى است. حضرت آیت الله فاضل در سایه توجه به حساسیت مقوله ولایت فقیه، به موضع امام راحل در مسئله و به پیوستگى دین و سیاست و به دفاع از حقانیت اسلام نیز مى پردازند تا مسائل مرتبط به ولایت را یك جا پاسخ داده باشند.
در همین راستا و هنگامى كه مسؤلان كنگره «امام و اندیشه حكومت اسلامى» با ایشان ملاقات مى نمایند بحثى داشته اند كه بخش هایى از آن را نقل مى كنیم:
«این جانب كه بیش از ده سال در بحث هاى امام شركت نموده ام و در حدود بیست و شش سال است كه مشغول نوشتن شرح كتاب فقهى امام یعنى تحریرالوسیله مى باشم كه بیست جلد آن چاپ شده است و در این رابطه مبانى امام را با اكثر مبانى معاصرین یا متقدمین بر امام مقایسه نموده ام، به طور حتم اذعان مى كنم كه نتوانسته ایم ابعاد علمى امام را دریابیم و كسانى كه با دید انصاف و دور از تعصب به كتاب هاى علمى كه به قلم امام و یا شاگردان ایشان نوشته شده نگاه كنند به خوبى قدرت فكرى و استعداد سرشار و استقامت در ذهن و عمق در مبانى را در ایشان مى یابیم.

این جانب به فضلاى حوزه هاى علمیه توصیه مى كنم از مطالعه كتب علمى این مرد غفلت نورزند و باید گفت چنانچه اشتغال امام به مسائل سیاسى نبود، آثار بیشترى از ایشان امروز باقى مانده بود.»
معظم له در ادامه با اشاره به اندیشه حكومت اسلامى و امام فرمودند: «ابتكار مهم امام در مسئله ولایت فقیه اثبات بداهت عقلى آن است. امام با جامع نگرى اسلام و وجود دستورات و قوانین در همه ابعاد عبادى و اجتماعى و سیاسى و قضایى و محدود نبودن دین اسلام به عصر زمان خاصى و با این نكته كه اسلام فقط در دایره تبیین و تبلیغ احكام خلاصه نمى شود بلكه باید در جامعه بین مردم اجرا شود به روشنى به این نتیجه مى رسند كه همان طورى كه وظیفه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) اجراى احكام دین بوده است، وظیفه فقیه جامع الشرایط نیز در زمان غیبت چنین است، از نظر دیدگاه امام راحل ولایت فقیه در ردیف سایر مسائل عرفیه فقهیه نیست كه پشتوانه آن یك روایت یا چند روایت باشد تاعده اى بخواهند از راه مناقشه در سند یا دلالت، این اصل مهم را مخدوش نمایند.»
ایشان فرمودند: «مشروعیت و لزوم تبعیت از قوانین حكومت راهى غیر از ولایت فقیه در زمان حاضر ندارد. همان طورى كه در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مشروعیت حكومت، به جهت تصدى رسول خدا بود، در زمان عیبت با تصدى فقیه جامع الشرایط، حكومت و قوانین او مشروعیت پیدا مى كند.»
آیت الله العظمى فاضل لنكرانى در خاتمه فرمودند: «به نظر اینجانب مهمترین دستاورد انقلاب و بهترین خدمت امام (رضوان الله علیه) معرفى شیعه به جهان و همه دنیاست. قبل از انقلاب، شیعه و مكتب اهل بیت براى بسیارى از جهانیان ناشناخته بود و امروز به بركت امام و انقلاب این مكتب به دنیا عرضه شد تا متفكرین و محققین بتوانند از آن استفاده نمایند.»
در دیدارى كه معظم له با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى جمهورى اسلامى ایران در محل اقامتشان داشته اند ایضاً مسائلى در همین زمینه مورد بحث مطرح مى فرمایند و در همان حال نظر مقامات حكومتى و بویژه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى را به عنوان مرزبان حدود و شعور مملكت از تعرضات فرهنگى (و ایدئولوژیكى) به اهمیت دین و لزوم حفظ آن از تطاول و تهاجم اجانب جلب مى نمایند. با هم بخش هایى از این سخنان را مى خوانیم:
«ویژگى مهم این انقلاب، اسلامى بودن آن است. لازم است مسئولین محترم مردم خصوصاً نسل جوان را به سوى اسلام هر چه بیشتر سوق دهند. امروز این حكومت اسلامى نزد همه مسلمانان جهان اهمیت خاصى دارد.
چشم مسلمانان و امید آنان به پیاده شدن احكام اسلام واقعى در این كشور است.
باید همه رسانه ها و مطبوعات و صدا و سیما به این سمت حركت كنند و ابعاد مهم اسلامى را براى مردم بیان كنند، و باید مراقب بود تا كسانى كه داراى فكر ضد دینى و غرب زدگى اند در اذهان جوانان این كشور رخنه نكنند و ذهن آنان را نسبت به مقدسات دینى مشوش نسازند.
امروز دشمن تشخیص داده است تنها راه براى به انزوا كشاندن انقلاب و مقابله با آن سست نمودن مبانى دینى و اعتقادى مردم است و با توطئه هاى فراوان و نقشه هاى شیطانى سع در كوبیدن مقدسات مردم و متزلزل نمودن ایمان آنان دارند.
امروز دشمن ایمان و اسلام این ملت را هدف قرار داده است و به فكر خام خود و به وسیله برخى از افراد كه متأسفانه از اسلام دورند و به غرب و افكار ناصحیح غرب اتكا دارند سعى در تزلزل ایمان این ملت دارد و مى خواهد با حربه آزادى، اسلام را از دست این ملت خارج سازد. هیچ عاقلى با اصل آزادى مخالف نیست و همه عقلا با آزادى مطلق كه منجر به هرج و مرج و بى بند و بارى مى شود، مخالفند. امّا بدانید كه دشمن آزادى در حدود اسلام را نیز نمى پسندد. آنان سعى در ترویج آزادى اگر چه به قیمت خدشه دار كردن دین باشد، را دارند. دشمن در این زمینه متأسفانه از طریق ایراد و اشكال حتى نسبت به اما راحل و مبانى فكرى ایشان وارد شده است در قاموس فكر بلند امام هیچ واژه اى پراهمیت تر از اسلام و دین وجود ندارد. و این امر موجب رنجش شیاطین شده است. امام مى توانست در حوزه هاى علمیه بماند و هزاران مجتهد تربیت كند، ولى زمانى كه تشخیص داد كه اسلام این مردم در مخاطره است، همه امور خود را كنار گذاشت و به میدان آمد و این انقلاب عظیم را ایجاد كرد.»
معظم له نیز تذكراتى پیرامون كتب منتشره كه برخى از آنان ایراداتى دارد مطرح فرمودند: «شما مسئولین نباید بگذارید دشمن از این جوانان عزیز سوء استفاده كند و با نشر مطالب انحرافى جامعه را به سوى خلاف دین سوق دهد.»
ما ضمن فهرست كردن عناوین آثار استاد كم و بیش به ذكر خصوصیات شكلى و محتوایى هر كدام نیز اشاره اى خواهیم داشت، اما بیش از ارائه آن فهرست گریزى از توضیح این نكته نیست كه به طور طبیعى مجموعه آثار مؤلف را باید در دو بخش جداگانه دسته بندى كرد و در این دو بخش به آثار چاپى و خطى اشاره نمود:
بخش اول: آثار چاپ شده
1. نهایة التقریر فى مباحث الصلوة. (در مقدمات)
2. نهایة التقریر فى مباحث الصلوة. (الجزء الاول)
3. نهایة التقریر فى مباحث الصلوة. (الجزء الثانى)
این سه اثر نخستین تألیف استاد به شمار مى رود; یعنى برمى گردد به عصر حضور هشت ساله مؤلف در درس هاى خارج مرحوم آیت الله بروجردى(قدس سره). مؤلف همچنین بخت آن را داشته است كه مجموعه تقریرات خود را به نظر مبارك صاحب تقریر بگذراند و با موافقت ایشان كار را سامان دهد.
در زمانى كه استاد فاضل توفیق یافت كار دشوار اما دلپذیر تقریرات درس آیت الله بروجردى را كه جواز قبول نیز یافت به پایان برد، جوانى بود كه بیش از 26 سال نداشت و شگفت آن كه این نخستین اثر به درجه اى از قبول مى رسد كه صاحب تقریر اعتراف مى كند كه آنچه از من باقى خواهد ماند همین كتاب نهایه التقریر است و از همان زمان ها نقل مى كنند كه بر زبان مرحوم آیت الله بروجردى گذشته است كه: ایشان (شیخ محمد فاضل) مجتهد است.
جلد اول این كتاب به مقدمات مبحث «صلوة» اختصاص دارد كه مباحثى از قبیل: تعداد نوافل، اذان، اقامه، قاعده فقهى «من ادرك» را مورد كنكاش قرار داده است. در جلد دوم نهایه التقریر بیشتر پیرامون افعال صلوة و خلل هاى آن بحث شده است، هم در این جلد از قاعده «تجاوز» و «فراغ» به صورت مشبع و مستوفى بحث گردیده، و بالاخره در واپسین جلد پیرامون قضاى صلوة و نماز جماعت گفتار مفصلى را شاهدیم.
این كتاب ها به گونه اى به رشته تحریر كشیده شده است كه اگر با كنكاش تخصصى و ریزه كارى هاى فقاهتى مورد مطالعه قرار گیرند، معلوم خواهد شد آیت الله بروجردى(رحمه الله) در علم رجال از كدام مبنا پیروى كرده اند و از چه پایه و اساسى بهره مى جسته اند و به سخن دیگر مبناى رجالیشان چه بوده است.
تفصیل الشریعة
امام راحل(قدس سره) در دوران ستم شاهى گذشته، زمانى كه در تركیه به صورت تبعید به سر مى بردند دست به كار تألیف و تدوین كتاب پر ارج تحریر الوسیله شدند. این تألیف نشان مى دهد كه معظم له از همان زمان نه تنها هرگز از مبارزه نا امید و خسته نشده اند، بلكه در دورانى كه تقریباً هیچ كس به پیروزى این مبارزات امیدى نداشت، ایشان تمام تلاش خود را براى پیروزى مبارزات انقلابى به كار مى برده اند و با امید و روشن بینى تمام، به فكر استقرار حكومت الهى و كامل اسلامى نیز بوده اند.
چنان كه براى چنین روز هایى، پیشاپیش، بادقت و غور و تفحص فراوان، احكام و قوانین لازم را استخراج و تدوین كرده و در كتاب خود اركان یك حكومت اسلامى را در زمینه مسائل اسلامى پایه گذارى نموده اند. و به راستى اگر قرار باشد حكومت اسلامى، بر اساس فقه اسلام و قوانین اسلامى بر قرار شود چه قانونگذارى بهتر از «ولى فقیه» و چه قانونى بهتر از نوشته شخص ولى فقیه خواهد بود؟ شاگردان امام راحل كه دنباله رو راه او بوده اند، به تبعیت از وى قدم در راهى مى گذاشته اند كه امام پیشاپیش آن را پیموده بود.
امام(رحمه الله) تحریر الوسیله را نوشته بود، و مى بایست یكى از شاگردان وى تفسیر و مستندات آن را به عهده مى گرفت.
بزرگترین و ارزنده ترین تألیف استاد آیت الله العظمى فاضل لنكرانى بر محور كتاب گرانقدر تحریر الوسیله قرار گرفته است.
كتابى كه سال هاى بسیارى از عمر گرامى ایشان بر سر آن گذاشته شده و البته هنوز هم كار نگارش آن ادامه دارد. این تألیف گرانقدر و پردامنه، با ماجرایى جالب و داستانى از گوشه هاى تاریخ معاصر كشورمان نیز همراه و توأم است; یعنى با ماجراهاى مبارزات طولانى و پر ثمر امت شهید پرور و بخصوص جامعه روحانیت مبارز و آگاه كه سال هاى سال، درگیر و دار آن مبارزات جانانه، با بند و زنجیر و زندان و شكنجه و تبعید دست به گریبان بودند.
در همان ماجراها، استاد گرامى ما نیز به عنوان یكى از مبارزان سرسخت روحانیت، از سوى رژیم سفاك دستگیر و به نقاط مختلف تبعید شد. یكى از تبعیدگاه هاى وى شهر قهرمان پرور یزد بود كه استاد حدود دو سال و نیم از عمر عزیزش را در آنجا سپرى كرد و در آنجا كه استاد تصمیم گرفت تا با استفاده از فرصت، دست به تألیف اثرى بزرگ بزند و بر این اساس، نوشتن شرحى بر كتاب گرانقدر تحریر الوسیله اثر امام امت را وجهه همت خویش قرار داد. بدین ترتیب، آن سال هاى رنج و روزهاى درد و ملال، با نگارش این تألیف بزرگ به روزهاى سرشار از معنویت و به ایام پرثمر و بارآورى مبدل شد كه در طول آن، استاد حدود 5 جلد از شرح كتاب تحریر الوسیله را به رشته تحریر كشید.
چنان كه گفته شد كار نگارش این شرح پردامنه و ارزشمند هنوز هم ادامه دارد و پیش بینى مى شود كه تمامى آن، به فضل و عنایت الهى بالغ بر 40 جلد كتاب خواهد شد. در حال حاضر 14 جلد از این كتاب به پایان رسیده و با عنوان تفصیل الشریعه فى شرح تحریر الوسیله چاپ شده است كه ذیلا كتاب هاى چاپ شده را با عنوان اجمالى آنها معرفى مى كنیم.
4. تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب الاجتهاد): این اثر نفیس اولین جلد شرح تحریر الوسیله است كه توسط استاد با نقد و بررسى عالمانه مبحث اجتهاد كتاب مذكور تفسیر و توضیح شده و از دریچه استنباط و اجتهاد مستندات مربوط به آن با تعمق و ژرفنگرى تحریر گردیده است.
در آغاز این كتاب، مقدمه اى براى چگونگى ورود به مباحث كتاب تحریر الوسیله آورده شده و پس از آن مسائل گوناگون «تقلید» توضیح گردیده و با مطرح ساختن حكم «احتیاط مطلق» مباحث كتاب پایان پذیرفته است. از محتویات درخشان این بخش بحث فتوا به تقلید از اعلم است كه از قلم استاد تراوش نموده است.
5. تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب الطهاره و المیاه): این كتاب از فصل «طهارة» شروع شده و ضمن توضیح مسائل مختلف مربوط به آب، با بیان صورت هاى متعدد ملاقى نجاست خاتمه یافته است. این كتاب نیز همانند كتاب قبلى در دوران تبعید نوشته شده است.
6 . تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریرالوسیله (كتاب أحكام الوضوء و التخلّی): مؤلف محترم در این كتاب ضمن بیان مسائل وضو و استبراء و استنجاء و وضوى جبیره، اصول و مبانى فقهى حضرت امام راحل(قدس سره) را در زمینه مسائل یاد شده مطرح ساخته و شرح تفسیر نموده است.
7 . تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب النجاسات): این تألیف در زمینه احكام نجاسات و كیفیت تنجس و موارد عفو در نماز به رشته تحریر درآمده است.
8 . تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریر الوسیله، (كتاب الاجاره): در این اثر مسائل مربوط به اجاره مورد بحث و تفسیر قرار گرفته و خاتمه كتاب با اشاره به وقایع خونبار سال 1357 پایان یافته است.
لازم به ذكر است معظم له پیرامون مباحث اجاره كتاب مفصل دیگرى را به صورت مستقل به رشته تحریر در آورده اند كه به صورت مخطوط وجود دارد.
9 . تفصیل الشریعه فی شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب الصلوة): همچنان كه از نام كتاب پیداست، مجموع كتاب مسائل مربوط به نماز را شرح و تفسیر كرده و به مبانى فقهى و اصلى و مستندات تحریر الوسیله پرداخته است.
10 . تفصیل الشریعه فی شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب الحدود): این كتاب تمام مسائل مربوط به حدود الهى و تعزیزات حكومتى را شرح و تفسیر كرده، مؤلف محترم تاریخ خاتمه آن را 1406 هـ ق قید كرده است.
11 . تفصیل الشریعه فى شرح كتاب تحریر الوسیله (كتاب الحج، الجزء الثانى): این اثر برخى از مسائل مربوط به حج را تفسیر نموده و در مبحث (لو عجز عن المشی بعد انعقاد نذره...) خاتمه یافته است.
12 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب الحج، الجزء الثانى): این كتاب جلد دوم كتاب حج محسوب مى شود كه مؤلف محترم مسائل مربوط به نیابت و وصیت به حج و حج و مستحبى و اقسام حج و عمره، حج تمتع و میقات عمره مفرده را به رشته تحریر آورده است.
13 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (الكتاب الحج، الجزء الثالث): این نوشتار جلد سوم كتاب حج محسوب مى شود كه مؤلف محترم برخى دیگر از مسائل مربوط به حج را با تعمق و ژرفنگرى خاص خودشان به رشته تحریر در آورده و از پیچیدگى ها و مشكلات مسائل مطروحه پرده برداشته اند.
14 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب الحج، الجزء الرابع).
15 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب الحج، الجزء الخامس).
كه این دو جلد مباحث تكمیلى كتاب حج را در بردارند.
16 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب الطلاق و المیراث).
17 . تفصیل ااشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب النكاح).
همان طور كه از عناوین این جلد پیداست، مباحث مربوط به نكاح، طلاق و ارث كه از بحث هاى پیچیده مسائل فقهى محسوب مى شود در آنها مورد عنایت قرار گرفته و از غوامض مشكلات آنها پرده برداشته شده است.
18 . تفصیل الشریعه فى كتاب تحریر الوسیله (كتاب القضاء و الشهادات).
مباحث مهم مربوط به مسائل قضا طبق مبحث تحریر الوسیله، در این كتاب به صورت استدلالى ذكر شده است.
19 . احكام الحج: حاشیه علمى بر حج تحریر الوسیله است.
20 . تبیان الاصول: این كتاب تقریر مباحث اصولى آیت الله فاضل است كه به قلم یكى از شاگردان معظم له مباحث مربوط به قطع وظن و امارات و اصول عملیه را به رشته تحریر درآورده است.
21 . الاحكام الواضحه: این كتاب كه به عربى نگارش یافته در واقع رساله علمیه محسوب مى شود و تمام مسائل مربوط به «عبادات» را به طور صریح و روشن و به صورت فتوا بیان داشته است.
22 . رساله توضیح المسائل: این رساله بنا به تقاضاى مؤمنین در كشورهاى خارجى به زبان انگلیسى و اردو و تركى آذرى و تركى استانبولى و نیز به زبان روسى ترجمه گردیده است و این كتاب حاوى مسائل عملى مكلفین است كه بر اساس مسائل مورد نیاز عمومى مردم تدوین شده است. از مباحث تقلید شروع شده و پس از بیان بسیارى از مسائل مبتلا به پایان رسیده است. این كتاب تاكنون بیش از ششصد و چهار مرتبه به چاپ رسیده است.
23 . الحواشى على العروة الوثقى: كتاب ارزشمند عروة الوثقى مسائل عملى مكلفین است كه مرحوم آیت الله سید محمد كاظم طباطبایى یزدى(قدس سره) به یادگار گذاشته است. آیت الله فاضل بر اساس استنباط و اجتهاد خودشان مسائل مطروحه را نقد و بررسى نموده اند. تاریخ شروع نگارش حاشیه عروة 1378 قمرى مى باشد.
24 . حاشیه بر كتاب طهارة مصباح الفقیه مرحوم محقق همدانى: مرحوم محقق همدانى(قدس سره) الشریف كه یكى از اكابر علماى سلف است، مجموع مسائل «طهارت» را مورد بحث و تحقیق قرار داده است. آیت الله فاضل با نگرشى محققانه مسائل مطرح شده را باز بینى نموده و نظر فقهیشان را مرقوم داشته اند.
25 . مناسك حج: براى انكه حجاج بیت الله الحرام و زائرین خانه خدا بتوانند اعمال عبادى خود را به صورت مطلوب و خدا پسند انجام دهند، بر اساس نظریه آیت الله فاضل مسائل مربوط به حج در یك مجموعه گردآورى و بر اساس فتواى معظم له چاپ و منتشر شده است. این كتاب بیش از 7 مرتبه به چاپ رسیده است.
26 . مدخل التفسیر: این كتاب ارزنده مقدمه اى است بر تفسیر قرآن كه در زمینه اعجاز قرآن، قرائات قرآن، اصول تفسیر قرآن و عدم تحریف آن نگارش یافته است.
27 . چهره هاى درخشان در آیه تطهیر: این كتاب با شركت آیت الله اشراقى، داماد امام راحل(قدس سره) نوشته شده و مجموعه مطالب كتاب در پاسدارى از آیه تطهیر و دفاع از حریم اصحاب كساء و اهل البیت(علیهم السلام) نوشته شده است. این كتاب به زبان عربى و به نام «رؤیة مبتكره» ترجمه گردیده است و نیز به زبان اردو ترجمه شده است.
28 . ائمه اطهار یا پاسداران وحى در قرآن كریم: این كتاب كه به فارسى نوشته شده همچنان كه از نام آن پیداست، در دفاع از حریم ولایت و امامت به نگارش در آمده، لازم به تذكر است كه این كتاب نیز با شركت آیت الله اشراقى تألیف شده است.
29 . تقیه مداراتى: این نوشتار در زمینه مباحث مربوط به تقیه است كه براى نخستین بار با نگرش ویژه اى موضوع تقیه را مطرح ساخته است.
30 . آیین كشوردارى از دیدگاه امام على(علیه السلام): مجموعه مسائل این كتاب را فرمان على(علیه السلام) به مالك اشتر (یار با وفاى آن حضرت) تشكیل مى دهد. این اثر هم به قلم یكى از شاگردان معظم له تقریر یافته و منتشر شده است.
31 . رساله احكام براى نوجوانان: این اثر تاكنون بیش از ده بار به چاپ رسیده است و به عربى و انگلیسى و روسى و آذرى هم ترجمه گردیده است.
33 و 32 . متعمد الاصول و الفقه لمباحث آیت الله العظمى الامام الخمینى(قدس سره): این كتاب كه در دو جلد مى باشد مباحث اصولى رهبر كبیر انقلاب، امام راحل، را به رشته تحریر در آورده است. این اثر گرانقدر توسط دفتر نظر آثار امام در حال تدوین و انتشار است و یك جلد از آن منتشر شده است.
34 . تفصیل الشریعه فى التیمم و الاغسال و المطهرات: این نوشتار یكى دیگر از نوشته هاى تفصیلى مولف محترم است كه كتاب ارزشمند تحریر الوسیله امام راحل(قدس سره)را در مسائل تیمّم و اغسال و مطهرات مورد تحقیق و كنكاش قرار داده است.
36 و 35 . جامع المسائل: این كتاب در دو جلد تدوین شده و حاوى سؤالات مورد ابتلاى مؤمنین مى باشد كه در حدود پنج هزار سؤال و جواب در آن مطرح شده است و به زبان هاى عربى و اردو نیز ترجمه شده است.
37 ـ 50. سیرى كامل در اصول فقه
تمام دروس مربوط به اصول فقه كه در طول سال هاى متمادى توسط استاد به صورت درس خارج براى طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم تدریس مى شده و لحاظ اشتیاق فراوان شاگردها ضبط مى گردیده است.
پس از اتمام دوره، همه آنها از نوارهاى موجود پیاده و پس از بازبینى اماده چاپ و منتشر شده است.
50 ـ 56. ایضاح الكفایه
استاد در طول عمر پر بركت خود، شش دوره كامل كتاب ارزشمند كفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانى را تدریس فرموده اند.
بخش دوم: آثار چاپ نشده و نوشته هاى خطى
57 . تفسیر سوره حمد: همان گونه كه از نام آن پیداست مؤلف محترم سوره حمد را تفسیرنموده و به نگارش در آورده است.
58. كتاب الصوم: نگارش این كتاب در اول رمضان المبارك 1405 هـ. ق شروع، و كثیرى از مباحث روزه در آن مطرح شده است.
59 . المسائل المستحدثه: این نوشتار برخى از مسائل مستحدثه را از قبیل بیمه، اسكناس، سفته، سرقفلى، بخت آزمایى و كالبد شكافى مورد تحقیق قرار داده است.
60 . كتاب القضاء: این كتاب بر اساس درس مرحوم آیت الله بروجردى به رشته تحریر درآمده و متأسفانه با رحلت آیت الله العظمى بروجردى مؤلف محترم موفق به اتمام آن نشده است.
61 . شرح كتاب طهارة الشرایع: این مجموعه، كتاب «طهارة» صاحب شرایع را كه حدوداً 135 صفحه است مورد بحث قرار داده و تامسئله تكرار مسح پیش رفته است.
62 . شرح فروع الاجتهاد والتقلید من الكتاب العروة الوثقى: تألیف این كتاب در جمادى الاول 1384 هـ.ق آغاز شده و 68 مسئله از مباحث اجتهاد و تقلید كتاب ارزشمند عروة الوثقى را توضیح و تبیین كرده است.
63 . رسالة فى حكم الصلوة فى اللباس المشكوك: این كتاب تقریر مباحث مرحوم آیت الله بروجردى(قدس سره) است كه در سال 1371 هـ.ق شروع و در شب 22 صفر همان سال خاتمه یافته است.
64 . عصمت انبیاء: این رساله نوشته كوتاهى است به زبان فارسى كه با استناد به آیات قرآن مجید عصمت انبیاء علیهم السلام را به اثبات رسانده است.
65. القواعد الفقهیه: در این اثر نفیس 25 قاعده از قواعد مهم فقه اسلامى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
66 . موضع علم الاصول.
67 . القول فى المشق.
68 . القول فى الاوامر.
علم اصول مقدمه علم فقه است. فقیه براى به دست آوردن احكام فقهى لازم است مسائل علم اصول را كه مباحث اوامر و مشتق نیز از آن جمله است با تحقیق و استدلال مورد تحقیق، كنكاش و نتیجه گیرى قرار دهد و بر اساس مبانى به دست آمده، به اجتهاد فقه بپردازد. در سه رساله فوق، استاد با نگرش عالمانه موضوع علم اصول، مباحث مربوط به اوامر و مشتق رابه دقت ارزیابى نموده و آخرین نظر استدلالى خود را مطرح ساخته است.
69 . القول فى الشهرة الفتوائیه.
70 . رسالة فى قاعده الفراغ و التجاوز و اصالة الصحة: در اینكه شهرت فتوایى معتبر هست و یا خیر، و قواعد اصالة الصحة و فراغ و تجاوز بر چه پایه و اساسى استوار هستند، فقهاى عظام (رضوان الله تعالى علیهم اجمعین) مطالب عمیق و گسترده اى مطرح ساخته اند. در رساله هاى یاد شده، استاد عالى قدر به طور عمیق مباحث عنوان شده را با عنایت به آخرین نظریه هاى علماى سلف بررسى نموده و با ژرفنگرى عالمانه به پایان برده است.
71 . رسالة فى الخلل الواقع فى العمرة والحج: علاوه بر كتاب هاى دیگرى كه استاد در زمینه مسائل حج به نگارش در آورده، در این رساله نیز یكى از مباحث عمره و حج را به طور مستقل با شرح و بسط بیشترى مورد تعمق و عنایت قرار داده است.
72 . رسالة فى قاعدة الید: قاعده ید یكى از قواعد مهم فقه و مورد استناد فقهاى عظام است. در این رساله مبانى قاعده یاد شده مورد تعمق و نتیجه گیرى قرار گرفته است

يکشنبه 12/4/1390 - 19:5
شخصیت ها و بزرگان
سرویس معرفی بزرگان :بیوگرافی:
زندگی نامه مراجع تقلید شیعه


حضرت آیت الله حاج سید علی حسینی خامنه ای در سال 1318 در شهر مقدس مشهد پا به عرصه وجود گذاشتند. خانواده ایشان از روحانیون معتبر به شمار می آمدند و پدرشان آیت الله آقای حاج سید جواد از مجتهدین و علمای به نام مشهد بود كه سالهای طولانی صبحها در مسجد گوهرشاد و ظهرها و شبها در مسجد بازار مشهد، اقامه جماعت می نمود. جد ایشان آیت الله سید حسین خامنه ای از علمای آذربایجان مقیم نجف بود. وی قبلا در محله «خیابان » تبریز اقامت داشت، سپس به نجف اشرف سفر كرده و درآنجا به درس و بحث اشتغال ورزیده بود. وی مردی پرهیزكار و اهل علم وتقوی و زهد بود كه عمری را با قناعت گذارنده بود.مادر ایشان، دختر آقا سید هاشم نجف آبادی میردامادی است كه از علمای معروف مشهد بود. وی زنی پاكدامن و آشنا به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی است.

دوران كودكی با تربیت پدری سخت گیر و مراقب اما به شدت مهربان و دوست داشتنی و مادری مهربان تر، در نهایت عسرت و تنگدستی با حاصلی از زی طلبگی قرین بود. حضرت آیت الله خامنه ای در این باره می گویند: «دوران كودكی ما بسیار در عسرت می گذشت، خاصه كه كودكی من مصادف با ایام جنگ نیز بود با اینكه مشهد در كرانه جنگ واقع بود و همه چیز نسبت به شهرهای دیگر كشور در آن ارزان و فراوان بود؛ معهذا وضع خانواده ما به طوری بود كه ما حتی همیشه نمی توانستیم نان گندم بخوریم و معمولا نان جو می خوردیم، من شبهایی از كودكی را به یاد می آورم كه در منزل شام نداشتیم و مادر با پول خردی كه بعضی وقتها مادر بزرگم به من یا یكی از برادران و خواهرانم می داد، قدری كشمش یا شیر می خرید تا با نان بخوریم...منزل پدری من كه در آن متولد شده ام تا 4 ـ5 سالگی من یك خانه حدود 60 ـ 70 متری در محله ای فقیر نشین در مشهد بود كه فقط یك اطاق داشت و یك زیر زمین تاریك و خفه».

تحصیلات ابتدایی

معظم له تصدیق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به كلاس شبانه دریافت می دارد و سپس مخفیانه در كلاسهای دبیرستان نام نویسی كرده، و دوره متوسطه را طی دو سال به صورت جهشی می خوانند ودیپلم می گیرند. از نظر علوم اسلامی در همان مدرسه اسلامی، ادبیات عرب را شروع می كنند. و سپس در چهارده سالگی به مدرسه علوم دینیه «سلیمان خان » می روند و ادبیات عرب را در آنجا به پایان می رسانند. شرایع را هم در درس پدر شركت می كنند و هنگامی كه به كتاب حج می رسند، پدر به ایشان می گویند كه در درس شرح لمعه كه مبحث حج رسیده بود شركت كنند و هم مباحثه با برادرشان، حاج سید محمد آقا بشوند. بعد از مدرسه سلیمان خان به مدرسه علوم دینیه نواب می روند و سطح را به پایان می رسانند . پس از آن در دروس خارج مرحوم آیت الله العظمی میلانی شركت می نمایند، و این كم نظیر بود كه جوانی در سن 16 سالگی بتواند در درس خارج شركت نماید.

تحصیلات عالی

معظم له دروس سطح را نزد اساتیدی چون آقای علوی، آقای مسعود، پدر بزرگوارشان، مرحوم آقا میرزا احمد مدرس یزدی، مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی كه ایشان از شاگردان مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی و اهل ریاضت و مدرس درجه یك مشهد و بسیار مرد محترم و ملا و معروف بودند و در بین خواص مشهد مرد آزاده و روشن ضمیری بودند، به خصوص در نزد اهل علم به مدت پنج سال و نیم خوانده اند، و درس خارج را هم نزد استاتیدی چون: مرحوم آیت الله میلانی، آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی و درس فلسفه را نزد آیت الله میرزا جواد آقا‌ تهرانی خوانده و ایشان كتاب منظومه و مطالب مرحوم حاج ملا هادی سبزواری را درس می گفته و رد می كرده اند، كه در حقیقت این درس منظومه ایشان رد منظومه بوده و پس از مدتی بنا به پیشنهاد یكی از دوستانشان به درس آقا شیخ رضا ایسی كه در مشهد ملای قدیمی و فاضل و حكیم و خیلی هم معتقد به حكمت بوده شركت نموده اند.

عزیمت به نجف و قم

ایشان پس از درك محضر اساتید بزرگوار ایران به نجف رفته و در درسهای آیات حكیم، خوئی، شاهرودی و آقا میرزا باقر زنجانی و مرحوم میرزا حسن یزدی و آقا سید یحیی یزدی شركت نموده اند. معظم له در شرح زندگانی خود فرموده اند: «اما در بین همه این درسها یكی از درس آیت الله حكیم خیلی خوشم آمد، به خاطر سلیس بودن و روانی اش و با نظرات فقهی خیلی خوبی كه داشت و یكی هم درس آیت الله آقا میرزا حسن بجنوردی كه در مسجد طوسی درس می گفت و از درس ایشان هم خوشم آمد، تا اینكه تصمیم گرفتم در نجف بمانم، لذا به پدرم نامه نوشتم كه اگر می شود من اینجا بمانم، اما پدرم موافقت نكرده بنابراین آمدم مشهد و بعد از مدتی راهی قم شدم و در قم تصمیم گرفتم همه درسها را ببینم تا هر كدام را پسندیدم به همان درس بروم، كه همین كار را هم كردم و از میان همه آن درسها، یكی از درس امام و بعد از آن درس آیت الله آقا مرتضی حاج شیخ و دیگری درس آیت الله العظمی بروجردی را میرفتم، و در درس فقه و اصول امام هم مستمرا شركت می كردم . در قسمت فلسفه هم یك مقدار از اسفار و یك مقدار هم شفا را از درس علامه طباطبائی استفاده كردم».

مبارزات

آیت الله خامنه ای، مجاهدی شجاع و با تقواست كه در سراسر زندگی پر بركتش همواره در جهاد به وسیله قلم و سخن و سلاح بوده و به خصوص از سال 1341 كه امام بزرگوار نهضت عظیم اسلامی را آغاز نمود، دقیقه ای از تلاش و جهاد باز نمانده است. شرح این همه مبارزه، خود چندین جلد كتاب می خواهد . تنها در این مختصر اشاره ای خواهیم داشت.

حضرت آیت الله خامنه ای در این باره خودشان می فرمایند: «در ارتباط با ورود به میدان مبارزه و مسائل سیاسی، سالهای 32 ـ 31 بود كه شنیدم مرحوم نواب صفوی آمدند و به مشهد كه دراین ارتباط یك جاذبه پنهانی مرا به طرف مرحوم نواب می كشاند و خیلی علاقه مند شدم نواب را ببینم، تا اینكه خبر دادند نواب می خواهد به مدرسه سلیمانخان كه من هم از طلاب آنجا بودم بیاید كه آن روز ورود مرحوم نواب به مدرسه سلیمان خان جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است.وقتی ایشان با یك عده از افراد فدائیان اسلام كه كلاه پوست مخصوص به سر داشتند، وارد مدرسه شده به هئیت ایستاده و با شعار كوبنده شروع به سخنرانی كرد. محتوای سخنرانی اش هم این بود كه باید اسلام زنده شود و اسلام حكومت كند و در این ارتباط پرخاشگرانه، شاه، انگلیس و مسؤولین مملكتی را متهم به دروغگویی كرد و گفت: این مسؤولین مسلمان نیستند؟

من كه برای اولین بار این حرفها از زبان مرحوم نواب به گوشم می خورد؛ آن چنان حرفهایش در دلم نشست كه دوست داشتم همیشه با او باشم و همانجا اعلام شد كه فردا آقای نواب از مهدیه به مدرسه نواب خواهد رفت و فردای آن روز مرحوم نواب به هئیت اجتماع از مهدیه به سوی مدرسه نواب حركت كرد و در بین راه خطا ب به مردم با صدای بلند شعار می داد و می گفت: برادر غیرتمند مسلمان، باید اسلام حكومت كند تا اینكه به مدرسه نواب وارد شد و آنجا هم با تمام وجود یك سخنرانی مفصل و هیجانگیزی ایراد كرد و بعد از سخنرانی به ایشان پیشنهاد اقامه نماز جماعت شد كه قبول كردند و نماز را به امامت ایشان خواندیم و بعد از ‌آن كه مرحوم نواب از مشهد رفتند، ما دیگر از او خبر نداشتیم تا اینكه خبر شهادتش به مشهد رسید و وقتی خبر شهادت ایشان به مشهد آمد، ماها از روی خشم و غیض منقلب شده بودیم، به نحوی كه در صحن مدرسه شعار می دادیم و از شاه بدگویی می كردیم و نكته قابل توجه این است كه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی در مشهد تنها روحانی بود كه بر اساس همان آزادگی و بزرگ منشی اش در مقابل شهادت مرحوم نواب عكس العمل نشان داد و در مجلس درس از شهادت مرحوم نواب صفوی و یارانش به وسیله دستگاه حاكم انتقاد شدید كرد و تاثر خودش را از شهادت آنها ابراز داشت و گفت مملكت ما كارش به جایی رسیده كه فرزند پیغمبر (ص) را به جرم گفتن حقایق می كشند! و لذا از همان وقت جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به وسیله نواب صفوی در من به وجود آمده و هیج شكی ندارم كه اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن كرد. بنابراین آن حالت رنگ پذیری از مرحوم نواب سبب شد كه در همان سال 34 یا 35، اولین حركت مبارزاتی ما شروع شود، به این شكل كه یك استانداری بن نام «فرخ» برای مشهد آمده بود و این شخص به هیچ یك از مظاهر و ضوابط دینی احترام نمی گذاشت ؛ از جمله اینكه در ماه محرم و صفر كه معمول بود سینماهای مشهد تعطیل می شد، ابتدا تا چهاردهم محرم اعلام تعطیلی كرد و بعد یك قدری سر و صدا شد تا بیست محرم تجدید كرد و لذا ما چند نفر بودیم كه نشستیم یك اعلامیه در ارتباط با امر به معروف و نهی از منكر نوشتیم و با پست به این طرف و آن طرف فرستادیم».

مبارزه از سال 41 به بعد

حوزه علمیه قم در سال 41 با ندای امام امت به پا خواست و شور دیگری در این مركز علم و تقوی و جهاد و شهادت پدید آمد. علما و طلاب با تلاشی خالصانه و بامردانگی تمام، سخنان و رهنمودهای امام و سایر مراجع را به اقصی نقاط ایران می بردند و حضرت آیت الله خامنه ای در این مورد، نقش سازنده و عظیمی را ایفا نمودند و ضمن فعالیتهایی كه در قم داشتند ارتباط خود را با علما و طلاب مشهد تقویت نمودند و كوشیدند با استفاده از فعالیتهای سایر علمای خراسان هر چه بیشتر و بهتر طلاب را تجهیز نمایند. این فعالیت، آن چنان مؤثر و چشمگیر بود كه در سال 1342 از طرف امام ماموریت یافتند، سه پیام را به مشهد ببرند. سه پیامی كه با محرم سرنوشت سازی كه پانزده خرداد در آن اتفاق افتاد، ارتباط داشت. ایشان پس از آغاز مبارزات تا انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 اكثر عمر پر بركتشان را یا در زندان و یا در تبعید به سر برده یا بعلت تعقیب توسط ساواك متواری بوده اند.

مسؤولیتهای معظم له پس از انقلاب اسلامی

1 ـ شورای انقلاب اسلامی

2 ـ كمیته استقبال از امام خمینی

3 ـ ماموریت به سیستان و بلوچستان

4 ـ نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع

5 ـ سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

6 ـ رسیدگی به امور دانشجویان

7 ـ امامت جمعه تهران

8 ـ نمایندگی مجلس شورای اسلامی

9 ـ مشاوره امام خمینی در شورای عالی دفاع

10 ـ ریاست جمهوری

پس از رحلت جانگداز رهبر كبیر انقلاب _ ره _ ، تمامی افكار خلع وجود رهبر در نظام مقدس را احساس و اظهار نگرانی می نمود ولی تاكید امام خمینی به شایستگی حضرت آیت الله خامنه ای برای رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران بارقه امیدی در دل انقلابیون پدیدار ساخت و از آن تاریخ تا کنون ایشان سکان کشتی انقلاب اسلامی را در دست گرفته و به خوبی رهنمون شده اند.

سوابق تدریس

ایشان تدریس را از اولین روزهای طلبگی رسمی، یعنی بلافاصله بعد از تمام شدن دوره دبستان شروع كرده و اولین تدریس، ایشان كتاب امثله یا صرف میر بوده كه برای دو شاگرد بزرگسال از روضه خوانهای مشهد تدریس می نموده اند و تا سال 1337 كه در مشهد بوده، كتابهایی از صرف، نحو، معانی، بیان، اصول و فقه تدریس می كرده اند. و در قم هم در كنار دروسی كه می خوانده اند، تدریس نیز می كرده اند. پس از برگشتن از قم به مشهد، در سال 1343 تدریس یكی از برنامه های اصلی و همیشگی ایشان بوده و در طول این سالها 1356 سطوح عالیه، مكاسب و كفایه تفسیر و عقاید تدریس می كرده اند . و هم اكنون درس خارج ایشان كانونی گرم برای طالبان علوم آل الله می باشد.

تألیفات

كتاب الجهاد درس خارج معظم له

چهار كتاب اصلی علم رجال

استفتائات

حكومت در اسلام

دررالفواید فی اجویة القائد

درسهایی از نهج البلاغه

سیری در زندگی امام صادق

گفتاری در باب صبر

شخصیت سیاسی حضرت رضا

گفتاری در وحدت و تحزب

شهید آغازگر

صلح امام حسن

پبشوای صادق

آینده در قلمرو اسلام

ادعانامه علیه تمدن غرب

از ژرفای نماز

انوار ولایت

بازگشت به نهج البلاغه

بحثی در نبوت

ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن

پژوهشی در زندگی امام سجاد

رسالت انقلابی نسل جوان

عنصر مبارزه در زندگی ائمه

يکشنبه 12/4/1390 - 18:59
شخصیت ها و بزرگان

 


ولادت و تحصیلات


حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی از علما و مدرسین برجسته حوزه علمیه قم ، در اواخر سال 1334 هجری قمری در شهر فومن در خانواده ای متدین و متقی چشم به جهان گشودند . ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب های شهرستان فومن گذراندند و همیشه از شاردان ممتاز بودند سپس به تحصیل علوم دینی پرداختند.


در سال 1348 هجری قمری به کشور عراق عزیمت نموده و در شهر مقدس کربلا رحل اقامت گزیدند . در شهر کربلا از محضر اساتید ادبیات ، فقه و اصول بهره مند گردیدند و تا سطوح عالی پیش رفتند


. از محضر علمای ربانی نیز استفاده های فراوان اخلاقی نمودند . اقامت ایشان در شهر مقدسکربلا تا سال 1352 هجری قمری به طوا انجامید . در این سال برای ادامه سطوح عالی و خارج راهی شهر نجف شدند و در سنین نوجوانی سطح مکاسب و کفایه را نزد اساتید فاضلی همچون آیت الله میلانی ، آیت الله شاهرودی ، آیت الله خویی به پایان رساندند و وارد حوزه درس مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی « کمپانی » شدند .


از دیگر اساتید حضرت آیت الله العظمی بهجت می توان از مرحوم آیت الله سید بوالحسن اصفهانی و مرحوم حاج شیخ محمد کاظم شیرازی ( نویسنده کتاب حاشیه مکاسب ) نام برد . ایشان علاوه بر فقه و اصول ، مسائل عقلی را نزد مرحوم سید حسین بادکوبه ای (نویسنده کتاب اشارات ابن سینا و اسفار ) تلمذ نمودند .


معظم له از همان اوایل ورود به نجف چنان به تزکیه ی نفس و مسایل اهتمام داشتند که به محضر عارف کامل سید علی قاضی باریافتند و مورد ملاطفت و توجه خاص استاد قرار گرفتند هم چنین در مدت اقامت در نجف اشرف علاوه بر جدیت در تحصیل و تهذیب اهتمام کامل به نوشتن تقریرات دروس بعد از درسشان داشتند و همزمان به تدریس تا سطوح عالی می پرداختند و با مرحوم حاج شیخ عباس قمی در تألیف سفینه البحار همکاری می کردند .


حضرت آیت الله العظمی بهجت در سال 1364 هجری قمری به ایران مراجعت نمودند و پس ازمدتی اقامت در شهر فومن به شهر مقدس قم عزیمت نموده و در این شهر ساکن گردیدند و محضر اساتید بزرگی چون آیت الله حجت را درک نمودند . حدود یک سال از اقامت معظم له در شهر مقدس قم نگذشته بود که آیت الله بروجردی وارد شهر قم شدند ، و ایشان همچون حضرات آیات امام خمینی و گلپایگانی از محضر آن مرجع عالیقدر بهره بردند و ضمن شرکت در درس به کار تدریس و تألیف نیز اشتغال داشتند و بسیار مورد احترام استاد بودند .


تألیفات


حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت تءلیفات زیادی در فقه و اصول دارند که در زیر به تعدادی از آنا اشاره می شود :


1- یک دوره اصول


2- یک دوره صلاة


3- حاشیه بر مکاسب


4- یک دوره فقه فارسی


5- یک دوره طهارت


يکشنبه 12/4/1390 - 18:56
داستان و حکایت

ابن سیرین (ره) یکی را گفت: چگونه‌ای؟
مرد گفت: چگونه بُود حال کسیکه پانصد درهم قرض دارد و باید قرض‌اش را ادا کند و عیال‌وار است و هیچ چیز هم ندارد؟!
ابن سیرین به خانه‌اش رفت و هزار درهم با خودش بیرون آورد و به وی داد!
گفت: پانصد درهم آن را برای قرضی که داری بده و پانصد درهم آن را خرج عیال و بچه‌هایت کن.
سپس گفت: لعنت بر من، اگر از این پس حال کسی را بپرسم!
دوستانش که حضور داشتند، گفتند: خب میتوانستی هزار درهم به او ندهی!!
ابن سیرین پاسخ داد:


وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید، و تو چاره‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق بوده‌ای!

يکشنبه 12/4/1390 - 18:55
داستان و حکایت

یکی از مریدان حسن بصری ؛ عارف بزرگ ؛ در بستر مرگ استاد از او پرسید :
"مولای من! استاد شما که بود ؟ "


حسن بصری پاسخ داد :
"صدها استاد داشته ام و نام بردنشان ماه ها و سال ها طول می کشد و باز هم شاید برخی را از قلم بیندازم ."
"کدام استاد تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است ؟
حسن کمی اندیشید و بعد گفت :
"در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند،


اولین استادم یک دزد بود!


در بیابان گم شدم و شب دیر هنگام به خانه رسیدم. کلیدم را پیش همسایه گذاشته بودم و نمی خواستم آن موقع شب بیدارش کنم. سرانجام به مردی برخوردم ، از او کمک خواستم ، و او در چشم بر هم زدنی ، در خانه را باز کرد.
حیرت کردم و از او خواستم این کار را به من بیاموزد. گفت کارش دزدی است ، اما آن اندازه سپاسگزارش بودم که دعوت کردم شب در خانه ام بماند.
یک ماه نزد من ماند. هر شب از خانه بیرون می رفت و می گفت : می روم سر کار ؛ به راز و نیازت ادامه بده و برای من هم دعا کن و وقتی بر می گشت ، می پرسیدم چیزی بدست آورده یا نه. با بی تفاوتی پاسخ می داد : " امشب چیزی گیرم نیامد. اما انشا ء الله فردا دوباره سعی می کنم. "
مردی راضی بود و هرگز او را افسردهء ناکامی ندیدم. از آن پس، هر گاه مراقبه می کردم و هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ ارتباطی با خدا برقرار نمی شد ، به یاد جملات آن دزد می افتادم : "امشب چیزی گیرم نیامد ، اما انشا ءالله ، فردا دوباره سعی می کنم ، و این جمله ، به من توان ادامه ء راه را می داد. "
"نفر دوم که بود ؟ "
"استاد دوم سگی بود ، می خواستم از رودخانه آب بنوشم ، که آن سگ از راه رسید. او هم تشنه بود .اما هر بار به آب می رسید ، سگ دیگری را در آب می دید ؛ که البته چیزی نبود جز بازتاب تصویر خودش در آب. سگ می ترسید ، عقب می کشید ، پارس می کرد.
همه کار می کرد تا از برخورد با آن سگ دیگر اجتناب کند. اما هیچ اتفاقی نمی افتاد . سرانجام ، به خاطر تشنگی بیش از حد ، تصمیم گرفت با این مشکل روبرو شود و خود را به داخل آب انداخت ؛ و در همین لحظه، تصویر سگ دیگر محو شد. "
حسن بصری مکثی کرد و ادامه داد:
"و بالاخره، استاد سوم من دختر بچه ای بود با شمع روشنی در دست، به طرف مسجد می رفت. پرسیدم:
خودت این شمع را روشن کرده ای؟


دخترک گفت: بله. برای اینکه به او درسی بیاموزم، گفتم :دخترم ، قبل از اینکه روشنش کنی ، خاموش بود، می دانی شعله از کجا آمد؟
دخترک خندید، شمع را خاموش کرد و از من پرسید: جناب! می توانید بگویید شعله ای که الان اینجا بود، کجا رفت ؟


در آن لحظه بود که فهمیدم چقدر ابله بوده ام! کی شعلهء خرد را روشن می کند؟ شعله کجا می رود؟ فهمیدم که انسان هم ما نند آن شمع ، در لحظات خاصی آن شعلهء مقدس را در قلبش دارد ، اما هرگز نمی داند چگونه روشن می شود و از کجا می آید.


از آن به بعد، تصمیم گرفتم با همهء پدیده ها و موجودات پیرامونم ارتباط برقرار کنم؛ با ابرها ، درخت ها، رودها و جنگل ها، مردها و زن ها. در زندگی ام هزاران استاد داشته ام . همیشه اعتماد کرده ام ، که آن شعله، هروقت از او بخواهم ، روشن می شود ؛ من شاگرد زندگی بوده ام و هنوز هم هستم.

يکشنبه 12/4/1390 - 18:53
داستان و حکایت
به من بگو چه می بینی ؟
 

  • شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب


    هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان


    رانگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به


    من بگو چه می بینی؟


    واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم .


    هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟


    واتسون گفت:


    ازلحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.


    از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید


    اوایل تابستان باشد.


    از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخدر محاذات قطب است، پس ساعت باید


    حدود سه نیمه شب باشد.


    شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت:


    واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که


    چادر ما را دزدیده اند!


    بله...


    تو زندگی همه ما بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل


    کناردستمونه، ولی این قدر به دور دستها نگاه میکنیم که آن را نمی بینیم


  • يکشنبه 12/4/1390 - 18:51
    سياست

    علی اکبر ولایتی از کمیته سه نفره اصولگرایان که متعاقب نشست‌های سال گذشته برای استخراج راهکارهای وحدت در انتخابات آینده مجلس تشکیل شده بود، کناره‌گیری کرد.

    به گزارش رجانیوز، ولایتی در حالی از این کمیته کناره‌گیری کرد که در طی هفته‌های اخیر برخی افراد با مصاحبه های غیر اصولی و غیر اخلاقی سعی در مطرح کردن خود و جریان خاصی داشته و همچنین با اعمال نظرات خود مانند سهمیه ویژه برای آقایان لاریجانی و قالیباف، تدارک رسانه‌ای وسیعی دیده بودند.
    گفته می‌شود ولایتی با اظهار نارضایتی از این فضای بد اخلاقی و بیان اینکه این اقدامات و رفتارهای قیم‌مآبانه نه تنها به وحدت اصولگرایان منجر نمی‌شود، بلکه به‌دلیل غیر منطقی بودن به افتراق دامن می‌زند، ادامه حضور خود در این کمیته را مغایر با هدف اصلی از تشکیل آن یعنی وحدت اصولگرایان دانسته است.
    اظهارات مصباحی مقدم در گفت‌وگو با خبر آنلاین از سایت‌های حامی آقای لاریجانی مبنی بر اینکه کمیته سه‌نفره منتخب جریان انحرافی و برای حذف روحانیت از فرآیند فعالیت انتخاباتی مجلس بوده، یکی از نمونه‌ها است که به واگرایی‌ها دامن زده است.
    جلسات و تدابیر شخصیت‌های جریان اصولگرا برای رسیدن به وحدت در حالی است که در انتخابات مجلس هشتم، مدل جبهه متحد اصولگرایی در قالب 6+5 (شش نفر از سه ضلع اصولگرایی به‌اضافه پنج نفر از معتمدین و چهره‌های مرضی‌الطرفین) تا حد قابل قبولی کارآمد بود و ضرورت وحدت برای موفقیت در انتخابات آینده جزو محورهای مورد تأکید بوده است.
    قابل ذکر است که آقایان ولایتی، مصلحی و محصولی جزو معدود افراد عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان(6+5) بودند که به هیچ وجه قصد کاندیداتوری برای مجلس هشتم را نداشتند و صرفا جهت وحدت اصولگرایان فعالیت می کردند.
    ششم آبان‌ماه سال قبل نیز رئیس‌جمهور تعداد 30 نفر از چهره‌های شاخص جریان اصولگرا را به نهاد ریاست جمهوری دعوت کرد تا مدل فعالیت این جریان برای انتخابات مجلس نهم بررسی شود.
    در انتخابات مجلس هشتم نیز احمدی‌نژاد اولین جلسه را در فرودین ماه 86 با حضور 15 نفر از معتمدین اصولگرا تشکیل داد و این جمع 15 نفره به یك كار گروه 9 نفره از اعضای خود مأموریت دادند تا مدل و سازوكار رسیدن به وحدت را تدوین و مشخص كنند که نتیجه آن تدوین منشور اصولگرایی و رسیدن به مدل 6+5 در قالب جبهه متحد بود.
    با این حال، متعاقب جلسه آبان‌ماه سال 89 در نهاد ریاست جمهوری نیز آقایان عسگراولادی، ولایتی و حدادعادل را به‌عنوان کمیته سه‌نفره دستیابی به راهکارهای وحدت اصولگرایان تعیین کرد و به موازات این اقدام، جامعتین (جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران) با محوریت آیت‌الله یزدی و آیت‌الله مهدوی‌کنی نیز فعالیت‌های خود را به‌عنوان مکمل و هدایت‌کننده اقدامات اصولگرایان آغاز کردند که این دو شخصیت برجسته روحانی با انتشار منشور اصولگرایی و جلسات مستمر نقش مؤثری در این زمینه ایفا کردند.
    هر چند که برخلاف جامعه روحانیت مبارز به نظر نمی رسد جامعه مدرسین (به صورت شخصیت حقوقی) قصد حضور در کمیته ای تحت عنوان جامعتین برای انتخابات مجلس داشته باشد.
    در عین حال، برخی پیشنهادهای غیرمنطقی احزاب جریان اصولگرا از جمله اضافه شدن نمایندگان لاریجانی و قالیباف به صورت مجزا علاوه بر نمایندگان سه ضلع اصولگرایی و همچنین اظهارنظرهای یک جریان خاص که به آقای لاریجانی نزدیک است و پوشش گسترده آن از سوی رسانه‌های این جریان در مورد ناکار آمد بودن کمیته سه نفره، شرایط نامناسبی را ایجاد کرده است.
    بعلاوه، آنچنان که رجانیوز در گزارش قبلی خود به آن اشاره کرده بود، مدلی که اکنون برخی افراد در جریان اصولگرایی بر آن اصرار دارند، نوعی ارتجاع به مدل‌های ناکارآمد قبلی با نگاه سهم‌خواهانه بدون توجه به بدنه اجتماعی جریان اصولگرا و رویش‌های جدیدی مثل فراکسیون انقلاب اسلامی در مجلس می باشد.
    در انتخابات مجلس نهم نیز در صورت اصرار جریان‌های فاقد پشتوانه اجتماعی بر حذف نیروهای ولایت مدار و نادیده گرفتن رویش‌هایی همچون فراکسیون انقلاب اسلامی، تنها جریان اصولگرا نیست که با ایجاد فرآیندهای معیوب و مورد پسند افرادی مانند آقای هاشمی، آسیب می‌بیند؛ بلکه مشارکت حداکثری نیز در اثر حضور نداشتن کاندیداهای دارای پایگاه مردمی ضربه جدی خواهد دید.
    يکشنبه 12/4/1390 - 12:40
    عقاید و احکام

    با وجود اتفاق نظر مراجع در حرام بودن استفاده از طلا برای مردان، استفاده از این فلز در بین آقایان رو به افزایش است، تأملی در مضرات استفاده از طلا برای مردان، گواهی برای اثبات علت حرام شمردن آن برای مردان در دین مبین اسلام است.

    به گزارش مهر، در استفتا از دفتر آیت الله مکارم شیرازی در مورد حکم استفاده از طلا برای مردان، پاسخ چنین است: زینت به طلا براى مردان به هر رنگى که باشد (حتى طلاى سفید) جایز نیست و نماز خواندن با آن باطل است، ولى استفاده از پلاتین که فلز دیگرى است اشکالى ندارد.
    براساس استفتای خبرنگار مهر از نمایندگی دفتر آیت الله وحید خراسانی نیز عنوان شد: در حالت عادی استفاده مردان از زینت طلا گناه محسوب می شود و در حال نمازخواندن اضافه برگناه موجب باطل شدن نماز هم خواهد شد. این درحالی است که میان طلای سفید و زرد تفاوتی نیست اما استفاده از پلاتین بلااشکال است.
    در این گفتگوی تلفنی با دفتر آیت الله خراسانی همچنین تأکید شده است: حکمت برخی احکام ذکر شده است اما درباره برخی احکام حکمتی ذکر نشده است.
    در استفتای تلفنی خبرنگار مهر از نمایندگی دفتر آیت الله جعفر سبحانی نیز اعلام شد: حکم استفاده طلا برای مردان حرام است و میان طلای سفید و زرد نیز تفاوتی وجود ندارد، حتی اگر از نظر پزشکی راه حلی هم برای آن ایجاد شود این حکم شرعی به قوت خود باقی است.
    همچنین در استفتا از دفتر آیت الله نوری همدانی نیز تأکید شد: طلا چه سفید باشد، چه زرد استفاده از آن برای مردان حرام اعلام شده است اما استفاده از پلاتین بلامانع است.
    ویژگیهای فلز طلا
    جواد ملکوتی خواه مسئول گروه نانو فناوری سبز در گفتگو با خبرنگار مهر در رابطه با ویژگیهای طلا به عنوان یک فلز، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن و عارضه هایی که استفاده از آن برای مردان ایجاد می کند، به تحقیقات متعددی اشاره کرد که طی سالهای مختلف در کشورهای غربی درباره مضرات استفاده از طلا انجام شده است.
    جواد ملکوتی خواه گفت: طلا، عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Au، لاتین aurum و عدد اتمی 79 وجود دارد. طلا فلزی نرم، براق، زرد رنگ، چکش‌خوار، قابل انعطاف است که به دو صورت یک ظرفیتی و سه ظرفیتی وارد واکنشهای شیمیایی می شود و به علت اینکه با هیچ ترکیب شیمیایی واکنش ندارد، پایدارترین فلز در طبیعیت شناخته شده و تنها دو واکنش شیمیایی کلر و تیزاب سلطانی هستند که می توانند روی طلا تأثیر بگدارند.
    وی افزود: طلا از واژه سانسکریتJval گرفته می شود واژه آنگلوساکسون آن gold و به لاتین aurum گفته می شود. از دوران هیروگلیف مصری از 2600 قبل از میلاد در کتاب عهد عتیق فلز طلا برای اولین بار به عنوان یک فلز درخشان با ارزش مورد اشاره قرار می گیرد.
    این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: طلا بعنوان نمادی برای پاکی، ارزش، سلطنت درجهان شناخته شده است و کیمیاگران که طلا را خدای فلزات معرفی می کردند و تمام آرزویشان این بود که فلزاتی چون مس را به طلا تبدیل کنند. این نکته قابل توجه است که این آرزو تحقق یافته است، در سالهای اخیر دانشمندان روسی توانسته اند با استفاده از یک مکانیسم طبیعی و استفاده از سیستم بیولوژیکی بدن مرغ مس را به طلا تبدیل کنند. یکی از توانمندیهای نانوفناوری این است که آرزوهای کیمیاگران را چون رسیدن به اکسیر جوانی و تبدیل مس به طلا تحقق بخشیده است.
    وی در رابطه با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی طلا گفت: فلز طلا به عنوان زیبا ترین، قابل انعطاف ترین و چکش خوارترین فلز جهان شناخته شده است. اگر کل طلای پالایش شده در جهان را چکش کاری کرده و گردهم جمع کنیم به یک مکعب یکپارچه با هر ضلع به طول 20 متری تبدیل می شود. طلای بومی هشت تا ده درصد نقره دارد. این مقدار می تواند کم و زیاد شود و برای همین طلا با رنگهای مختلف به وجود می آید. هرچه مقدار نقره بیشتر شود رنگ طلا سفیدتر و جرم ویژه آن کمتر می شود. آلیاژهای مختلفی چون مس، آهن و آلومینیوم با طلا ترکیب می شود و رنگهایی چون قرمز، سبز و ارغوانی را به وجود می آورد.
    ملکوتی خواه یاوآور شد: بیشترین مصرف طلا در ضرب سکه و جواهرات است و برای مبادلات پولی استفاده می شود. به علت هدایت الکتریکی خوب و مقاومت خود در برابر فرسایش و سایر ویژگیهای این فلز، طلا به عنوان مهمترین فلز در صنایع پیشرفته (High-tech) مورد استفاده قرار می گیرد. همانند نقره که با جیوه مخلوط می شود و برای پرکردن دندان استفاده می شود ترکیب طلا و جیوه نیز می تواند ماده محکمی برای مصرف دندانپزشکی فراهم کند.
    وی اضافه کرد: درجدیدترین استفاده طلا از نانومواد طلا، نمک طلا است که در مقیاس نانومتریک است که برای مصارف بیولوژیکی و پزشکی استفاده می شود و در درمان سرطانها و بیماریهای کبدی کاربرد دارد. از نمکهای خاص طلا برای درمان رماتیسم مفصلی استفاده می کنند. طلا به عنوان یک منعکس کننده خوب برای نور است، از این رو از طلا یا ورقه های بسیار نازک آن به عنوان محافظ سطح بسیاری از ماهواره ها استفاده می کنند. چرا که ماهواره ها در برابر نورهای مادون قرمز ماورای بنفش و نورستارگان تحت تأثیر قرار گرفته و می تواند در برنامه ها اختلال ایجاد کند کشیدن یک سطح نازک از طلا می تواند به انعکاس این نور کمک کند.
    مسئول گروه نانوفناوری سبز تصریح کرد: بدن انسان طوری است که فلز طلا و همینطور نقره و پلاتین را جذب نمی کند به این معنا که ترکیبات طلا چندان سمی نیست اما براساس گزارشهای منتشر شده 50 درصد بیماران ورم مفاصل که با داروهای ایزوتوپ طلا درمان شده اند دچار آسیبهای کلی بر کبد شده اند این تحقیق تنها در حد گزارش بوده و تا کنون مستنداتی در این رابطه ارائه نشده است.
    مضرات استفاده از طلا برای مردان
    وی در ارتباط با مضرات استفاده از طلا برای آقایان اضافه کرد: از نظر پزشکی طلا روی گلبولهای قرمز خون مردان اثرگذار است و سیستم ایمنی بدن آنها را دچار مشکل می کند.
    ملکوتی خواه گفت: وقتی طلا با پوست مردان تماس پیدا کند ، یونهای آن وارد بدن می شود چرا که در ساختار چربی پوست آقایان و خانوم تفاوتهایی است. مقدار چربی پوست آقایان کمتر است از این رو، طلا به راحتی می تواند به صورت یون از پوست مردان عبور کرده و در کبد آنها موجب اختلال شود.
    وی گفت: در تحقیقات انجام شده در سال 2010 در ونکوور کانادا مشخص شد طلا دارای خاصیت شبه القایی است که بر پوست و خون مردان اثر منفی دارد می تواند علاوه بر اثر منفی در کبد، موجب غلظت خون شده و به مرور زمان به امراض قلبی و سکته برای آقان منتهی می شود.
    نقره آرامش بخش است
    وی با اشاره به عارضه دیگری که از طریق استفاده از طلا برای مردان ایجاد می شود گفت: مسئله تحریکات عصبی از دیگر عوارض است. دکتر احمد صبور اردوبادی در کتاب " بهداشت در اسلام" این مسئله را مورد اشاره قرار داده است و نتایج تحقیقات دانشمندان را منعکس کرده است. طلا می تواند روند فعالیت ارگانیسم مردان را تسریع کند و به تحریکات عصبی منتهی شود، برخلاف طلا نقره برای مردان ایجاد آرامش می کند.
    تأثیر طلا بر عقیم شدن
    وی تأکید کرد: استفاده طولانی از طلا روی تمام هورمونهای مردان به ویژه هورمونهایی که از ناحیه هیپوفیز در بدن پخش می شود تأثیر منفی می گذارد و در آن میان می توان به کاهش ترشح تستسترون و کمبود اسپرماتوزوئید، در نهایت کاهش قدرت جنسی و در نتیجه عقیم شدن آنها اشاره کرد.
    جواد ملکوتی خواه با اشاره به تحقیقاتی که در سال 1970 انجام شده گفت: در این تحقیقات مشخص شده است که شیرمادرانی که از طلا استفاده می کنند در سیستم جنسی نوزادان جمع می شود اما این امر برای نوزادان دختر صادق نیست. به طوری که 70 تا 105 نانوگرم طلا در یک میلی لیتر مایعی که اسپرم در آن وجود دارد به شدت تحرک و رشد اسپرم را دچار اختلال می کند.
    وی اضافه کرد: از میان دیگر عوارضی که طلا برای مردان ایجاد می کند می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که در سال 1990 در آمریکا انجام شده است. محققان با مطالعه روی افرادی که با طلا ارتباط دارند به این نتیجه رسیده اند که طلای موجود در بدن آنها باعث ایجاد اختلالات هورمونی شده و هورمونهای پرولاکتین و FSH بیشترین تأثیر منفی را از طلای موجود در بدن آنها گرفته و بیشترین تجمع طلا در دستگاه تناسلی مردان مشاهده شده است.

     

    کد خبر:94580 -
    يکشنبه 12/4/1390 - 12:36
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته