طنز و سرگرمی
یه چوب كبریته سرش رو می خوارونه
آتیش می گیره
يکشنبه 9/1/1388 - 15:57
دانستنی های علمی
ادوارد مورداکسی: هم پشت سرش صورت داشته هم جلو روش ، ولی اینقدر صورت پشتیه از خودش صدا در میاره که بالاخره در سن 33 سالگیش خودکشی میکنه.
يکشنبه 9/1/1388 - 15:53
دانستنی های علمی
بشر پر حرف ترین موجود روی زمین است.
این آمار را اخیرا از سوی پزشکان روسیه منتشر شده.
این محققان حد متوسط عمر بشر را هفتاد سال گرفته اند
که در این مدت انسان 13
سال حرف می زند،
6 سال غذا می خورد و 23 سال نیز می خوابد.
هر نفر به طور متوسط صدها تن غذا می خورد.
اگر وزن افراد را 75 تا 80 کیلو گرم بگیریم باید گفت :
هر فرد در عمر خود 1250 تا 1335 برابر وزنش غذا می خورد.
در مدت یک روز یا 24 ساعت 1000 لیتر هوا تنفس می کند
وقلبش در هر 1 دقیقه 80 تا 100 بار می زند.
با این شرایط قلب انسان در طول زندگیش دو میلیارد و58 میلیون بار بدون وقفه
واغلب بدون کوچکترین مشکلی می زند.
يکشنبه 9/1/1388 - 15:52
طنز و سرگرمی
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت
يکشنبه 9/1/1388 - 15:50
طنز و سرگرمی
در دانشگاه استنفورد، استاد در حال شرح دادن مفهموم بازاریابی به دانشجویان خود بود
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله میرین پیشش و می گین: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن"، به این میگن بازاریابی مستقیم
شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش او،به شما اشاره می کنه و می گه: “اون پسر ثروتمندیه، باهاش ازدواج کن"، به این می گن تبلیغات
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن"، به این میگن بازاریابی تلفنی
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین: “در هر حال،من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج می کنی؟”، به این میگن روابط عمومی
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین که داره به سمت شما میاد و میگه: "شما پسر ثروتمندی هستی، با من ازدواج می کنی؟”، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری
شما در یک مهمانی،خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله میرین پیشش و می گین: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن"، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه، به این میگن پس زدگی توسط مشتری
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد، بلافاصله میرین پیشش و می گین: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن”و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، ولی قبل از این که حرفی بزنین، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن”به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا
شما در یک مهمانی، خانومی رو می بینین و ازش خوشتون میاد، ولی قبل از این که بگین: "من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "، همسرتون پیداش میشه، به این میگن منع ورود به بازار
يکشنبه 9/1/1388 - 15:50
طنز و سرگرمی
1. 400 آجر را در اتاقی بسته بگذار.
2. کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند.
3. آنها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد.
سپس موقعیت ها را تجزیه تحلیل کن:
الف: اگر آنها در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش حسابداری بگذار.
ب: اگر آنها برای دومین بار در حال شمردن آجرها هستند، آنها را در بخش ممیزی بگذار.
پ: اگر آنها همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند،(گند زده اند) آنها را در بخش مهندسی بگذار.
ت: اگر آنها آجرها را به طرز فوق العاده ای مرتب کرده اند آنها را در بخش برنامه ریزی بگذار.
ث: اگر آنها آجرها را به سمت یکدیگر پرتاب می کنند آنها را در بخش اداری بگذار.
ج: اگر خواب هستند، آنها را در بخش حراست بگذار.
چ: اگر آنها آجرها را تکه تکه کرده اند آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذار.
ح: اگر آنها بی کار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.
خ: اگر آنها سعی می کنند با آجرها ترکیب های مختلفی ایجاد کنند و مدام جستجوی بیشتری
می کنند ولی هنوز یک آجر را هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.
د: اگر آنها اتاق را ترک کرده اند آنها را در قسمت بازاریابی بگذار.
ذ: اگر آنها به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذار.
ر: اگر آنها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها، به
آنها تبریک بگو و آنها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده!
يکشنبه 9/1/1388 - 15:49
ازدواج و همسرداری
آن روزها که تازه با او آشنا شده بودید، همیشه صورتتان را خوب اصلاح می کردید، لبخندهای زیبا می زدید، و در حضورش همیشه ادب را حفظ می کردید. اما حالا که دیگر آن روزهای اول به پایان رسیده است، دیگر هیچکدام از این مسائل را رعایت نمیکنید.
معمولاً وقتی یک رابطه طولانی می شود، مردها تنبل می شوند و دیگر آن کارهای کوچکی که به خاطر طرفشان انجام می دادند را کنار می گذارند. به جای آن شروع به انجام کارهایی می کنند که وقتی برای اولین بار طرفشان را ملاقات کردند، جرات انجام آن را نداشتند. بعضی از این تغییرات تا حدودی طبیعی هستند، ما بعضی دیگر واقعاً باعث عصبانیت و ناراحتی خانم ها می شود.
در اینجا به چند نمونه از این تغییرات که خانم ها دوست ندارند در رابطه شان با مردی ایجاد شود اشاره می کنیم. این تغییرات برای آنها تاحدی ناراحت کننده هستند که حتی ممکن است باعث برهم خوردن رابطه از جانب آنها شود. درست است که با گذشت زمان و صمیمی شدن بیبشتر با او می توانید احساس راحتی بیشتری در رفتارتان داشته باشید، اما حواستان باشد که این شش اشتباه را مرتکب نشوید.
1. به وضعیت ظاهریتان رسیدگی نمی کنید
حال که مدتی طولانی از زندگی تان گذشته است، تصور می کنید که اگر در بعضی کارهای مربوط به نظافت خود سهل انگاری کنید موردی نداشته باشد. البته درست است که اکنون که آشنایی کامل با یکدیگر دارید می توانید راحت تر نزد او لباس بپوشید، اما خاطرتان باشد که مرتب و پاکیزه بودن باعث می شود که جذابیت خود را برای همیشه پیش او حفظ کنید. اگر به ظاهرتان اهمیت ندهید، او تصور خواهد کرد که برایتان مهم نیست او در رابطه با شما چه فکری می کند. و باعث می شود که خیال کند دیگر به او اهمیت نمی دهید.
2. تاریخ های مهمی مثل روز تولد و سالگردها را فراموش می کنید
اوایل برای روز تولدش بهترین سورپریزها و هدایا را تدارک می دیدید، اما حالا حتی یك زنگ هم به او نمی زنید. این کار شما برای او به این معناست که دیگر اهمیت برایتان ندارد و نادیده اش می گیرید. خاطرتان باشد که اگر باز هم مثل سابق تولدش را جشن بگیرید، باعث پایداری عشقتان خواهید شد.
3. دیگر تحسینش نمی کنید
آیا هنوز هم وقتی مدل موهایش را تغییر می دهد یا لباسی جدید می خرد متوجه میشوید؟ اگر متوجه می شوید پس به او بگویید. اگر دیگر تحسینش نکنید، تصور خواهد کرد که به کلی فراموشش کرده اید. زن ها نیاز دارند که از جانب مردشان مورد تمجید و تحسین قرار گیرند و اگر این کار صورت نگیرد، او جای دیگری به دنبال این تمجید و توجه خواهد گشت.
4. دمدمی مزاج می شوید
اگر سابقاً عادت داشتید که پیش او عصبانیتتان را کنترل کنید و حالا این کار را نمیکنید، پس حق دارد که ناراحت و رنجیده خاطر شود. او چون شما را فردی با ثبات شخصیت و اخلاق خوب دیده است، با شما آشنا شده، اما حال که به فردی عصبانی و بداخلاق تبدیل شده اید، حق ندارد که بهانه جویی کند؟
56. سازش ندارید
سابقاً از اینکه وقتتان را با خانواده ی او بگذرانید خوشحال بودید، اما حالا دیگر تمایلی به این کار ندارید. اگر قبلاً فردی سازش پذیر بودید و حالا دیگر قابلیت انعطاف ندارید، باید درمورد این تغییر رویه ی خود بیشتر فکر کنید. این از همه ی تغییراتی که گفته شد برای خانم ها آزار دهنده تر است چون زنها ذاتاً افرادی قابل انعطاف هستند.
بی احساسی را کنار بگذارید
یکی از مزایای رابطه های طولانی مدت این است که دیگر ناچار نیستید تلاش کنید تا بتوانید او را تحت تاثیر خود قرار دهید. اما زیاده روی نکنید. اگر بتوانید اشتباهاتی که در بالا ذکر شد را مرتکب نشوید، می توانید مطمئن باشید که از چنگتان نخواهد رفت و همیشه پیشتان خواهد ماند
يکشنبه 9/1/1388 - 15:48
طنز و سرگرمی
خری آمد به سوی مادر خویش ******** بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری ****** خر مادر بگفتا : ای پسر جان ******** تورا من دوست دارم بهتر از جان******** ز بین این همه خرهای خوشگل******** یكی را كن نشان چون نیست مشگل***** خرك از شادمانی جفتكی زد ******** كمی عرعر نمودو پشتكی زد****** بگفت : مادر به قربان نگاهت ******* به قربان دوچشمان سیاهت****** خر همسایه راعاشق شدم من******** به زیبایی نباشد مثل او زن*********بگفت:مادر برو پالان به تن كن ******** برو اكنون بزرگان را خبر كن******* به آداب و رسومات زمانه ******** شدند داخل به رسم عاقلانه ****دوتا پالان خریدند پای عقدش ******** یه افسار طلا با پول نقدش *****خریداری نمودند یك طویله ******** همانطوری كه رسم است درقبیله *****خر دانا كلام خود گشایید ******** وصال عقد ایشان را نمایید ******دوشیزه خر خانم آیا رضائی ******** به عقد این خر خوشتیپ در آیی****** یكی از حاضرین گفتا به خنده ********عروس خانم به گل چیدن برفته***** برای بار سوم خر بپرسید ********كه خر خانم سرش یكباره جنبید***** خران عرعر كنان شادی نمودند******** به یونجه كام خود شیرین نمودند *****به امید خوشی و شادمانی
يکشنبه 9/1/1388 - 15:47
طنز و سرگرمی
سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید
منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.
********
مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند
و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
********
حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را می داند
ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
********
بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد
و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.
********
اقتصاددان: کسی است که فردا خواهد فهمید
چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
********
روزنامه نگار: کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد
و %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
********
ریاضیدان: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک
بدنبال گربه سیاهیه می گردد که آنجا نیست.
********
هنرمند مدرن: کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد
و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.
********
فیلسوف: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
********
روانشناس: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد
که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
********
جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود
و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.
********
برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید
را به روشی که نمی فهمید حل می کند.
يکشنبه 9/1/1388 - 15:45
دانستنی های علمی
زن شرقی، زن ایرانی ام، هویت فرهنگی بالنده دارم. قرنهاست مشتاقانه راهی دراز، پرنشیب و فراز، پیمودهام. كوله باری سرشار از گوهرهای فرهنگیِ دلپذیر و خواستنی دارم. باز هم در نوروز كوله بار خویش میگشایم. پر توانم، پر تلاش؛ همه ذرات وجودم شوق است. باز هم برآنم تا آیینی كهن از نو برپا كنم. چون طبیعت حیاتی دوباره، تولدی دیگر دارم. خستگی ره، غبار از تن میزدایم؛ شادمانم. روی به گلاب؛ و خانه و هر آنچه باشد به آب زلال میشویم. چشم دل بر نعمتهای الهی میگشایم. چون گیاه سر از خاك بر میدارم. نماز میگزارم. سالهاست در نوروز هر آنچه هست میشویم. جامه ای ساده میدوزم. خوراكی مطبوع میپزم. غبار میزدایم، خانه میآرایم. سفره میچینم، سبزه میرویانم. دستانم از زر خالی است اما از مهر و صفا سرشار است و سالهاست با همین دستها، آیین دوره باستان نگه داشتهام.
سفره هفت سین را میگسترانم. ماهی سرخ كوچكی در تنگ آب رها میكنم. نارنجی خوش رنگ و بو در كاسه آب میاندازم تا در لحظه تحویل سال به چرخش آن بنگرم و زیر لب زمزمه كنم: دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً یكسان نباشد حال دوران غم مخور... سیب سرخی كه نشان از مهر و محبت دارد در برابر آیینه مینهم تا مهرمان افزونتر شود؛ و هفت گونه گیاه و خوردنی دستچین شده در سفره میچینم تا رونق و بركت سفرهمان افزون شود.
با سبزه نورسته، سنبل سپید، گل سرخ، شكوفایی بهاران را بر سفره میهمان میكنم. نقل و نبات میگذارم. شمع و چراغ میافروزم تا كامی شیرین و دیدهای روشن شود. در برابر آیینه، رو به قبله آمال، كتاب آسمانی میگشایم و با رویی خوش و دلی پر مهر، عزیزان را پذیرا میشوم. تنهایان و بی كسان را میهمان میكنم. و در آغاز سال نو با درود به روان پاكان و نیكان، با سلامی به زحمتكشان و پرهیزكاران، همدل و همنوا با همگان، آفریدگار بخشنده را سپاس میگویم و طلب خیر و بركت، رونق و بهبودی بیشتر برای نیكاندیشان میكنم.
زن ایرانیام. قرنهاست هویت بالنده فرهنگیام را پاس میدارم؛ و امسال نیز، دیگر بار نوروز - این خجسته آیین ملی و مذهبی خویش - را شادمانه برگزار میكنم و با تمامیزنانِ زن و مردانِ مرد در لحظه پرشكوه تحویل سال نو، خدای را سپاس میگویم.
پایان انتظار نزدیك است. آخرین لحظهها را مشتاقانه میگذرانیم. دلهامان پرشور و گاه درگیر تشویشی گنگ است. همه ذرات وجود سرشار از انتظار است. سالی میگذرد و سالی نو پیش روست. چشم به راه میهمانی عزیز و كهنسالیم تا از ره برسد. لحظه شورانگیز تحولی تازه و لحظه تكرار آفرینش است. طبیعت و انسان را حیات و تولدی دیگر است.
قلبها پرشور میتپند. نفسها در فضای بهاری، عطرآگین میشوند؛ و چشمها مشتاقانه به آب و آیینه، شمع و چراغ، خیره میگردند. دستها پرامید كتاب آسمانی میگشایند و لبها آرام زمزمه میكنند: .یا مقلب القلوب....
در شكوه لحظه فرا رسیدن نوروز دم غنیمت شماریم. مقدم این میهمان عزیز را مبارك خوانیم كه تا چشم بر هم زنیم خواهد رفت. از آیینه دل غبار یك ساله بزداییم، سفرهای هر چند ساده و كوچك اما پر امید بگسترانیم؛ سفرهای به سبزی گندمهای تازه رسته، به سپیدی روی زحمتكشان و پاكان، و به سرخی آتش در هر زمان. به مهر و بخشایش به یكدیگر بنگریم كه امروز، روزی نو، و نوروز است. در هر گذر گل گذاریم و آب ریزیم، بر سر و روی گلاب بیفشانیم، شمع و چراغ بیفروزیم و به نورش تیرگی از دل برهانیم. به روشنای آب و آیینه بنگریم، به ارواح پاك نیكان و عزیزان درود فرستیم و بر پرهیزكاران سلام كنیم. سر بر سجده نهیم و به امید سالی پرخیر و بركت، روزیدهنده جهانیان را نیایش گوییم؛ و با سرور و شادمانی این سنت خجسته و رسم نیك فرهنگی را پاس داریم.
قرنهاست كه این آیین ملی - مذهبی با همه فراز و نشیبهای تند و دشوار در راه دراز تاریخ كه فراروی این ملت بوده، برگزار گردیده است. ما نیز در روزگاری كه ملتها به آیینهای كهن خود میبالند و آنها را به نمایش میگذارند، این پدیده دلپذیر و آیین باستانی و این رسم دیرینه خویش را هرچه پرشكوه تر برگزار نماییم و دمیبیندیشیم؛ به گذشتهها، به آنچه بودهایم و آنچه هستیم و باید باشیم. چون كبوتری سبكبال بر فراز جاده پر فراز و نشیب زمان به پرواز درآییم تا به گذشتهها و به آن نقطه ای رسیم كه نخستین بار جشن نوروز بنیاد نهاده شد. برگ برگ كهنه كتاب تاریخ را نگاهی گذرا اندازیم تا بیشتر دریابیم كه نوروز - این واژه پرشور- چه پیشینه و معنا و مفهومیدارند و چگونه است كه هر سال غم از دلها میزدایند. جشن نوروز چه پدیده شگرف فرهنگی است كه این چنین در دلها ولوله و غوغا برپا میكند؟ آیینهای جنبی نوروز چون چهارشنبه سوری، آبریزان، میر نوروزی و سیزده بدر چگونهاند؛ سفره هفت سین چه معنا و پیشینه ای دارد؟ و خلاصه چگونه است كه نوروز قرنها دوام یافته و باز هم در آغاز هر بهار، هر ایرانی با هر اندیشه ای، پرشور و پر امید فرا رسیدن نوروز را شادمانه جشن میگیرد و به دعا و نیایش میپردازد.
در این سال نو، دلهامان شاد، كشتزارهامان سبز، رودهامان پرآب، باغهامان پربار و شهرهامان امن و آباد؛ بخت و رویمان سپید، و دین و ایمانمان استوارتر باد.
جشن نوروز
واژه «جشن» همان یَسن/ یسنه اوستایی است كه در زبان پهلوی یزشن گفته میشد و در اصل به معنی ستایش و نیایش شادمانه است. «نوروز» یا نوگ روچ/ نوك روز در پهلوی به معنی نخستین روز- روز هرمزد - از ماه فروردین است. ایرانیان در قدیم برای هر روز از ماه نامیگذاشته بودند و روز اول بهار یا فروردین، هرمزد نام داشت. در این روز جشنی بزرگ برپا میكردند و به شادی و نیایش آفریدگار میپرداختند. از چند روز مانده به نوروز مراسم و آیینهای ویژه آغاز میشد كه تا چند روز پس از آن نیز ادامه داشت. در روزهای اول دوره نوروزی، مراسم به طور همگانی برگزار میشد كه به آن «نوروز عامه» میگفتند و از روز ششم به بعد بزرگان و خواص آن را نزد خود ادامه میدادند كه به آن «نوروز خاصه» گفته میشد، اما در هر حال شادی و نیایش ویژگی بارز جشن نوروز بود.
نیاكان ما بر این باور بودند كه آفریدگار بزرگ، جهان را در شش «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید كه در آخرین گاهنبار انسان آفریده شد و از این رو روز تولد نخستین انسان را - كه آن را روز نخست بهار میدانستند - شایسته شكرگزاری و شادمانی میپنداشتند و چون معتقد بودند كه فـَروَهَرهای نیكان و پاكان یا همان قوای باطنی و ارواح مؤمنان در دوره نوروزی از جهان مینوی به گیتی بازمیگردند تا از خویشان و عزیزان دیدار كنند و تقاضای خیرات و صدقه دارند، سفرهها میگسترانیدند و خیرات میدادند و شادمانه دعا میخواندند تا پروردگار را شكر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به همین سبب ماه فروردین را ماه فرود فروهرها یا فروردیگان و یا عید فَروشیها یا اموات هم میگفتند.
بنیان جشن نوروز
نوروز جنبه مذهبی و روحانی دارد و نیایش و ستایش شادمانه همگانی را همراه میآورد. در اسطورهها
و افسانهها و كتابهای پیشینیان بنیان نوروز را به پادشاه اسطورهای و افسانه ای، جمشید (جمشید)، نسبت دادهاند. فردوسی در حماسه بزرگ «شاهنامه» نوروز را به جمشید نسبت میدهد؛ آن هنگام كه او بر تخت شاهی نشست و تاج مرصع بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن دمید و همگان آن روز را روزی نو و نوروز نامیدند و جشن و سرور برپا كردند.
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج تن دل ز كین
بزرگان به شادی بیاراستندمیو جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
و گویند چون پرتو خورشید بر آن تاج پرگوهر دمید، جم كه از آن پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته میشد دارای شعاع خورشید گردید و از این رو جمشید نامیده شد. روایتها و افسانههایی دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد كه به طور قاطع بر آن نمیتوان تأكید كرد. از جمله آنكه گفتهاند: روزی حضرت سلیمان انگشتر گمشده خویش را پیدا كرد. مردمان شاد شدند و آن روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته اند كه حضرت صادق (ع) نوروز را روزی فرخنده برای طلب حاجتها دانستهاند، و نیز نظری است بر این كه روز غدیر خم مصادف با اول فروردین بوده و از همین رو نوروز گفته شده و جشن برپا كردهاند. البته این مورد به لحاظ تقویمیمطابقت داده نشده است.
ایران شناس معروف دانماركی، كریستن سن و برخی دیگر از محققان ایرانی گفته اند كه جشن نوروز ایرانی متأثر از برخی جشنهای كهن ملل قدیمتر است و از جمله، آثاری از زگموگ، جشن بابلیان - كه خود متأثر از سومریان نیز بوده - در نوروز ایرانی مشاهده شده است. اما به خوبی پیداست نوروز ایرانی تجلی فرهنگ ایرانی است و دستكم قرنهاست كه با آیین و رسم فرهنگ ایرانی برگزار میشود.
چهارشنبه سوری
نیاكان ما در شب عید آتش میافروختند و به شادی گرد آن نیایش میكردند. گویند كه پس از اسلام در ایران رسم بر این شد كه در آخرین چهارشنبه سال، پس از غروب آفتاب با چوب و كنده و خار در فضای باز آتش افروزند و جشن گیرند؛ و هنوز پس از قرنها، هر سال مردم با افروختن آتش و پریدن از روی آن و خواندن سرود و صرف نقل و آجیل و آش رشته مخصوص تا آخرین ساعات شب به شادمانی سرگرم میشوند.
آتش از زمانهای دور مورد توجه بوده است. در قدیم آتشكدههای بزرگی در ایران ساخته بودند تا آتش - این عنصر مقدسشان - را همیشه روشن و برپا نگاه دارند. به خوبی پیداست در زمانی كه نیروی اصلی در تولید نور، آتش بوده، روشن نگاه داشتن آتش و در نتیجه رهایی از سیاهی و تیرگی و بهرهمندی از نور و روشنایی چه اهمیتی داشته است. افزون بر این از روشنایی آتش در كار خبر رسانی نیز استفاده میشده است. بر فراز برجها و بلندیها آتش میافروختند و به یكدیگر پیام میرسانیدند. به جز بهرهمندی از نور آتش و جنبه پیام رسانی، آتش به سبب گرما و تولید حرارت در خانه و نیز استفاده در پخت و پز، كاربرد مفیدی داشته كه به موجب آن مقدس به شمار میآمده؛ همچنین آتش به لحاظ پاك كنندگی و به عنوان نابود كننده آلودگیها مورد توجه بوده است. بنابراین، آتش به لحاظ نور، گرما، خبر رسانی، پاك كنندگی و به عنوان یكی از عناصر چهارگانه مقدس پیشینیان - آب، خاك، باد، آتش - در فرهنگ ایرانیان قدیم اهمیتی ویژه داشته است. اكنون نیز همچنان به صورت نمادین در جشن چهارشنبه سوری افروخته میشود و مردم گرد آن به شادی سرگرم میگردند. اما واژه سوری یا سوریك به معنی گل سرخ و گل سوری است و شاید به همین سبب است كه در چهارشنبه سوری خوانده میشود: .سرخی تو از من... چهارشنبه روز سرخ، روز گل سرخ، روز افروختن آتش و شادمانی مردم، و ستایش خداوند برای بهرهمندی از این نعمت است.
آبریزان یا آب پاشان
گویند جشن آبریزان نخست از آیینهای ماه تیر بوده است كه بعدها به مراسم عید نوروز اضافه شده؛ و سالیان دراز پیش از این، هفت سال قحطی پدید آمد. مردمِ به جان آمده از خشكسالی برای نیایش و نماز و درخواست باران به بیابان رفتند و دست به دعا بردند و چون از ابر رحمت پروردگار باران بارید، در دلها شادی پدید آمد و مردم به شادمانی پرداختند و به شكرانه این نعمت، پس از آن هر سال بر روی یكدیگر آب و گلاب پاشیدند. كم كم این رسم به صورت آب پاشی در خانه و كوچه و شستشوی خارج از برنامه معمول شد؛ و اكنون نیز چنین رسم است كه پیش از فرا رسیدن نوروز تا آنجا كه ممكن است خانه را شستشو دهند، بدن به آب بشویند و بر یكدیگر گلاب بپاشند. در شب نوروز برای پاكی از گناه، تن خود بشویند و آب بپاشند تا سال نو با فراوانی آب، رونق كشاورزی و بهبود وضع معیشت آغاز شود.
میر نوروز - عمونوروز
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
كه بیش از پنج روزی نیست حكم میر نوروزی
در قدیم كه سرگرمیها و امكانات شادی بخش اندك و محدود بود، در دوره نوروزی، فردی كه به او میر نوروز میگفتند جامهای رنگین بر تن میكرد، سوار چهارپایی میشد، كیسه و كوله ای برمیگرفت و در كوچه و بازار به راه میافتاد. با صدای رسا سخنان خنده آور و شادی آفرین میگفت و موجب سرگرمیمردم میشد. در هر خانه ای دمیمیایستاد و چیزی دریافت میكرد و هر آنچه بود - نقل و آجیل و شیرینی و... - در كیسه خود میریخت. میگفت و میخندید و میخندانید و دلها را شاد میكرد.
شاید پدیده عمونوروز كه به ویژه در چند دهه پیش در ایران معمول بود شكلی دیگر از همان میر نوروز بوده باشد. عمونوروز نیز با كلاه و جامه ای رنگین و دایرهای زنگی اما با رویی سیاه شده از زغال یا رنگ در كوچه و خیابان به راه میافتاد و اشعار كوتاه خندهآور میخواند و سعی میكرد تا دل مردم شاد كند و خود نیز چیزی بستاند و شاد شود. در حال حاضر این رسم تا حد زیادی منسوخ شده و كمتر مورد توجه قرار دارد. اما نواختن ساز و دهل در آغاز نوروز در كوچهها و محلههای قدیمیهنوز هرچند كم، اما متداول است.
سیزده به در وقت آن است كه مردم ره صحراگیرند
خاصه اكنون كه بهار آمد و فروردین است. (حافظ)
در سیزدهمین روز فروردین كه پایان دوره نوروزی تلقی میشود، مردم در دشت و بیابان و در فضای سبز بهاری گرد میآیند و به شادی میپردازند. در این روز پایانی نیز چون روزهای دیگر عید، خوراكی ویژه همچون آش رشته و دیگر خوراكهای سبزیدار میپزند. گندمهایی را كه برای سفره هفت سین رویانیدهاند با خود به صحرا میبرند و با انداختن آن در جوی و رود - و به هر حال بیرون از خانه - نحسی سیزده را كه یا به آن معتقدند و یا بنا به رسم كهن، آن را خوش یمن تلقی نمیكنند از خود و خانواده دور میسازند. بسیاری از مردم به نحسی عدد سیزده نه تنها اعتقادی ندارند بلكه در اساس، تأثیر عددی خاص را در سرنوشت خود مؤثر نمیدانند، اما این باور كه در قدیم عدد سیزده را خوش یمن تلقی نمیكردهاند شاید به این دلیل باشد كه در طالع نمای نجومی، قدما معتقد بودند كه آسمان دوازده برج دارد و هر تولدی كه صورت میگیرد دارای ستارهای در یكی از دوازده برج است و بنابر این كه كدام ستاره در كدام برج قرار گرفته، طالع و خوی فرد متولد شده شكل میگیرد و خارج از دوازده برج - كه عدد سیزده است - نابجا و نحس به شمار میآمده است. در هر حال اكنون دیگر نحسی عدد سیزده مورد پذیرش همگان قرار ندارد و بیشتر جنبه خرافی دارد.
هفت سین
با فرا رسیدن سال نو، سفره مبارك هفت سین را میگسترانیم؛ سفرهای از هفت گونه گیاه و دانه و خوردنی دلپذیر. آب و آیینه، شمع و چراغ، نقل و نبات و گل و سبزه در آن مینهیم؛ كتاب آسمانی خود را میگشاییم و در لحظه حلول سال نو در برابر سفرهای از بركت الهی و به امید رونق و بهبود و معیشتی بهتر دست به دعا برمیداریم.
اما به راستی چرا توجه ویژه به «هفت سین» است؟ ویژگی عدد هفت نسبت به سایر عددها چیست؟ حرف سین یا شین یا هر حرفی دیگر چه مزیتی بر حروف دیگر دارد؟ آیا اعدادها و حروفها میتوانند در سرنوشت انسان مؤثر واقع شوند؟ چرا در سفره هفت سین نوروز سیب و سركه، سماق و سمنو، سبزی و سبزه و سنبل میگذاریم؟
برخی از محققان معتقدند كه پیش از اسلام، در این سفره هفت «شین» میگذاشته اند، همچون شمع و شیرینی و شیر، شربت و شهد و شراب و شاهدانه؛ و یا هفت گیاه چیدهشده سودمند به صورت هفتچین؛ و یا هفت سینی از خوردنیهای مطلوب. اما قرنهاست كه در سفره عید هر ایرانی هفت گونه خوردنی و سبزه كه حرف نخست آن سین است چیده میشود و آن چنان كه پیداست سخن بر سر حرف سین یا چین یا شین نیست، بلكه محتوای سینیها یا ظروفی كه خوردنی در آن مینهند اهمیت دارد و محتوای ظرفها نمادهایی هستند در سفره هفت سین.
در هر حال بیشتر توجه به عدد هفت بوده كه خوش یمن و مبارك و حتی مقدس تلقی شده است.
چرا «هفت» در سفره هفت سین
عدد هفت كه جمع سه و چهار است، نزد ریاضیدانان به سبب شكل هندسی مثلث و مربع كه اشكال همگن و كامل به شمار میآیند نمایانگر كمال و به شكلی نمادین، به مفهوم كثرت و تكامل است. هنگامیكه از عدد هفت، یا هفت هزار و... سخن گفته میشود معنای زیاد بودن مد نظر است. در میان اقوام هند و اروپایی و همچنین هند و ایرانی این عدد خوش یمن و مبارك تلقی شده و در اساس، نقش این عدد در فرهنگ ملتها نقشی مثبت است.
واقعیتهای طبیعی، مشاهدهها و تجربههای مردم در گذر زمان، نقش ادیان الهی و باورهای دینی مردم در توجه ویژه به عدد هفت بسیار اساسی است و از همین روست كه قرنهاست در آیینها و رسمهای ایرانی نیز این عدد جایگاهی ویژه دارد. در چیدن و آراستن سفره هفتسین نیز نقش این عدد به خوبی آشكار است.
نگاهی گذرا به واقعیتهای طبیعی، كتب الهی، باورهای مردم، هنر معماری، موسیقی، خط و نیز ادبیات ملل نشان میدهد كه عدد هفت تا چه حد مورد توجه ویژه قرار دارد. در قرآن كریم و نیز نزد مسلمانان ایرانی عدد هفت جدای از سایر عددها مورد توجه قرار دارد. در برخی از آیهها و سورههای قرآن از عدد هفت نام برده شده است و نیز قرآن را مشتمل بر هفت موضوع دانستهاند. مناسك حج هفت مرحله دارد و نخستین قاریان نیز هفت نفر بودهاند. در كتابهای آسمانی انجیل و تورات، بارها و بارها این عدد با تأكید تكرار شده است. همچنین نزد زرتشتیان هفت امشاسپند گرامیبوده و در آیین مهر هفت اختر معتبر بوده است. پیشینیان ما نیز زمین و آسمان را دارای هفت طبقه دانستهاند و به زمین هفت اقلیم میگفتهاند كه دارای هفت دریا بوده است.
خلق جهان را در شش مرحله یا گاهنبار گفته اند و در روز هفتم كه پایان خلق جهان است به نیایش و جشن و سرور میپرداخته اند؛ این آیین هنوز مشاهده میشود و ادامه دارد. حركت و تغییر شكل ماه در چهار هفته، وجود خوشه ستارگان یا خواهران هفتگانه و همچنین تكامل جنین در هفت ماهگی، رویش دندان كودك در هفت ماهگی، تغییر تكاملی نطفه به جوجه پس از سه هفته و... از مواردی است كه در طبیعت مورد مشاهده و توجه قرار گرفته اند.
باورهای ملتها نیز نمایانگر توجه به عدد هفت و نقش آن است. در قدیم مصریان به هفت ركن قدرت معتقد بودند؛ كلدانیها هفت طبقه كمال و بابلیان هفت طبقه آسمان را باور داشتند؛ یونانیان به هفت خدا معتقد بودند؛ هندوان خدایان هفتگانه «آدیتیا» را میپرستیدند؛ و رومیان جشن بزرگ هفت مادر یا «سپتی ماترا» را برگزار میكردند. بسیاری از ملتهای دیگر نیز متوجه این عدد بودهاند. همچنین از عجایب هفتگانه جهان نام برده شده است. در موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه، و در خط هفت شیوه نگارش تعیین كردهاند. در هنر و ادبیات نیز توجه هنرمندان و نویسندگان به عدد هفت آشكار است.
در اساس بین اقوام هند و اروپایی، و نیز ایرانیان و هندوان، عدد هفت خوش یمن و مبارك تلقی شده است؛ و از همین روست كه در فرهنگ ایرانی ما - كه بنیانش بر باورهای دینی استوار است - در سفره عید كه سفرهای دلپذیر و خوش یمن و سرشار از امید به بهبودی و رونق بیشتر است، هفت سین چیده میشود؛ به این امید كه سال نو پر بركت و مبارك باشد.
روزی نو برای نیایش با آفریدگار
در بطن جشنها و آیینهای ملی - مذهبی ایرانی، ستایش و نیایش آفریدگار بزرگ جهان نهفته است. نوروز نیز همواره با سپاس پروردگار همراه بوده است. ما نیز در این خجسته آیین باستانی دست به دعا برمیداریم و با اندیشهای پاك و دلی روشن میخوانیم: پروردگارا! در این سال نو دلهامان پاك ساز؛ از هر چه خشم و خشونت و كینه جویی است؛ از تهمت و غیبت و دروغ؛ از خودخواهی و خودپرستی و خودبینی؛ از غرور و نیرنگ و ریا و سخنچینی؛ از خرافات و سحر و جادو؛ از بی مهری، پیمان شكنی، بدعهدی؛ از بیعدالتی و بیانصافی؛ از حق ستیزی و نامردمی؛ از سستی و كاهلی؛ از ستم و ستمكاری؛ و از ناسپاسی و وظیفه ناشناسی.پروردگارا! در این سال نو دلهامان سرشار ساز؛ از نور ایمان و شور هستی؛ از نشاط، عشق و مهر و محبت، درستی و راستی؛ از بخشش و گذشت و دلنوازی؛ از خودشناسی و خداشناسی و پرهیزكاری؛ از وفا و صفا، صبر و شكیبایی؛ از انصاف و عدالت و حقپرستی؛ و از دانش و خردمندی، از خویی مردمی. پروردگارا! در این سال نو رنج بیماری و فقر از ما و تمامینیكاندیشان و پرهیزكاران دور ساز و آسودگی بهرهمندی از نعمتهایت عطا فرما. مادران و پدران و عزیزان ما را قرین رحمت، و روحشان شاد بدار و توفیق عبادت و بندگی عنایت فرما. ملت ما و همه مسلمانان جهان و مردمان نیك را از هر آنچه بدی و بلاست دور فرما؛ و با نور الهی دلهامان روشن بدار.
سازهای ویژه نوروز
در گذشته رسم بوده است كه در نوروز گروهی نوازنده ساز مینواختند و با آهنگهای شادمانه فرا رسیدن سال نو را شادباش میگفتند. سازهای بادی چون سورنای، كرنای، بوق و نیز سازهای كوبهای چون طبل و دهل آلات موسیقی آنان بود.
واژه «سور» به معنی جشن و میهمانی و «نای» همان واژه «نی» است و سورنای به معنای ساز بادی جشن و میهمانی استفاده شده است. بوق و كرنای نیز در اصل هنگام آغاز نبرد یا حادثه ای نواخته میشده كه به مرور زمان در كنار سازهای بادی دیگر در آغاز بهار و نوروز به كار گرفته شده است. هنوز هم در كوچههای قدیمیشهرها طنین دلپذیر و شادمانه سازهای بادی و كوبه ای را میشنویم كه با آهنگ و ریتم خاصی نواخته میشوند و فرا رسیدن نوروز و بهار را شادمانه خبر میدهند؛ و چه زیباست اگر نواختن این سازها در این گونه مراسم شادیبخش مورد توجه بیشتر قرار گیرد و این رسم دلپذیر بازسازی و احیا گردد.
نوروز از نگاهی دیگر
كسی هست كمیآن سوتر از اینجا؛ مثل من و تو، مثل ما. كسی هست كه در این عید مانده است تنهای تنها. دستان زحمتكش او تهی است از زر و زور. چشمان پر فروغش شده كم نور. سفرهاش خالی است. كودكانش مانده اند گرسنه، در سفره عیدش نه از هفت سین خبری است و نه از هیچ حرفی دیگر.
كسی هست ضعیف، بیمار، خسته و دل شكسته، بی چیز و بخت بسته. كسی هست مثل من و تو، مثل ما؛ كمیآن سوتر در شهر ما. دیوارهای خانه اش فرسوده، گلیمش مندرس، نفت چراغش رو به پایان، مانده بی كس و بی سر و سامان.
كسی هست كه نه به نوای بلبل میاندیشد و نه به شكوفه و گل «تنها مانده حیران» آه كه چه دهد پاسخ به فرزندان!
كسی هست كمیآن سوتر در فقرآباد «بی چیز اما باز هم امیدوار» او هم از ماست. در این نوروز تنهایش نگذاریم. دستش به گرمیبگیریم و دلش شاد نماییم.
«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب فارسی
فردوسی بنیانگذاری نوروز را به جمشید پادشاه افسانه ای و اسطورهای اقوام هند و ایرانی نسبت میدهد. به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند.
همچنین فردوسی در «شاهنامه» از هفتخوان دشوار رستم، هفتخوان اسفندیار و هفت بزم كسری نوشین روان با بوذرجمهر شعر میسراید (هفتخوان رستم: جنگ رخش با شیر، غلبه تشنگی بسیار بر رستم، جنگ رستم با اژدها، كشتن زن جادو، گرفتار شدن اولاد به دست رستم، جنگ رستم و ارژنگ دیو، و كشتن رستم دیو سپید را. هفتخوان اسفندیار: كشتن اسفندیار دو گرگ را، كشتن اسفندیار شیران را، كشتن اسفندیار اژدها را، كشتن اسفندیار زن جادو را، كشتن اسفندیار سیمرغ را، گذشتن اسفندیار از برف، و گذشتن اسفندیار از رود و كشتن گرگسار را. بزمهای كسری نوشینروان با بوذرجمهر نیز هفت داستان پندآموز دارد). فردوسی همچنین داستان «هفتواد» را میسراید.
مولوی از «هفت شهر عشق عطار» میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
و جامیهفت مثنوی میسراید («سلسله`الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه»). نظامینیز «هفتپیكر» را میسراید (چهارمین منظومه از «خمسه نظامی» كه داستانهایی است از بهرام شاه ساسانی، ازدواج او با هفت دختر هفت پادشاه در هفت گنبد با هفت داستان از زبان هفت زن او). در ادبیات پارسی از «هفت گنج» خسروپرویز یاد شده (گنج عروس، گنج بادآورد، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضراء، گنج شادآورد و گنج بارتیف). خیام شاعر و ریاضیدان بزرگ «نوروزنامه» میسراید و شاعران و نویسندگان دیگر نیز متوجه نوروز و عدد هفت میشوند. حافظ مژده فرا رسیدن بهار و نوروز را میدهد و عید را مبارك میخواند؛ و بسیار نمونههای دیگر كه همه نشان از توجه به این رسم و آیین خجسته در ادبیات فارسی دارد.
منبع: tebyan.net
يکشنبه 9/1/1388 - 15:44