مرگ بهتر است یا زندگی ؟؟؟!!!! تا حالا شده به مرگ فكر كنید وقتی آدم ( به نظر من ) از زندگی سیر می شه به مرگ فكر می كند وقتی تمام در ها برروی انسان بسته شود آدما به مرگ فكر می كنند . چند نوع مرگ داریم : 1 : مرگ طبیعی ( سكته و...) 2 : مرگ ناشی از تصادفات 3: مرگی كه باعـث انجام ندادن امر خدا ست یعنی خود كشی 4 : مرگ شادی بخش روح یعنی شهادت . من قبلآ به مرگ شماره 3 فكر می كردم ولی اكنون با اضافه شدن اطلاعاتم در مورد خود كشی اصلآ فكر نمی كنم چون فكر كردن در مورد آن هم گناه محسوب می شود خود كشی یعنی خود را عمدآ كشتن ، عمدآ سمی را خوردن ، عمدآ خود را دار زذن و یا عمدآ تصا دف كردن و .... تا حالا شده به خود كشی فكر كنید ؟؟؟!!!!! دلم می خواهد یكبار هم كه شده بروید در عالم مرگ و ببینید وقتی انسان می میرد و دیگه فكر دنیا و مال و ملال نیست دیگر انسان فكر خود نمایی ، پارتی بازی و یا حسادت و .... نیست اگر می خواهید مرگ خوب و جاویدانی داشته باشید فقط و فقط ایمانتان را به خدواوند نزدیكتر كنید چون خدواند هم حرف های ما را درك می كند و ما را ترك نمی كند یعنی چه ؟؟؟؟؟ هیچ كاری ندارد اول نماز ها یتان را تا می توانید اول وقت و به موقع بخوانید هیچ گاه دروغ نگوید و هیچ گاه غیبت نگوید و هیچ كس را مسخره نكنید و بر دیگری حسادت نكنید و در آ خر گناه نكنید و.......... (می دانم كه گناه را نمی توانید ترك كنید می توانید مقداری از آن را حذف كنید ).!!!!!!!!!! به قول یك فردی كه در مورد مرگ می گفت : انسان وقتی در شكم مادر هست در یك دنیای كوچك و با پیشرفت كم و وقتی به دنیا می اید وارد دنیای بزرگ تر و پیشر فته تر از دنیای قبلی می شود و وقتی انسان از دنیا می ورد وارد دنیای پیشرفته تر و بهتر ی می شود پس نتیجه می گیریم كه مرگ بهتر از زندگی است . !!!!!!؟؟؟؟؟ تا حا لا شده تمام در ها بر ویتان بسته شود و هیچ كس غم خوار شما نباشد اگر اینگونه شدید مشتا ق نظرات شما هستم .
مطلب عاشقانه اگه عزیزی دارید که فقط با یه جمله و حرف شما دلش
امیدوار میشه و دلش شاد میشه این امید و شادی رو ازش دریغ نکن پرستوی
عاشق اینبار نیز گذشت و فداکاری خودت رو ثابت کن والسلام
ها ها ها ...! شیوه مطالعه اولی:« كتابی را كه بهت دادم خواندی؟» دومی:
«بله، آخرش خیلی خوب بود.» اولی:« اولش چه طور بود؟» دومی:
«هنوز اولش را نخوانده ام.» تاریخ سیب زمینی معلم به دانش آموز:
« بگو ببینم! سیب زمینی از كجا پیدا شد؟» دانش آموز:
« از زمانی كه اولین سیب از درخت به زمین افتاد.» آرزو سعید از دوستش، خسرو،
می پرسد: «دلت می خواست جای چه كسی بودی؟» خسرو جواب می دهد:
«جای تو.» سعید با تعجب می پرسد: «چرا جای من؟» خسرو جواب می دهد:
«برای این كه دوست نازنینی مثل خودم داشته باشم.» قوه بینایی اولی:
« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟» دومی:
«حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام كه عینك زده باشد.»
در كلاس ریاضی معلم: «مریم! اگر هم شاگردی ات، سارا، هزار تومان به تو بدهد
و دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد، در مجموع چه قدر پول خواهی داشت؟»
در همین موقع سارا با عصبانیت می گوید:
« اجازه! ببخشید، از كیسه خلیفه می بخشید؟! »
لطیفه های ملا نصرالدینی علت جنگ شخصی از ملا پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟ ملا بلافاصله كشیده ای محكم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری! راه گم كرده ملا خود را از دست طلبكاران به مردن می زند، او را شستشو داده كفن می كنند و در تابوت نهاده به طرف گورستان می برند تا دفن كنند اما تشییع كنندگان راه قبرستان را گم می كنند و هر چه می گردند موفق نمی شوند به یافتن راه، ملا كه طاقت خنگی آن ها را نداشت از میان تابوت بلند شد و گفت راه قبرستان از آن طرف است! كندن بال مگس ملا در اتاقش نشسته بود كه مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یك بالش را می كند. مگس كمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می كند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بكنید گوش او كر می شود! عقل سالم زن ملا به عقل خود خیلی می نازید و همیشه پیش شوهرش از خود تعریف می كرد. روزی گفت: مردم راست گفته اند كه دارای عقل سالم و درستی هستم. ملا جواب داد: درست گفته اند چون تو هرگز عقلت را به كار نمی بری به همین دلیل سالم مانده است!