دشمه
(
Dash-me
)
پهلواني ايراني در شاهنامه
دغدا
(
Deghdā
)
شيردهنده ی دختر ، نام مادر حضرت زرتشت
دل آرا
(
Delārā
)
دل آراينده ، معشوقه زيبا ، آرامش دهنده ، نام همسر دارا
دل آسا
(
Del-āsā
)
تسلي دهنده
دل آسوده
(
Delāsoode
)
آسوده دل ، خاطرجمع
دل آشنا
(
Del-āshenā
)
عارف بر دل ، کنایه از عاشق پیشه
دل افروز
(
Del-afrooz
)
افروزنده دل ، شادي بخش ، دل فروز ، روشني بخش دل
دل انگيز
(
Del-angiz
)
دل فريب ، دلاويز ، مرغوب ، جالب ، گيرا
دلارام
(
Delārām
)
آرامش دهنده دل ، مایه تسکین خاطر ، دلبر ، محبوب ، معشوق زیبا
دلاويز
(
Delāviz
)
دلپسند ، مرغوب ، دلچسب
دلبان
(
Del-bān
)
محافظ دل ، نگهبان و مراقب دل
دلبر
(
Del-bar
)
دلربا ، محبوب ، معشوق ، کنایه از معشوق زیبا
دلبسته
(
Del-baste
)
عاشق ، دلباخته ، گرفتار ، دارای تعلق
دلبند
(
Del-band
)
جاذب ، دوست داشتنی ، فرزند عزیز ، اسیر کننده دل ، محبوب
دلپاك
(
Del-pāk
)
پاكدل ، داراي دل پاك
دلپذير
(
Del-pazir
)
مطبوع ، مقبول ، دلخواه ، پسنديده
دلجو
(
Del-joo
)
تسلي دهنده و آرامش دهنده دل ، مهربان
دلخسته
(
Del-khaste
)
پريشان خاطر و غمناك
دلخوش
(
Del-khosh
)
خوشحال ، بانشاط ، مسرور
دلدار
(
Del-dār
)
محبوب ، دلير ، شجاع ، صاحبدل
دلربا
(
Del-robā
)
رباينده دل ، جذاب ، زيبا
دلستان
(
Del-setān
)
ستاینده دل، دلربا ، معشوق
دلشاد
(
Del-shād
)
شادمان ، مسرور ،گشاده خاطر ، با نشاط
دلفروز
(
Del-forooz
)
دل شاده کننده ،فروزنده دل
دلفريب
(
Del-farib
)
زيبا ، فريبنده دل
دلكش
(
Del-kash
)
دلبر ، جالب ، دلپذير ، خوشايند
دلگرم
(
Del-garm
)
اميدوار ، متكي ، آسوده
دلگشا
(
Del-goshā
)
موجب انبساط و شادی
دلناز
(
Del-nāz
)
کنایه از معشوق و محبوب
دلنشین
(
Del-neshin
)
خوشایند ،مرغوب ، مؤثر
دلنواز
(
Del-navāz
)
تسلي دهنده ، آن كه باعث تسلي خاطر شود ، دل آرام، دلپذير
دلور
(
Del-var
)
دلدار ، بي باك ، شجاع ، باجرئت ، دلاور
دلير
(
Dalir
)
شجاع ، پردل ، دلدار ، گستاخ ، بي باك
دليله
(
Dalile
)
راه روشن ، نام زن زيبايي كه سامسون را فريب داد و او را اسير دشمنانش كرد
دلکش
(
Del-kash
)
دلبر ، جالب ،دلپذیر ، خوشایند
دَلیل
(
Dalil
)
رهبر ، راهنما ،برهان
دماوند
(
Damāvand
)
نام يكي ازسرداران بزرگ درعهد ساسانيان ، قله اي در كوه البرز
دمساز
(
Dam-sāz
)
همدم ، همراز ، مصاحب ، سازگار
دنا
(
Denā
)
نشاط ، فرياد شادي ، نام قله اي درفارس
دنيا
(
Donyā
)
كره زمين ، جهان ، گيتي
دنيازاد
(
Donyā-zād
)
زاده دنيا ، نام يكي از قهرمانان زن كتاب هزار و يكشب
دَها
(
Dahā
)
زيركي ، هوشياري
دهپور
(
Deh-poor
)
سپرده ، روستازاده
دهخدا
(
Deh-khodā
)
صاحب ده ، كدخدا و رئيس بزرگ دِه ، دانشمند گرانقدر ، مؤلف فرهنگ دهخدا
دهش
(
Dahesh
)
بخشش ، كرم ، سخا ، عطا
دهقان
(
Deh-ghān
)
كشاورز ، زارع ، روستايي
دهكيا
(
Deh-kiā
)
كدخدا ، بزرگ ده
دهگان
(
Deh-gān
)
صاحب زراعت ، زارع
دهناد
(
Deh-nād
)
نظم و ترتيب
دهنار
(
Deh-nār
)
دهي از دهستان ابرشيو پشت كوه حومه شهرستان دماوند
دوست
(
Doost
)
محب و يكدل و يكرنگ ، خيرخواه و يار و رفيق
دوستدار
(
Doost-dār
)
يكرنگ و يكدل
دوستكام
(
Doost-kām
)
رفيق ، معشوق ، يار مهربان
دوستگان
(
Doost-gān
)
محبوب ، معشوق
دوستوار
(
Doost-vār
)
مانند دوست ، همانند دوست
دوشنبه
(
Doshambe
)
روز سوم هفته ، از نام هايي كه مردان برمي گزينند
دوشينا
(
Dooshinā
)
دوشنبه ، ديروز
دولت
(
Dow-lat
)
ثروت و مال ، اقبال و بخت و سعادت ، گروهي كه بر كشوري حكومت كنند
دولتشاه
(
Dow-lat-shāh
)
داراي اقبال شاهانه
دولتمند
(
Dow-lat-mand
)
بختيار ، توانگر
ديااكو
(
Diyā- ako
)
نخستين پادشاه ماد
ديانوش
(
Dayā-noosh
)
در قصه وامق و عذرا نام يك دزد دريايي است
ديبا
(
Dibā
)
پارچه حرير الوان ، كنايه از ديدار خوبان
ديباج
(
Dibāj
)
ديدار زيبا روي ، صورت جميل
ديباذر
(
Dibā-zar
)
نام روز هشتم هر ماه شمسي كه روز جشن است در ماه دي
ديلا
(
Daylā
)
گندم لاغر ، سياه رنگ
ديلمان
(
Deylamān
)
گوشه اي است در آواز دشتي
دينا
(
Dinā
)
خواهر حضرت يوسف ( ع )
دينه
(
Dine
)
ديروزي، نو ، تازه
دينور
(
Din-var
)
ديندار ، متدين
دينيار
(
Din-yār
)
ياور و پشتيبان دين
ديهيم
(
Dey-him
)
تاج پادشاهان ، كلاه مرصع ، افسر
دِیار
(
Diyār
)
سرزمین ، شهر ، خانه