• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3920روز قبل
فلسفه و عرفان
فلسفه حرف می آورد و عرفان سکوت. آن عقل را بال و پر می دهد و این عقل را بال و پر می کند. آن نور است و این نار. آن درسی بود و این در سینه. از آن دلشاد شوی و از این دلدار. از آن خداجو شوی و از این خداخو. آن به خدا کشاند و این به خدا رساند. آن راه است و این مقصد، آن شجر است و این ثمر آن فخر است و این فقر، آن کجا و این کجا.

هزار و یک نکته، صفحه 128
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:29
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم استاد جامع معقول و منقول , حاج شیخ محمد تقی آملی قدّس سره الشریف فرمود : کسی به آقا میرزا محمدرضای الهی قمشه ای ( عارف بزرگ معروف ) گفت : آیا این حرفهائی را که عرفا می زنند یافتند یا بافتند؟
در جواب فرمود : اگر بافتند خوب بافتند و اگر یافتند خوب یافتند

هزار و یک نکته ج1 ص 621
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:29
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

آقا بس بسی نباشید، از ذکرهایی استفاده کنید که لب تکان نمی خورد، ذکر شریف «لا اله الا الله» معجون نفی و اثبات است و عجیب است!
------------------------
صراط سلوک، ص 106
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:28
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

آقای من! در نزد اولیاء الله مجرب است که إکثار ذکر شریف «یا حیّ و یا قیّوم یا من لا اله الّا انت» موجب حیات عقل است. وقتی با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتها نباشد. در آن حال با کمال حضور و مراقیت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی. عدد ندارد؛ اختیار مدت با خود جنابعالی است، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه (تعدادش) کمتر از یک اربعین نباشد؛ بیشترش چه بهتر.
--------------------------
نامه ها برنامه ها، ص 226.
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:28
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

ساعت هشت صبح روز چهارشنبه...دوازدهم آبان ماه سنه هزار و سیصد و سی و سه هجری شمسی بود که در محضر انور استاد معظم، علامه بزرگوار آقا شیخ محمد حسین فاضل تونی –رضوان الله علیه- شرح علامه قیصری ساوی بر فصوص الحکم شیخ اکبر طائی را درس می گرفتیم؛ مبحث آن روز اوایل فصّ آدمی در بیان «فاقتضی الأمر جلاء مرآة العالم فکان آدم عین جلاء تلک المرآة و روح تلک الصورة...» بوده است، حضرت استاد –روحی فداه- از استادش آقا میرزا هاشم اشکوری، و آن جناب از استادش آقا محمد رضا قمشه ای، و آن جناب از استادش آقا سید رضی لاریجانی، و آن جناب از استادش آقا میرزا ربیع شیرازی حکایت فرمود که جناب میرزا ربیع شیرازی در ریاضت و سیر و سلوک بود؛ (یک) وقتی از هاتفی که خود او را ندیده بود، می شنود:
ز عقل و هوش بیرون نزد ما آی / که عقل و هوش را ره نیست آنجای
راقم گوید سرش این است که شهود ملکوتی با عقول اکتسابی حاصل نمی شود، فافهم.
------------------------------
علامه حسن زاده، انسان در عرف عرفان، ص 19.
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:27
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

نامه عرفانی عارف بزرگ علامه حسن زاده آملی (حفظه الله)


[تصویر: 0060.jpg]

علامه حسن زاده (حفظه الله) در نامه ای برای کسی که برای سلوک دستوری خواسته بود اینچنین نوشت:
(این نامه در کتاب تازیانه سلوک/ص۹ آمده است)


متن نامه به این شرح است:

تن به دنیا دار و دل به مولا

«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»،ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة . آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ/ متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها

«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است [یعنی متأدب به آداب الهیه بودن و در همه حال خود را در محضر حق دیدن و جانب حق را رعایت نمودن] الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»

از خــدا جویـیم توفیــق ادب بی ادب محروم گشت از لطف رب
در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت که میزان قسط[اعتدال]است«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21 که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،در زیان زبان داستانها گفته اند.

آقای عزیز هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» اأسراء/79 ،و مگر نشنیده ای؟

دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند / وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

و مگر برایت نخونده ام؟

در خلوت شبهای تارت می توانی / آری بکف سرچشمة آب بقا را

خلاصه مرد سحر باش که :

صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام / نا تمامان جهان را کند این پنج تمام

و دست از دامن دوست بر مدار.

بــه واللّـه و بــه بـالله و تــاللـه بـه حق آیة نصـــرٌ من الله
که مو از دامنت دست بر ندیرُم اگر کشته شوم الحکم لله

اگر در شب نگرفتی در روز بگیر،و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داده است که فرمود:«وَهُوَ الّذی جعل اللیل و النهار خلفةً لمن اراد اَن یذّکّر او اراد شکورا»الفرقان/62.سرّش این است که جواد است و جود ،گدا می خواهد.

بانگ می آیــد که ای طـالب بیــا جـود محـتاج گـدایان چون گـدا
جود محتاج است و خواهد طالبی همچــنانکـه توبه خواهـــد تائبی
جود می جویـــد گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف
روی خوبـــــان زآینـه زیبــا شــود روی احســان از گدا پیـــدا شود
چون گـــدا آیینۀجــود است هــان دَم بـود بــــر روی آیینــه زبـــان
پس از این فرمود حـق در والضّحی بانگ کـم زن ای محمـــّد بر گدا
(مثنوی ملّای رومی)

وچون جناب معشوق فرماید:«وامّا السائلَ فلات نهَر»والضّحی/10،خود با سائل چگونه بود؟ عارف رومی نثراً و نظماً چه خوش گفت؟! نظمش آن بود و نثرش این:

«چنان که گدا عاشقِ کریم است، کریم هم عاشقِ گدا است.اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید،و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید،امّا صبر،کمال گداست و نقص کریم.»

این بنده اگر چه هنوز در خواب خرگوشی است ولی به ظاهر در بدو بیداریش می گفت:«الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارای منی».و پس از مدتی می گفت:«الهی تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.»تا پس از چندی می گفت"«الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم به حسن خدمت می کنند.» این نیز بگذشت و تا اینکه می گفت:«الهی تاکنون می گفتم جهان را برای ما آفریدی ولی الان فهمیدم که خودت هم برای مایی.»این هم بسر آمد و انک می گوید:«الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.» غرض اینکه:

خدا آنِ تو و تو مانده عاجز زتو / بیچاره تر کس دید هرگز
(گلشن راز شبستری)

خوشا به طیور أولی أجنحه که با جناح عشق و همّت از دامگاه علایق برجسته اند..

ألا یا أیهـا العنقـا ألا یا نفحـة الرحمــان أیا یا جنة المأوی ألا یا نفحة الرضوان
تذکَّر عُشَّک العرشی و اطلع ذلک المطلع و أهمل هذه الأوکار للأبوام و الغرابان
(دیوان حضرت آقا)

امید است که در حال حضور تامّ و توجّه کامل،شکارهای خوبی نصیب آقا بشود..به قول عارف رومی:

آن خیــالاتـی کـه دام اولی عکس مه رویان بستان خداست

آری عکس مه رویان بوستان خدای متعالی خیالات روحانی اولیاء الله است که آنان را به سوی دوست می کشانند که می نمایـند و می ربـایند،نه خیالات بـوالهوسان دنیاوی کـه چنان آنـان را در غواسق طبـیعت پـابند کرده اند که در یک عمر یک آن از خود سفر نکرده اند و گامی از خودکامی برنداشته اند.

آن خیالاتی که دام وپابند اولیاء الله است و آنان را الهی کرده است،تجلیّات و مکاشفاتی اند که از بطنان و ممکن غیب خزنه «کن فیکون» بر سر سالک شیدا افاضه می شوند،و رؤیت صور بی مادّه روحانیان و تشرّف در حضور انبیا و ائمّه و وسایط فیض الهی است که مه رویان بوستان خدایند.صور این مه رویان از ماورای طبـیعت کـه عالَم مثال و خیـال است در صـفحـه نورانی قـلب عـارف منعکس می شونـد.خیالات اولیاءالله علّیّینی اند،خیالات بوالهوسان سِجّینی.آن خیالات فرشتگانند و انها دیوان.آنها سماوی اند و اینها ارضی.آنه نورانی اندو اینها ظلمانی.آنه به خدا کشانندو اینها به دنیا.صاحبان آن ملائکۀاولی اجنحه اند اینها بهائم و سباع.

آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفته اند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و بدان دلخوش بودیم.

[تصویر: 0001-21.jpg]

خصوصیّت عدد چهل و اربعین کلیمی

خواجه آگاه است که عدد اربعین در تکمیل ناقصان دخلی عظیم دارد ،چه در عالم اسراری عجیب است.مثلا اولوالعزم پنج تن و اصحاب کساء پنج تن ، وانگهی هر یک خامس اهل کساء ، و نماز واجب شبانه روز در پنج وقت ، آری «الأرواح جنود مجندة». اربعین کلیمی در پیش داری «و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و أتممناها بعشر فتمّ میقات ربه أربعین لیلة...»الأعراف/142.به هوش باش و این کمترین را فراموش مکن.

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

دل ، آیینة جمال نمای هو، و سفینة دریای اوست. خود را باش که یار طبیب دردمندان است.وه لسان الغیب چه خوش گفته است:

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست، و گرنه طبیب هست

خدای متعالی سینه ات را طور سینا کند،و دیده ات را به نور لقایش رشگ ضیــاء گرداند.بـــزرگان فرموده اند: هر که بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار«بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم» وسی مرتبه «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر» بگوید از جمیع آفات و بلیّات در امان خدای تعالی است.

به می سجّاده رنگین کن گرت پیرمغان گوید / که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها

تن به دنیا دار و دل به مولا ،تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد که دلِ عاشق به پیغام بسازذ. و حقیقت کشف این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال سرت با یار بود، نه در کوچه و بازار! بخصوص در هنگام نماز که «المصلی یناجی ربّه» و مناجات بین دو کس است ، بنگر تا با که نجوی داری و دو بودن چگونه است؟

العبد الآبق حسن حسن زادة آملی .21/9/1350 هـ ش
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:27
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

[تصویر: 0060.jpg]

منبع داستانهای حكیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ص 32

در تاءثیر این ذكر شریف یعنى لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمین به سه جمله فاستجبنا له ، و نجیناه من الغّم ، و كذلك ننجى المؤ منین دقت به سزا اعمال گردد، به خصوص به جمله اخیر كه مفاد آن عام است كه وعده فرموده است شامل همه مؤ منین مى باشد، و با جمع محلى به الف و لام و فعل مضارع كه دال بر تجدد زمان و حصول تدریجى آن براى ابد است تعبیر فرموده است ، فتبصّر.


امام صادق علیه السلام مى فرماید: در شگفتم براى كسى كه از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمى برد؟

در شگفتم براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده ، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعم الوكیل پناه نمى برد. زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر یاد شده فرمود: پس (آن كسانى كه به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند (عافیت ) و چیزى زائد بر آن (سود در تجارت ) بازگشتند و هیچگونه بدى به آنان نرسید.

و در شگفتم براى كسى كه اندوهگین است ، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمین پناه نمى برد. زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسك به ذكر یاد شده ) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤ منین را نجات مى بخشیم .

و در شگفتم براى كسى كه مورد مكر و حیله واقع شده ، چگونه به ذكر اءفوض ‍ امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد پناه نمى برد. زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر یاد شده ) از شر و مكر فرعونیان مصون داشت .

و در شگفتم براى كسى كه طالب دنیا و زیبایى هاى دنیاست ، چگونه به ذكر ((ما شاءالله لا قوة الا بالله )) پناه نمى برد. زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل بعد از ذكر یاد شده (از زبان مردى كه فاقد نعمتهاى دنیوى بود، خطاب به مردى كه از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:26
شخصیت ها و بزرگان
بسم الله الرحمن الرحیم

دستورالعملی ازعلامه ذوالفنون حسن حسن زاده آملی - مدظله العالی -


بسم الله خیر الاسماء
در حیرتم كه چه نویسم ؟! روی سخنم با كیست ؟ با خفته است یا با بیدار؟ اگر با خفته است ، خفته را خفته كی كند بیدار؟ و اگر با بیدار است ، بیدار در كار خود است.
و انگهی نویسنده چه نویسد كه خود نامه سیاه و از دست خویش ، در فریاد است.
پیری و جوانی چو شب و روز بر آمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم.
بدنوع پشمها كه رشتیم و بد جنس تخمها كه كشتیم
خرما نتوان خورد از این خار كه كشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم كه رشتیم.
چون از كشتزارها خود، بی خبرم آسوده می چرم ، آه اگر از پس امروز بود فردایی ! ولیكن به قول شیخ اجل سعدی:
گاه باشد كه كودك نادان
به غلط بر هدف زند تیری
كلمه ای چند تقریر شود، و نكاتی اندك تحریر گردد، شاید كه دلپذیر افتد.
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
كند در حق درویشان دعایی
معرفت نفس ، طریق معرفت رب است ، كه از سید انبیا و هم از سید اوصیا - صلوات الله علیهما - ماثور است: من عرف نفسه فقد عرف ربه ، هر كس در خویشتن بیندیشد و در خلقت خود تفكر و تامل كند، در یابد كه: این شخص محیر العقول ، واجب بالغیر است ، بلكه خود و جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند كه طرف و سر سلسله همه است و جز او ته همه ربط محض به اویند و چون معلول ، هر چه دارد، پرتوی از علت است ، تمام اشیا را مرایی جمال حق بیند. و چون معلول به علتش قائم است علت با معلول معیت دارد نه معیت مادی و اقتران صوری ، بلكه معیت قیومی كه اضافه اشراقی علت به ما سواهاست. و چون در سلسله موجودات ، اول علت است و با همه و در همه اول اوست ، پس اول ، علت دیده می شود، سپس معلول
دلی كز معرفت نور و ضیا دید
به هر چیزی كه دید اول خدا دید
این بنده در ابیاتی گفته است:
من به یارم شناختم یارم
تو به نقش و نگار، یعنی چه ؟
عقل خبیر این لطیفه را از كریمه و هو معكم اینما كنتم
در می یابد، و از گفتار حق سبحانه به كلیمش كه انا بدك اللازم یا موسی می خواند، و به سر و رمز اشارت ارسطو كه ان الاشیاء كلها حاضرات عند المبدا الاول علی الضروره و البت پی می برد. تا درجه فدرجه به جایی می رسد كه می بیند حقیقت امر، فوق تعبیر بهعلت و معلو است. و چون وجود در هر جام قدم نهاد، خیر محض و قدومش ، خیر مقدم است ، و همه خیرات از یك حقیقت فائض شده اند كه ان من شی الا عندنا خزائنه ، پس كل الكمال و كمال الكل ، ، مبدا واجب الوجود است ، و عقل بالفطره عاشق آن كمال مطلق است كه العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان
و جنت اهل كمال ، همان كمال است كه جنت لقاست. در ابیاتی گفته ام:
چرا زهد اندر هوای بهشت است
چرا بی خبر از بهشت آفرین است
بلكه ماسواه ، شتابان به سوی او رهسپارند. در غزلی گفته ام:
معشوق حسن مطلق اگر نیست ماسواه
یكسر به سوی كعبه عشقش روانه چیست
و متاله سبزواری چه نیكو فرموده است:
و كل ما هناك حی ناطق
و لجمال الله دوما عاشق
حالا كه عقل به فطر، طالب آن مقام است ، ناچار از موانع باید بر حذر باشد، و اگر رهزنی سد راه شد، لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد، بلكه بی رهزن نخواهد بود و نتوان بود.
در این مشهد كه آثار تجلی است
سخن دارم ولی ناگفتن اولی است
و آن رهزن جز ما، دیگری نیست.
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
خوشا كسی كه در این راه بی حجاب رود
در ترجیح بندی گفته ام:
زنگ دل را زدای تا یارت
بدهد در حریم خود بارت
به خدای علیم بی همتا
حاجبی نیست غیر زنگارت
خواهش گونه گون نفسانی
كرد در دام خود گرفتارت
شد خدا بینیت ز خود بینی
رفت دینداریت به دینارت
وای بر تو اگر كه می خواهی
گرم داری به خویش بازارت
سر تسلیم بایدت بودن
گر بزارت كشند بردارت
اندرین یك دو روزه دنیا
نرسانی به خلق آزارت
تو بهشت و جهنم خویشی
تا چه خواهد كه بود اسرارت
گرچه بسیار تو بود اندك
ز اندكت می دهند بسیارت
ای بنده خدای ! به خود آی و در حضور و مراقبت می كوش كه:
در خلوتی ز پیرم كافزوده باد نورش
خوش نكته ای شنیدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشكلاتست
خرم دلی كه باشد پیوسته در حضورش
ندانم كدام ذره بی مقدار در خواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد، اگر چه هیچ ذره ای بی مقدار نیست كه:
دل هر ذره را كه بشكافی
آفتابش در میان بینی
یا ایها الانسان ما غرك بربك الكریك الذی خلقك فسویك فعدلك فی ای صوره ما شاء ركبك
قرآن كریم صورت حقیقیه انسان كامل است و صراط مستقیم كه یهدی الی الرشد ، یهدی للتی هی اقوم
ره رها كرده ای. از آنی گم
عز ندانسته ای ، از آنی خوار
چز بدست و دل محمد نیست
حل و عقد خزینه اسرار
بیدار باش و از تن اسایی بر كنار باش كه:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاكش باشد
كام حیوانی را به بی زبانها گذار، تو كه مشمول الرحمن علم القرآن خلق الانسان عمله البیان هستی ، اهل بیان باش ، خاموش باش تا گویا شوی. چشم ببند تا بینا شوی. رسول الله (ص) فرمود: غضوا ابصاركم ترون العجائب.
آب كم جوی ، تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
به خویشتن خطاب می كنم: ای همبازی اطفال ! ای سرگرم به قیل و قال ! ای اسیر اصطبل و علف ! ای دور از سعادت و شرف ! ای محبوس در لظای (:: آتش) هوی ! ای محروم از جنت لقاء! عمر به بی حاصلی و بوالهوسی گذشت ، چه شود كه به خود آیی و ببینی چه كسی ! بل توثرون الحیوه الدنیا و الاخره خیر و ابقی ، كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره ندانم چه كسی در خانه دوست رفت و نا امید و برگشت ؟!
یك صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر كام تو بر نیامد آن گه گله كن
چه كسی سوز دلش به التهاب آمد و برد (:: خنكای) الیقین عشق التهابش را فرو ننشاند؟
ای كه عاشق نئی ، حرامت باد
زندگانی كه می دهی بر باد
در به روی هم باز است ، دربان ندارد، تعیین وقت لازم نیست ، هیچ عنوان و رسم نمی خواهد، جز این كه:
در كوی ما شكسته دلی می خرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
كمال اصفحانی چه خوش گفته است:
بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست
در گشاده است و صلا در داده ، خوان انداخته
رهرو، چه زن باشد و چه مرد، چه آسیه و مریم ، چه جنید و ابراهیم ادهم. به قول عمان سامانی:
همتی باید قدم در راه زن
صاحب آن خواه مرد و خواه زن
غیرتی باید به مقصد ره نورد
خانه پرد از جهان چه زن چه مرد
شرط راه آمدن نمودن قطع راه
بر سر رهرو، چه معجر، چه كلاه
سخنی چند در آداب سائر الی الله بیاوریم - كه پا در كفش بزرگان كنیم و تشبه به آنان كه من تشبه بقوم فهو منهم - آرزو بر جوانان عیب نیست !
1 - قرآن كه صورت كتیبه انسان كامل - اعنی (::مقصودم) حقیقت محمدیه - است ، به اندازه ای كه از ان بهره برده ای ، به حقیقت خاتم (ص) تقرب یافته ای ، اقرا و ارقه (::بخوان و بالارو) .
رسول الله (ص) فرمود: ان هذا القرآن مادبه ، فتعلموا مادبته ما التطعتم و ان اصفرا البیوت لجوف اصفر من كتاب الله تعالی. پس ای اخوان صفا و خلان وفا! به مادبه ای ایید كه فیها ما تشتهی الانفس و تلذ الاعین.
2 - ای عبادالرحمن ! تا سوره فرقان از عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض تا آخر سوره ، هر یك دستور العملی كاملی است.
3 - در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است كه: قال النبی (ص) : یقول الله تعالی: من احدث و لم یتوضا فقد جفانی ، و من احدث و توضا و لم نصل ركعتین فقد جفانی ، و من صلی ركعتین و لم یدعنی فقد جفانی ، و من احدث و توضا و صلی ركعتین و دعانی فلم اجبه فی ما یسال من امر دینه و دنیاه ، فقد جفوته و لست برب جاف.
حالا كه در این عمل سهل رخیص چنین نتیجه عظیم و نفیس است ، خوشا حال آن كه از علو همت خود بعد از دادی این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد كه آن را زوال و نفاد نباشد، اعنی حلوت ذكر و لذت لقا وشرف حضور بخواهد، و زبان حالش این باشد كه:
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنا
حلوا به كسی ده كه محبت نچشیده است.
4 - و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین فضول طعام ، ممیت (::میرانده) قلب است و مفضی (::كشاننده) به سركشی نفس ‍ و طغیان اوست ، و از جل خصال مؤ من ، جوع (::گرسنگی) است. نه چندان بخور كز دهانت بر آید
نه چندان كه از ضعف جانت بر آید
5 - همان طور كه فضول طعام ، ممیت قلب است ، فضول كلام نیز از قلب قاسی بر خیزد. از رسول الله (ص) روایت است: لا تكثروا الكلام بغیر ذكر الله ، فان كثره الكلام بغیر ذكر الله ، قسو القلب ، ان ابعد الناس من الله القلب القاسی.
6 - محاسبت نفس ، كه امام كاظم (ع) فرمود: لیس منامن لم یحاسب نفسه فی كل یوم ، فان عمل حسنا، استزادالله ، و ان عمل سیئا، استغفرالله تعالی منه و تاب الیه.
7 - مراقبت و این مطلب عمده است. قال الله تعالی: و كان الله علی كل شی رقیبا. و قال النبی (ص) لبعض اصحابه: عبدالله كانك تراه ، فان لم تكن تراه ، فهو یراك.
8 - الادب مع الله تعالی فی كل حال در باب چهل و نهم كتاب ارشاد القلوب دیملی آمده است: روی ان النبی (ص) خرج الی غنم له و راعیها عریان یفلی ثیابه ، فلما راه مقبلا لبسها، فقال النبی (ص) : امض فلا حاجه لنا فی رعایتك.فقال. و لم ذلك ؟!) فقال: انا اهل بیت لا نستخدم من لا یتادب مع الله و لا یستحیی منه فی خلوته.
9-العزله. سلامت در عزلت است. با خلق باش و نباش.
هرگز میان حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع ودلم جای دیگر است
10 - التهجد، و من اللیل فتهجد به نافله لك عسی ان یبعك ربك مقاما محمودا و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنك سلطانا نصیرا.
11 - التفكر، قال الله تعالی: الذین یذكرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفكرون فی خلق السموات و الارض ، ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار.
12 - ذكر الله تعالی فی كل حال قلبا و لسانا. قوله سبحانه: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصلا و لا تكن من الغافلین ان الذین عند ربك لا یستكبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون.
13 - ریاضت در طریق علم و عمل بر نهجی (شیوه ای) كه در شریعت محمدیه (ص) مقرر است و بس ، كه علم و عمل برای طیران به اوج كمال و عروج به معارج به منزلت دو بالند.
14 - اقتصاد یعنی میانه روی در مطلق امور حتی در عبادت.
15 - مطلب در دو كلمه است: تعظیم امر خالق ، و شفقت با خلق. فرزانه آن كه خواهد تعظیم امر خالق
دیگر كه باز دارد از خلق شر و شورش
گفتار بسیار است ، ولی دو صد گفته چون نیم كردار نیست ، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
و السلام علی من اتبع الهدی
قم ، حسن زاده آملی
21/3/1349ه. ش
منبع: azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:25
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی در پاسخ به سوال نخستین مراحل تهذیب و تزكیه نفس چیست پاسخ دادند:
براى طهارت باطن ، نخست باید دوام طهارت ظاهرى را حفظ كرد و طهارت بدن را مراعات نمود، اعضاء و جوارح ظاهرى باید كنترل شود. زبان آفت بدى است ، انسان باید سعى كند چانه اش را با عقل بگرداند! همانطور كه دهان گاه مجراى غذاى آلوده به معده است همین دهان و زبان ، مجراى غذاى آلوده به جان نیز هست . باید این نهال وجود را كه رو به رشد و كمال است ، مواظبت كرد، از همنشین بد پرهیز نمود. این دقت هاى ظاهرى كم كم باطن را هم طاهر مى كند. انسان اگر كمى در این نظام دقت كند، مى بیند كه در این دار هستى ، هیچ چیز غلط نمى كند.
حتى حیوانات هم در كار و وظیفه خود خیانت نمى كنند.
اینها درس است براى ما! از آن طرف هم داریم كه (( من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا )) باید در این امور دقت كرد تا كم كم طهارت باطن هم پیدا شود...
چى عرض كنم آقا... چه بگویم به شما!!


منبع در محضر استاد، ص 34
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:25
فلسفه و عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم

نتیجه محاسبه

حضرت استاد (دام عزه ) به محاسبه خیلى عنایت داشتند و بر آن تاكید مى ورزیدند، روزى در محفل درس فرمودند:
عزیزان ! خودتان را حساب كنید تا مصداق (( یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب )) باشید، از بدى ها استغفار كنید و از خوبى ها حمد كنید، كه محاسبه ، مراقبه مى آورد و مراقبه ، حضور و حضور، فتوح به دنبال دارد!



صادقانه و عاشقانه بیایید

در طهارت دقت داشته باشید، قدمى عاشقانه بر دارید و صادقانه بیایید تا اینها را بچشید، چند بار كه شكار كنید به فهم اینها كمك مى كند، یك جهش علمى پدید مى آید و انسان مى شود مصداق ان صلاتى و نسكى و محیاى و مماتى لله رب العالمین وقف خالص الهى مى شود به سوز و گداز مى آید و افاضات و اشراقات نصیبش مى شود.

توفیق حضور

آنگاه كه نماز را به پایان آوردى ، سر به سجده نهاده و بگو: اللهم ارزقنى حلاوه ذكرك و لقائك و الحضور عندك خدایا! شیرینى یادت را به من بچشان ، خدایا! دیدارت را روزى من بگردان .پروردگارا! توفیق حضورت را به من عنایت به فرما.

توبه ، قدم اول در سلوك

برادرم قدم اول در سلوك توبه و پاكى از گناه و دورى از گفتار ناپاك ، و كردار و اندیشه هاى ناشایسته و خوى هاى نكوهیده است ، در كلام خداى غفور و رحیم نیكو تدبر كن كه فرمود (( ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین )) - سعى كن تا محبوب كردگار شوى و به قول شیخ عارف شبسترى :

موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانه دل نایدت نور
موانع چون در این عالم چهار است طهارت كردن از وى هم چهار است
نخستین پاكى از احداث و انجاس دوم از معصیت و ز شر وسواس
سیم پاكى ز اخلاق زمیمه است كه با وى آدمى همچون بهیمه است
چهارم پاكى سر است از غیر كه اینجا منتهى مى گرددش سیر


بعد چى ؟؟!

روزى حضرت استاد حسن زاده آملى (دام عزه ) در محفل درس ‍ فرمودند:
عزیزان ! باید راه بیفتید و زحمت بكشید.
به هوس راست نباید به تمنى نشود كان درین راه بسى خون جگر باید خورد
به اصطلاحات اكتفاء نكنید، خوب حالا فصوص تمام شد. ثم ماذا؟ (بعد چى ) بلكه اگر اصطلاحات را بدانید براى معركه گیرى خوب است چه اینكه حرف هاى خوبى است جفت و جور كردن آنها زیباست ، اما بعد چى ؟؟!


همت بلند

یكى از نكات بسیار مهم در امر سلوك الى الله همت بلند و استقامت است .
همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جایى رسیده اند.
حضرت استاد در محفل درس مى فرمودند:
آقا! مهم همت و استقامت در این راه است كه :
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم و الملائكه .
(فصلت (30))
آنان كه گفتند خداى ما الله است و استقامت به خرج دادند، ملائكه بر آنها نازل مى شوند، استقامت ... بگو خدایا آمدم ، و از سر صدق بگو.


عنایت استاد

روزى یكى از یاران درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا كردند كه : حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذكرى ، دعایى ، چیزى بفرمایید، بلكه از این گرفتارى روحى نجات پیدا كنم ، خیلى گرفته و در قبض هستم .
حضرت استاد (دام عزه ) كه تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سكوتى پر معنى و مراقبه اى ملكوتى به سر مى بردند سر را بلند كرده و فرمودند: آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !!!
چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض ‍ مى كنم ، یقینا اثر دارد به شرط اینكه اقلا یك اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید.
1- ذكر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت كه گفته اند، اكثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است .
2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعدا هم چیزهاى دیگرى شوید چون روایت شده كه :
ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل كرده كه ، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم كه فرمود: هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود.


ذكر عجیبى است !!

یكى از ذكرهایى كه حضرت استاد (دام عزه ) مكرر در جلسات درسى سفارش مى فرمودند: ذكر شریف لا اله الا الله است در یكى از روزها فرمودند: آقاى بس بسى نباشید، از ذكرهایى استفاده كنید كه لب تكان نمى خورد؛ ذكر شریف لا اله الا الله معجون نفى اثبات است و عجیب است !!



نماز شب و انس با ملكوت

یكى از مستحبات كه براى سالكین الى الله در حد وجوب است (البته نه واجب تكلیفى ) نماز شب است ، نماز شب آب حیات است و دل شب ، ظلمات و استاد سلوك ، خضر این راه كه اگر كسى از آب حیات نوشید به سعادت جاوید و حیات ابدى مى رسد.
مرا در این ظلمات آن كه راهنمایى كرد نماز نیمه شب بود و گریه سحرى
امام صادق (علیه السلام ) مى فرمایند: (( لیس من شیعتنا من لم یصل صلاه اللیل ))
كسى كه نماز شب نمى خواند از شیعیان واقعى نیست .
(( عزیزان وقت نیست ... دیر است !! به انتظار ننشینید، انسان با 40، 50 سال عمر مى خواهد خودش را براى ابد بسازد، كم كم مزاج جواب مى كند، البته با مزاج مخالفت هم نكنید، ثلث آخر شب بسیار خوب است .
غذا هضم شده ، هوا لطیف گشته ، خلوت با شب داشته باشید كه انس با عالم غیب و ملكوت ببار مى آید )) .


از محاسبه تا فتوح

عزیزان ! خودتان را حساب كنید تا مصداق (( یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب )) باشید. از بدى ها استغفار كنید و از خوبى ها حمد كنید، كه محاسبه ، مراقبه مى آورد و مراقبه ، حضور و حضور، فتوح به دنبال دارد!.
در امر سلوك الى الله از نامحرم اجتناب كنید چه زن و چه مرد!!
نخست موعظه پیر مى فروش این است كه از مصاحبت ناجنس احتراز كنید

بذر سعادت

مراقبت بذر سعادت است . فناء حاصل نمى شود جز با توجه و مراقبت نام و آنچه شرط است دوام مراقبه است كه الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التى كنتم توعدون
خوپذیر است نفس انسانى ، انسان به هر چه رو كند آن مى شود. چطور یك قطعه زغال در اثر مجاورت با آتش برافروخته مى شود، انسان هم بر اثر مراقبه و همنشینى با ملكوت ، الهى مى شود و مى فرمودند:
استاد مرحوم علامه طباطبایى (ره ) در خلوتى به من فرمودند: آقا! هر وقت (روز) كه مراقبتم قوى است تمثلاتم صاف تر است .


اجتناب از پرحرفى

كم گوى و گزیده گوى چون در تا ز اندك تو جهان شود پر
حضرت استاد حسن زاده آملى به حق عامل به این دستور العملى هستند. سنجیده و كم ولى عمیق سخن مى گفتند، گزیده گوى بودند و نغز پرداز.
استاد مى فرمایند: دهان باب الله است ! صادرات و وارداتش را كنترل كنید. دهان گوش جان است ، سعى كنید چانه تان را عقل بچرخاند.


ذكر سكوت

استاد فرمود: یكى از دوستان مى گفت در مراقبتى كه داشتم ، مكاشفه اى روى داد به حضور رسول الله الاعظم (ص ) شرفیاب شدم از آن حضرت ذكر خواستم فرمودند: من به شما ذكر سكوت مى دهم .


آداب سیر و سلوک

اول : قرآن
دوم : دائم الوضو بودن
سوم : پرهیز از پرخورى
چهارم : اجتناب از پرحرفى
پنجم : محاسبه
ششم : مراقبه
هفتم : ادب مع الله
هشتم : عزلت
نهم : نماز شب
دهم : تفكر
یازدهم : یاد خدا
دوازدهم : ریاضت و تهذیب
سیزدهم : همت
چهاردهم : توبه


منبع صراط سلوک
پنج شنبه 17/5/1392 - 2:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته