• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3314روز قبل
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

عشقولانه

تمام محبتت را به پای دوستت بریز اما نه تمام اعتمادت را ...

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود

♥☼رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند

[ از شمع آموختم که: ایستاده بمیرم بی صدا بمیرم به پای دوست بمیرم

از زندگی هر آنچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه که آرزویش را داریم

Lخوشبخت ترین فرد كسی است كه بیش از همه سعی كند دیگران را خوشبخت سازد

در نگاه كسانی كه پرواز را نمی فهمند، هر چه بیشتر اوج بگیری كوچكتر خواهی شد

عشق مثل یک ساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند!!

 ♥  بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید

چراغش بی فروغه آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟؟؟؟

اگه روزی شاد بودی، بلند نخند كه غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین بودی، آرام گریه كن تا شادی ناامید نشه

ô عشق گلی است كه اگر آن را به قصد تجزیه و تحلیل پرپر كنید، هرگز قادر نخواهید بود كه آن را دوباره جمع كنید

õ زندگی اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق یک بار است ..... جدایی دشوار است .....یاد تو تکرار است

اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو را دوست دارم مرا دوست داشته باشی

اگه تو کوچه پس کوچ های دلم گم شدی. دنبال کسی نگرد که آدرس بهت بده چون غیر از تو کسی اونجا نیست

دقایقی تو زندگیت هست که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که دلت میخواد اونو از تو رویات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی با تمام وجوت بغلش کنی

 ◦ می گی گل رو دوست داری ولی میچینیش... میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش... میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش... چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟

دوستی شوخی سرد آدمهاست بازی شیرین گرگم به هواست واسه كشتن غرور من و تو دوستی توطئه ثانیه هاست

♥♥ به گل گفتم عشق چیست؟ گفت از من خوشبوتر به پروانه گفتم عشق چیست؟ گفت از من زیبا تر به شمع گفتم عشق چیست؟ گفت از من سوزنده تر به عشق گفتم آخر تو چیستی؟ گفت نگاهی بیش نیستم ...

Nبا سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم

                                                            نگاهتو كوك نكنی من خودمو دار میزنم  

 چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن

                                                          دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم

هر كسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد من ساده به خیالم كه همه كار و كسم شد

شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت؟... گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد... گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی... 

سه شنبه 31/6/1388 - 12:42
محبت و عاطفه

نامه ای به خدا

در یک روز اداری کارمند اداره پست به نامه هایی که آدرس نامعلوم داشتند رسیدگی می کرد، متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا. كنجكاو شد و با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که فقط صد دلار در آن بود دزدید. آن صد دلار تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم .? هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن تا شرمنده نشوم. کارمند بعد از خواندن نامه خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب­های خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد آنها  پول را برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند  و دل پیرزن را شاد كنند خوشحال بودند.

عید به پایان رسیدو چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود نامه ای به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف و عنایت تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.

سه شنبه 31/6/1388 - 12:39
ادبی هنری

جملات قشنگ

*    پروردگارا: به داده، نداده و گرفته ات شكر كه داده ات نعمت، نداده­ات حكمت و   گرفته­ات امتحان است.

*    همواره بیاد داشته باشید آخرین كلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.

*  زندگی هنر نقاشی كردن است بدون استفاده از پاك كن، سعی كن همیشه طوری زندگی كنی كه وقتی به گذشته برمیگردی نیازی به پاك كن نداشته باشی.

*  شکسپیر: اگر تمام شب را برای از دست دادن خورشید اشک بریزی، لذت دیدن ستاره ها را هم از دست میدهی

*  افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم، آن زمان که دوستمان دارند لج بازی میکنیم و بعد هم برای آنچه از دست رفته آه میکشیم!

*    امید، درمانی است كه شفا نمی دهد، ولی كمك می كند تا درد را تحمل كنیم

*  در نبرد بین انسان‌های سخت و روزهای سخت این انسان‌های سخت هستند که می‌مانند نه روزهای سخت. شکسپیر

و دست آخر اینکه: 

پادشاهی پسر به مکتب داد

                                  لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سر لوح او نوشته به زر

                                    جور استاد به ز مهر " پدر"

                                                 "سعدی "

سه شنبه 31/6/1388 - 12:38
فلسفه و عرفان

نماز گزار و مجنون

روزی در حالی كه آفتاب جهان افروز داشت غروب می­كرد شخصی  برای آنكه نمازش قضا نگردد در حال نماز خواندن در بین راه بود مجنون مشهور قصه­ها بدون این که متوجه شود از بین او و مٌهرش عبور کرد.

مرد نمازش را قطع کرد و فریاد زد: هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی ؟

مجنون به خود آمد و گفت:

 من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم.

سه شنبه 31/6/1388 - 12:1
خواستگاری و نامزدی

 عشقی به این قشنگی !

این داستانی كه در زیر نقل می شود یك داستان كاملا واقعیست که در ژاپن اتفاق افتاده است :

شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی كند. توضیح اینكه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند.

این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.

دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد خیلی تعجب كرد ! این میخ چهار سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود  

اما براستی چه اتفاقی افتاده بود ؟ كه در یک قسمت تاریک آنهم بدون كوچكترین حرکت، یك مارمولک توانسته بمدت چهار سال در چنین موقعیتی زنده مانده !

چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.

در این مدت چکار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده ؟

همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد !

مرد شدیدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت. واقعا كه چه عشق قشنگی ! یك موجود كوچك با عشقی بزرگ ! عشقی كه برای زیستن و ادامه ی حیات، حتی در مقابله با مرگ همنوعش او را دچار هیچگونه كوتاهی نكرده بود !

اگه موجودی به این کوچکی بتونه عشقی به این بزرگی داشته باشه پس تصور کنید ما تا چه حد می تونیم عاشق همدیگه باشیم و شاید هم باید پایبندی رو از این موجود درس بگیریم، البته اگر سعی کنیم خیلی بهتر از اینها می تونیم

چرا كه باید به خود آییم و بخواهیم و بدانیم، ‏که انسان باشیم...

سه شنبه 31/6/1388 - 9:6
دانستنی های علمی

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند . بنابر این آنها برای توجیه غیبت در امتحانشان فكری كردند !

آنها به استاد گفتند : ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم. استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.

چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند. آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سؤال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سؤال این بود :

 

کدام لاستیک پنچر شده بود...؟!!

دوشنبه 30/6/1388 - 14:13
دعا و زیارت

لبخند زیبای خدا

زنی با لباسهای کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد كه نسبتا شلوغ بود و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
جان هاوس، صاحب همان خواربار فروشی با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست كه او از مغازه بیرون رود !

زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت آقا شما را به خدا ، به محض این که بتوانم پولتان را می آورم . جان گفت نسیه نمی دهد.

مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت :

ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من !

خواربار فروش با تمسخرگفت : لازم نیست، به حساب خودم. لیست خریدت کو ؟
لوئیز یا همان زن نیازمند گفت : اینجاست !

خواربار فروش با صدایی كنایه دار اضافه كرد: لیست را بگذار روی ترازو. به اندازه وزنش، هر چه خواستی ببر.

لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در ‏آورد، و چیزی رویش نوشت و ‏‏آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت!!
خواروبار فروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید.

مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد. کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند !

در این وقت خواروبار فروش با تعجب و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است !

کاغذ، لیست خرید نبود، بلكه دعای زن بود که نوشته بود :

ای خدای عزیزم، تو از نیاز من با خبری، خودت آن را بر آورده ساز !
مغازه دار با بهت جنس ها را به لوئیز داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد، لوئیز خداحافظی کرد و رفت.

دهنده بی منت، فقط الله است و بس
دوشنبه 30/6/1388 - 11:19
ایرانگردی

 

آیا می دانید ایرانیان ...

آیا می دانید: در طول سلطنت داریوش كبیر 242 حكمران بر علیه او شورش كرده بودند و او پادشاهی بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.

 داریوش در سال 521 قبل از میلاد فرمان داد:من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم .

آیا می دانید: داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان كه جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد

آیا می دانید: فیثاغورث كه بدلایل مذهبی از كشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش كبیر دارای یك زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد.

آیا می دانید: داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع كنند

آیا می دانید: داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاك -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد.

آیا می دانید:اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد.

آیا می دانید: اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش كبیر به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترین كاخ آسیا شبیه سازی شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپولیس 3 سال طول كشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید

آیا می دانید: داریوش برای ساخت كاخ پرسپولیس كه نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز یكبار یك سكه طلا ( داریك ) می داده و به هر خانواده از كارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - كره - عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یكبار استراحت داشتند.

آیا می دانید: اولین مردمانی كه سکه را در جهان ضرب كردند ایرانیان بودند

آیا می دانید: اولین مردمانی كه عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند

آیا می دانید: اولین مردمانی كه كشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یكی از پادشاهان زن ایرانی.

آیا می دانید: اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز.

آیا میدانید: اولین مردمانی كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند.

آیا می دانید: اولین مردمانی كه مس را كشف كردند ایرانیان بودند.

آیا می دانید: اولین مردمانی كه مقیاس سنجش اجسام را كشف كردند ایرانیان بودند.

آیا می دانید: كلمه شاهراه از راهی كه كورش کبیر بین سارد پایتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است.

آیا می دانید: كورش كبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام كورپولیس كه خجند امروزی نام دارد.

آیا می دانید: كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری كرد.

آیا می دانید: اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط كورش كبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد.

آیا می دانید: دیوار چین با بهره گیری از دیواری كه كورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد.

آیا می دانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و كشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را كورش كبیر در ایران پایه گذاری كرد.

آیا می دانید: كمبوجیه فرزند كورش بدلیل كشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر یك نقاشی دیواری وجود دارد كه كمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نكرد و بی احترامی به آنان ننمود

آیا می دانید: داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داریك ( طلا ) و سیكو ( نقره )را در اختیار مردم قرار داد كه بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.

آیا می دانید: داریوش كبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت كاملا رایگان بنیان گذاشت كه به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند كه به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی كرد كه بعدها خط پهلوی نام گرفت. (داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید).

دوشنبه 30/6/1388 - 10:24
خواستگاری و نامزدی

راهی متفاوت برای ابراز عشق

یک روز معلم از دانش آموزانی که در سر کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی ازدانش آموزان گفتند با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند.

برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.

شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی» را، راه بیان عشق می­دانند.

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند...

چرا كه یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.

شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند.

ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد...

همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت.

بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.

ببر رفت و زن زنده ماند...

داستان كه به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

  اما پسرپرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

پسر جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که: عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. ازپسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود...

قطره های اشک، صورت پسر را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار میکند .

 پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و اورا نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود...

دوشنبه 30/6/1388 - 10:22
دعا و زیارت

دشمنان علی(ع)

سراسر وجود علی، تاریخ و سیرت علی، خلق و خوی علی، رنگ و بوی علی، سخن و گفت‏وگوی علی درس است و سرمشق است و تعلیم است و رهبری است.

هم‏چنان که جذب‏های علی برای ما ‌آموزنده و درس است. دفع‏های او نیز چنین است. ما معمولاً در زیارت‏های علی و سایر اظهار ادب‏ها مدعی می‏شویم ما با دوست تو دوست و با دشمن تو دشمن هستیم... علی علیه‏السلام دو طبقه را سخت دفع کرده است:

‏‏1ـ منافقان زیرک؛ 2ـ زاهدان احمق.

‏همین دو درس برای مدعیان تشیّع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند؛ تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلاست.

دوشنبه 30/6/1388 - 10:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته