• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3422روز قبل
بهداشت روانی

حیله های روانی - هیچ كس مرا نشناخته

 

اگر یك جمله یا عبارت  را بدون توجه به مفهوم آن چندین بار با صدای بلند تكرار كنیم چه می شود؟

جواب: مفهوم آن جمله تغییر می كند، یا به بیان دقیق تر درك ما نسبت به آن جمله تغییر می كند. «هیچ كس مرا نشناخته است

آیا مردم شما را آن گونه كه هستید می شناسند؟ اگر جواب منفی است چه كسی را مقصر می دانید؟

آیا شما مردم را آنچنان كه هستند می شناسید؟ آنان شناخت شما را نسبت به خودشان تأیید می كنند؟

آیا می توانید صادقانه خود را به وسیله دو سئوال بالا بكاوید؟

یك سئوال مهم: شناخت شما از خودتان ذهنی است یا واقعی؟ آیا مایلید سایرین ذهنیت شما را خوب بشناسند یا واقعیت شما را؟ مثلاً اگر شما در ظاهر فرد تنبل و منفعلی دیده شوید ولی در ذهن خود تصور دیگری از خود خیال كنید، هنگامی كه مورد نقد قرار می گیرید، باید ذهنیت شما را ملاك قضاوت قرار دهند یا واقعیت دیده شده شما را؟

ما در چه مواقعی این عبارت را به كار می بریم؟ وقتی كه درباره ما قضاوتی صورت می گیرد و حكمی صادر می شود، اگر آن قضاوت مطلوب ما نباشد می گوییم مرا نشناخته اند. به این مثالها دقت كنید:

فرد بد اخلاقی را در نظر بگیرید كه به علت خلق تنگ، چهره عبوس و صدای تلطیف نشده، خیلی مورد توجه و اقبال سایرین نیست، وقتی به او انتقاد می شود، می گوید هیچ كس مرا نشناخته است، من خیلی هم مهربانم و همه را دوست می دارم.

فرد تنبل و منفعلی را تصور كنید كه وقتی مورد اخطار و اجبار قرار می گیرد به خوبی كار می كند، وقتی با تعجب سایرین نسبت به شخصیت دوگانه خود مواجه می شود، می گوید هیچ كس مرا نشناخته است، من خیلی هم زرنگم.

تمام اشخاص ذهنی و مغرور، معتقدند كه هیچ كس آنها را نشناخته است.

اغلب معتادان وقتی مورد مشاوره قرار می گیرند می گویند هیچ كس مرا نشناخته است. اغلب آدم های بیكار می گویند هیچ كس مرا نشناخته است.

تقریباً همه افراد كم سواد و بی سواد می گویند هیچ كس مرا نشناخته است و...

اما نقطه مقابل: شما از آدم های پویا، فعال و عمیق كمتری می شنوید یا اصلاً نمی شنوید كه بگویند هیچ كس مرا نشناخته است. اصلاً آنان چنین طرز فكری را یك افت روانی تلقی می كنند كه زندگی خود را معلق و معوق به شناخت دیگران بدانند و یا خود را به وسیله شناخت دیگران تعریف كنند، یا چون شناخته شده اند احساس اعتماد به نفس كنند.

دقت كنید: همیشه هنگام مواجه شدن با یك قضاوت منفی شناخت دیگران را نفی می كنیم ولی وقتی درباره ما قضاوت مثبت شده باشد، حتی اگر آن نكته مثبت را با خود بیگانه بدانیم، آن را نفی نمی كنیم، بلكه به خود شك می كنیم، شك مثبت، در دل خود می گوییم خوب لابد این حسن را دارم و خودم نمی دانم، یا حداقل استعداد آن را دارم. ولی هنگام قضاوت منفی، نه به خودمان شك می كنیم و نه خود را مستعد آن ضعف یا صفت منفی می دانیم و نه اصلاً آن برخورد بیرونی را ملاك شناخت خود قرار می دهیم، با خشونت آن را دفع می كنیم و به سهولت از آن می گذریم. پس در اینجا مسأله مطرح، شناخت دیگران از من نیست، بلكه آنچه جریان دارد حقه ای است كه به خود می زنیم، كدام حقه؟ آن كه ما با واقعیت شناخت دیگران از خودمان فرصت طلبانه برخورد می كنیم، هر جا مطلوب باشد آن را ملاك رضایت و موافقت قرار می دهیم، در غیر این صورت آن دفع می كنیم.

بعضی حقه ها آدمی را عمیقاً درگیر می كنند، نباید به دامشان افتاد چون گریختن یا رها شدن از آنها بنیه روانی بسیار قوی می خواهد كه اگر نداشته باشیم عمر خود را در دام سپری می كنیم و نهایت اقدام مثبت در این حالت آن است كه دام خود را تصویب می كنیم! پس مراقب باشید.

اكنون پیشنهاد چند موضوع كه روند داد و ستد شناخت میان خود و سایرین را شفاف تر می نماید. بگذارید ابتدا چند كلیشه كهنه را بازیابیم و دوره كنیم، به قول مولوی «بخت نو بخشد تو را عقل كهن

این كلیشه ها را شما نیز می دانید حتی از بر كرده اید ولی غبار گرفته و راكد شده اند، دوباره بخوانیم تا با جریان تازه اندیشه ما تركیب شوند.

۱- مطمئن باشید اگر قرار باشد سایرین كاملاً شما را بشناسند خود شما مانع آن خواهید شد، با آگاهی و اراده مانع آن می شوید كه دیگران موشكافانه و دقیق شما را بشناسند. آنچه می خواهید فقط چند قضاوت مطلوب گزینش شده است.

۲- اگر شما را نشناخته اند، خود را به طور مناسب و به قدر كافی ابراز نكرده اید.

۳- سایرین آن گونه كه رفتار می كنیم ما را می شناسند نه آن گونه دلمان می خواهد یا به طور دقیق تر ذهنمان می خواهد.

۴- مصالح شناخت سایرین را خود ما تأمین می كنیم.

۵- این كه دیگران ما را بشناسند، كار ما را راحت تر نمی كند. در بسیاری موارد شناخت دیگران از ما هیچ تفاوتی در روند واقعی زندگی ما به عنوان یك فرد مؤثر ایجاد نمی كند مگر به طور ذهنی كه آن هم باید تحت كنترل قرار بگیرد.

به چند نكته دیگر توجه كنید:

۱- نخستین نگاه ما به خود، جزیی، مبهم و سطحی است، باید شناختمان از خود را عمیق تر كنیم تا به صراحت و وضوح برسیم. آنچه را كه به وضوح درك كرده باشیم می توانیم عمل كنیم.

۲- ادراك، همان تصریح و آشكار شدن است، شناخت، همان ادراك است.

۳- رابطه ظاهر و باطن خود را درك كنید.

۴- كوشش برای ندیدن آنچه كه هست، یك جریان معیوب روانی است كه بسیار زیركانه و پنهان عمل می كند، مراقب باشید.

۵- گاهی خود را كتمان می كنیم، می پوشانیم، این مهم نیست حتی بنا به ضرورت های شاید عیب و ایرادی هم نداشته باشد ولی به شرط آگاهی و صداقت، حتی كتمان نیز می تواند ما را به خودشناسی برساند.

۶- هر كشفی از خود، حاصل آشنایی مستقیم با خود است.

۷- شناخت دیگران از شما حتی اگر مثبت باشد، احتمالاً شخصیت شما نیست چرا كه ما در هنگام معاشرت خود را آن گونه كه می خواهیم نمایش می  دهیم، شخصیت خود را گزینش می كنیم، بسیاری از عناصر ذهن و رفتار خود را آرایش می كنیم در واقع ماسكی از خود را عرضه می كنیم و بر اساس آن یا تأیید می گیریم یا تكذیب. آن تأیید و تكذیب واقعیت ما را توصیف نمی كند مثل آن است كه پشت یك دیوار محافظ پنهان بشوی، آن گاه دیوار را شخصیت خود بدانی و تمام شخصیت خود را به دیوار انتقال بدهی.

ما در جایی پنهان شده ایم. خود را بشناسیم!

مهشید سلیمانی

شنبه 24/12/1392 - 8:37
آموزش و تحقيقات

 اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر (Generalized Anxiety Disorder) تركیبی از علائم زیر در این اختلال وجود دارد:

 

طپش قلب، تنگی نفس، اسهال، بی‌اشتهایی، سستی، سرگیجه، تعریق، بی‌خوابی، تكرر ادرار، لرزش، فقدان آرامش، مرطوب بودن كف دست، احساس گرفتگی گلو، نگرانی نسبت به آینده، گوش به زنگ بودن نسبت به محیط. باید توجه داشت ، در اضطراب فراگیر ، این نگرانی ها بدون وجود خطر واقعی ایجاد می شود.

 

2 ـ اختلال هراس (Panic Disorder):

افراد مبتلا به این اختلال دچار حملات اضطرابی پیش‌بینی نشده‌ای می‌شوند كه ممكن است ظرف چند ثانیه تا چند ساعت ، حتی چند روز نوسان كند. مبتلایان به این اختلال می‌ترسند مبادا بمیرند، دیوانه شوند یا بی‌اختیار دست به كارهایی بزنند یا علائم روانی ـ حسی غیرمعمول نشان دهند. دیگر علائم اختلال اضطراب فراگیر نیز در این اختلال مشاهده می‌گردد.

 

3 ـ ترس های اختصاصی یا ساده (Simple Phobia):

شایعترین نوع ترس است. در خانم ها بیشتر وجود دارد. یك نوع ترس غیرمنطقی است كه طی آن فرد از مواجهه با اشیاء، فعالیت ها و موقعیت های خاص همچون ترس از حیوانات، طوفان، بلندی، جراحت، خون و مرگ ، اجتناب می‌كند. در این موارد خود فرد متوجه افراطی و غیرمنطقی بودن ترس خویش است.

 

4 ـ ترس از مكان های باز (Agorophobia):

افراد مبتلا به این اختلال از وارد شدن به موقعیت های ناآشنا هراس دارند. مثلاً از رفتن به فضای باز، مسافرت و حضور در ازدحام امتناع می‌كنند. این افراد از ترك كردن محیط منزل به شدت می ترسند. این اختلال در نوجوانی شروع می‌شود و این افراد معمولاً تجربه اضطراب جدایی را در دوران كودكی داشته‌اند.

 

5 ـ ترس های اجتماعی (Social Phobia):

این نوع ترس از اواخر دوران كودكی یا اوائل نوجوانی شروع می‌شود. افراد مبتلا به این اختلال در مواجهه با دیگران احساس شرمساری می‌كنند و نگران اند كه دست ها و صدایشان نلرزد و صورتشان سرخ نشود. معمولاً از صحبت كردن و غذا خوردن در حضور جمع، ابراز وجود كردن، انتقاد كردن، اظهارنظر كردن و اشتباه كردن می‌ترسند.

 

6 ـ اختلال وسواس (Obsessive-compulsive Disorder):

عبارت است از افكار یا اعمال غیر ارادی، تكراری و غیرمنطقی كه فرد برخلاف میل خود آن را تكرار می‌كند. این اختلال می‌تواند به‌صورت وسواس فكری، وسواس عملی یا وسواس فكری و عملی توام باشد.

 

در وسواس فكری، فرد نمی‌تواند فكری را از ذهنش خارج كند (مثل افكار پرخاشگری یا جنسی)، یعنی یك فكر، عقیده، احساس مزاحم و تكرار شونده وجود دارد.

 

در وسواس عملی فرد برای اجرای تكراری عملی خاص یا سلسله اعمالی خاص احساس اجبار می‌كند مثل شستن مكرر دست ها. فكر وسواسی موجب افزایش اضطراب شخص می شود درحالی‌كه عمل وسواسی اضطراب شخص را كاهش می‌دهد.

 

7 ـ اختلال استرس پس از سانحه (PTSD: Post Troumatic Stress Disorder):

 

این اختلال قبلاً سندرم موج انفجار نامیده می‌شد. معمولاً با یك استرس شدید هیجانی كه شدت آن می‌تواند برای هركس آسیب‌رسان باشد همراه است از قبیل جنگ، بلا یا سوانح طبیعی مثل زلزله، مورد حمله یا تجاوز به عنف واقع شدن و تصادفات شدید.ابزار

ارسال برای دوستان نسخه قابل چاپ ارسال نظرات

 

http://www.irinn.ir/Default.aspx?TabId=58&nid=72439

شنبه 24/12/1392 - 8:23
آموزش و تحقيقات

معجزه صدا

الهام اسمعیلى

صوت، حاصل برخورد دو جسم با یكدیگر و یا حتى یك جسم با هواى اطراف آن به هنگام حركت است. بسیارى از آرام بخش ترین  صداها از طبیعت ناشى مى شوند. به طور قطع هیچ صدایى دلپذیرتر و آرامش دهنده تر از صداى برخورد برگ هاى درختان با هم، بارش باران، امواج رودخانه ها و دریاها، آواز پرندگان خوش صدا و صداهاى گوش نواز دیگرى از این دست وجود ندارد. قرار گرفتن در چنین موقعیتى هم تنش هاى روحى و هم ناراحتى هاى جسمى را حتى به طور موقتى از بین خواهد برد. حال آنكه در خانه هاى امروزى و حتى در بهترین شرایط سكوت هنگامى كه با قصد استراحت چشمان خود را بر روى هم مى گذاریم، لاجرم صداهایى همچون صداى پاى همسایه بالایى، گریه كودك همسایه كنارى، تردد ماشین ها در كوچه و خیابان نزدیك خانه، زنگ تلفن، بلندگوى فروشنده دوره گرد و صداهاى بسیارى مانند اینها را خواهیم شنید. البته این مسئله در زندگى هاى پرهیاهو و پردغدغه  شهرنشینى و آپارتمان هاى كم وسعت امرى طبیعى است ولى اكنون كه به زندگى در چنین شرایطى مجبور هستیم مى بایست لااقل در فضاى چهار دیوارى خانه مان به فكر چاره  اى باشیم. به این ترتیب كه با جایگزین كردن صداهاى گوش نواز و آرامش دهنده به جاى اصوات ناهنجار بیرونى حداقل در ساعات حضورمان در خانه فضاى مطلوب و آرام را ایجاد كنیم. براى این منظور راهكارهاى مختلفى وجود دارد ولى پیش از همه آنها ابتدا مى بایست با اندیشیدن تدابیرى درست از ورود صداهاى آزاردهنده بیرونى به داخل خانه جلوگیرى شود. این كار تنها با اقداماتى همچون ایجاد عایق هاى صوتى براى سطوح مختلف خانه شامل دیوارها و سقف، استفاده از پنجره هایى با شیشه هاى دوجداره، پوشاندن منافذ و درزهاى پنجره ها با درزگیرها و حتى كاربرد پرده هاى ضخیم میسر مى شود. هنگامى كه كلیه تمهیدات لازم فراهم گشت به راهكارها مى پردازیم. یكى از مهمترین آنها گوش دادن به موسیقى خوب است. متخصصین موسیقى را غذاى روح مى دانند. از آنجا كه ما انسان ها خود مخلوقات ریتم دارى هستیم، گوش دادن به موسیقى هم در جسم و هم در روح ما تاثیرات بسزایى مى گذارد كه البته مى تواند منفى و یا مثبت باشد. به عنوان مثال گوش سپردن به یك قطعه باارزش موسیقى همچنان كه روح شما را از تنش ها و ناراحتى ها دور مى سازد، سبب تنظیم گردش خون و همچنین میزان ضربان قلب مى شود. امروزه در كل دنیا از موسیقى در سطوح وسیعى در بیمارستان ها و مراكز وسیعى براى تسكین دردها، رهایى از ترس و اضطراب پیش از عمل جراحى و حتى در مراحل درمان به طور همزمان با تجویز داروها نیز استفاده مى شود. محققان عقیده دارند در صورتى كه بیماران علاوه بر گوش دادن به موسیقى هاى مناسب و به خصوص مورد علاقه شان به زمزمه و یا خواندن همان آواز و یا حتى نواختن قطعه دلخواهشان توسط یكى از آلات موسیقى نیز بپردازند، روند بهبودى آنها سریع تر خواهد شد. براى این منظور به استعداد، تجربه، دانش و حتى آگاهى از نحوه كار به آن آلت موسیقى نیازى نیست بلكه قدرت بهبوددهنده صدا به هیچ یك از موارد فوق بستگى ندارد. راهكار دیگر، ضبط صداهاى طبیعى شامل بارش باران، امواج آرام دریا، آب روان رودخانه و یا جوى آب، آواز پرندگان و در نهایت گوش دادن به این صداها در محیط خانه و به خصوص هنگام استراحت و خواب است. از این صداها در تكنیك هاى آرام كننده (relaxation) براى دورى از استرس و اضطراب بسیار استفاده مى شود.

براى كسب آرامش از طریق گوش دادن به صداى آب روش دیگرى نیز وجود دارد. شما مى توانید با خرید آب نمایى زیبا براى محیط خانه تان هم از تركیب جذاب آن در دكوراسیون خانه لذت برده و هم از آرامش حاصل از صداى جریان آب بهره مند شوید.

شرق

شنبه 24/12/1392 - 8:23
موفقیت و مدیریت

مدیریت زمان- الف

رموز استفاده بهتر از وقت در زندگی وكار برای همه

 كیفیت زندگی شما بستگی دارد یه كیفیت مدیریت شما در استفاده بهتر ازوقت.
 
وقت، باارزش ترین منبع مالی وتمام موجودی شما برای خرید چیزهایی است كهدر زندگی خواهان آن هستید.
 
وقت از بین رفتنی است.نمی توان آن را پس اندازكرد.فقط می توان آن را به روشهای مختلفی خرج كرد.
 
هیچ چیز را نمی توان جایگزینوقت كرد.هیچ چیز دیگری قابلیت آن را ندارد، مخصوصا در مورد روابط شخصی.
 
استفاده از وقت ضروری است.هر كاری نیاز به صرف مقداری وقتدارد.
 
وقت برای به ثمر رساندن هركاری لازم است.شما چطور از وقتتان استفاده میكنید؟
 
مدیریت زمان مهارتی است كه می توان آن را با انضباط و تمرین فراگرفت.
 
مدیریت زمان شما را قادر می سازد كه جریان وقایع را تحت كنترلبگیرید.
 
شما همیشه آزادید كه انتخاب كنید چه كاری را اول انجام دهید، چه كاریرا پس ازآن انجام دهید وچه كاری را اصلا انجام ندهید.
 
مدیریت زمان بیش از هرچیز نیاز به انضباط فردی، خویشتن داری و تسلط بر نفس دارد.
 
مدیریت زمان درواقع مدیریت شخصی مدیریت زندگی و مدیریت خودتان است.
 
اكثر مردم سرگرمفعالیتهایی هستند كه بیشتر آرامش بخشند تا هدفمند.
 
مدام از خودتان بپرسید: آیاكاری كه مشغول انجام آن هستم " بیشترین بازده برای وقت صرف شده " را دارد یا نه؟
 
توانایی شما در مدیریت زمان برای دست یابی به بالاترین نتایج ، مهارت اصلیدر كارایی فردی است.
 
وقت ماده خام زندگی است. شما چطور آن را عمل میآورید؟
 
از كمبود وقت گله نكنید.شما تمام وقتی را كه وجود دارد در اختیاردارید. یعنی بیست وچهار ساعت در هر شبانه روز.
 
بهره وری بالا، نتیجه بالا بردنكارایی وقت است.به این ترتیب كه فقط مهمترین كارها را انجام دهید.
 
چشم اندازدراز مدت خود را شرح و بسط دهید.می خواهید ظرف پنج سال آینده به كجا برسید؟
 
توانایی شما در به تعویق انداختن خوشی های كوتاه مدت، تعیین كنندهمیزان پیشرفت مالی شما در دراز مدت است.
 
ارزش هر چیزی را می توان با مقداروقتی كه حاضرید صرف آن كنید اندازه گیری كرد.


مدیریت زمان
نوشته:  برایان تریسی
ترجمه: اشرف رحمانی-كورش طارمی

 

شنبه 24/12/1392 - 8:15
بهداشت روانی

 

ما، من و تو نیستیم

 

حرف نباشد!

حرف حرف من است!

همین که گفتم!

تلخی این عبارات را تا به حال احساس کرده اید، به فاصله ای که این چند کلمه میان همسران ایجاد می کند توجه کرده اید و شما چگونه اید آیا سعی ؟؟؟ کنید بدون منطق حرفهای خود را به کرسی بنشانید یا اینکه به استحکام روابط خود با همسرتان بیشتر اهمیت می دهید؟ هر چه سخن از اهمیت روابط میان همسران گفته یا نوشته شود باز هم کم است، چون هر نگاهی نکته ای در خود دارد با همین نیت مطلب زیر را درباره رفتارهای نامناسب تر تقدیمتان می کنیم:

تحسین رفتارهای خوب

رفتارهای مثبت همسرتان را تحسین کنید و او را به انجام هر چه بیشتر آن رفتارها ترغیب نمایید. به او بگویید که چقدر به وجودش افتخار می کنید و دوست دارید همواره در کنارش باشید.

قطع نکردن صحبت همدیگر

وقتی همسرتان در حالت صحبت کردن با شماست، به هیچ وجه حرفش را قطع نکنید.  صبر کنید تا کاملاً حرفش تمام شود و بعد نظر خود را بیان کنید.

حرفهای محبت آمیز زدن

همسر خود را با انواع و اقسام خواسته ها و دستوراتتان برده و اسیر خود نسازید. وقتی کاری از او می خواهید خودتان هم در عوض کاری برایش انجام دهید. دقت کنید که این کار حتماً نباید مسئله مهمی باشد. شما هم می توانید با انجام کارهای کوچک و به ظاهر کم اهمیت و حرفهای محبت آمیز او را شاد کنید و خستگی را از تنش بیرون آورید.

پرهیز از ایجاد ناراحتی

خیلی از مواقع ما با حرفها و حرکاتمان همسرمان را نسبت به خود عصبانی و ناراحت می کنیم. سعی کنید تا حد امکان از کارها و رفتارهایی که سبب دلزدگی و ناراحتی همسرتان می شود بپرهیزید. حتی اگر به آن کارها علاقه دارید به خاطر همسر و زندگی مشترکتان آنها را کنار بگذارید.

مطالعه کتاب با همدیگر

برای ایجاد صمیمیت بیشتر سعی کنید با هم کتابی انتخاب کنید و آن را به نوبت بخوانید. سپس در مورد آن با هم بحث و گفتگو نمایید. اگر اهل کتاب نیستید، می توانید به جای آن با هم فیلمی را تماشا کنید و بعد درباره اش حرف بزنید.

گفتگوی صادقانه و آزادانه

در مورد روزهای اول آشنایی تان و ویژگی هایی که سبب شد نسبت به هم علاقمند شوید گفتگو نمایید. ولی دقت کنید که اگر ویژگی های خوب ظاهر خود را پس از گذشت سالها از دست داده اید بهتر است در مورد آنها حرفی نزنید. چرا که هدف ما صحبت در مورد ویژگیهای ظاهری و فیزیکی نیست. به جای آن سعی کنید آزادانه و صادقانه در مورد ویژگیهای مثبت روحی و شخصیتی یکدیگر گفتگو نمایید.

رفتن به پارک

زمانی در روز یا در هفته را فقط به خودتان دو نفر اختصاص دهید. مثلاً یک بعدازظهر با هم به پارکی بروید که هیچ کس حتی فرزندانتان نتوانند مزاحمتان شوند و سعی کنید از این با هم بودن لذت ببرید.

احترام به افکار و عقاید یکدیگر

در آخر باز هم می گوییم: هیچ وقت احترام گذاردن نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید. (احترام به افکار، عقاید و دیدگاههای همسرتان باعث می شود او نیز چنین احساساتی رانسبت به شما پیدا کند.)

حقیقت زندگی

مسئله دیگری که پس از گذشت چند سال در زندگی های زناشویی رخ می دهد این است که افراد اغلب با تعجب به احساسات شورانگیز خود در روزهای اول ازدواج می نگرند و با خود می گویند چرا اینقدر زود ازدواج کرد، یا این که آیا این فرد همان کسی است که من می خواستم؟ البته این بدان معنا نیست که آنها دیگر همسرشان را دوست نمی دارند، بلکه بدان معناست که دچار نوعی روزمرگی شده اند.

چنین حالاتی فرد مثل یک قطار مسیری را دائم طی می کند و دیگر هیچ چیز این مسیر، برایش تازگی و جذابیت ندارد. متأسفانه با بروز چنین احساساتی افراد اغلب حس می کنند که دیگر چیز تازه ای برای هم ندارند و به بن بست رسیده اند. ولی باید دانست که در این مواقع فقط زندگی زناشویی به نوعی به خواب رفته است و تنها کاری که باید بکنید این است که بیدارش کنید. هر صبح پس از برخاستن از خواب کمی فکر کنید و بیندیشید که چه کاری می توانید بکنید تا همسرتان زندگی بهتری داشته باشد سعی کنید در روز حداقل یک کار که سبب رضایت او است انجام دهید. رفته رفته این کار به نوعی عادت تبدیل می شود و به این ترتیب همواره همسر شما جزء اولین مسایلی می شود که ذهنتان را به خود مشغول می سازد. متأسفانه امروزه کانونهای خانوادگی زیادی، تنها به دلیل همین مسئله عادی شدن روابط و رسیدن به نوعی روزمرگی از هم پاشیده می شوند. زن و شوهر باید قدر زندگی زناشویی خود را بدانند. باید توجه کنید که زندگی قرار نیست همیشه بر وفق مراد شما باشد. روزهای خوب و بد همیشه وجود دارند و این حقیقت زندگی است. پس سعی کنید به هنگام بروز نارضایتی ها در زندگی صبر را پیشه خود سازید و کوچکترین بهانه ای را برای دعوا قرار ندهید. سعی کنید همراه باهم روزهای سخت زندگی را تحمل کنید و همچون روزهای شیرین، در سختی ها نیز با هم باشید. به خاطر داشته باشید که شما ازدواج کرده اید که یک تن شوید و همه چیزتان با هم مشترک شود. نه این که تبدیل به رقبایی شوید که همواره در حال حسادت و نیش و کنایه زدن به یکدیگر هستند. همانطور که از همسرتان توقع دارید بعضی از کارها را بکند یا نکند، به او نیز اجازه دهید همین توقع را از شما داشته باشد.

نداشتن توقعات زیاد

توقعات بیجا از همسرتان نداشته باشید. زن و شوهر حتی می توانند در میان جمع بدون بیان کلمه ای، با اشاره و طرز نگاه یکدیگر را تشوق و حمایت کنند و به این ترتیب به او بفهماند که علیرغم تمام مشکلات و اختلافات او را دوست دارند و درکش می کنند. تا جایی که می توانید از یکدیگرانتقاد نکنید. البته راهنمایی و گوشزد کردن ایرادات طرف مقابل با انتقادات بیجا فرق می کند. انتقاد مستقیم اغلب سبب رنجیدگی خاطر طرف مقابل می شود، بهتر است نکات مورد نظرمان را در لفافه و به صورتی کاملاً غیر مستقیم به همسرمان بگوییم. چرا که شرط اول زندگی مشترک، پذیرفتن بدون قید و شرط یکدیگر است. حتماً نسبت به هم اعتماد داشته باشید. در غیر این صورت عشق و علاقه واقعی میانتان شکل نخواهد گرفت. همیشه و تحت هر شرایطی برای کمک به همسرتان آماده باشید. مگر قرار نیست شما بهترین دوست او باشید؟ پس توجه به او نیازهایش و درک شرایط او را در اولویت کارهای خود قرار دهید.

شنبه 24/12/1392 - 8:15
سخنان ماندگار

 

گزیده سخنان حضرت فاطمه زهرا (س)

1ـ موقعیت اهل بیت در نزد خدا

و احمدوا الذى لعظمته و نـوره یبتغى مـن فـى السمـوات و الارض الیه الـوسیله و نحـن وسیلته فـى خلقه ، و نحـن خـاصته و محل قـدسـه، و نحـن حجته فـى غیبه، و نحن ورثه انبیائه.[1]
خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد كه به خاطـر عظمت و نـورش هر كه در آسمانها و زمیـن است به سوى او وسیله مى جـوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتـش و خاصان درگـاه و جـایگـاه قـدس او و حجت غیبـى و وارث پیـامبـرانـش هستیم .

2ـ حرمت مست كننده ها

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لـى رسـول الله (ص) : یا حبیته ابیها كل مسكـر حرام ، وكل مسكر خمر. [2]  پیامبـر خـدا (ص) به مـن فـرمـود: اى دوست پـدر، هـر مست كننـده اى حـرام است، و هر مست كننده اى خمر است.

3ـ بهترین زنان كیستند؟

قالت فاطمه (س) فــى وصف ما هـو خیرللنساء: خیر لهن ان لایـریـن الـرجال و لایـرونهن. [3]  
حضـرت در وصف این كه بهترین چیز براى زنان چیست، فرمـوده انـد: ایــن كه زنـان، مـردان را نبیننـد، و مـردان هـم زنـان را نبینند.

4ـ نتیجه عبادت خالص

عن فاطمه الزهـراء (س) مـن اصعد الـى الله خـالص عبـادته اهبط الله الیه افضل مصلحته. [4]  
هر كه عبادت خالصـش را به سـوى خدا بالا فرستـد، خـداوند متعال برتریـن بهره و سودش رابه سوى او پایین فرستد.

5ـ فاطمه در مقام شكوه از دو خلیفه

قـالت فـاطمه الزهراء(س) للاولیـن :ارایتكما ان حـدثتكما عن رسول الله (ص): تعرفـانه و تفعلان به؟ قالانعم . فقالت: نشـدتكما الله الـم تسمعا رسـول الله یقـول: ((رضا فاطمه من رضاى، وسخط فاطمه من سخطـى، فمـن احب فاطمه ابنتـى فقد احبنى، و من ارضى فاطمه فقد ارضانى، و مـن اسخط فاطمه فقد اسخطنى))؟ قالا نعم، سمعناه مـن رسـول الله (ص) ، فقالت: فانى اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتمانى و مـا ارضیتمـانـى و لئن لقیت النبـى لاشكـونكمـا الیه . [5]  
حضـرت زهـرا(س) خطـاب به خلیفه اول و دوم فـرمـود: آیا اگر حـدیث را از پیامبر خـدا(ص) نقل كنـم به آن عمل خـواهید كرد؟ گفتنـد: آرى. فرمـودنـد: شما را به خـدا آیا نشنیده ایـد كه پیامبـر (ص) فـرمـوده انـد:
((خشنودى فاطمه خشنـودى من، و خشم فاطمه خشـم مـن است، هر كه دختـرم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنـود ساخته، و هـر كه فـاطمه را خشمگیـن نمـایـد مـرا خشمگیـن نمـوده است))؟ گفتند: آرى ، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(ص) شنیده ایم . فرمود: مـن هم خدا و فرشتگان را گـواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگیـن نمودید و خشنودم نساختید، و چـون پیامبـر (ص) را ملاقـات نمایـم حتما از شما به او شكایت خـواهـم نمـود.

6ـ بدترین امت

عن فاطمه الزهراقالت: قال رسول الله (ص)، شرار امتى الذیـن غذوا بالنعیـم، الذیـن یاكلون الوان الطعام، و یلبسـون الـوان الـثـیاب ویـتشـدقـون فــى الكلام . [6]  
بــدتریـن امت مــن كسـانى هستــند كــه : از انـواع نعمتها تغذیه مى كنند و خوراكیهاى رنگارنگ مى خورند، و لباسهاى گوناگـون مـى پـوشند، و هـرچه بخـواهنـد مى گویند.

7ـ نزدیكترین اوقات زن به خدا

عن فـاطمه الزهـراء(س) قـالت: سـال رسـول الله (ص) اصحابه عن المـراه ماهى؟ قالوا: عوره، قال : فمـتـى تـكـون ادنـى مـن ربهـا؟ فلـم یــدروا. فلما سمعت فاطمه (س) ذلك قالت : ادنـى ما تكـون مـن ربها ان تلزم قعر بیتها . فقال رسول الله ان فاطمه بضعه منى. [7]
پیـامبـر اكـرم(ص) از اصحـابـش پـرسیـد: زن چیست؟ گفتنـد: زن نـامـوس است. فرمود: زن چه مـوقع به خـدایـش نزدیكتر است؟ اصحاب نتـوانستند جـواب گـوینـد. چون این سخـن به گوش فاطمه (س) رسید. فرمود: نزدیكتریـن اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كنج خانه خودباشد . پس از ایـن جواب پیامبر اكرم (ص) فرمود: حقا كه فاطمه پاره تن من است .

8ـ نتیجه صلوات بر زهراء(س)

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال لى رسول الله(ص) یا فاطمه من صلى علیك غفـر الله له و الحقه بـى حیث كنت مــن الجنه. [8]
رسـول خدا(ص) به مـن گفت: اى فاطمه هر كه بر تـو صلـوات فرستـد، خداوند او را بیـامـرزد و به مـن ، در هـر جـاى بهشت بـاشـم ملحق گـردانـد.

9ـ على(ع) رهبر وپیشوا

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: ان النبى (ص) قال : ((من كنت ولیه فعلى ولیه ، و من كنت امامه فعلى امامه)). [9]
پیامبر اكرم (ص) فرمود: هركه من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هركه را من رهبر اویم ، پس على رهبر اوست.

10ـ حجاب فاطمه

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: یا رسـول الله ان لم یكـن یرانى فانا اراه ، و هـو یشـم الـریح . فقـال النبـى (ع) اشهد انك بضعه منى. [10]
پیامبـر اكـرم (ع) همـراه بـا مرد نابینایى به خانه فاطمه(س) آمد، بلافاصله فاطمه(س) خود را كاملا پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندى با ایـن كه او تـو را نمى بیند؟ فاطمه (س) فرمـود: اى پیامبر خدا اگر او مرا نمـى بیند، مـن كه او را مى بینـم و او بوى مرا حس مى كند پیامبر اكرم فرمود: گواهى مى دهـم كه تو پاره دل منى .

11ـ دستور العملى جامع

عن فاطمه الزهرا(س)قالت: دخل على رسول الله (ص) و قد افترشت فراشى للنوم ، فقـال : یـا فـاطمه لاتنـامـى الا و قـد عملت اربعه: ختمت القـرآن ، و جعلت الانبیاء شفعائك ، و ارضیت المـومنیـن عن نفسك ، و حججت و اعتمـرت ، قـال هذا و اخذ فى الصلوه ، فصبرت حتى اتـم صلاته، قلت: یا رسـول الله امرت باربعـه لا اقـدر علیها فـى هذا الحـال فتبسـم(ص) و قـال:
اذا قرات قل هـو الله احد ثلاث مرات فكانك ختمت القرآن ، واذا صلیت على و على الانبیاء قبلى كنا شفعائك یوم القیمه ، و اذا استغفرت للمومنیـن رضوا كلهم عنك و اذا قـلت : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر، فقـد حججت و اعتمرت .[11]
در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد، فرمـود: اى فـاطمه نخـواب مگـر آن كه چهار كار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم كنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مومنیـن را از خود راضى كنى، و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى كرد و فرمود:
چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مومنیـن استغفار كنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج و عمره اى را انجام داده اى.

12ـ رضایت شوهر

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: قال رسول الله(س): ویل لامراه اغضبت زوجها وطـوبى لامراه رضى عنها زوجها. [12]  
پیامبر اكرم(ص) فرمـود: واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگین سازد و خـوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد.

13ـ ثواب انگشتر عقیق

عن فـاطمه الزهـراء (س) قـالت: قـال رسـول الله (س) مـن تختـم بــالعقیق لم یزل یرى خیرا. [13]  
كسـى كه انگشتـر عقیق به دست كنـد همیشه خیـر مـى بینـد.

14ـ على (ع) بهترین داور

قالت فاطمه الزهراء(س) عن ابیها(ص) قال: ان نفرا من الملائكه تشاجروا فى شىء فسـالـوا حكمـا مـن الادمییـن ، فـاوحــى الله تعالـى الیهم ان تخیـروا فاختاروا على بن ابیطالب. [14]
گروهى از فرشتگان درباره چیزى با یكدیگر مشاجره نمودند، حاكم وداورى را از بنى آدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خـودتان انتخاب كنید و آنان على ابن ابیطالب را برگزیدند.

15ـ زنان دوزخى

عن فاطمه الزهراء(س) قالت: قال رسول الله(ص)... یا بنتى اما المعلقه بشعرها فانها كانت لاتغطـى شعرها مـن الرجال، و اما المعلقه بلسانها فانها كانت تـوذى زوجها،... و اما التـى كــان راسها راس خیزیر، و بدنها بدن الحمار فانها كانت نمـامه كذابه. و امـا التـى كـانت علـى صـوره الكلب فـانها كـانت قینه نـواحه حـاسـده [15]  
پیامبـر اكـرم(ص) (دربـاره مشاهـدات خـود از عذاب دوزخیان در شـب مـعراج) فرمود: دخترم اما زنى كه به مویش آویخته شده بود كسى بـود كــه مویـش را از مردان نمـى پـوشانید، و آن كه با زبانـش آویزان بود، زنى بـود كه شـوهرش را آزار مى داد... و آن كه سرش سر خوك و بدنش بدن الاغ بود، زنى بود كه سخـن چین و دروغگو بود، و آن كه صـورتـش به شكل سگ بود، زنى بـود كه آواز مى خـواند ونوحه سرایى مى كرد و حسد مى ورزید.

16ـ شرایط روزه دار

عنها (س) قـالت : مـا یصنع الصـائم بصیـام اذا لــم یصـن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه. [16]  
روزه دار چون زبانـش و گوشش و چشمش و اعضایش را (ازحرام) نگه ندارد روزه دار نیست.

17ـ داناترین و نخستین مسلمان

عنها (س) قالت: قـال رسـول الله (ص) : زوجك اعلم اناس علما، واولهم سلما ، افضلهم حلما. [17]
رسول خدا (ص) به مـن فرمودند: شوهر تو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى برترین مردم است.

18ـ كمك به ذرارى پیامبر

عنها(س) قالت: قال رسول الله (ص): ایما رجل صنع الى رجل من ولدى صنیعه فلم یكـافئه علیها ، فـانـا المكـا فـى له علیها. [18]  
پیامبر اكرم (ص) فرمود:هركسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگیرد. مـن پاداشـى نگیـرد، مـن پاداش دهنـده او خـواهـم بـود.

19ـ على و شیعیان

عنها (س) قالت:ان ابى(ص) نظر الى على(ع) و قال: هذا و شیعته فى الجنه. [19] پیامبر خدا (ص) به على(ع) نگریست و فرمـود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.

20ـ شیعه على در قیامت

عنها (س) قالت: ان رسول الله (ص) قال لعلى (ع) : یاابالحسن اما انك و شیعتك فى الجنه . [20]  
پیـامبـر خـدا به علـى(ع) فـرمـود: اى ابـاالحسـن ، آگـاه بـاش كه تــو و پیروانت در بهشت هستید

21ـ قرآن و عترت در آخرین سخن پیامبر

عنها (س) قـالت: سمعت ابـى رسـول الله (ص) فـى مـرضه التـى قبض فیه یقول ـ و قد امتلات الحجره مـن اصحابـه ـ ایها الناس یـوشك ان اقبض قبضا یسیرا، و قـد قدمت الیكم القـول معذره الیكم، الا انى مختلف فیكـم كتاب ربـى عزوجل و عترتـى اهل بیتـى . ثـم اخذ بیـد على فقال: هذا علـى مع القـرآن و القـرآن مع علـى لا یفتـرقـان حتـى یـردا علـى الحـوض فـاسئلكـم مـا تخلفـونـى فیهما.[21]
از پـدرم رسول خدا(ص) در هنگام مرضى كه به سبب آن از دنیا رفت ـ و در حالى كه خـانه، مملـو از اصحـاب بـودـ شنیـدم كه فـرمـود:
اى مردم نزدیك است كه به آسانى از میان شما رخت بربندم، وبه تحقیق سخنى كه عذر را برشما تمام كند پیش فرستادم.
بـدانیـد كه من در میان شما كتاب پـروردگارم و عترتم، اهل بیتم را بـر جاى مـى گذارم. آن گاه دست على را گرفت و فرمـود: ایـن علـى با قرآن است و قرآن با على است، از هـم جدا نمى شوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، مـن در قیامت از شما از آنچه درباره ایـن دو پـس از مـن انجام دهید خواهـم پرسید.

22ـ شستن دستها

عنها (س) قالت: قال رسول الله (ص) لا یلومن الا نفسه من بات و فى یره غمر. [22]  
رسـول خدا(ص) فرمـود: سرزنـش نكند جز خـود را كسى كه شب كند، درحالى كه دستش چرب و بد بو باشد.

23ـ نتیجه گشاده رویى

عنها (س) قـالت: البشـر فـى وجه المـومـن یـوجب لصاحبه الجنه. [23] گشـاده رویـى در چهره مـومـن بـراى صـاحبـش بهشت را سبب مـى شـود.

24ـ رنج خانه دارى

عنها (س) قالت: یا رسـول الله لقـد مجلت یـداى مـن الرحى، اطحن مره و اعجن مره،[24]
اى رسول خدا ، دو دستـم از سنگ آسیا پینه بسته ، یك بار آرد مى كنم و یكبـار خمیر مى سازم .

25ـ زیان بخل

عنها (س) قـالت: قال لـى رسول الله (ص) : ایاك و البخل ، فانها عاهه لاتكون فى كریـم. ایاك و البخل فانه شجـره فى النار و اغصانها فـى الـدنیا فمـن تعلق بغصن من اغصانها ادخله النار. [25]
پیامبر اكرم (ص) فرمـود:از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز ، زیـرا كه آن درختـى است در آتـش دوزخ كه شاخه هایـش در دنیاست و هـر كه به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند.

26ـ نتیجه سخاوت

عنها (س) قالت: قال لى رسول الله(ص) و علیك بالسخاء فان السخاء شجره من شجر الجنه،اغصـانها متـدلیه الـى الارض، فمن اخذ منها غصنـا قـاده ذلك الغصـن الـى الجنه. [26]  
پیامبر اكـرم (ص) به مـن گفت: بـرتـو باد سخاوت ورزیــدن، زیــرا كـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است كه شاخه هایـش به زمیـن آویخته است ، هر كه شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى كشـانـد.

27ـ نتیجه سلام و تحیت بـر رسـول خـدا و دختـرش زهـراء

عنها (س) قـالت: قـال لـى ابـى و هـو ذاحـى: مـن سلـم علــى و علیك ثلاثه ایام فله الجنه. [27]
پدرم در زمان حیاتش به من فرمود: هـركه بـر مـن و تـو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گـردد.

28ـ خنده اسرار آمیز

لمـا مـرض رسـول الله (ص) دعا ابنته فاطمه فسارها فبكت ، ثم سارها فضحكت ، فسئلتها عن ذلك فقالت: اما حیـن بكیت فانه اخبرنى انه میت، فبكیت،ثـم اخبرنـى انى اول اهله لحوقا به فضحكت. [28]
هنگامى كه رسول خدا(ص) مریض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخنـى گ
eت. فاطمه (س) گریه كرد، مجـددا رسـول خـدا با او نجـوا كـرد فاطمه(س) خنـدیـد، عایشه گـویـد: در ایـن بـاره از حضـرت زهـرا(س) پـرسیـدم، فـرمــود: چون پیامبر (ص) مرگش را به من خبر داد، گریستـم، پس از گریه ام به مـن خبر داد كه نخستیـن كسـى كه او را ملاقـات كنـد مـن هستـم در نتیجه خنـدیدم.

29ـ پیامبر پدر فرزندان زهرا

عن فاطمه الزهراء (س) قالت: قال النبى(ص)ان الله عزوجل جعل ذریه كل بنى ام عصبه ینتمـون الیها الا ولـد فـاطمه (س) فـانـا ولیهم و انا عصبتهم [29]  
فـاطمه (س) از پیـامبـر اكـرم نقل كـرده كه فـرمـود: همانا خـداوند عزوجل ذریه هر یك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خـویشاوندى قرار داده كه به وسیله آن ذریه به او منسـوب مى شوند مگر فرزندان فاطمه كه مـن سـرپـرست و خـویشـاونـد آنها هستـم (و به مـن منسـوب مـى شـونـد).

30ـ خوشبخت واقعى

عنها (س) قالت: قـال رسـول الله (ص): هذا جبـرئیل (ع) یخبرنى: ان السعید ، كل السعید، حق السعیـد ، مـن احب علیـا فـى حیـاتـى و بعد وفـاتى. [30]  فاطمه(س) از پیامبر اكرم(ص) نقل كرده كه فرمود: این جبرئیل (ع) است كه مرا خبر مى دهد: همانا خوشبخت تمام خوشبخت و خـوشبخت واقعى كسـى است كه على را، در زندگى ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد.

31ـ پیامبر در جمع اهل بیت

عنها (س) قالت: دخلت على رسـول الله (ص) فبسط ثوبا و قال لى: اجلسى علیه ، ثـم دخل الحسن فقال له : اجلـس معها ،ثـم دخل الحسیـن فقال له: اجلـس معهما، ثم دخل علـى (ع) فقال له : اجلـس معهم ، ثم اخذ بمجامع الثـوب فضمه علینا ثـم قـال: اللهم هـم منـى و انـامنهم اللهم ارض عنهم كمـا انى عنهم راض.[31]
بر رسول خدا(ص)وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین. دراین وقت حسن(ع) آمد ، فرمـود: نزد مادرت بنشیـن، بعدا حسیـن (ع) آمـد. فـرمود: با اینها بنشین. پـس على (ع) آمد . فرمود: تـو نیز با اینان بنشیـن، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت . فرمـود: خـدایا اینها از من اند و مـن از اینهایـم، خـدایـا از اینـان راضـى بـاش همـان طـور كه مـن از اینها راضـى ام .

32ـ دعاى پیـامبـر در وقت ورود وخـروج از مسجـد

عنها(س) قالت:كان النبى اذا دخل المسجد یقول:((بسم الله اللهم صل على محمد واغفـر ذنـوبـى و افتح لـى ابـواب رحمتك)). و اذا خـرج یقول :
(( بسـم الله، اللهم صل على محمد واغفر ذنـوبـى وافتح لـى ابـواب فضلك.?
[32]فاطمه (س) فرمـوده است: پیامبـر اكـرم (ص) چـون داخل مسجـد مى شـد مى فرمود: (( به نام خدا، خـدایا بر محمد درود فرست و گناهانـم را بیامرز و درهاى رحمتت را برایـم باز كـن )) و چـون خارج مى شد مى فرمود: ((به نام خدا، خدایا بر محمد درود بفـرست و گنـاهـانـم را بیـامـرز و درهـاى بخششت را بـرایم بـاز كــن ))

33ـ سحر خیزى

عنها (س) قالت:مر بى رسول الله(ص)وانامضطجعه متصبحه فحركنى برجله و قال یا بنیه قـومـى فاشهدى رزق ربك و لا تكـونى مـن الغافلیـن ، فان الله یقسـم ارزاق النـاس مـا بیـن طلـوع الفجـر الـى طلـوع الشمـس . [33]
رسول خدا (ص) بر من گذشت ، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایـش تكان داد وفرمـود: دختـرم بـر خیز شاهـد رزق و روزى پـروردگارت باش واز غافلان مباش . زیرا كه خـداوند روزیهاى مردم را بیـن طلوع فجر تا طلـوع آفتاب تقسیـم مى كند.

34ـ مریض در پناه خدا

عنها (س) قالت: قال النبى(ص) اذا مرض العبد اوحى الله الى ملائكته ان ارفعوا عن عبدى القلم مادام فى وثـاقـى، فانى انا حبسته حتـى اقبضه او اخلـى سبیله . كان ابـى یقـول: اوحـى الله الـى ملائكته اكتبـوا لعبـدى اجـر ما كان یعمل فـى صحته. [34]
فــاطمه (س) فرموده است: پیامبر اكرم (ص) فرمود: چـون بنده خدا بیمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحى مى كند: قلـم تكلیف را از بنده ام ـ تاوقتى كه در عهد و پیمان مـن است ـ بردارید، زیرا خـودم او را بازداشت نمـوده تا جانـش را بگیرم یا آزادش گذارم. پـدرم مـى فرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد كه براى بنده بیمارم پاداش كـارهـایـى را كه در وقت سلامتـش انجـام مـى داده بنـویسیـد.

35ـ نـرمخـویـى در مقـابل دیگـران واحتـرام به زنـان

عنها (س) قـالت: قـال رسـول الله (ص) خیـاركـم الینكم منـاكبه و اكــرمهم لنسائهم[35].
پیامبـر اكـرم (ص) فـرمـوده است: بهترین شما نرمخـوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است.

36ـ پاداش آزادى بردگان

عنها (س) قالت: قال رسول الله (ص) : من اعتق رقبه مومنه كان له بكل عضو منها فكاك عضو من النار. [36]
پیامبر اكرم (ص) فرمود: هركه بنده مـومنى را آزاد كنـد، به ازاى هر عضـوى از آن بنـده، عضـوى از او در آتـش جهنـم آزاد گردد.

37ـ زمان استحابت دعا

عن ابیها رسـول الله (ص) قالت: قال:ان فى الجمعه لساعه لا یوافقها عبد مسلم یسئل الله تعالى فیها خیـرا الا اعطاه ایاه اذا تـدلـى نصف الشمـس للغروب. [37]
رسول خدا(ص)فرمود:در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است كه نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیك گردد.

38ـ سستى در نماز

عنها (س) قـالت: ســالت ابـى رسـول الله (ص) لمـن تهاون بصلاته من الرجال و النساء. قال (ص) : من تهاون بصلاته مـن الرجال والنساء ابتلاه الله بخمـس عشـره خصله: یرفع الله البركه من عمره و یرفع الله البـركه مـن رزقه ، و یمحـواالله عزوجل سیماء الصالحیـن مـن وجهه، وكل عمل یعمله لا یـوجر علیه، و لایرتفع دعاوه الى السماء، لیس له حظ فى دعـا الصالحیـن، و انه یموت ذلیلا، و یموت جائعا ، و یموت عطشانا،فلو سقى مـن انهار الدنیا لم یرو عطشه و یوكل الله ملكا یزعجه فى قبره، ویضیق علیه قبره و تكون الظلمه فى قبره، و یوكل الله به ملكا یسحبه على وجهه، والخلائق ینظرون الیه، و یحـاسب حسـابـا شـدیـدا و لا ینظر الله الیه و لایزكیه و له عذاب الیم . [38]
از پـدرم رسـول خـدا (ص) دربـاره مـردان و زنـانـى كه در نمـازشان سستـى و سهل انگارى مكنند، پـرسیـدم. آن حضرت فرمـودنـد: هر زن و مردى كه در امر نماز سستـى و سهل انگارى داشته باشـد، خـداوند او را به پانزده بلا مبتلا مـى گرداند:
1ـ خداوند بركت را از عمرش مى گیرد.
2ـ خـداونـد، بـركت را از رزق و روزىاش مـى گیـرد،
3ـ خـداونـد، سیمـاى صـالحیـن را از چهره اش محـو مـى كنـد،
4ـ هـر كـارى كه بكنـد بـدون پـاداش خـواهـد مـانـد،
5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،
6ـ بـرایـش بهره اى از دعاى صـالحیـن نخـواهـد بــود،
7ـ ذلیل خواهد مرد،
8ـ گرسنه جان خواهد داد،
9ـ تشنه كام خـواهـد مرد، به طـورى كه اگـر با همه نهرهاى دنیا آبش دهنـد، تشنگى اش برطرف نخواهد شد،
10ـ خـداونـد، فـرشته اى را بـرمـى گزینـد تـا او را در قبـرش ناآرام سـازد،
11ـ قبرش را تنگ گرداند،
12ـ قبرش تاریك باشد،
13ـ خداوند فرشته اى رابر مى گزیند تا او را به صـورتش به زمین كشد، در حالى كه خلایق به او بنگرند،
14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،
15ـ و خداوند به او ننگردواو راپاكیزه نگرداند و او را عذابى دردناك باشد.

39ـ شكست ظالم

عنها (س) قالت:قال رسول الله(ص) ما التقى جندان ظالمان الا تخلى الله منهما فلـم یبـال ایهمـا غلب، و مـا التقـى جنـدان ظالمـان الا كـانت الـدائره علــى اعتاهما. [39]
فاطمه (س) فرمود: پیامبـر اكرم (ص) فـرمـوده است: دو سپاه ستمگـر به هـم نرسند، مگر آن كه خداوند آن دو را به حال خـود واگذارد و باكـى نداشته باشــد كه كدام یك پیروز گردد. و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه هزیمت و شكست از آن سپاه ظالمتر باشد.

40ـ بخشى از خطبه زهرا (س)

قـالت فـاطمه الزهـراء (س) فـى خطبتها المعروفه :
ـ جعل الله ایمان تطهیرا لكم من الشرك
ـ والصلاه تنزیها لكم من الكبر
ـ والزكاه تزكیه للنفس و نماء فى الرزق
ـ والصیام تثبیتا للاخلاص
ـ والحج تشییدا للدین
ـ والعدل تنسیفا للقلوب
ـ واطاعتنا نظاما للمله
ـ و امامتنا امانا للفرقه
ـ والجهاد عزا للاسلام
ـ والصبر معونه على استیجاب الاجر
ـ والامر بالمعروف مصلحه للعامه
ـ و بر الوالدین وقایه من السخط
ـ وصله الارحام منهاه للعدد
ـ والقصاص حقنا للدماء
ـ و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره
ـ و تـوفیه المكـاییل و المـوازیـن تغییـرا للبخـس
ـ والنهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس
ـ واجتناب القذف حجابا عن اللعنه
ـ و حرم الشرك اخلاصا له بالربوبیه
ـ و ترك السرقه ایجابا للعفه
ـ فـاتقـوا الله حق تقـاته و لاتمـوتـن الا و انتـم مسلمــون
ـ واطیعوا الله فیمـا امـركـم به و نهاكـم عنه
ـ فـانه انمـا یخشـى الله مـن عبـاده العلمـاء[40]
حضـرت زهـرا(س) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:
خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرك قـرار داد،
و نماز را براى پاك شدن شما از تكبر،
و زكـات را بـراى پـاك كـردن جـان و افزونـى رزقتان،
و روزه را براى تثبیت اخلاص،
و حج را براى قوت بخشیدن دین ،
و عدل را براى پیراستن دلها،
و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت،
و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفــرقه،
و جهاد را براى عزت اسلام،
و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،
و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ،
و نیكـى كـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ،
وصله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات،
و قصاص را وسیله حفظ خونها،
و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ،
و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى كـم فـروشـى،
و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاكیزگـى از پلیـدى ،
و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـانــدن از لعنت،
و تـرك سـرقت را بـراى الزام به پـاكـدامنــى ،
و شـرك را حـرام كـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ،
بنابـرایـن ، از خـدا آن گـونه كه شایسته است بتـرسید و نمیرید، مگر آن كه مسلمان باشید،
و خـدارا درآنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنید، زیرا كه ((از بندگانـش ، فقط آگاهان، از خـدا مـى ترسند.))( سـوره فاطر آیه28)

برگرفته شده از كتاب سیره وسخنان پیشوایان - تالیف محمدعلى كوشا

 



[1] - ـ فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى، ج 1،ص 74

[2] - ـ همان، ج 1،ص 266.

[3] - ـ  پیشین ، ج 1،ص 267.

[4] - ـ  همان ،ج1،ص 273.

[5] - الامامه والسیاسه ،ج 1، ص 14..

[6] - ـ بهجه، ج 1،ص 266.

[7] - ـبحـار الانـوار ، ص 43، ص 92، چـاپ ایــران. .

[8] -. بهجه ، ج 1،ص 287.
9 ـ همان ، ج 1،ص 285.
10 ـ همان ، ج 1، ص 274.

[9] - همان ، ج 1،ص 285.

[10] - ـ همان ، ج 1، ص 274.

[11] -  پیشین، ج 1،ص 304. 

[12] - بحارالانوار، ج 8،ص 310.

[13] - بهجه، ج 1،ص 305.

[14] -  بهجه ، ج 1، ص 306 

[15] -  بحـارالانـوار ، ج 8

[16] - بهجه ، ج 1،ص 305.

[17] -  همـان، ج 1،ص 302 

[18] -   بحـار الانــوار، ج 96، ص 225. 

[19] -  احقاق الحق، ج 7،ص 308.

[20] - همان، ج 7،ص 307.

[21] - ینـابیع المـوده، ص 44، چـاپ شـریف الـرضـى قـم.

[22] -  بهجه ج 1،ص 302.

[23] -  بهجه، ج 1،ص 300.

[24] -  همان، ج 1،ص 274

[25] - همان، ج 1،ص 266.

[26] - بهجه، ج 1،ص 266.

[27] -  همان، ج 1،ص 267.

[28] -  بهجه، ج 1،ص 268

[29]  ـ فـرائد السمطیــن، ج 2،ص 77.

[30] -  بهجه، ج 1،ص 271.

[31] - همان ،ج 1،ص 277.

[32] - مسنـد فـاطمه الزهـراء (س) ، ص 215، چـاپ دارالقـرآن قــم.

[33] - همان ، ص 219.

[34] - مسند فاطمه الزهراء، ص 220.

[35] - مسند فاطمه الزهراء (س) ، ص 221..

[36] - همان ، ص 221.

[37] - همان،ص 227.

[38] - مسند فاطمه الزهراء ، ص 235.

[39] - مسند فاطمه الزهراء، ص 223.

[40] - احتجاج طبرسى ، ص 99، چاپ سعید.

 

شنبه 24/12/1392 - 8:15
بهداشت روانی

عصبانى شدن كه عیب نیست

مهم نحوه نشان دادن عصبانیت است

]غزاله مرعشى]

همه اشتباه مى كنند، حتى بزرگ ترها، اما معذرت خواهى كمك مى كند كه هم شما و هم طرف مقابلتان احساس بهترى پیدا كنید

«من كه كارى نكردم!»، «تقصیر من نبود!» «واسه چى معذرت بخوام من كه نمى خواستم این طور بشه

این جملات به نظر شما آشنا مى آید حتماً یاد لحظاتى افتادید كه با دوستانتان، خواهر و برادرتان یا پدر و مادرتان سر موضوعى بگومگو كرده اید، رفتار اشتباهى داشته اید، بقیه را ناراحت كرده اید و حسابى توى دردسر افتاده اید. معذرت خواهى مى تواند مثل یك جمله جادویى به كمك شما بیاید و همه مشكلات و ناراحتى هایى كه به وجود آوردید را از بین ببرد.

البته این جمله فقط زمانى خاصیت جادویى دارد كه آن را از ته دلتان گفته باشید، واقعاً از رفتارتان و از این كه بقیه را ناراحت كرده اید پشیمان باشید و به خودتان و بقیه قول بدهید كه دیگر آن كار را تكرار نكنید.

ممكن است اصلاً تقصیر شما نباشد و شما به عمد دیگران را ناراحت نكرده باشید ولى حتى اگر این اتفاق غیر عمدى هم باشد، معذرت خواهى كمك مى كند كه هم خودتان و هم طرف مقابلتان احساس بهترى پیدا كنید. بعضى وقت ها هم بعد از این كه شما معذرت خواهى كردید ممكن است طرف مقابل هم از شما عذرخواهى كند و در این صورت یك سوء تفاهم به جاى این كه تبدیل به دلخورى و قهر شود، خیلى زود با آشتى تمام مى شود.

معذرت خواهى فقط مخصوص بچه ها نیست. همه اشتباه مى كنند، حتى بزرگ تر ها. شاید اگر به رفتار آن ها دقت كنید متوجه شوید كه بزرگترها هم وقتى اشتباه مى كنند یا دیگران را ناراحت مى كنند از آن ها عذرخواهى مى كنند تا همه چیز به دوستى تمام شود.

بیشتر وقت ها، زمانى كه بچه ها از چیزى یا كسى عصبانى مى شوند، رفتار زشتى از خود نشان مى دهند و بعد مجبور به معذرت خواهى مى شوند.

عصبانى شدن به خودى خودعیب نیست. همه آدم ها در بعضى شرایط عصبانى مى شوند ولى مهم این است كه شما چگونه این عصبانیت را به دیگران نشان مى دهید. بچه هاى كوچك وقتى عصبانى مى شوند جیغ مى كشند، وسایلشان را پرتاب مى كنند و حتى ممكن است دیگران را بزنند. ولى همین بچه ها وقتى بزرگ تر مى شوند یاد مى گیرند كه یك راه بهتر براى نشان دادن احساساتشان استفاده از كلمات است. یعنى به دیگران بگویند كه چه چیز و به چه علت آنها را ناراحت كرده است.

وقتى عصبانى مى شوید و مى خواهید به جاى جیغ و داد و پرت كردن وسایل علت ناراحتى تان را بگویید، ممكن است صدایتان را از حد معمول بالاتر ببرید یا لحن حرف زدنتان كمى تند تر باشد. ولى هرگز نباید به دیگران توهین كنید یا از كلمات زشت استفاده كنید. بدون استفاده از حرف هاى زشت و تحقیر كردن دیگران هم مى شود راجع به علت عصبانیت حرف زد.

اگر این موارد را موقع عصبانیت رعایت كنید دیگر نیازى به معذرت خواهى نخواهید داشت ولى اگر موقع نشان دادن عصبانیت كارهایى را كه نباید انجام مى دادید كردید و حرف هایى را كه نباید مى زدید، زدید و دیگران راحسابى از خودتان رنجاندید باید به فكر یك معذرت خواهى قلبى (نه فقط زبانى) باشید و سعى كنید ناراحتى را از دل بقیه در بیاورید.

همواره با معذرت خواهى به دیگران نشان دهید كه سعى مى كنید اشتباهتان را جبران كنید و بگویید كه در آینده این رفتار را تكرار نخواهید كرد. بعضى وقت ها هم مى توانید براى دیگران كارى انجام دهید كه آن ها را خوشحال مى كند. مثلاً برایشان گل ببرید یا یك هدیه كوچك تهیه كنید. این طورى نشان مى دهید كه واقعاً متأسف هستید و دلتان مى خواهد باز هم با هم دوست باشید. بعضى وقت ها بلافاصله بعد از معذرت خواهى همه چیز درست مى شود ولى بعضى وقت ها هم این طور نیست و باید كمى زمان بگذرد تا دیگران شما را كاملاً ببخشند و مثل گذشته ها رابطه تان خوب شود. درست مثل وقتى كه دوستتان از شما معذرت خواهى مى كند ولى شما نمى توانید بلافاصله رفتار بد او را فراموش كنید و با او مثل قبل صمیمى شوید.

همه ما بعضى وقت ها لازم است كه از دیگران عذرخواهى كنیم ولى بهتر است رفتارمان طورى باشد كه كار به ناراحت كردن دیگران و بعد عذرخواهى از آنها ختم نشود. اگر هم از دیگران عذر خواهى كردیم سعى كنیم در آینده اشتباهمان را تكرار نكنیم تا دوباره مجبور به معذرت خواهى كردن شویم.

ایران

شنبه 24/12/1392 - 8:9
بهداشت روانی

طرح زندگى

 

اصول با نزاكت بودن

 

زهره خوش نمك

 

 

 

كسى شما را آداب دان و بانزاكت محسوب نمى كند مگر اینكه كمى به خود زحمت دهید و حداقل برخى آداب و اصول معاشرت را در زندگى اجتماعى رعایت كنید در آن صورت است كه شأن و منزلت اجتماعى شما ارتقا پیدا مى كند و مردم شما را فردى اصیل مى شناسند و شانس شما براى محبوب بودن و معاشرت با افراد سرشناس و كسانى كه خواهان ارتباط با آنها هستید بالا مى رود. این آداب تنها به نحوه غذا خوردن و سخن گفتن و لباس پوشیدن محدود نمى شود و باید بدانید در هر محیطى حتى فضاى اینترنت و كار و سفر و... چگونه رفتار كنید.

مودب باشید

اگر از كسى خوشتان نمى آید و از رفتار دیگران ناراحت هستید لازم نیست  شأن و منزلت خود را تا سطح اجتماعى آن فرد تنزل دهید. مودب و بانزاكت باشید تا برترى خود را نسبت به او ثابت كنید. هیچ وقت سعى نكنید همان رفتارى را داشته باشید كه دیگران دارند. شما هستید، دیگران را به خودشان بسپارید.

ناسزاگویى ممنوع

دشنام و ناسزاگویى شما را در نگاه دیگران تا سطح نازلى كاهش مى دهد و ثابت مى كند كه شما توانایى استفاده از واژه ها و لغات مناسب ترى براى بیان عقاید و نظرات خود ندارید و فردى بى منطق و  عصبى به شمار مى روید كه فقط فضا را متشنج مى كنید.

بلند صحبت كردن ویژگى افراد متمدن نیست

بلند صحبت كردن حاكى از آن است كه شما توان بحث منطقى با دیگران را ندارید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان مى دهد و آن كه مى خواهید حرف خودتان را با توسل به زور و خشونت به كرسى بنشانید حتى اگر حرف شما درست باشد. وقتى با صداى بلند حرف مى زنید توجه منفى دیگران را به خود جلب مى كنید. پس مواظب تن صدایتان باشید.

مدیریت نشان دهید و كنترل خودتان را به دست گیرید

زمانى كه شما كنترل اعصاب خود را از دست مى دهید و از كوره در مى روید به همه نشان مى دهید قادر به كنترل احساسات و هیجانات خود نیستید. صدایتان مى لرزد، ضربان قلبتان بالا مى رود، دهانتان خشك مى شود و آنچه كه از دهانتان در مى رود كنترل نشده و گاه آن چیزى نیست كه مى خواهید بگویید اگرچه كمى بعد پشیمان مى شوید و هر چقدر هم سعى كنید رل افراد تحت ظلم قرار گرفته را بازى كنید تا دیگران با شما همراه شوند نتیجه نخواهد داد. كسى كه نتواند خود را كنترل كند قادر به كنترل سایر امور مهمتر هم نخواهد بود. توجیه نیاورید از همین امروز خونسردى خود را حفظ كنید كه البته كار آسانى نخواهد بود اما به زحمتش مى ارزد.

كلام خوش رمز موفقیت است

ادبیات ما مملو از كلام شیوا و زیبا است آن را غنیمت بشمارید و دایره لغات خود را بالا ببرید. مطمئن باشید به سرعت در دل ها نفوذ خواهید كرد. اما باید توجه داشت كه كلام زیبا با مجیز گفتن تفاوت فاحش دارد.

متكلم وحده نباشید

برخى وقتى مورد توجه قرار مى گیرند هیجان زده مى شوند و از هر چیزى سخن به میان مى آورند بدون آنكه به دیگران مهلت حرف زدن دهند. چندى پیش میهمانى داشتم كه در جمع یا حرف مى زد و یا به كار خود مشغول بود. این نوع افراد گوش شنوا ندارند و حركتشان به معناى بى توجهى و بى احترامى به سایرین تلقى مى شود. بنابراین خودخواه نباشید و همانقدر كه حرف مى زنید اجازه تكلم به طرف مقابلتان هم بدهید پشیمان نخواهید شد. بدترین حالت ارتباط با كسى وقتى است كه به او زل زده و در ظاهر به حرف هاى او گوش مى دهید اما ذهن شما در جایى دیگر سیر مى كند. مطمئن باشید با این كار تقلاى طرف مقابل را براى جلب توجه شما بالا برده اید و این خاطره خوبى از شما به جا نخواهد گذاشت.

وسط صحبت كسى نپرید

پیش از آنكه اظهار عقیده اى بكنید، اجازه دهید صحبت دیگران به پایان برسد. میان صحبت كسى پریدن نشانه بى نزاكتى و برخوردار نبودن از مهارت هاى اجتماعى فرد است. اگر نمى خواهید خودبین و ازخودراضى به نظر آیید، هیچ گاه صحبت كسى را قطع نكنید و هرگاه كه ناچار به انجام این كار شدید حتماً با گفتن جمله «معذرت مى خواهم»، اقدام به انجام آن كار كنید.

وقت شناس باشید

مهم است كه به وقت دیگران احترام بگذارید. براى حضور در میهمانى ها حتماً ساعت شروع را بپرسید و در زمان تعیین شده حضور یابید و البته یك فرد متشخص مى داند چه زمانى باید میهمانى را ترك كند.

اسرار زندگى خصوصى خود را فاش نسازید

آبرو، شرافت، صداقت و بصیرت بزرگترین و مهمترین عامل براى حفظ اعتبار یك فرد متشخص است. جزئیات زندگى خصوصى تان باید محرمانه باقى بماند. بنابراین جو زده نشده و تمام اطلاعات خصوصى خود را وسط نریزید، مرموز بودن هم گاهى جاذبه دارد!

حرمت بزرگترها را نگاه دارید

براى سن و سال و تجربه بزرگتران احترام قائل شوید همانطور كه خود با بالا رفتن سن و تجربه انتظار احترام جوان ترها را دارید.

به اشتباهات دیگران نخندید

یكى از بدترین كارهایى كه كسى مى تواند انجام دهد خندیدن به اشتباهات دیگران است. متشخص باشید و از كنار اشتباهات دیگران مودبانه بگذرید و به روى خود نیاورید كه متوجه چیزى شده اید مگر اینكه نیازمند كمك باشد كه حتماً با گرفتن اجازه به كمك او خواهید شتافت و از مخمصه اى كه گرفتارش شده رهایى اش مى دهید.

دروغ نگویید

دروغ نشانه ضعف و نداشتن اعتماد به نفس است. به هر دلیلى دروغ گفتن  شأن شما را پایین مى آورد همیشه این فكر را داشته باشید كه ممكن است هر لحظه پته تان روى آب بیفتد و...

 

 

روزنامه شرق

شنبه 24/12/1392 - 8:9
موفقیت و مدیریت

شناخت موانعی که در برنامه ریزی وجود دارد

 

جهت تنظیم یک برنامه زمان بندی مؤثرو کارآمد، شناخت موانع معمول، ضروری است. در اینجا به شرح چند مانع می پردازیم:

 

برنامه ریزی بیش از اندازه

برخی افراد نمی توانند مدت زمان مناسب برای انجام کارها را تخمین بزنند، در نتیجه برای کارهای فراوانی در محدوده زمانی اندکی، برنامه ریزی می کنند و همیشه از زمان تعیین شده عقب هستند. برای اجتناب از چنین مواردی:

زمان مناسب برای انجام هر کار را با دقت تخمین بزنید.

کارهای خود را از لحاظ تقدم و اولویت بررسی کنید. برخی افراد زمان های زیادی را به کارهای کم اهمیت اختصاص می دهند و دیگر زمانی برای کارهای مهم باقی نمی گذارند.

از خود بپرسید" چگونه می توانم در این لحظه، از وقت خود بهترین استفاده را بکنم؟"

 

همیشه و همه جا حاضر و پاسخگو بودن/ عدم توانایی" نه" گفتن

بسیاری از افراد تحت هر شرایطی که باشند، توان" نه" گفتن به دیگران را ندارند و خود را ملزم می نمایند که همه دعوت ها، تقاضاها و... را بپذیرند.

در چنین حالتی، تقدم های خود فرد کنار گذاشته می شود، و اضطراب و استرس ناشی از عدم رسیدگی به آنها فرد را تحت تأثیر قرار می دهد و روند برنامه ریزی را مختل می سازد.

چنین افرادی با شلوغ نمودن ذهن خود دچار خستگی و بی برنامگی می شوند.

به منظور پیشگیری از چنین موقعیتی:

اولویت های خود را برای انجام کارها بطور روزانه، هفتگی و ماهانه مشخص نمائید.

هرگز به دیگران اجازه ندهید که شما را مجبور به انجام کارهای ناخواسته نمایند و وقت شما را از بین ببرند.

این موضوع را باور کنید که راضی نگه داشتن تمامی انسان های دوروبر شما نهایتاً رضایت خود شما را تحت الشعاق قرار می دهد.

بیاموزید که گاه ، بدون آنکه به دیگران توهین کنید، کلمه" نه" را بکار ببرید. بطور مثال در پاسخ به دعوتی دوستانه که مایل به قبول آن نیستید می توانید با قاطعیت بگوئید" من واقعاً علاقه دارم دعوت شما را بپذیرم ولی مجبورم بر روی پروژه ام کار کنم و..." بنابراین، پس از گفتن کلمه" نه" احساس گناه نکنید.

 

تداخل اولویت ها

دسته ای از افراد، فهرست بلند بالایی از کارهای روزانه خود را به ذهن می سپارند ولی در طی روز به دلیل عدم تعیین مناسب اولویت ها دچار سردرگمی و بی نظمی می شوند و گاه آنچنان درگیر کارهای غیرضروری می گردند که اولویت اصلی خود را فراموش می کنند و دائماً دچار استرس می گردند. برای پیشگیری از چنین وضعیتی:

فهرستی از همه کارهایی که نیاز دارید، دوست دارید و باید طی روز انجام دهید تهیه کنید.

مطمئن شوید همه موارد را در ارتباط با خودتان، خانواده، دوستان، محل کار، دانشگاه و... یادداشت کرده اید. اگر این فهرست طولانی شد نگران نشوید و سعی کنید آن را تکمیل کنید سپس با بازبینی مجدد، میزان اهمیت هر یک را مشخص کنید.

از الف برای کارهایی که بیشترین اهمیت را دارند، از ب برای کارهای مهم و ج برای کارهایی که اهمیت کمتری دارند، استفاده کنید. بهتر است قسمت الف را به دو یا سه مورد محدود نمائید تا بتوانید حتماً طبق برنامه پیش روید.

پس از تعیین اولویت ها و تقسیم آنها، باید به فکر اجرای آنها باشید، به خاطر داشته باشید انجام دادن و به اتمام رسانیدن همه موارد در فهرست مذکور مهم نیست بلکه هدف، تکمیل قسمت الف است، انجام چند مورد از قسمت الف، بهتر از چندین مورد از بخش ب و ج است. شاید با خود بگوئید به اتمام رسانیدن چند کار بهتر از یک یا دو کار است، اما به خاطر بسپارید شما کارهای خود را بررسی کرده و بر مبنای اولویت ها تصمیم گرفته اید که بخش الف مهمتر از ب و ج است. اگر بخشی از ب را قبل از الف انجام دهید بدین معناست که شما کارهایی که خودتان مهم تشخیص داده اید، نادیده گرفته اید.

 

تعلل، پشت گوش انداختن

هر انسانی در مواقعی، برای انجام وظایف و یا کارهایی خاص تعلل می نماید. مسئله مهم این است که فرد بداند در چه مواردی و در چه مواقعی و چرا این کار را انجام می دهد و در ازای انجام کار مذکور به چه فعالیتی مشغول می شود.

پس در چنین شرایطی:

علت چنین تعللی را بررسی کنید. توجه داشته باشید که:

بسیاری از چیزها به راحتی به تعویق انداخته می شوند، به این دلیل که، بطور ذاتی از اهمیت و ارزش کمی برخوردارند.

بعضی دیگر به وقت دیگری موکول می شوند به این علت که شما نمی دانید و مطمئن نیستید که چگونه باید آنها را انجام دهید.

بعضی دیگر از کارها به تأخیر انداخته می شوند چون بسیار زیاد با اهمیت هستند و یا خیلی مشکل میباشند و شما نگران شروع آن هستید.

بعضی دیگر از کارها به تأخیرمی افتند چرا که انگیزه ای برای انجام آنها وجود ندارد.

بعضی کارها به تعویق می افتند چرا که شما فردی کمال گرا هستید و برای انجام هر چه بهتر کار، مدام انجام آن را به عقب موکول می کنید و ...

پس از شناسایی علت، موارد و مواقع، اهمیت هر کار را مشخص کنید و در رفع آنها کوشا باشید.

 

ترس از عدم موفقیت

برخی افراد دائماً با خودشان در حال کشمکش و گفتگو هستند و با انتقادهای درونی روحیه خود را تضعیف کرده و ترس از شکست و عدم موفقیت را در خود تشدید می کنند. چنین افرادی مرتب به خود می گویند:" من موفق نمی شوم، من نمی توانم در امتحانات موفق شوم، من آخر راه هستم و...

فکرهای نامعقولی که به صورت سرزنش در ذهن هر انسانی بوجود می آید باعث افزایش بیش ازحد تنش و فشارعصبی می شود. پس اگر در چنین موقعیتی قرار دارید:

توانایی ها و ضعف های خود را شناسایی کنید.

واقع بین باشید و ایده آل های غیر واقعی و دست نیافتنی در ذهن خود ترسیم نکنید.

با استفاده از کتب خاص و یا راهنمایی مشاوران، انگیزه خود را تقویت بخشید.

 

ناامیدی، افسردگی

بطور کلی همه انسان ها در مقطعی از زمان دچار افسردگی و ناامیدی می شوند، علت این مسئله می تواند، تغییرات بیولوژیکی، شکست، سوگ، جدایی و... باشد. این احساسات قسمتی طبیعی انسان تلقی می شود ولی چنانچه طولانی شود و در روند معمول زندگی شخصی و اجتماعی و تحصیلی فرد خللی وارد سازد، نیاز به توجه و رسیدگی بیشتری دارد. پس اگر به واسطه چنین احساساتی در تنظیم برنامه های خود دچار مشکل هستید به نکات ذیل توجه کنید:

علل افسردگی خود را شناسایی کنید. علت افسردگی شما شاید از دست دادن رابطه ای مهم، شکست، عدم توانایی در برقراری ارتباط، انتظارات غیر معمول از خود و دیگران و یا موارد دیگری باشد.

صحبت های شخصی خود را بررسی کرده و آنها را با جملات مثبت و واقع گرایانه جایگزین کنید.

روابط اجتماعی خود را فعال کنید.

از دوستان خود کمک بگیرید.

تغذیه مناسب داشته باشید.

ورزش کنید.

علائق و سرگرمیهای خود را بیدار کنید.

نسبت به توانائیهای خود واقع بین باشید.

از راهنمایی مشاورین خاصی در مراکز مشاوره استفاده نمائید.

مطالب فوق را مرور کنید و ببینید کدامیک از عوامل نامبرده، در برنامه ریزیهای شما مداخله می کند.

شنبه 24/12/1392 - 8:9
آموزش و تحقيقات

شما چگونه احساسات خود را ابراز می کنید؟

قواعد ابراز احساسات

شما چگونه احساسات خود را ابراز می کنید؟ یعنی چگونه احساسات درونی خود را بروز می دهید؟ آیا قواعد ابراز احساسات را می دانید؟ قبل از هر چیز باید بدانید یکی از مهارت های اجتماعی مهم، نحوه ابراز احساسات درونی خویش است.این که چه موقع و به چه نحو باید بیان شوند اینجاست که اصطلاح قواعد ابراز احساسات به کار برده می شود. که به چند نوع اساسی تقسیم می شود.

دسته اول، برخی از افراد در نمایش احساس خود خست به خرج داده و آن را به حداقل می رسانند. دسته دوم، کسانی هستند که احساسات خود را به گونه ای مبالغه آمیز ابراز می کنند (مثل ادا و اطوار چیره و ...)

دسته سوم، کسانی هستند که احساس دیگری را به جای احساس واقعی شان بروز می دهند، (مثلاً وقتی نه گفتن را بی ادبی بدانند) نحوه بکارگیری این سه شیوه به هوشیاری عاطفی فرد بستگی دارد. ما بخشی از این قواعد ابراز احساسات را از هان دوران کودکی یاد می گیریم مثلاً به بچه یاد می دهیم وقتی که پدربزرگ به  مناسبت روز تولد هدیه نامناسبی به او داد ناراحت و دمق نشود و در عوض لبخند بزند و از پدربزرگ تشکر کند. در امر تربیت، احساسات و عواطف هم وسیله هستند هم پیام. اگر پدر یا مادر با حالتی خشن، متوقع و سرد به فرزند خود بگوید "لبخندبزن و تشکر کن" آنگاه بچه به احتمال زیاد درس کاملاً متفاوتی را یاد می گیرد و در حقیقت با چهره اخم آلود، خشک و سرد رو به پدربزرگ کرده و می گوید "متشکرم" و تاثیر این واکنش بر پدربزرگ نیز بسیار متفاوت خواهد بود: در مرحله نخست شاد می شود، ولی بعد بر اثر دریافت آن پیام گنگ آزرده می شود.

اظهار عاطفه و احساس، البته تاثیری آنی بر شخصی که آن را دریافت می کند برجای می گذارد. به هر حال درسی که بچه یاد می گیرد این است: "وقتی که احساسات واقعی است ممکن است به شخصی که دوستش داری آسیب بزند آن را مخفی کن و در عوض احساس دروغینی را که کم خطرتر است بیان کن". این قواعد بیان احساسات بیشتر از آن که جزیی از نزاکت اجتماعی باشند نحوه تاثیر احساسات مان را بر دیگران تعیین می کنند اجرای ضعیف آنها وقتی رخ می دهد که آشفتگی احساسی به وجود بیاورد. ما مثل هنرپیشه های طبیعی ایفای نقش می کنیم. اما چون درس هایی را که راجع به قواعد بیان احساسات یاد می گیریم بر حسب الگوهای رفتاری مان فرق می کند بنابر این از لحاظ مهارت بازیگری نیز با یکدیگرتفاوت داریم.

عواطف و احساسات مسری هستند، ما حالت های روحی خود را با یکدیگر رد و بدل می کنیم و این تبادل گاهی اوقات سمی است و گاهی تقویت کننده و مثبت. این تبادل احساسات و عواطف به گونه ای ظریف و تقویباً نامحسوس انجام می گیرد. به طور کلی احساسات و عواطف افراد همچون نوعی ویروس اجتماعی به دیگران منتقل می شود.

ما در برخورد با دیگران پیام های عاطفی خود را می فرستیم و این پیام ها آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. هر چقدر مهارت اجتماعی ما در این زمینه زیادتر باشد به همان میزان بهتر می توانیم پیام های ارسالی خود را کنترل کنیم. حفظ بهداشت عاطفی جامعه بدین معنی است که مطمئن شویم هیچ نوع آشفتگی عاطفی موجب بر هم خوردن آرامش تماس های اجتماعی نخواهد شد.

کنترل این مبادله  احساسات و عواطف بر عهده هوش عاطفی فرد است. افراد "جذاب" و "محبوب" کسانی هستند که ما دوست داریم با آنها باشیم چون مهارت های عاطفی نشان ما را سر حال می آورد و شاداب می کنند. اشخاصی که قادرند به دیگران کمک کنند تا احساسات خود را آرامش ببخشند از نوعی مهارت اجتماعی ارزشمند برخور دارند. در هنگام تغییر حالت روحی، هر کدام از ما جزیی از جعبه ابزار یکدیگریم که به اتکاء یکدیگر می توانیم وضعیت عاطفی و احساسی خود را بهتر یا بدتر کنیم.

دو نفر را در نظربگیرید یکی بشاش و سرحال، دیگری خشک و سرد در اتاق های جداگانه پرسشنامه ای را که راجع به خلق (حالت روحی) آنها را در آن لحظه بود پر کردند. بعد آنها را در یک اتاق رو به روی هم نشاندند و به آنها گفتند که ساعت منتظر باشند تا آزمایشگر بیاید و پرسشنامه دیگری را به آنها بدهد و 2 دقیقه بعد آزمایشگر به اتاق وارد شده و از آنها خواست که دوباره پرسشنامه ای را که راجع به خلق و خوی شان در آن لحظه بود پر کنند. این آزمایش را بر روی تعداد زیادی از افراد شاد و اخمو تکرار کردند.

در تمام موارد بدون استثناء حالت روحی فرد پر احساس به شخص سرد و دمق انتقال یافته بود. این انتقال جادویی چگونه رخ می دهد؟

پاسخ این است: همگی ما به طور ناخود آگاه عواطف و احساساتی را که توسط شخص دیگر به نمایش گذاشته می شود تقلید می کنیم، از طریق تقلید نا آگاهانه از حرکات چهره ایما، اشاره لحن صدا و دیگر حرکات بدنی وی. مردم از طریق این تقلید سعی می کنند همان حالت روحی را در خود ایجاد کنند.

تقلید از احساسات دیگران معمولاً به گونه ای ظریف و هوشمندانه صورت می گیرد. وقتی مردم چهره خندان یا ناراحتی را می بینند عضلات چهره خودشان نیز به تقلید از آن دچار تغییرات محسوسی می شود که با چشم غیر مسلح دیده نمی شود. ولی به کمک گیرنده های حسی الکترونیکی قابل مشاهده است.

وقتی دو نفر با یکدیگر روبه رو می شوند آن کس که در بیان عواطف و احساسات خود قویتر عمل می کند خلق (حالت روحی) خود را به فردی که منفعل تر است منتقل می سازد. اما برخی مردم در مورد سرایت عاطفی مستعدتر از دیگران هستند. حساسیت زدایی آنها باعث می شود سیستم عصبی خودکار آنها خیلی آسانتر مورد هدف قرار گیرد. این افراد بسیار تاثیر پذیر هستند و هر گونه تبادل احساسات با فرد غمگین می تواند آنها را به گریه بیندازد و در همان حال گفت و گویی کوتاه با فردی که روحیه ای شاد دارد می تواند باعث دلگرمی و نشاط شان شود.

فقط با مشاهده کسی که احساسی را بیان می کند همان حالت روحی در ما ایجاد می شود خواه آن را تقلید کنیم یا نه. این امر در همه اوقات برای ما رخ می دهد وهمین تاثیرپذیری عاطفی ما از یکدیگر است که تعیین کننده احساس خوب یابد در لحظات مختلف زندگی است.

میزان تفاهم عاطفی مردم در هنگام مواجه شدن با یکدیگر بستگی به این دارد که در موقع صحبت کردن باهم، از لحاظ حرکت هایی که به بدن خود می دهند چقدر با هماهنگ باشند. یک نفر سر تکان می دهد، دیگری با دست اشاره می کند، یا هر دو در یک زمان از روی صندلی های خود بلند می شوند، یا کسی به جلو خم می شود در حالی که دیگری خود را به عقب می کشد. این هماهنگی احساسی را، بهتر از هر جا، می توان در بین مادران و نوزادان همچنین میان دوستان بسیار صمیمی مشاهده کرد. خلاصه آن که مردم، خواه شادمان، خواه غمگین هر چه قدر بیشتر با طرف مقابل خود از لحاظ فیزیکی (حرکات دست و چهره و غیره...) خو بگیرند به همان اندازه خلق و خوی آنها به هم شبیه می شوند.

مثل همزمانی و هماهنگی عاطفی بین معلمان و دانش آموزان. هر چه قدر این همزمانی و هماهنگی بالا باشدعلاقه و شور و شوق بیشتری خواهد بود. به طور کلی همزمانی میان زن و شوهر باعث می شود که خلق و خوی آنها با یکدیگر سازگار شود- چه در حالت مثبت و چه در حالت منفی. به طور خلاصه هماهنگی خلق و خو و حالت روحی زیر بنای حسن تفاهم و ایجاد رابطه نزدیک یا دیگران است، همان عاملی که در انس میان مادر و نوزاد نقش اساسی ایفا می کند.

یکی از عوامل تعیین کننده در تاثیر گذاری شخصی، به مهارت ما در دستیابی به این هماهنگی عاطفی بستگی دارد. اگر در سازگاری با خلق و خوی دیگران ماهر باشیم، یا به آسانی بتوانمی دیگران را زیر سلطه عاطفی خود در آوریم آنگاه کنش متقابل ما دیگران در سطح عاطفی با سهولت انجام می گیرد. رهبر قدرتمند کسی است که بتواند به این طریق هزاران نفر از حضار را به جنبش در بیاورد. کسانی که در زمینه دریافت و ارسال احساس ضعیف هستند در روابط خود با دیگران دچار مشکل بوده و به همین خاطر مردم در هنگام تماس با این افراد راحت نیستند اگر چه نمی توانند علت این موضوع را بیان کنند.

ایجاد هماهنگی عاطفی در کنش متقابل با دیگری از یک لحاظ به معنی سلطخ داشتن به حالت عاطفی اوست. در واقع شخص با این قدرت خود می تواند حالت عاطفی و احساسی دیگری را معین کند. در روابط بین دو انسان، فردی که در زمینه ابراز احساسات خویش قدرتمندتر است عواطف دیگری را به تبعیت از خویش می کشاند. فرد غالب بیشتر محبت می کند در حالی که فرد مطیع بیشتر به چهره او نگاه می کند تا پیام ها را دریافت کند. به طریق مشابه، سخنور خوب کسی است که احساسات حضار را تحت کنترل خویش در آورد. و به قول معروف (نبض اجتماع را در دست بگیرد) کنترل عاطفی دیگران کلید نفوذ بر آنهاست.

شنبه 24/12/1392 - 8:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته