• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 449
تعداد نظرات : 661
زمان آخرین مطلب : 4513روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

امام رضا(ع)…

میرسم از صحن جمهوری چشمان دلت

تا ضریح سبز گیسوی پریشان دلت

میرسم از غربت چشمان باران خورده ام

کوه بکوه منزل به منزل تا خراسان دلت

بی پناهم خسته ام مولای من

کم از اهو نیستم آقا به قربان دلت

کاش نام ما هم ثبت می کردید عاقبت

در میان دفتر سرخ شهیدان دلت

باز می لرزد درون سینه آهوی دلم

ضامن آهو دو دست ما به دامان دلت

دوشنبه 26/7/1389 - 12:50
شعر و قطعات ادبی

 

همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید


برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.

 



"خدیجه پنجی"

دوشنبه 26/7/1389 - 12:46
شعر و قطعات ادبی

 

نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی

نخواستی سر این عشق امتحان بدهی

 

نخواستی که بمانی و دردهای مرا

فقط یکی دو سه سالی به دیگران بدهی

 

قرار بود همین روزها به هم برسیم

قرار بود تو بابا شوی و نان بدهی

 

نگو که آمده بودی سری به من بزنی

و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی

 

نگو از اول این راه عاشقم نشدی

نگو که آمده بودی خودی نشان بدهی

 

گناه فاصله ها را به پای من زدی و

نخواستی به تن خسته ام زمان بدهی

 

چه اتفاق غریبی ست اینکه دل بکند

کسی که حاضری آسان برایش جان بدهی

 

نشسته ام سر سجّاده رو به روی تو باز

هنوز منتظرم در دلم اذان بدهی!

 

 

زهرا شعبانی

يکشنبه 25/7/1389 - 15:32
شعر و قطعات ادبی

 

چه مبارک شده امروز جهان من و تو

گرچه این عشق بریده است امان من و تو

دوستم داری و جز قند و عسل، نُقل و نبات

هیچ واژه نشده ورد زبان من و تو

هر کس از ظّن دلش یار دل ما شده است

که نداند چه گذشته است میان من و تو

تو همانی که دلم خواست و من آنکه دلت

باید این را بپذیرند کسان من و تو

آخرش مال منی، مال توام باور کن

غزلم شاهد این خط و نشان من و تو

 

مهناز فرهودی

يکشنبه 25/7/1389 - 12:12
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی

 

توجه داشته باشید که باید بدون مکث جواب بدید. 

۱ ) یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط می کند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن می کنند؟ 

کانادا – آمریکا – هیچ کدام 

۲) یک خروس در بام خانه ای که شیب دوطرفه دارد، تخم می گذارد. این تخم از کدام طرف می افتد؟ 

شمال – جنوب – هیچ کدام 

۳ ) خانمی عاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل او به رنگ قرمز است. او در آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی می کند. صندلی و میز او قرمزرنگ است.تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرش ها نیز قرمزرنگ هستند.تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پله های آپارتمان چه رنگی هستند؟ 

قرمز – آبی – هیچ کدام 

۴ ) پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان می برند.پدر در راه بیمارستان فوت می کند ولی پسر را به اتاق عمل می برند. پس از مدتی دکتر می گوید من نمی توانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او پسر من است.آیا به نظر شما این داستان می تواند صحت داشته باشد؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۵ ) اگر چهار تخم مرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۶) آیا می توانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۷ ) یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگین تر از یک کیلو گرم پنبه است؟ 

۱گرم – ۱۰۰گرم – هیچ کدام 

۸ ) مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، می رود و التماس می کند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمی کند. به پلیس نه یک بار بلکه هشت بار بد دهنی می کند.جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد شد؟ 

۸ بار – ۹بار – هیچ کدام 

۹ ) اگر تمام رنگ ها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۰ ) گرگی به بالای کوه می رود تا غرش شبانه اش را آغاز کند.چه مدت طول می کشد تا به بالای کوه برسد؟ 

دو شب – پنج شب – هیچ کدام 

۱۱) اگر به طور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکی تان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۲) آیا امکان دارد یک نفر سریع تر از رودخانه می سی سی پی شنا کند؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۳) آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق می گیرند. پس از مدتی خانم ژانت اسم اولیه خود را پس می گیرد.با این حال، پس از پنج سال با اینکه هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت می شود. آیا این قضیه امکان پذیر است؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۴) آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال می کند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم می گوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقه ام بوده ام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح می دهد.آیا این موضوع ثابت می کندکه آقای جیم بی گناه است؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۵) یک شترمرغ تصمیم می گیرد که به وطنش بازگردد.چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟ 

بهار – پاییز – هیچ کدام 

۱۶ ) جمله بعدی صحت دارد.جمله قبلی غلط است.آیا این قضیه منطقی است؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۷) آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمی قادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟ 

آری – خیر – هیچ کدام 

۱۸ ) اگر بخواهید یک نامه به دوست تان بنویسید، ترجیح می دهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟ 

پر – خالی – هیچ کدام 

پاسخ سوالات در لینک زیر 

● پاسخنامه 

۱) هیچ کدام. بازماندگان که زنده هستند نیازی به دفن کردن ندارند. 

۲) هیچ کدام.خروس که تخم نمی گذارد! 

۳)هیچ کدام.آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد! 

۴) آری. اگر این سوال را نتوانستید جواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است! 

۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید ! 

۶) آری،.بپرید و ببینید که خانه شما چقدر می پرد! 

۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند. 

۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد. 

۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت. 

۱۰) هیچ کدام. گرگ پیشتر بالای کوه است. 

۱۱) آری، شما فقط از کودکستان دیدن می کنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط وارد کودکستان شده اید. 

۱۲) آری، چون که رودخانه ها که قادر به شنا کردن نیستند! 

۱۳) آری ژانت با یک آقای دیگر که فامیل اش اسمیت بوده، ازدواج کرده است. 

۱۴) خیر.چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال را دیده باشد. 

۱۵) هیچ کدام.شتر مرغ که قادر به پرواز نیست. 

۱۶) هیچ کدام. چون که جملات متضاد هم هستند. 

۱۷) آری.پنجره یک اختراع قدیمی است که به وسیله آن می توان پشت دیوار را مشاهده کرد! 

۱۸) هیچ کدام.بهتر است که یک نامه عاشقانه را با قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمی توان نامه نوشت! 


 

● تفسیر آزمون 

▪ اگر تعداد جواب های صحیح شما بین صفر تا ۵ بود، معنایش این است که شما به طرز وحشتناکی به جزئیات بی توجهید. حواستان کجاست؟ 

▪ اگر تعداد جواب های درست بین ۶ تا ۱۰ بود، نسبتاً بد نیست، اگرچه این نشان می دهد که چندان به جزییات توجه نمی کنید. شاید دارید به مسایلی توجه می کنید که بقیه به آنها توجه نمی کنند. خدا کند این طور باشد! 

▪ اگر تعداد جواب های درست شما بین ۱۱ تا ۱۵ بود، بسیار خوب است.شما خوب به جزییات توجه می کنید. خدا خیرتان بدهد! 

▪ اگر تعداد جواب های صحیح شما بین ۱۶ تا ۱۸ بود، یعنی شما یک پا شرلوک هولمز هستید. احسنت! گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
يکشنبه 25/7/1389 - 11:49
لطیفه و پیامک

 

انسانها مانند دو نیمه سیب هستند که در جهان هستی پراکنده شده اند، پس انسان موفق کسی است که بتواند در طول سفر با پیدا کردن نیمه گمشده خود،وجودش رامانند سیبی کامل، زیبا نماید.

(افلاطون)

 

پنج شنبه 22/7/1389 - 13:38
خانواده

 

در آینده به دخترم خواهم آموخت که با دستهای توانایش حصارهای تنگ و تاریک این زمانه را بشکافد و خود را از زندان کژفهمی ها و نادانی های این زمانه رها کند و با غرور و افتخار سر برآورد و بگوید

من یک دختر هستم.

من همان موجودی هستم که وقتی خدای عشق مرا خلق کرد به حضرت آدم نوید و مژده داد که گلی بهتر از تمام گلهای بهشت آفریدم.

 

 به او خواهم آموخت که بگوید: من چون چشمه ای پاک هستم که پروردگارم از روح خویش لطافت و احساس را با سرشت انسانیم که تمام جلوه های دیگر انسانیت همچون عقل و منطق و استعداد و ذکاوت و اراده و ........ را نیز دارا بود عجین کرد تا آرامش بخش جهان آفرینش باشم.

 

به دخترم خواهم آموخت که با اقتدار بگوید:

 من میتوانم.

 به او خواهم آموخت آنگونه که خود میخواهد زندگی کند.

 به او خواهم آموخت ارزش والای زن بودنش را به خاطر طعنه ها و تحقیرها و نگاههای فاسد این زمانه  پنهان نکند. و آنگاه که اورا به خاطر اینکه انگشت نمای انسان های حقیر نباشد از هر گونه تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدفهای والایش منع می کنند تمام زنجیر ها را با قدرت پاره کند و اسب شرف را از گنبد گردون بجهاند. و خود را از بندهای ساخت دست انسانهای نادان برهاند. 

به او خواهم آموخت زن بودنش و ارزش والایش را فریاد کند.  

پنج شنبه 22/7/1389 - 13:36
خانواده

 

من «دوشیزه مکرمه» هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.

من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم.

من «والده مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی بیست آگهی تسلیت در بیست روزنامه معتبر چاپ می کنند.
من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش- البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند.

من «زوجه» هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه بیست و پنج هزار تومان فقط، بدهد.

من «سرپرست خانوار» هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.


من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.


من«مجید» هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.


من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.

من «بی بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.


من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند.

 

من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم.- آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.


من «زنیکه» هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.


من«مامانی» هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم.


من «ننه» هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم. نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.


من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند.

 

من«بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.


من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم، عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و...» هستم.

 

من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، «سلیطه» هستم.

من در ادبیات دیرپای این کهن بوم و بر؛ «دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...» هستم.

دامادم به من «وروره جادو» می گوید.

حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفی صدا می زند.

من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم.

مادرم مرا به خان روستا «کنیز» شما معرفی می کند.

 

 

 و این داستان هنوز که هنوزه ادامه دارد ...........

صد رحمت به اعراب زمان جاهلیت که یک بار جسم دختر را زنده به گور میکردند اما ....

جاهلان امروز ، روزی هزار بار روح دختر را به گور بی عدالتی و ناحقی می سپارند ..........

پنج شنبه 22/7/1389 - 13:33
شعر و قطعات ادبی

 

قویی پرپر می زند برای خوابهای تو

 

بالش نمی خواهی ؟

 

عطش  مرا سیراب می کند   

 

ته مانده های نگاهت .. 

 

می خواستم بتراشم یادت را

 

تیغ نگاهم برید ..

 

دلم ؛  پارک  ملت  !

 

آنقدر دوستت ندارم که می گویم تو را  ... ندارم  .

 

خط ابرو ،

 

خط چشم ،

 

خط لب ،

 

چقدر خط بزنم خودم را   برای تو  ؟

 

ردیف چشمانت ، قافیه غزلهایم  . . .

 

شعرهایم چشم و هم چشمی میکنند .

 

تاب می دادم خودم را

 

تب می کرد  . .

 

چه پر تب و تاب بودیم  ما

 

 

 

       فاطمه انتظار

پنج شنبه 22/7/1389 - 8:2
شعر و قطعات ادبی

 


    وقتی بیایی،
       هرگز رهایت نمی کنم.

     وقتی بیایی،
         آنقدر گریه می کنم،
          تا سیل اشکم، راه رفتنت را ببندد.

   وقتی بیایی،
    دیگر نمی گذارم، از پیشم بروی.

  وقتی بیایی،
     می دانم، که پیشم می مانی.

    و تو می آیی،
      حتماً می آیی.

   و من از زلال محبتت،
                    خواهم نوشید، 
          و در سایه سار عشق تو،
                      به آرامش خواهم رسید.
بهروز رها
پنج شنبه 22/7/1389 - 7:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته