اخبار
خبرگزاری فارس:
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران صبح امروز در
کنگره شهدای دفاع مقدس استان کرمان اظهار داشت: اینکه اوباما میگوید ما به
دنبال براندازی جمهوری اسلامی ایران نیستیم به این علت است که نمیتوانند
براندازی کنند.
وی بیان کرد: تمام تلاش آمریکا تا به امروز برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده است.
وی خطاب به آمریکاییها گفت: ضلع مهم تلاش شما تا به امروز برای مقابله با جمهوری اسلامی بوده است.
سردار
سلیمانی تصریح کرد: اینکه میگویید به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی
نیستیم، این سخن اظهار لطف نیست بلکه اعلام ناتوانی است، شما نتوانسته و
نمیتوانید در پی براندازی نظام جمهوری برآیید.
سلیمانی افزود:
آمریکا در 35 سال گذشته ناجوانمردانهترین و بدترین اقدامات را علیه نظام
جمهوری اسلامی انجام داده است که این سابقه در ذهن ملت باقی میماند.
وی ابراز داشت: شما حتی برای خرید دارو توسط ملت ایران محدودیت قائل میشوید.
این
یادگار دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: اینکه میگویید در فکر براندازی
نظام نیستید وقتی قابل قبول است که آثار این حرف اوباما از سیاست آمریکا
محو شود.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:24
اخبار
خبرگزاری تسنیم: سید
بهلول حسینی عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی با اشاره به تهیه گزارش
حادثه اتوبان تهران-قم در این کمیسیون گفت: بررسیهای نهایی برای اعلام
نتیجه در مورد حادثه اتوبان تهران-قم تا دو هفته آینده اعلام میشود، اما
در حال حاضر نیز تقریبا علت این حادثه مشخص است.
وی ادامه داد: با
توجه به بررسیهایی که در مورد علل وقوع حادثه اتوبان تهران-قم انجام
دادهایم، ترکیدگی لاستیک اتوبوس علت اصلی این حادثه بوده است، اما برای
روشن شدن موضوع به بررسیهای بیشتری نیاز داریم که تا دو هفته آینده نتیجه
نهایی این گزارش اعلام میشود.
عضو کمیسیون عمران مجلس در ادامه
تصریح کرد: در هفته گذشته برخی از مسئولان شرکت اسکانیا برای بررسی بیشتر
علت حادثه در جلسهای با حضور وزیر صنعت، معدن و تجارت حضور یافته و ابعاد
مختلف علل این حادثه را بررسی کردند که در نهایت قرار شد این وزارتخانه پس
از بررسیهای کارشناسی، نتیجه نهایی را به کمیسیون اعلام کند.
حسینی
در همین زمینه اظهارداشت: پس از اینکه گزارش نهایی از حادثه اتوبان
تهران-قم تا دو هفته آینده در کمیسیون نهایی شد، نتایج آن به رئیس مجلس
ارائه خواهد شد. البته احتمال قرائت آن در صحن علنی نیز وجود دارد.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:23
اخبار
رئیسجمهور ونزوئلا روز چهارشنبه
گفت، به دنبال تهدیدهای نامشخص علیه جانش از سفر به نیویورک برای شرکت در
نشست مجمع عمومی سازمان ملل دست کشیده است.
خبرگزاری ایسنا: رئیسجمهور
ونزوئلا روز چهارشنبه گفت، به دنبال تهدیدهای نامشخص علیه جانش از سفر به
نیویورک برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل دست کشیده است.
"نیکولاس
مادورو"، رئیسجمهوری ونزوئلا که به تازگی از سفر به چین بازگشته، در
جریان توقف خود در شهر ونکوور کانادا گفت: اطلاعاتی در خصوص "دو اقدام
تحریکآمیز بسیار جدی" دریافت کردیم که ما را بر آن داشته تا از سفر به
سازمان ملل منصرف شویم.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:22
اخبار
روزنامه خراسان:
جوان ۳۱ساله ای که به اتهام قتل یکی از بستگانش در مشهد دستگیر شده است،
ضمن اعتراف به ارتکاب جنایت گفت: وسوسه های شیطانی دستم را به خون آلوده
کرد.
ساعت ۲۱شب نوزدهم شهریور گذشته، وقتی مرد جوان از سر کار به
منزلش در روستای هاشمی نژاد مشهد بازگشت، ناگهان با پیکر بی جان همسرش رو
به رو شد که چادری به دور گردنش پیچیده شده بود.
مرد جوان بلافاصله
موضوع را به پلیس گزارش داد و دقایقی بعد مأموران کلانتری فردوسی عازم محل
جنایت شدند. آنان با تأیید درستی خبر و حفظ صحنه حادثه، ماجرا را تلفنی به
قاضی علی اکبر صفائیان (قاضی ویژه قتل عمد در زمان حادثه) اعلام کردند و
بدین ترتیب با حضور مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان
رضوی، در منزل مذکور تحقیقات در این باره آغاز شد. جسد مربوط به زن ۲۰ساله
ای بود که آثار خفگی روی گردنش وجود داشت. در بررسی های بیشتر مشخص شد که
عامل یا عاملان جنایت حدود ۵میلیون تومان طلا، مدارک و مقداری از لوازم
منزل این زن را نیز سرقت کرده اند.
همسر مقتول به قاضی ویژه قتل عمد
گفت: من کارگر ساده ای هستم که در شهرستان طرقبه و شاندیز کار می کنم اما
وقتی ساعت ۲۱ شب وارد منزل شدم جسد همسرم را دیدم که کف اتاق افتاده بود.
این گزارش حاکی است: با صدور دستوراتی از سوی قاضی صفائیان، جسد مقتول برای
تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی حمل شد و این پرونده جنایی در پلیس
آگاهی خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت. به دستور سرهنگ غلامی ثانی (رئیس
اداره جنایی) گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سروان سلطانیان عملیات
شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت را در دستور کار قرار دادند.
آنان
با جمع آوری مدارک و دلایل و همچنین سرنخ ها و آثار موجود در محل جنایت،
حدود ۱۰مظنون را در این ارتباط دستگیر کردند اما بازجویی ها از مظنونان
مشخص کرد که آنان در جنایت نقشی ندارند، تا این که تحقیقات کارآگاهان روی
مرد ۳۱ساله ای متمرکز شد که آن روز به در خانه مقتول مراجعه کرده بود. این
فرد که از بستگان مقتول نیز بود در یک عملیات پلیسی و با صدور دستور قضایی
از سوی قاضی ویژه قتل عمد در روستای محل جنایت دستگیر و به پلیس آگاهی
هدایت شد.
او که در اظهارات خود به تناقض گویی پرداخته بود، به
ناچار لب به اعتراف گشود و راز این جنایت را برملا کرد. او گفت: آن روز به
خاطر اختلافات مالی و کینه ای که از همسر مقتول داشتم به در منزل آنان رفتم
اما همسرش گفت او سر کار است و هنوز به منزل نیامده است. وی افزود: یک
لحظه دچار وسوسه های شیطانی شدم و از او خواستم تا لیوان آبی برایم بیاورد.
وقتی
زن ۲۰ساله برای آوردن آب به آشپزخانه رفت، من هم پشت سر او وارد آشپزخانه
شدم و در یک لحظه از پشت گردن او را گرفتم و فشار دادم. وقتی او بی جان روی
زمین افتاد، چادری را برداشتم و به دور گردنش پیچاندم. سپس طلاهایش را از
دستش خارج کردم و با برداشتن مقداری لوازم دیگر از محل فرار کردم.
متهم
به قتل ادامه داد: طلاها را که حدود ۵میلیون تومان ارزش داشت به مبلغ یک
میلیون و ۲۰۰هزار تومان فروختم. در پی اعترافات این مرد، قاضی صفائیان
دستور بازداشت موقت وی را صادر کرد تا زوایای پنهان این پرونده جنایی روشن
شود.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:21
آلبوم تصاویر
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری: حجت
الاسلام حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در حاشیه شصت و هشتمین مجمع
عمومی سازمان ملل با ماریانو راخوی نخست وزیر اسپانیا دیدار و گفتوگو
کرد.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:20
آموزش و تحقيقات
خبرگزاری ایسنا: سید حسن خمینی با بیان اینکه اخلاق علمی در محیطهای دانشگاهی کم رنگ شده است گفت: شادابی سیاسی لازمه حرکت دانشگاه آزاد است.
حجت
الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در مراسم تودیع و معارفه رییس دانشگاه
آزاد اسلامی، با اشاره به نحوه تاسیس دانشگاه آزاد گفت: دانشگاه آزاد با
اهدایی امام (ره) شروع شد که دارای ویژگیهای بسیاری است.
وی با
بیان اینکه در آن روزها مشکلات جامعه به رسمیت شناخته شد، اظهار کرد: آن
روزها با توجه به گرایشات سیاسی و اقتصادی و نگاهی که به بخش خصوصی وجود
داشت دانشگاه آزاد تاسیس شد و آن در زمانی بود که حتی مدارس غیرانتفاعی هم
وجود نداشت.
وی با بیان اینکه باید از هیئت موسس ابتدایی دانشگاه
آزاد که شش نفر بودند یاد کرد، خاطر نشان کرد: عنایت امام به این مسئله
بسیار دقیق بود.
وی افزود: پس از شناسایی مشکل و به رسمیت شناختن آن
و پذیرفتن ورود بخش خصوصی نقش آقای هاشمی بسیار پررنگ بود که در آن زمان
با توجه به اینکه دولت درگیر جنگ بود آقای هاشمی با شجاعتی که داشتند به
این مسئله اهتمام ورزیدند.
وی با بیان اینکه با شجاعت آقای هاشمی و
توجه دقیق به این مسئله مجموعه دانشگاه آزاد ایجاد شد، اظهار کرد: امروز
آنچه که شاهد آن در دانشگاه آزاد هستیم همت دکتر جاسبی است که چه خوشمان
بیاید و نیاید باید این مسئله با پذیریم.
وی با تاکید بر اینکه
دانشگاه آزاد بدون دکتر جاسبی قابل تحلیل و بازیابی نیست خاطرنشان کرد:
دکتر جاسبی همت بزرگی برای شناسایی این مجموعه داشت.
وی افزود: هرچند مطمئنا کار بی اشکال نبوده است چرا که ما کار بی غلط نداریم اما این کار کار بزرگی است.
وی
با بیان اینکه هر مجموعهای برای آنکه زنده بماند باید خود را تحلیل کند
اظهار کرد: این که آغاز خوبی داشتیم سرمایه است اما علت کاملی برای پایان
خوبی بودن نیست.
خمینی با بیان اینکه باید همه ما به عنوان یک
مجموعه مواردی را مورد توجه و بازنگری قرار دهیم، تصریح کرد: باید معضل
امروز جامعه و به رسمیت شناختن و علت یابی آن را مورد توجه قرار دهیم تا
بتوانیم راه حل مناسبی برای آن پیدا کنیم.
وی با تاکید بر اینکه
دانشگاه آزاد یک دانشگاه نیست بلکه یک وزارت علوم است، خاطر نشان کرد:
باید همواره مشکلات امروزمان را بررسی کنیم و اینکه از هم تعریف کنیم کار
مهمی انجام ندادهایم.
وی افزود: به هر حال در مسیر، مشکلاتی وجود دارد که باید این مشکلات را به رسمیت شناخت و برای رفع آن تلاش کرد.
عضو
هیات امنای دانشگاه آزاد با تاکید بر اینکه همواره باید پیشرفت کرد، به
رتبه دانشگاه آزاد در جامعه بین المللی اشاره کرد و افزود: در واقع رتبه
یکی از آخر را داریم، البته این به این دلیل است که دانشگاه آزاد را به
صورت یک کاسه میبینیم در صورتی که این واحد علوم تحقیقات جایگاه علمی
بسیار بالایی دارد.
وی با بیان اینکه کم رنگ شدن اخلاق علمی در
محیطهای دانشگاهی یکی از موارد عدم پیشرفت است، اظهار کرد: البته این
موضوع از استادها شروع شده و به دانشجویان رسیده است چرا که نباید چند شغلی
بودن و میزان زمانی که اساتید برای دانشجویان میگذارند را فراموش کنیم.
وی
افزود: بسیار ناراحت کننده است وقتی که استادی در پایان نامه دانشجویش فقط
اشتباهات تایپی را میبیند، این اخلاقی نیست که بی دقت به پایان نامه نگاه
شود.
وی با اشاره به بحث رفرنس دزدی اظهار کرد: امروز وقتی مطلبی را از کسی نقل میکنیم باید منبع آن درج شود.
نوه یادگار امام (ره) با بیان اینکه ضعف فضای آموزشی ما مدرک گرایی است، خاطرنشان کرد: همه میخواهند با شتاب به رتبه دکتری برسند.
وی
به برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی اشاره کرد و افزود: همه جا بحث برگزاری
کرسیهای آزاد اندیشی مطرح است ولی اصلا نمیدانیم که این موضوع چه شد؟ در
حالی که برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی از تاکیدات مقام معظم رهبری است،
البته نباید فراموش کرد که برگزاری این کرسیها به ابزار نیاز دارد.
وی
به صحبتهای دکتر میرزاده اشاره کرد و گفت: برنامههای دکتر میرزاده بسیار
خوب است چرا که وی معضل را که بحث کیفیت است شناخته است و به آن توجه کرده
است، اما اینکه چه باید کرد در برنامهاش موضوعی ندیدهام.
وی با
تاکید بر اینکه باید فضای با نشاط علمی پدید آید، خاطرنشان کرد: شادابی
سیاسی لازمه حرکت در دانشگاه آزاد است که موجب افزایش کیفیت میشود، البته
باید قوانینی وضع شود تا کسی کم کاری نکند.
وی با بیان اینکه ارتقای
کیفیت نیازمند شجاعت و تصمیمات هیات امنا و همت دکتر میرزاده است اظهار
کرد: از نظر همت که دکتر میرزاده چیزی کم ندارد چرا که از روزی که با او
آشنا شدهام به پرکاری معروف است هرچند مقداری عصبانی است که آن هم باید در
فضای دانشگاه تعدیل شود.
وی با تاکید بر اینکه بنای ما ترویج دین
است، تصریح کرد: مشکلی که در این زمینه وجود دارد این است که دین را به
صورت کاریکاتوری میبینیم که اسلام کاریکاتوری فرهنگ کاریکاتوری هم در پی
دارد.
وی به جلسه امروز اشاره کرد و گفت: جلسه امروز مراسم تکریم
آقای دانشجو و معارفه دکتر میرزاده است، البته در مورد دکتر میرزاده
صحبتهایی کردم ولی ادامه آن را به روز تکریمشان موکول میکنیم چون هر
آمدنی رفتنی دارد.
وی به روزهای اول آشناییاش با فرهاد دانشجو
اشاره کرد و افزود: روز اول او را نمیشناختم و حتی فرد دیگری را به جای او
اشتباه گرفتم ولی باید گفت که دکتر دانشجو دوره مدیریتی آرامی را سپری
کردند.
وی افزود: البته این به آن معنا نیست که اشکالی در
برنامهاش نبوده است، اما نگاه مثبتی به حل قضایا داشتند و سعی میکردند که
مسائل را حل کنند و از بین ببرند.
وی با بیان اینکه در ابتدای
فعالیت "دانشجو" شرایط خوبی وجود نداشت شرایط خوبی وجود نداشت اظهار کرد:
اما بعد ایشان توانست فضای صمیمی حاکم کند و در این سالها مسائل را بسیار
با کرامت و بزرگواری دنبال کردند.
وی با بیان اینکه این ایام ایام
گذراست اظهار کرد: واقعیت قضیه این است که این روزها عبور میکند اما همه
ما کار میکنیم برای اینکه خدا از ما راضی باشد.
به گزارش ایسنا، در پایان این مراسم از فرهاد دانشجو با اهدای هدایایی از سوی دوستان، همکاران، دانشگاه آزاد و دکتر توفیقی تقدیر شد.
دکتر توفیقی در مراسم تکریم از فرهاد دانشجو قرآن نفیسی چاپ یونسکو به فرهاد دانشجو اهدا کرد.
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:19
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
برترین ها: در
فیلم ها گاهی جملاتی می شنویم که بسیار جالب هستند و فکر آدم را مشغول می
کنند. این جملات می توانند فلسفی، عاطفی یا حتی تجاری باشند. ما برخی از
جمله های جالب فیلم های مختلف در زمینه کسبوکار و تجارت را برایتان انتخاب
و نقل کرده ایم. شاید در بهبود تجارت به شما کمک کنند.
1. بهترین نقلقولهای تجاری از پرده نقره ای نقلقول: همه ما می دانیم «طمع چیز خوبی است».
2.(Catch Me If You Can (2002
این
فیلم نشان دهنده داستان واقعی در مورد هنرپیشه گمنامی به نام فرانک
آباگنیل جیآر است که از طریق جا زدن خود به عنوان خلبان هواپیما، پزشک یا
وکیل پول در می آورد.
نقلقول:
«دو موش کوچولو داخل سطل پر از خامه افتادند. موش اول همان ابتدا دست از
تلاش کشید و غرق شد اما موش دوم، به قدری دست و پا زد که خامه به کره تبدیل
شد و او توانست بیرون بیاید. خدا را شکر!»
3.(Boiler Room (2000
سث
دیویس، گول یک تبلیغ را می خورد که گفته شده «یک میلیون دلار در سه سال».
به همین منظور در بنگاهی که این تبلیغ را منتشر کرده است، مشغول به کار می
شود. اما خیلی زود متوجه کار اصلی این موسسه می شود.
نقلقول:
«تماس همه فروش های شما را به وجود می آورد. یا شما به مشتری محصول می
فروشید، یا مشتری به شما اطلاعاتی می فروشد که چرا از شما خرید نمی کند. در
هر دو طرف نوعی فروش صورت می گیرد. مهم این است که در آخر چه کسی تسلیم
شود.»
4.(Steel Magnolias (1989
این فیلم داستان 6 زن است و نشان می دهد آنها با مشکلات و پیشامدهای زندگی چگونه مواجه می شوند.
نقلقول: «همیشه لبخند بزن، این کار به چهره تو ارزش بیشتری می دهد.»
5.(American Gangster (2007
یک داستان واقعی در مورد فرانک لوکاس – قاچاقچی هروئین - و ریچی روبرتز، پلیسی که در تعقیب برای دستگیر کردن او است.
نقل قول: «کسی که بیشتر از همه سروصدا می کند از همه ضعیف تر است.»
6.(Office Space (1999 نقل قول: «تنها و اصلی ترین
مشوق من برای کار جای هیچ بحثی ندارد و آن ترس از دست دادن کارم است. اما
می دانی باب! این طرز فکر باعث می شود تا یک نفر فقط زیاد کار کند تا اخراج
نشود. همین.»
7. (Coming to America (1988
شاهزاده،
آکیم جافر (ادی مورفی) از کشور افسانه ای آفریقا – زاموندا – به دنبال
تجربه یک زندگی واقعی است و از ازدواج تحمیلی خود فرار می کند.
نقل قول:
«من هم اول از زمین شویی کارم را شروع کردم اما الان کاهو می شویم. بعد به
بخش سرخ کردن و بعد هم قسمت کباب خواهم رسید. بعد از آن خیلی زود دستیار
سرآشپز می شوم و بعد خودم همه کاره می شوم.»
8. (Big Night (1996
دو
مهاجر ایتالیایی، پس از تلاش های بی ثمر برای باز نگه داشتن رستوران
ورشکسته خود، برای «شب بزرگ» با هم نقشه می کشند تا یکی از ستاره های
ایتالیا به نام بوئیس پریما با آنها شام بخورد.
نقل قول: «من تاجر هستم و باید همیشه و در همه حال تاجر بمانم.»
9. (Up in the Air (2009
داستان خلبانی است که ناگهان از زندگی خسته می شود.
نقل قول: «هیچ چیز به اندازه صداقت کم هزینه نیست.»
10. (Thank You For Smoking (2006
نیک نایلور، دلال موفق و بسیار بزرگ تنباکو در تلاش است تا برچسب های هشدار برای مضر بودن سیگار را از روی پاکت های آنها حذف کند.
نقل قول: «
کودک شماره سه: مادر من می گوید، مصرف سیگار انسان را می کشد. نایلور: آیا
مادر تو دکتر است؟ کودک شماره سه: نه. نایلور: شاید محقق یا دانشمندی،
چیزی است؟ کودک شماره سه: نه. نایلور: پس خیلی نباید روی حرف هایش حساب
کنی. او به اندازه کافی اطلاعات و مطالعه در این زمینه ندارد.»
پنج شنبه 4/7/1392 - 13:17
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
برترین ها - بهنام منقولی*:
«دهلیز» به راهروی تاریکی گویند که در انتهای به روشنایی ختم می شود؛ در
مواجهه با نام فیلم و سکانس های ابتدایی هیچ تصوری از کلیت و تم داستان
نداریم و در انتها که از سالن بیرون میآییم کارگردان و فیلم به روشنایی
مورد نظر خود دست یافته اند. ما نیز لحظه به لحظه با فیلم پیش رفته ایم و
از پیچیدگی های داستان آگاه شده ایم و شیرینی کلیت فیلم و پایان بندی آن را
هم دوست داریم اما یک جای کار می لنگد؛ فیلم یک چیزی کم دارد ...
بهروز
شعیبی پس از سال ها تجربه بازیگری در نقش های فرعی (برای نمونه پسر حاج
کااظم در آژانس شیشه ای) و اصلی (روحانی طلا و مس) و یک دهه دستیار
کارگردانی در سینما و تلویزیون (مهران غفوریان در زیر آسمان شهر) وساخت چند
تله فیلم، قدم در راه کارگردانی یک فیلم داستانی بلند سینمایی گذاشت و از
قضا به علت هوشمندی در انتخاب بازیگر و فیلمنامه مناسب توانست در جشنواره
فجر در رشته های زیادی نامزد سیمرغ شود و این روزها در کانون توجهات قرار
بگیرد.
شیوا (هانیه توسلی) مادری تنهاست که زندگی فرزندش امیرعلی
(محمد رضا شیرخانلو) را تامین می کند. بنا به دلایلی که نمی دانیم و بعدا
مشخص می شود او باید مدرسه امیر علی را تغییر دهد (امیرعلی شیطان است اما
دلیل تغییر مدرسه اش چیزی فراتر از این است که مارا به گره اصلی داستان
پیوند می زند). امیرعلی که تصور مبهمی راجع به پدرش دارد، با مادرش به
ملاقات مردی در زندان می رود.
این
مرد بهزاد (رضا عطاران) نام دارد که پنج سال پیش در یک نزاع بر سر جا پارک
مرتکب قتل عمد شده است و منتظر حکم قصاص یا بخشش است. نزاعی که به ماشین و
جاپارک مربوط می شود و امیرعلی هم پس از دیدن ماشین گران قیمت پدر دوستش،
از مادر مستاصل می پرسد که چرا ما ماشین نداریم (غافل از اینکه اگر ماشینی
در کار نبود پدرش اکنون در کنارش بود)، در صحنه ای دیگر دعوای پسر به دعوای
پدر کات می شود و این ها نشانه گذاری های دوست داشتنی و جالب کارگردان
درباره رابطه و شخصیت پدر و پسر فیلم است.
فیلم
با صحنه هایی برفی و غم انگیز از تهران آغاز می شود و یک موسیقی پرحجم که
در طول فیلم هم حضور فعال و تاثیرگذاری دارد. در دقایق ابتدایی به جز رابطه
مادر و فرزندی و بحث های مربوط به مدرسه چیز خاصی دستگیرمان نمی شود
سکانس ورود رضا عطاران به شدت دوست داشتنی است و ذهنیت ما را نسبت به او و
فیلم تغییر می دهد. بدون هیچ دیالوگی عطاران در شمایلی خسته و جدی از دهلیز
زندان وارد می شود، فقط حضور دارد و بس.
در
میانه های فیلم چیزی که زیاد دیده می شود تلاش شیوا است برای گرفتن رضایت
از خانواده مقتول و مراجعه به مغازه داماد آنها و منزلشان و سپس رئیس زندان
و همسر او. همه خانواده مقتول راضی می شوند به جز خواهر دوقلو که او نیز
رمق خاصی به فیلم نمی دهد. دهلیز را امیرعلی یک تنه پیش می برد، بعضی مواقع
به کمک رضا عطاران! و این بزرگترین ضعف فیلمی است که قرار است به مساله
قصاص و بخشش و دغدغه ها و مشکلات ناشی از آن بپردازد اما شاید بیش از حد
همه چیز را به شوخی گرفته است و در شیرینی فضای کودکانه غرق شده است.
اگر
بهزاد در فیل نمی توانست مرخصی بگیرد تکلیف کارگردان چه بود؟ چه داستانی
می توانست روایت مورد نظر او را پیش ببرد؟ بهزاد به خانه می آِید و شیرینی
فیلم با دیدن فضای خانوادگی بیشتر می شود. کودک فکر می کند پدرش برای همیشه
به خانه بازگشته است و بهزاد باید آخرین لحظات عمرش را با پسرش بگذراند و
به سوی اعدام برود.
در
سکانس نهایی یک سخنرانی کودکانه و تاثیرگذار از امیرعلی در منزل خانواده
مقتول می بینیم که موفق می شود مادر مقتول را احساساتی کند و شاید رضایت او
را بگیرد. نمی دانیم...
نقطه قوت فیلم دهلیز بازیگرانش است. محمد
رضا شیرخانلو در نقش امیر علی لحظه به لحظه با گذر زمان قدم در راه کشف
حقایق درباره پدرش می گذارد و ما نیز هم زمان با او آگاه می شویم و گره های
کم داستان برایمان باز می شود. در کنار این ها، شیرین کاری ها و طنازی
کودکانه بازیگر مشهور سریال مشهورتر دودکش باعث شده است ضعف های روایی فیلم
خودش را نمایان نکند، به خصوص در میانه های فیلم که ما با خلاء جدی داستان
های فرعی و شخصیت ها مواجه ایم.
داستان
های فرعی کارگردان در حد ترساندن ما از تیغی است که بهزاد پس از دعوا با
یکی از زندانیان از نگهبان زندان برای کنده کاری هدیه پسرش می گیرد یا زنی
که به ملاقات بهزاد می رود و شیوا را نگران کرده است و شاید دلیل درخواست
طلاق بهزاد از شیوا آن زن باشد. اما دقایقی بعد متوجه می شویم که آن زن
مادر شیوا است و حضور غیرضروری او را هم در فیلم می بینیم. دهلیز به عنوان
یک ملودرام خانوادگی و اجتماعی تعلیقی نمی آفریند البته شاید از نظر
کارگردان ضرورتی نداشته است که باید به نظر او احترام بگذاریم اما این
بزرگترین مانع برای بزرگ شدن فیلم است.
در دهلیز، هانیه توسلی و رضا
عطاران به خوبی پرسونا و تصور رایج از خود نزد مخاطبان را تغییر می دهند.
توسلی در مرز میان جوانی و پخته شدن به خوبی توانسته است از فرصتی که در
اختیارش قرار داده شده است نهایت بهره را ببرد و نقش یک مادر نجیب و زحمت
کش را ایفا کند و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فجر را از آن خود کند.
عطاران نیز کلیشه های کمدی شکل گرفته در ذهن مخاطب را با یک نقش جدی می
شکند و انتظارات رایج از خود را به هم می زند. زیاد حرف نمی زند، سرش پایین
و ناراحت است و حتی چندبار گریه می کند!
باید
به انتخاب های هوشمندانه و بازی گرفتن خوب بهروز شعیبی تبریک گفت. نکته
جالب آن است که شعیبی از ابتدا در هنگام نوشتن فیلمنامه رضا عطاران را برای
نقش بهزاد انتخاب کرده بود و انتخاب اولش برای نقش شیوا نیز مریلا زارعی
بود. (مصاحبه با مجله فیلم) البته نباید تاثیر دورخوانی ها و جلسات تحلیل
شخصیت ها با بازیگران قبل از فیلمبرداری را فراموش کرد که شعیبی در این
مرحله نیز موفق عمل کرده است. به هرحال نقش بهزاد بدون بداهه پردازی های
معمول عظاران به اندازه کافی خوب درآمده است و شعیب به خوبی عطاران را از
نظر شخصی و شخصیتی کنترل نموده است که سایه اش بر سر فیلم سنگینی نکند.
دهلیز
صحنه های زیادی برای اشک و آه و به گریه وادارکردن تماشاگران دارد اما به
طور معجزه آسایی خواسته یا ناخواسته در دام کلیشه های احساسی رایج در
سینمای ملودرام و خانوادگی نمی افتد و از تماشاگر سوء استفاده احساسی نمی
کند و آگاهانه از این روش کهنه فرار می کند و بعضا عنصری دیگر را برای
تغییر فضا و لحن وارد می کند . به یاد آورید شکلک و اداهای امیرعلی با
شاگرد مغازه داماد مقتول در صحنه ای که مادرش در درون مغازه می گریست و
نمونه های فراوان دیگر از تمهیدات زیرکانه کارگردان.
فیلم
به خوبی مفهوم خانواده و پیوندهای عاطفی و خلاء های ناشی از غیبت یکی از
والدین را نشان می دهد. به تصویرکشیدن حضور سه نفره اعضای خانواده بر روی
زمین در خانه در قاب دوربین بسیار به یادماندنی است یا نمایی که امیرعلی را
در اتاق و پدر و مادر را در اتاق خواب شان نشان می دهد. فیلم از این
زیبایی های بصری کم ندارد، فیلم برداری تر و تمیز و بی نقصی دارد، موسیقی
کلاسیک پر حجم و تاثیرگذار و اصیلی دارد و تدوین مناسب.
سکانس کلیپ
گونه و موزیکال بازی فوتبال پدر و پسر در زندان؛ یا نماهای خارج از ساعت
ملاقات در زندان که چند نقطه تاریک در فضایی کاملا روشن با حضور خانواده
سه نفره و تیره به تصویر کشیده می شد و کنتراست شدید و تاثیرگذاری داشت، یا
عدم وجود نور آفتاب در هیچ کدام از سکانس های شهری که همگی شاید مفهوم
دهلیز و عدم وجود نور را القا می کرد، جزء نقاط مثبت بصری فیلم بهروز شعیبی
است.
غفلت از جنبه های اجتماعی و فلسفی موضوع ملتهب و حساس قصاص و
بخشش و دو راهی های اخلاقی ناشی از آن، بزرگترین نقطه ضعف مضمونی فیلم است
که به روایت و داستان هم ضربه اساسی وارد آورده است. شاید کارگردان می
توانست بی رمق بودن و ریتم کند میانه های فیلمش را با تاکید بر این جنبه
های موضوع قصاص پوشش دهد.
به
عبارت بهتر شعیبی موضوع قصاص و اعدام که جزء مسائل مهم در قضا و حقوق
ایران است را به شکل و فرمی کم تنش در قالب آموزش روش های عذرخواهی و بخشش
از جانب پدر فروکاسته است که اگرچه با تم کودکانه شخصیت اصلی داستان هماهنگ
است اما جدیت و تاثیرگذاری کلی فیلم را هدر داده است. مخاطب همه چیز را به
شوخی و شیرینی می گیرد حتی قصاص و آدم کشی را!
با سکانس نهایی
مخاطب از نظر حسی توجیه می شود و شاید هم گریه کند اما متوجه تفاوت فاحش
میان قصاص و بخشش و مرگ یا زنده ماندن قاتل نمی شود. به درستی که پسربچه
شیرین است و پدر مظلوم و مادر نجیب! اما اینها برای نجات جان فردی که در
ایران مرتکب قتل عمد شده است کافی نیست. ولو اینکه سخنرانی پایانی کودک
فیلم زیادی بزرگسالانه است و توی ذوق می زند و پایان بندی دوگانه و معلق
شعیبی بیشتر.
به
عبارت دیگر پایان فیلم از لحاظ احساسی و عاطفی دوست داشتنی و زیبا است اما
از لحاظ منطقی نه! به واقع در سینمای ملودرام مقام کارگردان اشکالی ندارد
که هر از گاهی پایان فیلم را برای مخاطب واضح مشخص کنیم، کاری که این روزها
در سینمای ایران مغفول مانده است.
یک ضعف عمده دیگر فیلم در
پرداخت این است که تکلیف خودش را با خانواده مقتول مشخص نکرده است! از یک
سو آنها به کرات در فیلم حضور دارند و در تصمیم گیری و تعلیق داستان
موثرند، از سوی دیگر فیلمنامه و دوربین به سمت آنها نمی رود که حق را به
آنان هم بدهد یا تماشگر را با آنها همراه کند. به یاد آورید نمونه موفقی
مانند شهر زیبای فرهادی که شخصیت پدر مقتول (فرامرز قریببیان) به اندازه
شخصیت های دیگر ملموس بود. شاید اگر شعیبی به سراغ خانواده مقتول نمی رفت
بهتر بود اگرچه در تعدد شخصیت ها و پیشبرد داستان به مشکل بر میخورد.
به
عقیده نگارنده با وجودی که در بخش دوم فیلمنامه ضعف های روایی عمده ای
دیده می شود، با این وجود دهلیز یکی ازمعدود فیلم های اکران شده در سال 92
است که مخاطب و شعور و تمایلات او را درک کرده است، به موضوع مهم و به روزی
می پردازد، بازی های خوب و به یاد ماندنی را به نمایش می گذارد و تعادل
خوبی میان جنبه های جدی یک ملودرام و شوخی ها و شیرینی های کودکانه برقرار
کرده است و تماشاگر را راضی از سالن به بیرون می فرستد. . شعیبی می داند
که چه می خواهد و این این موضوع را به خوبی به مخاطب هم انتقال می دهد که
چیزی فراتر از احساسات مخاطب مد نظر اوست.
بابت تمامی اینها باید
به بهروز شعیبی به عنوان یک کارگردان اول و منتخب جشنواره فجر تبریک گفت و
به انتظار سایر آثار او نشست و امیدوار بود که به پرتگاه های فریبنده و
جذاب و بعضا تجاری که خیل عظیمی از کارگردانان جوان و مستعد سینمای را
لغزاند و به فراموشی سپرد، نیفتد.
دهلیز
یک کارگردان بزرگ و خوش فکر را به سینمای ایران هدیه کرده است پس
امیدواریم شعیبی نیز مانند فیلمش پویایی در دهلیز سینمای ایران را حفظ کند و
در نهایت اینکه از نزاع بر سر جا پارک و هرچیزدیگر تا قتل و قصاص و اعدام
چند قدم بیشتر نیست. کمی با خودمان و دیگران مهربان تر باشیم!
چهارشنبه 3/7/1392 - 23:10
بهداشت روانی
مجله سیب سبز: «حالم
بد است»،«حوصلهام سر رفته»،«همیشه ناراحتم» و... اینها جملاتی است كه
بسیاری از جوانهای امروز مثل نقل و نبات بهكار میبرند اما مشكل چیست؟
چرا حال اكثر جوانها این روزها بد است؟ اصلا چه حالی را میشود حال بد
دانست و چه حالی برای انسان خوب است؟ این مجموعه مطالب به شما کمک میکند
تا بر حال و خلق و خویتان کنترل پیدا کنید و اصلا خودتان را بهتر بشناسید
همیشه دنبال حال خوب بودن اشتباه است
همه
انسانها در لحظههای مختلف زندگی دچار احساسات خوشایند و ناخوشایندی
میشوند. ریشه این احساسات و عواطف نوع افکار و گفتوگوهای درونی ماست. فکر
و گفتوگوی درونی ما هم به اینکه به چه موضوعاتی توجه کنیم و چگونه توجه
کنیم بستگی دارد.
هیجانات واقعیت دارند یعنی فیزیولوژی و شیمی بدن
را تغییر میدهند اما دائمی و پایدار نیستند، بسته به اینکه نوع توجه و
افکارمان عوض میشود حالات و هیجاناتمان هم تغییر میکند، اشتباهی که اکثر
مردم دارند این است که هیجاناتشان را به واقعیتهای زندگی ربط میدهند،
مثلا میگویند یک موقعیت حال من را بد کرد یا یک جمله حال من را خوش کرد یا
آن کار من را دیوانه کرد اما در واقع این اتفاقات نیستند که ما را
تحتتاثیر قرار میدهند، بلکه آن چیزی که ما درباره اتفاقات به خودمان
میگوییم حال ما را خوش یا ناخوش میکند. عموم انسانها از کودکی یاد
گرفتهاند که دنبال هیجانات خوشایند باشند و مدام دنبال کسب خوشی هستند و
همیشه سعی میکنند از حال بد فرارکنند. در کل باید گفت فرارکردن از حال بد
طبیعی نیست اما یک هنجار جمعی است. ما آموزش دیدهایم که این کار را انجام
بدهیم ولی این رفتاری سالم نیست.
چرا حال بد لازم است؟
همه
انسانها باید هیجانات منفی را تجربه کنند و این بد نیست، اصلا بد نیست،
هیجانات یکسری علائم هستند، مثل علائم راهنمایی و رانندگی، پارک ممنوع و
ایستادن مطلقا ممنوع که ممکن است این علامت برای ما ناخوشایند باشد و مثلا
مسیرمان را دورتر کند ولی به شما اطلاعات هم میدهد که اگر اینجا پارک کنید
پیامد دارد، هیجانات هم راهنماهای درونی ما هستند. آنها به ما میگویند
وقتی حالمان بد است باید به واقعیت طور دیگری نگاه کنیم و جنبههای دیگری
از آن را ببینیم تا حالمان بهتر شود، نه اینکه کاملا از بین برود، قرار
نیست حال بد ما به صفر برسد اما باید متناسب با رویداد ایجاد شده باشد، اگر
شما انگشترتان را گم کنید واکنش مناسبش این است که ناراحت شوید، اگر
خوشحال شوید عجیب است و هیجان مناسبی نیست. هیجانات جنسشان از انرژی است؛
انرژی که در ما رفتار مناسب آن موقعیت را ایجاد میکند. مثلا اگر دوست من
در امتحانی موفق شود هیجان مناسب من در این موقعیت این است که خوشحال شوم
اما اگر دچار حسادت شوم این هیجان نامناسب است و به من آسیب میرساند.
چرا جوانهای ما حل مسئله را بلد نیستند؟
شاید
بزرگسالان ما هم در حل مسائل زندگی مهارتهای لازم را نداشته باشند اما
موضوع خیلی شایع این است كه اكثر جوانهای امروز شکایت دارند که حالشان بد
است اما چرا؟ شاید چون در دوران کودکی غالبا والدین هستند که مسئول ایجاد
حال خوب در فرزند خود هستند و عموم والدین به فرزندانشان شیوه لذتبردن
ازسادهترین چیزهای زندگی را یاد ندادهاند، این کودکان اغلب منفعل
بودهاند و طلبکار. مادر به آنها میگفته چی شده عزیزم؟ چرا ناراحتی؟ غصه
نخور دیگه، اینو برات میخرم، این مال تو و...، اینگونه کودک طلبکار و
طلبکارتر میشود. شاید کودک در این وضیعت از امکاناتی که والدین در اختیارش
گذاشته است لذت ببرد ولی شاد نیست چون شادی نتیجه چیزی است که از فرد
ساطع میشود نه لزوما چیزی که به او داده میشود. متاسفانه وقتی همین فرزند
که خوب هدایت نشده به نوجوانی میرسد والدینش نمیتوانند اکثر نیازهایش را
جوابگو باشند، در نتیجه هر زمان مسئلهای برای این نوجوان پیش بیاید به
جای حل آن مسئله به دنبال این است که حالش را خوب کند. مثلا با چیزی خود را
مشغول کند که برای یکی ، دو ساعت یا یکی ، دو روز خوش باشد اما وقتی
هوشیار میشود میبیند مشکل هنوز سرجایش است. این نوجوان شیوه حل مسئله را
بلد نیست. برای همین پناه میبرد به امکاناتی که هیجانات کوتاه خوشایند
ایجاد میکنند اما پیامد بلندمدتش هیجانات ناخوشایند طولانی است.
به ما فرار از مسائل را یاد میدهند
ای
کاش وقتی کوچکتر بودیم در زمانی که اتفاق بدی برایمان میافتاد مادر و
پدرمان به ما آموزش میدادند که چطور در این حال بد بمانیم و با این حال بد
کنار بیاییم یعنی وقتی مسئلهای پیش آمد آن را تحلیل کنیم. اكثر والدین
چون فرزندان خود را دوست دارند و تحمل ناراحتی آنها را ندارند خیلی سریع
آنها را با یک اسباببازی قشنگ سرگرم میکنند. مثلا اگر حیوان خانگیمان را
از دست میدادیم فوری یک حیوان دیگر جایگزین میكردند. والدین اینجا به ظن
خود مسئله را حل میکنند ولی در واقع مسئله حل نمیشود، مسئله از دستدادن
کسی یا چیزی است که دوستش داریم. والدین جایگزینی برای آن چیزی که از دست
میرود پیدا میکنند و به فرزند خود یاد نمیدهند که واقعیت زندگی این است
که بعضی اوقات چیزهایی را که خیلی دوست داریم از دست میدهیم و باید یاد
بگیریم که ظرفیت روانیمان را برای این روزها درآینده بالا ببریم. اینگونه
است که اعتیاد پیدا میشود که فقط دنبال حال خوش باشیم.
حال خوب ارثی است؟
باید
گفت فاکتور ژن در خلقوخو مهم است، حتی در اتاق نوزادان در بیمارستانها
هم بچههای سخت و نرم را میبینیم، نوزادان سخت به هر محرکی پاسخ میدهند و
بیقراری میکنند ولی نوزادان نرم اینطور نیستند اما فقط ژن تاثیرگذار
نیست و اگر خانوادهها بدانند با فرزند سختشان چگونه رفتار کنند میتوانند
آن بچه سخت را به یک بچه سازگار و خوشحال تبدیل کنند. اولین الگوی رفتاری
همه ما خانواده است. ما از اعضای خانواده یاد میگیریم از چه چیزهایی
ناراحت شویم و از چه چیزی تاثیر بگیریم و چه عکسالعملی نشان بدهیم. الگوی
بعدی که خیلی تاثیرگذار است گروه همسن است؛ الگویی که بیشتر از همه قبولش
داریم و رفتارها و هیجاناتشان سرمشق ماست.
بچههایی که از هیچ عروسکی لذت نمیبرند
من
قصهای دارم که در کلاسهایم میگویم: مادری 2 دختر 10 ساله و 3 ساله
دارد، برای دختر بزرگتر یک عروسک گرانقیمت و برای دختر کوچکتر یک عروسک
ارزانتر میخرد. دختر بزرگتر عروسکش را میگیرد اما خوشحال نمیشود اما
دختر کوچکتر شاد میشود و شروع میکند به بازی با عروسکش. دختر بزرگتر
میگوید چرا خواهرم اینقدر خوشحاله ولی عروسک من خوشحالم نمیکنه؟ به مادرش
میگوید من آن یکی عروسک رو میخوام، مادرش میگوید عروسک تو گرانتر و
قشنگتره اما دختر اصرار میکند چراکه فکر میکند چیزی در آن یکی عروسک است
که در مال خودش نیست. مادرعروسکها را عوض میکند، دختر کوچکتر هیجانزده
میشود و با عروسک بهتر بازی میكند ولی دختر بزرگتر دوباره مشکل پیدا
میکند چراکه عروسک جدیدش هم چیز خاصی ندارد. میگوید من هر دو عروسک را
میخواهم، مادر بچه کوچکتر را با یک شکلات سرگرم میکند و هر دو عروسک را
به دختر بزرگتر میدهد اما او بازهم با آنها ارتباط برقرار نمیکند... .
اینجا مشکل کجاست؟خب، والدین برای فرزندان همهچیز میگیرند اما یادشان
نمیدهند چطور با آنها ارتباط برقرار کنند اکثر ما رابطه معناداری با وسایل
و ابزار نداریم. یک موبایل چند میلیون تومانی میخریم اما 2 روز بعد کلافه
میشویم و چیز دیگری میخواهیم چون رابطه برقرار کردن با این وسایل را یاد
نگرفتهایم. در این داستان دختر بزرگتر فکر میکند در عروسک خواهرکوچکتر
چیزخاصی وجود دارد ولی آن چیز در درون خواهرش است، آن بچه است که به
واقعیت روح و معنا میدهد. جوانهای ما وقتی به 25سالگی میرسند، نه
مسئولیت دارند، نه هدف و نه برنامه. درسخواندن مهمترین کاری است که باید
انجام بدهند آن هم به دلیل والدینشان، این هدف خودشان نیست، از دست
خودشان هم عصبانی هستند که چرا در خدمت دیگران هستند. مشخص است که از
والدینشان ناراضی هستند و آنها را مقصر میدانند، شاید هم حق دارند.
چهارشنبه 3/7/1392 - 23:9
مد و لباس
برترین ها: کفش
های میو میو بخاطر زرق و برق و تزئیناتشان معروفند. و همیشه می توانید از
آنها الهام بگیرید و کفش های ساده را زیباتر کنید. ما در اینجا نحوه تزئین
کفش های پاشنه بلند ساده را با چند عدد سنگ تزئین می کنیم. روش بسیار ساده
ای دارد و زمان زیادی نمی برد.
وسایل موردنیاز:
• یک جفت کفش پاشنه بلند
• 40-50 عدد سنگ بزرگ و متوسط به اشکال مختلف
• چسب مایع
• انبرک یا دم باریک
• ظرف کوچک
• خلال دندان
• موچین صاف
اگر سنگ های قالب دار دارید، با انبرک یا دم باریک فلز آنها را جدا کنید. اگر سنگ های معمولی دارید نیازی به این کار نیست.
کمی چسب در ظرف کوچک بریزید. با موچین یکی از سنگ های بزرگ را بردارید و پشت آن را در چسب فرو کنید.
حالا
آن را به بالای وسط پشت پاشنه محکم بچسبانید. چند عدد سنگ بزرگ دیگر اطراف
آن بچسبانید و به تدریج کارتان را تا وسط برسانید و سنگ های ریزتر
بچسبانید. در فضاهای خالی سنگ های ریز بچسبانید. هیچ محدودیتی در این کار
وجود ندارد. حتی می توانید طرح های نامتقارن ایجاد کنید.
نکته: به سنگ های گرد ریزتر چسب کمتر بچسبانید. خلال دندان را داخل چسب بزنید و یک قطره کوچک از چسب پشت آنها بچکانید.
همین کار را ادامه دهید تا کفش پاشنه بلند شما مرصع شود!
چهارشنبه 3/7/1392 - 23:8