تأثیر رنگها برروی ارتباط انسانها
تأثیر رنگها برروی ارتباط انسانها
انتخاب رنگ لباس در ارتباطات میان فردی اهمیت ویژهای دارد، چرا كه لباس افراد اگر چه شان و شخصیت افراد را شكل نمیدهد، اما اغلب پایهای برای قضاوت اولیه در مورد افراد است و تاثیر شگرفی بر قضاوتهای دیگران نسبت به آنها میگذارد. تحقیقات نشان داده اگر شما لباس مرتبط با پایگاه اجتماعی بالایی را در برداشته باشید و هیچ كس شما را نشناسد، در عبور از عرض یك خیابان شلوغ بیشتر از كسی كه لباس مربوط به پایگاه اجتماعی پایینی را در بر دارد، مورد توجه خواهید بود و آسانتر به شما راه خواهند داد. اصولا لباس، علاوه بر محافظت انسانها از سرما و گرما، وسیلهای برای ارتباطات غیر كلامی است و به تنهایی قادر است حداقل 10 پیام اساسی را به دیگران منتقل كند:
1- سطح اقتصادی 2 - سطح تحصیلی 3- اعتبار اجتماعی 4- وضعیت اجتماعی5- سطح پیچیدگی 6- زمینه اقتصادی 7- زمینه اجتماعی 8 - زمینه تحصیلی 9- سطح موفقیت 10- ویژگیهای اخلاقی
تأثیر رنگها برروی ارتباط انسانها
امروزه در ارتباطات میان فردی، مردم بیش از آن كه به حرفهای شما توجه داشته باشند، به لباسی كه پوشیدهاید و به وضعیت ظاهری شما توجه دارند، بنابراین رنگها میتوانند همچون مهمانی ناخوانده بر روابط شما با دیگران تاثیر بگذارند. بیشك بیش از این كه تنوع رنگها برای شما موثر باشد، در جذب مخاطبان شما موثر خواهد بود. اگر محدودیت استفاده رنگها از فرهنگ اجتماعی كمی دور میشد، رنگ چه معجزهها كه نمیكرد، چون اگر رنگها و تنوع آنها مهم نبودند، زیباترین نمادهای آفرینش یعنی آسمان و زمین، گلها و درختان، دریاها، اقیانوسها و... با این همه تنوع رنگ آفریده نمیشدند. تنوع در لباسها در هر سنی كه هستید، در اولین برخورد شما با مخاطبانتان بویژه آنها كه همیشه شما را میبینند، لبخندی نرم و پرنشاط ایجاد میكند كه این خالی از لطف نیست.
بر این اساس میتوان گفت شناخت و استفاده درست از رنگها بخصوص در لباس افراد میتواند نقش موثری در برقراری یك ارتباط موثر و سازنده با مخاطب داشته باشند؛ مثلا افرادی كه بكرات لباسهای آبی تیره میپوشند در برقراری ارتباط واقعی با دیگران مشكل دارند و بیدلیل مضطرب میشوند، چراكه آبی تیره توانایی اعتماد كردن به دیگران را از میان میبرد. چنین فردی با تمركز شدید روی عقل و منطق ممكن است تماس خود را با احساساتش از دست بدهد. پوشیدن لباسهایی به رنگ آبی تیره نشاندهنده شخصی است كه بیش از حد استرس دارد و مشكلات ذهنش را مشغول كرده است. اگر رنگ غالب پوشاك شما آبی است [ بخصوص در مورد آقایان لازم است احساسات منفی خود را بتدریج و به آرامی تخلیه كنید تا مبادا یكدفعه خشمگین شوید و در نتیجه كنترل خود را از دست بدهید. آبی در بسیاری از اصطلاحات كلامی امروزه آورده میشود كه معروفترین آن Feeling Blue است، یعنی افسردگی احساس كردن یا دقیقتر از آن، سرخوردگی روحی احساس كردن. در گذشته اصطلاح blue-Stocking ، اصطلاحی ضد زن بود و برای مسخره كردن زنان تحصیلكرده به كار میرفت و به زنی اطلاق میشد كه تحصیلات دانشگاهی داشت، زیرا به نظر مخالفان چنین زنی، زنانگی خود را نادیده میگرفت تا درس بخواند، چراكه در آن زمان زن بودن و داشتن هوش آكادمیك با یكدیگر سنخیت نداشتند.
استفاده از رنگ زرد در برقراری ارتباط نیز كمك میكند. اگر احساس تنهایی میكنید یا قادر نیستید با دیگران تماسهای خوبی برقرار كنید، استفاده از این رنگ روشن، جریان كلمات شما را آسان و شیوایی كلام شما را تقویت خواهد كرد.
رنگ در اعتقادهای مذهب
در انجیل، عهد عتیق و جدید، به رنگهای زیادی اشاره شده است. رنگهای نمادین مسیحی و یهودی هنوز هم در مناسك این مذاهب وجود دارد. رنگ سبز زمردین با عیسی مسیح پیوند یافته است. مسیحیان اغلب رنگ آبی را به حضرت مریم باكره اختصاص میدهند. در متون اسلامی از رنگهایی كه در جامعه مكروه است، سخن رفته است. بهترین رنگها در جامعه سفید است و پس از آن به ترتیب زرد، سبز، سرخ كمرنگ، كبود و عدسی. سرخ تیره رنگ (بخصوص در نماز) و جامه سیاه كراهت شدید دارد ما دلایل زیادی داریم كه رنگ سبز مایل به آبی رنگ ولایت مطلق الهی است. بهشت موعود ما بهشتی است با رنگ سبز مایل به آبی. در دین اسلام حدیثی نداریم كه بگوید پوشش حجاب چه رنگی باشد، اما احادیث زیادی داریم بر كراهت رنگ سیاه. رنگ سیاه ایجاد غرور و در عین حال كدورت روحی میكند. رنگ سیاه رنگ غم است رنگ اندوه است ما برای رنگ سیاه شب حدیث داریم كه پیش از غروب آفتاب، چراغ روشن كنید به خاطر اینكه هیچوقت نور از زندگی ما بیرون نرود و تیرگی شب بر ما سلطه پیدا نكند.
مفاهیم رنگ در ملل مختلف
آفریقا:
الجزایر، موریتانی، تازانیا، سومالی
یک زیبایی شناسی واحد و یکپارچه ی پان- آفریقایی وجود ندارد اما یک سری طرح های پایدار در سرتاسر قاره دیده می شود، اگر چیزی خشک یا مرطوب باشد، هموار یا ناهموار بودن سطح آن مهم تر است. تیرگی و روشنایی در مرحله بعد مورد توجه قرار می گیرد. بعد از بررسی دقیق این مراحل، می توان معنای نمادین رنگ را دریافت. در بعضی جوامع سطوح هموار، براق و زیبا هستند. اما در برخی دیگر از کشورها که نشتر زدن، یک سنت است، اشیای کاملا تیز و ناصاف معیار زیبایی هستند. طرح کلی در آفریقا، طرح های خطی تکرار شونده روی دیوارهای سنگی، درهای چوبی و میز و صندلی بر روی بافت های مختلف می باشد. در بسیاری ازجوامع آفریقایی، هنرمندان هم تراز با پزشک-جادوگران بودند، به خاطر این مسئله که از طریق آثارشان باید منتقل کننده ی معانی جادویی و مذهبی می بودند. معانی استنباط شده از یک اثر هنری مهم تر از زیبایی ظاهری آن است.
هنر آفریقایی تأثیر عمیقی برهنر مدرن غربی داشته است، همان طور که هنر چاپی ژاپنی بر روی امپرسیونیسم، پیکاسو، مودیلیانی، درین و بسیاری دیگر از هنرمندان تأثیر گذارد. تعداد بی شماری از هنرمندان از مجسمه های آیینی آفریقایی الهام گرفته اند.
کیث هرینگ Kieth Haring پس زمینههای هیجان آور الگوهای خودش را به کمک هنر چاپی آفریقایی ایجاد می کند و از اِلمان های این هنر در آثارش استفاده می کند.
رنگ، معانی متفاوتی در نواحی مختلف آفریقا دارد. این معناهای متفاوت، از روستایی به روستای دیگر، حتی بین خانواده های ساکن در یک روستا هم متفاوت استنباط میشود.
قرمز: در نیجریه فقط توسط رؤسای قبایل پوشیده می شود، اما در غنا به هنگام سوگواری پوشیده می شود و همین طور به هنگام مراسم تدفین در ماداگاسکار.
در استفاده آیینی از این رنگ، قرمز به معنی مرگ وخون ریزی خواهد بود. مردم بادیه نشین ماسای Masai ساکن نواحی آفریقای شرقی از پارچههای قرمز راه راه بسیار استفاده میکنند، چون بسیاری از بزرگسالان جوامع زوسا Xhosa در آفریقای جنوبی لباس قرمز می پوشند، این مردم «مردم قرمز» نامیده می شوند.
آبی: در آفریقای شرقی، عقیده دارند که دانه های آبی، سبب حاصل خیزی میشوند. رانگا، نام گردن بند فیروزه ای است که در جنوب آفریقا پوشیده می شود، علت پوشیدن این گردن بند این است که مردم زوسا را به نیاکانشان پیوند دهد. تانزانیا به خاطر تانزانیست Tanzanite جواهر آب بنفش، شهرت جهانی دارد.
آسیای جنوب شرقی:
چین، هنگ کنگ
از لحاظ تاریخی و فرهنگی، چین غنی ترین کشور است، سنت های چینی در ارتباط با معانی و تعابیر رنگی به تاریخ عصر برنز برمی گردند که در طی قرون متمادی به یک سیستم نمادین رنگی پیچیده تبدیل شدند. تعابیر رنگی در کشورهای این منطقه، با باور باستانی فنگ شوی Feng shui، گره خورده اند. ترجمه لغت به لغت این عبارت «باد و آب» است و به مفهوم زندگی همراه هارمونی در محیط میباشد. در حالی که این باور باستانی، نه یک دین است نه یک فلسفه، اما فنگ شوی مخلوطی از هر دوی این ها برای رسیدن به کمال زمینی، مردمی و متافیزیکی می باشد. این باور در ارتباط با طراحی ساختمان و بنا بیشتر استفاده میشود اما به مرور در زمینه های مختلف کاربرد پیدا می کند، از انتخاب شکل کلی یک شهر گرفته تا قرارگیری میزوصندلی در یک اتاق. نمادهای رنگی چینی، از آن جا که با موضوعات پنج عنصر اصلی و جهات اصلی مرتبط هستند، به همین خاطر کاربرد رنگ با باور فنگ شوی گره میخورد. در آسیا هارمونی و تعادل در زندگی روزانه بسیار مهم است.
قرمز: این رنگ به طور گریزناپذیری تداعی کننده چین کمونیست است و ما را به جنوب چین می رساند، جایی که منشا حرکت انقلابی در چین بود. کتاب کوچک قرمز مائو یک نیروی هدایت کننده برای انقلاب فرهنگی دهه 60 بود. قرمز یک رنگ سنتی برای لباس های عروسی است. پاکت های کاغذی قرمز پر از پول، هدیههای سنتی سال جدید قمری چینی برای بچهها میباشند. شرکتهای بسیاری در چین، عیدی کارمندان را در این پاکتها میگذارند و به آن ها میدهند. در فرهنگ چینی، پوشیدن قرمز یاقوتی سبب طول عمر میشود. یکی از تعابیر منفی رنگ قرمز در آسیای جنوب شرقی این است که ترحیم نامهها، به صورت سنتی با جوهر قرمز نوشته میشوند. حروف زرد در پس زمینه قرمز در تمام علامت ها، برچسبها و بستهبندیها دیده میشوند.
زرد: شاید به خاطر خاک زرد شمال چین، زرد در این فرهنگ، رنگ نمادین زمین شده است. برای قرون متمادی زرد رنگ نمادینی بود که در انحصار خانواده های امپراطوری قرار داشت و امروزه هم این رنگ نشان قدرت و سلطنت است.
در فرهنگ چینی، آب یک مؤنث است در طبیعت است. تنالیته های مختلف آبی در زبان چینی بیشتر به معنی عمیق و کم عمق هستند تا تاریکی و روشنی رنگ. کارگران ساده به صورت سنتی رنگ آبی سفید آمیخته می پوشند.
سفید: نماد فلز است. همچنین نمادی از مرگ و سوگواری است. مراسم تدفین، دومین اتفاق مهم در زندگی یک انسان است که (البته در فرهنگ چینی، اولین اتفاق هم ازدواج است) در آن روز لباس های سفید پوشیده می شود. در هنگ کنگ سفید به معنی غرب و پاییز است.
نماد شناسی رنگی چینی
عناصر طبیعت، جهتهای اصلی، مناطق مختلف یک کشور و چهار فصل، تشکیل دهنده ی نمادشناسی رنگی سنتی چینی هستند. رنگ های پنج عنصر اصلی در این نمادشناسی سنتی از این قرار است: زمین، زرد - فلز، سفید - آب، سیاه- چوب، آبی یا سبز آتش، قرمز. هر رنگ بازگو کننده ی فیزیکی و غیرفیزیکی عناصر می باشد چگونگی ارزش ماهیتی این عناصر چنین است: آتش برچوب چیره می شود، آب بر آتش و به همین ترتیب این چرخه ادامه می یابد. در افسانه شناسی چینی، چهار فرمانروای بهشت که از چهار جهت اصلی محافظت می کنند، دارای صورتهای رنگی هستند: فرمانروای شمال صورت سیاه دارد. جنوب، قرمز- شرق، سبز و فرمانروای غرب سیمایی سفید دارد.
ژاپن:
معدود جوامعی هستند که از رنگ مطابق با ماهیت کشورشان به خوبی استفاده کنند، آن چنانکه ژاپن عمل کرده است. اقتصاددان بین الملل، ماکس مول Max Mohl ژاپن را چنین توصیف کرده است: «سرزمین نیلوفر آبی و سرزمین رباتها، دو مرحله از هستی که به آسانی در کنار هم قرار نمی گیرند... همین طور کسی نمی خواهد این دو را در کنار هم قرار دهد.»
قرمز: در ژاپن، رنگ قرمز یک رنگ ملی فراگیر و همه جا حاضر است، در پرچم کشور دیده می شود، در تلفن های عمومی، در تبلیغات در نسخ چاپی و در تصاویر گرافیکی که از تلویزیون پخش می شوند. کسا Kesia لباس مذهبی راهب تراز اول بودایی «ذن»، قرمز است. قرمز نماد ازخودگذشتگی است. استفاده از جوهر قرمز در نوشتن، نشان از به هم خوردن یک رابطه صمیمی است. در فرهنگ ژاپنی، خرچنگهای دریایی نماد زندگی طولانی است.
زرد: رنگ غالب در پارچه بافی و باغبانی زرد است که توسط راهب دارای مرتبه ی سوم مذهبی، در معابد «ذن» پوشیده می شود. زرد نماد خورشید و گل می باشد.
آبی: لباس کارگران آبی است. یوکاتاهای با نقش مایه های سفید و آبی تزئین می شوند.
کشورهای منطقه اقیانوسیه (جنوب غربی)
استرالیا، نیوزلند، فیلیپین
در این منطقه، جایی که کلمه «تابو» از فرهنگ آن به وجود آمده است، وقتی صحبت از رنگ می شود، چنین تابویی وجود ندارد. رنگ همیشه در بسیاری از صنایع تزئینی سنتی، واجد معانی عمیق و نمادین نمی باشد. منطقه ی جنوبی اقیانوسیه به دوقسمت پولی نسیا و ملانسیا تقسیم می شود. پولی نسیا مثلثی است بین کشورهای هاوایی، نیوزلند، جزایر ایستر. هنر غالب این منطقه، آفرینش توتم های تراشیده شده نمادین از نیاکان و حیوانات است. هنر دیگر این مردم تزیین اشیای کاربردی است. این مسأله هم باید مدنظر گرفته شود که جایی که رنگ استفاده می شود، اکثرا اهداف زیباسازی و تزیینی مدنظر گرفته می شود. دو نوع لباس در قسمت پولی مسیا پوشیده می شوند که مرجع خوبی برای بررسی رنگ این منطقه می باشد. پنبه دوزی های تاهیتی که "تیفای فای" نام دارند، به رنگ های متضاد مزین هستند.
لباس "تاپا" که در کشور تونگا استفاده می شود، یک لباس چندمنظوره است که رنگ هایی دارد نظیر: قهوه ای- نارنجی، قرمز نارنجی و زرد.
ملانسیا، از جزایر جنوب غربی اقیانوسیه که از سمت فیجی تا گینه نو کشیده شده اند، تشکیل شده. برخلاف پولی نسیا، در منطقه ملا نسیا اشیا سال هاست که با رنگ های روشن پوشیده می شوند و این نشان از تأثیر ورود کالاهای آمریکایی و اروپایی به منطقه می باشد.
استرالیا، سرزمین بامبوها است. خرمایی، رنگ لاماها می باشد که در استرالیا به وفور یافت می شوند. باید بدانیم که استرالیا خشک ترین قاره ی مسکونی در جهان است که نشان از این است که رنگ های قهوه ای خاکی و خرمایی چشم گیر ترین رنگ ها خواهند بود.
بزرگ ترین تپه ی مرجانی جهان (نوعی سد) در استرالیا است. این تپه ی مرجانی از دو قسمت ساخته شده، تپه ی مرجانی چند رنگی که از پولیپ های زنده درست شده و تپه ی مرجانی سفید، که از اجساد بی شمار پولیپ هایی که طی صدها هزار سال مرده اند به وجود آمده است.
زرد: مائوری ها، بافته های سنتی با طرح هایی به رنگ زرد و اکر دارند. رنگ زرد، نمادی از رستاخیز و تولدی دوباره، رنگ جنبش «قدرت مردمی فیلیپین» شد که در دهه هشتاد فردیناند مارکوس را از اریکه قدرت به پایین آورد.
"اولورو" یک صخره بزرگ با محیطی به طول 9 کیلومتر می باشد و ارتفاعی معادل 348 متر دارد. رنگ این صخره به همراه حرکت خورشید از روی آن، از ارغوانی روشن به آبی، صورتی، قهوه ای و قرمز سرخ تغییر رنگ می دهد.
مرمرهای شیطانی سنگ های بزرگی هستند که به هنگام غروب خورشید درخششی قرمز رنگ پیدا میکنند. در میان مائوریهای اهل نیوزلند قرمز، رنگی مقدس است که مخصوص خدایان میباشد. در خانههای سنتی مائوری، پرتوهای خورشید به صورت خطهای پیچدار سفید هندسی بر روی پس زمینهای به رنگ قرمز خاکی ترسیم میشوند. اکثر سرزمین نیوزلند، خاکی سرخ فام دارد.
این غیر ممکن است که درباره استرالیا حرفی زده شود و از رنگ آبی صحبت به میان نیاید چون استرالیا به خاطر سواحل زیبا و ورزش های آبی که در آن جا انجام می شود، شهرت جهانی دارد. آبی رنگ غالب پرچم اکثر کشورهای حوزه اقیانوسیه است.
در آیین حرکت دسته جمعی «نازارین سیاه» در فیلیپین، عظیم ترین کارناوال در این کشور، مجسمه ی چوبی سیاهی با ابعاد انسانی از حضرت مسیح از میان خیابان های کویاپو توسط مردم برده می شود.
http://maryamkhadem.blogfa.com/
ارتباط غیرکلامی
http://maryamkhadem.blogfa.com/post-7.aspx
ارتباط غیرکلامی
کلیه پیامهایی که افراد علاوه بر کلام مبادله میکنند ارتباط غیرکلامی گفته میشود. طرز قرار گرفتن، راه رفتن، ایستادن، چهره، چشمها، لحن صدا، طرز لباس پوشیدن و... نشانه های ارتباط غیر کلامی هستند. بنابر این موارد فوق میتوانند در نحوه ارتباط با مخاطب و جذب وی مؤثر باشد. مخاطب در بدو ورود به محل کار شما، با دیدن نشانه هایی از شما قضاوت میکند لذا می بایست چنان برخورد کنیم تا شخصیت مثبتی در ذهن مخاطب از خود به جا گذاریم.
بنابر این بد نیست بدانیدکه کلام 7 درصد، لحن و طنین 38 درصد و حرکات (ارتباط غیر کلامی) 55 درصد اطلاعات را منتقل میکند. به طور کلی موارد زیر در ارتباطات غیر کلامی اهمیت خاصی دارند:
1- لباس و پوشش ظاهری:
لباس و وضع ظاهر، اغلب پایه ای برای قضاوت اولیه در مورد افراد است و تأثیر شگرفی بر قضاوتهای دیگران بر ما دارد. بنابراین در هنگام انجام وظیفه پوشیدن لباسی که بیانگر شغل شما باشد از یک طرف و تمیزی و آراستگی ان از طرف دیگر موجب موفقیت در کار و ارتباط صمیمانه با دیگران خواهد بود.
2- چهره و چشم:
چهره به مراتب از رمزهای رسانهای راستگوتر است و در میان رسانههای غیر کلامی چشم مهمترین نقش را دارد. چشمها حتی گاهی بدون اینکه خود بخواهیم، ارتباط برقرار میکنند.
- در مرحله آغازین ارتباط، هیچ گاه بیش از 3 ثانیه به طرف مقابل خیره نشوید
- هر زمان که امکان داشته باشد از جهش ابرو استفاده کنید.
- همیشه به جهش ابروی دیگران پاسخ دهید مگر اینکه خودتان بخواهید خصومت نشان دهید.
- ارتباط چشمی خود را همواره به سمت پایین قطع کنید.
3- اشارات و حرکات دست ها:
بسیاری از آدمها با دستهای خود سخن میگویند و پیامهای گوناگونی را به مخاطبان خود القا میکنند و با آنان ارتباط مؤثرتری از این طریق برقرار میکنند. میتوان گفت که امروزه کمتر کسی است که از آن بهرهمند نگردد. ما به کرات از آن استفاده میکنیم بدون اینکه خودمان واقف باشیم مثلاً هنگام عصبانیت دست به پیشانی میگذاریم.
4- لحن کلام:
فرهنگ ارتباطی در مکانهای مختلف متفاوت است. مردم کوهستان به نسبت شهرنشینان از بلندگویی بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده میکنند. حرفه نیز در بلندی صدا مؤثر است: کارگران و کارمندان سازمانهای صنعتی نیز اینگونهاند. افرادی که دارای ویژگیهای شخصیتی تهاجمی هستند با بلندی صدای بیشتری نسبت به کسی که در نقطه مقابل است و در ویژگی شخصیتی خجالتی قرار دارد سخن میگویند.
5- طریقه برخورد و ارتباط
1- مرحله آغازین: وقتی با کسی برخورد میکنید تمام قسمتهای بدن مشارکت دارند و مهمترین منطقه ارتباطی، چشمها و دهان هستند.
2- جهتگیری: جهت شما نسبت به مخاطب و فاصلهای که در آن میایستید در تبادل احساسات مختلف نقش اساسی دارد.
3- با توجه به نوع برخوردی که در ارتباط انتخاب میکنید وضع بدنی، میزان انقباض عضلات و جهت نگاه اهمیت خاصی دارد.
4- مشارکت: در این مرحله به تبادل علائم زبان بدن ادامه میدهید و با پیامهای غیرکلامی با اعمال تأثیر و معانی دیگر به شدت آنها بیفزایید.
5- جدایی: کی از شما یا هر دو تصمیم میگیرید که به تبادل افکار خاتمه دهید. در این حالت از کلمات امیدوارم و بسیار خوب و از این قبیل استفاده کنید.
6- برای رسیدن به نتیجه دلخواه باید فاصله خود را درست انتخاب کنید.
7- هرگز با آقایان بیگانه از روبرو و خانم های بیگانه از پهلو برخورد نکنید. در هنگام صحبت با آقایان بیگانه از کنار شروع کنید تا به تدریج به روبرو برسید و در هنگام صحبت با خانم های بیگانه از روبرو شروع کنید و به تدریج به کنار برسید. 8- در زمانی که شخص نشسته است حالت ایستاده به خود نگیرید چرا که مفهوم تهدید و تسلط را در پی دارد.
9- زمان دست دادن یکی از مهمترین مراحل ارتباط است. در هر شرایطی دست خود را خشک کنید و در فشار دادن حد اعتدال را رعایت کنید و دست طرف مقابل را حدود 6 ثانیه نگه دارید.
10- حتی الامکان از عینک استفاده نکنید چرا که یک مانع در روابط دوستانه است اما عاملی برای این است که بر دیگران تسطت یابید و آنان را تحت تأثیر قرار دهید.
6- فاصله:
فاصله شما از طرف مقابل به عوامل مختلفی بستگی دارد:
1- میزان آشنایی دو نفر: روابط دوستانهتر فاصله کمتری را ایجاد میکند.
2- شخصیت دو نفر: افراد درونگرا بیشتر از افراد برونگرا فاصله ایجاد میکنند.
3- ملیت و هنجارهای فرهنگی نیز در ایجاد فاصله اثر دارد. مثلاً در کشورهای عربی فاصله بین دو فرد بسیار کم است.
4- سن و سال افراد: افراد زیر 30 سال در برخورد با مسنها ترجیح میدهند که فاصله خود را کمتر بگیرند.
5- نوع برخورد: هرچه دوستانهتر باشد فاصله فیزیکی و عاطفی کمتر میشود.
6- محل زندگی: شهر یا روستا، مقدار فاصله افراد در هر کدام از شرایط به شرح زیر است:
- فضای صمیمی:
1- منطقه نزدیک: فاصله 5/1متر یا کمتر
2- منطقه دور: فاصله 45-15متر
- بیگانگان:
1- فاصله عمومی 6/7-2/5 متر
2- معلمان و اساتید: 6/7 به بالا
- فاصله شخصی:
1- نزدیک50-10سانتیمتر
2- دور2-3 متر
- فاصله اجتماعی:
1- نزدیک: 1/2-2/1متر
2- دور 2/5-1/2 متر
تعاریفی کوتاه از روابط عمومی
تعاریفی كوتاه از روابط عمومی
روابط عمومی ، آینه یك سازمان است، هرچه شفاف تر بهتر
روابط عمومی ، باید درخدمت مدیریت باشد نه مدیر
روابط عمومی ، باید برالگوهای تعاملی تكیه كند.
روابط عمومی ، یعنی نفوذ در افكار عمومی
روابط عمومی باید مردم را به حقوق خود آگاه نماید.
روابط عمومی محل نگهداری اشیاء عتیقه نیست!
روابط عمومی ها نباید توجیه گر سیاست های غلط باشند.
روابط عمومی ها باید صداقت را محور فعالیت خود قراردهند.
کارشناسان روابط عمومی باید طراح اندیشه های نوین باشند.
روابط عمومی موفق سعی می كند سازمان را پویا و شاداب نگهدارد.
روابط عمومی موفق بین مردم وسازمان تعامل مطلوب ایجاد میكند.
كار روابط عمومی ، وصل كردن است نه فصل كردن. قلادههای طلا سینمایی مبتنی بر پژوهش و تحقیقِ
ارسال شده در اسفند ۲۳, ۱۳۹۰ by عمیدی
هر رسانهای مخاطب خاص خود دارد، اما برخی از رسانهها علاوه بر اینکه مخاطب خاص خود دارند در “زبان به زبان” شدن موضوع مورد توجه واقع شده در آن نیز از قدرت بیشتر و ویژهای برخوردارند.
از طرفی مسئله واقع نشدن یا مورد توجه واقع نشدن موضوعی مهم در برخی از رسانهها میتواند معانی متفاوت و بعضا جای سئوالی نیز داشته باشد.
سینما در هنر مدرن و رسانههای مختلف، جایگاه برجستهای دارد، اقبال یا نا اقبالی آن از هر چیز یا واقعه و تغییر و تحولی میتواند معانی متعددی داشته باشد.
مثلا چرا مقولههای مهم و با ارزش و مؤثری که در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی تعریف میشوند در سینمای ما چندان که بایسته است مورد توجه نیست؟!
آیا سینما ظرفیت پرداختن به آنها را ندار؟! هنرمندانِ حوزۀ سینما توانایی انجام آنها را در خود نمیبینند؟ مسئولین و متولیان امر حمایت لازم نمیکنند؟ مخاطب از اینگونه موضوعات استقبال شایسته ندارد؟ اهالی سینما با گفتمان انقلاب اسلامی میانۀ خوبی ندارند؟ هزینۀ ریالی و اجتماعی و سیاسی آن برای سینما گران بالاست؟ و…
همینطور است پرسشهایی مانند: چرا به مقولۀ تجاوز آمریکا به سرزمینهای مسلمانان و پیامدهای آن بی توجهی میشود؟ چرا به تحولات منطقهای و جهانی که در نسبت با جمهوری اسلامی و ملت ایران رخ میدهد نیز عنایت چندانی نمیکنند؟ چرا به رشد شتابدار کشور در زمینههای گوناگون، گوشۀ چشمی ندارند؟ و…همه میتواند با معانی مختلفی مورد بررسی قرار گیرد.
قلادههای طلا فیلمی است که در میان اینهمه پرسشِ قابل طرح از سینما و سینماگران، به مقولهای پرداخته است که هر پاسخی به سئوالهای بالا داده شود، اهمیت و ارزش و جسارت توأم با بصیرت نویسنده و کارگردان آن را بیشتر و بهتر نمایان میکند.
قلادههای طلا را باید با دیدنِ دقیق به نقد نشست و طبیعی است کارگردانی با این جسارت و تعهد، ظرفیت بالایی در شنیدن آن از خود نشان دهد.
اما این وجیزه در پی نقد آن نیست و چه بسا که منهای مجال و فرصت اندک یک یاد داشت کوتاه، بضاعت علمی و حرفهای افزونتری نیز طلب کند.
اما این یادداشت در پی گفتن این است که قلادههای طلا چیست و چه انتظاراتی را میتواند در مخاطب از جامعۀ هنرمندان سینما بالا ببرد.
قلادههای طلا یک فیلم سینمایی مبتنی بر پژوهش و تحقیقِ مستند از یک رخداد تاریخی در سال ۱۳۸۸ میباشد.
با گذاره بالا باید گفت:”قلادههای طلا یک فیلم سینمایی مبتنی بر واقعیت” است که جسارت ورود به آن استحقاق مدال دارد.
واقعیتی که برخی از خواصِ داعیه دار انقلاب، جرأت ورود به آنرا نداشتند، و همین بی جسارتی آنان امکان طولانی شدن آن و واردآمدن خسارات بیشتر به انقلاب و جامعه شد.
طالبی در نشان دادن ریشه و خواستگاه فتنۀ سال ۱۳۸۸ و نقش محوری عناصر ضد انقلابِ محارب و فریب خوردن عناصری مؤثر در بخشهایی از سیستم اطلاعاتی و انتظامی کشور واقعا به تعهد مکتبی و انقلابی خود تکیه کرده تا بتواند این جرأت را در درون خود عملیاتی کند.
تیزبینی هنرمندانۀ نویسنده و کارگردان قلادههای طلا، آنگاه به صورت ویژه و تحسین برانگیز نمایان میشود که شما در فیلم هیچ انگشت اشارهای به سمت مردم نخواهید دید، “منظور از مردم برخی از آنهاست که تحت تأثیر جنگ روانی دشمنان بیرونی و درونی مقطعی کوتاه فتنه را همراهی کردند”.
ابولقاسم طالبی خشونت عناصر محوری و میدانی فتنه که با هدف متهم کردن نظام اسلامی کشته سازی میکردند را به خوبی تبیین میکند.
مظلومیت عناصر متعهد سیستم امنیتی که تقریبا بدون پشتوانۀ سازمانی، دست از تلاش متعهدانه نمیکشد را به رخ میکشد.
حملۀ توأم با خشونت و خونریزی به مرکزی از بسیج را به خوبی در معرض قضاوت بیننده قرار میدهد و خویشتنداری بسیجیان را در آورده و با تمام سختیهای خویشتنداری، بیان سینمایی دارد.
قلادههای طالبی که برگی ماندگار از فایق آمدن ملت انقلابی ایران بر فتنهای پیچیده است- فتنهای که حتی مردودیت خواصی مدعی را در پی داشت- سندی شد بر اینکه ظرفیت سینما و هنرمندان ما میتواند در جهت اهداف ملت بزرگ و انقلابی قرار بگیرد و اینکه چرا چنین نیست باید پاسخ داده شود.
← برخی از کتاب های منتشر شده نویسنده
هر انتخابات یک تغییر و تحول برای پیشرفت است →
از دهکدة جهانی چه خبر؟
ارسال شده در بهمن ۱۲, ۱۳۹۰ by عمیدی
از آن روز که مارشال مکلوهان ایدة دهکدة جهانی را مطرح کرد سالها میگذرد. اما هرگاه نام دهکدة جهانی مطرح میشود دو سؤال در ذهن شکل میگیرد که نیازمند پاسخ است:
الف) از میان ایدههای مختلفی که افراد عادی و صاحبنظر ارائه میدهند، چرا فقط برخی در سطح بینالمللی مطرح میشوند؟
ب) دهکدة جهانی تحقق یافته است، در حال تحقق است، یا اتفاق دیگری در حال شکلگیری است؟
در مورد سؤال الف، باید گفت در گذشته چون افکار عمومی با نظر سردمداران رسانهایـ که همان صاحبان زر و زور و تزویرندـ شکل میگرفت، آنچه در جهت تأمین بیشتر منافع آنان قرار داشت در کمترین زمان به گفتوگوی جوامع عام و خاص تبدیل میکردند.
اگر دقت کرده باشیم، ایدة پایان تاریخ، که لیبرالیسم را سرنوشت محتوم و تغییرناپذیر بشر معرفی میکند، جنگ تمدنها، که دست نظام سلطه را در خونریزی باز میگذارد، جهان آزاد، که منافع ملی آنان را با دامنهای وسیع تعریف کرده و تأمین میکند، و… بهراحتی و بهسرعت منتشر و به گفتوگوی جوامع در سطوح علمی و عوام تبدیل شدهاند.
هم طراحان این ایدهها بزرگنمایی میشوند و هم ایدهها در حد یک نظریة علمی اثبات میشوند و موضوع تولیدات متنهای رسانهای مختلف و متنوع قرار میگیرند.
این مسئله اگرچه برای جوامعی چون ایران اسلامی از لحاظ سیاسی روشن است، به نظر میرسد که از نظرگاه علمی نیازمند تحقیق و بررسی است تا با اثبات آن بتوان حجت را بر برخی از خواص دانشگاهی و مدعی روشنفکری تمام کرد. آنها باید بدانند این مسائل ابتدا در حد یک ایده بوده و چون در جهت منافع نظام سلطه و صهیونیسم بینالملل قرار داشته، به شکلی وسیع بزرگنمایی شده و در حد نظریة علمی به خورد جوامع دیگر داده میشود.
آنها با طرح نظریههای پوشالیشان به اشکال مختلف در رسانههای فراملیِ خود و انتشار مقاله و کتابهای متعدد، به شیوة تکرار، اقدام به «القای» آن به منزلة نظریهای برجسته و تحققپذیر میکنند. حال آنکه روند تحولات اجتماعی و دگرگونیهای علمی حکایت دیگری دارد.
دربارة سؤال ب، باید پرسید اکنون کدخدای دهکده کی و کجاست و چگونه بر دهکده حاکمیت دارد؟ عنصر اصلی در ایدة مکلوهان ابزارهای ارتباطیاند که موجب کوچک شدن دنیا و تبعیت از کدخدایی واحد را فرامیسازند.
درخصوص رسانههای شنیداری و دیداریِ شبکههای ماهوارهای باید پرسید که آیا حاکمیت مطلق برای کدخدا را فراهم ساختهاند؟! یا اینکه موجبات شنیده شدن صدای دیگران نیز ایجاد شده است؟! در فضای مجازی (اینترنت) که میخواستند بزرگراهی یکطرفه باشد تا فقط از سوی کدخدا و عواملش به سوی ساکنان دهکده اوامری صادر شود و چگونگی زندگی و تغییر و تحولات آینده را دیکته بکند چه اتفاقی رخ داده است؟!
به کمک ارتباطات ماهوارهای و فضای مجازی، شکستپذیری اسرائیل و نظام سلطه در جنگهای ۳۳ و ۲۲ روزه به گوش جهانیان رسید و موجب شد ملتهای تحت ستم در اروپا و آمریکا، با تأسی از مردم انقلابی مسلمان، بهویژ مصریان، به خیابانها بیایند و بعد از دفاع مقدس هشتسالة ملت ایران مغلوب شدن استبداد را دوباره برای امت اسلامی یادآور شوند و شعاری طرح کنند که مردم و رهبران انقلاب اسلامی ۳۴ سال است در ایران آن را فریاد میزنند و آن حاکمیت اقلیتی ظالم بر اکثریت مظلوم و مستضعف است.
آیا بعد از این حوادثـ حتی در همین حدـ ولو که به هیچ نتیجهای منجر نشود، میتوان به ایدة دهکدة جهانی مارشال مکلوهان باور داشت؟!
علاوه بر اینکه با گسترش فضای مجازی و بالا رفتن ضریب نفوذ آن، افراد با طرح توانمندیهای خود در این فضا به قدرت اثرگذاری خویش بیش از گذشته واقف شده و برای تحقق آن نیز به برنامهریزی میپردازند.
صرفنظر از قضاوت دربارة خوب یا بد بودن این امکان، باید اذعان کرد که با گسترش فضای مجازی رفتهرفته شاهد شکلگیری جهانی چندلایه در ابعاد فردی و جمعی خواهیم بود. در فضای مجازی، جوامع و افراد بهراحتی میتوانند با چند شخصیت و در هر شخصیت با اهدافی متفاوت خود را مطرح نمایند، که حکایت از جهانی چندلایه دارد.
اما جهان به دهکدهای کوچک تبدیل خواهد شد انشاءالله، منتها نه در جهت منافع سلطهگران، بلکه با حاکم شدن فطریات انسانی که با عرضة «دین واقعی و واقعیت دینی» توسط حضرت صاحبالزمان، عجاللهتعالیفرجهالشریف، به جهانیان صورت خواهد پذیرفت.
چون قاطبة انسانها در برابر صداقت و پاکی و اهداف الهی و انسانی آن حضرت، با اختیار و ارادة توأم با لذت و افتخار، تسلیم خواهند شد و درصد اندک طبقة ظالم و حاکم نیز یا بهاکراه مجبور به تسلیم خواهند شد یا باید از میان برداشته شوند و جهانی که از جور و ظلم، به چند لایه بدل شده است، رنگ و رویی دیگر به خود خواهد گرفت.