((مهربان باش تا مهربان باشند))
((امن ترین جا نا امن ترین جاست))
به کجا چنین شتابان ؟ گون از نسیم پرسید دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان ؟ همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم به کجا چنین شتابان ؟ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم سفرت به خیر ! اما تو دوستی خدا را چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
حرف ها دارم با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می گشایی چه ترا دردی است کز نهان خلوت خود می زنی آوا و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟ در کجاهستی نهان ای مرغ زیر تور سبزه های تر یا درون شاخ های شوق ؟ می پری از روی چشم سبز یک مرداب یا که می شویی کنار چشمه ادراک بال و پر ؟ هر کجا هستی بگو با من روی جاده نقش پایی نیست از دشمن آفتابی شو رعد دیگر پانمی کوبد به بام ابر مار برق از لانه اش بیرون نمی آید و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا روز خاموش است آرام است از چه دیگر می کنی پروا!