• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5409روز قبل
کامپیوتر و اینترنت
با سلام              پاسخ  به  سوال  یکی  از  دوستان  تبیانی   راستی  روش  روش   کردن  کامپیوتر هم  در  این   مقاله  های  پایین   می  باشسد.
در مورد setup باید گغت که منظور از ان عملیاتی است که برای راه اندازی یک برنامه انجام می گیرد. برخی برنامه ها فایلی با همبن نام دارند که با اجرای ان برنامه روی سیستم نصب می شود و ما می توانیم پس از مرحله نصب انرا اجرا کنیم.
منظور شما شاید bios بوده که تنظیمات ان مفصل است بصورت زیر
آموزش تنظیمات بایوس سیستم BIOS Setup

Bios مخفف کلمه Base Input Output System میباشد و شامل امکاناتی جهت تنظیم و پیکربندی تنظیمات و امکانات سیستم میباشد .
تنظیمات بایوس یا سیماس Cmos در آی سی موسوم به آی سی سیماس بر روی مادِربورد ذخیره می شود .
هنگامی که کامپیوتر خاموش است ، باطری تعبیه شده بر روی مادِر بورد تنظیمات ذخیره شده را نگهداری می کند . علاوه بر تنظیمات ، ساعت و تاریخ نیز اطلاعات آی¬سیِ سیماس است که توسط این باطری محافظت می شود
برای ورود به بخش تنظیمات بایوس بایستی هنگامی که کامپیوتر را روشن می کنیم دکمه های Delete ویا در بعضی سیستمها Ctl+F۱ و یا F۱۲ را بزنیم .( بستگی به نوع مادِربورد دارد ) .
در این بخش که فقط با کیبورد قابل تنظیم است میتوانید تنظیمات بسیار زیادی انجام دهید که به مهمترین آنها اشاره می شود .


توجه کنید که منو بندی و گزینه ها ممکن است در مادِربوردهای مختلف متفاوت باشد اما اصول کلی و مفهوم تمام انها یکی است که ما به گزینه های اصلی مربوط به دو سازنده معروف آیسی بایوس ( AMI و Award) پرداخته ایم :
۱) Standard CMOS Features
۱) قابلیتهای استاندارد
این بخش شامل تنظیمات اصلی و مشترک بین تمام سیستمها میباشد و شامل موارد زیر است :



▪ Date & Time :
تنظیم و نمایش تاریخ - تنظیم و نمایش ساعت



▪ IDE ۰ Master :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت IDE۰ روی مادر بورد نصب شده و در حالت Master قرار دارد



▪ IDE ۰ Slave :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت IDE۰ روی مادر بورد نصب شده و در حالت Slave قرار دارد



▪ IDE ۱ Master :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت IDE۱ روی مادر بورد نصب شده و در حالت Master قرار دارد



▪ IDE ۱ Slave :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت IDE۱ روی مادر بورد نصب شده و در حالت Slave قرار دارد



▪ Serial ATA ۰ :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت SATA۰ روی مادر بورد نصب شده .



▪ Serial ATA ۱ :
تنظیم و نمایش دستگاهی که به پورت SATA۱ روی مادر بورد نصب شده .



▪ Floppy Device [Drive A / Drive B] :
تنظیمات و فعال/غیرفعال کردن درایو فلاپی دیسک



▪ System Information :
نمایش کلیاتی راجع به سیستم (در برخی سیستمها وجود دارد )



ـ نکته: دستگاههایی مانند سی¬دی¬رام ، رایتر و هارد اغلب ATA هستند و با کابلی ۸۰ رشته ای موسوم به IDE که مطابق شکل زیر است به مادربورد وصل می شود . اغلب مادربوردها دارای یک یا دو پورت IDE هستند( یعنی ۲ یا ۴ دستگاه ATA را میتوان به آن وصل کرد. به ATA در مواقعی PATA نیز گویند ).




IDE | MyComputer.ir



از آنجا که کابل IDE دارای سوکت میباشد دو سوکت آن به دو دستگاه قابل نصب است که یکی Slave و دیگری Master خواهد بود . برای تنظیم اینکه کدامیک Master و کدامیک Salve باشند در پشت این دستگاهها جامپرهایی مطابق شکل زیر تعبیه شده که با توجه به توضیحات روی دستگاه قابل تنظیم هستند .



هاردها و رایترها با سوکت SATA نیز موجودند که سرعت بسیار بیشتری دارند و کابل آنها کوچکتر میباشد . این دستگاهها با کابل موسوم به ساتا به مادربورد وصل می شوند . به هر پورت ساتا یک وسیله نصب میشود . در حال حاضر اغلب مادربوردها دارای ۲ ، ۴ و یا ۶ پورت ساتا هستند .



هاردها و رایترها با سوکت SATA نیز موجودند که سرعت بسیار بیشتری دارند و کابل آنها کوچکتر میباشد . این دستگاهها با کابل موسوم به ساتا به مادربورد وصل می شوند . به هر پورت ساتا یک وسیله نصب میشود . در حال حاضر اغلب مادربوردها دارای ۲ ، ۴ و یا ۶ پورت ساتا هستند .



۲)Advanced CMOS Features
۲) امکانات ویژه و خاص
شامل تنظیمات امکانات ویژه و خاص مربوط به BIOS سیستم میباشد .



مثلا در اغلب بایوس ها شامل موارد زیر است :
( توضیح: گزینه های قابل انتخاب برای هر تنظیم در داخل کروشه[ ] قرار داده شده )



▪ Boot Sector Protection : [ Enable/ Disable ]
فعال(Enable) یا غیرفعال (Disable) بودن سیستم حفاظت از خرابی و دستکاری غیرمجاز بایوس توسط ویروس و یا اتفاقات ناخواسته



▪ Full Screen Logo Screen : [ Enable/ Disable ]
نمایش یا عدم نمایش لوگوی شرکت سازنده مادِربورد در ابتدای روشن شدن سیستم



▪ Quick Booting : [ Enable/ Disable ]
با قرار دادن این گزینه در حالت فعال (Enable) ، سیستم پس از گذشت ۱۰ ثانیه از چک کردن تنظیمات شروع به بالا آمدن میکند . (اگر چک قعات بیش از ۱۰ ثانیه طول بکشد از چک کردن مابقی صرفنظر می کند )



▪ Boot Up Num-Lock LED : [ON / OFF ]
مشخص کردن وضعیت پیش فرض چراغ دکمه های شماره (Numbers Keys)



▪ Boot Sequence [C, CD-Rom,A / A,CD-Rom,C / CD-Rom.C,A / CD- Rom,A,C ]
با ورود به این بخش می توانید اولویت مراجعه سیستم برای بالا آمدن را به دستگاه دلخواه بدهید .



▪ Hard Disk Boot Priority : [ HDD ۰ / HDD ۱ / HDD ۲ /… ]
تنظیم اولویت بین هارددیسکها برای بالا آمدن (اینکه سیستم عامل با کمک کدام هارد بالا بیاید)



▪ First(۱st) Boot Device : [ Hard Disk / CD-ROM / Floppy / USB HDD/… ]
تنظیم اولین دستگاهی که توسط سیستم برای بوت شدن مورد استفاده قرار میگیرد



▪ Second(۲nd) Boot Device : [ Hard Disk / CD-ROM / Floppy / USB HDD/… ]
تنظیم دومین دستگاهی که توسط سیستم برای بوت شدن مورد استفاده قرار میگیرد .( به دستگاه دوم تنها زمانی مراجعه می شود که دستگاه اول نتوانسته سیستم را بوت کند )



▪ Third(۳rd) Boot Device : [ Hard Disk / CD-ROM / Floppy / USB HDD/… ]
تنظیم سومین دستگاهی که توسط سیستم برای بوت شدن مورد استفاده قرار میگیرد .( به دستگاه سوم تنها زمانی مراجعه می شود که دستگاه دوم نتوانسته سیستم را بوت کند )



▪ Other Boot Device
تنظیم دیگر دستگاهها که توسط سیستم برای بوت شدن مورد استفاده قرار میگیرند.
ـ نکته : هنگامی که میخواهیم از روی سی دی ویندوز نصب کنیم بایستی First Boot Device را CD-ROM قرار دهیم تا سیستم به محض روشن شدن به درایو سی دی مراجعه کرده و از روی سی دی بالا بیاید .
برای نصب سیستم عامل داس بایستی First Boot Device را Floppy Disc قرار دهیم تا سیستم به محض روشن شدن به درایو فلاپی مراجعه کرده و از روی فلاپی بالا بیاید .



۳) Integrated Peripherals
۳) دستگاههای مجتمع روی مادِربورد
تنظیمات مربوط به تمامی دستگاهها و قطعات روی مادِربورد ( مجتمع شده بر روی مادِربورد) یا اصطلاحا تنظیمات دستگاههای آنبورد (On Board
دستگاههای آنبورد مانند سیستم کارت صوت مادربورد و یا پورتهای USB (یو اِس بی) و (همچنین در بعضی از مادربوردها تنظیمات کارت گرافیکهای تعبیه شده روی مادِربورد ) و نیز تنظیمات مربوط به کارت شبکه تعبیه شده بر روی مادِربورد .
به توضیح بخشهای مهم این قسمت میپردازیم :



▪ USB Controller : [Disable / ۲ Ports / ۴ Ports / ۶ Ports / ۸ Ports /… ]
تنظیم فعال یا غیر فعال بودن پورتهای USB مادِربورد



▪ USB Device Legacy Support : [Enable / Disable ]
تنظیم امکان/عدم امکان استفاده از دستگاههای USB در سیستم عامل



▪ Onboard Lan Controller : [Enable / Disable ]
تنظیم فعال/غیرفعال بودن کنترلر شبکه



▪ Audio Controller : [Enable / Disable ]
تنظیم فعال/غیرفعال بودن کارت صوت مجتمع شده



▪ On-Chip ATA Controller : [Enable / Disable ]
تنظیم کنترلر دستگاههای اِتا (ATA)



▪ On-Chip SATA Controller : [Enable / Disable ]
تنظیم فعال/غیرفعال بودن کنترلر دستگاههای SATA



▪ Raid Sata Mode : [IDE / Raid۰ / Raid ۱ / Raid ۲ / …]
تنظیم سیستم استفاده از Raid ( استفاده بهینه و بدون خطا از چند هارددیسک)



▪ I/O Device :
تنظیمات مربوط به پورتهای خروجی و ورودی مادِربورد مانند LPT, Com,Mid



▪ USB Keyboard Support : [Enable / Disable ]
فعال یا غیرفعال بودن کیبورد با پورت USB ( برای کیبورد های یو اس بی حتما بایداین گزینه فعال باشد )



▪ USB Mouse Support : [Enable / Disable ]
فعال یا غیرفعال بودن ماوس با پورت USB ( برای موس های یو اس بی حتما باید این پورت فعال باشد ، در غیر اینصورت هنگام نصب ویندوز در زمانی که سیستم یو اس بی را شناسایی نمی کند موس غیر فعال می شود )



▪ Onboard Serial Port ۱ & ۲
تنظیمات مربوط به پورتهای سریال



۴) Power Management Setup
۴) تنظیمات مدیریت تغذیه سیستم
در این قسمت اغلب چند بخش اساسی وجود دارد :



▪ ACPI Function(Or Suspend Mode) : [Enable / Disable ]
تنظیم عملکرد حالت ACPI که در ویندوز ۲۰۰۰ و اکس پی قابل استفاده است )



▪ USB Device Wake UP : [Enable / Disable ]
اینکه سیستم با دستگاههای متصل به USB از حالت استندبای خارج گردد یا خیر



▪ Resume From S۳ By PS۲ Keyboard: [Enable / Disable ]
اینکه سیستم با کیبورد متصل به PS۲ از حالت استندبای خارج گردد یا خیر



▪ Resume From S۳ By PS۲ Mouse : [Enable / Disable ]
اینکه سیستم با ماوس متصل به PS۲ از حالت استندبای خارج گردد یا خیر



▪ Power Button Function : [Power Off / Suspend ]
عملکرد دکمه پاور روی کِیس ( خاموش کند و یا به حالت استندبای برود )



▪ Keyboard Power ON :
این بخش دارای ۳ گزینه است :
ـ Password : با زدن پسووردی دلخواه سیستم روشن شود
ـ Disable : حالت روشن شدن سیستم با صفحه کلید غیرفعال باشد
ـ Keyboard ۹۸ : با زدن دکمه پاور روی کیبوردهای قدیمی سیستم روشن شود .



▪ Mouse Power ON : [Enable / Disable ]
اینکه وقتی کلیک دکمه چپ ماوس کلیک گردد سیستم روشن شود .



▪ Modem Ring resume : [Enable / Disable ]
این گزینه اگر فعال باشد ، اگر مودم شما به خط تلفن متصل باشد و کسی با شما تماس بگیرد سیستم روشن می شود



۵) Pnp/PCI Configuration
۵) پیکربندی و تنظیمات مربوط به دستگاههای



▪ PCI : Peripheral Compounent Interconnect
و PNP : Plug & Play
دستگاهای PCI دستگاههایی هستند که از طریق اسلات ( شکاف) های PCI به مادربورد متصل می شوند . مانند مودم ، تی وی کپچر و یا کارت صوت
در این بخش هرکدام از شکافهای (Slot) مادربورد را میتوان تنظیم کرد که از کدام شماره وقفه(IRQ) استفاده کند .
بهتر است گزینه Auto را انتخاب کنیم تا سیستم به طور اتوماتیک شماره وقفه به دستگاهها نسبت دهد .



۶) PC Health Status یا H/W Monitor
۶) وضعیت سلامتی سیستم
این بخش نمایانگر وضعیت کلی سیستم شامل سرعت فنها ، دمای جاری سیستم و پردازنده ، ولتاژ پردازنده و ... میباشد .
در بعضی از سیستمها در این بخش گزینه های زیر نیز وجود دارند :



▪ Chassis Instruction : [Enable / Disable ]
عملکردهای جانبی کِیس مانند باز بودن درب



▪ CPU Smart Fan Target : [Disable / Level ۱ / … / Level ۵ ]
تنظیم اتوماتیک سرعت فن پردازنده در دمای زیاد



▪ CPU Fan Fail Warning : [Enable / Disable ]
هشدار در هنگام خرابی یا عملکرد بدِ فن پردازنده



▪ CPU Temp Warning : [Disable / ۵۰ / ۶۰ / ۷۰ / ۸۰ ]
هشدار رسیدن دمای پردازنده به دمای خاص



▪ CPU Temp Warning : [Enable / Disable ]
هشدار در هنگام خرابی یا عملکرد بد فن سیستم (کِیس)



۷) Frequency/Voltage Control
۷) کنترل ولتاژ و فرکانس
در این بخش می توان فرکانس کاری پردازنده و ولتاژ کاری رم و پردازنده و همچنین ولتاژ کارت گرافیکی متصل به شکاف AGP را تنظیم کرد .
این بخش بیشتر برای OverClockکردن بکار میرود .
دستکاری این بخش بدون داشتن اطلاعات دقیق و کافی ممکن است باعث سوختن مادربورد ، پردازنده و یا کارت گرافیک گردد .



۸) Top Performance / Loaf Fail-Safe / Optimized Default
۸) تنظیمات اولیه و تنظیمات کارا
این بخش که با سه نام ذکر شده بالا در دسترس است شامل تنظیمات پیش فرض و اولیه کارخانه سازنده و همچنین پیش تنظیمات پیشنهادی شرکت سازنده میباشد .
به برخی از گزینه های رایج آن میپردازیم :



▪ Load Fail-Safe Default :
بارگزاری تنظیمات پیش فرضی که از برخی از قابلیتهای مادربورد چشمپوشی می کند .



▪ Top Performance & Optimized Default :
بارگزاری تنظیمات پیش فرضی که بیشترین کارایی مادربورد سیستم را بهمراه دارد.



۹) BIOS Setting Password - Set Supervisor & User Password
۹) کلمه عبور تنظیمات بایوس / تنظیم کلمه عبور کاربر
در این بخش میتوان برای ورود به سیستم و یا ورود به تنظیمات بایوس کلمه عبور گذاشت .
با تنظیم System Password یا User Password می توان برای بالا آمدن سیستم یک کلمه عبور گذاشت تا کسی نتواند بدون مجوز از کامپیوتر استفاده کند .
با تنظیم Supervisor Password می توان برای ورود به بخش تنظیمات بایوس کلمه عبور قرار دادر .
ـ نکته : با برداشتن باطری روی مادربورد این دو کلمه عبور پاک خواهند شد و کلیه تنظیمات به حالت اولیه ( تنظمات کارخانه) برمیگردد .



۱۰) Save And Exit
۱۰) ذخیره و خروج از بایوس
در بیشتر موارد با زدن کلید F۱۰ تغییرات اعمال شده در بایوس ذخیره می شود و سیستم ری استارت و آماده کار خواهد شد .
در بعضی از مادربوردها هم بایستی گزینه Save And Exit را برای ذخیره و خروج انتخاب کرد .
گزینه Exit Without Saving نیز موجب خروج از بخش تنظیمات البته بدون ذخیره تغییرات اعمال شده میگردد
موفق باشید
جمعه 23/12/1387 - 8:33
اخبار
دوستان  عزیز این مطلب  شاید  برای  ما  ایرانی  ها  تعجب  اور  باشد.در  فرانسه  افراد  به دلیل  مشکلات  اقتصادی  از  غذا  های  فاسد  و تاریخ  گذشته  به  دلیل  قیمت  پایین  استفاده  می  کنند  یا  در امریکا  به  دلیل  روکود  اقتصادی  بعضی   از  مدارس  بودجه  برای  ادامه ی  راه ندارند.اینها مطالب  پیش  پا افتاده ای  است   اصلا  کل  زندگی  غرب  درحال  نابودی  ست همان  غربی  که  در  سال های  گذشته  ایران  را کشوری  عقب  افتاده  می  نامیدند ایا   مردم خوب  کشور ما  اینچنین مشکلات دارند  در  ضمن  از  ریاست  محترم  جمهور   تشکر  می  شود.
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:37
اخبار

ایا   می  دانید  گرانترین  غذا  در چین  جنین  نوزادان  است.

پنج شنبه 22/12/1387 - 15:28
خانواده
 
چرا ما که می توانیم  بهترین  باشیم.نباشیم.ما  انسانیم پس   میتوانیم.نظر  محترم  شما  چیست.
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:25
آموزش و تحقيقات

برای نصب ویستا سه انتخاب  پیش رو دارید:

 

1 - تنها سیستم‌عامل روی كامپیوتر، ویندوز ویستا باشد. یعنی ویندوز اكس‌پی یا هر سیستم‌عامل دیگری كه دارید پاك كنید و فقط از ویستا استفاده نمایید.

2 - سیستم‌عامل كنونی خود را كه ویندوز اكس پی است، به ویندوز ویستا ارتقا دهید. یعنی ویندوز اكس پی شما  با همان تنظیمات و نرم‌افزار ها به ویندوز ویستا تبدیل شود.

3 - سیستم‌عامل اصلی خود را كه احتمالاً ویندوز اكس‌پی است، نگه دارید  و در كنار آن اقدام به نصب ویستا نمایید به طوری كه هر دوی آن‌ها در دسترس باشند.

به شما توصیه  می‌كنیم كه از روش سوم استفاده نمایید. هنوز همه ِنرم‌افزارها با ویستا سازگار نشده‌اند. بعضی از سخت‌افزارهای خاص نیز درایور مناسبی برای ویستا ندارند. بنابر این اگر از كامپیوتر خود واقعاً استفاده می‌كنید (یعنی جز تماشای فیلم،  شنیدن موسیقی و چت، حداقل یك كار دیگر نیز انجام می دهید!) روش اول برای شما مناسب نیست. چون ممكن است چند روزی كارهای شما متوقف شوند.

روش دوم نیز كاملاً غیر‌عملی است؛ مگر آن‌‌كه نسخه اصلی ویندوز اكس پی روی كامپیوتر شما نصب باشد و نسخه اصلی ویندوز ویستا را با قیمت حدود چهارصد دلار از مایكروسافت خریده باشید! اگر از نسخه‌های ایرانی ویستا! استفاده می‌كنید، عمل ارتقا دادن باعث مشكلات فراوانی در فعال كردن ویستا (ثبت ویستا در بانك اطلا‌عاتی شركت مایكروسافت برای استفاده از آن و خدمات پشتیبانی این شركت) خواهد شد. نحوه نصب گزینه‌های اول و سوم مشابهند و در این راهنما به این نوع نصب می‌پردازیم.

 

1-پس از بوت كامپیوتر صفحه ابتدایی نصب ویستا ظاهر می‌شود.

 2- در این صفحه می‌توانید زبان مورد نظر را انتخاب كنید و نوع نمایش زمان و واحدها را انتخاب نمایید. توصیه می‌كنیم تمام این سه گزینه را به حالت پیش‌فرض خود رها كنید. فعال كردن امكان تایپ فارسی، بحث دیگری است كه می توانید بعد از نصب كامل ویستا انجام دهید.

3- لازم به ذكر است كه بعضی از دی‌وی‌دی‌های موجود در بازار، تمامی نگارش‌های مختلف ویندوز ویستا را در خود دارند كه بالاترین نوع آن نگارش Ultimate است. اگر در هنگام نصب به صفحه انتخاب نگارش ویستا برخوردید، نگارش Ultimate را انتخاب كنید تا بتونید از تمامی امكانات ویستا استفاده نمایید.

 4- در این مرحله هیچ شماره سریالی را وارد نكنید (حتی اگر آن را از جایی پیدا كرده‌اید) و تیك بخش پایین شماره سریال را حذف نمایید تا پس از فعال كردن ویستا، به طور خودكار به اینترنت وصل نشود.

5- در این بخش باید انتخاب كنید كه آیا می خواهید اكس‌پی فعلی را به ویستا ارتقا دهید یا یك نسخه تمیز از ویستا را روی سیستم نصب كنید. همان‌طور كه توصیه كردیم، بهتر است نسخه تمیز را نصب كنید و از گزینه upgrade به هیچ‌وجه استفاده نكنید.

6- عمل كپی كردن فایل‌ها ممكن است چند دقیقه طول بكشد؛ هر چند سرعت نصب ویستا، نسبت به ویندوز اكس‌پی و ویندوزهای قبلی بسیار سریع‌تر شده است. بنابراین قبل از این‌كه خسته شوید، این‌كار به اتمام خواهد رسید!

 

7- مراحل نصب ویستا، به ترتیب با ظاهر شدن علامت تیك سبز جلوی هر گزینه پیش می‌رود.

8- پس از اتمام مرحله نصب، كامپیوتر ریست می‌شود  و پس از بالا آمدن، مراحل ادامه پیدا می‌كند.

9- پس از مدتی پنجره فوق ظاهر خواهد شد.

 10- مشاهده می‌كنید كه نصب در حال اتمام است.

11- در این مرحله یك نام كاربری و رمز عبور مناسب انتخاب كنید تا پس از نصب، بدون رمز عبور دسترسی به كامپیوتر شما امكان‌پذیر نباشد. برای انتخاب رمز عبور بهتر است موارد امنیتی را رعایت نمایید و رمز عبور را تركیبی از حروف بزرگ و كوچك و علایم انتخاب كنید. برای انتخاب کلمه عبور بهتر به مقاله "ایجاد کلمات عبور امن" مراجعه نمایید.

 12- پس از وارد كردن اطلاعات لازم، دكمه Next را بزنید.

 13- برای كامپیوتر خود باید یك نام انتخاب كنید تا در شبكه قابل شناسایی باشد. همچنین یك عكس پس‌زمینه زیبا انتخاب كنید تا همه متوجه شوند سیستم‌عامل شما ویستا است! البته این‌كار را می‌توانید از طریق Control Panelنیز انجام دهید.

14-در این مرحله ویستا می‌خواهد به اینترنت وصل شود تا آخرین بروزرسانی‌ها را روی كامپیوتر نصب كند. توصیه اكید می‌كنیم كه از این امكان به هیچ‌وجه استفاده نكنید؛ مگر آن‌كه ویستا را از مایكروسافت خریده باشید!  

15- اكنون زمان و تاریخ را وارد كنید وNext  را بزنید.

16- تنظیمات تمام شده است. پس  دكمه Next را بزنید تا وارد ویندوز ویستا شوید!

 

17- حال باید چند دقیقه دیگر نیز صبر كنید تا آخرین تنظیمات ویستا كامل شود.

18-ممكن است صفحه چند بار تغییر كند تا صفحه ورود ظاهر شود.

19-حال رمز عبوری را تایپ كنید كه قبلاً در هنگام نصب انتخاب كرده‌اید.

20-حال باید ویندوز ویستا را ببنید.

پس از اتمام نصب، برای اكتیو كردن ویستای ایرانی خود! به توضیحات داخل DVD توجه فرمایید. 

پنج شنبه 22/12/1387 - 15:18
دعا و زیارت
 فضائل امیرالمومنین (ع) در تفاسیر شیعه و سنی
 
 
1-  ابن طاووس - رحمه الله - در کتاب ارزشمند <سعدالسعود> حدیث مباهله را از کتاب <تفسیر ما نزل من‏القرآن فی النبی و اهل بیته> تألیف محمدبن عباس‏بن مروان معروف به ابن‏حجّام یا ابن‏ماهیار از پنجاه و یک طریق از صحابه و دیگران روایت کرده و گوید که وی همه آنها را نام برده و از جمله اینهایند: -ابوالطفیل عامربن واثله -جریربن عبداللَّه سجستانی -ابوقیس مدنی -ابوادریس مدنی -حسن‏بن علی - علیهما السلام - -عثمان‏بن عفّان -سعدبن ابی‏وقّاص -بکربن مسمار (سمال) -طلحةبن عبداللَّه (عبیداللَّه - ظ) -زبیربن عوّام -عبدالرحمن‏بن عوف -عبداللَّه‏بن عباس -ابورافع خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم -جابربن عبداللَّه انصاری -براءبن عازب -انس‏بن مالک -منکدربن عبداللَّه از پدرش -علی‏بن الحسین - علیهما السلام - -امام باقر علیه السلام -امام صادق علیه السلام -حسن بصری -قتاده -علباءبن احمر -عامربن شراحیل شعبی -یحیی‏بن نعمان -مجاهدبن عمر کمی -شهربن حوشب. و ما در اینجا یک حدیث را می‏آوریم: ... چون صبح شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون شد در حالی که دست علی را به دست راست و دست حسن و حسین را به دست چپ داشت و فاطمه پشت سر همه حرکت می‏کرد، آنان هر کدام حلّه‏ای به تن داشتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عبایی بر دوش داشت، حضرت دستور داد زیر دو درختی را که آنجا بود رُفتند، عبا را بر روی آنها گسترد و آنان را زیر عبا برد و شانه چپ خود را نیز زیر عبا برد در حالی که بر روی کمان خود به نام <یقع> (یا نبع) تکیه داده‏بود و دست راست را برای مباهله به سوی آسمان برداشت. مردم همگی برای تماشا آمده‏بودند، رنگ از چهره سیّد و عاقب (سران نصارا) پرید و چنان مضطرب شدند که نزدیک بود عقل از سرشان بپرد؛ یکی از آنها به دیگری گفت: آیا با او مباهله کنیم؟ پاسخ داد: مگر نمی‏دانی که هیچ قومی با پیامبری مباهله نکردند جز آنکه کودکانشان بزرگ نشدند و بزرگانشان باقی نماندند؟...( سعد السعود / 91. از حدیث مقداری را که مورد نیاز بود نقل کردیم.)
 
2 -  من معتقدم که صاحب <المنار> این سخن را تنها از روی عناد و دشمنی با امیرمؤمنان علیه السلام گفته است -خداوند با او مطابق عقیده‏اش رفتار کند-. او در موارد چندی از تفسیر خود ناخوشایندی خود از اهل بیت - علیهم السلام - را نشان داده‏است، از جمله: در جلد 10/460 گوید: هیچ یک از احادیث مهدی صحیح و قابل احتجاج نیست و با این حال با هم تعارض دارند و یکدیگر را رد می‏کنند، و ریشه همه آن احادیث یک گرایش سیاسی معروفی از سوی شیعیان بوده‏است، و شیعه در این احادیث خرافاتی دارند که با اصول دین مخالف است.( ظاهراً این سخن از جمع‏کننده تفسیر یعنی سیّد رشید رضاست نه از شیخ محمّد عبده.) و در 3/332 گوید: ابن‏عساکر از جعفربن محمّد از پدرش روایت کرده‏است که در تفسیر آیه مباهله گفته‏است: پیامبر ابوبکر و فرزندانش و عمر و فرزندانش و عثمان و فرزندانش و علی و فرزندانش را به همراه آورد. و در 12/53 گوید: درباره شاهد در آیه وَیَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ( سوره هود / 17.)روایات دیگری هست... برخی از آنها می‏گوید: شاهد علی است، که شیعیان آنها را روایت کرده و تفسیر به امامت وی کرده‏اند... و در مقابل، مخالفانشان نیز نظیر آن را درباره ابوبکر روایت کرده‏اند. و در 8/426 در تفسیر آیه فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظّالِمینَ( سوره اعراف / 43 و 44.) گوید: روایتی که امامیه از امام رضا علیه السلام و ابن‏عباس - رحمه الله - نقل کرده‏اند که مراد آن مؤذِّن علی -کرّم‏اللَّه وجهه- است از طریق اهل سنّت ثابت نگشته، و از آن امام بعید است که در آن روز (روز قیامت) مؤذِّن باشد در حالی که در بهشت به سر می‏برد. و در 8/433 در تفسیر آیه وَ عَلَی‏الْاَعْرافِ رِجالٌ ( سوره اعراف / 43 و 44.)گوید: مفسران درباره اهل اعراف اختلاف دارند، یک قول این است که آنها عباس و حمزه و علی و جعفر ذوالجناحینy هستند. این قول را آلوسی ذکر کرده و گوید که ضحّاک از ابن‏عباس روایت نموده‏است، ولی ما در کتب تفاسیر روائی ندیده‏ایم، و ظاهراً از تفاسیر شیعه نقل کرده است.
 
3 - ما در اینجا از صاحب <المنار> و امثال او می‏پرسیم: بر فرض که طبق نظر شما مصادر این احادیث و روایات شیعیان باشند -گرچه این فرض درست نیست، زیرا در کتابهای صحیح و مسند شما آمده و اهل حدیث و تفسیر و تاریخ بر آنها صحّه گذاشته‏اند- جرم و گناه شیعه چیست که نباید احادیث آنان را پذیرفت و بدانها احتجاج نمود؟ شگفتا از گروهی که احادیث خوارج را می‏پذیرند ولی احادیث کسانی را که پیرو کسی هستند که همتای قرآن و نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است یعنی علی‏بن ابی‏طالب علیه السلام را نمی‏پذیرند! آری، شیعه تنها یک گناه دارد و آن هم گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی! و آن ولایت و دوستی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، آنان که خداوند طاعت آنان را طاعت خود و نافرمانی آنها را نافرمانی خویش دانسته‏است، آنان که پایه‏های استوار دین و ستونهای یقین‏اند، آنان که خداوند هرگونه پلیدی را از آنان زدوده‏است، آنان که هر کس به دامان آنان چنگ زد رهایی یافت و هر که از آنان باز ماند غرق گردید، آنان که دروازه‏های علم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و دروازه‏های شهر فقه و حکمت و بهشتند، آنان که راه روشن و پهناور الهی هستند. آری، جرم شیعه همین است و بس، تا آنجا که مخالفان، این تشیع و محبت را سبب جرح و قدح روایات آنان، و کینه و دشمنی با آنان را سبب عدالت و وثاقت ساخته‏اند! مرگ باد بر این عملکرد! ای مخالفان شیعه کجا می‏روید؟ شما را به کجا می‏برند؟ در حالی که نشانه‏های حق برپا، چراغهای راه روشن و علامتهای جاده آشکار است و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که زمامداران حق و زبانهای راستین‏اند در میان شمایند!
 
4- این که در “المنار” گفته‏است: “در زبان عربی کلمه “نساء” درباره دختر به کار نمی‏رود به ویژه هنگامی که دختر شوهر داشته‏باشد، و بعیدتر آنکه مراد از “انفسنا” علی باشد” سخن سستی است که در نظر محققان هیچ ارزشی ندارد، و شگفتا از کسی که از مفسران به شمار می‏آید و شاگردانی در زمینه تفسیر دارد ولی سخنی می‏گوید که در نظر اهل فن بسیار سست و بی‏ارزش است! و به نظر من این سخن از خود شیخ محمّد عبده نیست بلکه از شاگرد و جمع‏کننده تفسیر او سیّد رشید رضاست ک دشمنی با شیعه از خصوصیات اوست. گویی وی این آیه را ندیده و نخوانده‏است که می‏فرماید: وَ اِنْ کانُوا اِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ... یعنی “هرگاه وارثان میّت چند برادر و خواهر بودند (پسر و( سوره نساء / 176.) دختر بودند) پسر دو برابر دختر می‏برد”. در این آیه کلمه نساء درباره دختران به کار رفته‏است و کسی در این باره اختلافی ندارد. و نیز فرموده: یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ... در این آیه نیز کلمه نساء بر دختران اطلاق گردیده‏است. ( سوره نساء / 10.)
 
5 - علّامه سید شریف رضی صاحب “نهج‏البلاغة” گوید: اگر کسی بپرسد معنای دعوت فرزندان و زنان روشن است، اما معنای دعوت اَنفُس چیست؟ زیرا معنا ندارد که انسان خودش را دعوت کند چنانکه درست نیست که خود را امر و نهی نماید. پاسخ: عالمان و راویان همه بر این متّفقند که چون نمایندگان نصارای نجران نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و در میان آنان اسقف (که ابوحارثةبن علقمه بود) و سید و عاقب و دیگر سران آنها حضور داشتند، میان آنان و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره مسیح علیه السلام سخنانی رد و بدل شد که در کتابهای تفسیر مذکور است... چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به مباهله فراخواند امیرمؤمنان علی را در جلو و فاطمه را پشت سر و حسن را سمت راست و حسین - علیهم السلام - را سمت چپ خود نشانید و نجرانیان را به ملاعنه و نفرین در حق یکدیگر فرا خواند: آنان از بیم جان خود و از ترس پیامدهای راستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دروغ خود به این کار تن ندادند. روشن است که مراد از ابناء حسن و حسین - علیهما السلام - و مراد از نساء فاطمه و از انفس امیرمؤمنان علیه السلام است، زیرا درمیان این گروه غیر آن حضرت کس دیگری نبود که مصداق انفسنا واقع شود، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی‏تواند مراد از انفسنا باشد زیرا معنا ندارد که انسان خودش را بخواند همان‏گونه که معنا ندارد خود را امر و نهی کند، و از همین رو فقیهان گفته‏اند: فرمانده نمی‏تواند تحت فرمان خود باشد، زیرا همیشه مقام فرمانده بالاتر از فرمانبر است، و اگر خودش هم فرمانبر باشد باید خودش از خودش بالاتر باشد، و این محال است.
 
6 - این آیه گر چه مفسران درباره معنا و اعراب آن اختلافی عجیب دارند -مثلاً آیا مراد از مَنِ موصول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است یا مؤمنان از یاران او یا مؤمنان از اهل کتاب یا هر کس که در هر زمان به دین حق گراید؟ و آیا مراد از بیّنه بینش الهی است یا قرآن است؟ و آیا یتلوه به معنای تلاوت کردن است یا به معنای از پی در آمدن؟ و آیا ضمیر منصوب در یتلوهُ به مَنِ موصول بر می‏گردد یا به بیِّنه که از لحاظ معنا مذکر است؟ و آیا مراد از شاهد جبرئیل است یا زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یا چهره آن حضرت یا علی مرتضی علیه السلام است؟ و ضمیر در منه آیا به خداوند متعال باز می‏گردد یا به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؟ و ضمیر در قبله آیا به مَنِ موصول باز می‏گردد یا به بیّنه؟ و آیا اماماً ورحمة حال از برای شاهدند یا از برای کتاب موسی؟ تا آنجا که علّامه طباطبائی - رحمه الله - گفته‏است( تفسیر المیزان 10 / 192.): داستان این آیه از جهت احتمالاتی که در مفردات الفاظ و ضمیرهای آن می‏رود عجیب است، و اگر این احتمالات در یکدیگر ضرب شود به هزارها احتمال بالغ می‏گردد که برخی درست و برخی نادرستند - اما با کمک اخبار بسیاری که از طریق عامّه و خاصّه درباره آن رسیده‏است دلالت دارد بر آنکه مراد از <آن کس که حجتی روشن از پروردگار خود در دست دارد> رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و مراد از <شاهدی از وی که به دنبال اوست> علی مرتضی علیه السلام است، و این که فرموده: <این شاهد از اوست> یعنی گویا پاره‏ای و جزئی از وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، و اوصیای بزرگوار او - علیهم السلام - نیز یکی پس از دیگری (بنا بر وحدت ملاک) همه شاهدانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏باشند.
 
7- وی در تفسیر خود گوید: قول سوم درباره این آیه آن است که مراد از شاهد علی‏بن ابی‏طالب است، یعنی اوآن بیّنه (دلیل روشن) را می‏خواند یا به دنبال آن می رود. و”منه” یعنی این شاهد پاره‏ای از وجود محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است، این به منظور گرامی‏داشت این شاهداست که وی پاره‏ای از وجود آن حضرت است.( تفسیر کبیر 17 / 200.)
 
8- قرطبی گوید: از ابن‏عباس روایت است که مراد علی‏بن ابی‏طالب علیه السلام است. واز علی علیه السلام روایت است که فرمود: هیچ مردی از قریش نیست مگر اینکه یک یا دو آیه درباره او نازل شده‏است. مردی گفت: درباره شما چه نازل شده؟ فرمود: آیه: وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ.( الجامع لأحکام القرآن 9 / 16. و نیز تفسیر البحر المحیط 5 / 211 و تفسیر درّ المنثور 3/324 و تفسیر جامع البیان طبری 12 / 14 در همه این مصادر به سندهای گوناگون.)
 
9- آلوسی بغدادی گوید: ابن‏مردویه از علی -کرّم اللَّه وجهه- روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: “آنکه حجتی روشن از سوی پروردگارش دارد منم، و آن شاهدْ علی است”. معنای آیه این است که شاهدی بزرگ که به نبوت او از سوی خداوند متعال گواهی دهد به دنبال اوست. و این که “شاهد” از اوست یعنی از اوبیرون نیست.( تفسیر روح المعانی 12 / 25.)
 
10 -مضمون این روایات در معرفی این دو شخص را علّامه فیض کاشانی - رحمه الله - از امیرمؤمنان امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا - علیهم السلام - روایت کرده‏است.( تفسیر صافی 2 / 437.)
 
11- سیوطی گوید: ابن‏مردویه از عایشه روایت کرده که گفت: گفتم: ای رسول خدا، گرامی‏ترین آفریدگان نزد خدا کیست؟ فرمود: ای عایشه مگر این آیه را نخوانده‏ای: انّ‏الذین‏آمنوا...( تفسیر درّ المنثور 6 / 379.)
 
12- و ابن‏عساکر از جابربن عبداللَّه روایت کرده که گفت: ما نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم که علی از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند. و این آیه نازل شد: انّ‏الذین‏آمنوا... و یاران رسول خدا هر گاه علی از راه می‏رسید می‏گفتند: بهترین آفریدگان آمد.( تفسیر درّ المنثور 6 / 379.)
 
13- و ابن‏عدی و ابن‏عساکر از ابوسعید به سند مرفوع روایت کرده‏اند که: علی بهترین آفریدگان است.( تفسیر درّ المنثور 6 / 379.)
 
14- و ابن‏عدی از ابن‏عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیرالبریّه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده‏اند.( تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)
 
15- و ابن‏مردویه از علی علیه السلام آورده‏است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا این آیه را نشنیده‏ای: انّ‏الذین‏آمنوا... آنان تو و شیعیان تو هستند.( تفسیر درّ المنثور 6 / 379..)
 
16- طبری در تفسیر آیه گوید: خدای متعال می‏فرماید: آنان که به خدا و رسولش محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند، و خدا را در همه اوامر و نواهی او اطاعت نمودند، آنانند که بهترین آفریدگانند. می‏گوید: از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند. و ابن‏حمید از عیسی‏بن فرقد از ابوالجارود از محمّدبن علی (امام باقر علیه السلام) مرا حدیث کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی، خیرالبریّه تو و شیعیان تو هستند.( تفسیر جامع البیان 29 / ذیل آیه شریفه.)
 
17 - آلوسی گوید: ابن‏مردویه از علی -کرّم اللَّه وجهه- روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: آیا این آیه را نشنیدی: انّ الذین آمنوا...؟ آنان تو و شیعیان تو هستند، و وعده من و شما بر سر حوض (کوثر) است، آن گاه که امتها را برای حساب آورند شیعیان تو را سپیدرویان درخشان چهره خوانند. آن گاه پس از نقل دو روایت در همین زمینه (که ما به جهت( مراد از غُرّ المُحَجَّلین آن است که سپیدی و نور وضو در صورتها و دستها و پاهایشان معلوم است. (م)) تکرار آن را نیاوردیم) گوید: و تو می‏دانی که این بیان ظاهر است در اینکه مراد از بریّه همه آفریدگانند... و امامیه (شیعیان دوازده امامی) گرچه آن حضرت را بهتر از پیامبران حتی پیامبران اولواالعزم - علیهم السلام - و بهتر از فرشتگان مقرب - علیهم السلام - می‏دانند ولی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بهتر نمی‏دانند. حال اگر گویند: بریّه در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شامل نمی‏شود به دلیل خاصی که دلالت دارد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او بهتر است، در پاسخ گفته می‏شود: بنابراین پیامبران دیگر و فرشتگان را نیز شامل نمی‏گردد.( تفسیر روح المعانی 30 / 207.)
 
18 - همان‏گونه که ما از احادیث اشباه و نظایر افضلیت علی علیه السلام را از پیامبران گذشته - علیهم السلام - استفاده کردیم، فخررازی از آیه زیر استفاده نموده که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از همه پیامبران گذشته افضل بوده‏است زیرا خصلتهای همه آنان یک جا در آن حضرت جمع بوده‏است: اُولئِکَ الَّذینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ... ( سوره انعام / 90.)<این پیامبران کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده‏است، پس تو (ای پیامبر)به هدایت آنان اقتدا کن...>. وی گوید: دانشمندان به این آیه استدلال کرده‏اند که پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم از همه پیامبران - علیهم السلام - افضل بوده‏است؛ داوود و سلیمان اهل شکرگزار زیرا ما بیان داشتیم که خصال کمال و صفات شرف در میان همه آنان به صورت پراکنده موجود بوده‏است؛ بر نعمت بوده‏اند، ایّوب اهل صبر بر بلا، یوسف دارای این دو صفت، موسی صاحب آیین استوار و نیرومند و معجزات آشکار، زکریا و یحیی و عیسی و الیاس اهل زهد، اسماعیل صاحب صدق و راستی، یونس اهل تضرّع و زاری. پس معلوم شد که خداوند متعال هر یک از این پیامبران را به صفت غالبی از صفات مدح و شرف که در او بوده‏است یاد کرده است؛ آن گاه حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را فرمان داده که به همه آنان اقتدا کند و راه آنان را پی‏گیرد، گویی خدای متعال آن حضرت را  امر کرده که همه صفات بندگی و فرمانبری را که به طور پراکنده در پیامبران گذشته وجود داشته‏است در خود گردآورد. و ممکن نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این امر کوتاهی کرده و آنها را تحصیل ننموده باشد و بی‏تردید آن صفات را در خود تحقق بخشیده‏است. بنابراین روشن است که آن حضرت جامع جمیع صفات نیکی است که در آنان موجود بوده‏است. و از همین رو لزوماً می‏توان گفت: که آن حضرت افضل از همه آنان بوده‏است.( تفسیر کبیر 13 / 69.) ما نیز گوییم: براساس همین استدلال، با توجه به احادیث اشباه و نظایر که در گذشته آوردیم علی علیه السلام نیز از آنان افضل است.
 
19 - علّامه سید هاشم بحرانی - رحمه الله - از جابربن عبداللَّه انصاری، گف: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای جابر، کدامین برادران افضل‏اند؟ گفتم: پسرانی که از یک پدر و مادرند، فرمود: ما گروه پیامبران با هم برادریم و من برترین آنهایم، و همانا محبوبترین برادران نزد من علی‏بن ابی‏طالب است و او نزد من افضل از پیامبران است، پس هر که پندارد پیامبران از او افضل‏اند همانا مرا از آنان کمتر دانسته‏است، و هر که مرا از آنان کمتر بداند، کافر گردیده‏است، زیرا من علی را برادر خود نساختم مگر به جهت آگاهیی که از فضل او داشتم.
( تفسیر برهان 4 / 148.)
 
20  - از امام کاظم علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که به علی علیه السلام فرمود: من فرستاده پیامگزار از سوی خدا هستم و تو وجه مورد پیروی خدا هستی که از آن پیروی کنند؛ پس نه من نظیری جز تو دارم و نه تو مثلی جز من داری.
( تفسیر برهان 4 / 148.)
 
21 - گروهی از افراد مورد وثوق روایت کرده‏اند: هنگامی که حُرّه دختر حلیمه سعدیه بر حجاج‏بن یوسف ثقفی وارد شد و در برابر او ایستاد، حجاج گفت: تو حرّه دختر حلیمه سعدیه هستی؟ حرّه گفت: هوشمندی از غیر مؤمن (تعجب است)! حجاج گفت: خدا تو را آورد، زیرا به من خبر رسیده که تو علی را از ابی‏بکر و عمر و عثمان برتر می‏دانی. گفت: آنکه گفته: من علی را تنها از این چند تن برتر می‏دانم دروغ گفته‏است. حجاج گفت: بر چه کسان دیگری جز اینان برتری می‏دهی؟ گفت: بر آدم و نوح و لوط و ابراهیم و داوود و سلیمان و عیسی‏بن مریم - علیهم السلام -. حجاج گفت: وای بر تو، او را بر صحابه که برتری می‏دهی هیچ، هفت تن از پیامبران اولواالعزم را نیز بر آن می‏افزایی! اگر آنچه گفتی درست توضیح ندهی گردنت را می‏زنم. حرّه گفت: من او را بر این پیامبران برتری نداده‏ام، بلکه خداست که برتری داده‏است. زیرا درباره آدم فرموده: فَعَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی ( سوره طه / 121.)”آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد پس گمراه و زیانبار گشت”/، ولی در حق علی فرموده‏است: وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً ( سوره دهر / 22.) “خداوند کوشش شما را سپاس خواهد داشت”/.حجاج گفت: آفرین ای حرّه او را به چه دلیل بر نوح و  لوط برتری می‏دهی؟ گفت: خداوند حضرتش را بر آن دو برتری داده، آنجا که فرموده: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ‏یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلینَ ( سوره تحریم / 10.)”خداوند برای کافران مثل می‏زند زن نوح و زن لوط را که همسر دو تن از بندگان صالح ما بودند ولی به آنها خیانت کردند و آنها نیز نتوانستند عذاب خدا را از زنانشان بازدارند، و به آنان گفته شد: همراه دوزخیان‏به آتش در آیید”/، اما علی‏بن ابی‏طالب با فرشتگان الهی زیر درخت سدرة المنتهی قرار دارد و همسر او فاطمه زهرا دخت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است که رضای خدا در رضای او و خشم خدا در خشم اوست.( باید دانست که این یک بحث جدلی است، زیرا فاسد بودن همسر کسی دلیل بر مفضول بودن وی نیست وگرنه رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - نیز باید به خاطر برخی از همسرانش نکوهیده و مفضول باشد و نیز برخی از امامان - علیهم السلام - همسران نامناسبی داشته‏اند. دلیل برهانی برتری علی - علیه السلام - بر سایر پیامبران - علیهم السلام - همان بحث‏های تفسیری گذشته است که از مفسران مشهور نقل گردید. و نیز مؤلف محترم در اینجا یک پاورقی مفصل دارند که در فصل مظلومیت در اواخر همین کتاب خواهد آمد. (م)) حجاج گفت: آفرین ای حرّه، او را به چه دلیل بر ابراهیم خلیل‏الرحمن برتری می‏دهی؟ گفت: خداوند او را بر وی برتری داده آنجا که فرموده‏است: وَ اِذ قالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اَرِنی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتی، قالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ بَلی وَلکِنْ لِیَطْمَئنَّ قَلْبی ( سوره بقره / 260.)”و یادآر آن‏گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده می‏کنی، گفت: مگر باور نداری؟ گفت: چرا ولی می‏خواهم دلم آرام یابد”/. اما مولای من امیرمؤمنان سخنی گفته‏است که احدی از مسلمانان درباره آن اختلاف ندارد، فرموده‏است: لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقیناً “اگر همه پرده‏ها کنار رود به یقین من افزوده نگردد”/. و این سخنی است که هیچ کس پیش از او نگفته و کسی بعد از او نتواند گفت. حجاج گفت: آفرین ای حرّه، او را به چه دلیل بر موسای کلیم‏اللَّه برتری می‏دهی؟ گفت: خداوند می‏فرماید: فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ( سوره ق/ / 18.)”پس موسی از آن شهر با خوف و مراقبت بیرون رفت”/. اما علی‏بن ابی‏طالب در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خوابید و هرگز بیمی به خود راه نداد تا آنکه خداوند در حق او این آیه را نازل کرد: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ ( سوره بقره / 207.)”و از مردم کس هست که در راه رضای خدا جانفشانی می‏کند”/. حجاج گفت: آفرین ای حرّه، او را به چه دلیل بر داوود و سلیمان - علیهما السلام - برتری می‏دهی؟ گفت: خداوند او را بر آندو برتری داده آنجا که فرموده: “ای داوود ما ت را در زمین خلیفه ساختیم پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه می‏سازد”/.( سوره ص / 26.) حجاج گفت: او در چه مورد داوری نمود؟ حرّه گفت: در میان دو مردی که یکی صاحب درخت انگور بود و دیگری صاحب گوسفند که گوسفندان وی در تاکستان او رفته و آنها را خوردند؛ آن‏گاه هر دو برای داوری نزد داوود علیه السلام آمدند، داوود گفت: باید گوسفندان فروخته شوند و پول آن را خرج درختان انگور کنند تا درختان به حال اول باز گردد. فرزندش (سلیمان) گفت: نه، پدر جان، بلکه باید از شیر و پشم آنها گرفت. خداوند در این باره می‏فرماید: “ما حکم واقعی را به سلیمان فهماندیم”( سوره انبیاء / 79. علامه طباطبائی - رحمه الله - در تفسیر المیزان 14 / 340 گوید: قرآن می‏فرماید: “آن‏گاه که داوود و سلیمان حکم می‏کردند”/ یعنی با هم مشورت و نظرخواهی می‏کردند نه اینکه حکم قطعی صادر نمودند. و اگر سلیمان در حکم آن حادثه دخالت نمود به اجازه پدرش داوود - علیه السلام - بود و حکمتی داشت وآن اینکه شاید داوود می‏خواست با واگذاری حکم به سلیمان شایستگی وی را برای خلافت پس از خود نشان دهد. (نه اینکه داوود در حکم اشتباه کرد و سلیمان اصلاح نمود!)) /. اما مولای ما امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: “مرا از آنچه بر فراز عرش است بپرسید، مرا از آنچه در زیر عرش است بپرسید، از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید”/. و هنگامی که آن حضرت در جنگ خیبر بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حاضران فرمود: “برترین، داناترین و داورترین شما علی است”/. حجاج گفت: آفرین ای حرّه، او را به چه دلیل بر سلیمان برتری می‏دهی؟ گفت: خداوند او را برتری داده آنجا که فرموده: “سلیمان گفت: خداوندا! مرا بیامرز و به من سلطنتی بخش که احدی را پس از من نسزد”( سوره ص / 35. علامه طباطبائی - رحمه الله - در تفسیر المیزان 17 / 216 گوید: شاید برخی اشکال کنند که در این سخن سلیمان - علیه السلام - نوعی بخل و تنگ‏چشمی هست، زیرا شرط کرده‏است که به او سلطنتی داده شود که به هیچ کس دیگر داده نشود. پاسخ آن است که او سلطنتی را درخواست کرد که مختص او باشد نه اینکه دیگری از سلطنت ممنوع و محروم باشد. خلاصه فرق است میان آنکه سلطنتی اختصاصی بطلبد و آنکه اختصاص به سلطنت بطلبد. و در تفسیر “کشّاف”/ 3 / 375 آمده‏است: سلیمان - علیه السلام - در خانه سلطنت و نبوت رشد یافته‏بود و وارث این دو مقام بود، او از خدا معجزی خواست و طبق عادت و طبیعت خویش سلطنتی خواست افزونتر از همه سلطنتها به حدی که خارق‏العاده بوده و به حد اعجاز برسد تا دلیل نبوتش باشد و بر مردمی که به سوی آنان مبعوث گشته چیره شود...نقل است که به حجاج گفتند: تو حسودی، گفت: از من حسودتر کسی است که گفت: “خداوندا، به من سلطنتی بخش که احدی را پس از من نسزد”/. و نیز از او  حکایت کرده‏اند که گفته‏است: “اطاعت ما از اطاعت خدا واجب‏تر است، زیرا خداوند برای اطاعت خود شرط گذاشته و فرموده: “به هر اندازه که می‏توانید تقوای الهی پیشه کنید”/، و درباره والیان امر (که من یکی از آنان هستم) فرموده: “و از اولی‏الامر اطاعت کنید”/ و بدین لفظ اطاعت ما را مطلق ذکر کرده‏است. البته این سخن را از روی جسارت و شیطنت گفته‏است.) /. اما مولای ماامیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: “ای دنیا، من تو را سه طلاقه کرده‏ام، مرا به تو نیازی نیست”/. و خدا درباره او این آیه فرستاد: “این سرای آخرت را برای کسانی قرار داده‏ایم که در زمین در جستجوی برتری و فساد نیستند”/.( سوره ق/ / 83.) حجاج گفت: آفرین ای حرّه، او را به چه دلیل بر عیسی‏بن مریم علیه السلام برتری می‏دهی؟ گفت: خدای متعال او را برتری داده آنجا که فرموده: “خداوند (در قیامت) گوید: ای عیسی‏بن مریم، آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای خدای یکتا به خدایی گیرید؟ عیسی گوید: پاک خدایا، مرا نرسد که آنچه حق من نیست بگویم، اگر آن را گفته‏بودم تو می‏دانستی، زیرا تو از باطن من باخبری اما من از راز تو آگاه نیستم، که تو بسی دانای نهانهایی. من چیزی جز آنچه تو مرا فرمودی به آنان نگفتم”/.( سوره مائده / 116.) در این جا حضرت عیسی علیه السلام آنان را مجازات نکرد و داوری را به روز قیامت تأخیر انداخت، اما علی‏بن ابی‏طالب که وقتی فرقه نصیریّه ( نصیریّه فرقه‏ای از غُلات (افراطیان) هستند که معتقد به الوهیت ائمه معصومین - علیهم السلام -اند. (م)) درباره او اعتقاد باطل کردندحضرت آنان را کشت و داوری درباره آنان را به تأخیر نیفکند. این بود فضائل آن حضرت که با فضائل دیگران قابل قیاس نیست. حجاج گفت: آفرین ای حرّه، از عهده پاسخ برآمدی، اگر پاسخ درست نمی‏دادی همان که گفتم می‏شد (گردنت را می‏زدم). آن‏گاه به او جایزه و صله‏ای داد و او را به نحو شایسته‏ای مرخص نمود. خدا حرّه را بیامرزد.( بحارالانوار 4 / 134.)
 
22  - فخر رازی در تفسیر این آیه شریفه: وَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ. ( سوره بقره / 253.)”و این پیامبران برخی را بر برخی دیگر برتری داده‏ایم”/ گوید: امت اسلامی اجماع دارند بر آنکه برخی از پیامبران برتر از برخی دیگرند، و محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برتر از همه است؛ و بر این مطلب به چند دلیل استدلال می‏گردد، از جمله به این آیه: وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ. ( سوره انبیا / 158.)”و ما تو را جز رحمت برای عالمیان نفرستاده‏ایم”/ زیرا هنگامی که آن حضرت رحمت همه عالمیان باشد لازم می‏آید که برترین آنها نیز باشد.( تفسیر کبیر 6 / 208.) باید دانست که همین دلیل نیز دلالت دارد بر افضلیت علی علیه السلام از همه، زیرا آن حضرت همتا و نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است چنانکه در گذشته گفتیم و فخررازی هم به این مطلب اعتراف دارد و عین سخن او را به نقل از شیعیان آوردیم و اعتراضی هم به آن نکرده‏است با اینکه او امام المشکّکین است، تنها از یک سوی دیگر اشکال‏تراشی نموده که سخن را با ذکر آن دراز نمی‏کنیم. اُزری - رحمه الله - می‏گوید: هُوَ فی آیَةِ التّباهُلِ نَفْ/-سُ النَّبِی لاغَیْرُهُ اِیّاها/ “او در آیه مباهله نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و غیر او در این آیه مراد نیست”/. و چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از همه افضل است نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم که علی علیه السلام باشد از همه افضل خواهد بود. و نیز گوید: لَکَ ذاتٌ کَذاتِهِ حَیْثُ لَوْ لا/ أنَّها مِثْلُها لَما آخاها/ “تو را ذاتی چون ذات اوست، زیرا اگر مثل آن نبود آن را به برادری نمی‏گرفت”/. و باز فخررازی گوید: دین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برترین ادیان است؛ پس لازم می‏آید که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم افضل پیامبران باشد. اما برتری اسلام از آن روست که خداوند اسلام را ناسخ ادیان گذشته قرار داده، و ناسخ لازم است که برتر باشد، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “هر که سنّت نیکی را پایه‏گذاری کند در پاداش آن و پاداش کسانی که تا روز قیامت بدان عمل می‏کنند شریک است”/. و چون این دین برتر و دارای پاداش بیشتر است واضع آن نیز از واضعان سایر ادیان دارای پاداش بیشتری خواهد بود، بنابراین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم از سایر انبیا افضل است.( تفسیر کبیر 6 / 196.) اگر معیار افضلیت، افزونی ثواب است -و حق هم همین است- علی علیه السلام از همه پیامبران حتی پیامبران اولواالعزم افضل است، زیرا ثوابش از همه افزونتر و منزلتش در نزد خداوند از همه بیشتر است؛ شاهد این مطلب اخبار بسیاری است که از طریق عامّه و خاصّه نقل شده و ما در گذشته به پاره‏ای از آنها اشاره کردیم، از آن جمله این حدیث است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: “ای ابوالحسن، اگر ایمان و اعمال همه آفریدگان در یک کفّه ترازو و عمل تو در روز اُحُد در کفّه دیگری نهاده شود عمل تو بر همه اعمال آنها رجحان می‏یابد و خداوند در روز احد به تو بر فرشتگان مقرب خویش افتخار کرد و حجابها را از آسمانهای هفتگانه برداشت، و بهشت و مافیها به سوی تو سرکشیدند و پروردگار جهانیان از کار تو شادمان گشت؛ و خداوند به عوض آن روز پاداشی به تو عطا کند که هر پیامبر و رسول و صدّیق و شهیدی به آن غبطه خورد”/.( ینابیع المودة / 64.) و در جنگ احزاب فرمود: “یک ضربه علی در روز خندق برتر از عبادت جنّ و انس است”/( ذیل احقاق الحق 6/5 به نقل از “نهایةالعقول فی درایة الاصول”/ فخررازی. و نیز در مواقف، ط اسلامبول، ص 617 به این عبارت: لَضربةُ علی خیر من عبادة الثقلین.). و اُزری - رحمه الله - گوید: لافَتی فِی الْوُجُودِ اِلاّ علی/ذاکَ شَخْصٌ بِمِثْلِهِ اللَّهُ باهی/ در عالم وجود جوانمردی جز علی نیست، او کسی است که خداوند به مانند او افتخار کرده است”/. و نیز فخررازی گوید: برتری برخی از انبیاء بر برخی دیگر به خاطر چند چیز است، یکی معجزات بسیار است که دلیل راستی و موجب شرافت آنهاست، و در حق پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بیش از سه هزار معجزه ثابت گردیده‏است و آنها اجمالاً بر چند قسم است... و برخی مربوط به علوم است مانند خبردادن از غیب، و فصاحت قرآن...( تفسیر کبیر 6 / 197.) این سخن فخررازی سخن درستی است و هیچ شک و تردیدی در آن راه ندارد، زیرا حضرتش سرآمد همه پیامبران است، چنانکه بوصیری گوید: فاقَ النَّبِیّینَ فی خَلْقٍ وَ فی خُلُقٍ/وَ لَمْ‏یُدانُوهُ فی عِلْمٍ وَ لا کَرَمٍ/ وَ کُلُّ آی أَتَی الرُّسُلُ الْکِرامُ بِها/فَاِنَّها اتَّصَلَتْ مِنْ نورِهِ بِهِمِ/ وَ کُلُّهُمْ مِنْ رَسُولِ‏اللَّهِ مُلْتَمِسٌ/غَرْفاً مِنَ الْیَمِّ أَوْ رَشْفاً مِنَ الدِّیَمِ/ “پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم بر همه پیامبران در خَلق و خُلق فائق آمد، و آنها در علم و کرم به پای او نرسیدند”/ “و هر معجزه‏ای که رسولان گرامی خداوند آوردند، همه از نور آن حضرت به آنان رسیده‏بود”/ “و همگی آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواهشمندند کفی از دریا و یا نمی از باران فضل او را”/ آری آن حضرت شهر علوم و معارف و معجزات و حقایق بود، ولی هیچ کس را دسترسی به این شهر نیست مگر آنکه از دروازه آن وارد شود آن دروازه وجود مقدس مولای ما علی علیه السلام است. اُزری - رحمه الله - گوید: اِنَّمَاالْمُصْطَفی مَدینَةُ عِلْمٍ/وَ هُوَ الْبابُ مَنْ اَتاهُ اَتاها/ مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهر علم و علی دروازه آن است، که هر کس به سوی آن دروازه رفت به شهر وارد خواهد شد”/. علّامه مناوی شافعی گوید: “حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهری است جامع معانی دیانتها، و شهر را دروازه‏ای ضرور است، حضرتش خبر داد که دروازه آن شهر علی -کَرّم اللَّه وجهه- است، پس هر که راه او را پیش گرفت به مدینه وارد شود، و هر که برخلاف او قدم برداشت راه هدایت را خطا کند و بدان نرسد”/.( فیض القدیر 3 / 46.) و نیز گوید: “علی‏بن ابی‏طالب همان دروازه‏ای است که از آن به [شهر] حکمت وارد شوند. شگفتا از این مرتبه که چه بالاست! وه از این منقبت که چه والاست! هر که پندارد که “علی بابها”/ به معنای ارتفاع است یعنی “بلند است درِ آن”/ بی‏شک برای هدف فاسد خود دست به یک چاره‏جویی زده‏است که به کار او نمی‏آید و هیچ سودی برای او ندارد”/.( همان.) علّامه طُرَیحی - رحمه الله - گوید: در خبر صحیح است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “من شهر علمم و علی درِ آن شهر است، پس هر که طالب علم است باید به نزدیک در رود”/. این حدیث را بسیاری از علما روایت کرده و برخی اجماع امت را بر آن نقل کرده‏اند. در این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نفس شریف خود را شهر علم قرار داده و دستیابی به آن را جز به واسطه ورود از در منع فرموده‏است، پس هر که از در وارد شود میدان وسیعی برای گریز از گناه در پیش داشته و به رستگاری بزرگی دست یافته و به راهی راست هدایت گردیده‏است. نقل است که سبب این حدیث آن بود که یک مرد عرب بیابانگرد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و [به لهجه بیابانی خود] عرضه داشت: طِمْشٌ طاحَ، فَغادَرَ شِبْلاً، لِمَنِ النَّشَبُ؟ “مردی مرده و فرزندی از خود به یادگار نهاده، مال بازمانده از آنِ کیست؟ حضرت فرمود: لِلشِّبْلِ مُمیطاً “مال از آنِ همان فرزند است”/. در این حال علی علیه السلام وارد شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلام آن مرد بیابانگرد را برای او بازگفت، و حضرت همان پاسخ را داد. در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها. و از لطایف در این باب، آنکه: مرد عربی وارد مسجد شد و نخست به علی علیه السلام سلام کرد سپس بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ حاضران خندیدند و در این باره با او گفتگو کردند، پاسخ داد: من از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می‏فرمود: اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها، من هم به همین فرمایش حضرت عمل کردم (و خواستم از در وارد شوم).( مجمع البحرین، ماده “بوب”/.) جابربن عبداللَّه گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که در روز حدیبیّه در حالی که دست علی علیه السلام را گرفته‏بود می‏فرمود: “این مرد امیر نیکان و کشنده بدکاران است، هر که او را یاری دهد یاری شود و هر که او را تنها گذارد تنها خواهد ماند -این سخن را با صدای بلند می‏گفت-، من شهر علمم و علی دروازه آن است، پس هرکه طالب خانه (شهر) است باید نزدیک در رود”/.( تاریخ بغداد 2 / 377 و 11 / 48 - 50.) در این حدیث به جای لفظ “علم”/ الفاظ “حکمت”/، “بهشت”/، “فقه”/ نیز آمده است. ( تاریخ بغداد 7 / 173 و 11 / 204 و ینابیع المودة / 38 و مناقب ابن‏مغازلی / 87.)( مناقب ابن‏مغازلی / 86.)( تذکرةالخوا/ص 29.)ابن‏عباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل فرش مخملی از بهشت برایم آورد، بر آن نشستم [و به آسمان رفتم]، چون در پیشگاه پروردگارم قرار گرفتم با من سخن گفت و به رازگویی پرداخت، و چیزی به من نیاموخت مگر آنکه علی آن را دانست، پس او دروازه شهر علم من است.( مناقب ابن‏مغازلی / 50.) شمس‏الدین مالکی (متوفی به سال 780) گوید: وَ قالَ رَسُولُ‏اللَّهِ اِنّی مَدینَةٌمِ/-نَ‏الْعِلْمِ‏وَ هُوَالْبابُ وَالْبابَ‏فَاقْصِدِ( الغدیر 6 / 58.) “و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من شهری از علمم و او دروازه است، پس به دروازه رو کن”/. و عارف بزرگ ابن‏فارض مصری گوید: وَ اَوْضَحَ بِالتَّأویلِ ما کانَ مُشْکِلاً/عَلی بِعِلْمٍ نالَهُ بِالْوَصِیَّةِ/ “و علی علیه السلام مشکلات را با بیان تأویل آن روشن ساخت، به سبب علمی که از راه وصیت [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] به دست آورده‏بود”/. فخررازی گوید: خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پنج چیز با او مساویند: 1) در سلام؛ به او فرمود: السلام علیک ایُّها النّبی، و درباره خاندانش فرمود: سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ. ( سوره صافّات / 120. در قرآن: اِلیاسین است. و در برخی قرائات آل یاسین خوانده شده است.) 2) در درود بر او و بر آنان در تشهد. 3) در طهارت؛ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم‏فرمود: “طه”/( سوره طه / 1.)  یعنی ای طاهر؛ ودرباره خاندانش فرمود: وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.( سوره احزاب / 33.) 4) در حرمت صدقه گرفتن. 5) در محبت؛ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ. ( سوره آل عمران / 31.)”مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد”/ و درباره خاندانش فرمود: قُلْ لااَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی. ( سوره شوری / 23.)”بگو من از شما اجری نمی‏جویم مگر دوستی خاندانم را”/.( ر. ک: الصواعق المحرقة / 147، فرائد السمطین 1 / 35.) و نیز در تفسیر آل گوید: آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم کسانی هستند که کارشان به آن حضرت بازگشت دارد، پس همه کسانی که کارشان بازگشت بیشتر و کاملتری به آن حضرت داشته باشد آل او محسوب می‏شوند، و بی‏شک وابستگی میان فاطمه و علی و حسن و حسین و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیش از همه بوده‏است و این از راه نقل متواتر چون مانند سایر امور معلوم و مسلّم است، بنابراین حتماً آل او محسوب می‏شوند. و نیز مردم در مورد آل اختلاف دارند، برخی گویند: آل همان خویشانند، و برخی دیگر گفته‏اند: آل امت آن حضرتند. اگر آل را به معنای خویشان بگیریم این چند تن آل پیامبرند، و اگر آل را امت آن حضرت که دعوت او را پذیرفته‏اند بدانیم باز هم آنان آل محسوبند. پس ثابت شد که آنان در همه فرضها آل هستند. اما آیا دیگران هم تحت عنوان آل قرار می‏گیرند؟ مورد اختلاف است.( تفسیر کبیر 27 / 166.)
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:15
دعا و زیارت

امام مهدى(عج) و فلسفه تاریخ
 
سید محمد مهدى میرباقرى
فلسفه تاریخ، علمى نظرى است که به تحلیل و تعلیل تاریخ به مثابه کلیتى فراگیر و منسجم و مبتنى بر روابط قاعده مند مى پردازد؛ به گونه اى که نتایج آن معطوف به کارکردهاى عینى است و در آن سؤال هایى همانند علل پیدایش و تکامل تاریخ و مراحل آن، آغاز تاریخ و فرجام آن، نقش خالقیت و ربوبیت الهى و نیز اراده هاى انسانى در پیدایش و تحولات تاریخى، جبهه بندى و مرزبندیهاى اصلى و فراگیر درون تاریخ و عوامل و ریشه هاى آن و . . . مورد بحث و بررسى قرار گرفته و پاسخ مى یابند. ۱- در بررسى فلسفه تاریخ اسلامى، پنج نکته اساسى را باید مورد توجه قرار داد. نخستین نکته اینکه، فلسفه تاریخ اسلامى براساس اعتقاد به حاکمیت اراده و مشیت حق بر کل تاریخ بنا شده است. در یک نگاه کلان مى توان اندیشه هاى فلسفه تاریخى را به دو گروه کلى تقسیم کرد. برخى اندیشه هاى فلسفه تاریخى، جریان حرکت تاریخ را با صرفنظر از حاکمیت اراده و مشیت خداوند متعال تحلیل و برخى دیگر جریان حرکت تاریخ را براساس حاکمیت اراده خداوند متعال تفسیر مى کنند. طبیعى است که اندیشه هاى دینى، بویژه تفکر اسلامى و شیعى، عالم را بر محور حاکمیت حضرت حق بر کل خلقت، تفسیر مى کنند و همانطور که همه عالم را ناشى از اراده، مشیت و اوصاف جمال و جلال الهى مى دانند، معتقدند که آغاز و انجام عالم و تاریخ هم سراسر آیات عظمت الهى و مسیر تحقق اراده الهى است. براساس این نگاه، حرکت تاریخ باید براساس خالقیت و ربوبیت خداى متعال تفسیر شود؛ یعنى خداى متعال هم خالق کل هستى، از جمله بشریت و جریان تکامل تاریخى اوست و هم براساس ربوبیت خود عهده دار سرپرستى و تکامل تاریخ بشرى است؛ چنانکه قرآن مى فرماید: «ربنّا الذى أعطى کلّ شىء خلقه ثمّ هدى». ربوبیت الهى عهده دار تکامل و هدایت انسان به سمت کمال است. بنابراین، نه تاریخ جلوه اى از جلوات ماده و برآمده از ذات ماده است و نه جبر تاریخى بر پیشرفت و تکامل تاریخ حاکم است، بلکه خلقت عالم و تاریخ ناشى از خالقیت حضرت حق و تکامل آن ناشى از ربوبیت الهى است. ۲- براساس فلسفه تاریخ اسلامى حرکت عالم رو به سوى کمال است. اگر ما پذیرفتیم که حکمت و ربوبیت حضرت حق بر حرکت تاریخ حاکم است باید بپذیریم که حرکت کل تاریخ باید به سوى تکامل باشد. نظریه فلسفه تاریخ اسلامى همانطور که به خالقیت و ربوبیت حضرت حق، متکى است به نظریه معاد هم متکى است؛ یعنى حرکت کلى عالم را به سمت قرب به سوى خداى متعال تفسیر مى کند و معتقد است حرکت کلى عالم در پایان خود، به توسعه پرستش خداوند متعال و کمال عبودیت و بندگى ختم مى شود. ۳- نکته سومى که در تحلیل فلسفه تاریخ اسلامى باید بر آن تأکید کرد این است که اراده هاى انسان ها در حرکت تاریخ نقش ایفا مى کنند؛ البته نه به این معنا که چیزى به انسان ـ در عرض اراده خداى متعال ـ تفویض شده، بلکه به همان معنایى که در مبحث جبر و اختیار در مسلک شیعى متناسب با معارف اهل بیت(علیهم السّلام) تبیین شده است؛ یعنى نه جبر است و نه تفویض، بلکه امرى بین این دو است. خداوند متعال به انسان ها اراده داده و به میزانى که مشیت او اجازه دهد و به میزانى که امداد کند، اراده هاى انسانى در تحقق حوادث عالم به ایفاى نقش مى پردازند. از همین جاست که حرکت تاریخ دو سمت پیدا کرده و به دو جبهه تقسیم مى شود: در یک جبهه، اراده هایى عمل مى کنند که بر محور عبودیت خداوند متعال و خضوع و خشوع و تذلل در برابر او قرار دارند. یعنى این اراده ها در برابر اراده حضرت حق، تسلیم و خاضع و خاشعند؛ یعنى با این که حرکت ارادى است اما هماهنگ با ربوبیت تشریعى خداوند متعال واقع مى شود و چون ربوبیت تشریعى با ربوبیت تکوینى هماهنگ است، هماهنگى بین مشیت بالغه و فعل عباد در این منزلت اتفاق مى افتد. از سوى دیگر، چون موجوداتى مانند انسان و جن، داراى اراده و اختیار هستند و در اثر این اراده و اختیار، طغیان هم اتفاق مى افتد و جبهه دوم که از آن به جبهه سرکشى، گردن فرازى و استکبار و تعزّز در برابر خداوند متعال تعبیر مى شود به وجود مى آید. هر یک از این دو جبهه در حرکت خود دنبال گسترش خویش هستند و به همین دلیل حق و باطل در تاریخ درگیر مى شوند. اصلى ترین تعارضى که در تاریخ وجود دارد، تعارض ایمان و کفر، و عبودیت و استکبار است و حرکت کلى عالم هم در پایان به سمت غلبه عبودیت و بندگى پیش مى رود. نکته قابل تأمل این است که اگر چه اراده هاى انسانى در حرکت تاریخ حضور دارند ولى نقش آنها نقش محورى نیست و سمت و سوى کل تاریخ با مشیت بالغه خداوند متعال مشخص مى شود. انسان ها نمى توانند قوانین کلى خلقت را که ظهور مشیت خداوند متعال است تغییر دهند، بلکه اراده آنها در چارچوب همین قوانین عمل مى کند و در دل این قوانین و در تبعیت آنها، سطحى از تأثیر هم براى آنها قرار داده شده است. هم جبهه حق و هم جبهه باطل به میزان مشیت الهى، مأذون هستند و متناسب با آن مشیت، مورد امداد هم قرار مى گیرند؛ یعنى مشیت بالغه الهى متناسب با حرکت کل، هر دو جبهه را امداد مى کند و بر همین اساس، درگیرى هاى حق و باطل در تاریخ روى مى دهد. ۴- چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل همه اراده ها یکسان، یکنواخت و هم عرض نیستند. بلکه جریان اراده هاى انسانى در طول تاریخ، داراى یک نظام است. این نکته بسیار مهمى است که در تحلیل فلسفه تاریخ اسلامى باید مورد توجه قرار گیرد. بعضى از اراده ها، اراده هاى محورى در کل تاریخ هستند؛ یعنى کل حرکت تاریخ تحت تأثیر آنها واقع مى شود. ما در جبهه حق، انبیاء و اولیاى الهى را داریم که محور حق در طول تاریخ اند و باقى اراده ها به اشتداد و قوت این اراده هاست که در مسیر بندگى خداى متعال قرار میگیرند. محور این انبیا و اولیاى الهى هم وجود نورانى و مقدس نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) هستند که براساس معارف شیعى محور کل بندگى و پرستش در کل تاریخ اند. چنانکه فرموده اند: «بنا عُبِداللّه، بنا عُرِف اللّه» و «لولانا ما عُبِداللّه»؛ یعنى بشدت بندگى و خضوع آنهاست که همه عالم در برابر خداوند متعال سجده مى کنند و به تبع عبادت آنهاست که دیگران، در همه سطوح، خداوند متعال را بندگى مى کنند. حتى انبیاى اولوالعزم(علیهم السّلام) هم تحت سرپرستى و ولایت آنها به رشد مى رسند.در سطوح بعدى، دیگر اراده ها هم نقش دارند. بعضى اراده ها، اراده هاى تبعى اند و تأثیر آنها در فرایندهاى تاریخى بسیار محدود است؛ آنها اراده هایى هستند که سرپرستى یک جمع کوچک و یا جوامع کوچک را برعهده دارند. بعضى دیگر از اراده ها در مقیاس جهانى تأثیرگذارند و برخى هم در مقیاس تاریخ حضور دارند که از جمله آنها انبیاء بویژه انبیاى اولوالعزم (علیهم السّلام) هستند. اراده اى هم هست که محور کل تاریخ عبودیت و بندگى است و آن اراده شخص شخیص نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان(علیهم السّلام) است. در جبهه مقابل هم اراده هایى وجود دارد که محور جریان کفر در عالم هستند. محوریت آنها گاهى در سطح یک گروه و جامعه کوچک و گاهى هم در سطح جامعه بزرگ کفر در یک عصر و گاهى در سطح تاریخ است. پس، اگر چه تاریخ در فرایندى است که اراده هاى انسانى هم در آن حضور پیدا مى کند اما باید توجه داشت که این اراده ها هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل بر محور اراده هایى که در کل تاریخ تأثیر گذارند شکل مى گیرند. ۵- محور کل در دو جبهه حق و باطل داراى موازنه یکسان نیستند، بلکه در کل عالم خلقت و تاریخ حتماً محور کل در جبهه عبودیت بر محور کل در جبهه باطل غلبه دارد؛ گرچه ممکن است کشمکش طولانى اتفاق بیفتد. بنابراین، جهت گیرى کل بر محور اراده عبودیت شکل مى گیرد. به تعبیر دیگر، سجود و عبودیت نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام ) بر شیطنت شیاطین غلبه مى کند و در مرحله بعد سجود انبیاء بر شیطنت طواغیت و شیاطین انسى و جنى که در مقابل آنها هستند غالب مى شود. و حرکت کل، به سمت غلبه عبودیت پیش مى رود. ظهور این موضوع در عالم دنیا غلبه تمدن الهى بر تمدن مادى است؛ چون جریان تمدن ها در طول تاریخ چیزى جز جارى و سارى شدن اراده هاى انسانى در فاعل هاى مادون، از جمله فاعل هاى طبیعى - که خداوند آنها را مسخّر اراده هاى انسانى قرار داده است ـ نیست؛ به بیان دیگر، وقتى اراده هاى انسانى درهم تنیده مى شود، نظام پیدا مى کند و شکل تاریخى به خود مى گیرد و ابعاد مختلف حیات اجتماعى انسان، از سیاست و فرهنگ و اقتصاد را شکل مى دهد و هماهنگ مى کند و سپس در طبیعت جارى مى شود و فاعل هاى مسخر را هم آغوش و هماهنگ، همراه و هم جهت با خود مى کند و صبغه خاص اراده خود را به آنها مى دهد؛ در نتیجه، تمدن ساخته مى شود. بنابراین، اگر خوب نگاه کنیم دو تمدن را در طول تاریخ مى بینیم: یکى تمدن هاى استکبارى و دیگرى تمدن هایى که بر مبناى ایمان و عبودیت اند؛ البته در بین آنها طیفى از التقاط هم وجود دارد و در پایان هم آنچه ظهور مى کند تمدن الهى بر محور عبودیت و ولایت ولى اللّه الاعظم، (صلوات اللّه و سلامه علیه) است. پس در پایان همین دنیا هم غلبه با عبودیت است و در کل خلقت هم حرکت عالم بر محور ولایت نبى اکرم(صلى الله علیه و آله) و امیرمؤمنان و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام ) شکل مى گیرد، نه بر محور ولایت ابلیس. از نکات پیش گفته مى توان نتیجه گرفت که هرچند حرکت عالم در همین دار دنیا به سمت عصر ظهور است و در این حرکت، که اراده هاى انسانى هم ایفاى نقش مى کنند ولى نه بدان معنا که اراده هاى انسان هاى متعارف، اراده هایى محورى در حرکت تاریخ به سمت صلاح باشند، بلکه محور کل در جبهه حق، ربوبیت خداوند متعال است و در درون این جبهه هم، اراده ولى اللّه محور اصلاح کل است و ولایت و هدایت و سرپرستى آنهاست که تاریخ را به نقطه مطلوب خود مى رساند. شخصیت امام عصر(عج الله تعالى فرجه الشریف) یک شخصیت اسطوره اى نیست بلکه شخصیت ایشان شخصیتى واقعى و محور حرکت بندگى در عصر ما است و حرکت کل ملکوت و ملک عالم با عبادت ایشان تنظیم مى شود و غلبه پایانى بر جبهه باطل هم به همین گونه واقع خواهد شد.
 




منبع : روزنامه ایران ، سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۴ شعبان ۱۴۲۸
 
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:5
دعا و زیارت
 
جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
 
جهانی‌شدن الهی، با بزرگ‌ترین رویداد تاریخ بشر و عظیم‌ترین و گسترده‌ترین انقلاب تاریخ، یعنی انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی(عج) روی خواهد داد. در دوران ظهور مهدی آل محمّد(ص) اسلام بر سراسر جهان حاکم می‌گردد و قطعاً حکومت جهانی اسلامی تشکیل خواهد شد.
 
مهدویت، الهام‌بخش جهانی‌شدن اسلام
جهانی‌شدن الهی، با بزرگ‌ترین رویداد تاریخ بشر و عظیم‌ترین و گسترده‌ترین انقلاب تاریخ، یعنی انقلاب بزرگ جهانی حضرت مهدی(عج) روی خواهد داد. در دوران ظهور مهدی آل محمّد(ص) اسلام بر سراسر جهان حاکم می‌گردد و قطعاً حکومت جهانی اسلامی تشکیل خواهد شد. آری، گسترش اسلام در سراسر جهان، وهم و خیال نیست؛ یک حقیقت قطعی است که در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) در سطح عالی و به طور تمام و کمال، واقع می‌شود. احادیث پیامبر و اهل بیت نبوی(ص) پیرامون مهدویت، فراوان است و در منابع معتبر شیعه و سنّی وجود دارد و در این احادیث، جهانی بودن انقلاب حضرت مهدی(عج) و جهانی شدن دولت ایشان، پیش‌بینی شده است.
پیامبر اسلام (ص) فرمود:
شما را به مهدی، بشارت می‌دهم. او در بین امت من برانگیخته می‌شود... پس زمین را از قسط و عدل پر می‌نماید، همان طوری که از ستم لبریز شده است  و ساکن آسمان و زمین از او راضی می‌شوند و مال ثروت را صحیح تقسیم می‌کند.
 مردی به پیامبر خدا(ص) عرض کرد، تقسیم صحیح چیست؟ فرمود:
 رعایت مساوات بین مردم.
در این حدیث دو بار واژه «زمین» و یک‌بار «مردم» وجود دارد و این هر دو جهانی بودن و جهانی‌شدن اقدامات حضرت مهدی(ع) را می‌رساند. او زمین را پر از عدالت می‌نماید، زمینیان از او رضایت دارند. ثروت را بین مردم با رعایت مساوات توزیع می‌کند، هرگز سخن از یک کشور یا یک ملت در گوشه‌ای از کره زمین نیست، بلکه تحول جهانی است و خشنودی مردم جهان را که از بی‌عدالتی، ظهور ظلم، تبعیض، شکاف‌های طبقاتی و توزیع نادرست ثروت، خسته و بیزارند، به همراه دارد.
در حدیثی دیگر از حکومت حضرت مهدی(عج) بر سراسر کره زمین خبر داده و فرمود:
قیامت به پا نمی‌شود تا اینکه مردی از اهل‌بیت من مالک و حاکم زمین گردد و زمین را از عدل و داد پر نماید، همان‌طور که لبریز از بیداد شده است.1
حدیث اخیر را «ابوسعید خدری» از پیامبر(ص) نقل کرده است؛ همین حدیث به نقل از «عبدالله بن عمر» چنین است:
قیامت به پا نمی‌شود تا اینکه مردی از اهل‌بیت من مالک و حاکم گردد که نام او نام من است و زمین را از عدل و قسط پر می‌نماید، همان‌طور که از ستم لبریز شده است.2
«حذیفة بن یمان» از قول پیامبر(ص) رضایت اهل آسمان و زمین از خلافت جهانی حضرت مهدی(عج) را چنین گزارش کرده است:
مهدی از فرزندان من است، سیمایش مثل ماه شب چهارده است... زمین را از عدل و داد پر می‌نماید، همان طور که از ستم لبریز شده است. اهل آسمان‌ها، اهل زمین و پرندگان در هوا از خلافات و حکومت جهانی او راضی و خشنود می‌باشند.3
«ابوداود سجستانی» در کتاب السّنن از طرق مختلف، این حدیث نبوی را نقل می‌کند:
اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را آن‌قدر طولانی خواهد کرد تا در آن مردی از اهل‌بیتم را برانگیزد. نام او نام من است؛ زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، پس از اینکه از ستم لبریز شده باشد.
امام حسن عسکری(ع) پدر گرامی حضرت مهدی(عج) نیز به خاطر دیدن فرزند خویش، خداوند را ستایش نموده و از عدالت‌گستری جهانی ایشان خبر داده و فرمود:
ستایش خدای را که مرا از دنیا نبرد تا جانشین پس از مرا که در آفرینش و اخلاق شبیه‌ترین مردم به رسول خدا است، به من نمایاند. خدای تبارک و تعالی او را در غیبتش حفظ می‌کند و سپس او را آشکار می‌نماید؛ پس زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌طور که از ستم لبریز شده باشد.4
ایشان در صلوات بر ولی‌الله الأعظم، حضرت مهدی(عج) نیز چنین دعا کرده‌اند:
و با او، گردنکشان کفر، کافران، منافقان و همه بی‌دینان جهان را بشکن و نابود کن، در هر کجا که باشند؛ از خاوران زمین و باخترانش، خشکی‌ها و دریاهایش، و با او، زمین را از عدل و عداد لبریز فرما!5
در این دعای امام معصوم(ع) که قطعاً مستجاب است، تحقق جهانی سازی‌ اسلامی با نابودی کفار، منافقان و همه بی‌دینان در شرق و غرب کره زمین بیان شده است.
«محمدبن مسلم» گفته است، خدمت امام باقر(ع) رسیدم و تصمیم داشتم، درباره قائم آل محمّد(ص) سؤال کنم؛ هنوز چیزی نپرسیده بودم که امام سخن آغاز کرد و فرمود:
ای محمّد بن مسلم! در قائم آل محمّد ـ صلّی‌الله علیه و آله ـ پنج شباهت از پنج پیامبر موجود است... و اما شباهت او به جدش مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ خروج و قیام او با شمشیر، کشتن دشمنان خدا، دشمنان پیامبر خدا، جباران و طاغوت‌هاست. او به وسیله شمشیر و ایجاد رعب در دل دشمنان یاری می‌گردد. 
در این حدیث شریف، بهره‌گیری از شمشیر وقدرت نظامی برای سرنگونی حکومت طاغوتی جباران، نابودی دشمنان خدا و دشمنان پیامبر خدا در سراسر کره زمین به صراحت بیان شده است. بنابراین با انقلاب حضرت مهدی(عج) تمام طاغوت‌ها، جباران، دشمنان خدا و پیامبر او از بین خواهند رفت.
خدای متعال در شب معراج، ضمن بیان برخی فضائل اهل بیت و ائمه معصومین(ع) به پیامبر فرمود:
به وسیله قائم از شما، زمینم را آباد می‌نمایم و از دشمنانم پاک می‌کنم و به اولیائم ارث می‌دهم و سخن کفار را پایین و سخنم را بلند قرار می‌دهم و شهرهایم را زنده می‌گردانم. 6
در این حدیث قدسی، وعده الهی مبنی بر عمران سراسر کره زمین و نابودی همه دشمنان خدا و وراثت اولیای خدا بر زمین بیان شده است. بنابراین، در انقلاب جهانی مهدوی و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تحولات بنیادین در تمام زمین و جهان بشری روی می‌دهد.
پیامبر(ص) فرمود:
دنیا به پایان نمی‌رسدتا این‌ که مردی از نسل حسین به سرپرستی امتم بر می‌خیزد و دنیا را از عدل لبریز می‌نماید، همان طور که پر از ستم شده باشد.7
در این حدیث شریف نبوی، وعده عدالت جهان داده شده است. سخن از اجرای عدالت در یک کشور و منطقه نیست، بلکه در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) بر سراسر جهان، عدالت برقرار خواهد شد و دنیا از عدل اسلامی لبریز می‌گردد.
«ابوهریره» نقل کرده که رسول‌الله(ص) فرمودند:
اگر از دنیا جز یک شب باقی نباشد، در دنیا مردی از اهل بیت من مالک خواهد شد.
اگر در این حدیث ضمیر «فیها» به «دنیا» برگردد، به روشنی، حاکمیت جهانی حضرت مهدی(عج) را گزارش می‌کند و اگر به «شب» باز گردد، به دلیل اهمیت این انقلاب الهی، باز هم به قدرت و تسلط آن حضرت بر جهان مرتبط است.
«محمدبن یوسف بن محمّد شافعی» در کتاب کفایةالطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب در «باب احادیث مهدویت» این حدیث را آورده که پیامبر اسلام(ص) فرمود:
اگر از دنیا جز روزی باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیتم را برانگیزد که دنیا را از عدل لبریز کند، همان‌طور که پر از بیداد شده است.8
امام علی(ع) نابودی تمام پادشاهان ستمگر و پاک نمودن کره زمین را از آنان در انقلاب جهانی قائم آل محمّد(ص) و امام منتظر(ع) پیش‌بینی نموده و فرموده‌اند:
قطعاً امیران ستمگر را از بین شما کنار می‌گذارد و عزل می‌کند و سراسر سرزمین را از هر آدم حیله‌گر پاک نموده و به عدل عمل می‌نماید.
با توجه به اینکه در این حدیث علوی، واژه «زمین» آمده و تمامی افعال نیز با نون تأکید ثقلیه همراه است، به طور قطع و یقین در انقلاب بزرگ حضرت مهدی(ع) تطهیر و پاک‌سازی زمین از ستمگران، تحقق خواهد یافت و برکناری امیران جائر و تطهیر جامعه از منحرفان به یک کشور و منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد، بلکه سراسر و جهانی است.
هنگامی که «مفضل» از امام صادق(ع) سخنانی در ستایش چهارده معصوم(ع) شنید، پرسید: «چهارده معصوم چه کسی است؟» امام فرمود:
محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین(ع) آخری آنان قائم است که پس از غیبتش قیام می‌نماید و دجال را می‌کشد و زمین را از هر ستم پاک می‌گرداند.9
در این حدیث شریف، پاک‌سازی زمین از هر گونه بیداد و ستم، دستاورد مهم انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) شمرده شده است. در قیام حضرت مهدی(عج) تنها ظلم در یک شهر یا کشور و منطقه پایان نمی‌یابد، بلکه کره زمین از هر گونه ظلمی پاک  می‌شود و عدل جهانی جای‌گزین ظلم در زمین می‌گردد.
امام صادق(ع) از اشراق نور الهی به سراسر زمین در عصر ظهور و حضرت مهدی(عج) یاد نموده و می‌فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود و به بندگان خدا از نور آفتاب بی‌نیاز شوند.10
در حدیث دیگری که «ابوبصیر» از قول امام صادق(ع) نقل می‌کند، در زمین قدرت جهانی حضرت مهدی(عج) و گسترش حکومت جهانی ایشان چنین آمده است:
هنگامی که کارها به صاحب‌الامر برسد، خداوند هر نقطه فرو رفته‌ای از زمین را برای او مرتفع و هر نقطه مرتفعی را پایان می‌برد، آن چنان که تمام دنیا نزد او به منزله کف دستش خواهد بود! کدام‌یک از شما اگر در کف دستش مویی باشد، آن را نمی‌بیند؟! 11
امام باقر(ع) به «عبدالملک بن أعین» پیرامون ویژگی‌های یاران حضرت مهدی(عج) و حاکمیت آنان بر کره زمین فرمود:
در عصر ظهور به هر یک از مردان شما نیروی چهل مرد داده می‌شود و دل‌هایتان، مثل پاره‌های آهن نیرومند و ثابت می‌گردد، به گونه‌ای که اگر با کوه‌ها برخورد کند، آنها را از جای می‌کند و شما به پا دارندگان امور مردم، کارگزاران، حکم‌رانان مردم در زمین و خزانه‌داران آنان خواهید بود.
در این حدیث شریف، جهانی بودن حاکمیت و اقتدار یاران حضرت مهدی(عج) و تسلط آنان بر سراسر کره زمین و تشکیل خزانه‌داری کل برای ثروت جهانیان و در دست گرفتن اقتصاد جهان برای توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدل جهانی، یادآوری گردیده و تحقق آن گزارش شده است.
«ابوجارود» از امام باقر(ع) نقل کرده که ایشان از قول پدر و جدّ خویش از قول امام علی(ع) چنین آورده‌اند:
مردی از نسل من در آخرالزمان قیام می‌کند... هنگامی که پرچم او به اهتزاز درآید، مابین مشرق و مغرب برایش روشن گردد و دستش را بر سرهای بندگان گزارد، پس مؤمنی باقی نمی‌ماند،  مگر اینکه دلش شدیدتر و محکم‌تر از پاره‌های آهن گردد و خداوند به او نیروی چهل مرد عطا نماید.
در این حدیث شریف علوی(ع) به اهتزاز درآمدن پرچم حضرت مهدی(عج) در شرق و غرب عالم و جهانی شدن انقلاب بزرگ مهدوی بیان شده است.
از امام باقر(ع) روایت شده که شایسته است، سلام بر حضرت مهدی(ع) این گونه باشد.
السّلام علیک یا بقیّة‌الله فی أرضه.
«یونس بن عبدالرحمن» از امام موسی بن جعفر(ع) پرسید: ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم به حق هستید؟ امام(عج) فرمود:
من قائم به حق هستم ولکن قائمی که زمین را از دشمنان خاک پاک می‌نماید و لبریز از عدل می‌گرداند همان طوری که از ستم پر شده است. امام پنجم از فرزندان من است.12
مطابق این حدیث، پاک‌سازی کره زمین از دشمنان خدا و برقراری عدالت بر سراسر جهان از دستاوردهای انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) خواهد بود.
امام سجاد(ع) یاران امام زمان(عج) را حکم‌رانان، فرمان‌روایان و بزرگان روی کره زمین دانسته و فرموده‌اند:
هنگامی که قائم ما قیام کند، خدای عزوجلّ از شیعه ما آفت را برطرف سازد و دل‌هایشان را همچون پاره‌آهن کند و نیروی هر یک از مردان آنان را به اندازه چهل مرد قرار دهد و آنان حکم‌رانان، فرمان‌روایان و بزرگان بر سراسر گیتی خواهند بود.13
مطابق این حدیث شریف، یاران ولی عصر(عج) حاکم، فرمان‌روای یک کشور، یک قاره و یک منطقه از روی زمین نمی‌باشند بلکه بزرگ و حاکم بر سراسر جهان، خواهند شد.
«دعبل بن علی خزاعی» می‌گوید: در حضور مولایم علی‌بن موسی‌الرضا(ع) قصیده خود را که آغازش این بیت است:
مدارس آیات حلّت من تلاوتها
و منزل وحی مقفر العرصات
خواندم تا رسیدم، به این ابیات از قصیده‌ام:
خروج إمام لا محالة خارج
یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کلّ حقّ و باطل
و یجزی علی السّماء و النقمات
[قیام امام(ع) امری حتمی و غیرقابل انکار است، که با تکیه بر اسم خدا و به برکت او انجام خواهد پذیرفت. آن حضرت(ع) در میان ما متمایز کنندة بین حق و باطل؛ و جزا دهندة بر آسمان است.]
امام رضا(ع) به شدت گریست و سر خویش را بلند نموده، به من فرمود:
ای خزاعی! در این دو بیت روح‌القدس بر زبانت سخن گفت: آیا می‌دانی این امام کیست. در چه زمانی قیام می‌کند؟
گفتم: نه ای مولای من! مگر اینکه خبر خروج و قیام امامی از شما را شنیده‌ام که زمین را از فساد پاک می‌گرداند و پر از عدل می‌کند، همان طوری که از بیداد لبریز شده باشد، امام(ع) فرمود:
حجت قائم که در غیبتش انتظار او برده شود و در ظهورش مطاع می‌باشد، اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی گرداند، تا او قیام نماید و زمین را از عدل پر کند، همان طور که از بیداد لبریز شده است.
مطابق این حدیث رضوی(ع) «فسادزدایی جهانی» و «عدالت گستری جهانی» در انقلاب مهدوی، نزد شیعیان و اصحاب ائمه(ع) معروف و قطعی بوده است، به گونه‌ای که دعبل خزاعی در پاسخ به پرسش امام رضا(ع) از آن یاد کرده و آن حضرت نیز بر آن تصریح و تأکید نموده‌اند.
«عبدالعظیم حسنی»، نیز می‌گوید: به محضر سرورم امام جواد(ع) رسیدم و عرض کردم: من امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد باشید که زمین را از قسط و عدل لبریز می‌نماید، همان طور که از بیداد و ستم پر شده باشد. امام جواد(ع) فرمود:
ای ابا القاسم! هیچ یک از ما امامان نیست، مگر قائم به امر خدا و راهنمای به سوی دین خداست ولی من آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر و دروغ‌گویی و انکار حق پاک می‌گرداند، و از عدل و قسط لبریز می‌نماید، نیستم... او کسی است که زمین برایش رام و هر سختی برایش هموار می‌گردد، و از یارانش به تعداد اهل بدر 313 تن از اقصی نقاط زمین نزد او جمع می‌شوند. هنگامی پیمان برایش کامل گردد که ده هزار تن هستند، به اذن خدا قیام می‌کند و پیوسته دشمنان خدا را می‌کشد تا اینکه خدای تبارک و تعالی را راضی و خشنود گرداند.

عیسی(ع) در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)
نزول عیسی بن مریم(ع) در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) و همکاری با ایشان در انقلاب جهانی مهدوی، در متن احادیث نبوی(ع) به صراحت و به طور روشن و واضح، به صورت شفاف و مستقیم، برای همگان بیان شده است.
در قرآن مجید نیز این حقیقت بیان شده است البته در پرتو تفسیر قرآن با حدیث است که آشکار می‌شود و پیام قرآن در ارتباط با این موضوع، با کمک رهنمودهای امامان معصوم(ع) قابل درک می‌گردد.
قرآن کریم، درباره سرنوشت حضرت عیسی‌ بن مریم چنین می‌گوید:
و گفتارشان (این چنین بود): ما عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم! در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و آنان علمی ندارند مگر اینکه از گمان پیروی می‌کنند، و قطعاً او را نکشتند! بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او (مسیح) ایمان می‌آورد و روز قیامت بر آنها گواه خواهد بود.14
در این سه آیه، چند نکته مهم درباره سرنوشت حضرت عیسی(ع) بیان شده است:
الف) عیسی(ع) کشته نشده و نمرده و به دار آویخته نشده است؛
ب) به آسمان، در نزد خدا، بالا رفته و زنده است؛
ج) اهل کتاب پیش از مرگ مسیح(ع) به او ایمان می‌آورند.
مطابق آیات مذکور از یک سو، حضرت عیسی(ع) به آسمان بالا رفته است و هنوز زنده می‌باشد. آیات مذکور از یک سو، حضرت عیسی(ع) به آسمان بالا رفته است و هنوز زنده می‌باشد و از سوی دیگر، پیش از مرگ او تمام اهل کتاب به او ایمان می‌آورند و منظور از اهل کتاب بیشتر، یهودیان و بنی‌اسرائیل است که در آیات قبل، جنایات و مفاسد آنان شمارش شده و در همین آیات نیز به ادعای آنان مبنی بر قتل حضرت عیسی(ع) تصریح گردیده و روشن است که چنین چیزی هنوز اتفاق نیفتاده است؛ پس قطعاً در آینده، این وعده قرآنی تحقق خواهد یافت.
در هر حال منظور آیه اخیر این است که تمام اهل کتاب به حضرت مسیح(ع) پیش از مرگ او ایمان می‌آورند، یهودیان او را به نبوت می‌پذیرند و مسیحیان نیز دست از الوهیت او می‌کشند و این در زمانی است که حضرت مسیح(ع) طبق روایات اسلامی، در موقع انقلاب حضرت مهدی(ع) از آسمان فرود می‌آید و پیش از رحلت ایشان همه اهل کتاب به او ایمان آورده‌اند و حضرت عیسی(ع) در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) نیز ایمان می‌آورند. روشن است، یهودیان، به حکم اینکه آیین آنها پیش از آیین مسیحیت بوده، باید به حضرت مسیح(ع) ایمان آورند و مجموعه یهودیان و مسیحیان نیز به حکم اینکه آئین‌نشان مربوط به گذشته بوده که با آمدن اسلام، تاریخ آنها سپری شده، وظیفه دارند، در زمان انقلاب جهانی مهدوی به آئین حق و نهایی مکتب اسلام ایمان بیاورند، همان‌طور که حضرت عیسی(ع) نیز به حکم اینکه آیینش مربوط به گذشته بوده، وظیفه دارد، به آیین اسلام که رهبر و مجری آن حضرت مهدی(عج) است، ایمان آورد. از عوامل و دلایل سرعت گسترش اسلام در انقلاب جهانی مهدوی، همین فرود آمدن حضرت عیسی(ع) و شناسایی ایشان توسط همه اهل کتاب، یهودیان و مسیحیان، و روی آوردن همه آنان به او و ایمان به شخصیت آن حضرت است. ایمان آورندگان به حضرت مسیح(ع)، به اسلام و انقلاب جهانی امام مهدی(ع) ایمان می‌آورند و جهانی شدن اسلام و جهانی‌سازی اسلامی روی می‌دهد و آیین جهانی، جاویدان و جامع اسلام بر سراسر جهان حاکم خواهد شد.
امام باقر(ع) درباره این سخن خدای متعال:
و إن من أهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیامة یکون علیهم شهیداً.15
فرموده‌اند:
عیسی پیش از روز قیامت، به دنیا فرود می‌آید و اهل هیچ ملتی باقی نمی‌ماند، مگر اینکه پیش از مرگشان به حضرت مسیح(ع) ایمان می‌آورند و حضرت عیسی(ع) پشت سر حضرت مهدی(ع) نماز می‌گذارد.16
بر اساس این حدیث شریف، ایمان اهل کتاب به حضرت مسیح(ع) در زمانی روی می‌دهد که عیسی(ع) پشت سر حضرت مهدی(عج) نماز گزارد و با اقتدا کردن به حضرت مهدی (عج) پیروان خود را به یاری حضرت مهدی(عج) و ایمان آوردن به آیین اسلام ناب محمدی(ص) هدایت می‌نماید.
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:4
دعا و زیارت
اسرار غیبت امام زمان علیه السّلام‏
 
از ویژگیهاى امام دوازدهم (عج) که در روایات اهل بیت علیهم السّلام مورد تأکید قرار گرفته غیبت آن حضرت است ، اما راز این غیبت چیست .نخستین معنی غیبت این است که آن حضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى کند و در دسترس مردم نیست  تا مانند دیگر انسانهاى عادى هر کس خواست او را ببیند و آشنا و بیگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند .دومین معناى غیبت این است که حضرت مهدى در میان همین جامعه و همین انسانهاست اما به قدرت خدا هرگاه اراده کند از برابر دیدگان آنان غایب مى شود و دیدگان مردم  او را نمى بینند ، همانگونه که موجودات دیگرى چون فرشتگان و ارواح  را  با اینکه به نص قرآن شریف همه در میان ما هستند و در این جهان موجودند، دیده نمی شوند.سومین معناى غیبت این است که آن حضرت در میان مردم و جامعه زندگى مى کنند و حتى بنا بر روایاتى افراد جامعه آن حضرت را رؤیت مى کنند در حالیکه وى را نمى شناسند.آنچه بدیهى ست و بنا بر احادیث ضرورى است اینکه معناى نخست بطور کلى و عمومى قابل پذیرش نیست. چه آنکه او ولى خدا و هادى و راهنماى حق خواهان است در نتیجه مى بایست به هنگام بروز ضرورتها و مصلحتها در جامعه مؤثر باشد، زیرا او براى انسان و هدایت او مأموریت یافته است. لذا آنچه از احادیث ائمه استفاده مى شود، آمیزه اى از معناى دوم و سوم است. هم هست ( براى مشتاقان سالک) و هم نیست، ( در نظر ظالمان و بد خواهان)
خداوند در قرآن مى فرماید "وجعلنا من بین أیدیهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون" ، وما در برابر آنان دیوارى کشیدیم و در پشت سرشان (نیز) دیوارى و بر دیدگانشان نیز پرده اى افکندیم تا نتوانند بنگرند و ببینند.(اى پیامبر!) هنگامى که تو قرآن تلاوت نمایى، ما میان تو و آنانى که به قیامت ایمان ندارند، پرده اى ستبر قرار مى دهیم.
 
فلسفه غیبت :
آنچه از منابع حدیثى و تاریخى بدست مى آید این است که خداوند در طول تاریخ بر سنتى استوارهمیشه اصرار داشته است و در میان هر قوم و ملتى آنرا به حرکت آورده و به گونه اى عینیت بخشیده است و آن پنهان سازى معلمان و مربیان راستین بشریت از دیده ها بوده است. از این قانون ژرف امت اسلام نیز استثنا نبوده و به غیبت آخرین امام خود گرفتار آمده است.
 
حفظ جان امام علیه السّلام :
هرگاه گروهى از شیعیان اطراف یکى از امامان معصوم گرد آمده، از خرمن علمش خوشه اى چیده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه آنها شعله ور شده، با تمام نیرو براى خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته اند.هنگامى که به روایات پیامبر و اهل بیت در مورد امام عصر مى نگریم ، به این نکته تصریح شده است که حکمت غیبت طولانى آن وجود گرانمایه به فرمان خدا، صیانت از جان گرامى و حیات پر برکت او براى تحقق یافتن نویدها و بشارتهاست.چرا که ما مى دانیم دو رژیم سیاهکار عثمانى و عباسى و دیگر حکمرانان خودکامه اى که طى قرون و اعصار در کشورهاى اسلامى بویژه خاورمیانه حکومت مى کردند، همواره تمامى تلاش و کوشش ارتجاعى خود را در راه از میان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانى بکار گرفتند، بویژه پس از دریافت این حقیقت که او طبق آیات و روایات همان اصلاحگر پر شکوهى است که پایه هاى قدرت ظالمانه آنان را به لرزه در خواهد آورد و کاخ بیداد ایشان را منهدم مى سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمین آنان باز خواهد داشت.هجوم و پیگیرى در پیدا کردن مهدى ایجاب مى کرد تا براى نگهدارى جان باقیمانده سلسله امامت ، سلاله نبوت، و مصلح بزرگ بشریت اقدامى بس جدى به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیارى وجود دارد. یکى از علتهاى ظاهرى و ملموس آن همین چگونگى و پیشامد بود، که از سوى دشمنان طراحى شد، و امر عظیم «غیبت» را در پى داشت. در احوالى که یاد شد ضمن مقارناتى زمینه ناپدیدى امام از نظرها فراهم آمد و دوازدهمین هادى، به فرمان الهى و به قدرت و حکمت خدائى از نظرها پنهان شد.
 
قدرشناسى :
دیگر از راز و رمزهاى پیچیده نهان زیستى امام مهدى بازشناسى ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چرا که قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید، از این روست که بازگشت این نعمت  به هنگام ظهور به خورشیدى که از کرانه غروب خود سر بر آورد، تشبیه شده است .و این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت نشأت گرفته از امور اجتماعى بسیارى است که یکى از مهمترین آنها بى توجهى و قدرنشناسى از مقام ولایت، امام معصوم زمان وکناره گیرى از دریاى بى کران دانش ، حکمت و معارف او و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است و بدین علت است که چنین گوهرى از کفها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز نمی گردد.
 
آزمایش مردم :
امتحان و آزمایش یکى از حکمتهاى غیبت ولى زمان است که خود از سنتهاى الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایشهاى مختلفی به بوته امتحان مى سپارد، از این رو کسانى که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى  آورده است، ایمان بیاورند، دیگر طولانی شدن غیبت آن گرانمایه،  از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر آنان نمى کاهد .
 
تغییرات فرهنگى و روانى در دوران غیبت :  
از جمله اسرار غیبت امام آن است که در دوران غیبت ملل جهان به تدریج براى ظهور آن مصلح حقیقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى پیدا کنند، زیرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پیامبران و دیگر حجتهاى خداوند نیست که بر پایه اسباب و علل عادى باشد، چرا که روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقایق ، حکم به واقعیات ، ترک تقیه و شدت در امر به معروف و نهى از منکر، مؤاخذه سخت از کارگزاران و صاحب منصبان ، رسیدگى به کارهاى آنها است، که انجام این امور نیاز به تکامل علوم ، معارف، رشد فکرى و اخلاقى بشر دارد، بطورىکه زمینه عالمگیر شدن تعالیم اسلام و جهانى شدن حکومت قرآن فراهم باشد.
 
بازشناسى مؤمن از کافر :
یکى دیگر از رازهاى غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگى است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خود آشکار شود که تا چه حد در راه دین ، مذهب، آئین و کیش خود استقامت و پافشارى مى توانند کرد تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند، با امتحان باید خوب از بد، کافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زیبا جدا، ایمان مؤمنین محکم شود و شک و شبهه ای باقى نماند و حجت الهى بر خلق تمام شود.
پنج شنبه 22/12/1387 - 15:2
کامپیوتر و اینترنت
جهت مشا هده اندازه حافظه اصلی (RAM) و همچنین cpu بر روی ایکون my computer راست کلیک کرده و طبق مسیر زیر در سمت راست صفحه می توان مشاهده نمود:
My comuter/right click/properties/general
و جهت مشاهده اطلاعات کارت گرافیک بر روی صفحه desktop خود راست کلیک کرده و با انتخاب properties و طبق مسیر زیر به جواب میرسید:
Properties/setting/advanced/adapter
پنج شنبه 22/12/1387 - 12:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته