اخبار
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تلاش برای ایجاد نهضت پیوند اعضا و کمک به بیماران خاص را از افتخارات کشورمان عنوان کرد و گفت: با رفع ابهامات مربوط به اهدای عضو توسط علمای اسلام، اکنون این عمل تبدیل به یک فرهنگ اسلامی شده است. |
به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار الیور کاستر، رئیس فدراسیون جهانی ورزشهای پیوند اعضا گفت: تلاش برای حل مشکلات انسانهایی که دچار مشکلات جسمی هستند ارزشمند است. وی تلاش برای ایجاد نهضت پیوند اعضا و کمک به بیماران خاص را از افتخارات جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد و افزود: در ابتدا تصور بر این بود که اهدای عضو مشکل شرعی دارد ولی با رفع این ابهام توسط علما، اکنون این عمل یک عبادت و دارای پاداش اخروی است و تبدیل به یک فرهنگ اسلامی شده است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تلاش برای تحرک و ورزش بیماران خاص و بالا بردن امید به زندگی آنان را مثبت و قابل تقدیر عنوان کرد و گفت: ورزشکاران ایرانی که با مشکلات جسمی و حرکتی مواجه بودند در سالیان اخیر افتخارات زیادی نصیب کشور کردهاند. وی همچنین با اشاره به موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران در خصوص پیوند اعضا، اظهار امیدواری کرد با گسترش همکاریهای جهانی در این خصوص، کشور ما بتوانند از تجربیات یکدیگر استفاده کنند. الیور کاستر نیز در این دیدار با ارائه گزارشی از اهداف تشکیل فدراسیون جهانی ورزش های پیوند اعضاء سطح بالای علمی و فنی پیوند عضو در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت: جمهوری اسلامی ایران امروز در این خصوص نقش پیشرو بازی میکند. |
پنج شنبه 30/8/1387 - 21:58
دعا و زیارت
از سوى دیگر، ممكن است بعضى تصور كنند، این كه ما این كودك و برادرش را مثل اعلى و یگانه نمونه خلاقیت و سازندگى اسلام شمردیم ، ناشى از پیروى كوركورانه و غیر مسؤ ولانه از عواطف و احساسات متاءثر از تعصب مذهبى است كه خود بر اثر لجاجت دشمنان برانگیخته شده است ؛ اما حقیقت كاملا برعكس است ؛ آنچه ما ذكر كردیم ، ناشى از شعور سلیم اعتقادى كه ادله و براهین ، ما را بدان ملزم كرده است ؛ این دلایل تاءكید دارد كه پیشوایان و امامان ما، حتى در سنین طفولیت هم در سطح بالایى از شایستگى و لیاقت براى پذیرفتن امانت الهى و رهبرى حكیمانه و آگاهانه امت اسلامى قرار داشتند؛ همان طور كه مى دانید، وضع در مورد امام جواد (ع ) و امام مهدى (عج ) كه اراده الهى تعلق گرفت تا مسؤ ولیت رهبرى امت را در سال هاى اول زندگى عهده دار شوند چنین بود، درست مانند پیامبر خدا عیسى (ع ) كه كاملا وضع او نیز به همین حال بود؛ خداى متعال درباره اش مى گوید:
(( ((فاشارت الیه قالوا كیف نكلم من كان فى المهد صبیا قال انى عبدالله آتینى الكتاب و جعلنى نبیا؛))
به فرزند اشاره كرد گفتند: ما چگونه با طفلى كه در گهواره است سخن گوییم ؟ طفل گفت : همانا من بنده خدایم كه به من كتاب آسمانى عطا كرد و مرا پیامبر خود قرار داد.))
در مورد پیامبر خدا، یحیى (ع ) نیز وضع همین گونه بود؛ خداى سبحان درباره اش مى فرماید:
(( ((یایحیى خذ الكتاب بقوه و آتیناه الحكم صبیا؛))
اى یحیى ، كتاب را به نیرومندى بگیر! و در كودكى به او دانایى عطا كردیم .))
آرى ، حسنین علیهماالسلام در ایام طفولیت در سطح بالاى از رشد و كمال انسانى قرار داشتند و تمامى صلاحیت ها و شایستگى ها را دارا بودند؛ شایستگى هایى كه موجب مى شد مورد عنایت پروردگار و شایسته نشان هاى افتخار زیادى باشند كه اسلام بر زبان پیامبر عظیم الشاءن صلى الله علیه و آله به آن ها بخشیده است ؛ از سویى این ویژگى از سویى این ویژگى ها بود كه آن دو را قادر مى ساخت تا بتوانند مسؤ ولیت هاى سنگینى را در زمینه رهبرى حكیمانه امت به عهده گیرند. آرى مى بایست این صفات و ویژگى ها را دارا باشند تا شركت دادن آنها در دعوى و مباهله براى اثبات آن درست باشد.
آن طور كه علامه طباطبایى و استاد مظفر-قدس الله سر هما- اشاره كرده اند، مراد از این آیه كه مى فرماید: (( فنجعل لعنه الله على الكاذبین )) این است كه كاذبین كسانى هستند كه در یك طرف مباهله قرار دارند و اگر دعوى و مباهله بر سر آن ، بین شخص رسول خدا صلى الله علیه واله و سید و عاقب و اهتم بود، لازم بود در آیه تعبیرى بیاورد كه قابل انطباق بر مفرد و جمع هر دو باشد؛ مثلا بگوید: (( فنجعل لعنه الله على الكاذب )) یا (( على من كان كاذبا )) ،ولى از آنچه در آیه آمده است معلوم مى شود دروغگویى كه نفرین شامل حالش مى شود، جمعیتى است كه در یك طرف این محاجه قرار گرفته ، حال یا در طرف رسول خدا یا در طرف نصارا. این مطلب مى رساند كه هر كس براى مباهله حضور یافت ، در دعوى شریك است ، زیرا كذب جز در آن نیست ؛بنابراین ، على ، فاطمه و حسنین علیماالسلام در دعوى و دعوت براى مباهله بر سر آن شریك بودند؛ این از بالاترین مناقبى است كه خداى تعالى اهل بیت پیامبرش را بدان اختصاص داده است .
همان طور كه گذشت ، زمخشرى مى گوید: ((در این مساءله دلیلى است بر فضیلت اصحاب كساء كه هیچ دلیل دیگرى از آن قوى تر نیست .))
طبرسى و دیگران گفته اند:
((ابن ابى علان كه یكى از پیشوایان معتزلى است مى گوید: این آیه مى رساند كه حسنین در آن حال مكلف بوده اند، زیرا مباهله جز با افراد بالغ جایز نیست . اصحاب ما (شیعه امامیه )مى گویند: كمى سن از حد بلوغ ، منافاتى با كمال عقل ندارد و احتلام كه در شرع مقدس حد بلوغ شناخته شده ، فقط براى احكام شرعى است (واضح است كه عامه مردم مدنظرند).سن حسنین در حال مباهله به حدى بوده كه مانع از كمال عقل آنها نیست ؛علاوه بر این ، ما معتقدیم كه جایز است در مورد ائمه جرق عادت شود و چیزهایى به اینان داده شود كه به دیگران داده نشده است ، و اگر سن كودكى ایشان در آن موقع طورى است كه معمولا موقع كمال عقل در انسان نیست ، ممكن است به خاطر امتیازهایى كه دارند، به طور استثنایى و خرق عادت ، به آنان كمال عقل داده شده باشد، چه اینان نزد پروردگار از جایگاه و موقعیت خاصى برخوردارند و امتیازهایى دارند كه سایر افراد بشر ندارند. مؤ ید این مطلب فرموده رسول اكرم (ص ) است كه در اوان كودكى آن دو فرمود:این دو پسرم ، حسن و حسین ، امامند و پیشوا، چه شرایط براى رسیدن به خلافت و امامت ظاهرى آنان آماده شود و چه چنین شرایطى حاصل نشود.))
اضافه مى كنم : از مطالبى كه مؤ ید نظر علامه طباطبایى و علامه مظفر و دیگران است ، ((سوره هل اءتى ))است كه در شاءن اهل كساء نازل شده است و خدا در آن ، همه آنها را به بهشت وعده مى دهد و از جمله اهل كساء، حسن و حسین (ع ) هستند.
همچنین شركت در بیعت رضوان ؛ گواهى گرفتن آن دو در قضیه فدك توسط حضرت زهرا و سایر اقوام و موضع گیرى هاى پیامبر اكرم در مناسبت هاى مختلف ، مؤ ید این مدعاست .
تمامى این مسائل بدین خاطر بود كه رسول اكرم (ص ) مى خواست مردم را از نظر روحى و وجدانى براى پذیرش امامت ائمه (ع ) هر چند از سن كمى برخوردار باشند آماده ساز؛ مثلا در امام جواد و امام مهدى (ع ) وضع چنین بود.
3. سیاست هاى شوم
در آن زمان ، سیاست هاى منحرفى عرض اندام مى كرد كه لازم بود با آن مقابله نمود و در برابر آن ایستاد و موضع گیرى كرد. ما در این جا به چند مورد اشاره مى كنیم :
الف ) آوردن زن ، آن هم شخصیتى مثل حضرت زهرا(س ) كه نمونه عالى و منحصر به فرد زن مسلمان است ، در یك چنین امر دینى خطیر و سرنوشت سازى بدین منظور بود كه برداشت تنفر آور جاهلیت از زن را محو سازد، چه آنان براى زن هیچ گونه ارزش و منزلت حائز اهمیتى قائل نبودند، بلكه برعكس ، زن را منبع شقاوت و بدبختى مى دانستند كه براى قبیله خود ننگ و عار به همراه دارد و مظنه خیانت است ؛ از این رو احدى تصور نمى كرد روز شاهد باشد كه زن زن در مسئله حساس و سرنوشت ساز و حتى مقدسى مثل مباهله شركت داشته باشد، تا چه رسد به اینكه شریك مدعا و شریك دعوت براى اثبات آن باشد
ب )آوردن حسنین (ع ) براى مباهله با انصارى نجران به عنوان پسران رسول اكرم (ص ) با اینكه آن دو حضرت ، فرزندان صدیقه طاهره ، دخت گرانقدر پیامبر بودند، آن چنان كه مى خواهیم دید، از دلالتى مهم و معنایى ژرف و عمیق برخوردار است .
پنج شنبه 30/8/1387 - 16:12
دعا و زیارت
این كه پیامبر(ص ) امام حسن و حسین علیهم السلام را براى مباهله به همراه خود بیرون برد، یك مساءله عادى و اتفاقى نبود، بلكه كاملا در ارتباط بود با معانى و مضامین مهمى كه به شخصیت آن دو مربوط مى شد. حسنین علیهم السلام آن مصداق حقیقى و مثل اعلى و میوه برترى بودندن كه اسلام اهتمام زیادى در حفظ و نگهدارى آن داشت و مى كوشید تا آن را به عنوان یگانه نمونه عالى سازندگى خلاق معرفى كند كه به بالاترین درجات رشد و كمال رسیده است ، و حتى اسلام مى توانست پس از ناتوانى تمامى ادله و براهین ، با تمام وضوح و روشنى و قاطعیت ، در كاستن از حقد و كینه دشمنان ، آن را به عنوان عزیزترین و گرانبهاترین چیزى معرفى كند كه مى توان پس از این مرحله در اثبات حقانیت و صداقت خویش تقدیم داشت ؛ این مساءله ، یك نمونه زنده در اثبات حقانیت اسلام است .
امكان ندارد كه پیامبر خدا(ص ) در دعوى خویش دروغگو باشد، زیرا آمادگى دارد تا خود و كسانى را در راه اثبات این مدعا قربانى سازد، كه علاوه بر این كه نزدیك ترین مردم به اویند، در قله نضج و كمال دینى قرار دارند؛ همان طور كه دیدیم ، رؤ ساى نصاراى نجران نیز بدین امر اعتراف داشتند، زیرا اگر چه محبت نزدیكان ، خود یك امر طبیعى است و انسان را وادار مى كند تا هر آنچه را كه در كف دارد فدا كند، اما فكر از دست دادن آنها را به خود راه ندهد، لیكن آن چیزى كه این محبت را دو چندان مى كند و آن را تحكیم مى نماید و بسیارى از احتمالات فدا ساختن خانواده و نزدیكان را از بین مى برد، این است كه علاوه بر عامل قرابت نسبى ، نزدیكان از یك شخصیت متمایز با امتیازات ، كمالات و فضیلت هایى برخوردار باشد كه دیگران فاقد آن هستند.
اگر انسان آماده باشد تا چنین افرادى را از خانواده خویش فدا سازد، این خود بهترین دلیل در صدق مدعا و بارزترین گواه است كه این فرد در دین ، به طور كامل فانى است ، و به خوبى بیان مى كند كه هدفش دنیاى فانى و مال و منالى پست نیست .
آرى ، این همان نتیجه اى است كه از داستان مباهله كه نزاع اصلى در آن ، پیرامون حضرت عیسى (ع ) دور مى زد به دست آمد.
پنج شنبه 30/8/1387 - 16:12
دعا و زیارت
امام حسن علیه السلام محبوب ترین مردم نزد رسول اكرم صلى الله علیه واله بود؛ محبت حضرت نسبت به امام حسن و برادرش امام حسین علیه السلام به حدى بود كه خطبه خود را در مسجد قطع كرد و از منبر فرود آمد تا آن دو را در آغوش گرم خود بگیرد.
علاوه بر احادیث و اخبارى كه در این باره گذشت ، روایات دیگرى نیز وارد شده كه در مباحث آتى خواهیم آورد؛ باید بگوییم كه استقصاى تمام آنها در این فرصت كوتاه ممكن نیست .
همه مى دانند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله در موضع گیرى ها و تمام كارهایى كه انجام مى داد و یا از انجام دادن آنها اجتناب مى ورزید، بر اساس منافع شخصى و خواسته هاى نفسانى یا تحت تاءثیر احساسات و عواطف گام بر نمى داشت ، بلكه با تمام وجود و عواطف و احساسات و جمیع افكار و نیروها و امكانات خود، فانى در خدا بود؛ از این رو آن حضرت از خدا بود و به خاطر دین و رسالت الهى زندگى مى كرد و در راه محبت خدا و در حال لقاى پروردگارش رحلت فرمود؛پس ((خداى سبحان اول بود و استمرار بود و پایان ))؛ بدین معنا كه هر موضعى ،از هر نوع و هر اندازه كه باشد، اگر قدمى در راه خدمت به دین خدا و اعتلاى كلمه الهى نباشد، ممكن نیست كه از رسول اكرم صلى الله علیه واله صادر شود، نه بدین معنا كه آن حضرت از عواطف و احساسات انسانى نوع بشر بر خوردار نبود، یا اینكه به عواطف و احساسات خویش میدان نمى داد تا آن طور كه حق طبیعى آن هاست ، در زندگى تاءثیر مثبت داشته باشد یا حتى از آنها استفاده مباح نمى كرد، بلكه مى خواهیم بگوییم : هر گاه این عواطف و احساسات به صورت موضع گیرى هاى علنى و آشكار جلوه كند و حضرت رسول اكرم صلى الله علیه واله در اظهار آن در ملاء عام و حتى گاهى اوقات بر روى منبر اصرار داشته باشد، مى بایست در خدمت رسالت و براى رسیدن به اهداف عالیه رسول خدا صل الله و آله و سلم باشد، حتى آن جا كه حضرت از احساسات و عواطف خود در امور شخصى صرف استفاده مى كند، آن را عبادتى سرشار از بخشش و عطا و غنى از مواهب مى سازد كه بدو توان افزون داده و حضرتش را به قرب الهى نزدیك سازد.
آرى آنچه ذكر نمودیم ، روایات و اخبار فراوانى را تفسیر و تبیین مى نماید كه از رسول اكرم صلى الله علیه واله در مورد علاقه و محبت آن حضرت نسبت به حسنین علیه السلام وارد شده است ؛ مثلا، حضرت در مورد امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((اللهم ان هذاابنى و اءنا اءحبه ، واءحب من یحبه ؛))
خدایا این كودك ، پسر من است و او را دوست مى دارم ، او را دوست بدار و نیز هر كس كه او را دوست مى دارد، دوست بدار!))
همچنین فرمود:
(( ((اءحب اهل بیتى الى احسن و احسین ....))
محبوب ترین فرد از خاندانم من ، حسن است و حسین ....))
در این باره روایات بسیارى وارد شده است .
این موضع متمایز رسول اكرم صلى الله علیه و آله در قبال حسنین علیهما السلام وآن پرورش بى نظیر، بدون شك از دلالت ها و اشارت هاى مهم و فراوانى سرشار است كه ما به گوشه اى از آن اشاره كردیم ،
سزاوار است در این جا موضع گیرى و گفتار و رفتار رسول اكرم صلى الله علیه و آله رابه هنگام تولد آن دو بیان كنیم تا مطلب بهتر روشن شود.
هنگامى كه مژده ولادت امام حسن علیه السلام به گوش پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، به خانه دخترش زهراى بتول علیه السلام آمد و فرمود:
((یا اءسماء هاتى ابنى ؛ اى اسماء،فرزندم را بیاور!))و یا فرمود: ((هاتى ابنى ؛ فرزندم رابیاور!))
همچنین پیامبراكرم صلى الله علیه و آله در نامگذارى این مولود مبارك بر پروردگارش پیشى نگرفت ، تا این كه وحى الهى نازل شد و به پیامبر خبر داد:((خداوند متعال این نوزاد را حسن نامید)). سپس حضرت گوسفندى را قربانى كرد و خود شخصا موى سرش را تراشید و به اندازه وزن آن ،نقره صدقه داد و با دست مبارك بر سر او نوعى عطر مخلوط موسوم به ((خلوق )) مالید و نافش را برید، و كارهاى دیگرى كه در این باره نقل شده است و ما در این جا بدان نمى پردازیم .
این كه حضرت فرمود:((اى اءسماء،فرزندم را بیاور!))، آن هم در اولین روز ولادت آن حضرت ،بیانگر معنایى ژرف و هدفى والاست كه در داستان مباهله بدان اشاره خواهیم كرد.
پنج شنبه 30/8/1387 - 16:12
دعا و زیارت
رسول اكرم صلى الله علیه واله مسؤ ولیت هدایت و سرپرستى امت را بر عهده دارد و مسؤ ول تبلیغ و حمایت از آینده رسالت و نیز وضع ضمانت هاى لازم در این زمینه است .
هموست كه از طریق وحى از آینده این مولود جدید آگاهى دارد، و هموست كه از همین راه مى داند كه نقش رهبرى مهمى در انتظار امام حسن علیه السلام است و از سویى از جهت این كه نماینده اراده الهى در پرورش و آماده سازى وى براى ایفاى این نقش مهم و حساس است ، ماءموریت دارد تا خود شخصا در پرورش حضرت شركت كند و دست به كار تربیت و پرورش او شود، چه در جهت ساخت شخصیت این نوزاد به عنوان یك انسان كامل كه ویژگى هاى انسانى خاص خود را داشته باشد، چه در جهت آماده كردن وى متناسب با مسؤ ولیت هاى بزرگى كه در زمینه هدایت و رهبرى امت بر عهده خواهد گرفت .
از آن جایى كه این مسؤ ولیت هاى است كه پیامبر عظیم الشاءن اسلام صلى الله علیه واله بر عهده داشت ، طبیعى مى نماید كه باید آن كس كه جانشین وى مى گردد، همان صفات و صلاحیت هایى را داشته باشد كه در شخصیت مبارك آن حضرت متجلى بود.
بدین گونه باید سخن رسول اكرم صلى الله علیه واله به امام حسن علیه السلام راكه فرمود: ((تو از لحاظ آفرینش و خلق و خوى (صورت سیرت ) مانند من هستى )) نشان لیاقت و شایستگى براى احراز این منصب الهى ، یعنى وراثت و خلافت پیامبر اكرم صلى الله علیه واله و جانشینى وصى او، على بن ابى طالب علیه السلام تلقى كرد.
آرى فرق نمى كند ،چه این مساءله در ارتباط باشد با ساخت شخصیت این نوزاد، متناسب با مسؤ ولیت هاى سنگینى كه باید در زمینه هدایت ، سرپرستى و رهبرى امت بر عهده گیرد، و چه مربوط باشد به ایجاد فضاى روحى و روانى ، مناسب در میان امت اسلامى ، كه مى بایست تسلیم تلاش هاى بعضى از جناح ها در ربودن حق قانونى و مشروع امت در حفظ رهبرى الهى خویش نگردد، یا حداقل تحت تاءثیر تحریف ها، هوچیگرى ها و شایعات و حتى فعالیتهایى قرار نگیرد كه براى از بردن مبانى و اصول اساسى بینش اعتقادى و سیاسى امت مسلمان صورت مى گیرد ،و از سویى اسلام سعى دارد آن را در اندیشه و شعور امت اسلامى تعمیق و ترسیخ كند.
از این جاست كه در مى یابیم چه رازى در این مطلب نهفته است و پیامبر صلى الله علیه واله چه هدفى را دنبال مى كند كه با تاءكیدات مكرر خویش ، گاهى به صراحت و گاهى به اشارت ، بر نقشى كه امام حسن و برادرش امام حسین علیه السلام در آینده در رهبرى امت اسلامى ایفا خواهند كرد تاءكید داشت و آن دو را براى مسؤ ولیت هاى بزرگى آماده مى كرد،تا بدان جا كه آشكار فرمود:
(( احسن واحسین امامان قاما او قعدا.))
حسن و حسین امامند و پیشوا،چه شرایط براى رسیدن به خلافت و امامت ظاهرى آنان آماده شود و چه چنین شرایطى حاصل نشود.
همچنین خطاب به آن دو فرمود:
(( (( اءنتما الامامان و الامكماالشفاعه ؛))
شما هر دو امامید و پیشوا،مادرتان را حق شفاعت است .))
در كتاب مودة القربى آمده كه پیامبرصلى الله و علیه واله به امام حسین علیه السلام فرمود:
(( (( انت سید، ابن سید، اءخو سید، واءنت امام ، ابن امام ، اءخو امام ، وانت حجه ، ابن حجه ، اخوحجه و اءنت ابو حجج تسعه ، تاسعهم قائمهم ؛))
تو بزرگوار، پسر بزرگوار و برادر بزرگوارى ، و تو امام ، پسر امام و برادر امامى ؛ تو حجت خدا، پسر حجت خدا و پدر حجت هاى خدایى كه نه نفرند و آخرینشان قائمشان است .))
همچنین در روایتى در باره امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((و هو سید شباب اهل الجنه و حجه الله على الامه ، اءمره امرى و قوله قولى ،من تبعه فانه منى ومن عصاه فانه لیس منى ...؛))
و او سرو جوانان اهل بهشت است حجت خدا در میان امت ، فرمان او فرمان من است و گفتارش گفتار من ، هر كس او را پیروى كند از من است و هر كس از او نافرمانى كند از من نیست ....))
روایات و احادیث زیاد دیگرى نیز هست كه بیانگر امامت این دو تن و نه تن از فرزندان امام حسین علیه السلام مى باشد، طالبان بدان جا مراجعه كنند.
آرى تمام آنچه گذشت بدین معناست كه رسول اكرم صلى الله علیه واله بدین منظور علوم سودمند و حكمت هاى درخشان زیادى را در حسنین علیه السلام دمید و شایستگى هاى كافى را در آن دو پرورش داد كه آنان را براى تصدى منصب خلافت و هدایت امت ، پس از خویش آماده كند.از طرفى ملاحظه مى كنیم كه رسول اكرم صلى الله علیه واله سعى دارد تا امور مربوط به آن دو را از لحاظ عقیدتى و تشریعى و حتى از نظر عاطفى و وجدانى به شخص خویش مربوط سازد از این رو فرمود:
(( انا سلم لن سالتم و حرب لن حاربتم .))
بدین معنا احادیث زیادى وارد شده كه فعلا مجال تتبع و استقصاى آن نیست .
در روایت دیگرى از انس ابن مالك است كه گفت : روزى حسن بر پیامبر صلى الله علیه واله وارد شد، خواستم او را از پیامبر دور سازم ، پیامبر صلى الله علیه واله فرمود:
(( ((ویحك یا اءنس ، دع ابنى ، و ثمره فوادى ، فان من آذى هذا فقد آذانى ، فقد آذى الله ؛ ))
واى بر تو اى انس ، فرزند و میوه دلم را رهاكن ! هر كس این كودك را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا اذیت كند، خداوند را آزرده است .))
رسول اكرم صلى الله و آله مردم را از آنچه بر امام حسن علیه السلام خواهد گذشت خبر داد و آن طور كه روایت شده فرمود:
(( ((ان ابنى هذا سید، و سیصلح الله على یدیه بین فئتین عظیمتین ؛))
این پسرم سید است و امید است خداوند به دست او میان دو گروه بزرگ ، صلح بر قرار كند.))
پیشگویى هاى حضرت صلى الله علیه واله در مورد سبط شهید، امام حسین علیه السلام نیز بسیار است كه در اینجا نمى توانیم معترض آنها گردیم ، ان شاءالله در جاى خود خواهد آمد.
علاوه بر این ، مى بینیم كه پیامبر اكرم صلى الله و آله دهان امام حسن علیه السلام و گلوى امام حسین علیه السلام را مى بوسد؛این اشاره صریحى است به سبب شهادت آن دو بزرگوار و اعلام همدردى با آنها و نیر تاءییدى است بر موضع گیریها و مسائل مربوط به آن دو.
اضافه بر این احادیث زیادى هست كه از نقش ائمه و موقعیت آنها در میان امت اسلامى به طور عام بحث مى كند، مثل حدیث ((باب حطه )) و حدیثى كه مى فرماید: ((اینان دانشمندان الهى امتند)) و نیز این كه ((معدن علم )) مى باشند و یكى از((ثقلین )) ؛علاوه بر این ها نیز احادیثى آمده است كه به مصائبى كه از سوى امت متوجه آنان خواهد شد اشاره دارد و فعلا مجال تتبع و استقصاى آن نیست .
به هر حال ، شواهد زیادى موجود است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه واله اهتمام زیادى داشت تا مبانى و اصولى را كه براى تشكیل بینش اعتقادى و سیاسى صحیح و كامل در قبال نقش آینده حسنین علیه السلام لازم و ضرورى است واز طرفى بیانگر ضمانت هاى كافى و دژ محكم و نفوذناپذیرى براى وجدان امت اسلامى در قبال هر گونه تحریف و تفسیر باشد، كاملا بیان و روشن كند؛ شواهد آن قدر زیاد است كه فعلا مجال استقصاى آن ها نیست .
پنج شنبه 30/8/1387 - 16:12
دعا و زیارت
پیامبر اكرم صلى الله علیه والله فرمود:
(( ((لو كان العقل رجلا لكان احسن ؛))
اگر قرار بود عقل به صورت انسانى مجسم شود، همانابه صورت حسن جلوه مى كند. ))
سرآغاز
بنا بر قول مشهور، امام حسن علیه السلام در پانزدهم ماه مبارك رمضان ، سال سوم هجرى در دوران زندگانى رسول اكرم صلى الله علیه والله متولد شد و هفت سال از عمر شریفش را در دامان پر مهر و محبت جدش سپرى كرد. این سال ها اگر چه بسیار اندك بود، اما كافى بود تا سیماى كوچكى از شخصیت پیامبر عظیم الشاءن اسلام صلى الله علیه واله را در امام متبلور سازد آن حضرت را شایسته نشان افتخارى نماید كه جدش بدو بخشید، آن گاه كه برحسب روایت ،خطاب به امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((اءشبهت خلقى و خلقى ؛))
تو از لحاظ آفرینش و خلق و خوى (صورت و سیرت ) مانند من هستى .))
علامه پژوهشگر،على احمدى مى گوید:
اضافه مى كنم ، مصاحبت و همنشینى با بزرگان ، اثر روحى عظیمى بر انسان دارد؛كسى كه با بزرگى معاشرت كند و با شخصیت عظیمى مصاحبت داشته باشد، آن قدر از نورش بر او مى تابد و چنان عطر معنوى اش او را در بر مى گیرد كه موجب غناى نفس و تعالى ذات است .
احادیث فراوانى كه درباره معاشرت و انتخاب وارد شده ، بر این معنا اشاره دارد. امیرالمومنین علیه السلام در خطبه قاصعه در مورد همنشینى و مصاحبت خود با پیامبر اكرم صلى الله علیه واله مى فرماید :
(( ولقد كنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امّه ، یرفع لى فى كل یوم من اخلاقه علما ویاءمرنى بالاقتداء... .))
اضافه مى كنم : رسول اكرم صلى الله علیه واله نحله ارزشمندى به حسنین علیه السلام عطا كرد، آن گاه كه فرمود:(( ((اماالحسن فان له هیبتى و سؤ ددى و اءماالحسین فله جودى وشجاعتى ؛)) هیبت و سیادت من از براى حسن است ، و بخشش و شجاعتم از آن حسین .))
پنج شنبه 30/8/1387 - 16:12
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ در سال 38 هجرى در دومة الجندل ، عبدالله بن عباس با چهارصد نفر همراه ابوموسى اشعرى و از طرف معاویه نیز شرحبیل بن سمط با چهارصد نفر همراه عمروعاص ، جمع شدند ابن عباس ، ابوموسى را نصیحت كرد و به فضائل حضرت على علیه السلام تذكر داد.
آن دو با هم به مشورت پرداختند، ابوموسى پذیرفت كه على و معاویه هر دو بركنار باشند و پسر عمر، عبدالله ، كه داماد ابوموسى بود خلیفه شود.
آنگاه عمروعاص به منبر رفت و معاویه و على علیه السلام را خلع و اعلام كرد كه معاویه را نصب مى كنم ، ابوموسى اعتراض كرد و گفت : حیله و نامردى كردى و فاجر شدى و یكدیگر را ناسزا گفتند. و از هم جدا شدند، ابوموسى با خوارى به مكه رفت و به كوفه برنگشت و عمرو عاص به شام رفت . |
پنج شنبه 30/8/1387 - 14:54
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
وقتى خبر به حضرت على علیه السلام رسید فرمود:
من راجع به این داورى با شما سخن گفته بودم و شما را از آن نهى كردم ولى شما جز به نافرمانى من رضایت ندادید، الان سرانجام كار خود را چگونه دیدید با مخالفت من ؟
بخدا كه من مى شناسم آنكه شما را به نافرمانى من وادار كرد، اگر بخواهم انجام مى دهم ولى خداوند به دنبال اوست منظور حضرت اشعث بود.
سپس فرمود: هر كه به این داورى دعوت كرد او را بكشید، خدا او را بكشد هر چند زیر عمامه من باشد،
آگاه باشید كه این دو مرد خطا پیشه كه براى داورى انتخاب كردید، حكم خدا را رها كرده و به هواى خود بدون دلیل و به غیر حق حكم كردند. آنها آنچه را قرآن احیا كرد كنار گذارده و آنچه قرآن كنار گذارده زنده كردند، اختلاف كردند و خداوند آنها را هدایت نكرد، خداوند و رسول او و افراد شایسته از مؤمنین از آن دو بیزارند، اكنون آماده جهاد شوید و مهیاى حركت گردید و در پادگانها حضور یابید
پنج شنبه 30/8/1387 - 14:54
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
همینكه این سخن از حضرت على علیه السلام صادر شد، بیست هزار نفر از جنگجویان سپاه حضرت ، در حالیكه غرق در اسلحه بوده با شمشیرهاى كشیده و صورتهاى سیاه شده در اثر سجده كه در مقدم ایشان مسعر بن فدكى و زید بن حصین و گروهى از قاریان قرآن كه بعدا از خوارج شدند، پیش حضرت آمدند و حضرت را با اسم نه به عنوان امیرالمؤ منین صدا زده گفتند: یا على دعوت این قوم را قبول كن ، وگرنه ما با تو همان كار را مى كنیم كه با عثمان كردیم ، به خدا قسم اگر قبول نكنى حتما این كار را خواهیم كرد.
حضرت فرمود: واى بر شما من اول كسى هستم كه (مردم را) به كتاب خدا دعوت كردم ، و اول كسى هستم كه آنرا پذیرفتم ، بر من حلال نیست و در دین من سزاوار نیست كه به كتاب خدا دعوت شوم و قبول نكنم .
جنگ من با ایشان بخاطر گردن نهادن به حكم قرآن است ، ایشان نافرمانى خدا را كرده و عهد او را شكستند و كتابش را پشت پا انداختند.
من شما را آگاه كردم كه فریبتان داده اند و منظور اینها عمل به قرآن نیست ، هر چه حضرت امیر علیه السلام به آنها تذكر داد سودى نبخشید، آنها گفتند: بفرست تا مالك اشتر (جنگ را قطع كند و) بیاید.
پنج شنبه 30/8/1387 - 14:54
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
قرار شد حكمین در ماه رمضان در مكانى میان كوفه و شام (دومة الجندل ) اجتماع كنند.
در این فرصت عروة بن اذیة اعتراض كرده و به اشعث گفت :
آیا در دین خدا داور قرار مى دهید، ((لا حكم الا لله )) و او اولین نفرى بود كه این شعار را سرداد و با شمشیر بر اشعث حمله كرد و شمشیر در اثر حركت اسب اشعث به او نخورد و به پشت اسب اصابت كرد و این آغاز حركت خوارج بود.
كم كم میان سپاهیان حضرت اختلاف و دشمنى افتاد و از یكدیگر بیزارى مى جستند، برادر از برادر و پسر از پدر بیزارى مى جست ، مردم به جان هم افتاده دعوا مى كردند و همدیگر را در این عمل سرزنش میكردند.
حضرت على علیه السلام به كوفه برگشت و معاویه نیز به دمشق بازگشت .
وقتى حضرت به كوفه آمد، دوازده هزار نفر از او جدا شدند و در روستائى از روستاهاى كوفه بنام حروراء جمع شدند به رهبرى شبیب بن ربعى و امام جماعت آنها عبدالله بن كوّا بود، حضرت با آنها مناظره هاى متعددى داشت .
پنج شنبه 30/8/1387 - 14:54