• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 365
تعداد نظرات : 152
زمان آخرین مطلب : 4607روز قبل
دانستنی های علمی

وجه تسمیه برخی محلات شهر تهران چنین است.

سید خندان
سیدخندان پیرمردی دانا و البته خنده‌رو بوده كه پیشگویی‌های او زبانزد مردم بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به همین پیرمرد بوده است؛ البته بعدها نام سید خندان بر ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران هم اطلاق می‌شده است.

فرمانیه
در گذشته املاك زمین های این منطقه متعلق به كامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.

شهرك غرب
دلیل اینكه این محله به نام شهرك غرب معروف شد ساخت مجتمع های مسكونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریكایی و به مانند مجتمع های مسكونی آمریكایی بوده و در گذشته نیز محل اسكان بسیاری از خارجی ها بوده است.

آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می كند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمین های آنجا را به باغ تبدیل و برای یكی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) كاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.

جماران
زمین های جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند كه در كوه های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند كه جمر و كمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مكان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.

پل رومی
پل رومی در واقع پل كوچكی بوده كه دو سفارت روسیه و تركیه را هم متصل می كرده است. عده‌ای هم معتقدند كه نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.

جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمین های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است كه اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است كه به نام مسجد فردانش هم معروف است.

داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذكر شده داودیه نام گرفت‌.

دركه
اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی كفش برای حركت در برف كه در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی درگ نامیده می شده است دانسته اند.

دزاشیب (نزدیكی تجریش)
روایت شده است كه قلعه بزرگی در این منطقه به نام آشِب وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می گفتند.

زرگنده
احتمالا” دلیل نامگذاری این محل كشف سكه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق كاركنان روسیه بوده است.

قلهك
كلمه قلهك از دو كلمه قله و ك‌ تشكیل شده است كه قله معرب كلمه كله‌، مخفف كلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است كه به دلیل اهمیت آبادی قلهك كه سه راه گذرگاه‌های لشگرك‌، ونك و شمیران بوده است‌، به آن (قله- هك) گفته شده است‌.

كامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس كامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترك زمین‌ها كرد و سپس آن جا را كامرانیه نامید.

محمودیه (بین پارك وی تا تجریش یا ولیعصر تا ولنجك)
در این منطقه باغی بوده است كه متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه می گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.

نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر كرده است به این ترتیب كه نیاوران مركب از نیا (حد، عظمت و قدرت‌)؛ ور (صاحب‌) و ان‌ علامت نسبت است و در مجموع یعنی كاخ دارای عظمت‌.

ونك
نام ونك تشكیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ك) كه به صورت صفت ظاهر می‌شود.

یوسف آباد
منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالك در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث كرد و به نام خود، یوسف آباد نامید.

پل چوبی
قبل از این كه شهر تهران به شكل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممكن باشد. یكی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش كه برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.

شمیران
نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یكی از مطرح ترین دلایل عنوان شده تركیب دو كلمه سمی یا شمی به معنای سرد و ران به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است. همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند كه‌ یكی از نه ولایت ری را شمع ایران می گفتند كه بعدها به شمیران تبدیل شده است.

گیشا
نام گیشا كه در ابتدا كیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (كینژاد و شاپوری) می باشد.

منیریه (در جنوب ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یكی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن كامران‌میرزا، یكی از صاحب‌ منصبان قاجار، به نام منیر گرفته شده‌است.

شاید براتون جالب باشه كه بدانید:
ساختمان حصار و حفر خندق‌های جدید تهران قریب به ده سال طول كشید(به دستور ناصرالدین‌شاه) و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازه‌ها كه هم اینك نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارت‌اند از:

دروازه‌های دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر)
دروازه‌های خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر)
دروازه‌های باغشاه، قزوین و گمرك (در غرب شهر)
دروازه‌های غار، رباط كریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر)

در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:

شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا كمی بعد از چهار راه كالج كه به شكل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (كارگر كنونی) امتداد داشت.
غرب: از حدود چهار راه جمهوری كنونی تا حوالی میدان گمرك
جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرك.
شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای كنونی.

و محلاتی كه در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت كه به دلیل نزدیكی با كاخ‌های سلطنتی به این نام خوانده می‌شد، خیابان‌های لاله‌زار، خیابان شاه‌آباد، خیابان اسلامبول، خیابان علاء‌الدوله (فردوسی) خیابان لختی (سعدی) خیابان واگن‌خانه (خیابان اكباتان) عین الدوله، دوشان‌تپه (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران را شامل بود.

محله عودلاجان (اودلاجان) تشكیل می‌شد از خیابان جلیل آباد (خیام) كاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب خیابان چراغ برق (امیر كبیر) و میدان توپخانه، كه محله كلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بوده‌است.

محله سنگلج كه بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارك شهر تشكیل می‌دهد، در گذشته یكی از مراكز مهم سیاسی بود و با اینكه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده است .
دوشنبه 22/9/1389 - 10:56
اهل بیت

تصاویری از چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف می‌کند .

 

 عکس   تصاویر چشمه‌ گرداگرد قبر حضرت ابوالفظل عباس(علیه السلام)

 عکس   تصاویر چشمه‌ گرداگرد قبر حضرت ابوالفظل عباس(علیه السلام)

 عکس   تصاویر چشمه‌ گرداگرد قبر حضرت ابوالفظل عباس(علیه السلام)

 عکس   تصاویر چشمه‌ گرداگرد قبر حضرت ابوالفظل عباس(علیه السلام)

دوشنبه 22/9/1389 - 10:51
دانستنی های علمی

 عکس   دوره عمر شمع چقدر است؟! (چیستان جالب)

 

پس از آن که شمعی روشن بود, سر دیگر آن را نیز روشن کردیم ویک سوم ساعت دیگر طول کشید تا شمع سوخت …

اگر شمع در آغاز از دو طرف روشن شده بود ویک سر آن تنها زمانی که یک سوم میانی آن باقی مانده بود , خاموش می شد, سوختن شمع چه مدت طول می کشید؟

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
 

پاسخ چیستان و معما :

جواب : طریق دوم در واقع عکس طریق اول است .در این طریق نیز سوختن دوسوم ساعت طول می کشد.

سه شنبه 9/9/1389 - 19:35
سينمای ایران و جهان

 عکس   عکسهای خسرو شکیبایی در نوجوانی و دوران سربازی

 

 عکس   عکسهای خسرو شکیبایی در نوجوانی و دوران سربازی

 

 عکس   عکسهای خسرو شکیبایی در نوجوانی و دوران سربازی

سه شنبه 9/9/1389 - 19:33
بیماری ها

 عکس   سلاحی در برابر بیماری فشار خون

دانشمندان استرالیایی به این نتیجه رسیدند که این ماده خوراکی به عنوان یک مکمل غذایی می‌تواند به کسانی که قادر به کنترل فشار خونشان با داروهای استاندارد نیستند، کمک کند.

  عکس   سلاحی در برابر بیماری فشار خون

بر اساس مقاله منتشرشده در مجله علمی «ماتوراتیس»، سیر سلاح مخفی برای مبارزه با فشار خون بالاست.

نتایج این تحقیقات نشان داد که تأثیر این مکمل فقط بر کسانی است که فشار خون حداقل ۱۴۰ (فشار خون انقباضی یا سیستولیک) دارند.
به گفته این محققان نکته مهم این است که عصاره سیر به عنوان مکمل استفاده شود و سیر پخته تأثیری در کاهش فشار خون نخواهد داشت.
در یک تحقیق ۱۲ هفته‌ای که در آن ۵۰ نفر مورد آزمایش قرار گرفتند، محققان دانشگاه «آدلاید» پی‌ بردند فشار خون کسانی که در روز، ۴ قرص سیر را به عنوان مکمل استفاده کردند نسبت به کسانی که داروهای بدون اثر مصرف کردند ۱۰ واحد کاهش یافت.
به گزارش خبرگزاری «رویترز»، سیر در طب قدیم برای درمان بیماری‌های قلب استفاده می‌شد اما طی چندین قرن بعد، در طب سنتی هند از آن برای درمان فشار خون بالا استفاده شد.
فشار خون بالا خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب، سکته، نارسایی قلب و کلیه را افزایش می‌دهد. در حال حاضر حدود یک میلیون نفر در جهان از فشار خون بالا رنج می‌برند.
سه شنبه 9/9/1389 - 19:30
دانستنی های علمی

 عکس   تبلیغ خلاقانه برای خوش بوی کننده دهان

 

************* قابل توجه دوستان عزیز !!!!!!!!!

اگر كه می بینید مطالب من منبع ندارند به این دلیل است كه این مطالب رو از ایمیل هایی كه برام میاد كپی میكنم و متاسفانه اونها هم منبع ندارند !

پس من رو به این خاطر ببخشید .

سه شنبه 9/9/1389 - 19:27
اخبار

دو روانشناس آمریکایی در تحقیقات خود کشف کردند که انسانها نزدیک به ۴۷ درصد از زمان بیداری خود را به چیزی غیر از آن کاری که در حال انجام آن هستند فکر می‌کنند.

آموزه های فلسفه سنتی و مذهبی نشان می‌دهد که خوشبختی می‌تواند با زندگی کردن در لحظه پیدا شود به طوریکه بسیاری از بزرگان دین اسلام نیز تاکید کرده اند که “فرزند زمان حال خود باشید” و یا “در زمان حال زندگی کنید”.

اکنون دو روانشناس دانشگاه هاروارد به نامهای “متیو کیلینگزورث” و “دنیل تی. گیلبرت” در تحقیقاتی نشان دادند که حق با این فلسفه سنتی است.

درحقیقت این محققان دریافتند که انسانها ۹/۴۶ درصد از زمان بیداری خود را به چیزی متفاوت از کاری که انجام می‌دهند فکر می‌کنند و به دلیل این “پرسه زنی ذهن” افراد به شدت احساس نارضایتی می‌کنند.

این دو روانشناس اظهار داشتند: “ذهن انسان سرگردان است و یک ذهن سرگردان، بدبخت است.”

برخلاف حیوانات، انسانها می‌توانند زمان بسیاری را به فکر کردن درباره چیزی بگذرانند که در اطراف آنها وجود ندارد.

این فکر کردن می‌تواند درمورد حوادثی باشد که در گذشته رخ داده اند و یا حوادثی که می‌توانند در آینده اتفاق بیفتند و یا هرگز رخ ندهند حتی در برخی از این افراد، پرسی زنی ذهن آنچنان توسعه یافته است که به نظر می‌رسد یک حالت پیش فرض در مغز آنها باشد.

این دانشمندان به منظور ردیابی این رفتار، برای تلفن همراه “آی- فن” یک نرم افراز را توسعه دادند که به صورت تصادفی با دو هزار و ۲۵۰ داوطلب تماس می‌گرفت و از آنها می‌پرسید که در آن لحظه چقدر احساس خوشبختی می‌کنند، مشغول انجام چه کاری هستند، آیا مشغول فکر کردن به کاری هستند که در آن لحظه انجام می‌دهند و یا به یک چیز مورد علاقه، یا ناخوشایند یا خنثی فکر می‌کنند.

داوطلبان می‌توانستند بین ۲۲ فعالیت با ویژگیهای کلی مثل راه رفتن، خوردن، خرید کردن، تماشای تلویزیون و … یکی را انتخاب کنند.

نتایج این بررسیها نشان داد که ذهن مصاحبه شوندگان به طور متوسط ۹/۴۶ درصد از دفعات تماس نرم افزار را مشغول پرسه زنی در افکار متفاوت بود و این پرسه زنی ذهن هرگز به زیر ۳۰ درصد نرسید.

براساس گزارش ساینس، این محققان در این خصوص توضیح دادند: “پرسه زنی ذهن در طول تمام فعالیتها موجب می‌شود زندگی ما بسیار ناخوشایند باشد.”

این تحقیقات همچنین نشان داد افراد زمانی احساس خوشبختی می‌کنند که مشغول انجام تمرینات فیزیکی و یا گفتگو هستند درحالیکه زمانی که استراحت می‌کنند، در زمان کار و زمانی که در خانه از رایانه استفاده می‌کنند بسیار ناراضی و ناخرسند هستند.

سه شنبه 9/9/1389 - 19:22
اخبار

 عکس   عکس های جدیدی از هنرمندان ایرانی در لباس احرام

 

 عکس   عکس های جدیدی از هنرمندان ایرانی در لباس احرام

 

 عکس   عکس های جدیدی از هنرمندان ایرانی در لباس احرام

سه شنبه 9/9/1389 - 19:19
بهداشت روانی

 عکس   چگونه تصمیمات مهم را سریع اتخاذ کنیم؟

 

وقتی بدانید ارزشهایتان چیست، گرفتن تصمیمات مهم دیگر سخت نخواهد بود.- روی دیزنی

آیا شده تا به حال با کسی در ماشین باشید و این سوال پیش بیاید که،

 

“دوست داری چه بخوریم؟”

 

“نمی دانم، تو چی دوست داری؟”

 

“منم نمی دانم، هر چی باشه خوبه.”

 

“ساندویچ خوبه؟”

 

“نه الان حال برگر خوردن ندارم.”

 

“هیچوقت نشده تا به حال تصمیم درستی بگیرم که کسی از آن خبردار شده باشد.” - چارلی جونز

 

تصمیم گیری سریع در همه جنبه های زندگی اهمیت بسیار زیادی دارد. هر تصمیمی که می گیرید یک نتیجه به دنبال خواهد داشت. برای بعضی ها این فرایند تصمیم گیری بسیار سریع و بدون مشکل است. برای بعضی دیگر حتی اینکه صبح که می خواهند سر کار بروند چه بپوشند هم یک پروژه بسیار طولانی و خسته کننده می شود.

 


چرا تصمیم گرفتن سخت است

 

اگر پشت هر تصمیم گیری یک قدرت اعجاب آور باشد و تصمیماتی که می گیرید زندگی شما را شکل دهد، پس چرا تصمیم گرفتن اینقدر سخت است؟ یک متخصص این توضیح را ارائه می کند: “بعضی چیزهای دنیای مدرن-مثل گوشی موبایل و ایمیل-برای رشد رهبران سالم نیست. قبل از اینکه گوشی موبایل اختراع شود، اگر رئیس حضور نداشت، مسولیت با مقام بعد از او بود. این تصمیم یا درست بود یا غلط اما باید مسئولیت را قبول می کردید. با همین کارها بود که آموزش می دیدید و رشد می کردید. الان دیگر خیلی راحت زنگ می زنند و از رئیس می پرسند که چه بکنند. رئیس های کارکشه و قدیمی تر معمولاً به کارمندانشان می گویند فقط وقتی به آنها زنگ بزنند که دیگر کار از کار گذشته است نه قبل از آن.”

 

باید بگویم من هم با عقیده این متخصص موافقم. مسئولیت تصمیم گیری باید روی تصمیم گیرنده باشد. اگر تصمیم گیرنده محکمی نباشید، بهترین کاری که برای بهتر شدن و تقویت خود می توانید بکنید این است که شروع به گرفتن تصمیمات مربوط به خود کنید. البته گفتن این خیلی ساده تر از عمل کردن به آن است. عوامل زیادی از تصمیم گیری افراد جلوگیری می کند که در زیر به آنها اشاره می کنیم.

 

ترس از شکست - یکی از دلایلی که چرا فرایند تصمیم گیری برای بعضی افراد اینقدر دشوار شده است به خاطر عواقب و نتایج سخت آن تصمیم می باشد. فرد نمی خواهد با نتیجه آن تصمیم روبه رو شود.

 

ترس از مسئولیت - بعضی ها نمی خواهند اگر تصمیمشان اشتباه باشد مسئولیت آنچه اتفاق می افتد را گردن بگیرند.

 

فقدان تجربه - وقتی در کودکی نتوانسته باشید برای خود تصمیمات بزرگ یا حتی کوچک بگیرید، توانایی تصمیم گیری در بزرگسالی را هم نخواهید داشت.انتخاب های زیاد – داشتن انتخاب های خوب زیاد فرایند تصمیم گیری را دشوار می کند.

 

محاسبات در مقابل احساسات

 

بیشتر مردم فکر می کنند که همه تصمیمات باید برحسب آنچه احساس می کنند گرفته شود. زمان هایی هست که تصمیم گیری براساس احساسات درست ترین روش بود. تصمیم گیری براین اساس فوایدی دارد. یکی از مزیت های آن سرعت عمل است. از روی احساس تصمیم گرفتن نیاز به هیچ حساب کتابی ندارد.

 

چند وقت پیش در یک جلسه آموزشی سمینار بودم که در آن پیتزا سرو می شد. وقتی همه به صف شدند و تکه های پیتزایمان را برداشتیم من متوجه دو دسته متفاوت از افراد شدم. بعضی ها به سمت جعبه های پیتزایی می رفتند که روی پیتزا مطابق میل و ذائقه شان بود. یک نگاه سریع می انداختند و بعد تکه ای که نزدیکتر به آنها بود را بر می داشتند. بعضی های دیگر به دقت به تکه های پیتزا نگاه می کردند و در ذهنشان حساب کتاب می کردند که کدام تکه کوچکتر است و آن تکه کوچکتر را برمی داشتند.

 

بااینکه برای آنهایی که در صف پشت آنها قرار داشتند اینکار کمی خسته کننده بود اما مشخص بود که تصمیم گیری آنها فقط از طریق شهود نیست. احتمالاً محتوی چربی، سدیم یا کربوهیدرات های هر پیتزا بر تصمیم آنها اثر داشته و باعث شده که به سمت پیتزاهای بزرگتر نروند. در برخی موارد، آن تصمیماتی که براساس حساب کتاب باشد تصمیمات بهتری هستند.

 

از طرف دیگر اگر همه تصمیم گیری ها براساس حساب کتاب باشد درست به اندازه تصمیمات صرفاً احساسی بد خواهد بود. اگر بخواهید شغلی را که ۴ سال آینده تان را می خواهید با آن بگذرانید را انتخاب کنید، ممکن است همه عوامل به نظرتان بسیار مهم برسند. شما باید تصمیم بگیرید که یک متخصص مالی شوید یا به کلاس آشپزی بروید. ممکن است برآورد کنید که می توانید براساس مهارت های کنونیتان، طول مدت آموزش، و درآمد شروع یک متخصص مالی تا یک متخصص آشپزی، یک متخصص مالی شوید.

 

ممکن است نتیجه گیری کنید که بهترین تصمیم براساس محاسباتتان این است که تخصص مالی را پیش بگیرید. بعد ممکن است با خودتان بگویید، “صبر کن، من اصلاً دوست ندارم یک متخصص مالی شوم.” بااینکه محاسباتتان شما را به یک سمت می کشاند اما علایقتان به سمت نقطه مخالف آن هدایتتان می کند.

 

بهترین راه برای شروع گرفتن تصمیمی که می خواهید با آن زندگی کنید این است که چند سوال مهم از خودتان بپرسید.

 

- آیا همه اطلاعات لازم برای گرفتن یک تصمیم درست را دارم؟

 

- چه انتخاب هایی پیش روی من است؟

 

- اگر تصمیم نادرست بگیرم چه می شود؟

 

- اگر تصمیمی که می گیرم نادرست باشد چه احساسی خواهم داشت؟

 

- آیا تابه حال لازم بوده در گذشته تصمیم مشابهی بگیرم؟ اگر اینطور است، نتیجه آن چه بوده؟

 

- ادراک و شهود من در این باره چه میگوید؟

 

 

گرفتن تصمیم

 

کسانیکه قادرند سریع تصمیمات درست بگیرند در همه مراحل زندگیشان با ارزش تلقی می شوند. در بیزنس کسانیکه می توانند تصمیمات درست بگیرند رهبران بهتر و تواناتری به شمار می روند. در فوتبال بازیکنان خط حمله مهمترین موقعیت را دارند چون تصمیم گیری نهایی با آنها است. حتی در خانه خودتان هم می بینید که کسی که اکثر تصمیمات را می گیرد کسی است که امور خانه را برعهده می گیرد. داشتن مهارت تصمیم گیری صحیح ارزش بسیار بالایی در زندگی دارد.

 

“… وقتی باید تصمیم سریعی بگیرید و می دانید که این احتمال وجود دارد که این تصمیم اشتباه باشد، بدترین کاری که می توانید بکنید این است که بنشینید آنجا و بترسید و امیدوار باشید.” — استیون ییتس


ارزشهای خود را بشناسید - وقتی چیزهایی که برایتان ارزشمند هستند را بشناسید، تصمیماتتان ساده تر خواهند شد. اگر به خانواده تان بیشتر از پول ارزش می گذارید آنوقت تصمیم اینکه کاری انتخاب نکنید که زمان استراحتتان کنار خانواده را نگیرد بسیار ساده تر به ذهنتان خواهد رسید. رمز کار اینجا این است که درمورد چیزهایی که برایتان ارزشمند است با خودتان صادق باشید. روی دیزنی، برادر والت دیزنی که در سالهای اخیر امور مالی دیزنی را اداره می کرد، می گوید، “وقتی بدانید ارزشهایتان چیست، تصمیم گرفتن دیگر سخت نخواهد بود.”

 

اطلاعات - تا می توانید سریع درمورد مسئله موردنظر اطلاعات جمع کنید. ممکن است بخواهید از کسی اطلاعات بگیرید اما وقتی تصمیمی آینده شما را تعیین می کند فقط روی توصیه های آنها تکیه نکنید. درعوض برای گرفتن تصمیمتان از اطلاعات آنها استفاده کنید.

 

آرام باشید – حفظ آرامش و خونسردی یکی از بهترین چیزهایی است که می توانید در تصمیم گیری های مهم داشته باشید. تصمیم گرفتن در آرامش مطمئناً خیلی بهتر خواهد بود چون قادر خواهید بود همه اطلاعات لازم را به خوبی بررسی کرده و احساسات گمراه کننده و نامربوط را از خودتان دور کنید.

 

“بعضی وقت ها مهم نیست از کدام طرف حصار پایین می پرید. مهم همان پایین پریدن است! بدون تصمیم گیری قادر به پیشرفت نخواهید بود.” - جیم ران

 

شجاعت می خواهد - تصمیم گیری سریع شجاعت می خواهد. اینکه بتوانید سریع فکر کنید و با نشانه های احتمالی یک تصمیم گیری نادرست کنار بیایید نیازمند شجاعت است. با گرفتن سریع تصمیمات کوچک از روی غریزه شروع کنید و بعد نتیجه را بررسی کنید. با یاد گرفتن اینکه برای هر موقعیت کوچکی که در آن هستید تصمیم بگیرید و بعد بررسی نتیجه آن قدم اول را بردارید.

 

نتیجه دلخواهتان را بشناسید - مهمترین دلیل برای گرفتن یک تصمیم در قدم اول این است که نیاز به یک نتیجه خاص است. مشکلی که معمولاً طی فرایند تصمیم گیری اتفاق می افتد این است که نتیجه دلخواه به طور کامل واضح نیست. باید بدانید که می خواهید تصمیمتان به چه نتیجه ای منتهی شود.

 

یاد بگیرید با تصمیماتتان زندگی کنید - باید یاد بگیرید که تصمیمات بد را پشت سر بگذارید. وقتی تصمیمتان نتیجه ای که می خواهید را در بر داشت جشن بگیرید و از تصمیمات بدتان هم درس بگیرید. خیلی وقتتان را صرف تصمیمات بدتان نکنید و سعی کنید آنها را از فکرتان بیرون بیندازید و بعد به عقب برگردید و ببینید چطور می توانید تصمیم را مدیریت کنید که بهترین نتیجه را به دنبال داشته باشد.

 

استیو ییتس در مجله شانس گفته است، “تاجران موفق وقت زیادی را صرف اندوه خوردن برای تصمیمات گذشته نمی کنند. اگر تصمیمی اشتباه از آب درآمد از آن سریع می گذرند. پس وقتی قرار است تصمیمی را سریع بگیرید و میدانید این امکان وجود دارد که اشتباه از آب دربیاید، بدترین کاری که می توانید بکنید این است که بنشینید همانجا و بترسید و امیدوار باشید. باید محکم باشید، جلو بروید و انجامش دهید.”

 

گرفتن تصمیمات مهم در زمان کم نیاز به قدرت و کنترل بیشتر در زندگیتان دارد. همچنین به این معناست که این فرصت را خواهید داشت که اطمینان دیگران را جلب کنید. اینکه بتوانید تصمیمات مهم بگیرید زندگی و کارتان را بهتر خواهد کرد. تصمیم گیری مهارتی است که برای موثر بودن در زندگی باید یاد بگیرید و وقتی دینامیک های تصمیم گیری را یاد بگیرید و چیزهایی که یاد گرفته اید را در زندگیتان پیاده کنید درست در مسیر موفقیت افتاده اید.

سه شنبه 9/9/1389 - 19:18
دانستنی های علمی

همیشه دانشمندان یا هنرمندان نبوده‌اند که با انجام کارهایی که قبلاً کسی آنها را انجام نداده و یا با خلق اثری که مشابه آن وجود نداشته، به تاریخ پیوسته باشند.کلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند. بوده‌اند کسانی که در دنیا چیزهایی را جعل کرده‌اند که عقل هیچ بنی‌بشری به آن نمی‌رسیده! در زیر مروری داشته‌ایم بر تعدادی از همین خلافکاران که از نبوغ خود جهت ارضای امیال مادی خویش استفاده کرده‌اند نه خدمت به همنوعان!



ویکتور لوستیگ (Victor Lustig)

سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می توانست زیرک ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریکا رفت.
سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز ‌به ‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع سود برد. در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!

ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.
دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محـرمانه در هتل کــرئون (Creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.
شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت، تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار، شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! بله: آندره پواسون؛ در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست.

اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پر سود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و... آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پواسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوسینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!


هان ون میگه‌رن (Han Van Meegeren)

نقاش و کپی کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال 1889 در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد.
اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که آثار بزرگان دوره طلایی همچون «فرانس هالس» و «ورمیه» را کپی کند.



میگه‌رن با پشتکار زیاد فرمول رنگ‌های قدیمی و نحوه ساخت بوم‌های آن زمان را پیدا کرد. او کار را شروع کرد و آن ‌قدر ماهرانه این کار را انجام داد که تیزبین‌ترین کارشناسان نیز از تشخیص بدلی بودن آثار ناتوان بودند و میگه‌رن با اطمینان کامل، در نقش یک دلال، تابلوهایش را به‌عنوان آثار کشف‌شده دوره طلایی به مجموعه‌داران و گالری‌ها ‌فروخت. در همین دوران بود که اروپا درگیر جنگ جهانی دوم شد.
یکی از مشتریان پر و پا قرص او، مارشال گورینگ از سران درجه اول حزب نازی آلمان بود که علاقه فراوانی به آثار نقاشان هلندی داشت و تعداد زیادی از کارهای میگه‌رن را به مجموعه خود اضافه کرد.

اما زمانه بازی دیگری را در سر داشت. آلمان‌ها در جنگ شکست خوردند و میگه‌رن به جرم فروش میراث فرهنگی هلند به نازی‌ها بازداشت و در دادگاه متهم به خیانت به وطن شد که مجازاتش اعدام بود. میگه‌رن در دادگاه واقعیت را ابراز کرد، اما هیچ‌کس حرف‌هایش را باور نکرد. تابلوهای جعلی در دادگاه توسط کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و همگی بر اصل بودن آنها صحه گذاشتند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد کسی بتواند با چنین دقت و ظرافتی این آثار را جعل کند. میگه‌رن از دادگاه درخواست کرد که وسایل مورد نیازش را در اختیارش بگذارند تا در حضور همه، یکی از آثار دوره طلایی را جعل کند!

میگه‌رن از اتهام خیانت تبرئه شد، اما به جرم جعل آثار هنری به زندان محکوم شد و چند سال بعد درگذشت. میگه‌رن به‌عنوان یک کلاهبردار در کار خود موفق بود، اما مشتری اصلی او گورینگ از او زیرک‌تر بود. اسکناس‌هایی که گورینگ در ازای تابلوها به میگه‌رن می‌داد همگی تقلبی بودند!


فرانک ویلیام آباگ ‌نیل (Frank William Abagnale)

صاحب کلکسیونی از انواع کلاهبرداری‌ها، قاضی، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و کسی که زندگی‌اش دستمایه ساخت فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» شد، در سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. وقتی او چهارده ساله بود پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و این ضربه روحی بزرگی برای فرانک بود. دو سال بعد از خانه فرار کرد و به نیویورک رفت و در آنجا بود که فهمید برای امرار معاش چاره‌ای به‌جز کلاهبرداری ندارد.
 
پس از مدت کوتاهی او به یکی از حرفه‌ای‌ترین جاعلان چک بدل شد و چنان در کار خود مهارت پیدا کرد که هیچ بانکی قادر به تشخیص جعلی بودن چک‌های او نبود. فرانک برای آن‌که بتواند بدون پرداخت پول بلیت با هواپیما سفر کند، ‌با جعل کارت‌های شناسایی و مدرک خلبانی، ‌خود را به عنوان خلبان خط هوایی پان‌امریکن جا زد و از امتیاز خلبان‌ها برای مسافرت مجانی استفاده کرد. این موضوع لو رفت، اما قبل از آن‌که دست پلیس به او برسد، به شهر جورجیا فرار کرد و با هویت جعلی تازه‌ای، به عنوان یک دکتر در یک آپارتمان ساکن شد. از قضا در همسایگی فرانک یک دکتر واقعی زندگی می‌کرد و به فرانک پیشنهاد داد تا در بیمارستان شهر، مشغول به کار شود و فرانک این پیشنهاد را پذیرفت و 11 ماه به عنوان متخصص جراحی اطفال در آن بیمارستان به درمان بیماران پرداخت!

www.sohagroup.com


پس از آن به شهر لوئیزیانا رفت و با جعل مدرک حقوق از دانشگاه هاروارد به عنوان دادستان در دادگاه محلی لوئیزیانا استخدام شد. او پس از چندماه توسط یکی از فارغ‌التحصیلان واقعی هاروارد شناخته شد، اما قبل از آن‌که دستگیر شود، از آنجا به ایالت یوتا گریخت و با جعل مدرک دانشگاه کلمبیا، در دانشگاه بریگام در رشته جامعه‌شناسی شروع به تدریس کرد! او سرانجام در سال 1969 در فرانسه دستگیر شد و زمانی که پلیس فرانسه این موضوع را اعلام کرد، 26 کشور خواستار محاکمه او در کشورشان شدند! (برای دریافت مطالب جالب و خواندنی در گروه سها در یاهو عضو شوید) فرانک به آمریکا منتقل شد و در آنجا به 12 سال زندان محکوم شد، ولی پس از گذراندن پنج سال آزاد شد. فرانک آباگ نیل هم اکنون به‌عنوان کارشناس خبره جعل اسناد و چک با پلیس آمریکا همکاری می‌کند و با تأسیس شرکت آباگ‌نیل و شرکا به بانک‌ها نیز مشاوره می‌دهد!


حسین ک.( Hoseyn.k)

کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود 70 سال پیش در شهریار متولد شد. ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند.

ح.ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می‌شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح.ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک‌ساعت اجاره کرد.

فردای آن روز قبل از آمدن مشتری‌ها، 200 جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق‌های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می‌شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی‌ها سروقت آمدند و ح.ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری‌ها درخواست دیدن داخل اتاق‌ها را داشتند،‌ به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی‌ها، آنها را منصرف می‌کرد.
مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان 500 هزار تومان به ح.ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان 10 روز دیگر مراجعه کردند.

اما همانجا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است. ح.ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی فوت کرد. ح.ک یک کلاهبردار ذاتی بود،‌حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت 100 تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است!

سه شنبه 9/9/1389 - 19:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته