بعد از نزدیک به دو ماه در یازدهم
مرداد 1342 امام را به منزلی در قیطریه آورده و در آنجا تحت نظر قرار میدهند. در
همین روز است که امام از واقعۀ پانزده خرداد مطلع میشود.
به گزارش
مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
امام
خمینی در سحر چهارده خرداد 1342 در منزلش دستگیر و روانۀ تهران شد. صبح روز بعد
مردم تهران، قم و خصوصاً ورامین در حمایت از مرجع تقلیدشان تظاهرات گستردهای
کردند. شعار آنها «یا مرگ یا خمینی» بود. مزدوران شاه عدۀ بسیاری از آنها را شهید
کردند. حضرت امام تا دو ماه بعد که از زندان آزاد شد از کشته شدن مردم به خاطر او
خبر نداشت. ماجرای این مردم مخلص که فقط برای حمایت از مرجع تقلید خود کشته شده
بودند تأثیر عمیقی بر امام گذاشت.
واقعۀ
پانزده خرداد 1342
نزاع امام(ره) با محمد رضا پهلوی بر سر
انجمنهای ایالتی و ولایت بالا گرفته بود و امام در 29 اسفند 1341 اعلام کرده بود
که به سبب مصبیتها و لطمههایی که در این سال به اسلام وارد شد ما نوروز عید
نخواهیم گرفت. نتیجتاً دو روز بعد، در دوم فروردین 1342 مأموران ساواک به مدرسۀ
فیضیه هجوم برده، طلاب را ضرب و جرح کردند و عدهای را هم کشتند. ماجرا از همین
زمان جدی شد. امام خمینی دوشنبه سیزدهم خرداد 1342 در مدرسۀ فیضیه یک سخنرانی
تاریخی کرد. آن روز عصر عاشورای 1383 هجری قمری بود که امام داشت به شاه اخطار
میکرد:
آقا! من به شما نصیحت مىكنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت
مىكنم؛ دست بردار از این كارها. آقا! اغفال دارند مىكنند تو را. من میل ندارم كه
یك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند. من یك قصهاى را براى شما نقل مىكنم كه
پیرمردهایتان، چهل سالههایتان یادشان است، سى سالهها هم یادشان است. سه دسته، سه
مملكت اجنبى به ما حمله كرد؛ شوروى، انگلستان و امریكا به مملكت ایران حمله كردند؛
مملكت ایران را قبضه كردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتك
بود. لكن خدا مىداند كه مردم شاد بودند براى اینكه [رضا خان] پهلوى رفت. من
نمىخواهم تو این طور باشى؛ نكن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نكن! این قدر با
ملت بازى نكن! این قدر با روحانیت مخالفت نكن. اگر دیكته مىدهند دستت و مىگویند
بخوان، در اطرافش فكر كن؛ چرا بیخود، بدون فكر این حرفها را مىزنى؟ [صحیفه امام،
ج 1، ص 245 ـ 13ر3ر1342]
امام ابتدا شاه را نصیحت کرده بود و سپس به یکی از
سخنان او که گویا در خطاب به روحانیت گفته بود اعتراض کرد:
آیا روحانیت
اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس
هستند كه تو مىگویى؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را
مىبوسد؟ دست حیوان نجس را مىبوسند؟ چرا تبرك به آبى كه او مىخورد، مىكنند؟
حیوان نجس را این كار مىكنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار] خدا كند
كه مرادت این نباشد؛ خدا كند كه مرادت از اینكه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند
و ملت باید از آنها احتراز كند»، مرادت علما نباشند و الا تكلیف ما مشكل مىشود و
تكلیف تو مشكل مىشود. نمىتوانى زندگى كنى؛ ملت نمىگذارد زندگى كنى. نكن این كار
را؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال دارى، [محمد رضا متولد 4 آبان
1298 بود] بس كن، نشنو حرف این و آن را؛ یكقدرى تفكر كن، یكقدرى تأمل كن! یكقدرى
عواقب امور را ملاحظه بكن! یكقدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نكن این طور!
بشنو از من؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علماى مذهب؛ اینها صلاح ملت را مىخواهند؛
اینها صلاح مملكت را مىخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احكام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم
«ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست كردى؟! شما انقلاب سفید به پا
كردید؟ كدام انقلاب سفید را كردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مىكنید؟ چرا نشر
اكاذیب مىكنید؟ چرا اغفال مىكنى ملت را؟ و الله، اسرائیل به درد تو نمىخورد،
قرآن به درد تو مىخورد [صحیفه امام، ج 1، صص. 245 و 246 ـ 13ر3ر1342]
امام
خطر اصلی را یافته بود که شاه دارد به سبب حمایت از اسرائیل خود را در برابر دین و
علما قرار میدهد. لذا اخطار سازمان امنیت شاه را قبول نمیکرد تا دربارۀ اسرائیل
حرف نزند:
امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در
سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را كار نداشته باشید، دیگر هر چه مىخواهید
بگویید، یكى شاه را كار نداشته باشید؛ یكى هم اسرائیل را كار نداشته باشید؛ یكى هم
نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را كار نداشته باشید، هر چه مىخواهید
بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه
گرفتارى داریم از این سه تاست. [صحیفه امام، ج 1، ص 246 ـ 13ر3ر1342]
این
سخنان امام غوغایی در میان مردم به پا کرد و خبر به شهرهای اطراف رسید. دولت هم
متوجه شد و سریعاً حکم جلب امام را صادر کرد. مأموران در نیمههای همان شب به منزل
امام ریخته و آن حضرت را دستگیر کرده به تهران آوردند. حتی اجازه نداند اتومبیل
لحظاتی توقف کند تا امام نماز صبحش را در راه اقامه کند.
قیام خالصانۀ مردم فقط در حمایت از یک مرجع
تقلید
خبر دستگیری امام در چهارده خرداد در سراسر مملکت دهان به
دهان پیچید و مردم در پانزده خرداد در حمایت از مرجع تقلیدشان تظاهرات کردند.
خواستۀ مردم آزادی یک مرجع تقلید بود؛ نه استقلال مملکت، نه آزادی مردم، نه حکومت
اسلامی، نه قطع رابطه با بیگانگان و نه هیچ چیز دیگر. آنها مخلصانه شعار «یا مرگ یا
خمینی» داند و فقط آزادی مرجع تقلید خود را خواستند، زیرا او حق حیاتش بر سایر مردم
مقدّم است.
از تعداد شهدای پانزده خرداد اطلاع دقیقی در دست نیست ولی
برخی آمارها تعداد آنها را پانزده هزار نفر ذکر کردهاند. این شهیدان را شاید بتوان
خالصترین شهدا نامید. زیرا مقصود آنها به هیچ چیز مادی و دنیایی آغشته
نبود.
امام برای
شهدای پانزده خرداد آتش گرفت
حضرت امام را در زندان قصر زندانی
کردند. بعد از نزدیک به دو ماه در یازدهم مرداد 1342 امام را به منزلی در قیطریه
آورده و در آنجا تحت نظر قرار میدهند. در همین روز است که امام از واقعۀ پانزده
خرداد مطلع میشود. نهایتاً امام در هجده فروردین سال بعد از اسارت مأموران آزاد و
روز بیستم فروردین 1343 در قم با خانوادۀ شهدای پانزده خرداد دیدار کردند. لکن از
شدت تأثر سخنی نگفتند.
امام روز 21 فروردین در یک سخنرانی به آنها ادای
احترام میکند:
دیروز خانوادههاى شهداى پانزده خرداد اینجا بودند. چیزى كه مرا
رنج مىداد این بود كه به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان
روز ـ دفعه اول ـ جریان را مطّلع شدم. كشتارِ پانزده خرداد از اعمال یك قشون با ملت
بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمىكشتند، زنها را نمىكشتند. امروز جشن معنى
ندارد. تا ملت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یكى از اولیاى امور، ضمن
سخنرانى، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملت ایران است؛ ولى من صحبت او را تكمیل
مىكنم: پانزده خرداد ننگ ملت بود؛ زیرا از پول همین ملت، اسلحه تهیه شده و با این
اسلحه مردم را كشتند! [صحیفه امام، ج 1، ص 272 ـ 21ر1ر1343]
پنج روز بعد
سخنرانی امام با گریۀ شدید حضار همراه است:
[گریه شدید حضار] من تا كنون احساس
عجز در صحبتها نكردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم. عاجز مىدانم از اظهار
تألمات روحیهاى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایى
كه در این یك سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمى، قضیه 15 خرداد. قضیه 15
خرداد را من مطلع نبودم تا اینكه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید خدا
مىداند كه مرا اوضاع 15 خرداد كوبید [گریه شدید حضار]. من حالا كه آمدم به اینجا؛
آمدهام از قیطریه؛ مواجه هستم با یك منظرههایى؛ با بچههاى كوچك بىپدر [گریه
شدید حضار]، با مادرهاى جوان از دست داده، و مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر
مرده، با پاهاى قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان
است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است؛ افسوس كه صداى ما به عالم
نمىرسد؛ افسوس كه گریههاى این مادرهاى بچهمرده نمىرسد به دنیا [گریه شدید
حضار]. [صحیفه امام، ج 1، ص 285 ـ 26ر1ر1343]
اعلام عزای عمومی برای شهدای پانزده خرداد تا
ابد
در اولین سالگرد شهدای پانزده خرداد امام خمینی به همراه سه
مرجع تقلید دیگر یک بیانیه مشترک دادند و در آن پانزده خرداد را برای همیشه عزای
عمومی اعلام کردند تا منزلت آن شهدا فراموش نشود.
متن این اعلامیه به لحن
کلام حضرت امام میماند:
بسم الله الرحمن الرحیم. إنَّا لله و إنَّا الَیهِ
راجِعون * و سَیَعلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون [شعراء/
228]
یك سال از فاجعه خونین 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت. یك سال از مرگ
فجیع عزیزان ملت سپرى شد. یك سال از بىخانمان شدن و بىسرپرست شدن یتیمان بىپدر و
زنهاى بىشوهر و مادران داغدیده گذشت. واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هیئت حاكمه
به بار آورد. این واقعه فراموش شدنى نیست. تاریخ آن را ضبط كرد. آیا ملت مسلمان چه
جرمى مرتكب شده بود؟ زنها و اطفال صغیر چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل
بستند؟ علماى اسلام و خطباى مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود؛ دفاع
از قرآن كریم بود. به جرم نصایح مشفقانه و صلاحاندیشى اهانت شدند، به حبس كشیده
شدند، محصور گردیدند، مبتلا به مصایب شدند...
ما از واقعه 12 محرّم (15 خرداد)
خجلت مىكشیم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علمى، فیضیه و غیر آن، پشت ما و هر مسْلم
غیرتمند را مىشكند؛ تا هیئت حاكمه چه عقیده داشته باشد! ملت اسلام این مصیبت را
فراموش نمىكند. ما روز 12 محرم را عزاى ملى اعلام مىكنیم...
ما امید واثق
داریم كه ملل اسلامى در آتیه نزدیكى بر استعمار چیره شوند. و ما در موقع خود، به
خواست خداى تعالى، از هیچ گونه فداكارى دریغ نمىكنیم. از خداوند تعالى صلاح حال
ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولتهاى اسلامى را خواستاریم. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ
أفئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهوى إلَینَا». و السلام على من اتبع الهدى.
روح الله
الموسوی الخمینى، محمد هادى الحسینى المیلانی، شهاب الدین النجفی المرعشى، حسن
الطباطبایى القمی [صحیفۀ امام، ج 1، صص. 335 تا 338 ـ 15ر3ر1343]
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
حضرت
امام از اسفند 1357 به قم رفت و در همان مدرسۀ فیضیه ساکن شد. پانزده خرداد 1358
نخستین مرتبهای بود که امام میتوانست پس از شانزده سال آزادانه دربارۀ این شهدایی
که برای او و در راه اسلام کشته شده بودند سخن بگوید:
بسم الله الرحمن
الرحیم. پانزده خرداد چرا به وجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ و دنباله آن در سابق
چه بود؟ و الآن چیست؟ و بعدها چه خواهد بود؟ 15 خرداد را كى به وجود آورد؟ و دنبالۀ
آن را كى تعقیب كرد؟ و الآن كى همان دنباله را تعقیب مىكند؟ و پس از این امید به
كیست؟ 15 خرداد براى چه مقصدى بود؟ و تا كنون براى چه مقصدى است؟ و بعدها براى چه
مقصدى خواهد بود؟ 15 خرداد را بشناسید؛ و مقصد 15 خرداد را بشناسید؛ و كسانى كه 15
خرداد را به وجود آوردند بشناسید؛ و كسانى كه 15 خرداد را دنبال كردند بشناسید؛ و
كسانى كه از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید؛ و مخالفین 15 خرداد، و مقصد
15 خرداد را بشناسید. 15 خرداد از همین مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همین مدرسه
اجتماع عظیم بود؛ و بعد از اینكه صحبتهایى و افشاگریهایى شد، دنبالۀ آن منتهى به
15 خرداد شد. 15 خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدئیت اسلام و
راهنمایى روحانیت و همین جمعیتها كه الآن اینجا هستند. اینها بودند كه 15 خرداد را
به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند كه 15 خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ
جمعیت بودند كه كشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامى بودند كه براى اسلام قیام
كردند و هیچ نظرى جز اسلام نداشتند 15 خرداد را به وجود آوردند. همین جمعیتى كه
مقصدى غیر از اسلام ندارند در تعقیب 15 خرداد تا حالا دنبال كردند. از همین جمعیت
كه مقصدى غیر از اسلام ندارند امید آن است كه تعقیب كنند و نهضت ما را به ثمر
برسانند.
باید دید این جمعیت كى هستند. اینها كه 15 خرداد را به وجود آوردند
و آنها كه در 15 خرداد، به طورى كه مشهور است، پانزده هزار فدایى دادند و آنهایى كه
پس از 15 خرداد و 15 خردادها و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهاى دیگر، در
میدانها آمدند چه قشرى از جمعیت بودند؟ آنهایى كه 15 خرداد را به وجود آوردند،
آنهایى كه دنباله 15 خرداد را تا كنون رساندند، آنهایى كه براى شكستن سد رژیم
فعالیت كردند، آنهایى كه به خیابانها ریختند و فریاد «الله اكبر» كردند، همین قشر
از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقى ندارند. الآن كى
منحرف دارد مىكند مسیر ملت ما را؟ چه گروههایى هستند كه ملت ما را از این مسیر
مىخواهند منحرف كنند؟ چه جمعیتهایى هستند كه نهضت اسلامى را مىخواهند از
اسلامیتش منحرف كنند؟ اینها گروههایى هستند كه عدهاى از آنها نمىدانند قضایا را،
جاهلند؛ و عدهاى هستند عالماً عامداً با اسلام مخالفند. آنهایى كه جاهلند باید
هدایت كرد، باید گفت به آنها كه اى آقایان! كه خیال مىكنید به غیر از اسلام در
ایران مىتواند چیزى پیش ببرد، اى كسانى كه گمان مىكنید [قدرتى] غیر اسلام رژیم
را ساقط كرده است، اى كسانى كه احتمال مىدهید كه غیر مسلمین و غیر اسلام كس دیگر
دخالت داشته است، شما مطالعه كنید، بررسى كنید اشخاصى كه در 15 خرداد جان دادند،
سنگهاى قبرهاى آنها را ببینید كى بودند اینها. اگر یك سنگ قبر از این قشرهاى دیگر
غیر اسلامى پیدا كردید، آنها هم شركت داشتهاند. اگر در قشرهاى اسلامى یك سنگ قبر
از آن درجههاى بالا پیدا كردید، آنها هم شركت داشتهاند. ولى پیدا نمىكنید. هر چه
هست این قشر پایین است، این قشر كشاورز است، این قشر كارگر است، این تاجر مسْلم
است؛ این كاسب مسلم است؛ این روحانى متعهد است. هر چه هست از این قشر است.
پس 15 خرداد را به تبع اسلام اینها بوجود آوردند و به تبع اسلام اینها حفظ
كردند؛ و به تبع اسلام اینها نگهدارى مىكنند. كسانى كه گمان مىكنند غیرِ قدرت
اسلام مىتوانست یك همچو سدى را بشكند در خطا هستند.
از 15 خرداد تا حالا كه
آمدیم، خون دادیم یعنى شما خون دادید، من كه نشستهام اینجا. من هم هیچ حقى ندارم.
شما خون دادید. شماها به میدان رفتید؛ شماها مبارزه كردید؛ ماها هیچ حقى نداریم. ما
باید براى شما خدمت كنیم. خودمان نباید استفاده كنیم. نه استفاده عنوانى. خاك بر سر
من كه بخواهم استفاده عنوانى از شما بكنم! خاك بر سر من كه بخواهم خون شما ریخته
بشود و من استفادهاش را ببرم! [گریه و ابراز احساسات شدید جمعیت و شعار درود بر
خمینى] [صحیفه امام، ج 8، صص. 53 تا 57 ـ 15ر3ر1358]
امام اجل خود را
پیشگویی کرد
امام خمینی یک غزل زیبا دارد که آخرین بیت آن حاوی رازی
نامکشوف است:
سالها میگذرد حادثهها میآید/
انتظار فرج از نیمۀ خرداد کشم
این غزل حضرت امام(ره) همچون سایر اشعار آن
حضرت، بعد از رحلت او در دسترس مردم قرار گرفت. واضح است که امام در این بیت خبر
داده است که در نیمۀ خرداد اجل او خواهد رسید. و همینطور هم شد. او میخواست با
شهدای پانزده خرداد محشور شود.
آقای معلم دامغانی یکی از دوستان عارف مسلک
امام خمینی(ره) بود. نقل است که او به یکی از نزدیکان خود گفته بود: «چطور دعا
میکنید که خدایا خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار؟ امام فقط ده سال و شش
ماه بعد از پیروزی انقلاب زنده خواهد بود.» بعد از رحلت امام وقتی به اعتراض کردند
که هنوز دو ماه از آن شش ماه باقی بود. آقای معلم جواب داد: بقیهاش را هم خودش
خواست زود برود.
غزل امام خمینی با عنوان «انتظار»
از غم
دوست در این میکده فریاد کشم/ دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم
داد و بیداد که
در محفل ما رندی نیست/ که بَرش شکوه برآرم، داد ز بیداد کشم
شادیم داد، غمم داد
و جفا داد و وفا/ با صفا منّت آن را که به من داد کشم
عاشقم، عاشق روی تو، نه
چیز دگری/ بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
در غمت ای گل وحشیِ من ای خسرو من/
جور مجنون ببرم، تیشۀ فرهاد کشم
مُردم از زندگی بیتو، که با من هستی/ طرفه سرّی
است که باید برِ استاد کشم
سالها میگذرد، حادثهها میآید/ انتظار فرج از نیمۀ
خرداد کشم