صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ور چه براند هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست طاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاست غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست اول صبحست خیز کآخر دنیا فناست صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست درد دل دوستان گر تو پسندی رواست هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست گر تو قدم مینهی تا بنهم چشم راست از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست در همه شهری غریب در همه ملکی گداست با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست گر درم ما مسست لطف شما کیمیاست سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
از: سعدی
(نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبیات)
انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
زن وشوهرای شیرازی شوهر: امشب کجو بیریم شام بخوریم عزیزُم؟ زن: هرجو شمو بیگی عشقُم. شوهر:بریم صوفی عفی اباد؟ زن:نه والو ریژیمم! شوهر: بریم کباب کباب شیراز،کنجه بخوریم؟ زن: ووی نه عامو دووره شوهر:خب بیریم همی ساندویچیو که نزیکه؟ زن: نه عامو من ای چیا دوس نمی دارم! شوهر:خو ب پس کجو بریم؟ زن : هرجو شمو بیگی!!
منبع: اس ام اس کده