• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 27021
تعداد نظرات : 2747
زمان آخرین مطلب : 3245روز قبل
دعا و زیارت

  خدایا! شیرینى آمرزش را به من بچشان

 

نیایش فرصتی است برای پیوند با بی‌کرانه‌ها، زمانی است برای یافتن خویشتنِ خویش، عرصه‌ای است برای عرضۀ مخلوق به خالق. هر شب قطعه‌ای از تلاش برای این پیوند را پیشکش چشمان شما کاربران عزیز می کنیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست ، و مرا از گناهان نگهدار، و در طاعت خود بكارم گیر ، و نیكى بازگشت از گناه را روزى ‏ام فرما و به وسیله توبه پاكم كن و با عصمت (ملكه خود دارى از گناه) یاریم ده و با عافیت و تندرستى كارم را اصلاح نما و شیرینى آمرزش را به من بچشان و مرا رها شده بخشش و آزاد شده رحمتت قرار بده و برایم ایمنى از خشم و غضبت را بنویس و محتوم كن و با آن در دنیا پیش از آخرت به من مژده ده مژده ‏اى كه آن را بشناسم و در آن علامتى نشانم ده كه آن را هویدا یابم.
به درستى كه اجابت خواسته‏ هاى من در برابر رحمت گسترده تو دشوار نیست. و تو را در قدرت بى پایانت و بردبارى فراوانت به زحمت نمى ‏افكند و در بخشش هاى فراوانت كه آیات تو بر آن دلالت دارد گران نمى ‏افتد.
زیرا، تو آنچه مى ‏خواهى انجام مى ‏دهى و به آنچه اراده كنى حكم مى ‏كنى. چونكه بر هر چیز توانایى
سه شنبه 7/8/1392 - 9:19
سخنان ماندگار


در محضر بزرگان فرصتی است برای آموختن نکاتی که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و در حقیقت راه میان‌بری است به سوی خوبی‌ها و درستی‌ها که تقدیم به همه کاربران عزیز می‌گردد.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
شهید مرتضی مطهری ضمن اشاره به فرازی از نهج البلاغه، درباره درس هایی که موجود کوچکی چون مورچه برای ما انسان ها دارد می گوید: انظروا الى النملة ..... در کار مورچه دقیق شوید، ببینید این حیوان به این کوچکى چه جور در روى زمین تکاپو مى کند و دنبال روزى خود مى رود. عشق و الهامى او را هدایت مى کند که با نقشه و حساب، روزى خود را تهیه و نگهدارى مى کند. دانشمندان حیوان شناس که در این زمینه مطالعاتى کرده اند مى گویند بعضى از مورچه ها براى تهیه روزى خود به پیدا کردن دانه ها قناعت نمى کنند، بلکه مزارعى ترتیب مى دهند و قارچ در آن مى کارند و به مصرف غذایى خود مى رسانند.
و عجیب تر این که مى گویند یک دسته از مورچگان بعضى حشرات را اهلى مى کنند. همان طورى که انسان، اسب و گاو و گوسفند را اهلى و از شیر آن استفاده مى کند، مورچگان هم از یک شیره شیرینى که از این حشرات مى دوشند استفاده مى کنند.
لو فکرت فی مجارى أکلها.....و اگر تفکر کنى و مطالعه نمایى در مجارى غذاى این حیوان کوچک که چگونه غذا مى خورد و غذا را فرو مى برد و آن را هضم و دفع مى کند، اگر شکمش را در نظر بگیرى و این که چگونه ضلع ها و دنده ها براى آن جثه صغیر ساخته شده، و اگر دستگاه دید و دستگاه شنیدش که در سرش قرار دارد، اگر در همه این ها دقیق شوى و کاملا مطلع شوى که چگونه است، حیرت بر حیرتت مى افزاید؛ به قدرى که به زحمت مى توان توصیف کرد.
سه شنبه 7/8/1392 - 9:18
داستان و حکایت

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
بچه شتری که در کاروانی به همراه مادر حرکت می کرد، از فرط خستگی به مادر گفت: لحظه ای بایست تا استراحتی کنم. مادر گفت: اگر مهار به دست من بود کسی هرگز مرا در کاروان زیر بار نمی دید.
بگفت ار به دست منستی مهار     ندیدی کسم بارکش در قطاربوستان
سه شنبه 7/8/1392 - 9:17
شهدا و دفاع مقدس
نامه‌های نور؛

«این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کرده‌اید و خدا قبول کند. ... این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفه‌ای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ شهید محمدباقر جوادی از روحانیونی است که ندای حسین زمان خمینی کبیر را لبیک گفت و به جبهه های حق علیه باطل شتافت. روشنایی قلبش در وصیت نامه اش متجلی است.

متن وصیت نامه
بسم رب الشهداء و الصدیقین
با درود و سلام بر ولی عصر آقا امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی کبیر این قلب تپنده مسلمین عالم.
«جبهه جنگ حق علیه باطل انسان ساز است به منزله دیگر دانشگاه است که از هر دانشگاهی بالاتر است کسانی که قدم در این دانشگاه می گذارند انقلاب و تحول در وجودشان ایجاد می شود.» امام خمینی
باشد که همه به این ندای امام پاسخ مثبت دهید و خود را برای نبرد آماده سازید.

برای این که به وظیفه ام عمل کرده باشم چند خطی به عنوان وصیت می نویسم راستش دوست ندارم وصیت بنویسم نه این که از مرگ می ترسم و نه برای این که من در خودم لیاقت شهادت را نمی بینم ولی خوب است که بنویسم اول از هر چیز من به دوستان عزیزم می خواستم بگویم که دانش آموزان بزرگوار درس خود را پیگیری کنیدکه آینده این مملکت توسط سوادداران اداره خواهد شد و آن همه سواددارانی که با رنج وتلاش توانسته اند درس را فراگیرند اگر خدایی ناکرده کوتاهی بنمایند کسانی که درس می خوانند که پدرانی ثروتمند دارند و به فکر کار و تلاش مردم کشاورز نیستند وقتی این اشخاص کاره ای برای مملکت شوند باز مثل زمان گذشته ثروت در دست عده ای محدود قرار خواهد داشت ولی بر عکس اگر شما دانش آموزان روستایی کاره ای برای مملکت بشوید قدر رنج و تلاش مردم ستمدیده را می دانید و به فکر آنان بوده و همین باعث می شود که اشخاص فقیر کمتر در جامعه پیدا شوند.

و دیگر پیامم به مردم حزب الله و جوانان غیور می باشد می خواستم به عرض برسانم که من کمتر از آنم که برای شما پیام بنویسم و لی این را بگویم که شما عزیزان برای نجات خود همیشه یار و یاور امام خمینی باشید و ایشان را فراموش نکنید که فراموش کردن امام فراموش کردن خدا می باشد و راهی را که امام پیشه گرفته شما هم همان راه را حرکت کنید. مطمئن باشید بر حق هستید و شما پیروزید. جوانان غیور از رفتن به جبهه دریغ نفرمایید و بروید تا ریشه کفر و فساد از زمین چیده شود؛ انشاء الله و خط سرخ محمدی (ص) جایگزین آن گردد.

و پیامم به خانواده محترمم و اقوام گرامیم این است که در فراق من نمی گویم گریه نکنید گریه بکنید ولی گریه شادی چون شهیدان والاترین مقام را در نزد خداوند دارند و شهیدان از دری وارد بهشت می شوند که آن باب المجاهدین نام دارد و غیر از جهاد کنندگان کسی از آن در وارد نمی شود و شما پدر و مادر عزیز افتخار کنید که فرزندتان انشاء الله از این در وارد بهشت می شود و شفیع کنندگان مومنان صاحب دل خواهد بود. و دیگر می خواست بگویم که نکند خدایی ناکرده در تعزیه خوانی ها کسانی صحبت کنند که یکسری مردم حزب الله . بسیجیان و سپاهیان محترم و جهادگران عزیز ناراحت شوند و موجب دل شکستگی آنان گردد. هیچ راضی نیستم کسانی که بسیجیان را از همه جا بی خبر می دانند و سپاهیان را منافق می خوانند و جهادگران را می گویند آنان جهادگر نیستند سخن بگویند و اگر این حرف ها را گفتند شما از قول من در جوابشان بگویید که اگر بسیج و سپاه و جهادگر کار نمی کردند و به جبهه نمی رفتند از قبیل شما می خواستید در قمارخانه ها و عرق خانه ها بسر ببرید و خدا را شکر کنید که این عزیزان بودند که به امام عزیز کمک کردند و جلوی شماها را گرفتند.

و من به عنوان کوچکتر از شما به شما می گویم مردم حزب الله نگذارید منافقین با لباس شخصیت های مملکت به انقلاب عزیزتان ضربه بزنند چون اکثر منافقین خودشان را خوب جلوه داده و با لباس شخصیت های مملکت از پشت به اسلام ضربه می زنند و یکسری طرفدارانی دارند که هرگز آنان اگر فکر بکنید برای تداوم انقلاب کاری نکرده اند و خودشان را برحق می دانند نه اینطور نیست شما مردم هراس از زندان و اینطور چیز ها نداشته باشید و جلوی منافقین داخلی رابگیرید که شدیدترین ضربه را به اسلام و انقلاب همین منافقین داخلی می زند من به کسانی را که خانواده های معظم شهدا را و یا سپاهیان عزیز را و یا کسانی که بر علیه منافقان حرکت کردند به زندان می اندازند توصیه می کنم که ای کوردلان شما با مردمی طرف هستید که شاه را از کشور خود بیرون کردند تا چه رسد شما را که با کوچکترین اقدامی شما را بیرون خواهند کرد انشاء الله .
           گلواژه گرم شهادت واژه ای ناب است      روشن تر از گیسوی صبح و چشم مهتاب است
این چندمین فصل از کتاب عمر ازلیست     اندیشه از این فصل در ابهام اعجاب است
این سطرهای سرخ آیین نامه آتش     یا سطرهای سبز آیین نامه آب است

خداوندا بهشت را نشانم نده که مبادا برای بهشت بسوی تو بروم و بار خدایا جهنمت را نشانم نده که مبادا از ترس جهنمت به تو ایمان آورم خدایا از تو می خواهم عشق به خودت را نشانم بده تا برای رضای تو جهاد کنم.
والسلام علی من اتبع الهدی
سه شنبه 7/8/1392 - 9:17
آلبوم تصاویر

دیدار با مردی که در یک تخم مرغ غول‌پیکر زندگی می‌کند هیجان‌انگیز و البته جالب است ، این هنرمند بریتانیایی که برای ساخت این خانه زیبا 6 ماه وقت صرف کرده است می‌گوید که این خانه را طوری ساخته که در شرایط بد آب و هوا به آن صدمه نمی‌رسد و در مقابل با آب عایق است طوری که در آب شناور می‌ماند، این هنرمند علاقه دارد در فضاهای شگفت‌انگیز زندگی کند .









سه شنبه 7/8/1392 - 9:16
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
باشگاه خوانندگان؛


مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
جاهای خالی رو با چه اعدادی باید پر کرد؟(اعداد را از راست به چپ بخوانید)
10, 20, ....., 15, 1000, ......, 16

عجله نکنید!
کمی‌فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست ولی اگر قادر به حل این سوال باشید
نشان فعالیت خوب سمت راست مغز شماست!
برای دیدن جواب صحیح بروید پایین.
.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


.

.

10, 20, 3, 15, 1000, 60, 16
ده بیست سه پونزده، هزار و شصت و شونزه!!
راستی اون قضیه‌ی سمت راست مغز رو هم جدی نگیرید!:))


------------------------------------------------------------------------
سه شنبه 7/8/1392 - 9:15
داستان و حکایت
آشنایی با ریشه ضرب‌اامثل ها؛

هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر طشتش از بام افتاده باشد مجازا می گویند : فلانی پته اش روی آب افتاد یعنی اسرار مگویش فاش و برملا گردید .
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، آنچه را که امروزه به نام جواز و گذرنامه و بلیط نامیده می شود سابقا پته می گفته اند . پته به منظور خروج از کشور همان است که تا چندی قبل به نام تذکره نامیده می شد و در حال حاضر آن را گذرنامه و یا به اصطلاح بین المللی پاسپورت می گویند که از طرف دولت متبوعه صادر می شود و در کشور مقصد و مورد نظر به منزله اجاز نامه اقامت تلقی می گردد .

پته دیگری در رابطه با موضوع این مقاله وجود داشت که به گفته صاحبان فرهنگها و فرهنگنامه ها: بند گونه ای بود که در جای جای جویهای نشیب دار می بستندکه هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود .

در حال حاضر که تمام شهرهاوغالب روستاهای کشورلوله کشی شده از آب تصفیه شده چاهها وچشمه سارها استفاده میکنند واژه پته وپته بستن که از آن معنی و مفهوم بند بستن برجای جای جویهای نشیب دار اسفاده شود مهجور و دور از ذهن می باشد .

ولی سابقا که لوله کشی نبود و آب مورد احتیاج شهرها در داخل جویهای سرباز  نه سربسته جریان داشت هر جا که لازم می آمد مقداری از آب جاری به داخل کوچه های مسیر یا خانه های مسکونی جریان پیدا کند سد و بند کوچکی از جنس چوب به نام پته در داخل جوی خیابان یا کوچه قرار داده آب را به قدر کفایت نه کم و نه زیاد به داخل حوض و آب انبارخانه جریان می دادند تا از آب حوض برای شستشوی ظروف و اثاثیه و ملبوس و از آب نیمه صاف آب انبار که قسمت عمده گل و لای و اضافاتش رسوب کرده است برای نوشیدن و به کار بردن درامور خوراک پزی استفاده نمایند .

سابقا افرادی بودندکه در سالهای کم آبی و خشکسالی ، احتیاج مبرم به آب برای پر کردن حوض و آب انبار به منظوررفع نیازمندیهای داخلی آنان را وا می داشت که در غیر نوبت به حقوق دیگران تجاوزکرده از آب سهمی ونوبتی آنان سوء استفاده کنند .

برای حصول این مقصود نیمه های شب که تمام سکنه آن محله وآبادی بر بستر راحت و آسایش غنوده بودند در داخل جوی پته می بستند و آب می بردند .

بدیهی است در آن نیمه های شب کمترکسی متوجه آبدزدی آن شخص می شد، مگر آنکه فشار آب گاهی موجب گردد که پته اش روی آب افتد یعنی فشار آب پته را از جایش کنده به جاهای دیگرببرد که در این صورت ساکنان خانه های پایین تر پته را بر روی آب می دیدند و راز و سرش بدین وسیله فاش شده قشقرق برپا می شد و آبرویش برباد می رفت .
سه شنبه 7/8/1392 - 9:13
خاطرات و روز نوشت
خانم ها حتما بخوانند؛

رسیدن من به چادر همراه با گذروندن مراحل مختلف ( و رسیدن به مراتب مختلف) بوده... دونه دونه گذروندن مراحل مختلفمو تعریف میکنم...(پله پله رفتم تا رسیدم به چادر)
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، توی مدرسه مون جزو اولین نفرهایی بودم که توی دوران دبیرستان ابروهامو برداشتم... میرفتم مدرسه یه ته آرایش هم داشتم (اهل آرایش نبودم. فقط یه کم ته آرایش...) موهامم که همیشه بیرون بود... یعنی مقنعه ام فرق سرم بود!

یادمه وقتی جشن فارغ التحصیلی با صورت آرایش کرده و مانتوی کوتاه (یه کم پایین تر از کمر) رفته بودم دانشگاه، یکی از مسئولین شاکی شده بود که من چرا با این وضع اومدم؟؟؟!!! آزاده ذاکر به اون مسئول گفته بود که : شما خودتون  چرا آرایش دارید؟مسئوله گفته: من فرق دارم. آزاده جواب داده که: فرقی بین شما دوتا نیست.. شما فارغ التحصیلید... اونم فارغ التحصیله...

توی مدرسه ی تیزهوشان درس میخوندم برای همین ازم توقع داشتن که یه دانشگاه خوب (یا یه رشته ی خوب) قبول بشم. منم رتبه ی کنکورم بد شد. و برای توقعی که ازم بود موندم برای سال بعد (البته این توقع فقط خارجی نبود. و خودمم هم شامل متوقعین بودم)



سال پشت کنکور رفتم یه آموزشگاه (تا از فضای درس زیاد فاصله نگیرم) دو تا از اساتید مرد اون آموزشگاه؛ کلی خاطرخواه توی آموزشگاه داشتن (یعنی بچه ها دوسشون داشتن)

روزهای اول حالت عادی خودم میرفتم اونجا (مانتو تنگ.. ته آرایش.. موها هم که بیرون)

فکر کنم روز دوم بود که فهمیدم، دخترهای اونجا آرایش میکنن تا خودشون رو به استاد نشون بدن و استاد از قیافه شون خوششون بیاد

حالم از هرچی آرایش (جلو نامحرم) بود به هم خورد!!! هنوزم که هنوزه حالم به هم میخوره... من ظاهرم هرجوری بود ، برای زیبا بودن خودم بود. نه برای جلب توجه کردن. حالم از جلب توجه کردن (اونم برای دوتا مردی که زن دارن ) بهم خورد. با خودم فکر کردم؛ وقتی عده ای برای جلب توجه آرایش میکنن، یعنی آرایش ابزاری برای جذب نامحرم هستش... حالا اگه کسی پیدا بشه و قصدش جذب نامحرم نباشه. ولی از ابزار جذب نامحرم استفاده کنه؛ ناخواسته به اون مقصد شوم رسیده. برای همین آرایش رو برای همیشه گذاشتم کنار...


گذشت... کنکور دادم و رفتم دانشگاه...

ترم اول، استاد تفسیر موضوعی قرآن یه سری موضوع بهمون میداد تا در موردش فکر کنیم و جواب بیاریم. من برای پیدا کردن مطلب در مورد مسائلی که استادمون میداد، به اینترنت میرفتم و به سایتهای مختلف سر میزدم و مطالب مختلف رو میخوندم.

کلی از نظر اعتقادی رفتم بالا.. کلی چیز یاد گرفتم


از نظر اعتقادی رفتم بالا... اما به همه چیز نرسیده بودم. فکر کنم جزو معدود کسایی بودم  که در دوران انتخابات، موهام از روسریم بیرون بود و پرچم ایران دور پیشونیم میبستم


رفتم اعتکاف... توی دوران اعتکاف مدام دوتا چیز از خدا میخواستم... یکی اینکه: منو بنده ی خودش کنه... دوم اینکه: اگه پوشوندن مو جزو حجاب هستش، معرفتشو بهم بده

مدت زمانی طول نکشید که کتاب مسئله حجاب استاد مطهری رو خوندم.

با خوندن اون کتاب به این رسیدم که از نظر اسلام بایــــــــــــــــــــــــد موهام رو کامل بپوشونم.

(آخه من همیشه با خوندن آیات حجاب در قرآن به این میرسیدم که باید یه چیزی روی سرمون باشه... و با خودم فکر میکردم ؛ وقتی حجاب انقدر برای خدا مهم بوده که اومده نام تک تک محارم رو اورده؛ پس اگه قرار بود همه ی موهامونو بپوشونیم، خدا تو قرآنش میگفت و لازم نبود بریم سراغ احادیث و روایات.. اگه پوشوندن کل مو لازم بود خدا نمیومد فقط بگه جلباب هارو به هم نزدیک کنید)

اما با خوندن اون کتاب به این رسیدم که باید موهامو بپوشونم

خب خداروشکر تسلیم آموخته ام شدم و موهامو از اون به بعد پوشوندم

رفتم چند دست مانتوی مناسب ( و به قولی اسلامی) خریدم

{البته وقتی الان به اون مانتوها نگاه میکنم تعجب میکنم که چه جوری اونموقع این مانتو ها رو اسلامی حساب میکردم!!}

چندماه گذشت..

سال 88 داشتم میرفتم جنوب (راهیان نور... زیارت شهدا)

رفتم یه مانتوی خیلـــــــــــــــی گشاد خریدم تا حرمت اونجا حفظ بشه... (اما بازهم الان توی اون مانتو، گشادیی رو که قبلا میدیدم نمیبینم   )

یه خورده از سفرمون که گذشت، یه بار از دوستام خواستم اگه چادر اضافی دارن بهم قرض بدن تا اونجا با چادر باشم....

و بقیه ی سفر رو با چادر اضافی یکی از دوستانم گذروندم.

یه جا رفتیم تازه چندتا شهید پیدا کرده بودن

اونجا از شهدا خواستم اگه واقعا چادر حجاب برتر هستش، معرفتشو بهم بدن

وقتی از سفر برگشتم نتونستم بدون چادر جایی برم

حتی صبر نکردم تا بریم و یه چادر نو بخرم و سر کنم. با یه چادری که گوشه ی کمدم بود و باهاش زیارتهامو میرفتم، شروع کردم و بیرون رفتم


الان که الانه عاشق چادرم هستم

از خدا میخوام هیچ وقت من و چادر رو از هم جدا نکنه

بدجوری دوسش دارم
سه شنبه 7/8/1392 - 9:13
نوشیدنی و دسرها

 

شربت زرشک از مربای تازه زرشک

مواد لازم :

زرشک یک کیلو
شکر دو کیلو و نیم
آب 2 پیمانه

توجه : اگر قرار است از شهد مربا برای شربت برداریم مقدار آب را دو برابر میکنیم .

در صورت تمایل گلاب و یا عرق هل 2 ق سوپخوری
آب برای رقیق کردن شربت

مقداری یخ

 

طرز تهیه : ابتدا شکر و آب رو روی حرارت قرار میدهیم تا به قوام بیاید و غلظت پیدا کند . اوایل پاییز فصل زرشک است .

 

سپس زرشک پاک کرده و شسته را به شهد اضافه میکنیم . پس از اینکه کمی جوشید شعله را کاملا کم کرده و در این زمان گلاب و عرق هل را اضافه میکنیم . شربت زرشک تازه باید کمی مزه ترشی خود را حفظ کند پس زیاد شکر اضافه نمیکنیم .

شربت زرشک از مربای تازه زرشک

زرشک تازه مزه ترش و طعم قوی دارد و به نظرم نیازی به هل و گلاب هم نیست ولی اگر دوست دارید میتوانید در این زمان اضافه کنید . اکنون حرارت را کاملا کم کرده و دم کنی روی قابلمه قرار میدهیم . پس از مدتی کوتاه آن را خاموش کرده و اجازه می دهیم کمی خنک شود .

 

اگر بخواهیم از مربا شربت تهیه کنیم باید مقدار آب آن را بیش از دستور مربا اضافه کنیم .

شربت زرشک از مربای تازه زرشک

مربا را صاف کرده و مقداری شهد برای نگهداری مربا کنار میگذاریم و باقی شهد را بعنوان شربت در شیشه ای استریل ریخته و در جای خنک نگهداری میکنیم . این مربا برای عصرانه و فینگرفودها و کاناپه های عصرانه فوق العاده زیباست .

 

سپس با مقداری آب آنرا مخلوط کرده و رقیق کنید و با قطعات یخ سرو کنید .

نکات : زرشک نباید زیاد بجوش و بپزد , چون رنگ مربا و شربت آن تیره میشود .

دوشنبه 6/8/1392 - 23:29
نوشیدنی و دسرها

طرز تهیه ترشی گوجه

 

 

طرز تهیه ترشی گوجه

 

● مواد لازم:

(شما خودتون میتونین این مواد رو کم و زیاد کنین )
▪ گل کلم : ۱ عدد
▪ کلم سفید :۱ عدد
▪ هویج : ۱ کیلو
▪ لوبیا سبز نیم پز شده ۱ کیلو ترجیحا درشت خرد شود
▪ ۶ کیلو کوجه فرنگی
▪ سرکه ۲ لیوان
▪ سیر چند حبه
▪ نمک به مقدار لازم

 

 

طرز تهیه:
تمام مواد را به غیر از گوجه خرد کرده میگذاریم تا آب آن کشیده شود
تو این فاصله گوجه فرنگی را در میکسر ریخته و به مدت نیم ساعت روی حرارت ملایم میجوشانیم بعد آن را از صافی عبور داده و تمام مواد را داخل آب گوجه میریزیم بعد ۲ لیوان سرکه رو هم بهش اضافه میکنیم...این مواد باید حدود ۲ روز داخل آب گوجه باشه

..هر چند وقت هم باید این مواد رو هم بزنید چون انگاری سر میره...بعد از ۲ روز میتونید داخل بانکه َ بطری َدبه یا حالا هر چیزی که مورد نظرتون هست بریزید... اگر دوست داشته باشین که تند بشه میتونین فلفل سبز هم بهش اضافه کنید ....واااای محشره امتحان کنید...


منبع /gourmand.blogfa.com
دوشنبه 6/8/1392 - 23:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته