او
معتقد است که «عوامل ایجادکننده شادی اجتماعی یا فرآیندهای تولید افسردگی و
اضطراب اجتماعی دو گروه هستند: یکی عوامل فردی،دیگری عوامل محیطی و
اجتماعی.»
تهران امروز نوشت: تهران شهر سرب و دود است.شهر درختهای چنار و باران
پاییزی که راه بروید و احساس آرامش را تجربه کنید.اما این روزها به نزدیکی
غروب که میرسیم خیابانها اعصاب خردکن میشود. مردمی که با یک لحظه دیر
سبز شدن چراغ دستشان روی بوق میرود.موتوری که با یک سبقت با راننده خودرو
دست به یقه میشود.جوانانی که هدفن را در گوششان محکم کردهاند و بدون
توجه به آسمان و دور و برشان یقه کاپشن را بالا دادهاند با نگاهی صامت در
شهر میچرخند.حالا شهردار تهران در واکنش به این اتفاقات از تلاش برای تحول
در روابط بین مردم سخن گفته است.
محمدباقر قالیباف در مراسم تکریم و
معارفه شهردار منطقه 6 نیز بار دیگر به این مسئله اشاره کرد که باید تلاش
کنیم تا در این دوره مدیریت شهری تحول اساسی در رفتار شهروندان ایجاد
شود،بهطوری که این تحولات در تعاملات بین مردم مشهود باشد و ادب،اخلاق و
نزاکت در شهر به اوج خود برسد.
شهردار تهران یادآور شد: «باید در 4
سال آینده با کمک همه همکاران و شهروندان بهگونهای عمل کنیم که هر شخصی
که مدتی در تهران نیست،به محض بازگشت احساس کند در تعاملات بین مردم
تغییراتی ایجاد شده،شهروندان با محبتتر و خونگرمتر شدهاند،با یکدیگر
برادرانه رفتار میکنند و اخلاق و نزاکت به اوج خود رسیده است.»
به
اعتقاد شهردار پایتخت؛در دوره جدید مدیریت شهری تهران باید در کنار توسعه
کالبدی توجه به مسائل اجتماعی،انسانمحوری و مسائل آموزشی و تربیتی را
سرلوحه کارهای خود قرار دهیم.او تاکید کرد: «این تحول و افزایش روحیه کار
و حفظ آرامش روحی باید ابتدا در بدنه شهرداری رخ دهد تا مردم به آرامش
برسند و در این کار خود من به عنوان شهردار تهران باید پیش قراول باشم.»
درباره عوامل ایجاد کننده شادابی اجتماعی سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن
مددکاری ایران میگوید: «عوامل عدم وجود شادی و نشاط متعدد است.یک بخش
مربوط به فضای فیزیکی است که میبینیم و در اطراف وجود دارد. آلودگی
صوتی،عدم شادی و نشاط اجتماعی،آلودگی هوا که بر روی اخلاق مردم تاثیر
میگذارد.بخش دیگر، علتهای فرهنگی است،که بر سلامت اجتماعی اثر میگذارد.
مانند:تصمیمهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی که بر شادی و نشاط مردم اثر
میگذارد.»
تصمیمهای شادی محور بگیریم
این مددکار اجتماعی
تاکید میکند: «زمانی میتوانیم شهر شادی داشته باشیم که مردم شادی داشته
باشیم و همه تصمیمها در روندی بگنجد که انسان سالم و شاد در جامعه پویا
بهوجود بیاید.بدانیم باید تصمیمات انسان محور و شادی محور باشد.آیا
تکنولوژی توانسته است انسان را شاد کند؟خودروهای مدرن توانستهاند شادی به
همراه بیاورند؟باید برای بحران شادی استراتژی تعریف کرد تا شادی تبدیل به
یک حق فردی و درخواست جمعی شود. توسعه باید انسان را شاد کند.
رتبه 114 شادی در جهانیم
«در حوزه شادی رتبه 114 را در جهان داریم.اختلالات روانی در ایران وجود دارد و باید درمان شود.»
سیدحسن
موسویچلک،تاکید میکند: «افسردگی در ایران آمار بالایی دارد.آمار بالای
مصرف مواد مخدر شادیآفرین و مشروبات الکلی زنگ خطری برای این مسئله است.
نباید
دنبال شادی آنی باشیم در حالی که شادی فقط خنده و طنز نیست، بلکه یک حس
درونی است.این موضوع که شهردار تهران در این زمینه میخواهد اقداماتی انجام
دهد خبر خوبی است، زیرا در بعضی از شهرها، شهرداران میزان نشاط شهروندان
را روی بیلبوردها نشان میدهند. این گفتههای محمدباقر قالیباف،نشاندهنده
این است که خودش را در زمینه رفتار شهروندان مسئول میداند.
عوامل ایجادکننده شادی
او
معتقد است که «عوامل ایجادکننده شادی اجتماعی یا فرآیندهای تولید افسردگی و
اضطراب اجتماعی دو گروه هستند: یکی عوامل فردی،دیگری عوامل محیطی و
اجتماعی.»
دکتر مجید ابهری،رفتارشناس اجتماعی نیز میگوید: «عواملی
چون گرانی،تورم،آلودگیهای صوتی، سروصدا و تنشهای عصبی،اخبار تلخ از عوامل
محیطی ایجاد اضطراب و افسردگی هستند.اما عوامل فردی عبارتند
از:گرانی،کمبود وسایل تفریحی و رفاهی،مشکلات خانوادگی،کاهش روابط خانوادگی و
اجتماعی،که مجموعا این دو گروه از عواملی هستند که باعث ایجاد افسردگی
اجتماعی میشود.
البته مبلمان شهری،رنگآمیزی دیوارها، درهم تنیدگی
معماری که شهرسازی را مخلوطی از المانهای چشم آزار میکند، از عوامل نظری
افسردگی در شهر تهران است.آلودگی دیوارها از طرف دیگر میتواند به افزایش
افسردگی شهری کمک کند.
نهادهای متولی مسئول افسردگی در جامعه
افسردگیهای
شهری ارتباط مستقیمی با برنامههای نهادهای متولی دارد.صداوسیما،وزارت
ارشاد،نهادهای دولتی باید به فکر شادی مردم باشند.صداوسیما در سال یک یا دو
برنامه طنز نمایش میدهد،یا برنامهای بهنام (خنده بازار)که با زور هم
انسان نمیتواند بخندد. بنابراین نمایش فیلمها و سریالها ارزانترین
ابزار شادی بهحساب میآیند که باید به آنها توجه شود. بعد از پیروزی
انتخابات یا برد تیمهای فوتبال عدهای از مردم به خیابان آمدند و شروع به
شادی کردند.
مجید ابهری، در این زمینه میگوید: «از نظر رفتارشناسی
اینها حرکات شادی نیست بلکه هیجان اجتماعی است که زمینهای برای تخلیه آن
بهوجود آمده است. وقتی جوانان زمینه تخلیه انرژی خود را ندارند منتظر
کوچکترین بهانه هستند تا به خیابان بروند و جشن و پایکوبی بگیرند. اینگونه
فضاها را در چهارشنبه سوری هم میتوان دید که منجر به خطر هم میشود.اگر
برنامههای منظم شادی و نشاط اجتماعی را به شهروندان بخصوص جوانان
بدهیم،شاهد اینگونه هیجانهای آنی نخواهیم بود که گاهی از کنترل هم خارج
میشود و خرابی بهبار میآورد.»
گزارش و تصاویراز فرقه ای عجیب در آمریکا که برق، تلفن، ماشین و مظاهر تکنولوژی را بر خود حرام کرده اند
روزگارنو:
آمیش یک فرقه مسیحی آناباپتیست است که در سال ۱۶۹۳ به وسیله رهبر
منونایتهای سوئیس، یاکوب آمان بنیان نهاده شد. بیشتر آنها در ایالات متحده
آمریکا و کانادا زندگی میکنند و به چند گروه اصلی تقسیم شدهاند. پیروان
فرقه آمیش کماکان بر اساس روشهای قدیمی نیاکانشان مانند استفاده از اسب
برای کشاورزی و حمل و نقل، روش پوشش سنتی و ممنوعیت استفاده از برق و تلفن
در خانه زندگی میکنند.
آمیشها به ارتش
نمیپیوندند، از مزایای تامین اجتماعی بهره نمیگیرند، بیمه نمیشوند و
هیچگونه کمک مالی دولت را نمیپذیرند. برخی گروههای آمیش، محدودیتهای
کمتری دارند، بعضی اجازه استفاده از اتومبیل و برق را دارند و حتی ممکن است
تشخیص آنها از میان جمعیت انگلیسی زبانها دشوار باشد.
بیشتر
آمیشها در خانه، به گویشی معروف به هلندی پنسیلوانیایی یا آلمانی
پنسیلوانیایی صحبت میکنند. بچهها در مدرسه، زبان انگلیسی میآموزند. فرقه
آمیش از گروههای جداگانهای تشکیل شده از نواحی جغرافیایی یا جمعیتی
تقسیم میشوند. هر ناحیه کاملاً مستقل است و دستورهای ویژه (آییننامه
شفاهی) خودش را دارد. در میان آمیشهای سنتیتر، اعضایی که این قوانین را
نقض کنند ممکن است طرد و یا اخراج شوند.
جمعیت و پراکندگی
انزواطلبی
جغرافیایی و اجتماعی آمیشها، تعیین جمعیت مجموع آنها را دچار مشکل
میسازد. در سال ۲۰۰۰ آمیشهای کهن شیوه در ایالات متحده ۱۹۸۰۰۰ نفر بودند.
آمیشهای کهن شیوه در ۲۱ ایالت به سر میبرند؛ اوهایو بزرگترین جمعیت را
دارد (۵۵۰۰۰)، سپس پنسیلوانیا (۳۹۰۰۰) و ایندیانا (۳۷۰۰۰). بزرگترین مراکز
اجتماع آمیش در هولمزکانتی در ایالت اوهایو، لنکسترکانتی در ایالت
پنسیلوانیا و لگرنج در ایالت ایندیانا وجود دارند. با میانگین ۷ فرزند در
خانواده، جمعیت آمیش به سرعت در حال رشد است.
تاریخچه
مانند
بعضی از منونایتها، آمیشها وارثان گروههای آناباپتیست سوئیسی هستند که
در اوایل سده ۱۶ در طول اصلاحات تندروانه شکل گرفتند. نام «آناباپتیسم» به
معنی «دو بار غسل تعمید شده» است. یک بار در خردسالی و دوباره در بزرگسالی.
نام "منونایت" نیز قدیمیتر است و از نام "منو سیمونز" (۱۴۹۶-۱۵۶۱) گرفته
شده است.
سیمونز یک کشیش رومن کاتولیک هلندی بود
که در سال ۱۵۳۶ میلادی به آناباپتیسم روی آورد و پس از دست کشیدن از ایمان
کاتولیک، بهوسیله «اوب فیلیپس» دوباره غسل تعمید داده شد. او رهبر
آناباپتیستهای سرزمینهای پست بود اما نفوذ و تأثیر او به سوئیس رسید.
آمیش،
تغییر نامش را از "ژاکوب آمان" (۱۶۵۶-۱۷۳۰) گرفت، یک رهبر منونایت
سوئیسی-آلمانی. آمان باور داشت که منونایتها از تعلیمات سیمونز فاصله
گرفتهاند. به تدریج پیروی از او منجر به ایجاد یک تقسیم در منونایت سوئیسی
و پیدایش فرقه آمیش در سال ۱۶۹۳ شد. به دلیل اینکه آمیشها نتیجه انشقاق
از منونایتها هستند، برخی این فرقه را یک گروه منونایت محافظهکار در نظر
میگیرند.
آمیشها
نخست در قرن هجدهم، مهاجرت به پنسیلوانیا را آغاز کردند. آنها به دلیل
اجتناب از جنگهای مذهبی و فقر و همچنین آزار و اذیتهای مذهبی مجبور به
مهاجرت شدند. بسیاری از آنها در لنکستر در پنسیلوانیا ساکن شدند. پس از آن
گروههای دیگر به آلاباما، دلاویر، ایلینویز، ایندیانا، آیوا، کانزاس،
کنتاکی، میشیگان، مینهسوتا، میسیسیپی، میسوری، نبراسکا، نیویورک،
اوهایو، مریلند، تنسی، ویسکانسین، مِین و کانادا مهاجرت کردند. آمیشهای
باقیمانده در اروپا هم تدریجاً در منونایتها ادغام شدند.
آمیش بهعنوان یک گروه نژادی
آمیشها
به واسطه تبار مشترک سوییسی-آلمانی خود، زبان و فرهنگ یکسان و همچنین
ازدواج با همکیشان، به هم پیوستهاند. بنابراین آمیش معیارهای یک گروه
قومی را دارد. اما آمیشها بیشتر خود را بهعنوان گروه مذهبی میشناسند تا
نژادی. چرا که یک آمیشزاده در صورت انتخاب سبک زندگی دیگر، یا تخلف از
قوانین، دیگر یک آمیش شناخته نمیشود. بعضی مواقع منونایتها بویژه در
کانادا خود را از تبار آمیش میدانند.
شیوههای مذهبی
آمیشهای
کهن شیوه، کلیسا ندارند و مراسم مذهبی را در خانههای خود برگزار میکنند.
آنها یک هفته در میان، یکشنبهها در خانههای همدیگر به اجرای مراسم مذهبی
میپردازند. پس از موعظه و خواندن سرودهای مذهبی به صرف نهار و معاشرت
مشغول میشوند.
جدایی از دنیای بیرونی
آمیشها
هم به دلیل نگرانی از تأثیر غیبت یکی از والدین بر زندگی خانوادگی و هم
برای به حداقل رساندن تماس با انگلیسیزبانها (به قول آمیشها «غیرآمیش»)
ترجیح میدهند در منطقه خودشان کار کنند. اما به هر حال به دلایل گوناگون
خیلی از آنها مجبورند دور از مزرعه به کار مشغول شوند.
مراسم ازدواج
مراسم
ازدواج در روزهای سه شنبه و پنجشنبه در نوامبر و اوایل دسامبر پس از
برداشت محصول برگزار میشود. عروس یک لباس نوی کتان آبیرنگ میپوشد که در
مراسم رسمی دیگر در آینده نیز آن را به تن خواهد کرد. او هیچ آرایشی ندارد و
به دلیل مممنوعیت داشتن جواهرات، حلقه ازدواج دریافت نمیکند. مراسم عروسی
ممکن است چندین ساعت به طول بینجامد، سپس یک مهمانی جمعی شامل ضیافت،
ترانهخوانی و قصهگویی برگزار میشود. عروس و داماد شب اول را در خانه پدر
عروس به سر میبرند. کرفس یکی از غذاهای نمادین مراسم عروسی است. همچنین
خانه را به جای گل با گلدانهای کرفس تزیین میکنند.
تکنولوژی مدرن
آمیشها،
بویژه کهن شیوهها، احتمالاً به خاطر پرهیزشان از مظاهر تکنولوژی معروف
هستند. معمولاً پرهیزشان از مواردی مانند اتومبیل و برق اشتباه فهمیده
میشود. آمیشها به تکنولوژی بهعنوان یک شیطان نگاه نمیکنند. آنها دلایل
خاص خود را برای پرهیز از برخی فناوریها دارند، بهعنوان نمونه معتقدند که
بکارگیری برق، به استفاده از کالاهایی مانند تلویزیون منتهی میشود که
میتواند سنت زندگی بیپیرایه آمیشها را به خطر بیندازد. اما از انرژی برق
در موارد کاربردی دیگر مانند موارد فنی استفاده میکنند. به هر حال برخی
از خانوادههای آمیش از برق برای روشنایی و لوازم ضروری خانگی هم استفاده
نمیکنند و چراغها و یخچالهای نفتی را بکار میبرند. همچنین از برخی
وسایل مدرن در کشاورزی بهره میبرند، اما باز از استفاده گسترده از
تکنولوژی در کشاورزی پرهیز دارند. در این مورد، اینطور استدلال میکنند که
استفاده از این فناوریها، کشاورزان آمیش را به خرید زمینهای دیگران و
زیادهخواهی وسوسه میکند.
کرایهکردن اتومبیل و
اتوبوس با راننده برای بعضی استفادهها مجاز است، اما انجام این کار در
یکشنبهها ممنوع است، همانطور که هرگونه رد و بدل کردن پول قدغن است. برای
موارد معمول و کار در مزرعه استفاده از اسب رواج دارد.
همچنین
اغلب پرهیز آنها از فناوری تلفن اشتباه فهمیده شده است. آمیش از تلفن
بیزار است چرا که مخل جدایی آنها از دنیا است و دنیای بیرون را در خانه
میآورد. در واقع این پدیده یک ورود بدون اجازه در خلوت و شکستن تقدس
خانواده دانسته میشود. اما آمیشها با نصب تلفن در خارج از خانهها و
استفاده در موارد ضروری مخالفتی ندارند.
زبان
علاوه
بر انگلیسی، بیشتر آمیشها به یک گویش خاص از زبان آلمانی به نام آلمانی
پنسیلوانیایی یا هلندی پنسیلوانیایی سخن میگویند که خود آمیشها به آن
«دایچ» (deitsch) میگویند. گویش هلندی پنسیلوانیایی هیچ ارتباطی با زبان
هلندی ندارد، اما ظاهراً با یکی از لهجههای آلمانی نزدیکی دارد.
لباس
در
فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید
وسیلهای برای جلب توجه باشند. چاپ هیج طرحی بر روی لباس مجاز نیست. زنان
لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلاً آبی) بر تن میکنند. اغلب در
خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه
وضعیتشان، سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند.
مردها
معمولاً شلوار تیرهرنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند.
همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای
پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متأهل ریش خود
را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل به دلیل ارتباط
با نظامیگری (به طور سنتی) و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است.
تحصیلات
کودکان
آمیش تا کلاس هشتم بیشتر مورد درس نمیخوانند. چرا که عقیده بر این است که
برای آماده کردن بچهها برای سبک زندگی آمیش، همین قدر کفایت میکند.
تقریباً هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. بیشتر گروههای آمیش،
خودشان آموزشگاههای یک اتاقه با آموزگاران آمیش را برای کودکان راه اندازی
کردهاند.
روابط با دنیای بیرون
در
مجموع، فرقهٔ آمیش فشار دنیای مدرن را احساس میکند. بهعنوان مثال قوانین
کار کودکان، شیوه قدیمی زندگی آنها را تهدید میکند. کودکان آمیش
میآموزند که در سن پایین به کارهای سنگین مشغول شوند. اما قوانین کار
کودکان، تعیین میکنند که کودکان قادر به انجام کارهای زیان آور هستند یا
نه. بر خلاف اعتقاد عموم، بعضی از آمیشها رای میدهند و بهعنوان نمونه،
عدالتخواهان جذب احزاب چپگرا و محافظه کاران وارد احزاب راست میشوند. از
خدمت در ارتش امتناع میکنند و ذاتاً اهل دفاع و مقاومت نیستند. آنها به
هیچ وجه از مزایا و کمکهای دولتی بهرهای نمیبرند، در صورتیکه مانند سایر
شهروندان آمریکایی مالیات میپردازند.
رامشپرینگا
رامشپرینگا
به طور تحتالفظ به معنای «پرسه زدن» و «اینور و آنور دویدن» و[۱] در
سنت آمیشها دورهای است که نوجوانان وقتی به سن ۱۶ سالگی میرسند، طی
میکنند تا پس از آن، دست به انتخاب بزنند. آمیشها فرزندانشان را که تا
این سن، تابع مقررات خانواده بودهاند، آزاد میگذارند تا خارج از محدودهٔ
جامعهٔ آمیشها، زندگی در دنیای مدرن را تجربه کنند و آزادانه تمام لذتهای
(گاه بیبند و بارانه) آن را مزه مزه کنند. پس از این دوره چند ماهه یا
چند ساله، مجبورند از دو گزینه وفاداری به فرقه آمیش و یا ترک همیشگی آن
یکی را انتخاب کنند. جوانان آمیش معمولاً تا سن ۲۱ یا ۲۲ سالگی فرصت دارند
تا به اجتماع خویش بازگردند. بیشتر جوانان بازگشت به اجتماع آمیش را بر
میگزینند.
فیلم
پیتر
ویر در سال ۱۹۸۵ فیلم «شاهد» را در ناحیهٔ آمیش نشین لنکستر پنسیلوانیا
ساخت. داستان فیلم در مورد تقابل و برخورد فرهنگی میان مردم آمیش و یک
کارآگاه فیلادلفیایی است که پنهانی مشغول رسیدگی به پرونده قتلی است که یک
پسر آمیش شاهد آن بوده است.
منبع:شفقنا
همه
آنچه اجداد ما انجام می دادند و ما فراموش کرده ایم، آمیش ها زندگی می
کنند: لباس های ساده می پوشیدند، در خانه هایشان را قفل نمی کردند، ... و
آن چنان با طبیعت رفتار می کنند و در آن می زیند که گویی پاره ای از آن و
به همه شعارهای ما درباره محیط زیست عمل می کنند... و حتما زندگیشان از ما
شادتر و سرشارتر است!
از یک نظر، ماشین عبارت است از موجودی که «کار» می کند؛ کار و فقط کار!
به گزارش
روزگارنو،
ما یا می گوییم یا می شنویم که زندگیمان ماشینی شده است... و شاید گمان
کنیم که مقصود آن است که همه کارهای ما با ماشین انجام می شود.... آری،
کارهای ما را ماشین انجام می دهد؛ اما مساله این است که خودمان هم ماشین
شده ایم. درست شده ایم موجودی مکانیکی که فقط کار می کند... زندگی اما نمی
کنیم!
اجداد ما، در دوره ای از تاریخ، دو فصل سال را کار می کردند،
یک فصل سال ( تابستان) را هم سخت کار می کردند؛ اما فصلی از سال را هم،
درست مثل زمین، به استراحت و بازسازی خود می پرداختند... تازه 9 ماه کار را
هم با جشن های مختلف از شادی و انرژی لبریز می ساختند.
همه
آنچه اجداد ما انجام می دادند و ما فراموش کرده ایم، آمیش ها زندگی می
کنند: لباس های ساده می پوشیدند، در خانه هایشان را قفل نمی کردند، ... و
آن چنان با طبیعت رفتار می کنند و در آن هستند. آمیش ها در زمین چنان می
زیند که گویی پاره ای از آن اند و به همه شعارهای ما درباره محیط زیست عمل
می کنند... و حتما زندگیشان از ما شادتر و سرشارتر است!
تصاویر را ببینید و یک بار دیگر گزارش را بخوانید:
آمیش
Lancaster County Amish 03.jpg
اطلاعات
جمعیت : ۱۹۸٬۰۰۰
(۲۰۰۰ ایالات متحده)
مناطق با جمعیت عمده: ایالات متحده، کانادا
مذهب: آناباپتیست
کتابهای مقدس: انجیل
زبانها: آلمانی پنسیلوانیایی
انگلیسی
آمیش
یک فرقه مسیحی آناباپتیست است که در سال ۱۶۹۳ به وسیله رهبر منونایتهای
سوئیس، یاکوب آمان بنیان نهاده شد. بیشتر آنها در ایالات متحده آمریکا و
کانادا زندگی میکنند و به چند گروه اصلی تقسیم شدهاند. پیروان فرقه آمیش
کماکان بر اساس روشهای قدیمی نیاکانشان مانند استفاده از اسب برای
کشاورزی و حمل و نقل، روش پوشش سنتی و ممنوعیت استفاده از برق و تلفن در
خانه زندگی میکنند.
آمیشها به ارتش نمیپیوندند، از مزایای تامین
اجتماعی بهره نمیگیرند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولت را
نمیپذیرند. برخی گروههای آمیش، محدودیتهای کمتری دارند، بعضی اجازه
استفاده از اتومبیل و برق را دارند و حتی ممکن است تشخیص آنها از میان
جمعیت انگلیسی زبانها دشوار باشد.
بیشتر آمیشها در خانه، به گویشی
معروف به هلندی پنسیلوانیایی یا آلمانی پنسیلوانیایی صحبت میکنند. بچهها
در مدرسه، زبان انگلیسی میآموزند. فرقه آمیش از گروههای جداگانهای
تشکیل شده از نواحی جغرافیایی یا جمعیتی تقسیم میشوند. هر ناحیه کاملاً
مستقل است و دستورهای ویژه (آییننامه شفاهی) خودش را دارد. در میان
آمیشهای سنتیتر، اعضایی که این قوانین را نقض کنند ممکن است طرد و یا
اخراج شوند.
جمعیت و پراکندگی
AmishFamilyNiagaraFalls.jpg
انزواطلبی
جغرافیایی و اجتماعی آمیشها، تعیین جمعیت مجموع آنها را دچار مشکل
میسازد. در سال ۲۰۰۰ آمیشهای کهن شیوه در ایالات متحده ۱۹۸۰۰۰ نفر بودند.
آمیشهای کهن شیوه در ۲۱ ایالت به سر میبرند؛ اوهایو بزرگترین جمعیت را
دارد (۵۵۰۰۰)، سپس پنسیلوانیا (۳۹۰۰۰) و ایندیانا (۳۷۰۰۰). بزرگترین مراکز
اجتماع آمیش در هولمزکانتی در ایالت اوهایو، لنکسترکانتی در ایالت
پنسیلوانیا و لگرنج در ایالت ایندیانا وجود دارند. با میانگین ۷ فرزند در
خانواده، جمعیت آمیش به سرعت در حال رشد است.
تاریخچه
مانند بعضی
از منونایتها، آمیشها وارثان گروههای آناباپتیست سوئیسی هستند که در
اوایل سده ۱۶ در طول اصلاحات تندروانه شکل گرفتند. نام «آناباپتیسم» به
معنی «دو بار غسل تعمید شده» است. یک بار در خردسالی و دوباره در بزرگسالی.
نام "منونایت" نیز قدیمیتر است و از نام "منو سیمونز" (۱۴۹۶-۱۵۶۱) گرفته
شده است.
سیمونز یک کشیش رومن کاتولیک هلندی بود که در سال ۱۵۳۶
میلادی به آناباپتیسم روی آورد و پس از دست کشیدن از ایمان کاتولیک،
بهوسیله «اوب فیلیپس» دوباره غسل تعمید داده شد. او رهبر آناباپتیستهای
سرزمینهای پست بود اما نفوذ و تأثیر او به سوئیس رسید.
آمیش، تغییر
نامش را از "ژاکوب آمان" (۱۶۵۶-۱۷۳۰) گرفت، یک رهبر منونایت
سوئیسی-آلمانی. آمان باور داشت که منونایتها از تعلیمات سیمونز فاصله
گرفتهاند. به تدریج پیروی از او منجر به ایجاد یک تقسیم در منونایت سوئیسی
و پیدایش فرقه آمیش در سال ۱۶۹۳ شد. به دلیل اینکه آمیشها نتیجه انشقاق
از منونایتها هستند، برخی این فرقه را یک گروه منونایت محافظهکار در نظر
میگیرند.
آمیشها نخست در قرن هجدهم، مهاجرت به پنسیلوانیا را آغاز
کردند. آنها به دلیل اجتناب از جنگهای مذهبی و فقر و همچنین آزار و
اذیتهای مذهبی مجبور به مهاجرت شدند. بسیاری از آنها در لنکستر در
پنسیلوانیا ساکن شدند. پس از آن گروههای دیگر به آلاباما، دلاویر،
ایلینویز، ایندیانا، آیوا، کانزاس، کنتاکی، میشیگان، مینهسوتا،
میسیسیپی، میسوری، نبراسکا، نیویورک، اوهایو، مریلند، تنسی، ویسکانسین،
مِین و کانادا مهاجرت کردند. آمیشهای باقیمانده در اروپا هم تدریجاً در
منونایتها ادغام شدند.
آمیش بهعنوان یک گروه نژادی
آمیشها
به واسطه تبار مشترک سوییسی-آلمانی خود، زبان و فرهنگ یکسان و همچنین
ازدواج با همکیشان، به هم پیوستهاند. بنابراین آمیش معیارهای یک گروه
قومی را دارد. اما آمیشها بیشتر خود را بهعنوان گروه مذهبی میشناسند تا
نژادی. چرا که یک آمیشزاده در صورت انتخاب سبک زندگی دیگر، یا تخلف از
قوانین، دیگر یک آمیش شناخته نمیشود. بعضی مواقع منونایتها بویژه در
کانادا خود را از تبار آمیش میدانند.
شیوههای مذهبی
آمیشهای
کهن شیوه، کلیسا ندارند و مراسم مذهبی را در خانههای خود برگزار میکنند.
آنها یک هفته در میان، یکشنبهها در خانههای همدیگر به اجرای مراسم مذهبی
میپردازند. پس از موعظه و خواندن سرودهای مذهبی به صرف نهار و معاشرت
مشغول میشوند.
جدایی از دنیای بیرونی
آمیشها هم به دلیل نگرانی
از تأثیر غیبت یکی از والدین بر زندگی خانوادگی و هم برای به حداقل رساندن
تماس با انگلیسیزبانها (به قول آمیشها «غیرآمیش») ترجیح میدهند در
منطقه خودشان کار کنند. اما به هر حال به دلایل گوناگون خیلی از آنها
مجبورند دور از مزرعه به کار مشغول شوند.
مراسم ازدواج
مراسم
ازدواج در روزهای سه شنبه و پنجشنبه در نوامبر و اوایل دسامبر پس از
برداشت محصول برگزار میشود. عروس یک لباس نوی کتان آبیرنگ میپوشد که در
مراسم رسمی دیگر در آینده نیز آن را به تن خواهد کرد. او هیچ آرایشی ندارد و
به دلیل مممنوعیت داشتن جواهرات، حلقه ازدواج دریافت نمیکند. مراسم عروسی
ممکن است چندین ساعت به طول بینجامد، سپس یک مهمانی جمعی شامل ضیافت،
ترانهخوانی و قصهگویی برگزار میشود. عروس و داماد شب اول را در خانه پدر
عروس به سر میبرند. کرفس یکی از غذاهای نمادین مراسم عروسی است. همچنین
خانه را به جای گل با گلدانهای کرفس تزیین میکنند.
تکنولوژی مدرن
آمیشها،
بویژه کهن شیوهها، احتمالاً به خاطر پرهیزشان از مظاهر تکنولوژی معروف
هستند. معمولاً پرهیزشان از مواردی مانند اتومبیل و برق اشتباه فهمیده
میشود. آمیشها به تکنولوژی بهعنوان یک شیطان نگاه نمیکنند. آنها دلایل
خاص خود را برای پرهیز از برخی فناوریها دارند، بهعنوان نمونه معتقدند که
بکارگیری برق، به استفاده از کالاهایی مانند تلویزیون منتهی میشود که
میتواند سنت زندگی بیپیرایه آمیشها را به خطر بیندازد. اما از انرژی برق
در موارد کاربردی دیگر مانند موارد فنی استفاده میکنند. به هر حال برخی
از خانوادههای آمیش از برق برای روشنایی و لوازم ضروری خانگی هم استفاده
نمیکنند و چراغها و یخچالهای نفتی را بکار میبرند. همچنین از برخی
وسایل مدرن در کشاورزی بهره میبرند، اما باز از استفاده گسترده از
تکنولوژی در کشاورزی پرهیز دارند. در این مورد، اینطور استدلال میکنند که
استفاده از این فناوریها، کشاورزان آمیش را به خرید زمینهای دیگران و
زیادهخواهی وسوسه میکند.
کرایهکردن اتومبیل و اتوبوس با راننده
برای بعضی استفادهها مجاز است، اما انجام این کار در یکشنبهها ممنوع است،
همانطور که هرگونه رد و بدل کردن پول قدغن است. برای موارد معمول و کار در
مزرعه استفاده از اسب رواج دارد.
همچنین اغلب پرهیز آنها از فناوری
تلفن اشتباه فهمیده شده است. آمیش از تلفن بیزار است چرا که مخل جدایی
آنها از دنیا است و دنیای بیرون را در خانه میآورد. در واقع این پدیده یک
ورود بدون اجازه در خلوت و شکستن تقدس خانواده دانسته میشود. اما آمیشها
با نصب تلفن در خارج از خانهها و استفاده در موارد ضروری مخالفتی ندارند.
زبان
علاوه
بر انگلیسی، بیشتر آمیشها به یک گویش خاص از زبان آلمانی به نام آلمانی
پنسیلوانیایی یا هلندی پنسیلوانیایی سخن میگویند که خود آمیشها به آن
«دایچ» (deitsch) میگویند. گویش هلندی پنسیلوانیایی هیچ ارتباطی با زبان
هلندی ندارد، اما ظاهراً با یکی از لهجههای آلمانی نزدیکی دارد.
لباس
در
فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید
وسیلهای برای جلب توجه باشند. چاپ هیج طرحی بر روی لباس مجاز نیست. زنان
لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلاً آبی) بر تن میکنند. اغلب در
خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه
وضعیتشان، سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند.
مردها معمولاً
شلوار تیرهرنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند
شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان
است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متأهل ریش خود را بلند
میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل به دلیل ارتباط با
نظامیگری (به طور سنتی) و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است.
تحصیلات
کودکان
آمیش تا کلاس هشتم بیشتر مورد درس نمیخوانند. چرا که عقیده بر این است که
برای آماده کردن بچهها برای سبک زندگی آمیش، همین قدر کفایت میکند.
تقریباً هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. بیشتر گروههای آمیش،
خودشان آموزشگاههای یک اتاقه با آموزگاران آمیش را برای کودکان راه اندازی
کردهاند.
روابط با دنیای بیرون
در
مجموع، فرقهٔ آمیش فشار دنیای مدرن را احساس میکند. بهعنوان مثال قوانین
کار کودکان، شیوه قدیمی زندگی آنها را تهدید میکند. کودکان آمیش
میآموزند که در سن پایین به کارهای سنگین مشغول شوند. اما قوانین کار
کودکان، تعیین میکنند که کودکان قادر به انجام کارهای زیان آور هستند یا
نه. بر خلاف اعتقاد عموم، بعضی از آمیشها رای میدهند و بهعنوان نمونه،
عدالتخواهان جذب احزاب چپگرا و محافظه کاران وارد احزاب راست میشوند. از
خدمت در ارتش امتناع میکنند و ذاتاً اهل دفاع و مقاومت نیستند. آنها به
هیچ وجه از مزایا و کمکهای دولتی بهرهای نمیبرند، در صورتیکه مانند سایر
شهروندان آمریکایی مالیات میپردازند.
رامشپرینگا
رامشپرینگا
به طور تحتالفظ به معنای «پرسه زدن» و «اینور و آنور دویدن» و در سنت
آمیشها دورهای است که نوجوانان وقتی به سن ۱۶ سالگی میرسند، طی میکنند
تا پس از آن، دست به انتخاب بزنند. آمیشها فرزندانشان را که تا این سن،
تابع مقررات خانواده بودهاند، آزاد میگذارند تا خارج از محدودهٔ جامعهٔ
آمیشها، زندگی در دنیای مدرن را تجربه کنند و آزادانه تمام لذتهای (گاه
بیبند و بارانه) آن را مزه مزه کنند. پس از این دوره چند ماهه یا چند
ساله، مجبورند از دو گزینه وفاداری به فرقه آمیش و یا ترک همیشگی آن یکی را
انتخاب کنند. جوانان آمیش معمولاً تا سن ۲۱ یا ۲۲ سالگی فرصت دارند تا به
اجتماع خویش بازگردند. بیشتر جوانان بازگشت به اجتماع آمیش را بر
میگزینند.
فیلم
پیتر
ویر در سال ۱۹۸۵ فیلم «شاهد» را در ناحیهٔ آمیش نشین لنکستر پنسیلوانیا
ساخت. داستان فیلم در مورد تقابل و برخورد فرهنگی میان مردم آمیش و یک
کارآگاه فیلادلفیایی است که پنهانی مشغول رسیدگی به پرونده قتلی است که یک
پسر آمیش شاهد آن بوده است./
منبع: ویکی پدیا