• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 34
زمان آخرین مطلب : 4458روز قبل
دعا و زیارت
همنشینی با بدان بدی می آورد.
پنج شنبه 28/9/1387 - 19:59
دعا و زیارت
به عیادت بیمار بروید که شما را به یاد آخرت می اندازد.
پنج شنبه 28/9/1387 - 19:50
دعا و زیارت
وای بر آن که نداند و وای برآن که بداند وعمل نکند.
پنج شنبه 28/9/1387 - 19:45
شعر و قطعات ادبی
خدایا چه سخت است تنهایی چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن بودنی که سخت از کویر است. دکتر شریعتی
سه شنبه 26/9/1387 - 10:49
دعا و زیارت
دورنماى فتنه‏هاى ناشى از سقیفه از نگاه حضرت فاطمه‏ زهرا علیها‏السلام مهدى پیشوائى «... ثمّ اسْتَنْهَضَكم فَوَجَدَكُمْ خِفافا، وَاَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غضابا فَوَسَمْتُمْ غَیر اِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غیرَ مَشْرَبِكُمْ هذا والعَهْدُ قَریبٌ، والكَلْمُ رحیبٌ، والجَرْحُ لَمّا ینْدَمِل، والرّسول لمّا یقْبَرُ، إبْتِدارا زَعَمْتُمْ خَوفَ الْفِتْنَةِ، ألا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ...1؛ سپس شیطان از شما خواست كه برخیزید، آن گاه دریافت كه شما افراد سبكى هستید، او شما را تحریك و عصبانى كرد و شما را غضبناك یافت. آن گاه شما شترهاى دیگران را داغ نمودید علامت مالكیت زدید و براى نوشیدن آب از غیر راه خود وارد شدید... و این اعمال شما در حالى صورت گرفت كه عهد شما نسبت به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیك است، و جراحتى كه به واسطه‏ى رحلت پیامبر وارد شده، هنوز وسیع و تازه است، و جراحتى كه بر ما وارد شده، هنوز التیام پیدا نكرده است. و رسول خدا هنوز دفن نشده بود. خیلى با عجله این كار را كردید. خیال كردید كه اگر این كار را نكنید فتنه پدید می‏آید. آگاه باشید كه در فتنه سقوط كردند، و حتما جهنم كافران را احاطه می‏كند...»2. آنچه در بالا خواندید، بخشى از خطبه‏ى فدكیه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام است كه به دنبال تصرف فدك توسط خلیفه‏ى اول آن بانوى بزرگ، در برابر خلیفه و در حضور مهاجران و انصار ایراد فرمود. گرچه این خطبه به مناسبت غصب فدك ایراد شده، امّا محور بخش‏هایى از آن، موضوع خلافت و رهبرى جامعه‏ى اسلامى است. دختر گرامى پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سخنان تند و عتاب آمیز خود، كسانى را كه وصى و برادر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را از صحنه‏ى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند، مورد انتقاد قرار داده كه آلت دست شیطان شده به حوزه‏ى «خلافت» وارد شدند كه حق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند (ماجراى سقیفه) كه آنان را در گرداب فتنه افكند. فتنه افكنى، یا دستاویز گریز از فتنه! نكته‏اى كه در این بخش از سخنان حضرت فاطمه علیها‏السلام جلب توجّه می‏كند، این است كه توجیه نادرست صحنه‏گردانان سقیفه در مورد انتخاب خلیفه را افشا كرده، عواقب زیانبار آن را بیان می‏كند و می‏گوید: «خیال كردید اگر این كار را نكنید فتنه پدید می‏آید، آگاه باشید كه در فتنه سقوط كردید.» در این جا این سؤال پیش می‏آید كه آنان كدام فتنه را دستاویز قرار دادند و مقصودشان از فتنه چه بود؟ و مقصود حضرت زهرا علیها‏السلام از این كه آنان در فتنه سقوط كردند، چیست؟ چنان كه در كتب تاریخ اسلام مطرح شده و قرائن نیز آن را تأیید می‏كند، مقصود آنان از فتنه، ارتداد امت، آشوب و هرج و مرج و از هم گسیختن نظام اسلامى به دنبال انتشار خبر رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، و پیدایش خلأ قدرت در مركز حكومت اسلامى بود. آنان به این عنوان كه از چنین فتنه‏اى جلوگیرى كنند، پیش از آن كه پیكر پاك پیامبر عظیم‏الشأن اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به خاك بسپارند، و در حالى كه على علیه‏السلام و بنى هاشم سرگرم مراسم غسل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودند، به سقیفه شتافته در صدد تعیین خلیفه و زمامدار مسلمانان برآمدند! امّا مگر آن تشریفات چه قدر وقت می‏خواست كه در آن مدت، بیم فتنه می‏رفت؟ آیا در همان مدت اندك، خبر رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (با نبودن وسائل ارتباطى امروزی) در سراسر كشور اسلامى منتشر می‏شد و همه چیز به هم می‏ریخت. این سؤال‏ها در صحّت و درستى نگرانى از فتنه، ایجاد تردید می‏كند. از این رو حضرت فاطمه علیها‏السلام با تعبیر، زَعم، پندار و خیال از آن یاد كرده است. امّا این كه آنان چگونه در فتنه سقوط كردند ـ كه موضوع اصلى این نوشتار است ـ پاسخ این است كه آنان با این اقدام خود منشأ اختلاف و دو دستگى و شكاف در جامعه اسلامى شدند. شكافى كه تاكنون پر نشده است. گرچه آن روزها با بیعت مردم با ابوبكر، كار تعیین زمامدار به ظاهر پایان یافت، امّا این انتخاب عواقبى را به دنبال داشت كه هر چه مسلمانان از آن سال‏ها دورتر شدند، آثار نامطلوب آن بیشتر پدیدار گشت. خاطره‏ى اختلاف و كشمكش‏هاى مسلمانان بر سر امامت و خلافت، خاطره‏اى تلخ و غم‏انگیز است. كدام فتنه‏اى بزرگتر از قرن‏ها اختلاف و كشمكش و خونریزى كه سنگ زیر بناى آن در سقیفه گذاشته شد. شهرستانى می‏نویسد: «هرگز در اسلام هیچ شمشیرى به خاطر یك بنیاد دینى، چون شمشیرى كه به خاطر امامت كشیده شد، آهیخته نگردید.»3 پرده‏هاى دیگرى از فتنه‏ها فاطمه‏ى زهرا علیها‏السلام در خطبه‏ى دیگرى، پرده‏هاى دیگرى از فتنه‏هاى ناشى از سقیفه را فاش ساخته است. دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، این خطبه را هنگامى ایراد كرد كه گروهى از زنان مهاجران و انصار براى عیادت و احوال پرسى از او ـ كه در اثر حمله به خانه‏اش مصدوم و بیمار بود ـ رفته بودند. آن بانوى بزرگ در فرازى از این خطبه فرمود: «آگاه باشید به جانم سوگند! این حكومتى كه پدید آوردند، تازه آبستن شده است. پس صبر كنید تا ببینید چه ثمره‏اى به بار می‏آورد. آن گاه از آن به اندازه‏ى ظرف‏هاى بزرگ به جاى شیر خون تازه و سمّ كشنده بدوشید! این جا است كه كسانى كه به راه باطل رفته‏اند، زیانكار می‏شوند و آیندگان، عاقبت آنچه را كه گذشتگان تأسیس كردند، خواهند دید. اكنون كه به مراد خود رسیدید از بابت دنیاى خود خوش باشید و قلبا براى فتنه‏هایى كه خواهد آمد، مطمئن باشید. و بشارت باد بر شما به شمشیرهاى برنده‏اى كه به دنبال آن می‏آید و قدرت متجاوزى كه حداكثر ظلم و تعدّى را روا می‏دارد و به هرج و مرجى فراگیر كه همه جا را شامل می‏شود و به استبدادى از ظالمین كه مقدار اندكى از بیت‏المال را باقى می‏گذارد، به گونه‏اى كه كسى در آن رغبت نمی‏كند و جمعیت شما را درو می‏كند همه را قتل عام می‏كند، پس حسرت و اندوه با شما باد، و به كدامین سو می‏روید؟... .»4 در این سخنان كوتاه، امّا رسا و گویا، حوادث تلخ و اندوهبار چند دهه پس از رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به روشنى ترسیم شده است كه ریشه در سقیفه داشت. زیرا با روشى كه در انتخاب خلیفه پیش گرفته شد، افراد دیگرى نیز كه خود را از خلفاى اولیه كمتر نمی‏دانستند، به فكر خلافت افتادند و كشمكش و رقابت بر سر خلافت در گرفت و منتهى به جنگ‏ها و خونریزی‏ها شد. از طرف دیگر مسیرى كه در مورد خلافت در پیش گرفتند، موجب شد كه با فراهم شدن تدریجى زمینه و موافقت عملى خلیفه دوم و سوم، بنی‏امیه به حكومت برسند و با ظلم و ستم و تجاوز و تعدى ـ كه بر هیچ مورخى پوشیده نیست ـ با مردم رفتار كردند و بیت المال مسلمین را به یغما بردند. با توجه به این حوادث، سخنان حضرت فاطمه علیه‏السلام در این زمینه، از نظر تحلیل اجتماعى و سیاسى در تاریخ اسلام بسیار ارزنده و تكان دهنده است. شاخصه‏اى گویا از فتنه‏ها چنانكه اشاره شد، ماجراى سقیفه، افرادى از صحابه‏ى بزرگ رسول خدا را به فكر خلافت افكند. به ویژه شوراى شش نفرى خلافت كه توسط خلیفه‏ى دوم طراحى شد ـ و خود دنباله‏ى سقیفه بود ـ اعضاى شورا را به فكر خلافت انداخت و خود را براى این منصب شایسته یافتند5 و پس از آغاز خلافت على علیه‏السلام به مخالفت برخاستند، و این موضوع به اضافه قدرت یافتن معاویه با موافقت دو خلیفه‏ى قبلى، موجب بروز جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان شد و تلفات هرگز در اسلام هیچ شمشیرى به خاطر یك بنیاد دینى، چون شمشیرى كه به خاطر امامت كشیده شد، آهیخته نگردید. سنگینى به بار آورد كه هیچ فتنه‏اى با آن قابل مقایسه نمی‏باشد. براى آن كه به عمق فتنه پى ببریم كافى است به آمار تلفات سه جنگ یاد شده توجه كنیم: به گفته‏ى یعقوبی: «در جنگ جمل بیش از سى هزار نفر از طرفین كشته شدند و تلفات جنگ نهروان بالغ بر چهار هزار بود.»6 و به اعتقاد مسعودى، مجموع كشته شدگان جنگ صفین از عراقی‏ها و شامی‏ها، هفتاد هزار نفر بود كه بیست و پنج هزار نفر آن عراقى و چهل و پنج هزار نفر شامى بودند.»7 عمق فاجعه هنگامى آشكارتر می‏شود كه بدانیم مجموع كشتگان در جنگ‏هاى زمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را (از طرفین) حدود هزار و پانصد نفر تخمین زده‏اند در حالى كه در آن زمان، جنگ با كفار و مشركان بود اما در سه جنگ یاد شده، جنگ، جنگ مسلمان با مسلمان و جنگ اهل قبله با اهل قبله بود!. حمله به خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام از نظر علماى اهل سنت در این جا به مناسبت بحث، لازم است گفته شود كه مدرك و مأخذ حمله به خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام تنها منابع و مدارك شیعى نیست بلكه در تعدادى از منابع اهل سنت نیز به این معنا تصریح شده است.4 به عنوان نمونه «طبری» مورّخ نامدار اهل سنت، از ابوبكر نقل می‏كند كه به هنگام احتضار از نه چیز اظهار ندامت می‏كرد و یكى از آن‏ها این بود كه می‏گفت: ... «كاش دستور ورود به خانه‏ى فاطمه را نداده بودم، هر چند آن را به قصد جنگ بسته بودند... .8» ابن قتیبه دینورى نیز در مورد آتش زدن در خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام می‏نویسد: «و إن ابابكر رضی‏الله‏عنه قفقد قوما تخلّفوا عن بیعته عند على كرّم اللّه وجهه، فبعث الیهم عمر، فجاء فناداهم و هم فى دار على، فأبَوا ان یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى نفس عمر بیده، لتخرجنّ او لأحرقنّها على من فیها، فقیل له: یا ابا حفص ان فیها فاطمة؟، فقال: و إن ... .9 همچنین نظّام ـ كه یكى از علماى برجسته‏ى معتزله بوده ـ در این باره می‏گوید: «ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى القت الجنین من بطنها، و كان یصیح: احرقوا دار ها بمن فیها، و ما كان فى الدار غیر على و فاطمة و الحسن و الحسین.»10 پاورقى ها: 1 ـ این خطبه در منابع متعدد، و از آن جمله در كتاب الأحتجاج احمد بن على طبرسى، ط نجف، 1350 ه··، ص 61 ـ 66 نقل شده است. 2 ـ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى، الأمامة والسیاسة، تحقیق استاد على شیرى، قم، منشورات الشریف الرضى، ج 1، ص 30. 3 ـ شهرستانى، محمد بن عبدالكریم، كتاب الملل و النحل، ط 2، قاهره، مكتبة آنجلو المصریة، ج 1، ص 30. 4 ـ طبرسى، الأحتجاج، ص 66؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الأسلامیة، ج 43، ص 160. 5 ـ ابن واضح، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، نجف، المكتبة الحیدریة، 1384 ه··، ج 2، ص 172، ص 182. مرحوم شیخ مفید می‏نویسد: درباره‏ى شمار كشتگان در جنگ بصره (جمل) روایات، مختلف است: در برخى آمده است كه شمارشان بیست و پنج هزار بوده است. از عبدالله بن زبیر هم روایت شاذّى نقل شده كه شمار آنان پانزده هزار بوده است. شاید هم سخن ابن زبیر صحیح‏تر باشد ولى از آنچه همه‏ى اهل علم در این باره گفته‏اند، فاصله دارد و نمی‏توان آن را پذیرفت 6 ـ ابراهیم بن سیار بن هانی‏ء نظّام. 7 ـ على بن حسین مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بیروت، دار الأندلس، ج 2، ص 394. 8 ـ سعد بن ابى وقاص با على علیه‏السلام بیعت نكرد و این، علتى جز این نداشت كه او پس از شوراى شش نفرى، خود را رقیب على علیه‏السلام و شایسته‏ى خلافت می‏دانست! زیرا او از اعضاى این شورا بود. (ابن اثیر، الكامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 3، ص 191) 9 ـ محمد بن عبدالكریم شهرستانى، كتاب الملل و النحل، ج 1، ص 59. 10- بحار الأنوار - العلامة المجلسى - ج 28 ،صفحه 204 منابع: 1. بحارالأنوار،محمدباقر مجلسى،دارالرضا،ج30،ص17 2. تاریخ یعقوبى،احمد بن ابى یعقوب،المكتبة الحیدریة،محل نجف،تاریخ1384 ه. ق،ج2،ص172، 182 3. نبرد جمل،ترجمه و تحشیه‏ى دكتر محمود مهدوى دامغانى،نشر نى،1،محل تهران،تاریخ1367،ص251 4. مروج الذهب،على بن حسین مسعودى،دار الأندلس،1،محل بیروت،ج2،ص394 5. مأساة الزهراء،سید جعفر مرتضى عاملى،دارالسیرة،محل بیروت،ج2 6. تاریخ الأمم والملوك،محمد بن جریر طبرى،دارالقاموس الحدیث،محل بیروت،ج4،ص52 7. الأمامة والسیاسة،عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى،منشورات الشریف الرضى،محل قم،ج1،ص30 8. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكریم شهرستانى،ج1،ص59 9. الأحتجاج احمد بن على طبرسى،طبرسى،محل نجف،تاریخ1350،ص66-61 10. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكریم شهرستانى،مكتبة آنجلو المصریة،2،محل قاهره،ج1،ص30 11. الأحتجاج،طبرسى،ص66 12. بحار الأنوار،محمد باقر مجلسى،المكتبة الأسلامیة،محل تهران،ج43،ص160 13. الكامل فى التاریخ،ابن اثیر،دار صادر،محل ،بیروت،ج3،ص191
سه شنبه 26/9/1387 - 10:7
دعا و زیارت
حضرت فاطمه(س)بنیانگذار تشیع رسول جعفریان این درست است که تشیع در اصل به حدیث انذار و غدیر بازمی‌گردد و این هم درست است که اصحابى مانند سلمان، ابوذر، مقداد و عمار نخستین شیعیان امام علی(ع) بودند، اما باید توجه داشت که همه اینها تنها پس از حضرت فاطمه(س) قرار می‌گیرند که او نقش اساسى در آغاز حرکت تشیع در بستر تاریخ داشت. در اصل این فاطمه بود که نخستین سنگ بناى تشیع را که تبرى از مخالفان امام علی(ع) و مقام امامت و ولایت وى بود، استوار کرد. تمامى منابع تاریخى گواه هستند که نخستین مخالفان سقیفه که همگى از اصحاب رسول خدا(ص) بودند، در خانه فاطمه زهرا(س) اجتماع کردند. بیشتر این افراد که زبیر هم در جمع آنان بود با تهدید و تطمیع خانه را ترک کردند. خود امام علی(ع) باقى ماند و همسرش فاطمه(س). یکى از این دو، می‌بایست پیشقدم می‌شد و از امامت دفاع می‌کرد. بسیار روشن بود که امام علی(ع) باید بماند و این تنها فاطمه(س) است که می‌بایست آشکار به دفاع از امامت بپردازد، حتى اگر جانش را سر این راه بگذارد. مبارزات فاطمه زهرا(س) در منابع ثبت و ضبط شده و هیچ کس، حتى دروغگوترین راویان اخبار هم نمی‌توانند آن را انکار کنند. این مبارزات در قالب دفاع از حقوق حقه خود و شوهرش، نخستین سنگ بناى تشیع فاطمى و سپس تشیع علوى است. زمانى که این مبارزات به نتیجه نرسید آن حضرت تلاش کرد تا نشان دهد راهش از دیگران جداست. عبدالرزاق صنعانى نویسنده کتاب یازده جلدى «المصنف» (ج 3، ص 521) که یکى از آثارى است که منصفانه اخبار و احادیث و فتاوى را منعکس کرده و نویسنده آن چهل سال پیش از بخارى درگذشته، به سند معتبرى نقل می‌کند که : فاطمه را شب دفن کردند و براى خواندن نماز بر وى، ابوبکر را خبر نکردند و این به خاطر مسائلى بود که میان آنها گذشته بود ـ کان بینهما شیء ـ در همان خبر آمده است که فاطمه خود به این مطلب وصیت کرده بود. متن دیگرى که همانجا آمده به نقل از عایشه چنین است: «اَنَّ علیاً دَفَن فاطمه لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر». على فاطمه را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. خبر دفن شبانه فاطمه را با یک هدف سیاسى، ابن ابى شیبه هم با سند شناخته‌شده‌اى از هشام بن عروه از پدرش عروه بن زبیر نقل کرده است.(مصنف ابن ابى شیبه ، ج 3، ص 226). در خبر دیگرى عبدالرزاق(المصنف ، ج 5، ص 472) به نقل از عایشه آورده است که گفت: فاطمه و عباس براى میراث خویش به سراغ ابوبکر آمدند. در همان حال آنها فدک را هم می‌خواستند. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیده است که گفت ما(پیامبران) چیزى به ارث نمی‌نهیم. آنچه از ما می‌ماند، صدقه است. آل محمد هم از همین صدقه بهره برند. من هر آنچه را محمد کرده انجام می‌دهم. فاطمه(س) سخن او را نپذیرفت: «فهجرته فاطمه»، فاطمه با او قهر کرد و در این باره با او سخن نگفت تا درگذشت. علی(ع)، فاطمه را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. این برخورد روش برخورد شیعیان را با دستگاه خلافت روشن کرد و تشیع را در مسیر تاریخ فعال نمود. در همان نقل از عایشه آمده است که فاطمه(س) شش ماه پس از پیامبر زنده بود و در آن مدت على هم در پناه فاطمه می‌زیست و بیعت نکرد. اما وقتى فاطمه(س) رحلت کرد، علی(ع) پشتیبانش را از دست داد و مردم از او رویگردان شدند. البته دلیل بیعت امام علی(ع) صرفا این مطلب نبود. بلکه آن حضرت همان طور که بارها و بارها در سخنرانی‌ها و خطبه‌هایش در کوفه گفت، به خاطر خطرهایى که اسلام را تهدید می‌نمود، بیعت کرد. در ادامه نقل پیشین، شخصى به زهرى راوى آن خبر می‌گوید: راستى على تا شش ماه بیعت نکرد؟ زهرى پاسخ داد: آرى، نه او نه هیچ یک از بنى هاشم در این مدت بیعت نکردند و على هم وقتى بیعت کرد که دید، چهره‌هاى برجسته ـ وجوه الناس ـ از او رویگردان شدند. بنابراین تردید نباید کرد که تشیع سیاسى در نخستین قدم در رفتار سیاسى حضرت فاطمه زهرا(س) تعریف شد. اگر شوهرش به هر دلیل می‌بایست بیعت می‌کرد او هرگز بیعت نکرد، با خلفا حرف نزد و حتى اجازه حضور آنان را بر جنازه خود را نداد. به علاوه خطبه حضرت زهرا(س) نخستین منشور تشیع است. مضامین آن را آنچه که بعدها در خطبه‌هاى امام علی(ع) و نیز در متن دعاى ندبه آمد و دیدگاه‌هاى تاریخى شیعه را نسبت به گذشته و آمال و آرزوهاى شیعه را براى آینده ترسیم می‌کند، هماهنگ است. تحلیلى که در آن خطبه از نزاع داخلى قریش، مجادله آنان بر سر قدرت و از میان بردن حق امام علی(ع) ارایه شد همان دیدگاه‌هاى تاریخى شیعه است. چنین تحلیلى را بعدها بارها و بارها در خطبه‌هاى امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌بینیم. تحلیلى اینچنین که قریش حق ما را ندادند، ما احق مردم به خلافت بودیم و انگیزه آنان در این حق‌کشى، چیزى جز ضربه‌هایى نبود که قریش در بدر و احد از شمشیر حمزه و على تحمل کرده بودند و در اصل آنها با این کار انتقام خود را از على گرفتند. بنابراین براى بنیانگذارى تشیع توسط فاطمه زهرا(س) سند مهم دیگر، همین خطبه است که بنیادهاى اصلى و اساسى تشیع را در زمینه دیدگاه تاریخى شیعه نسبت به وقایع صدر اسلام، به تصویر می‌کشد. فاطمه زهرا(س) از همان زمان پیامبر(ص) دریافته بود که قریش، حتى کسانى از آنها که مسلمان شده‌اند و گویى در بدر و احد هم شرکت کرده‌اند، از حمزه که شهید شده نگران هستند. او می‌دانست که آنان قصد دارند تا شخصیت حمزه را به فراموشى بسپارند. وقتى حمزه شهید شد آنان خشنود شدند. با شهادت جعفر بن ابى طالب آنان باز هم خشنودتر شدند و فاطمه(س) براى اینکه یاد حمزه را نگاه دارد بنا به روایت امام صادق(ع) هر هفته، روزهاى جمعه به زیارت قبر حمزه می‌رفت(المصنف، ج 3 ، ص 572) و بنا به نقلى که در صفحه 574 همان کتاب آمده، آن حضرت روى قبر حمزه، علمى نصب کرده بود تا محل قبر او را بشناسد و بیابد تا یاد حمزه بماند و قریش نتوانند اثر آن را محو کنند که البته هم نتوانستند. بنابراین فاطمه(س) قبر حمزه را با علامت مشخص می‌کند تا بتواند ستونى براى تشیع بنا کند. همان طور که قبر خود را محو می‌کند تا باز هم کینه‌اى در قلب شیعه نسبت به قریش و رفتار زشت آنان با دختر پیامبر و در واقع با علی(ع) و امامت او نگاه دارد.
سه شنبه 26/9/1387 - 9:57
دعا و زیارت
چهره مقدس و ملكوتى فاطمه زهرا(س) محمد جواد طبسى در تاریخ اسلام آنقدر تابناك و روشن است كه چندان به تحقیق و بررسى نیاز ندارد، اما با توجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته است اندكى درباره فضایل حضرتش گفتگوكنیم. براین اساس، به سراغ روایات نورانى معصومان علیهم السلام مى‏رویم تا بامقام و جایگاه آن حضرت در قیامت آشنا شویم. كیفیت‏برانگیخته شدن برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناك آینده بشر است، زمانى كه معصومان علیهم السلام همواره بدان مى‏اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مى‏شدند. فاطمه(س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان مى‏اندیشید. فكر زنده شدن، عریان بودن انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مى‏برد. امیرمؤمنان على(ع) مى‏فرماید: «روزى پیامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناك یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینى؟ فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مى‏دهد. پیامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است، اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین كسى هستم كه برانگیخته مى‏شوم، سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على‏بن ابى‏طالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى‏فرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت‏برقرار مى‏سازد. آنگاه اسرافیل لباسهاى بهشتى برایت مى‏آورد و تو آنها را مى‏پوشى. فرشته دیگرى به نام زوقائیل مركبى از نور برایت مى‏آورد كه مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مركب سوار مى‏شوى و زوقائیل آن را هدایت مى‏كند. در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبیح پیشاپیش تو راه مى‏سپارند. اندكى كه رفتى، هفتاد هزار حورالعین در حالى كه شادمانند و دیدارت را به یكدیگر بشارت مى‏دهند، به استقبالت مى‏شتابند. به دست هریك از حوریان منقلى از نور است كه بوى عود از آن بر مى‏خیزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت‏حركت مى‏كنند. هنگامى كه به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبال مى‏آید و برتو سلام مى‏گوید. آنها سمت چپت قرار مى‏گیرند و همراهت‏حركت مى‏كنند. آنگاه مادرت خدیجه، اولین زنى كه به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه پرچمهاى تكبیر در دست دارند، به استقبالت مى‏آیند. وقتى به جمع انسانها نزدیك شدى، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه دختر مزاحم نزدت مى‏آید و با تو رهسپار مى‏شود. حضور فاطمه در میان مردم فاطمه جان، هنگامى‏كه به وسط جمعیت‏حاضر در قیامت مى‏رسى، كسى از زیر عرش پروردگار به گونه‏اى كه تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مى‏زند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افكنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور كنند. پس در آن هنگام هیچ كس جز ابراهیم خلیل‏الرحمان و على‏بن ابى‏طالب(ع) و... به تو نگاه نمى‏كنند. (1) جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف مى‏كند: روز قیامت دخترم فاطمه بر مركبى از مركبهاى بهشت وارد عرصه محشر مى‏شود. مهار آن مركب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت‏خدایى است. بر فرازش تاجى از نور دیده مى‏شود كه هفتاد پایه از در و یاقوت دارد كه همانند ستارگان درخشان نور مى‏افشانند. در هریك از دو سمت راست و چپ آن مركب هفتاد هزار فرشته به چشم مى‏خورد. جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى‏كند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افكنید. این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند. در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى‏گیرند تا فاطمه(س) عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گیرد. (2) منبرى از نور براى فاطمه(س) در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامى‏اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت، چنین مى‏خوانیم: سپس منبرى از نور برایت‏برقرار مى‏سازند كه هفت پله دارد و بین هر پله‏اى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفته‏اند كه در دستشان پرچمهاى نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مى‏كشند... آنگاه كه بر بالاى منبرقرار مى‏گیرى، جبرئیل مى‏آید و مى‏گوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه... (3) شكایت در دادگاه عدل الهى اولین در خواست فاطمه در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شكایت از ستمگران است. جابرابن عبدالله انصارى از پیامبر(ص) چنین نقل مى‏كند: هنگامى‏كه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى‏گیرد، خود را از مركب به زیر انداخته، اظهار مى‏دارد: الهى و سیدى، میان من و كسى كه مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى كن. خدایا! بین من و قاتل فرزندم، حكم كن... (4) براساس روایتى دیگر، پیامبر اكرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى كه پیراهنهاى خونین در دست دارد، وارد محشر مى‏شود، پایه‏اى از پایه‏هاى عرش را در دست مى‏گیرد و مى‏گوید: «یا عدل یا جبار احكم بینى و بین قاتل ولدى‏» اى خداى عادل و غالب، بین من و قاتل فرزندم داورى كن. قال:«فیحكم لابنتى و رب الكعبة‏» به خداى كعبه سوگند، به شكایت دخترم رسیدگى مى‏شود و حكم الهى صادر مى‏گردد. (5) دیدار حسن و حسین علیهما السلام دومین خواسته فاطمه در روز قیامت از خداوند چنین است: خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان. در این لحظه، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه مى‏روند، در حالى‏كه از رگهاى بریده حسین خون فوران مى‏كند. (6) پیامبر خدا(ص) مى‏فرماید: هنگامى‏كه به فاطمه گفته مى‏شود وارد بهشت‏شو، مى‏گوید: هرگز وارد نمى‏شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه كردند؟ به وى گفته مى‏شود: به وسط قیامت نگاه كن. پس بدان سمت مى‏نگرد و فرزندش حسین را مى‏بیند كه ایستاده و سر در بدن ندارد. دخت پیامبر(ص) ناله و فریاد سر مى‏دهد. فرشتگان نیز (بادیدن این منظره) ناله و فریاد بر مى‏آورند. (7) امام صادق(ع) مى‏فرماید: حسین بن على(ع) در حالى كه سر مقدسش را در دست دارد، مى‏آید. فاطمه با دیدن این منظره ناله‏اى جانسوز سر مى‏دهد. در این لحظه، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مؤمنى نیست مگر آنكه به حال او مى‏گرید. (8) در این موقعیت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب‏» كه هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى‏یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمى‏رود، دستور مى‏دهد كشندگان حسین بن‏على را برگیر و جمع كن... آتش به فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مى‏چیند... (9) شفاعت‏براى دوستان اهل‏بیت علیهم السلام سومین درخواست فاطمه در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان اهل‏بیت علیهم السلام است كه مورد قبول حق قرار مى‏گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مى‏دهد. امام باقر(ع) مى‏فرماید: هنگامى‏كه فاطمه به در بهشت مى‏رسد، به پشت‏سرش مى‏نگرد. ندا مى‏رسد: اى دختر حبیب! اینك كه دستور داده‏ام به بهشت‏بروى، نگران چه هستى؟ فاطمه(س) جواب مى‏دهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود. ندا مى‏رسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبش دوستى تو یا یكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10) امام باقر(ع) در روایتى دیگر مى‏فرماید: در روز قیامت‏بر پیشانى هر فردى، مؤمن یا كافر نوشته شده است. پس به یكى از محبان اهل‏بیت علیهم السلام كه گناهانش زیاد است دستور داده مى‏شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را مى‏خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل‏بیت. پس به خدا عرضه مى‏دارد: الهى و سیدى! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‏ات را زیر پا نمى‏نهى. ندا مى‏رسد: فاطمه! راست گفتى، من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمى‏كنم. اینكه مى‏بینى دستور دادم بنده‏ام را به دوزخ برند، بدین جهت‏بود كه درباره‏اش شفاعت كنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند. حال بنگر، دست هركه بر پیشانى‏اش «مؤمن‏» نوشته شده، بگیر و به بهشت‏ببر. (11) شفاعت دوستان فاطمه از دیگران عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قیامت چنان است كه خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى‏دهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا سوگند، فاطمه(س) با شفاعت‏خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى‏سازد. چنانكه كبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏كند. هنگامى‏كه شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مى‏رسند، خداوند در دلشان مى‏افكند كه به پشت‏سر بنگرند. وقتى چنین كنند، ندا مى‏رسد: دوستان من! اكنون كه شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟ آنان عرضه مى‏دارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشكار شود. ندا مى‏رسد: دوستانم! بر گردید و بنگرید و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر كه به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده همراه خود وارد بهشت كنید. (12) به سوى بهشت فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شكایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكوه خاصى وارد بهشت مى‏شود. پیامبراكرم(ص) مى‏فرماید: روز قیامت دخترم فاطمه در حالى كه لباسهاى اهدایى خداوند را كه با آب حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور مى‏شود و همه مردم از مشاهده این كرامت تعجب مى‏كنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشت‏بر وى پوشانده مى‏شود. بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شكل ممكن و كامل‏ترین هیبت و تمامترین كرامت و بیشترین بهره وارد هشت‏سازید. پس، فاطمه(س) را به فرمان پروردگار در كمال عظمت و شكوه، در حالى‏كه پیرامونش هفتاد هزار كنیز قرار گرفته، به بهشت مى‏برند. (13) استقبال حوریان بهشتى رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامى‏كه به در بهشت مى‏رسى، دوازده هزار حوریه، كه تاكنون به ملاقات كسى نرفته و نخواهند رفت در حالى‏كه مشعل‏هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور كه جهازهایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان از لؤلؤ و مروارید درخشان است‏سوارند، به استقبالت مى‏شتابند. پس وقتى داخل بهشت‏شدى، بهشتیان به یكدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت‏سفره‏هایى از گوهر، (14) كه بر پایه‏هایى از نور برقرار ساخته‏اند، آماده مى‏سازند و در حالى كه هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى‏اند، آنان از غذاهاى بهشتى مى‏خورند. (15) اولین سخن فاطمه در بهشت سلمان فارسى از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت كرده است: هنگامى‏كه فاطمه داخل بهشت مى‏شود و آنچه خداوند برایش مهیا كرده مى‏بیند، این آیه را تلاوت مى‏كند: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شكور الذى احلنا دارالمقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب. (16) ستایش و سپاس ویژه خدایى است كه اندوهمان را زدود. بدرستى‏كه پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است، پروردگارى كه در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى‏مان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى‏شویم. نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س) ابن شهرآشوب مى‏نویسد: در بسیارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل ابوالسعادات، در معناى این آیه (لایرون فیها شمسا و لازمهریرا) (17) ونمى‏بینند در بهشت نه آفتاب و نه سرمایى را. آورده‏اند كه ابن عباس گفت: چنانكه بهشتیان در بهشت هستند، ناگاه نورى مى‏بینند كه باغهاى بهشت را نورانى كرد. اهل بهشت اظهار مى‏دارند: خدایا! تو در كتابى كه بر پیامبرت فرستادى، فرمودى: لایرون فیها شمسا بهشتیان در بهشت‏خورشیدى نخواهند دید. ندا مى‏رسد: این، نور آفتاب و ماه نیست، بلكه على و فاطمه از چیزى تعجب كرده و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشن گردید. (18) زیارت انبیا از فاطمه در بهشت آنگاه كه همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت‏شدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مى‏كنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مى‏شتابند. (19) عنایات خداوند به فاطمه در بهشت پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت. بخشى از آن عنایات چنین است: 1 - خانه‏هاى بهشتى پیامبرخدا(ص) فرمود: هنگامى‏كه مرا به معراج بردند و داخل بهشت‏شدم، به قصر فاطمه رسیدم، درون آن هفتاد قصر بود كه تمام در و دیوار و تاقهایش از دانه‏هاى مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یك شكل زینت داده شده بود. (20) 2 - همنشینى با پیامبر(ص) پیامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود: یاعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس این آیه را تلاوت فرمود: برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مى‏نشینند. (21) 3 - درجه وسیله رسول خدا(ص) فرمود: فى‏الجنة درجة تدعى الوسیلة فاذا سالتم الله فاسالوا لى الوسیلة قالوا یا رسول‏الله من یسكن معك فیها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسین (22) در بهشت درجه‏اى به نام «وسیله‏» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا، چیزى برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید. گفتند: یا رسول‏الله! چه كسانى دراین درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین. علامه امینى در منقبت‏بیست و ششم مى‏نویسد: از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است. آنجا پایتخت ظمت‏حضرت حق تبارك و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یك از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب كسى بدان راه نمى‏یابد. (23) 4 - سكونت در حظیرة القدس سیوطى در مسند مى‏نویسد: «ان فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فى‏حظیرة القدس فى‏قبة بیضاء سقفها عرش الرحمن.» (24) فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام «حظیرة‏القدس‏» در زیر گنبدى سفید به سرمى‏برند كه سقف آن عرش پروردگار است. پیامبرخدا(ص) فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است. (25) نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة‏القدس، مى‏نویسد: والاترین جایگاه‏ها در هشت‏حظیرة‏القدس است. (26) 5 - بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه(س) طبرى از همام بن‏ابى‏على چنین نقل مى‏كند: به كعب الحبر گفتم: نظرت درباره شیعیان على‏بن‏ابى‏طالب چیست؟ گفت: اى همام! من اوصافشان را در كتاب خدا مى‏یابم. اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى‏اش شمرده مى‏شوند. اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند. خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت‏خویش آفرید. جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است، در خیمه‏اى كه اتاقهایى از مروارید درخشان دارد، زندگى مى‏كنند. آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم‏» مى‏نوشند. رحیق مختوم چشمه‏اى است كه به آن «تسنیم‏» گفته مى‏شود و هیچ كس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهدكرد. تسنیم، چشمه‏اى است كه خداوند آن را به فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) و همسر على‏ابن ابى‏طالب(ع) بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مى‏شود. آب آن چشمه چنان گواراست كه به سردى كافور و طعم زنجفیل و عطرمشك شباهت دارد... (27) پى‏نوشتها: 1 - بحار الانوار، ج‏43، ص 225. 2 - فاطمة الزهراء، علامه امینى، ص 74، امالى صدوق، ص‏16. 3 - بحارالانوار، ج‏43، ص 225. 4 - امالى صدوق، ص‏16. 5 - مناقب على بن ابى‏طالب، ص‏63. 6 - بحارالانوار، ج‏43، ص 220. 8 -7 - همان، ص 221. 9 - همان، ص 222. 10 - تفسیر فرات كوفى، ص 114. 11 - بحارالانوار، ج‏43، ص 15. 12 - تفسیر فرات كوفى، ص 114. 13 - ذخائرالعقبى، ص 48. 14 - كنایه از غذاهایى بسیار خوب است. 15 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227. 16 - القطره، ص 192، سوره فاطر، آیه 34. 17 - انسان، آیه‏13. 18 - مناقب آل‏ابى‏طالب، ج‏3، ص‏329. 19 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227. 20 - همان، ص‏76. 22 - 21 - فاطمة الزهراء، ص‏99. 23 - همان، ص‏113. 24 - مسندفاطمه،ص 45، كفایة‏الطالب، ص 311، بشارة‏المصطفى، ص 48. 25 - فاطمه الزهراء، ص 100. 26 - خصایص فاطمه، ص 341. 27 - بشارة المصطفى، ص 50.
سه شنبه 26/9/1387 - 9:51
دعا و زیارت
چشمه خوبی‏ها مرتضى دانشمند ما به تو سرچشمه‌ى خوبی‌ها را (خیر فراوان) عطا كردیم. بررسى چند مفهوم 1ـ موقعیت اجتماعى (social position ) یك فرد ممكن است به چند گروه اجتماعى تعلّق داشته باشد. مثلاً یك معلّم مدرسه ممكن است عضو تیم فوتبال بوده و در هیأت محلّه و صندوق قرض‌الحسنه نیز فعال باشد.او در هریك از این گروه‌ها ، مسؤولیت و وظیفه‌ى متفاوتى دارد. مثلاً جاى او در تیم فوتبال در گوشه‌ى راست است و در آن‌جا وظیفه‌اى دارد كه با بازیكن مركز (center) تفاوت دارد.در مدرسه، زیست شناسى تدریس می‌كند كه وظیفه‌اش با دبیر شیمى فرق می‌كند. در صندوق قرض‌الحسنه نیز حسابدار است.به مسؤولیت و جایگاه ویژه‌ى او در هر یك از این گروه ها،موقعیت اجتماعى می‌گویند. از دیگر نمونه‌هاى موقعیت اجتماعى، موقعیت‌هاى پدرى، مادرى یا فرزندى در گروه خانواده است. 2ـ نقش اجتماعى (social role): به معنى «برآورده كردن انتظارات اعضاى گروه اجتماعى یا «چگونگى عمل‌كردن به قواعد و هنجارها در یك موقعیت اجتماعی» است. یك دروازه‌بان بر اساس هنجارها[ى موجود در فوتبال] اگر انتظارات مربى و تماشاگران را خوب برآورده كرد (مثلاً توپ‌هاى خطرناك را گرفت)، می‌گوییم او وظیفه یا نقش [دروازه‌بانی] خود را خوب ایفا كرده است».1 نقش و موقیت زنان در جامعه‌ این نقش‌ها به دو دسته‌ى درون و برون خانه‌اى تقسیم می‌شود. نقش‌هاى درون خانه‌اى 2 1ـ نقش همسری‌:برآوردن نیازهاى جسمى مرد. 2ـ نقش مادرى (به معناى خاص): زاییدن و به دنیا آوردن كودك سالم. 3ـ نقش پیك بهداشت: نظافت منزل (جاروب كردن)، شستن ظروف غذا و لباس كودكان، گستردن و جمع كردن بستر كودكان. 4ـ نقش دایه و پرستار: شیر دادن و تر و خشك كردن كودكان. 5‌‌ـ نقش مسؤول خرید: خریدن میوه، گوشت، نان و مواد اولیه‌ى غذایى (البته در خانواده‌هایى كه این‌گونه خریدها بر عهده‌ى زن خانواده است). 6 ـ نقش آشپز: پختن و تهیه‌ى غذا. 7ـ نقش معلّم خانگی: براى تقویت درسى بچه‌ها (املا گفتن، دیدن تكلیف‌ها) در خانواده‌هایى كه مادر، تحصیل كرده است. نقش‌هاى برون خانه‌اى زن 1- كارهاى آزاد: خیاطى،آرایش‌گرى، گل‌دوزى، گل‌سازى، حساب‌دارى، منشی‌گرى، قالی‌بافى، ماشین‌نویسى، روزنامه‌نگارى، خبرنگارى، قلاب‌بافی. 2ـ كار‌هاى اداری: الف‌ـ بیمارستان‌ها: پزشكى ، پرستاری. ب‌ـ آموزش و پرورش: آموزگار. ج‌ـ نهضت سواد‌آموزی: آموزشیار. د‌ـ آموزش عالی: استاد دانشگاه. ه ـ نمایندگى مجلس. وـ مهندسى در رشته‌هاى گوناگون. همه‌ این نقش‌هاى درون و برون خانه‌اى را جامعه‌ى ایرانى فارغ از دین یا مذهب خاص برعهده‌ى زن گذاشته یا زن آن‌ها را بر عهده گرفته است. چه‌بسا در جامعه‌هاى دیگر ‌چه اسلامى یا غیر اسلامی‌ برخى از این نقش‌ها اصلاً مطرح نباشد یا زن، نقش‌هاى دیگرى را خود به دلخواه پذیرفته باشد. دید‌گاه اسلام می‌توان گفت اسلام بر همه‌ى نقش‌هایى كه جامعه بر عهده‌ى زن گذاشته یا زن، خود، آن‌ها را پذیرفته، صحّه گذارده است به شرط آنكه: 1‌ـ این نقش‌ها بر اراده‌ى زن تحمیل نشده و زن با قصد و اراده، آن‌ها را پذیرفته باشد. همه‌ى این نقش‌ها به نوعى قرارداد صریح یا ضمنى است و همه می‌دانیم كه یكى از شرایط اصلى صحّت قرارداد، رضایت طرفین قرارداد است.3 بنابراین، همه‌ى مشاغلى كه به نوعى خارج از اراده و خواست زن بر او تحمیل شود، اعتبار شرعى و قانونى ندارد.4 2ـ‌ او می‌تواند در برابر نقش‌هایى كه جامعه از او خواسته یا خود به دلخواه پذیرفته است، اجرت بخواهد و در این زمینه، جامعه و خانواده حقّ ندارد زن را استثمار كند. تبیین «كوثر» خداوند در نخستین آیه‌ى سوره‌ى كوثر خطاب به پیامبر‌(ص) می‌فرماید: «إنّا أعطیناك الكوثر؛ ما به تو سرچشمه‌ى خوبی‌ها (خیر كثیر و فراوان) را عطا كردیم». مفسران بیش از بیست مصداق براى كوثر بیان كرده‌اند.5 با توجّه به قرینه‌ى رویارویى «كوثر» با «ابتر» و این‌ نشانه كه سوره در مقام دلجویى و تسلّى پیامبر(ص) آمده است به نظر می‌رسد، بارزترین مصداق كوثر همان فاطمه زهرا‌(س) باشد. با این فرض، این پرسش به میان می‌آید كه چرا زهرا‌(س) كوثر است؟ با دقّت در معناى كوثر و موقعیت‌هاى فردى و اجتماعى زهرا‌(‌س) و نقش‌هایى كه او به‌عنوان بانوى بانوان جهان (سیدة نساء العالمین) ایفا كرد، به این پرسش می‌توان پاسخ داد. زبان شناسان در توضیح این واژه گفته‌اند: «الكوثر ما من شأنه الكثرة؛ كوثر آن است كه شأن فراوانى داشته باشد».6 در توضیح بیشتر این واژه می‌توان آن را به چشمه تشبیه كرد. هرچشمه‌اى در ذات خود، جوشش، فراوانى، زایش، دهش و بخشش (الخیر الكثیر) دارد، بر خلاف یك استخر پر آب كه ممكن است فراوانى داشته باشد، ولى جوشش، زایش، دهش و بخشش ندارد. تفاوت كوثر (كه این سوره از آن گفت‌وگو می‌كند) با شخص متكاثر و افزون طلب (كه سوره تكاثر از آن سخن گفته) در همین نكته نهفته است. افزون طلب ممكن است ثروت فراوان داشته باشد، ولى ثروت او، زایش، رویش و بخشش ندارد. در مقابل، كوثر هرچه داشته باشد (هرچند هم اندك باشد)، داراى رویش، جوشش، بخشش و زایش نیز هست. كوثر از امكاناتِ كم، بهترین بهره برداری‌ها را می‌كند ، ولى شخص متكاثر، امكانات و سرمایه‌هاى فراوان را به هدر می‌دهد و فریاد «هل من مزید»7 و افزون طلبی‌اش همواره بلند است. زهرا (س‌) به عنوان مصداق برجسته‌اى از كوثر همه نقش‌هایى را كه به عنوان «برترین بانوى جهان» از او انتظار می‌رفت، به خوبى ایفا كرده است.بعضى از این نقش‌ها مانند نقش مادرى، همسرى و دخترى تا اندازه‌اى براى ما شناخته شده است،8 ولى زهرا‌ افزون بر این، نقش‌هاى دیگرى را نیز در جامعه و زمان خویش ایفا كرده كه متأسفانه تاكنون به خوبى تحلیل و تبیین نشده است.اینك آن‌ها را برمی‌شماریم: 1ـ رهبرى فكرى و اعتقادى یك جریان اجتماعى تاریخ نگاران در این زمینه نوشته‌اند پس از مرگ پیامبر(ص)، دو حركت و جریان متضاد پدید آمد كه رهبرى این حركت‌ها را دو زن بر عهده داشتند: الف ـ حركت اول، انقلاب فاطمى بود كه موجودیت نظام سیاسى خلیفه‌ى اول را با خطر روبه رو كرد. ب ـ در حركت دوّم كه مقابل حركت اول بود، عایشه (دختر خلیفه‌ى اول) در برابر علی‌(ع)، همسر زهرا (س) ایستاد. هر چند این دو حركت به پیروزى كامل نرسیدند، ولى نتیجه‌ى نسبى حركت اول آن بود كه خلیفه‌ى اول را به گریه واداشت تا آن‌‌جا كه او ناچار شد جمله‌ى «اقیلونی»9 را بر زبان جارى كند. در حركت دوّم عایشه مجبور شد كه آرزو كند كاش هرگز از خانه بیرون نمی‌رفت و به همراه طلحه و زبیر، جنگ جمل را راه نمی‌انداخت.10 2ـ مفسّرى ژرف‌نگر تفسیر به معناى پرده برداشتن از چهره‌ى پنهان آیات است.حضرت زهرا (‌س) با مهارتى بی‌نظیر از چهره‌ى پنهان آیات،پرده برمی‌گیرد و به كمك آن‌ها به تحلیل، تبیین و ریشه‌یابى واقعیت‌هاى موجود اجتماعى می‌پردازد. «اى مهاجران! این حكم خداست كه میراث مرا بربایند و حرمتم را نپایند؟ پسر ابو‌قحافه! مگر خدا گفته است كه تو از پدر ارث نبَرى و میراث مرا از من بِبُری؟ این چه بدعتى است كه در دین می‌گذارید، مگر از داور و از روز رستاخیز خبر ندارید؟… آیا به عمد، كتاب خدا را رها كردید و پشت سر افكندید كه می‌گوید: سلمیان از پدرش داوود ارث برد… آیا خداوند شما را به آیه‌اى ویژه گرداند و پدرم را از (شمول) آن بیرون بُرد؟ یا این كه می‌گویید پیروان دو آیین از یكدیگر ارث نمی‌برند و من و پدرم را از دو آیین می‌دانید یا آن‌كه شما به عام و خاصّ قرآن از پدر و پسر عمویم آگاه ترید؟»11 بر ژرف اندیشان قرآن پژوه پوشیده نیست كه پرداختن به هریك از جنبه‌هاى گوناگون استدلا‌هاى قرآنى، تفسیرى، فقهى و اصولى كه در این خطبه آمده است، پژوهشى گسترده را می‌طلبد. 3ـ‌منتقدى سترگ زهرا (‌س) در دو جنبه‌ى انتقاد از نظام حاكم و انتقاد از وضعیت عمومى مردم به ویژه مهاجران و انصار كه گذشته‌هاى درخشانشان را فراموش كردند و دست از یارى حق فروهشتند، سخنان توفنده و آتشینى دارد. شایسته است‌جوانان با احساس، آرمان‌گرا و اهل ذوق به‌ویژه دانشجویان علوم اجتماعى، سیاسى و تاریخى به پژوهش‌هاى بایسته در این زمینه ر وى آورند.12 افزون بر این‌ها، نقش فاطمه زهرا‌(س) به عنوان كارشناس مسایل حقوقى (حقوق مدنی13 و حقوق اساسی)، زمان شناس آگاه از جریان‌ها، گرایش‌ها، جناح‌بندی‌ها و قطب‌بندی‌هاى اجتماعى،14 هنرمند و هنرشناس،15 آموزگار16 و كارشناس تربیتى و ده‌ها عنوان دیگر براى جامعه‌ و نسل جوان ما هنوز ناشناخته است. بارى، این جمله‌ى زیبا در حقّ او چه خوب صدق می‌كند كه: «المدفونة سراً قدراً».17 بر آیند همه‌ى این نقش‌ها كه زهرا‌(س‌) در عمر كوتاه ولى پربار خویش ایفا كرد، همان سخنى است كه بارها پیامبر‌(ص) در توصیف او فرمود: «ابنتى فاطمة سیدةُ نساء العالمین؛» «دخترم فاطمه سرور زنان جهان است».18 پاورقى ها: 1.آناتومى جامعه، فرامرز رفیع‌پور، صص413 ـ414. 2.منظور ما مسؤولیت‌هاى درون خانه‌اى است. 3.تراضى طرفین قرارداد از آیه 29 نساء برداشت می‌شود: «إلاّ أن تكون تجارةً عن تراضٍ». 4.در فقه و حقوق از آن با عنوان «بیع مكره» یاد می‌شود كه البته اختصاصى به بیع ندارد. 5.المیزان، علامه طباطبایى، ج2،ص370. 6.مجمع‌البیان، طبرسى، ج10، ص548. 7.برگرفته از: ق،30. 8.نك: فاطمه فاطمه است، دكتر على شریعتی؛ كشتى پهلو گرفته، سید مهدى شجاعی؛ بانوى نمونه‌ى اسلام، ابراهیم امینی. 9.اقاله:موافقت بر نقض بیع(مجمع‌البحرین) و به معناى درگذشتن از كارى (لسان العرب). اقیلونی؛ یعنى از من درگذرید.نك: شرح نهج‌البلاغه ابن ابى الحدید، ج 17، ص157. 10.فدك فى التاریخ، سید محمد باقر صدر. 11. مواد فراوانى از استدلال به قرآن در خطبه ى آن حضرت به چشم می‌خورد. 12.نك:زهرا برترین بانوى جهان، خطبه‌ى حضرت زهرا‌(س) در مسجد مدینه،ناصر مكارم شیرازی. 13.حضرت زهرا (س) در خطبه‌ى خود در مسجد، پنج آیه براى تثبیت «نهاد ارث» خواند و براى آن‌ها استدلال حقوقى ارایه كردكه براى دانش‌پژوهان حقوق قابل تأمل است. 14.براى فهم جنبه‌ى زمان آگاهى حضرت زهرا (‌س) و نیز نظریه‌ى نخبگان در سخنان آن حضرت نك: خطبه‌ى حضرت زهرا‌(س) به‌ویژه فراز «النخبة التى انتخبت». 15.نك: اشعار حضرت زهرا (‌س) به‌ویژه اشعارى كه براى كودكانش ترنّم می‌كرد. بحارالانوار، ج43، ص286 ؛ نهج‌الحیاة، محمّد دشتی. 16.نك: زندگى شاگردان و دست پروردگان آن حضرت از جمله «فضّه». بحارالانوار، ج43، ص87. 17.كسى كه به خاك سپردنش، راز آلود و قدر و جایگاهش ناشناخته ماند. مصباح كفعمى، ص716. 18.بحارالانوار، ج8، ص22.
سه شنبه 26/9/1387 - 9:47
دعا و زیارت
دورنماى فتنه‏هاى ناشى از سقیفه از نگاه حضرت فاطمه‏ زهرا علیها‏السلام «... ثمّ اسْتَنْهَضَكم فَوَجَدَكُمْ خِفافا، وَاَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غضابا فَوَسَمْتُمْ غَیر اِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غیرَ مَشْرَبِكُمْ هذا والعَهْدُ قَریبٌ، والكَلْمُ رحیبٌ، والجَرْحُ لَمّا ینْدَمِل، والرّسول لمّا یقْبَرُ، إبْتِدارا زَعَمْتُمْ خَوفَ الْفِتْنَةِ، ألا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ...1؛ سپس شیطان از شما خواست كه برخیزید، آن گاه دریافت كه شما افراد سبكى هستید، او شما را تحریك و عصبانى كرد و شما را غضبناك یافت. آن گاه شما شترهاى دیگران را داغ نمودید علامت مالكیت زدید و براى نوشیدن آب از غیر راه خود وارد شدید... و این اعمال شما در حالى صورت گرفت كه عهد شما نسبت به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیك است، و جراحتى كه به واسطه‏ى رحلت پیامبر وارد شده، هنوز وسیع و تازه است، و جراحتى كه بر ما وارد شده، هنوز التیام پیدا نكرده است. و رسول خدا هنوز دفن نشده بود. خیلى با عجله این كار را كردید. خیال كردید كه اگر این كار را نكنید فتنه پدید می‏آید. آگاه باشید كه در فتنه سقوط كردند، و حتما جهنم كافران را احاطه می‏كند...»2. آنچه در بالا خواندید، بخشى از خطبه‏ى فدكیه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام است كه به دنبال تصرف فدك توسط خلیفه‏ى اول آن بانوى بزرگ، در برابر خلیفه و در حضور مهاجران و انصار ایراد فرمود. گرچه این خطبه به مناسبت غصب فدك ایراد شده، امّا محور بخش‏هایى از آن، موضوع خلافت و رهبرى جامعه‏ى اسلامى است. دختر گرامى پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سخنان تند و عتاب آمیز خود، كسانى را كه وصى و برادر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را از صحنه‏ى رهبرى كنار زده، خود زمام امور مسلمانان را در دست گرفتند، مورد انتقاد قرار داده كه آلت دست شیطان شده به حوزه‏ى «خلافت» وارد شدند كه حق آنان نبوده و هنوز سوگ رسول خدا فراموش نشده شتاب زده دست به اقدامى زدند (ماجراى سقیفه) كه آنان را در گرداب فتنه افكند. فتنه افكنى، یا دستاویز گریز از فتنه! نكته‏اى كه در این بخش از سخنان حضرت فاطمه علیها‏السلام جلب توجّه می‏كند، این است كه توجیه نادرست صحنه‏گردانان سقیفه در مورد انتخاب خلیفه را افشا كرده، عواقب زیانبار آن را بیان می‏كند و می‏گوید: «خیال كردید اگر این كار را نكنید فتنه پدید می‏آید، آگاه باشید كه در فتنه سقوط كردید.» در این جا این سؤال پیش می‏آید كه آنان كدام فتنه را دستاویز قرار دادند و مقصودشان از فتنه چه بود؟ و مقصود حضرت زهرا علیها‏السلام از این كه آنان در فتنه سقوط كردند، چیست؟ چنان كه در كتب تاریخ اسلام مطرح شده و قرائن نیز آن را تأیید می‏كند، مقصود آنان از فتنه، ارتداد امت، آشوب و هرج و مرج و از هم گسیختن نظام اسلامى به دنبال انتشار خبر رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، و پیدایش خلأ قدرت در مركز حكومت اسلامى بود. آنان به این عنوان كه از چنین فتنه‏اى جلوگیرى كنند، پیش از آن كه پیكر پاك پیامبر عظیم‏الشأن اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به خاك بسپارند، و در حالى كه على علیه‏السلام و بنى هاشم سرگرم مراسم غسل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودند، به سقیفه شتافته در صدد تعیین خلیفه و زمامدار مسلمانان برآمدند! امّا مگر آن تشریفات چه قدر وقت می‏خواست كه در آن مدت، بیم فتنه می‏رفت؟ آیا در همان مدت اندك، خبر رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (با نبودن وسائل ارتباطى امروزی) در سراسر كشور اسلامى منتشر می‏شد و همه چیز به هم می‏ریخت. این سؤال‏ها در صحّت و درستى نگرانى از فتنه، ایجاد تردید می‏كند. از این رو حضرت فاطمه علیها‏السلام با تعبیر، زَعم، پندار و خیال از آن یاد كرده است. امّا این كه آنان چگونه در فتنه سقوط كردند ـ كه موضوع اصلى این نوشتار است ـ پاسخ این است كه آنان با این اقدام خود منشأ اختلاف و دو دستگى و شكاف در جامعه اسلامى شدند. شكافى كه تاكنون پر نشده است. گرچه آن روزها با بیعت مردم با ابوبكر، كار تعیین زمامدار به ظاهر پایان یافت، امّا این انتخاب عواقبى را به دنبال داشت كه هر چه مسلمانان از آن سال‏ها دورتر شدند، آثار نامطلوب آن بیشتر پدیدار گشت. خاطره‏ى اختلاف و كشمكش‏هاى مسلمانان بر سر امامت و خلافت، خاطره‏اى تلخ و غم‏انگیز است. كدام فتنه‏اى بزرگتر از قرن‏ها اختلاف و كشمكش و خونریزى كه سنگ زیر بناى آن در سقیفه گذاشته شد. شهرستانى می‏نویسد: «هرگز در اسلام هیچ شمشیرى به خاطر یك بنیاد دینى، چون شمشیرى كه به خاطر امامت كشیده شد، آهیخته نگردید.»3 پرده‏هاى دیگرى از فتنه‏ها فاطمه‏ى زهرا علیها‏السلام در خطبه‏ى دیگرى، پرده‏هاى دیگرى از فتنه‏هاى ناشى از سقیفه را فاش ساخته است. دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، این خطبه را هنگامى ایراد كرد كه گروهى از زنان مهاجران و انصار براى عیادت و احوال پرسى از او ـ كه در اثر حمله به خانه‏اش مصدوم و بیمار بود ـ رفته بودند. آن بانوى بزرگ در فرازى از این خطبه فرمود: «آگاه باشید به جانم سوگند! این حكومتى كه پدید آوردند، تازه آبستن شده است. پس صبر كنید تا ببینید چه ثمره‏اى به بار می‏آورد. آن گاه از آن به اندازه‏ى ظرف‏هاى بزرگ به جاى شیر خون تازه و سمّ كشنده بدوشید! این جا است كه كسانى كه به راه باطل رفته‏اند، زیانكار می‏شوند و آیندگان، عاقبت آنچه را كه گذشتگان تأسیس كردند، خواهند دید. اكنون كه به مراد خود رسیدید از بابت دنیاى خود خوش باشید و قلبا براى فتنه‏هایى كه خواهد آمد، مطمئن باشید. و بشارت باد بر شما به شمشیرهاى برنده‏اى كه به دنبال آن می‏آید و قدرت متجاوزى كه حداكثر ظلم و تعدّى را روا می‏دارد و به هرج و مرجى فراگیر كه همه جا را شامل می‏شود و به استبدادى از ظالمین كه مقدار اندكى از بیت‏المال را باقى می‏گذارد، به گونه‏اى كه كسى در آن رغبت نمی‏كند و جمعیت شما را درو می‏كند همه را قتل عام می‏كند، پس حسرت و اندوه با شما باد، و به كدامین سو می‏روید؟... .»4 در این سخنان كوتاه، امّا رسا و گویا، حوادث تلخ و اندوهبار چند دهه پس از رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به روشنى ترسیم شده است كه ریشه در سقیفه داشت. زیرا با روشى كه در انتخاب خلیفه پیش گرفته شد، افراد دیگرى نیز كه خود را از خلفاى اولیه كمتر نمی‏دانستند، به فكر خلافت افتادند و كشمكش و رقابت بر سر خلافت در گرفت و منتهى به جنگ‏ها و خونریزی‏ها شد. از طرف دیگر مسیرى كه در مورد خلافت در پیش گرفتند، موجب شد كه با فراهم شدن تدریجى زمینه و موافقت عملى خلیفه دوم و سوم، بنی‏امیه به حكومت برسند و با ظلم و ستم و تجاوز و تعدى ـ كه بر هیچ مورخى پوشیده نیست ـ با مردم رفتار كردند و بیت المال مسلمین را به یغما بردند. با توجه به این حوادث، سخنان حضرت فاطمه علیه‏السلام در این زمینه، از نظر تحلیل اجتماعى و سیاسى در تاریخ اسلام بسیار ارزنده و تكان دهنده است. شاخصه‏اى گویا از فتنه‏ها چنانكه اشاره شد، ماجراى سقیفه، افرادى از صحابه‏ى بزرگ رسول خدا را به فكر خلافت افكند. به ویژه شوراى شش نفرى خلافت كه توسط خلیفه‏ى دوم طراحى شد ـ و خود دنباله‏ى سقیفه بود ـ اعضاى شورا را به فكر خلافت انداخت و خود را براى این منصب شایسته یافتند5 و پس از آغاز خلافت على علیه‏السلام به مخالفت برخاستند، و این موضوع به اضافه قدرت یافتن معاویه با موافقت دو خلیفه‏ى قبلى، موجب بروز جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان شد و تلفات هرگز در اسلام هیچ شمشیرى به خاطر یك بنیاد دینى، چون شمشیرى كه به خاطر امامت كشیده شد، آهیخته نگردید. سنگینى به بار آورد كه هیچ فتنه‏اى با آن قابل مقایسه نمی‏باشد. براى آن كه به عمق فتنه پى ببریم كافى است به آمار تلفات سه جنگ یاد شده توجه كنیم: به گفته‏ى یعقوبی: «در جنگ جمل بیش از سى هزار نفر از طرفین كشته شدند و تلفات جنگ نهروان بالغ بر چهار هزار بود.»6 و به اعتقاد مسعودى، مجموع كشته شدگان جنگ صفین از عراقی‏ها و شامی‏ها، هفتاد هزار نفر بود كه بیست و پنج هزار نفر آن عراقى و چهل و پنج هزار نفر شامى بودند.»7 عمق فاجعه هنگامى آشكارتر می‏شود كه بدانیم مجموع كشتگان در جنگ‏هاى زمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را (از طرفین) حدود هزار و پانصد نفر تخمین زده‏اند در حالى كه در آن زمان، جنگ با كفار و مشركان بود اما در سه جنگ یاد شده، جنگ، جنگ مسلمان با مسلمان و جنگ اهل قبله با اهل قبله بود!. حمله به خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام از نظر علماى اهل سنت در این جا به مناسبت بحث، لازم است گفته شود كه مدرك و مأخذ حمله به خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام تنها منابع و مدارك شیعى نیست بلكه در تعدادى از منابع اهل سنت نیز به این معنا تصریح شده است.4 به عنوان نمونه «طبری» مورّخ نامدار اهل سنت، از ابوبكر نقل می‏كند كه به هنگام احتضار از نه چیز اظهار ندامت می‏كرد و یكى از آن‏ها این بود كه می‏گفت: ... «كاش دستور ورود به خانه‏ى فاطمه را نداده بودم، هر چند آن را به قصد جنگ بسته بودند... .8» ابن قتیبه دینورى نیز در مورد آتش زدن در خانه‏ى حضرت فاطمه علیها‏السلام می‏نویسد: «و إن ابابكر رضی‏الله‏عنه قفقد قوما تخلّفوا عن بیعته عند على كرّم اللّه وجهه، فبعث الیهم عمر، فجاء فناداهم و هم فى دار على، فأبَوا ان یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذى نفس عمر بیده، لتخرجنّ او لأحرقنّها على من فیها، فقیل له: یا ابا حفص ان فیها فاطمة؟، فقال: و إن ... .9 همچنین نظّام ـ كه یكى از علماى برجسته‏ى معتزله بوده ـ در این باره می‏گوید: «ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى القت الجنین من بطنها، و كان یصیح: احرقوا دار ها بمن فیها، و ما كان فى الدار غیر على و فاطمة و الحسن و الحسین.»10 پاورقى ها: 1 ـ این خطبه در منابع متعدد، و از آن جمله در كتاب الأحتجاج احمد بن على طبرسى، ط نجف، 1350 ه··، ص 61 ـ 66 نقل شده است. 2 ـ عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى، الأمامة والسیاسة، تحقیق استاد على شیرى، قم، منشورات الشریف الرضى، ج 1، ص 30. 3 ـ شهرستانى، محمد بن عبدالكریم، كتاب الملل و النحل، ط 2، قاهره، مكتبة آنجلو المصریة، ج 1، ص 30. 4 ـ طبرسى، الأحتجاج، ص 66؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الأسلامیة، ج 43، ص 160. 5 ـ ابن واضح، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، نجف، المكتبة الحیدریة، 1384 ه··، ج 2، ص 172، ص 182. مرحوم شیخ مفید می‏نویسد: درباره‏ى شمار كشتگان در جنگ بصره (جمل) روایات، مختلف است: در برخى آمده است كه شمارشان بیست و پنج هزار بوده است. از عبدالله بن زبیر هم روایت شاذّى نقل شده كه شمار آنان پانزده هزار بوده است. شاید هم سخن ابن زبیر صحیح‏تر باشد ولى از آنچه همه‏ى اهل علم در این باره گفته‏اند، فاصله دارد و نمی‏توان آن را پذیرفت 6 ـ ابراهیم بن سیار بن هانی‏ء نظّام. 7 ـ على بن حسین مسعودى، مروج الذهب، ط 1، بیروت، دار الأندلس، ج 2، ص 394. 8 ـ سعد بن ابى وقاص با على علیه‏السلام بیعت نكرد و این، علتى جز این نداشت كه او پس از شوراى شش نفرى، خود را رقیب على علیه‏السلام و شایسته‏ى خلافت می‏دانست! زیرا او از اعضاى این شورا بود. (ابن اثیر، الكامل فى التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 3، ص 191) 9 ـ محمد بن عبدالكریم شهرستانى، كتاب الملل و النحل، ج 1، ص 59. 10- بحار الأنوار - العلامة المجلسى - ج 28 ،صفحه 204 منابع: 1. بحارالأنوار،محمدباقر مجلسى،دارالرضا،ج30،ص17 2. تاریخ یعقوبى،احمد بن ابى یعقوب،المكتبة الحیدریة،محل نجف،تاریخ1384 ه. ق،ج2،ص172، 182 3. نبرد جمل،ترجمه و تحشیه‏ى دكتر محمود مهدوى دامغانى،نشر نى،1،محل تهران،تاریخ1367،ص251 4. مروج الذهب،على بن حسین مسعودى،دار الأندلس،1،محل بیروت،ج2،ص394 5. مأساة الزهراء،سید جعفر مرتضى عاملى،دارالسیرة،محل بیروت،ج2 6. تاریخ الأمم والملوك،محمد بن جریر طبرى،دارالقاموس الحدیث،محل بیروت،ج4،ص52 7. الأمامة والسیاسة،عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى،منشورات الشریف الرضى،محل قم،ج1،ص30 8. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكریم شهرستانى،ج1،ص59 9. الأحتجاج احمد بن على طبرسى،طبرسى،محل نجف،تاریخ1350،ص66-61 10. كتاب الملل و النحل،محمد بن عبدالكریم شهرستانى،مكتبة آنجلو المصریة،2،محل قاهره،ج1،ص30 11. الأحتجاج،طبرسى،ص66 12. بحار الأنوار،محمد باقر مجلسى،المكتبة الأسلامیة،محل تهران،ج43،ص160 13. الكامل فى التاریخ،ابن اثیر،دار صادر،محل ،بیروت،ج3،ص191
شنبه 23/9/1387 - 20:36
دعا و زیارت
خاتون گل مرورى بر چهره دخت پیامبر (ص) در شعر سرآمدان سخن شعر شیعى شعر مقاومت است و شاعران شیعى سمبلهاى پایداری‏اند. روح ستیهنده شعر شیعى برخاسته از جوهره تشیع است كه در طول تاریخ، همواره با مظاهر جاهلیت در ستیز بوده است. در ادوارى از تاریخ مظلومیت شیعه، مثل دوران حاكمیت بنی‏امیه كه شدیدترین و بی‏رحمانه‏ترین برخوردها با علویان می‏شد سرودن یك بیت شعر و بالاتر از این حتى بازخوانى یك بیت شعر، مفهومى جز بازى با سرنوشت! نداشت. در همان اوج خفقان حاكمیت اموى، زبان سرخ شاعران شیعى، و شاعران دوستدار اهل‏بیت، از سرودن باز نایستاد و این دلاوران از جان‏گذشته عرصه سخن با سخنان موزون خود به جاودانگى تاریخ سراسر مظلومیت شیعه كمك كردند. اگر به فرموده رسول خدا(ص): «برترین جهاد سخن حقى است كه نزد پادشاه ستمگرى گفته شود» بی‏تردید فرزدق با سرودن آن قصیده معروف در ستایش علی‏بن‏حسین(ع) و نكوهش رویاروى هشام‏بن‏عبدالملك بزرگترین جهاد را به جاى آورده است. ممكن است برخى از شاعران مورد نظر از همه جهات اخلاقى و رفتارى، خالى از عیبهایى نباشند اما با نگاهى به سیره امامان معصوم(ع) مشاهده می‏كنیم كه اینان به خاطر ابراز جرأت و جسارت در بیان ستم آل‏ابوسفیان بر خاندان پیامبر و حقانیت فرزندان رسول خدا(ص) همواره مورد ستایش قرار گرفته‏اند. ستم‏ستیزى شاعران به زبان شعر، چنانكه از مفهوم روایات برمی‏آید، از جهاد با كفار به وسیله شمشیر كم‏اثرتر و كم‏ارج‏تر نیست. این نبردى است همیشگى و بی‏پایان و جنگى است كه زبان صلح را نمی‏فهمد و ستمگران را در دفتر تاریخ براى همیشه به فضیحت و رسوایى می‏كشاند. در شعر شیعى همواره به دو شخصیت بیشتر پرداخته شده است. دختر پیامبر، زهرا(س) و دخترزاده‏اش، حسین(ع) كه بیش از دیگران سمبل و نماد مظلومیت شیعه‏اند. گرایش شدید شیعیان به یادآورى مصیبتها و دردهاى دختر پیامبر(ص) به حدى بود كه نام آن بانو الهام‏بخش بسیارى از خیزشها و شورشهاى ستم‏ستیزانه در دورانهاى تاریك و سراسر ظلم اموى و عباسى قرار گرفت و شاید براى برافروخته نگهداشتن شعله اعتراض و مظلومیت آن بانوست كه می‏بینیم فرزندان علی(ع) را به مادرشان نسبت می‏دهند و بر آنان لقب «بنی‏فاطمه» را می‏نهند تا نبض تشیع همچنان با یادآورى رنجهاى فاطمه(س) بتپد و این وسیله‏اى بود مؤثر براى تهییج احساسات و برانگیختن غیرتها و روشن نگه‏داشتن آتش عصیانها و درآمدن شمشیرها از نیام زبونى و سكوت و ستیزاندن مظلومان بر سر ستمگرانى كه پس از ناامیدى و شكست در سنگر جاهلیت قدیم، در پوستینى نو درآمده‏اند تا از توحید انتقام بگیرند. توحیدى كه منافع از غصب به دست آمده‏اشان را به باد داد و فرهنگ برابرى طبقاتى و رفع تبعیض هاى نژادى را در سرزمین شرك‏زده حجاز گستراند. شاعران شیعى در طول تاریخ از یك طرف در ستایش و معرفى چهره‏هاى برجسته و نمونه و ابراز محبت به آنان (تولّی) و از طرفى در ذم و ابراز نفرت و برائت از طاغوتهاى زمان، زبان شعر را به استخدام گرفته‏اند. شعر شیعى در تمام ادوار تاریخ بهترین نمونه از جان گذشتگى و اخلاص و فروتنى در برابر حق است كه در آن شائبه‏اى از ریا، و یا طمع نان و اشتهاى مقام و نام دیده نمی‏شود. در این مقال برآنیم تا گذر و نظرى داشته باشیم بر سروده‏هاى سرآمدان سخن پارسى كه در مدح و منقبت بانوى برگزیده الهى، گفته‏اند. ناصرخسرو قبادیانى شاعر پرشور شیعى دست به دامن شفاعت دخت پیامبر می‏زند تا در روز هراسناك قیامت در حضور گواهان، داد او را از دست دشمنان خاندان پیامبر(ص) كه بر او رنجها و شكنجه‏ها روا داشتند، بستاند. پیش شهدا دست من و دامن زهرا آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع بدهد به تمام ایزد دادار، تعالى تا داد من از دشمن اولاد پیمبر و در قطعه‏اى دیگر با تعبیرات و استعارات زیبا و نغز از دختر پیامبر كه او را تجلى و ظهور غیب خداوند می‏داند به «ناموس حق» و «صندوق اسرار» الهى یاد می‏كند و او را مطلع و مشرق طلوع نور الهى می‏داند كه نَفَس شعر شیعى شعر مقاومت است و شاعران شیعى سمبلهاى پایداری‏اند. روح ستیهنده شعر شیعى برخاسته از جوهره تشیع است كه در طول تاریخ، همواره با مظاهر جاهلیت در ستیز بوده است. او صدها مسیح ‏را دم‏بخش و حیات آفرین است. و در آخر می‏گوید: بهشت برین با هشت درش خاك در زهرا(س) است و در برابر او بسیار ناچیز و بی‏ارج. ماه ولایتست ز اطوارش شمس وجود احمد و خود زهرا ناموس حق و صندق اسرارش دخت ظهور غیب احد، احمد هم مشرق طلیعه انوارش هم مطلع جمال خداوندى روح‏الامین تجلى پندارش صد چون مسیح زنده ز انفاسش هم مهر ریزد از كف مهیارش هم ماه بارد از لب خندانش پاكست و داور است خریدارش این گوهر از جناب رسول‏اللّه‏ گر می‏نبود حیدر كرارش كفوى نداشت حضرت صدیقه رضوان ز هشت خلد بود عارش جنات عدن خاك درِ زهرا صدیقه گر به حشر لود یارش رضوان بهشت خلد نیارد سر زهرا چو هست یار و مددكارش باكش زهفت دوزخ سوزان نى خواجوى كرمانى، شاعر برجسته و سرآمد ادب پارسى و استاد حافظ شیرازى در چند جاى دیوانش به مدح دختر پیامبر پرداخته است. تركیبات زیبا و بدیع در شعر خواجو فراوان به چشم می‏خورد. از آن جمله است تركیب «خاتون قیامت» كه در میلادش عروس طبیعت را زینت داده و نقش زرین بر جان هستى بسته‏اند. خواجو در این قصیده آسمان و زمین و فرشتگان و كبوتران و... را به استخدام درمی‏آورد تا بتواند تصویرگری‏اش را با مهارت تمام به انجام رساند. فهم شعر خواجو جدا نیازمند تأمل و اندیشه است تا باریك‏اندیشی‏هاى شعرش كه از زبانى فخیم و استوار برخوردار است مكشوف گردد. او در این شعر می‏گوید: در مقدم ریحانه پیامبر لباس تیره طبیعت را بیرون افكنده و كوه آهنین را مزین به كمربند زرین كرده‏اند. در بیت بعد در ارائه تصویر بردن گهواره نوزاد خدیجه می‏گوید این گهواره خاتون قیامت است كه می‏برند و از این روست كه چشم دیده‏بانان فلك (فرشتگان) را بسته‏اند. آنگاه با التفاتى به مخاطب از او می‏خواهد كه دل به عشق آن تازى غازى (عرب جنگاور) ببندد كه در جنگ با روم، سپاهیانش لرزه بر جان قصر قیصر انداخته‏اند. پرده زربفت بر ایوان اخضر بسته‏اند بار دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‏اند كوه آهن چنگ را زرین كمر دربسته‏اند چرخ كحلی‏پوش را بند قبا بگشوده‏اند دیده‏بانان فلك را دیده‏ها بربسته‏اند مهد خاتون قیامت می‏برند از بهر آن نام اهل‏بیت بر بال كبوتر بسته‏اند دانه‏ریزان كبوترخانه روحانیان تازیانش شیهه اندر قصر قیصر بسته‏اند دل در آن تازى غازى بند كاندر غزوه روم خواجوى كرمانى در سروده‏اى دیگر عمق معرفتش را نسبت به حضرت زهرا(س) عرضه می‏دارد. به تركیب «آل‏زهرا» توجه كنید كه چگونه خواجو، مركزیت خاندان پیامبر و محور آن را حضرت زهرا(س) می‏داند. بر خاطر كواكب ازهر نوشته‏اند منظومه محبت زهرا و آل او نام بتول بر سر معجر نوشته‏اند. دوشیزگان پرده‏نشین حریم قدس محمدبن‏حسام‏الدین خوسفى مشهور به ابن‏حسام شاعر بزرگ و تواناى قرن نهم هجرى كه دوستى خاندان پیامبر و به ویژه ارادت به دخت آن بزرگوار تمام وجودش را لبریز كرده مثنوی‏اى زیبا در مدح فاطمه زهرا سروده است و نیز قصیده‏اى غرّا، كه در آن ماجراى مهمانى كردن فاطمه جناب پیغمبر را، شرح می‏دهد. مثنوى مدحیه او روایتى است از آدم كه در بهشت رضوان، خانه‏اى فرا رویش ظاهر می‏شود روشن‏تر و نورانی‏تر از آفتاب. آدم به هر سو كه می‏نگرد همان خانه را می‏بیند. از خداوند طلب می‏كند تا او را از اسرار و رموز این خانه بیاگاهاند. صدایى به او چنین پاسخ می‏دهد: چراغى زصفوت برافروزمت دعایى زدانش بیاموزمت به حق محمّد علیه‏السلام بگو اى صفى با صفاى تمام سپهدار دین شاه دل دل سوار به حق على صاحب ذوالفقار كه هستند شایسته ذوالمنن به حق حسین و به حق حسن سلام علیهم علیهم سلام به خاتون صحراى روز قیام صفى را زصفوت صفایى نماى كز اسرار این نكته دلگشاى آدم نیز چنین می‏كند و به حق این پنج تن خداى را می‏خواند. آنگاه در خانه باز می‏شود. تختى از دور كه هاله‏اى از نور در برش گرفته به چشمش می‏آید: چو خورشید تابان بلند اخترى نشسته بر آن تخت مردخترى زانوار او حوریان را سرور یكى تاج بر سر منور زنور به خوبى چنان چون بود در خورش یكى طوق دیگر به گردن درش زهر گوهرى نورى انگیخته دو گوهر به گوش اندر آویخته آدم از این منظره در شگفت می‏ماند و به راز آن راه نمی‏یابد؛ از خدا درخواست می‏كند كه یارى كند تا او به سرّ این خانه پى ببرد. خطاب آمد كه از خود آن نور بپرس تا تو را پاسخ گوید و حسب و حال خویش را بازگوید: به این فرّ فرخندگى در خورم بدو گفت من دخت پیغمبرم دو دانه جواهر حسین و حسن همان تاج بر فرق من باب من در شعر شیعى همواره به دو شخصیت بیشتر پرداخته شده است. دختر پیامبر، زهرا(س) و دخترزاده‏اش، حسین(ع) كه بیش از دیگران سمبل و نماد مظلومیت شیعه‏اند. ولى خدا و خدایش ولى است همان طوق در گردن من على است. آدم بر سر شوق می‏آید و به حال آن خانواده غبطه می‏خورد. از خداوند می‏پرسد: آیا در این بارگاه مرا هم راهى هست و از این همه كرامات نصیبى یا نه؟ و چون می‏شنود كه اینها از پشت تو در عالم ظهور می‏یابند، شادمان گشته و می‏گوید تا قیام قیامت همین احترام كافى است كه اینان از پشت من آیند: دلت در وفاهاى عالم وفى خطابى به گوش آمدش كاى صفى به عالم به پشت تو ظاهر شوند كه اینها به پاكى چو ظاهر شوند مرا تا قیام قیامت تمام صفى گفت با حرمت این احترام ابن‏حسام این شاعر شوریده شیعى كه طبع بلندش او را به استغناء از صاحبان زر و ثروت وا می‏دارد و نیز طبع و ذوق سرشارش كه برخاسته از عشقى ژرف و زلال نسبت به اهل‏بیت است او را به مدیحه‏سرایى آنان می‏كشاند، در قصیده‏اى فخیم و زیبا ماجراى مهمان شدن پیامبر(ص) در خانه دخترش را بیان می‏دارد كه هر ذوق سالم و پاك‏اندیشى را به تحسین وامی‏دارد. شاعر ابتدا از وصف طبیعت شروع می‏كند و نشاط و تازگى عناصر طبیعت را باز می‏گوید. او این كار را با مهارت و استادى تمام انجام می‏دهد به‏گونه‏اى كه در هر مصرع این قصیده می‏توان تصویرى بدیع و معطر دریافت: مجمره پرعود كرد بوى خوش نوبهار باز بر اطراف باغ از چمن گل عذار برقع خضرا گشود از رخ گل پرده‏دار مقنعه بربود باد از سر خاتون گل در پس پرده زدلتنگى خود شرمسار مریم دوشیزه بود، غنچه زآبستنى سنبل تر باز كرد نافه مشگ تتار سرو سهى ناز كرد سركشى آغاز كرد مرغ به زارى نوان برطرف مرغزار گل چه رخ نیكوان تازه و ترّ و جوان سرو سرافراخته چون قد دلجوى یار ناله‏كنان فاخته تیغ زبان آخته لاله‏شده جرعه‏نوش در سر نرگس خمار باد ریاحین فروش خاك زمین حله‏پوش شعر شیعى در تمام ادوار تاریخ بهترین نمونه از جان گذشتگى و اخلاص و فروتنى در برابر حق است كه در آن شائبه‏اى از ریا، و یا طمع نان و اشتهاى مقام و نام دیده نمی‏شود. با این مقدمات عطرآگین كه به خوبى از عهده آن برمی‏آید پرده بعدى نگارستان قصیده‏اش را كنار می‏زند و نام دختر خیرالبشر را می‏برد، با عباراتى سراسر تصویرگرانه و سرشار از استعارات و تشبیهات و كنایات بكر، كه از آن جمله است: تشبیه لاله به خورشیدى كه در دل شبهاى تار می‏درخشد: لاله خور زین چراغ در دل شبهاى تار بوى بنفشه به باغ كرده معطر دماغ یا در جنت گشاد خازن دارالقرار یا قلم من فشاند بر ورق گل عبیر باد سحرگه فشاند بر دل صحرا غبار یا مگر از تربت دختر خیرالبشر سیدة‏العالمین بضعه صدرالكبار مطلعة الكوكبین نیرة‏النیرین ترك فلك پیش او جاریه پیش كار ماه مشاعل فروز شمع شبستان او تصویر صحنه عروسى زهرا(س) در ادامه قصیده، ابن حسام فرازى زیبا و دلنواز از این شعر است. شاعر چكامه‏اش را چنان با صنایع لفظى و معنوى می‏آراید و تزیین می‏كند كه گویى تابلویى جادویى و سحرآمیز فراروى خواننده گذارده است. او با استفاده از صنعت تشخیص، چرخ را جواهرفروشى می‏داند كه در شب ازدواج زهرا(س) بساط فلك را با سنگفرشى از در و مروارید پوشانیده است و آنگاه این تصویرها را ارائه می‏دهد: ستارگان آسمان بر بام خانه گرد آمده‏اند تا شاهد باشند كه خدا خود خطبه عقد را می‏خواند و جبرئیل با تمام فرشتگان و كروبیان شاهد این پیوند مبارك‏اند. خزینه‏دار بهشت در فردوس را گشوده است تا حوریان نیز نظاره‏گر این جشن فرخنده باشند. نسیمى معطر وزیدن گرفت و از درخت سدرة‏المنتهى لؤلؤ و مرجان بر سر حوریان بهشتى فرو بارید، آنقدر كه حوریان تا توانستند دامن و كنارشان را پر از دُرّ كردند. شاعر آنگاه با التفات از غیاب به خطاب رو به لاله باغ رسول می‏كند و او را مقصد عالم و زینت آدم و عفت مریم و برگزیده برگزیدگان می‏خواند. كرد بساط فلك پردر رو آبدار در شب تزویج او چرخ جواهر فروش خواجوى كرمانى، شاعر برجسته و سرآمد ادب پارسى و استاد حافظ شیرازى در چند جاى دیوانش به مدح دختر پیامبر پرداخته است. ... با ولی‏اللّه‏ على بر سر جمع آشكار جل تعالى بخواند خطبه تزویج او مجمع كروبیان صف‏زده بر هر كنار روح مقدس گواه با همه روحانیان ... لؤلؤ و مرجان بریخت از سر هر شاخسار باد چو در سدره زد بر سر حوراى عین مر همه را گشت پر معجر و جیب و كنار خیمه‏نشینان خلد بس كه بچیدند دُرّ اینت خطیب و گواه اینت طبق با نثار اینت عروسى و سور اینت سراى سرور كوكب تو بى فضول عصمت تو بی‏عوار اى به طهارت بتول، لاله باغ رسول اِنّكِ فخرالنساء چشم و چراغ تبار بابُكِ بدر الدجى زوجُكِ خیرالتقى عفت مریم تویى اخیر خیرالخیار مقصد عالم تویى زینت آدم تویى همسر تو بوالحسن تازى دلدل سوار مام حسین و حسن فخر زمین و زمن شاعر در ادامه چكامه بر آن است تا ورقى از دفتر فضل و شرف آن بانو را بیان كند. او با مهارت و استادى تمام با ذكر این كه بر كاغذى، از خط پدرش روایتى را خوانده است، وارد صحنه جدید (بازگویى آن روایت) می‏شود. ماجراى داستان از این قرار است كه روزى پیامبر(ص) رو به علی(ع) كرده و می‏پرسد آیا طعامى در خانه هست تا بدانجا رویم؟ علی(ع) عرض می‏كند بفرمایید، برویم. علی(ع) وارد خانه شد و پیش همسرش رفت و بدو گفت كه پدر پشت در منتظر است تا ناهار مهمان ما باشد. پدر وارد خانه می‏شود. فاطمه از این كه خوردنی‏اى در خانه نیست دلتنگ شده و اَنَس را فرا می‏خواند و چادرش را به او می‏دهد تا در بازار به فروش برساند. اَنَس چادر را برداشته و به بازار برد و به دست دلاّل داد تا به فروش برساند. او وقتى چادر را می‏گشاید درخشش نور آن تمام بازار را فرا می‏گیرد. چند مشترى آن چادر را به سه درم خواستند و اضافه بر این كسى خواهان نبود. تاجرى یهودى كه بزرگ یهودان بود در آن میان به چادر خیره می‏شود و از دلال می‏پرسد این چادر كیست؟ او می‏گوید: این چادر را انس به من داده است تا بفروشم از او بپرس. انس هر چه طفره می‏رود او دست‏بردار نیست؛ آخر كار ماجرا را به او بازگو می‏كند. دیده‏بانان فلك را دیده‏ها بربسته‏اند مهد خاتون قیامت می‏برند از بهر آن نام اهل‏بیت بر بال كبوتر بسته‏اند دانه‏ریزان كبوترخانه روحانیان گفت پدر بر در است تا كند اینجا نهار پیش درون شد على رفت بر فاطمه كرد اشارت به شاه گفت پدر را در آر فاطمه دلتنگ شد زانكه طعامى نبود ... گفت به بازار بر بی‏جهت انتظار خواند انس را و داد چادر عصمت بدو از ثمن آن برم زود طعامى بیار شد پدرم میهمان، چادر من بیع كن بر سر بازار شهر تا كه شود خواستار چادر زهرا انس برد و به دلاّل داد محمدبن‏حسام‏الدین خوسفى مشهور به ابن‏حسام شاعر بزرگ و تواناى قرن نهم هجرى كه دوستى خاندان پیامبر و به ویژه ارادت به دخت آن بزرگوار تمام وجودش را لبریز كرده مثنوی‏اى زیبا در مدح فاطمه زهرا سروده است. یافت از او شعله نور چو رخشنده نار مرد فروشنده چون جامه زهم باز كرد زرد شد از تاب او بالش خور برمدار جمله بازار از آن گشت پر از مشعله ... مهتر بعضى یهود محتشم و مالدار بود جهودى مگر بر در دكان خویش ... گفت تو گر می‏خرى دست زپرسش بدار گفت انس را جهود قصه چادر بگوى كین خبر از من مپوش راز نهفته مدار گفت به جان رسول آنكه تویار ویى گفت بگویم تو را گر تو شوى رازدار سر بسوى گوش او برد به آهستگى فاطمه خیرالنساء دختر خیرالخیار چادر زهراست این، دختر خیرالورى تاجر یهودى كه عالم تورات بود، كتاب موسى را تورقى كرد تا به صفحه مورد نظرش رسید. رو به انس كرد و گفت كه من این چادر را از تو به چهار هزار درهم می‏خرم. زیرا داستان چادر دختر رسول خاتم را خداوند به حضرت‏موسی‏فرموده‏است.آنگاه‏ماجرارااز كتاب تورات باز می‏خواند. سپس با بخشیدن هزار درهم افزونتر به‏انس پیشنهاد می‏كند تا تقاضاى او را برآورده كند. او خواهش كرد تا انس شفاعت او را در پیش رسول خدا(ص) بپذیرد تا اذیت و آزارى را كه او به رسول خدا(ص) رسانده است بر او ببخشد. دید به سوى كتاب دیده چو ابر بهار خواجه دكان‏نشین عالم تورات بود تا كه به مقصد رسید مرد صحایف شمار از صحف موسوى چند ورق باز كرد از تو خریدم به چار پاره درم یكهزار روى به سوى انس كرد كه این جامه من گفته به موسى به طور حضرت پروردگار قصه این چادر پرده‏نشین رسول ... گفت كه تا من پدر را كنم آگه زكار رفت انس در حرم قصه به زهرا بگفت تصویر صحنه عروسى زهرا(س) در ادامه قصیده، ابن حسام فرازى زیبا و دلنواز از این شعر است. شاعر چكامه‏اش را چنان با صنایع لفظى و معنوى می‏آراید و تزیین می‏كند كه گویى تابلویى جادویى و سحرآمیز فراروى خواننده گذارده است. گفت پذیرفتمش گو انس او را در آر فاطمه پیش پدر حال یهودى بگفت یافته‏اند در دلش نور محمّد قرار شد انس آواز داد تا كه در آید یهود به این ترتیب از بركت چادر معطر حضرت فاطمه(س) تا غروب آن روز چهار هزار و هشتصد تن از یهود كه پیرو آن دانشمند بودند مسلمان شدند. جبرئیل نزد رسول گرامى آمد و پیامبر را بشارت داد. شاعر در پایان چكامه بلند و عطرآگین‏اش بار دیگر متوجه مخاطب خود می‏شود: در حرمت زان یهود حرمت من كم مدار چون به غلامى تو معتقد و مخلصم در پایان این مقال شنیدن گزارش اسامه از انتقال جهیزیه بانوى عالم به خانه شویش به روایت شیخ عارفان فریدالدین عطار نیشابورى بسى عبرت‏آموز و دلاویز است. اسامه گوید: چون خواجه عالم خواست تا زهرا را به خانه حیدر بفرستد چند تن از صحابه را خواست. آنگاه به دختش فرمود تا هر چه از جهاز دارد بیاورد. زهرا(س) رفت یك كهنه حصیر از برگ خرما، یك مسواك، یك كاسه چوبى، یك جفت نعلین، یك بالش، یك چادر و یك سنگ دستاس آورد. یاران پیامبر(ص) هر كدام یكى را برداشته و به طرف خانه علی(ع) به راه افتادند. چنان خواهم كه در پیش من آرى برو بابا جهازت هر چه دارى به حیدرت می‏كنم تسلیمت امروز اگر چه نور چشمى اى دل‏افروز برون آورد در ساعت زخانه شد و یك سنگ دست آس آن یگانه یكى مسواك و نعلینى مطرّا یكى كهنه حصیر از برگ خرما یكى بالش زجلد میشِ محكم ى كى كاسه زچوب آورد با هم همه بنهاد و آمد در نظاره یكى چادر ولیكن هفت پاره به گردن بر نهاد آن سنگ دست آس پیمبر خواجه انواع و اجناس عمر آن بالش اندر راه برداشت ابوبكر آن حصیر آنگاه برداشت بشد بر سر فكند آن كهنه چادر پس آنكه فاطمه نور پیمبر پس آن مسواك را بگرفت در دست پس آن نعلین را در پاى خود بست اسامه می‏گوید: من هم كاسه را در دستم گرفتم و به راه افتادم. وقتى به در خانه علی(ع) رسیدم بغضم مجال نداد و به شدت گریستم به‏گونه‏اى كه اشك بود و این هم ادامه ماجرا از زبان اسامه و ختم سخن. زگریه روى مردم می‏ندیدم به پیش حجره حیدر رسیدم چرا می‏گریى آخر این چنین زار پیمبر گفت اى مرد نكوكار مرا جان و جگر شد خون و خارا بدو گفتم زدرویشى زهرا جهاز دخترش اینك عیان است كسى كو خواجه هر دو جهان است ولى پیغمبر از دنیا چه دارد ببین تا قیصر و كسرى چه دارد چو باید مرد هست این هم بسى چیز مرا گفت اى اسامه اینقدر نیز نخواهد ماند گو این هم ممانت چو پاى و دست و روى و جسم و جانت چو زین سان است تو در چه فسوسى جگر گوشه پیمبر را عروسى
شنبه 23/9/1387 - 20:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته