• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4105روز قبل
خواص خوراکی ها

نحوه استفاده : در ذیل به آن اشاره خواهد گردید :
خواص : گیاهی بوته مانند و دارای ساقه های پوشیده از خار است منشأ اصلی آن نواحی مختلف آفریقا ذکر شده است از دانه آن روغن خوراکی استخراج و از الیاف آن محصولات مختلف منجله کاغذ گونی و چتائی و ... تهیه می شود.

کنف گیاهی است دو لپه و گلدار یکساله با ریشه های متراکم و عمیق و سفید رنگ ، ساقه این گیاه نسبتاً علفی و اکثراً بدون انشعاب و ارتفاع آن از یک تا 4 متر تغییر می کند. ارتفاع متوسط ساقه کنف بین 4/2 تا 6/3 متر است. برگهای کنف متناوب بادمبرگی نسبتاً بلند، رگبرگهای پنجه ای و برگها ساده یا پنجه ای است که هر دو نوع برگ ممکن است روی یک بوته وجود داشته باشد. برگها دارای لبه های دندانه دار بوده و در سطح برگ و ساقه کرکهای ریزی وجود دارد. گل بصورت منفرد نسبتاً بزرگ در روی ساقه در نقطه بین برگ و ساقه قرار دارد. گل کنف کامل و منظم میباشد. کاسه گل از 5 کاسبرگ که در قاعده کم و بیش به یکدیگر چسبیده اند و جام گل از 5 گلبرگ غالباً متقارن که در قاعده پیوسته هستند تشکیل یافته است. کاسه گل دارای کاسچه (کاسه فرعی) که باریک و معمولاً دارای 8 لوب میباشند. جام گل زرد ولی در وسط بنفش رنگ است و گلبرگهاسه تاچهار برابر بلندتر از کاسبرگها می باشد. نافه که از تعداد بسیاری پرچم تشکیل یافته است. مادگی فوقانی از 5 برچه پیوسته تشکیل یافته و تمکن آن محوری است. تخمدان 5 خانه ای مجزا و در هر خانه دو ردیف تخمک واژگون (آناتروپ) قرار دارد. میوه کنف کپسول لوکولیسید، تخم مرغی شکل، نوک تیز کرک دار و اندازه آنها تقریباً برابر نصف کاسبرگ است. هر کپسول دارای 5 برچه است. که در داخل هر برچه حداقل یک دانه وجود دارد. دانه ها به رنگ سیاه و خاکستری و در داخل هرکپسول حدود 18 تا 20 دانه وجود دارد.این گونه دارای چهار واریته به قرار زیر می باشد :
(1) Hici var. Viridis (2) H.c.var.vulgaris
(3) H.c. var purpurea (4) H.c. var sinplox
از ارقام مهم کنف می توان از کوبا 108 و کوبا 2032 ، کوبانو ، مصری ، اورگلاید ، فلوریدا ، رودزین و سودان تر ادیف نام برد.


نیاز اکولوژیکی

آب و هوا : گیاه برای رشد و نمو و تولید الیاف بذر کافی باید در مناطق گرم و نیمه گرمسیری کشت گردد. کنف در برابر سرما حساس بوده و یخبندان عامل مهم محدود کننده کاشت ، تولید جوانه و رشد آن است. حداقل درجه حرارت برای تولید جوانه کنف حدود 12 درجه سانتی گراد است مناسبترین درجه حرارت برای کنف در طول دوره رشد 25 تا 30 درجه سانتی گراد می باشد در فصل تابستان می تواند گرمای 35 تا 40 درجه را تحمل کرده به رشد خود ادامه دهد.هر گاه کنف در مناطق مرطوب و در زمین هایی که در نزدیکی دریا کاشته شود، رطوبت نسبی 68 تا 82 درصد را تحمل می کند.
کنف گیاهی روز بلند و در مناطقی که روزانه کمتر از 5/12 ساعت روشنایی وجود دارد، بخوبی رشد نکرده با رور نشده و کشت آن موفقیت آمیز نمی باشد. مناطق با ورزش باد شدید برای رشد کنف مناسب نیست زیرا باد شدید علاوه بر تبخیر سریع باعث خوابیدگی (و رس) ساقه ها میشود. کشت کتف بخصوص انواع وحشی آن در زمین های هم سطح دریا تا ارتفاع 1250 متری امکان پذیر است لکن مناسب ترین ارتفاع برای انواع اصلاح شده کنف از سطح دریا حدود 600 متر می باشد.
خاک : خاک محل کشت کنف باید دارای عمق کافی و کاملاً قابل نفوذ و حاصلخیز باشد برای همین زمین های رسی برای کاشت این گیاه مناسب نمی باشند.بهترین خاک برای کاشت کنف زمین های رسی شنی ، شنی رسی لمونی شنی و یا لمونی با مواد ارگانیکی کافی میباشند.
زمین هایی که سفره آب زیرزمینی آنها بالا و بخوبی زه کشی نشده باشند و همچنین زمین های باتلاقی برای کاشت و رشد و نمو کنف مناسب نیستند. کنف نسبت به شوری کم و بیش مقاوم است.
pH مناسب برای رشد کامل کنف بین 7/4 تا 8/7 است لیکن در خاکهائی که pH آنها بین 6 تا 8/6 و حداکثر 7 باشد بهتر رشد می نماید.
تناوب : کنف گیاهی است که در دوره رشد مواد غذائی زیادی را جذب و زمین را از وجود مواد غذایی بویژه ماده ازته و فسفره نسبتاً ضعیف می نماید. کاشت مداوم یا چند ساله آن در یک زمین سبب بروز بیماریهای گیاهی بخصوص بوته میری شده و موجب نقصان محصول می شود. علاوه بر اینها در مناطقی که کاشت کنف و پنبه رواج دارد چون این دو گیاه از یک تیره هستند و دارای آفات و بیماریهای مشترک می باشند نباید آنها را در تناوب بدنبال هم قرار داد و حتی در یک مزرعه حتی المقدور باید این دو را با فاصله نسبتاً زیاد و دور از یکدیگر کاشت در صورتی که در گردش زراعی کنف بعد از گیاهان تیره حبوبات کاشته شود،تولید الیاف و بذر رضایت بخش خواهد بود.
کنف را می توان در تناوب همراه با گیاهانی مانند حبوبات ، بادام زمینی ، گندم ، ذرت و حتی برنج قرار داده، تناوب دو یا سه ساله بر قرار نمود. در شمال ایران برای تولید کنف اغلب تناوب سه ساله شرح زیر برقرار می گردد:
سال اول: ذرت
سال دوم: حبوبات
سال سوم: کنف.

آماده سازی خاک

زمین کشت کنف باید از لحاظ موادآلی غنی باشد. لذا اگر برای تقویت و اصلاح زمین در سال قبل کود سبز داشته شده باشد باید در اواسط پائیز زمین را شخم زد تا در اثر زیر خاک رفتن کود سبز و پوسیدن آن مواد آلی زمین (هوموس) افزایش یابد یا با اضافه کردن کود دامی پوسیده در پائیز به مقدار 20 تا 30 تن در هکتار آنها با شخم عمیق به زیر خاک برد. عمق این شخم بستگی به عمق خاک زراعتی دارد و حد متوسط آن 20 سانتی متر است در بهار پس از یخبندان و سرما باید زمین را شخم سطحی و یا دیسک زد تا کلوخ ها کاملاً خرد شوند شخم و یا دیسک بهاره باید عمود بر شخم پائیزه باشد در صورت وجود بقایای محصول سال قبل از قبیل ریشه و ساقه یا علف های هرز در سطح زمین بایستی آنها را جمع آوری و از زمین خارج کرده و سپس به تسطیح زمین اقدام نمود.
مواد غذایی مورد نیاز کنف.
برای آنکه کنف محصول کافی تولید نماید با توجه به شرایط آب و هوایی و نوعی که کاشته می شود لازم است از کود های شیمیائی بویژه ازت و فسفر و پتاس به مقدار مورد نیاز استفاده شود.برای استفاده بیشتر گیاه از مواد فسفره و پتاس بهتر است این دوماده را قبل کاشت و به وسیله دیسک در عمق 4 یا 5 سانتی متری خاک قرارداد.لیکن اگر کود ازته (اوره) دردو مرحله و به صورت سرک به زمین اضافه شود نتیجه بهتر خواهد بود. مرحله اول پخش کود ازته همزمان با تنک کردن بوته های اضافی و مرحله دوم 30 روز بعد از مرحله اول است. هر گاه کنف به منظور تولید بذر کاشته شود مصرف بیش از حد مورد نیاز ماده ازته سبب دیرسی گیاه و علفی شدن آن گردیده و به ورس ساقه کمک می کند.در شمال میزان کود شیمیائی به قرار زیر است ازت 100 کیلوگرم در هکتار ، فسفر 60 کیلوگرم در هکتار و پتاس 30 کیلوگرم در هکتار.

کاشت

زمان کاشت باید طوری انتخاب شود که شرایط جوی و خاک از هر نظر برای کاشت و رویش بذر مناسب باشد و برای رسیدن به این هدف تعیین مقدار بذر در هکتار نیز عامل مهمی برای تولید محصول خواهد بود. لذا پس از رفع سرما و افزایش درجه حرارت خاک در بهار هر چه زودتر اقدام به کشت شود زیرا کاشت به موقع دارای مزایای زیر است :
(1) کشت به موقع سبب می گردد که در موقع بارش باران های بهاری جوانه به سرعت از بذر خارج و رشد اولیه آن بهتر انجام می شود.
(2) رشد گیاه تا زمان برداشت کامل شده و مقدار محصول نیز افزایش یابد در مورد ارقامی که نسبت به نور حساسیت کمتری دارند زمان کاشت آنها هر چه زودتر انجام گیرد مرحله تولید گل و رسیدن و در نتیجه برداشت محصول نیز زودتر انجام خواهد شد.
اگر موقع کاشت بذر رطوبت و حرارت خاک کافی و شرایط مناسب باشد بذر کاشته شده پس از 5 تا 6 و حداکثر 8 روز جوانه تولید می نماید از تولید جوانه تا ظهور اولین گل حدود 90 تا 105 روز و از گل دادن تا رسیدن کامل حدود 45 تا 50 روز طول می کشد. زمان کاشت کنف در مازندران از حدود اواخر فروردین تا حدود اواخر اردیبهشت مطابق شرایط جوی تغییر می کند. بهترین زمان کشت کنف در خوزستان ( دزفول) از اوایل اسفند تا اواسط اردیبهشت و در ایرانشهر از اواسط بهمن تا اواخر اسفند ماه است. در ورامین مناسب ترین زمان کاشت از حدود اوایل اردیبهشت تا اواخر خرداد ماه می‌باشد.
مقدار بذر :
مقدار بذر برای هر هکتار تابع عواملی نظیر درجه حرارت محیط در زمان کاشت،نوع زراعت(دیمی یا آبی)،هدف از تولید (تهیه بذر یا الیاف) و همچنین روش کاشت (خطی یا کرتی دستپاش) تغییر می کند.
در کاشت کنف به منظور تهیه الیاف در زراعت های خطی که با ماشین کاشته می‌شود مقدار بذر مورد نیاز حدود 20 تا 25 کیلوگرم در هکتار است و فاصله خطوط کاشت 15 تا20 و گاهی 25 سانتی متر و بین بوته ها 5 سانتی متر می باشد هرگاه منظور از کاشت کنف تولید بذر باشد مقدار بذر مصرفی 10 تا 15 کیلوگرم و فاصله خطوط را باید بین 40 تا 60 سانتی متر و فاصله بوته ها را بین 5 تا 7سانتی متر انتخاب کرد. در زراعت‌های دستپاش مقدار بذر مورد نیاز بیشتر از زراعتهای خطی و حدود 35 تا 40 کیلوگرم در هکتار است.
در زراعتهای خطی که کاشت بوسیله بذر پاش انجام میشود معمولاً بذر را در وسط و یا کناره های خطوط کاشت میکارند. عمق کاشت بذر کنف در شرایط مختلف بین 1 تا 3 سانتی متر تغییر کرده و مناسب ترین آن حدود 2 تا 3 سانتی متر است.
هنگام کاشت برای پیشگیری و از بین بردن پاره ای از بیماریهای بذر زاد بهتر است قبل از کاشت بذر را با سموم سیستمیک و یا سمومی بر مبنای P.C.N.B ضدعفونی نمود.

داشت

داشت،آبیاری تنک کردن،وجین و مبارزه با آفات و بیماریها از ضروریات داغشت می باشد.
آبیاری :
مقدار آب مورد نیاز کنف از زمان کاشت تا رسیدن کامل بستگی به تراکم بوته ها،جنس خاک ، درجه حرارت و رطوبت نسبی محیط و مقدار ریزش باران دارد در مناطقی که حدود 500 تا 750 میلی متر بارندگی سالیانه داشته باشد می توان زراعت دیم کنف را انجام دهد در غیر این‌صورت آبیاری الزامی است. در جنوب ایران به علت شور بودن زمینها بهتر است از کاشت کنف به صورت کرتی اجتناب کرده و این گیاه را به صورت خطی کشت کرد.
تنک کردن و وجین : پس از آنکه رشد اولیه کنف کامل شد و ارتفاع بوته ها حدود 10 تا 12 سانتی متر گردید. بایستی بوته های اضافی را تنک و از بین خارج نمود عمل تنک کردن یا معمولاً با دست انجام میشود پس از پایان آن باید فاصله بوته ها در روی خطوط بین 5 تا 7 سانتی متر و فواصل خطوط در مورد کنف لیفی 20 تا 30 و در مورد کنف بذری 40 تا 60 سانتی متر باشد.برای جلوگیری از رشد علفهای هرز لازم است در 2 تا 3 و حداکثر 4 مرتبه مزرعه را وجین کرد. مناسب ترین وسیله مبارزه استفاده از کولتیواتور است.
آفات و بیماریها :
مهمترین آفات کنف عبارتند از : آفات کرم خاردار ، کارادرینا ، تریپس ، آگروتیس و شته . که سم مورد مصرف برای تریپس ، شته متاسیستوکس 5/1 در هزار میباشد و برای کرم خاردار وکارادرینا و آگروتیس می توان از سم سوین به نسبت 2 کیلو در هکتار استفاده کرد. از دیگر آفات سر پولک (Padagrica mentriesi) میباشد که با سم تیودان می توان با آن مبارزه نمود. آفت دیگر کرم ریشه یا لارو پروانه (Agrotis segetum) که برای مبارزه با آن باید با علف های هرز مبارزه و با لیندین 25 درصد طعمه پاشی نمود.
آفت دیگر کرم ساقه کنف( pyrausta nubilalis )می باشد که با قطع و سوزاندن علفهای هرز اطراف مزرعه در ماههای تیر و مرداد می توان با آن مبارزه نمود.
از بیماریهای مهم کنف عبار تند از :
(1) بیماری پوسیدگی طوقه و ریشه کنف (Fusarium bucharicum) که عامل آن قارچ می باشد که برای مبارزه و پیشگیری آن کارهای زیر ضروری است:
(1) تهیه ارقام مقاوم، (2) رعایت اصول آیش و تناوب. (3) خود داری از کشت در زمین های باتلاقی و یازمین هائی که دارای املاح کلسیم زیاد می باشند. (4) مبارزه شیمیائی که تا حدودی مشکل می باشد.
2- بیماری لکه ارغوانی برگ کنف
3- بیماری لکه دودی کنف
4- بیماری پوسیدگی خاکستری کنف می باشد.

برداشت

زمان برداشت کنف در گیلان و مازندران از حدود اوایل مهر تا اواخر مهر و در خوزستان و فارس از اوایل تا اواخر آبان ماه و در ورامین اواسط آبان تا اواسط آذر می باشد.
برداشت کنف زمانی باید انجام شود که ساقه کاملاً خشک نشده باشند در غیر اینصورت به علت چسبیدن الیاف به جدار ساقه جدا کردن آنها مشکل و از کیفیت آنها کاسته می شود. جهت مصرف در کارخانجات کاغذسازی موقعی به برداشت کنف اقدام می شود که مقدار محصول خشک ساقه حداکثر و کپسول ها رسیده باشد. اگر کشت کنف برای تهیه بذر باشد می توان در اواخر مرحله زندگی کنف بتدریج که کپسولها می رسند آنها را از ساقه جدا و در محل مناسبی انبار نمود و یا زمان رسیدن دانه ها که حدود 2 ماه پس از ظهور اولین گل در گیاه می باشد ساقه ها را به وسیله ماشین یا اره موتوری و با داس قطع کرده و در دسته های 20 تا 25 کیلوگرمی دسته بندی و در مزرعه در معرض جریان هوا قرار داده تا خشک شوند پس از 2 تا 3 و حداکثر 7 روز آنها را با وسایل مختلف کوبیده و دانه ها را از سایر مواد جدا کرده و در داخل گونی های کنفی ریخته و انبار می کنند. عدم وجود رطوبت و جریان داشتن مناسب هوا در انبار باید رعایت شود.
اگر هدف از کاشت کنف تهیه الیاف باشد معمولاً قبل از آنکه ساقه ها بطور کامل برسند و قبل از چسبیدن الیاف به جدار ساقه برداشت باید انجام گیرد. هنگام برداشت ساقه ها را از ریشه از زمین خارج می کنند در صورتیکه ساقه ها را از نزدیک سطح زمین کف بر نمایند.کیفیت الیاف بهتر می باشد و ریشه ها و گل و لای اطراف ریشه داخل ساقه ها نمی شوند. پس از برداشت برای کاهش رطوبت ساقه و افزایش سرعت تبخیر،ساقه ها را در دسته های کوچک به شکل خاصی در مزرعه به حالت ایستاده قرار می دهند که به آن چاتمه کردن می گویند. پس از چند روز دسته های ساقه را درون حوضچه هائی که در آن ها آب جریان دارد قرار می‌دهند و درجه حرارت آب داخل حوضچه ها باید حدود 30 تا 32 درجه سانتی گراد باشد. عمل تخمیر پوست ساقه توسط میکروارگانیسم های موجود در آب صورت می گیرد.
مدت زمان تخمیر بستگی به درجه حرارت آب داشته و در شرایط مساعد بین 10 تا 20 روز است و در صورت نامساعد بودن شرایط ممکن است تا دو ماه به تعویق بیفتند. پس از پایان عمل تخمیر و جدا کردن الیاف و شستشو دادن و تمیز کردن آنها الیاف را آویزان کرده تا خشک شوند. حدود یک بیستم وزن ساقه ها را الیاف خشک تشکیل می دهد. رنگ معمولی ساقه کنف هیچگونه تاثیری در رنگ الیاف نداشته و در صورتیکه تخمیر و شستشوی آنها دقیق انجام شود الیاف سفید و شفاف حاصل خواهد شد.

دامنه انتشار

مناطق کاشت کنف در گیلان و مازندران : قائم شهر، بابل ، آمل ، محمود آباد ، بندپی ، سرخ رود ،نور ، لنگرود آستانه ، رشت – بندر انزلی
استان فارس : داراب ، کازرون. کرمان : بم، رفسنجان و جیرفت . تهران : ورامین. خوزستان : دزفول ایرانشهر ، بندرعباس ، میناب ، مهران
منبع : کتب طب سنتی

پنج شنبه 2/10/1389 - 0:5
موسيقي

گرامافون یا فونوگراف وسیله ای است که برای تولید مجدد صداهایی که قبلا روی صفحاتی ظبط شده اند مورد استفاده قرار می گیرد. گرامافون به درستی نوازنده ی ثبت کننده نامیده می شود و صداهای مختلف را به منظور گوش دادن به آهنگ ها، خواندن شعر، گفتگو ها و مکالملت نمایشی و مواردی مشابه ثبت و ضبط می نماید. ایستگاه های رادیویی نیز از این وسیله برای ثبت کردن امواج رادیویی بهره می گیرند.فونوگراف 2 نوع می باشند که عبارتند از :
نوع اول که صدا را در یک شیار مارپیچ در سطح یک صفحه گرد پلاستیکی ذخیره می کند و همان طور که صفحه گرد روی فونوگراف با یک حرکت وضعی به دور خود می چرخد ، یک سوزن روی شیار حرکت می کند و صداهای ظبط شده را به علائم الکتریکی تبدیل می نماید و در نهایت برای این که صدا ها قابل فهم باشند علائم الکتریکی مجددا به صدا تبدیل می گردد.

edison-geramafon

نوع دوم صدا روی یک صفحه فشرده و متراکم به صورت روز عددی یا رقمی و با استفاده از فرورفتگی ها ریز روی صفحه ضبط و ذخیره می شود. پرتویی از نور که شعاع لیزری نامیده می شوندبه دیسک منعکس شده و درنتیجه فرورفتگی های روی صفحه شکسته و به ضربانی از نور و همچنین علائم الکتریکی تبدیل می شوند.سپس به قسمت سخنگو فرستاده شده و مجددا به صدا تبدیل می گردند.




اولین فونوگراف در سال 1877 توسط مخترع آمریکایی توماس.آ.ادیسون اختراع شد که دارای یک استوانه و غلطک فلزی بود که در لفافی از قلع پیچیده و صدای روی این غلطک فلزی ضبط می شد و یک سوزن متصل به دیافرام در رو به روی غلطک جا می گرفت.
این وسیله توسط دو دانشمند دیگر به ترتیب در سال های 1875 و 1887 بهبود قابل ملاحظه ای یافت. در سال 1925 ظبط صوت های الکتریکی در گرامافون ها به کار گرفته شد. تغییر شاخص دیگر در گرامافون ها در سال 1984صورت پذیرفت که دیسک هایی با جلای لاک شیشه ای تولید گشتند جایگزین صفحه های پلاستیکی شدند.


توماس ادیسن در سال 1877 پر کردن صفحه ی گرامافون را اختراع کرد. او برای این کار از دو موضوع استفاده کرد. اولا ملاحظه نمود صفحه ی نازکی که داخل گوشی تلفن کار گذاشته اند و قتی که شخصی از طرف دیگر صحبت میکند به ارتعاش در می آید همان وقت این فکر به نظرش آمد که سوزنی به وسط صفحه نصب کند و از روی قدرت سوزن تشخیص دهد که تناسب قدرت صدا و میزان بیرون آمدگی سوزن چیست؟
ثانیا دقت او به این متوجه شد که حروف مورس (خط و نقطه) روی نوار کاغذی اثر می گذارد در ضمن صدای خاصی هم ایجاد می کند که برای مامور تلگراف قابل درک است و شباهت به حرف زدن انسان دارد. و بعد فکر کرد: اگر صدای انسان قادر است سوزنی را به حرکت در آورد چرا همان صدا نتواند از حرکت سوزن به وجود آید.
پس از آزمایش های زیاد یک استوانه فلزی بسیار نازک تهیه کرد. و صفحه ی متحرک حاصل از صدا که شامل سوزن است را مقابل آن قرار داد. سوزن را به وسیله صدا به حرکت در آورد و استوانه را مقابل آن به چرخش در آورد. سوزن همنگام گردش استوانه اصوات را به شکل شیاری روی پوشش حلبی نازک در می آورد. به این ترتیب در سال 1877 اولین صدای روی صفحه گرامافون استوانه ای ثبت شد و دوباره به صدا مبدل گشت.
در سال 1895 صنعتگری به نام ((امیل برینز)) نخستین صفحه ی گرامافون را به صورت صفحه ی دایره به بازار عرضه کرد. امروزه صفحات گرامافون را از مواد پلاستیکی می سازند که ساده تر و ارزان تر تهیه میشود که البته به تدریج cd جانشین صفح ی گرامافون شد.

geramafon

گرامافون از زمان اختراعش در سال 1877 میلادی که با نام «فونوگراف» به بازار آمد، تا سر در آوردنش از ایران و رواج آن، سه دورۀ مشخص را طی کرده است.

اول، دوره‌ای که مربوط به اواخر عهد ناصری است. در این دوران، دستگاه فونوگراف را «حافظ الصوت» و «حبس الصوت» گفته و نوشته‌اند. در این دوره، صدای ساز و آواز کسانی چون «برادران فراهانی»، «سماع حضور» و «نایب‌الدوله» ضبط و شنیده شده.

دورۀ دوم از سال 1323 قمری شروع می‌شود که دوران حکومت «مظفرالدین شاه قاجار» است. در آن سال، شرکتی با نام «شرکت گرامافون و ماشین تحریر، با مسولیت محدود» که مدیریتش را شخصی به‌نام «ماکسیم پیک» به‌عهده داشته، در ایران شروع به فعالیت می‌کند. «ماکسیم پیک» که از قرار با زیر و بم ساختار حکومت، و هنجارهای جامعۀ ایرانی آشنایی داشته در اولین قدم، پنج صحفه از صدای شاه و وزیران طراز اول، و افراد دربار ضبط می‌کند که از آنها سه صفحه (صدای مظفرالدین‌شاه، اتابک اعظم و وزیر امور خارجه)، باقی مانده است.

دوران سوم، مربوط به عهد پهلوی اول می‌شود که بیشتر، ضبط موسیقی بر روی صفحات، و به شکل دو روی صفحه، شروع و رایج شد.

در سابقه و تاریخچۀ ورود دستگاه گرامافون به ایران، در جلد سوم از «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، نوشتۀ ارزشمند «جعفر شهری»، که بیشتر به زندگی و کسب و کار مردم تهران در آن دوران پرداخته، می‌خوانیم:

گرامافون‌سازی یعنی تعمیر گرامافون، و این کار را در ابتدا ساعت‌سازها که با دنده و پیچ و فنر سر و کار داشتند، اختیار نمودند. کم‌کم به دیگران رسیده، تعمیرکاران چرخ خیاطی نیز در سطح دانش و عملی که فقط بتوانند آن‌را روغن‌کاری و بعضی قسمت‌هایش را باز و بسته و شکستگی فنرش را وصله و تعمیر کنند، به‌دان دست یازیدند.

گرامافون، از زمان مظفرالدین‌شاه به ایران راه پیدا کرد، و اول صدائی که در گرامافون ضبط و شنیده شده، صدای «مظفرالدین‌شاه قاجار» بود. اولین دستگاه گرامافونی که به ایران آوردند، در جلو قهوه‌خانه‌ای در شرق میدان «شمس‌العماره» به‌صدا درآمد. غرض از انتخاب آن محل برای عرضۀ آن، یکی این بود که مرکز شهر بود و همه جور آدم از آنجا تردد می‌کردند، و دیگر اینکه مقابل در «ارک دولتی» و «شمس العماره» بود و محل رفت و آمد وزرا و بزرگان و رجال، که صدای آن را شنیده، بلکه به صرافت خرید آن بیفتند. مهندسی هم از طرف کمپانی سازندۀ گرامافون پای دستگاه ایستاده بود و کارش این بود که سوزن، روی صفحه بگذارد و بردارد و سوزن یا صفحه را عوض کند و با ادا و اطوارهایی مردم را به‌سوی خود بکشد.

geramafon1


«جعفر شهری» می‌نویسد: «صدای گرامافون اما طولی نکشید که باعث سروصدا و بلواها شد. اجامر توسط مخالفان برآشفتند و آن‌را همان خر دجال گمان آوردند که از هر موی بدن خرش یک صدا درمی‌آید و مردم را به‌سوی خود کشیده، به جهنم می‌برد. اما این معارضه چندان نتوانست پائیده، شوق مردم، بر منع چربیده، دستگاه به کار افتاده، خاصه که صدای آوازخوان‌هایشان هم از آن به‌گوش می‌رسید.»

در این وقت کمپانی مصلحت دید دستگاه را به قهوه‌چی هدیه کند. پس به مهندس خود دستور داد تا طرز کار آن را، از سوزن عوض کردن و کوک کردن و تعویض صفحه به قهوه‌چی بیاموزد، تا دیگران از قهوه‌چی بیاموزند.
ولی به‌قول «جعفر شهری»: «تا زمانی که آقا مهندس «دجال» بالا سر دستگاه بود، از آن «خر»! صدایی بلند می‌شد و درمی‌آمد، همین که به دست قهوه‌چی و این و آن افتاد، گرچه «دجال» آن برداشته شد، ولی دستگاه هم نامنظم و بدکار شد. گاهی صدای آن «زیل» [زیر] و تند یود، همانند صدای سوت سوتک‌چی خیمه‌شب‌بازی، و زمانی کند شده، صدایی مانند صدای گاو از آن بیرون آمده، ادای هر کلمه‌اش لحظه‌ها طول می‌کشید.
از آنجا که پس از رفتن مامور،خواسته بودند سر از کار دستگاه درآورده، جن و شیاطین آن‌را که به ایشان تلقین شده بود، دیدار کنند، پس خواه ناخواه انگولکی هم کرده، تنظیمش را به‌هم زده، پس از شکستگی فنر که در اثر زیاد و بی‌اندازه پیچاندن دستۀ کوک پیدا شده بود، بیش از نصف صفحه کار نکرده، تا دقیقۀ اول صدایش تند و زیر، و از آن به بعد، همان صدای کلفت گاوی، و از کار باز می‌ایستاد. . .»
 

 

با استقبال مردم از گرامافون، و با علاقه‌ای که برای شنیدن حتی این صدای ناموزون و نامیزان نشان می‌دادند، کمپانی در صدد وارد کردن دستگاه‌های بهتر و پیشرفته‌تر برآمد، تا آنجا که توانست گرامافون «هیز ماسترز ویس» [His Masters Voice] و یا آنچنان که مردم کوچه و بازار می‌نامیدند «سگ‌نشان» را در دو نوع بوقی و کیفی، وارد بازار کند.

همراه با ورود گرامافون‌های جدید تصنیف‌های تازه هم ساخته شد و مردم برای اولین بار صدای آوازه‌خوان‌هایی که آن زمان فقط نامی از آنها به‌گوششان خورده بود را شنیدند.
در این دوره دو تصنیف بیشترین یاد را در حافظه‌ها از آن خود کرد. یکی تصنیف «در ملک ایران»، با مطلع: (در ملک ایران ـ وین مهد شیران ـ تا چند و تا کی ـ افتان و خیزان ـ داد از جهالت ای خدا ـ که قدر خود ندانیم ـ در زندگانی چرا شبیه مردگانیم).
و دیگری تصنیف «عروس گل»، با مطلع: (عروس گل از باد صبا، شده در چمن چهره‌گشا ـ الا ای صنم بهر خدا ـ ز پیچه زدن حذر کن. ـ دیده کسی هرگز بود شمس و قمر در حجاب؟ ـ دیده کسی هرگز بود قرص قمر در نقاب؟ ـ الا ای صنم بهر خدا، ز پیچه زدن حذر کن).

اشعار هر دو تصنیف از سروده‌های «ملک‌الشعرای بهار»، که در همان زمان نیز از شهرت و اعتباری خاص در نزد مردم و اهل ادب برخوردار بود، و صفحۀ آن توسط کمپانی «پولیفون» تولید و به بازار آمده بود. نمایندگی کمپانی صفحه پرکنی «پولیفون» در ایران را شخصی به‌نام «عزرا میرحکاک» عهده‌دار بود.

دکتر «هدایت نیرسینا» در خاطرات خود از «ملک‌الشعرای بهار» می‌نویسد:
«شوری که این دو تصنیف در دل‌ها افکنده بود، همه شرکت‌های صفحه‌سازی را به تکاپو و کوشش درآورد که بیشتر تصنیف‌های خود را از «ملک‌الشعرای بهار» به‌دست آورند. در این میان کمپانی «کلمبیا» در رقابت از همه پیشی گرفت و به اصطلاح رکورد را در این فعالیت شکست.

نمایندۀ شرکت «کلمبیا» در ایران «موسی ارسطو زاده» بود که شخصی شایسته، مودب، خون‌گرم و مدبر بود. او در پذیرایی از نمایندگان آواز و ساز و سخن محبوبیتی به‌دست آورد، و چون شهرت و درخشندگی «بهار» در عالم سیاست، فرهنگ، و هم‌چنین مقام ترانه‌سرایی یا به اصطلاح آن‌روزها، تصنیف‌سازی او سراسر ایران را فرا گرفته بود، و با توجه به اینکه در سرمایه‌گذاری و مصرف پول کافی دستش نمی‌لرزید، پیش از آنکه نمایندۀ کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [محمود ایمن]، و نمایندۀ شرکت «پدافون» [آقای مبین]، محضر «بهار» را دریابند، به او مراجعه کرد، و بنابر آنچه که خصوصی با نویسندۀ این مقال در میان نهاد، مبلغ چهار هزار تومان پول آن زمان، یعنی چهارصد برابر مبلغی که دیگران در برابر یک ترانه می‌پرداختند، به‌عنوان پیش‌پرداخت به آن استاد سخن تقدیم داشت. در صورتی‌که کمپانی‌های دیگر، هرگز تن به ادای چنین پول‌ها به برترین هنرمندان هم نمی‌دادند.

باری، معلوم نشد آقای «ارسطو زاده» پس از این پیش‌پرداخت، با این شرط که «بهار» تصنیف‌های تازه هم برای او بسراید، چه مبلغ دیگری به سرایندۀ تصنیف «مرغ سحر» پرداخت نمود، و به‌موجب قراردادی، حقوق کلیه تصنیف‌های سروده شده توسط «بهار» را برای ضبط و پخش مجدد، از آن خود در کمپانی «کلمبیا» کرد.

geramafon_2

او اعلانی بلند بالا هم بر دیوار محل ضبط نصب کرد بدین مضمون که: «کمپانی کلمبیا بهترین صفحات را عرضه و تقدیم می‌دارد، مخصوصا افتخار آن دارد که این صفحات به اشعار ادیب و شاعر بزرگ معاصر جناب ملک‌الشعرای بهار مزین است.» این تبلیغ هم البته تاثیر بسیار داشت. یکی از استادان نوازش تار «یحیی زرپنجه» آهنگ‌هایی به آقای «ملک» عرضه داشت که برابر آنها ترانه‌هایی برای این شرکت بسراید.»

[خاطراتی از بهار، نوشتۀ هدایت نیرسینا،فصلنامۀ ره آورد، شمارۀ 9، پاییز و زمستان 1364]

 

 

در مرور تاریخچۀ صدای خوانندگان ایرانی بر روی صفحۀ موسیقی، به صفحاتی برمی‌خوریم که مربوط به قبل از شروع فعالیت کمپانی‌های تهیه و تولید صفحۀ موسیقی در ایران می‌شود. این صفحه‌ها غالبا در هند یا سوریه و لبنان ضبط و تکثیر شده است. برای این امر خواننده به همراه اعضای ارکستر و نوازندگان باید رنج سفر تا آن کشور را به‌جان می‌خریدند تا بتوانند «تنها صداست که می‌ماند»، صدای خود و سازهایشان را بر آن صفحۀ مدور سیاه ماندگار کنند.

آنچه که این خاطرات از آن سفرها را خواندنی و شنیدنی می‌کند یکی هم ماجراهای عجیبی است که گاهی بر سر اعضای گروه می‌آمده و البته که ربطی هم به موضوع ضبط صدا و صفحه نداشته. نمونۀ آن را در فیلم «دلشدگان» ساختۀ «علی حاتمی»، به شکلی تصویری می‌بینیم، و در شکل نوشتاری‌اش، به نقل از «جواد بدیع‌زاده» در کتاب «مردان موسیقی سنتی و نوین ایران» تالیف «حبیب‌الله نصیری‌فر» می‌خوانیم.

«جواد بدیع‌زاده»، طی دو سفری که در سفر اول با «ابوالحسن‌خان صبا»، «اسماعیل مهرتاش»، «فرهادمیرزا معتمد» و در سفر دوم که باز به‌همراهی «صبا»، «مرتضی‌خان محجوبی»، «تاج اصفهانی»، «ملوک ضرابی»، «ملکه حکمت‌شعار»، و «طاطایی» جهت پر کردن صفحه به سوریه و لبنان سفر کرده بود، می‌نویسد:

«هنرمندان برای پر کردن صفحه و ضبط آهنگ‌های ملی ایران، باید زحمات و مشقات فراوانی را متحمل می‌شدند. از جمله در اولین سفری که به‌دعوت کمپانی «سودوا» به همراه «صبا»، عازم «حلب» و «بیروت» شدیم. بعد از اقامت کوتاهی در بغداد، با یک ماشین که رانندۀ آن مرد عربی بود، به‌طرف «شام»، حرکت کردیم.

برای رسیدن به این مقصد می‌بایست از «صحرای شام» عبور کنیم. در این راه تا رسیدن به مقصد هیچ آبادی و یا شهری قرار نداشت. رانندۀ عرب، که به‌نظر می‌رسید از صحرا و وضع آن بی‌اطلاع است، تا نزدیک غروب در حدود ده دوازده ساعت در صحرای شام راند، تا نزدیک غروب که در محلی از صحرا قرار گرفتیم که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. گم‌شدن در صحرایی که مثل دریا و اقیانوسی بی کرانه بود، حکم مرگ را داشت. رانندۀ عرب راه اصلی و جاده را به‌علت بی‌اطلاعی گم کرده بود و برای ما بی‌اطلاعی او مساوی با مرگ بود. در وسط صحرا جنبنده‌یی پیدا نمی‌شد جز خار مغیلان، که غذای شتران است.

من و «صبا» و دیگر همراهان مدت چهار شبانه روز در آن محل نامشخص، ویلان و سرگردان، منتظر رسیدن مرگ بودیم. ولی بخت یاری کرد و بالاخره در چهارمین روز از سرگردانی، در حدود ساعت دوازده شب، «صبا» که از ماها با هوش‌تر بود گفت: «صدای حرکت ماشینی را می‌شنوم.» و در همان لحظه، روزنۀ کوچکی از امید، به گوشۀ چشم ما باز شد و کمی بعد، از افق نوری دمید و روشنایی تمام صحرا را مثل روز روشن کرد و در فاصله‌ای دور از ما ایستاد.

geramafon_3

خود را به‌سرعت به ماشین بزرگی که مثل ماشین‌های بزرگ دو طبقه‌ای که فعلا در تهران در جریان است، رساندیم و بعد از لحظاتی ابتدا رانندۀ آن، و بعد تمام مسافرین از آن ماشین بزرگ پیاده شدند که ببینند این بخت‌ برگشته های گمگشته راه، از چه قماشی هستند. «صبا»ی مرگ به‌چشم دیده و به‌جان آمده، وسط صحرای شام، ویولون را برداشت و در مایۀ «سه‌گاه» درآمدی کرد و من نیز حال گم شدۀ خود را باز یافتم و در همان مایه و در همان حال زدم زیر آواز و خواندن این غزل که:

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش ـ در عشق دیدن تو هواه‌خواه غربتم.

آنگاه همگی سوار اتوبوس صحرایی شدیم. من کنار صبا نشستم. پرسیدم: این چهارمضرابی که وسط صحرا زدی، ارتجالا و بداهتا زدی یا سابقه داشت؟». گفت: «مختصری در مغزم بود و چندان بی‌سابقه نبود.» گفتم: «چهارمضراب خوبی بود، یادداشت کن تا از خاطرت محو نشود تا به‌موقع خود ضبط کنیم.» گفت: «این چهارمضراب را من «زنگ شتر» نام گذاشتم و بلاقاصله توی اتوبوس، قوطی سیگار خود را درآورد و روی قوطی سیگار چهارمضراب را نوشت. و این همان «زنگ شتر»ی است که صبا در صفحات کمپانی «سودوا» آن را ضبط کرده و روی صفحه نوشت: به‌یاد غزاله. [غزاله نام دختر صبا است] و اکنون پس از سال‌ها این چهارمضراب به چند رقم با ارکسترهای گوناگون ضبط شده و در واقع تمرین نوازندگان سازهاست.»
 

 

در ایران، چهار کمپانی عمده و معروف، بازار ضبط و تولید صفحات موسیقی را در این دوران به‌عهده داشتند.

«کمپانی پولیفون» [با مدیریت عزرا امیرحکاک]، که از همکاری هنرمندانی چون «امیر جاهد»، «مرتضی و موسی نی‌داود»، به عنوان آهنگساز، و  «ملک‌الشعرای بهار» و کمی بعدتر «پژمان بختیاری»، در مقام ترانه‌سرا، و خوانندگانی چون «قمرالملوک وزیری»  و «ملوک ضرابی» برخوردار بود. از ابتکارات کمپانی  «پولیفون» یکی هم این بود که اشعار ترانه‌های ضبط و اجرا شده را در دفتری طبع، و همزمان با به بازار آمدن صفحه، آن را نیز منتشر می‌کرد. صفحۀ ترانۀ «مرغ سحر» از معروفترین صفحات تولیدی این کمپانی است.

«کمپانی کلمبیا» [با مدیریت برادران ارسطوزاده]، که قراردادی انحصاری با «ملک‌الشعرای بهار» برای سرودن ترانه داشت، و از صدای خواننده‌ای با استعداد که صدایی زنگ‌دار و پرطنین داشت، با نام «جمال صفوی» بهره می‌گرفت. نام این خواننده در صفحاتی که «کمپانی کلمبیا» با صدای او منتشر کرده (ج ـ ص) نوشته شده.

«کمپانی پدافون» [با مدیریت آقای مبین]، که از همکاری «کلنل علینقی وزیری» و «موسی معروفی» به‌عنوان آهنگساز، و «حسین گل‌گلاب» [استاد رشته‌های جغرافیا، گیاه‌شناسی و علوم طبیعی. سرایندۀ سرود معروف «ای ایران ای مرز پرگهر»]، و خوانندگانی از جمله «روح‌انگیز» برخوردار بود.

و بالاخره کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [با مدیریت موسی بنائی و محمود ایمن] که مهمترین نام و رقیب کمپانی‌های موجود بود و سابقۀ بیشتری داشت. این کمپانی هم دستگاه گرامافون را تولید و وارد می‌کرد، و هم صفحه‌های موسیقی را در شکلی گسترده‌تر به بازار می‌فرستاد.

صفحه و گرامافون «هیز مسترز ویس»، به‌نام «سگ نشان» معروف بود و در زمان فعالیت خود صفحه‌های ارزشمندی از نامداران ساز و آواز، همچون «اقبال آذر»، [اقبال‌السطان]، «درویش خان»، «ادیب خوانساری»، «قمرالملوک وزیری»، «تاج اصفهانی»، «سلیم‌خان»، «پروانه»، «مرتضی نی‌داود»، «حاج علی‌اکبر خان»، «عبدالحسین خان شهنازی»، و نغمه خوان‌هایی چون «جواد بدیع‌زاده»، «نیر اعظم رومی»، «ملوک ضرابی»، «خانم گلریز [آسیه خانم]، «ملوک پروین»، «ایران‌الدوله [ایران خانم]، و نوازندگان مشهوری چون «حسن رادمرد» (پیانو)، «مصطفی نوریانی» (ویلون)، «یحیی زرپنجه» و «علی صالحی» (تار)، و شاعرانی چون «ملک‌الشعرای بهار» و «عارف قزوینی» را تهیه و به‌بازار فرستاد.

البته گفتن ندارد که امروزه این صفحات نایاب است و شاید بندرت در مجموعه‌هایی همچون گنجینه‌های هنری در حفظ و حمایت اهل ذوق بتوان یافت. از هزار و یک دلیلی که می‌توان برای نایاب بودن این صفحات برشمرد و متصور شد، یکی را هم در پانویسی به‌قلم «جعفر شهری» در جلد پنجم از کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» خواندم.

از آنجا که اول این مقاله با نام او و یادی از آن کتاب شروع شد، خوشتر آنکه با ذکر  آن پانویس، این مقال را به پایان ببریم و تمام. «جعفر شهری» در پانویس مطلب «آوازخوانهای معروف»، در معرفی معرفی «پروانه» با همان سبک و سیاق و انشای خاص خود، می‌نویسد:

«آوازخوانی همعصر آوازخوانان اوایل پهلوی که در جوانی به‌مرض سل مبتلا گشته، علاقمندانش را داغدار گردانید. در لحن و صدا و تعلیم و حنجره‌ای بس دلنشین که اگر اجل زودرس گریبانش نگرفته بود شاید آثارش ابدی می‌گردید، در دو اسف. یکی مرگ نابهنگام وی و دیگر از میان رفتن صفحاتش که متعصبین تا به مقابله با آزادی موسیقی و آواز و منشعبات آن که تقریبا جا باز می‌نمود برآیند، پس از مرگش خوابی حعل نموده منتشر کردند، بر این که آوازه‌خوانهای زن را دیده‌اند که همه در محشر جمع شده التماس می‌کنند که صفحه‌های آنها را نابود بکنند، چه هر زمان صدایشان از صفحه به‌گوش کسی می‌رسد، سیخ آهن به گلویشان می‌کنند و از آن میان «پروانه» که زیادتر از همه التماس می‌کند. دیگران وقعی نگذارده، اما کس و کار «پروانه» به جمع‌آوری صفحاتش پرداخته، نابود گردانیدند.»

 

منبع : پرند

پنج شنبه 2/10/1389 - 0:4
دنیای گیاهان و حیوانات

گل ها و گیاهان زینتی در خانه

 اگر می خواهید همیشه آپارتمان شما سرسبز و با طراوات و شاداب باشد، از خرید بوته های گلدار احتراز کنید، زیرا نگهداری گیاهان برگ سبز آسان تر است...

گل ها و گیاهان زینتی در خانه

 

گیاهان زینتی را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

 

گیاهان یك ساله یاANNUAL PLANTS ؛

گیاهان زینتی که به عنوان گل‌های فضای سبز استفاده می‌شوند. این گیاهان معمولاً مقاوم به سرما نیستند و دوره زندگی نسبتاً کوتاهی دارند. مانند گل اطلسی و آهار.

 

 

گل‌های دائمی یا PERENNIAL PLANTS؛

گیاهانی که بیش از یک سال در فضای آزاد قابلیت رشد و نمو دارند. مانند گل تاج‌الملوك، داودی و زنبق‌های دائمی.

 

 

گیاهان آپارتمانی یا INDOOR PLANTS؛

گیاهانی که فقط در فضای محدود آپارتمان‌ها و گلخانه‌ها قابل نگهداری هستند. مانند برگ انجیری و فوتوس.

 

 

آیا گیاه دائمی را ترجیح می دهید؟

اگر می خواهید همیشه آپارتمان شما سرسبز و با طراوات و شاداب باشد، از خرید بوته های گلدار احتراز کنید، زیرا نگهداری گیاهان برگ سبز آسان تر است.

گیاهان همیشه سبز در شرایط و درجه حرارت اطاق به خوبی پرورش می یابند و چنانچه از آنها مواظبت شود، برگ هایشان همیشه شاداب و خرم و براق، و زینت بخش محیط زندگی شما خواهد بود.

گیاه گلدار خانگی، احتیاج به مراقبت بیشتری دارد و در شرایط اطاق و ساختمان به خوبی دوام نمی آورد. مادام که گل دارد، بسیار زیباست، و پس از اتمام گل و دوره استراحت، به آب کمتر و حرارت 12- 15 درجه احتیاج دارد.

 

 

تا چه حد به گل های نادر اهمیت می دهید؟

اگرچه پرورش گیاهان گرانبها احتیاج به مراقبت شدید و رعایت موازین علمی دارد، ولی چنانچه از عهده این کار برآیید، از نتیجه زحمات و صرف وقت و هزینه انجام شده، راضی خواهید بود. بهتر است کار را از گیاهان زود رشد شروع کنید و به تدریج به نگهداری گیاهان زود رنج بپردازید. پرورش بسیاری از گل های زود رشد در اغلب خانه ها عمومیت دارد، به طوری که انواع کاکتوس و شمعدانی در بسیاری از خانه ها دیده می شود.

 

 

چه مبلغی برای خرید یک گلدان حاضرید بپردازید؟

قیمت گل ها و گیاهان بستگی به سرعت رشد و مهارت در پرورش آنها دارد. گیاهانی که رشد بطئی دارند، گران قیمت و بسیاری از گل های یک ساله مانند شمعدانی، ارزان قیمت هستند. همچنین اندازه و ارتفاع گیاه در قیمت آن بسیار مؤثر است.

خرید گلدان های کوچک که محتوی جوانه گیاهان پرارزش است، احتیاج به مهارت، دقت، مواظبت دائم و حوصله و علاقه بیش از حد دارد و گلدان های استکانی که بیشتر برای پرورش جوانه ها به کار می رود، با قیمت ارزان تر، تا حدود یک دهم قیمت گلدان بزرگ به فروش می رسد و بایستی حداقل ده تا بیست عدد از آنها را خریداری نمود و پرورش داد تا پس از مدتی تعدادی گل با ارزش به دست آید.

 

 

چه مقدار از وقتتان را برای پرورش گل اختصاص می دهید؟

بسیاری از گل ها در هر شرایطی پرورش می یابند و با تغییرات درجه حرارت و رطوبت و کمبود کود و آب مقاومت خوبی از خود نشان می دهند. این گیاهان را گیاهان فولادی نام نهاده اند.

این گلها با آن که جان سخت نیستند، در مقابل بی مبالاتی و عدم دقت صاحبخانه مقاومت چندانی نشان نمی دهند.

اما برخی از گل های حساس و زودرنج هستند و احتیاج به مراقبت دائم دارند.

 

 

چه اندازه و چه شکلی از گلدان را ترجیح می دهید؟

تناسب آپارتمان و موقعیت محل نگهداری گل در انتخاب نوع و اندازه گیاه بسیار مؤثر است. یک گیاه کم رشد پایه کوتاه را نمی توان در جلو یک دیوار بلند قرار داد، و یا یک گیاه بلند شکم دار را نبایستی در محل دریچه باریک با کوران هوا گذاشت. شکل، وضع برگ، سن، رشد گیاه در انتخاب محل استقرار آن دخالت مستقیم دارد.

 

 

دانستنی های کلی از نگهداری گیاه

* ریشه به همان نسبت که به آب احتیاج دارد به هوا هم نیازمند است. اگر پای بوته همیشه خیس و پرآب باشد، این بدان معناست که عمر ریشه به آخر رسیده ؛ بنابراین مقدار آب و فاصله آبیاری بسیار مهم است.

* هر گیاه احتیاج به یک دوره استراحت دارد، و اگر این پدیده طبیعی را از او دریغ نمایید در فصل بعد گیاهی بیمار و ضعیف خواهد شد. بعضی از گیاهان در فصل زمستان به حال خواب و استراحت در می آیند و بعضی دیگر در فصل تابستان؛ و لازمست در فصل استراحت مقدار آب و کود آن را به یک پنجم معمول تقلیل داد و حتی المقدور محیط آن را با محیط طبیعت نزدیک تر کرد. همچنین سایر عوامل که در دوره استراحت گیاه سرنوشت ساز است، مورد توجه قرار گیرد.

* بخاری و رادیاتور موجب خشک شدن هوای محیط و تقلیل رطوبت هوا می گردد، به حدی که رطوبت داخل ساختمان از یک سوم میزان لازم هم پایین تر می رود. بنابراین بایستی امکانات تأمین این کمبود رطوبت را فراهم نمود.

 

 

گلدان های آپارتمانی را باید در کجا نگهداری نمود تا نتیجه بهتر بدست آید؟

اکثر مردم گلدانها را در اطاق نشیمن یا پذیرائی نگهداری می کنند. باید توجه داشت که انتخاب محل گلدان، نباید مانعی برای بازی و کودکان و یا استراحت دیگران باشد. در حقیقت، گلدان نباید یک جسم دست و پاگیر باشد.

بعضی از گیاهان به گرمای زیاد در فصل زمستان و بعضی دیگر به هوای خشک داخل آپارتمان حساسیت دارند. بهترین راه برای نگهداری اینگونه گل ها، استفاده از گلدان های شیشه ای بنام باغ شیشه است که هم رطوبت کافی دارد و هم درجه حرارت محیط آن برای پرورش گیاه کافی است.

نیمی از خانم های خانه دار گل های آپارتمانی را در آشپزخانه نگهداری می کنند. باید سعی نمود از گلدان های کوچک کم رشد مانند: پریمولا و کاکتوس استفاده نمود.

یک سینی شن ریزی شده که محتوی انواع گل های مناسب باشد، در نزدیک پنجره، زیبایی خاصی به محیط دلچسب آشپزخانه می دهد. از آنجایی که میزان رطوبت هوای آشپزخانه به علت وجود آب جوش یا دیگ زودپز از سایر اطاق های خانه بیشتر است، بنابراین پرورش گل های رطوبت دوست در آشپزخانه ترجیح داده می شود.

 

عده دیگری از مردم، گلدان ها را در هال و راه پله ها قرار می دهند، چنانچه دکوراسیون مناسب برای قرار دادن گلدان ها پیش بینی شود، می توان منظره بسیار زیبایی را ایجاد نمود.

زیبایی هال، خاطره بسیار دلپذیری را در بیننده ایجاد می نماید، از آنجایی که گلدان ها همیشه در دسترس می باشد، رسیدگی به آنها بسیار آسان است.

گیاهانی که در هال پرورش داده می شوند، بایستی از گروه گیاهان زود رشد باشد که با نور کم و سایر شرایط نامساعد مانند کوران هوا، کمبود رطوبت و غیره مقاوم باشد، در غیر این صورت در مدت کوتاهی زرد و خشک می شود و منظره نامناسبی به هال می دهد.

بعضی ها گل های خود را در اطاق ناهار خوری نگهداری می کنند. گل هایی در اطاق ناهار خوری نگهداری می شوند که شاخ و برگ آنها زیاد رشد ننموده و فضای اطاق را اشغال نکند و ترجیح داده می شود از گل های سایه دوست انتخاب کردند. گلدانها را در محلی از اطاق قرار می دهند که دسترسی برای آب دادن به آن آسان باشد و باید حتی المقدور دور نمای گلدان ها زیبایی خاصی به محیط ناهار خوری ببخشد.

 

در قسمت های بعدی ، شما را با شیوه نگهداری تعدادی از گیاهانی آپارتمانی آشنا می کنیم.

 

منابع:

«پرورش گل در باغ، خانه، آپارتمان» نوشته مهندس حسن حسنی زاده

پنج شنبه 2/10/1389 - 0:4
سلامت و بهداشت جامعه
 
خانه، حریم امنی است که فرد نسبت به آن احساس مالکیت دارد و به‌عنوان حریم خصوصی آن را می‌شناسد و می‌تواند به نوعی معرف شخصیت، علاقه و انگیزه‌های فرد باشد...

دلایل شلختگی از دیدگاه روانشناسی


برخی خانه‌ها بسیار مرتب و منظم‌اند و برخی بسیار آشفته و نامنظم. اینکه چرا در برخی خانه‌ها به‌ویژه در چیدمان داخلی، بی‌نظمی حاکم است یا به نظافت آن توجه نمی‌شود، علت‌های مختلفی دارد.
از دکتر خدایی، روان‌پزشك و عضو هیأت‌علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی خواسته‌ایم در رابطه با علل این آشفتگی‌ها، تاثیر آن بر خود فرد و اطرافیان و نحوه رفع آن برایمان توضیح بدهند.

 آقای دکتر!‍ چرا خانه و زندگی برخی افراد فوق‌العاده مرتب است و برعکس، خانه برخی دیگر بسیار نامنظم و آشفته؟
نامنظم بودن منزل دو حالت دارد؛ یا موقتی است یا دایمی. موقتی یعنی اینکه فرد همیشه منظم بوده اما به دلایلی مثل بیماری جسمی یکی از اعضای خانواده یا خود او، برخی اختلال‌های روانی که افسردگی شایع‌ترین آن است، اختلاف‌های خانوادگی که بر نظم روانی و جسمی اعضای خانواده تاثیر می‌گذارد یا نشانگان خستگی مزمن، توان کاری و روانی فرد (به‌ویژه خانم خانه) کم شده و این موضوع بر رسیدگی به وضع خانه هم تاثیر گذاشته است.


 یعنی تمام موارد شلختگی را می‌توان با این علل توجیه كرد؟
نه! گاهی اوقات مساله جدی‌تر (به‌صورت ذاتی و دایمی) است. مثلا عدم انگیزه لازم در خانه. گاهی پیش می‌آید که خانم انگیزه کافی برای رسیدگی به امور خانه را ندارد. این موضوع می‌تواند به دلیل خشم یا نارضایتی از وضعیت ازدواج باشد یا ممكن است كه فرد از برخی بی‌عدالتی‌ها در رنج باشد. به‌عنوان نمونه، اگر خانمی حس کند چندان مورد توجه سایر اعضا نیست و به او بها داده نمی‌شود، ممکن است انگیزه خود را برای انجام وظایف خانگی از دست بدهد.

گاهی ممکن است خانم خانه هیچ علاقه‌ای به کار خانه نداشته باشد و کارهای خارج از منزل را بیشتر بپسندد. این عدم علاقه خود را به شکل بی‌نظمی در خانه نشان می‌دهد.

البته شخصیت‌های افراد هم متفاوت است. برخی افراد به‌طور ذاتی گوشه‌گیر هستند، برخی تک‌رو هستند و برخی بی‌علاقه به مسایل زندگی بوده یا افسرده‌خو هستند و اهمیتی به نظم خانه نمی‌دهند. برخی شخصیت‌های وسواسی دارند و شاید گمان کنید خانه این دسته از افراد بسیار منظم است؛ در حالی که این کمال‌گرایی و وسواس در برخی مسایل حاشیه‌ای زیاد شده که فرد به باقی امور خانه نمی‌رسد.

به‌طور مثال، فرد به‌قدری در شست‌وشو وسواس دارد که وقت رسیدگی به باقی اوضاع خانه را ندارد و در نتیجه خانه نامرتبی دارد. افسردگی، افسرده‌خویی، نشانگان خستگی مزمن، اختلال‌های جسمی طولانی، بیماری‌های روماتیسمی، بیماری‌های مربوط به دستگاه ایمنی و بیماری‌های روانی نیز اگر به شکل دایمی باشد می‌تواند در امور منزل تاثیرگذار باشد.

 این آشفتگی و شلختگی به هر دلیلی که باشد چه تاثیری بر ساکنان خانه می‌گذارد؟
مسلما ذات و غریزه تمامی افراد به سوی نظم است. بی‌نظمی سبب می‌شود فرد از نظر روانی دچار اغتشاشات فکری شود و این موضوع به‌تدریج بر تمام زندگی تاثیر گذاشته و سبب اضطراب و افزایش استرس می‌شود. در خانه‌های آشفته پیدا کردن وسایل مورد نیاز سخت است و این موضوع استرس می‌آورد. حتی دیدن به‌هم‌ریختگی خانه سبب بروز عدم رضایت فرد از خود شده و در نهایت می‌تواند اختلاف‌ها و اختلال‌های خانوادگی و زناشویی را پیش آورد.


 توصیه شما به افرادی که خانه‌های بی‌نظم و به هم ریخته‌ای دارند، چیست؟
اگر افراد دچار بیماری هستند لازم است تحت درمان قرار گیرند. اگر احساس می‌کنند عدم علاقه و انگیزه لازم سبب آشفتگی منزل شده به جای اینکه به‌صورت پرخاشگری انفعالی و خاموش یا کوتاهی کردن در انجام امور خانه این حالت را نشان دهند، به‌صورت شفاف مسایل را مطرح کرده و با گفت‌وگو مساله را حل کنند. در باقی مسایل شاید لازم باشد با یک کارشناس مشورت شود. بهترین حالت تقسیم کار است. اگر زن و مرد هر دو شاغل هستند مرد نباید کار خانه را وظیفه خانم بداند. تقسیم وظایف براساس علایق می‌تواند به ایجاد نظم در خانه کمک کند.
منبع : salamat.ir

پنج شنبه 2/10/1389 - 0:1
كودك

در ابتدا بهتـــر است بدانیـــم كه مسئولیت چیست؟

واژه مسئولیت از لحاظ لغوی به معنی توانایی پاسخ دادن، و در عرف عام به مفهوم تصمیم گیریهای مناسب و موثر است. منظور از تصمیم گیری مناسب، آن است كه كودك در چارچوب هنجارهای اجتماعی و انتطاراتی كه معمولا از او می رود، دست به انتخابی بزند كه سبب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی، موفقیت و آسایش خاطر وی شود. مسئولیت ارثی نیست و باید از طریق تجربه آموخته شود. آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، نیازمند جوّی خاص در خانه و مدرسه است. چنین جوی در مورد تصمیم گیری ها و پیامدهای آنها، اطلاعاتی به كودكان می دهد و منابعی را برایشان فراهم می كند تا بتوانند تصمیمات صحیحی بگیرند و در بزرگسالی، بتوانند مسئولیت هر آنچه را كه در زندگی اش رخ می دهد، بر عهده گیرد. كودك از نخستین روز زندگی تا بزرگسالی باید قابلیت مسئولیت خویش را افزایش دهد، او از طریق كنش های متقابل با والدین، معلمان و همسالانش به اهمیت مسئول بودن پی می برد. این كنش های متقابل، شامل انتظاراتی است كه از كودك می توان داشت و این كه او باید یاد بگیرد روز به روز به نحوی مناسبتر و موثر تر به آنها پاسخ دهد.

 حس مسئولیت هنگامی در كودك به وجود می آید كه به او مسئولیت داده شود، زمانی كه كودك بزرگ می شود بر تعداد موقعیت هایی كه او قبول مسئولیت خواهد كرد، افزوده خواهد شد. چیزهایی كه او مسئولیتشان را بر عهده می گیرد، تغییر خواهند كرد، و پاسخ هایش ظریفتر از پیش خواهد شد. به عنوان مثال: غیر عادی نیست كه پاسخ یا واكنش كودك دو، سه سال نسبت به مردم، گریه كردن، خود را كنار كشیدن و یا پنهان شدن پشت سر مادر باشد. در حالی كه چنین واكنشی برای فردی پانزده ساله كاملاً نامناسب است ! اگر كودكی در معرض تجربیاتی وسیع قرار گیرد و بیاموزد كه به تجربیات متعددی دست زند، شمار پاسخ های مناسب و موثرش افزایش می یابد.


انسان از اشتباهات خویش بسیاری چیزها می آموزد، اما چنانچه كودكی نتواند یاد بگیرد كه چرا كارش اشتباه بوده است، یا به جای آن چه كاری می توانست انجام دهد، هرگز نمی تواند پیشرفت كند؟ شاید همه ما با افرادی روبرو می شویم كه اشتباهی را بارها تكرار می كنند، زیرا راه های بهتری را نمی شناسند. در ضمن باید بدانیم كه مسئول بودن به معنی پیروی كوركورانه از سایرین نیست. اگر تمام تصمیمات مهم كارهایی را كه كودك باید انجام دهد، سایرین بر عهده گیرند، او صرفا عامل اجرای ارائه بزرگسالان محسوب می شود. مسئول بودن، بدین معنی است كه فرد، شخصا به انتخابهایی دست زند و تصمیماتی بگیرد كه نتایج مثبتی را در پی داشته باشند. اگر كودكان برای تصمیم گیری های مهم، فرصتی در اختیار نداشته باشند، نمی توانند مسئولانه عمل كنند.


قابلیت كودكان برای تصمیمی گیری های موثر از زمانی به زمان دیگر، از كودكی به كودك دیگر متغییر است، و در برخی از موارد بهتر است كه آنان به لحاظ كمی سن، ناپختگی و نداشتن تجربه، تصمیم نگیرند. پس برای آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، باید هر چه زودتر، و تا حد امكان هر چه بیشتر، فرصت های تصمیم گیری در اختیار آنان قرار گیرد. البته باید توجه داشته باشیم كه به سبب رابطه ای كه بین تصمیم گیری و مسئولیت وجود دارد، شك نیست كه مردّد و بی تصمیم بودن، یك راه بی مسئولیت بودن است. زیرا هنگامی كه لازم است انتخابی صورت گیرد و شخص در این كار تردید می كند، تردید او سایرین را ناگزیر می سازد كه مسئولیت انتخاب كردن را بر عهده گیرند. زمانی كه كودكان مردد هستند، اغلب با مهارت، والدین خویش را وادار می سازند كه برای ایشان تصمیم بگیرند. این امر در كودكان خردسال كه هنوز فاقد اطلاعات و تجربه لازم هستند، نه غیر عادی است و نه ناشایست. آنان می ترسند كه مبادا تصمیم نادرستی بگیرند و پیامدهای آن دامنگیرشان شود. وجود الگوی بی تصمیمی مبیّن آن است كه كودك در حال تكامل حسّ مسئولیت خویش نیست.


گاهی كودكان در خانه حوصله شان سر می رود و ظاهرا نمی توانند برای سرگرم كردن خویش كاری پیدا كنند. از این رو نزد والدین می آیند و می پرسند: من چه كار كنم ؟ این دسته از كودكان ممكن است نسبت به پیشنهادات ارائه شده، واكنش هایی منفی نشان دهند مثلا بگویند: این كه سرگرمی نیست. یا ممكن است مدتی خود را با آن پیشنهاد مشغول كنند، ولی دوباره حوصله شان سر می رود، برمی گردند و سرگرمی تازه ای می خواهند. در این گونه موارد بیشتر والدین پس از مدتی از كوره در می روند و عصبانی می شوند. كودكی كه به چنین الگویی رسیده است، با وجود آن كه ممكن است دقیقا بداند كه در خانه چه چیزهایی برای سرگرم كردنش وجود دارد، باز هم تمایل دارد كه سایرین برایش تصمیم بگیرند!


برای آموزش مسئولیت پذیری به كودكان، هیچ گاه چندان زود نیست. حتی در دوران شیرخوارگی، والدین می توانند محدودیت هایی را تلویحا به كودكان بفهمانند و آنان را به تصمیم گیری ترغیب نمایند به عنوان مثال زمانی كه والدین، جغجغه ای را كه به نظرشان می رسد كودك می خواهد در اختیارش می گذارند، یا به خواسته هایش پاسخ می دهند، به تدریج به او كمك می كنند كه تصمیم گیری كند. در اوایل زندگی كودك، معمولا قبول مسئولیت، با بازی توام است بازی كردن، عامل مهمی در ایجاد احساس مسئولیت در كودك است.

 

تعاریف زیر در مورد كار و بازی می تواند به والدین كمك كند تا برخی بلاتكلیفی هایی را كه ممكن است هم آنان و هم كودكان با آن روبه رو شوند، پیش بینی كنند:


بــــازی :

به فعالیت هایی اطلاق می شود كه كودكان به سبب نوع احساس خود، انجام می دهند. بازی را می توان پاسخی به آرزوها، تمایلات و خواسته ها دانست.


كـــــار :

شامل فعالیتهایی است كه كودكان علیرغم نوع احساس خود انجام میدهند. این فعالیتها مستلزم آن هستند كه كودكان برای انجام تعهداتی كه نسبت به دیگران دارند، از لذت شخصی چشم بپوشند، و از آنچه كه دوست دارند در آن موقع انجام دهند، منصرف شوند.


والدین، ناگزیرند كه در طول رشد كودكان، تعادل بین كار و بازی آنان برقرار نمایند. با وجود آنكه بازی می تواند فرآیندها و مهارتهایی را به كودكان بیاموزد، آنان باید به انجام تكالیفی غیر از بازی نیز ملزم شوند. اگر فعالیتهای كودكان با مهربانی، گرمی و شوخی بزرگترها توام شود، كارها برای آنان به صورت سرگرمی و تفریح در می آید. مثلا زمانی كه به كودك گفته می شود حالا كه مامان دستش بند است، این چند تا اسباب بازی را جمع كن، كودك احساس می كند كه بدون كمك او كارها تمام نمی شود و یا وقتی پدر، ظرف زباله را بیرون می برد و كودك همراه پدر چند تكه دور ریختنی را با او بیرون میبرد، حس میكند كه كار بزرگسالان را انجام داده است و یا هنگامیكه مادر، در حال جاروكردن، به كودك نوپایش اجازه می دهد كه دكمه خاموش و روشن جارو را فشار دهد، اغلب قلب كودك از هیجان به تپش می افتد. پس غالبا دیده می شود كه كار می تواند به صورت بازی در آید، و برعكس.


اما بطور كلی، جمع كردن اسباب بازی ها  فشردن دكمه های جاروبرقی، كمك به پدر در بردن زباله ها و غیره، پس از مدتی از شكل سرگرمی و بازی خارج می شوند و به صورت كار در می آیند. بنابراین، حالت تفریحی خود را از دست می دهند و مهارت مهم والدین در آن است كه بدانند گذر از بازی به كار را به نحوی ترتیب دهند كه كودكان به راحتی حس مسئولیت داشتن نسبت به خود، خویشان و اطرافیان را تكامل بخشند. كودكان در مورد كار و بازی از نگرش های بزرگسالانی كه الگویشان هستند، تقلید می كنند. اگر كار در نظر والدین امری دشوار باشد و به آن تن در ندهند، كودكان نیز چنین می كنند.


ما باید بدانیم كه تمام كودكان آرزو دارند كه شبیه والدین خود باشند. هر گاه كودك دریابد كه پدر ، مادر و یا هر دو آنان از زیر بار مسئولیت شانه خالی می كنند، معمولا او نیز نگرشی مشابه پیدا می كند، اگر پدر هیچ وقت ظرف ها را نمی شوید ممكن است پسر احساس كند كه شستن ظرف ها كاری غیر مردانه است و او نیز مانند پدر رفتار می كند و یا اگر پدر یا سایر بزرگسالان خانواده عادت به دشنام و ناسزاگویی داشته باشند، كودك خردسال خانواده نیز همان كلمات را تكرار می كند و اگر مادر، هنگام نظافت خانه عصبانی می شود، كودك خردسال او نیز، احساس منفی مادر را با انجام این گونه وظایف، مرتبط می كند. ولی چنانچه والدین، با خوش خلقی، شكیبایی و احساس مسئولیت به وظایف خویش رو كنند، جوی را ایجاد می نمایند كه كوشش های كودك در آموختن انجام وظیفه، با احساسات مثبت نسبت به آن، توام شود.


لازمه ترتیب دادن مرحله گذر از بازی به كار، روشن بودن معیارها و انتظارات است. كودك در ابتدا به عنوان سرگرمی، اسباب بازی هایش را جمع می كند ، سپس برای كمك به مادر ، آنها را مرتب می كند، كمی بعد به این علت كه بزرگترها در آن موقع گرفتارند، این كار را انجام می دهد و سرانجام، چون خود را مسئول جمع كردن اسباب بازی هایش می داند دست به كار می شود. برای كودك، هر یك از این مراحل گذر، تا حدی متضمن فشار روانی و سردرگمی است. لیكن اگر بزرگتر ها در طول این تغییرات، بردباری خویش را از دست ندهند و پیوسته از او بخواهند كه هر كاری را به نحوی انجام دهد كه شایسته پاداش باشد، این مراحل گذر، بدون دردسر طی می شود و كودك با كمترین مقاومت، مسئولیت های خویش را بر عهده می گیرد.

 

كــــودكان، مسئولیت پذیــــر خواهند شد، اگــــر :

۱ـ بدانند كه چگونه تصمیم بگیرند و تصمیمات درستشان، به آنان خاطرنشان و با پاداش های مناسب، تقویت شود.
۲ـ والدین و معلمان از تصمیم گیری های كودكان آگاه باشند و مطمئن باشند كه برای آنان فرصت های لازم برای تصمیم گیری وجود دارد.
۳ـ بزرگترها باید جوی را ایجاد كنند كه در آن بر مسئولیت فردی تاكید شود و مقصر شمردن دیگران ، بی تصمیمی و عدم مسئولیت پذیری، كاهش یابد.
۴ـ والدین و مربیان در مواردی كه كودكان قادر به تصمیم گیری هستند، باید از تصمیم گیری به جای آنان پرهیز كنند. تصمیم گیری برای كودكان، باعث تضعیف قدرت مسئولیت پذیری ایشان می شود.

 

در نتیجــــــــــه

اگر كودكان بتوانند، مخصوصا در دوران كودكی، تصمیماتی بگیرند كه بر رفتار والدنیشان اثر بگذارند، برایشان سودمند است. به عنوان مثال، هنگامی كه پدری تصمیم می گیرد مدتی با كودك خود بازی كند، می تواند بگوید: بیا برویم به اتاق تو، و بدون سروصدا كمی بازی كنیم. خوب، تو چه بازی ای را دوست داری؟ در اینجا كودك می تواند تصمیم بگیرد و نظر خود را بگوید. كودكان می توانند حتی در سالهای اول زندگی تصمیم بگیرند كه مثلا:

ـ در حمام، چه بازی ای كنند.

ـ كدام لباس را بپوشند؟

ـ چه كتابی برایشان خوانده شود؟

كودكان نیاز ندارند كه دایم كنترل شوند، اما چنانچه بدانند كه والدین به آنان اجازه می دهند كه برخی از روابط و كنشهای متقابل خویش را تحت اختیار و كنترل داشته باشند، حس ارزشمندی و با كفایت بودنشان افزایش، و احساس مسئولیتشان تكامل می یابد.

samiraeslamieh.blogfa.com

چهارشنبه 1/10/1389 - 23:58
مهدویت

برخى ویژگى هاى ظاهرى  حضرت مهدی علیه السلام


برخى ویژگى هاى ظاهرى حضرت مهدی علیه السلام

1 ـ شبیه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم):

حضرت مهدى (علیه السلام) سیمایى چون سیماى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سیرت نیز شبیه و همانند اوست.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) روزى به امام حسین (علیه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آینده خداوند از نسل او مردى را پدید مى آورد كه همنام پیامبر شماست و در ویژگیهاى ظاهرى و سجایاى اخلاقى به او شباهت دارد.»

2 ـ زیبا و خوش صورت:

زیبایى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، یا به گیرایى نگاه و نورانیّت صورت و جذّابیّت آن باشد، همگى در وجود نازنین یادگار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به ودیعت نهاده شده است.

3 ـ گشاده پیشانى:

پیشانى بلند و گشاده اش بر هیبت و وقار چهره زیبایش مى افزاید، و چنان نورى بر چهره و جبین او پیداست كه سیاهى موهاى سر و محاسن شریفش را تحت الشعاع قرار مى دهد.

4 ـ میانه قامت:

قامتى نه دراز و بى اندازه و نه كوتاه بر زمین چسبیده دارد، بلكه اندامش معتدل و میانه است.

5 ـ داراى دو خال مخصوص:

خالى بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى میان سفیدى صورتش مى درخشد و خالى دیگر بین دو كتفش متمایل به جانب چپ بدن دارد.
در باره شمایل ظاهرى امام زمان(علیه السلام) پاره اى صفات دیگر از مجموعه روایات وارده در این باب مى توان بدست آورد:
* آن حضرت رنگى سپید، كه آمیختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.
* از بیدارى شب ها، چهره اش به زردى مى گراید.
* چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط بینى او بر آمدگى كمى پیداست.
* میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش كم است.
* میان دو كتفش عریض است و شكم و ساق او به امیرالمؤمنین(علیه السلام)شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى علیه جلابیب النور».
«حضرت مهدى(علیه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گویا جامه هایى از نور بر تن دارد.»
«اللّهم ارنى الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیدة واكحل ناظرى بنظرة منّى الیه».
«بار خدایا ! آن جمال بارشادت و پیشانى نورانى ستایش شده را، به من بنمایان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه كن».
چهارشنبه 1/10/1389 - 23:54
مهدویت
1 ـ خداوند فرمود: «اى پیامبر! بوسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت مى آورم، و به وسیله قائم از بین شما، زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر و بزرگداشت مقام الوهیّت، آباد مى سازم.
و به وجود او زمین را از دشمنانم پاك مى كنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار مى دهم، و به وسیله او كلمه توحید را تعالى بخشیده، كلمه كافران را به سقوط مى كشانم، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه مى بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشكار مى سازم.
و با اراده خود او را بر نهانى ها و مكنونات قلبى دیگران آگاه مى گردانم و با فرشتگان خود او را یارى مى رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددكار او باشند. او به حقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من مى باشد.»
2 ـ امام باقر(علیه السلام) در وجه نامگذارى حضرت «مهدى (علیه السلام)» به «قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)» حدیثى قدسى روایت فرمود: «زمانى كه جدم حسین كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید، فرشتگان با گریه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا از آنان كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را، و امام انتخاب شده از بین خلق را كشتند، در مى گذرى؟!
خداوند به آنان وحى فرمود كه: «فرشتگان من آرام گیرید. سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام مى گیرم اگرچه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد.» سپس فرزندان از نسل حسین (علیه السلام) را كه پس از او به امامت مى رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند.
در بین این پیشوایان، یك نفرشان به نماز ایستاده بود «فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ: بذلك القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسیله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسین(علیه السلام)انتقام مى گیرم.
چهارشنبه 1/10/1389 - 23:53
شخصیت ها و بزرگان

الگوی عینی همت وكار

استاد مطهری در زمان تحصیل و همچنین فعالیت‌های پس از آن الگویی از همت و كار است كه می‌توان شاخصه‌های آن را در موارد ذیل جستجو كرد:

1- شدت كار و تلاش در تحصیل علم :

به نقل از همسر ایشان آمده است: \ "برخی مواقع در اثر شدت كار و فشار تلاش‌های فكری، اعتراف می‌كرد كه خسته‌ام و سرم گیج می‌رود. \ "(اداره فرهنگی ستادمشترك سپاه، 1380، ص21) ایشان برای درك و فهم عمیق و دقیق دروس تمام همت. توان خویش را بكار می‌گرفت. در این رابطه به تقل از شهید قدوسی آمده است: \ "پشتكار و كثرت مطالعه‌ی آقای مطهری در مدرسه فیضیه همه‌ی ما را به اعجاب می آورد و تاكید می‌كرد كه استاد مطهری وقتی اصول فقه را خوانده بود مدعی بود كه جزوه و اثری نیست كه در این زمینه باشد و من آن را ندیده باشم. \ "(همان، ص30)

2- اهتمام و تلاش در عرصه‌ی سیاسی :

در حالی كه شهید مطهری به عنوان یك چهره‌ی علمی و فرهنگی شهرت داشت و دغدغه‌های علمی بخشی از اوقات ایشان را به خود اختصاص می‌داد، اما ایشان در راه نیل به اهداف سیاسی بلندش و در رأس آن برپایی حكومت اسلامی از عضویت در هیأت‌های مؤتلفه تا برگزاری جلسات درس شناخت در كانون توحید برای حل مشكلات فكری و جلوگیری از انحراف بیشتر منافقین(سازمان مجاهدین) فروگذار نبود.

3- كار و همت در عرصه فرهنگی و اجتماعی :

در عین حال كه استاد در عرصه ی علمی و سیاسی تلاش و پشتكار فراوان داشت، اما مانعی از كارو همت در عرصه‌ی فرهنگی و اجتماعی نبود. برای هدایت و راهنمایی بشر دو راه است؛ یكی راه گفتن و نوشتن، دیگر راه پیشقدم شدن و هرگز گفتن به قدر پیشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفتند: دو صد گفته چون نیم كردار نیست. (مجموعه آثار، ج32، ص181)

جایگاه و اهمیت كار و همت در اندیشه شهید مطهری

مهمترین شاخصه‌ها و مؤلفه‌هایی كه شهید مطهری به عنوان اهمیت به كار و تلاش در اسلام مورد اشاره قرار می‌دهد، عبارتند از: 1
- مقدس شمردن كار و تلاش: شهید مطهری معتقد است در اسلام كار به عنوان یك امر مقدس شناخته شده
2- همسویی و انطباق كار با عبادت و خداپرستی: بر خلاف وجود نگاه دنیا گریز و رهبانیت پسند در برخی از ادیان و مكاتب دیگر و همچنین تلقی منافات بین دین و عمل در نگاه ماركسیستی، شهید مطهری بین كار و خداپرستی منافاتی نمی‌بیند. (همان، ج25، ص457)
3-طرد بیكاری و بیگاری: اسلام دشمن بیكاری، بیگاری است. انسان به حكم اینكه از جامعه بهره می گیرد و بهره می برد و به حكم اینكه كار بهترین عامل سازنده‌ی خود و اجتماع و بیكاری بزرگترین عامل فساد است، باید كار مفید انجام دهد. اسلام انگل بودن و كل برجامعه بودن را در هر شكل، موردلعنت قرار داده است. (همان، ج2، ص457)

زمینه‌ها و لوازم كار و تلاش

1ـ هدفمندی و معنی‌دار بودن كار: شهید مطهری معتقد است، \ "انسان مادامی كه غایتی را تصور نكند، وجود ذهنی برایش حل نشود، اراده‌ی انجام كاری برایش پیدا نمی‌شود، همین كه غایت و فایده‌ی كار در ذهنش منقش شد، آن وقت است كه میل و اراده‌اش منبعث می‌گردد و فعل از وی صادر می‌شود\ ". (همان، ج2، ص422)
2ـ استعدادیابی برای كار: طبیعی است استعدادها و علایق انسآن‌ها برای انجام كارها و فعالیت‌ها متفاوت است و لذا \ "هركسی باید كاری را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد، تا آن كار علاقه‌ی او را به خود جذب كند. اگر كار مطابق استعداد و مورد علاقه انسان نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد انجام دهد، این اثر تربیتی را ندارد و شاید فاسدكننده‌ی روح هم باشد. انسان وقتی كاری را انتخاب می‌كند، باید استعدادیابی هم شده باشد\ ". (همان، ج22، ص792)
3ـ حاكمیت عدالت و نفی تبعیض: از نگاه شهید مطهری در جامعه‌ی اسلامی باید شرایط عادلانه‌ی شكوفایی استعدادها فراهم آید. \ "جامعه‌ی اسلامی جامعه‌ی طبیعی است، نه جامعه‌ی تبعیض و نه جامعه‌ی تساوی منفی. تز اسلام، كار، پرورش استعداد و استحقاق به اندازه‌ی كار است\ ". (همان، ج2، ص113)
4ـ فراهم بودن فضای رقابت مثبت: شهید مطهری به وجود میدان رقابت سالم برای واداشتن افراد به كار و تلاش بیشتر، اعتقاد دارد و نبود رقابت را در خمودگی فكری جامعه مؤثر می‌داند. (همان، ج15، ص108)
5ـ ترویج فضای توكل و اعتماد به خدا: شهید مطهری با نگاه به ویژگی‌های جهان‌بینی دینی در یك كل مرتبط با هم می‌گوید: \ "اعتقاد درست به قضا و قدر الهی، یك نفر باایمان را در عمل و فعالیت صحیح مطمئن‌تر و به نتیجه‌ی كار امیدوارتر می‌كند\ ". (همان، ج 1، ص413) با چنین نگاهی یأس و تردید رنگ باخته و در عوض نشاط و امید به نفع كار تقویت می‌شود.

آثار تربیتی كار

شهید مطهری می‌گوید: \ "بعد از دیانت، مدرسه‌ای برای تربیت انسان، بهتر از مدرسه‌ی كار ساخته نشده است\ "(همان، ج22، ص 799). اثرات و تبعات تربیتی كار را كه استاد مستقیم مورد اشاره قرار داده عبارتند از:
1ـ افزایش احساس عزت و شخصیت: با توجه به آثار تربیتی كار، شهید مطهری براین باور است كه \ "نتیجه‌ی كار تنها خلاصی از فقر و گرسنگی نیست، بلكه چندین چیز دیگر هم به دنبال دارد، از آن‌جمله این كه كار بر عزت و شخصیت انسان می‌افزاید و او را در نظر خودش محترم می‌نماید. یعنی حس احترام به ذات و اعتماد به شخصیت در او ایجاد می‌كند و بدیهی است كه هر چیزی كه باعث و سبب محترم شدن شخصیت انسان در نظر خودش و نظر دیگران باشد، او خودش محترم و شایسته‌ی تكریم و تعظیم است\ ". (همان، ص163)
2ـ تمركز خیال: بیكاری و تنهایی را اسلام از آن رو منع می‌كند كه می‌تواند تالی فساد شده و آثار منفی به دنبال داشته باشد. شهید مطهری در تفسیر این كلام حضرت علی(ع) كه فرموده: \ " یعنی اگر تو نفس را به كار مشغول نكنی او تو را به خودش مشغول می‌كند\ " می‌گوید وقتی كه انسان یك كار و یك شغل دارد، آن كار و شغل او را به سوی خود می‌كشد و جذب می‌كند. به او مجال برای فكر و خیال باطل نمی‌دهد\ ". (همان، ج22، ص788) از سوی دیگر شهید مطهری تمركز خیال را موجب انضباط فكری و توفیق‌های ناشی از آن نیز می‌داند كه در واقع ناشی از كار و كنده شدن از افكار پراكنده و بیهوده است.
3ـ آزادگی و شرافت: احساس بی‌نیازی از دیگران و شرافت مرتبط با آن در گرو كار و تلاش است.

همت، نشانه بزرگی و نشاط

شهید مطهری با ذكر این جمله‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) كه فرموده‌اند: قدرالرجل علی قدر همته، یعنی قدر و اندازه‌ی هر كس همان قدر و اندازه‌ی همتش است، اهمیت و استحكام این سخن را این گونه می‌رساند كه \ "جمله‌های خیلی عجیب و پرمعنایی است\ ". با چنین نگاهی ایشان همت را نشانه‌ی چند ویژگی مثبت به شرح ذیل بر می‌شمارد:
1ـ همت نشانه‌ی بزرگی روح: وی معتقد است \ "مسلما همت بزرگ نشانه‌ی روح بزرگ است و همت كوچك نشانه‌ی روح كوچك است\ "
2ـ همت نشانه‌ی سلامت و نشاط روان: از زاویه‌ای دیگر، استاد وجود همت و عمل در راستای آن را نشان‌های از روح و روان سالم دانسته. (همان، ج22، ص150)
3ـ همت نشان قدرشناسی از خویش: شهید مطهری همت را به میزان قدرشناسی از خویش ارتباط می‌دهد كه این نگاه، ادامه‌ی همان دیدگاه حضرت امیر(ع) به همت است. وی در توضیح این نظر خویش می‌گوید:
\ "روح بزرگ یك آرزوی بزرگ است، یك اندیشه‌ی بزرگ و وسیع است، یك خواهش و اراده‌ی بزرگ، یك نعمت بزرگ است... روح بزرگ به كمی و كوچكی و حقارت تن نمی‌دهد، به كم از قدر خود راضی نمی‌شود\ ". (همان، ج17، ص660)

آثار همت و اراده

شهید مطهری با همطراز شمردن همت با نبوغ و حتی عشق و ایمان، برخورداری از آن را دارای اثرات و نتایج ویژه‌ای می‌داند كه امكان فائق آمدن بر كمبودها و نواقص و پذیرش سختی و زحمت را برای انسان و جامعه فراهم می‌آورد. (همان، ج2، ص264). استادبردو اثر ویژه كار و تلاش تاكیدكرده‌اند:
1ـ تولید استقامت و پشتكار برای كارهای بزرگ: استاد انجام كارهای بزرگ را بدون داشتن همت متناسب با آن شدنی نمی‌داند و معتقد است با همت برخی كارهای به ظاهر نشدنی هم عملی می‌گردد. (همان، ج14، ص436)
2ـ جبران كمبودها و معایب: غالب اوقات كمبود یا نبود اراده و همت موجب می‌شود كارها متوقف و به بهانه‌ی كمبودها و مشكلات، این ضعف توجیه شود. (همان، ج18، ص329)

موانع و آفات همت و اراده

همت و اراده‌ همچون سایر پدیده‌ها و خصایل انسانی دارای موانع بازدارنده، كاهش‌دهنده و آفاتی است كه از نظر استاد شهید دور نمانده است. مهم‌ترین آفت‌ها عبارتند از:
1ـ فضای تبعیض و بی‌عدالتی: از دیدگاه شهید مطهری نباید هیچ تبعیض و بی‌عدالتی در جامعه را برتافت بلكه \ "باید این طور باشد كه روستازادگان با استعداد بتوانند دانشجو بشوند و بعد از دانشمندی به مقام وزیری برسند و همیشه باید این طور باشد كه پسران ناقص عقل عقب بمانند و سقوط كنند\ ". در این صورت است كه صاحبان همت انگیزه‌ی بروز آن را پیدا و برای نیل به كسب بزرگی تلاش خواهند كرد.
2ـ عدم تشخیص بزرگی و كوچكی: گاهی فرد یا جامعه در تشخیص و مقیاس اندازه‌گیری كارها، اهداف و آرمان‌ها دچار مشكل می‌شود و لذا همت و تلاش خود را به هدر داده و یا از وصول به اهداف و آرمان‌های بلند و بزرگ باز می‌ماند. استاد چنین طرز فكر و نگاهی را كه صرفاً به ظاهر امور نگریسته و نتیجه‌ی مهم و اساسی را نادیده می‌گیرد، یك بیماری و یك انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامی\ " بر می‌شمارد.
3ـ غفلت از اهتمام به تمام ابعاد سعادت: از نگاه شهید مطهری انسان دارای ابعاد روحی و مادی است كه باید به طور مناسب تأمین شده و برای تأمین سعادت دنیای و آخرت به كارگیری شود. \ "همت و اراده باید مصرف تأمین همه‌ی شرایط سعادت گردد و ناچار باید به نسبت معین میان آن‌ها تقسیم شود و اگر جاذبه‌ی یكی از آن‌ها همت و اراده را به سوی خود بكشاند و سایر شرایط به زمین بماند، بدیهی است كه بدبختی رو خواهد آورد\ ".

نتیجه‌گیری

مروری بر سیره و اندیشه‌ی استاد شهید مرتضی مطهری و جستجوی موضوع این مقاله یعنی همت و كار، گویای این است كه ایشان برای همت و كار جایگاه و اهمیت بالایی قائل بوده و با نگاهی دینی به موضوع هر دو را سرمایه‌ی تأمین سعادت و نشانگر وجود سلامت روان، بزرگی روح، آزادگی و شرافت دانسته و خود نیز عامل به آن در زندگی عملی بوده است و در این نگاه از علم و تجربه‌ی تاریخی و اجتماعی نیز برخوردار بوده است.
* متفكر شهید آیت‌الله مرتضی مطهری: - بعد از دیانت، مدرسه‌ای برای تربیت انسان، بهتر از مدرسه كار ساخته نشده است. - نتیجه كار تنها خلاصی از فقر و گرسنگی نیست، بلكه چندین چیز دیگر هم به دنبال دارد، از آن جمله این كه كار بر عزت و شخصیت انسان می‌افزاید.
* متفكر شهید آیت‌الله مرتضی مطهری: - همت بزرگ، نشانه روح بزرگ است و همت كوچك نشانه روح كوچك است. - روح بزرگ یك آرزوی بزرگ است، یك اندیشه بزرگ و وسیع است، یك خواهش و اراده بزرگ، یك نعمت بزرگ است.

منبع : روزنامه جمهوری اسلامی

چهارشنبه 1/10/1389 - 23:52
بهداشت روانی

روان‌شناسی بهانه‌جویی

روان‌شناسان می‌گویند تقریبا تمام افراد ناموفق از نوعی بیماری فکری رنج می‌برند که اسمش «بهانه‌جویی» است. هرچه فرد موفق‌تر باشد کمتر به دنبال بهانه‌جویی می‌رود و اصولا تفاوت میان کسانی که با وضعیت بسیار رخوت‌انگیز به کار و شغل فعلی خود چسبیده‌اند و دایم در اضطراب از دست دادن آن هستند با افراد موفق، در میزان حاشیه روی و بهانه‌جویی‌های آنهاست.
بهانه‌جویی یک بیماری فکری است که اگر به درستی و با سرعت درمان نشود، عوارض آن بسیار وخیم‌تر و ماندگارتر نیز خواهد شد. بدترین مرحله نیز آن است که فرد با توجیهی که با توسل به آن توانسته اطرافیان را متقاعد کند، خود را نیز متقاعد می‌سازد و کم‌کم باور می‌کند که توانایی انجام کار را ندارد. حال چند نمونه از رایج‌ترین انواع بهانه‌جویی که برای توجیه شکست یا علت سکون به کار می‌رود را شرح می‌دهیم.

اولین بهانه: حالم خوش نیست

رایج‌ترین شکل بهانه‌جویی نداشتن سلامت است که با کلماتی مانند «حالم خوش نیست» و یا «فلان بیماری را دارم» همراه است. اما همه می‌دانیم که بسیاری بوده و هستند که با وجود معلولیت‌های بسیار عمیق و جدی، به مراحل بالایی از علم و فن‌آوری دست یافته‌اند. حال برای درمان چه باید کرد؟ برای شروع چهار راه‌حل را به شما نشان می‌دهیم، پیمودن و ادامه راه با شماست.
1) درباره بیماری خود صحبت نکنید: تکرار اینکه بیمار هستید، حالتان را بدتر می‌کند. شاید با تکرار اینکه بیمار هستید، اندک مقداری دلسوزی را به خود جلب کند اما هرگز احترام و صمیمت افراد را نمی‌توان به دست آورد.
2) نگران نباشید: درباره بیماری فکر هم نکنید زیرا دچار وسواس فکری خواهید شد.
3) همین اندازه سلامت مکفی است: در حکایتی از سعدی، قصه مردی آمده است که از بی‌کفشی خود می‌نالید اما هنگامی که نگاهش به شخصی بدون پا افتاد به حال خود امیدوار شد. از همین مقدار تندرستی خوشحال باشید تا دچار مشکل نشوید.
4) تکرار کنید «آرام رفتن بهتر از نرفتن است»: زندگی به اندازه کافی سخت هست پس آن را با خوابیدن در بستر بیماری هدر ندهید. برخیزید و تصمیم خود را برای حرکت عملی کنید.

دومین بهانه: استعدادش را ندارم

یکی از بدترین و شایع‌ترین انواع بهانه‌ها است زیرا مبتلایان به این نوع نگرش از این ضعف خود دم نمی‌زنند تا غرور خود را حفظ کنند. نشانه این نگرش کلماتی مانند «برای این کار ساخته نشده‌ام»، «استعداد این کارها را ندارم»، «از کارهای پیچیده متنفرم» می‌باشد.
اغلب مردم یا درباره ذکاوت دیگران اغراق می‌کنند و یا بهره‌هوشی خود را دست کم می‌گیرند. اما مساله این است که نمی‌دانند «نوع نگرش مهم‌تر از بهره هوشی است.» یک فرد با بهره‌هوشی حدود 100 و دید مثبت بیشتر از یک نابغه با بهره‌هوشی 140 و دید منفی، کاربرد و احتمال موفقیت دارد. هرگز فکر نکنید که نمی‌توانید استعدادی را در خود پرورش دهید که در خانواده شما کسی آن را نداشته. این توصیه پدر علم فیزیک نوین را نیز در جایی یادداشت کنید: «بهتر است ذهن خود را برای فکر کردن آماده کنید نه برای انبار کردن بی‌هدف اطلاعات» برای بیرون رفتن از این مشکل راهکارهای زیر را به کار ببندید.
1) دیگران نابغه و شما کودن نیستید: خودتان را دست کم نگیرید زیرا تاثیری روی احوال و وضع شما ندارد. به دنبال کشف استعدادهای خود و پرورش‌ آنها و راهی برای تنظیم افکار خود باشید.
2) تکرار کنید «نگرش‌های من مهم‌تر از هوش من است»: در کارهای روزمره دلایل پیروزی را نیز در نظر داشته باشید. این نگرش که «دارم برنده می‌شوم» را همیشه به کار ببندید. از هوش خود برای توجیه استفاده نکنید، برای پیشرفت استفاده کنید، برای تغییر وضعیت.
3) فکر کردن بهتر از انبار کردن است: با استفاده از ذهنیت خود، به خلاقیت و آفرینش دست بزنید. مهم نیست چه کاری است و به چه اندازه اهمیت دارد. این آفرینش یا خلاقیت می‌تواند خلق یک اثر هنری، یک تکنیک مهندسی در کار و یا حتی تغییر دکوراسیون منزل و یا شاید جابه‌جا کردن کتاب‌ها و وسایل شخصی خودتان باشد. راه‌های جدید را انتخاب کنید.

سومین بهانه: به سن من نمی‌خورد

این بهانه به چند صورت دیده می‌شود. گاهی بچه‌ها بهانه‌های بچه‌گانه می‌گیرند. گاهی سالمندان می‌گویند که برای این کارها پیر شده‌ایم و جوان‌ها می‌گویند برای این کارها هنوز جوانیم. البته تعدادی کسانی که با سن خود سازگار نیستند کم نیست. ایشان خود را با یک توجیه ساده مربوط به سن و سال راحت کرده و از زیر بار مسوولیت فرار می‌کنند. در بیشتر اوقات کسانی که در اداره‌های متعدد می‌خواهند جلوی کار جوانان را بگیرند این بهانه را به شکلی دیگر مطرح می‌کنند، یعنی می‌گویند شما برای این کار زیادی جوان هستید، اما این بیشتر به دلیل استحکام نداشتن موقعیت ایشان است نه جوانی شما زیرا سن و سال را شرایط روحی مشخص می‌کند و نه چیز دیگر. برای جلوگیری از این باور نیز راهکارهایی وجود دارد.
1) تکرار کنید «هنوز سنی ندارم»: با تکرار این کلمه آن هم در حالی که به دنبال راه‌های تازه در زندگی می‌گردید، می‌توانید ثابت کنید که سن و سال شما از هم‌سالان شما کمتر است، شادبی‌تان بیشتر و تجربه‌هایتان پویاتر. فراموش نکنید آنان که خود را بسیار مسن می‌نمایانند، به مرگ نزدیک‌ترند.
2) یک حساب سرانگشتی: زندگی فعال شما از 20 سالگی تا 65 سالگی است. پس پیش از آن را جزو عمر سوخته حساب نکنید. اگر 30 سال دارید حدود 75 درصد از عمر فعال خود را دست نخورده در اختیار دارید و اگر به 50 سالگی رسیده‌اید، باز هم حدود 30 درصد از عمر فعال خود را پیش‌رو دارید. به علاوه، زندگی در عمل زیاد هم کوتاه نیست، آن هم برای کسی که ایمان دارد.
3) وقت را تلف نکن، تقسیم‌بندی کن: هرگز نگویید باید خیلی وقت پیش شروع می‌کردم. همیشه بگویید «الان می‌خواهم شروع کنم، چه کار باید بکنم» این طرز فکر مخصوص انسان‌های موفق است. با این روش شکست دیگر معنایی ندارد.

منبع:www.salamat.com

چهارشنبه 1/10/1389 - 23:52
اهل بیت
چكیده : امام سجاد ( ع‌) در روایتی مفصل گزارشی از رویداد كربلا و مقدمات و پیامدهای آن از عمه گرامی خود حضرت زینب ( س ) نقل می كند. این روایت در كتاب « كامل الزیارات » نوشته ی ابن قولویه قمی ( متوفای قرن چهارم هجری ) آمده و یكی از مستند ترین روایات درباره ی حادثه ی عاشوراست . نگارنده در این گفتار ترجمه ی فارسی این روایت را با مقدمات لازم و برخی نكات توضیحی آورده است.
كلید واژه : عاشورا / كربلا / ابن قولویه قمی ( قرن 4 ) / كامل الزیارات / امام سجاد ( ع ) / حضرت زینب ( س)

مقدمه

یكی از داستانهای مهم و معروف قرآن ماجرای آوردن تخت بلقیس به دربار حضرت سلیمان است. حضرت سلیمان برای قدرت نمایی در برابر بلقیس تصمیم می گیرد تخت بزرگ وی را پیش از آمدن او به دربار انجا حاضر كند و از این رو می فرماید :
هان ای بزرگان ! كدام یك از شما تخت او ( بلقیس ) را پیش از انكه آنان ( بلقیس همراهانش ) گردن نهاده نزد من آیند برایم می آورد ؟ بزرگی از بزرگان جن عرض می كند : من پیش از آنكه از جایت برخیزی آن را می آورم. در این هنگام كسی كه دانشی از كتاب نزدش بود گفت من آن را پیش از آنكه چشم بر هم بزنی می آورم . ( نك ، نمل 27/ 38-40 )
آن كس كه چنان قدرت نمایی كرد وصی و جانشین حضرت سلیمان جناب آصف بن برخیا بود.
امام هادی ( ع ) در بیانی آسمانی در توضیح این ماجرا می فرماید :
حضرت سلیمان از آنچه آصف بن برخیا بدان معرفت داشت ( كه به آن وسیله توانست چنان كند ) ناتوان نبود ولی می خواست به امت خود كه شامل جن و انس بود بشناساند كه حجت پس از خودش جناب آصف است . ( تحف العقول ، ص 478 ، بحارالانوار ج 10 ، ص 386 )
این داستان را از آن رو آوردیم تا بگوییم گاهی چنان است كه امامان معصوم ( ع ) برای نمایاندن مقام والای بعضی از برگزیدگان كاری شبیه آنچه را جناب سلیمان انجام داد انجام می دهند.
یكی از ویژگی های حضرت زینب همان است كه امام همام حضرت سجاد خطاب به آن بانو فرمود :
و انت بحمد الله عالمه غیر معلمه فهمه غیر مفهمه
سپاس خدای را كه شما دانشمندی هستید كه كسی به شما دانش نیاموخته و فهیمی هستید كه كسی شما را فهیم نكرده است.
یعنی دانش حضرت زینب برگرفته از افراد معمولی نبود و فهمی كه آن عزیز دارا بود با تفهیم دیگران حاصل نشده بود. هر آنچه حضرت زینب می دانست خوشه های زرینی بود كه از خرمن بی كران علم آسمانی پدر و مادر گرامی اش برگرفته بود.

درباره ی روایت

روایتی كه اینك می آوریم بیانگر ماجرایی است كه امام سجاد ( ع ) با نقل آن اراده فرموده است تا جلوه ی دیگری از دانش عمه گرامی اش را نشان دهد همچنان كه حضرت زینب خود از ام ایمن گزارشی نقل می كند كه خود نسبت بدان آگاه تر است. و این به جهت اتمام حجت بر كسانی است كه در آینده این خبر را می خوانند و ام ایمن را از آن رو كه خدمتكار پیامبر بوده نسبت به اسرار زندگی پیامبر آگاه تر از حضرت زینب می دانندكه در آن زمان در سن كودكی بوده است .امام سجاد به خاطر علم وهبی الاهی امامت خود آن ماجرا را می داند اما به خاطر بیان مقام والای حضرت زینب یا مصلحتی دیگر كه نمی دانیم ماجرا را به نقل از ایشان گزارش می فرماید.
این روایت در كتاب كامل الزیارات نوشته ی محدث بزرگوار قرن چهارم جعفر بن محمد بن قولویه ، باب 88 و به نقل از آن در بحار الانوار ج 45 ص 179- 183 حدیث 30 آمده است. راوی حدیث قدامه بن زائده است كه حدیث را از پدرش زائده نقل می كند. زائده با اینكه در دستگاه حكومتی جایگاهی داشته به حضور امام سجاد می رسیده است. اینك حدیث را به نقل از زائده می خوانیم تا با گوشه ای از زندگی و كمالات حضرت زینب آشنا شویم كه تا كنون كمتر بازگو شده است.
البته جای جای این حدیث شریف كه سرشار از نكات مهم و حقایق والاست باید توضیح و تحلیل شود كه این كار مهم در فرصت كوتاه نویسنده مقدور نیست و به زمان دیگر موكول می شود . عنوان بندی فرعی متن حدیث از سوی نگارنده و برای تسهیل در تقسیم مطالب انجام شده است.

آغاز حدیث

زائده گوید : به محضر مبارك امام سجاد مشرف شدم. امام به من فرمود : ای زائده به من گفته اند كه تو هر زمان كه بتوانی به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین می روی.
به امام عرض كردم : آری همان طور كه به عرض و اطلاع شما رسانیده اند گاهی چنین سعادتی نصیبم می شود. امام سجاد به من فرمود : چرا چنین می كنی ، در حالی كه تو نزد سلطان سرزمین خویش از جایگاه خوبی برخورداری ؟ همان سلطانی كه اجازه نمی دهد احدی ما را دوست بدارد و ما را بر دیگران برتری دهد و فضائل ما را ذكر كند و هر آنچه را از حق ما بر این امت واجب است یادآوری نماید. من به امام عرض كردم : به خدا سوگند من این كار مقدس را فقط به خاطر خشنودی خدا و رسولش انجام می دهم و خشم و ناخرسندی هیچ كس برایم هیچ اهمیتی ندارد و اگر به سبب زیارت حسین ناراحتی و سختی ای به من برسد هرگز بر من گران نمی آید.
امام فرمود : به خدا سوگند مطلب همان گونه است كه گفتی . من هم دوباره عرض كردم : به خدا سوگند مطلب همان گونه است كه عرض كردم. امام از باب تاكید سه بار این را فرمود و من هم از باب تسلیم سه بار همان سخن را عرض كردم. سپس امام فرمود : بشارت بر تو باد ، بشارت بر تو باد ، بشارت بر تو باد . پس اینك تو را از خبری آگاه می كنم كه نزد من از اخبار برگزیده ای است كه در خزانه ی سینه ام مخزون است.

سخنان امام سجاد با حضرت زینب

آن گاه امام چنین فرمود :
هنگامی كه حادثه ی هولناك كربلا رخ داد و آن همه بلا به ما رسید و پدرم و فرزندان و برادران و دیگر همراهانش كشته و خانواده ی آن حضرت به اسارت گرفته شدند و ما را بر شتران بی جهاز سوار كردند تا به سوی كوفه ببرند در آن حال غم بار من با ناراحتی بسیار به جنازه های عریانی كه در بیابان افتاده بودند نگریستم و آن صحنه بر من بسی سنگین آمد و اضطراب و ناراحتی من بسی فزونی یافت به گونه ای كه نزدیك بود از شدت ناراحتی جان دهم.
شدت افسردگی من به حدی بود كه عمه ام زینب كبری متوجه بدحالی ام شد و به من فرمود : ای بازمانده ی جد و پدر و برادرم مرا چه می شود كه می بینم نزدیك است از شدت غم جان دهی ؟
من به عمه ام گفتم چگونه بی تابی نكنم. در حالی كه می بینم سید و سرورم حسین و نیز برادران و عموها و عموزادگان و خاندان و وابستگانم همگی بر خاك غلتیده و در خون غوطه ور و برهنه اند و در میانه ی صحرا افتاده اند و این دشمنان ددمنش پوشش آنان را هم به غارت برده اند. ایشان را می بینم كه كسی كفنشان نكرده و به خاكشان نسپرده و كاری به كارشان ندارد گویا كه از خاندان دشمنان مسلمانان اند.

سخنان حضرت زینب

عمه ام زینب به من فرمود : از آنچه می بینی بی تابی مكن به خدا سوگند تمامی این حوادث عهد و پیمانی است كه رسول خدا با جد و پدر و عمویت بسته است و نیز خداوند پیمانی استوار از مردمانی از این امت گرفته است مردمانی كه فرعونهای زمین آنان را نمی شناسند در حالی كه آنان در میان اهل آسمان ها بسی شناخته شده اند. آن مردمان بزرگ و برگزیده این پیكرهای پاك پراكنده ی خون آلود را جمع می كنند و به خاك می سپارند. آنان در این سرزمین برای تربت پاك پدرت حضرت سید الشهدا نشانه ای می نهند كه اثرش در گذر زمان هرگز از میان نمی رود و هر چه پیشوایان كفر و پیروان گمراهی در محو و نابودی آن بكوشند كوشش ایشان جز بر ظهور و پیدایی آن تربت پاك و بلندی امر آن عزیز نمی افزاید.
از عمه ام پرسیدم : آن عهد و پیمان كه پیامبر با جدم علی و پدرم حسین و عمویم حسن بسته چیست و داستانش از چه قرار است؟ حضرت زینب داستان آن پیمان را از زبان ام ایمن كنیز با وفای پیامبر رحمت چنین تعریف كرد :

گزارش ام ایمن

یك روز پیامبر به خانه فاطمه آمد. حضرت زهرا برای پدر غذایی از آرد و شیر پخت . علی هم طبقی از خرما آورد . من هم قدحی از شیر و سر شیر آوردم. رسول خدا همراه با علی و فاطمه و حسن و حسین از غذایی كه مادر فراهم كرده بود خوردند و از آن شیر كه من آورده بودم نوشیدند. سپس از خرما و سرشیر خوردند. پس از صرف غذا علی آب ریخت و پیامبر دستانش را شست.
آنگاه پیامبر دست به صورت كشید و به علی و فاطمه و حسن و حسین نگریست و ما شادی و سرور را در چهره ی مبارك آن عزیز دیدیم. سپس مدتی با گوشه ی چشم به آسمان نگریست . پس از آن روی به سوی قبله گردانید دو دستش را گشود لب به دعا باز كرد و آن گاه به سجده رفت. در حالی كه بغض گلویش را می فشرد.
این حالت بغض گرفتگی مدتی به طول انجامید. ناگهان بغض پیامبر تركید و شروع كرد به زارزار گریستن. سپس سرش را به سوی آسمان بالا برد و پس از آن سر به زیر افكند و اشك همچنان مثل باران از دیدگانش فرو می ریخت.
از دیدن این صحنه ی غم بار فاطمه و علی و حسن و حسین بسی محزون شدند و اندوه سراپای مرا هم فراگرفت. اما هیبت رسول خدا چنان بود كه كسی جرئت نمی كرد سبب این گریه ی شدید را بپرسد. مدت زمانی چنین گذشت . در این هنگام علی و فاطمه طاقت نیاوردند و از آن عزیز علت گریه اش را پرسیدند و عرض كردند : ای رسول خدا چه چیزی موجب گریه ی شما شد ؟ خداوند دیدگان شما را گریان نفرماید. این حال شما دلهای ما را جریحه دار كرد.

سخنان پیامبر خطاب به امیرالمومنین

پیامبر خطاب به امیر المومنین فرمود : برادرم و حبیبم در این مجلس چنان خشنود شدم كه تا كنون آن گونه مسرور نشده بود. شما را می نگریستم و حمد و سپاس خداوندی را بر نعمتی كه به خاطر جمع شما بر من ارزانی فرموده بود به جای می آوردم.
در آن حال سپاس و ستایش جبرئیل بر من فرود آمد و گفت : ای محمد ! خداوند از آنچه در دل تو گذشت آگاه شد و سرور و شادمانی تو را به خاطر داشتن برادری چون علی و دختری مثل فاطمه و فرزندانی چون حسن و حسین دانست. خداوند نعمت را بر تو كامل كرد و دهش و بخشش خویش را بر تو گوارا فرمود . این لطف و كرامت بدین سان بر تو ارزانی شد كه :
-آنان و فرزندان و دوست داران شما و شیعیانشان را با تو در بهشت برین جای دهد.
- میان تو و ایشان در بهشت جدایی نیفكند.
- همان گونه كه تو حیات جاودانه ی بهشتی می یابی آنان نیز به همان سان حیات جاودانه ی بهشتی خواهند یافت.
- هر چه از نعمت های ماندگار به تو ارزانی و عطا شود به آنان نیز همان عطا می شود.
- خداوند آنقدر به تو و ایشان عطا می فرماید كه راضی و خشنود شوید و حتی بالاتر از رضایت و خشنودیتان به شما عطا می كند.
البته تمامی این نعمت ها و دهشها در پی بلاها و دشواریهای زیادی خواهد بود كه در این دنیا به آنان می رسد. شگفت آنكه این بلاها و ناراحتی ها به دست مردمانی انجام می گیرد كه خود را به دین تو منسوب می كنند و خود را از امت تو می پندارند در حالی كه از خدا و از تو بری و بسی دورند. آن مردمان نابكار با ضربات شلاق و شمشیر به جان این برگزیدگان خداوند می افتند و آن عزیزان را به قتل می رسانند.
قتلگاه هر یك از آنان جداگانه و پراكنده و قبرهایشان از یكدیگر دور است. حوادث و بلاهایی كه بر سر آنان می آید چیزی است كه خداوند برای تو و آنان خواسته و گزیده است. پس سپاس و ستایش خداوند جل و عز را به جای بیاور كه چنین مقام و منزلت والایی را برای تو و آنان برگزیده است و به خواسته ی خداوندی خوشنود باش.
من نیز با شنیدن این سخنان آسمانی خدای را سپاس گفتم و به قضای خداوند نسبت به آنچه برای شما برگزیده است راضی شدم.
سپس جبرئیل افزود : ای محمد برادر تو علی پس از تو مقهور و مغلوب این امت می شود. دشمنان بر او گستاخی می كنند و سپس كشته می شود. بدترین خلق خدا كه همانند كشنده ی شتر صالح است او را می كشد. در سرزمینی كه بدانجا هجرت كرده است ( كوفه ) كشته خواهد شد. آن سرزمین جایگاه شیعیان او و فرزندانش است. سرزمینی كه مصیبتها و بلاهای شیعیان در آنجا در هر حالی فزونی می یابد.

سخنان جبرئیل در مورد امام حسین

آن گاه جناب جبرئیل به حسین اشاره كرد و فرمود این فرزند تو همراه با گروهی از فرزندان و خاندان و برگزیدگان از امت تو در كنار رود فرات و در سرزمینی به نام كربلا گشته خواهند شد علت آنكه به آن سرزمین كربلا می گویند آن است كه در روز قیامت كه اندوه و غم و بلا و حسرت و پشیمانی در آن روز پایان ندارد اندوه و بلا بر آنان فزونی می گیرد...آن سرزمین پاكترین نقطه زمین و حرمتش از تمامی سرزمینهای مقدس بیشتر است آن سرزمین قطعه ای از بهشت است هنگامی كه آن روز فرا رسد، روزی كه فرزند تو و خاندانش در آن شهید شوند و لشكریان كفر و نفرین شدگان زمین آنان را احاطه كنند زمین به لرزه می افتد كوهها به حركت در می آیند و سخت می لرزد ، امواج دریا خروشان می شوند و آسمان بر اهلشمی خروشد تمامی این حوادثی كه در آفرینش رخ می دهد ، به خاطر خشم و خروشی است كه نسبت به تو ای محمد و فرزند برومند توست و نیز به آن خاطر است كه حریم و حرمت تو را شكسته اند و شری است كه درباره فرزند و خاندان تو رخ داده است.
در تمامی آفرینش چیزی باقی نمی ماند جز آنكه خداوند به آن اجازه می دهد تا به یاری خاندان تو كه اینك ناتوان و ضعیف نگاه داشته شده اند و مظلوم و ستم دیده گشته اند برخیزند به یاری همان عزیزانی كه پس از تو حجت خدا بر مردم اند.
خداوند به آسمان ها و زمین و كوهها و دریاها و ساكنان آنها چنین وحی می فرماید : منم الله پادشاه قادری كه هیچ گریزنده ای از حیطه قدرت و سلطنش نمی تواند بگریزد و هیچ كس او را نمی تواند ناتوان كند و من بر انتقام گرفتن از او بسی توانایم به عزت و جلالم سوگند هركس را كه مورد خودخواهی رسول و برگزیده من باشد حرمت او را بشكند خاندانش را بكشد عهد و پیمان او را پشت سر بیفكند و به آنان بی اعتنایی كند و به اهل بیت آن عزیز ستم روا دارد چنان عذاب كنم كه هیچ یك از عالمیان را آنگونه عذاب نكرده ام.
جناب جبرئیل در پی این بیانات خطاب به پیامبر خدا عرض كرد : در این هنگام هرچه كه در آسمانها و زمین است ضجه می زند و زبان به نفرین كسانی می گشاید كه به عترت تو ظلم كرده و حریم تو را شكسته اند آنگاه كه شهیدان كربلا به خاك و خون بغلتند و در آرامگاه خویش قرار گیرند خداوند خود به دست قدرت خویش روح آنان را برمیگیرد و گروهی از فرشتگان آسمان را با ظرفهایی از یاقوت و زمرد و پر از آب حیات و پوششهایی از پوششهای بهشت و عطری خوش بو از عطرهای بهشت به زمین می فرستد.
آنان پیكرهای پاك آن شهیدان را با آن آب حیات غسل می دهند با آن پوششهای بهشتی می پوشانند و با آن عطر آسمانی خوش بو می كنند و فرشتگان صف در صف بر آنان نماز می گزارند.
( باز هم جناب جبرئیل با بیان بشارتی دیگر دل نازنین پیامبر را تسلی داد و شاد كرد ) :
پس از انجام این مراسم پر شكوه خداوند قومی را از امت تو بر می انگیزد كه كافران آنان را نمی شناسند و ایشان در ریختن آن خونهای پاك نه در گفتار و نه در كردار و نه در دل و درون شراكتی نداشته اند. آنان مردانه بر می خیزند و آن پیكرهای پاك را به خاك می سپارند و در آن سرزمین برای قبر حضرت سید الشهدا نشانه ای بر پا می كنند كه آن نشانه پرچمی برای اهل حق و سببی برای رستگاری مومنان می شود. از سوی دگیر از هر آسمان صدهزار فرشته آن آرامگاه آسمانی و ملكوتی را شب و روز در میان می گیرند و بر آن آرامگاه درود و صلوات می فرستند و نزد آن خدای را تسبیح و تنزیه می كنند. اینان برای زائران قبر حسین از خداوند طلب آمرزش و بخشایش می كنند و نامهای كسانی از امت تو و نامهای پدران و عشیره ها و شهرهایی را كه برای قرب و نزدیكی به خداوند به زیارتش بشتابند می نویسند و با علامت و نشانه ای از نور عرش خداوند چهره آنان را نشان دار می كنند و بر آن چهره چنین می نگارند : این است زائر قبر بهترین شهیدان و زائر قبر پسر بهترین پیامبران. و چون روز قیامت فرا رسد از اثر آن نشانه نوری پرتو می افكند كه دیدگان را فرا می گیرد و آن نور ایشان را می نمایاند و به آن نور شناخته می شوند.
جبرئیل فرمود :
ای محمد! گویا می بینم كه قیامت فرا رسیده و تو در میان من و میكائیل هستی و علی هم پیشاپیش ماست و فرشتگان بسیاری نیز ما را همراهی می كنند . در همان حال كسانی را كه آن نشانه ی نورانی را به چهره دارند از میان مردم بر می گیریم تا خداوند آنان را از سختیها و هول و هراس آن روز نجات دهد.
این نجات و رهایی از آن ترس و هراس فرمان و عطایی است از جانب خداوند برای كسی كه قبر تو یا قبر برادرت یا قبر حسن و حسین را زیارت كند. در حالی كه به جز خشنودی خداوند را اراده نكرده باشد. البته گروهی از مردمی كه نفرین و خشم خداوند بر آنان واجب شده است خواهند كوشید كه نشانه و اثر آن مزار مبارك را نابود كنند ولی خداوند راهی برای آنان كه به این هدف شوم برسند قرار نخواهد داد.
پس از نقل این مطالب پیامبر فرمود : چیزی كه مرا گریاند و اندوهگین ساخت همین ماجراهایی بود كه جناب جبرئیل برایم نقل كرد.

ادامه ی سخنان حضرت زینب (‌س )

حضرت سجاد فرمود : عمه ام زینب افزود : هنگامی كه ابن ملجم كه نفرین خدا بر او باد پدرم را با شمشیر زهرآگین ضربت زد و من نشانه ی مرگ ر ا در چهره ی آن عزیز دیدم به او عرض كردم : پدر جان ام ایمن برایم چنین مطالبی بازگفته است ؛ دوست دارم در این ساعات پایانی زندگانی شما آن را از زبان شما نیز بشنوم.
پدرم فرمود : دختر عزیزم آن ماجرا در ست همان گونه است كه ام ایمن برایت نقل كرده است. گویا من می بینم كه تو و دختران خاندانت اسیران این شهر و دیار شده اید ، در حالیكه خوار و خفیفتان كرده اند و می ترسید كه مردم شما را از میان بردارند. دخترم در آن هول و هراس صبوری پیشه كن . به خدایی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید سوگند می خورم كه در آن روزگار در روی زمین برای خدا ولی ای به جز شما و دوستداران وشیعیان شما وجود ندارد.
پدرم در ادامه ی این بشارت تسلی بخش فرمود :
رسول خدا پس از بیان این مطالب به ما فرمود : ابلیس در آن روز كه حسین به شهادت می رسد از فرط خشنودی به پرواز در می آید و تمام پهنه ی زمین را می پیماید و به شیاطین و عفریتهایش می گوید :
ای گروه شیاطین به آن هدف كه از فرزندان آدم می خواستیم رسیدیم. سرانجامی را كه از هلاكت و نابودی آنان در انتظارش بودیم فرا رسید و آتش دوزخ را برای آنان به ارث نهادیم مگر آنان كه به این گروه ( حسین و یارانش ) پناه ببرند. اینك تمامی تلاش و كوشش خویش را به كار گیرید تا مردم را درباره ی آنان به شك و دودلی دچار كنید آنان را به دشمنی با ایشان برانگیزید و نسبت به دشمنی با آنان و اولیایشان ترغیب و تحریضشان كنید. این دشمنی با حسین و خاندانش را آن چنان ادامه دهید تا گمراهی و كفر مردم استوار گردد و هیچ كس از آنان نجات نیابد.
پدرم علی ( ع ) در پی این هشدار درباره ی كوشش ابلیس در جهت برانگیختن مردم به دشمنی با اهل بیت و به ویژه حسین ( ع ) و یارانش فرمود :
اینجاست كه ابلیس ظن و گمان گمراهی را درباره ی پیروانش راست می یابد. در حالی كه ابلیس بسیار دروغگوست . به راستی هیچ عمل صاحلی با دشمنی شما سود نمی بخشد و هیچ گناهی به جز گناهان كبیره با دوستی و ولایت شما زیان نمی رساند.

پایان حدیث

در اینجا حدیث بسیار ارزشمندی كه راوی آن جناب زینب است به بیان حضرت سجاد به پایان رسید و در پایان نقل این حدیث امام سجاد خطاب به زائده ( آن زائر پاك باخته ی امام حسین ) چنین فرمود :
ای زائد این حدیث شریف را بر گیر و بدان كه اگر یك سال در طلب آن سفر سخت در پیش می گرفتی كم بود.

پی نوشت

* دکتری علوم قرآن و حدیث، مدرس دانشکده علوم قرآنی، تهران.
1. اشاره به آیه «و لقد صدق علیهم ابلیس طنه.» (سبأ(34)/20)

22 منبع:فصلنامه تخصصی سفینه

چهارشنبه 1/10/1389 - 23:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته