شخصیت ها و بزرگان
قاموس الاعالم ج 6، ص 4582.
108) مجمع الفصحاء ج 1، ص 352.
109) ریحانة الادب ج 3 ص 107.
110) روضات الجنات ص 171.
111) ریحانةالادب ج 3 ص 114.
112) ریحانة الادب ج 3 ص 114.
113) چهار مقاله عروضى ص 285.
114) مراد یكى از علماى آنزمان است.
115) ریحانةالادب ج 6 ص 58.
116) لغت نامه دهخدا ابوعلاء معرى ص 636.
117) نوح آیه 41.
118) بحار ج 14 طبع قدیم ص 405.
119) بحارالانوار ج 17 طبع كمپانى ص 101.
120) بقره آیه 251.
وى حكمت را از خواجه نصیرالدین طوسى و كاتبى قزوینى و حكیم منطقى شافعى معروف به دبیران خوانده و كلام وفقه و اصول و ریاضیات و ادبیات و علوم عربیه و سایر علوم متداوله را ازدائى خود محقق حلى و پدر بزرگوارش شیخ سدیدالدین یوسف و سید احمد بن طاوس و سید على بن طاوس و ابن میثم بحرانى و شیخ نجیبالدین یحیى و دیگر فقهاء امامیه و اهل سنت فرا گرفت. وى در مقام روایة علاوه بر استادان گذشته از سید عبدالكریم بن طاوس شیخ نجیبالدین محمد بن نماى حلى و شیخ مفیدالدین بن جهم فقیه اسدى و على بن عیسى اربلى روایت میكند111.
و اما تعداد شاگردان و تربیت شدگان مكتب او زیاد و هر یكى یك ستاره درخشان علم و فضیلت بوده و ما از ذكر اسامیشان و شرح خصایصشان اعتذار مىنمائیم.
علامه بیست و یكم یا یازدهم محرم بسال 726 هجرت در شهر حله رحلت فرموده و جنازه او را به نجف اشرف حمل كرده و در جنب باب رواق مقبره على مرتضى از ایوان طلا بخاك سپرده شده كه در وقت ورود مقبره او در سمت راست و مقبره مقدس اردبیلى در سمت چپ واقع مىشود و در حقیقت این دو عالم ربانى شاهنشاه اعظم حضرت شاه ولایت مفتخر هستند.
در ماده تاریخ فوت و عمر او این دو بیت را گفتهاند. و ایةالله ابن یوسف الحسن علامة الدهر جلیل قدره | | سبط مطهر فریدة الزمن ولد (رحمة648) و (عز77) عمره112 |
مطالب برگرفته از كتاب ستارهای فضیلت،جلد3 ، نویسنده : محمد باقر مدرس پنج شنبه 12/12/1389 - 9:17
شخصیت ها و بزرگان
از همین نوابغ علامه حلى را مىتوان گفت كه عوان صباوت به درجه اجتهاد رسید چنانچه صاحب فوائد رضویه نوشته است مردم انتظار داشتند كه بحد بلوغ رسد از او تقلید كنند.
و پسرش فخرالمحققین (محمد) مانند پدر بود در نبوغ. وى در ده سالگى به درجه اجتهاد نائل آمد چنانچه خودش در شرح حال خطبه كتاب قواعد اشعار باین مطلب اشاره نموده و گفته است كه چون در خدمت پدرم معقول و منقول و بسیارى از كتب اصحاب خواندم براى كتاب قواعد پدرم شرحى نوشتم كه معروف شرح قواعد است و تألیفات زیادى دارد و ریحانةالادب تألیفات او را 12 جلد نوشته و گوید شب جمعه پانزدهم جمادى الاخر بسال 771 هجرى بسن هشتاد و نه سالگى زندگى را بدرود گفت و مدفن او بدست نیامده است.
مطالب برگرفته از كتاب ستارهای فضیلت،جلد3 ، نویسنده : محمد باقر مدرس پنج شنبه 12/12/1389 - 9:15
شخصیت ها و بزرگان
از لطائف مناظرات آن مجلس این بود كه علامه بعد از پایان بحث خطبه فصیح و بلیغ مشتمل بر حمد و ثناء پیغمبر خدا و ائمه هدى خواند سید موصلى كه از جمله محكومین مناظره بوده اعتراض نموده و گفت دلیل بر صلواة غیر انبیاء چیست.
علامه فوراً این آیه را تلاوت نمود الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا اناالله و اناالیه راجعون اولئك علیهم صلواة من ربهم و رحمة سید موصلى از راه عناد و مناقشه گفت چه مصیبتى بدیشان رسیده كه بسبب آن مستوجب صلواة باشند.
علامه فرمود بالاتر از این چه باشد كه از نسل ایشان فرزند ناخلف مانند تو بوجود آید كه دشمنان لایق لعنت ایشان را برایشان ترجیح دهد حاضرین مجلس خندیدند و از آن بدیهه گوئى علامه در شگفت ماندند و بعضى از شعرا گوید: شیر را بچه همى ماند بدو | | تو به پیغمبر چه مىمانى بگو109 |
و علامه كتاب كشف الحق و نهج الصدق را در همین مناظره سید موصلى نگارش داده است.
خلاصه در نتیجه بحث علمى و كشف حقائق، سلطان مذهب تشیع را قبول كرده و به كلیه شهرها و حكام دستور داد بنام ائمه دوازده گانه خطبه خوانند و سكه بنام آنان بزنند و در اطراف مساجد نام دوازده امام را بنویسند.
و علامه نیز كتاب الفین و كتاب منهاج الكرامه را كه درباره امامت است بنام شاه خدابنده نوشت و چیزى نگذشت بر قاضى بیضاوى و قاضى ایجى و محمد بن محمود آملى صاحب نفیس الفنون و دیگر مقربین دربار تفوق یافتهكاربجائى رسید كه شاه در سفر و حضر از مفارقت علامه ناراحت مىشد بهمین جهت دستور داد براى علامه و شاگردان او مدرسهاى سیار كه داراى چندین مدرس و حجره چادرى ترتیب دادند و همیشه با اردوى همایونى در حركت بود و در هر منزل نصب و جلسه درس برگزار مىگردید. در خاتمه برخى تألیفات علامه اشاره شده كه از تألیف این كتاب در شهر كرمانشاهان در مدرسه سیار فراغت یافته110.
خدمت این رادمردالهى اگر بهمین موضوع انحصار مىیافت باز در فضیلت او بر دیگران كافى بود اما در این سرحد تمام نشده بلكه تألیفات ارزنده از او بیادگار مانده كه تاریخ در شماره آن باختلاف سخن گفته، ریحانة الادب آنچه نام برده به شماره یكصد و بیست تألیف رسیده و در مجمع البحرین از بعضى فضلا نقل كرده كه بخط خود علامه پانصد نسخه از مصنفاتش را دیده غیر از نسخههائیكه با خط دیگران بوده است، ممكن است بعضى از تألیفات در شماره یك عدد بحساب آمده اما در واقع چند كتاب و جزوه باشد مانند كتاب الفین او كه آنرا بیك مقدمه و دو مقدمه و یك خاتمه ترتیب داده هزار دلیل به امامت على (علیه السلام) در مقاله اول آورده و در مقاله دوم هزار دلیل به رد و ابطال شبهات مخالفین نگارش داده، معلوم است این مجموعه بنام یك كتاب یادداشت شده ولیكن در حقیقت چند كتابست و از این قماش است تألیفات كثیره ایشان مانند مصابیح الانوار كه به گفته خود علامه تمامى احادیث امامیه را با اسلوب جالب ابواب منظم جامع است.
مطالب برگرفته از كتاب ستارهای فضیلت،جلد3 ، نویسنده : محمد باقر مدرس پنج شنبه 12/12/1389 - 9:14
شخصیت ها و بزرگان
و علامه حلى را از آنان مىتوان گفت وى بنام حسن بن سدیدالدین یوسف بكنیه ابومنصور و بلقب آیةالله و معروف به علامةالدهر در بیست و نهم رمضان بسال ششصد و چهل و هشت مطابق كلمه رحمت در شهر حله دیده بدنیا گشوده مردى بود جامع معقول و منقول، در مدح علامه صاحب نقد الرجال پس از اطاله مطلب چنین گوید بخاطرم مىرسد كه بوصف او نپردازم زیرا كتاب من گنجایش علوم و فضائل و محامد و تصانیف او را نداشته و مقام او از هر چه گویند بالاتر است اینك ما نیز از این جهت صرف نظر كرده به حقیقت باطن و واقعیت او واگذار مىكنیم كه او بهترین معرف است.
همون صفاى باطن او بود سلطان الجایتو محمد خدابنده مغول را منقلب و مجذوب خود نمود و او را از گمراهى و انحراف عقیده نجات بخشید و مذهب تشیع را چنانچه بود یعنى باواقعیت اصلى و حقیقت ذاتى خود به او معرفى كرد و سلطان با معرفت و شناسائى كامل قبول نمود و در نتیجه تشیع رونق یافت و شرح قضیه را مرحوم ملامحمد تقى مجلسى در شرح من لایحضره الفقیه چنین آورده:
روزى سلطان از روى خشم بزن خود كه بسار مورد علاقهاش بوده گفت انت طالق ثلاثاً یعنى: تو سه مرتبه رها شده هستى و در قانون اهل تسنن این نوع طلاق سه بار حساب مىشود كه رجوع امكان ندارد مگر آنكه شوهر دیگر انتخاب كند و با او مواقعه شود بعد طلاق گوید پس از عده شوهر اولى ازدواج نماید. سلطان بعداً پشیمان شد و از علماى اهل سنت راه چاره جوئى خواست، همه جواب یأس دادند و سلطان شدیداً ناراحت و مضطرب بود یكى از وزراء گفت در شهر حله عالمى وجود دارد كه این نوع طلاق را باطل مىداند. سلطان نامهئى به علامه نوشت و كسى را بر احضار وى برگماشت علماى دربار علم مخالفت برداشتند و گفتند سزاوار نیست براى مرد رافضى خفیف العقل و باطل گرو و نحیفالعقیده اهمیت دهید.
سلطان گفت از نزدیك ببینم و ادعاى او را بشنویم تا روشن شویم و شاه بعد از ورود علامه، مجلاسى ترتیب داد همه علماى مذاهب چهارگانه را جمع كرد و علامه نیز در آن انجمن حاضر و در موقع ورود كفشها را در بغل و بعد از سلام نزد خود سلطان كه خالى بود نشست پس حاضرین تحمل نكرده و بعرض سلطان رسانیدند این است كه گفتیم رافضىها ضعیفالعقل هستند سلطان گفت سبب آنرا از خودش استفسار كنید.
آنان رو بعلامه كردند و گفتند چرا بسلطان سجده نكردى و ترك ادب نمودى؟ گفت كه پیغمبر اكرم سلطان سلاطین بود مردم باوسلام مىگفتند و سجده نمىكردند و قرآن گوید فاذا دخلتم بیوتاً فسلموا على انفسكم تحیة من عندالله مباركة و علاوه در میان ما و شما خلافى نیست در آنكه سجده مخصوص ذات اقدس الهى بوده و بجز خداى تعالى سجده كردن روا نباشد.
علماى سنت گویند چرا نزد سلطان نشستى و حریمى نگذاشتى كه لازمه ادب و حفظ مقام سلطانى است.
علامه گفت چون غیر از آنجا جاى خالى دیگرى نبود و حدیث از پیغمبر است كه در حین ورود مجلس هر جا كه خالى باشد بنشین. آنان گفتند مگر نعلین چه ارزشى داشت كه آنرا به مجلس سلطان آوردى و این كار زشت مناسب هیچ عاقلى نمىباشد.
علامه گفت ترسیدم كه حنفى مذهب كفش مرا بدزدند چنانچه رئیس ایشان كفش رسول خدا را دزدیدند. حنفیها شدیداً اعتراض كردند كه ابوحنیفه در آن زمان آن حضرت وجود نداشته و مدتها بعد از آن حضرت بدنیا آمده.
علامه گفت فراموشم شد گویا دزد كفش شافعى بوده، شافعیها بانگ برآوردند، باز علامه به فراموشى خود اعتراض نمود و فرمود كه شاید دزد مالك بوده، پس مالكیها اعتراض نمودند كه مالك در زمان رسول اكرم وجود نداشت.
در این هنگام علامه متوجه سلطان شده و گفت حالا مكشوف گردید كه هیچ یك از رؤساى مذاهب اربعه در عهد رسول خدا و در زمان اصحاب او وجود نداشته و آراء و اقوال ایشان فقط رأى و نظر اجتهاد و اختراع خودشان است و اتباع ایشان نیز از مجتهدین خود همین چهار تن را گزیده و اجتهاد غیرایشانرا اگر چه اعلم و افضل از ایشان باشد روا ندانند.
اما فرقه شیعه تابع امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىباشند كه وصى و برادر آن حضرت بوده و بمنزله نفس و جان وى مىباشد سپس شروع مطلب و قضیه طلاق زن سلطان شده و پرسید كه این طلاق در حضور عدلین وقوع یافته یا بدون آنها.
سلطان گفت بدون سماع عدلین واقع شده. علامه گفت پس این طلاق محكوم به بطلان بوده و همان زن مطلقه در زوجیة پادشاه باقى است و بعد به پارهاى از مذاكرات مذهبى پرداخت همه علماى اهل سنت از گفتن جواب درماندند
مطالب برگرفته از كتاب ستارهای فضیلت،جلد3 ، نویسنده : محمد باقر مدرس پنج شنبه 12/12/1389 - 9:1
شخصیت ها و بزرگان
محمد بن محمد بن حسن جهرودى طوسى به كنیه ابوجعفر به لقب نصیرالدین به شهرت خواجهنصیر از شهر جهرود قم بوده و بسال 595 دیده بدنیا گشوده و محل تولد وى شهر طوس بود. وى از بزرگان فلاسفه اسلام و اعاظم حكماى متبحرى بوده و گاهى او را به نام استاد كل و علامه بشر ستودهاند و خدمات كشورى و مذهبى ایرانى و اسلامى كه از او بعمل آمده شاید در تاریخ بشر كم اتفاق و بىنظیر باشد و همون بود كه ایران و ایرانیان بلكه همه مسلمین را از آتش جهان سوز مغول نجات داد مغولهائیكه در هر شهر قتل عام مىدادند و پیر و جوان، مرد و زن، عالم و عامى، عارف و جاهل یكسان بقتل مىرسید و شكم اطفال شیرخواره پاره مىگردید و حتى حیوانات از دائره ستمگرى آنان بیرون و بى بهره نبودند عنقریب بود نام ایرانى از صفحه تاریخ محو و نابود گردد.
در همان شرائط تاریك این نابغه انسانیت قدعلم كرده پست وزارة هلاكوخان نواده چنگیز را قبول كرد و چنان عقل هلاكو را مجذوب و تسخیر نمود كه بدون شور خواجه قدمى از قدم فاصله نمىگرفت و توانست این قوم وحشى را آرام و تحت قدرت خود قبض نماید.
تا حدیكه تمام فتوحات و كشور گشائیها بانظریه وى بود و با تدبیر او دولت پانصد و بیست و چهار ساله بنى عباس بسال 656 هجرى سقوط كرد105.
تا آنجائیكه امكانات او ایجاب مىكرد در عمران و آبادى كشور ایران و ترویج علم و ادب و ترویج مذهب تشیع قدم برمىداشت و بر شهادت مدعاء، رصدخانه مراغه بهترین گواه است.
با در نظر گرفتن شرائط آن روز از نظر مالى كشور و آشوبهاى متناوب، هلاكو را وادار به ایجاد رصدخانه نمود. در وحله اول هلاكو روى تمایل نشان نداد و توجیه نمود كه علم نجوم وقایعى را كه حتمى الوقوع است برطرف نمیكند.
این دانشمند براى متوجه ساختن هلاكو به جزئىترین فایدههاى این علم به هلاكو گفت دستور دهید طشت بزرگ مسى را بدون اطلاع حضار مجلس از بالاى عمارت به زیر اندازند چون مطابق دستور عمل شد همه حاضرین از صداى هولناك سقوط طشت مضطرب شدند به جز دو نفر هلاكو و خواجه كه آنان قبلاً از حادثه مسبوق بودند.
در این هنگام خواجه گفت یك فائده علم نجوم این است كه مردم پیش از وقت، از وقوع حادثه مستحضر شده و در هنگام وقوع حادثه دچار وحشت نمیگردند، هلاكو تحسین كرد و دستور داد رصدخانه بنا گردد.
خواجه بسال 657 هجرى قمرى احمد بن عثمان مراغى معمار معروف وقت را دستور داد كه در بالاى تل بلندى كه در شمال غربى مراغه كه در آن موقع پایتخت مغول بوده واقع و در حال حاضر به رصدداغى معروف است ساختمان وسیع و با شكوهى در كمال استحكام تأسیس داده و كلیه دقت كاریهاى علمى و فنى و نجومى و فلسفى، هیوى و ریزهكاریهاى لازم در یك زیج معتبر بعهده شخص خواجه بود و این بنا مستلزم هزینههاى گزاف و سرمایه هنگفتى بود كه هلاكوخان و بعد از فوت او پسرش اباقاخان علاوه بر اموال بى شمارى كه بر مصارف این كار حواله داده بودند اوقاف سرتاسر كشور را نیز براى تأمین مخارج رصد خانه در تحت اختیار خواجه گذاشتند كه ده یك آن در این هدف مقدس مصرف گردد.
حكما و منجمین اسلامى را كه شایسته این امر خطیر بودند از اطراف و جوانب جلب و علاوه برایشان یك نفر دانشمند چنیى نیز كه در آن موقع در مراغه مىزیست و در ترتیب تاریخ معمول چینیان كمك مىكرده بعضى از آلات رصدى پیشینیان را كه ناقص بوده تكمیل و بعضى دیگر را نیز كه محل ابتلا بود خودشان اختراع نمودند.
اشخاصیكه از رجال فن و علم نجوم باخواجه همكارى كردهاند بنابگفته خود خواجه در مقدمه زیج ایلخانى بدین قرارند: مؤیدالدین عرضى از دمشق- نجمالدین دبیران از قزوین- فخرالدین اخلاطى از تفلیس و فخرالدین مراغى از موصل. و همینها هیئت علمى اساسى بودند106.
و قطبالدین شیرازى و محىالدین مغربى و فریدالدین ابوالحسن در مرحله بعدى معاونت داشتند.
خواجه دو مرتبه یكى در سال 662 و دیگرى اندكى پیش از وفات خود براى بازدید اوقاف بغداد مسافرت كرده كه پس از وضع مستمریهاى معمول و حقوق مقرره و مخارج آنها، مازادرا براى مصارف رصدخانه در تحت نظر بگیرد و در این اثنا هر چه را از آلات رصدى و كتب غارت شده از شام و بغداد و موصل آنچه مقدورش بود به دست آورده و در مراغه كتابخانه بسیار عالى كه داراى چهارصد هزار كتاب بلكه بیشتر بود تأسیس نمود.
و مدرسه خیلى عالى نیز در جنب كتابخانه بنا نهاده و فضلا و دانشمندان كه در اطراف و نواحى بودند همینكه آوازه مدرسه بگوششان رسید مانند پروانه بدانجا رو آوردند و كلیه وسایل تحصیل آنان فراهم گردید و هر كس فراخور مقام علمى خود علوم متنوعه را از استادان ماهر فرا گرفت.
خواجه در نتیجه عمل رصد، زیج ایلخانى معروف را بنام هلاكوخان نگارش داده و چند جدول هم كه در زیجهاى سابق نبود در آن افزوده و بهمین جهت اعتبار شایسته را دارا گردید بطوریكه مورخین اروپا در سال 1363 هجرى برابر 1652 میلادى در لندن جدول عرض و طول بلاد را از روى همین زیج ایلخانى ترجمه و منتشر كردند.
صد افسوس كه این زیج با عظمت بدست خود خواجه باتمام نرسید زیرا حداقل مدت یك رصد سى سال یك دوره زحلى مىنامند لازم دارد و خواجه نصیر الدین در شانزدهمین سال تأسیس رصدخانه وفات یافت و عمل رصدخانه ناقص ماند اگر چه صدرالدین پسر بزرگش بعد از پدر و برادر كوچكش اصیلالدین عهدهدار تكمیل آن بودهاند لكن جگرها خون شود تا یك پسر مثل پدر گردد و هیئت علمى رصدخانه پس از مدتى بدون اخذ نتیجه باز گشتند و رصدخانه كمكم رو به انحطاط گذاشت107.
غیاثالدین جمشیدكاشانى كتابى در تكمیل همین زیجایلخانى خواجه كه ناقص مانده بود تألیف كرده و بنام زیج خاقانى نامیده.
خواجه علم منقول را از والد ماجد خود فخرالدین محمد بن حسن فرا گرفته و از ابن میثم بحرانى استفاده فقهى نموده و در حوزه درس محقق حلى حاضر شده و بحث او بامحقق در مسئله اتسحباب تیاسر در قبله عراقى مشهور است.
وى علوم عقلى را از قطبالدین مصرى و كمالالدین یونس مصرى و فریدالدین داماد و شیخ معینالدین سالم بن بدران مصرى اخذ كرده.
و علامه حلى و قطبالدین شیرازى بلكه ابن میثم بحرانى استاد فقهى خواجه از شاگردان علوم عقلى خواجه بودهاند و حوزه درس خواجه داراى شكوه خاص و عظمت مخصوصى بوده و مرجع استفاده اساتید هرفن و آماده براى حل هر گونه مشكلات علمى بوده108.
وى در فن شعر و خطابه حظى وافر داشته و چند نمونه نگاشته مىشود: لذات دنیوى همه هیچ است نزد من روز تنعم و شب عیش و طرب مرا جز حق حكمى را شاید نیست هر چیز كه هست آن چنان مىباشد | | در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست غیر از شب مطالعه و روز درس نیست حكمى كه زحكم حق فزون آید نیست آن چیز كه آن چنان نمىباشد نیست |
و از قضایاى محیرالعقول خواجه آن است كه در سفر دریائى سى نفر در كشتى هم سفر بودهاند كه نصف آنان مسلمان و نصف دیگرى یهودى بودند ناگاه دریا را طوفان گرفت و كشتى را با موجهاى غول پیكر به تلاطم درآورد و همه مرگ را یقین كردند و سرنشینان كشتى متفقاً رأى دادند قرعه زنند و باسم هر كه اصابت نمود به دریا اندازند تا كشتى سبك شود و قرار شد در شماره و تنظیم قرعه خواجه اقدام نماید.
خواجه آناً حیلهاى پیش آورد كه همه را دچار اعجاب نمود و افراد را بطور دائره نشانید و باین ترتیب كه پس از چهار نفر مسلمان پنج نفر یهودى نشانید بعد از دو نفر مسلمان یك تن از یهودیان گذاشت پس از آن شروع نمودند به شمار افراد و قرار بر این بود از محل معین شمار افراد شروع شود فرد نهمى را بدریا اندازند و در نتیجه فكر عمیق خواجه همه یهودیان را بدریا انداختند و این قضیه را یكى از شعرا بنظم آورد. ز تركان چهار و ز هندوى پنج سه روز و شب و یك نهار و دو لیل دو میغ و دو ماغ و یكى همچو دود | | دو رومى تو با یك عراقى بسنج دو باز و سه زاغ و یكى چون سهیل ز نه نه شمردن بیافتد یهود |
در این شكل الفها مسلمانان است نقطهها یهود و از تركان شروع كن نهمى به یهود مصادف خواهد شد باز از رقم بعد شروع كرده در نهمى به یهودى خواهید رسید در 15 مرتبه تكرار عمل همه یهود سقوط مىكنند و تنظیم این عمل در آن لحظات طوفانى و با آن اضطراب افكار و تشویش خیال جداً برهان نبوغ یك انسان است.
خواجه در فنون گوناگون و خاصه در كلام و حكمت و ریاضیات و الهیات و علوم اسلامى تألیفات ارزندهاى از خود بیادگار گذاشته و اغلب آنها بزبانهاى زنده دنیا ترجمه شده و مجموع تألیفات خواجه در 78 كتاب خلاصه گردیده از جمله تجرید الكلام است. وى بسال 672 هجرى روز عید غدیر در بغداد در گذشت و بر حسب وصیت در پائین پاى حضرت امام هفتم و جوادالائمه بخاك سپرده شد و مشهور است خواستند قبر را بكنند سردابى باز شد كه بسیار زیبا و در آن نوشته شده بود هذا قبر قدادخره الناصربالله العباسى لنفسه.
معلوم شد كه قبر براى سى و چهارمین خلیفه عباسى بوده و او در رصافه دمشق بسال 622 در گذشت و این سعادت مجاورت دو امام به خواجه نصیب گردید و در لوح قبر ماده تاریخ نوشتند و كلبهم باسط ذراعیه بالوصید. دهقان بباغ بهر كفن پنبه كاشته هر كس از رنگ و گفتارى بدین ره كى رسد قرنها باید كه تا یك كودكى از لطف طبع | | مسكین پدر ز زادن فرزند شادمان درد باید صبر سوز و مرد باید كام زن خواجه طوسى شود یا فاضل صاحب سخن |
از نمونههاى بارز نوابغ، یكى خواجه نصیرالدین بود.
105) روضات الجنات ص 605.
107قاموس الاعالم ج 6، ص 4582.
108) مجمع الفصحاء ج 1، ص 352.
109) ریحانة الادب ج 3 ص 107.
110) روضات الجنات ص 171.
111) ریحانةالادب ج 3 ص 114.
112) ریحانة الادب ج 3 ص 114.
113) چهار مقاله عروضى ص 285.
114) مراد یكى از علماى آنزمان است.
115) ریحانةالادب ج 6 ص 58.
116) لغت نامه دهخدا ابوعلاء معرى ص 636.
117) نوح آیه 41.
118) بحار ج 14 طبع قدیم ص 405.
119) بحارالانوار ج 17 طبع كمپانى ص 101.
120) بقره آیه 251.
مطالب برگرفته از كتاب ستارهای فضیلت،جلد3 ، نویسنده : محمد باقر مدرس
پنج شنبه 12/12/1389 - 8:57
عقاید و احکام
با حذف اسناد از سرور زنان، فاطمه، دختر سرور پیامبران - كه درودهاى خداوند بر او و بر پدر
بزرگوار و شوى گرامى و پسران اوصیاء او باد! - نقل مىكنم كه وى از پدر بزرگوارش حضرت
محمّد (صلى الله على و آله و سلم) پرسید اى پدر جان! سزاى هر مرد و زنى كه نماز را سبك
بشمارد، چیست؟ فرمود: اى فاطمه، هر كس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبك بشمارد،
خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار مىنماید: شش چیز در دار دنیا، و سه چیز هنگام مرگ، و سه چیز در قبرش، و سه چیز در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.
امّا مصیبتهایى كه در دار دنیا بدان مبتلا مىگردد:
نخست اینكه: خداوند، خیر و بركت را از عمر او برمىدارد.
دوّم اینكه: خداوند، خیر و بركت را از روزىاش برمىدارد.
سوّم اینكه: خداوند - عزّوجلّ - نشانهى صالحان را از چهرهى او محو مىفرماید.
چهارم اینكه: در برابر اعمالى كه انجام داده اجر و پاداش به او داده نمىشود.
پنجم اینكه: دعاى او به سوى آسمان بالا نمىرود و مستجاب نمىگردد.
ششم اینكه: هیچ بهرهاى در دعاى بندگان شایستهى خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
و امّا مصائبى كه هنگام مرگ به او مىرسد:
نخست اینكه: با حالت خوارى و زبونى جان مىدهد.
دوّم اینكه: گرسنه مىمیرد.
سوّم اینكه: تشنه جان مىسپارد، به گونهاى كه اگر آب تمام رودخانههاى دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگىاش برطرف نخواهد شد.
و امّا مصیبتهایى كه در قبرش بدان گرفتار مىگردد:
اوّل اینكه: خداوند فرشتهاى را بر او مىگمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده و از جایش بركَنَد.
دوّم اینكه: خداوند گور را بر او تنگ مىگرداند.
سوّم اینكه: قبرش تاریك مىشود.
و امّا مصائبى كه در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مىشود:
نخست اینكه: خداوند فرشتهاى را بر او مىگمارد تا در حالى كه مردم به او مىنگرند، او را به رو بر زمین بِكَشَد.
دوّم اینكه: سخت از او حساب مىكشند.
سوّم اینكه: خداوند هرگز نظر [رحمت] به او ننموده و [از بدیها ]پاكیزهاش نمىگرداند، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود. پنج شنبه 12/12/1389 - 8:55
سخنان ماندگار
بارالها ، پروردگارا ، بر ما مائده آسمانی فرو فرست تا برای اول و آخر ما عیر شود و نشانه ای از تو باشد و ما را روزی ده كه تو بترین روزی دهندگانی
پنج شنبه 28/11/1389 - 8:46
اهل بیت
*سلمان گفت : ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای هر پیغمبری وصی بوده پس وصی شما كیست ؟جوابم نداد چون پس از آن مرا دید فرمود یا سلمان بشتاب رفتم و گفتم بلی فرمود می دانی وصی موسی كیست ؟گفتم آری یوشع بن نون فرمود چرا او وصی موسی بود؟گفتم چون او در آن روزگار از دیگران اَعلَم بود.فرمود پس وصی من و محل راز من و بهترین كسی كه پس از خود می گذارم وعده های مرا وفا می كند و دین مرا داوری می نماید علی بن ابی طالب علیه السلام است.
این حدیث را روایت كرده:
1-هَیثَمی در مجمع الزوائد ،جلد نهم ،متاب المناقب،باب مناقب علی علیه السلام،ص113
2-متَقی هندی در كنزالعمال،جلد11،ص610،حدیث32952 و در منتخب الكنز،جلد5،ص32
3-سِبط ابن الجوزی در تذكره الخواص،باب دوم،ص43
4-حَسكانی در شواهد التنزیل،جزء اول،ص77،حدیث115
5-احمد حنبل در مناقبش ،جزء اول ،ص137
يکشنبه 24/11/1389 - 11:8
دعا و زیارت
بارالها ، من بر خود ستم كردم ، مرا بیامرز
(قصص-آیه16)
شنبه 23/11/1389 - 11:59
دعا و زیارت
دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است بر خداوند توكل كردیم ، بارالها بین ما و این مردم به حق داوری كن و تو بهترین داورانی
(اعراف-آیه89)
شنبه 23/11/1389 - 11:58