• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 334
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4625روز قبل
سخنان ماندگار

شادی خود را به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشی ...

سه شنبه 23/9/1389 - 9:13
داستان و حکایت

 

 

آدمی  اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده  نیست، زیرا :

اگر بسیار كار كند، می‌گویند احمق است !

اگر كم كار كند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش كند، می‌گویند افراط می‌كند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند  بخیل است!

اگر ساكت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری كند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاكاراست!!!

و اگر نكند میگویند  كافراست و بی‌دین .....!!!

لذا نباید بر حمد و  ثنای مردم اعتنا كرد

و جز ازخداوند نباید  ازكسی ترسید. 

پس  آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.

   

سه شنبه 23/9/1389 - 9:11
خاطرات و روز نوشت
 شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار . . .
دوشنبه 22/9/1389 - 12:26
داستان و حکایت
روزی شیوانا متوجه شد که باغبان مدرسه خیلی غمگین و ناراحت است. نزد او رفت و علت ناراحتی اش را جویا شد. باغبان که مردی جاافتاده بود گفت: راستش بعدازظهرها که کارم اینجا تمام می شود ساعتی نیز در آهنگری پای کوه کار می کنم. وقتی هنگام غروب می خواهم به منزل برگردم هنگام عبور از باریکه ای مشرف به دره جوانی قلدر سرراهم سبز می شود و مرا تهدید می کند که یا پولم را به او بدهم و یا اینکه مرا از دره به پائین پرتاب می کند. من هم که از بلندی می ترسم بلافاصله دسترنجم را به او می دهم و دست خالی به منزل می روم. امروز هم می ترسم باز او سرراهم سبز شود و باز تهدیدم کند که مرا به پائین دره هل دهد! شیوانا با تعجب گفت: اما تو هم که هیکل و اندامت بد نیست و به اندازه کافی زور بازو برای دفاع از خودت داری! پس تنها امتیاز آن جوان قلدر تهدید تو به هل دادن ته دره است. امروز اگر سراغ ات آمد به او بچسب ورهایش نکن. به او بگو که حاضری ته دره بروی به شرطی که او را هم همراه خودت به ته دره ببری! مطمئن باش همه چیز حل می شود. روز بعد شیوانا باغبان را دید که خوشحال و شاد مشغول کار است. شیوانا نتیجه را پرسید. مرد باغبان با خنده گفت:  آنچه گفتید را انجام دادم. به محض اینکه به جوان قلدر چسبیدم و به او گفتم که می خواهم او را همراه خودم به ته دره ببرم ، آنچنان به گریه و زاری افتاد که اصلا باورم نمی شد. آ ن لحظه بود که فهمیدم او خودش از دره افتادن بیشتر از من می ترسد. به محض اینکه رهایش کردم مثل باد از من دور شد و حتی پشت سرش را هم نگاه نکردشیوانا با لبخند گفت: همه آنهایی که انسان ها را تهدید می کنند از ابزارهای تهدیدی استفاده می کنند که خودشان بیشتر از آن ابزارها وحشت دارند. هرکس تو را به چیزی تهدید می کند به زبان بی زبانی می گوید که نقطه ضعف خودش همان است. پس از این به بعد هر گاه در معرض تهدیدی قرار گرفتی عین همان تهدید را علیه مهاجم به کار بگیر. می بینی همه چیز خود به خود حل می شود   
دوشنبه 22/9/1389 - 12:26
سخنان ماندگار
  آفتاب فقط بر گیاهی میتابد که سر از خاک بیرون آورده باشد...
دوشنبه 15/9/1389 - 9:14
داستان و حکایت
 گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه‌ آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان‌ به‌ خاك‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست.
آفتابگردان‌ كاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.
اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌كردم‌ كه‌ خورشید كوچكی‌ بود در زمین‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت.
آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌كارد، مطمئن‌ است‌ كه‌ او خورشید را پیدا خواهد كرد.
آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛ اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد.
آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و كارش‌ را می‌داند. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، كاری‌ ندارد.
او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌كند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد. نور می‌خورد و نور می‌زاید.
دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است.
آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا.
بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان.
آفتابگردان‌ گفت: روزی‌ كه‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد، دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و روزی‌ كه‌ تو به‌ خدا برسی، دیگر «تویی» نمی‌ماند.
و گفت‌ من‌ فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌كنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌كنی؟ آفتابگردان‌ این‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد.
گفت‌وگوی‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند.
زیرا كه‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود.
جلو رفتم‌ بوییدمش، بوی‌ خورشید می‌داد.
تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود.
خداحافظی‌ كردم، داشتم‌ می‌رفتم‌ كه‌ نسیمی‌ رد شد و گفت: نام‌ آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد، نام‌ انسان‌ آیا كسی‌ را به‌ یاد خدا خواهد انداخت؟
آن‌ وقت‌ بود كه‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گریستم
دوشنبه 15/9/1389 - 9:13
سخنان ماندگار
 کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند . آبراهام لینکلن
شنبه 13/9/1389 - 8:54
سخنان ماندگار

. کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.

 

. کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.

 

. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.

 

. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.

 

. کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.

 

. کسی که پول می گیرد تا گاهی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.

 

. کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.

 

. کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.

 

. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

 

. کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.

   

. کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.

 

. کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.

 

. کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

 

. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.

 

. کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است.

 

شنبه 13/9/1389 - 8:51
داستان و حکایت
 روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنندمتاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.  همه پنهان شدند الا نیوتون ...   نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین.  انشتین شمرد 97, 98, 99..100…   او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون  در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)   نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم... ...تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست...
..نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه  ......... ...از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم  پس پاسکال باید  بیرون بره (پاسکال سك سك)
سه شنبه 9/9/1389 - 9:18
سخنان ماندگار
 دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم ‏(چارلی چاپلین)
دوشنبه 8/9/1389 - 9:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته