• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3210روز قبل
آموزش و تحقيقات

 

نویسنده: دکتر پروین داداندیش
(مدرس دانشگاه و پژوهشگر ارشد دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام)



 

چکیده
 

جهانی شدن یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار دنیای امروز است. متفکران و اندیشمندان کشورهای گوناگون هر یک به گونه ای در باره آن سخن می گویند و در مورد آن اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. اختلاف نظر در باره جهانی شدن غالباً از تعریف آن آغاز می شود. در این مقاله تعریف نگارنده از جهانی شدن، در قالب «قملروزدایی» و یا «فوق قلمروگرایی» قرار می گیرد.
تأثیر جهانی شدن بر اشتغال موجب بحث های موافق و مخالف زیادی شده که بیشتر معطوف به امنیت شغلی بوده اند.
در این مقاله سعی بر این است که با توصیف و تحلیل جهانی شدن معاصر و تأثیرات آن بر اشتغال زنان مسلمان، ضمن شناسایی موانع و مشکلات موجود، پیشنهادهای اصلاحی و واقع گرا با بهره گیری از اصول و تعالیم اسلامی به منظور مقابله با آسیب ها، استفاده از فرصت ها و حل مشکلات و نیز مداخله در ترتیبات آینده جهانی در بهبود وضعیت اشتغال زنان مسلمان ارائه شود.
کلید واژه ها:
جهانی شدن، زنان، اسلام، اشتغال.

درآمد
 

جهانی شدن یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار دنیای امروز است. متفکران و اندیشمندان کشورهای گوناگون هر یک به گونه ای در باره آن سخن می گویند و در مورد آن اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. اختلاف نظر در باره جهانی شدن غالبا از تعریف آن آغاز می شود. دست کم پنج تعریف گسترده «جهانی شدن» را می توان از یکدیگر متمایز کرد. در این مقاله تعریف نگارنده از جهانی شدن، در قالب «قلمرو زادیی» و یا «فوق قلمروگرایی» قرار می گیرد.
امروز، یکی از شاخص های توسعه اقتصادی و اجتماعی هر کشور چگونگی بهره برداری (کامل و متناسب) از منابع نیروی انسانی می باشد. میزان جمعیت فعال و غیر فعال اقتصادی و جویای کار در کشورهای توسعه یافته تفاوت چشمگیری در مقایسه با کشورهای توسعه نیافته دارد. تحلیل گران یکی از دلایل پایین بودن آمار جمعیت فعال این کشورها را مشارکت پایین زنان می دانند. لذا موضوع اشتغال زنان با شروع حرکتهای دفاع از حقوق زنان در سطوح ملی و منطقه ای و بین المللی، همواره یکی از موضوعات مورد بحث بوده است. زنان مسلمان که جمعیت زیادی از کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته را تشکیل می دهند، با شروع قرن 21 و تسریع روند جهانی شدن، در حال تجربه شرایط سخت اقتصادی به دلیل انجام اصلاحات اقتصادی در کشورهای خود می باشند. از یک طرف، فشارهای اقتصادی بر خانواده های متوسط و کم درآمد زنان را مجبور به اشتغال خارج از خانه کرده است و از طرف دیگر، زنان بسیاری نیز در تلاش برای کسب منزلت بیشتر اجتماعی، استقلال اقتصادی، مشارکت موثر سیاسی.... به اشتغال روی آورده اند و در بسیاری از موارد شرایط ناعادلانه، نامناسب، حقوق کم و... را تحمل می کنند. در کشورهای اسلامی به دلیل فقدان سیاست ها و استراتژی های روشن و متناسب با شرایط موجود جهانی در خصوص اشتغال زنان مسلمان و تقابل دیدگاههای رادیکال با سیاست های معمول، اشتغال زنان روزبه روز با موانع و مشکلات بیشتری روبرو می شود.
در این مقاله سعی بر این است که با توصیف و تحلیل جهانی شدن معاصر و بررسی تأثیرات آن بر اشتغال زنان مسلمان؛ ضمن شناسایی موانع و مشکلات موجود، پیشنهادهای اصلاحی و واقع گرا با بهره گیری از اصول و تعالیم اسلامی به منظور مقابله با آسیب ها، استفاده از فرصت ها و حل مشکلات و نیز مداخله در ترتیبات آینده جهانی در جهت بهبود وضعیت اشتغال زنان مسلمان ارائه شود.

1- جهانی شدن
 

بدیهی است که در تحلیل های اجتماعی، تعریف ها موجب شکل گیری توصیف ها، تبعیض ها، ارزیابی ها و توصیه ها و اقدامات می شوند و به عبارت دیگر، بر درک کامل ما از موضوع مورد نظر تأثیر می گذارند. مفهومی که ما از جهانی شدن در نظر داریم، معانی ضمنی سیاسی، اقتصادی و همچنین عقلانی مهمی در بردارد. بنابراین، لازم است در شروع بحث، «جهانی شدن» را به دقت تعریف کنیم، هر چند می دانیم که هر تعریفی در معرض انتقاد، تجدید نظر و اصلاح قرار دارد.
از بین تعاریف موجود در خصوص جهانی شدن، دست کم پنج تعریف گسترده را می توان از یکدیگر متماز کرد. این مفاهیم از برخی جنبه ها مربوط به هم و تا حدودی دارای هم پوشی هستند، اما تأکیدات آن ها به میزان چشمگیری متفاوتند، یکی از برداشت های رایج، تعریف جهانی شدن به معنای بین المللی شدن(Internationalization) است. از این دیدگاه، واژه «جهانی» فقط صفت دیگری برای توصیف روابط برون مرزی میان کشورها و اصطلاح «جهانی شدن» مشخص کننده توسعه مبادلات بین المللی و وابستگی متقابل است. در کاربرد دوم، جهانی شدن به معنای آزادسازی(Liberalization) در نظر گرفته می شود. در اینجا «جهانی شدن» به فرایند برداشته شدن محدودیت هایی اطلاق می شود که دولت ها در فعالیت های میان کشورها برقرار می کنند و هدف آن به وجود آوردن اقتصاد جهانی«آزاد» و «بدون مرز» است.
در برداشت سوم، جهانی شدن به معنای جهان شمولی(Universaliaction) در نظر گرفته می شود. در این کاربرد، واژه «جهانی» یعنی«سراسردنیا» و «جهانی شدن» به معنی فرایند انتشار کالاها، خدمات، رویه ها، افکار، تجربیات و هدف های گوناگون برای مردم چهارگوشه دنیا می باشد.
تعریف چهارم، جهانی شدن را به معنای غربی شدن(Westernization) یا نوگرایی(Modernization)، به ویژه به شکل آمریکایی شده آن، می داند. از این دیدگاه جهانی شدن نوعی پویایی است که از طریق آن ساختارهای اجتماعی نوگرا(سرمایه داری، عقل گرایی، صفت گرایی، دیوانسالاری و غیره) در سراسر دنیا گسترش می یابند و یا به طور طبیعی فرهنگ های پیشین و خودمختاری محلی را نابود می کند. مارتین کر در این زمینه اعلام کرده است که «جهانی شدن همان چیزی است که ما در جهان سوم، صدها سال آن را استعمار نامیده ایم».
نگرش پنجم، جهانی شدن را فوق قلمروگرایی(Supraterritoriality) یا غیر سرزمینی و غیر فضایی شدن روابط بین المللی و بین الدولی می داند. طبق این تفسیر می توان گفت با گسترش قلمروزدایی(Deterritorialization)، جهانی شدن شامل تجدید شکل بندی جغرافیایی است، به طوری که فضای اجتماعی دیگر به طور کامل بر حسب سرزمین ها، فاصله های ارضی و مرزهای سرزمینی شناسایی نمی شود. به بیان دیگر، سازماندهی تولید، سرمایه گذاری، نشر افکار براساس مرزبندی های سنتی جغرافیایی، قومی و ملی صورت نمی پذیرد. برای مثال، دیویدهلد و تونی مک گرو جهانی شدن را نوعی«فرایند تعریف کرده اند که در برگیرنده دگرگونی در سازمان فضایی روابط اجتماعی و مبادلات است.»
نکته دیگری که در باب مفهوم پردازی جهانی شدن شایسته توجه ویژه است، تصور جهانی شدن به عنوان فرآیند(PROCESS) در برابر جهانی شدن به مثابه پروژه است. تفکیک این دو نوع مفهوم پردازی از این منظر حائز اهمیت است که نگرش عمومی صاحب نظران را در باب مثبت ویا منفی تلقی کردن جهانی شدن تبیین می کند. تصور جهانی شدن به منزله فرایند به آن معنا است که جهانی شدن مقوله ای خنثی و مرتبط با پیشرفت و تکامل عمومی بشر است و به زبان دیگر، فرایندی است که فاعلی مشخص در پس پرده آن را هدایت نمی کند؛ روندی خنثی در مسیر ارتقای دانش و تحول شیوه زندگی انسانی است که اینک در فواصل چند قاره ای، سرنوشت انسان را به هم پیوند زده است. این فرآیند عمومی جهان مانند تمامی مراحل قبلی تکامل بشری دارای پیامدهای مثبت و منفی است.
این در حالی است که تصور جهانی شدن به عنوان پروژه، قائل به این امر است که در پس این مفهوم فاعلی مستتراست که پروژه خاص خود را بر سراسر جهان تحمیل می کند. از این نظر، طرفداران این نگرش جهانی شدن را با واژگانی چون جهانی سازی و یا آمریکایی شدن تبیین می کنند. از این منظر، جهانی شدن پدیده ای خنثی نیست که مانند سایر مراحل تکامل بشری پیامدهای مثبت و منفی برای انسان ها داشته باشد بلکه پروژه برتری طلبی گروهی از انسان ها(اعم از کشوری خاص و یا نیرویی خاص نظیر سرمایه داری/ سرمایه داران) است که بر سایر انسان های جهان توسعه نیافته تحمیل می شود.
از این دیدگاه، تعیین موضوع در قبال جهانی شدن به عنوان«پروسه» یا«پروژه» که حاکی از دیدگاه کلی نسبت به این مقوله است، حائز اهمیت اساسی است.
در این مقاله تعریفی که مورد قبول نگارنده است و زیربنای بحث را تشکیل می دهد، فرایند جهانی شدن به عنوان فوق قلمروگرایی است. تا این اواخر، جغرافیای اجتماعی سراسر دنیا قلمروگرا بود. مردم به طور طبیعی بیشترین روابط و تعامل ها را با کسانی برقرار می کنند که در فضای ارضی یکسان با یکدیگر سهیم هستند. مانند مردم یک روستا، یک کشور، یا یک قاره. جهان گرایی از دیدگاه فوق قلمروگرایی، نشان دهنده نوعی تراکم فضایی - زمانی متمایز در تاریخ معاصر جدید می باشد. بدون تردید، دنیا مدت ها در حال«کوچک شدن» بوده است و مسافت ها در فواصل زمانی هر چه کوتاه تری طی می شود. امروزه، در ارتباطات و تعامل های جهانی، «مکان» از نظر قلمرو ثابت نیست، فاصله قلمروها بدون صرف زمانی پیموده می شود و مرزهای سرزمین ها مانع خاصی تلقی نمی شوند. تلویزیون های ماهواره ای، دلار آمریکا، نهضت زنان، تأثیرات گلخانه ای ناشی از عملکردهای انسان و بسیاری پدیده ها و فرآیندهای معاصر کیفیتی فوق قلمرویی دارند.
برای مثال، جغرافیای کارت های اعتباری ویزا و برنامه های رادیو-تلویزیونی جهانی فاصله و مرز نمی شناسند و این جریانات فرامرزی عمدتاً از کنترل دولت ها در امان هستند.
دراینجا باید تفاوت میان جهانی شدن و بین المللی شدن را مورد تاکید قرار داد. در حالی که روابط بین المللی را روابط میان قلمرویی تلقی می کنیم، روابط جهانی در واقع روابط فوق قلمرویی است. روابط بین المللی؛ مبادلات برون مرزی مبتنی بر فاصله است. در حالی که روابط جهانی مبادلات فرامرزی بدون فاصله تلقی می شود. بنابراین، اقتصاد جهانی متفاوت از اقتصاد بین المللی است. برهمین اساس، سیاست جهانی با سیاست بین المللی تفاوت دارد. بین المللی بودن در فضای قلمرویی جای دارد، در حالی که جهانی بودن به فراسوی این نوع جغرافیا گامی برمی دارد. همچنین روابط جهانی (به عنوان روابط فرامرزی) همان معاملات با مرزهای باز نیست. البته واقعیت این است که آزادسازی معاصر، گاه همراه با جهانی شدن رخ داده است. علاوه براین، رویدادهای جهانی نیز با شرایط همگانی جهان شمول و عامل تفاوت دارد. همگانی بودن به معنای انتشار در سراسر دنیا است؛ در حالی که جهانی شدن بیانگر ویژگی توافق و هماهنگی فراجهانی است. البته، گاه جهان گستری همراه با جهانی شدن به وقوع می پیوندد، اما جهان شمولی بحث گستره قلمرو را مطرح می کند، در حالی که جهانی گرایی به بحث درباره روابط فضایی - زمانی خارج از قلمرو می پردازد.
به همین ترتیب، شرایط جهانی بنابر تعریف، همان شرایط غربی، اروپایی و آمریکایی یا مدرن نیستند. به طور یقین، نیروهای اجتماعی مدرن مانند دانش عقل گرا، تولید سرمایه داری، تکنولوژی ماشینی در ظهور فوق قلمروگرایی نقش زیادی داشته اند. به علاوه، دولت ها، بنگاه های تجاری و سایر عواملی که پایگاه آنها در اروپای غربی و آمریکا قراردارد، جزو طرفداران و ترویج کنندگان پرشور جهانی شدن هستند. اما جهان گرایی، نوگرایی و غرب گرایی معادل با یکدیگر نیستند. در پایان این بخش، مفروضات بحث جهانی شدن یا فوق قلمروگرایی را مرور می کنیم.

مفروضات بحث جهانی شدن
 

- جهانی شدن به معنایی که ما در طول این بحث مطرح می کنیم، معادل بین المللی شدن، آزادسازی، (جهان گستری) همگانی شدن یا مدرنیته نیست.
- این بحث را بر پایه تعریفی از جهانی شدن که به معنای ظهور فوق قلمروگرایی و در نتیجه قلمروزدایی نسبی در زندگی اجتماعی است؛ بنا می کنیم.
- ما در دنیایی زندگی می کنیم که در حال جهانی شدن است، نه دنیایی که به طور کامل جهانی شده است. در واقع، ظهور فوق قلمروگرایی حاکی از پایان کامل قلمرومداری نیست.
- در مجموع، آهنگ جهانی شدن با گذشت زمان شتاب فزاینده ای پیدا می کند.
- باید توجه داشت که نباید در زمینه وسعت جهانی شدن اغراق شود. این یک حقیقت انکارناپذیراست که رسانه های گروهی الکترونیک، محصولات فراجهانی، تغییرات زیست محیطی جهانی بر زندگی تقریباً همه انسان های معاصر تأثیر گذاشته اند. با وجود این، سرانه تلفن های دنیا در سال 1995 هنوز محدود به 12 دستگاه در ازای هر 100 هزار نفر جمعیت بوده است. در حال حاضر، کمتر از سه درصد جمعیت دنیا به اینترنت دسترسی دارند. شرکت های برون مرزی فقط بخش کوچکی از نیروی کار دنیا را، یعنی 73 میلیون نفر در سال 1992 به خدمت گرفته اند.
- جهانی شدن، همه مردم دنیا را به یک اندازه تحت تأثیر قرار نداده است. ظهور فوق قلمروگرایی بر مراکز شهری، بیش از مناطق روستایی تأثیر گذاشته است. این گرایش بیشتر در طبقات مرفه و متخصصان دیده می شود تا در طبقات فقیر یا کم سواد. زنان و افراد رنگین پست، به طورکلی، کمتر از مردان و سفیدپوستان به فضاهای جهانی دسترسی دارند.
یکی از محققان جهانی شدن به نام «شولت» معتقد است که چهار عامل در ظهور و تشدید جهانی شدن مؤثر بوده اند. این عوامل عبارتند از:
1- گسترش عقل گرایی به عنوان چارچوب دانش غالب و عامل تعیین کننده در فهم پدیده ها.
2- برخی چرخش های در تحول سرمایه داری و تکامل آن.
3- نوآوری تکنولوژیک در ارتباطات و داده پردازی یا به عبارتی انقلاب ارتباطات.

2- نقطه عطف جهانی شدن و پیامدهای نظری آن.
 

اگر جهانی شدن را به عنوان توسعه فضاهای فوق قلمرویی تلقی کنیم، شکوفایی آن عمدتاً از دهه 1970 میلادی آغاز شده است. تاپیش از آن، علوم رایانه و ارتباطات (سیستم های مخابراتی و ماهواره...) در دو مسیر نسبتاً مجزا در حال رشد و تکامل بودند. اما از دهه 1970 میلادی با پیوند علوم رایانه و علوم ارتباطات و مخابرات بستری به نام شبکه ای شدن ایجاد شد که زمینه را برای توسعه فضاهای فوق قلمرویی فراهم آورد. پیوند این دو فن آوری نوین که امروزه به نام انقلاب ارتباطات و اطلاعات از آن یاد می شود. با معرفی فن آوری اطلاعات (IT) و کاربردی ترین جلوه آن - اینترنت - زمینه ساز تحقق فرآیند جهانی شدن شد. در واقع، شبکه ای شدن و ایجاد فضای مجازی(Virtual space) این امکان را فراهم آورد که جریان های جاری در آنچه ما امروزه جهانی شدن می خوانیم، بر ابعاد زمان و مکان غلبه نموده و زمین سرزمین زدایی(deterritorialization) را محقق سازد. تحول مزبور عاملی بنیادین در جهانی شدن به مثابه توسعه فضاهای فوق قلمرویی ایفا می کند.
اگرچه روابط فراجهانی پدیده کاملاً جدیدی نیست، طی سه دهه پایانی قرن بیستم، آهنگ و مقیاس گسترش آن به لحاظ کیفی بیشتر شده است. طی سال های یاد شده، افزایش بسیار زیادی در تعداد، تنوع و شدت، تثبیت، آگاهی و تأثیر پدیده های فرامرزی را شاهد بوده ایم.
از جمله این پدیده های فرامرزی می توان به ارتباطات، بازارها، تولید، پول تأمین مالی و سازمان ها اشاره کرد. یک اصل مسلم در فرایند جهانی شدن این است که طی این سال ها ماهیت فعالیت اقتصادی به واسطه جهانی شدن دگرگون شده است، همان گونه که در حوزه بازرگانی این اعتقاد وجود دارد که بازارهای جهانی، رقابت جهانی و مدیریت جهانی موجب تغییر در ساختار، دیدگاه ها، سازمان دهی و رفتار شرکت های بازرگانی شده است. همچنین، جهانی شدن به طور گسترده ای با تحولات تکنولوژیک در حوزه های حمل و نقل، ارتباطات و داده پردازی رابطه دارد. لذا این تحولات موجب تغییر در تولید و چگونگی تولید می شود. به همین دلیل از نظر ناظران، اقتصاد جهانی را اقتصاد مبتنی بر اطلاعات، مبتنی بر دانش پسا صنعتی یا اقتصاد خدماتی تعریف کرده اند. آلوین و هایدی تافلر با دیدگاهی گسترده تر، ادعا کرده اند که تاریخ انسان پس از سپری کردن «موج اول» زندگی دهقانی و «موج دوم» تمدن صنعتی، وارد «موج سوم» یا جامعه آگاه شده است. بعضی از مفسران نیز گسترش روابط جهانی را با افول یا حتی زوال سرمایه داری مربوط می دانند. دیدگاه های مختلفی در زمینه تغییرات ساختاری اقتصاد در روند جهانی شدن مطرح است. این بحث ها غالباً بر لزوم دگرگونی در شیوه های انباشت مازاد، تقسیم کار جهانی جدید، خیزش منطقه گرایی، تمرکز بر تولید شرکت های غول آسا، انباشت بیشتر از طریق مصرف گرایی و سرمایه گذاری، اصلاح شیوه های مدیریت نیروی کار تأکید دارد. به طور کلی، از بحث های جهانی شدن می توان چنین استنباط کرد که جهانی شدن موجب تثبیت هر چه بیشتر موقعیت نظری و عملی نظام سرمایه داری به عنوان ساختار مسلط تولید جهانی شده است. همچنین، در زمینه پیامدهای ناشی از جریان جهانی شدن در حکومت ها باید گفت دولت ها در این جریان به حیات خود ادامه خواهند داد اما شیوه حکومت به طور قابل توجهی متفاوت خواهد بود.
در حوزه فرهنگ در مقابل این سوال که آیا جهانی شدن موجب شباهت بیشتر یا تفاوت بیشتر مردم با یکدیگر خواهد شد؟ دیدگاه های بسیار متفاوتی ارائه شده است. برخی معتقدند که جهانی شدن شیوه های زندگی صنعتی را در مواردی که از «الگوی اصلی و حاکم» دور می شوند، هماهنگ و یکنواخت می کند.
در نتیجه، گوناگونی و تنوع از میان می رود و ما به دوران پساملی نزدیک می شویم. جهانی شدن به معنای مصرف فرهنگ واحدی است که بر مصرف گرایی، رسانه های گروهی، آمریکاگرایی و زبان انگلیسی مبتنی است. این نوع همگن سازی، با توجه به دیدگاه افراد؛ دارای بار ارزشی مثبت «جهان وطن گرایی» و بار ارزشی منفی یعنی «جهانخواری ظالمانه» دانسته می شود. البته دیدگاه های دیگر نیز معتقدند جهانی شدن موجب پایداری یا حتی افزایش تنوع فرهنگی خواهد شد.
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاییز 1385، صص249 - 245.
دوشنبه 11/9/1392 - 23:26
آموزش و تحقيقات

نویسنده: دكتر مهدی رهبر
استادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی قدس سره



 

چكیده
 

مسئله اشتغال زن به امور خارج از منزل و درگیری های اقتصادی او و تزاحم این اشتغالات با نقش اصلی زن در خانواده به عنوان مربی و تأمین كننده نیازهای عاطفی اعضای خانواده، از جمله مسائلی است كه شایسته توجه و عنایت بیشتری می باشد.
فقهای امامیه با اشتغال زن در صورتی كه منجر به تضییع حقوق خانواده نشود و متناسب با قوای جسمانی و روحی زن باشد موافقند. متقابلاً اهل سنت با اشتغال زن مخالفت می كنند و مسئولیت او را در محدوده خانه و خانواده می دانند.
با توجه به ضرورت موضوع در زمان ما، لازم است ادلّه طرفین در زمینه اشتغال بانوان بررسی گردد تا از این طریق سخن صواب آشكار شود.
كلید واژه ها: اشتغال، زن، مشاركت، شغل، كار.

مقدمه
 

پدیده اشتغال (Employment) از ابتدای زندگی اجتماعی بشر مورد توجه بوده است و فعالیت های اقتصادی زنان همراه مردان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد. زن از زمان های قدیم تا به امروز غیر از خانه داری، در امور مختلف كشاورزی، گله داری، صنایع دستی و حتی امور نظامی دوش به دوش مردان مشغول فعالیت بوده است. ویل دورانت در تاریخ تمدن می نویسد: در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است نه به دست مردان. زنان در آن هنگام كه مردان قرن های متوالی به شكار اشتغال داشتند زراعت را ترقی داده و هزاران هنر خانگی ایجاد كردند كه امروزه هر یك پایه صنایع بسیار مهمی شده است. (دورانت، 1375، ص 42)
اشتغال در مفهوم جدید آن، كه فعالیت اقتصادی دارای مزد و در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن كار در كارخانه و ادارات به جای فعالیت های كشاورزی و دامداری است كه در كنار خانه و در ساعات انعطاف پذیر انجام می گرفت.
ویژگی این نوع اشتغال، دوری از خانه است كه خود آثاری در پی دارد؛ از جمله، عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب می شود زمانی كه فرزندان نیاز به نظارت والدین دارند آنان را در كنار خود احساس نكنند. از این رو، تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد با اختلال مواجه می شود و زمینه آسیب پذیری آنان افزایش می یابد و موجب بروز مشكلات عاطفی و اخلاقی در فرزندان می شود.
اشتغال مدرن، بخصوص به صورت تمام وقت، با در نظر گرفتن حفظ فعالیت های خانگی زنان، به فشار مضاعف و استهلاك قوای جسمی و روحی و كاهش كارآیی آنان می انجامد.
ارزش گذاری اشتغال بانوان از دیدگاه مذاهب و مكاتب مختلف، متفاوت است. اگر با نگاه اومانیستی به انسان بنگریم، چون انسان و خواسته های او ملاك است، اشتغال به هر قیمتی كه باشد حق زن است، و با دید لیبرالیستی همه انسان ها در همه جا از حقوق برابر برخوردارند؛ از جمله حق اشتغال.
فمینیسم نیز به عنوان جنبش یا نظریه ای كه در غرب پس از عصر نوزایی (رنسانس) بر مبنای اومانیسم، لیبرالیسم و سكولاریسم شكل گرفت و هدف خود را احقاق حقوق ضایع شده زنان برشمرد، اشتغال زنان را بدون هیچ قید و شرطی مجاز دانسته، از حقوق اولیه آنان می داند. (اللهیاری، 1388، ج 4، ص 1)
از دیدگاه مذهب امامیه، اصل اشتغال و فعالیت اقتصادی نه تنها از زنان منع نشده، بلكه شواهد و ادلّه فراوانی بر جواز آن می توانیم بیابیم؛ از جمله آیه 32 سوره «نساء» كه خداوند می فرماید: «للرجال نصیب مما اكتسبوا و للنساء نصیب مما اكتسبن»
در این آیه، حلال بودن اكتساب و تحصیل درآمد مفروض گرفته شده، سپس درباره مالكیت درآمد حاصل از آن اظهار نظر شده است.
مطلب عمده در زمینه اشتغال زنان از منظر فقه جعفری، حفظ جایگاه و منزلت زن است. در تفكر شیعی، حفظ و گسترش نهاد خانواده بر پایه ویژگی های فطری و طبیعی زن و مرد، اولویت و اهمیت خاصی دارد و در كنار آن بر امكان اشتغال و استقلال مالی زنان تأكید شده است. اسلام، اشتغال را برای زن هدف نمی داند، بلكه آن را در خدمت خانواده و رفاه و آسایش آن می داند و اشتغال را به عنوان یكی از راه های افزایش قابلیت و شكوفایی استعداد زنان در جهت تعالی و كمال آنان می پذیرد و معتقد است اشتغال زن حتی المقدور در مشاغلی باشد كه تناسب بیشتری با منزلت و جایگاه زن در جامعه دارد؛ مشاغلی مانند آموزش و پرورش و بهداشت و درمان.
شرایط و محیط كار اجتماعی بانوان باید به گونه ای باشد كه زمینه رشد معنوی علمی و حرفه ای آنان فراهم شود و به دیانت، شخصیت، منزلت و سلامت روحی فكری و جسمی آنان لطمه ای وارد نیاید.
از دیدگاه مذاهب اهل تسنن و عامه، اشتغال زن امری نكوهیده و مذموم تلقی شده و علما و فقهای اهل سنت سعی نموده اند با استناد به ادلّه مختلف، ممنوعیت اشتغال زنان را به اثبات برسانند.
با توجه به تقابل نظرات علمای امامیه و اهل سنت در مورد اشتغال زنان، شایسته است كه به طور مستند و مستدل با نظرات طرفین آشنا شویم تا از این طریق بتوانیم دیدگاه واقعی و حقیقی اسلام نسبت به اشتغال زنان را به دست آورده و بر اساس‌ آن، جایگاه و منزلت واقعی زن در عرصه های مختلف كار و فعالیت اقتصادی را تبیین نماییم.

اشتغال زن از دیدگاه فقهای عامه
 

اهل سنت اشتغال زن را در خارج از منزل جایز نمی دانند و اصرار دارند جای زن در خانه است و نخستین و آخرین وظیفه او شوهرداری و تربیت فرزندان می باشد.
رشید رضا می گوید: فطرت می طلبد كه زن به بارداری و شیردهی و نگه داری و تربیت فرزندان و به كارهای خانه بپردازد. (رشید رضا [بی تا]، 1410، ص 37)
دكتر مصطفی سباعی در این زمینه معتقد است: تا زمانی كه بر شوهر واجب است نفقه زوجه را بپردازد زن حق كار كردن ندارد و همچنین كار نكردن زن باعث می شود جایگاه پاك او در اجتماع محفوظ بماند. (سباعی، 1404، ص 153)
مودودی دلیل جایز نبودن خارج شدن زن برای كاركردن را اختلاط با مردان و به دنبال آن فساد در جامعه می داند. (مودودی، [بی تا]، ص 152)
كاسانی از فقهای بزرگ حنفی می گوید: از جمله حقوق مرد پس از ازدواج این است كه زن در خانه بماند و كار نكند و تأمین نیازهای زن بر مرد است. (كاسانی، 1409ق، ج5، ص 836)
سرخسی نیز در المبسوط می گوید: آشكار معلوم است زنان نمی توانند كسب و كار كنند. (سرخسی، 1406ق، ج5، ص 185).

ادلّه اهل سنت برای اثبات ادعای خود
 

دلیل اول: آیات قرآن
 

آیه اول: آیه 34 سوره نساء: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض...»؛ مردان سرپرست زنانند؛ به دلیل آنكه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده ... .
آیه دوم: آیه 228 سوره بقره: «... و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه»؛ ... برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه ای كه برعهده آنان است، ولی مردان را بر زنان مرتبتی است.
واژه «فضّل» در آیه اول و «درجه» در آیه دوم به صورت مطلق، فضیلت و برتری را برای مردان قایل شده و اشتغال یكی از مصادیق این فضیلت است كه زمینه ساز قوامیت مرد نسبت به زن می باشد؛ از این رو، این حق مختص مردان می باشد. مقتضای عقل نیز آن است كه انسان های برتر و افضل، متصدی امور جامعه و اشتغالات مختلف شوند تا از این طریق برتری آنها بر افراد زیر دست حفظ شود.
مقصود از این تفضیل، برتری جنس مرد بر جنس زن است نه جمیع مردان بر جمیع زنان. (رشید رضا، [بی تا]، ج2، ص 189) پس اگر زنی از حیث علم و عمل، قوه بدنی و قدرت بر کسب از شوهرش قوی تر باشد باز هم مرد بر زن برتری دارد. ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم (ج 1، ص 503) و زمخشری در كشاف (ج1، ص 266) و آلوسی در روح المعانی (ج1، ص 23) معتقدند: فضیلت مورد اشاره در آیه 34 سوره «نساء»، فضیلت تكوینی مردان، و آن همان قدرت تعقل و تدبیر است كه در مردان بیشتر از زنان وجود دارد. به مقتضای این نوع برداشت از آیه، مردان ولی و حاكم بر زنان هستند. در نتیجه، هیچ یك از زنان نمی توانند اشتغال داشته باشند؛ زیرا در بسیاری از موارد، لازمه آن سلطه بر مرد یا مردان می باشد و غنای مالی زنان بر اثر اشتغال با تفضیل و قوامیت مرد منافات دارد.
آیه سوم: آیه 33 سوره احزاب: «... و قرن فی بیوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی»؛ ای زنان پیامبر، در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را آشكار نكنید.
این آیه اگرچه به ظاهر، مختص به زنان پیامبر می باشد، لكن چون دلیلی بر اختصاص حكم به زنان پیامبر وجود ندارد این حكم به طریق اولی شامل تمامی زنان نیز می شود.
مطابق این آیه، تصدی مشاغل و مناصب و حضور گسترده اجتماعی زن با توصیه مطلق آنها به استقرار در خانه منافات دارد و جز در مواردی محدود و خاص كه شرع خروج زن از منزل را برای كارهای ضروری یا واجب اجازه داده، بقیه موارد تحت عموم آیه قرار می گیرد. از این رو، در مورد زنان، اصل بر عدم حضور در اجتماع و پرداختن به امور منزل و تربیت فرزندان و شوهرداری است و اشتغال زن مانع تحقق این امور می باشد.

دلیل دوم: روایات
 

روایت اول: قال النبی صلی الله علیه و آله: «لن یفلح قوم ولّوا امرهم امراه». (بخاری، 1401، ج5، ص 136/ ترمذی، 1403، ج3، ص 360/ نسائی، 1930، ج8، ص 227)
هنگامی كه به پیامبر خبر رسید دختر كسرا، پادشاه ایرانیان شده، فرمودند: گروهی كه زمام امور خویش را به دست زنی بسپارد رستگار نخواهد شد.
زنان به دلیل غلبه احساسات بر قوای عقلانی، در تدبیر امور و اداره جوامع ضعیف می باشند و ریاست آنها بر دیگران موجب تزلزل و ناهماهنگی در امور و به تعبیر این روایت، موجب عدم رستگاری جامعه می شود.
اشتغال یكی از اموری است كه در بسیاری از موارد موجب واگذاری زمام امور مردان به دست زنان و تسلط زن بر مرد می شود. از این رو، واگذاری آن به زنان طبق این روایت جایز نمی باشد.
روایت دوم: قال النبی صلی الله علیه و آله: «النساء عوره احبسوهن فی البیوت.» (ابن حنبل، 1409ق، ج2، ص 367)
آنچه از این روایت به دست می آید این است كه ظهور و بروز زنان در جامعه كه ناشی از اشتغالات زنان می باشد موجب مذمت و عار برای مردان است؛ پس لازم است آنها در خانه بمانند.
برخی با استناد به این روایت و روایات مشابه، قایلند كه اصولاً مذاق شریعت و ارتكاز ذهنی متشرعان با حجاب و پرده نشینی زنان تناسب دارد و در غیر موارد ضرورت، تردد و اختلاط با مردان حرام می باشد. (مودودی، [بی تا]، ص 152)
حضرت علی علیه السلام در وصیتی به فرزند بزرگوارشان امام حسن علیه السلام كه در نامه 31 نهج البلاغه (ترجمه فیض الاسلام) آمده، جمله ای بیان می كنند كه قابل استناد برای سخن فوق می باشد. آن حضرت در مورد زنان می فرماید: «... واكفف علیهن من ابصارهن بحجابك ایاهن...» آنها را در پرده نگه دار تا دیده شان به نامحرم نیفتد.
از آن رو كه اشتغال زن در جامعه غالباً موجب اختلاط زن با مردان اجنبی و نامحرم می شود، از اشتغال زن منع شده و لازم است زنان در محدوده منزل باشند.

دلیل سوم: قیاس اولویت
 

در روایتی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره كسی كه با تأخیر به نماز جماعت رسیده، آمده است: هركس چیزی از نماز جماعتش فوت شود پس باید تسبیح بگوید: زیرا تسبیح برای مردان است و دست زدن برای زنان. (ابن حنبل، 1409، ج2، ص 479/ طوسی، 1413، ج33، ص 6)
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله زنان را از سخن گفتن در جمع مردان بازداشته تا زمینه ای برای انحراف نباشد، ممانعت از اشتغال به طریق اولی صورت می گیرد، زیرا هم مشتمل بر حرف زدن است و هم مشتمل بر غیر آن. (طوسی، 1413، ج33، ص 6/نجفی، 1362، ج40، ص14)

دلیل چهارم: اصل عملی
 

شك و تردید در جواز یا عدم جواز اشتغال زنان موجب اجرای اصل عدم جواز می شود. از این رو، اگر هیچ یك از ادله قبلی بر عدم جواز اشتغال زنان را تمام ندانیم، عدم جواز مطابق اصل عملی است.

اشتغال زن از دیدگاه فقهای امامیه
 

در فقه امامیه با وجود شرایطی خاص، اشتغال زن مجاز شمرده شده و با استناد به ادلّه متعددی این معنا به اثبات رسیده است. ادلّه امامیه به دو صورت نقضی و حلّی (اثباتی) ارائه شده است. ادلّه نقضی ناظر بر ادلّه اهل سنت و در جهت ردّ آنها می باشند و ادلّه حلّی در صدد اثبات رای امامیه بیان شده اند.

دلایل نقضی
 

الف. ادلّه نقضی آیات
 

1. برتری مرد، نافی حق اشتغال زن نیست: با استناد به آیات 34 سوره «نساء» و 228 سوره «بقره»، گرچه برای مردان درجه و فضیلتی نسبت به زنان ثابت می شود، لكن این موجب نفی اشتغال زنان نمی شود. منظور از «فضل» در آیه 34 سوره «نساء» و «درجه» در آیه 228 سوره «بقره» برتری مردان بر زنان به حسب طبع و ذات آنان است؛ زیرا مردان از نظر قدرت تعقل و تفكر بر زنان برتری دارند و بر همین اساس، تكالیف آنها نیز از تكالیف زنان متفاوت است و كارهای سخت و طاقت فرسا به عهده مردان قرار داده شده است (طباطبائی، 1340ق، ج 4، ص 340/ قرطبی، 1405ق، ج3، ص 125)
فضل به این معنا، مانع اشتغال زنان نمی باشد؛ زیرا اشتغال زنان در اموری كه با وضعیت جسمی و روحی آنان تناسب داشته باشد، منعی ندارد و موجب برتری آنها بر مردان نمی شود؛ چرا كه در هر حال، اصل برتری به لحاظ طبع و ذات در مردان وجود دارد؛ چه زنان اشتغال داشته باشند و چه نداشته باشند.
2. تسلط مرد بر همسر خویش: آیه 34 سوره «نساء» تنها بر تسلط مرد بر همسر خویش دلالت دارد و دایره شمول آن محدود به زندگی خانوادگی است. زیرا اولاً، شأن نزول آیه در ارتباط با مسائل خانوادگی است؛ ثانیاً، سیاق آیه مورد نظر نیز مربوط به زندگی خانوادگی و زناشویی است و سخن از تسلط مرد بر همسرش در قبال فعالیت هایی است كه برای او انجام می دهد؛ زیرا انفاق بر زن از آن جهت كه زن است تنها در محیط خانوادگی و از سوی شوهر صورت می گیرد و هر دو علت قوامیت كه در آیه آمده، یعنی «بما فضّل الله بعضهم علی بعض» «بما انفقوا من اموالهم» با هم اساس حكم بر قوام بودن مرد است و عمومیت این علت كه سبب تسلط مردان بر همه زنان در تمام امور می شود امری ناپسند است؛ زیرا از لحاظ شرعی مردان خارج از دایره زناشویی فقط در دو مورد بر زنان سیطره دارند: یكی حاكمیت و دیگری قضاوت، كه هیچ كدام مانع اشتغال زنان نمی باشد.
3. برتری، ملاك قوامیت: اگر عموم تعلیل «بما فضّل الله بعضهم علی بعض» پذیرفته شود در این صورت، ملاك قوام و سرپرست بودن فقط برتری است نه چیز دیگر. پس اگر در جامعه ای زنانی از لحاظ علم و تقوا و قدرت تحلیل و عقل و درایت برتر از مردان باشند لازم است بتوانند به انواع اشتغالات بپردازند و اگر با مردان مساوی باشند باید سپردن انواع مناصب و اشتغالات به آنها مجاز باشد.
4. جواز اكتساب زن در قرآن: در آیه 32 سوره «نساء» می خوانیم: «... للرجال نصیب مما اكتسبوا و للنساء نصیب مما اكتسبن.»
طبق این آیه، زن و مرد در جهت اكتساب و استفاده از منافع آن یكسان می باشند و بدون دلیل نمی توان زن را از اشتغال كه یكی از اسباب منافع است منع نمود.
5. برتری مرد فقط در ارث است: برخی معتقدند كه «فضیلت» در آیه 34 سوره «نساء»، هر فضیلتی را شامل نمی شود، بلكه منظور، برتری مردان در برخورداری از ارث است. مؤید این نظر آن است كه در آیات قبل، سخن از ارث و چگونگی تقسیم آن است و آیه بعد نیز در مورد ارث می باشد. (قرطبی، 1405، ج5، ص 169)
برخی از مفسران در شأن نزول این آیه می گویند: در جاهلیت زنان ارث نمی بردند؛ وقتی اسلام سهم ارث آنان را معین كرد گفتند: كاش سهم ما مثل سهم مردان باشد. سپس آیه مذكور نازل شد. (همان، ص 162)
بنابراین، آیه اشاره به برتری خاصی دارد و با استناد به آن نمی توان هر برتری از جمله اشتغال زنان را نفی كرد.
6. برتری مرد در حق طلاق است: كلمه «درجه» در آیه 228 سوره «بقره»، نكره در سیاق اثبات است كه بر صرف وجود دلالت دارد. صرف وجود همسنگ با كمترین مرتبه وجودی است؛ پس نمی توان برتری در تمامی موارد را از آیه برداشت كرد. (شمس الدین، [بی تا]، ج2، ص 73)
این آیه در مورد روابط خانوادگی و برتری شوهر بر همسر خویش صحبت می كند و در آن سخن از مسائل طلاق و عده می باشد. بنابراین، مقصود از «درجه» شامل حق طلاق و دیگر حقوق خاص شوهر می باشد و آنچه مورد اتفاق بین فقهاست آن است كه «درجه» متضمن حق طلاق است، اما در مورد حقوق غیر از آن، اختلاف نظر وجود دارد. (امین، 1403، ص 37/ فضل الله، 1418، ص 91)
صلاحیت زن برای اشتغال، با این مطلب كه در محیط خانواده شوهر بر او امتیاز و درجه داشته باشد منافاتی ندارد.
7. وجود آیات متعارض: اگر بپذیریم كه این دو آیه ناظر بر منع اشتغال زنان می باشند، بین این آیات و آیه 32 سوره «نساء» ظاهراً تعارض وجود دارد. این تعارض مانع ظهور این دو دسته آیات در زمینه جواز یا حرمت اشتغال زن می باشد و در این زمینه لازم است برای یافتن حكم شارع به روایات مراجعه نماییم.
8. جلوگیری از تبرج، دلیل محدودیت حضور زن در جامعه: آیه 33 سوره «احزاب» نیز نافی اشتغال زنان نمی باشد؛ زیرا این آیه برای بیان منع تبرج و خودنمایی زنان پیامبر وارد شده و طبق ظاهر آیه، محدود كردن زنان در خانه به دلیل جلوگیری از تبرج می باشد و از آن رو كه همواره اشتغال زن با تبرج او ملازمه ندارد، با استناد به این آیه نمی توان به طور مطلق اشتغال زنان را منع نمود.
9. اختصاصی بودن حكم محدودیت حضور زنان: آیه 32 سوره «احزاب»،ظهور در اختصاص حكم به زنان پیامبر دارد؛ زیرا با خطاب «یا نساء النبی» شروع شده است، و اختصاص برخی احكام به زنان پیامبر حاكی از عظمت جایگاه پیامبر و اهمیت حفظ موقعیت و حریم آن حضرت می باشد و زنان پیامبر نمی توانند به گونه ای عمل كنند كه مورد نكوهش دیگران قرار گرفته و به تبع، موجبات اذیت و آزار پیامبر را فراهم آورند.
البته اختصاص حكم به زنان پیامبر بدین معنا نیست كه زنان دیگر می توانند متبرج باشند، بلكه ادلّه فراوانی، از جمله ادلّه مربوط به حجاب، تمامی زنان را از این امر باز می دارد، لكن این آیه ظهور در اختصاص به زنان پیامبر دارد و تعمیم آن به سایر زنان نیاز به دلیل دارد.
10. حضور اجتماعی زنان پیامبر: تاریخ گواهی می دهد كه مخاطبان اصلی آیه 33 سوره «احزاب» یعنی زنان پیامبر نیز محبوس در خانه نبودند و حتی پس از نزول این آیه، رسول الله صلی الله علیه و آله زنان خویش را به سفر می برد و از بیرون رفتن ایشان از خانه منع نمی كرد؛ به علاوه، زنان پیامبر در جامعه حضور فرهنگی و سیاسی داشتند و برای مردم نقل حدیث می كردند. ام سلمه همسر باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله به مصلحت مسلمانان بسیار می اندیشید و از ادای نصیحت و ارشاد آنان به راه صواب كوتاهی نمی كرد. وی در دفاع از ولایت به مسجد رفت و در حضور خلیفه و حاضران گواهی داد. (ابن سعد، 1388، ج8، ص 81)
11. وجود آیات متعارض: اگر دلالت آیه بر نفی اشتغال زنان را نیز بپذیریم، این آیه مانند آیات قبل، با آیه 32 سوره «نساء» در تعارض می باشد و به همان بیان قبلی لازم است در این زمینه به روایات مراجعه كنیم.
منبع: نشریه بانوان شیعه شماره 22

دوشنبه 11/9/1392 - 23:26
آموزش و تحقيقات

نویسنده:فاطمه فرهادیان


 

اثرات و پیامدهای منفی اشتغال زنان
 

امروز گرایش زنان به اشتغال و دست رسی آنان به سازمان های آموزشی(مدارس و دانش گاه ها)به ویژه در جامعه ی شهری در بسیاری از کشورها اهمیت یافته است. در کشور ما نیز برای دست یابی به دستاوردهای دنیای متمدن، دگرگونی های بسیاری در گستره ی تحولات اجتماعی به وجود آمده که برجسته ترین آن، حرکت زنان در خانواده و ورود به دنیای بازار اشتغال است. این پدیده، جامعه و به ویژه نهاد خانواده را تحت تأثیر قرار داده است.
زنان هنگامی که به حقوق اجتماعی خود در حوزه ی شغلی دست یافتند، علاوه بر همسر و مادر بودن، نان آور هم شدند و با توجه به تعدد نقش هایی که زنان در این رابطه پیدا کردند این سؤالات مطرح می شود که این امر چه اثراتی بر زن و روابط زن و شوهری فرزندان داشته است؟ آیا این آثار در جهت ثبات خانواده است یا تضعیف؟
آیا زنان از عهده ی رسالت دیرین خود در قبال خانواده و فرزندان خود به خوبی برمی آیند؟ در این بخش به بررسی این مسائل می پردازیم:

اثرات در بعد فردی:
 

الف)اشتغال زنان و تأثیر آن بر روح و جسم زن برای پرداختن به این بحث، اشاره به چند نکته ضروری است:
تفاوت های فیزیولوژیکی زن و مرد:تفاوت زن و مرد در توانایی ها و استعدادها و هم چنین وضعیت فیزیکی و جسمانی و روحی و روانی است که در بدو خلقت، خداوند در آن ها به ودیعت نهاده است. اگر این طور نبود معنای زن و مرد به گونه ی دیگری بود و نظام خلقت در هم می آمیخت.
جوامع انسانی از زن و مرد به وجود آمده است. اگر ما آنان را از نظر فیزیکی و جسمانی و روحی و روانی یکی بدانیم، ادامه ی حیات ممکن نخواهد بود. بقاء نسل را بدون وجود زن و مرد نمی توان تضمین کرد و حقیقت این است که زن و مرد مکمل یک دیگرند. آری زن و مرد از لحاظ خصوصیات فیزیکی و جسمانی متفاوتند اما از لحاظ حقوق انسانی و اجتماعی مساویند.
حال سخن این است که محدوده ی تفاوت های زن و مرد چیست؟ آیا تفاوت ها تنها در محدوده ی ویژگی های جسمی و فیزیولوژیک است یا آن که پهنه ی وسیع تری را شامل می شود. آن چه از ملاحظه ی مجموع آیات و روایات به دست می آید آن است که زن و مرد نه تنها در بعد جسمی بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، روحی، ذهنی و رفتاری به گونه ای از هم متمایزند.
از تفاوت در ساختمان بدنی و متوسط قد و وزن و حجم مغز گرفته تا تفاوت در خُلقیات، خلاقیت های هنری، میزان تحمل پذیری، آستانه ی تحریک پذیری، نوع خردورزی، جنبه های زیبایی شناختی و ده ها مورد دیگر همگی در دایره ی تفاوت ها جای می گیرند.
در این جا به برخی تفاوت های تکوینی اشاره می کنیم:

1ـ تفاوت های زیستی:
 

از نظر بیولوژیک(ساختار بدن) و فیزیولوژیک (کارکرد اعضا)تفاوت های زیر بین زن و مرد وجود دارد:
1-1)دستگاه تولید مثل:
تمایز دستگاه تناسلی زن و مرد خاست گاه تفاوت های بسیاری است؛ مانند دوران قاعدگی، بارداری و زایمان، یائسگی، تفاوت هورمون های جنسی(تستوسترون در مرد و استروژن در زن غلبه دارد)و... همین امر منشاء برخی تفاوت های زیستی و روانی دیگر هم می شود؛ مثلاً بلوغ جنسی به طور معمول در جنس زن زودتر از مرد رخ می دهد و صفات ثانویه ی جنسی در دختران حدود دو سال زودتر از پسران پدید می آید. توان باروری مرد بسی بیش تر از زن است و تا هشتاد سالگی می تواند ادامه یابد، در حالی که باروری زن با یائسگی-در حدود پنجاه سالگی-پایان می یابد. این تفاوت ها به طور طبیعی بر مسائل روانی و رفتاری تأثیر گذار است و منشأ تفاوت در انتظارات می گردد.
1-2)هورمون ها
تفاوت هورمون های زنانه(استروژن)و مردانه(تستوسترون)که از غدد درون ریز ترشح می شود و در سراسر بدن انتشار می یابد، موجب اختلاف اندام های زن و مرد می گردد.
از جمله، تستوسترون اثر سازنده ی پرقدرتی در تولید پروتئین در سراسر بدن دارد. رشد بافت های عضلانی را تحریک می کند و بر قدرت بدنی مرد می افزاید. توده ی عضلانی مرد به طور متوسط پنجاه درصد بیش تر از بدن زن است. نیز تستوسترون از عوامل رسوب کلسیم در استخوان هاست و بر اندازه و استحکام آن ها می افزاید. از این رو مرد برای انجام کارهای سنگین توانایی بیش تری می یابد. تستوسترون حالات تهاجمی، رقابتی و پرخاش گری را برمی انگیزاند.
از خستگی می کاهد و ادامه فعالیت ها و اجرای کارها را آسان می کند.
در مقابل، ترشح هورمون استروژن در زنان از رشد زیاد استخوان ها جلوگیری می کند، از این رو به طور نسبی قد زن کوتاه تر از مرد است و کاهش ترشح آن عامل پوکی استخوان است که تحرک و نرمی مفاصل و انعطاف پذیری بیش تر بدن زنان را می توان ناشی از آن دانست. از عوامل اصلی تغییر حالات زنان، نوسان سطح استروژن در خون آن هاست که در رفتار زن اثر می گذارد. وقتی ترشح استروژن تنزل می یابد زن بی تاب می شود و آرامش روانی اش به هم می خورد.
1-3)مغز و اعصاب
از آن جا که کروموزوم ها در زن و مرد متفاوت است و سلول های مغز زن دارای کروموزومXXو سلول های مغز مرد دارای کروموزوم های XYاست، مغز مرد، مردانه و مغز زن زنانه است. به طور متوسط مغز زن یک-دهم کم تر از وزن مغز مرد است.
عضلات یک مرد بالغ، چهل درصد بیش از زن هم سن اوست و قدرت بدنی یک پسر هجده ساله به طور متوسط دو برابر نیروی یک دختر هجده ساله است و از این رو مردان در توانایی های بدنی و جسمی از زنان ماهرترند.
در حس لامسه، پوست زن از مرد لطیف تر و نسبت به درد و تحمل فشار، حساس تر است، زنان در کارهای دستی چابک ترند.
بنابراین در بخش تفاوت های زیستی، آمادگی بیش تر مردان برای کارهای سنگین تردیدناپذیر است؛ به ویژه آن که این بخش از تفاوت ها قابل تقلیل به یادگیری، فرهنگ، تربیت و انتظارات نیست.

2ـ تفاوت های روانی:
 

تفاوت های روانی بسیاری میان زن و مرد وجود دارد که از نظر علم روان شناسی به اثبات رسیده است. این تفاوت ها را نمی توان به سادگی، تنها زاییده ی تربیت و محیط دانست. بدیهی است شناخت و توجه به این تفاوت ها، هر یک از دو جنس زن و مرد و به طور کلی بشر را به سوی سعادت هر چه بیش تر رهنمون می سازد. تلقین تحمیلی زیست مردانه به زن-چنان که برخی فمینیست های افراطی دنبال می کردند-نابودی انسانیت و هستی وی را در پی دارد و روان و جسم او را در معرض هلاکت و بی هویتی و استعدادهایش را به سمت انحراف و نقصان سوق می دهد. برخی تمایزات روانی زن و مرد را می توانیم چنین برشماریم:
علایق زیبایی شناختی، اجتماعی و دینی زن ها بیش تر از مردهاست. مردها بیش تر به جنبه های سیاسی و نظری علاقه دارند و زن ها بیش تر به مسائل اخلاقی تمایل نشان می دهند.
براساس تحقیقات، مردان بیش تر از زنان به امور مادی و اقتصادی گرایش دارند. زن از مرد عاطفی تر است و به روابط عاطفی علاقه ی بیش تری نشان می دهند.
جنس زن هیجانی تر از مرد است و کیفیت هیجان او نیز با مرد فرق می کند. براساس تحقیقات، پانزده درصد مردان از فشار روانی رنج می برند، این رقم در مورد زنان به بیست و یک درصد می رسد، از نظر واکنش در برابر عوامل فشارزا نیز بین دو جنس تفاوت هایی مشاهده می شود.
در ناحیه ی هیجانات و عواطف، مطابق مطالعات «ترمن ومیلز»بر روی صدها نفر، تفاوت های زیر قابل تردید نیست:تشخص، ستیزه جویی، جسارت، استقامت و پرخاش گری در بیان احساسات در مردان بیش تر از زنان است. در مقابل در زنان دل جویی و هم دردی بیش تر است و اینان ریزکارتر و از نظر ذوقی حساس ترند. مردان به عملیات برجسته، حادثه آفرینی، فعالیت در هوای آزاد و کارهای مستلزم کوشش بدنی تمایل بیش تری دارند و به ماشین ابزار و داد و ستد بیش تر علاقه مندند اما زنان به کارهای خانه، اعمال ذوقی، دل سوزی و مواظبت کودکان و... علاقه دارند.
پس این اختلافات و تفاوت ها وظایف و حقوق زن و مرد را متفاوت می سازد و در نتیجه تفاوت فعالیت ها و تخصیص نقش ها را به دنبال دارد. از این رو چنان که این تمایزات نشان می دهد ساختار بدنی زنان برای انجام کارهای سبک تر و انعطاف پذیر و به دور از فشارهای عصبی و روانی بنا گردیده و توانایی مرد برای انجام فعالیت های سنگین تر و شدیدتر، آمادگی بیش تری یافته است. اسلام به تناسب این تمایزات که همانا ویژگی های شخصیتی، توانایی ها و تفاوت های فردی است برای انسان ها تکالیف و وظایفی تعیین کرده است و بر نقش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در جامعه تأکید نموده است.
بدین ترتیب زنان باید با در نظر گرفتن این مسئله و با توجه به شرایط روحی و جسمی خویش پا به این عرصه نهند.
مهم ترین مسئله ای که در اشتغال زنان مورد توجه قرار می گیرد وجود نقش های متعددی است که زنان به عنوان همسر و مادر و گرداننده ی خانواده به عهده می گیرند. نقش هایی که در جامعه ی ما به صورت سنتی به آن نگریسته می شود و بعضاً با نقش مدرن زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه در تعارض است.
«فرضیه ی کم یابی»که توسط «بارنت (Barnet)در 1993طرح گردید، با این نظر که تکثر نقش ها موجب اضطراب و فشار بیش تر بر زنان می شود هم نوا است. او فرض را بر این می گذارد که ایفای چند نقش عمده به صورت هم زمان، موجب زایل شدن انرژی محدود فرد می شود و در نتیجه زنان در پاسخ گویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش (خانوادگی و شغلی)-که هر دو نیز مستلزم توان پاسخ گویی بالا هستند-با کم بود انرژی و ضعف و ناتوانی روبه رو می گردند.
به نظر می رسد پذیرش اشتغال برای زنان به معنای زیر بار مسئولیتی مضاعف رفتن و قبول نقش های متعدد و احیاناً متعارض در زندگی است. زیرا زنان بنا بر تعهد عاطفی و اخلاقی خودشان هیچ گاه از زیر بار مسئولیت های همسری و مادری شانه خالی نمی کنند، لذا اشتغال برای آنان تحمیلی(ناخودآگاه)و فوق طاقت است و می تواند اضطراب و فشار روانی و... را به دنبال داشته باشد. برخی از جامعه شناسان تصریح می کنند که اشتغال مادران در خارج از منزل بر مسئولیت آنان به طور ناعادلانه افزوده است.
واقعیت این است که میزان ساعات فعالیت های زنان به مراتب بیش از مردان است زیرا همان طور که می دانیم بسیاری از زنان علاوه بر سهم برابر در تلاش های اقتصادی بیرون از منزل، به امور مربوط به خانه داری نیز می پردازند.
بدین ترتیب بسیاری از زنان متأهل، روزهای طولانی تری را به کار مشغولند؛ یک شیفت کاری کامل در خانه و یک شیفت هم در اداره. از این رو معمولاً بعد از مدتی با تحلیل قوای جسمی مواجه می شوند که ممکن است نتایج خوشایندی برای آنان در پی نداشته باشد.
با توجه به این که زنان از نظر فیزیولوژیک توانایی کم تری دارند، و این که مسئولیت و رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل از لحاظ طبیعت به عهده زن گذاشته شده است و زن باید بیماری ماهانه را در ایام کودکی و پیری که از تبعات تولید نسل است تحمل کند، سنگینی دوره بارداری و بیماری مخصوص این دوره را به عهده بگیرد، سختی زایمان و عوارض آن را تحمل نماید، کودک را شیر بدهد و پرستاری کند؛ این ها همه از نیروی بدنی و عضلانی زن می کاهد و توانایی او را در کار و کسب کاهش می دهد. از این رو زنان شاغل به علت قبول مسئولیت مضاعف اجتماعی و خانوادگی، همواره در معرض انواع تنش های روحی و آسیب های جسمی هستند.
«استوارت رابینسون(1992)»در نتیجه ی تحقیق خود بیان می دارد که مشارکت زنان در نیروی کار موجب افزایش میزان استرس در میان آن ها گشته است و «هاستن(1992)»دریافته است زنانی که بیرون از خانه کار می کنند به ناچار با استرس های ناشی از نقش حرفه ای خویش نیز سر و کار دارند. از جمله پیامدهای استرس شغلی که می توان به آن اشاره نمود:اضطراب، تنش، درهم شدگی و برآشفتگی، گوشه گیری و افسردگی و خستگی روانی و افزایش ضربان قلب و فشار خون خستگی جسمانی، بیماری های قلبی و عروقی و ... هم چنین کاهش عمل کرد، پرخاش گری و... اختلال در روابط با خانواده و دوستان.
مطالعات دیگری نیز وجود دارد که نشان داده است زنان شاغل در مقایسه با مردان شاغل آمادگی بیش تری برای ابتلا به بیماری های جسمی و روانی دارند. از بعد روانی به نظر می رسد که زنان در شرایط مساوی حرفه ای با مردان قدری بیش تر تحت تأثیر استرس های حرفه ای قرار می گیرند. به عنوان مثال در یک تحقیق نشان داده شد که زنان کارگر در مقایسه با مردان کارگر بیش تر مبتلا به بیماری هایی شده اند که ریشه ی اضطرابی دارند(دیوس و کوپر 1980) علاوه بر این نتایج بعضی دیگر از تحقیقات حکایت از این دارند که زنان شاغل به خصوص آن دسته از زنانی که مسئولیت های مهم تری دارند از درجه ی اضطراب بیش تری برخوردارند.
اما با همه ی این واقعیت ها، زنان هم چنان در محیط های حرفه ای در مقایسه با مردان هم سطح، نگرانی های بیش تری دارند و به طور جدی تری تحت تأثیر منابع استرس قرار می گیرند.
بسیاری از افراد شاغل به کار، گرفتار بیماری های ناشی از کار می گردند که زنان نیز از این امر مستثنی نیستند.
بیماری های ناشی از کار بیماری هایی هستند که به علت مواجهه با عوامل فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی یا سایکولوژیکی در محیط کار به وجود می آیند. بیماری های ناشی از کار به علت اشتغال به یک کار و تحت شرایط موجود در آن به وجود می آیند.
بیماری های زیان آور شامل:عوامل فیزیکی مثل سر و صدا و ارتعاش که باعث کاهش شنوایی، عوامل زیان آور شیمیایی باعث بیماری های انقباض عروقی تروماتیک، مسمومیت ها، سرطان ها، آلرژی ها و آسیب های دستگاه عصبی، عوامل ارگونومیکی باعث استرس ذهنی، آسیب های کششی و کاهش بهره وری و کیفیت کار، و عوامل خطر مکانیکی باعث حوادث و آسیب های ناشی از کار می شود.
از این رو با توجه به توانایی ها و سیستم بدنی و فیزیولوژیکی زنان که دارای لطافت های خاص خویش است حضور در برخی از مشاغل که منجر به این بیماری ها می گردد، عوارض ناگواری بر جسم و روح زن وارد می آورد که گاه جبران ناپذیر است.
از این رو جا دارد روایتی را که حضرت رسول اکرم(ص)در مورد زن فرموده اند در این جا بیان داریم که ؛«المرأه ریحانه لیست بقهرمانه» زن، دسته گل است. نه کار اندیش و قهرمان.
و هم چنین از امیرالمؤمنین(ع)به فرزند عزیزش امام حسن(ع)روایت است که می فرمایند:«خارج از امور شخصی زن، کاری در اختیار او نگذار تا طراوتش بیش تر و لطافتش زیادتر و زیبائیش پایدارتر باشد» و از این جا به توجه خاص خداوند به جنس وجودی زن پی خواهیم برد!
ب)اشتغال زنان و تأثیر بر سن ازدواج:
پدیده هایی نظیر تأخیر در سن ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، بالا رفتن نرخ تجرد قطعی، کاهش تعداد فرزندان و... از مهم ترین آثار ناشی از خروج زنان از خانه و اشتغال به کار آن ها در اجتماع است. هم چنان که به نظر می رسد این تحولات کند و بطیء اما در حال وقوع است.
براساس آمارهای موجود و تحت شرایط اقتصادی -اجتماعی جدید میانگین سن ازدواج یا میانگین سن اولین ازدواج در بسیاری از جوامع صنعتی رو به افزایش است.
این که میانگین سن ازدواج دختران در کشور ما در سال 75براساس آمارهای رسمی هجده سال و در بین پسران بیست و چهار سال بوده است در حالی که این میانگین در سال1380به بیست و دو سال برای دختران و بیست و شش سال برای پسران رسیده است، شاهدی بر درستی ادعای ماست. هم چنین برابر آمار اعلام شده از سوی ثبت احوال استان خراسان، طی شش ماه اول سال1380 در آن استان میزان ازدواج نسبت به مدت مشابه سال1379،چهارصد و در سطح کشور2/96درصد کاهش یافته است.
بالا رفتن سن ازدواج خود در تشکیل خانواده پای داری خانواده و نظایر آن ها تأثیر دارد. بالا رفتن سن ازدواج حتی در مواردی به وضعیت خانواده های بدون فرزند منجر می گردد که خود باعث ناپای داری خانواده می شود. این مبحث در جای خود مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
از جمله عواملی که در این خصوص به تأخیر در ازدواج منجر می گردد، استقلال مالی و اقتصادی زنان شناخته شده است. این امر باعث شده است تا ازدواج و تشکیل خانواده و متعاقب آن بچه دار شدن آن ها، با تأخیر مواجه گردد.
نیازهای اقتصادی تا حد زیادی به عنوان انگیزه ی ازدواج و تشکیل خانواده به حساب می آید.
در اسلام توصیه به ازدواج و ترک عزوبت شده است. رسول خدا(ص)به فردی فرمود:«ازدواج کن و الّا از خطا کارانی، ازدواج کن که اگر نکنی در صف گناه کاران قرار می گیری و...
از دواج موجب دوری و برکناری از لغزش و انحراف و در نتیجه باعث حفظ دین می گردد. رسول خدا(ص)فرمودند:«من تزوج فقد احرز نصف دینه... آن کس که ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده است.»
هم چنین می فرمایند:«ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج؛ هیچ بنایی نزد خداوند محبوب تر از ازدواج بنیان گذاری نشده است.»
با توجه به این که اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده ارزش و اهمیت بسیار قائل شده، این امر نباید مورد غفلت و بی توجهی قرار گیرد و کم اهمیت جلوه داده شود.
بدیهی است که اگر ازدواج ترک و نادیده گرفته شود از سلامت جسم و روان خبری نخواهد بود. نسل بشر رو به فنا خواهد گذاشت، تعادل روانی از دست خواهد رفت، جرائم و انحرافات در اجتماع توسعه و گسترش خواهد یافت و یأس و افسردگی و دل مردگی و سردرگمی نسل و هرج و مرج در روابط در اثر بی خانوادگی برجامعه غلبه خواهد یافت.
(البته این امر نیاز به تحقیقاتی میدانی دارد)
ج)اشتغال زنان و تأثیر آن در بارداری
بارداری یک فرآیند طبیعی و در عین حال مهم و سرنوشت ساز است. بهداشت روانی این دوره از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بارداری باید زمان و دوره ای سالم و شاد برای مادر باشد و به دور از هر گونه استرس و نگرانی و آسیب های جسمی. این امر به نظارت و رسیدگی کامل نیازمند است. امروزه تحقیقات نشان می دهد که وضعیت روانی زن در دوران بارداری بر رشد جنین تأثیر به سزایی می گذارد. مادر تن درست، شاداب، با تحرک و نیرومند بی شک فرزندی با همین ویژگی ها را می پروراند. و اضطراب ها، ناراحتی ها، ترس ها، نگرانی ها، هیجانات شدید، منظره های حزن انگیز، غم و اندوه ها، نیز همگی می تواند به طور غیر مستقیم در روان و بلکه جسم کودک اثر نامطلوبی داشته باشد. لذا بر مادران واجب است که آگاهانه مراقبت های لازم را انجام دهند.
عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی که زنان شاغل در محیط های مختلف شغلی خود با آن روبه رو هستند موجب می شود تا زنان با خطرها، بحران ها و مشکلات مختلفی مواجه شوند. در دوره بارداری از این جهت که اثرات نامطلوب این عوامل می تواند سلامت مادر و جنین هر دو را به خطر بیندازد، مراقبت های بیش تری نیاز است. این مراقبت ها در دو زمینه ی مهم جسمانی و روانی است. در بعد جسمانی تأمین تن درستی زن و کودک، بارداری کامل و بهبود سریع پس از یک زایمان طبیعی مورد نظر است و در بعد روانی شرایط مطلوب زندگی که آرامش و آسودگی خاطر زن، باید حداقل تنش و اضطراب را به هم راه داشته باشد، توصیه می شود. اما این امور برای یک زن باردار که شاغل می شود به سختی فراهم می گردد و وی همواره با استرس و نگرانی دست و پنجه نرم می کند و همواره با مخاطراتی هم راه است که خود و جنینش را مورد تهدید قرار می دهد و ممکن است این امر اثرات نامطلوبی بر جنین بگذارد.
یک زن باردار باید در محیطی امن که کم ترین تنش ها و استرس ها را به هم راه دارند و محیطی که کم ترین عوارض را بر جنین و مادر وارد می کند دوران بارداری را سپری کند. اما یک زن شاغل کم تر می تواند چنین محیطی را برای خود و جنینش فراهم و مهیا سازد. چنان که زنان شاغل در بیمارستان ها، آزمایش گاه ها، رادیولوژی ها و ...با انواع مواد شیمیایی، بیهوشی رادیولوژی و پرتوها و اشعه های خطرناک سر و کار دارند. ضمن این که یک زن باردار در طول حاملگی خود به طور معمول دچار کمر دردهایی می شود که این امر در صورت شاغل بودن او دو چندان می گردد، بنابراین برای حفظ سلامتی جنین و مادر و جلوگیری از سقط جنین، محیط شغلی، محل مناسبی برای گذران دوران بارداری نیست و خطرات و عوارض بسیاری در پی خواهد داشت.

پی نوشت:
 

1ـ ایران مهدی زادگان، مقال اشتغال زنان و تأثیرات تربیتی آن در خانواده، نشریه فولاد،46.
2ـ بهجت یزدخواستی، زنان و تغییرات اجتماعی،ص282،انتشارات مانی.
3ـ محمد رضا زیبایی نژاد، همان.
4ـ همان،ص64.
5ـ مسعود آذربایجانی، مقاله اشتغال زنان در جامعه، مجموعه مقالات ،ص985.
6ـ همان،ص986.
7ـ همان.
8ـ همان،ص987،به نقل از ژانت، روان شناسی زنان،ص32و131.
9ـ همان،به نقل از سیامک رحیمی، روان شناسی زنان،ص134.
10ـ همان،ص987،به نقل از ژانت، روان شناسی زنان ص11و110.
11ـ همان، به نقل از روان شناسی تفاوت های فردی، ص210و211.
12ـ مرتضی مطهری، همان، ص164و165.
13ـ مسعود آذربایجانی، همان، به نقل از روان شناسی رشد، مفاهیم بنیادی در روان شناسی کودک ص45.
14ـ همان،ص989.
15ـ بینا، موانع و عوامل رشد در خانواده،ص14.،انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
16ـ عصمت دانش،همان،ص73.
17ـ بینا، مقاله زنان شاغل، شوهران ناراضی و فرزندان طلب کار، نشریه همشهری،80/3/6.
18ـ سوده حجتی کرمانی، مقاله اشتغال و تعدد نقش های زنان، نشریه شرق،82/9/17.
19ـ مسعود آذربایجانی، مقاله اشتغال زنان در جامعه، مجموعه مقالات، ص 996.
20ـ نسرین جزنی ، مقاله ارزش کار خانگی زنان، نشریه کار و جامعه 52، بهمن1382،ص24.
21ـ یعقوب فروتن مقاله تأثیر اشتغال زنان بر مناسبات زناشویی و خانوادگی، نشریه ابرار،82/9/4.
22ـ بینا، مقاله اشتغال زنان، کمک مالی یا تنوع زندگی، نشریه همشهری، 80/9/18.
23ـ زلیخا سلطان محمدی، مقاله نقد و بررسی اشتغال زنان، نشریه کتاب ماه(علوم اجتماعی)خرداد،80،ص107.
24ـ احمد مطهری،رابطه اقتصاد خانوادگی، ص140،انتشارات چاپ خیام.
25ـ بینا، بررسی وضعیت اشتغال زنان در ایران، نشریه قدس، 14و21و78/4/28.
26ـ محمد حاتمی، استرس مادران شاغل،ص109،مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چاپ 1382.
27ـ همان،ص69و70.
28ـ همان،ص71.
29ـ بینا، مقاله زنان و استرس های حرفه ای، نشریه فولاد62،ص46.
30ـ سایکولوژی:دانش مربوط به مسائل روحی و روانی.
31ـ ماشاءالله عقیلی نژاد و مسعود مصطفایی، طب کار و بیماری های شغلی، ج1،ص5،انتشارات ارجمند.
32ـ ترومایتک:ضربه.
33ـ عوامل ارگونومیکی:عوامل جسمی.
34ـ ماشاء الله عقیلی نژاد و مسعود مصطفایی، همان،ص7.
35ـ وسائل الشیعه،ج14،ص120،هم چنین ترجمه محمد دشتی، نهج البلاغه، ص537،انتشارات مجتبی.
36ـ علویه همایونی،زن مظهر خلاقیت الله،ج 1و2،ناشر.
37ـ مؤلف ص71به نقل از الزواج فی الاسلام، ترجمه احمد جنتی.
38ـ فخری جمشیدی، مقاله ضرورت اجتماعی اشتغال زنان، نشریه کار و جامعه،ش46آذر1381،ص45.
39ـ محمد تقی شیخی، جامعه شناسی زنان و خانواده، ص104،انتشارات شرکت سهامی.
40ـ علی رضایی، مقاله انگیزه های شغلی زنان، نشریه صف،ش264.
41ـ محمد تقی شیخی، همان.
42ـ علی قائمی، نظام خانواده در اسلام، ص43،به نقل از مستدرک الوسائل،ج2،ص531.
43ـ وسائل الشیعه، ج14،ص5، انتشارات مکتبه الاسلامیه، تهران، تصحیح ربانی شیرازی.
44ـ همان،ج14،ص3.
45ـ علی قائمی، نظام خانواده در اسلام،ص42.
46ـ تألیف استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان در دوره پیش دبستان،ص158،انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
47ـ اصغر بهمنی، دانستنی هایی برای مادران،ص45به نقل از دانستنی های پزشکی برای زنان.
 

منبع:نشریه پیام زن، شماره 218

دوشنبه 11/9/1392 - 23:25
آموزش و تحقيقات

نویسنده: زهرا چیذری




 
با نگاهی به آمار و ارقام مشارکت اجتماعی زنان می‌توان دریافت این مهم نیز همانند آمار قبولی دختران در دانشگاه سوار بر منحنی صعودی می‌تازد و زنان در عرصه‌ی اشتغال نیز همچون تحصیل می‌روند تا از مردان پیشی بگیرند. با وجود این، اشتغال زنان یکی از مسائلی است که هنوز هم جای بحث دارد. از همین رو، همواره کار کردن زن در خارج از خانه، با توجه به ویژگی‌های ذاتی و تأثیرگذار وی در خانواده و نقش‌های بی‌بدیل مادری و همسری، با نگاه‌های منتقد همراه بوده است.
از سوی دیگر، باید در نظر داشت مشارکت اجتماعی زن، به صورتی که امروز در تعاریف ما جای گرفته، نقش‌های اصلی و مهمی را که سبک زندگی ‌اسلامی ‌ـ‌ ایرانی برای وی در نظر گرفته است تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به بیان دیگر، سبک زندگی اسلامی‌ـ‌ایرانی نه فقط خانه‌داری را یک شغل بسیار مهم می‌داند، بلکه آن قدر برای نقش‌های مادری و همسری زن ارزش قائل است که دیگر نقش‌های وی را در سایه‌ی این دو وظیفه‌ی حساس تعریف می‌کند، زیرا این نقش‌ها، بر خلاف دیگر وظایف تعریف‌شده در ساختار جامعه، هیچ جایگزینی ندارند.
در این میان اما باید دید مفهوم اشتغال در سبک زندگی اسلامی‌ـ‌ایرانی چیست؟
آیا خانه‌داری شغل نیست؟
چرا یک زن زمانی شاغل محسوب می‌شود که از محیط خانه فاصله بگیرد؟
اشتغال یک زن آیا وی را با تعدد نقش‌ها مواجه نمی‌سازد و حتی در صورت توانایی وی برای ایفای شایسته‌ی تمامی این نقش‌ها، آیا روح و جسم زن دچار خمودگی و فرسودگی نمی‌شود؟
با توجه به نیازهای روحی فرزندان در تعامل با مادر، آیا فرزندان از اشتغال مادر آسیب می‌بینند؟
اشتغال زن چقدر بر تعاملات خانوادگی وی و ایفای نقش همسری اثر دارد؟
آیا میان افزایش حضور اجتماعی زنان با بالا رفتن سن ازدواج، تأخیر در فرزندآوری و کاهش رشد جمعیت کشور ارتباط معناداری وجود دارد؟
در ادامه به این سؤالات پاسخ می‌دهیم.

جایگاه خانه‌داری در سبک زندگی ایرانی‌ ـ‌ اسلامی

شاید در نخستین گام برای بررسی آثار و پیامدهای اشتغال زنان بر خانواده و جامعه باید مفهوم اشتغال را مورد بازبینی قرار داد. اشتغال از جمله مفاهیم بنیادین و کلیدی است که در هر فرهنگی معنایی متفاوت پیدا می‏کند. امروز در جامعه‌ی ما نیز اشتغال اغلب به همان معنایی رایج در غرب به کار می‏رود؛ یعنی کار درآمدزا. در این فرهنگ، شاغل به کسی می‏گویند که در ازای کار، دستمزدی دریافت کند. اما شغل در فرهنگ اسلامی بر مفهوم «کار» تأکید دارد.
کار به معنای عام هر چیزی است که برایش انرژی صرف می‏شود؛ چه رسمی باشد چه غیررسمی، مزدبگیر باشد یا فی سبیل‏الله. بنابراین تعبیر کار خانگی، خانه‏داری، پرورش فرزند، فعالیت زنان روستایی در بخش کشاورزی و مواردی نظیر آن نیز به مفهوم کار است. در متون دینی نیز بر این معنا از کار تأکید شده است و همه مکلف به آن هستند.
از سوی دیگر، خانه‌داری حتی ارزش افزوده هم دارد. برای نمونه، اگر یک ماه هزینه‌ی کارهایی را که خانم در خانه انجام می‏دهد را محاسبه کنید، ارزش کار آن‌ها مشخص خواهد شد و مشاهده خواهید کرد که خانه‏داری زن علاوه بر سایر محسناتی که دارد از لحاظ اقتصاد فردی نیز مقرون به صرفه است و تأثیر زیادی بر اقتصاد جامعه دارد. برآورد شده است که کار منازل بین 25 تا 40 درصد ثروت ایجادشده در کشورهای صنعتی را در بر می‏گیرد.1
علاوه بر این فرآیند مهم تربیتی، عاطفی، اخلاقی و... نیز بر حضور مؤثر زن در خانه مترتب است. پس می‌بینیم که خانه‌داری نه فقط شغل محسوب می‌شود، که در حلقه‌های اقتصادی جایگاه مهمی را هم به خود اختصاص می‌دهد.

بایدها و نبایدهای اشتغال زنان از نگاه مقام معظم رهبری

از نگاه رهبر معظم انقلاب نیز اشتغال بانوان بایدها و نبایدهایی دارد. آسیب نرسیدن به نقش‌های اصیل زن، یعنی مادری و همسری، و بحث رعایت حریم محرم و نامحرم و پرهیز از اختلاط، شروط اساسی است که رهبر معظم انقلاب برای اشتغال بانوان جامعه بر‌می‌شمرند.2
بنا بر تأکید ایشان، نقش‌های همسری و مادری، بر خلاف دیگر نقش‌های تعریف‌شده در جامعه، بی‌بدیل‌اند و فقط زن می‌تواند از پس آن برآید.3 به تعبیر رهبر فرزانه‌ی انقلاب، فرزندآوری و تربیت فرزند و باز کردن گره از تارهاى فوق‌العاده ظریف عواطف کودک، تنها با سرانگشتان مادر امکان‌پذیر است تا کودک دچار عقده‌ی‌ عاطفی نشود.4
از سوی دیگر، عدم رعایت حریم‌ها می‌تواند نظام ارزشی و اخلاقی جامعه را به ورطه‌ی نابودی بکشد. این اتفاق با سستی پایه‌های خانواده و بی‌اعتمادی شوهر آغاز می‌شود و با پوک کردن پایه‌های سلامت اخلاقی خانواده به جامعه نیز کشیده می‌شود.
بر همین اساس، می‌توان اثرگذاری اشتغال بانوان بر نقش‌های مادری و همسری را مورد ارزیابی قرار داد.

باید‌ها و نبایدهای اشتغال بانوان

اشتغال زنان مانند هر پدیده‌ی دیگری دارای وجوه مثبت و منفی است. در اینجا نیز باید اهمیت و تأثیرگذاری این محاسن و معایب را بر فرد، خانواده و جامعه در نظر گرفت تا بتوان به یک قضاوت کلی از ترسیم جایگاه زن در مشارکت‌های اجتماعی دست یافت.
افزایش اعتماد به نفس، احساس استقلال، خودباوری و کمک به اقتصاد خانواده از محاسنی است که برای اشتغال زنان برشمرده می‌شود، اما چالش‌های بسیاری نیز در این مسیر وجود دارد؛ چالش‌هایی برای خود بانوان، فرزندان، خانواده و در نهایت جامعه.

پیامدهای فردی اشتغال زنان

تحمیل فشارهای روحی و جسمی ناشی از تعدد نقش‌ها:
اشتغال نقش‌هایی غیر از نقش اصلی مادری و همسری به بانوان تحمیل می‏کند. این تنش‌ها گاهی سبب تغییرات کلی در خلق‌وخوی زنان می‌شود؛ به گونه‌ای که روحیه‌ی لطیف و ظرافت‌های زنانه گاهی به طور کلی تحت تأثیر قرار می‌گیرد و این مهم، هم بر رشد و تعالی فردی زن اثرگذار است و هم بر روابط خانوادگی وی.

تأخیر در ازدواج:

تجرد قطعی یا تجرد تا سنین بالا امری است که در میان زنان شاغل بیشتر به چشم می‌خورد و استقلال مالی یکی از دلایل این پدیده است. این موضوع صرف‌نظر از تبعات فردی، منجر به کاهش نرخ رشد جمعیت در جامعه نیز می‌شود.

جا‌به‌جایی نقش‌ها و اولویت‌ها:

زنان شاغل گاهی آن‌چنان در کار خود غرق می‌شوند که نقش‌ها و اولویت‌هایشان تغییر می‌کند و این تغییرات بر ارزش‌ها و انتظارهای فرد، تفکر و تصمیم‌گیری‌های وی تأثیر می‌گذارد و به مرور زمان، مسائل کاری بر مسائل خانوادگی، همسر و فرزندان اولویت می‌یابد.

احساس گناه در مادران شاغل:

مادران شاغل گاهی به علت نگرانی از عدم حضور در کنار فرزندشان احساس گناه می‌کنند که این احساس منجر به اضطراب و در نهایت، لطمه به کار و رابطه‌ی مادر و کودک می‌شود و به صورت پرخاشگری، توجه بیش از اندازه به کودک و... بروز می‌کند.
پیامدهای خانوادگی اشتغال زنان
سستی کانون خانواده:
از نظر «آنتونی پارسونز» پایگاه اجتماعی خانواده و حفظ امنیت و آسایش خانواده از طریق درآمد شغلی مرد است و نقش زن ایجاد و حفظ روابط عاطفی درون خانواده است. پارسونز این تقسیم را بهترین شکل برای حفظ وحدت خانوادگی می‌داند و تداخل هر نقش دیگری را سبب بر هم خوردن تعادل زندگی به حساب می‌آورد، زیرا به خصوص در حالت اشتغال زن، او تبدیل به رقیب شغلی شوهر خود می‌گردد و این رقابت زن و شوهر با یکدیگر سبب ناهماهنگی و نابسامانی خانواده می‌شود. به باور وی، نقش‌های متعارف زن و مرد معادل و مکمل یکدیگر است.

سردی روابط با همسر:

زن ویژگی‌های روحی متفاوتی از مرد دارد. از همین رو، چالش‌هایی که در محیط کار به وجود می‌آید می‌تواند خستگی‌های روحی و جسمی را برای وی به وجود آورد و این خستگی‌ها بر روابط زناشویی و حتی کلامی زن تأثیر می‌گذارد و می‌تواند منجر به سردی ارتباط او با همسرش شود. در نتیجه، تفاهم زن و مرد به تخاصم مبدل می‌گردد و حتی می‌تواند منجر به جدایی شود.

بروز روحیه‌ی مدیریتی در برخورد با همسر:

گاهی زنان شاغل، روحیه‌ی منعطف و مهربان خود را از دست می‌دهند و روحیه‌ی مدیریتی پیدا می‏کنند که این مسئله نیز بر روابط آن‌ها با همسر تأثیرگذار است.

استقلال مالی و احساس عدم وابستگی:

گاهی استقلال مالی و عدم وابستگی اقتصادی زن سبب تغییر روابطش با مرد می‌شود. به بیان دیگر، رفتار استقلال‌طلبانه‌ی زن، اقتدار و مدیریت مرد را خدشه‌دار می‌کند و این مسئله موجب بروز اختلاف در خانواده می‏شود.

کم‌رنگ شدن حضور زن در خانه:

اشتغال زن سبب می‏شود تا زمان حضورش در کانون خانواده کاهش یابد و این مهم، علاوه بر تأثیر بر روابط او با همسر، فرزندان را نیز متأثر می‌سازد.
انتقال خستگی ناشی از کار به خانه و عدم آمادگی جسمانی و روانی برای برآوردن نیازهای روانی و عاطفی اعضای خانواده یکی دیگر از عوارض این حضور کم‌رنگ است.

ارضای نیازهای کلامی و عاطفی زن در محیط کار:

برخی از بانوان شاغل در محیط کار آن قدر با همکاران و مراجعان ارتباط کلامی دارند که ممکن است در منزل نیاز و انگیزه‌ای برای برقراری رابطه‌ی کلامی با اعضای خانواده نداشته باشند. این مسئله می‌تواند به شکل مشکلات عاطفی و رفتاری و دوستی‌های افراطی و ناسالم در فرزندان بروز کند. در مورد همسر نیز ممکن است این موضوع موجب بدخلقی و برقراری روابط عاطفی و کلامی ناسالم با زنان دیگر شود.

کاهش ارتباط با بستگان و دوستان:

خانواده‌های شاغل، در مقایسه با خانواده‌های سنتی، وقت کمتری برای حضور در خانواده و اقوام دارند. از این رو، به نوعی منزوی می‌شوند و حمایت عاطفی و روانی و حتی مالی اطرافیان را از دست می‌دهند.

غلبه‌ی ارتباطات کاری بر ارتباطات خانوادگی:

گاهی ارتباطات دوستانه و روابط عاطفی در محیط کار و میان همکاران از روابط و تعاملات خانوادگی پیشی می‌گیرد؛ به گونه‌ای که همان مدت زمان کوتاه حضور در خانواده نیز حضوری سرد است و این به روابط خانوادگی بیش از پیش آسیب می‌زند.

تأثیر اشتغال مادر بر فرزندان

ارتباط فرزندان با مادر نه فقط در رفع نیازهای کودک مؤثر است، بلکه بر حالات روانی و عاطفی وی نیز تأثیر می‌گذارد. مادران شاغل اغلب به دلیل آنکه بخش مهمی از ساعات مفیدشان را در طول روز از فرزند جدا هستند، نمی‌توانند همانند مادران خانه‌دار به کودکان خود رسیدگی کنند. علاوه بر این، آن‌ها در کنار خستگی جسمی و ذهنی ناشی از کار، مسئولیت ‏خانه و خانه‌داری را هم به دوش می‌کشند. از سوی دیگر، سپردن کودکان به مهد کودک هم چندان مورد تأیید کارشناسان نیست، چرا که به باور آن‌ها این کار ممکن است موجب بروز نابسامانی‌های روانی خاصی در بزرگ‌سالی شود.

فاصله‌ی عاطفی از فرزند:

روان‏شناسان معتقدند کودکان در سال‏های نخستین زندگی، نیاز شدید عاطفی دارند و این نیاز تنها از سوی مادر تأمین می‏شود و با هیچ نهاد جایگزین دیگری تأمین نمی‏شود. با شاغل شدن زن، که مهم‏ترین نقش را در ایجاد تعادل عاطفی و روانی و ایجاد فضایل دارد، لطمه‌ی شدید روحی به فرزندش وارد می‏شود.

کاهش نفوذ مادر در تابعیت‌پذیری فرزند:

هر مسئله‌ای که سبب دوری والدین از فرزندان شود از میزان نفوذشان در آن‌ها کم می‌کند. اشتغال مادر نیز این دوری را پدید می‌آورد و به این صورت، بر تربیت صحیح فرزندان تأثیر می‌گذارد، زیرا فرزند دیگر حرف‌شنوی لازم را ندارد.

رفتارهای تربیتی خارج از خط تعادل:

خستگی‌های روحی ناشی از اشتغال در خارج از منزل گاهی سبب رفتار غیردوستانه و سخت‌گیری افراطی مادر می‌شود و گاهی هم مادر می‌کوشد تا ساعات نبودن خود را با هدیه یا نوعی باج دادن به فرزند جبران کند و این روند افراطی و تفریطی رفتار با فرزندان کلیّت تربیت او را دچار خدشه می‌نماید.

عدم نظارت مستقیم بر فرزندان و غفلت از نیازهای آن‌ها:

پرخاشگری و عدم تمرکز، اُفت تحصیلی و بحران‌های عاطفی در نوجوانی حکایت از عدم نظارت مستقیم والدین و به خصوص مادر بر آ‌ن‌ها دارد و این مسئله نیاز به حضور و واکنش به موقع مادر در برابر رفتارهای فرزندان را بیشتر به رخ می‌کشد.

تضعیف جایگاه پدر:

اشتغال مادر ممکن است نقش و جایگاه پدر را در بین فرزندان پسر مخدوش کند. فرزندان چون می‌توانند بخشی از نیازهای مالی خود را از طریق مادر برطرف نمایند، ممکن است نقش پدر را در منزل نادیده بگیرند و از کمک‌ها و راهنمایی‌های وی خود را بی‌نیاز بدانند و به مرور زمان، پدر در انزوا قرار گیرد.

کم‌رنگ شدن نقش مادر به عنوان الگوی جنسیتی برای دختران:

بی‌تردید نخستین الگوی دختر، مادر است. دختر در تعامل با مادر، خانه‌داری، کدبانویی، شوهرداری، بچه‌داری و امثال آن را یاد می‌گیرد و به تدریج، بخشی از مسئولیت زندگی را در خانواده بر عهده می‌گیرد و خود را برای زندگی آینده آماده می‌کند؛ اما حضور کم مادر در خانه و کانون خانواده این الگو را بی‌رمق می‌سازد.

دوگانگی در تربیت فرزندان:

در طول زمان حضور در محل کار، مادر مجبور است فرزند یا فرزندان خود را به مهد کودک یا به افراد دیگری از فامیل مثل خواهر یا مادربزرگ بسپارد. این در حالی است که الگوهای تربیتی مادر با ایده‌ها و روش‌های تربیتی مربیان مهدها و دیگران متفاوت خواهد بود و فرزندان با حالتی دوگانه در رفتار و افکار و ارزش‌ها رشد خواهند نمود.
آثار اجتماعی اشتغال بانوان
اگرچه پیامدهای فردی، خانوادگی و آثار اشتغال مادر بر فرزندان همگی می‌توانند به طور غیرمستقیم جامعه را متأثر سازند، اما اشتغال زنان به طور مستقیم نیز تبعاتی برای جامعه دارد. از جمله تبعات این امر می‌توان به کاهش رشد جمعیت و بیکاری مردان اشاره کرد.
1. اثر اشتغال بانوان با نرخ رشد جمعیت در کشور
2. نرخ رشد جمعیت در کشور ما نیز با کاهش چشمگیری مواجه شده است؛ کاهشی که به باور بسیاری از صاحب‌نظران ارتباط معناداری با افزایش اشتغال بانوان در دهه‌های اخیر دارد.

کم شدن میل به فرزندآوری:

زنان شاغل به سبب تعدد وظایف ترجیح می‌دهند فرزندان کمتری داشته باشند تا بتوانند از پس ایفای نقش مادری برآیند. در نتیجه امروز تک‌فرزندی پدیده‌ی غالبی است که در خانواده‌هایی که در آن‌ها زن شاغل است بیشتر دیده می‌شود. گاهی هم شاهد فاصله‌ی سنی زیادی بین بچه‌ها هستیم که آسیب‌های خودش را دارد.

تأخیر در فرزندآوری:

در کشور ما و بر اساس ضعف قوانین و اجرای نامناسب آن‌ها، زنان شاغل برای از دست ندادن شغلشان ناگزیرند فرزندآوری را به تأخیر بیندازند.

3. بیکاری مردان

زنان اغلب نیروی کار ارزان‌تری به شمار می‌روند و به دلیل آنکه مسئولیت مدیریت مالی خانواده با آنان نیست، راحت‌تر زیر بار مشاغل کم‌درآمد می‌روند. همین امر موجب می‌شود شرکت‌ها و مؤسسات به استفاده از نیروی زن تمایل داشته باشند و در این میان، مردان بیکار می‌مانند. این موضوع یکی از نگرانی‌ها و دغدغه‌های جامعه‌ی امروز ما نیز هست.

راهکارها

در برابر آسیب‌هایی که برای اشتغال بانوان برشمردیم، راهکارهایی نیز وجود دارد؛ راهکارهایی که می‌توان علاوه بر در نظر گرفتن مسائل اقتصادی خانواده، آرامش روحی و روانی بانوان، نهاد خانواده و فرزندان را نیز در آن‌ها منظور کرد.
1. توجه به ارزش و اهمیت خانه و خانه‌داری:شاید در نخستین گام لازم باشد تا با نگاهی دوباره به جایگاه خانه‌داری و ارزش همسری و مادری، بازتعریفی از اشتغال و مفید بودن بانوان جامعه ارائه شود. مطابق تعریفی که ارائه شد، خانه‌داری متقارن با بیکاری نیست، بلکه خانه‏دارى و ایفای نقش مادری و همسری، بستر فرهنگ‏سازى و اصلاح اجتماع و رشد انسان‏هاست؛ همچنان که در آیات و روایات ما نیز به ارزش مادری و همسری زنان توجه ویژه‌ای شده است.
2. احیای ارزش مادری و اهمیت تربیت فرزند
3. تقسیم کار میان اعضای خانواده
4. پرهیز از تجمل‌گرایی و رعایت اعتدال و قناعت در هزینه‌ها و مخارج زندگی و به نوعی بازگشت به سبک زندگی ایرانی و اسلامی سبب کاهش چشمگیر نیازهای مادی خانواده می‌شود و دیگر نیازی به اشتغال هم‌زمان زن و شوهر برای تأمین هزینه‌ها نیست.
5. گسترش کارهای نیمه‌وقت یا پاره‌وقت برای بانوان
6. جدی‌تر شدن بحث دورکاری و در نظر گرفتن اولویت برای دورکار شدن زنان، به خصوص مادران دارای فرزند کوچک
7. تفکیک محیط‌های شغلی مردان و زنان برای پیشگیری از بروز برخی آسیب‌های اخلاقی
8. توسعه‌ی مشاغل خانگى و توسعه‌ی مشاغل محلى
9. امکان به دست آوردن فرصت شغلى پس از وقفه‌ی چند ساله به دلیل انجام فعالیت‏هاى مادرانه
10. حذف کشیک‏هاى غیرضرورى در ساعات شب برای زنان
11. ایجاد فرصت‏هاى شغلی جدید در عرصه‏هاى متناسب با روحیات بانوان
12. جدی گرفتن بیمه‌ی زنان خانه‌دار برای کاستن از دغدغه‌های معیشتی این قشر مفید و مؤثر
این‌ها از جمله مواردی است که همت و باور مسئولان و سیاست‌گذاران جامعه را می‌طلبد و اگر جدی گرفته شود، می‌تواند تا حدود زیادی از مشکلات بانوان در زمینه‌های اقتصادی بکاهد.

نتیجه‌گیری

اشتغال بانوان هرچند منعی دینی یا اجتماعی ندارد، اما با آسیب‌هایی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. هرچند کم نداریم بانوانی را که با رعایت بایدها و نبایدهای اشتغال، که مهم‌ترین آن‌ها آسیب ندیدن نقش مادری و همسری و پرهیز از اختلاط با نامحرم است، علاوه بر مشارکت اجتماعی موفق، نقش‌های اساسی خود را نیز به شایستگی انجام می‌دهند. اما نمی‌توان انکار کرد این مهم نیازمند همراهی و همدلی تمامی اعضای خانواده است. در غیر این صورت، فرسودگی و کسالت روح و جسم بانوان شاغل امری دور از انتظار نخواهد بود.
از سوی دیگر، با کندوکاوی جدی در برخی از پژوهش‌ها و مقالات حامی اشتغال زنان و معرفی این موضوع به عنوان نیاز واقعی و مطالبه‌ی جدی زنان، ردپای تفکرات فمینیستی را می‌توان در آن‌ها مشاهده کرد که آگاهانه یا ناآگاهانه وارد این مفاهیم شده‌اند. به هر حال، تفاوت‌های جسمانی و روان‌شناختی زنان و مردان و تفاوت بین بافت دینی‌ـ‌فرهنگی جامعه ما با جوامع اروپایی و غربی از مواردی است که اشتغال بانوان در جامعه‌ی ما را از جوامع اروپایی متمایز می‌سازد.
هرچند نمی‌توان برای مثبت یا منفی بودن اشتغال بانوان نظر قطعی ارائه کرد، اما به نظر می‌رسد نقش‌های بی‌بدیل زنان در محیط خانواده آن قدر مهم است که نمی‌توان آن را با هیچ نقش دیگری مقایسه کرد و حیف است این تعهد تأثیرگذار آسیب ببیند یا به آن خدشه وارد شود.
منابع تحقیق :
1. گیدنز، 1373، ص 196.
2. بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی.
3. همان.
4. همان.
منبع: برهان

 
دوشنبه 11/9/1392 - 23:25
آموزش و تحقيقات

نویسنده: حجة الاسلام سید عباس رضوی

بعضی از كسانی كه با میرزا محشور بوده اند در احوال وی نوشته اند كه در مدرسه حاج حسن صالح آبادی رشت به فراگیری دانش پرداخت و نخستین گام های علم آموزی را در این مدرسه برداشت و پس از آموختن ادبیات فارسی، عربی، صرف و نحو و قرآن به جرگه طلاب مدرسه جامع كه از سطح بالاتری در ارایه دروس برخوردار بود، رفت و شروع به فراگیری كرد. هوش و استعداد سرشار میرزا باعث شد كه در مدت كوتاه گام های بلند بردارد و پایه آگاهی های خود را بالا ببرد و به گونه ای رسمی در سلك روحانیت درآید. عكس هایی از میرزا با لباس روحانی كه با هم شاگردی هایش گرفته، موجود است. در هر حال میرزا كوچك خان پس از چندی برای دست یابی به مدارج علمی بالاتر، از رشت به تهران مراجعه كرد.
تذكره نویس های میرزا بیش از این اشاره نكرده اند كه دروس حوزوی را تا كجا پیش برد، ولی آنچه از سیره و سخنرانی ها و نامه های او معلوم است؛ این كه میرزا در حد بالایی از علوم حوزوی برخوردار بود؛ یعنی تسلط به آیات قرآن داشت و براساس قرآن استدلال می كرد و در سیره خود و روش مبارزاتی متكی به قرآن و سیره انبیا و اولیا بود و توجه خاصی به سیره پیامبر9 و امام حسین7 داشت. از كلمات و عبارات او می فهمیم كه مثل یك طلبه مبتدی یا روشن فكر مذهبی نبود. روشن فكرها در دوره میرزا ادبیات خاص خودشان را داشتند. یك طلبه مبتدی، این قدر محكم و استوار و استدلالی صحبت نمی كرد. او همیشه در محضر انسان های صاحب فكر و علمای طراز اول سخنرانی می كرد. در هیأت اتحاد اسلامی سخنرانی داشت و در نماز جماعت هایی كه در مناطق مختلف گیلان برپا می شد و علمای بزرگی؛ همچون: میرزا عبدالوهاب صالح، علم الهدی، بحرالعلوم و شاید نزدیك به ده پانزده نفر از علمای مجرب پای سخنرانی میرزا می نشستند و از هیچ یك اعتراضی علیه صحبت های میرزا نوشته نشده است.
آن زمان تهران كانون دانش بود و دارای 35 مدرسه علوم دینی و جمعیتی از علمای بزرگ. عده زیادی از این علما فیلسوف بودند و عده ای از بزرگان فقه و اصول بودند از جمله شیخ فضل الله نوری و میرزا عبدالله نوری. شیخ عبدالنبی اعتقاد داشت كه عالم دینی نباید فقط به تبلیغ و تدریس بسنده كند، بلكه باید به برطرف كردن گرفتاری های مردم و سرو سامان دادن به كارهایشان بكوشد و خود نیز چنین بود. مدرسه محمودیه كه میرزا در آن جا درس می خواند برنامه تربیتی دقیق و حساب شده ای داشت و براساس وقف نامه آن، باید طلبه های تلاش گر و درس خوان در آن پذیرش می شدند. در مدرسه مروی هم مقررات مشابهی حاكم بود. در این مدارس طلاب باید تلاوت قرآن را به اندازه یك حزب در برنامه روزانه خود قرار می دادند. طلبه ای كه می خواست اتلاف وقت كند، یا درس نخواند و تحقیق نكند، حق ورود به این مدارس یا ادامه تحصیل در آن ها را نداشت. از روی شواهد و قراین می فهمیم كه در این مدارس، روی تربیت و تهذیب طلبه، زیاد تأكید می كردند و معتقد بودند كه طلبه در عین حال كه خوب درس می خواند، از نظر تعهد و مسؤولیت پذیری هم باید ویژگی بارزی داشته باشد.
میرزا در این مدارس با پیروی از سیره ی پارسایانی چون: شیخ عبدالنبی نوری و سید حسن مدرس گام های بلندی در آراستگی برداشت و در میان همگنان، به پارسایی، وارستگی، اخلاق و رفتار و خلق و خوی نیك، مهربانی و مهر ورزی، هم راهی و هم گامی با ستم دیدگان و مبارزه با ستم پیشگان شهرت پیدا كرد.
میرزا از لحاظ سیاسی و مبارزاتی، طرفدار مشروطه خواهان و از نظر فكری شاگرد عبدالنبی نوری بود كه از هم فكران شیخ فضل الله بود. میرزا در مشروطه شركت داشت و حتی از رهبران آن بود، اما با مشروطه خواهان تندرو، در یك سنگر نبود. شواهد بسیاری داریم كه میرزا، هم در زمان نهضت مشروطه و هم در دوره نهضت جنگل، بسیار پای بند اصول و معتقدات دینی خود بود و كم ترین انحرافی را بر نمی تافت.
ما رفتار شیخ فضل الله نوری را در رفتار میرزا هم می بینیم. او ممكن است با همه روش های شیخ فضل الله نوری موافق نبوده باشد و از همین رو پس از آن كه در سال 1327 شیخ فضل الله به شهادت رسید، میرزا همچنان همكاری با مشروطه طلبان را ادامه داد و از آن ها جدا نشد. سال 1329 كه محمدعلی شاه برای سركوب مشروطه وارد تركمن صحرا شد، میرزا همراه با گروهی از انقلابیون به جنگ او رفت و مجروح هم شد. این مسأله نشان می دهد كه میرزا از نهضت مشروطه جدا نشد و كناره گیری نكرد. عده ای از علما پس از اعدام مرحوم شیخ فضل الله نوری راهشان را از مشروطه جدا كردند و گفتند: مشروطه راه به تباهی برده، ولی میرزا هنوز امیدوار بود كه مشروطه به اهداف خود برسد و اشتباهش را جبران كند. او معتقد بود كه اگر آدم های صالح، خودشان را از این جریان كنار بكشند، كل نهضت به دست جریان باطل می افتد. مرحوم مدرس هم معتقد بود كه اگر علما در صحنه می ماندند و سیاست را به دست نااهلان نمی سپردند، شیخ فضل الله اعدام نمی شد و حكومت به دست اشرار و آدم های ناصالح نمی افتاد. میرزا از شهادت شیخ فضل الله بسیار افسوس می خورد، اما پیرو خط مشی مرحوم مدرس بود كه دیانت را از سیاست جدا نمی دانست.
میرزا بسیار پای بند ارزش ها و اصول اسلامی و دور از شعارگرایی، یا هیجان زدگی بود. در نهضت جنگل، اصول و ارزش های اسلامی، خط قرمز بودند و هیچ یك از مبارزان جنگل، حق عبور از آن ها یا داد و ستد بر سر آن ها را نداشت. برپا داشتن شعایر اسلامی و پاس داشت نشانه های دین در جنبش جنگل از چنان پایگاهی برخوردار بود كه حتی در تنگناهای شدید و نیاز نهضت به ساز و برگ جنگلی و كمك های مالی، میرزا هرگز دست از اصول خود بر نداشت. این پای بندی در زمانی كه روس ها حاضر بودند به شرط آن كه میرزا كوچك خان دست از شعایر اسلامی بردارد، همه گونه ساز و برگ نظامی و پشتوانه های مالی را در اختیارش بگذارند و همه جور كمكی به او بكنند، مثال زدنی و افتخارآفرین است. پرچم جنگل همان پرچم سه رنگ ایران و آراسته به آیه ی شریفه ی: ﴿نصر من الله و فتحٌ قریب﴾ بود.
میرزا و جنگلی ها بر مدار قرآن و اسلام حركت می كردند و میرزا هر كسی را كه می خواست به مأموریت های بزرگ و مهم بفرستد، او را به قرآن سوگند می داد. در روزگاری كه شعایر اسلامی بسیار كم رنگ شده بود و رهبران گروه های مبارز علیه استبداد، پای بندی به دین و آیین نداشتند و بیشتر تحت تأثیر غرب بودند، از اردوی میرزا، در سحرگاهان و ظهر و شامگاه، صدای اذان می آمد و همگان را به اقامه ی نماز جماعت فرا می خواند. میرزا حتی پیش از نهضت جنگل و هنگام تحصن در شاه بندری عثمانی اذان می گفت و مبارزان را به نماز فرا می خواند. میرزا برای حركت خود، مسجد را پایگاه قرار داده بود و از آن به بهترین وجه استفاده می كرد. او در مناسبت ها، عبایی بردوش می افكند و برای مردم از دین و آیین سخن می گفت. رفت و آمد دایمی او به مساجد و كانون ها و انجمن های مذهبی باعث شده بود كه لاییك ها، او را مرتجع و كهنه پرست بخوانند. به همین دلیل پس از نابودی نهضت جنگل و غلبه دین ستیزان هوادار شوروی در انزلی، مساجد از رونق افتاد. میرزا در هنگامه ای سخت كه تصمیم گیری، دشوار می شد، با استخاره ی قرآنی كه همیشه همراهش بود، راه گشایی می كرد و با تسبیحی كه مونس او بود، پیوسته ذكر می گفت. پاس داشت مرزهای محرم و نامحرم از دیگر اصول نهضت جنگل بود. میرزا در عین حال كه به مشاركت زنان در امور اجتماعی و سیاسی احترام می گذاشت، در آمیختگی زن و مرد را گناه می دانست و تلاش می كرد تا سربازانش از گناه دور باشند. در نهضت جنگل، حفظ شعایر اسلامی، به ویژه پای بندی به عفت از واجبات بود و ترك آن، مجازات شدیدی را به همراه داشت؛ از همین رو مردم به یاران جنگل اعتماد داشتند و با آغوش باز از آن ها استقبال می كردند.
هر وقت میرزا قصد كار مهمی را داشت، با عالمان آگاه به مشورت می پرداخت و برای اصلاح امور در انجام كارهای فرهنگی و قضایی از روحانیت كمك می گرفت. او روحانیت را ضامن استقلال سیاسی ایران و سد محكمی در برابر هجوم كمونیسم می دانست.
مبارزه میرزا با استبداد و استعمار برای رسیدن به قدرت چند روزه دنیا نبود، بلكه او تلاش های خود را بر مدار اسلام پیش می برد و جز دفاع از عزت، كرامت و حرمت مسلمانان و حفظ سرزمین های اسلامی، هدفی نداشت. هنگامی كه نقاب از چهره پرفریب كمونیست ها گرفته شد به نیروها و فرماندهان خود دستور اكید داد كه از رفت و آمد با بلشویك ها پرهیز كنند. میرزا در عین حال كه از چندین سو درگیر مبارزه بود، از آنچه پیرامونش می گذشت غافل نبود و اجازه نمی داد حقی از كسی ضایع شود. در قلمرو فرمان روایی میرزا، همه افراد؛ از جمله اقلیت های مذهبی، شأن و حقوق خود را داشتند.
منبع: نشریه نامه جامعه شماره 39
دوشنبه 11/9/1392 - 23:21
آموزش و تحقيقات

نویسنده: محمد‌رسول دریا گشت




سالها پیش در یكی از كتابفروشی‌های رشت كتاب كوچكی دیدم و خریدم كه «تاریخ مكمل جنگل»1 نام دارد. مؤلف آن حاج سید‌صفا موسوی خود را ساكن و اهل گوراب زرمخ ـ‌كه ستاد و مركز عملیات نظامی جنگل بوده ـ معرفی كرده و اشاره می‌نماید كه آنچه در این كتاب آمده همه را حضوراً شاهد و ناظر بوده و یا از اهالی محل مذكور كه مطلع در امور نهضت جنگل بوده‌اند پرسیده و ضبط كرده است. این كتاب یكصدو بیست صفحه‌ای به قطع رقعی مطالبی پراكنده از پیدایش نهضت جنگل و شكل‌گیری آن، معرفی بعضی چهره‌های انقلاب جنگل و نقل خاطرات آنان مانند ناصرالاسلام ندامانی، حسن‌خان معین‌الرعایا، برخورد جنگلی‌ها با انگلیسی‌ها، متن نامه‌ی كیكاچنكوف به میرزا و پاسخ میرزا به آن نامه، و نقل بعضی خاطرات از خود مؤلف رادر بر می‌گیرد.
سی‌صفحه از این كتاب به «ادبیات روزنامه‌ی جنگل» اختصاص دارد. اشعاری نقل شده كه طی سالهای 1335 و 1336 هجری قمری توسط سخنوران نامور مانند: حیدر‌علی كمالی، میرزا علی‌اكبرخان قزوینی، اشرف‌الدین حسینی گیلانی، حسین‌ كسمائی، عارف قزوینی سروده شده بود و در روزنامه‌ی جنگل چاپ شده است. تعدادی هم اشعار متفرقه‌گیلكی آورده شده است. در میان این صفحات چند قطعه شعر كوتاه ـ‌ اغلب دو بیتی ـ نه چندان دلچسب منسوب به میرزا كوچك‌خان چاپ شده (صفحات 92 و 95) كه نسبت به صحبت آن با توجه به محتوای اشعار تردید باید كرد، بویژه آنكه جای ضبط و چگوگی مأخذ آن اشعار هم معین نشده بود.

در سال 1365 از شادروان ابراهیم فخرایی همكار فرهنگی میرزا كوچك‌خان كه آن موقع در قید حیات بودند راجع به این اشعار و اصولاً اینكه آیا میرزا كوچك‌خان شعر هم می‌گفته است یا خیر سؤال كردم. آن مرحوم طی یادداشت مورخه 29/7/1365 چنین جواب فرمودند:
«... بله گهگاه شعر می‌گفته، آن هم طرداًللباب و در ایام جوانی مرثیه به هیچ‌وجه... او طبع روان نداشت ولی قسمتی از اشعارش در روزنامة دامون (سال اول، 1359، شماره‌ی 13) درج شده است. قسمت دیگری از اشعار فارسی و گیلكی آن مرحوم در جزوه‌ای به نام «سرود سبز سپیداران»2 از انتشارات ارشاد اسلامی رشت منعكس است.»
جزو‌ی مذكور را كه به مناسبت شصت و سومین سالگرد شهادت میرزا در رشت چاپ شده بود و نیز دور‌ه‌ی كامل روزنامه‌ی دامون را دیدم. آنچه در جزوة كوچك 38 صفحه‌ای سرود سبز سپیداران از اشعار میرزا كوچك‌خان (ص 15 و 16) آمده بود، شامل یك غزل هفت بیتی و یك دوبیتی است كه عیناً در روزنامه‌ی دامون قبلاً به چاپ رسیده بود. معلوم شد این دو قطعه شعر را میرزا به خط خود به شادروان حاج شیخ یوسف نجفی گیلانی (1245 ـ 1327 ش) از مجتهدین آزادیخواه، ظاهراً استاد و مدرس میرزا كوچك‌خان به هنگام تحصیل در یكی از مدارس حاج‌حسن یا جامع رشت به یادگار داده بود. شاعر فاضل گیلانی آقای فریدون نوزاد كه رونوشت این اشعار نزد وی است آن را جهت چاپ در اختیار روزنامه‌ی دامون گذاشته بود كه چگونگی ضبط و نسخه‌برداری این اشعار را چنین مرقوم فرموده بودند:
«... این غزل به خط خود آن مینویی روان در میان اوراق دانشور گرانمایه، مجتهد آزاد‌ه‌ی پاك‌اندیش حاج شیخ یوسف نجفی گیلانی موجود بود كه توسط حضرتشان به مخلص ارائه گردید و فی‌المجلس نسخه برداشتم. امید آن است كه فرزندان شادروان نجفی جیلانی این اثر نفیس را با توجه به ارزش تاریخی آن حفظ كرده باشند.» 3
در انتهای نامه‌ی آقای فریدون نوزاد اشاره‌ای هم شده است به یك دو بیتی زیبا و دلنشین دیگری به گویش گیلكی از میرزا كه گویا نزد شادروان حاج اسماعیل دهقان بوده است. غزل سرودة میرزا كوچك‌خان و دوبیتی مذكور با ترجمه‌‌ی فارسی جهت آگاهی خوانندگان عیناً نقل می‌شود.
هوالحق

گوهر كجی در عالم بودی چو ابروانش
دیگر تو راستی را یكسر نما نهانش

با آه آتشینم، از آب دیده نبود
یا سوختی دو گیتی، یا غرق آبدانش

بین در كمان كمین كرد دل را به تیر مژگان
ارجان بود هزارم، بادابدان نشانش

در زیر تیغ تیزش، شادم بَرَد سرم را
آزرم دارم آن دم، خونین شود بنانش

از دوری جمالش، تن را نگر چسان شد
چون كاه می‌كشاند، موری در آشیانش

می‌خواستم مثالش اندر دو دیده بندم
لیكن نجست نقشی، وهم من از میانش

«گمنام» را نخستین، بُد نامی و نشانی
همچون تو نامور كرد، گم‌نامش و نشانش

«این غزل كه در ایام تحصیل در مدرسه گفته شده بود به عنوان یادگاری تقدیم حضرت حاج شیخ گردید. جمعه 27 جمادی‌ الثانی 1338 ـ میرزا كوچك»
در پایان غزل اشاره شده است كه تخلص میرزا در شاعری «گمنام» بوده است. دو بیتی نغز و دلكش میرزا هم كه به گویش گیلكی سروده شده با ترجمة فارسی آن نقل می‌شود:
گیلكی ترجمه‌ی فارسی
گیسه گئِسه كودی جالَستَن رِه گیست
را بافتی برای آویزان كردن
رئِسه رئِسه كودی والَستَنِ
رِه تابیدی و به صورت ریسمان
درآوری برای دست و پا گیر شدن
می‌دیله اومیین دبسته بوسته
دل من در آن میان بسته شده
بمیرم تی دَبَس وابَستَنِ رِه بمیرم
برای باز و بسته كردن [گیس]تو

معانی فارسی كلمات

ـ‌گیسه = گیس را. های غیر ملفوظ در آخرین گیس به معنی «را» است.
ـ گیسهَ = گیس بلند بافته شده
ـ كودی = انجام دادی، كردی
ـ جالستن = آویزان كردی
ـ ریسه ریسه = تاباندن و به صورت ریسمان درآوردن
ـ ره = برای
ـ والستن = دست و پاگیر شدن، راه را بند آوردن
ـ می‌دیله = دل من
ـ او = آن
ـ میین = میان
ـ دبسته بوسته = بسته شده
ـ تی = تو
ـ دبس وابستن = باز و بسته كردن
همچنانكه قبلاً اشاره شد انتساب اشعار ضبط شده در صفحه 92 كتاب «تاریخِ مكمل جنگل» منسوب به میرزا قابل تردید و پذیرفتنی نیست و اینجا هم اشاره‌ای بدان نمی‌شود، بخصوص با توجه به محتوای آن یقیناً نمی‌توان از میرزا بوده باشد، اما در صفحه‌ی 95 همین كتاب یك بیت پس از آوردن شعر سید‌ابوالقاسم لیمونجوئی خطاب به میرزا كوچك‌خان و در جواب شعر وی نقل نموده و قبل از بیت نوشته است «میرزا كوچك‌خان خود شاعر نبود، وسیله‌ی اسماعیل دهقان یكی از جنگلی‌ها كه از شعرای گیلان بود در جواب نوشت:
از تواریخ و سیر آموختم دستور روشن
مرد حزم اول كند اندیشه، بعد آهنگ دشمن
جمله‌ی بالا به صورتی نقل شده كه خواننده می‌پندارد شعر را باید خود میرزا گفته باشد. شادران ابراهیم فخرایی در كتاب سردار جنگل ( ص 330) داستان مذكور را به این صورت مرقوم داشته‌‌اند:
«لیمونجو یكی از قراء تابعه‌ی رودسر است و سید‌ابوالقاسم لیمونجوئی كه امام جماعت و شخص متمكنی است مردی است آزادی‌خواه و در كسوت روحانیت كه برادرش وثوق‌الممالك عسكری در عداد مجاهدین جنگل مشغول خدمتگزاری است. امام جمعه‌ی لیمونجوئی از توقف طولانی جنگلی‌ها در صفحات گیلان خسته شده و آرزومند است كه نهال انقلاب با همه‌ی خونهای گرمی كه برای آبیاریش ریخته شده است به ثمر بنشیند و زندگی عادی مردم شهری و دهات توأم با آسایش و رفاه و عاری از هیجان و دلهره آغاز گردد، لهذا نامه‌ی منظومی كه مشحون از ترغیب و تشویق و در عین حال متضمن ملامت و سرزنش است برای میرزا كوچك‌خان می‌فرستند:
خاك ایران توتیا شد زیر سم اسب دشمن
تا به كی ای شیر بنمودی تواندر بیشه مسكن
میرزا درصدد بر می‌آید كه پاسخ امام را به نظم بدهد، اما چون شاعر نیست،‌ به شاعر ملی اسماعیل دهقان كه این زمان در جنگل بود مراجعه می‌كند. نامبرده جوابی تنظیم می‌نماید كه بدین مطلع آغاز شده بود:
از تواریخ و سیر آموختم دستور روشن
مرد حزم اول كند اندیشه بعد آهنگ دشمن
متأسفانه بقیه‌ی ابیات به یاد نماند و در دیوان مرحوم دهقان نیز كه به اهتمام فرزندش فریدون در سال 1330 به چاپ رسید ملاحظه نگردید.» 4
طبعاً شعرگویی میرزا كوچك‌خان به همین مختصر ختم نمی‌شود، بویژه آنكه در صحنه‌ شاعری تخلص «گمنام» هم داشته است، چه بسا اشعاری از میرزا با همین تخلص نزد دوستان و یاران و خانواده آنان مانده باشد كه باید روزی یافت و برای ثبت در تاریخ چاپ شود.
میرزا كوچك‌خان به ادبیات و فرهنگ ایران عشق می‌ورزید و معلوم گشت طبع شاعری هم داشته و به اشعار حماسی علاقه‌مند بوده، یقیناً به مناسبتهای مختلف شعر می‌سروده و به دوستان هدیه می‌داده است. در این زمینه با یادآوری جمله‌ای از نوشته‌ی شادروان ابراهیم فخرایی در كتاب «سردار جنگل» این بحث را به پایان می‌بریم:
«به اشعار فردوسی علاقه‌ی خاصی داشت، به طوری كه در گوراب زرمخ مركز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود.» 5

پی نوشت ها :

1ـ تاریخ مكمل جنگل، نوشته حاج سیدصفا موسوی، چاپ حقیقت رشت، 1358.
2ـ سرود سبز سپیداران، اداره كل ارشاد اسلامی گیلان، شت 1363.
3ـ روزنامه دامون، چاپ رشت، 1359، شماره 13، ص 7.
4ـ سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، تهران، 1362، ص 328ـ 330.
5ـ پیشین، ص 38.

منبع:ماهنامه فرهنگی و هنری كلك، شماره 60
دوشنبه 11/9/1392 - 23:20
آموزش و تحقيقات


ویژگی های مدیریتی میرزا کوچک خان در گفت و شنود با فتح الله کشاورز؛ محقق و گردآورنده ی اسناد نهضت جنگل
شاید بتوانم بگویم میرزای جنگلی به امامان معصوم و بیش از همه به امام حسین علیه السلام اقتدا می کرد. در بیشتر حملاتی که انجام می داد، یا هنگامی که مورد تهاجم قرار می گرفت، به قیام امام حسین علیه السلام استناد می کرد و می گفت: «پیش می رویم، یا کشته می شویم و به راهی می رویم که امام حسین علیه السلام رفت، یا پیروز می شویم».
ما معتقدیم که پای بندی دینی و مذهبی میرزا تنها به دوران طلبگی او مربوط نمی شود، بلکه در مقام مدیریت نهضت به عنوان یک اصل مورد توجه او است و شواهد تاریخی نیز این انگاره را تأیید می کند. از نامه های موجود میرزا به روس ها همین مطلب اثبات می شود. او از ابتدا با تبلیغ مرام کمونیستی در ایران، مخالفت آشکار و صریح کرد؛ در حالی که هدف عمده ی روس ها تأثیرگذاری افکارشان بر مردم ایران بود. میرزا به هیچ وجه زیر بار خواسته ی آن ها نرفت و به آن ها اجازه تبلیغ نداد، بلکه شدت مخالفت او تا آن جا بود که طرفداران روس ها برایشان پیغام فرستادند که میرزا زیر بار نمی رود و همراهی نمی کند. میرزا شش دانگ حواسش جمع این قضیه بود.
بعد مدیریتی میرزا بسیار برجسته و بارز و از ظرفیت و پختگی عمیق برخوردار است؛ از همین رو افراد با گرایشات مختلف دور او جمع می شدند. توانایی جذب افراد مختلف با سلیقه ها و افکار گوناگون حول محور هدف مشترک، کار هرکس نیست. اگر نهضت به نتیجه نرسید، ربطی به ضعف های میرزا ندارد و نباید علت را در ضعف شخصیتی، یا مدیریتی میرزا جست و جو کرد؛ همان گونه که امام حسین علیه السلام خودشان را مأمور به انجام وظیفه می دانستند و برایشان مهم نبود که نتیجه چه خواهد شد، میرزا نیز با تأسی به مولایش همین کار را کرد. او ایمان داشت که باید با تجاوز خارجی و بی کفایتی حکومت داخلی مقابله کرد، ولی مهم نیست که این تلاش به نتیجه برسد، یا نرسد، بلکه هدف این است که وظیفه را دنبال کند، البته نمی توان گفت که نهضت جنگل به نتیجه نرسید؛ چرا که تأثیرات بسیار مثبت در کشور و تاریخ ما داشت. جنگلی ها به کشور خدمت زیادی کردند. در این راه آدم های مخلص و صالح آمدند، و در راه خدا گمنام جنگیدند و گمنام کشته شدند، اما خون پاک آن ها، بر جریان های بعدی تأثیر گذاشت.
موفقیت های نهضت جنگل مدیون صلابت و پایداری اعتقادی میرزا است. او انسانی صددرصد معتقد به مبانی دینی و حفظ استقلال کشور بود. طبق قرارداد 1907 استقلال ایران زیر پا گذاشته شد و کشور از هر سو مورد تهاجم قرار گرفت. برای میرزا دو رکن اصلی در حرکت جنگل مهم بود: 1. پیاده کردن اصول اعتقادی، 2. حفظ استقلال کشور؛ و به همین خاطر شوروی نتوانست به هدفش برسد. او از این نظر زبان زد مردم گیلان بود. میرزا هر کاری که می خواست انجام دهد، ابتدا استخاره می کرد. هر درگیری و جنگی که پیش می آمد میرزا به قرآن و روایات و دستورات ائمه استناد می کرد. برای مردم مشخص بود که راه میرزا از اعتقادتش نشأت می گیرد. (1)

پی نوشت:

1. ماهنامه یاران شاهد، ویژه سال روز شهادت سردار جنگل میرزا کوچک خان جنگلی، ش 13، آذرماه 1385.

منبع: مجله نامه ی جامعه
دوشنبه 11/9/1392 - 23:20
آموزش و تحقيقات

زمینه های قیام
 

در گیلان نیز که چندی بعد مرکز فعالیت های نهضت جنگل شد اوضاع همچنان نامساعد بود و آزادیخواهان در وضعیت دشواری قرار داشتند. مولف کتاب گیلان در جنبش مشروطیت می نویسد: «... حاکمیت مطلق روس ها در گیلان با عزل نکراسف (کنسول روسیه در گیلان) پایان نیافت و همچنان تا جنگ جهانی اول ادامه داشت. در سال مزبور، که آزادیخواهان ایران در موقعیت بسیار نامساعدی به سر می بردند نفس ها در سینه محبوس و قید و بند قهاریت اجنبی مستولی بود، زمامداران مملکت تشریفات تاجگذاری احمد شاه را تهیه می دیدند (1)»
در هر حال وقوع جنگ جهانی اول اوضاع ایران را به کلی دچار دگرگونی کرد، حاکمیت سیاسی را در ایران به شدت متزلزل نمود و واکنش های مردمی را علیه اشغالگران برانگیخت. «... اشغال عملی قسمت های شمالی ایران توسط روسیه دشمنی توده ی مردم را برانگیخته بود و انگلیس ها از اتخاذ و موافقت جنگی با قوه ی شمال متحمل صدمات زیادی شده... شاه هم که جوان بود. البته میل داشت رفتارش را خوب کند اما قادر نبود که وزرای خود را که بعضی هشتاد ساله بودند تحت کنترل درآورد. در میان اهالی شهرها که بعد از امراء و خان ها و خان زاده ها زیاد به حساب گذارده می شوند، نسبت به ترکان (عثمانی ها) در جاهای معینی اظهار همدردی شده... در میان ایرانیان یک بغض و عداوت همراه با خوف و ترس نسبت به روس ها وجود داشت... نواحی شمال غربی و غرب ایران از جزر و مد ارتش های روس و ترک صدمات و خسارات هنگفت دید... (2) »
بروز جنگ جهانی اول و ورود قوای متجاوز بیگانه به ایرانه فرصتی را برای آزادیخواهان و میهن پرستان فراهم کرد تا برای استقلال کشور و مقابله با بیگانگان دست به مبارزه انقلابی بزنند. میرزا اسماعیل جنگلی اوضاع کشور در هنگامه آغاز جنگ جهانی اول و زمینه های شروع قیام های مردمی را این چنین تشریح می کند: « آغاز جنگ بین الملل که در سال 1333 هـ ق (1914 م / 1293 هـ ش) بوده مصادف با تاریک ترین روزگار ایران بود. جنوب و جنوب غربی و سایر نقاط یا در تحت نفوذ انگلستان و یا اینکه دچار هرج و مرج های محلی و نفاق های ایلی بوده، فقط شهر تهران پایتخت بی مسمی تمام ایران شناخته می شد. قوای دولتی را مختصری ژاندارم و قزاق که قسمت تحت نظر افسران روسی اداره می شد، تشکیل می داد. وضع اجتماعی مرکز پوشیده و طبقات پایین دستخوش نارسائی های معیشتی و طبقات بالا درصدد جستجوی مرکز اتکایی از بیگانگان بودند. در بین آنها عده ی مختصری از رجال و مبرزین که به آزادی و استقلال ایران دلباخته بودند منفرداً یا به اجتماع گاهگاهی صدای استقلال میهن بلند کرده و هنوز به گوش اکثریت ایرانی نرسیده مجبور به سکوت می شدند. اقدامات این دسته کوچک ولی با ایمان جهت ایجاد اتفاق و وحدت ملی با هزاران موانع داخلی و خارجی مواجه می شد و در عین حال امید استقلال خواهان قوی تر و هر آن منتظر فرصتی بودند تا بتوانند کشتی طوفان زده ایران را به ساحل نجات برسانند (3) »
در واقع نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان زاییده این شرایط تاریخی بود. « بروز بحران های گوناگون و آثار و پی آمدهای قرارداد 1907 م و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ، کشیده شدن ناخواسته کشور به جنگ جهانی اول، تلخ کامی های به جای مانده از مشروطه خواهی، حضور نیروهای روسیه تزاری در گیلان و سایر نقاط کشور، تعدی و تجاوز سربازان روسی به حقوق و نوامیس مردم، دخالت های آشکار بریتانیا در امور داخلی کشور و آشفتگی وضع زندگی دوم، از جمله این بحران ها و عواملی بودند که موجب پیدایش نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان شدند (4) »
بروز جنگ جهانی اول و پیامدهای آن شرایط مناسب را برای جنبش آزادیخواهانی چون میرزا کوچک خان به خوبی مهیا کرده بود. مؤلف کتاب قیام جنگل در این مورد آورده است: « جنگ بین الملل و در هم ریختن دول مقتدر اروپا در عرصه ی جنگ برای میهن پرستان طلیعه ی امیدبخشی بود که می خواستند از اغتشاش های بین المللی استفاده ای به نفع ایران کرده باشند و همین امید موجب شد که کوچک خان نیز اغتنام فرصت کرده ضربت لازم را بر پیکر متجاوزین وارد کند (5)»
ابراهیم فخرایی از همرزمان میرزا کوچک خان و وزیر فرهنگ کابینه ی جنگل نیز در مورد زمینه های آغاز نهضت و انگیزه جنگلی ها برای قیام آورده است: « فقر و بیکاری و مهمتر از همه فقدان امنیت و تجاوز قوی بر ضعیف که به جامعه ایرانی عموماً و به جماعت گیلانی خصوصاً تحمیل شده بود و وجود اغتشاش در جنوب کشور بر اثر دسائس بی انقطاع همسایه جنوبی و تعدیات بی پروای همسایه شمالی جنگلی ها را بر آن داشت که مانند سران ملیون چنین بیندیشند که چنانچه با امکانات موجود کسب قدرت کنند خواهند توانست نه تنها تعدی بیگانه را منکوب و هموطنانشان را از مواجهه با ناراحتی ها نجات بخشند بلکه در تاریخ کشور نیز نقش قهرمانانه ای بعهده بگیرند. چه آنها معتقد بودند بر هر مسلمان پاکدل ایرانی فرض است که وظیفه اش را نسبت به کشور و هموطنانش ادا کند و به تناسب بهره مندیش از اجتماع، خیر و فایده ای به آنها برساند. بدیهی است حصول این منظور جز در سایه سعی و مجاهدت به دست آمدنی نیست... (6) »

شروع فعالیت نهضت جنگل
 

با توجه به مجموعه زمینه ها و عواملی که بدان ها اشاره شد، میرزا کوچک خان در همان ماه های نخستین جنگ جهانی اول در صدد عملی نمودن افکار خود برای مبارزه با بیگانگان برآمد و به اتفاق یکی از همفکران به نام میرزا علی خان دیوسالار از تهران عازم تنکابن گردید تا در « نورکجور » زمینه قیام بر ضد اجانب را فراهم کند، اما به عللی با همسفر خود دچار اختلاف شده و از انتخاب « تنکابن » به عنوان مرکز عملیات منصرف و در رجب سال 1333 هـ ق (1293 هـ ش / 1914 م) وارد لاهیجان شد. (7)
میرزا کوچک خان در لاهیجان دکتر حشمت الاطباء را که طبیب آن شهرستان بود و مرد با ایمانی به نظر می رسید و اصلاحات مهمی در گیلان انجام داده و دارای تجربه های زیادی از مشروطه خواهی بود، با خود همراه نموده به اتفاق به طرف شهر رشت حرکت کردند. ورود میرزا کوچک خان و دکتر حشمت به رشت، مخفیانه صورت گرفت و بدون اینکه کسی از ورودشان آگاه باشد، شبانه وارد منزل میرزا احمد خان (مدیر روزنامه پرورش) شدند. در مدت یک هفته میرزا با دوستان وفادارش محرمانه ملاقات کرد و از آنها برای مراجعه علنی به رشت یاری خواست، زیرا کنسول روسیه اجازه ورود و اقامت در این شهر را به او نمی داد و دولت ایران هم کوچک ترین قدرتی برای صدور چنین اجازه ای نداشت ! بالاخره با پا در میانی برخی از متفذین شهر رشت کنسول روس « اف سینکو » راضی شد تا یک نفر تازه وارد بدون اینکه اجازه فعالیت سیاسی داشته باشد وارد گیلان شود و او کسی جز میرزا کوچک خان نبود. میرزا شبانه از شهر رشت خارج شده، چند روز بعد با تشریفات از جاده عمومی وارد رشت شد و در حالی که چندین هزار نفر از مردم از او استقبال می کردند، به خانه احمد خان مدنی رفت. نخستین قدمی که میرزا و یارانش برداشتند، تشکیل یک تشکیلات مخفی بود که به نام « اتحاد اسلام» خوانده شد. (8)
لازم به ذکر است که میرزا کوچک خان پیش از این در تهران در تشکیلات « اتحاد اسلام » مشغول فعالیت بود و قبل از مراجعت به گیلان با چند تن از رجال طرفدار اتحاد اسلام در تهران مشورت و مذاکره نموده بود. اتحاد اسلامی اندیشه ای بود که از سوی سید جمال الدین اسد آبادی، عبدالرحمن کواکبی، شیخ محمد عبده و رشید رضا به منظور همبستگی عموم مسلمانان و مبارزه با استعمار به وجود آمده بود (9) و به نوشته ابراهیم فخرایی « چند تن از روحانیون شهیر و رجال سیاست ایران همچون سید حسن مدرس، سید محمد رضا مساوات، سید محمد کمره ای، سلیمان محسن اسکندری، سید یحیی ندامانی و میرزا طاهر تنکابنی دنباله رو فکری آن جریان بودند (10) ».
نتیجه مذاکرات این بود که مقرر گردید کانون ثابتی جهت مبارزه با مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور و اخراج نیروهای آنها و مقابله با مظالم حکام بی لیاقت و فساد تشکیلات دولتی ایجاد گردد. متعاقب آن بود که میرزا کوچک خان پس از بازگشت به گیلان به کمک دکتر حشمت و برخی دیگر از یارانش مقدمات قیام را آماده نمود و بدین ترتیب شالوده نهضت جنگل پی ریزی گردید (11)، و وقتی که نهضت جنگل پیشرفت کرد میرزا نام تشکیلات خود را « هیئت اتحاد اسلام » گذاشت. (12) به نظر می رسد عنوان « هیئت اتحاد اسلام » از آن جهت از سوی نهضت جنگل انتخاب گردید که هدف غائی آن مانند اتحاد اسلامی که سید جمال الدین اسدآبادی بنیان نهاد، مبارزه با استعمار در زیر سایه همبستگی مسلمین بوده است. (13)
در حال نیرویی که میرزا کوچک خان گرد خود جمع کرده بود، قیام خود را از « جنگل تولم » آغاز کردند. میرزا اسماعیل جنگلی در مورد علت این امر می نویسد: « پس از مطالعه و دقت مختصری در روحیه عمومی درک این نکته که تمام گیلان از خوف قشون روس و روس پرست های مقیم گیلان قادر به شروع جنبش نیستند به اتفاق جمعی از همقدمان سابق و چند نفری از اهالی حساس چهارده قبضه تفنگ و مقداری فشنگ با طرز حیرت آوری تهیه کرده و در اول شوال 1333 هـ ق (1293 هـ ش / 1914 م) در جنگل تولم گیلان (سه فرسخی شمال غربی رشت) شروع به کار کرد(14)».
پس از آغاز قیام میرزا کوچک خان، از همان ابتدا گروه هایی از افراد متعهد و اهل درد جهت مبارزه با استبداد و استعمار و تحقق بخشیدن به اهداف جنبش به نهضت جنگل پیوستند. مؤلف کتاب سردار جنگل در این مورد می نویسد: «... مردم محنت دیده و اهل درد که مزه تسلط بیگانه و بی عدالتی ناشی از مداخلات آنان را چشیده، فراوان بودند که از همان روزهای نخست به مجرد شنیدن نغمه آزادی، پروانه وار سر از پا نشناخته به جانب نهضت شتافتند به قسمی که در هر برهه ای از زمان کانون فروزانی در جنگل پدید آمد که پروانه های عاشق پیشه را گرداگرد این مشعل به پرواز درآورد... هدف جنگلی ها در سنوات اولیه عبارت از مشتی الفاظ و عبارت شیوا، حاوی افکار و اندیشه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نبود بلکه به تبعیت از شرایط عمومی روز به این چند کلمه خلاصه می شد: اخراج نیروهای بیگانه ـ برقراری امنیت و رفع بی عدالتی ـ مبارزه با خودکامگی استبداد (15)».
جنبش جنگل که بر پایه ی احساسات شدید آزادیخواهان و با عنوان « پان اسلامیزم » بنا شده بود، به تدریج و با انعقاد قرار داد منحوس 1919 م / 1298 هـ ش / 1338 هـ ق به صورت یک حرکت میهن پرستانه شدید، بر ضد این قراردادهای استعماری قبلی نظیر قرار 1907 م / 1286 هـ ش / 1325 هـ ق درآمد (16) و سرانجام این قیام مردمی که در سال 1333 هـ ق / (1293 هـ ش / 1914 م) آغاز گردیده بود. پس از هفت سال مبارزه و با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های بسیار در دوم ربیع الثانی 1340 هـ ق (1300 هـ ش / 1921 م) با شهادت میرزا کوچک خان به پایان رسید. (17)

پی نوشت ها:
 

1 ـ فخرایی، ابراهیم ص 2.
2 ـ سایکس، صص 678 ـ 668.
3 ـ همان، صص 61 ـ 60.
4 ـ کشاورز، فتح الله، ص 21.
5 ـ همان ص 615 همان، ص 817.
6 ـ فخرایی، ص 49.
7 ـ همان، ص 61.
8 ـ ر. ک: گیلک، محمد علی، صص 16 و 15.
9 ـ ر. ک: کشاورز، ص 24.
10ـ فخرایی، صص 23 ـ 21.
11 ـ همان، ص 24.
12 ـ جنگلی، ص 17.
13 ـ کشاورز، ص 24.
14 ـ جنگلی، صص 62 ـ 61.
15 ـ فخرایی، ابراهیم، ص 51.
16 ـ ر. ک: جنگلی، همان، ص 7.
17 ـ جنگلی، همان ص 221.
 

منابع و مآخذ:
ـ ایرانسکی، س، پاولویج. م تریا. و، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه ی م هوشیار، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چ سوم، 1371.
ـ بهار، ملک الشعرا (محمد تقی)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیر کبیر، چ چهارم، 1371.
ـ بیات، کاوه، ایران و جنگ جهانی اول، استاد وزارت داخله، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1369.
ـ پاینده محمود، دکتر حشمت جنگلی، تهران، شعله انیدشه، 1368.
ـ پیتر، تاریخ معاصر ایران، 3 ج، ترجمه محمد رفیعی، مهرآبادی، تهران، عطایی، چ چهارم، 1377.
ـ جنگلی، میرزا اسماعیل، قیام جنگل، با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین، تهران جاویدان.
ـ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر دکتر محمد معین و دکتر سید جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران (مؤسسه لغت نامه دهخدا) چ دوم، از دوره جدید 1377.
ـ رواسانی، شاپور، نهضت میرزا کوچک خان جنگلی اولین جمهوری شورایی در ایران، تهران، شمشماد، 1368.
ـ سایکس، سرپرستی، تاریخ ایران، 2 ج، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، علمی بی تا.
ـ سپهر، احمد علی (مورخ الدوله سپهر)، ایران در جنگ بزرگ، تهران، بی تا، 1366.
ـ شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات علمی، چ سوم، 1371، ص 54.
ـ فخرایی ابراهیم، سردار جنگل، تهران، جاویدان، چ دوم، 1354.
ـ فخرایی، ابراهیم، گیلان در جنبش مشروطیت، تهران، انتشارات آموزش و پرورش انقلاب اسلامی، چ سوم.
ـ کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، امیرکبیر، چ سوم، 1340.
ـ کشاورز، فتح الله، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارش ها) تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371.
ـ گروگان، حمید، حماسه میرزا کوچک، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1364.
ـ گیلک، محمد علی، تاریخ انقلاب جنگل، رشت، 1371.
ـ مدنی، سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ سوم، بی تا.
ـ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ سیاسی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوار، 1360.
ـ مکی، حسین، مختصری از زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه قاجار، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1357.
ـ ملک زاده مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، 2 ج، تهران، علمی، چ سوم، 1371.
منبع:نشریه پایگاه نور شماره 22
دوشنبه 11/9/1392 - 23:20
آموزش و تحقيقات

نویسنده: محمدرضا جواهری

د) تفرقه، اختلاف و انشعاب در جنگل

خودخواهی، خودمحوری ، پیروزی از هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی و بالاخره ، كوشش دشمنان نهضت اسلامی جنگل و عوامل آنان، موجب تفرقه، اختلاف و انشعاب در جنگ گردید و از قدرت نهضت كاست و زمینه فروپاشی نهضت را فراهم كرد . مؤلف كتاب نهضت جنگل و معین‌الرعایا می‌نویسد:
وقتی كه روسیه كمونیستی از رهبران جنگل ناامید شدند و مردم را نیز نسبت به آن مرام بی‌اعتنا دیدند كوشیدند تا در جنگل انشعاب ایجاد كنند.
احسان‌الله خان و خالو قربان و چند نفر دیگر كه به كمونیست‌ها گرایش پیدا كرده بودند به عنوان انقلابی و مبارز وارد نهضت جنگل شدند. ابتدا مقابل جنگلی‌ها كه همرزمان قبلی آنان بودند قرار گرفتند و موجب تضعیف آنان شدند كه باعث شادی دشمنان گردید. حیدرخان، پنهانی با دویست نفر و تعدادی اسلحه به وسیله دو كشتی وارد ایران شد. ابتدا با انشعابیون یعنی احسان‌الله خان و خالو قربان تماس برقرار كرد. احسان‌الله خان از ورود و حضور حیدرخان خشنود نبود؛ زیرا او را قوی‌تر از خود می‌دانست. چون فرد قدرت‌طلبی بود، می‌ترسید كه حیدرخان قدرت را به دست بگیرد و كلاهش پس معركه بماند و عنان رهبری دست حیدرخان بیفتد.(63)
ابراهیم فخرایی اعتقاد دارد: اهم وقایع جنگل مقارن با زمانی است كه از طرف عمال بیگانه و مخالفین نهضت آزادی ایران، تخم نفاق و دوگانگی افشانده شده و یكپارچگی جنگلی‌ها را بر هم زده است.(64)
احمد كسمایی و میرابوطالب و رحیم شیشه‌بر با گروهی مسلح از جانب دشمنان و مخالفان نهضت اسلامی جنگل، مأموریت پیدا كردند كه با كمك سردار محی و جلال چمنی با جنگل در آویزند و پیشوایش را از صحنه انقلاب گیلان بیرون كنند. (65)
میراحمد مدنی جنگلی بر این اعتقاد است كه احمد كسمایی ، از زعمای سابق جنگل ، با هفتاد نفر به تنكابن اعزام شد و از طرف وثوق‌الدوله دستور داشت تشكیلاتی مخالف تشكیلات قوای جنگل ایجاد كند و حسین كسمایی كه از سردسته‌های سابق جنگل بود و به قوای دولت تسلیم شد مأموریت یافت مجددا به قوای جنگل بپیوندد و وسیله قتل میرزا كوچك خان را فراهم كند. علاوه بر اینها، برای محو قوای جنگل عده‌ای را به نام آزادی‌خواهان و داوطلب به طرف گیلان اعزام نمودند و احرار گیلان به گمان اینكه این اشخاص از رنج‌دیدگان می‌باشند آنها را با آغوش باز پذیرفتند . این اشخاص كه به لباس جاسوسی و منافقت وارد شده بودند در تمام شئون زندگانی انقلابیون رخنه نموده و در نتیجه ، اختلافاتی بین قوای آذربایجان و احسان‌الله خان و خالو قربان و كردها و میرزا كوچك خان ایجاد كردند. (66)

ه) نرمش در برابر قوای دولتی و قزاقان رضا خان

میرزا كوچك خان همواره از درگیری با قوای دولتی پرهیز می‌كرد و قصد جنگ با آنان را نداشت و هیچ گاه آغازگر نبردهای خونین با قوای دولتی نبود و تا مجبور نمی‌شد در برخورد با آنان خشونت به كار نمی برد و اسلحه نمی‌كشید.(67) سعدالله خان درویش از دوستان و یاران نزدیك میرزا كوچك ، می‌گوید:
قرار بود كه از قلعه گردن بگذریم، اما قوای دولت همه جا ما را در محاصره داشت و میرزا هم نمی‌خواست رو در روی قوای دولت بایستد و دست به اسلحه ببرد؛ زیرا می‌گفت: اگر آنها نمی‌فهمند ما چرا نفهمیم. (68)
میرزا كوچك اعتقاد داشت با اخلاق زیبا و اقدامات مسالمت‌آمیز و كمترین خونریزی و ضایعات، به اهداف مقدس خود خواهد رسید. البته در نبرد با قوای متجاوز بیگانه و استعمارگران درنگ نمی‌كرد، ولی در تقابل با استبداد داخلی از درگیری‌های خشونت‌بار و خونین‌ با نیروهای دولتی امتناع داشت و نرمش زیاد نشان می‌داد و سستی می‌كرد و همین نرمش فوق‌العاده در برخی موارد زمینه جسارت قوای دولتی و فرستادگان حكومت را فراهم می‌آورد.
میرزا شعبان خان جنگلی برادرزاده میرزا و همرزم او، درباره برخورد میرزا با یك قزاق، كه در جنگل دستگیر شده بود، می‌گوید:
او را مجبور كردیم كه همراهان بیاید ... تا از وسط جنگل‌های انبوه، به مكان امنی برسیم. قزاق از ترس موافقت نمود؛ زیرا نه تفنگی همراه داشت و نه می‌توانست در مقابل چند نفر مقاومت كند. در راه میرزا با وی به نرمی سخن می‌گفت و او را هدایت و دلالت می‌نمود و او نیز به گفته‌هایش تصدیق می‌كرد تا جایی كه میرزا دستور داد حال كه او هم یكی از همراهان ماست تفنگی به او بدهند. یك تفنگ پنج تیر اطریشی به او دادیم كه فقط یك فشنگ در خزانه داشت و این عدم توجه ناشی از حواس‌پرتی‌مان بود كه نمی‌فهمیدیم به این عمل باید نام بی‌احتیاطی گذاشت یا نه. خلاصه آنكه قزاق در پیاده‌روی عقب‌تر از همه بود؛ گاهی متوقف می‌شدیم تا به ما برسد ... غافل از اینكه او درصدد فرار است ... در آخرین بار كه منتظر رسیدنش شدیم و عقب مانده بود خبری نشد و او عوض اینكه به دنبالمان بیاید عقب‌گرد كرد و به سرعت از ما دور شد و همان یك عدد فشنگ را كه در خزانه بود شلیك كرد.(69) میرزا محمدعلی خان نیز همین خطاره را بیان كرده است. (70)
یكی از اشتباهات نهضت جنگل، نرمش در برخورد با رضا خان بود. برای نمونه، وقتی رضاخان به نمایندگان میرزا پیام داد: تقاضا دارم بیایید دست به دست هم داده ، ایران را نجات دهیم؛ در زبده جلسه سران جنگل‌ برای مذاكره تشكیل گردید و تصمیم گرفته شد نامه‌ای از طرف میرزا به وزیر جنگ نوشته شود. در این نامه آمده بود: «با ملاحظه نامه مشروح و نویدی كه در آن به ملت ایران داده شده است، مقدرات ملی خود را از این تاریخ به شما تفویض می‌كنم. خوب است محلی را برای ملاقات و تبادل نظر و حسن تفاهم بیشتر تعیین نمایید». رضا خان پس از دریافت این نامه، بی‌نهایت خوشحال شد و در پاسخ نوشت: «من هم قلبا خود را به شما تسلیم می‌نمایم. خوب است به شهر تشریف بیاورید كه ملاقات حاصل شود و در محیط صفا و صمیمیت با یكدیگر مذاكره نماییم».(71) روشن است كه چنین گفت و گو و مكاتبه‌ای اگر بین جنگلی‌ها و رضا خان روی داده باشد قطعا اشتباه بوده و معلول غفلت و عدم شناخت شخصیت رضا خان میرپنج است و تأمل و دقت در خشونت و اقدامات رضا خان دیكتاتور علیه نهضت جنگل و اهانت‌های او به میرزا كوچك خان ـ كه پیش‌تر ذكر شد ـ دلیل بر نادرستی این گفتار و نوشتار است.
دكتر شاهپور آلیانی در دلایل شكست جنبش جنگل، درباره نحوه برخورد میرزا كوچك با قوای دولتی می‌نویسد:
لطافت طبع مرحوم میرزا موجب سودجویی برخی می‌شد؛ دشمنان را شاد و دوستان را می‌رنجاند. هر چه دوستان آزرده می‌شدند دشمنان قدرت وقاحت می‌یافتند و گستاخ می‌شدند. جنگلیان نیز برای احترام سكوت می‌كردند و خودداری می‌نمودند، مگر زمانی كه كارد به استخوان می‌رسید ... زبان به اعتراض می‌گشودند كه:
ترحم بر پلینگ تیز دندان ستم كاری بود بر گوسفندان
اصولا دیدگاه میرزا این بودكه نقطه مقابل ما نیز ایرانی هستند. سخن ایشان كاملا درست و پسندیده بود، اما كدام ایرانی؟ ارانی وطن‌فروش، ایرانی خادم انگلیس و روس؟ انگلیسی‌ها كه خود پیش نمی‌افتادند ، بلكه گروهی ایرانی را اجیر می‌كردند و به جان انقلابیون می‌انداختند ... اگر جنگلیان آنان را نمی‌كشتند، آنان جنگلیان را می‌كشتندف بی‌تردید، وقتی كه مبارزی ، شهادت دوست و فامیل خود را می‌بیند، دیگر تحمل گذشت به دشمن را ندارد و گذشت‌های نابهنگام، آنان را بیشتر می‌آزارد.(72)

و) گرایش به انفكاك روحانیت از امور سیاسی

ترویج شعار جدایی دین از سیاست، برنامه استعمار انگلیس و روس و استبداد داخلی بوده است. استعمار خارجی و استبداد داخلی در كنار گذاشتن دین از صحنه سیاست ، اقتصاد ، تعلیم و تربیت و قضاوت هماهنگی كامل داشته‌اند. سید جمال‌الدین اسدآبادی در آغاز قرن چهاردهم قمری به خوبی متوجه این سیاست استعماری گردید و از ارتباط و همبستگی دین و سیاست سخن گفت. البته،منظور وی وابستگی سیاست به دین بود نه وابستگی دین به سیاست. او طرح همبستگی دین و سیاست را برای دو جبهه لازم می‌دانست: جبهه استبداد داخلی و جبهه استعمار خارجی. (73) در مرامنامه نهضت جنگل (ماده پنجم، بند 18) چنین آمده است: «انفكاك روحانیت از امور سیاسی و معاشی»(74) روشن است كه این اعتقاد غیراسلامی و نادرست (طرح انفكاك روحانیت از سیاست و به تعبیر دیگر، جدایی دین از سیاست) ازاشتباهات نهضت جنگل و از عوامل محدود كننده قدرت نهضت و كاستن از نفوذ معنوی آن بوده است. شاید علاوه بر سرعت در تنظیم مرامنامه و بی‌تجربگی نویسندگان، تصور جاذبه عمومی منشا این اشتباه باشد؛ حال آنكه این مطلب از جاذبه نهضت كاست و مانع گسترش و شمول مردمی و فراگیر شدن آن گردید.
دكتر سید جلال‌الدین مدنی در مقع نقل بند مذكور از مرامنامه، می‌نویسد:
معلوم نیست وقتی كه هدف را اتحاد اسلام می‌دانستند چگونه به این انفكاك قابل می‌شدند.(75)

ز) ضعف بنیه دینی و مذهبی

گرچه در مجموع، نهضت جنگل مولود اندیشه دینی میرزا كوچك خان جنگلی و یارانش بود و اهداف و كانون‌های الهام‌بخش نهضت و راهبرد و روش‌های مبارزاتی جنگل از مكتب اسلام سرچشمه می‌گرفت و با ارزش‌های دینی ارتباط داشت، ولی در صدد استقرار یك حكومت صد در صد اسلامی كه احكام اسلام در آن به اجرا در آید نبود.(76) البته شاید در ذهن رهبر نهضت میرزا كوچك خان جنگلی این مقصد خطور كرده باشد، ولی در مرامنامه و حوادث و رویدادهای برجسته و مهم نهضت نمودار نیست. بنابراین، ضعف ایمان و دیانت در برخی از اعضای نهضت جنگل زمینه را برای نفوذ بلشویك ها و كمونیست‌های بی‌دین و لامذهب به درون نهضت و رشد آنان و دسترسی به شورای رهبری نهضت فراهم ساخت و این تحولات باعث تضعیف پایگاه دینی نهضت گردید.

ح) ساده‌اندیشی در اعتماد به انقلاب شوروی

هنگامی كه انقلاب شوروی با شعارهای فریبنده ا‌ی نظیر «پیش به سوی حكومت كارگری»، «جامعه بی‌طبقه»، «برقراری عدالت اجتماعی» و «نجات رنجبران و زحمتكشان روی زمین»، به پیروزی رسید و این نخستین تجربه انقلاب كمونیستی كه هنوز در عمل محك نخورده بود و گفتار رهبران انقلاب نیز در آغاز در جهت نفوذ در دل توده‌ها و مردم جهان برای اقتدار بین‌المللی و جهانی قرار داشت، كمتر كسی می‌توانست آینده آن انقلاب را ببیند و به ماهیت سوسیال امپریالیستی ضد مردمی و بخصوص جهت‌گیری ضد دینی آن پی‌ببرد. در آن شرایط ، درك حقیقت و مشاهده واقعیات از پشت دیوارهای بلند احساسات و گرایش درونی بشریت به حمایت از كارگران و ستم‌دیدگان و نابودی ستم‌گران ، كار بسیار سخت و مشكلی بود. علاوه بر اینها، نامه‌های وابستگان به انقلاب شوروی به نهضت جنگل و میرزا كوچك خان و تظاهرات آنان در حمایت و پشتیبانی از این نهضت، (77) موجب گرایش سران نهضت جنگل به انقلاب شوروی و دلگرمی به پشتیبانی آنان و اعتماد به این انقلاب كمونیستی شد. میرزا كوچك نامه‌ای به لنین رهبر انقلاب شوروی نوشت و نمایندگان نهضت جنگل آن را در مسكو به حكومت شوروی رساندند. (78)
خوش‌بینی نهضت جنگل و میرزا كوچك خان نسبت به انقلاب شوروی، در نامه‌های میرزا كوچك به لنین و روتشتین (وزیر مختار شوروی) در ایران و مدیوانی (عضو حزب كمونیست روسیه) و نامه به احسان‌الله خان و خالو قربان (79) و بیانیه جمعیت انقلاب سرخ ایران (80) و ستایش از سوسیالیسم و اعلان جمهوری گیلان به تأكید بلشویك‌ها (81) و پناهگاه احرار دانستن شوروی (82) آشكار و نمودار است. اشتباه بودن این تصور مثبت و احترام نسبت به انقلاب شوروی، برای شخص میرزا كوچك خان به تدریج روشن شد و سرانجام، خیانت‌های بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و سفیر شوروی به نهضت جنگل، ماهیت انقلاب شوروی را آشكار نمود.

ط) كوشش در راه تغییر ماهیت نهضت جنگل

كمونیست‌های وابسته به انقلاب شوروی كوشش كردند با نفوذ در نهضت اسلامیم جنگل، و ماهیت اسلامی آن را تغییر دهند و این نهضت را به سوی كمونیسم بكشاندند. حتی در این راه به كودتا علیه نهضت اسلامی جنگل نیز روی آوردند. هر چند این اقدامات نمی‌توانست این نهضت اسلامی را استحاله نماید؛ چون رهبر روحانی این نهضت به طور جدی و محكم در برابر آنان ایستادگی و مقاومت كرد، ولی موانع بسیاری در سر راه پیشرفت و توسعه این نهضت اسلامی به وجود آورد و به نهضت جنگل ضربه زد.
مؤلف نهضت جنگل و معین‌الرعایا در مورد هدف از ورود پنهانی حیدرخان عمو اوغلی با دو كشتی به همراه دویست نفر به ایران و ارتباط و پیوند با احسان‌الله خان و خالو قربان ، اعتقاد دارد:
حیدرخان برای دو منظور آمده بود: یكی بنای مرام كمونیستی در نهضت جنگل و متقاعد كردن رهبران جنگل به پذیرش و اتحاد احسان‌الله خان و میرزا و دیگران و ایجاد حكومت داس و چكش. دیگر اینكه در صورت توفیق نیافتن به هدف اول، سران نهضت را از بین ببرد و خود رهبری آن را به دست بگیرد تا بدین‌ وسیله، هدف نخست به حصول پیوندد. او برای این منظور قرار گذاشت كه با سران نهضت به گفت و گو بنشیند و اختلافات را بر طرف كند ... پس از چند نشست و مذاكره نتیجه‌ای حاصل نشد. برای جلسه بعدی وقت تعیین نكردند و سعی حیدر خان در جلسه اول آن بود كه مرام كمونیستی را به سران جنگل بقبولاند كه موفق نشد. او می‌دانست كه در این جلسه و جلسه‌های بعدی نیز توفیق به دست نخواهد آورد. از این رو، تصمیم گرفت در نشست بعدی كار سران جنگل را یكسره كند. كاش آقا خیاط كه دوست میرزا و جاسوس جنگلیان بود،‌ خبر می‌دهد كه حیدرخان نیت شومی دیگر دارد و شركت شما در این جلسه برابر با نابودی همه شماست. (83)
در كتاب مزبور در بحث از دلایل شكست نهضت ، آمده است: عامل دیگر حیدرخان عمو اوغلی بود كه می‌كوشید جنگلیان را به سوی كمونیسم بكشاند. او به آن سوی مرز گرایش داشت؛ زیرا میرزا و معین‌الرعایا پایبند دین و مذهب بودند و به آن تعصب داشتند. (84)
دكتر سید جلال‌الدین مدنی در ارتباط با تلاش در جهت استحاله نهضت اسلامی جنگل از سوی بیگانگان، می‌نویسد: اولین ضربه به نهضت اسلامی ملی جنگل وقتی صورت می‌گیرد كه انقلابیون روسیه از قفقاز و آذربایجان درصدد بر می‌ایند كه از پایگاه مردمی نهضت استفاده كنند و آن را تصرف و تصاحب نمایند و وقتی كمیته با شركت اعضای جدید وارد شده از خارج به جای هیأت اتحاد اسلامی تشكیل می‌شود و وقتی جمهوری اعلام می‌شود، هر چند رهبر نهضت سعی دارد آنها را از تبلیغات كمونیستی باز دارد و وقتی در قرارداد تصریح می‌كند كه باید عقاید و افكار مردم ایران ملحوظ باشد و باید نهضت همچنان كه در اهدافش بوده پیشرفت نماید و قول می‌دهند كه به همین ترتیب اقدام كنند، به محض اینكه اندك قدرتی پیدا كردند به هیچ یك از تعهدات خود پایبند و مقید نماندند و هر چه توانستند به سوی اهداف خود، كه خلاف اسلام و خلاف اصول استقلال و حاكمیت كشور بود، عمل كردند تا به آنجا كه طرح كودتایی علیه سران اصلی نهضت ریختند و آن را در حد زیادی به مورد اجرا گذاشتند.(85)
میرزا كوچك خان جنگلی در نامه‌ای به احسان‌الله خان و خالو قربان، در پاسخ به این پرسش كه «سوء سیاستم چه بود و چه می‌گفتم؟» می‌نویسد: من همیشه عقیده داشته‌ام و هنوز هم دارم كه افكار عامه، هر نهضت ملی را پیشرفت می‌هد نه آهن و آتش. تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به عقاید و عادات ملی و مملكتی مؤثرتر از صدها هزار قشون و آلات نارحه است. اهالی مشرق زمین و خاصه ایرانی‌ها كه همیشه مذهبی‌اند، زیر بار هیچ‌گونه مرام افراطی و خشن و تند نمی‌روند.(86)
در همین نامه، با اشاره به دعوت بلشویك‌ها از نهضت جنگل و ورود خودسرانه آنها و انعقاد قرار داد با آنان، از پیمان‌شكنی و نقض عهد وابستگان به انقلاب شوروی یاد كرده و می‌نویسد: آقایان ورود كردند و مقرر شد ... در امور داخلی‌مان بی‌مداخله، و زمان انلقاب دست ایرانی باشد و از تبلیغات افراطی خودداری شود ... بدون اطلاع كمیته و شورای انقلاب، قشون از روسیه وارد شد، تبلیغات كمونیستی آغاز و متعاقبش دخالت‌ها و اذیت‌ها و پس از آن، كودتای شب چهارم ذیقعده 39 و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به عرض و ناموس و كشتار مردمان بی‌طرف و حمل آذوقه اهالی به قفقاز و آواره ساختن مردم از خانه و زندگی.(87)
در همین نامه، به كمونیست‌ها و بلشویك‌ها می‌نویسد: افسوس كه قدمی از گیلان بیرون نرفته‌اید تا بدانید كه افراد ایرانی در برابرتان مسلح شده و جنگ با انقلابیون (88) را «جهاد مقدس» نام گذارده‌اند و عملیات خشنتان آنها را به دامان بیگانه انداخته است. نام سوسیالیست و بلشویك به حدی منفور شده كه كسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود. تصدیق می‌كنم كه انقلاب متضمن همه گونه خسارات مادی و معنوی است ، ولی البته تصادفی نه از روی عمد .... چنانچه عملیات بعد مطابق گذشته باشد، متذكر می‌شوم محال است بتوانید برای پیشرفت آزادی قدمی بردارید. بر فرض آن قدر بكشید و خود كشته شوید و ایران را توده خاكستر نمایید، باز عقیده ندارم نتیجه‌ای عایدتان شود. (89)
همان‌گونه كه از این نامه و سایر نوشته‌های میرزا كوچك خان به دست می‌آید او هرگز حاضر نشد كمونیسم را بپذیرد و همواره با كمونیست‌ها مبارزه كرده است. اما همین تبلیغات آزاد و كمونیستی، و در برخی موارد سستی و تسامح و تساهل و عدم قاطعیت میرزا در برخورد با كمونیست‌ها و تصفیه و حذف آنان از نهضت جنگل، به سیمای زیبا و جذاب نهضت اسلامی جنگل در نزد مردم ضربه زد و زمینه فتوای جهاد از طرف عالمان دینی نظیر حاج میرزا علی‌اكبر مجتهد اردبیلی علیه انقلابیون (90) را فراهم نمود و قدرت نهضت جنگل را ضعیف كرد.

ی ) خیانت شوروی و كمونیست‌ها به نهضت اسلامی جنگل

در دلیل پیشین برای سقوط نهضت جنگل ، برخی اقدامات بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و فرستادگان و وابستگان انقلاب شوروی به نهضت اسلامی جنگل بیان شد. در اینجا به بررسی خیانت شوروی به نهضت اسلامی جنگل و همكاری با رضا خان برای نابودی نهضت جنگل و از بین بردن رهبر روحانی نهضت میرزا كوچك خان جنگلی می‌پردازیم.
روتشتین، وزیر مختار و سفیر كبیر شوروی كه به همراه هیأتی در بیست و ششم آوریل وارد تهران شده بود، در سی‌ام آوریل، به حضور شاه ایران بار یافت.(91) وی در نامه به میرزا كوچك خان، از قرارداد شوروی با دولت ایران ـ كه سیاست شوروی را نشان می‌دهد ـ یاد كرده و می‌نویسد: شما ملتفت هستید كه از روی مواد قرارداد ما مجبوریم دولت را از انقلابیون و عملیات آنها راحت كنیم. اجبار ما منحصر است به خارج كردن قوای انقلابی روس و آذربایجان از گیلان. از طرف دیگر، طبق قرارداد ، ما مكلف نشده‌ایم كه در مقابل دولت از قوای انقلابی ایران حمایت كنیم، پس از آنكه عدم مداخله در كارهای داخلی ایران را قبول كردیم طبعا نباید در مقابل دولت از هیچ یك از اهالی دفاع كرد.(92)
با ورود روتشتین به ایران، همكاری او با رضاخان ضد بلشویك آغاز می‌گردد.(93) بر همین اساس، زمانی كه رضاخان وارد رشت شد كنسول شوروی مقیم رشت و نیز كنسول شوروی مقیم انزلی به دیدار او رفته و برای وی احترام قایل شدند.(94) همچنین اتاشه نظامی سفارت شوروی كلانتراف و كنسول شوروی در رشت با میرپنج محمودخان مأمور می‌شوند خالو قربان را وادار كنند با رضا خان همكاری كند و اجازه دهد اردوی نظامی او وارد شهر رشت شوند.(95) بنابراین، این یكی از عوامل خیانت خالو قربان ، اتحاد شوروی و رضا خان برای فریب دادن او و پیوستن به قوای دولتی و اقدام بر ضد نهضت اسلامی جنگل و رهبران میرزا كوچك خان جنگلی بوده است.
تمیسار سپهبد محمد نخجوان (امیر موثق) كه از سوی رضا خان مأمور سركوبی نهضت جنگل شده بود و با پنج هزار سرباز به سمت گیلان حركت كرده در مصاحبه با مجله «تهران مصور» گفته است:
من ناگهان تصمیم گرفتم كه از خالو قربان و نیروی او استفاده كنم و كار میرزا كوچك خان را بسازم. البته قبل از اقدام، چندین بار برای میرزا كوچك خان پیغام فرستادم كه تسلیم شود، ولی سرپیچی كرد. من ناچار با فرمانده قوای روس در بندر پهلوی وارد مذاكره شدم و از طریق دیپلماسی او را راضی كردم كه خالو قربان و افرادش را به اطاعت از ارتش ایران وادارد. چند روز بعد، از طرف قوای روس دعوت شدم .... بالاخره ، یك روز من با عده كثیری از افراد دولتی برای اولین بار وارد بندر پهلوی شدم و بلافاصله به تهران تلگراف كردم كه قوا وارد بندر پهلوی شد، البته دیگر از آنجا خارج نخواهد شد. در همان شب خالو قربان نزد من آمد و اظهار اطاعات كرد. من مبلغی پول به او دادم و از روز بعد او را دنبال میرزا كوچك خان فرستادم. او هم بعد از مدتی توانست میرزا كوچك خان را چنان تعقیب و فراری كند كه میرزا كوچك خان در حین فرار مجبور شد مخفی شود.(96)
یكی از جنگل‌ها كه احترام كنسول‌های شوروی در رشت و انزلی به رضا خان را مشاهده كرده ، در پاسخ رضا خان كه از او می‌پرسد: اینها چه چور آدم‌هایی هستند، می‌گوید: تا دیروز منافعشان اقتضا می‌كرد كه با انقابیون همراه باشند و آنان را برای كشانیدن به انقلاب و پیش راندن تا قلب هندوستان تشویق می‌كردند. اكنون كه به وسیله سفیر خود روتشتین در طهران با دولت مركزی سازش نموده‌اند لوله توپ‌های كشتی‌های جنگی را به روی انقلابیون كشیده و تكلیف می‌كنند هر چه زودتر بندر انزلی را تخلیه و به سوی باكو حركت كنند.(97)
ابراهیم فخرایی می‌نویسد: موقعی كه سردار سپه رضا خان در رشت مشغول رسیدگی به امور و مطالعه در باب پایان دادن به كار جنگل بود به غیر از میرزا كوچك خان و یاران او كه در جنگل به سر می‌بردند بقیه در انزلی جمع شده و درباره آینده خود فكر می‌كردند. كلیه قوای سرخ خاك ایران را ترك كرده، به باكو رفتند و چندین كشتی خالی در ساحل انزلی لنگر انداخته بود تا آنهایی را كه مایل به رفتنروسیه‌اند به باكو ببرد.
ضمنا به كلیه رؤسای انقلاب از كرد و غیر كرد تأكید می‌شد كه هر چه زودتر به طرف باكو حركت كنند و یا به قوای دولت تسلیم شوند و بهانه ظاهرا آراسته‌ای كه در این اصرار و تأكید دخالت داشت این بودكه دولت شوروی با دولت ایران قرارداد بسته و راه تجارت شوروی با ایران كه گیلان است باید از هر گونه اغتشاش و ناامنی مصون و پاك باشد. حتی برای عزیمت به باكو ضرب‌الاجل نیز تعینی می‌كردند و عملی شدن نظریاتشان را جدا از رؤسای دستجات انقلاب خواستار بودند.(98)
مؤلف تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران در این زمینه می‌نویسد: از شگفتی‌ها اینكه شوروی هم كه با آن حرارت در زمانی از نهضت حمایت داشت و در زمانی آن را آلوده ساخت و در موقعیتی می‌خواست سال‌ها زحمت و فداكاری و مبارزات جمعی از جان گذشته را در قالب انقلاب سرخ كمونیستی قرار بدهد و در این فكر قدم‌هایی هم برداشت، چون با مقاومت مواجه شد در نهایت، با دولت مركزی كه به دنبال كودتا و برابر نقشه انگلیس تشكیل شده بود هماهنگ شد و مردم را فراموش كرد.(99)

ك) همكاری استبداد داخلی و استعمار خارجی در مبارزه با نهضت اسلامی جنگل

هماهنگی، همكاری، همدستی و اتحاد شوروی ، انگلیس و حكومت استبدادی سلطنتی ایران و وزیر جنگ دیكتاتورش رضا خان، در شكست نهضت جنگل نقش مؤثری داشت. شوروی كه از نفوذ در نهضت جنگل و به دست گرفتن رهبری آن و تبدیل آن به یك حركت كمونیستی ناامید شد و پایداری روحانی مبارز میرزا كوچك خان جنگلی را در عقاید اسلامی خویش و فداكاری او در دفاع از مكتب اسلام و احقاق حقوق مردم مسلمان مشاهده كرد به همكاری با حكومت سلطنتی استبدادی و یاری رضاخان میرپنج در تلاش برای نابودی نهضت جنگل و به شهادت رساندن میرزا كوچك خان جنگلی روی آورد و همان‌گونه كه روسیه تزاری با نهضت جنگل مبارزه كرده بود.، شوروی انقلابی كمونیستی نیز در كوشش برای شكست این نهضت همراهی كرد و اتحاد مثلث شوم انگلیس، شوروی و رضاخان موجب سقوط نهضت اسلامی جنگل گردید.
موْلف كتاب نهضت روحانیون ایران در این زمینه می‌نویسد: پایان كار میرزا ، سردار جنگل، بر اثر خیانت روس‌ها و دسیسه انگلیس‌ها توسط قوای رضا خان سردار سپه بسیار غم‌انگیز است. (100)

پی نوشت :

63ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148
64ـ ابراهیم فخرایی‌، پیشین ، ص 53
65ـ همان ، ص 366
66 ـ میراحمد مدنی ، پیشین ، ص 76
67ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 177
68ـ همان ، ص 210
69ـ همان ، ص 208
70ـ همان ، ص 212ـ213
71ـ همان ، ص 375-379
72ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 58-59
73ـ نگارنده ، حدیث بیداری مسلمین (سید جمال مصلح عالم اسلام پیشگام در مبارزه با غربزدگی) ، مشهد ، محقق ، 1377 ، ص 58
74ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 58
75ـ ر. ك. سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین
76ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2، ص 346 ، پاورقی
77ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 225ـ227
78ـ همان ، ص 279ـ283
79ـ همان ، ص 279ـ283 و 290ـ302 و 320
80ـ همان ،ص 362
81ـ همان ، ص 320
82ـ همان ، ص 362
83 و 84 ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148ـ139 / ص 58
85ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 378
86و87ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 319ـ320 / ص 321
88ـ از زمان انشعاب افراد با گرایش‌های كمونیستی از نهضت جنگل، به بلشویك‌ها و كمونیست‌ها و وابستگان به انقلاب شوروی «انقلابیون» و به دیگران كه در نهضت جنگل با عقاید دنی و پای‌بندی ارزش‌های اسلامی وفادار مانده بودند«جنگلی‌ها» می‌گفتند. میرزا در این بخش از نامه به خیانت كمونیست‌ا در ایجاد تفرقه و عوض كردن جهت مبارزه مردم و فراهم كردن زمینه رویارویی و درگیری‌های داخلی و در نتیجه، ضعیف شدن نهضت اسلما جنگل نظر دارد. گرچه در این دوران هم گاهی تعبیر «انقلابیون» برای همه جنگلی‌ها به كار می‌رفت، ولی میرزا با نظر به گرایش منحرفان به سوی آنقلاب شوروی و كمونیزم، آنان را با تعبیر انقلابیون یاد كرده است.
89ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، 322ـ323
90ـ در كتاب سردار جنگل میرزا كوچك خان ، صفحه 322 عكسی از این مجتهد چاپ شده كه امام جماعت سایر علما و روحانیان را بر عهده دارد و در زیر آن نوشته است: حاج میرزا علی‌اكبر مجتهد اردبیلی پیش از دادن فتوای جهاد علیه انقلابیون
91ـ93ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 1 / ص 39 / ص 2.
94ـ98ـ‌ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 401 / ص 372 / ص 479 / ص 401 / ص 399
99ـ سید جلال‌الدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 367
100ـ علی دوانی ، پیشین ، ج 2‌، ص 104

منبع: ماهنامه معرفت
دوشنبه 11/9/1392 - 23:19
آموزش و تحقيقات


نویسنده:**کیوان لؤلؤیی


 

چکیده:
 

نهضت جنگل در گیلان به رهبری میرزا کوچک خان یکی از نخستین و مهمترین جنبش های پارتیزانی در تاریخ معاصر ایران است. این نهضت که هم زمان با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول آغاز شد پس از هفت سال مبارزه در سال 1300 هـ ش سرکوب شد. رقابت کشورهای روس و انگلیس و تاثیر آن بر اوضاع ایران، وضع تازه ای به وجود آورد و زمینه را برای یک نهضت فراگیر و مردمی مهیا نمود.
میرزا که قبلاً هم در نهضت مشروطیت و هم در جنگ گمش تپه با طرفداران محمد علی شاه تجربه خوبی به دست آورده بود اینک با شروع جنگ جهانی اول و اشغال ایران و از همه مهمتر دیدن فقر و فلاکتی که بر سر تا سر ایران حکمفرما بود احساس مسئولیت و وظیفه کرد و تفکر جنبش در ذهن وی ریشه گرفت.
میرزا از همان ماههای نخستین جنگ جهانی اول درصدد عملی کردن افکار خود برآمد و به هر صورت پس از مذاکرات مفصلی که با یاران خود در تهران انجام داد قیام را در شمال آغاز کرد. اما جنبش جنگل که بر پایه احساسات آزادیخواهی و اسلام خواهی پی ریزی شده بود به علت ضعف سیاسی و تکنیکی با همه درخشش اولیه به شکست انجامید.
واژه های کلیدی: میراز کوچک خان، نهضت جنگل، قیامهای مردمی، انگلیس و ایران، روسیه و ایران

مقدمه:
 

ملت ایران که پس از استقرار مشروطیت انتظار رفاه، آزادی و استقلال را داشت با مصائب و مشکلات زیادی مواجه گردید که ناشی از حوادث و جریانات داخلی و خارجی بود. در سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی رقابت میان قدرت های بزرگ که از اوایل این قرن آغاز شده بود به اوج خود رسید و مداخلات آنان در کشورهای مستعمره و تحت سلطه افزایش یافت. پس از آغاز دوره صلح مسلح (1914 ـ 1870 م / 1293 ـ 1249 هـ ش / 1333 ـ 1287 هـ ق) ورود به دسته بندی های بین المللی و تقویت نیروی نظامی در راس برنامه های قدرت های بزرگ قرار گرفت در اوایل قرن بیستم میلادی قرارداد 1907 م (1286 هـ ش / 1325 هـ ق) میان روسیه و انگلستان به منظور حل اختلافات دو کشور در برخی از مناطق جهان به امضا رسید که در مورد ایران نتیجه این قرارداد چیزی جز تقسیم ایران نبود. مدت زمان کوتاهی بعد با بالا گرفتن اختلافات و مناقشات بین المللی و به دنبال بروز بحران هایی چند جنگ جهانی اول در سال 1914 م (1293 هـ ش / 1333 هـ ق) آغاز شد.
در اوایل جنگ، در حالی که ایران بی طرفی خود را اعلام کرده بود بخش هایی از خاک این سرزمین اشغال و عملاً صحنه کشاکش های دولت های متخاصم شد. در چنین وضعیتی که حکومت در ایران فقط جنبه تشریفاتی داشت و ملت به ستوه آمده بود، افرادی در گوشه و کنار مملکت پیدا شدند تا با مقابله با نفوذ بیگانه و استبداد داخلی آزادی و استقلال کشور را تأمین نمایند. اینان می دیدند که وضع اقتصادی کشور به وخامت کامل گراییده، تسلط بیگانه نیرویی برای دولت مرکزی باقی نگذاشته، خرابی ناشی از جنگ و قطع روابط بازرگانی مردم را به فلاکت کشانده، خزانه کشور تهی شده، زمین ها کشت نگردیده، قیمت نان و سایر مایحتاج به چند برابر رسیده و قحطی، گرسنگی و شیوع بیماری ها باعث شده است که قسمت هایی از کشور به مناطق غیر مسکونی مبدل گردد. تمام این عوامل ریشه نهضت ها و قیام هایی است که از بعد از شروع جنگ جهانی اول در ایران ظاهر شد. قیام میرزا کوچک خان در گیلان، قیام خیابانی در تبریز، جنبش دشتستانی ها و تنگستانی ها در جنوب و پایداری کلنل محمد تقی پسیان در خراسان از آن جمله اند. (1)

میرزا کوچک خان:
 

یونس معروف به میرزا کوچک در سال 1298 هـ ق (1259 هـ ش / 1880 م.) در محله ی استاد سرای رشت قدم به عرصه ی وجود نهاد. چون پدر یونس مسمی به میرزا بزرگ بود لذا یونس از اوان طفولیت به میرزا کوچک شهرت یافته و تا پایان عمر به نام کوچک خان یا کوچک جنگلی معروفیت یافت. (2) وی در دوران کودکی و جوانی در صالح آباد رشت و مدرسه جامع و مدرسه محمودیه ی تهران صرف و نحو و مقدمات علوم دینی را فرا گرفت. اما حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و به صف مجاهدان مشروطیت پیوست. (3)
در عهد پادشاهی مظفر الدین شاه که پادشاهی علیل و ناتوان بود و زمام امور کشور را به دست عین الدول صدر اعظم مستبد خویش سپرده بود، ظلم و ستم صدر اعظم و دیگر درباریان و وقوع حوادثی چند به گسترش نارضایتی عمومی کمک کرد. پس از آنکه در سال 1324 هـ ق (1285 هـ ش / 1906 م) علاء الدوله حاکم تهران به اشاره عین الدوله تجار و بازرگانان وارد کننده قند را به چوب بست و تعدادی از علما و مردم برای دادخواهی در حرم حضرت عبد العظیم تحصن کردند. « کوچک خان نیز در رشت به اتفاق چند نفری از رفقاء هم عقیده ی خود برای همدردی با پناهندگان و مطالبه ی حریت، شروع به تبلیغات بین طلاب و اهالی رشت نمود... » او پس از مدتی در رشت عده ای از روحانیون را با خود همراه کرد و گروه « مجمع روحانیون » را تشکیل داد و « چون مسلم شده بود که برای اخذ مشروطیت علاوه بر خطابه و نطق فداکاری و قوه ی قهریه نیز لازم می شود تدریجاً اعضا مجمع روحانیون را به مشق نظامی و پوشیدن لباس متحدالشکل جنگی ترغیب کرده و در عین حال به تدارک اسلحه پرداخت و اعضای انجمن را مسلح نمود (4) »
میرزا هنگام بمباران مجلس شورای ملی از طرف محمد علی شاه، در قفقاز بود و اقامتش در تفلیس و بادکوبه تا حدی وی را به مقتضیات دنیای نوین آشنا ساخت. چندی بعد مقارن تحصن علما در سفارت عثمانی، او نیز در شه بندی رشت متحصن شد و به دنبال قتل آقا بالا خان سردار افخم در واقعه مشروطیت به مجاهدین پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود (5) و « هنگامی که هجوم به تهران لازم آمد مجدداً مرحوم کوچک خان به ماموریت جنگی اعزام و با اردوی خود از کرج تا تهران و در تهران تا تحصن محمد علی شاه به سفارت روس منتهای دلیری و جانبازی نشان داد (6) » وی در جنگ سه روز مجاهدین با قوای استبداد مامور جبهه ی قزاقخانه بود. (7)
پس از فتح تهران و پناهنده شدن محمد علی شاه به سفارت روسیه « فاتحان پایتخت پس از خلع پدر (محمد علی شاه) فرزند خردسال او را که سلطان احمد میرزا نام داشت و ولیعهد رسمی بود به پادشاهی برداشتند و چون صغیر بود عضد الملک را که از معمرین خاندان قاجاریه و ایلخانی عشیره ی مزبور بود به نیابت سلطنت برداشتند. (8)
میرزا کوچک خان در شورش شاهسون ها همراه یفرم خانم و سردار اسعد به کمک ستارخان شتافت. لیکن مریض شده و به تهران برگشت و با طغیان ترکمن ها که به تحریک شاه مخلوع روی داده بود دواطلب جنگ شد و به گمش تپه رفت. در یکی از جنگل ها گلوله خورد و به بادکوبه و تفلیس برده شد و پس از چند ماه مداوا و معالجه مجدداً به گیلان بازگشت. برگشتنش مقارن ختم غائله محمد علی شاه در گمش تپه بود. از آنجا که به علت فعالیت های آزادی خواهانه اش به امر قونسول تزاری از حق اقامت در موطن محروم شده بود، به تهران آمده و بر ضد تجاوزات و بیدادگری های روسیه تزاری به فعالیت پرداخت. (9)
ملک الشعرای بهار در مورد اوضاع ایران همزمان با این تحولات می نویسد: «... بعد از تعطیل مجلس دوم سه سال و کسری ناصر الملک (که پس از عضد الملک به نیابت سلطنت رسیده بود) زمامدار مطلق بود و با کمال خشونت با احزاب و احرار رفتار می کرد. نفوذ روس در ایالات شمالی بی حد و روز افزون شده بود در امور داخلی مداخله می کردند. (10) »
میرزا کوچک خان که از مخالفین قبول اولتیماتوم روسیه در سال 1329 هـ ق (1290 هـ ش / 1911 م) بود. پس از تعطیلی مجلس به همراه تعدادی دیگر از آزادیخواهان از تهران تبعید شد. تبعیدیان در طول مدتی که در قم اقامت داشتند با آزادی خواهان در غرب ایران رابطه برقرار کردند و دولت که از ارتباط تبعیدیان با یار محمد خان در کرمانشاه مطلع شده بود دستور داد تا شبانه آنان را به تهران بیاورند و در باغ شاه زندانی کنند. میرزا و یارانش تا خاتمه قضیه سالار الدوله همچنان در زندان بودند وقتی غائله غرب خاتمه یافت میرزا و سایرین آزاد شدند. از این زمان تا شروع جنگ بین الملل اول میرزا کوچک خان « با دو سه نفر از همراهان صمیمی و دوستان قدیمی خود بدون منابع معیشتی با کمال عسرت در تهران امرار حیات می نمود... و پیوسته مترصد بود که برای پاره کردن قیود اجانب اقدام موثری کرده باشد و با این فکر چهار سال روزگار بسر برد تا جنگ بین الملل اول آغاز شد (11) »

رقابت روس و انگلیس در ایران:
 

تاجگذاری احمد شاه 18 ساله در 27 شعبان سال 1332 هـ ق / ژوئیه 1914 م / 1292 هـ ش باعث سقوط ناصر الملک و شادمانی موقت مردم گردید و روحیه خوش بینی را برای مدت کوتاهی در پایتخت تقویت کرد و مردم تصور می کردند که پایان نیابت سلطنت و تشکیل مجلس سوم نوید اوضاع جدید و بهتری را می دهد. (12)
اما رقابت های کشورهای استعمارگر در عرصه بین الملل و تأثیرات آن بر اوضاع ایران، وضع را کاملاً دگرگون کرد. هر دو دولت استعماری روسیه و انگلیس اهداف و مقاصد خاص سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در ایران دنبال می کردند. « سیاست روسیه در ایران استثمار دائمی و پایدار این کشور بود. نزدیکی جغرافیایی روسیه به ایران سیاست تجاوز کارانه و غاصبانه ی روسیه را نسبت به همسایه ی ضعیف خود تسهیل می نمود. طول مرز ایران و روس 2500 کیلومتر است که بیشتر آن مناطق زرخیز ایران در نقاط شمالی و مجاور دریای خزر می باشد. روسیه تزاری در آن زمان شبکه های راه آهن در قفقاز ایجاد کرده بود. در 1883 م (1301 هـ ق / 1262 هـ ش دریای سیاه با خط آهن به بحر خزر مربوط می گردید... ایجاد این راه ها با نبودن طرق و شوارع، دیگر ولایات شرقی و غربی ایران را که از لحاظ ثروت طبیعی قابل ملاحظه و از نظر فرهنگی عقب مانده بود، توجه روسیه را جلب نموده و بدین ترتیب نفوذ اقتصادی و سیاسی روسیه تزاری در ایران افزوده شد و به هر صورت بازرگانی ایران و روسیه رو به توسعه گذاشت. از سال 1902 م (1320 هـ ق / 1281 هـ ش) تا 1911 م (1330 هـ ق / 1290 هـ ش) تجارت ایران و روسیه تزاری دو برابر شد... کالاهای روسی بر بازار ایران حکومت می کرد (13) » این مناسبات اقتصادی گسترده زمینه مداخلات سیاسی و نظامی روسی را در ایران فراهم کرد و تا سال 1917 م. و بروز انقلاب اکتبر مناسبات ایران و روسیه بر اساس معاهده ترکمانچای 1244 هـ ق (1828 م / 1207 هـ ش) استوار بود. « این معاهده و قراردادهای ضمیمه آن از قبیل حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) و اخذ امتیازات و اختیارات وسیع اتباع روسیه در ایران مناسباتی نظیر مناسبات دول استعماری با مستعمرات و یا کشورهای وابسته بین روسیه و ایران ایجاد کرده بود... تمام امتیازات در نقاط شمالی ایران منحصر به روسیه تزاری بود. بنا به تعهدات محرمانه دولت ایران، اعطای امتیاز در این مناطق به دول دیگر ممنوع بود (14) ».
روسیه برای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه خود با رقیبی قدرتمند چون انگلستان در صحنه سیاست جهانی روبرو بود که به شدت درصدد تحکیم نفوذ خود در مناطق و نواحی جنوبی ایران بود چرا که به دنبال تحولاتی که در دوره صلح مسلح (1914 ـ 1870 م) در اوضاع جهانی و روابط میان کشورها ایجاد شد و نیز به دلیل افزایش رقابت میان کشورهای استعمارگر برای دست یافتن به مستعمرات و مناطق تحت نفوذ جدید و تشکیل اتحاد مثلث، دو کشور استعمارگر روسیه و انگلیس نیز دشمنی های میان خود را موقتاً کنار گذاشته و قرارداد مشهور 1907 م را منعقد نمودند. بخشی از این قرارداد که مربوط به ایران بود کشور ما را به دومنطقه نفوذ و یک منطقه بی طرف تقسیم کرد و علاوه بر فراهم نمودن زمینه اشغال نظامی ایران توسط قوای روس و انگلیس اثرات شوم و زیانباری بر کشور ما باقی گذاشت. (15)
« سازش روس و انگلیس (در جریان قرارداد 1907 م) معادل با محو استقلال ایران و برقراری حاکمیت انگلیس و روس در این کشور بود. اعلام این سازش در طبقات بیدار ایرانی هیجان بزرگی به وجود آورد. ترس از قرارداد در وضع داخلی ایران آشفتگی عجیبی تولید کرد.
هرج و مرج همه جا را فرا گرفت. دولت جدید ایران (دولت مشروطه) که به وضع مالی وخیمی دچار شده است به استقراض از دول انگلیس و روس مجبور شد، و بدین ترتیب آزادی و استقلال عمل خود را از دست داد (16) »
سرپرست سایکس در مورد اوضاع ایران در فاصله سال های 1907 م تا 1914 م و دخالت های روسیه چنین می نویسد: « در ظرف هفت سالی که بین امضای قرار انگلیس و روس و بروز جنگ بین الملل اول فاصله بود، ایران در یک حال تشنج و بسیار بدی قرار داشت، روسیه مانند یک دولت غارتگر با یاران رفتار می نمود و دائماً از موقع استفاده نموده و یا مواقع بحرانی ایجاد می کرد و برای دخالت خود دائما بهانه هایی می تراشید... »
مولف کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران نیز در مورد مداخلات روسیه در نواحی شمالی ایران پس از امضای قرارداد 1907 م می نویسد: «... دولت تزاری بعد از عقد معاهده 1907 م و تعیین مناطق نفوذ روس و انگلیس در ایران تصمیم گرفت که در منطقه نفوذ خویش دست به کار شود و به مداخلات مستقیم در امور داخلی ایران پردازد بعد از قیام ستارخان در تبریز به بهانه آوردن آرد و حفظ اتباع روس، سالدات وارد آذربایجان کرد و بعد از قضیه شوستر و دادن اولتیماتوم در سال 1329 هـ ق (1290 هـ ش / 1911 م) نیز قوایی به قزوین و استرآباد و خراسان وارد کرد و به تحریک مفسدین در خراسان آشوبی بر پا نمود... روس ها علاوه بر این مفسدت ها در امور داخلی نیز مداخله می کردند و مقدمات دست اندازی در منطقه نفوذ خود را فراهم می آوردند... مداخلات دولت روس امید را در قلوب حساس ترین فرد ایرانی می کشت و فقط معجزی می توانست ایران را از شر مداخلات روسیه و از زیر بار یأس و سخنان زهرآگین زُعمای بدبخت و مأیوس نجات دهد و این معجز جنگ بین الملل اول بود (17)»
رقابت قدرت های بزرگ، ورود به دسته بندی های بین المللی علیه یکدیگر و بروز بحران های مختلف سرانجام آتش جنگ جهانی اول را شعله ور کرد و کشورهای متخاصم تحت دو عنوان متحدین و متفقین عملیات نظامی علیه یکدیگر را آغاز کردند با وجود اعلام بی طرفی ایران به دلیل نبودن یک حکومت مرکزی نیرومند و نیز موقعیت استراتژیک خاص ایران کشور ما نیز صحنه رویارویی قوای متخاصم شد. «... با ورود امپراتوری عثمانی جنگ به آسیا و آفریقا نیز سرایت کرد و متفقین خاصه انگلیس و روسیه در جبهه آسیای غربی با نیروهای عثمانی و آلمانی وارد جنگ شدند. بدین ترتیب علیرغم اعلام بی طرفی از طرف دولت ایران (نخست وزیری مستوفی الممالک) نیروهای متحارب متفقین و متحدین قسمت عمده خاک ایران را اشغال کردند و مناطق غرب و شمال غرب و بعضی از ایالات شمالی ایران برای دول محارب جنبه استراتژیکی پیدا کرد. این حوادث هنگامی روی داد که احمدشاه تازه تاجگذاری کرده و مجلس سوم، پس از پایان انتخابات افتتاح گردید و شروع به کار کرد (18) »

پی نوشت ها:
 

1 ـ مدنی ، سید جلال الدین ، صص 153 و 152.
2 ـ جنگلی ، میرزا اسماعیل ، ص 54.
3 ـ دهخدا ، علی اکبر ، ص 18682.
4 ـ همان ، ص 55.
5 ـ فخرایی ، ابراهیم ، صص 39 ـ 40.
6 ـ همان، ص 57.
7 ـ فخرایی ، ابراهیم ، ص 816.
8 ـ بهار ، ملک الشعرا( محمد تقی ) ، صص 6 ـ 5.
9 ـ فخرایی ، ابراهیم ، صص 751 ـ 749.
10 ـ همان ، ص 12.
11 ـ همان ، ص 59.
12 ـ ر . ک : پیتر ، ص 352.
13 ـ ایرانسکی ، س ، پاولویج ، م ، تریا ، صص 674 ـ 672.
14 ـ همان ، ص 184.
15 ـ ملک زاده ، مهدی ، صص 674 ـ 675.
16 ـ ایرانسکی ، صص 94 و 86.
17 ـ ملک الشعرای بهار ، همان ، صص 16 و 15.
18 ـ شمیم ، ص 553.
 

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی (منطقه پنج
منبع:نشریه پایگاه نور شماره 22
دوشنبه 11/9/1392 - 23:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته