اشعار عارفانه و مطالب خدا شناسی
درخت غم به جانم کرده ریشه بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگ است و آدم مثل شیشه
***********************
اگر شیری اگر میری اگر مور گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن که مورانت نهند خوان و کنند سور
************************
چرا دایم بخوابی ایدل ایدل زغم در اظطرابی ایدل ایدل
بوره کنجی نشین شکر خدا کن که شاید کام یابی ایدل ایدل
***********************
اگر مستان مستیم از ته ایمان وگر بی پا و دستیم از ته ایمان
اگر گبریم و ترسا و مسلمان بهر ملت که هستیم از ته ایمان
**********************
عاشق آن به که دایم در بلا بی ایوب آسا بکرمان مبتلا بی
حسن آسا به دستش کاسه زهر حسین آسا بئشت کربلا بی
***********************
بقبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ائی با خاک میگفت که این دنیا نمی ارزد به کاهی
***********************
فلک در قصد آزارم چرائی گلم گر نیستی خارم چرائی
ته که باری زدوشم بر نداری میان بار سربارم چرائی
*******************
مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند
*************************