• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : آل عمران  آیه شماره : 151
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : النساء  آیه شماره : 91
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : النساء  آیه شماره : 144
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : النساء  آیه شماره : 153
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الانعام  آیه شماره : 81
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الاعراف  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الاسراء  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الاسراء  آیه شماره : 80
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الحج  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : القصص  آیه شماره : 35
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.
سوره : الروم  آیه شماره : 35
ریشه کلمه : سلط
فعل : سلطان
معنی : دليل، جچّت، برهان، معجزه، غلبه، تسلّط، حق تصميم گيري،
توضیح : دليل و حجّت را از آن سلطان گويند كه سبب غلبه و تسلّط است. سلطان گاهى در معجزه به كار رفته به عنوان آنكه سبب تسلط است [مؤمنون:45]. «سُلْطانٍ مُبينٍ» بيان آيات است كه معجزه‏ها بوده باشد. سلطان در قرآن فقط به دو معناى دليل و تسلّط آمده و در معناى شاه، خليفه، والى، فرمانده به كار نرفته است. اطلاق آن بر حكومت و خليفه و فرمانده به اعتبار تسلّطى است كه آنهادارند جمع آن به اين اعتبار سلاطين است.