• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 209
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : البقرة  آیه شماره : 220
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : البقرة  آیه شماره : 240
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : البقرة  آیه شماره : 260
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النساء  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : المائدة  آیه شماره : 38
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانعام  آیه شماره : 83
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانعام  آیه شماره : 128
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانفال  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانفال  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانفال  آیه شماره : 63
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانفال  آیه شماره : 67
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الانفال  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 15
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 28
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 40
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 60
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 97
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 106
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : التوبة  آیه شماره : 110
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : يوسف  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحجر  آیه شماره : 25
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحج  آیه شماره : 52
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النور  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النور  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
سوره : النور  آیه شماره : 58
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : النور  آیه شماره : 59
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : لقمان  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الشورى  آیه شماره : 51
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الزخرف  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
سوره : الحجرات  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
سوره : الممتحنة  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : حكم
فعل : حكم
معنی : قضاوت، داورى، حُکم کردن «احكام» اتقان و استواري «حکمت» محكم كارى، تشخيص «حکيم» محكم كار، حكمت كردار، كسى كه كار را از روى تشخيص و مصلحت انجام دهد. « تحاكم» دادخواهي، رفتن به نزد حاکم، مراجعه به حاكم . «تحکيم» حکم و داور قرار دادن. «حکمت»
توضیح : معناى اوّلى اين كلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است. حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد و كارها را استوار و محكم كند.