سوره :
الانعام
آیه شماره :
73
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
التوبة
آیه شماره :
94
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
التوبة
آیه شماره :
105
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
الرعد
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
المؤمنون
آیه شماره :
92
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
السجدة
آیه شماره :
6
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
الزمر
آیه شماره :
46
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
الحشر
آیه شماره :
22
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
الجمعة
آیه شماره :
8
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)
سوره :
التغابن
آیه شماره :
18
ریشه کلمه :
شهد
فعل :
شهد
معنی :
حضور، معاينه، درک کردن، ديدن، اشراف داشتن، خبر قاطع، آشكار، گواهي ديدن، اداى شهادت، اظهار خبر قاطع، اقرار، حكم، علم،
«اَشهاد» و «شهود» جمع شاهد: حاضر، بيننده، شهادت كننده
«شهيد» شاهد، حاضر، بيننده، حافظ جمع آن «شهداء»
«اِشهاد» گواه قرار دادن، حاضر ساختن، شاهد گرفتن
«استشهاد» گواه خواستن، شاهد گرفتن
توضیح :
بهتر است شهود در معنى حضور و شهادت را به ديدن و معاينه فرار دهيم. (مفردات)