دانستنی های علمی
وجه تسمیه عرفات
عرفات نام صحرایی است وسیع و هموار، در دامنه کوهی به نام «جبل الرحمه» که در جنوب شرقی مکه مابین «ثویه» و «عرنه»، «نمره» تا «ذی المجاز» قرار دارد. طول تقریبی این صحرا دوازده کیلومتر و عرض آن 5/6 کیلومتر است. عرفات در 21 کیلومتری مکه واقع شده و بخش عمده آن از حرم خارج میباشد.
در وجه تسمیه آن اقوال مختلفی وجود دارد:
برخی آن را جمع «عرفه» و به معنی کوه و بلندی ذکر کردهاند، بعضی آن را از عرفان، شناخت و معرفت دانسته و برای چنین نامگذاری نیز ریشههای تاریخی قائل شدهاند. از جمله آن که حضرت آدم و حوا پس از هبوط به زمین و بعد از جدایی طولانی در این صحرا به یکدیگر رسیده و با هم آشنا شدهاند. عدهای نیز گفتهاند عرفات (به معنای آشنایی) به آن علت است که حضرت ابراهیم علیه السلام در این جا توسط جبرئیل با مناسک خود آشنا شد و به آنها عارف شد.
عرفات نام صحرایی است وسیع و هموار، در دامنه کوهی به نام «جبل الرحمه» که در جنوب شرقی مکه مابین «ثویه» و «عرنه»، «نمره» تا «ذی المجاز» قرار دارد. طول تقریبی این صحرا دوازده کیلومتر و عرض آن 5/6 کیلومتر است. عرفات در 21 کیلومتری مکه واقع شده و بخش عمده آن از حرم خارج میباشد.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که در وجه تسمیه عرفات فرمود: جبرئیل روز عرفه بر ابراهیم فرود آمد و به او گفت: به گناهانت اعتراف کن و مناسک را بشناس و لذا چون او اعتراف کرد آنجا را عرفات نامیدند.
وقوف در عرفات نه تنها یکی از ارکان اصلی مناسک حج است و حج بدون عرفه حج نیست، بلکه این وقوف دارای فضائل بسیار ارزشمندی است. تمام زائران خانه خدا در روز نهم ذی الحجه به این سرزمین مقدس میآیند و در آن وقوف میکنند. پیامبر اکرم در روز عرفه، در «نمره» نزدیکی عرفات، کنار سنگ بزرگی فرود میآمدند. این سنگ، صخرهای در سمت راست عرفات بود و بعدها در مکان مورد نظر «مسجد نمره» ساخته شد. در منایع تاریخی آمده است که محل وقوف رسول خدا همان محل وقوف حضرت ابراهیم بوده است. قبیله قریش در دوران جاهلی و آغاز اسلام در عرفات وقوف نمیکردند، زیرا معتقد بودند اهل حرم هستند و باید بر خلاف سایر مردم در داخل حرم وقوف یابند، ولی خداوند دستور داد که همه باید در عرفات وقوف پیدا کنند.
در قرآن کریم نیز نام این سرزمین ذکر شده است: «فاذا افضتم من عرفات فاذکروالله عند مشعرالحرام؛ و هر گاه از عرفات برگشتید، خداوند را در مشعرالحرام یاد کنید.» (بقره/ 198)
در سال دهم هجری که پیامبر آخرین حج خود را موسوم به حجة الوداع را انجام داد، در سرزمین عرفات برای مسلمانان خطبهای بسیار مهم ایراد فرمود که منشور حقوق بین المللی اسلام نام گرفته است. در این خطبه، آن حضرت برای آخرین بار بر تمامی ارزشهای جاهلی خط بطلان کشیدند و خونهای جاهلی را تمام شده و سنتهای گذشته را مطرود ساخت.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: خداوند عزوجل زمین را از زیر کعبه گسترش داد تا منا، سپس آن را از منا به سوی عرفات گسترانید. پس زمین از عرفات است و عرفات از منا است و منا از کعبه است.
حضرت سیدالشهداء هنگامی که از مدینه به سوی مکه حرکت کرد، در روز عرفه در همین سرزمین دعایی خواند که سرشار از مضامین توحیدی بسیار عالی است. این دعا به دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه مشهور است.
منابع:
- علل الشرایع، ج 2، ص 436.
- تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 68 و 176 تا 179.
- لغت نامه دهخدا.
- الفروع من الکافی، ج 4، ص 189.
چهارشنبه 27/11/1389 - 16:25
تاریخ
مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جملة علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، که نسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
دخترش به سیّد عرض کرد، و سیّد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتیب اثرى نداد. شب دوّم ، دختر وسطى سیّد باز همین خواب را دید. به پدر گفت ، و او همچنان ترتیب اثرى نداد. شب سوم ، دختر کوچکتر سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت ، ایضا ترتیب اثرى نداد. شب چهارم ، خود سیّد، مخدّره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: ((چرا والى را خبردار نکردى ؟!)).
صبح سیّد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل کرد. والى امر کرد علما و صلحاى شام ، از سنّى و شیعه ، بروند و غسل کنند و لباسهاى نظیف در بر کنند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدّس باز شد همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.
بزرگان و صلحاى شیعه و سنّى ، در کمال آداب غسل نموده و لباس نظیف در برکردند. قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سیّد ابراهیم . بعد هم که به حرم مشرّف شدند، هر کس کلنگ بر قبر مى زد کارگر نمى شد تا آنکه سیّد مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد. بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدّرة مکرّمه صحیح و سالم مى باشد، لکن آب زیادى میان لحد جمع شده است .سیّد بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همین قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گریه مى کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند. اوقات نماز که مى شد سیّد بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظیفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند. سیّد بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز سیّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدّره را دفن کند سیّد دعا کرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سیّد مصطفى .
در پایان ، والى تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانى نوشت ، و او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف رقیّه و مرقد شریف امّ کلثوم و سکینه علیهماالسلام را به سیّد واگذار نمود و فعلا هم آقاى حاج سیّد عبّاس پسر آقا سیّد مصطفى پسر سیّد ابراهیم سابق الذکر متصدّى تولیت این اماکن شریفه است .آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى سپس مى گوید: گویا این قضیّه در حدود سنة هزار و دویست و هشتاد اتّفاق افتاده است . (منتخب التواریخ ، حاج میرزا هاشم خراسانى)
مرحوم آیت الله سیّد هادى خراسانى نیز در کتاب معجزات و کرامات ماجرایى را نقل مى کند که مؤ ید قضیّة فوق است . وى مى نویسد:
روى پشت بام خوابیده بودیم که ناگهان مار دست یکى از خویشان ما را گزید. وى مدّتى مداوا کرد ولى سود نبخشید. آخر الا مر جوانى به نام سیّد عبدالامیر نزد ما آمد و گفت : کجاى دست او را مار گزیده است ؟ چون محل مار زدگى را به او نشان داد، بلافاصله دستى به آن موضع زد و بکلّى محل درد خوب شد. سپس گفت من نه دعایى دارم و نه دوایى ؛ فقط کرامتى است که از اجداد ما به ما رسیده است : هر سمّى که از زنبور یا عقرب یا مار باشد اگر آب دهان یا انگشت به آن بگذاریم خوب مى شود. جهتش نیز این است که جدّ ما، در شام موقعى که آب به قبر شریف حضرت رقیّه افتاد جسد حضرت رقیّه علیهاالسلام را سه روز روى دست گرفت تا قبر شریف را تعمیر کردند، و از آنجا این اثر در خود و اولادش نسلا بعد نسل مانده است . (کرامات و معجزات خراسانى ص 9)
مرقدى که داستان شگفت فوق در ارتباط با آن رخ داده است ، سابقة بناى آن دست کم به سیصد و اند سال پیش از آن تاریخ (یعنى حدود 4 قرن و نیم پیش از زمان حاضر) باز مى گردد.
عبدالوهّاب بن احمد شافعى مصرى ، مشهور به شعرانى (متوفّى به سال 397 ق )، در کتاب المنن ، باب دهم ، نقل مى کند:
نزدیک مسجد جامع دمشق ، بقعه و مرقدى وجود دارد که به مرقد حضرت رقیّه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام معروف است . بر روى سنگى واقع در درگاه این مرقد، چنین نوشته است :
هذَا البَیْتُ بُقْعَةٌ شُرِّفَتْ بِآلِ النّبِىّ صلى الله علیه و آله و سلم وَ بِنْتُ الحُسَیْنِ الشَّهید، رُقَیَّة علیهاالسلام
(این خانه مکانى است که به ورود آل پیامبر صلى الله علیه و آله سلم و دختر امام حسین علیه السلام ، حضرت رقیّه علیهاالسلام شرافت یافته است ). (سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (ع ) ص 53 به نقل از معالى السبطین)
آیا تاریخ پیش از این زمان (397 ق )نیز ردّپایى از رقیّه علیهاالسلام نشان مى دهد؟ بلى
مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن على بن محمّد طبرى ، معاصر خواجه نصیرالدین طوسى ، در کتاب پر ارج کامل بهائى نقل مى کند که :
زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله ، شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین کجاست ؟ این ساعت او را به خواب دیدم . سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست .
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤ ال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است . آن لعین در حال گفت : بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند.
پرسید این چیست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد. (کامل بهائى ،ج 2، ص 179)
علاء الدین طبرى این کتاب کم نظیر را در سال 567 ه. تاءلیف کرده ، و در نگارش آن از منابع باارزش فراوانى استفاده نموده که متاءسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است ؛ برخى در کشاکش روزگار از بین رفته ، و برخى دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام طعمه حریق شده است .
مرحوم محدّث قمى (فوائد الرضویه ، ص 111) مى نویسد: کتاب کامل بهائى ، نوشته عماد الدین طبرى ، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب نحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه ، کتابى پرفایده است که در سنة 675 تمام شده و قریب به 21 سال همت شیخ مصروف بر جمع آورى آن بوده ، اگر چه در اثناى آن چند کتاب دیگر تاءلیف کرده است . سپس مى افزاید: از وضع آن کتاب معلوم مى شود که نُسَخِ اصول و کتب قدماى اصحاب نزد او موجود بوده است . آنگاه اشاره مى کند که یکى از آن منابعِ از دست رفته ، کتاب پرارج الحاویة در مثالب معاویه است که تاءلیف قاسم بن محمّد بن احمد ماءمونى ، از علماى اهل سنّت مى باشد، و عماد الدین طبرى سرگذشت این دختر سه ساله را از آن کتاب نقل کرده است .پبدینگونه ، سابقه اشاره به ماجراى حضرت رقیّه علیهاالسلام در تاریخ ، به حدود هفت قرن و نیم پیش از زمان ما باز مى گردد.
آیا باز هم مى توان پیشتر رفت و نامى از رقیّه علیهاالسلام به عنوان دختر امام حسین علیه السلام - در اعماق تاریخ سراغ گرفت ؟ باز هم جواب مثبت است .
ماخذ کهنترى که در آن ، ضمن شرح جریانات عاشورا، نامى از حضرت رقیّه علیهاالسلام به میان آمده ، کتاب مشهور لهوف نوشتة محدّث و مورّخ جلیل القدر، آیة الله سیدبن طاووس (متوفّاى 664 ه- . ق ) است که اطلاع و احاطه بسیار او به متون حدیثى و تاریخى اسلام و شیعه ، ممتاز و چشمگیر است .
سید مى نویسد: حضرت سیّدالشهداء علیه السلام زمانى که اشعار معروف ((یا دهر اُفّ لک من خلیل ...)) را ایراد فرمود و زینب و اهل حرم علیهنّ السلام فریاد به گریه و ناله برداشتند، حضرت آنان را امر به صبرکرده و فرمود: ((یا اختاه یا امّ کلثوم ، و اءنتِ یا زینب ، و اءنتِ یا رقیّة ، و اءنتِ یا فاطمة ، و اءنتِ یا رباب ، اُنْظُرْنَ إ ذا اءنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَیْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا.)) (اللهوف على قتلى الطفوف ، سید بن طاووس) یعنى خواهرم ام کلثوم ، و تو اى زینب ، و تو اى رقیّه ، و تو اى فاطمه ، و تو اى رباب ، زمانى که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روى نخراشید و کلامى ناروا (که با رضا به قضاى الهى ناسازگار است ) بر زبان نرانید.مطابق این نقل ، نام حضرت رقیّه بر زبان امام حسین علیه السلام در کربلا جارى شده است .
مؤ یّد این نقل ، مطلبى است که سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى ، متوفّاى 1294ه- در کتاب ینابیع المودّة ص 333-335 به نقل از مقتل مسمّى به ابومخنف آورده است .
مقتل منسوب به ابومخنف مطابق نقل قندوزى (ینابیع المودّة : ص 346 و احقاق الحق :11/633) پس از شرح کیفیّت شهادت طفل شش ماهه مى گوید:
ثُم نادى : یا اُم کُلثومَ، وَ یا سَکینةُ، و یا رقیة ، وَ یا عاتِکَةُ وَیا زینب ؛ یا اءهلَ بَیتى علیکنّ مِنّى السَّلامُ)):
((آنگاه فریاد برآورد: اى اُمّکلثوم ، اى سکینه ، اى رقیّه ، اى عاتکه ، اى زینب ، اى اهل بیت من ، من نیز رفتم ، خداحافظ)).
آیا مى توان به همین گونه ، سیرِ تقهقر در تاریخ را ادامه داد و مدرکى قدیمیتر که در آن از رقیّة بنت الحسین علیهما السلام یاد شده باشد، باز جست ؟
بر آشنایان به تاریخ اسلام و تشیّع ، پوشیده نیست که شیعه ، یک گروه ((ستمدیده و غارت زده )) است ؛ گروهى است که در طول تاریخ ، بارها و بارها هدف هجوم و تجاوزهاى وحشیانه قرار گرفته ، پیشوایان دین و رجال شاخصش شهید گشته ، و آثار علمى و تاریخیش سوزانده شده است (بنگرید به : کتابسوزى مشهور محمود غزنوى در رى به سال 423 ق ، کشتار و کتابسوزى طغرل در بغداد عصر شیخ طوسى ، داستان حَسَنَک وزیر و دربدرى فردوسى و... کشتارها و کتابسوزیهاى ((جَزّار)) حاکم مشهور عثمانى در شامات ، در جنوب لبنان و...).
شیعه ، در گذر از درازناى این تاریخ پردرد و رنج ، اولا مجال ثبت بسیارى از حوادث تاریخى را- چنانکه شاید و باید - نداشته و ثانیا بخشى قابل ملاحظه از آثار و مآخذ تاریخى خویش را (بویژه آن دسته از ((اطلاعات مکتوبى )) که حاکى از پیشینه مظلومیت کم نظیر شیعه و قساوت و مظالم حکومتهاى جور مى باشد) از دست داده است و آنچه برایش مانده ، تنها بخشى از آن آثار مکتوب ، همراه با اطلاعاتى است که به گونه شفاهى ، سینه به سینه نقل شده و اکنون در ذهنیّت شیعه ، به صورت ((مشهوراتى نه چندان مستند یا مجهول السند)) موجود است .
بیجهت نیست که اطلاعات مکتوب و مستند ما درباره سرنوشت شخصیتى چون زینب کبرى علیهاالسلام پس از بازگشت به مدینه از شام (با وجود جلالت قدر و نقش بسیار مهم آن حضرت در نهضت عاشورا) بسیار کم و تقریبا در حد صفر است و با چنین وضعى تکلیف دیگران (همچون ام کلثوم و رقیّه علیهماالسلام ) دیگر معلوم است .در چنین شرایطى ، وظیفه محققان تیزبین و فراخ حوصله (که خود را با نوعى گسست و انقطاع تاریخى یا کمبود اطلاع نسبت به جزئیات ، روبرو مى بینند) چیست ؟ راهى که برخى از محقّقان یا محقّق نمایان در این گونه موارد برمى گزینند، قضاوت عجولانه درباره موضوع ، و احیانا نفىِ اطلاعات و مشهورات موجود به بهانه برخى ((استحسانات و استبعاداتِ قابل بحث )) یا ((عدم ابتناى اطلاعات مزبور بر مستندات قوى )) است ، که گاه ژستى از روشنفکرى از نیز به همراه دارد. امّا این راه - که طى آن آسان هم بوده و مؤ ونه زیادى نمى برد، بیشتر به پاک کردن صورت مسئله مى ماند تا حلّ معضلات آن .راه دیگرى که ، البته پویندگان آن اندک شمارند و تنها محقّقان پرحوصله و خستگى ناپذیر، همّت پیمودن آن را دارند، این است که بکوشیم به جاى ردّ و انکارهاى عجولانه ، کمر همّت بسته ، به کمک ((تتبّعى وسیع و تحقیقى ژرف )) به اعماق تاریخ فرو رویم و با غور در کتب تاریخ و تفسیر و سیره و حدیث و لغت و حتى دَواوین شعراى آن روزگار، و دقّت در منطوق و مفهوم و مدلول تطابقى و التزامى محتویات آنها، بر واقعیات هزارتوىِ آن روزگار ((احاطه و اشراف )) یابیم و به مدد این احاطه و اشراف ، نقاط خالى تاریخ را پرسازیم و جامه چاک چاک و ژنده تاریخ را رفو کنیم و توجه داشته باشیم که :
با توجه به کتابسوزیها، سانسورها و تفتیش عقایدهاى مکرّرى که در تاریخ شیعه رخ داده ، اوّلا ((نیافتن )) هرگز دلیل ((نبودن )) نیست (و به اصطلاح : عدم الوجدان لا یدلّ على عدم الوجود). ثانیا نمى توان همه جا به منطق لو کانَ لَبانَ (اگر چیزى بود، مسلّما آشکار مى شد) تمسّک جُست و مشهورات مجهول السند را - عجولانه و شتابزده - انکار کرد. ثالثا نبایستى بسادگى - و صرفا روى برخى استبعادات یا استحسانات ظاهرا موجّه - اطلاعات موجود را رد کرد و از سنخ خرافات و جعلیّات انگاشت . زیرا چه بسا استبعادها یا استحسانهاى مزبور، محصول بى اطلاعى یا غفلت ما از برخى جهات و جوانبِ مکتومِ قضیه باشد و با روشن شدن آن جوانب ، تحلیل ما اصولا عوض شده استبعادها جاى خود را به پذیرش قضیه (و یا بالعکس ) خواهد داد و یا برداشت تازه اى در افق دید ما ظاهر خواهد شد.رابعا باید توجّه داشت که حتى اطلاعاتى هم که احیانا به صورت خبر واحد یا متکى به منابع غیر معتبر وجود دارد، لزوما دروغ و خلاف حق نیست و لذا باید همانها را نیز (به جاى ((انکار عجولانه )) با حوصله تمام ، در جریان یک پژوهش و تحقیق وسیع ، مورد بررسى دقیق قرار داد و صحت و سُقمشان را محک زد و احیانا به صورت سر نخ تحقیق از آنها بهره جست ، یا در گردونه ((تعارض ادلّه ))، و صف بندى ((دلایل معارض ))، آنها را به عنوان مؤ یّد و مُرَجِّح به کار گرفت .اصولا ((نفى و انکار)) نیز، همچون ((اثباتِ)) هر چیز، دلیل مى خواهد (و آنچه که دلیل نمى خواهد ((نمى دانم )) است ) و حتّى نفى و انکار، مؤ ونه بیشترى مى برد تا اثبات . و فراموش نکنیم که هر چند در عرصه تحقیقات تاریخى ، تجزیه و تحلیلهاى عقلى و استبعادها و استحسانهاى ذهنى ، جایگاه خاص خود را دارد و نبایستى چیزى را بر خلاف اصول مسلّم عقلى پذیرفت ، امّا در عین حال باید دانست که حرف آخر را در این عرصه ، ((تتبّع و تحقیق ژرف و گسترده در اسناد و مدارک مستقیم و غیرمستقیم تاریخى )) مى زند.
موضوع مورد بحث در کتاب حاضر، یعنى رقیّة بنت الحسین علیهماالسلام ، نیز از آنچه گفتیم استثنا نیست . به پاره اى از مآخذ کهنِ تاریخیِ دالّ بر وجود آن حضرت ، پیش از این اشاره کردیم . ببینیم آیا علاوه بر نوشتة کامل بهائى ولهوف ، باز هم مى توان به مددِ تتبّع بیشتر، ردّپایى کهنتر از حضرت رقیّه علیه السلام جست ؟ خوشبختانه پاسخ مثبت است و مسلّما با تتبّع و تحقیق بیشتر مدارک دیگرى به دست خواهد آمد. قدیمترین ماءخذى که - بر حسب تتبّع ما- در خیل فرزندان رنجدیده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام در کربلا از وجود دخترى موسوم به رقیّه علیهماالسلام (در کنار سکینه علیهماالسلام ) خبر مى دهد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره ، صحابى بزرگ امام صادق علیه السلام است .
سیف بن عَمیره نخعى کوفى ، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان بزرگى چون شیخ طوسى (در فهرست )، نجاشى (در رجال )، علامة حلّى (در خلاصه الا قوال )، ابن داود (در رجال )، و علامه مجلسى (در وجیزه ) به وثاقت وى تصریح کرده اند. ابن ندیم در فهرست خویش وى را از آن دسته از مشایخ شیعه مى شمرد که فقه را از ائمّه علیهم السلام روایت کرده اند. شیخ طوسى در رجال خویش ، وى را صاحب کتابى مى داند که در آن از امام صادق علیه السلام نقل روایت کرده است و مرحوم سیّد بحرالعلوم در الفوائد الرجالیّه ، لیستى از راویان شهیر شیعه (همچون محمد بن ابى عمیر و یونس بن عبدالرحمن ) را که از وى روایت نقل کرده اند به دست داده است . سیف بن عمیره ، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا (به نقل از امام باقر علیه السلام ) است که قرائت آن در طول سال ، از سنن رایج میان شیعیان مى باشد.
بارى ، سیف بن عمیره ، در رثاى سالار شهیدان علیه السلام چکامه بلند و پرسوزى دارد که با مطلع :
جلّ المصائب بمن اءصبنا فاعذرى
یا هذه ، و عن الملامة فاقصرى
آغاز مى شود، که حقیقتا سوخته و سوزانده است .
علّامه سیّد محسن امین (اعیان الشیعه) و به تبع وى شهید سید جواد شبّر (ادب الطف او شعراءالحسین) (از خطباى فاضل لبنان ) به این مطلب اشاره کرده و تنها بیت نخست قصیده را ذکر کرده اند. امّا شیخ فخرالدین طریحى فقیه ، رجالى ، ادیب و لغت شناس برجسته شیعه ، و صاحب مجمع البحرین - درکتاب ((المنتخب )) (المنتخب للطریحى) (که سوگنامه اى منثور و منظوم در رثاى شهداى آل الله بویژه سالار شهیدان علیهم السلام است ) کلّ قصیده را آورده است که در بیت ما قبل آخر آن ، شاعر صریحا به هویّت خود اشاره اى دارد؛ آنجا که خطاب به سادات عصر مى گوید:
و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیرة
عبدٌ لعبد عبید حیدر قنبر
نکته قابل توجّه در ربط با بحث ما، ابیات زیر از قصیده سیف مى باشد که در آن دوبار از حضرت رقیّه علیهاالسلام یاد کرده است :و سکینه عنها السکینه فارقت
لما ابتدیت بفرقة و تغیّر
و رقیّة رقّ الحسود لضعفها
و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یجد جدیدها
لثم عقیب دموعها لم یکرر
لم اءنسها وسکینة و رقیة
یبکینه بتحسّر و تزفّر
یدعون اُمّهم البتولة فاطما
دعوى الحزین الواله المتحیّر
یا اُمّنا هذاالحسین مجدّلاٌ
ملقى عفیرا مثل بدر مزهر
فى تربها متعفّرا و مضخما
جثمانه بنجیع دم احمر (سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، همان ، ص 320، به نقل از المنتخب طریحى)
رقیه سلام الله علیها دختر خورشید است... رقیه (سلام الله علیها) از تبار نور و از جنس آبی آسمان است. رقیه (سلام الله علیها) جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشورا است. حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی بی هیچ شک و شبههای اتفاقی ساده و ناچیز نبوده است، چنانکه هر یک از کسانی که در واقعه نینوا حضور داشتهاند، چون نیک بنگریم، حامل پیامی شگرف و شگفت بودهاند.
به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه رقیه (سلام الله علیها) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است و نخستین نکته شگفت درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها)، شاید همین باشد که با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید، آن گونه که برادر شیرخوارش علی اصغر (علیه السّلام) به چنین مرتبهای نایل شد. به عبارت دیگر یکی از جلوههای رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیتهای آن میباشد که از پایینترین سن آغاز و به بالاترین سنین (حضرت حبیب بن مظاهر) ختم میگردد. نکته قابل تأمل دیگر در بررسی این مهم آن است که در پدید آوردن این حماسه بی بدیل و شکوهمند تنها یک جنسیت سهیم نبوده، بلکه در کنار اسامی مردان و پسران جانباز و ایثارگر این واقعه، نام زنان و دختران نیز حضوری پررنگ و تابناک دارد.
مصائب و شدائدی را که رقیه (سلام الله علیها) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل میشود، آنچنان تلخ و دهشتناک است که وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را میآزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح میسازد. تحمل گرمای شدید کربلا همراه با تشنگی، حضور در صحنه شهادت خویشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهای شقاوت آلود بودن، آزار و شکنجه های جسمی و روحی فراوان، دلتنگی برای پدر در خرابه شام و ... نشانگر مصائب عظمایی است که یک کودک خردسال با جسم و روح لطیف خود با آن مواجه شده است. از دیگر سو همین قساوت سپاه یزید است که بر عظمت نهضت سترگ عاشورا میافزاید، زیرا حضرت امام حسین (علیه السّلام) با شناخت و پیشبینی تمام این مصائب و شدائد به قیام در راه احیاء دین جد بزرگوار خویش قد علم فرمود و چنین دشواریهایی نتوانست هیچ گونه خللی بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمایش بزرگ الهی پدید آورد. رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر حقانیت قیام امام حسین (علیه السّلام) که تنها کسی میتواند چنین به مبارزه و مقابله با ستم برخیزد که مقصدی الهی داشته باشد، و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر مظلومیت عترت پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و رسواکننده سیاهکارانی است که داعیه جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر دادند و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است برای آن که اوج توحش و سنگدلی دژخیمان دستگاه بنی امیه برای همیشه تاریخ به اثبات بماند، و رقیه (سلام الله علیها) فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین است، و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر این حقیقت بزرگ که حق بر باطل پیروز خواهد شد و اینک پس از قرنهای متمادی آنان که به مرقد مطهر آن حضرت در شام مشرف میشوند به عینه تفاوت میان مقام و مرتبه این کودک سه ساله را با خلیفه جابری چون یزید درمییابند. آرامگاه ملکوتی دخت سه سـالـه امـام سـوم شیعیان در شام کنـار بـاب الفـرادیـس مابین کوچه های تاریخی و پر ازدحام دمشـق است که هر ساله بسیاری از شیفتگان اهل بیت (علیهم السّلام) را از مناطق مختلف جهان به سوی خود جلب می کند.
نویسنده:علی ربانی خلخالی
منبع:ستاره درخشان شام حضرت رقیه سلام الله علیهاحضرت رقیّه (س) در اوراق تاریخ
چهارشنبه 27/11/1389 - 16:23
آموزش و تحقيقات
شرایط مطالعه ((بكارگیری شرایط مطالعه یعنی بهرهوری بیشتر از مطالعه )) شرایط مطالعه، مواردی هستند كه با دانستن، بكارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، میتوان مطالعهای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما میآموزند كه قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به كار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها میتوانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز كنید و مطالعهای فعالتر داشته باشید: 1- آغاز درست: برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازكنید. 2- برنامهریزی: یكی از عوامل اصلی موفقیت، داشتن برنامه منظم است . 3- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد . 4-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال میكند. 5- استفاده صحیح از وقت: بنیامین فرانكلین، ((آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نكنید زیرا زندگی از وقت تشكیل شده است .)) 6- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است . 7- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد. 8- دوری از مشروبات الكلی : مصرف مشروبات الكلی موجب ضعف حافظه میشود . 9 - ورزش: ورزش كلید عمر طولانی است . 10-خواب كافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت میكند. 11 -درك مطلب: آنچه در حافظه بلند مدت باقی میماند، یعنی مطالب است . چند توصیه مهم كه بایدفراگیران علم از آن مطلع باشند. 1- حداكثر زمانی كه افراد میتوانند فكر خود را به روی موضوعی متمركز كنند بیش از 30 دقیقه نیست، یعنی باید سعی شود حدود 30 دقیقه به روی یك مطلب تمركز نمود و یا مطالعه داشت و حدود 10 الی 15 دقیقه استراحت نمود سپس مجددا با همین روال شروع به مطالعه كرد. 2- پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری كنید. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا كمك كند و لذا خونرسانی به مغز كاهش مییابد و از قدرت تفكر و تمركز كاسته میشود . از مصرف الكل و دارو هم خودداری فرمائید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراك و تمركز را كم میكند نوشابههای گازدار هم همینطور هستند. 3- ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب میكند و نیز همزمان نمیتوانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید .پس در حین مطالعه لطفا یادداشت برداری ننمائید.
دوشنبه 9/6/1388 - 9:19
رمضان
روزه پرهیز از حرامهاست همچنان که شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز میکند.
امام علی (ع)
يکشنبه 8/6/1388 - 11:17
رمضان
آنگاه که روزه می گیری باید چشم و گوش و موی و پوست تو هم روزهدار باشد.
امام صادق(ع)
جمعه 6/6/1388 - 13:58
دانستنی های علمی
سلام
دیروز در این کشور شاید به اصطلاح اسلام دیدیم که دختری خود را علنا عرضه و میکرد و دو پسر که قیافه اسلامی هم نداشتند امتناع میکردند حتی وضع به جایی رسید که دختر با آنها دعوا میکرد و میگفت که لوس نشید بیایید و من را ببرید.
خوشبختانه در این قضیه خدداوند به همه آنها رحم کرد و نگذاشت که این جوانان مرتکب گناه شوند. لازم به توضیح است که هدف از نگارش این مطلب زیر سئوال بردن قشری و بالابردن طرف دیگر مراد نیوده زیرا غریزه شهوت برای همه ما بوده و میان پسر و دختر هیچ فرقی در این زمینه نمیباشد هر چند ممکن است که از نظر ساختار جسمی که کارشناسان بهتر میدانند کمی تفاوت هم باشد ولی در اصل آن هیچ فرقی نیست و همه ماها ممکن است با فراموش کردن خداوند مرتکب این گناه بشویم.
درواقع هدف من از بیان این مطالب این است که تمامی دوستان تبیانی لطف کنن و این مطلب را به هر شکلی که می توانند به چالش بکشند و نظرات زیبای خودشان را در خصوص عوامل مؤثر در این رویکردها بیان نمایند (مثل نقش حکومت و خانواده یا حتی اجتماع و غیره...) تا أنشاءالله نتیجه مفیدی از این بحث گرفته بشه و بعد جمعبندی آن را به دوستان تبیانی تقدیم کنیم.
جمعه 6/6/1388 - 13:48
آموزش و تحقيقات
آداب مطالعه
1 . در مطالعه و بررسیهاى علمى خود به همان مقدار اكتفا كنید كه قدرت درك و فهم و توانایى برداشت آنها را دارید و ذهن و هوشتان بدانها تمایل دارد. 2 . در قرائت كتب و یا فراگرفتن علوم كار و كوشش خود را ناتمام نگذارید. 3 . دانش را نمى توان مستقلا و بدون استفاده از استاد، از میان كتب و نوشته ها جستجو كرد. 4 . باید اوقات و فرصتهاى شبانه روزى را براى تحصیلات و فرآورده هاى علمى، تقسیم بندى كرد; زیرا این كار موجب بركت و ازدیاد فرصتهاى تحصیلى مى شود.5 . براى مطالعه اتاق یا مكان خاصى را انتخاب كنید كه داراى نور و هواى مناسب باشد. نیز لازم است مكان مطالعه ثابت باشد تا موجب آمادگى ذهنى بیشترى براى مطالعه شود. اگر همه مطالعات خود را در یك مكان معین انجام بدهید محیط آشناى آن اتاق یا آن مكان خاص موجب مى شود كه در حین مطالعه تمركز حواس بیشترى داشته باشید. 6 . سعى كنید مطالعه همراه با خلاصه نویسى باشد. البته نوشتن باید بعد از فهم باشد. اگر انسان مطلبى را نفهمیده بنویسد سودى از آن نخواهد برد. آنچه مهم است فهم است و اگر به صورت صحیح باشد مى تواند زمینه برداشتها و دریافتهاى جدید علمى گردد. 7 . با یاد و نام خداوند متعال شروع كردن و از خدا كمك خواستن یكى از عوامل موفقیت و بركت مطالعه است. مناسب است قبل از آغاز مطالعه دعاى مطالعه خوانده شود: اللهمّ أَخرِجْنى مِن ظُلُمات الْوَهم، و أكرِمنى بِنُورِ الْفَهْم، اللهُمَّ افتَح عَلَینا أبوابَ رَحْمَتك، و انْشُر عَلَیْنا خَزائنَ عُلُومِك، بِرَحْمَتِك یا اَرْحَمَ الرّاحمین.( . مفاتیح الجنان ص 490، باقیات صالحات، باب ششم) 8 . در حال مطالعه با وضو باشید. 9 . مطالعه در حال سیرى سودى ندارد، زیرا در این حال خواب و چرت انسان را دربرگرفته، به او اجازه نمى دهد كه حواس خود را روى مطالب متمركز كند. نیز در حال گرسنگى، غروب آفتاب، نور كم، خشم، ترس، عجله، نوشیدن، خوردن، نگاه به تلویزیون باید از مطالعه خوددارى كرد. 10 . درست نشستن پشت میز و با كمر صاف و راست در حالت مطالعه سبب مى شود انسان براحتى بتواند به مطالعه بپردازد. 11 . باید كتاب به گونه اى در مقابل چشم قرار گیرد كه براى دیدن آن به زحمت نیفتیم. باید فاصله لازم و درست میان چشم و كتاب رعایت شود. 12 . نباید در مدّت زیادى پیوسته مطالعه كرد تا چشم خسته شود و توانایى خود را از دست بدهد. براى جلوگیرى از خستگى چشم بهتر است پس از هر 40 دقیقه مطالعه، استراحت مختصرى نمود و سپس ادامه داد. 13 . مطالعه باید تدریجى باشد، ابتدا مطالعه كتب و موضوعات آسان آغاز شود تا پس از آمادگى ذهن بتوان به مطالعه موضوعات سخت تر پرداخت. 14 . از پراكنده خوانى و بى نظمى در مطالعه پرهیز كنید. 15 . تكرار مطالعه باعث مى شود تا معلومات در ذهن آدمى راسخ شود و باقى بماند. 16 . ایجاد تنوع در بین مطالعه لازم، و مناسب است موضوعات مطالعه متنوع انتخاب شود. زیرا موضوعات یكسان موجب خستگى مى شود. 17 . چیزهایى را كه مانع تمركز حواس مى شود باید از جلو چشم دور كرد. 18 . مطالعه باید همراه اندیشه باشد و مطالعه بدون تفكر مانند بلعیدن خوراك بدون جویدن است. 19 . آنان كه با عینك مطالعه مى كنند مناسب است سالى یك بار نمره چشم خود را به وسیله پزشك متخصص كنترل كنند.
جمعه 6/6/1388 - 12:29
آموزش و تحقيقات
روش صحیح مطالعه و یادگیری(1)
در طول عمر بارها با کسانی برخورد داشتهایم و یا داریم که ابراز خستگی از خواندن مطالب و یا نفهمیدن درست آن دارند. علت این گونه سخن گفتنها چیست؟ و به راستی مشكل کار کجاست و چه میتواند باشد؟ آیا برای یادگیری یک كتاب باید آن را مکرراً خواند تا یاد گرفت ؟ مطمئنا اگر واقعیت چنین باشد، مطالعه و تحقیق كاری بسیار سخت و طاقت فرسا میباشد و کمتر باید از مطالعات و تحقیقات خود نتیجه بگیریم. در حالیکه درروزگار ما عالمانی فرزانه میبینیم و یا میشناسیم که به اعتراف خودشان حتی با وجود این که استعداد سرشاری نداشتهاند ولی توانستهاند مطالعات و تحقیقات بینظیر یا کمنظیری را انجام دهند و تقدیم جامعه بشری بکنند و یا حتی در سنین بالا هم ساعتهای بسیاری از روز و عمر گرانبهای خود را صرف مطالعه بکنند و گلایهای نیز نداشته باشند و شاید بالعکس از این کار خود نیز بسیار لذت میبرند و آرامش مییابند، پس واقعیت باید چیزی غیر از آن همه سختی و مشقت باشد. اصل مطلب اینجا است كه ما جوانان، روش صحیح مطالعه و یادگیری را نمی دانیم و متاسفانه در هیچ جایی نیز این امر را به ما نیاموختهاند و یا حداقل اگر هم فرصتی بوده، ما به دنبال آموختن آن نبوده و یا نیستیم. درحالیکه این امر با میزان مطالعه و تحقیقات ما و یا با روحیه کتابخوانیهای ما، رابطهای تنگاتنگ و مستقیم دارد، لذا میطلبد که ما جوانان در این رابطه بیشتر تأمل نموده و وقت بگذاریم تا در نهایت نتیجه بهتری از عمر گرانمایه خود ببریم و به آن کمال واقعی دست یابیم. حال برای اینكه میزان مطالعه و یادگیری ما افزایش یابد باید در خصوص روشهای صحیح مطالعه و تحقیق نکاتی را بدانیم و در زندگی روزمره خود بکاربندیم.
الف) مختصری در خصوص مزیتهای صحیح مطالعه کردن
یک مطالعه ثمر بخش از دو عامل متأثر است: یکی علاقه نسبت به مطلب خواندنی، دیگر کاربرد ماهرانه فنون مطالعه. علاقه نسبت به مطلب خواندنی سبب میشود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد؛ و مطالعه بیشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه میشود و در نهایت همه این امور دست به دست هم میدهند و یک مطالعه صحیح را برای انسان به وجود میآورند که مزیتهای بیشماری را به همراه دارد. که برخی از آن مزیتها عبارتند از:
1. مطالعه را لذت بخشتر میکند و لحظه به لحظه بر علاقه خواننده نسبت به خواندن مطالب میافزاید.
2. زمان مطالعه را كاهش میدهد.
3. میزان یادگیری را افزایش میدهد .
4. مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانیتر میكند.
5. بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد.
نکته: باید به این نکته توجه داشته باشید که هریک از شما ممکن است در برخورد با یک مطلب، سه حالت از خود نشان دهید که به ترتیب عبارتند از: علاقهمند بودن و دارای نظری مثبت بودن نسبت به مطلب کتاب، بیعلاقه بودن و یک نوع حالت بیتفاوتی و کسالت داشتن نسبت به آن و حالت سوم اینکه شما اصلا از آن مطلب تنفر دارید و همیشه از آن گونه مطالب فرار کردهاید.درهنگام برخورد با دو حالت اخیر، شما باید به این مطلب در ذهن خود پاسخ دهید که چگونه میتوانم نظرم را در مورد این مطلب تغییر دهم و به طور خیلی جدیتر به مطالعه و خواندن آن بپردازم و یا حتی دیگران را نیز به خواندن آن ترقیب نمایم؟ پس از اینکه این مورد را مطابق شناخت روحی و روانی که از خود و دوستانتان دارید بررسی کردید میتوانید یک راهکار مناسب برای آن پیدا نمایید و از آن بهره بجویید. حال که به این مرحله رسیدیم باید بدانید که در این موارد تجربیات افراد متفاوت بوده، ولی در بسیاری موارد میتوانید با شخصی یا کاری کردن آن مطلب این بیعلاقه بودن و یا حتی تنفر داشتن را در وجودتان تغییر دهید. البته دقت داشته باشید که این شخصی کردنها مطابق شرایط مطالب متفاوت است یعنی اگر یک کتاب رمان را میخوانید میتوانید خود را به جای آن شخصیتهای داستان تصور نمایید و یا در صورتی که مسئولیت انجام یک کار پژوهشی و تحقیقاتی را در میان دوستان و اطرافیان پذیرفتهاید در آن صورت هرچند که کمی سختی دارد ولی به هر شکلی که شده (به خاطر تحویل آن کار هم که شده و یا حتی برای نشان دادن خود و یا غیره ...) سعی میکنید که کار را به یک مرحلهای برسانید و تحویل دهید که این گونه امور خود باعث تغییر نظرتان در رابطه با آن مطلب میگردد و علاقه شما یا دوستانتان به خواندن آن موضوع، بیشتر میگردد و مطالعهای سریعتر و لذت بخشتر را تجربه خواهید کرد.شاید بعد گذراندن این مراحل باز هم ببینید که سرعت کافی برا مطالعه کردن پیدا نکردهاید که این به عوامل مختلفی مثل دشواری و سهولت مطلب خواندنی، همچنین نسبت به هدفی که از مطالعه خود دارید و یا حتی نسبت به جایگاه کاری شما و غیره ... بستگی دارد. مثلا شما نباید توقع داشته باشید که با همان سرعتی که رمان و یا داستان می خوانید بتوانید بک کتاب کاملا علمی و تخصصی را بخوانبد و نتیجه لازم را بگیرید. و یا اصلا صحیح نمیباشد که یک فرد شاغل و متخصص مانند یک خانم خانهدار و یا یک دانشجو، مقالات تحقیقی و یا مجلات و روزنامهها را در یک روز مطالعه نماید و وقت برای مطالعه بگذارد زیرا این افراد هریک مشغلههای متفاوتی دارند که زمان و نوع مطالعه برای هریک متفاوت خواهد بود و لذا مقایسه کردن آنها با هم کاری بسیار ناسنجیده است و از طرفی دیگر هم شما باید کم کم روش مطالعه خود را متناسب با وضعیتی که دارید بهبود ببخشید و پس از آن دغدغه تندخوانی مانند دیگر افراد را داشته باشید.در این راستا برای دست یافتن هرچه سریعتر به آن وضعیت آرمانی روشهایی چند را که میتواند شما را در این راه یاری نماید به حضورتان تقدیم میگردد که عبارتند از:
1. خواندن اجمالی
2. تندخوانی
3. عبارت خوانی
4. دقیق خوانی
5. خواندن تجسسی
6. خواندن انتقادی
7. خواندن برای درک زیبایی و جنبههای هنری مطلب
مطالب تفصیلی هفت روش فوق در نوشتههای بعدی به حضورتان تقدیم میگردد.
جمعه 30/5/1388 - 11:23
خواستگاری و نامزدی
تجربیات مدیرتی لازم برای هر فرد(در زندگی فردی و اجتماعی) در انجام امور مدیریت یک بخش و واحد، اموری چند به نظراین جانب ضروری میباشد که به صورت مختصر و مفید، برای دیگر دوستان و مخاطبان سایت تبیان عرضه میدارم:1. باید گزینش نیروها براساس معیار و ملاک بوده باشد و حداقل معیار و ملاک موجود در آنها نیز میبایست تخصص کاری و تعهد دینی باشد که در ضمن انجام کار به شکلی تخصصی و همراه با اطلاعات روز جهان بشری باشد و از طرفی دیگر نیز با داشتن تعهدی دینی و اسلامی ضمن کوتاهی نکردن درانجام امور کاری، علمهای روز جهان را با یک معیار صحیح دینی و متناسب با فرهنگ و عقیده اسلامی و ایرانی عرضه نماید.2.درهنگام پذیرفتن هرکارمدیریتی باید خود شخص مدیر نیز تخصص و آگاهی لازم را در آن زمینه داشته باشد و یا حداقل دارای تجربیات مختلف اداری باشد تا با آمیختن آن به عقل و خرد فردی و یا جمعی بتواند مسائل موجود در پیش روی آن کار در نظر بگیرد و منابع لازم زمانی، مالی و امکاناتی را در آن رابطه لحاظ نماید و یا برنامه زمانبندی شده مناسبی را در خصوص اجرای هرچه بهتر فعالیتهای مربوطه فراهم و پیشنهاد نماید و بکاربندد.3.مدیر مربوطه نباید درهزینه کردنها بخل ورزد و یا انرِژی نیروها را به واسطه تدبیر اموری نابجا هدر دهد البته پرهیز ازاسراف کردن چیز بسیار خوبی است که ما مسلمانها بسیار به آن سفارش شدهایم ورعایت آن برای تک تک ما لازم و ضروری میباشد ولی باید دقت داشته باشیم که اسراف کردن در امور اداری و کاری به چه معنا است و باید چگونه اعمال و اجرا گردد آیا کم کپی گرفتن مدارک و دفترچههای ضروری و پرهیز ازخدماتدهی مناسب به نیروها و متقاضیان و شرکت کنندگان خارج ازاداره (عموم مردم که از نظر کاری با آن بخش یا واحد درارتباط مستقیم یا غیرمستقیم میباشند) مراد است، و یا اینکه یک چیز معقول و میانهای مورد لحاظ همه عقلا و صاحبنظران اسلامی بوده و میباشد.4.گسترش عشق وایجاد رابطهای مناسب و اسلامی میان کلیه نیروها لازم و ضروری است و وظیفه مسلم هر مدیر موفق و کارا میباشد. البته مراد از این عشق و همبستگی میان نیروها هر نوع عشق و رابطهای نمیباشد بلکه همان خیرمطلق که عالیترین نوع رابطه در اسلام است مورد نظر بوده و میباشد یعنی آن گونه همکاریهایی که در تمامی سطوح براساس درک متقابل و رعایت شخصیت فردی و اجتماعی نیروها باشد ونه کمی کمتر و یا بیشتر؛که در این راستا یک مدیر موفق می تواند با تکنیکهایی چند این روابط را اصلاح و یا مستحکمتر نماید که برخی از آنها عبارتند از:الف) فراهم آوردن فرصتهای مثل برگزاری یک اردو و حتی یک نهار خارج از فضای کاری و به دور ازهرگونه هیاهوی اداری و کاری، که خود باعث ارتباط هرچه بهتر روابط شده و در عین حال ضمن اینکه خاطرات خوشی را برای آنها رقم میزند باعث انتقال تجربیات آنها به یکدیگر شده و کدورتهای احتمالی موجود میان آنها را نیز کمرنگ و یا نابود میسازد و ... ب) یک مدیر موفق و توانمند باید به نیروهای خود این آموزش را به شکل مستقیم و غیرمستقیم بدهد که باید در همه حال روزهایی را باید صرفاً برای خودمان در نظر بگیریم تا آرمش روانی و جسمی از دست داده خود را بازیافت نماییم و کار و زندگی خود را به بهترین وجه ممکن به پیش ببریم.ت) همیشه باید به آنها متذکر شود که در تمامی مراحل زندگی بخصوص در امور کاری و اداری صادق بوده و از وارد کردن مسایل غیر مرتبط (مثلا وارد کردن مسایل شخصی و خانوادگی به اداره و یا بالعکس) به این فضاها امتناع کنند و به هر شکل که میتوانند از شکستن حرمتها و شخصیتهای(مثل شوخی کردنهای بیمورد و خارج از اصول و چارچوب مناسب و یا کوتاهی در انجام کارهای خواسته شده دوستان و ...) همکاران بپرهیزند تا راههای خروج از یک ارتباط سالم و مناسب کاملا بسته شود و کمتر دچار مشکل و ضعف در ارتباطات شویم و کارها نیز به خوبی و براساس یک روال منظم و مرتب صورت پذیرد.پ) یک مسئول و مدیر مناسب باید ضمن در نظر گرفتن روحیات نیروهای خود باید لیستی را برای خود داشته باشد که در حداقل در آن برخی از سلایق و توقعات نیروها آمده باشد تا بتواند با خلاقیت و ابتکاری که در مدیریت خود دارد و در این خصوص به کار میبرد نیروهای خود را به موقع و در جای خودش متعجب و غافلگیز نماید تا آنها ضمن احساس مدیریت ایشان، رابطه صمیمی و خوبی با ایشان و دیگرهمکاران داشته باشند که برخی از ان کارها میتواند در قالب توزیع عادلانه و متناسب تشویقی، پیگیریهای تلفنی مناسب و مستمر توسط مسئول مربوطه ویا به هرشکل دیگر، حتی با کمترین هزینهها صورت پذیرد و اثر لازم و مقتضی را درجای خود بگذارد.ج) یک مدیر توانا باید در برخورد با اشتباهات نیروی خود (حتی در مواردی که با معیارها وارزشها سازگار نیست) راه مناسب برگزیند و شرزنش و مقابله و انکار و بیاعتنایی را که در بسیاری از موارد به تنهایی سودمند نیستند و بلکه در برخی اوقات بسیارخطرناک نیز میباشند، بپرهیزد. لذا بهتر است که با نیروها متناسب با حالت ایشان به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم (البته به دورازهرگونه نیش و کنایه زدنهای معمول و غیرمعمول) کمک نماییم تا او با واقعیتهای بیشتری در راستای کار و زندگی خود آشنا گردد و برای انجام کارهای بزرگتر آینده آمادهتر گردد.توجه باید داشته باشیم که کنار گذاردن نیروهای تحت امر در دورههای مختلف اثر منفی در سطح ارتباط مدیریتی ما میگذارد و لذا سعی خود را باید بر این مطلب بنماییم که کمتر در یک یا چند دوره مدیریتی برای ما پیش آید مخصوصا اگر نیروهای تحت امر ما نسبتهای فامیلی و دوستیهای قدیمی و دیرینهای با ما دارند و باید تا آنجا که ممکن است از حاشیه راندن آنها و یا کنارگذاشتن آنها به شدت بپرهیزیم زیرا که این امور باعث ایجاد دیوارهای بیاعتمادی شدید و عدم امنیت شغلی برای دیگرنیروها شده و بعدها نیز با هیچ ترفندی نمیشود تأثیرات آن را جبران و یا حداقل کاهش داد.این مختصر تجربیات اینجانب در عرصه مدیریتهای اداری و فرهنگی بود که در اختیار دیگر اعضای خانواده تبیانی قرار گرفت. امیدوارم که این نوشته کوتاه در مدیریت زندگی و کاری برای شما دوستان عزیز کارگشا و راهنما باشد.
شنبه 24/5/1388 - 9:9